امیر مظلومی کارگردان مستند «ریکاوری» که از آثار حاضر در جشنواره فیلم عمار است از مسیر تولید این اثر گفت.
به گزارش سینمیا خانگی، امیر مظلومی کارگردان مستند «ریکاوری» که در بخش رقابتی جشنواره مردمی فیلم عمار حضور دارد با بیان اینکه این پروژه اولین تجربه تولید مستند او محسوب میشود، پیرامون ایده شکل گیری این مستند به مهر گفت: با شرکت در دوره های تربیت مستندساز، سبدی از موضوعات به ما پیشنهاد شد و از بین آن موارد به پژوهش در زمینه نظام درمانی پیشگیری محور یا درمان محور پرداختم چرا که احساس میکردم این موضوع میتواند ثمرات بهتری داشته باشد.
وی با بیان اینکه در ابتدا نیاز بود از طریق متخصصان و پژوهشگران تعریف و دید کلی نسبت به این ۲ نظام درمانی پیدا کند، افزود: در روند پیش تولید در قالب یک تیم ۲ نفره با پژوهشگران و متخصصان مختلف جلسه برگزار کردیم و به این جمع بندی رسیدیم که در نظام پیشگیری درمان محور سود و نغع در مریضی بیشتر بیماران است و در این سیستم ویزیت بیشتر و عمل جراحی بیشتر منجر به درآمد بیشتر پزشکان شده و در تعارض منافع با درمان بیمار است حال آنکه نظام پیشگیری محور برای درآمد پزشکان هم مناسب است.
این مستند ساز با تاکید بر اینکه یک فعالیت جهادی همه جانبه جهت پیشگیری از بیماری در ابتدای انقلاب وجود داشته است، گفت: کار با مرور تاریخچه وضعیت پزشکی در کشور آغاز میشود، قبل از انقلاب وضعیت پزشکی مناسب نبوده و واردات پزشک داشته ایم، بعد از انقلاب در قالب یک حرکت جهادی، افرادی از روستاها در مراکز استان آموزش دیده و با بازگشت به روستا نسبت به آموزش و پیشگیری بیماری های فراگیر نظیر، سرخک، سل، وبا، مالاریا و … در قالب بهیار اقدام میکردند، این اقدام منجر به ثبت یک رکورد بینظیر پیشگیری در ایران شد به عنوان مثال ۲۵ درصد نوزادان زیر یکسال در دوره پهلوی فوت میشدند اما بعد از انقلاب درصد فوت نوزادان زیر یکسال به ۳ درصد رسید.
وی در ادامه، یادآور شد: با تصویب طرح خودگردانی بیمارستانها توسط پزشکان نظام از حالت پیشگیری محور، سراغ نظام درمان محور رفته است، ما با بررسی کشورهای مختلف به این جمعبندی رسیدیم که الگو نظام پیشگیرانه درمان کوبا در شرایط تحریم بسیار قابل توجه است.
مظلومی با اشاره به اینکه مدت زمان این مستند کوتاه است و از همین رو از ۲ مصاحبه شونده با تجربه برای اقناع مخاطب بهره گرفته است، افزود: برای این مستند، حدود ۴ ماه پیش تولید و ۵ ماه هم تولید داشته ایم. همچنین تقریبا ۲ ماه و نیم پژوهش، یک ماه نگارش متن، یک هفته تصویربرداری و ضبط و سه ماه تدوین انجام دادیم.
مستند «ریکاوری» در ۱۳ دقیقه به مرور نظام پزشکی ایران و پیشینه آن می پردازد. سایر عوامل این مستند عبارتند از تهیه کننده حقوقی: سفیر فیلم، تهیه کننده: محمدحامد نوروزی، نویسنده: محمد هاشمی، تدوین: امیر مظلومی، طراحی لوگو: محمد مهدی شعاعی.
فیلم کوتاه «بیثمر» به کارگردانی سولماز اعتماد و تهیهکنندگی بهرنگ دزفولیزاده در یک رویداد بینالمللی شرکت میکند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از امور رسانهای پروژه، فیلم کوتاه «بیثمر» به کارگردانی سولماز اعتماد و تهیهکنندگی بهرنگ دزفولیزاده در اولین حضور جهانیاش به آمریکا رسید.
این جشنواره که از تاریخ ١٠ تا ١٧ آوریل ۲۰۲۴ در مورگان هیل کالیفرنیا ایالات متحده آمریکا برگزار میشود، بر موضوع زنان، اشتغال زنان و کارگردانهای زن تمرکز دارد.
سولماز اعتماد که بیشتر وی را به عنوان پخشکننده بینالمللی در زمینه فیلمهای سینمایی، مستند و فیلمکوتاه میشناسند اولین تجربه کارگردانیاش را در این اثر تجربه کردهاست.
در خلاصه داستان «بیثمر» آمدهاست: زنی ناشنوا بهعنوان یک کارگر ساده وارد یک خانه میشود و صاحبخانه را با موقعیتی عجیب روبهرو میکند.
متینا حسینی و صحرا نجفپور بازیگران این فیلم کوتاه هستند.
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که در این دوره شاهد تنوع تولیدات و فراهم شدن شرایط برای حضور هنرمندان جوان بودیم.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار پس از ۷ روز برنامه متنوع و فشرده در قالب اکران مستند، فیلم کوتاه، نماهنگ در کنار کارگاه های تخصصی و نشست های خبری روز پایانی خود را سپری میکند.
این رویداد فرهنگی و هنری چهاردهمین دوره خود را در غیاب پدر معنوی جشنواره، حاج نادر طالب زاده پشت سر گذاشت در حالی که این رویداد به عنوان یکی از یادگارهای آن مرحوم مجاهد بر جای مانده است.
جشنواره مردمی فیلم عمار که با هدف تقویت گفتمان و صدای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شکل گرفت تا امروز شبکه مردمی پخش و اکران بینظیری در سطح کشور داشته است و توانسته به محفلی برای فعالیت فیلمسازان جبهه انقلاب تبدیل شود و بازنمای تصویری متفاوت از فرهنگ و هنر مردمی و اسلامی این سرزمین باشد و تاکنون فیلمسازان و فعالان هنری قابل توجهی از دریچه این جشنواره به عرصه هنر و فرهنگ معرفی کرده است.
همبستگی با فلسطین در نظم نوین جهانی
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار برخلاف رسم سنوات قبلی ۹ دی برگزار نشد و در راستای بزرگداشت و همدردی با مردم فلسطین، این دوره از جشنواره با تمرکز بر ۲ محور اصلی فلسطین و نظم نوین جهانی ۲۱ دی ماه در محل سینما فلسطین افتتاح شده و ۲۹ دی ماه همزمان با سالروز بزرگداشت روز غزه به ایستگاه پایانی میرسد.
عمار، میدان هنرمندان جوان
حضور کارگردان های فیلم اولی و تولید کنندگان جوان با آثاری با کیفیت در بخش رقابت چهاردهمین جشنواره عمار نشان داد این جشنواره همچنان کنشگری فعال و میدانی موثر برای معرفی فیلمسازان دغدغه مند و جوان به شما میرود و امید است با اتخاذ تدابیر لازم در اهدای جوایز، هنرمندان جوان در رقابت با آثار دارای حمایت های مالی جدی، مورد کم لطفی قرار نگیرند.
نشست های تخصصی
نشست های تخصصی این دوره از جشنواره عمار نیز میزبان شخصیت های مختلف هنری، فرهنگی، سیاسی، طنزپرداز و … از محمدحسین لطیفی تا محمدرضا شهبازی بود. این نشستها با موضوعات مختلفی از جمله جنگ روایت ها، نئورئالیسم، جمهوریت، اقتباس سینمایی برگزار شد که به عنوان نمونه انتقادات صریح لطیفی از عملکرد مدیریت فرهنگی و رسانه ملی را می توانید اینجا بخوانید.
تنوع تولیدات در عین تکثر قالبها
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار علاوه برآنکه آثار مستند و فیلم کوتاه را در برنامه اکران و رقابت قرار داده است؛ برنامه های تلویزیونی، آثار کودک ونوجوان، نماهنگ، تولیدات «فلسطین ما» و تولیدات فضای مجازی را نیز به رقابت گذاشته و از آثار برگزیده تقدیر کرده است.
منتخب تولیدات جشنوارهای تا رونمایی از آثار برای اولین بار
اگر به هر دلیلی از تماشای آثار جشنواره های فیلم ۱۰۰، «سینماحقیقت» و فیلم کوتاه بازمانده اید، می توانید منتخبی از آثار این رویدادهای سینمایی را در جشنواره مردمی فیلم عمار ببینید. همچنین در این دوره از جشنواره مردمی فیلم عمار شاهد حضور آثار کوتاه و مستند در مضامین و ژانرهای متنوع هستیم که بخشی از این آثار برای اولین بار در این جشنواره معرفی و رونمایی شدند به عنوان مثال تنها در بخش مستند چهاردهمین جشنواره عمار شاهد حضور آثار متنوعی با مضامین طبیعت و محیط زیست، مقاومت، امیدآفرین، حرکت و تلاش های جهادی، وقایع و اعتراضات سال گذشته، شهدای ترور، تاریخی و … هستیم.
در ادامه به معرفی برخی از این آثار میپردازیم:
«عیدوک»؛ برنده جایزه سرباز وطن از هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است که به ماجرای برخورد حاج قاسم با بزرگترین دشمن خود و اشرار کرمان میپردازد.
«می ۱۹۶۸»، مستندی که با بهره گیری از پژوهش و تصاویر آرشیوی به مرور اعتراضات دانشجویی فرانسه با رویکرد عبرت از تاریخ میپردازد.
«مقدس نما»، این مستند با مرور فعالیت های انجمن حجتیه در اوایل شکلگیری انقلاب اسلامی به معرفی الگوی اسلام سیاسی میپردازد.
«میراب»، مستندی که به بررسی چالش حقابه هیرمند پرداخته و با مرور معاهده هیرمند بین ایران و افغانستان در زمان امیرعباس هویدا به ارایه راهکار برای حل این بحران توجه دارد.
«من محمدحسن را دوست دارم»، مستندی که به ماجرای محمدحسن لبنانی می پردازد که شفای بیماری سرطان را از امام رضا (ع) گرفت و بدون دیدن دوقلوهایش در نبرد با داعش شهید شد.
«عملیات آژاکس»، در این مستند با مرور وقایع ملی شدن صنعت نفت و نقش آفرینی زاهدی در برکناری مصدق حوادث تاریخی تا وقوع انقلاب اسلامی مرور میشود.
«حیاتیتر از غذا»، فیلمی کوتاه که به داستان ۴ دختر اسیر در زندان الرشید عراق و تلاش آن ها برای ثبت اسامی خود در صلیب سرخ میپردازد.
«رزیدنت»، برنده جایزه ویژه دبیر جشنواره از هفدهمین جشنواره مستند «سینماحقیقت» که با مرور قانون نظام پزشکی در دهه ۷۰ به مشکلات رزیدنت ها در بیمارستان ها اشاره دارد.
«سربه مهر»، این مستند روایتگر ماجرای معلم هنری است که در زیارت حرم شاهچراغ در حادثه تروریستی به شهادت میرسد.
«پشت صحنه»، این مستند از زاویه دیدی متفاوت و از منظر هنر و سینما مقاومت مردم فلسطین از یوم النکبته تا امروز را مرور می کند.
«درخت جان، سرو نقره ای»، این مستند به تلاش های یک فعال محیط زیست و ایجاد درختستان سرو نقره ای می پردازد.
«مردی با کیف قرمز»، در این مستند یالماز شاخت مردی که آلمان را پس از جنگ جهانی اول از مشکلات اقتصادی نجات داده است به دعوت مصدق به تهران می آید اما کودتای ۲۸ مرداد مانع از کمک او به ایران میشود.
«دوئل امجدیه»، به بررسی بازی تیم تاج و اسراییل پرداخته و در حالی که مردم از پیروزی ایران خوشحال هستند، بحرین از ایران جدا میشود.
«ساحل شرقی»، مستندی متفاوت با تصویربرداری از داخل غزه و روایت مقاومت مردم غزه در جریان زندگی.
«شورشی»، فیلمی کوتاه که به تجاوز سربازان صهیونیسم می پردازد. آنها به خانهای برای یافتن یک شورشی میروند، حال آنکه تنها یک پسر بچه نوجوان را دستگیر میکنند.
«فراخوان خونین»، مستندی با سوژه ای حساس است که با بررسی جز به جز وقایع از ماجرای کشته شدن کیان پیرفلک کودک کشته شده در اغتشاشات ایذه پرده بر میدارد.
«کدهای سیاه»، روایتی آمریکایی از ماجرایی ۴۴۴ روز گروگانگیری جاسوسان سفارت آمریکا در ایران.
«قاعده بازی»، مستندی با محور مقاومت مردم یمن که از نامزدهای جایزه ویژه «خنجر یمنی» این دوره از جشنواره محسوب میشود.
عدم هماهنگی و ضعف برنامه ریزی
برگزاری همزمان کارگاه های آموزشی با حضور اساتید برجسته همزمان با اکران فیلم ها یا برگزاری نشست های تخصصی کنار سالن اصلی اکران و همزمان با پخش فیلم یا به تعبیر دیگر برگزاری همزمان نشست بررسی فیلم، کارگاه آموزشی و اکران آثار ممکن است سردرگمی برای مخاطبان ایجاد کند و شاید بهتر بود تا با برنامه ریزی مناسب تری این برنامه ها بدون تداخل برگزار میشد تا علاقه مندان بتوانند از همه این ظرفیت ها استفاده کنند.
سیدمصطفی سیدالحسینی کارگردان مستند «هفت سال اینجا» عنوان کرد این مستند روایت یک شهروند عراقی است که به اسارت صدام درآمد.
به گزارش سینمای خانگی، سیدمصطفی سیدالحسینی کارگردان مستند «هفت سال اینجا» از آثار راهیافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»، در گفتوگو با ایرنا، درباره این اثر توضیح داد: این مستند یک اثر نیمهبلند در قالب داکیودرام است که به ماجرای اسارت یک عراقی به دست عراقیها میپردازد. پیشتر با همین مستند در بخش آثار نیمهبلند جشنواره سینماحقیقت هم حضور داشتم که توانست تندیس بهترین کارگردانی به دست آورد و مورد توجه قرار گرفت.
وی درباره جرقه شکلگیری ایده این مستند، ادامه داد: در سال ۹۴ مشغول تولید یک پروژه تاریخ شفاهی درباره اسرای عملیات خیبر بودیم که این مستند در حوزه هنری خراسان جنوبی در حال تولید بود. در این مستند به گفتوگو با برخی از بازماندگان عملیات خیبر میپرداختیم تا خاطرات و روایتهای آنها از این عملیات را ثبت کنیم. در مسیر آن مستند بود که با این سوژه آشنا شدم.
سیدالحسینی ادامه داد: در همان سال ۹۴ یک کار کوتاه با نام «مجنون» درباره این ایده کار کردم که در جشنواره «عمار» همان سال هم حضور داشت و توانست کاندیدای دریافت جایزه هم بشود. از آنجایی که احساس میکردم آن سوژه پتانسیل بالایی دارد و میتوان کار بهتری درباره آن ساخت، دو سال پیش مجدد سراغ آن رفتم و بعد از یک سال کار، مستند «هفت سال اینجا» تولید شد. این سوژه ظرفیت بسیار بالایی برای روایت در قالب یک اثر ویژهتر داشت و تلاش کردم در این مستندداستانی، ابعاد بیشتری از آن را روایت کنم.
این مستندساز در توضیح بیشتر درباره شخصیت محوری مستند خود گفت: این فرد و خانوادهاش از خانوادههای عراقی مخالف رژیم بعث و شخص صدام بودند. پدر خانواده جزو نیروهای مقاومت بود و همکاریهایی هم با حزبالدعوه داشت و کل خانواده هم در این فعالیتها با او همکاری نزدیک داشتند. به همین دلیل فعالیتهای این خانواده زیر ذرهبین استخبارات قرار میگیرد. طی اتفاقی این خانواده متوجه شک نیروهای بعث، نسبت به خودشان میشوند و به همین دلیل تصمیم به فرار به سمت ایران میگیرند. حین فرار یکی از برادران در این خانواده شهید و باقی آنها هم زخمی میشوند.
افزود: وقتی این خانواده به ایران میرسند، هر یک به سمتی میروند و شخصیت اصلی مستند ما، بعد از آموزشهایی که میبیند، در قرارگاه سری نصرت جذب میشود. این همان قرارگاهی است که فرماندهیاش برعهده شهید علی هاشمی بوده است و مسئولیتشان فعالیتهای اطلاعات و شاسایی بود. محصول فعالیت دو ساله این قرارگاه هم منجر به عملیات خیبر میشود. این فرد در عملیات خیبر بهعنوان راهنما با سه گردان همراه میشود و بعد از محاصره، به اسارات عراقیها درمیآید. او دو سال بعد از فرار از عراق، به دست حزب بعث عراق، اسیر میشود.
سیدالحسینی درباره اینکه این شخصیت چه سرنوشتی پس از آزادی و حضور مجدد در ایران پیدا کرد، ادامه داد: این فرد بعد از طی دوران اسارت، اقامت خود در ایران را ادامه میدهد و تا سال ۸۳ که هنوز صدام روی کار بود، در ایران میماند. بعد از سقوط صدام آنها به کشور خود بازمیگردند. در طول دوران حضور در ایران، او جذب سپاه بدر شده بود. وقتی به عراق بازمیگردد، با درجه ستوان دومی، او را به راهنمایی و رانندگی عراق میفرستند. او همچنان هم در راهنمایی و رانندگی کشور عراق مشغول فعالیت است.
این فرد بعد از طی دوران اسارت، اقامت خود در ایران را ادامه میدهد و تا سال ۸۳ که هنوز صدام روی کار بود، در ایران میماند
این مستندساز افزود: این فرد در تمام دوران اسارت خود، هویتش را از نیروهای بعث پنهان نگه داشته بود چرا که اگر متوجه هویت عراقی او میشدند، خانوادهاش را هم اعدام میکردند. به خصوص که در آن سالها حتی برخی ایرانیان هم به او مشکوک بودند و در آن شرایط به هرکسی نمیتوانست اعتماد کند. به همین دلیل او مجبور میشود از اسرای دیگر فاصله بگیرد. بهواسطه رفتارهای عجیب و غریبش، دیگران بیشتر اعتماد خود را نسبت به او از دست میدهند. در عین حال در همان شرایط بیشترین فشار را از سوی نیروهای بعث متحمل میشد.
کارگردان مستند «هفت سال اینجا» با اشاره به اینکه هیچ مصاحبهای در این مستند وجود ندارد، گفت: قالب این اثر داکیودرام یا مستند داستانی است و به همین دلیل تصمیم گرفتیم سراغ مصاحبه نرویم. حتی باوجود دیدار با شخصیت اصلی مستند، با او هم مصاحبهای نداشتیم و برای روایت آن از میزانسنهای تئاتری استفاده کردهایم. در لابهلای روایت برخی تصاویر آرشیوی هم داریم و در مجموع روایت فیلم با ترکیبی از تصاویر تولیدی و آرشیوی، شکل گرفته است.
وی در پایان در تشریح بیشتر ساختار روایی این مستند داستانی، توضیح داد: این مستند سه روای دارد که یکی از آنها شخصیت اصلی است و دو کاراکتر فرعی هم بخشهایی کوتاه از اتفاقات را روایت میکنند. به معنای دیگر بهصورت منولوگ، سه راوی اول شخص داریم که تنها یکی از آنها از زبان شخصیت اصلی صحبت میکند. تلاشم این بود که در روایت این مستند، کاملا داستانگو باشیم و با توجه به ظرفیتهای دراماتیک، قصهای را برای مخاطب تعریف کنیم تا بهواسطه آن در جریان اوج و فرودهایی که کاراکتر اصلی تجربه کرده است، قرار بگیرد.
فراخوان نخستین جشنواره ملی فیلم ۱۰۰ ثانیهای «کیش؛ بهشت خانوادهها» منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی رویداد، جشنواره فیلم ۱۰۰ ثانیهای «کیش؛ بهشت خانوادهها» به همت معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش و در ۲ بخش داستانی و مستند برگزار میشود که دبیر علمی فیلم ۱۰۰ ثانیهای این جشنواره مهدی جمالیان است.
در متن این فراخوان آمده است:
«فراخوان نخستین جشنواره ملی «کیش؛ بهشت خانوادهها»
جزیره زیبای کیش که در برهههای مهم تاریخ فرهنگی، اجتماعی، گردشگری و ایجاد نشاط عمومی کشور همواره نقشی موثر و قابل اعتنا ایفا کرده است، این بار این فرصت را پیدا کرده که به همت معاونت فرهنگی، اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش در مسیر ثبت دقایق و خاطرهها و به حرمت جایگاه والا و ویژه خانواده در جامعه ایرانی، اقدام به برگزاری نخستین جشنواره ملی فیلم ۱۰۰ ثانیهای «کیش؛ بهشت خانوادهها» کند تا در راه به رخ کشیدن هر چه بیشتر جاذبههای دیداری، از منظر هنر و با محوریت موضوع خانواده گامی تازه را بردارد.
*موضوعات جشنواره:
– خانواده، کیش و محیط زیست
– خانواده، کیش و نشاط اجتماعی
– حریم خانواده، کیش و احترام به قانون
*بخش آزاد با محوریت:
– محیط زیست
– نشاط اجتماعی
– حریم خانواده، و احترام به قانون
*جوایز بخش ملی:
در هر بخش ۳ نفر اول، تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۲۵۰ میلیون ریالی.
۳ نفر دوم، تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۲۰۰ میلیون ریالی.
۳ نفر سوم، تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۵۰ میلیون ریالی.
*جوایز بخش ویژه (آزاد):
نفرات برتر در هر بخش، تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۱۰۰ میلیون ریالی.
*جوایز بخش ویژه (آثار برتر کیشوندی):
نفرات برتر در هر بخش، تندیس جشنواره، دیپلم افتخار و جایزه نقدی ۵۰ میلیون ریالی.
– علاقه مندان پس از تکمیل فرم ثبتنام با رعایت ضوابط مندج در آدرس اینترنتی https://festival.kish.ir آثار خود را بارگذاری کنند.
– پایان زمان ارسال آثار و آغاز داوری: ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۲
– برگزاری آیین اختتامیه و معرفی برگزیدگان در جزیره کیش: ۶ اسفند ماه ۱۴۰۲
آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» با پاسداشت سیدمحمد جوزی و نکوداشت پروانه معصومی ۲۹ دی ماه در حوزه هنری برگزار میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، آیین اختتامیه چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» جمعه- ۲۹دی ماه- ساعت ۱۸، همزمان با روز غزه در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار خواهد شد.
در آیین اختتامیه این جشنواره، پاسداشت سیدمحمد جوزی پیشکسوت تاریخ شفاهی دفاع مقدس، نکوداشت مرحوم پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون برگزار و از برگزیدگان بخشهای فیلم مستند و داستانی تقدیر خواهد شد. دبیرخانه جشنواره از عموم مردم سراسر کشور برای حضور در این مراسم دعوت میکند.
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار به دبیری سهیل اسعد از پنجشنبه- ۲۱ دیماه- آغاز شد و اکران مرکزی آثار بخش مسابقه این رویداد به مدت هفت روز از ۲۲ تا ۲۸ دیماه، در سینمافلسطین تهران به نمایش درآمد.
این جشنواره در بخشهای «فیلم مستند» و «فیلم داستانی» «نماهنگ»، «فیلمنامه»، «پویانمایی»، «فیلمِما»، «تولیدات تلویزیونی» و «تولیدات فضای مجازی» برگزار شد.
سخنگوی دولت با حضور در جشنواره مردمی فیلم عمار، ضمن تماشای مستند «عملیات آژاکس» در جریان برنامهها و فعالیتهای این جشنواره هنری قرار گرفت و با تعدادی از حاضران گفت وگو کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، علی بهادری جهرمی سخنگو و دبیر هیأت دولت عصر چهارشنبه در حاشیه حضورش در جشنواره عمار در گفتوگو با خبرنگاران گفت: جشنواره مردمی فیلم عمار در سالهای اخیر توانست یک ظرفیت هنری و فرهنگی مردمپایه و پویا در کشور ایجاد کند و استعدادها و توانمندیهای هنری نسل جوان و دهه هشتادیها را در خلق آثار ملی، تاریخی و انقلابی به نمایش بگذارد.
سخنگوی دولت با اشاره به تکثر آثار و تولیدات ارسالی به این جشنواره افزود: این جشنواره مردمی با حداقل امکانات، حداکثر بهرهوری را به ارمغان آورده که میتواند به عنوان الگوی موفق کار مردمی معرفی شود و ما باید به نحو احسن از این ظرفیت مردمی استفاده کنیم.
بهادری جهرمی با گرامیداشت یاد و خاطره مرحوم استاد نادر طالبزاده گفت: چهاردهساله شدن جشنواره عمار مرهون زحمات این هنرمند بزرگ و متعهد بود.
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار به دبیری سهیل اسعد از پنجشنبه- ۲۱ دیماه- آغاز شد و اکران مرکزی آثار بخش مسابقه این رویداد به مدت هفت روز از ۲۲ تا ۲۸ دیماه، در سینما فلسطین تهران به نمایش درآمد.
این جشنواره در بخشهای «فیلم مستند» و «فیلم داستانی» «نماهنگ»، «فیلمنامه»، «پویانمایی»، «فیلمِما»، «تولیدات تلویزیونی» و «تولیدات فضای مجازی» برگزار شد.
شهرام مکری در جلسه نقد فیلمش بیان کرد که «هجوم» درباره زمانهای حرف میزند که زمان حال حاضر نیست اما فیلم «جنایت بیدقت» یک بازخوانی نسبت به واقعه تاریخی در زمان حال دارد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پانصد و هفتاد و یکمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۷ به نمایش فیلم «جنایت بیدقت» به کارگردانی شهرام مکری و تهیهکنندگی نگار اسکندرفر محصول ۱۳۹۹ اختصاص داشت.
پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور نیما حسنینسب منتقد سینما و شهرام مکری کارگردان فیلم برگزار شد. در ابتدای این نشست از عوامل فیلم که در سالن حضور داشتند، دعوت شد تا روی صحنه حاضر شوند.
نگار اسکندرفر تهیهکننده فیلم سینمایی «جنایت بی دقت» گفت: در کارهای تولیدی که در طول این سالها، در حوزه تئاتر و سینما انجام دادم، فیلم «جنایت بیدقت» را بیشتر دوست دارم. زیرا هربار که آن را میبینم برایم تازگی داشته و چیزهای جدیدی در آن کشف میکنم. خیلی خوشحال هستم که سالهاست در حال کار با شهرام مکری هستم که معتقدم فیلمساز آینده است. شاید نباید در مقابلش از او تعریف کنم ولی لازم است بگویم که این فیلم را از همه فیلمهایی که تا امروز ساخته نیز بیشتر دوست دارم.
بهزاد دورانی مستندساز و بازیگر نیز در ادامه بیان کرد: خیلی خوشحالم که این فیلم را با شهرام مکری کار کردهام. زیرا پیش از این نیز با یکدیگر فیلم «هجوم» را کار کرده بودیم و ارتباط خوبی با هم داشتیم. به نظر میرسد که هر چقدر این فیلم را میبینیم، چیزهای تازهای در آن کشف میکنیم.
مکری هر بار پیشنهاد همکاری میدهد، چشم بسته قبول میکنم
بابک کریمی بازیگر سینما نیز در ادامه بیان کرد: همگی دوستی داریم که با او شیطنتهایی انجام میدهیم که با بقیه دنیا نمیتوانیم آن کارها را بکنیم. این دوست من در محیط سینمایی، شهرام مکری است که هر بار پیشنهاد همکاری میدهد، چشم بسته آن را قبول میکنم، زیرا میدانم قرار است تجربهای کنیم که به هیچ چیز شبیه نیست. حتی تعریف کردن آن دشوار است. اکنون بعد از مدتها که فیلم را دوباره دیدم، یاد روزهایی افتادم که حال همه ما بهتر بود. امیدوارم تجربه دیگری نیز با همدیگر داشته باشیم.
احسان صدیق آهنگساز و نوازنده نیز در ادامه بیان کرد: ساختن موسیقی این فیلم باعث افتخار من بود. شهرام مکری فیلمساز مورد علاقه من است. بنابراین وقتی پیشنهاد کار را داد، چشم بسته قبول کردم. وقتی به اینجا میآمدم، میدانستم که قرار است برای چهل وسومین بار فیلمی را ببینم که ۲ ساعت است. ولی باز چیزهای جدیدی در آن دیدم.
علیرضا برازنده فیلمبردار، راضیه منصوری بازیگر، سعید نادری بازیگر، معصومه بیگی بازیگر، گلزار فرزانه دستیار کارگردان از دیگر عواملی بودند که در صحبتهایی کوتاه، تجربه همکاری در این فیلم را مثبت ارزیابی کردند.
توضیح درباره فرم فیلمسازی فیلم در فیلم از زبان مکری
شهرام مکری در بخش بعدی این نشست، درباره فیلم «جنایت بیدقت» و دغدغهای که موجب انتخاب فرم (فیلم در فیلم) این اثر شده است، گفت: اولین فیلم کوتاهی که کار کردم، فیلمی برای پایاننامه کلاسم بود. اسم آن را «جذابیت پنهان زمان» گذاشته بودم که آن هم فیلم در فیلم بود. در واقع داستان تدوینگری بود که با ادیت سعی میکرد، بخشهایی از یک فیلم را کم و زیاد کرده تا داستان آن را تغییر دهد. بنابراین باید بگویم که از اولین کار کوتاهی که انجام دادم، این پروسه را دوست داشتم. یعنی ساخت فیلمهایی درباره فیلم.
وی افزود: البته آن فیلم فقط یک بار در جشنواره فیلم کوتاه تهران نمایش داده شد. اکنون مشخصا فکر میکنم، فیلمهایی که کار میکنیم، به هر حال باید به این پروسه فیلمسازی اشاره کنند. یعنی اکنون این طور نگاه میکنم و اگر به این صورت نباشد، حس میکنم مقداری از حوزه علاقه من فاصله دارد. اکنون حوزه علاقمندی من به سمتی رفته که هر مدیومی باید در حال اشاره کردن به وضعیت خود مدیوم باشد. حال میتواند موسیقی، نقاشی یا سینما باشد. به همین دلیل فکر میکنم امروز دغدغههای ذهنیام بیشتر شبیه اولین فیلمهایی شده که کار میکردم.
نیما حسنی نسب در ادامه با اشاره به شکل مواجهه فیلم با مقوله سینما و فیلم گفت: «جنایت بیدقت» در شکل کلی، ظاهرا یک فیلم در فیلم است اما شکل بقیه فیلم در فیلمهای مرسوم نیست. زیرا نسبت آن با سینما، نسبتی چند وجهی است. فکر میکنم در سهلایه میتوان درباره آن صحبت کرد. اول بحث فیلم در فیلم است؛ یعنی ما در حال دیدن فیلمی هستیم درباره فیلم دیگری که در سالنی در حال نمایش است و در آن فیلم ۲ مرتبه، عدهای تلاش میکنند فیلم دیگری را نمایش دهند. خود این موضوع مفهومی پیچیدهتر از مفهوم عادی فیلم در فیلمهاست که مثلا به فیلمی در فیلم یا پشت صحنه فیلمی در فیلم میپردازد.
وی بیان کرد: فیلم ۲ سطح دیگر هم دارد که خیلی مهم است. مواجهه فیلم با تاریخ سینما که در ارجاعات مختلف اثر، آن را میبینیم و همچنین مواجهه فیلم با مفهوم معماری و لوکیشن. در واقع سالن سینما به عنوان مهمترین لوکیشن اثر که بیشترین زمان فیلم در آن میگذرد، معرفی میشود. خود این سالن سینما به مفهوم مکان و جایی برای فیلم دیدن و حضور مخاطب و مردمی است که تماشاگر «یک جنایت بیدقت» هستند و در نهایت احتمالا قربانی یک جنایت بیدقت دیگری میشوند که به طور همزمان در واقعیت و بیرون از پرده در حال رخ دادن است. این سه مواجهه، فیلم «جنایت بیدقت» را به یک فیلم خیلی ویژه در مفهوم فیلم در فیلمها تبدیل کرده است.
مکری در ادامه توضیح داد: میخواهم بعد چهارمی هم به آن اضافه کنم. وقتی در حال نگارش سناریو بودیم، نسیم احمدپور به آن اشاره میکرد. شاید به دلیل تجربه تئاتری بود که داشت. ولی من خیلی آن را جدی فرض نمیکردم. اما بعد که فیلم را با تماشاگر دیدم، فکر میکنم این بعد چهارم هم میتوانم به آن اضافه کنم و آن وضعیت تماشاگری است که فیلم را میبیند. یعنی وقتی در سالنی قرار میگیرم که تماشاگر همزمان در حال تماشای فیلم است، برایم بعد تازهای از فیلم شکل میگیرد. آن زمان کامنتهایی را در فضای مجازی میخواندم.
جریان سیال ذهن در فیلمهای شهرام مکری
حسنینسب نیز گفت: شاید این حلقهها و لوپهای تکراری که در فیلمهای قبلی شهرام مکری به هم میرسند، به دلیل ماهیت پلان سکانسی بیشتر این موضوع را میرساند اما اینجا کار سختتر است. بنابراین احتمالا شهرام مکری از چیزهای دیگری هم وام گرفته است. از صداها، تصاویر، ظواهر آدمها و نشانههایی که نه در جریان سیال ذهن به مفهوم ادبی آن، ولی ما را در یک سیالیتی بین زمانها و دورانهای مختلف میبرد و در هر کدام از این موارد، قرار است یک چیز مشترکی به صورت موتیف بیاید. یعنی ما همواره و ظاهرا از گذشته، حال تا آینده درگیر و گرفتار این مفهومها و تکرارها و اشتباهات خواهیم بود. باتوجه به اینکه سینمای ما اصولا در تجربههای فرمی و پیچیدهای که میتوان در بحث زمان برای روایت انجام داد، سینمای فقیری است، باید گفت که شاید سطح این موضوع از معدل کل سینمای ایران فراتر برود. ولی میدانم که مکری در این مسایل بوده و دغدغه آن را دارد.
وی در ادامه عنوان کرد: به عنوان مثال میتوان به همین مفهوم تاریخی و ماجرای سینما رکس آبادان که ارجاع سینمایی دارد، اشاره کرد که به هر حال مفهومِ پیچیدهای است. زیرا ما در این کشور انقلابی داریم که یکی از نشانههای آن سینماسوزی بوده است. این خیلی عجیب و حیرتانگیز است. اما شاید نکته آموزنده آن، این باشد؛ آن هایی این سینماها را آتش زدهاند که خودشان تماشاگر آن بودند. هیچکس نمیتواند غیر از این را ثابت کند. یعنی نمیتوانیم فرض دیگری داشته باشیم. در واقع خود سازندگان و گردانندگان سینمای فارسی در نهایت آنهایی شدند که این سینما را سوزاندند. فکر میکنم این مفهوم فراتر از موضوع سینما رکس در ذهن مکری ایجاد شده است.
مکری در ادامه گفت: بحثهایی وجود دارد که افرادی بهتر از من میتوانند درباره آن صحبت کنند. اینکه تاریخ در زندگی امروز ما چه کار میکند؟ از جمله همین بحثهاست. به هر حال ما آدمهایی در بند زمان حال زندگیمان هستیم اما در عین حال دایم گذشتهای به اسم تاریخ برای ما گفته شده است، آن را میخوانیم و از دیگران میشنویم و تصویری از آن را برای خودمان درست میکنیم. احتمالا در مورد آینده هم میتوان چنین کاری انجام داد. تصوری برای خودمان به وجود میآوریم که چه شکلی خواهد بود و چه اتفاقی در آن رخ میدهد. اما واقعیت این است؛ زمانی که در آن زندگی میکنیم، همین چند سال زنده بودن مان است. احتمالا خوشبینانه این اتفاق این بوده که ما هم در آینده به تاریخ میپیوندیم.
«هجوم» یک نگاه آیندهنگرانهای در خود دارد و درباره زمانهای حرف میزند که زمان حال حاضر نیست؛ فیلم «جنایت بیدقت» انگار یک نگاه بازخوانی نسبت به واقعه تاریخی در زمان حال دارد.
این کارگردان و مدرس سینما اظهار کرد: وقتی سناریو را مینوشتیم، در واقع انگار در حال انجام همان کاری هستیم که با تکرار کردن زمان حال انجام میدهیم. در واقع این بار میخواهیم با آوردن زمان گذشته و یا شاید نگاه کردن به ایدهای در آینده در پایان فیلم، آنها را با همدیگر میکس کنیم و ببینیم چطور میشود آنها را کنار هم گذاشت. بنابراین فکر میکنم خیلی کار دوری نسبت به کارهای گذشته انجام نمیدادیم ولی همان طور که به آن اشاره میکنید، تاریخ برای مان دستمایهای جدید بود. یعنی اگر فیلم «ماهی و گربه» زمان حال را تکرار میکند و به هر حال «هجوم» یک نگاه آیندهنگرانهای در خود دارد و درباره زمانهای حرف میزند که زمان حال حاضر نیست؛ فیلم «جنایت بیدقت» انگار یک نگاه بازخوانی نسبت به واقعه تاریخی در زمان حال دارد.
مکری در پایان گفت: به نظر میرسد که زمان فیلم، زمان حال حاضر است. اما مدل کاری که سعی کردیم در فیلم انجام دهیم، از لباسها تا اشارههایی که در فیلم وجود دارد، دایم به ما میگوید که انگار در عین حال در حال تماشای یک واقعه تاریخی هستیم. قصدمان این بود که تماشاگر نتواند مچ ما را بگیرد و به ما بگوید که در دوره سینما رکس ماشینها در خیابان به این صورت نبودند. یا معماری اینطور نبود. به همین دلیل دایم به تماشاگر میگفتیم که شما در حال دیدن یک فیلم در زمان حال هستید. اما در عین حال دایم داشتیم ذهن آنها را تحریک میکردیم که فکر کنند در حال تماشای یک واقعه یا بازسازی تاریخی هستند. این همان ایدهای بود که در ذهنمان میچرخید.
علی فراهانیصدر، کارگردان مستند «قوی-دل» معتقد است، امر واقع هرگونه که باشد امر واقع است و اگر سیصد سال دیگر هم بگذرد امر واقع است.
بهگزارش سینمای خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، انجمن سینمای جوانان استان تهران با همکاری سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران، بیست و هفتمین کارگاه فیلم مستند را با عنوان «مستند بازسازی» برگزار کرد. این نشست با حضور فیلمساز مهمان علی فراهانیصدر و بهمیزبانی محمدصادق اسماعیلی، روز سهشنبه ۱۹ دیماه برگزار شد و فیلم مستند «قوی_دل» در این نشست برای علاقهمندان بهنمایش درآمد.
محمدصادق اسماعیلی، میزبان این نشست، در ابتدا با اشاره به اینکه مستند «قوی_دل» ساخته علی فراهانی در جشنواره سینماحقیقت امسال حضور داشته و سه جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه ویژه دبیر برای سوژه را دریافت کرده است، به موضوع نشست، «مستند بازسازی» پرداخت و گفتوگو را اینگونه آغاز کرد: ما وقتی در مورد سینمای مستند میخواهیم حرف بزنیم همواره با مقولهای تحت عنوان امر واقع مواجه هستیم و این که فیلمساز به چه صورت باید نسبت یا مواجهه خود را با این مقوله به وجود بیاورد؛ یکی از چالشهای بزرگ هر داکیومنت فیلم میکری این است که ما در فیلممان چه شکلی بتوانیم باورپذیر به سراغ این امر واقع برویم و نمود پیدا کند.
من معتقد هستم که سینمای مستند از آن جایی که تاثیرگذاری بسیار جدی بر مخاطب دارد، این مقوله امر واقع را شما نمیتوانید همینطور دم دستی با آن برخورد کنید؛ یعنی چون امر واقع همیشه اتفاق و کنش و رویدادی است که معمولا میتوانیم بگوییم در گذشته آن را کاوش میکنیم و اگر هم در زمان حال رقم میخورد و جلو میرود این که چه شکلی آن را ثبت کنید که باورپذیر باشد و بتواند عملا نسبت درستی را با مخاطب به وجود بیاورد یکی از چالشهای خیلی بزرگ است.
وقتی به سراغ مقوله آرشیو یا بازسازی میرویم، در شکلشناسی و گونهشناسی سینمای مستند همیشه وقتی به لحاظ فرمی میخواهیم این مساله را کاوش کنیم، میبینیم که یک سری دستهبندیهایی را در نظر میگیرند و به طور مثال میگویند اینها مستندهایی هستند که فیلمساز بازنمایی کرده است یا اینکه میگویند اینها داکیو فیکشن هستند و فیلمساز بازسازی کرده است.
اما اتفاق اصلی که من فکر میکنم همیشه دوستان مستندساز با آن مواجه هستند و کامفلیکتی هم همیشه با آن دارند این است که وقتی میخواهیم اتفاقی را که در گذشته رقم خورده به زمان حال احضار کنیم و میخواهیم به سراغ بازسازی برویم، این بازسازیها در اکثر فیلمهایی که معمولا تولید میشود، شاید وجهه بسیار صقیلی را به خود اختصاص میدهد و نمیتواند مشارکت خوبی را از سمت مخاطب عملا پیدا کند؛ خیلیها معمولا نهی میکنند که به سراغ بازسازی نروید و سعی کنید اتفاق گذشته را در زمان حال کاوش کنید و در زمان حال به سراغ کنش دراماتیک بروید؛ اما مستند «قوی-دل» به اعتقاد من از معدود فیلمهایی است که با اینکه راوی فیلم کاملا حضور مستمر دارد و اصطلاحا خط اطلاعات فیلم را برای ما به وجود میآورد، احضار گذشته هم که به واسطه بازسازی عملا اتفاق افتاده است، به نوعی بین داکیو فیکشن و داکیو دراما (به معنای مستند قصهگو) این مرز مابین فیکشن و دراما را مرتبا جابهجا میکند و اگر دقت کنید با فیلمی مواجه هستیم که یک نفر مقابل دوربین نشسته است و قصهای را که در گذشته اتفاق افتاده است کاملا برای ما روایت میکند؛ اما نسبتی که فیلمساز با مقوله امر واقع دارد و با خود پرسناژ دارد بهزعم من خلاقانه برخورد میکند تا آنجاکه ما میتوانیم هشتاد و چهار-پنج دقیقه فیلم را تحمل کنیم و اصلا هم ریتم فیلم نمیافتد و کاملا هم مشارکت فعالی از سوی مخاطب در درونمایه آن حادث میشود.
ما در تاریخ سینمای مستند هم اگر نگاه کنیم خیلی از فیلمهای ابتدایی که فیلمهای جدی هم هستند، تولید شدهاند که مقوله بازسازی در همه آنها بوده است از جمله، فیلم نانو، موآنا؛ ولی در فیلم «قوی-دل» به اعتقاد فیلمساز کاملا مقوله نوشتار را جدی گرفته است؛ فیلمنامهای که کاملا سکانسهای آن مشخص است و کاملا چیدمان داستانی و میزانسن داستانی را دارد و ابایی هم ندارد از این که بتواند این فضا را با همدیگر تلفیق کند و این امر بخش مادی فیلم که همان بخش فرمیشن لاین است که به من مخاطب میدهد و بخش معنوی فیلم که اصطلاحا میگوییم پشن لاین را بهوجود میآورد و خط عاطفی یا احساسی را میتواند به وجود بیاورد و کاملا این بَرهمنِهی یک بَرهمنِهی کُپرنیکی شده است یعنی هیچکدام هم برتری بر آن دیگری ندارد؛ من فکر میکنم این اتفاق کاملا در مقوله نوشتار رقم خورده است و فراهانی به خوبی از پس این کار برآمده است.
من برای شروع صحبت خود با علی دوست داشتم بپرسم چگونه با موضوع و سوژه فیلم آشنا شدید و چهشکلی این ویژگی داستانسرایی تصویری را سعی کردید در اکثر روایت این فیلم نهادینه کنید؟
علی فراهانیصدر _ در سال نود و هشت با ورود کرونا به ایران اتفاقاتی افتاد که دو خبرنگار قمی به دلیل شایعهپراکنی در مورد ورود کرونا به ایران دستگیر شدند؛ این مقوله ما را یاد داروهای آلوده انداخت و گفتیم آنزمان هم چنین بحثی مطرح بوده است که یک عده تکذیب و تایید میکردند؛ ما در سال نود و هشت اتفاقات زیادی هم داشتیم و من به درونمایهای رسیدم و گفتم سرپوش گذاشتن بر اتفاقات کوچک منجر به بحرانهای بزرگ میشوند که خودمان از پس آن بر نمیآییم؛ پس خواستیم در مورد داروهای آلوده کار کنیم و پژوهشگر کار استارت کار را که میزد به هر بخشی از پرونده که میرفت با احمد قویدل آشنا میشد و میگفتند شخصی به نام احمد قویدل هستند؛ ما پیگیری کردیم و بعد از چهار جلسه که پرونده داروها را کاملا برای ما تشریح کرد در بالکن دفتر رفتیم و آن جا در مورد زندگی خود شروع به صحبت کردند و گفتند ماجرای زندگی من این گونه است؛ همین پراکنده صحبت کردن خود آقای قویدل که برای من سرگیجه میآورد، تبدیل به فرم کار شد و من و علی رستمآبادی نویسنده کار گفتیم که فرم اپیزودیکی داشته باشیم و بههیچعنوان زمان را در آن رعایت نکنیم چون شخصیت ما زمان را در زندگی خود رعایت نمیکند و در برهههای مختلف زندگی خود هدفگذاری کرده و فقط میدود.
فیلمنامهای که ما آن زمان استارت زدیم، قرار بود به جای شش اپیزود، دوازده اپیزود باشد و اتفاقاتی که با خود سوژه رقم خورد ما را مجبور میکرد که کار را کوتاه کنیم یا فرم جدیدی تعریف کنیم؛ ما مرتبا فرم عوض میکردیم چون برای من خیلی مهم بود که خود آقای قویدل کار را خیلی دوست داشته باشد بعنی شخصیت فیلم با فیلم همراه باشد و هیچ کجا خلاف نظر او حرکت نکنم و چیزهایی که خودشان میگفتند، بیشتر سمت کار ژورنالیستی میرفت و من هدایت به این سمت میکردم؛ به هر حال خط وسطی را گرفتیم و دنبال کردیم و در مورد فیلمنامه این گونه بود که ما جلو میرفتیم و برخی از صحنههایی که مطمئن بودم قرار است در کار باشد ابتدا از بازسازی شروع به گرفتن میکردم و بعد مصاحبه میگرفتم و از آنهایی که مطمئن نبودم اول مصاحبه میگرفتم یعنی اختلاف نظر وجود داشت؛ مرز بین کنترل کردن سوژه یا این که کاملا محض بگیرید، مرز باریکی در سینمای مستند است یعنی اگر شما اجازه دهید تماما خودشان تعریف کنند و شما دیالوگی برایشان تعریف نکنید و کنترل نکنید، مستند محضی میشود که خیلی گفتگومحور است و پلات آن در نمیآید و خط داستانی رعایت نمیشود و اگر کاملا آن را کنترل کنید مجددا از حالت مستند خارج میشود؛ برای مثال در همین سکانس اول من اجازه دادم تعریف کردند و یک جاهایی خودم به ایشان کیو میدادم که درست است این جا را باید اینگونه رفت و این جارا باید اینگونه تعریف کنید و در انتها گفتم که یک جمله از شما میخواهم بگویید و گفتم که بگو من در این سال چشم به جهان گشودم؛ گفتند چرا باید این را بگویم؟ گفتم فرم من این گونه است تو ابتدا اگر این جمله را بگویی مخاطب هم این را میپذیرد که کاری که من میبینم متفاوت است و شخصیت خودش را هم هجو میکند چه برسد مسائل بزرگ کشور را.
محمدصادق اسماعیلی _ نکتهای که علی هم به آن اشاره کرد این است که در مورد نوع برخوردی که کارگردان با پرسناژ دارد، نشستهای زیادی داشتهایم؛ در مقوله فیلم مستند علیرغم این که فضاسازی دراماتیک خودمان را داریم و به دنبال شکلگیری کنش دراماتیک هستیم، اینها سوژههایی هستند که بازیگر نیستند و تو میخواهی یک جاهایی به اینها دیالوگ بدهی و اصطلاحی که معمولا به کار میبریم این است که عملا به سوژههایمان سمت و سو میدهیم و این سمت و سو دادن کاملا در پروسه میزانسن ما است که اتفاق میافتد و چیزی که من احساس میکنم فیلم «قوی-دل» خیلی خوب توانسته از پس آن بر بیاید، نسبتی است که کارگردان ما بین این امر خیالی و امر واقع عملا به وجود آورده است؛ ما وقتی در باب مقوله آرشیو یا بازسازی صحبت میکنیم دو مؤلفه اصلی در درونمایه اینها همیشه وجود دارد که ابتدا امر متخیل شده است و دیگری امر یاد آورده شده؛ آن سکانسهایی که خیلی کمنظیر است در این فیلم و از خود قربانیان این بیماری میدیدیم، عملا هیچگاه از ذهن ما پاک نمیشود ؛ اینها آرشیو هستند اما فیلمساز با نوع نسبتگذاری که با مقوله آرشیو توانسته انجام دهد هم توانسته دنیای خیالی خود را یعنی تصویری که ایمیج فیلمساز بوده را برای ما احضار و روایت کند و هم عملا توانسته است اتفاقی را که در گذشته رقم خورده است را به زمان حال بیاورد؛ من فکر میکنم مابین این کنشی که ما در فیلم میبینیم در نهایت باورپذیری به بلوغی میرسد که از همان ابتدای فیلم نسبت مخاطب با پرسناژ مشخص میشود و نسبت مخاطب حتی با قراردادگذاری که خود فیلمساز انجام میدهد هم در بستر روایت آن کاملا شکل میگیرد. چیزی که من احساس میکنم این است که نقدی در مورد فیلم شما شنیدم و قابل تأمل است این بود که این فیلم درباره آقای قویدل و بیماران هموفیلی است ولی هفده تا هجده دقیقه اوپنینگ فیلم ما میبینیم که خود پرسناژ در رابطه با این که چه شکلی با معشوقه خود توانسته ازدواج کند صحبت میکند؛ فیلمساز با دیتیل به ما این اتفاق را نشان میدهد و من همش به این فکر می کردم که چرا ما باید هجده دقیقه رابطه بینا پرسناژی آقای قویدل و همسرشان را بشنویم؟ این چه کمکی به بستر موضوعی فیلم میتواند بکند؟ که بعد وارد اپیزود جدیدی میشویم و بعد از آن تلفن، قصه بیماران هموفیلی عملا شکل میگیرد.
من خیلی دوست داشتم توضیح خودتان را در مورد این موضوع بدانم و عملا شائبهای که شکل میگیرد این است که به لحاظ آن مای مپینگی که تو در نوشتار داشتی، عملا فیلم در مورد چیست؟
علی فراهانیصدر _ من دوست داشتم کار در مورد خود آقای احمد قویدل باشد و امیدوارم این اتفاق افتاده باشد و این نقدی که شما میگویید خیلی از دوستان اساتید کارشناس هم داشتند ازجمله داوران که چرا باید دقیقه بیست تازه گره به کار بیافتد؛ اما من اینگونه به مساله نگاه نمیکنم و شاید مقداری این حرف شعاری باشد اما من میگویم تو زمانی که به دنیا آمدی گره افتاده است چون حرف من این است که این کاراکتر در برابر بحران برای ما مهم است پس من باید بدانم این کاراکتر چیست و کاراکترپردازی کنم، من فاصلهای در نوشتار پلات و فاصلهای بین سینمای مستند و داستانی نمیبینم؛ البته تفاوت در اجرا است یعنی این که ما فیلمنامهای مینویسیم و بازیگر و فیلمبردار میبینیم و سر صحنه بهصورت دکوپاژ شده کار میکنیم؛ اما در این جا خیلیها در تدوین اتفاق میافتد. چرا میگوییم پنجاه درصد مستند در تدوین بسته میشود و اساسا تدوینگر خود کارگردان است؟ به دلیل این که تدوینگر سناریو عوض می کند و تعریف می کند، در سینمای داستانی آن قدر این امر شکل نمی گیرد اما در مستند شکل می گیرد و در مورد این که آیا نیاز است ما بیست دقیقه به این موضوع بپردازیم یا خیر؟ من اینگونه فکر میکنم، حداقل کارهایی که خود من دنبال می کنم این گونه است که ببینم چه اتمسفری به من میدهد و نگاه نمیکنم که الان گره انداخته است یا خیر و خودم سینمای داستانی را حتی این گونه دنبال میکنم، این فیلمهایی که ابتدا معتقد هستند چک اولی بزنیم و اتفاقا لفظ چک را هم به کار میبرند؛ اما من خیلی قائل به این مساله نیستم و میگویم این چگونگی است که خیلی مهم است و خیلی مهم نیست که چه شد و چرا اینگونه شد؛ آن مسیر است که برای من مهم است به همین دلیل خود من که اینگونه فکر نمیکنم، دو سکانس کامل را حذف کردم، در انتها و ابتدای فیلم، که جفت آنها را خیلی دوست داشتم اما چون در ایران خیلی کشش ندارد و مخاطب مستند در ایران مقداری کمحوصله است به همین دلیل آن را کار نکردیم.
شما در صحبتهایتان گفتید در بازسازی ما واقعنمایی میکنیم یعنی ما دیتاهایی را داریم و الان باید واقعنمایی کنیم؛ من در مورد واقعنمایی حرف دارم و میگویم مثلا در سینمای داستانی میگوییم بعد از انقلاب بازیگری را در بهارستان کشتند به این دلیل که همه گفتند ایشان رباخوار بوده است… او دو فیلم بازی کرده بود که در آن فیلمها رباخوار بوده است و من همچنان در سفرهای روستایی که دارم در یکی از روستاهای مشهد که رفته بودم یک پیرمرد با همسرشان گریه میکردند، علت را پرسیدم گفتند چنین شخصی را کشتند و واقعا گریه میکردند چون فکر میکردند در فیلم آن شخص کشته شده است، بنابراین حتما واقعی مرده است. فکر میکنم ما هر چقدر به این موضوع آگاهتر میشویم پس میتوانیم فاصلهگذاری کنیم یعنی من در فرم همین کار همان ابتدا گفتم چه نیازی است بازیگر بیاورم و بگویم این بازیگر من است و جوانیهای آقای قویدل است و الان مقابل دوربین دانشگاه برو؟ مگر مخاطب من این را نمیداند که این آن شخصیت واقعی آقای قویدل نیست؟ پس چرا من باید این کار را انجام دهم؟ یک مورد به این دلیل بود که من کاملا کنار گذاشتم و دیگری هم به خاطر بحث مالی بود که باعث شد اینگونه فکر کنم و گفتم من که نمیتوانم بازیگر بیاورم و از این کارها انجام دهم در نتیجه باید فرم جدیدی تعریف کنیم؛ به همین دلیل تصمیم اینگونه شد که گفتم من میخواهم کودکی شما را با خودتان ببندم.
در ساخت این مستند، مرز بین داستانی و مستند خودم را اذیت میکرد؛ روزهایی که سر ضبط می رفتم میگفتم فقط به حس خودت اعتماد کن و این را بگیر و اصلا به بقیهاش فکر نکن چون اگر بخواهی پایبند اصول شوی معلوم نیست این پلان خوب در بیاید یا خیر و مرحله به مرحله جلو میرفتم یعنی آرشیو را که گیر آوردم، آرشیوی در کار نبود وسط پروژه، فیلمبرداری که در دادگاه فیلمبرداری کرده بود را پیدا کردم و فیلمها را از او گرفتم و استفاده کردم و همان آرشیو، فرم من را عوض کرد و قرار نبود فرم این باشد؛ سختی فیلمنامه در مستند همین است که شما باید مرتبا آن را عوض کنید، یعنی جریان دارد.
محمدصادق اسماعیلی _ در مورد مقوله نوشتار بارها این جا صحبت کردهایم که پروسه نوشتار زمان پیش تولید نیست چون خیلیها فکر میکنند وقتی در مورد فیلمنامه صحبت میکنیم قبل از آن متن منسجم و تمام شدهای داشته باشیم و سر صحنه برویم و دقیقا همان را عین به عین اجرا کنیم؛ پروسه نوشتار در سینمای مستند حین تولید و پستپروداکشن خیلی اهمیت دارد که علی هم این کار را در قویدل عملا انجام داد؛ اما در مورد بحث سینمای داستانی و مستند، فکر میکنم یک نکتهای خیلی حائز اهمیت است و آن مقوله سیگنیفای کردن است؛ سیگنیفای کردن به معنای آن است که فیلمساز بتواند روابط علت و معلولی را در نظام هستی آن موقعیت و فیلم به وجود بیاورد که منجر به باورپذیری بشود یعنی عملا قراردادگذاری که فیلمساز انجام میدهد کاملا این سیگنیفای را شکل میدهد و من فکر میکنم شاید یکی از دلایلی که ما الان میتوانیم با قویدل همحسی به وجود بیاوریم این است که این کار را به خوبی انجام داده است و ما میدانیم که یک تراژدی تعریف میکند اما این تراژدی عملا تبدیل به لحن کاملا کُمیک میشود و فضای پارادوکسی که شاهد آن هستیم کاملا دیالکتیک به وجود میآورد و سنتز خیلی خوبی را در درونمایه مخاطب شکل میدهد.
در مقوله دراماتورژی سینمای مستند وقتی در مورد آن حرف میزنیم، میگوییم که پرسناژ باید دیزایر داشته باش یعنی میل و علاقه جدی برای رسیدن به تارگت خود داشته باشد و دیزایر خود آقای قویدل چیست؟ این است که با خانمی ازدواج کردهاند و فرزند این خانم دچار بیماری هموفیلی است و بعد به واسطه آن درگیر این پرونده میشود و مسیر فیلم را روایت میکند و ما هیچ چیزی از شخصیت پسر نمیبینیم؛ حتی در نسبت خود با پدر نمیبینیم؛ شاید خانم ایشان را مقداری بشناسیم و شخصیتپردازی خوبی را فیلمساز انجام میدهد اما چیزی که عامل اصلی این است که آقای قویدل مو را از ماست این پرونده بکشد این است که پسر خود او دچار این بیماری شده است، خود شما آگاهانه نخواستید که پسر را پر رنگتر کنید یا با یک سری چالشهای دیگر مواجه بودید؟
علی فراهانیصدر _ در واقعیت در ابتدا اینگونه نبود و در ابتدای کار پسر ایشان را دعوت میکردیم و خیلی برخورد بدی داشتند مخصوصا آنجایی که گفتم پشت پنجره کنار پدر و مادر خود بمانید که برای او مقداری عجیب بود و بعد که همراه ما شد خودم او را کنار گذاشتم چون پسرش مهم نیست.
محمدصادق اسماعیلی _ من شیوه روایت شما را خیلی دوست داشتم که مبنی بر بازسازی بود و الان خیلی از فیلمسازانی که در کل دنیا هستند به همین شیوه بازسازی جلو میروند؛ اما چیزی که خیلی برای من سوال بود این بود که لحظات کُمیک خیلی بیش از حد بود؛ به دلیل این که واقعا فیلم بیان یک درد است و شما از یک جای داستان به لحظات کُمیک رفتید؛ به دنبال مقصر بودید و در نهایت هم مقصر پیدا نشد؛ شما اگر تصاویر آرشیوی را نداشتید باید به سراغ آن خانوادهها میرفتید که با چه دردی روبهرو هستند و من میخواستم بدانم علت چه بود که شما پای درد و دل یا اتفاقاتی که برای بچههای اینها به وجود آمده بود، نرفتید؟ بههرحال داروهای آلوده باعث شد که خیلی از خانوادهها درگیر شوند ولی به نظر من شما خیلی سطحی از آن گذشتید و رو به مباحث کُمیک آوردید؟
علی فراهانیصدر _ چون فیلم در مورد داروهای آلوده نیست. شما در فضای مجازی اگر باشید، ماجرای هواپیمای اوکراینی چقدر دردناک بود؟ امسال هم همان قدر دردناک است؟ این چیزی نیست که رسانه نشان میدهد. یک چیزی وجود دارد، شما زمانی که از تراژدی به لحاظ زمانی فاصله میگیرید، این بُعد روانشناسی دارد و چیزی نیست که فقط من بخواهم به شما بگویم بلکه شما خواه و ناخواه به صورت دارک کمدی با آن شوخی میکنید و این حرف را قبول میکنم که ما باید به صورت تراژدی هم به آن بپردازیم اما ما این کار را روی صندلیهای خالی دادگاه انجام میدهیم و میگوییم که شما نیستید که حق خود را بگیرید؛ ولی این که شخصیتی که قهرمان کار ما است و دویده که این کار را انجام دهد و باید کاملا محزون باشد، فکر میکنم بعد از بیست و پنج سال اینگونه نیست. وقتی در سینمای مستند از امر واقع فاصله میگیرید، این اتفاقات میافتد و این امر واقع کجا است؟ سکانسهایی هستند که مربوط به فیلم شما هم نیستند و در آرشیو هستند و در آن آدمها در حال ضجه زدن هستند این سینمای مستند است یعنی به شکل محض امر واقع است.
در سینمای مستند گونههای زیادی در این سالها آمده است و همه میدانیم و خواندهایم. اینکه از یک جایی چند مدل دیگر در سینمای مستند وارد میشود برای اینکه مخاطب بیشتری بگیرد الزاما نمیتواند امر واقع را کمرنگ کند؛ از امر واقع حتی اگر صد یا دویست سال بگذرد باز آن پتانسیل خود را دارد. شما میگویید هواپیما اما من میگویم تزاژدی که در یک سال اتفاق افتاده است و هر سالی که از روی آن میگذرد از زوایای جدیدی اطلاعات جدیدی به شما میرسد؛ این دردناکتر است و شکل واقعه را دردناکتر میکند و یکی از کارهایی که سینمای مستند انجام میدهد همین است؛ یعنی میگوید که امر واقعی است که آنقدر ساختار واقعی و کمدی روی آن امر واقع را بپوشاند که اینکه من بخواهم درگیر آن فیلم شوم را از من مخاطبی که خودم را مخاطب حرفهای مستند میدانم، لحظهبهلحظه دورتر میکند و به من میگوید دورتر و عقبتر بمان. این توضیح را میدهم که همه سینمای مستند اینگونه نیست؛ ما اساتید زیادی داریم که هر کدام گرایش خاص خود را دارند، یک بخشی بسیار به امر واقع پایدار هستند و بخش دیگری میگویند ما میتوانیم دخل و تصرف کنیم و بخش دیگری میگویند ما حتی میتوانیم قصه هم بگوییم و اینها هم گونههای مختلفی هستند.
محمدصادق اسماعیلی _ بر روی تصاویر آرشیوی دادگاه، موسیقی کار می کنیم پس یعنی این که از محض بودن خارج میکنیم، درست است؟
علی فراهانیصدر _ شما نمیتوانید مستند را از محض بودن خارج کنید چرا که امر واقع هر گونه که باشد امر واقع است و اگر سیصد سال دیگر هم بگذرد امر واقع است. شما زمانی که موسیقی کار میکنید، هر سبک موسیقی که برای آن تصاویر آرشیوی کار میکنید، دخل و تصرف در محض بودن آن میکنید، پس امر واقع اساسا از نگاه فیلمساز است و امر واقعی که واقعیت داشته و اتفاق افتاده است فقط زمانی محلی از اعراب دارد که شما آن جا حضور دارید و میتوانید آن را لمس کنید. وقتی انتخاب لنز میشود و وقتی برش میخورد و موسیقی کات میشود، یعنی امر واقع از نگاه فیلمساز است. نگاه من به این مساله دارک کمدی است و دارک نیست و شاید حتی یک جاهایی را زیادهروی کرده باشم؛ من ووکال خانم بر روی صدای بحث ناموسی گذاشتهام که در مستند پخش آن امکان ندارد و فضا را بدتر تراژدی کردهام؛ دعواها را از جای دیگری جور کردم که بگویم آن موقع دعوا شده و آن آرشیو هم حتا یک آرشیو محض نیست. یادم است مستندی در مورد مردم بحرین کار کرده بودم که شکنجه میشدند و بزرگواری کلی نقد کرده بود و در انتها نوشته بود البته آرشیو خیلی خوبی داشت. به او گفتم کدام آرشیو منظورتان بود؟ گفتند همان آرشیوی که پشت میلههای زندان بودند و من در جواب گفتم که آنها میلههای زندان نبودند بلکه میلههای نانوایی بربری بودند و من از جایی بریدم و در این جا قرار دادم؛ این مهم است که من این حس را به تو القا میکنم که این ها زندانی شدهاند و این مهم نیست که اینها میلههای نانوایی بربری است. نگاه من به مساله داروهای آلوده که آن زمان وارد شده است نگاه دارک کمدی اجتماعی است و این گونه نیست که من بخواهم بگویم یک سری افراد اشتباه کردند و الان باید عذرخواهی کنند. به نظر من این کوچکترین مسالهای است که ما در این پرونده میتوانیم به آن بپردازیم. من میگویم درست است که آنها اشتباه کردهاند و حتی الان هم اشتباه میکنند، الان تکلیف من و شما چیست؟
محمدصادق اسماعیلی _ در مورد آن چه که در مورد سینمای مستند و مسائلی چون امر واقع حرف میزنیم من فکر میکنم الان سینما به سمت و سویی رفته است که آن چه که میبینیم برای ما مهم است نه تعاریفی که در گذشته برای ما انجام شده است، آن چه که در فیلم شما میبینیم تلاش فیلمساز است برای این که جهان دارک کمدی که در مورد آن صحبت میکنیم به مخاطب نزدیک کنید؛ من چون در یکی از فیلمهای پرترهای که ساختهام این کار را انجام دادم و کاراکترم را در موقعیتی که انجام میشود، قرار دادم، میخواستم بگویم این ایدهای که شما در زمینه بازنمایی حرفهایی که کاراکترتان میزند بهکار بردهاید، در حد ایده خیلی جذاب است ولی فکر میکنم همچنان جا داشته که این را به واقعیت نزدیک کنید؛ چرا میگویم به واقعیت نزدیک کنید؟ چون که فضای دارک کمدی که میگویید میخواهید به ما برسد، مخاطب را درگیر این میکند که چقدر خوب است کارگردان این را در دادگاه گذاشت یا کارگردان این شخص را در مدرسه گذاشت و اصطلاحا مهرداد اسکویی میگوید بوی آشپزخانه میدهد یعنی کارگردان وسط کادر است.
مساله این است که میخواهید فاصلهگذاری کنید و اصلا چنین چیز جدیدی هم نیست و ما در ادبیات نمایشی هم داریم بلکه مساله این است که آن چه بهعنوان استناد این مستند برای اتفاقات تاریخی که تعریف میکند، توسط فیلمساز ارائه میشود، نباید در فاصلهگذاریها باشد چون ما به تاریخ بر میگردیم و میگوییم اینها را گذاشتهایم برای این که ریتم ایجاد شود و میخواهید مخاطب با فیلم شما لذت ببرد؛ اما چیزهایی وسط فیلم ای کاش میگذاشتید که من یک جاهایی با خودم نگویم من که این را باور نمیکنم و ممکن است تو بگویی من میخواهم یک جاهایی کاراکتر من دروغگو باشد و میگویی که من قرارداد را بستهام که یک آدم پر حرف و دروغگو را به مخاطب نشان دهم. مساله من این نیست که تو کار اشتباهی انجام دادهای و حتی مساله من این نیست که چرا راجع به هموفیلی صحبت نکردهای بلکه این نگاه شما به این ایده و موضوع است یعنی این ایده تو برای این موضوع است و فیلمساز دیگری میآید که کاملا تراژدی و خونبار این مساله را بررسی میکند.
من فکر میکنم به طور کل نگاههایی که ما به مستندسازی داریم برای مردم خیلی جدی نیست و اتفاقا خود من این مساله خیلی برایم مهم بود که مردم چه میگویند و نشستم با خیلی افراد صحبت کردم، چه افرادی که مستندبین هستند و مانند شما فیلمساز نیستند و شبکه مستند را دنبال میکنند و چه افرادی که مستند میبینند؛ هیچکس در مورد کارگردانی کار با من صحبت نکرده است و هیچکس در مورد نماها صحبت نکرده است و همه در مورد خود شخصیت قویدل با من حرف زدند که چه شخصیتی دارد و در مورد تماشاچیان هم که فرمودید جایزه بهترین تماشاچیان را دارد؛ لذتی داشت و لذت اصلی را زمانی بردم که به خود احمد قویدل جایزه دادند و خیلی دوست داشتم ایشان جایزه ببرند.
مجموعه مستند «هم مسیر» به کارگردانی مرتضی پایهشناس این روزها مراحل فنی را پشت سر میگذارد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مجموعه «هم مسیر»، پژوهش مستند «هم مسیر» به کارگردانی مرتضی پایه شناس از سال ۹۷ آغاز شده است و مضمون اصلی آن زندگی در مناطق مختلف سوریه با تمرکز بر تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم، روحیه مردم و بحران اخیر این کشور است. این مستند هم اکنون در مرحله تدوین قرار دارد.
مرتضی پایهشناس درباره این مجموعه مستند گفت: در یک دهه اخیر، تصویر سوریه در افکار عمومی به ویژه مردم ایران با جنگ، درگیری، خشونت و ویرانی مترادف بوده است، بخشی از این احساس و تصور، واقعی است اما با توجه به این که من، در این مدت سفرهایی به سوریه داشتهام، برداشتم از آنچه در این منطقه در جریان است، متفاوت است و «هم مسیر» تلاشی برای ارایه این تصویر در قالب مستند، بدون روتوش و اغراق است.
این کارگردان افزود: پژوهش درباره این مجموعه از سال ۹۷ آغاز شده و مراحل پیشتولید به آرامی طی شد، ساختار برنامه در ذهنم شکل گرفت و دست آخر به یک مجموعه مستند رسیدیم که محور آن مردم سوریه و مشاهدات ایرانیها از این کشور است. ریشههای فرهنگی، آداب و رسوم، تاریخ و ویژگیهای مشترکی که بین ما و این مردم وجود دارد و کمتر دیده شده، نقطه تمرکز ما در «هم مسیر» است.
کارگردان «گلوله باران» ادامه داد: در «هم مسیر» شاهد روایتهایی هستیم که تصویری از سوریه فراتر از جنگ و ویرانی به مخاطب ارایه میدهد. جنگ و بحران اخیر، بخشی از «هم مسیر» است، اما همه آن نیست، تصویری از زندگی در خاورمیانه، با همه امتیازها و کاستیهای را در این مجموعه میبینیم. همان طور که از نام مجموعه میتوان حدس زد، در هر قسمت از مجموعه با یک سفر و ۲ همسفر همراه شده و به بخشهای مختلف سوریه سر میزنیم.
وی با اشاره به اینکه تدوین کار به پایان رسیده و صداگذاری و اصلاح رنگ مجموعه شروع شده است، گفت: امیدوارم به زودی مراحل فنی تمام و «هم مسیر» آماده پخش شود. مجموعه مستند «هم مسیر» تولید مرکز مستند حقیقت است.
عوامل این پروژه عبارتند کارگردان و تدوینگر: مرتضی پایهشناس، تصویربرداران: حسن سیدی پریشان، مصطفی سیفی، یحیی رضایی، محمدرضا گلپور، اصلاح رنگ و نور: برنا جمشیدی، شیرین اخلاصی، صداگذار: محمدحسین ابراهیمی، مجری طرح: ابوالفضل دمیرچیلو، تهیهکننده: مرتضی شعبانی.
مرتضی پایهشناس پیش از این مستندهای «گلوله باران»، «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه»، «چوب»، «وطن دوستی» و … را کارگردانی کرده است.