رسانه سینمای خانگی- مرگ‌های تلخ سینما در سال میلادی

سال ۲۰۲۳ نیز با درگذشت چهره‌های تاثیرگذاری در عرصه سینما و تلویزیون همراه بود، از ویلیام فردکین کارگردان نامدار آمریکایی و ستاره‌های بزرگی چون لولوبریجیدا و راکل ولش تا مرگ زودهنگام متیو پری بازیگر سریال محبوب «فرندز».

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، با رسیدن به روزهای پایانی سال جاری میلادی، مروری داریم بر چهره‌های مهم صنعت سرگرمی در عرصه سینما و تلویزیون که برای همیشه با جعبه جادویی و پرده نقره‌ای وداع کردند.

مایکل گمبون

«سر مایکل گمبون» بازیگر ایرلندی سری فیلم‌های «هری پاتر» بود که در سن ۸۲ سالگی درگذشت. او بیشتر برای بازی در نقش پروفسور آلبوس دامبلدور در شش فیلم از هشت فیلم هری پاتر شناخته شد.
این ستاره متولد دوبلین در طول شش دهه فعالیت خود در تلویزیون، فیلم، تئاتر و رادیو کار کرد و برنده چهار بفتا شد.

زمانی که او به یکی از اعضای اصلی کمپانی بازیگری تئاتر ملی لورنس اولیویه در لندن تبدیل شد،  فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد و در ادامه سه جایزه اولیویه را برای بازی در تولیدات تئاتر ملی دریافت کرد.

 مایکل گمبون پس از مرگ «ریچارد هریس» در سال ۲۰۰۳، نقش دامبلدور – مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز – را در سری فیلم‌های موفق  «هری پاتر» بر اساس رمان های نوشته  «جی کی رولینگ» ایفا کرد.

ران سیفس جونز

ران سیفس جونز بازیگر برنده جایزه امی که بیشتر برای بازی در نقش ویلیام هیل در سریال «This Is Us» (این ما هستیم) شهرت داشت به دلیل مشکل ریوی طولانی‌مدت در سن ۶۶ سال درگذشت.

«جونز» بیشتر برای بازی در سریال«This Is Us» در نقش ویلیام هیل، پدر بیولوژیکی رندال پیرسون (استرلینگ کی. براون) شناخته شد، که برای آن دو جایزه اِمی مهمان در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ برنده شد. در همان سال، دخترش «جازمن» نیز اولین جایزه امی خود را به دست آورد تا برای نخستین بار یک پدر و دختر در یک سال برنده جایزه اِمی نام بگیرند.

او سابقه بازی در سریال «نظم و قانون: جنایات سازمان یافته» و سریال‌های «آقای ربات» (۲۰۱۵-۲۰۱۶)، «گِت داون» (۲۰۱۶-۲۰۱۷)، «لوک کیج» (۲۰۱۶-۲۰۱۸)، «به دنبال آلاسکا» (۲۰۱۹) و «حقیقت گفته می‌شود» (۲۰۱۹-۲۰۲۳) را نیز در کارنامه داشت.

همچنین «نیمه نلسون» (۲۰۰۶)، «در سراسر جهان» (۲۰۰۷)، «چانه شیشه‌ای» (۲۰۱۴)، «تقویم تعطیلات» (۲۰۱۸)، «روزهای سگی» (۲۰۱۸) و «نام من دولمایت» (۲۰۱۹) از جمله آثار سینمایی هستند که «ران سیفس جونز» در آن نقش‌آفرینی داشته است.

ویلیام فردکین

ویلیام فریدکین کارگردان برنده اسکار که با ساخت فیلم‌های موفقی چون «ارتباط فرانسوی» و «جن‌گیر» به شهرتی جهانی رسید یکی از مهم‌ترین چهره‌هایی بود که در سال ۲۰۲۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

«ویلیام فریدکین» سال ۱۹۷۱ فیلم «ارتباط فرانسوی» را در ژانر جنایی-پلیسی، بر اساس یک داستان واقعی کارگردانی کرد. این فیلم که شامل یکی از هیجان‌انگیزترین صحنه‌های تعقیب و گریز تاریخ سینماست، توانست برنده جوایز اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه و تدوین شود و نام «فریدکین» ۳۲ ساله را به عنوان فیلمسازی جوان و آینده‌دار مطرح کرد.

این کارگردان پس از آن «جن‌گیر»‌ را بر اساس رمان پرفروش نوشته «ویلیام پیتر بلَتی» درباره دختری ۱۲ ساله که توسط شیطان تسخیر شده ساخت که این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد. پس از موفقیت فیلم «جن‌گیر» او تا اوایل قرن بیست‌ویکم به کارگردانی فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ادامه داد اما دیگر نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند.

آخرین فیلم بلند ساخته «ویلیام فریدکین» مستندی با نام «شیطان و پدر آمورث» بود که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. این فیلم به مقایسه لحظات فیلم معروف «جن‌گیر» با جن‌گیری واقعی می‌پردازد.

از دیگر آثار او می‌توان به «برای زندگی و مرگ در لس‌آنجلس»، «جادوگر»، «گشت‌زنی»،‌ نسخه تلویزیونی «۱۲ مرد خشمگین» و «جوئی قاتل» اشاره کرد. جایزه شیر افتخاری جشنواره ونیز، جایزه فیپرشی جشنواره فیلم کن برای فیلم «باگ» و همچنین یوزپلنگ طلایی جشنواره «لوکارنو» به پاس یک عمر دستاورد سینمایی از جمله دیگر افتخارات این کارگردان کهنه‌کار محسوب می‌شود.

آنگوس کلود

آنگوس کلود هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در سریال «سرخوشی» شناخته می‌شود، در سن ۲۵ سالگی از دنیا رفت. او بیشتر برای بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در سریال «سرخوشی» از شبکه HBO شناخته می‌شد.

این بازیگر با بازی در نقش شخصیتی به نام «فِز» در سریال نوجوانانه و برنده ِامی «سرخوشی»(Euphoria) به شهرت رسید. «کلود»‌ در دو فصل نخست این سریال یکی از شخصیت‌های اصلی بود. او همچنین بازی در فیلم‌های «شمال هالیوود»(۲۰۲۱) و «خط»(۲۰۲۳) را در کارنامه دارد.

آلن آرکین

«آلن آرکین»، ‌بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار که کارنامه‌ای از نقش‌های کمدی و درام داشت در سن ۸۹ سالگی درگذشت. او متولد سال ۱۹۳۴ در محله بروکلین نیویورک بود و وقتی ۱۱ سال داشت، خانواده‌اش به شهر لس‌آنجلس نقل مکان کرد.

 آرکین در طول فعالیت حرفه‌ای خود چهار بار نامزد دریافت اسکار شد و این جایزه را در سال ۲۰۰۷ برای بازی در نقش پدربزرگی که با اعتیاد دست‌به‌گریبان بود، در فیلم کمدی «خانم سان‌شاین کوچک» به دست آورد.

او همچنین جایزه تونی، معتبرترین جایزه عرصه تئاتر آمریکا را هم یک بار کسب کرده بود.

یکی از نخستین نقش‌های اصلی که بازی کرد، در سال ۱۹۶۶ در فیلم کمدی «روس‌ها می‌آیند، روس‌ها می‌آیند» بود که اولین نامزدی اسکار را برایش رقم زد و در سال ۱۹۶۷ با بازی در نفش یک قاتل دچار روان‌پریشی در فیلم «تا تاریکی هوا صبر کن» در مقابل آدری هپبورن یکی از نقاط عطف کارنامه‌اش را رقم زد.

 آلن آرکین حتی بعد از ۸۰ سالگی هم در سینما و تلویزیون فعال بود و برای بازی در سریال «شیوه کامینسکی» در مقابل «مایکل داگلاس» نامزد دریافت جایزه امی شد.

او با بازی در فیلم «آرگو» برای چهارمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. از دیگر فیلم‌های کارنامه هنری آرکین می‌توان به «راه‌حل هفت درصدی»، «گلن‌گری گلن راس»، «ادوارد دست‌قیچی» و «باهوش باش» اشاره کرد.

آندره بروگر

آندره بروگر بازیگر برنده دو جایزه امی که در مجموعه‌های تلویزیونی همچون «بروکلین نه-نه» و «قتل: زندگی در خیابان»‌ حضور داشت، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. او بیش‌تر برای بازی در نقش «کاپیتان ریموند هالت»‌ در سریال «بروکلین نه – نه»‌ شناخته می‌شود که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۱ روی آنتن رفت.

او در سال ۱۹۹۸ برای ایفای نقش کارآگاهی به نام «فرانک پمبلتون»‌ در سریال «قتل: زندگی در خیابان»‌ برنده جایزه «امی» بهترین بازیگر مرد نقش اول شد و همچنین یک جایزه امی دیگر را در سال ۲۰۰۶ برای بازی در نقش یک مجرم حرفه‌ای در «سارق» کسب کرد.

او نخستین‌بار در فیلم «شکوه»‌ و در نقش یک سرباز در سینما ظاهر شد. این هنرپیشه همچنین در مجموعه تلویزیونی «هک» که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ پخش شد در نقش یک کارآگاه مقابل دوربین رفت. او برای بازی در مجموعه سریال درام «مردان یک سن مشخص»‌ دو بار به عنوان نامزد در شاخه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل جوایز «امی» معرفی شد.

بروگر در کنار مجموعه‌های تلویزیونی در فیلم‌های سینمایی همچون «شهر فرشتگان»، «فراوانی»، «پوزئیدون»،‌«آواز دونفره»، «مه»‌ و «ترس کهن» نقش آفرینی کرده است.

رایان اونیل

رایان اونیل بازیگر آمریکایی که ببشتر برای نقش آفرینی نامزد اسکار در فیلم «داستان عشق» شناخته می‌شد، در ۸۲ سالگی درگذشت. اونیل متولد ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ در لس آنجلس از پدری نویسنده و فیلمنامه نویس به نام چارلز اونیل و مادری بازیگر به نام پاتریشیا کالاگان بود. او که در ابتدا یک بوکسور بود همراه با خانواده‌اش در کشورهای مختلفی چون بریتانیا، آلمان و مکزیک زندگی می کرد.

پس از کار به عنوان بدلکار، «اونیل» در نقش رادنی هرینگتون در سریال «پیتون پلیس» دهه ۱۹۶۰ شبکه ای بی سی بازی کرد و این آغاز حرفه او به عنوان بازیگر بود. پس از آن او در نقش یک دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد در فیلم «داستان عشق» در سال ۱۹۷۰ بازی کرد که یک نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.

او همچنین در نقش‌های مهم دیگری در فیلم کمدی درام «چه خبر دکتر؟» ساخته «پیتر بوگدانوویچ» در سال ۱۹۷۲ در کنار «باربارا استرایسند» و فیلم «ماه کاغذی» در سال ۱۹۷۳ و درام تاریخی «استنلی کوبریک» در سال ۱۹۷۵ با عنوان «بری لیندون» ظاهر شد. اونیل در فیلم «ماه کاغذی» در کنار دخترش «تیتوم اونیل» نیز بازی کرد، فیلمی که یک جایزه اسکار برای دخترش در سن ۱۰ سالگی به ارمغان آورد.

نورمن لیر

نورمن لیر نویسنده، تهیه‌کننده و سازنده سریال‌های کمدی و بسیار محبوب اوایل دهه ۱۹۷۰ مانند «همه در خانواده» و «سنفورد و پسر»، در ۱۰۱ سالگی از دنیا رفت. او که پیش از کار در تلویزیون به عنوان یک نویسنده برتر کمدی تثبیت شده بود، سال ۱۹۶۸ برای فیلمنامه «طلاق به سبک آمریکایی» نامزد اسکار شد و پس از آن یک کمدی بر مبنای یک نمایش محبوب بریتانیایی درباره یک کارگر محافظه‌کار و آشکارا متعصب ساخت که با عنوان «همه در خانواده» به یک موفقیت فوری بدل شد.

چنین شد که «همه در خانواده» و «سنفورد» که درباره یک خانواده سیاه‌پوست لس‌آنجلسی بود، به سریال‌های رتبه اول و دوم کشور بدل شدند. پس از آن ۶ سریال جانبی از «همه در خانواده» ساخته شد و این سریال ۴ جایزه امی در سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ و جایزه پیبادی سال ۱۹۷۷ را برای لیر به ارمغان آورد تا برای ارایه کمدی با وجدان اجتماعی از وی تجلیل شود. وی دومین جایزه خود را سال ۲۰۱۶ به خاطر دستاوردهای شغلی دریافت کرد.

برخی از دیگر ساخته‌های لیر شامل «یک روز در یک زمان» سریالی که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ روی آنتن بود و «سکته‌های متفاوت» که از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۶ روی آنتن رفت. 

وی در سینما هم فعال بود و فیلمنامه‌های «بیا شاخ خودت را بزن» (۱۹۶۳)، «شبی که به مینسکی حمله کردند» (۱۹۶۸) و «دزدی که به شام آمد» (۱۹۷۱) از جمله فیلمنامه‌هایی بود که لیر برای پرده سینما نوشت.

متیو پری

جسد بی‌جان متیو پری، بازیگر سریال معروف فرندز (دوستان) در حالی در خانه‌اش پیدا شد که او هنگام مرگ ۵۴ سال داشت. این بازیگر آمریکایی بیشتر برای بازی در نقش «چندلر بینگ» در سریال کمدی دهه ۱۹۹۰ «فرندز» شناخته می‌شد.

پری که در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست به دنبال آمده بود در شهر اوتاوا در کانادا بزرگ شد و در نوجوانی به لس‌آنجلس نقل مکان کرد. او از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ در نقش شخصیتی به نام «چاز راسل» در سریال «بویز» ظاهر شد و در نمایش‌هایی از جمله «گروئینگ پینز» هم بازی کرد. اما او با «فرندز» یک ستاره بین المللی شد؛ سریالی که فراز و نشیب زندگی شش جوان نیویورکی در یافتن عشق، کار و دوست را به تصویر می‌کشید.

این سریال کمدی همچنین با بازیگری «جنیفر انیستون»، «کورتنی کاکس»، «دیوید شوییمر»، «مت لابلانک» و «لیسا کودرو» یکی از موفق‌ترین نمایش‌های تاریخ تلویزیون شد. «متیو پری» در چندین فیلم سینمایی از جمله «فولز راش این» (احمق‌ها بشتابید)، «آلموست هیروز» (تقریبا قهرمان) و «هول ناین یاردز» (همه نه یارد) ظاهر شده بود.

بررسی پزشکی قانونی لس‌آنجلس نشان می‌دهد این بازیگر آمریکایی، به دلیل تاثیر شدید ماده روان‌گردان کتامین فوت کرده است.

ریچارد راوندتری

ریچارد راوندتری، بازیگر مجموعه فیلم‌های «شفت» که از او به عنوان نخستین قهرمان اکشن سیاه پوستیاد می‌شود در ۸۱ سالگی درگذشت. فیلم «شفت» سال ۱۹۷۱ به کارگردانی جردن پارکس با اقتباس از رمانی نوشته ارنست تایدیمن ساخته شد.

او پیش از این تنها در یک فیلم ظاهر شده بود اما با بازی در فیلم «شفت» به یکی از بازیگران مطرح و محبوب تاریخ سینما تبدیل شد. او با بازی در این فیلم تاریخ سینما را تغییر داد و میراث بزرگی برای فیلم های آینده خلق کرد.

این بازیگر در چهار دنباله دیگر فیلم «شفت» در سال‌های ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۳ ، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۹ هم بازی کرد. بر مبنای این فیلم سریالی هم در سال ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ ساخته شد که «راوندتری» بازیگر آن هم بود. راوندتری برای بازی در فیلم «شفت» نامزد گلدن گلوب شد.

برت یانگ

برت یانگ که نقش پائولی را در ۶ فیلم «راکی» در کنار سیلوستر استالونه بازی کرد و برای بازی در فیلم اصلی در سال ۱۹۷۶ نامزدی اسکار را برای بازیگر نقش مکمل مرد دریافت کرده بود، در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.

فیلم «همه تیله‌ها» رابرت آلدریچ در سال ۱۹۸۱ در کنار پیتر فالک و «روزی روزگاری در آمریکا» سرجیو لئونه در سال ۱۹۸۴ هم از نقش‌آفرینی‌های وی است که منتقدان را به تمجید واداشت. او در سال ۱۹۹۹ در کمدی رمانتیک «چشم آبی میکی» همبازی هیو گرانت بود.

یانگ در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی متعددی هم ظاهر شد که «قصه‌هایی از سردابه»، «کلمبو»، «محدودیت‌های بیرونی» و «عروسک روسی» از جمله آن‌ها بودند.

اولین نقش تاثیرگذار وی در فیلم «محله چینی‌ها» ساخته رومن پولانسکی در نقش کرلی بود. وی در اکشن مهیج ساخته سام پکین‌پا با نام «نخبگان قاتل» (۱۹۷۵) هم در کنار دنیرو بازی کرده بود.

گلندا جکسون

«گلندا جکسون» بازیگر برنده دو جایزه اسکار و سیاستمدار پیشین بریتانیایی بود که امسال در ۸۷ سالگی درگذشت. این بازیگر بریتانیایی اخیرا در فیلم «فراری بزرگ» در کنار  مایکل کین نقش آفرینی کرده بود.

 گلندا جکسون برنده دو جایزه اسکار بود و از دهه ۹۰ میلادی وارد عرصه سیاست شد. او عضو حزب کارگر و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ نماینده پارلمان بریتانیا بود. او یک بار در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم «زنان عاشق» و بار دوم در سال ۱۹۷۴ برای بازی در فیلم «لمس عزت» جایزه اسکار گرفت.

بازی درخشان او در فیلم «الیزابت گم شده است» برای او در سال ۲۰۲۰ یک جایزه بفتا به ارمغان آورد. جکسون در ۵۶ سالگی اعلام کرد که بازیگری را رها می‌کند تا به عنوان نامزد حزب کارگر وارد پارلمان بریتانیا شود.

تریت ویلیامز

تریت ویلیامز که بیشتر به خاطر بازی در فیلم «مو» ساخته «میلوش فورمن» در سال ۱۹۷۹ شناخته شد، بر اثر یک سانحه رانندگی با موتورسیکلت درگذشت.

این بازیگر آمریکایی تقریباً ۵۰ سال فعالیت حرفه‌ای شامل بازی در نقش‌های اصلی در سریال تلویزیونی «اِوروود» و فیلم سینمایی «مو» را داشت؛ نخستین بار در سال ۱۹۷۵ به عنوان افسر پلیس در فیلم «قهرمان مرگبار» ظاهر شد و در بیش از ۱۲۰ نقش تلویزیونی و سینمایی از جمله فیلم‌های «عقاب فرود آمد»، «شاهزاده شهر» و «روزی روزگاری در آمریکا» ظاهر شد. او برای بازی در نقش جورج برگر رهبر هیپی‌ها در نسخه سینمایی موزیکال موفق «مو» در سال ۱۹۷۹ نامزد جایزه گلدن گلوب شد.

او همچنین در ده‌ها سریال تلویزیونی ظاهر شد اما شاید بیشتر به خاطر نقش اصلی‌اش در سریال «اِوروود» از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ در نقش دکتر اندرو براون، شناخته می‌شد.

تریت ویلیامز همچنین حضوری مکرر در نقش لنی راس در سریال «نجیب‌زادگان» داشت و حضور او روی صحنه تئاتر برادوی نیز شامل  نمایش‌هایی از جمله «گریس» و «دزدان دریایی پنزانس» بود.

لنس ردیک

لنس ردیک که برای بازی در فیلم‌های «جان ویک» و همچنین سریال‌هایی چون «شنود» و «فرینج» شناخته می‌شد نیز در ۶۰ سالگی از دنیا رفت.

شناخته شده‌ترین نقش «ردیک» ایفای نقش ستوان پلیس بالتیمور «سدریک دنیلز» در سریال جنایی «شنود» محصول شبکه HBO بود.

دیگر نقش‌های تلویزیونی این بازیگر شامل سریال‌های «بوش»، «گم‌شده»، «اوز» و نقش اصلی در درام علمی تخیلی «فرینج» نبود. او قبل از مرگ نقش زئوس را برای اقتباس تلویزیونی جدید «پرسی جکسون» ایفا کرده بود. 

لنس ردیک در سینما نیز در فیلم‌های «سقوط کاخ سفید»، «عشق سیلوی»، «برادر به برادر» و همچنین مجموعه فیلم‌های پرفروش «جان ویک» ظاهر شده بود. علاوه بر قسمت چهارم فیلم «جان ویک»، نقشی را برای فیلم «بالرین» با حضور «آنا د آرماس» نیز ایفا کرده و در نسخه جدید فیلم «مردان سفید نمی‌توانند بپرند» هم حضور داشته است.

تام سایزمور

«تام سایزمور» بازیگر آمریکایی پس از ابتلا به عارضه آنوریسم مغزی درگذشت. این هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در فیلم «نجات سرباز رایان»‌ شناخته می‌شد در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.

سایزمور در فیلم‌هایی از جمله «نجات سرباز رایان» از استیون اسپیلبرگ، «مخمصه» ساخته مایکل مان و «سقوط شاهین سیاه» به کارگردانی ریدلی اسکات بازی کرده است.

این بازیگر در یکی از اولین حضورهای مهم خود در سینما در فیلم «متولد چهارم جولای» ساخته الیور استون در سال ۱۹۸۹ ظاهر شد و بعدها در فیلم «نقطه شکست» به کارگردانی کاترین بیگلو در سال ۱۹۹۱ و «قاتلان بالافطره» (۱۹۹۴) دیگر ساخته الیور استون ظاهر شد.

«دشمن کشور»، «زندان»، «احیای مردگان»، «جاده سرخ»، «قبل از اینکه بخوابم»، «شیطان در لباس آبی»، «مغز استخوان مبارزه کن»، «جاده زی‌زیکس»، «سیاره سرخ»، «دشنه» و «سمی» از جمله دیگر فیلم‌های تام سایزمور محسوب می‌شوند.

ریچارد بلزر

ریچارد بلزر کمدین و بازیگر آمریکایی که بیشتر برای بازی در نقش کارآگاه جان مانچ در سریال‌های «نظم و قانون» و «قتل: زندگی در خیابان» شناخته می‌شد، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.

بلزر بیش از دو دهه و در ۱۰ سریال در نقش یک کارآگاه جنایی به نام جان مانچ بازی کرد که مستعد نظریه‌های توطئه بود. او نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در یکی از قسمت های سریال « قتل» و آخرین بار هم در سال ۲۰۱۶ در سریال «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» در این نقش ظاهر شد.

کارآگاه مانچ به یکی از طولانی‌ترین شخصیت‌های تلویزیون ایالات متحده تبدیل می‌شود که بیش از ۲۰ سال با عینک آفتابی در صفحه نمایش کوچک حضور داشت.

ریچارد بلزر در سال ۲۰۰۸ با همکاری «مایکل یان بلک» رمانی با عنوان «من یک پلیس نیستم!» را منتشر کرد! او همچنین به نوشتن چندین کتاب در مورد تئوری‌های توطئه درباره موضوعاتی چون ترور جان اف کندی و ناپدید شدن پرواز ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی کمک کرد.

راکل ولش

راکل ولش بازیگر آمریکایی که در دهه شصت و هفتاد با فیلم «سفر روایی» و فیلم‌های دیگر به یکی از نمادهای بزرگ گیشه و فرهنگ پاپ تبدیل شد، در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت.  ابن بازیگر افسانه‌ای سینما، تئاتر و تلویزیون، در دوران حرفه‌ای خود طی بالغ بر ۵۰ سال، در بیش از ۳۰ فیلم و ۵۰ سریال تلویزیونی حضور یافت. 

ولش کار خود را به عنوان مجری برنامه پیش بینی آب و هوا در یک ایستگاه تلویزیونی محلی در کالیفرنیا شروع کرد و سپس نقش‌های کوچکی را در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی از جمله «راوست اباوت» با بازی «الویس پریسلی» بر عهده گرفت. 

موفقیت او در سینما در اواسط دهه شصت میلادی و با فیلم های سینمایی چون «سفر رویایی» و «یک میلیون سال قبل از میلاد» به دست آمد و او در سال ۱۹۷۵ جایزه گلدن گلوب خود را به عنوان بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال برای بازی در فیلم «سه تفنگدار» دریافت کرد.

در دهه نود میلادی، او در نقش خودش در فیلم «اسلحه برهنه: نتیجه نهایی» ظاهر شد و در دهه‌های بعد در سال ۲۰۰۱ در کمدی رمانتیک «قانونا بلوند» و در ادامه در فیلم کمدی «چگونه یک عاشق لاتین باشید» ساخته «یوجینو دربز»  مقابل دوربین رفت که آخرین فیلم او نیز بود. 

جینا لولوبریجیدا

جینا لولوبریجیدا هنرپیشه ایتالیایی سرشناس یود در سن ۹۵ سالگی درگذشت. او از ستارگان سینمای جهان در قرن بیستم که در کنار «سوفیا لورن» و «کلودیا کاردیناله» محسوب می‌شد.

شهرت جهانی لولوبریجیدا با فیلم «فان‌فان لاتولیپ و نیز «مهرویان شب» که هردو در سال ۱۹۵۲ اکران شدند، آغاز شد و ایفای نقش در فیلم  «گوژپشت نوتردام» (۱۹۵۶) او را به شهرت بیشتری رساند.

او برای بازی در فیلمی با عنوان «زیباترین زن جهان» با این لقب نیز شناخته می‌شد.

«بریجیدا» در سال ۱۹۶۱ به عنوان ستاره محبوب جهان برنده جایزه گلدن گلوب شد اما دهه ۷۰ میلای برای مدتی از سینما کناره گرفت و به عکاسی روی آورد. او با پرتره‌هایی که از شخصیت‌های مشهور فرهنگی و سیاسی و همکاران سینمایی‌اش گرفت بسیار موفق شد. بریجیدا در دهه ۸۰ میلادی دوباره به سینما بازگشت و در سال ۱۹۸۶ رییس هیات داوران جشنواره برلین شد.

ملیندا دیلون

ملیندا دیلون بازیگر فیلم‌هایی چون فیلم کلاسیک علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ «برخورد نزدیک از نوع سوم» و درام روزنامه‌نگاری «غیبت مالیس» یا «بدون سوء‌نیت» با بازی پل نیومن و نیز «داستان کریسمس» بود که ۸۲ سالگی درگذشت.

دیلون از سابقه پنج دهه بازیگری در هالیوود برخوردار بود و بازیگر فیلم‌های متعددی از جمله «هری و خانواده هندرسون»، «مشت»، «غیبت مالیس»، «شاهزاده جز و مد»، «به وونگ فو، برای همه چیز متشکرم! جولی نیومر»، «جفرسون‌ها» و … بود.

وی کارش را ابتدا به عنوان بازیگر صحنه نمایش آغاز کرد و برای بازی در نمایش اصلی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» در سال ۱۹۶۲ در حالی که تنها ۲۳ سال داشت نامزدی جایزه تونی را کسب کرد. ۱۴ سال بعد وی در دو نقش متفاوت در فیلم زندگی‌نامه‌ای وودی گاتری «جهش به سوی افتخار» نامزدی گلدن گلوب را کسب کرد.

وقتی اسپیلبرگ برای فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» فراخوان دارد دیلون برای این نقش انتخاب شد و برای بازی در نقش مادری که پسرش توسط بیگانگان ربوده می‌شود نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل را به دست آورد. او چهار سال بعد در سال ۱۹۸۱ برای فیلم «غیبت مالیس» دومین نامزدی بازیگر نقش مکمل اسکار را دریافت کرد.

این بازیگر آخرین بار در درام خانوادگی کانادایی «هارتلند» بازی کرد و از سال ۲۰۰۷ از بازیگری دست کشید و به همین دلیل بار دیگر در نقش خودش در ادامه «داستان کریسمس» ظاهر نشد و جولی هاگرتی این نقش را تکرار کرد.

مایک نوسبوم

مایک نوسبوم بازیگر آمریکایی که طی سالیان همکاری‌های زیادی با دیوید ممت از جمله در نمایش «گلن بری گلن راس» در تئاتر برادوی داشت، در سن ۹۹ سالگی درگذشت.

او بیش از نیم قرن در صحنه‌های تئاتر شیکاگو بازی می‌کرد و در سال ۲۰۱۹ جایزه یک عمر دستاورد را از لیگ تئاتر شیکاگو دریافت کرد.

او در سینما در فیلم‌هایی چون «جذابیت مهلک» (۱۹۸۷)، «در میدان رویاها» (۱۹۸۹) و در«مردان سیاه پوش» (۱۹۹۷) بازی کرد.

مایک نوسبوم و دیوید ممت، نمایشنامه‌نویس و کارگردان آمریکایی، نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ ملاقات کردند و برنده آینده جایزه پولیتزر او را در نقش معلم در سال ۱۹۷۵ در نمایش سه نفره «بوفالوی آمریکایی» در تئاتر گودمن در شیکاگو انتخاب کرد. او همچنین در نمایش «نسبیت» از دیوید ممت نیز نقش آلبرت انیشتین را بازی کرد.

نوسبوم اولین بار به عنوان کارگردان کمدی موزیکال در سال ۱۹۸۲ به برادوی راه یافت که تنها پنج اجرا طول کشید. او چهار سال بعد با بازی در نمایش «خانه برگ‌های آبی» ساخته جان گوار به عرصه نمایش بازگشت.

«هری و تونتو» (۱۹۷۴)، «از دست دادن آیزایا» (۱۹۹۵) و «سرقت بزرگ سرقت کوچک» (۱۹۹۵) از جمله دیگر نقش‌افرینی‌های این بازیگر آمریکایی در عرصه سینما هستند.

رسانه سینمای خانگی- در پایان «حقیقت» چه گذشت؟

هفدهمین دوره از جشنواره مستند سینمای ایران «سینماحقیقت» در حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از مدیران و مستندسازان و با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد.

به گزارش سینمای خانگی مهر، مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» امشب دوم دی ماه با حضور جمعی از مستندسازان در تالار وحدت برگزار شد.

محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، مجتبی امینی دبیر جشنواره فیلم فجر، علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، مهدی آذرپندار رییس انجمن سینمای جوانان و … از جمله مهمانان این مراسم بودند.

این مراسم با نوای سرود جمهوری اسلامی ایران و اجرای محمدرضا شهیدی‌فر آغاز شد.

در ابتدای مراسم قطعه‌ای به رهبری بهزاد عبدی و با همراهی ارکستر موسیقی نواخته شد که در پس زمینه آن تصاویری از کودکان غزه را نمایش می‌داد.
در پایان این قطعه با بیان اینکه «اینجا چراغی روشن است» از همه قربانیان غزه و کودکانی که در خاک آرمیده اند و مادران یاد شد.

در ادامه محمد حمیدی‌مقدم دبیر جشنواره از یادبودی که برای قربانیان غزه برگزار شد تشکر و بیان کرد: روزهای سختی را به دلیل شدت کار پشت سر گذاشتیم. گروه بیشماری از مشاوران با ما همکاری کردند. از داورهایی که فیلم‌های متفاوت و رنگین این دوره از جشنواره را انتخاب کردند و از هیات‌های داوری که ما را یاری کردند، ممنونم.

وی اضافه کرد: جیمز لانگلی که یکی از فیلم‌های مهم درباره غزه را ساخته است و قبول کرد تا در این جشنواره کمک کند، مهرداد اسکویی فیلمساز خوب، رضا میرکریمی فیلمساز مطرح و … از دیگر داورانی که همراه ما بودند، تشکر می‌کنم. امسال در جشنواره شاهد رقابت نسل‌های مختلف و درخشش جوانان بودیم.

حمیدی مقدم تصریح کرد: آنچه جشن را شیرین‌تر و به یادماندنی می‌کند حضور جوانان است. جشنواره امسال جشنواره فیلم‌های اجتماعی، انتقادی و پرسشگر بود؛ مستندهایی درباره محیط زیست، درباره خانواده، درباره زیبایی‌های ایران، فیلم‌هایی درباره زنان، کاستی‌ها و غم‌های مشترک.محمد حمیدی‌مقدم: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینه‌های تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است

وی اضافه کرد: فیلم‌های صادق و امیدوار و فیلم‌هایی که مخاطب را به تکاپو و تلاش ترغیب می‌کرد، فیلم‌هایی که راه حل ارایه می‌داد و تماشاگر را محصور در شرایط نمی‌دید. با بخش غزه به شکل جدی به مساله غزه پرداختیم. فرصت گفت‌وگو و تماشای آثار مختلف با افکار و سلایق متفاوت در این دوره فراهم شد.

وی در بخش دیگر صحبت‌هایش بیان کرد: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینه‌های تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است. هدف ما رسیدن به بازارهای منطقه‌ای و جهانی است و سینمای ما می‌تواند یک مرکز جهانی باشد. هدف ما صرفاً حضور جشنواره‌ای نیست و امیدوارانه به آینده سینمای مستند ایران چشم می‌دوزیم.

در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه بین الملل اعلام شد.

دیپلم افتخار مستند کوتاه بخش بین‌الملل به فیلم «سقف سنگی» ساخته رویا ربانی از ایران رسید.

همچنین دیپلم افتخار مستند کوتاه بین‌الملل به فیلم «پورزال» به کارگردانی ماریا ماوتی و احسان فرخی فرد رسید.

ماریا ماوتی در حالی که بغض کرده بود، گفت: خودم هر بار این فیلم را می بی نم، بغض می‌کنم برای مردمی که نه خاک دارند نه آب دارند نه هوا دارند نه کار دارند. امیدی هم ندارند و این جایزه را به مردم سیستان تقدیم می‌کنم.

در ادامه احسان فرخی‌فرد بیان کرد: از عوامل فیلم که چهار ماه شبانه‌روزی تلاش کردند و همچنین هیات داوران تشکر می‌کنم.

جایزه بهترین مستند کوتاه بین الملل به مستند «ارتعاشاتی از غزه» به کارگردانی رحاب نزال رسید. او در ویدیویی از بینندگان خواست به تحریم کالاهای رژیم اشغالگر قدس بپردازند و به عنوان شهروند و هنرمند صدای مردم غزه و کودکان باشند.

سپس جوایز بخش مستند نیمه بلند بین الملل اهدا شد.

در این بخش دیپلم افتخار مستند نیمه بلند بخش بین‌الملل به فیلم «مادر دانا مولود گنچ»» اثر سوینچ یشیل تاش رسید.

جایزه بهترین مستند نیمه بلند بخش بین الملل به «انجمن کلاشینکف» اثر کریستف کربش رسید. ویدیویی از این فیلمساز پخش شد و او از هیات داوران تشکر کرد.

جایزه ویژه هیات داوران به مستند «در دست ساخت» اثر مارکوس تویوو اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران به مستند نیمه بلند «هم‌نوایی عاشقانه» ساخته آذر مهرابی اهدا شد.

آذر مهرابی پس از دریافت جایزه خود گفت: از هیات انتخاب و داوری بسیار تشکر می‌کنم. من دیشب حدود سی ثانیه آقای اسکویی را دیدم و به من گفتند از تو خیلی ممنون هستم که یک «فیلم» ساخته‌ای. من فیلمساز هستم و دوست دارم باز هم فیلم بسازم. اولین پلان‌های این فیلم برای سال ۹۷ و آخرین پلان‌های فیلم برای ۱۴۰۲ است. برای سینمای مستند باید فکری کرد. دوربین من در روند ساخت خراب شد و من نمی‌توانم دوربین یا ست مونتاژ بخرم و مجبور هستم این جایزه را به صاحب خانه‌ام بدهم. سینمای مستند پشتوانه شغلی ندارد. من از صندوق اعتباری کمک خواستم و بعد که فهرست انتظار هنرمندانی که برای کمکی ۱۰ میلیون تومانی را در صف دیدم، شرمنده شدم.

سپس هانا پولاک داور این بخش در صحبت‌های کوتاهی عنوان کرد: امیدوارم همه مردمان دنیا در صلح زندگی کنند. فیلم مستند تصویر دقیق‌تری برای چگونگی مواجه با مشکلات جهانی ارایه می‌دهد. فیلم‌های حاضر در جشنواره به ما آگاهی بسیاری درباره خیلی از مسایل داد و از این بابت از همه دوستان تشکر می‌کنم.

در ادامه جیمز لانگلی دیگر داور این بخش بیان کرد: خیلی خوشحال هستم که شانس بودن در کنار مردم ایران را دارم. در وضعیتی که تمامی مردم دنیا در رنج هستند، خوب است که به تماشای فیلم‌های مستند که راهکار می‌دهند، بنشینیم. این اولین باری نیست که من به ایران می‌آیم. پیش‌تر حدود یک سال و نیم در ایران زندگی کرده بودم و باید بگویم جشنواره «سینماحقیقت» همانند مردم ایران بسیار مهمان‌نواز است. دوست دارم به هموطنان آمریکایی‌ام بگویم، به ایران سفر کنند.

در ادامه مهرداد اسکویی یکی دیگر از داوران بخش بین‌الملل گفت: تاریخ در این نقطه از جغرافیا به تماشای فیلم مستندسازان و ترسیم دغدغه‌ها و جنگ‌ها و مصیبت‌ها برای ارایه راه‌حلی، نیاز دارد. این فیلم‌ها می‌توانند پیام‌رسان کسانی باشند که درد دارند اما صدایشان به گوش جهان نمی‌رسد. خوشحال هستم که بخشی از این جشنواره بودم. در این دوره فیلمسازهای زن ایرانی در دورترین نقاط ایران فیلم‌های مستند ساختند که واقعاً شگفتی‌آفرین بود.

وی در پایان با اشاره به مضامین فیلم‌ها عنوان کرد: امیدوارم آورده این جشنواره صلح باشد.

سپس جوایز بخش مستند بین الملل اهدا شد.

دیپلم افتخار مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «زندان مرکزی ولادیمیر» به کارگردانی جولیا بابکووا اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «ستار الکلاسیکو» به کارگردانی هادی شریعتی رسید که در سخنانی بیان کرد: در لحظه‌ای که من اینجا ایستاده‌ام همکارانی دارم که در شغل‌های دیگری هستند و کار می‌کنند. وضعیت سینمای مستند ما نیازمند یک بازنگری جدی است.

جایزه بهترین مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «نخ طلایی» اثر نیشتا جین اهدا شد.

در ادامه این مراسم محمد حمیدی مقدم با حضور روی صحنه گفت: جشنواره فیلم «کازان» جشنواره‌ای مهم است که برای اولین بار از واژه اسلام استفاده کرده است و هر ساله به سینمای ایران توجهی ویژه دارد. این جشنواره با هدف همگرایی دینی در کازان برگزار می‌شود. ما در جشنواره «سینماحقیقت» باتوجه به روابط بسیار خوب تاتارستان و ایران و رد و بدل کردن فرهنگ و به دلیل علاقه و عشق آن‌ها به حوزه فرهنگی ایران حس کردیم این روابط نیازمند گسترش است. ما به دلایل مختلفی از جمله ترکیب داوران مختلف از کشورهای اسلامی و برگزاری مداوم جشنواره کازان در هفت سال و برای سپاس و قدردانی از میلیوشا آیتوگانووا از او قدردانی می‌کنیم.

سپس با حضور حمیدی مقدم و رضا میرکریمی از میلیوشا آیتوگانووا داور این بخش قدردانی شد.

همچنین رضا میرکریمی در صحبت‌های کوتاهی گفت: بلندنظری همراه با مدارای این جشنواره باعث می‌شود گردهمایی خوبی از همه استعدادهای کشورهای اسلامی را در آن ببینید.

آیتوگانووا نیز بیان کرد: قبل از هر چیزی از محمد خزاعی تشکر می‌کنم. باعث خوشبختی من بود که در کازان در خدمت شما بودیم. هرسال کیفیت فیلم‌های ایرانی بیش از قبل می‌شود. دوستی ایران و جشنواره کازان تبدیل به سمبل و نمادی شده که در آینده می‌تواند پیام‌آور اهداف مشترک بسیاری باشد.

در بخش دیگری از مراسم اختتامیه، آرلین کلمشا استاد دانشگاه و پژوهشگر به صحنه آمد و بیان کرد: قبل از هر چیز از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تشکر می‌کنم که شرایط ایران آمدن من را فراهم کردند. لحظه‌های ملاقات ما بسیار تراژیک است و کودکان بسیاری در غزه کشته می‌شوند. ما به عنوان فیلمساز نباید اجازه بدهیم که فلسطین دوباره فراموش شود تا حقوق بشر دوباره به فلسطین تاریخی بازگردد.

وی افزود: یکی از دغدغه‌های روشنفکر فلسطینی ادوارد سعید، بخشیدن صدا به فلسطینیانی بود که صدا از آن‌ها سلب شده است. نویسنده لبنانی هم می‌گفت سکوت را باید به کلمات تبدیل کرد. امروز صدای فلسطین، فریادی برای پایان ظلم و جنگ است.

با پخش تصاویری از سردار حاج قاسم سلیمانی، بخش اهدای جایزه سرباز وطن آغاز شد.

جایزه سرباز وطن به مستند «عیدوک» به کارگردانی امیر عسکری اهدا شد.

در ادامه عاید نبا فیلمساز فلسطینی در کنار محمد خزاعی و محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تجلیل از وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره در غزه روی سن رفتند.

عاید نبا پس از دریافت لوح تقدیر وائل الدحدوح گفت: جشنواره «سینماحقیقت» به قولش که نشان دادن حقیقت است، عمل کرده است. آن‌چه که من دیدم این بود که غزه بخش مهمی از جشنواره بود. اینجا مستند یک کنش مقاومتی است و ما با وائل‌الدحدوح تماس گرفتیم و او می‌داند ما امروز درباره‌اش صحبت کرده‌ایم. فلسطینی‌ها در مقابل سوال آزادی یا مرگ قرار گرفته‌اند. امیدوارم همه شما مردم غزه را در قلبتان نگه دارید و به احترام مردم غزه از جای برخیزید.

در ادامه مراسم اسماعیلی وزیر ارشاد نیز در سخنانی بیان کرد: جشنواره امسال طبق گزارش‌های خوبی که سازمان سینمایی و آقای حمیدی مقدم عنوان کردند به لحاظ کمی و کیفی راه خود را طی می‌کند و این سومین سالی است که در دوره جدید جشنواره را برگزار می‌کنیم.

وی ادامه داد: دوستانی که جایزه گرفتند گلایه‌هایی را مطرح کردند که درست است. در فضای کشور باید به راه حل‌های دقیق و کاملاً نقطه‌ای در بخش‌های مختلف برسیم. در سال جاری در حوزه فیلم کوتاه که انجمن‌ها متولی آن هستند همکاری خوبی صورت گرفت. بیش از ۱۸۰ میلیارد تومان اعتبار مستقل قرار دادیم که به تک تک دفاتر فیلم کوتاه تزریق می‌شود.وزیر ارشاد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خون‌خوار که مدیریت این فضا را در سازمان‌های جهانی جلو می‌برند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام می‌دهند

وزیر ارشاد یادآور شد: در حوزه شهرستان حمایت‌های خوبی شده است. شاید یک سوم کارها از شهرستان‌ها به دبیرخانه می‌رسد. در سازمان سینمایی گزارشی اعلام شد که از بیش از ۷۰ فیلم سینمایی حمایت شده است. این حوزه کار ساخت و تولیدش پرهزینه است. در گذشته با بودجه‌ای چند میلیاردی می‌شد از کارها حمایت کرد اما امروز این عدد به سی تا چهل میلیارد تومان رسیده است. اینها جهشی است که بخشی از آن به دلیل جذابیت‌های جدیدی است که به حوزه کاری اضافه شده است مثل شبکه نمایش خانگی. کار ما حمایت جدی از این حوزه است.

وی عنوان کرد: در ۲ سال اخیر بخش عمده‌ای از حمایت‌ها توسط مجموعه‌های خارج از وزارت ارشاد صورت گرفته است که نیازمند توسعه است. مگر فارابی، انجمن سینمای جوان یا دیگر انجمن‌ها چقدر بودجه دارند. ما آمادگی این حمایت را داریم و دوستان من در سازمان سینمایی باید طرح‌هایشان را ارایه دهند. این نکته را همین‌جا عرض می‌کنم که اگر امسال از ۷۰ اثر مستند حمایت شده است، ما این آمادگی را داریم که سال بعد با ۲ برابر بودجه، تعداد ۲ برابر اثر را حمایت کنیم.

اسماعیلی تاکید کرد: مساله مهم امروز کشور موضوع آب است. ما از وزارت نیرو برای ساخت سریالی در حوزه آب درخواست حمایت کردیم. سینمای مستند بهترین دریچه برای آشنایی مردم با واقعیت‌ها است. «سینماحقیقت»، جشنواره‌ای است که به نام و عنوان خود وفادار است. امسال بسیاری از مستندها در حمایت از غزه بود که بیش از بیست هزار نفر جلوی چشم همه مردم دنیا در آن‌جا به قتل رسیدند. آیا خون مردم فلسطین کمرنگ‌تر از انسان‌های شریف دیگر نقاط دنیا است؟ چرا هیچ واکنشی نمی‌بینیم؟

وی ادامه داد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خون‌خوار که مدیریت این فضا را در سازمان‌های جهانی جلو می‌برند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام می‌دهند. از محمد خزاعی درخواست حمایت بیشتر از مستندسازان را دارم تا امکان فعالیت بیشتر فیلمسازان جوانان فراهم شود.

در بخش بعدی مراسم مصطفی زمانیان رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری روی صحنه آمد و جایزه ویژه مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری را به مستند «بحران خاموش» ساخته محمدحسین حقیقی اهدا کرد.

حقیقی نیز که می‌خواست جایزه را برگرداند بیان کرد: این جایزه را وقتی به من بدهید که آقای رییس جمهور و هیات دولت این فیلم را دیدند. آن زمان جایزه برایم مه‌متر است چون فیلم درباره دغدغه مهمی است که رهبر انقلاب هم درباره آن تاکید داشته اند. با احترام تا آن زمان جایزه را به ایشان برمی‌گردانم.

در نهایت با اصرار مجری، حقیقی جایزه را با خود برد.

زمانیان نیز در سخنانی عنوان کرد: ظرفیت «سینماحقیقت» می‌تواند پلی شود میان دنیای هنر و دنیای سیاست از این رو باید هنرمندی که توانسته افکار سیاسی و حاکمیتی را حول مسایل پراهمیت جمع کند و در میان مسایل کم اهمیت ساخته شده توسط دیگران مهمترین مسایل را برجسته کند، تقدیر شود.

در ادامه جایزه ویژه بنیاد پانزده خرداد به مستند «نفس» ساخته علیرضا باغشنی اهدا شد.

بخش بعدی مراسم اهدای جوایز بخش شهید آوینی بود.

جایزه و تندیس برنزی شهید آوینی به مستند «بی‌قرار» ساخته محمدعلی فارسی اهدا شد. همچنین جایزه و تندیس نقره‌ای شهید آوینی به مستند «احمد» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی تعلق گرفت.

مصطفی رزاق کریمی در سخنانی بیان کرد: حدود یک سال و چند ماه تحقیق این فیلم طول کشید و بعد دوره‌های مختلف تولیدآن زمان برد. اعتقاد دارم به موضوع تحقیق در سینمای مستند و برایم تحقیق در دوران انقلاب که معتقدم الان وقتش رسیده است، اهمیت دارد. باید بدون تحریف، تحقیق و پژوهش درست داشته باشیم. امیدوارم این کار هم ماندگار باشد.

جایزه و تندیس طلایی شهید آوینی نیز به مستند «قوی دل» به کارگردانی علی فراهانی صدر اهدا شد.

در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه مسابقه ملی اهدا شد.

جایزه بهترین کارگردانی مستند کوتاه به فیلم «پورزال» به کارگردانی احسان فرخی‌فرد و ماریا ماوتی رسید.

جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند نیمه بلند در بخش ملی به فیلم «هفت سال اینجا» به کارگردانی سیدمصطفی سیدالحسینی اهدا شد.

جایزه بهترین پژوهش بخش ملی به حامد کلجه‌ای برای مستند «آذر آبادگان» تعلق گرفت.

جایزه بهترین نویسنده گفتار متن به محمدرضا ابوالحسنی برای مستند «دوئل بوکمال» رسید.

جایزه بهترین گوینده گفتار متن به ناصر طهماسب برای مستند «می ۱۹۶۸» اهدا شد.

در ادامه شهیدی‌فر مجری مراسم از زنده‌یاد طهماسب و فیلم‌هایی که در این سال‌ها دوبله کرده است، یاد کرد.

جایزه بهترین صداگذاری به حسن مهدوی برای مستند «آب بندان» رسید.

جایزه بهترین موسیقی متن به اکبر ابراهیمی برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» اهدا شد.

جایزه بهترین تدوین به حسن وزیرزاده، ساسان فلاح‌فر و عباس وهاج برای مستند «دوئل بوکمال» تعلق گرفت.

جایزه بهترین تصویربرداری به‌صورت مشترک به رامتین بالف و رشاد بالف برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» و مهدی آزادی برای مستند «پورزال» رسید.

جایزه ویژه هیات داوران به علی فراهانی صدر برای مستند «قوی‌دل» و جابر بادیاد برای مستند «دختر کوه نور» رسید.

هیات داوران با توجه به تمرکز ویژه جشنواره امسال به موضوع آب و مساله جمعیت، فیلم‌های «آب بندان» با موضوع آب، «بحران خاموش» با موضوع جمعیت و «در پناه نیزار» با موضوع محیط زیست را شایسته توجه دانست.

جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند بلند به «خانواده خلج» به کارگردانی مصطفی حاجی‌قاسمی و مریم الهامیان رسید.

جایزه بهترین فیلم مستند به مهدی ایمانی شهمیری برای مستند «تکثیر در اسارت» رسید.

جایزه ویژه دبیر جشنواره به مستند «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچک‌زاده و مستند «پدگر» به محمد دین‌دشتی اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر به احمد قوی‌دل شخصیت فیلم «قوی‌دل» اهدا شد.

احمد قوی‌دل در سخنانی گفت: از دبیر جشنواره و هیات داوران سپاسگزار هستم. همه موفقیت‌های ما بر دوش رسانه بود و من از اهالی رسانه ممنونم که آن‌ها هستند که خطر می‌کنند و صدای ما را به گوش می‌رسانند.

جایزه استعداد نو به مستند «برار انیسه» به کارگردانی سید صادق کاظمی تعلق گرفت.محمد خزاعی: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرف‌های بعضی از عزیزان من فکر می‌کنم افق‌های آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر می‌گیرد

در بخش بعدی مراسم، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی بیان کرد: دوست دارم گلایه‌های سینماگران را بشنوم و برای آن‌ها راهکار پیدا کنم. من با شما همدردی می‌کنم. دوست داشتم در شرایط بهتری سکان‌دار این مسوولیت می‌شدم. ای کاش بحث‌های اقتصادی امروز به جای این مسایل جایش را به سوژه‌های ناب‌تری می‌داد. من در بدترین شرایط اقتصادی یا شرایط سیاسی سکان‌دار شدم اما از خانواده خود سینمای ایران و رنج‌کشیده هستم و درد شما را می‌فهمم.

وی یادآور شد: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرف‌های بعضی از عزیزان من فکر می‌کنم افق‌های آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر می‌گیرد. سال ۱۴۰۳ سالی بهتر در زمینه اقتصاد سینما، معیشت و تولید خواهد بود.

خزاعی در پایان سخنانش درگذشت ناصر طهماسب صدای ماندگار دوبله را تسلیت گفت و برای کیانوش عیاری که ساعتی قبل به دلیل سکته بستری شده‌است نیز آرزوی سلامتی کرد.

در ادامه جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران این دوره از جشنواره به سعید الهی تهیه‌کننده مستند «قوی‌دل» اهدا شد.

سعید الهی بعد از دریافت جایزه گفت: این اولین بار است که یک فیلم هم برنده تماشاگران و هم شهید آوینی و جایزه ویژه شهید آوینی می‌شود. این ماجرا پیام‌آور این است که می‌توان فیلمی ساخت که هم نظر متخصصان و هم نظر مردم را جلب کند. فکر می‌کنم این اتفاق برای اولین بار افتاده است.

در پایان این مراسم نیز علی دهکردی با اشاره به مسوولیت سنگی که برعهده گرفته است، بیان کرد: در روزهای اولی که من به عنوان مدیر عامل خانه سینما انتخاب شدم، اسنپ گرفتم و بعد راننده اسنپ به من گفت که من مستندسازم و عضوی از خانه سینما. همان لحظه من فکر کردم کلید خانه‌ای را در دست گرفتم که یک مستندساز به‌عنوان موتور دانش، خلاقیت و هنر راننده اسنپ شده است. اما حالا خوشحالم که این جوان در این سالن جایزه گرفت و جمعیت انبوهی برای او دست زدند. امیدوارم «سینماحقیقت» بتواند حقیقت سینمای فاخر ما را به گوش و چشم کسانی که چشم و گوششان را بر حقیقت سینما بستند، باز کنند.

رسانه سینمای خانگی- تکلیف «پایتخت» معلوم شد

سرانجام تکلیف سریال پایتخت مشخص شد و بناست یک نسخه سینمایی برای پخش در نوروز ۱۴۰۳ ساخته شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مدتی است که بحث سر ساخت یا عدم ساخت فصل هفتم مجموعه تلویزیونی «پایتخت» مطرح بود و در نهایت پس از جلساتی که مدیران تلویزیون با سازندگان سریال پایتخت داشتند، تکلیف ساخت این سریال پرمخاطب مشخص شد.

بنا بر این گزارش، طبق تصمیمات گرفته شده، نسخه سینمایی این مجموعه تلویزیونی برای پخش در نوروز ۱۴۰۳ تولید خواهد شد.

تهیه کنندگی این نسخه سینمایی را به روال قبل الهام غفوری بر عهده خواهد داشت و سیروس مقدم آن را کارگردانی خواهد کرد. همچنین بازیگران اصلی در ترکیب حضور خواهند داشت.

مدت زمان این تک قسمتی ۱۰۰ دقیقه است و مشخص نیست زمان پخش آن چه روزی از نوروز خواهد بود.

همچنین بناست فصل هفتم سریال «پایتخت» در ۱۶ قسمت تولید شده و در سال ۱۴۰۳ و یا نوروز ۱۴۰۴ به پخش برسد.

رسانه سینمای خانگی- انتقادات ارجمند

وزیر ارشاد اسلامی در مراسم کلنگ‌زنی تعیین حریم مجموعه تئاترشهر خبر داد که به زودی بزرگترین مجموعه فرهنگی هنری در یکی از بهترین نقاط تهران کلنگ می‌خورد و خانه همه جشنواره‌های هنری خواهد شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مراسم کلنگ‌زنی پروژه تعیین حریم مجموعه تئاترشهر ظهر (شنبه دوم دی ماه) در فضای باز این مجموعه و با سخنانی از وزیر ارشاد، انتقادات داریوش ارجمند از هنرمندان و … برگزار شد.

در این برنامه محمد مهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد با اشاره به مطالبه هنرمندان برای بهسازی فضای بیرونی تئاترشهر گفت: از زمانی که به وزارتخانه آمدم، در همان اولین بازدیدها از تئاتر شهر با مطالبه جدی برای ایجاد حریم این مجموعه هنری مواجه شدم که اجرای آن نیازمند همراهی میراث فرهنگی و شهرداری بود.

او ادامه داد:از سوی دیگر هنوز اعتماد کافی بابت این ماجرا برای جامعه هنری وجود ندارد. بنابراین همه تاکید من به دوستان مدیر این بود که همه چیز با نظرات خود هنرمندان انجام شود.

اسماعیلی با تاکید بر جایگاه فرهنگی و هنری مجموعه تئاتر شهر افزود: این مجموعه در اختیار مردم ایران و هنرمندان است. ما مدیران می‌آییم و می‌رویم ولی هنرمندان می‌مانند و تئاتر شهر قلب تپنده تهران و ایران است.

او همچنین اعلام کرد که فضای داخلی مجموعه تئاترشهر نیز بهسازی و اصلاح می‌شود، البته طرح‌های آن آماده است و باید اجرایی بشود.

وزیر ارشاد در ادامه خبر داد که به زودی بزرگترین مجموعه هنری در یکی از بهترین نقاط تهران ساخته می‌شود و خانه همه جشنواره‌ها خواهد بود.

او ادامه داد: چنین اقدامی، گامی است بلند برای توسعه زیرساخت‌های هنری در قلب تهران که جزییات آن را در روز کلنگ‌زنی می‌گوییم.

اسماعیلی برای چندمین بار تاکید کرد: تئاتر در کشور ما روزهای پر رونق‌تری در پیش دارد و تلاش ماست که مشکلات کمتر شود. امسال جزو پر رونق‌ترین سال‌های فرهنگ در همه حوزه‌ها بوده است. هر چند همیشه مشکلاتی وجود دارد، شخصا به صورت هفتگی وضعیت اقتصادی را به آقای رییسی (رییس جمهور) گزارش می‌دهم و خوشحالم که مستحکم‌ترین دوره هنری را در پیش داریم.

بخش ابتدایی این مراسم در تالار مشاهیر مجموعه تئاترشهر برگزار شد که به سخنرانی‌ها اختصاص داشت.

در این بخش از برنامه، تصاویری از سید جواد طاهری، مدیر مجموعه تئاتر شهر پخش شد که طی آن مراحل تصویب طرح تعیین حریم مجموعه تئاتر شهر در وزارت ارشاد و میراث فرهنگی را تشریح کرد.

با پخش تصاویری دیگر، هنرمندانی همچون کیومرث مرادی، کاظم هژیرآزاد، رحمت امینی، حمیدرضا نعیمی  و … بر لزوم ایمن‌سازی پیرامون تئاتر شهر تاکید کردند و همچنین تصاویر دیگری درباره وضعیت نامطلوب اطراف مجموعه پخش شد.

سپس محمود سالاری، معاون هنری وزارت ارشاد در سخنان کوتاهی، از اهتمام وزیر ارشاد برای اجرای طرح تعیین حریم تئاترشهر و پیگیری او قدردانی و ابراز خرسندی کرد که خواسته اهالی تئاتر به نتیجه رسیده است.

او گفت: جمع کردن نظرات هنرمندان و مسئولان شهری و میراث فرهنگی دشوار بود که خوشبخنانه به نتیجه رسید.

در ادامه برنامه که با اجرای علیرضا سعیدی برگزار شد، داریوش ارجمند، طی سخنانی انتقادهای خود را از جامعه هنری مطرح کرد.

او گفت: من متعلق به تئاتر شهرستانم و افتخار می‌کنم چون همه هنرمندان بزرگ از شهرستان‌ها هستند. ما حسرت داشتیم که روی صحنه تئاترشهر بازی کنیم و فقط یک بار چنین افتخاری نصیب من شد. امیدوارم امروز که مدیر این مجموعه از شهرستان قم آمده، فرصتی برای حضور جوانان از استان‌ها فراهم شود.

این بازیگر با بیان اینکه طرح تعیین حریم مجموعه را دیده است، افزود: طراحی بسیار خوبی انجام شده است، از وزیر ارشاد تشکر می‌کنم که مثل خیلی از اقدامات خوب دیگرشان، به این کار خوب هم همت کردند. امیدوارم تئاترشهر متعلق به همه هنرمندان از همه استان‌ها باشد.

ارجمند سپس خطاب به جامعه هنری ادامه داد: چرا همیشه نوک انتقادها به سمت دولتمردان است. لازم نیست که هنرمندان خود را ارتقا بدهند؟ قرار نیست همیشه هنرمندان دست‌شان در جیب دولت باشد. هنرمندی که بتواند مردم را جذب کند، هنرمند است. هنرمند باید حقوقش را از مردم بگیرد. قرار نیست چون کسی هنرمند است، دولت به او خانه و ماشین بدهد و زندگی‌اش را تامین کند. دولت فقط می‌تواند از هنر حمایت کند. در همه جای دنیا چنین است.

او با برشمردن نمونه‌هایی از هنرمندانی که خودکفا یا درویش‌مسلک بوده‌اند، ابراز امیدواری کرد که هنرمندان حق و حساب و زندگی‌شان را از مردم بخواهند چون با چشمداشت به دولت، کار جلو نمی‌رود.

ارجمند در پایان سخنانش گفت: خوشحالم بعد از ۲۰ سال مسئولان به انجام این کار خوب همت کردند که اطراف تئاتر شهر از این آشغال‌ها، پاک شود.

در ادامه، ایرج راد، رییس هیات مدیره خانه تئاتر ایران طی سخنانی به پیشینه تئاتر شهر اشاره و تاکید کرد: تئاتر شهر برای همه هنرمندان تئاتر مکانی ویژه است.
او با اشاره به کلنگ‌زنی این ساختمان در سال ۴۶ توسط مهندس علیرضا سردار افخم و راه‌اندازی این مجموعه در اوایل دهه ۵۰ توضیحاتی درباره سال‌های آغازین فعالیت این بنا ارایه کرد.

راد با تشریح اتفاقات گوناگونی که بر سر مجموعه تئاتر شهر آمده، همچون ساخت مجتمع فرهنگی هنری به جای پارکینگ آن، ساخت ایستگاه مترو در ضلع دیگر آن و … از تاکید خانه تئاتر بر حفاظت از این مجموعه و ایجاد فضایی فرهنگی در اطراف آن یاد کرد.

این هنرمند به ارایه توضیحاتی درباره نگرانی جامعه هنری درباره راه‌اندازی ایستگاه مترو پیرامون این مجموعه و نیز گودبرداری در ضلع دیگر آن که باعث ترک خوردن تالار قشقایی شد و همچنین بنا شدن ساختمانی که ممکن بود تئاترشهر را در حاشیه قرار بدهد، پرداخت.

راد تاکید کرد: سال‌ها به دلیل فضای اطراف تئاتر شهر و امنیت مجموعه و مراجعه‌کنندگان آن نگرانی جدی داشتیم و امروز خوشحالم که سرانجام این حریم ساخته می‌شود تا از این مجموعه حفاظت شود.

آتش تقی پور، مجید قناد، هوشنگ توکلی، سیاوش طهمورث، مقصود نعیمی ذاکر، کاظم هژیر آزاد، جهانگیر الماسی، حسن دادشکر، قاسم زارع، حسین پرستار، رضا فیاضی، اسماعیل خلج، سید مجید پوراحمدی، تاجبخش فناییان، مهدی حامد سقایان، سید عباس عظیمی، محمود سالاری، محمد قدس، علی فروتن، محمددشت گلی، پریسا مقتدی، خسرو احمدی و … و نیز کاظم نظری مدیر کل هنرهای نمایشی از جمله حاضران در این برنامه بودند.

رسانه سینمای خانگی- نامزدهای «سینماحقیقت» معرفی شدند

 فهرست نامزدهای دریافت جایزه هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» اعلام شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، آئین اختتامیه هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران سینماحقیقت عصر امروز در تالار وحدت برگزار می‌شود و برگزیدگان این رویداد معرفی خواهند شد.

فهرست نامزدهای هر بخش به این شرح است:

بهترین کارگردانی فیلم مستند کوتاه

پورزال ( احسان فرخی فرد – ماریا ماوتی )

دختر کوه نور ( جابر بادیاد )

در پناه نیزار ( حبیب علوانی )

سگ خور ( فتح الله امیری – نیما عسگری )

فرشته ها ( مهدی زمانپور کیاسری )

بهترین کارگردانی فیلم مستند نیمه بلند

مهد کودک ( حانیه یوسفیان )

آب بندان (رضا اکبریان گالشکلایی )

دوئل بوکمال ( محمدرضا ابو الحسنی )

هفت سال اینجا ( سید مصطفی الحسینی )

هم نوایی عاشقانه (آذر مهرابی )

بهترین کارگردانی فیلم مستند بلند

قوی دل ( علی فراهانی صدر)

تکثیر در اسارت (مهدی ایمانی شهمیری)

پدگر (محمدرضا خوش فرمان)

خانواده خلج ( مصطفی حاجی قاسمی- مریم الهامیان)

آذرآبادگان (حامد کلجه ای )

بهترین پژوهشگر

هولاین در ایران ( هادی آفریده)

خانواده خلج ( مریم الهامیان – مصطفی حاج قاسمی )

تکثیر در اسارت (امیر رضا صباغیان – پرستو احمدی)

آذر آبادگان (حامد کلجه ای)

رزیدنت (امیر محمد کوچک زاده)

احمد ( فخرالدین سیدی- محمد پورفر )

بهترین تصویربردار

آخرین کوسه نهنگ ( رامتین بالف – رشاد بالف )

پورزال ( مهدی آزادی )

دوئل بوکمال (احمد عبدالرحیمی – محمد صدری- احمد بخشی )

پدگر (بهروز بادروج)

آب بندان ( رضا اکبریان گالشکلایی )

بهترین صدا

دوئل بوکمال ( مهدی محمودیان ) صدا گذار

آب بندان ( حسن مهدوی ) صداگذار و صدابردار

آخرین کوسه نهنگ (رشاد بالف) صدا گذار و صدا بردار

تکثیر در اسارت ( سید رضا حسینی نیا ) صدابردار و (محمد حسین ابراهیمی) صدا گذار

پورزال ( محمد خدام ) صدابردار و ( مهرداد جلو خانی ) صدا گذار

سگ خور (احسان افشاریان) صداگزار و (عباس ملک حسینی) صدابردار

بهترین تدوین

قوی دل (علی فراهانی صدر)

پورزال (حمید نجفی راد -ماریا ماوتی)

آذر آبادگان (حامد کلجه ای)

دوئل بوکمال (حسن وزیر زاده -ساسان فلاح فر -عباس وهاج)

فرشته ها (مهدی زمانپور کیاسری -جواد سالار خیلی )

بهترین نویسنده گفتار متن

تکثیر در اسارت ( مهدی ایمانی شهمیری)

جمال الدین ( امیر محمد کوچک زاده)

هفت سال اینجا ( علیرضا اسدی )

دوئل بوکمال ( محمدرضا ابوالحسنی )

آذر آبادگان ( حامد کلجه ای – علیرضا احمدی)

بهترین گوینده گفتار متن

جمال الدین ( فخرالدین صدیق )

بی قرار ( فرهاد قائمیان )

می ۱۹۶۸ ( ناصر طهماسب )

هزارویکشب بلدیه ( سیامک صفری)

هولاین در ایران ( مهناز افضلی)

بهترین موسیقی

آخرین کوسه نهنگ ( اکبر ابراهیمی )

بی قرار ( محمدرضا علیقلی )

تکیر در اسارت ( افشین عزیزی )

پورزال ( مسعود سخاوت دوست )

بحران خاموش ( بهزاد عبدی )

آب بندان ( حسن مهدوی )

احمد / سروش فاقدی( ماهور آشور)

بهترین فیلم

خانواده خلج ( مصطفی حاجی قاسمی- مریم الهامیان)

آخرین کوسه نهنگ ( رامتین بالف )

پورزال ( احسان فرخی فرد – ماریا ماوتی )

تکثیر در اسارت ( مهدی ایمانی شهمیری )

پدگر ( محمدرضا خوش فرمان)

قوی دل ( سعید الهی )

دوئل بوکمال ( مرتضی شعبانی )

هفدهمین جشنواره بین‌المللی سینما حقیقت به دبیری محمد حمیدی مقدم از ۲۷ آذر تا ۱ دی ماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.

رسانه سینمای خانگی- «بچه زرنگ» پنجاه میلیاردی شد

 انیمیشن سینمایی «بچه زرنگ» با ثبت یک رکورد جدید توانست به جمع هفت فیلم ۵۰ میلیاردی تاریخ سینمای ایران بپیوندد و تنها غیرکمدی میان این آثار باشد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، انیمیشن سینمایی بچه‌ زرنگ که از پنجم مهرماه اکران شده است، بعد از شکستن رکوردهای مختلف، توانست در کمتر از سه ماه، یک رکورد جدید ثبت کند و وارد باشگاه ۵۰ میلیاردی‌های سینمای ایران شود.

به این ترتیب بچه‌ زرنگ هفتمین فیلم سینمای ایران است که در کنار آثاری چون فسیل، هتل، شهرهرت، انفرادی، بخارست و دینامیت توانسته است به این میزان از فروش در سینماهای کشور دست یابد.

انیمیشن بچه‌ زرنگ درحالی از مرز ۵۰ میلیارد تومان عبور کرده است، که ۶ فیلم دیگر سینمای ایران که توانسته‌اند به چنین فروشی دست یابند، همگی متعلق به سینمای کمدی هستند و بر همین اساس بچه‌ زرنگ اولین فیلم غیرکمدی چند سال اخیر سینمای ایران است که در گونه کودک و نوجوان، توانسته است با ثبت این رکورد تازه، به پدیده سینمای ایران تبدیل شود.

این انیمیشن تاکنون بیش از ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار مخاطب داشته و رکورد پرمخاطب‌ترین و پرفروش‌ترین انیمیشن تاریخ سینمای ایران را در اختیار دارد. تا امروز تنها ۳ انیمیشن سینمایی شاهزاده‌ روم با بیش از یک میلیون مخاطب، فیلشاه با بیش از ۱ میلیون و ۲۵۰ هزار مخاطب و بچه‌ زرنگ با بیش از ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار مخاطب (تا امروز) پرمخاطب‌ترین انیمیشن‌های تاریخ سینمای ایران هستند که توانسته‌اند مخاطبان میلیونی جذب سینماها کنند.

بچه‌ زرنگ محصول مشترک گروه هنر پویا و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که به همت یک گروه ۲۵۰ نفره از هنرمندان جوان ایرانی ساخته شده است.

رسانه سینمای خانگی- یک رکورد تازه در سینمای عربستان

فیلم مهیج «پیک شب» رکورد گیشه سینمای عربستان را برای یک تولید داخلی شکست و با عبور از فیلم هالیوودی «ونکا» به صدر جدول فروش رسید.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از اسکرین، این فیلم پس از اکران در سراسر عربستان سعودی از ۱۴ دسامبر، ۱.۵۸ میلیون دلار از محل ۱۱۴ هزار مخاطب کسب کرد تا بالاترین افتتاحیه برای یک عنوان داخلی را از زمانی که عربستان سعودی به ممنوعیت ۳۵ ساله فعالیت سینماها در دسامبر ۲۰۱۷ پایان داد، به نام خود ثبت کند.

این رکورد قبلاً متعلق به کمدی «ستار» بود که با ۶۳ هزار مخاطب در دسامبر ۲۰۲۲ افتتاح شد. فیلم سینمایی «مندوب» (پیک شب) همچنین دومین افتتاحیه بزرگ یک فیلم عربی در منطقه را پس از کمدی عاشقانه مصری «بحبک» به دست آورد که حدود ۳ میلیون دلار در اکران آغازین در جولای ۲۰۲۲ فروخته بود.

«پیک شب» در حالی صدرنشین گیشه هفتگی سینمای عربستان شد که فیلم سینمایی «ونکا» محصول برادران وارنر با فروش ۶۱۶ هزار دلاری در مقام دوم و انیمه «پسر و مرغ ماهیخوار» ساخته «هایائو میازاکی» از استودیو جیبلی با ۱۹۵ هزار دلار به رتبه سوم اکتفا کرد.

فیلم سینمایی «پیک شب» توسط استودیو سعودی «تلفاز ۱۱» با حمایت بنیاد جشنواره فیلم دریای سرخ و استودیو مووی تولید شده است. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در ماه سپتامبر در تورنتو انجام داد و سپس در اوایل این ماه در جشنواره بین المللی فیلم دریای سرخ در جده به نمایش درآمد.

این فیلم نخستین تجریه کارگردانی بلند «علی الکلثمی» است که یکی از بنیانگذاران استودیو «تلفاز ۱۱» نیز هست. در این فیلم، محمد الدوخی در نقش یک مندوب (به عربی به معنای پیک) در حال مبارزه است که در تلاش برای حمایت از پدر بیمارش، فروشنده مشروبات الکلی می شود. این فیلم به طور کامل در ریاض پایتخت عربستان فیلمبرداری شده است.

تنها ۱۳ درصد از اکران‌های سال ۲۰۲۳ در عربسان به زبان محلی بودند و با این حال، بیش از ۳۶ درصد از گیشه از محل اکران این فیلم‌های به دست آمده که نسبت به سال‌های گذشته رشد ثابتی داشته است.

صنعت سینما در عربستان تا سال ۲۰۱۸ که سالن‌های سینما پس از ۳۵ سال بازگشایی شد، تقریبا وجود نداشت اما این کشور عربی با سرمایه گذاری هنگفت در عرصه سینما و برگزاری جشنواره پرزق و برق دریای سرخ و در کنار آن ایجاد مشوق‌هایی برای تولید مشترک با سایر کشورها، با شتاب فراوانی خود در صدد جبران عقب ماندگی خود در این حوزه است.

صنعت سینما در عربستان تا سال ۲۰۱۸ که سالن‌های سینما پس از ۳۵ سال بازگشایی شد، تقریبا وجود نداشت اما این کشور عربی با سرمایه گذاری هنگفت در عرصه سینما و برگزاری جشنواره پرزق و برق دریای سرخ و در کنار آن ایجاد مشوق‌هایی برای تولید مشترک با سایر کشورها، با شتاب فراوانی خود در صدد جبران عقب ماندگی خود در این حوزه است.

کمیسیون فیلم عربستان که یک نهاد دولتی سعودی وابسته به وزارت فرهنگ و در فوریه ۲۰۲۰ در ریاض تأسیس شده، اکنون فیلمسازان بین‌المللی را با مشوق‌های بسیار به ساخت فیلم تولید مشترک با عربستان در خاک این کشور ترغیب می‌کند. این کشور در سال ۲۰۲۲ در جریان هفتادوپنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کن اعلام کرد تا ۴۰ درصد هزینه‌ ساخت فیلم‌هایی را که عوامل و استعدادهای سعودی را جذب و فرهنگ، تاریخ و پادشاهی این کشور را معرفی کنند، پرداخت می‌کند.

رسانه سینمای خانگی- آیا «ضد» ایدئولوژیک است؟

کارگردان فیلم «ضد» تاکید کرد: هدفش از فیلمسازی بیان حرف‌های ایدئولوژیک نیست.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی که دو سال قبل در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است؛ فیلمی سیاسی که هرچند علاقه‌مندان مخصوص به خودش را دارد اما سازنده‌اش تاکید دارد اگر تماشاگران، بدون حب و بغض به تماشای فیلم بنشینند با یک اثر جذاب و سرگرم‌کننده روبرو می‌شوند.

ربیعی که دومین فیلم سینمایی خود را راهی اکران کرده، خود را فردی مذهبی و معتقد به نظام معرفی می‌کند اما می‌گوید سینما را به عنوان یک زبان مشترک برای همه با سلایق گوناگون می‌بیند؛ چه آن‌ها که موافق نظرات او هستند و چه کسانی که با تفکراتش مخالفند. او چنان به سینما به مثابه سینما نگاه می‌کند که خود را جدا از فیلمسازی با سمت و سوی جناحی خاص می‌داند و آرزو می‌کند بتواند اثری در حد و اندازه «فهرست شیندلر » به عنوان اثری مشخصه‌های خاص سینما بسازد.

به گفته وی و نیز همکارانش این سلوک او در کارش هم اجرا می‌شود چرا که نه تنها مخالف انحصار است بلکه به عنوان یک هنرمند وظیفه خود می‌داند به اعتلای سینما کمک کند.

ربیعی همزمان با اکران فیلم «ضد» به همراه یکی از بازیگران (مهدی نصرتی) و مدیر فیلمبرداری فیلمش (هاشم مرادی) مهمان خبرگزاری ایسنا شدند تا درباره فیلمی که دو سال در نوبت اکران بود و نیز اولین فیلمش «لباس شخصی» که هنوز مجوز اکران نگرفته صحبت کند.

در این نشست مهدی نصرتی بازیگر جوانی که پیش‌تر هم برای ربیعی بازی کرده بود، از تلاش خود برای کلیشه نشدن در فیلم‌های سیاسی سخن گفت. او پیش از بازیگری، تجربه عکاسی و روزنامه‌نگاری هم داشته و هنگام حضورش در ایسنا توضیح داد که در مقطعی به عنوان عکاس حق‌التصویر با این خبرگزاری همکاری داشته است.

مشروح این نشست دو ساعته را که با پرسش از ربیعی و شرایط اکران فیلم آغاز شد، در ادامه می‌خوانید: 

ایسنا: آقای ربیعی شما در حالی سراغ سوژه فیلم «ضد» رفتید که پیش‌تر فیلم‌هایی همچون «ماجرای نیمروز» با فضایی مشابه ساخته شده بودند. این برای شما ریسک نبود که شاید تماشاگر نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان ندهد؟

ربیعی: سلیقه من برای ساخت فیلم به طور کلی تاریخ معاصر است و سوژه‌هایی که غالبا با آن‌ها درگیر می‌شوم در همین فضا هستند. موضوع هر دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» هم به زیست شخصی، مطالعات و علایقم برمی‌گردد. البته وقتی طرح «لباس شخصی» را شروع کردم، «ماجرای نیمروز» هنوز ساخته نشده بود؛ درواقع من در سال ۱۳۹۶ خواندن پرونده حزب توده را شروع کردم و در میانه‌های پروژه و نوشتن سیناپس بودم که در جشنواره فجر آن سال فیلم «ماجرای نیمروز» به نمایش درآمد و کاملاً از آن بی‌اطلاع بودم. با این حال بر اساس برنامه خودم  «لباس شخصی» را جلو بردم که در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر نمایش داده شد ولی تا به امروز توقیف مانده است. بعد هم سراغ فیلم «ضد» رفتم که ابتدا نام دیگری داشت و از وقتی که من وارد کار شدم، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد فیلمنامه تغییر کرد.

ایسنا: با توجه به اینکه فیلمنامه‌نویس این پروژه فرد دیگری است، ساخت «ضد» چطور شکل گرفت؟

ربیعی: کلیت پروژه به این شکل بود که از طرف آقای شفیعی به من پیشنهاد شد تا این فیلمنامه را کارگردانی کنم و از آنجا که داستان، به جهان من نزدیک بود و نیز با اشاره به مساله نفوذ در اوایل انقلاب که من در «لباس شخصی» هم به آن پرداخته بودم، موضوع فیلم برایم دغدغه بود و پیشنهاد را پذیرفتم. در چنین مواردی اصولا سعی می‌کنم ایده خود را پیاده کنم و معمولا درگیر حاشیه‌هایی از این دست که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند یا تحت تاثیر فیلم‌های فیلمسازان دیگری مثل محمدحسین مهدویان قرار بگیرد، نمی‌شوم چون این‌ها اصلا برایم مساله نبودند. مساله مهم این بود که آنچه دغدغه‌ من است به یک زبان سینمایی تبدیل شود چراکه معتقدم سینما زبان مشترک تمام آدم‌هاست؛ چه آن‌هایی که موافق من فکر می‌کنند و چه آن‌هایی که مخالف من هستند. حتی کسانی که هیچ موضعی ندارند هم در همین گروه می‌گنجند. به نظرم اگر سوژه‌ای به سینما تبدیل شود و قصه و روایتی را پیگیری کند، به طور طبیعی مخاطب با آن همراه می‌شود ولو اینکه حرف فیلم را هم قبول نداشته باشد.

در زبان سینمایی خودم نیز این روش را دنبال و سعی می‌کنم از اتمسفر، جریان، فیلمی خاص یا حتی در میزانسن، کارگردانی و … تاثیر خودآگاه نگیرم. من تعصب دارم بر این مساله که فیلمساز باید فیلم خود را بسازد، حال چه خوب باشد چه بد. برای من مهم است که وقتی فیلم خود را روی پرده می‌بینم بگویم این خروجی کار من است. فیلمنامه «ضد» هم برای من نبود. آقای حسین تراب‌نژاد آن را نوشته بودند و وقتی به گروه اضافه شدم با همفکری من، آقای موگویی و آقای شفیعی (تهیه‌کننده) سعی کردیم با گفت‌وگو و تعامل فیلمنامه را به سمتی ببریم تا به نگاه همدیگر نزدیک شویم که بخشی از آن‌ها انجام شد و بخشی هم انجام نشد. با این حال من قبول کرده بودم که در این پروژه یک کارگردان هستم و زیر نظر نویسنده کار را پیش ببرم و خروجی نهایی به آن چیزی رسید که الان روی پرده سینماها می‌بینیم.

ایسنا: در مقطعی یک تئاتر هم با اشاره به زندگی محمدرضا کلاهی اجرا شده بود و آن زمان آقای فرهاد توحیدی گفته بودند که قصد نگارش فیلمنامه‌ای را در همین زمینه دارند. آیا «ضد» با آن فیلمنامه ارتباطی داشته؟

ربیعی: من پیش از ساخت «لباس شخصی» در حوزه فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره کار می‌کردم و آن زمان می‌گفتند فیلمنامه‌ای در حوزه هنری نوشته شده که نمی‌دانم نویسنده آن چه کسی بود ولی حتی کارگردان هم مشخص شده بود. البته آن پروژه هیچگاه ساخته نشد. نام فیلمنامه «ضد» هم ابتدا «بیتا، منیژه، اعظم» بود و وقتی آن را با همین نام برایم فرستادند، یادم آمد که چند سال قبل قرار بود در حوزه هنری این پروژه ساخته شود؛ ولی آنچه من در اختیار داشتم به نویسندگی آقای تراب‌نژاد بود و طرح اولیه آن هم به آقای مرتضی اصفهانی تعلق داشت.

ایسنا: از آنجا که به تازگی فیلم دیگری در ارتباط با منافقین (سرهنگ ثریا) روی پرده بود، به نظر می‌رسد فیلم‌هایی با موضوع‌های مشابه در شرایط فعلی سینما به سختی سانس می‌گیرند. البته حتی فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» علیرضا معتمدی هم چنین شرایطی دارد. الان وضعیت «ضد» را در اکران چطور می‌بینید؟  

ربیعی: شاید بد نباشد با یک اتفاق که همین چند روز پیش افتاد این بحث را دنبال کنیم که خودش به تنهایی بازگوی خیلی حرف‌هاست. ما این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم «احمد» هستیم و چند سرباز هم به عنوان هنرور با ما همکاری می‌کنند. هفته قبل یکی از آن‌ها به من می‌گفت، رفته بودند سینما تا فیلم «ضد» را ببینند ولی سانسی پیدا نکردند و به جای آن «هتل» را دیده بودند. با شوخی تعریف می‌کرد که او را حلال کنیم. مشکلی که ما در چرخه اکران داریم این است که فیلم‌هایی از جنس «ضد» نمی‌فروشند و اینطور تعبیر می‌شود که این فیلم‌ها اصطلاحا بفروش نیستند، در حالی که معلوم است در این چرخه، این فیلم‌ها فروشی نخواهند داشت. درواقع مشکل از فیلم نیست، مشکل از چرخه است. بعد دوستان تصمیم‌گیر و تاثیرگذار در این چرخه‌ پخش سعی می‌کنند این مدل فیلم‌ها را به نحوی وارد چرخه اکران کنند که تا حدی فروش داشته باشند اما باز هم نمی‌فروشند چون آن شکلی که فرم و محتوا را ارایه می‌کنند با هم جور در نمی‌آید. همین الان که فیلم «ضد» در حال اکران است روز افتتاحیه خود را با ۴۰ سالن شروع کرد و «ویلای ساحلی» هم که همزمان با فیلم ما اکران شد، نزدیک به ۴۰۰  سالن داشت. در روز ششم اکران، ما به زور به ۱۳۰ سالن رسیده بودیم ولی تعداد سالن‌های  «ویلای ساحلی» به ۶۵۰ رسیده بود. در توضیح آن هم می‌گویند سالن پُر نمی‌شود، چرا سالن اضافه بدهیم؟ در حالی که عامل پُر نشدن سالن‌ها به فیلم برنمی‌گردد!

برای درک درست‌تر این موضوع باید این را توضیح دهم که از بین حدود ۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور، تقریبا ۵۰ میلیون نفر قابلیت رفتن به سینما را دارند اما فیلمی مثل «فسیل» که بالاترین فروش را دارد در نهایت ۷ میلیون مخاطب تا الان داشته که به «عقاب‌ها» هم نرسیده است. البته اگر هم برسد باید تناسب جمعیت را در سالی که «عقاب‌ها» پُرفروش شد، با الان در نظر گرفت. از این حدود ۷ میلیون تماشاگر می‌توان گفت که حدود چهار میلیون نفر قشر سینمارو هستند که در سبد کالای فرهنگی و تفریحی آن‌ها سینما رفتن وجود دارد. سلیقه چنین مخاطبی غالبا فیلم‌هایی از جنس سرگرمی‌ست، در حالی که افراد زیادی اصلا به سینما نمی‌روند و شاید سلیقه آن‌ها با فیلم‌های در حال اکران همخوان نباشد. این دقیقا نقطه‌ای است که باید روی آن دست گذاشت. وظیفه من به عنوان فیلمساز این نیست که مخاطب را به سینما بکشانم؛ وظیفه من این است فیلمی بسازم که مخاطب پس از دیدن آن راضی از سالن سینما بیرون رود و نگوید وقتم را تلف کردم. پس برای جذب مخاطب برای فیلمی مثل «ضد» باید یک جریان و چرخه‌ای متناسب با همین فیلم تشکیل شود. من نمی‌توانم با فیلم «ضد»، مخاطب «فسیل» را به سینما بکشانم. مخاطب «فسیل» حتی اگر پوستر فیلم مرا هم در سینما ببیند «هتل» را به آن ترجیح می‌دهد. این روند برای فیلمی مثل «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم وجود دارد. پس من باید کسی را به سینما بکشانم که دوست دارد فیلمی مثل «ضد» را ببیند و اتفاقاً «فسیل» را اصلا دوست ندارد.

ایسنا: شما توانسته‌اید در تبلیغات خود چنین کاری را انجام دهید؟

ربیعی: مساله اصلی ما هم همین است اما آیا فیلم می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ خیر! ساخت فیلم نمی‌تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. بخش زیادی از کسانی که فیلم «ضد» را در هر زمانی که ببینند، دوست دارند آن‌هایی هستند که اصلا سینما نمی‌روند. پس در پروسه پخش باید اول طراحی تبلیغات برای چنین کسانی انجام شود. من در میان مردم زندگی می‌کنم و می‌دانم عده قابل توجهی هستند که حتی اگر به لحاظ ایدئولوژیکی نگاه نزدیکی به من نداشته باشند، تماشای فیلم‌هایی از جنس «ضد» را دوست دارند چون به هر حال یک تم سیاسی دارد. این تماشاگر فیلم‌های دنیا را نیز در همین ژانر دنبال می‌کند ولی الان او اصلا باخبر نمی‌شود که چنین فیلمی در حال اکران است.  این افراد اصلا مخاطب آن پلتفرم‌های تبلیغاتی ما نیستند و ما تقریبا برای کسانی تبلیغ می‌کنیم که همیشه سینما می‌روند و می‌دانند «ضد» روی پرده است و اصلا هم دوست ندارند آن را تماشا کنند. این دسته زمانی جذب فیلم «ضد» می‌شوند که یک کنجکاوی برایشان ایجاد شود.

ایسنا: در مرحله مذاکره با پخش‌کننده به نقطه‌نظر مشترکی برای تبلیغ بر مبنای این دیدگاه نرسیدید؟

ربیعی: این یک امر سهل و ممتنع است چون یک چرخه وجود دارد و پخش‌کننده هم در آن چرخه کار خود را انجام می‌دهد. بخشی از این ماجرا به یک کار تحقیقی نیاز دارد یعنی همانطور که من وقتی فیلمنامه‌ای را می‌نویسم،  یکی – دو سال روی آن تحقیق می‌کنم تا ببینم چطور موضوع باید دراماتیزه شود و مخاطب را جذب کند، برای پخش هم باید به همین میزان پژوهش انجام تا تعیین شود که چه طرح‌های تبلیغاتی باید ارایه کرد تا آن قشری که به سینما نمی‌رود و اتفاقا مطالبه‌اش از سینما فیلمی همچون «ضد» است، آگاه شود. در این بین باید یک نکته مهم را هم در نظر داشت؛ بخشی از این مخاطبان حتی اگر آگاه شوند باید صبر کنند تا فیلم در پلتفرم‌ها عرضه شود چون زیست او اصلا سینما رفتن نیست. وقتی چنین مسایلی را بررسی کنیم باید به مرحله‌ای برسیم که بتوانیم این آگاهی‌بخشی را ایجاد کنیم تا مردم بدانند سینما رفتن برای جامعه مهم است و حتی به آن‌ها این باور داده شود که سینما نرفتن خودش یک ضرر است که هم به آن‌ها وارد می‌شود و هم به فرهنگ جامعه. این یک آفت برای کشور ماست که از ۸۰ میلیون نفر جمعیت ۶-۷ میلیون نفر به سینما می‌روند. ما باید به دنبال این باشیم که چطور مردم به سینما بروند. این مساله به کارهای پژوهشی، تبلیغاتی و اجرایی نیاز دارد تا دست کم این ۷ میلیون نفر تماشاگر به ۲۰ میلیون نفر برسند. نباید فراموش کنیم که ایران وقتی ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت، ۸ میلیون نفر «عقاب‌ها» را تماشا کردند یا حتی برای جشنواره‌های فجر چه صف‌هایی پشت در سینماها تشکیل می‌شد و چه دعوا و درگیری‌هایی به وجود می‌آمد. یک زمان حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور سینمارو بودند و سینما رفتن اهمیت داشت اما به مرور هرچه جلو آمدیم، سینما رفتن از سبک زندگی مردم خارج شد. بخشی از آن به دلیل تنوع رسانه‌ها و سهل شدن تماشای فیلم بود در حالی که می‌دانیم سینما رفتن جذابیت دیگری دارد و این سوال مطرح است که چطور در دنیا چنین اتفاقی رخ نداده و با وجود تنوع تکنولوژی و پلتفرم‌ها و رسانه‌ها سینما رفتن هنوز در جوامع دیگر رکود پیدا نکرده است؟

رابطه این جریان مثل ساقه و ریشه است که روی هم اثر می‌گذارند چون به هر حال خود فیلم‌ها هم مهم هستند؛ یعنی ما هرچه کار تبلیغی بکنیم و مردم را به سینما دعوت کنیم بعد آن‌ها بیایند و ببینند فیلم‌های خوب و مهمی روی پرده نیستند، باز کار بی‌نتیجه می‌ماند. یکی از دلایلی که به مرور سینما رفتن از سبک زندگی مردم جدا شد همین تولید نشدن فیلم‌های خوب بود. در این میان مساله نقد در سینما هم بی‌تاثیر نبوده؛ منتقدان ما در جشنواره فجر فیلم‌هایی را تحسین می‌کنند که وقتی مردم آن‌ها را در سینما می‌بینند از تعریف‌هایی که شنیده بودند ابراز تعجب می‌کنند. بنابراین این نتیجه یک جریان است که سینما را از مخاطب جدا و آن را فستیوالی و محفلی کرد.

نصرتی: در این مورد بد نیست به «لباس شخصی» برگردیم چون یکی از بارزترین دلایل آن که از بخش فیلم اولی‌ها به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر راه پیدا نکرد، این بود که یکی از اعضای هیات انتخاب آن دوره به آقای ربیعی گفته بود «فیلمت بازیگر هم که ندارد!» این یک نوع نگاه است که در همین جریان و چرخه حاکم است.

ربیعی: بله، با من تماس گرفتند و گفتند از بین فیلم تو و یک فیلم دیگر که یک بازیگر استار دارد، همه فیلم تو را بهتر می‌دانستند اما گفتند اگر آن فیلم به بخش سودای سیمرغ برود، بازیگرش امکان داوری شدن را پیدا می‌کند و این یک نمونه است برای آنچه در این جریان اتفاق می‌افتد.

نصرتی: نتیجه‌ اینکه فقط به بازیگر مطرح توجه شود، همین شده که تعداد مخاطبان سینما به این وضعیت رسیده و دود آن به چشم کل سینما می‌رود.

ایسنا: آقای نصرتی این دومین همکاری شما با آقای ربیعی به کاندیدا شدن در جشنواره فجر ختم شد. از این همکاری بگویید و اینکه در دومین تجربه همکاری مشترک نقش «سعید» در «ضد» چه ویژگی‌های جذابی برای شما داشت؟

نصرتی: امیر عباس ربیعی یک توانایی دارد و آن هم این است که کار را یعنی هم بازی بازیگر و هم کلیت فیلم را تماشایی می‌کند به همین دلیل دوست داشتم دوباره این همکاری را تکرار کنم. در «لباس شخصی» تجربه شیرینی داشتم که به نتیجه نهایی نرسید. چرخه کامل کار یک بازیگر این است که در فیلمی بازی کند، به جشنواره فجر برسد و بعد هم در اکران عمومی نمایش داده شود ولی ما نه جشنواره فجر آنچنانی داشتیم – بخصوص با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ – و نه اینکه فیلم به اکران رسید. البته فیلم «ضد» در متن به اندازه «لباس شخصی» مرا جذب نکرد و با احترام به تیم نویسنده و محقق، تا آخر هم سردرگمی‌هایی داشتم. کاراکتر فیلم «ضد» را به آن اندازه که «یاسر» را در «لباس شخصی» از صفر تا صد شناختم، درک نکردم یعنی حتی می‌توانم یاسر ۲ و ۳ را هم در موقعیت‌های دیگر بازی کنم ولی «سعید» را نه. وقتی هم که نامزد دریافت جایزه شدم در دوره‌ای بود که امین حیایی برای «برف آخر» جایزه گرفت که من متاسفانه این فیلم را ندیدم. البته در توانایی‌های آقای حیایی شکی نیست مخصوصاً اینکه او بعد از فیلم «شعله‌ور» ورژن دیگری را از خود را ارائه می‌دهد و انگار بعد از برخورد با آقای نعمت‌الله شکل دیگری از بازیگری در او نمایان شده است. در ماجرای کاندیدا شدن برای جایزه سیمرغ بازیگران دیگری هم بودند که فکر می‌کردم با توجه به رویکرد جشنواره که افراد مطرح را بیشتر می‌بیند، جلوتر از من قرار می‌گیرند مثل هوتن شکیبا در «ملاقات خصوصی»، جواد عزتی در «مرد بازنده» یا هادی حجازی‌فر در «موقعیت مهدی» که خوب بازی کرده بودند به همین دلیل این تصور را نداشتم که حتماً باید در مقابل این بازیگران جایزه می‌گرفتم، هرچند آن را دوست داشتم اما اصلا اینطور نبود که بگویم حقم خورده شده است.

ایسنا: شما تجربه‌ عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار بازیگری در تئاتر داشتید و گویا اولین کار حرفه‌ای خود را در سینما با آقای ربیعی انجام دادید. کمی از این فعالیت‌ها بگویید و اینکه آیا عکاسی را همچنان ادامه می‌دهید؟

نصرتی: من بازیگری را اوایل دهه ۸۰ شروع کردم و در کنار آن خبرنگار حق‌التحریری بودم و در حوزه‌هایی مثل تئاتر کار می‌کردم. البته بیشتر کارم گرایش به سمت هنر داشت ولی خیلی زود متوجه شدم عکاسی در کنار بازیگری برای من درست‌تر است و تقریباً از سال ۸۳ بیشتر عکاس-خبرنگار بودم. حرفه عکاسی در کار بازیگری بسیار به من کمک کرد و در آن سال‌ها تدریس هم می‌کردم اما فضای امنی که عکاسی داشت مرا از بازیگری دور می‌کرد و با توجه به اینکه در مقطعی دنبال رسیدن به ثبات مالی هم بودم، از سال ۹۷ تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم را روی بازیگری بگذارم تا فاصله بیشتری از این حرفه نگیرم. با این حال همچنان عکاسی می‌کنم بخصوص مواقعی که اوقات بیکاری داشته باشم چون معتقدم در بازیگری بیش از استعداد، تمرکز بر کار اهمیت دارد و من به دنبال این هستم تا با تمرکز و صبوری بیشتر به هدفم برسم. از همان ابتدا که بازیگری را شروع کردم فکر می‌کردم استعداد دارم ولی ویژگی استعداد خود را فقط در توانایی بازیگری نمی‌دیدم بلکه آن را در صبوری و میزان انگیزه‌ام می‌بینم.  

ایسنا: آیا کاندیدا شدن در جشنواره فجر بر ادامه حضور و فعالیت شما در سینما تاثیر گذاشت؟

نصرتی: واقعیت این است که اکران فیلم بیشتر از کاندیداتوری -حداقل به لحاظ تعداد پیشنهاد – برای من موثر بود و شرایط بهتری را ایجاد کرد. وقتی یک فیلم نمایش داده می‌شود در کنار خبرهایی که از آن منتشر می‌شود دست‌کم چند کارگردان به یادشان می‌آید که چه کسانی این روزها بازی می‌کنند. اما الان این دردسر را دارم که مدام در فضایی مشابه کارهای قبلی پیشنهاد می‌گیرم. در عکاسی فضای متفاوت‌تری وجود دارد چون همه چیز در اختیار خود آدم است و با تلاشت می‌توانی دستمزد، شهرت و استقلال به دست آوری و شرایط جانبی، کمتر در رشد یا عدم رشد و موفقیت تاثیرگذار است اما در بازیگری خیلی چیزها دست ما نیست. وقتی بازی در «لباس شخصی» به من پیشنهاد شد دو سال در هیچ فیلمی بازی نکردم تا در آن نقش کلیشه نشوم. چنین تصمیمی در دو سال اول شروع کار، آن هم با یک فیلم توقیفی بسیار سخت است.  بعد «ضد» را بازی کردم که باز هم دو سال اکران نشد و در این مدت از کسانی پیشنهاد می‌گرفتم که دو فیلم قبلی مرا در جشنواره‌های فجر دیده بودند. من دوباره با بیکاری و بی‌پولی تصمیم گرفتم در فیلمی بازی نکنم چون نمی‌خواستم صرفاً بازیگر این نوع فیلم‌ها و نقش‌ها باشم.

در سینما اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله فیلمسازان مورد علاقه من هستند و دوست دارم در فیلم‌های آن‌ها یا شبیه این فیلمسازان هم بازی کنم اما در آن مدت شانس این را نداشتم که نقشی متفاوت به من پیشنهاد دهند تا اینکه سریال «سوران» با نقشی متنوع‌تر پیشنهاد شد و با توجه به موضوع فیلم و اینکه به تجزیه نشدن خاک کشور تاکید داشت، بازی در آن را پذیرفتم.

ایسنا: زمانی که شما فیلم «ضد» را بازی کردید فضای رسانه‌ای بویژه در شبکه‌های اجتماعی به این شدت دو قطبی نبود. آیا نگران برچسب‌هایی که در این فضا به برخی فیلم‌ها باموضوع‌های این چنینی ممکن است زده شود، نیستید؟

نصرتی: اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم حکومتی یا ارگانی است

نصرتی: بله نگران هستم ولی نه فیلم «لباس شخصی» را ایدئولوژیک می‌بینم و نه فیلم «ضد» را. امیرعباس ربیعی به لحاظ تفکر ایدئولوژیک با من فرق می‌کند ولی آنقدر سینما برایش اهمیت دارد که یادش می‌رود نظرات و سلیقه خود را در فیلم اعمال کند. فقط هنرش تعیین کند که چطور کار کند به همین دلیل فکر می‌کنم اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم مثلا حکومتی یا ارگانی است. من دوستانی دارم شبیه خودم که سیاسی نیستند. وقتی عکاس خبری و مستند اجتماعی بودم. تئاتر هم کار می‌کردم. یک روز نقش یک کُنت را در نمایشنامه دورنمات داشتم یک بار نقش یک دانشجو، یک بار هم یک روان‌پریش. زیست من به این شکل بود و طبیعتا دوستانی مشابه زیست خودم داشتم. آن‌ها وقتی «لباس شخصی» یا همین «ضد» را دیدند گفتند، دم شما گرم! البته شاید مواردی بود که خیلی باب سلیقه‌شان نبود ولی می‌گفتند چند برابر آن، چیزهای مهم‌تر در فیلم دیده و شنیده‌اند که کسی نمی‌تواند آن‌ها را بگوید. حتی می‌پرسیدند اصلاً با چنین حرف‌هایی فیلم اکران می‌شود؟ حالا برای من جای سوال است که «لباس شخصی» چطور می‌تواند یک فیلم حکومتی باشد آن وقت توقیف هم بشود؟ بنابراین در پاسخ می‌توانم بگویم بله، نگران هستم ولی بیشتر از اینکه انگِ حکومتی بخورم نگران این هستم که در نقشی کلیشه نشوم چون نقش‌های مشابه را خیلی پیشنهاد می‌دهند.  یک زمان شنیدم برای ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی صحبت من شده بود. در واقع ماجرا اینطور بود که بازیگر نقش اصلی آن سریال که یکی از چهره‌های سینما بود به دلیل تشابه آن نقش با یک فیلم دیگرش آن را نپذیرفته بود و بعد هم اسم من به میان آمده بود. گفته بودند نصرتی بازیگر خوبی است ولی معروف نیست. من خودم شماره دستیار کارگردان را پیدا کردم تا بابت محبت آن‌ها قدردانی کنم اما این را هم پرسیدم که چه کسی گفته من حتماً باید نقش اصلی را بازی کنم؟ شنیده بودم قصه آن سریال خیلی جالب است و دوست داشتم حتی یک نقش کوتاه هم شده، داشته باشم.

من در تمام کارهایی که نقش اصلی را بازی کردم اصلاً از ابتدا قرار نبوده به عنوان بازیگر اصلی حضور داشته باشم. در «لباس شخصی» وقتی برای تست گریم یکی از نقش‌ها رفتم حتی نمی‌دانستم کارگردان کیست و وقتی سر تست گریم شنیدم کسی پشت سرم گفت خودشه، تازه متوجه شدم که او کارگردان (ربیعی) است. قرار بود نقش کوچکی داشته باشم که پنج سکانس هم بیشتر نداشت اما از بازی من خوششان آمد و سکانس‌هایم بیشتر شد تا یک روز که گفتند برای نقش اصلی تست بدهم. برای «ضد» هم آقای شفیعی طبق روال سینما دوست داشتند نقش اصلی را یک بازیگر چهره بازی کند که حق هم داشتند ولی گویا امکانش فراهم نشد و من دعوت شدم تا تست بدهم که آقای شفیعی هم خیلی زود تایید کرده بودند. «سوران» هم همینطور بود. یک نقش منفی و غیراصلی را می‌خواستم بازی کنم، خیلی هم بابت آن خوشحال بودم که در من ویژگی‌های بازی منفی دیده شده ولی چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند «لباس شخصی» و «ضد» را دیده‌اند و باید برای نقش اصلی قرارداد ببندم.

ربیعی: من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم. اصلا هم به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند

ایسنا: درباره «ضد» نکته قابل توجه کاندیدا شدن چند بازیگر فیلم بود بخصوص آنکه نادر سلیمانی با وجود اینکه کمتر نقش جدی داشت در این فیلم بیشتر دیده شد. ‌ 

ربیعی: من در بازیگری یک نگاه فراتر از آنچه عرف است، دارم. البته اول این را توضیح دهم که خیلی از صحبت‌هایم در اینجا بخاطر نگاه‌ ایدئولوژیکم نیست چون به هر حال من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم؛ منتها زبان مشترک ما سینماست و من شخصا برای سینما بسیار اهمیت قائلم. اصلا به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم. رشته تحصیلی من سینما بوده و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند پس باید به سینما برویم. این تفکر غلط است. من معتقدم کسی مثل آقای فرشچیان بخاطر اینکه تابلوی «عصر عاشورا» را بکشد نقاش نشده است. او عاشق نقاشی و هنر است و حال، نگاه خود را هم روی تابلو می‌کشد که عصر عاشورا هم در آن نگاه است. اگر آقای فرشچیان نگاهی ضد عصر عاشورا داشت حتما آن را می‌کشید. حرفم این است که دیکته کردن در هنر غلط است و خدا را شاهد می‌گیرم که آنچه می‌گویم بخاطر طرفداری‌ام از سینماست نه به دلیل تقابل بین تفکر خودم با تفکری دیگر – که بدون تعارف آن تفکر مقابل من در سینما رایج‌تر است.

درباره بازیگری هم که پرسیدید، معتقدم الان یک انحصار در بازیگری سینما وجود دارد. شما یکسری بازیگر می‌بینید به اسم چهره یا سلبریتی که بین ۴۰ تا ۵۰ نفر هستند و تقریباً در دو دهه گذشته فیلم‌های سینمایی ما با آن‌ها ساخته شده است. من مخالف این انحصار هستم نه به این دلیل که آن‌ها در فیلم‌های من بازی نمی‌کنند بلکه چون این انحصار به ضرر سینماست و با رکود بازیگری سینما همراه است. ما سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ فارغ التحصیل بازیگری از دانشگاه‌های خوب کشور داریم و تعداد قابل توجهی هم دانشجوی ورودی. این‌ها بی‌استعداد و بی‌سواد نیستند که بازیگر نمی‌شوند و مجبورند سراغ شغل‌های غیرمرتبط بروند. آنچه من دیدم، این بوده که فقط رابطه، انحصار و گَنگ در این میان وجود دارد و حتی گاهی فساد. ما بازیگری داریم که نانِ پول یا رابطه یا چهره‌اش را می‌خورد. پول می‌دهد، نقش می‌گیرد. چه کسی در اینجا ضرر می‌کند؟ آیا منِ بچه حزب‌اللهی که می‌خواهم فیلم بسازم و این‌ها برایم بازی نمی‌کنند ضرر می‌کنم؟ نه! این‌ها به ضرر سینماست. با آن چرخه اکران که صحبت شد، نتیجه این می‌شود که کار سینما به جایی می‌رسد که اکران فیلم «فسیل» تمام می‌شود و آن را از روی اکران تهران برمی‌دارند ولی فروش سینما پایین می‌آید به همین دلیل بی‌سرو صدا آن را دوباره به اکران برمی‌گرداند تا سینما باز هم رونق بگیرد. این سینما در حال ضرردهی است و اگر ما این انحصار را بشکنیم و درهای سینما باز شود، رقابت به وجود می‌آید. باید به جایی برسیم که اولویت بازیگر در کارش، تعداد فالوور و دستمزد نباشد بلکه به دنبال درآوردن نقش باشد. اگر او بازیگری کند سینما هم سود می‌برد چون مخاطب امروز به فیلم‌های با کیفیت زیادی دسترسی دارد و وقتی آن فیلم‌ها را با آنچه در سینمای خودمان اتفاق می‌افتد مقایسه می‌کند معلوم است که به سینما نمی‌رود و برای فیلم ایرانی ارزشی قائل نیست.

تاکید می‌کنم که این حرف‌ها به نگاه و ایدئولوژی من ارتباطی ندارد، بلکه سلیقه و نگاه مستقل من است که باید بگردیم و یک استعداد جدید پیدا کنیم. من این نگاه را در تمام عوامل فیلمم دنبال می‌کنم یعنی در جایی که استعداد وجود دارد به دنبال افراد تازه هستم اما مثلاً در بخش طراحی صحنه که سراغ یک سلبریتی همچون دکتر شجاعی رفتم به این دلیل بود که جایگزین دیگری پیدا نکردم تا در حد ایشان آرتیست باشد. من به عنوان یک آدم فرهنگی صرفاً وظیفه ندارم که فیلم تولید کنم. من به سینما تعهد دارم تا در حد وُسع خودم تلاش کنم که هم فیلمم بالا بیاید و هم سینما ارتقا پیدا کند. نمی‌توانم یک عده سلبریتی را نردبان خود کنم و با اسم و شهرت آن‌ها بالا بروم. با همین نگاه برای فیلم «لباس شخصی» بازیگر انتخاب کردیم که خوشبختانه آقای والی‌نژاد هم خیلی با من همراهی می‌کرد چون خودش همین نگاه را دارد. البته سر فیلم «ضد» نگاه آقای شفیعی این بود که حتماً چند نقش اول را از بازیگران چهره دعوت کنیم ولی من اصرار داشتم که با همان سیکل «لباس شخصی» پیش بروم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم سراغ کسانی برویم که برای مخاطب شناخته شده هستند اما متفاوت باشند و در زمینه‌هایی که کلیشه نیستند استفاده کنیم. برایم مهم بود بازیگرانی را دعوت کنیم که برای نقش خود انگیزه داشته باشند و زحمت بکشند نه اینکه صرفاً برای پول بیایند.

یادم می‌آید سال ۹۴ پیش تولید فیلمی را انجام می‌دادم که یکی از گزینه‌هایم برای نقش اصلی جدی جواد عزتی بود. آن زمان او هنوز نقش‌های جدی را بازی نکرده بود. همه مخالفت کردند به غیر از آقای مرادی (فیلمبردار). می‌گفتند او بازیگر کمدی است و نمی‌تواند نقش جدی را بازی کند ولی من معتقدم کسی که می‌تواند نقش کمدی را خوب بازی کند، بسیار توانمندتر از بازیگری است که فقط نقش‌های جدی را خوب بازی می‌کند. بر همین اساس من و آقای شفیعی نادر سلیمانی را برای «ضد» انتخاب کردیم و ایشان وقتی فیلمنامه را خواند اولین حرفش این بود که چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید که من هم همین توضیحات را دادم. او بسیار انگیزه داشت می‌گفت ۴۰ سال است که می‌خواهد اثبات کند «ساعت خوش» فقط یک وجه از توانایی‌های اوست. نادر سلیمانی کسی است که با بهرام بیضایی مأنوس بوده، برای داریوش مهرجویی تئاتر بازی کرده و ما را در همان سکانس‌های اول شگفت‌زده کرد. خانم لیندا کیانی هم همینطور است. او ۲۰ سال است که کار می‌کند و برای من افتخار بود که اولین نامزدی دریافت جایزه جشنواره فجر او با فیلم من اتفاق افتاده است. این بازیگرها دنبال بستری تازه هستند. البته این را هم می‌دانم که بسیاری از کارگردان‌ها تحت تاثیر تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مجبور به انتخاب هستند و شاید به این موضوع بی‌توجه باشند در حالی که آقای فرهادی هم این کار را انجام داده و در «قهرمان» از بازیگرانی در شیراز که ما نمی‌شناسیم بازی‌های بسیار خوبی گرفته است.

ایسنا: آقای مرادی شما هم از همکاری خود در این فیلم بگویید و اینکه الان هم فیلمبرداری «احمد» را انجام می‌دهید.

مرادی: اولین همکاری من با امیرعباس ربیعی به فیلم‌های کوتاه «ولد» و «ماه در خانه» برمی‌گردد و بعد هم «لباس شخصی» و «ضد» پیش آمد. در اولین تجربه‌ای که با هم داشتیم او خیلی جوان‌تر بود و بعدها که دوباره کار کردیم متوجه تغییر زیاد در کار و نگاهش شده بودم. امیر عباس یک ویژگی مهم دارد که هنر را صِرف هنر می‌بیند. بازی برایش مهم است و به همان اندازه صحنه فیلمبرداری، نور و بقیه عوامل دخیل در فیلم هم برایش اهمیت دارند. این توجه برای عوامل پشت صحنه یک فیلم مسئله‌ای مهم است که به کار آن‌ها توجه شود. شاید قبلا فکر می‌کردم او یک آدم حزب‌اللهی است و چنین توجهی به بخش‌های دیگر تولید فیلم نداشته باشد ولی بعد متوجه شدم او واقعاً آرتیست است. «احمد» را هم که مشغول کار هستیم، فیلم خوبی شده و با توجه به کمتر بودن رگه‌های سیاسی، مخاطب از آن لذت خواهد برد.

ایسنا: آقای ربیعی شما گفتید که به سینما نیامده‌اید تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنید. با این رویکرد چه نظری درباره تصمیم‌ سیاستگذاران فعلی سینما در ریل گذاری جدید سینما دارید که بر گونه‌هایی خاص از جمله سینمای انقلابی تاکید دارند.  

ربیعی: به نظر من این نگاه اشتباه است. سینما هنر است و جهت‌دهی در هنر غلط است. این اصلاً شدنی نیست و یک کار ابتر است. هنرمند ربات نیست که کنترل او در دست یک فرد دیگر باشد. وظیفه مسئولین فرهنگی صرفاً این است که زمینه را برای کار هنرمند فراهم کنند. اما متاسفانه قیف برعکس شده که البته فقط در هنر هم نیست. اول باید این را بررسی کنیم که ما چرا طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؛ چون ذات حکومت اسلامی این است که مسئول در آن کسی است که نوکری و خادمی مردم را می‌کند؛ یعنی سنگ‌ها و سنگلاخ‌ها را در جاده‌ها از میان برمی‌دارد تا مردم حرکت کنند. وظیفه آن‌ها سهل کردن مسیر است و این غیر از نوکری معنای دیگری ندارد. در مکتب دفاع مقدس این نگاه مشهود است. کار فرماندهان گردان‌ در آن دوران چه بود؟ آن‌ها نوکری کسانی را می‌کردند که می‌جنگیدند و مسیر را نظم می‌دادند. این فرهنگ دفاع مقدس از همان فرهنگ انقلاب اسلامی می‌آمد ولی به مرور این مکتب تغییر مسیر داد تا مردم در خانه‌های خود بمانند و دولت برای آن‌ها تصمیم گیری کند. این به فرهنگی تبدیل شد که برتری مدیران را القا می‌کرد. جامعه هنری هم به همین شکل است. هنرمند می‌گوید چه چیزی می‌خواهد بسازد و مدیر وظیفه دارد شرایط را فراهم و مشکلات را برطرف کند اما تصور برخی آقایان این است که اگر من پشت میز نشسته‌ام هنر را می‌فهمم. پس من به تو می‌گویم چه کار بکنی و چه کار نکنی. در این شرایط کسی مثل من یک دغدغه دارد؛ اینکه نکند فیلمی بسازم که مسئله‌ام نباشد. تمام حراست من از خودم این است که آنچه می‌گویم برای خوشایند این جناح و آن جناح نباشد و حرف خودم باشد.

برای فیلم «ضد» هیچ گروهی نیست که از تمام فیلم خوشش آمده باشد. من هم اصلاً قصد نداشتم تا چیزهایی را بگنجانم که هر دو طرف آن را دوست داشته باشند. در چنین شرایطی کار فیلمسازی سخت است و برای کسی مثل من سخت‌تر است تا آنچه را خودم می‌خواهم بسازم. البته شاید همه، تحمل این سختی‌ها را نداشته باشند آن موقع است که ممکن است فیلمسازی شوی که پول بگیرد و بگوید چه چیزی دوست دارید تا برایتان بسازم. این افراد هر کدام از فیلم‌های خود را به یک شکل می‌سازند و می‌شوند فیلمساز سفارشی. اینطور هم نیست که فیلمساز سفارشی فقط در بین ارزشی‌ها باشد. یکی می‌آید در بخش حاکمیتی با پول حاکمیت برایش فیلم می‌سازد، بعد به بخش خصوصی می‌رود و با پول و نگاه آن‌ها فیلم دیگری می‌سازد. همه فیلم‌هایش هم بد می‌شود چون مگر می‌شود هنرمند آنچه را عقیده ندارد بسازد و بعد به شاهکار تبدیل شود؟ پس تبدیل می‌شود به یک فیلمساز سفارشی‌ساز که فیلم‌هایش بد است ولی محبوب مدیران است، حتی محبوب بخش خصوصی هم می‌شود.

در سوی دیگر، طیفی از فیلمسازان هم هستند که مبارزه می‌کنند ولی به نتیجه نمی‌رسند و دیگر فیلم نمی‌سازند. نمونه‌هایش را هم داریم که سال‌هاست کارگردان‌هایی فیلم نساخته‌اند، درواقع ما یکسری نیروی انسانی نخبه را هدر داده‌ایم که می‌توانستند فیلم‌های خوبی بسازند. در این اوضاع من معتقدم و باز هم تاکید می‌کنم که سینما یک زبان مشترک است و آرزو می‌کنم مخاطبم وقتی از سالن سینما بیرون می‌آید، بگوید فیلم خوبی را بعد از دو ساعت دیده هر چند هرچه فیلمساز گفته دروغ بود. این کاملاً برای من خوشایند است. همانطور که برای خودم پیش آمده، فیلمی را در سینما دیده‌ام که بسیار دوست داشتم ولی جهان آن را قبول نداشتم. من فیلم «فهرست شیندلر» را می‌بینم، به شدت هم ضدصهیونیستم. با دیدن آن فیلم برای یهودی‌ها گریه می‌کنم، قبولشان هم ندارم اما برای سینمایش دست می‌زنم و آرزو می‌کنم که بتوانم «فهرست شیندلر» بسازم. این یعنی همان مشترک بودن زبان سینما و بسیار بدم می‌آید وقتی می‌دانم فیلم بدی ساخته‌ام اما به من بگویند آفرین که به فلان موضوع پرداخته‌ای.

نکته دیگر هم در این موضوع ممیزی است و من در این زمینه، جایی گیر کرده‌ام که نه می‌توانم به عقب برگردم نه به جلو بروم مثل کوهنوردِ گیر کرده در میانه راه که نه می‌تواند بالا برود و نه می‌تواند پایین برگردد. به من می‌گویند فیلم سفارشی‌ و حکومتی می‌سازی در حالی که من یک فیلم درباره انقلاب اسلامی ساختم، با سازمان اوج هم ساختم و بعد بخش دیگری فیلم مرا توقیف کرده است. چرا توقیف شده؟ چون در برابر ممیزی‌اش مقاومت کردم در صورتی که همین الان می‌توانم فیلم «لباس شخصی» را با حذفیات اکران کنم ولی نمی‌توانم بپذیرم که چنین فیلمی برای من باشد. حرف من این است که سینما منبر نیست. یک هنر است و هر کس باید زیست خود را در آن بسازد.  مدیران فرهنگی ما اگر می‌خواهند در این هنر جهت‌دهی داشته باشند، باید ابتدا در بخش آموزش و تربیت نیروها و در زیست آن‌ها، نگاه خود را ترویج دهند و آن را تبلیغ کنند تا فیلمساز در تربیتِ زیستِ شخصی خود متناسب با آنچه حق است بار بیاید نه با آنچه یک مدیر می‌پسندد. در واقع می‌خواهم بگویم اگر مدیری بر این باور است که آنچه می‌گوید حق است، نگاه خود را تربیت کند و بعد ترویج دهد نه اینکه همه را تهدید یا الزام کند که حرف او را بپذیرند و اگر کسی جز نگاه او را داشت، حق فعالیت ندارد.

نصرتی: متاسفانه مسئولان فرهنگی ما همین کار را انجام می‌دهند و همین شده که ناصر تقوایی سال‌ها فیلم نساخت در حالی که مگر چند سال یک بار کسی مثل او به این دنیا می‌آید؟  پسندیده این بود که اجازه می‌دادیم همه افراد با دیدگاه‌های مختلف، سینمای خود را بسازند و آن وقت می‌دیدند اگر کسی حرف آن‌ها را نمی‌زند، افرادی را به همان مدلی که امیرعباس تعریف کرد، بیاورند تا جهان خود را به او انتقال دهند. این طور حرف همه شنیده می‌شود ولی وقتی بسیاری از سینماگران بزرگ ما خانه‌نشین شده‌اند، کم کم به وضعیت امروز می‌رسیم که می‌بینیم چه فیلم‌هایی پرفروش هستند.

ربیعی: این ماجراها یک وجه دیگر هم دارند و اینکه فضا آزاد نیست تا کسانی مثل من یا مهدی نصرتی صرفاً با یک اثر، مواجهه سینمایی داشته باشیم. وقتی هزاران انگ، فشار و بایکوت به وجود می‌آید در سوی مقابل لجبازی‌هایی هم دیده می‌شود. در حالی که اگر معیار همه، “سینما” باشد شرایط فرق می‌کند. یادمان نرفته که با آقای فرهادی در یک جشنواره بخاطر امیر جدیدی چه برخوردی کردند چون می‌گفتند با بازیگری فیلم ساخته‌ای که با سازمان اوج در «تنگه ابوقریب» بازی کرده و آقای فرهادی جواب درستی داد که او بازیگر است. بازیگر فقط نقش را می‌بیند. درواقع این فیلم است که باید موافق جهت فکری و تفکر فیلمساز باشد نه بازیگر. مگر قرار است هر کسی که در یک اثر هنری کار می‌کند با تفکر صاحب آن و سازنده آن موافق باشد؟ وقتی هر دو طرف این ماجرا را، به این شکل ترسناک می‌کنیم ضرر آن را موافقان یا مخالفان آن تفکر یا جناح نمی‌بینند، بلکه بیش از همه سینما ضرر می‌کند و در نهایت فرهنگ و مردم مملکت آسیب می‌بینند.

ایسنا: اگر مسئله نفوذ که گفتید برای شما جدی است، دغدغه پرداخت به آن را در دوران معاصر هم دارید؟  

ربیعی: بله چون در «لباس شخصی» و «ضد»، داستان با ادامه یافتن نفود تمام می‌شود. اساسا  برای من یک بحث جدی درباره نفوذ این است، کسانی که صاحب مسئولیت هستند، سهواً و بیشتر هم عمداً، سعی می‌کنند مسئله نفوذ در جمهوری اسلامی، یک مسئله سطح پایین جلوه داده شود. مثلاً می‌گویند عامل فلان خرابکاری در یک نیروگاه هسته‌ای یک کارگر بوده در حالی که به نظرم این فقط سطحِ پایین جلوه دادن نفوذ است. نفوذ یک مسئله جدی است و آنقدر توانسته خود را در رده‌های بالا جای دهد که از ما رئیس جمهور (شهید رجایی) گرفته؛ آن هم توسط کسی که در شورای امنیت ملی ما حضور داشت. سوال این است که آیا همین یک مورد بود و تمام شد؟ به نظر می‌رسد خیر، چون نفوذ مسئله‌ای است که حتی با دستگیری و اعتراف یک فرد هم نمی‌توان درباره آن به یقین رسید.

در تاریخ ما بحث‌های جدی وجود دارد از جمله درباره ترور شهید رجایی که وقتی سازمان (منافقین) فردی را در سطح دبیری شورای امنیت ملی دارد چرا با ترور یک رئیس‌جمهور، او (نفوذی) را می‌سوزاند؟ بخصوص آنکه اگر کشمیری لو نمی‌رفت ممکن بود در دهه‌های بعدی رییس جمهور ایران شود. پس یک بحث جدی این است که شاید کشمیری‌های دیگری همچنان هستند. شهید لاجوردی طبق آنچه در وصیت نامه‌اش اشاره شده، از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی به شدت جدی است. او معتقد بود خطر منافقینِ انقلاب از خطر منافقینِ خلق بیشتر است. برهمین مبنا من هم معتقدم در کشور ما خلل‌های مدیریتی دو عامل دارند. مسئله مهم این است که کشف نفوذ، اطلاعات دقیق و سند می‌خواهد نه تحلیل. با رشد تکنولوژی هم کشف سند بسیار سخت است به خصوص اگر مواردی مثل آن جاسوس معروف روسیه در غرب باشد که جایگاه بالایی در سیستم یک کشور داشت و وقتی او را پیدا می‌کنند در پاسخ به اینکه چطور ارتباط برقرار می‌کرده، می‌گوید من فقط یک بار ارتباط گرفتم آن هم همان ابتدای کار بود، چون به من گفته بودند تو فقط وارد این سیستم بشو و سعی کن کسانی در آن کشور مسئولیت بگیرند که یا با ما مخالفتی نداشته باشند یا تخصص نداشته باشند. این حرف‌ها اعتراف‌هایی بود که بعد از ۳۰ سال از او گرفته شد.

ایسنا: با توجه به تمام این مباحث سیاسی که درونمایه اصلی فیلم «ضد» برمبنای آن شکل گرفته، برای دعوت مخاطبان خود به تماشا، فیلم را چطور معرفی می‌کنید؟

ربیعی: من خواهش می‌کنم که مردم بدون پیش فرض و حب و بغض فیلم را ببینند و تعهد می‌دهم وقتی آن را دیدند، یک فیلم سرگرم‌کننده و جذاب را دیده باشند و به اندازه خود فیلم از آن لذت ببرند. نگرانی من فقط پیش‌فرض‌هایی است که سبب دیده نشدن فیلم می‌شوند.

مرادی: فکر می‌کنم «ضد» جدا از داستانش، سینماست که روی همه جنبه‌های آن زحمت کشیده شده است. دعوت می‌کنم که مخاطبِ صرف سینما حتماً «ضد» را ببیند چون به لحاظ کارگردانی یک ساختار سینمایی با بازی‌ها بسیار خوب دارد و کسانی که به سینما علاقمند هستند از آن لذت می‌برند. «ضد» یک فیلم بیگ پروداکشن است و از آنجا که سینمای امیرعباس ربیعی به معنای واقعی سینماست، حتی در پلان‌های بسته هم لایه به لایه میزانسن یا دکوپاژ بسته شده است؛ پس من هم امیدوارم درباره فیلم پیش‌داوری نکنند.

نصرتی: آنچه دوستان گفتند حرف‌های من نیز است و فقط اضافه می‌کنم که می‌دانم بخشی از دلیل سینما نرفتن مخاطب بخاطر این است که احساس می‌کند حرف‌ها در سینما آنطور که باید تنوع ندارند و شاید به همین دلیل است که سراغ طنز می‌رود. می‌دانم دل مردم از سینما شکسته و ای کاش شرایطی به وجود آید که حرف دل همه در همه جنبه‌ها زده شود اما گاهی سینما با آدم کاری می‌کند که دو ساعت بگذرد و تو حتی ساعت خود را نگاه نکنی که چقدر زمان گذشته؛ این خاصیت سینمای امیرعباس ربیعی است.

رسانه سینمای خانگی- با چه معیاری «ملاقات خصوصی» پرفروش‌ترین فیلم سینمای بعد از انقلاب است؟

فیلم «ملاقات خصوصی» به عنوان یک فیلم اولی و با فروش بیش از ۳۳ میلیارد تومان در سینما و ۳ میلیارد تومان در اکران آنلاین، توانسته عنوان پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سینمای بعد انقلاب را به دست آورد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، ملاقات خصوصی نخستین ساخته «امید شمس» در حالی عنوان پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سینمای ایران را به دست آورده که طبق آمار سامانه سمفا(سامانه مدیریت فروش و اکران سینما) ۳۳ میلیارد تومان فروش داشته است. نخستین فیلم غیرکمدی سینمای ایران در حالی با ۳۶ میلیارد تومان (با فروش ۳ میلیارد در اکران آنلاین) پرفروش‌ترین فیلم شده که بازار فیلم‌های کمدی به شدت داغ است و پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران «فسیل» با حال و هوای طنز، نزدیک ۳۰۰ میلیارد تومان فروش داشت و در رنکینگ پرفروش‌ترین فیلم‌های کمدی و غیرکمدی سال، ملاقات خصوصی رتبه دوازدهم و پس از فیلم‌هایی چون «فسیل»، «هتل»، «انفرادی»، «شهر هرت»، «دینامیت»، «بخارست»، «سگ‌بند»، «گشت ۳» و «هزارپا» قرار گرفته که همگی در گونه کمدی طبقه‌بندی می‌شوند.

ملاقات خصوصی به تهیه‌کنندگی «امیر بنان» نخستین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با وجود حضور در رتبه اول آرای مردمی تا روز آخر، به دلیل تصمیم دبیر جشنواره، جایزه‌اش حذف شد. ملاقات خصوصیبه کارگدانی «امید شمس»، در بهمن ۱۴۰۰ در بخش سودای سیمرغ چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در آن‌جا توانست نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای «احمدی‌نیا» و نامزد جایزهٔ بهترین فیلم اول شود.

«ملاقات خصوصی» دی‌ماه سال ۱۴۰۱ و در شرایطی سخت توانست به این رکورد برسد. این رکورد فقط برای میزان فروش فیلم است و از نظر تعداد تماشاگران فیلم‌های غیرکمدی، این رکورد جابجا نشده است. حال پرسش اصلی این است که ملاقات خصوصی با دارا بودن چه ویژگی‌ها و امتیازهایی توانسته پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سینمای ایران شده و از نظر منتقدان و مخاطبان نیز با استقبال روبرو شود؟


رنگ سبز: دهه ۶۰ / رنگ نارنجی: دهه ۷۰ / رنگ زرد: دهه ۸۰ / رنگ آبی: دهه ۹۰ / رنگ سفید: ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲

 سهم حداکثری فیلم‌های دهه شصتی، در میان فیلم‌های پرمخاطب

دلایل اقبال عمومی به «ملاقات خصوصی»

بلیط سینما و تعداد تماشاگر: محاسبات ریاضی بهای بلیط، تعداد تماشاگر و فروش فیلم‌ها، شاخص مهمی است که باعث می‌شود اطلاق پرفروش‌ترین فیلم سال به هر اثری به سادگی ممکن نشود. برای مثال در بسیاری از مواقع فروش گیشه به عنوان عامل پرفروش‌شدن فیلم‌ها در نظر گرفته می‌شوند که شاخص اشتباهی است و میزان مخاطب و تعداد تماشاگر، مناسب‌ترین شاخص برای مقایسه میزان اقبال فیلم‌ها محسوب می‌شود که همواره در تبلیغات و رسانه‌ها به اشتباه از محاسبه و مقایسه آن غفلت می‌شود.
با این مقیاس، موفق‌ترین فیلم سینمای ایران در گیشه، فیلم فسیل نیست و فیلم «عقاب‌ها» با بیش از ۸ میلیون مخاطب در سال ۱۳۶۴، پرمخاطب‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شود. با این متر و معیار، اطلاق پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی تاریخ سینما به فیلم ملاقات خصوصی، تخمین و تحلیل درستی نیست و با توجه به بالا رفتن قیمت بلیط تا ۶۰ هزار تومان، فروش ۳۳ میلیاردی این فیلم نیز به شدت به بهای بلیط وابسته بوده و برای بررسی پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی تاریخ سینمای ایران باید شاخص تعداد تماشاگران را مورد مقایسه و بررسی قرار داد.

ژانر ملودرام: با فرض اینکه ملاقات خصوصی یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های غیرکمدی سینمای ایران است، یکی از دلایل مهم این میزان استقبال، قرار گرفتن آن در گونه ملودرام است. به طور کلی ملودرام، از محبوب‌ترین گونه‌های سینمایی در ایران و جهان است که طرفداران زیادی در سراسر دنیا حاضرند برای تماشای یک فیلم عاشقانه با خانواده خود بلیط بخرند و به سینما بروند.

در سال‌های نه چندان دور که این حجم از فیلم‌های کمدی و اجتماعی تلخ در ایران رواج پیدا نکرده بود، ملودرام‌ها پیش‌روترین و محبوب‌ترین گونه سینمایی بودند که مخاطبان برای تماشای چندباره آنها با ستارگان مورد علاقه خود، سر و دست می‌شکاندند. نمونه‌بارز آن موفقیت «هدیه تهرانی» به عنوان مطرح‌ترین سوپراستار زن سینمای بعد انقلاب است که از میان گونه ملودرام‌های سینمایی با حال و هوای اجتماعی، اکشن، معمایی و خانوادگی به مخاطبان سینما معرفی شد.

حضور ستاره‌ها و بازیگران چهره: مخاطبان سینمای ایران از توده مردم تا مخاطبان حرفه‌ای‌تر نشان دادند که بازیگری و حضور ستاره‌ها تاثیر زیادی در استقبال و اقبال یا نادیده‌گرفتن فیلم‌ها دارد. این علاقه و عرق به سوپرستارها در سینما، موضوع بومی و محلی نیست و از اساس می‌توان گفت یکی از ارکان اصلی جذابیت سینما در سراسر جهان، همین حضور پررنگ و موثر ستارگان است که در سینمای پیش از انقلاب ایران پررنگ‌تر و پراهمیت‌تر و در سینمای بعد انقلاب کم‌رنگ‌تر اما همچنان موثر عمل کرده است.

یکی از دلایل تولید قابل توجه آثار نمایش خانگی و استقبال مخاطبان ایرانی از این پلتفرم‌ها، حضور همین ستارگان و بازیگران محبوب و سلبریتی است که در زمانه افول سینما به نمایش خانگی کوچ کردند. از سوی دیگر، شاید بتوان گفت یکی از دلایل مهجور ماندن و عدم استقبال عامه مردم به آثار عباس کیارستمی همین نبود بازیگران مطرح و استفاده از نابازیگرانی بوده که به طور کلی توده مردم را به صرافت دیدن آثار نمی‌انداخت. انتخاب و معرفی زوج شکیبا و ایزدیار برای نخستین‌بار در این فیلم نیز مزید بر علت بود تا کنجکاوی مخاطبان برای تماشای این دو بازیگر سینما دوچندان شود.

بازیگری و قدرت هنرپیشگی: «هوتن شکیبا» و «پریناز ایزدیار» به ترتیب جزو پرکارترین و محبوب‌ترین بازیگران مرد و زن سینمای ایران هستند که انتخاب نخست بسیاری از فیلم‌سازان برای جلب توجه تماشاگران هستند؛ حال تصور کنید حضور هم‌زمان این دو نفر در یک فیلم به عنوان زوج هنری، این میزان توجه و جذابیت را دوچندان خواهد کرد.
در کنار اقبال و استقبال ظاهری از این دو بازیگر، قدرت هنرپیشگی شکیبا و ایزدیار مزید علت شده تا میزان تاثیرگذاری نقش‌های فرهاد و پروانه در این اثر تا حد زیادی مورد قبول و باور مخاطبان قرار گیرد زیرا بار اصلی قصه بر عهده این دو نفر بوده و میزان موفقیت یا عدم موفقیت فیلم نیز به طور طبیعی به حضور موثر این دو بازیگر بستگی داشته که آمارها و نظرهای کاربران بعد از تماشای فیلم، دلالت بر رضایت بخشی از مخاطبان از فیلم به دلیل نقش آفرینی خوب این دو بازیگر بوده است.

تبلیغات: تجربه نشان داده تبلیغات زبانی و بازگوکردن خاطرات و احساسات مثبت فیلم‌ها به دوستان و نزدیکان، یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین راه‌های تبلیغ فیلم‌ها در سینمای ایران است که به شدت نسبت‌ به دیگر انواع تبلیغات شهری، محیطی و تلویزیونی موثرتر عمل می‌کند.

این اتفاقی‌ است که در بسیاری از موارد نادیده گرفته می‌شود و صاحبان فیلم‌ها بر این باورند با تبلیغات در پلتفرم‌ها و رسانه‌ها بیشتر می‌توانند کسب درآمد کنند در حالی‌ که مردم بهترین مبلغ‌ها در سینما برای فروش فیلم‌ها محسوب می‌شوند.
از سوی دیگر، موفقیت در جشنواره فیلم فجر و کسب سیمرغ‌هایی مهم چون بهترین فیلم، بهترین بازیگر، کارگردان و جایزه مردمی نیز در سال‌های اخیر به عنوان برچسب خوبی برای کسب اعتبار و کیفیت فیلم‌ها بوده و باعث موفقیت حداقلی بسیاری از این آثار شده است؛ چنانچه در زمینه بازیگری، هنرپیشه‌ای که به تازگی سیمرغ گرفته نسبت به سال‌های پیشین خود، دستمزد بیشتری طلب می‌کند؛ به طور کلی جوایز فجر در اعتباربخشی به عوامل سینمایی موثر بوده است.
با اینکه در سال ۱۴۰۰ جایزه بهترین سیمرغ مردمی یا سیمرغ تماشاگران به فیلمی اهدا نشد اما ملاقات خصوصی در روزهای اولیه برگزاری جشنواره پیشتاز تصاحب این جایزه بود و به نظر می‌رسد اگر این جایزه اهدا می‌شد، بیشترین رضایت مردمی از فیلم ملاقات خصوصی صورت می‌گرفت.

ایده، قصه و اجرا: ایده پرداختن به ملاقات خصوصی در زندان که با نام اصلی ملاقات شرعی شناخته می‌شود ایده جذابی است که در سینمای ایران، سوژه جدیدی به شمار می‌آید و در ملاقات خصوصی نیز به خوبی از آن بهره گرفته شده است. فیلمنامه ملاقات خصوصی با اینکه حفره‌هایی در ارتباط با انگیزه‌های رابطه عاشقانه و کنش‌مندی شخصیت‌ها دارد، توانسته فضای احساسی و هیجانی قابل قبولی را خلق کند که به ویژه در بخش دراماتیک و عاطفی آن با اقبال مخاطبان روبرو شده است.
فیلمنامه و ریتم ملاقات خصوصی در برخی اوقات دچار سکته‌ها، چرخش‌ها و لکنت‌هایی می‌شود اما در مجموع توانسته از عهده روایت، قصه‌گویی و همراهی برانگیزی با شخصیت‌ها برآید. ملاقات خصوصی را باید یک ملودرام اجتماعی خواند که در کنار فضای عاشقانه و رمانتیکی که خلق کرده خواسته و توانسته بخش زیادی از مشکلات اجتماعی مربوط به زندانیان و ماجرای انتقال مواد به داخل زندان و مافیای آن را تبیین کند. در این بخش نیز شاهد نوآوری‌های جذابی در داستان‌پردازی بودیم که در سینمای تجاری و بدنه ایران، کمتر نمونه قابل اعتنایی از آن می‌توان سراغ گرفت.

پایان‌بندی: اصولا یکی از ویژگی‌های فیلم ماندگار و مخاطب‌پسند، داشتن پایان جذاب و باورپذیر است که به نظر می‌رسد ملاقات خصوصی موفق به انجام آن شده؛ با وجود اینکه در زمان جشنواره فیلم فجر انتقادهایی به پایان فیلم وارد شده بود و پایان‌بندی فیلم را تا اندازه‌ای غیرمنطقی و سورئال عنوان کردند، خوش‌بودن پایان‌بندی ملاقات خصوصی و رسیدن فرهاد و پروانه که یک مسیر ادیسه‌وار و رفت‌وبرگشتی را برای این وصال طی کردند، به مذاق عمده مخاطبان فیلم خوش آمده است.
البته فیلم با حرکت دوربین به سمت پنجره و نشان ندادن فضای بیرون، انتظار را که تماشاگر می‌کشیده را نافرجام می‌گذارد تا مشخص شود ملاقات خصوصی لزوما برای باج دادن به تماشاگر، تمهیدات اجرایی و متنی خود را در نظر قرار نداده و پشت رفتارها و کنش‌های شخصیت‌ها و حرکت دوربین‌ها، منطق و اهداف فرمیک نهفته بوده است.

رسانه سینمای خانگی- روایت یک مادر تیرانداز

کارگردان مستند نیمه بلند «اسلحه مادری» که در بخش مسابقه ملی هفدهمین جشنواره فیلم مستند ایران، سینماحقیقت حضور دارد، گفت: این فیلم داستان یک زن شجاع و فداکار روستایی است که هدفی بزرگ دارد.  

به گزارش سینمای خانگی، سیده زهرا موسوی ازغندی در گفت وگو با ایرنا، درباره این فیلم توضیح داد: «اسلحه مادری» داستان زنی است که برای هدفی بزرگ سعی دارد به زنان روستا تیراندازی آموزش دهد. داستان مادری که از تمام اهالی روستا حمایت می‌کند و قدرت و عشق او تنها منحصر به فرزندان خودش نیست. او فداکار و دلیر است و اکنون نیز تلاش می‌کند به سایر زنان آموزش دهد که راه نجات همیشه در مقاومت و آمادگی و دوست داشتن است.

او درباره دلیل پرداختن به این سوژه گفت: زنانگی و مادرانگی برای من و قصه هایم همیشه مهم بوده اند و این زن، در روستایی دور افتاده، بی‌سواد، فقیر ولی با این بینش بزرگ و این نگاه عمیق هر فیلمسازی را به وجد می‌آورد. من می‌خواستم اول به خودم و بعد به دیگران نشان دهم که قدرت یک زن و حس حمایت او از همسر و فرزندانش چطور باعث نجات کل روستا شده است و چه بیشمار زنانی که این گونه اند و کسی آنها را نمی‌شناسد.

مطمئنا «سینماحقیقت» مهمترین اتفاق در سینمای مستند ایران و بهترین بستر دیده شدن استاین کارگردان درباره مخاطبان «اسلحه مادری» عنوان کرد: من می‌خواستم فیلمی بسازم که هم دوستان فیلمسازم دوست داشته باشند و هم مادرم از دیدنش لذت ببرد. دوست دارم هر مخاطبی فیلم را ببیند و این مادر را بشناسد. تمام کسانی که دلشان می‌خواهد بدانند بی کرانگی و عظمت و شناخت تنها در کلان ها نهفته نیست، می‌توانند مخاطب فیلم من باشند. هرچند زبان و توان من از واگویه کردن تمام آنچه دیدم، ناتوان بود.

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره جشنواره «سینماحقیقت» گفت: مطمئنا «سینماحقیقت» مهمترین اتفاق در سینمای مستند ایران است، بهترین بستر دیده شدن است. درنتیجه این فرصت برای من بسیار ارزشمند است. من با فهرست فیلم‌ها و فیلمسازانی که در جشنواره امسال دیدم، حس می‌کنم دوره پرباری است. خودم به شخصه بیشتر از دیده شدن فیلمم آمده ام که فیلم خوب ببینم و فکر می‌کنم اینگونه خواهد شد.

موسوی تصریح کرد: در درجه اول باید تعریف درستی از کارکرد و مخاطب سینمای مستند وجود داشته باشد و بعد باید ساز و کار مشخص و مدونی برای پیشرفت در این حوزه ایجاد شود. فعلا بیشتر برخوردها سلیقه ای است. جایگاه واقعی مستند در سینما و تلویزیون باید شناخته شود و باید سیاست گذاری ها به سمت دیده شدن سینمای مستند حرکت کنند.

«اسلحه مادری» جمعه اول دی ماه ساعت ۲۱:۳۰ در سالن شماره ۶ پردیس چارسو نمایش داده می شود.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی‌مقدم از ۲۷ آذرماه تا ۲ دی‌ماه برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل