رسانه سینمای خانگی- بازیگرانی که تسخیر شدند

تکنیک بازیگری «مِتد» سال‌هاست موضوعی بحث‌برانگیز در سینماست، با این وجود برخی از بزرگان بازیگری سینما از جمله «مارلون براندو»، «رابرت دنیرو» و «دنیل دی‌ لوئیس» درخشان‌ترین نقش‌آفرینی‌ها خود را در سینما با استفاده از این تکنیک ارائه داده‌اند و هنوز نیز بازیگران زیادی این روش را در حد اعتدال در پیش می‌گیرند.

به گزارش‌ سینمای خانگی از ایسنا، بازیگرانی که در تکنیک بازیگری مِتُد (Method Acting) فراتر از حدود رفته‌اند، جایگاه مناقشه‌آمیزی در تاریخ فیلم‌سازی دارند. تکنیکی که در دوران طلایی هالیوود ابداع شد و بر اساس آن بازیگران با میل و رغبت جنبه‌های کلیدی زندگی شخصیت خود را تجربه می‌کنند و به نوعی در نقش قوطه‌ور می‌شود که می‌تواند شامل لباس پوشیدن، نگاه کردن و عمل کردن مانند نقش‌هایشان در مقابل دوربین باشد.

بازیگران از این طریق می‌کوشند یک ارتباط عاطفی فراگیر و معتبر با شخصیتی که قرار است آن را مقابل دوربین ببرند، برقرار کنند. بازیگران همچنین ممکن است با کمال میل دستخوش اتفاقات دلخراشی شوند که توسط شخصیت های مربوطه خود تجربه شده، به عنوان مثال بازیگری برای بازی در نقش یک زندانی ممکن است ماه‌ها خود را در اتاق حبس کند و برای همذات پنداری کامل احساسی با نقشی که قرار است به تصویر بکشد، اغلب برای مدت طولانی در قالب شخصیتش باقی بماند؛ اتفاقاتی از این دست می‌تواند آثار سوء سلامتی و روانی بر روی بازیگر و اطرافیان او داشته باشد.

این تکنیک توسط بازیگر و کارگردان روسی «کنستانتین استانیسلاوسکی» توسعه یافت و «لی استراسبرگ»، «استلا ادلر» و «سنفورد مایزنر» در اکتورز استودیوی نیویورک از جمله مهم‌ترین چهره‌هایی بودند که در بسط و توسعه این تکنیک نقش قابل ملاحظه‌ای داشتند.

در واقع در تکنیک بازیگر متد، بازیگر کاملا در نقش خود غوطه‌ور می‌شوند، «خود را فراموش می‌کنند» به این معنا که فعالانه حقایق مربوط به خود را نادیده می‌گیرند و به طور موقت افکار و احساسات خود را تابع افکار و احساسات شخصیتی می‌کنند که قرار است نقش آن را بازی کنند.

بازیگری متد سال‌هاست موضوعی بحث‌برانگیز در سینماست با این وجود برخی از بزرگان بازیگری سینما از جمله «مارلون براندو»، «رابرت دنیرو» و «دنیل دی‌ لوئیس» درخشان‌ترین نقش‌آفرینی‌ها خود را در سینما با استفاده از این تکنیک ارائه داده‌اند و هنوز بازیگران زیادی این روش را در حد اعتدال در پیش می‌گیرند.

در زیر به چند موردی اشاره شده که بازیگران در استفاده از تکنیک بازیگری متد، رویکردی افراطی را در پیش گرفتند و البته در مواردی به موفقیت‌های بزرگی دست یافتند:

«تام هنکس» برای اینکه به درستی به شخصیت «چاک نولاند» تحلیلگر افسرده کمپانی «FedEx» جان بدهد، نزدیک به ۲۳ کیلو وزن خود را کم کرد. چیزی که روی پرده سینما کاملا مشخص بود اما ممکن است بسیاری از آن مطلع نباشند این است که او برای ایفای این نقش برای مدتی حمام نکرد و موهایش را کوتاه نکرد. دقیقاً مشخص نیست که این مدت چقدر ادامه داشت، اما برای ابتلای «هنکس» به عفونت استاف کافی بود. به خطر انداختن سلامتی هنکس برای تجسم درست یک نقش، در واقع با شهرت او به عنوان یک بازیگر بسیار فداکار سازگار است. با این حال، هنوز جای تعجب است که «تام هنکس» چنین رویکرد افراطی را در پیش گرفت چرا که اصولا به عنوان یک بازیگر متد شناخته نشده است.

دور افتاده

«لئوناردو دی‌کاپریو» در نقش هیو گلس شکارچی و قاچاقچی پوست حیوان در فیلم «بازگشته» جایگاه او را در میان بازیگرانی تثبیت می‌کند که در بازیگری متد، فراتر از حدود رفتند. نقشی که نخستین جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای «دی کاپریو» به ارمغان آورد، که بسیاری احساس می‌کردند می‌توانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد. او برای رسیدن به این عملکرد برنده جایزه اسکار، آموزش دید تا در فضای آزاد زندگی کند و قبل از فیلمبرداری در طبیعت کمپ زد تا در مقابل عبور از رودخانه های یخ زده و زمین های وحشی مقاومت کند. مهم‌تر از همه، صحنه‌هایی که او درون لاشه حیوانی می‌خوابد و جگر خام یک گاومیش کوهان دار را می‌خورد، واقعی هستند و با توجه به اینکه «دی کاپریو» یک گیاه‌خوار است، بسیار تاثیرگذارتر است.

بازگشته

«گری اولدمن» برای بازی در نقش وینستون چرچیل در فیلم «تاریکترین ساعت» که برنده اسکار بهترین بازیگر مرد و چهره‌پردازی شد، از جمله آثاری است که یک بازیگر و عوامل فیلم دیدگاه کارگردان را به خوبی درک کرده بودند جدا از حدود ۶ کیلو پروتز و انقباض صورت اولدمن برای ارائه یک بازی تاثیرگذار، او همچنین ۴۰۰ سیگار بزرگ کشید تا تجسم عشق تاریخی چرچیل به سیگار کوبایی باشد. «اولدمن» به دلیل استفاده بیش از حد در سیگار دچار مسمومیت جدی با نیکوتین شد اما انصافا، به یکی از بهترین بازی‌های وی منجر شد.

تاریکترین ساعت

در چهارمین فیلم از سری فیلم‌های شاخص دوران حرفه‌ای «سیلوستر استالونه» یعنی «راکی چهارم»، او به فهرست بازیگران هالیوود پیوست که در این فیلم که شامل مبارزه‌ای نمادین در رینگ بود، به بازیگری متد روی آورد. تبادل ضربات واقعی راکی و دراگو همچنان نقطه عطفی در ژانر سینمای ورزشی است، اما موجب شد استالونه در بیمارستان بستری شود و تا سر حد مرگ پیش رفت. «استالونه» در این باره می‌گوید: «در اواخر همان شب، قلبم شروع به متورم شدن کرد، فشار خونم بالا رفت و کم مانده بود که با فرشتگان صحبت کنم. از طریق هوایی از کانادا به بخش مراقبت های ویژه بیمارستانی در کالیفرنیا منتقل شدم».

راکی ۴

بسیاری از بازیگرانی که از روش بازیگری متد به شکلی افراطی استفاده کردند، از نتایجی که «دنیل دی-لوئیس» در طول زندگی حرفه‌ای خود به دست آورده بود الهام می‌گرفتند و یکی از تأثیرگذارترین نقش‌های او ویلیام «بیل قصاب» در فیلم «دار و دسته‌های نیویورکی» ساخته «مارتین اسکورسیزی» است. او جدا از ابتلا به ذات الریه به دلیل اصرار بر پوشیدن لباس‌های دوره زمانی فیلم، به طرز بدنامی در حین بازی در این شخصیت با افراد غریبه دعوا می‌کرد. او همچنین از لنزهای شیشه ای استفاده کرد و یاد گرفت که با چاقو چشم خود را لمس کند. جای تعجب نیست که فشار ناشی از وابستگی شدید به شخصیت‌های او بخش بزرگی از دلیل بازنشستگی «دنیل دی لوئیس» از بازیگری است.

دار و دسته‌های نیویورکی

«کرامر علیه کرامر» که احتمالا همچنان بهترین فیلم درباره یک ازدواج ناموفق است، دو تن از بهترین بازیگران هالیوود یعنی «داستین هافمن» و «مریل استریپ»  را در طرف مقابل یک طلاق تلخ به تصویر کشید. جدا از اینکه هافمن یک لیوان را بدون اطلاع قبلی برای به دست آوردن واکنش واقعی استریپ شکست، «استریپ» بعدها فاش کرد که «هافمن» در واقع پشت دوربین به او سیلی زد تا به بازیگری او کمک کند. این کار بیش از حد بود. شکستن لیوان ممکن است توجیه‌پذیر باشد، اما سیلی زدن «هافمن» به «استریپ» زمانی که حتی در فیلمنامه هم وجود ندارد نمونه استاندارد در مورد بازیگرانی است که در روش بازی خود فراتر از حدود می‌روند.

کرامر علیه کرامر

«آدرین برودی» در فیلم «پیانیست» در نقش «ولادیسلاو شپیلمن» موسیقی‌دان یهودی-لهستانی بازی کرد با حمله نازی‌ها به ورشو همه چیز خود را از دست داد. برودی برای این نقش خود را گرسنه نگه داشت تا توخالی بودن و پوچی را که شخصیت شپیلمن تجربه کرده بود را به طور کامل درک کند. «برودی» همچنین از آپارتمان خود نقل مکان کرد، ماشین خود را فروخت و به اروپا نقل مکان کرد تا کاملاً خود را به این شخصیت متعهد کند. روش بازیگری «برودی» باعث شد «رومن پولانسکی» اسکار بهترین کارگردانی را برای «پیانیست» و «برودی» اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند.  «آدرین برودی» در مورد «پیانیست» می‌گوید: «احساس می‌کنم که آن فیلم به من در درک خیلی چیزها کمک کرد و باعث شد بفهمم چیزهای زیادی را به صورت بدیهی دارم».

پیانیست

موردی که در میان بازیگران متد هم بدنام است، بازی «جیم کری» در نقش «اندی کافمن» کمدین افسانه‌ای در فیلم «مردی روی ماه» است. «کری» ادعا می کند که توسط «کافمن» تسخیر شده است و در تمام مدت زمان تولید فیلم در این شخصیت باقی مانده است. این برای عوامل فیلم نیز بسیار استرس‌زا بود، چرا که مجبور بودند برای ادامه فیلمبرداری رفتارهای احمقانه و گستاخانه «کری» را تحمل کنند. در حالی که برخی اصرار دارند که روش بازیگری کری نبوغ او را آشکار می کند، برخی دیگر انتقاد می کنند که چگونه این امر در واقع منجر به جعل بازی بیش از حد و نادرست شخصیت «کافمن» شده است. گفته می‌شود «جیم کری» در صحنه فیلمبرداری با «لالر» که دوست «اندی کافمن» در زندگی واقعی بوده است، به طرز وحشتناکی رفتار می‌کرده است.

مردی روی ماه

در فیلم «بردی» یکی از  افراطی‌ترین نمونه‌های تکنیک بازیگری متد توسط «نیکلاس کیج» را می‌توان دید. «کیج» برای اینکه بفهمد شخصیتش آل کلمباتو به عنوان یک سرباز آمریکایی در طول جنگ ویتنام چه چیزی را از سر گذرانده بود، بدون هیچ گونه ماده بیهوشی دندان‌هایش را کشید. وقتی که شخصیت «آل کلمباتو» پس از مجروح شدن در انفجار بمب باید از بانداژ استفاده می‌کرد، «کیج» به مدت پنج هفته بانداژها را برنمی‌داشت، که منجر به ایجاد موهای زائد دردناک و آکنه پس از برداشتن آنها شد. در حالی که او نمونه معمولی از بازیگرانی است که روش بازیگری متد را بیش از حد انجام می‌دهند، بازی او به فیلم «بردی» کمک کرد جایزه بزرگ ویژه هیات داوران، دومین جایزه برتر جشنواره فیلم کن را کسب کند.

بردی

«برد اندرسون» کارگردان فیلم «ماشین‌چی» در ابتدا قصد داشت از چهره‌پردازی خاص و لباس‌های گشاد استفاده کند تا «کریستین بیل» مانند شخصیت «تروور رزنیک» لاغر به نظر برسد، که به دلیل دخیل بودن در حادثه‌ای که به قطه دست همکارش در محل کار انجامیده بود، احساس گناه می‌کرد. در عوض، «کریستین بیل» رکورد بیشترین کاهش وزن را برای یک نقش سینمایی به نام خود ثبت کرد و پس از رژیمی که فقط شامل سیب، قهوه، آب و سیگار  بود، حدود ۳۰ کیلو وزن کم کرد. مشکلات سلامتی ناشی از آن، جایگاه «بیل» را در کنار بازیگرانی تثبیت می‌کند که تکنیک متد را بیش از حد انجام داده‌اند. «بیل» به طرز چشمگیری تنها یک سال بعد در فیلم «بتمن آغاز می‌کند» نقش «بروس وین» عضلانی را بازی کرد.

ماشین‌چی

تعداد کمی از بازیگرانی که تکنیک بازیگری متد را بیش از حد پیش گرفته‌اند، به اندازه «جرد لتو» بحث برانگیز هستند. به عنوان بخشی از بازی در نقش شخصیت جوکر در فیلم «جوخه انتحار»، او اعتراف کرد اقلامی غیراخلاقی و حیوانات زنده و مرده را برای همبازی‌های خود ارسال کرده است که بسیاری از آنها دریافت آنها را تایید کردند. در نهایت می‌توان گفت فیلمنامه ضعیف «جوخه انتحار» بود که شخصیت جوکر  «جرد لتو» را خراب کرد. هنوز جنجال‌هایی پیرامون بازی او و هدایای ارسالی‌اش برای دیگر بازیگران این فیلم وجود دارد.

رسانه سینمای خانگی- آیا «سفر سنگ» تأثیری از سینمای وسترن بود؟

کارشناس سینما با اشاره به تفاوت آثار آمریکایی و ایتالیایی و ارتباط آن با سینمای ایران گفت: ملودرام و کمدی ایتالیایی، حادثه‌ای‌ها و پلیسی‌ها تاثیر زیادی بر فیلم‌های ایرانی داشتند. اما به دلیل اینکه شهرت سینمای ایتالیا زیاد نبوده به این موضوع پرداخته نشده است و فیلمسازان آن را پنهان کردند، مثلا فیلم «سفر سنگ» از وسترن ایتالیایی تاثیر پذیرفته است.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، فیلم «جانگو و جانگو – سرجو کوربوچی» به کارگردانی لوکا رنا در دومین روز از رویداد «سینما پرتره» به نمایش درآمد و پس از اکران این فیلم، نشست نقد و بررسی و تحلیلی با حضور امیر قادری کارشناس و علی زادمهر میزبان در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

امیر قادری در ابتدای نشست با تاکید بر اینکه “قابل مطالعه‌ترین و جدی‌ترین جریان سینمای اصلی دنیا به جز سینمای هالیوود و هند سینمای ایتالیا در این دو دهه است” بیان کرد: یکی از دلایلی که من از اقتصاد سینما دفاع می‌کنم این است که هر وقت می‌بینید که جریان سینمای اصلی در حال نفس کشیدن و پیشرفت است اتفاقاً تجربیات بیشتری شکل می‌گیرد. همانطور که در آن دو دهه سینمای ایتالیا توانست فیلمسازان زیادی را تربیت کند.

او ادامه داد: از اوایل دهه شصت میلادی ساخت و نمایش فیلم‌های وسترن اسپاگتی شروع می‌شود و افراد جدیدی معرفی و معتبر می‌شوند اما تماشاگرها استقبال چندانی از آن نمی‌کردند. سرجیو لئونه‌ امروز برای خود یک غول بزرگ است و می‌بینید که اسپیلبرگ درباره او صحبت می‌کند و بر مد و موسیقی تاثیر دارد و خود یک ژانر جدید ایجاد کرد اما در زمان خودش اصلا مورد توجه نبود.

متاسفانه به وسترن اسپاگتی بی‌توجهی شد و جدی گرفته نشدنداین کارشناس درباره ویژگی‌های سبک ایتالیایی وسترن‌ها توضیح داد: فیلم‌های وسترن اسپاگتی می‌توانستند خشونت بیشتری داشته باشند و در آن زمان در سینمای آمریکا خشونت کمتر بود و بی‌پردگی بیشتری نسبت به سینمای آمریکا داشت. سینمای کمدی رمانتیک ایتالیا هم نسبت به ژانرهای دیگر بی‌پردگی بیشتری پیدا کردند. متاسفانه به وسترن اسپاگتی بی‌توجهی شد و جدی گرفته نشدند.

قادری با اشاره به آثار تارانتینو معتقد است: تارانتینو را به این خاطر تحسین می‌کنم که فیلم‌های بازاری را می‌گیرد اما سطح آنها را به شدت بالا می‌برد و ارتقا می‌دهد. او نه فقط به لحاظ اجرایی سطح را بالا می‌برد بلکه در سطح زیر متن هم ارتقاء می‌دهد و اینکار علاقه شخصی او بوده است. تارانتینو در این فیلم می‌گوید کوربوچی تغییر زیادی در دوران فیملسازی و در نهایت در فیلم‌هایش ایجاد می‌کند.

وی درباره حضور نداشتن ستاره‌های معروف دنیا در آثار ایتالیایی، بیان کرد: سینمای ایتالیا بازاری بود برای آخر دوران کاری خیلی از ستاره‌های مشهور آمریکا و البته مواردی برعکس آن هم داریم که هنوز بازیگران مشهوری نبودند. لئونه و دیگر کارگردانان ایتالیایی بازیگران معروفی را می‌خواستند برای فیلم‌هایشان اما آنها نمی‌آمدند. با این وجود در این بین کسی مثل کلینت ایستوود می‌آید و کارش را از اینجا شروع می‌کند. البته برای کوربوچی بازیگران معروف زیادی از اروپا کار می‌کنند.

این کارشناس سینما با اشاره به تفاوت آثار آمریکایی و ایتالیایی و ارتباط آن با سینمای ایران گفت: ملودرام ایتالیایی، کمدی ایتالیایی، حادثه‌ای‌ها و پلیسی‌ها تاثیر زیادی بر فیلم‌های ایرانی داشتند. اما به دلیل اینکه شهرت سینمای ایتالیا زیاد نبوده به این موضوع پرداخته نشده است و فیلمسازان آن را پنهان کردند و مثلا فیلم «سفر سنگ» به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه از وسترن آمریکایی تاثیر گرفته باشد از وسترن ایتالیایی تاثیر پذیرفته است.

این کارشناس سینما در بخش دیگری درباره شناخته شدن و به وجود آمدن وسترن اسپاگتی بیان کرد: لئونه و کوربوچی با وسترن‌ها و ارزش‌های جان فورد بزرگ می‌شوند اما وسترن اسپاگتی کاملا از آن فاصله می‌گیرد.

بر اساس این گزارش این رویداد، به نمایش مستندهای جذاب و دیدنی درباره‌ی سینماگران بزرگ تاریخ سینما اختصاص دارد و تا پنجشنبه از ساعت ۱۹ این مستندها به نمایش در خواهند آمد. پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی اثر، در کنارِ گفت‌وگو درباره‌ی چهره‌ی سینمایی مورد بحث برگزار می‌شود.

در این رویداد فیلم‌های مستندِ کمیابِ «فلینی هرگز پایان نمی‌یابد» به کارگردانی یوجینو کاپوچو، مستند «جانگو و جانگو – سرجو کوربوچی» به کارگردانی لوکا رنا به نمایش درآمدند و در روزهای آینده مستند «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک، مستند «لینچ- اوز» به کارگردانی الکساندر او فیلیپ، مستند «فورمن در برابر فورمن» به کارگردانی هلنا ترشتیکوا و یاکوب هینا و مستند «چشمان اورسن ولز» به کارگردانی مارک کوزینز با زیرنویس فارسی، به نمایش در می‌آیند.

فریدون جیرانی، بهروز افخمی، احمد الستی، فرزاد موتمن و علیرضا رئیسیان به عنوان کارشناسان مهمان در این نشست‌ها حضور خواهند یافت.

امروز در سومین روز از رویداد «سینما پرتره»، مستند «روح پیتر سلرز» به کارگردانی پیتر مداک با حضور بهروز افخمی به عنوان کارشناس مهمان نمایش داده خواهد شد.

این رویداد توسط گروه سینمایی هنر و تجربه و با همکاری مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، جشنواره سینماحقیقت، وبسایتِ کافه سینما و پردیس سینمایی ملت برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- اختتامیه جشنواره تورنتو با «استالونه»

مستد زندگی «سلوستر استالونه» از نماد سینمای اکشن هالیوود، به عنوان فیلم اختتامیه جشنواره تورنتو به نمایش گذاشته می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از هالیوود ریپورتر، مستند «حیله‌گر» به کارگردانی «تام زیمنی» نگاهی به حرفه بازیگری «سیلوستر استالونه» از ایفای نقش در فیلم‌های «راکی» و «رمبو» تا «بی‌مصرف‌ها» دارد و در نخستین نمایش جهانی خود روز ۱۶ سپتامبر در اختتامیه جشنواره تورنتو رونمایی می‌شود.

این مستند محصول کمپانی نتفلیکس است و تحت پوشش اتحادیه بازیگران آمریکا قرار نمی‌گیرد و بنابراین بازیگر، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده این اثر می‌توانند به طور بالقوه در تورنتو حضور داشته باشد تا روی فرش قرمز راه برود، اگرچه حضور آنها در میان اعتصابات گسترده در هالیوود قطعی نیست.

نتفلیکس همچنین یک مجموعه مستند سه قسمتی درباره دوست و رقیب سابق «استالونه» یعنی «آرنولد شوارتزنگر» با عنوان«آرنولد» ساخته است.

مستند «حیله‌گر» که «تام زیمنی» کارگردانی آن را بر عهده داشته، «استالونه» را در یک سفر هالیوودی از ستاره شدن و رسیدن به شهرت پس از بازی در نقش راکی دنبال می‌کند. از دیگر فیلم‌های این بازیگر و کارگردان می‌توان به «نقشه فرار»، «صخره‌نورد» «مرد خرابکار»، «بی‌مصرف‌ها» و فیلم‌های جدیدتر «کرید» اشاره کرد که برای استالونه نامزدی جایزه اسکار در سال ۲۰۱۶ به ارمغان آورد. .

«استالونه» در سال ۱۹۶ نگارش فیلمنامه «راکی»را بر عهده داشت که آغازگر این سری فیلم موفق بود و نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد و سه جایزه آکادمی از جمله بهترین فیلم را از آن خود کرد. در ادامه قسمت‌های دوم تا پنجم فیلم «راکی» به نویسندگی «استالونه» ساخته شد که کارگردانی قسمت‌های دوم، سوم و چهارم و همچنین فیلم «راکی بالبوآ» را خود «استالونه» بر عهده داشت. 

تاکنون سه قسمت از دنباله مستقل «کرید» نیز اکران شده که در «استالونه» در دو قسمت نخست در امر نویسندگی و تهیه‌کنندگی مشارکت داشته اما در «کرید 3» که اوایل سال جاری اکران شد، او برای نخستین بار هیچ نقشی را بر عهده نداشت. او پیش‌تر اعلام کرده بود حضور در فیلم «کرید ۳» را به دلیل ایجاد تغییراتی در داستان نپذیرفته است.

جشنواره فیلم تورنتو سال گذشته با فیلم «دالی‌لند» به کارگردانی «مری هارون» و با بازی «بن کینگزلی» در نقش نقاش سوررئالیست سالوادور دالی به کار خود پایان داد.

چهل و هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو از تاریخ ۷ تا ۱۷ سپتامبر (۱۶ تا ۲۶ شهریور) برگزار می‌شود و طبق اعلام پیشین انیمیشن «پسر و مرغ ماهیخوار» به کارگردانی «هایائو میازاکی» فیلم افتتاحیه این رویداد سینمایی خواهد بود.

رسانه سینمای خانگی- اوپنهایمر؛ یک دیوانگی جاودان از نولان

«اوپنهایمر»، جدیدترین ساخته جاه‌طلبانه کریستوفر نولان، فیلمی چندمضمونی است؛ در ظاهر، اثری بیوگرافی است اما نمی‌توان منکر شاخصه‌های حماسی، سیاسی و البته دراماتیک آن شد. نخ تسبیح تمامی این مضامین اما ظلم بزرگ است که سیاست، در پیشگاه استعداد بزرگی چون رابرت اوپنهایمر به انجام رساند و جایگاه وی را تا همیشه در یک تعریف محدود (پدر بمب اتم) تقلیل داد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، دوازدهمین ساخته کریستوفر نولان، در شمائل کلی، فیلمی بیوگرافی از یکی از مهم‌ترین برهه‌های حماسی تاریخ آمریکاست. اینکه نولان با داده‌های مسجل و قطعی تاریخی، اقدام به روایت‌گری کرده، خامه روی کیک فیلم است. در زیرلایه اما، اثر، پیرنگی اخلاقی دارد. پیرنگ مشتتی که پشت عناوین اغواگرایانه‌ای چون پدر بمب اتم یا پایان‌دهنده جنگ جهانی دوم، هنوز هم به یکی از مباحث لاینحل تاریخ معاصر باقی مانده و علیرغم واکنش دوپهلوی دولت آمریکا طی ۷۰ سال اخیر، اما هنوز واقعیت صریح آن بر بشر مشخص نشده است.

فیلم اما در این روایت‌گری، جانب رابرت اوپنهایمر را گرفته است. در پس انگاره‌های بیوگرافی و حماسی خود، زیرکانه، چندین نقب را به طرف‌های بازی می‌زند: فرم و ساختار روایت، به‌مانند دوربین، حامی رابرت است. در پس‌زمینه اما شاید این انتظار وجود داشت که انتقادهایی به تصمیم دولت وقت آمریکا برای راه انداختن کارناوال خائن خواندن اوپنهایمر مطرح شود اما فیلم در این زمینه، چندان صریح عمل نمی‌کند.

از یک سو، فوکوس معناداری بر روی مخالفت رابرت با گسترش صنعت جنگ‌افزار هیدروژنی با قابلیت و نتایجی به‌مراتب بهتر نسبت به بمب اتم دارد که نهایت تلاش خود را به عمل می‌آورد تا این رویکرد را به‌عنوان بستری برای جریانات مخالفت با رابرت، تطهیر نماید و از سوی دیگر، دولت وقت آمریکا را محق می‌داند که نسبت به کشتار فراتر از حد تصور مردم عادی در جریان استفاده از بمب اتم، نگران جلوه دهد که بخواهند سازنده آن بمب را محاکمه کنند.

تناوب ریتم داستان در لایه‌های مختلف، تصویری که از اتم‌ها و در تشریح فیزیک کوانتوم در اثنای فیلم نشان می‌دهد، جنس منعطفانه‌ای از یک داوری انسانی در قبال یک تردید تاریخی، اصرار بر وجوه مجسم تاریخ در آن زمان که یکی از وجوه آن، نخستین آزمایش بمب اتم است، ازجمله شاخصه‌های فیلم استالبته که نمی‌توان منکر نگاه انتقادی فیلم از سیاست آمریکایی شد؛ پارادوکسی که با محق نشان دادن دولت وقت آمریکا در تفتیش عقاید رابرت و البته حضور جان.اف.کندی در آن کارناول تصمیم‌گیری و رای مخالف وی به خائن بودن رابرت، نشان‌دهنده دو روی سکه‌ سیاستی است که حتی به دانشمندان خود نیز رحم نکرد و جایگاه چنین استعدادی را در همان اندازه پدر بمب اتم تقلیل داد.

رویکردی که در فیلم، در احوال انیشتین نیز به‌عنوان بزرگ‌ترین دانشمند وقت، به تصویر کشیده شد و پیام روشنی را برای مخاطب مخابره کرد.

آقای نابغه اما هیچ‌گاه صراحتا به هیچ‌یک از این سراشیبی‌ها نمی‌لغزد. به جز قطعیتی که در حمایت از رابرت می‌بیند و البته تعصبی که در تصویرگری صحیح از زمانه رویداد دارد، فیلم هیچ دلبستگی محض دیگری به هیچ‌یک از ارکان اخلاقی خود ندارد. همچنان تا پایان، پرسوناژ را بر محتوا و اتفاق بزرگی که رقم زده، ترجیح می‌دهد؛ در این سیاست کلی، رمزگشایی انتهایی فیلم از ملاقات عجیب رابرت با انیشتین نیز در زمین همین نگاه است و بر آن صحه می‌گذارد.

ساختار روایت اما دیگر برگ برنده جدیدترین ساخته نولان است. سوژه‌ای که به دلیل تکثر مباحث، به‌راحتی پتانسیل تبدیل شدن به یک پرستیز دیگر را داشت، با هوشمندی نولان، شکلی تقریبا خطی را به خود دید؛ نولان در این فیلم، آشکارا از فلسفه و حتی روانشناسی فاصله گرفت.

فیلمی همه‌فهم و روان ساخت. شاید دغدغه‌اش، حمایت تمام‌قدتر مردم جهان نسبت به قهرمانی بود که قصد داشت تا با پایان دادن به جنگ، جلوی کشتار بیشتر مردم را بگیرد اما ناخواسته مانند آلفرد نوبل، در جایگاه قربانی قرار گرفت.

فیلم سینمایی اوپنهایمر

فیلم، در ۵۰ دقیقه پایانی خود، تکه‌پرانی‌های پریشان و معناداری در مقصر نشان دادن دولت آمریکا در کشتار مردم هیروشیما و ناکازاکی دارد و به‌نوعی رابرت اوپنهایمر را در این قضییه که نمی‌دانسته بمب قرار است بر سر مردم بی‌پناه انداخته شود، تبرئه می‌کند. این رویکرد نسبی در کنار حمایت ملموسی که در کلیت اثر نسبت به رابرت وجود دارد، تردیدهای مخاطب را نسبت به تثبیت موقعیت قهرمان در عصری که می‌زیسته و اقدامی که انجام داده، برطرف کرده و سیگنال مثبت می‌فرستد.

در چنین رویکردی، اوپنهایمر، پروژه‌ای جاه‌طلبانه برای کارگردانی است که استیلای گسترده‌ای بر سلیقه سینمادوستان جهان دارد. نولان، در این فیلم، باز هم یک تکنسین نکته‌سنج و وسواسی است؛ تناوب ریتم داستان در لایه‌های مختلف، تصویری که از اتم‌ها و در تشریح فیزیک کوانتوم در اثنای فیلم نشان می‌دهد، جنس منعطفانه‌ای از یک داوری انسانی در قبال یک تردید تاریخی، اصرار بر وجوه مجسم تاریخ در آن زمان که یکی از وجوه آن، نخستین آزمایش بمب اتم است که نه با تکیه بر فناوری سی‌جی، بلکه به صورت حقیقی، برداشت شده و البته تکیه دراماتیک و معکوس بر دیالوگ «حالا دیگه می‌تونی ملحفه‌ها رو ببری داخل»، قاب ابتدایی و انتهایی یکسان از رابرتی که در ابتدا کنجاو و سرزنده و در انتها، مغموم و خسته است و … اثری با ارزش‌افزوده نسبت به دیگر آثار بیوگرافی و حماسی هالیوود است که مخاطب پس از تماشای آن، در یک جدال باطنی، به نتیجه‌ای مسلم می‌رسد.

نولان حالا با اوپنهایمر، حیات مترقی‌تری را در سینما آغاز کرده که ترکش‌های آن تا ادوار مختلف در خاطر نسل‌های متعدد باقی خواهد ماند.

رسانه سینمای خانگی- حمایت تمام قد دی‌کاپریو از بومیان اکوادور

لئوناردو دی‌کاپریو ستاره هالیوود که به فعالیت‌های زیست محیطی خود نیز شهرت دارد در حمایت از بومیان اکوادور، از برگزاری همه‌پرسی در خصوص حفاظت از محیط زیست این کشور و حیات وحش ساکن در پارک ملی یاسونی گفت: اکوادور می‌تواند نمونه‌ای از دموکراتیزه شدن سیاست‌های زیست محیطی باشد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، لئوناردو دی‌کاپریو ستاره هالیوود در شبکه‌های اجتماعی نوشت: پارک ملی یاسونی یک کانون جهانی تنوع زیستی و خانه برخی از بازماندگان بومیان مانند لوس تاگایری، تارومنن و دوگاکاری است که در انزوای داوطلبانه زندگی می‌کنند. با این وجود، این مکان غیرقابل جایگزین بوده و مردم و حیات وحش ساکن در آن توسط صنعت سوخت فسیلی تهدید می‌شود.

مردم اکوادور در روز ۲۰ اوت ۲۰۲۳ یک فرضت تاریخی دارند تا از بخش قابل توجهی از جنگل‌های بارانی یاسونی محافظت کنند. با این همه‌پرسی که در نوع خود نخستین در سراسر جهان است، اکوادور می تواند به نمونه‌ای در دموکراتیزه کردن سیاست‌های آب و هوایی تبدیل شود و به رای دهندگان این فرصت را بدهد که نه تنها به جنگل، بلکه به حقوق بومیان، آب و هوا و رفاه سیاره زمین رای دهند.

دی‌کاپریو نوشت در اکوادور همه‌پرسی برگزار خواهد شد. انتخابات بعدی در ۲۰ اوت، با انتخابات عمومی فوق‌العاده‌ای همراه است که در نوع خود اولین در جهان است.

از نگاه این ستاره هالیوود، ال پوئبلو – Pueblo اکوادور یک موقعیت تاریخی برای محافظت از بخش قابل توجهی از جنگل یاسونی دارد، یک منطقه طبیعی حفاظت شده به وسعت یک میلیون هکتار که خانه بیش از دو هزار گونه درخت و درختچه و ۲۰۴ پستاندار، ۶۱۰ نوع پرنده، ۱۲۱ گونه خزنده، ۱۵۰ گونه دوزیست و بیش از ۲۵۰ گونه ماهی است.

این بازیگر آمریکایی گفت: یاسونی یک مرکز جهانی تنوع زیستی است و همچنین خانه برخی از آخرین بومیان جدایی داوطلبانه مانند لوس تاگایری، تارومنن و دوگاکاری است. او تصریح کرد: با رایزنی عمومی در مورد اکتشاف نفت در بلوک ITT، اکوادور یک نمونه جهانی است.

دی‌کاپریو چند سال پیش هم بودجه پنج میلیون دلاری را برای کمک به حفاظت از جنگل های آمازون که اکنون با آتش سوزی گسترده روبرو بوده، اختصاص داد.

رسانه سینمای خانگی- کمک میلیون دلاری سلبریتی ها به اعتصابات هالیوود

لئوناردو دی کاپریو و جورج کلونی یک میلیون دلار به اعتصابات انجمن بازیگران ( SAG-AFTRA ) اهدا کردند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در حالی که اعتصابات انجمن بازیگران آمریکا در هالیوود به بیست و یکمین روز اعتراض‌ها علیه استودیوها به دلیل پرداخت دستمزدهای پایین، شرایط بدکاری و نیز استفاده از هوش مصنوعی برای تکرار تصاویر بازیگران رسیده است، لئوناردو دی کاپریو و جورج کلونی یک میلیون دلار به اعتصابات کمک کردند.

الکس اوکیف نویسنده The Bear(۲۰۲۲) می‌گوید بر اساس گزارش‌ها، استودیوهایی مانند برادران وارنر، نتفلیکس و دیزنی از مذاکره با اتحادیه نویسندگان خودداری و منابع فاش کردند که این استودیوها قصد داشتند اعتراض‌ها را تا زمانی که بیشتر بازیگران با شکست مواجه شوند، طولانی کنند.

در بحبوحه اعتراضات، چندین نفر از سلبریتی‌های فهرست A هالیوود برای ادامه اعتراض‌ها، کمک‌های مالی اهدا کردند. به نوشته ورایتی، مریل استریپ، دواین جانسون، لئوناردو دی کاپریو، امل و جورج کلونی و اپرا وینفری برخی از سلبریتی‌هایی فهرست A هستند که در برنامه کمک‌های مالی اضطراری انجمن نویسندگان مشارکت داشتند.

انجمن بازیگران آمریکا در بیانیه‌ای که چندی پیش منتشر شد اعلام کرد: در سایه حمایت برخی از ستاره‌های پردرآمد هالیوود، این انجمن در حال آماده‌سازی کمک و تزریق امید به هزاران بازیگری است که با مشکلات اقتصادی بسیاری روبه‌رو هستند.

مریل استریپ در بیانیه‌ای که برای پایان دادن به اعتصاب‌ها و پرداخت هزینه‌های عادلانه به نویسندگان و بازیگران به اتحادیه تهیه‌کنندگان فیلم و تلویزیون ارسال شد، یا یادآوری زمانی که به عنوان یک پیشخدمت برای تامین مخارج زندگی کار خود را شروع کرد نوشت: من روزهایم را به‌عنوان پیشخدمت، نظافتچی، تایپیست، حتی زمانی که در شرایط بیکاری بودم به یاد می‌آورم. در این اعتصاب‌ها، خوش‌شانس هستم که می‌توانم از کسانی حمایت کنم که در یک اقدام طولانی برای حمایت از بازیگران مبارزه خواهند کرد. ما با هم در برابر این شرکت‌های قدرتمند که می‌خواهند انسانیت، کرامت انسانی و حتی انسان‌ها را از حرفه ما خارج کنند، قوی خواهیم ایستاد. من به دیگر بازیگران افتخار می‌کنم که خیلی سریع پیشنهاد تامین مالی برنامه کمک مالی اضطراری را داده‌اند.

جورج کلونی هم گفت: ما آماده‌ایم تا برای انجام یک معامله عادلانه به دور میز برگردیم. تا آن زمان، من مفتخرم که می‌توانم از انجمن بازیگران که در این لحظه تاریخی در حال مبارزه‌اند حمایت کنم.

رسانه سینمای خانگی- هالیوود حتی با برد پیت هم ظالمانه رفتار خواهد کرد

«تروا» شاید سخت‌ترین ایفای نقش برد پیت بود؛ فیلمی که ستاره هالیوود برای بازی در آن باید یک بدن عضلانی منحصر به‌فرد می‌ساخت که اگرچه خیلی تلاش کرد اما برای کارگردان ولفگانگ پترسن کافی نبود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، برد پیت ستاره هالیوود برای بازی در نقش آشیل در فیلم سینمایی تروا به کارگردانی ولفگانگ پترسن در سال ۲۰۰۴ بیشترین عضله را در دوران حرفه ای خود به دست آورد.

هالیوود حتی با برد پیت هم می‌تواند ظالمانه رفتار کند. او از هیچ تلاشی برای ساختن بدنی رویایی در این فیلم دریغ نکرد اما برای کارگردان کافی نبود.

در هالیوود مدعیان زیادی برای بدن‌های عضلانی وجود دارد. دهه ۸۰ عصر طلایی برای بازیگران قهرمان اکشن فوق عضلانی چون استالونه و شوارتزنگر بود. در دهه ۹۰، متیو مک کانهی به لطف عضلات شکمی خود به یک ستاره تبدیل شد. چانینگ تاتوم و زک افرون نیز بدن‌هایی عضلانی داشتند که گویا از سنگ مرمر تراشیده شده بود.

در میان ستاره‌ها، برد پیت در تروا مرجعی نهایی برای نشان دادن بدنی رویایی بر اساس معیارهای هالیوود بود. او برای ایفای نقش در این فیلم زیر نظر دافی گاور افسر سابق نیروی دریایی کار کرد؛ فردی که با همه از کریس پرت گرفته تا توبی مگوایر کار کرده است.

برد پیت پیش از آنکه نقش آشیل در تروا را بپذیرد برای پروژه‌ای که هرگز مشخص نشد، وزن کم کرده بود اما به پترسن قول داد که فیزیک یک مجسمه یونانی را برای خود بسازد. او شش ماه فرصت داشت تا این کار را انجام دهد.

برد پیت برای به دست آوردن عضلات یک جنگجوی واقعی تحت رژیم غذایی و تمرین‌های سخت قرار گرفت. اما وقتی ولفگانگ پترسن فیلمبرداری خود را در مالت آغاز کرد، پاهای برد پیت برهنه بود که به طور روشن انتظارات کارگردان را برآورده نکرد. به همین دلیل تهیه‌کنندگان فیلم نهایتا بناچار کارشناسی به این منظور به کار گفتند.

بازیگری که همبازی برد پیت در صحنه مبارزه با شمشیر بود و هویت او مشخص نیست گفته برد مرد بزرگی است اما از نزدیک پاهایش خیلی لاغر بود.

رسانه سینمای خانگی- در جشنواره فیلم لوکارنو دقیقاً چه خبر است؟

هفتاد و ششمین جشنواره فیلم لوکارنو در حالی آغاز به کار خواهد کرد که علیرغم حضور ناچیز سینمای ایران در این رویداد اما معاندان با حضور پررنگ خود تلاش دارند تا سیاسی کاری علیه کشورمان را در این رویداد سینمایی نیز ادامه دهند.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، هفتاد و ششمین دوره جشنواره فیلم لوکارنو از ۲ تا ۱۲ آگوست (۱۱ تا ۲۱ مرداد) برگزار می‌شود. این جشنواره در ۱۱ بخش با ۳ بخش رقابتی و اهدای ۲۰ جایزه بر کیفیت و تنوع تمرکز دارد.

نکته قابل تأمل در خصوص سینمای ایران در این رویداد اینکه فیلم سینمایی «منطقه بحرانی» ساخته جدید علی‌احمدزاده که محصول مشترک ایران و آلمان است، در بخش مسابقه بین‌الملل هفتاد و ششمین جشنواره فیلم لوکارنو حضور دارد و در کنار ۱۶ فیلم دیگر برای کسب جایزه یوزپلنگ طلایی بهترین فیلم این رویداد سینمایی رقابت می‌کند.

امیر پوستی، شیرین عابدینی راد، مریم صادقیان، علیرضا کی‌منش، ساغر سحرخیز، مینا حسنلو، علیرضا راستجو و صبا باقری بازیگران فیلم «منطقه بحرانی» هستند. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «امیر زندگی تنهایی دارد و سگش تنها همراه اوست. او در درنیای زیرمینی تهران پرسه می‌زند، انواع مواد مخدر را می‌فروشد و در خیابان‌های شهر بی‌هدف حرکت می‌کند و …».

لازم به ذکر است که علی‌ احمدزاده پیش از این ساخت فیلم‌ کوتاه «آوانتاژ» و فیلم‌های بلند «مهمونی کامی»، «پدیده» و «مادر قلب اتمی» را در کارنامه دارد و بر اساس شنیده ها و برخی تیزرهای منتشر شده در فضای مجازی در جدیدترین اثر سینمایی خود بعضاً بازیگرانش به صورت کاملاً بی حجاب جلوی دوربین رفته اند! بی شک چنین اتفاقی می تواند با واکنش قاطع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت امور خارجه، سازمان سینمایی و… روبرو شود اما تا امروز رویکرد آن ها در مواجهه با این اتفاق تنها سکوت بوده است!

علاوه بر حضور فیلم احمدزاده در این رویداد سیاسی-سینمایی، کیت بلانشت و زهرا امیر ابراهیمی در مراسم اختتامیه جشنواره لوکارنو حضور خواهند داشت تا برای نمایش فیلم جدیدشان با عنوان «شیدا» ساخته نورا نیاسری تبلیغ کنند. بلانشت تهیه کننده اجرایی «شیدا» است. فیلم نخستین بار در جشنواره ساندنس به نمایش درآمد و توانست برنده جایزه تماشاگران شود.

به علاوه «حقایق اساسی دریاچه» ساخته لاو دیاز، «انتظار زیادی از پایان جهان نداشته باشید» به کارگردانی رادو ژوده، «پاتاگونیا» ساخته سیمون بوزلی، «رویاهای شیرین» به کارگردانی انا سندیارویچ، «سرباز ناپدید شده» به کارگردانی دنی روزنبرگ و «یانیک» ساخته کوئنتین دوپیو از جمله دیگر فیلم‌های حاضر در بخش اصلی جشنواره لوکارنو هستند.

فیلم‌های «آناتومی یک سقوط» ساخته جاستین تریه برنده نخل طلای جشنواره کن، «مغناطیسی قاره» از لوک ژاک، «شهر زنان» ساخته فدریکو فلینی، «قاچاقچیان» به کارگردانی ریو سونگ وان و «شیدا» ساخته نورا نیاسری به عنوان محصول سینمای استرالیا نیز از جمله آثاری هستند که در بخش پیازا گراند (نمایش در میان بزرگ شهر) به روی پرده می‌روند.

همچنین ۲ فیلم کوتاه «نگهبان» به کارگردانی امیرحسین شجاعی به نمایندگی از ایران و «انگار مادرم گریسته بود آن شب» به کارگردانی هدی طاهری به نمایندگی از آلمان به بخش مسابقه هفتاد و ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم لوکارنو راه یافتند.

اما از جمله اخبار مهم این رویداد سینمایی آنکه ماریان اسلات تهیه‌کننده سرشناس پاریسی که نقش مهمی در ارایه آثار کارگردان‌های مولفی چون لارس فون تریه، لوکرسیا مارتل و لیساندرو آلونسو آرژانتینی داشته امسال از سوی جشنواره فیلم لوکارنو تجلیل می‌شود.

اسلات جایزه ریموندو رزونیکو جشنواره سوییسی را می‌گیرد که به تهیه‌کننده‌ای اهدا می‌شود که مظهر اخلاق مستقل باشد. این جایزه ۵ آگوست با ادای احترام به فیلم کمدی سیاه با مضمون محیط زیستی «زن در جنگ» ساخته بندیکت ارلینگسون کارگردان ایسلندی به وی اهدا می‌شود. روز بعد هم یک گفت‌وگوی روی صحنه با وی برگزار می‌شود.

اسلات که متولد دانمارک است سال ۱۹۹۳ شرکت تولید اسلات را در پاریس راه‌اندازی کرد. وی از سال ۱۹۹۵ تهیه کننده فون‌تریه بود و کارش را با «شکستن امواج» شروع کرد. در طی سال‌های بعد اسلات آثاری از شمار زیادی از کارگردان‌های مولف مستقل را خلق کرد که علاوه بر مارتل و ارلینگسون شامل چهره‌هایی چون بنت هامر، مالگورزاتا زومووسکا، پاز انچینا، اما دانته، ماریان کریشان، ژولیت گارسیا، یشیم اوستاوغلو، سرگئی لوزنیتسا و نائومی کاواسه می‌شود.

همچنین بازیگر سوئدی استلان اسکارسگارد [اسکاشگورد] که بازیگر فیلم‌هایی چون «ویل هانتینگ خوب»، «ماما میا!» و «رونین» است، در جشنواره بین‌المللی فیلم لوکارنو امسال با دریافت جایزه کلوپ پلنگ، برای یک عمر دستاورد هنری تجلیل خواهد شد.

اسکارسگارد ۴ آگوست در مراسمی در پیاتزا گرانده لوکارنو جایزه خود را دریافت خواهد کرد و ۵ آگوست در جلسه پرسش و پاسخ مخاطبان شرکت می کند. به افتخار او همچنین فیلم «عصر به‌خیر آقای والنبری» محصول ۱۹۹۰ که یک درام تاریخی جنگی ساخته شِل گریده است نمایش داده می‌شود. در این فیلم اسکارسگارد نقش رائول والنبرگ دیپلمات سوئدی را بازی می‌کند که هزاران یهودی مجارستانی را در ماه‌های پایانی جنگ جهانی دوم نجات داد.

در این جشنواره همچنین درام جنایی ران هوانگ با عنوان «چه باقی می‌ماند» که همسر اسکارسگارد نویسنده آن و یکی از پسران بازیگرش، گوستاو بازیگر «وایکینگ‌ها» و «اوپنهایمر» همراه پدر در آن بازی کرده‌اند، به نمایش درمی‌آید. کارگردان و خانواده اسکارسگارد در این نمایش به اتفاق حضور خواهند یافت.

این بازیگر ۷۲ ساله با موفقیت توانسته است به عنوان یک ستاره سینمای هنری اروپا تعادل را در حرفه خود ایجاد کند. او ۵ فیلم با لارس فون‌تریر ساخته است از جمله «شکستن امواج» (۱۹۹۶)، «رقصنده در تاریکی» (۲۰۰۰)، «داگویل» (۲۰۰۳) و «مالیخولیا» (۲۰۱۱) و ۵ فیلم با نویسنده نروژی هانس پتر مولاند که «به ترتیب خروج از صحنه» (۲۰۱۴) و «به هوای دزیدن اسب‌ها» (۲۰۱۹) از جمله آنها هستند. اسکارسگارد همچنین در فیلم‌های پرفروش هالیوود، مانند فیلم‌های «دزدان دریایی کارائیب»، «ماما میا!»، «ثور» و «انتقام‌جویان» هم در نقش‌های مکمل ظاهر شده است. او نقش بارون ولادیمیر هارکونن را در «تل ماسه» دنی ویلنوو ایفا کرد و در فیلم دوم آن هم در همین نقش جلوی دوربین رفته است.

در تلویزیون اسکارسگارد سال ۲۰۱۹ برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در مینی سریال درام «چرنوبیل» برای اچ‌بی‌او شد و به تازگی در اسپین آف «جنگ ستارگان» با عنوان «آندور» به کارگردانی تونی گیلروی برای دیزنی پلاس بازی کرد.

رسانه سینمای خانگی- موضوع مقاومت در سینمای ایران مغفول است

شاهرخ کیوان نیا گفت: راهکار برون رفت از این شرایط این است که نیروهای متعهد و امتحان پس داده ای که طی ۴ دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره عشق خود را به اسلام و انقلاب نشان داده اند پای کار بیایند و اداره امور را در دست بگیرند.

به گزارش سینمای خانگی، شاهرخ کیوان نیا مستندساز در آستانه روز مقاومت اسلامی با انتقاد از شرایط فعلی سینمای مقاومت و ارزشی در کشور گفت: مدیران فرهنگی بیشتر دنبال مانور رسانه ای و ارائه بیلان کاری به بالادستی های شان هستند و همین باعث شده توجه چندانی به مقوله های مهمی همچون مقاومت اسلامی نداشته باشند و قطعاً راهکار برون رفت از این شرایط این است که نیروهای متعهد و امتحان پس داده ای که طی ۴ دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره عشق خود را به اسلام و انقلاب نشان داده اند پای کار بیایند و اداره امور را در دست بگیرند.

کارگردان مجموعه مستند «موزه های جنگ دنیا» و «از کربلا تا قدس» در گفتگو با سینماپرس، افزود: بنده همیشه این نکته را گوشزد کرده ام که نخ تسبیح ایجاد بحران و معضلات عدیده در حوزه مسائل فرهنگی و هنری بالاخص در سینما و تلویزیون فقدان استراتژی و راهبرد مدیران بالادستی است.

وی در همین راستا ادامه داد: نکته اینجا است که در مصوبات مدیران بالادستی پرداختن به این قبیل موضوعات و مضامین همواره وجود دارد اما وقتی کارها به مدیران میانی و پایین دستی ارجاع می شود آن ها با مانع تراشی ها و سنگ اندازی های متعدد جلوی به ثمر رسیدن این کارها را می گیرند و همین باعث می شود که پرداختن به این مقولات حیاتی و مهم تنها در حد شعارهای زیبا باقی بماند.

این سینماگر برجسته با بیان اینکه نهایت کار مدیران فرهنگی و سینمایی در حوزه های استراتژیک و مهم تنها به برگزاری چند سمینار و همایش و کنفرانس خلاصه می شود تصریح کرد: این کارها هم صرفاً برای این است که آن ها بتوانند به بالادستی های خود پاسخگو باشند! معضل ما این است که با مدیرانی روبرو هستیم که به این مقوله مهم باور ندارند و اگر هم تاکنون اندک کارهایی در حوزه سینمای داستانی و مستند در این خصوص تولید شده به دلیل عرق شخصی خود افراد بوده است.

کیوان نیا سپس با اشاره به فیلم سینمایی «سی و سه روز» ساخته جمال شورجه یادآور شد: یکی از فیلمسازان متعهدی که برای این جنگ بزرگ اثر سینمایی تولید کرد آقای شورجه بود و متأسفانه بعد از تولید فیلم ایشان هیچ کار جدی دیگری در این باره تولید نشد. خوب این اتفاق بسیار تلخ و ناراحت کننده است چرا که تولید این قبیل آثار استراتژیک و ارزشمند نباید قائم به افراد باشد و کلیت تولیدات سینمای ما باید چنین باشد.

کارگردان مستندهای «سلاح قلم» و «رزم آهنگ» تأکید کرد: اهمال کاری مدیران فرهنگی و سینمایی ما در این حوزه در حالی است که در خارج از کشور به خصوص در سینمای هالیوود برای اهداف کلان و استراتژیک خود هزینه و سرمایه گذاری های متعدد می کنند و تمام اهتمام شان را برای تولید آثاری به نفع کشور خود و اهداف شوم خود به کار می بندند اما در کشور ما یک فیلمساز متعهد و انقلابی باید برای به سرانجام رسیدن کارش مدام از پشت در اتاق این مدیر به آن شورا و از آن شورا به سراغ آن مدیر برود و در نهایت هم از نفس بیفتد و عطای این کار را به لقایش بخشیده و از خیرش بگذرد.

وی خاطرنشان کرد: این اتفاق بسیار تلخ است که علیرغم تأکیدات مقام معظم رهبری مدیران فرهنگی اینقدر اهمال کارند و اینطور سهل انگارانه با این موضوع مهم و حیاتی برخورد می کنند که قطعاً این اتفاق نشأت گرفته از فقدان و اعتقاد و باور میان آن ها است. متأسفانه این مدیران نه تنها از حمایت اجتناب می کنند بلکه موانع جدی نیز بر سر راه فیلمسازان می گذارند.

کیوان نیا در پایان این گفتگو متذکر شد: تنها راهکار برون رفت از این اوضاع و احوال این است که افراد دغدغه مند به عنوان مدیر به کار گرفته شوند. باید امتحان پس داده ها در ۴ دهه بعد از انقلاب به کار دعوت شوند. شهید آوینی می گفت هنرمند مکنونات درونی خودش را در قالب هنر می ریزد، خوب مدیران هم باید از هنرمندانی حمایت کنند که مکنونات قلبی شان حمایت از اسلام و انقلاب باشد نه اینکه سال ها است این هنرمندان پشت در اتاق این مدیر و آن مدیر معطل مانده اند.

رسانه سینمای خانگی- وقتی سینمای عربستان، هالیوود را پس زد

فیلم‌های هالیوودی در حالی در گیشه سینمای عربستان با استقبال چندانی رو به رو نمی‌شوند که تولیدات منطقه‌ای و عرب زبان گیشه را به دست گرفته‌اند و سهم فیلم‌های آمریکایی از این بازار نوظهور هر روز کمتر می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، سینمای عربستان که از سال ۲۰۱۸  پس از ۳۵ سال درهای خود را به روی مخاطبان گشود، حالا نه تنها به بزرگترین بازار سینمایی خاورمیانه تبدیل شده است بلکه از حیث رشد فروش سینما در رتبه نخست جهان قرار گرفته است. 

اوایل سال جاری میلادی بود که «ستار»، کمدی خانوادگی درباره مردی افسرده که رویاهایش برای قهرمان شدن در کشتی آزاد را دنبال می کند، رکوردهای گیشه را شکست و در ۱۲ روز اول اکرانش ۲.۲ میلیون دلار به دست آورد تا خیلی زود به پرفروش‌ترین فیلم سعودی در تمام دوران تبدیل شود.

این در حالی است که صنعت سینمای داخلی به معنای واقعی تا همین چند سال پیش در عربستان وجود نداشت و سینماها تنها در اوایل سال ۲۰۱۸ افتتاح شدند. 

فیلم سینمایی«ستار» را «عبدالله الاراک» کارگردان کویتی و «ابراهیم الحجاج» بازیگر و استندآپ کمدین محبوب سعودی نقش اصلی آن را ایفا کرده است. این فیلم که با استقبال گسترده مخاطبان رو به رو شده بود از نظر تعداد فروش بلیت بیش از ۴۰ درصد از دنباله جدید فیلم «آواتار» ساخته «جیمز کامرون» که در اوایل سال سکان دار گیشه جهان بود پیشی گرفته و در هفته دوم اکران تنها ۱۱ درصد از فروش آن کاسته شده است. 

حالا پس از گذشت ۷ ماه از اکران این کمدی، فروش آن به ۱۰.۷ میلیون دلار رسیده است.

موفقیت این فیلم زنگ خطری برای مدیران استودیوهای هالیوود به صدا درآورده که شاید تصور می کردند سهم حداکثری را از بزرگترین بازار سینمایی خاورمیانه (درآمد ۲۴۲ میلیون دلار در سال ۲۰۲۲) کسب کنند، بازاری که در سال ۲۰۲۱ در رتبه پانزدهم بزرگترین بازارهای سینمایی جهان قرار گرفت و در سال گذشته علی رغم بهبود فروش سینماهای دیگر کشورها پس از بحران کرونا توانست این جایگاه را حفظ کند. 

حتی پیش از اکران فیلم سینمایی «ستار»، فیلم‌های منطقه‌ای با بودجه کم با استقبال بیشتری در مقایسه با فیلم‌های پرهزینه و استودیویی هالیوود رو به رو می‌شدند. فیلم «ایندیانا جونز: روزشمار سرنوشت» نیز در عربستان حتی در فهرست سه فیلم پرفروش نیز قرار نگرفت و پائین‌تر از چند فیلم کمدی مصری قرار گفت. قسمت جدید «ایندیانا جونز» در هفته سوم اکران در سینمای عربستان به رتبه سیزدهم فروش سقوط کرد و در نهایت به فروش ناامیدکننده حدود یک میلیون دلاری دست یافت. 

قسمت سوم فیلم ابرقهرمانی «نگهبانان کهکشان» نیز گرچه در گیشه جهانی به فروش چشمگیر ۸۴۵ میلیون دلار رسید اما در عربستان در مجموع دو میلیون دلار هم نفروخت. 

فروش سینمای عربستان در شش ماه نخست سال ۲۰۲۳ عدد ۱۳۲.۲ میلیون دلار را ثبت کرده و پیش‌بینی می‌شود ارزش بازار سینمای عربستان تا سال ۲۰۳۰ به یک میلیارد دلار برسد. 

خروج از نسخه موبایل