خانه جشنواره فیلم فجر در پنجمین روز از جشنواره چهل و دوم میزبان فیلمهایی در گونههای مختلف میشود.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، امروز دوشنبه ۱۶ بهمن ماه همزمان با برگزاری پنجمین روز از چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر براساس جدول برنامه نمایش فیلمها در خانه جشنواره شاهد اکران ۴ فیلم سینمایی «آپاراتچی» به کارگردانی قربانعلی طاهرفر، «مجنون» به کارگردانی مهدی شامحمدی، «بهشت تبهکاران» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و انیمیشن «رویاشهر» به کارگردانی محسن عنایتی هستیم.
نقاش ساختمانی که آرزوی کارگردانی داشت
اولین نمایش در روز پنجم اختصاص به فیلم سینمایی «آپارتچی» به کارگردانی قربانعلی طاهرفر و تهیه کنندگی سجاد نصراللهی نسب دارد. نکته جالبی که درباره این فیلم وجود دارد این است که فیلمنامه این اثر سینمایی برداشتی آزاد از کتاب «آپاراتچی» نوشته روح اله رشیدی است که اتفاقات آن در اوایل دهه ۶۰ در شهر تبریز میگذرد. لازم به یادآوی است که نگارش فیلمنامه این فیلم توسط حسین ترابنژاد و احسان لطفیان صورت گرفته است.
در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون تورج الوند، فاطمه مسعودیفر و رضا ناجی در کنار بازیگرانی چون هومن برقنورد، بهنام تشکر، امید روحانی، وحید مبصری، امین گلستانه، حسین عابدینی، ولی فروتن و علیرضا استادی حضور دارند. یادآوری میکنیم که تورج الوند در چهلمین جشنواره فیلم فجر برای اولین بار با فیلم «نگهبان شب» به کارگردانی رضا میرکریمی حضور پیدا کرد و نامزد دریافت بهترین بازیگر مرد از این جشنواره شد.
فیلم «آپاراتچی» دلبستگیهای یک نقاشِ ساختمانِ عاشقِ سینما را روایت میکند که با اشتیاق تمام موفق به تولید چند فیلم کوتاه شده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است.
در خلاصه داستان رسمی این فیلم آمده است: «التفات، بتونه میزند … التفات دستیار کارگردان است … بایرام سمباده میکشد … بایرام فیلمبردار است … شهباز آستری میزند … شهباز بازیگر است … ایوب سقف را رنگ میزند … ایوب مدیرتولید است … جلیل، اما رنگ نهایی را میزند … وسواس دارد و هر دیوار را باید سه بار رنگ بزند … چرا؟ چون جلیل کارگردان است … حالا این جماعت میخواهند اولین فیلم بلندشان را بسازند …، اما حیدر، پدر جلیل نمیخواهد پسرش در منجلاب سینما فرو رود …»
روایتی از مجنون با شهیدان زین الدین
اما «مجنون» مهدی شامحمدی فیلم دومی است که روی پرده خانه جشنواره میرود؛ این فیلم یک اثر دفاع مقدسی درباره برادران شهید زین الدین است. تهیه کنندگی این فیلم را عباس نادران برعهده دارد. در «مجنون» سجاد بابایی، حسام منظور، بهزاد خلج، شبنم قربانی به عنوان بازیگر حضور دارند.
در توضیح این فیلم سینمایی آمده است که این فیلم برشی از حماسه آفرینی شهیدان مهدی و مجید زینالدین و رزمآوران لشگر ۱۷ علیبنابیطالب (ع) در جزیره مجنون و عملیات بزرگ خیبر را به تصویر میکشد.
شهید مهدی زینالدین فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی بود که در سال ۶۳ در منطقه سردشت در پی درگیری مستقیم با نیروهای مسلح دشمن در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
سجاد بابایی سال گذشته در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر توانست برنده سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد شود.
قتل یک روزنامه نگار در لاله زار
اما سومین اثر سینمایی امروز، مربوط به فیلم سینمایی «بهشت تبهکاران» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی است. فیلی که قرار بود سال گذشته نیز در جشنواه فیلم فجر به نمایش گذاشته شود؛ اما به دلیل ادامه تولید این اثر سینمایی به جشنواره نرسید.
خلاصه داستان فیلم «بهشت تبهکاران» از این قرار است؛ حسن جعفری کارمند شرکت نفت آبادان به تهران میآید و ناخواسته وارد ماجراهایی میشود. داستان این فیلم در زمان ملی شدن صنعت نفت و از سال ۱۳۲۹ روایت میشود. سالی که احمد دهقان نماینده مجلس، روزنامهنگار و مدیر تئاتر «نصر» توسط حسن جعفری در خیابان لالهزار تهران به قتل میرسد.
از جمله بازیگران حاضر در این فیلم میتوان به امیرحسین آرمان، لادن مستوفی، سحر جعفری جوزانی، پژمان بازغی، حمید گودرزی، رضا یزدانی، بهنام تشکر، هومن برق نورد، حسام منظور، رضا شفیعی جم، فریبا متخصص، فخرالدین صدیق شریف، اسماعیل خلج، علیرضا جلالی تبار، محمدرضا هاشمی، سهیل برخورداری، حمید متقی، فتحالله جعفری جوزانی، مهدی مهریار، جواد طوسی، افسانه بایگان و فرهاد قائمیان اشاره کرد.
آرات و رؤیای قهرمانی
آخرین سانس در پنجمین روز از جشنواره فیلم فجر شاهد نمایش یک انیمیشن دیگر با نام «آرمان شهر» به کارگردانی محسن عنایتی است. صداپیشگی فیلم «رویاشهر» با حضور منوچهر زندهدل، لیلا کوهسار، میرطاهر مظلومی، آرزو آفری، ابراهیم شفیعی و اردشیر منظم انجام شده است.
انیمیشن «رویاشهر» داستان ماجراجویانه پسربچهای به نام آرات است که تصمیم دارد قهرمان رویاشهر شود. این اثر نگاهی به آینده دارد و امیرهوشنگ زند سرپرست گویندگان این اثر سینمایی است.
تهیهکننده فیلم سینمایی«میرو» گفت: این فیلم اثری متفاوت از سیستان و بلوچستان است، نگاهی شریف و وطنپرستانه دارد و رسالتش فراتر از فروش گیشه است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم سینمایی «میرو» به کارگردانی حسین ریگی دومین فیلم روز چهارم جشنواره فیلم فجر -روز یکشنبه ۱۵ بهمن – در خانه جشنواره اکران شد و پش از آن نشست خبری با حضور حسین ریگی کارگردان، پیمان شیرخانی نویسنده، سعید الهی تهیهکننده، سودابه بیضایی، امیررضا دلاوری، حمید ابراهیمی، ایوب افشار و مهدی دینمحمدپور از جمله بازیگران این فیلم سینمایی حضور داشتند.
میرو نگاهی شریف و وطنپرستانه دارد
سعید الهی تهیهکننده فیلم میرو بیان کرد: میدانم که اصحاب رسانه شبانهروز تلاش میکنید تا فرهنگ و هنر رونق داشته باشد. از همه عوامل این فیلم که ما به نمایندگی آنها روی سن هستیم، تشکر میکنم. همچنین از حسین ریگی ممنون هستم، این مدت سعی کردیم همسو باشیم تا این فیلم اخلاقگرا ساخته شود.
وی افزود: امروز در خدمت ایوب افشار هنرمند پیشکسوت سیستان و بلوچستان هستیم که اگر نبود، نمیتوانستیم از ظرفیت این فضا استفاده کنیم. ایده اولیه این فیلم از سمت حسین ریگی ارائه شد و پس از آن با بنیاد سینمایی فارابی مشارکت کردیم.
الهی خاطر نشان کرد: سالهاست در حوزه سینمای راهبردی نظر دادهام و باید بگویم که رسالت «میرو» فراتر از فروش گیشه است. از نظر من، درست است که فرم و فن در سینما مهم است؛ اما سیاست راهبرد حرف اول را میزند.
وی داد: در فرایند ساخت این اثر، متوجه شدیم که میتوانیم حرفهایی مهمی مانند ایثار را در خلال قصه بزنیم. فیلم «میرو» اثر متفاوتی در حوزه سیستان و بلوچستان است. این استان، همواره منطقهای محروم قلمداد شده و همین قضیه باعث شده فقط از جنبه محرومیت به آن توجه شود.سیستان و بلوچستان یک بغض فروخورده است.
الهی ادامه داد: فارغ از کم و کاستیهای این فیلم، «میرو» راهبردی است و نگاهی شریف و وطنپرستانه دارد. استان سیستان و بلوچستان ظرایف پنهانی دارد که ما تلاش کردیم آنها را به تصویر بکشیم. استان سیستان بلوچستان بسیار پهناور است اما فیلم «میرو» اکنون در جشنواره فیلم فجر، تنها در سالن این منطقه نمایش داده میشود.
فیلمسازی درباره سیستانوبلوچستان را وظیفه خود میدانم
حسین ریگی کارگردان میرو عنوان کرد: باز هم به سراغ سیستان بلوچستان و باز هم به سراغ جنوب شرقی ایران رفتم، اما هنوز سینمای ایران دِین خودش را به این منطقه ادا نکرده است. به اعتقاد من، هنوز جا دارد تا به سیستان و بلوچستان بپردازیم تا بتوانیم چهره مظلومیت این منطقه را نشان دهیم.
ریگی در پاسخ به سوال خبرنگار سینمایی ایرنا اظهار داشت: چه در زمینه مستند و فیلم کوتاه همواره گروه کودک ونوجوان برای من مهم بود به این دلیل که آیندگان سرزمین ما آنها هستند، و این سرزمین را آنها می سازند، مخصوصا سیستان و بلوچستان. آنجا وقتی به بچه های می گوییم نقاشی بکشید و رویا پردازی کنید، میپرسد من چه چیزی بکشم؟ پس وظیفه خود میدانم درباره سیستان و بلوچستان و کودک و نوجوان فیلم بسازم .
وی افزود:همیشه نقد وجود دارد که چرا این فیلم ها را میسازی با اینکه فروش هم نمی رود؛ فیلم های کودک و نوجوان در همه جای دنیا همین است، کم فروش است. فقط دو سه فیلم در هالیوود است که فروش خوبی دارند. همه جای جهان گونه فیلم کودک و نوجوان حمایتی است. باید حمایت شود و چرخه خود را دارد، وقتی چرخه معیوب باشد، از تولید تا اکران دچار مشکل میشود.
کارگردان میرو افزود: همه جای دنیا، فیلمهای کودک نوجوان حمایت می شوند، بیشتر هدف شناخت جامعه شناسی و فرهنگ شناسی است، صرف فروش چند میلیاردی نیست، فروش داشته باشد که چه بهتر، چرخ اقتصاد سینما باید بچرخد. وظیفه ما همین است، شاید نوع فیلم های من مورد اقبال قرار نگیرد، اما شاهد بودم بسیاری در سینما فیلم را می دیدند و حس می کردند که از سیستان و بلوچستان صحبت می کنم .
مهمترین حامی من دعای مادرم است
ریگی کارگردان فیلم «میرو» بیان داشت: بنیاد سینمایی فارابی از فیلمهای کودک و نوجوان حمایت میکند؛ اما مهمترین حامی و پارتی من دعای مادرم است که امروز هم در نشست حضور دارد. در ادامه با اشاره ریگی به حضور مادرش، حضار به افتخار این نگاه و احترام، ریگی و مادرش را تشویق کردند.
ریگی بیان داشت: بازیگران سیستان و بلوچستانی، هنرور بودند و دوست داشتم که آنها نقش جدیتری در «میرو» بازی کنند. همواره از تهیهکنندگان خواهش میکنم که بخشی از بازیگران، بومی آن منطقه باشند و بتوانند سکانسهای خوب و با گفتگوهای خوب ایفا کنند و در این فیلم هم مشاهده میکنید که همین کار را انجام دادیم.
وی در ادامه افزود: «میرو» فیلمی مادرانه است. قطعا مادران این سرزمین، آموزگاران فرزندان هستند که زمان طولانی را با آنها سپری میکنند. این فیلم ریتم کندی ندارد و لنزی که برای فیلمبرداری انتخاب کردیم دلیل دارد زیرا حس و حال قصه را مناسبتر منتقل میکند.
وی افزود: در این فیلم بازیگران حرفهای و نابازیگر ایفای نقش کردهاند که تعادلی در فیلم ایجاد کرده است. «میرو» یک اسم بلوچی است. من سالها قبل با این اسم آشنا شدم و مستندش را ساختم. احساس کردم این نام، برای این قصه مناسب است و در نتیجه عنوان فیلم، «میرو» شد.
ریگی ادامه داد: همانطور که ما در مدارس زنگ ورزش داریم، باید زنگ سینما هم داشته باشیم تا فضایی برای فیلمهای گونه کودک و نوجوان به وجود آید. فیلم تکلیفش را با تماشاگر روشن کرده و طی روایت داستان، پیامش را به مخاطب منتقل میکند.
دهه شصتیها تحت تاثیر جنگ بودند
پیمان شیرخانی نویسنده «میرو» تشریح کرد: زمانی که نویسنده شخصیت ها را مینویسد، به هر حال چیزی به او اضافه میشود. من در نوجوانی آرام بودم؛ در حالی که شخصیت«میرو» شیطنتهای زیادی دارد. البته نوجوانان دهه شصت، خواه و ناخواه تحت تاثیر جنگ قرار گرفته بودند که در این فیلم به آن اشاره میشود.
سودابه بیضایی از تجربه بازی در نقش زنی سیستانی در فیلم میرو صحبت کرد و گفت: این شخصیت، برای من مادری متفاوت بود. در سفر قهرمانی «میرو»، مادر نقش مهم و تاثیرگذاری داشت، چیزی که من در فیلمنامه های دیگر ندیده بودم.
وی درباره رسیدن به لهجه بلوچی در فیلم اظهار داشت: برای این که بتوانم به لهجه مناسب برسم، حدود یک هفته زمان داشتم و ایوب افشار در این مسیر به من کمک بسیاری کرد.
مردم بلوچ هنرمند هستند
ایوب افشار بازیگر بلوچ فیلم «میرو» بیان کرد: هر زمان که صحبت از بلوچ میشد، شما فردی را تصور میکردید که تفنگی در دست دارد و دستاری روی سر؛ اما ما هم هنرمند هستیم. ما دیر به صحنه آمدیم؛ اما به کمک حسین ریگی درست آمدیم. خوشحال هستم که ما بلوچیها درست به این هنر وارد شدیم.
«ما نمیگویم در سیستان و بلوچستان قاچاقچی نیست، اما همه این خطه، این نیست. از قبل انقلاب تا کنون فیلمهایی که در این منطقه ساخته میشدند، تصور غلطی به مردم نشان میدادند. «میرو» اولین فیلمی است که واقعیت بلوچ را به تصویر کشید»
حدود ۱۰ روز هم روی آب بودیم
مهدی دینمحمدپور بازیگر نقش میرو نیز گفت: حرفه من بازیگری نیست، تا کنون دو فیلم بازی کردم و مغازه هم دارم. زمانی که فیلم نامه را خواندم، به دلیل این که تصویر واقعی از استانم نشان میداد، تصمیم به بازی گرفتم. از چالشهای بازی در این فیلم این بود که در زمان فیلمبرداری حتی یک روز هم تعطیلی نداشتیم و حدود ۱۰ روز هم روی آب بودیم.
امیررضا دلاوری دیگر بازیگر این فیلم، اظهار داشت: در فیلم «میرو» سهم کوچکی داشتم و سکانسهای من چهار روز زمان برد زمان کمی برای رسیدن به لهجه و نقش داشتیم و جناب افشار تمام دیالوگهای را با من کار کرد تا بتوانم آنها درست ادا کنم. سالهای اخیر بسیار گزیدهکار شدهام. بجز «میرو»، دو فیلم دیگر برای بازی داشتم، اما این فیلم را انتخاب کردم. زیرا اقوام ایرانی برای من همواره مهم هستند.
حمید ابراهیمی بازیگر فیلم میرو بیان داشت: سالهاست در تئاتر دفاع مقدس کارهای زیادی انجام دادهام و از آن جایی که نقشهای منفی زیادی بازی کردهام، بازی کاراکتر مثبت در «میرو» برای خودم هم، به منزله یک امتحان بود، بنابراین این نقش را پذیرفتم.
به استعدادهای سیستان و بلوچستان کمک کنید
دلاوری بازیگر این فیلم گفت:به واسطه کارمان، شهرهای مختلفی رفتهایم و برای تولید این فیلم به چابهار رفتیم که از بودن در آنجا بسیار لذت بردم. ولی جدا از این، این منقطه بسیار محروم است و من با چند جوان آشنا شدم که علاقه مند کار به حوزه سینما بودهاند، خیلی ها آمدهاند و قولهایی به آنها دادهاند، اما در همان محیط بسته ماندهاند، به خاطر همین از این تریبون استفاده میکنم که اگر کسی میتواند، کمکی به این منطقه و این استعدادها کند.
کارگردان در فیلم «پرواز ۱۷۵»، نگاه بیننده را نه به سفر زمینی قدیمیِ پر از گلوله و توپ و تانک و غبار با دشتهایی پر از گلهای لاله و تپه و تنههای بی سر نخلهای سوخته باوقار که به سفری نو در اعماق آبهای اروندِ پر از اسرار ناگفته ماندگار میبرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، من از رنگین کمان هفت رنگ نقد، رنگ آبی آسمانی انگشتر شهید را پسندیدم. زیرا آن رنگ، هوشم را به آسمان و گوش جانم را به ندای آسمانی ها می سپارد که می گویند «در زمانه ای که در آن سوی جهان، صاحبان کمپانی های عظیم فیلمسازی مجهز به پیشرفته ترین تکنولوژی زمان، سرمایه های میلیارد دلاری خود را به پای خیل عظیمی از متخصصان میانسال و کهنسال سپیدموی سیاهدل سینمای “پرن” و “دهشت” و “خشونت” می ریزند تا قهرمانان پوشالی داستان هایشان، خیالات شیطانی بیننده را نگران جاماندن از پرواز ۶۶۶ به مقصد “کابالا” کنند، در این سوی جهان اما در موسسه ای با اندیشه متبرک به آیات رحمانی، فیلم ساز سیاهموی سپیدقلبی در عنفوان جوانی، با سرمایه ای غیر دولتی و نه سازمانی و ارگانی، در بخش نگاهی نو با تکیه بر تجاربی طولانی و انسانی، فیلمی را به نمایش می کشد که دغدغه قهرمانش، کمالات انسانی بینندگان را نگران جاماندن از پرواز ۱۷۵ به مقصد بهشت می کند!
من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان نوجوان فیلم، به نوجوان من می گوید برای زنده ماندن بجنگ و درخت خانواده (پدر) را به عرق جبین تلاش خود آبیاری کن تا عرق شرم نگاه مادر و خواهرت را بر جبین خسته پدر نبینی!
من این فیلم را می ستایم. زیرا گردن بند قهرمان نوجوان فیلم، نماد شیاطین نیست، تصویرمردی است واقعی که جان خود را در میدان راستین نبرد با غاصبان سرزمین و نوامیس وطن نثار کرد؛ قهرمانی جاودان بنام شهید محمد جهان آرا!
من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان جوان فیلم، سیلی نقد هشدار پدر جانبازش را می خورد تا فریب حلوای نسیه دروغ سازان دغل باز را نخورد!
من این فیلم را می ستایم زیرا قهرمان میانسال فیلم، به عنوان مدیری انیس و هم درد، خشم سرکوب شده دوران جنگ و شکوه فروخورده پس از جنگ را نه بر سر بیماران که بر صورت بیمارسازان خالی می کند تا بفهماند که به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را!
من این فیلم را می ستایم. زیرا کاراکتر مادر کهنسال فیلم، بعد از عمری حرمان، اینک یکه و تنها در آغوش اروند و هنوز در جستجوی نشانی از فرزند، اندوه را به سخره می گیرد و بر غم، لبخند تمسخر می زند تا مبادا خفتگان اروندرود و یا حتی مادران انتظار، اشک پیروزی صبر را، ناله های بی قراری بپندارند!
من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان پدر کهنسال فیلم که کنج بیمارستان را نه گرداب رنج که محراب عروج خود ساخته است، با زبان سکوت فریاد می زند که شهادت نه یک باختن که یک انتخاب است!
من این فیلم را می ستایم. زیرا در این قرن شیطانی، مانیفست جسورانه کارگردان این فیلم ربانی، تبدیل کلام قرآنی به درام قرآنی است؛ بی هیچ اضطرابی از اندیشه های شبه شیطانی.
هنر فیلمساز، نه نمایش تروکاژهای چشم نواز و نه به رخ کشیدن دکوپاژهای هوش نواز و نه بزرگ نمایی پروداکشن های جیب نواز بلکه بیان متعالی یک اندیشه و یک احساس روح نواز است. زیرا به زعم او، هنر آن نیست که در آن سالن تاریک به مدد پندار پدیده فای (ماندگاری چند ثانیه ای تصویر بر شبکیه چشم بعد از حذف تصویر از جلوی چشم)، مردمک سیاه را با قدم های تند و کند به تعقیب فریم های متحرک خیال به این سوی و آن سوی بدوانیم. هنر آن است که از آن فضای کم نور به مدد دیداری ساده از حقیقت یک خیال، بادامک دوّار شعور را با بیانی استوار به روشنایی صراطی پایدار بکشانیم.
کارگردان اما در این اثر، نگاه ملول بیننده را نه به سفر زمینی قدیمی پر از گلوله و توپ و تانک و غبار با دشت هایی پر از گل های لاله و تپه و تنه های بی سر نخل های سوخته باوقار که به سفری نو در اعماق آب های اروند پر از اسرار ناگفته ماندگار می برد تا در معیت داستان در خاک فروخفتگان این بار با روایت قصه درآب فرورفتگان، به آن سوال بی جواب قدیمی که می پرسد «آیا آنها که به اروند رفتند هنوز بازنگشته اند؟» پاسخ دهد که آن ها که به اروند رفتند، به سبحانک یا لااله الا انت یونس و تعمید یحیی، یادگار جسم را به ماهیان اروند سپردند تا با صعود آزاد روح به عرش جاودان «هُو»ی عروج کرده در مقام راضیه مرضیه مطمئنه جای خوش کنند! مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم؛ ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست/ به امید سر کویش پرو بالی بزنم و اما آن انگشتری که به رنگ آبیِ آسمان است نه صرفا تذکاری برای عهد و ایمان که فزاینده نور دیدگان مادران، مژده وصال منتظران و مزد در جستجوی معاش نوجوان است. چرا که شهیدان مزد نمی گیرند ولی مزد می دهند.
کارگردان در چند سکانس شاخص به فرم قرآنی خود می رسد. زیرا در نقطه اوج این چند سکانس، اندیشه و احساس تلاقی کرده، بیان متعالی اندیشه و احساس منتقل می گردد. کارگردان در انتخاب بازیگر نقش حاج محمد (جمشید هاشم پور) هوشمندانه عمل کرده است. استاد هاشم پور که از پیش و در طول سال های جنگ به مدد یک عمر تلاش بی وقفه هنری در آفرینش قهرمانی افسانه ای، به نوبه خود، هزاران قهرمان حقیقی را پرورانده و در پرواز تک تک آنها اشک حرمان ریخته، در سکانس دیدار با پسر، نه تنها در بستر حقیقی خستگی بازنشستن از رزم هنری که بر تخت خلاقیت کاراکتری در حسرت شهادت، دست های لرزانش را بر چشمان نگرانش می گذارد تا اغیار دروغ پرداز غنیمت خوار را نبیند اما همین که به اصرار پسرش، نگاه خسته اش به نور آسمانی انگشتر یار می درخشد و بوی خوش وصل فضای مشامش را عطرآگین می کند، آن حنجره خشکیده از فریاد و آن لبان و لسان ساکت از گفتار، ناگهان جمله ای را بر زبان جاری می کند یادآور حسرتی جانگداز «من از آن پرواز جا ماندم… من از آن پرواز جا ماندم…»
به جرئت می توان گفت که این دیالوگ کوتاه، از موثرترین دیالوگهایی است که جمشید هاشم پور در طول زندگی بازیگری خود بر زبان آورده است. زیرا این دیالوگ رحمانی، نگاه قرآنی کارگردان را به زیبایی و کمال تفسیرمی کند «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛ مردانی از مومنین به عهدی که بر ذمه آنها بود، وفا کردند. گروهی از آنان در راه خدا به شهادت رسیدند و گروهی نیز در انتظار شهادت به سر می برند؛ بی هیچ تغییر و تبدیل در پیمان!»
در شاه سکانس شهادت حاج محمد، استفاده صحیح از نورپردازی، انتخاب زاویه درست و قاب مناسب دوربین، میزانسن دقیق و بازی استیلیزه و بی اغراق بازیگر، به فرمی می رسد که در نقطه اوج سکانس یعنی شهادت و عروج حاج محمد، عقل و حس دست به دست هم می دهند تا بیان متعالی اندیشه و احساس کارگردان فیلم در اشک های ناخودآگاه بیننده متبلورشده، با شکوه ترین نمایش شهادت یک شهید بر پرده عریض سینمای ایران و بلکه جهان ثبت شود.
بی تردید استاد هاشم پور آن لحظه را زندگی کرد و حقیقتا بر این باورم که پاداش شهداء به این استاد ارزشمند؛ تقدیم «مدال طلای شهادت» است، سیمرغ بلورین جشنواره فجر طفیلی آن! هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما
و اما ثریا قاسمی، اسطوره کاراکترپرداز نقش مادر در سینمای ایران، بعد از خلق آن همه کاراکترهای فراموش نشدنی برای آفرینش و نمایش مادرهای ستودنی، این بار اما در پرواز ۱۷۵، در دو شاه سکانس از فیلم، حاصل تمام عمر هنری اش را به یادگار ثبت می کند. در سکانس هواپیما، ابتدا در نمایی مدیوم از پروفایل مادر که در فورگراند نما، تصویر ناواضح کودکی که در کنارش نشسته نیز دیده می شود (کنایه از اینکه شهید زنده است و همیشه در کنار مادر مراقب وی بوده است)، مادر را که از شوک این ماجرای پرپیچ و خم انگشتر، هنوز در اندیشه خویش در جستجوی حل معماست می بینیم.
نما عوض می شود به نمایی کلوز شات از روبروی مادر که انگشتر را بار دیگر و اینبار با نگاهی دیگر می کاود و با سرعت نور، لحظاتی را از خاطراتی دور به اکران نگاه هشیار می آورد و دقیق می نگرد و کارگردان و بیننده نیز به همراه وی خوب می نگرند و ناگهان همراه با کاراکتر مادر، خود واقعی بانو ثریا قاسمی و نیز کارگردان و بیننده، همه با هم به شهودی یقینی می رسند و آن اینکه اصل این ماجرا یک یادآوری و هشدار به همه مردم ایران است که «لحظه پرواز نزدیک است آبرویت را نریزد دل!»
و درست در این لحظه است که جویبار اشک یقین مادر به سرشک خلاقیت کارگردان و این هر دو به رود عظیم اشکهای هم پنداری بیننده که همگی از کوهی به نام دغدغه ناهشیار سرچشمه گرفته است، می پیوندند تا با تارهای صوتی مدیر ایثارگر آسایشگاه (جعفر دهقان) همصدا شده، هشداری نزدیک به فریاد را به گوش شعور جنگ ندیدگان فرصت طلب «صم بکم عمی فهم لایرجعون» برساند که «فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» … نابرده رنج گنج میسر نمی شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!
و اما در شاه سکانس آخر فیلم، در آن نور گلدن تایم مثال زدنی و آن میزانسن بیاد ماندنی، خصوصا سبکِ بازیِ ترکیبی غافلگیر کننده و بشدت “باورکردنی” بانو ثریا قاسمی، چنان چنگی بر قلب بیننده زده می شود که موسیقی آریا عظیمی نژاد هم نمی تواند صدای هق هق گریه های بیننده رابپوشاند.
در طول نود و پنج دوره برگزاری جوایز آکادمی اسکار ، تاکنون دستاوردهای فراوانی ثبت شده اما چند رکورد بزرگ همچنان دست نخورده باقی مانده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، جوایز آکادمی اسکار نزدیک به یک قرن است که فعالیت خود را آغاز کرده است، اما از زمان آغاز به کار تاکنون چندین رکورد همچنان از دسترس فیلمها، بازیگران و سینماگران دور مانده است.
جوایز اسکار نخستین بار در سال ۱۹۲۹ برگزار شد، رویداد معتبری که از فیلم و افرادی که در این صنعت کار می کنند و از آن حمایت می کنند تجلیل می کند و حالا جایگاه خود را به عنوان برجستهترین جایزه سینمایی در جهان تثبیت کرده و به عنوان بالاترین جایزه سینمایی برای بازیگران و خلاقان عرصه صنعت سینما به رسمیت شناخته میشود.
در حالی که به نظر می رسد هر سال رکوردهای جدیدی با موفقیت ها و نقاط عطف مکرر در این رویداد شکسته می شود، اما هنوز تعدادی از این نقاط عطف وجود دارد که محقق نشده است.
در اسکار ۲۰۲۳ شاهد فیلمهای قابلتوجهی مانند «بنشیهای اینیشرین» و به خصوص «همه چیز همه جا به یکباره» بودیم که توجه زیادی را به خود جلب کرد و توانست سه جایزه از چهار جایزه ممکن در بخشهای بازیگری را دریافت کند و در حال نزدیک شدن به دستاورد تاریخی در تاریخ اسکار بود.
در زیر نگاهی خواهیم داشت به رکوردهایی که هنوز در جوایز اسکار شکسته نشده اند:
فیلمی که هر چهار جایزه بازیگری را دریافت کند
«همه چیز همه جا همه به یکباره» تیم بازیگران قابل توجهی داشت که در اسکار ۲۰۲۳ به رسمیت شناخته شدند. «میشل یو» برای بازی در این فیلم برنده بهترین بازیگر نقش اول زن، «جیمی لی کورتیس» بهترین بازیگر نقش مکمل زن و «کی هوی کوان بهترین» برنده بازیگر نقش مکمل مرد شد. با این حال، فیلم با توجه به غیبت یک بازیگر نقش اول مرد موفق نشد به نخستین فیلم در تاریخ جوایز سینمایی اسکار با کسب چهار جایزه بازیگری تبدیل شود.
فیلم مستندی که نامزد اسکار بهترین فیلم شود
در طول تاریخ این جایزه استثناهای قابل توجهی برای بهترین فیلم وجود داشته است. مثلا فیلمهای ترسناک در اوایل سال ۱۹۷۳ با «جن گیر» نامزد بهترین فیلم شناخته شدند و پنج فیلم ترسناک دیگر نامزد شدند و« سکوت برهها» در سال ۱۹۹۱ اولین و تنها برنده این ژانر را در شاخه بهترین فیلم به خود اختصاص داد. به همین ترتیب، فیلمهای فانتزی با «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» در سال ۲۰۰۳ و «شکل آب» در سال ۲۰۱۷ هر دو برنده بهترین فیلم شدند.
البته هنوز ژانرها و زیرمجموعههایی از فیلمها وجود دارند که کاملاً در این شاخه نادیده گرفته شدهاند. یکی از این نمونه ها قالب مستند است. در حالی که فیلمهای مستند تفاوتهای اساسی با فیلمهای دیگر دارند، اما همچنان میتوانند هنری و خلاقانه باشند. اسکار یک دسته جداگانه دارد که مستندهای بلند فوق العاده ای را به رسمیت میشناسد، اما هنوز هیچ فیلم مستندی حتی نامزد شاخه بهترین فیلم نشده است.
انیمیشنی که برنده اسکار بهترین فیلم شود
«دیو و دلبر» در سال ۱۹۹۱ نخستین انیمیشن بلندی بود که نامزد بهترین فیلم شد. از آن زمان، آکادمی اسکار یک دسته جداگانه برای بهترین انیمیشن بلند معرفی کرد، اما این امر مانع از آن نشد که «آپ» و «داستان اسباب بازی ۳» به ترتیب در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم نشوند. در حالی که این آثار ثابت میکنند که رقابت برای این نوع فیلمها برای شاخه بهترین فیلم ، خارج از قلمرو امکان نیست، این جایزه هنوز به یک فیلم بلند انیمیشن داده نشده است.
فیلم ابرقهرمانی که برنده اسکار بهترین فیلم شود
فیلم های ابرقهرمانی، اوج محبوبیت خود را در اواخر دهه ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ تجربه کردند اما آکادمی خیلی زودتر اهمیت آنها را در سینما به رسمیت شناخت. در سال ۱۹۷۸ «سوپرمن» با بازی کریستوفر ریو، برنده جایزه اسکار برای دستاورد ویژه در تدوین شد. با این حال، از آن زمان، فیلمهای ابرقهرمانی تا حد زیادی جوایز شاخههای برجستهتر را از دست دادهاند و تنها تعداد کمی موفق به کسب نامزدی برای بازیگری یا بهترین فیلم شدهاند تا این که در سال ۲۰۱۸ «پلنگ سیاه» به عنوان یک فیلم ابرقهرمانی نامزد شاخه بهترین فیلم شد.
در ادامه «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» جایزه بهترین فیلم بلند انیمیشن را در سال ۲۰۱۸ دریافت کرد و «جوکر» در سال ۲۰۱۹ موفق شد ۱۱ نامزدی چشمگیر از جمله بهترین فیلم را به دست آورد. با این حال در ۹ شاخه شکست خورد. «واکین فینیکس» برای بازی در نقش جوکر برنده بهترین بازیگر مرد شد و موسیقی این فیلم نیز یک اسکار را برای lهیلدور گوئنادوتیر» به ارمغان آورد. با وجود سرمایهگذاریهای مالی باورنکردنی و چندین فیلم ابرقهرمانی که بیش از یک میلیارد دلار در گیشه به دست آوردند، این فیلم هنوز جایزه بهترین فیلم را به دست نیاورده است.
گرگ پی.راسل پس از ۱۷ نامزدی برنده اسکار شود
گرگ پی راسل ممکن است مانند جان ویلیامز یا هانس زیمر از موفقیت و شناخت برخوردار نباشد، با این حال، رکورددار بیشترین نامزدی اسکار بدون کسب جایزه است. راسل که برای کارش در صداگذاری در ۱۷ فیلم مختلف نامزد شده است، یک فرد فوقالعاده با استعداد است که هنوز موفق به کسب اسکار برای مشارکت در فیلمهایی مانند «اسکای فال» و «مرد عنکبوتی»نشده است. راسل با حداقل سه پروژه دیگر که در سال ۲۰۲۴ وارد هالیوود می شود به کار خود ادامه می دهد، بنابراین می توان تصور کرد که او در نهایت این رکورد را در اسکار ۲۰۲۵ بشکند.
بازیگری که برنده ۵ جایزه اسکار شود
دریافت نامزدی اسکار در حال حاضر یک دستاورد مهم است، چه رسد به بردن این جایزه. تعداد انگشت شماری از بازیگران برتر بودهاند که چندین جایزه اسکار دریافت کردهاند. بازیگری که بیش از هر کس دیگری موفق به دریافت این جایزه شد «کاترین هپبورن» بود که پیش از درگذشت در سال ۲۰۰۳، چهار جایزه اسکار را در دوران حرفه ای خود کسب کرد. در حال حاضر، چهار بازیگر در قید حیات شامل «دنیل دی لوئیس»، «مریل استریپ»، «جک نیکلسون» و «فرانسس مکدورمند» هر کدام سه جایزه اسکار را به دست آورده اند، اما هنوز کسی نیست که پنج جایزه اسکار در ویترین افتخاراتش داشته باشد.
سینماگر سیاه پوست برنده اسکار کارگردانی شود
در سال ۱۹۹۱، جوایز اسکار اولین نامزد سیاه پوست خود را برای بهترین کارگردانی با «جان سینگلتون» برای فیلم «پسرا در محله» رقم زد. متأسفانه، از آن زمان تاکنون تنها پنج مرد سیاهپوست دیگر نامزد این جایزه معتبر شدهاند، بدون اینکه حتی یک نفر برنده شود. چشمانداز هالیوود و بهویژه افرادی که فیلمها را کارگردانی میکنند، ممکن است هنوز اکثراً مردان سفیدپوست باشند، اما با وجود داستانهای جدید و جالب بسیاری که از افرادی با صداهای دیگر ساختهاند، این امر تکاندهنده است که با گذشت ۹۵ سال از جوایز، اسکار هنوز سهم بیشتری از سیاهپوستان را در این شاخه به رسمیت نشناخته است. «لی دنیلز»، «استیو مککوئینز»،«بری جنکینز»، «جوردن پیل» و «اسپایک لی» دیگر چهرههایی سیاه پوستی هستند که نامزد اسکار کارگردانی شدهاند.
آیا سینماگر زن سیاه پوست نامزد اسکار کارگردانی شده است ؟
با ادامه این واقعیت که هیچ مرد سیاه پوستی تاکنون جایزه بهترین کارگردانی را دریافت نکرده است، هیچ زن سیاه پوستی در این شاخه حتی نامزد هم نشده است. علیرغم نقش باورنکردنی زنان در سینما با فیلمهایی مانند «غرامت« در سال ۱۹۹۹ به کارگردانی «زینبو ایرنه دیویس»، «سپیده دم در دلتا» در سال ۱۹۹۸ ساخته «مایا آنجلو»، زنان سیاهپوست هنوز برای کمکهایشان به سینما تا به امروز در جوایز اسکار نادیده گرفته شدهاند. با توجه به اینکه اولین کارگردان زن برنده بهترین کارگردانی فقط در سال ۲۰۱۰ اتفاق افتاد و سه نفر دیگر از آن زمان برنده شدند، امیدواریم که این طلسم به زودی شکسته شود.
فیلمی که برنده ۱۲ جایزه اسکار یا بیشتر شود
سه فیلم به اندازه کافی خوش شانس بوده اند که ۱۱ جایزه اسکار را از آن خود کرده اند. «بن هور» موفق شد در سالی که حداکثر در ۱۵ رشته واجد شرایط بود در ۱۱ شاخه برنده شود. تایتانیک، سپس موفق شد ۱۴ نامزدی را در ۱۷ رشته ممکن کسب کند و «بازگشت پادشاه» یک حرکت پاک انجام داد و ۱۱ مورد از ۱۱ نامزدی خود را در ۱۷ رشته ممکن برنده شد. با سه فیلم که هر کدام ۱۱ جایزه را به خود اختصاص داده اند، فیلم دیگری ممکن است رکورد را پشت سر بگذارد و ۱۲ یا بیشتر از دسته بندی های ممکن را برنده شود.
فیلمی که نامزد ۱۵ جایزه یا بیشتر شود
با برداشتن این یک قدم جلوتر، احتمال اینکه یک فیلم تنها بتواند در ۱۵ رشته یا بیشتر نامزد شود، بیشتر است. همانطور که در بالا ذکر شد، رکورد بیشترین نامزدی برای یک فیلم ۱۴ است و این یک دستاورد مشترک بین «بن هور» و «تایتانیک» است. اگر فیلمی بتواند همه عناصر را به شکلی منسجم و قانعکننده جمع کند، ممکن است در آیندهای نزدیک شاهد کسب این دستاورد جدید باشیم.
بازیگری که در یک سال برنده نقش اصلی و مکمل شود
در تاریخ اسکار، در مجموع ۱۲ بازیگر موفق به دریافت دو نامزدی بازیگری در یک سال شده اند. بازیگرانی که در چندین پروژه بازی های قدرتمندی ارائه کردند، در یکی به عنوان نقش اول و در دیگری به عنوان نقش مکمل ظاهر شدند. با وجود این که ده ها بار این اتفاق افتاده و هفت نفر از این بازیگران موفق شده اند یکی از این دو شاخه را برنده شوند، هیچ کس نتوانسته هر دو جایزه را در یک سال برنده شود. جوایز اسکار ممکن است هر سال به رکورد شکنی ادامه دهند، اما این نقاط عطف بزرگ همچنان دست نخورده باقی ماندهاند.
انیمیشن سینمایی «گانورا» قهرمانی معلول دارد و به بهانه اکران عمومی این اثر سینمایی سراغ بازخوانی تجربههای موفق از کاراکترهای دارای معلولیت در صنعت انیمیشنسازی دنیا رفتهایم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، بیشتر اوقات وقتی کلمه معلولیت و ناتوانی ذکر میشود، احساس ناراحتی یا ترس به وجود میآید. این موضوع به این دلیل اتفاق میافتد که معلولیت و ناتوانی بهشدت به چیزهای بد، زشت یا حتی خطرناک مرتبط بوده اما نکته اصلی فقط ماهیت ناشناختهای است که ما را فریب میدهد و زمانی که آن را بشناسیم و بفهمیم که چیست، از چیزی که میتوانیم تصور کنیم سادهتر است.
در طول سالها، استودیوهای انیمیشن مانند دیزنی، پیکسار، دریم ورکس و نیکلودئون چند شخصیت معلول را ترکیب کردهاند که شگفتانگیز هستند. ما حتی اگر بخواهیم هم نمیتوانیم آنها را فراموش کنیم.
ناتوانی تقریباً مانند یک موضوع «اسمش را نبر» است و مبحث رایجی نیست که به طور تصادفی با دوستان درباره آن صحبت کنیم. همانطور که خیلی راحت در مورد رژیمهای غذایی گیاهخواران یا روند مد، صحبت میکنیم. سوال این است: چرا که نه؟
آیا این عجیب است که باید بدانیم چگونه با اوتیسم مقابله کنیم؟ بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، تخمین زده میشود که از هر ۱۶۰ کودک، ۱ کودک دارای اختلال طیف اوتیسم است و گزارشگر فلوریدای جنوبی در مورد شیوع بیشتر اوتیسم به نسبت سرطان دوران کودکی، دیابت و ایدز مینویسد.
بنابراین، اگر اوتیسم در افراد بیشتر از مجموع دیابت، سرطان دوران کودکی و ایدز تشخیص داده شود، احتمالاً باید بیشتر از سایر بیماریها نیز درباره اوتیسم بدانیم.
این سوال خوبی است که میتواند به بحثهای بزرگ در مورد چراییها منجر شود! به نظر میرسد که این موضوع به عدم شناخت و ناتوانی درک در مورد معلولیت مربوط میشود، زیرا افراد دارای معلولیت در هیچ جا نمایندهای ندارند و این منجر به بیاطلاعی و انگ به آنها میشود.
اما وقتی شرکتهای انیمیشنسازی تصمیم میگیرند در این موضوع شرکت کنند و شخصیتهایی را علیرغم هر ناتوانی که دارند، زنده نمایند، عالی و دوستداشتنی است و یک نقطه عطف برای همه بهحساب میآید.
با توجه به اکران سراسری انیمیشن سینمایی «مسافری از گانورا» در سینماهای سراسر کشور که قهرمان اصلی آن پسری معلول به نام سهیل است، بیایید با شخصیتهای انیمیشنها، داستانها و ناتوانیهای شگفتانگیز آشنا شویم.
نمو
چه کسی نمو را دوست ندارد؟ بامزهترین ماهی اقیانوس، دلقک ماهی جوانی است که با پدرش زندگی میکند. قبل از اینکه او از تخم خود بیرون بیاید، به دلیل حمله یک باراکودا، تنها تخم نمو سالم ماند. البته کمی ترکخورده بود. در نتیجه آسیب تخم، باله راست نمو کوچکتر از باله چپ او است.
در حین تماشای تمام ماجراهای اقیانوس، هر بار که نمو با مشکلات حرکتی دستوپنجه نرم میکند، پدری فوقالعاده محافظ را در کنار او میبینیم اما زیباترین آموخته این است که نمو هرگز تسلیم نمیشود یا برای باله کوچکتر خود، احساس کمبود نمیکند. در عوض، او آن را با غرور میپذیرد، نه اینکه به آن بهعنوان یک نقطهضعف، نگاه کند.
تصویری که از نمو بهنمایش درآمده بهخوبی یک شخصیت معلول را نشان دهد. او شاد، شجاع و صمیمی است و ما هرگز برای او احساس دلسوزی یا تاسف نداریم. آیا دوست نداشتید نمو باشید و در ماجراهای اقیانوس شرکت داشته باشید؟
دوری
بامزهترین جراح ماهی اقیانوس آرام که تابهحال پیدا کردهایم. انرژی و عشق زیادی که او در سراسر اقیانوس پخش میکند. اگرچه شیرین به نظر میرسد، اما او هرگز به یاد نمیآورد که چه اتفاقی برایش افتاده است، دوری حافظه کوتاهمدت خود را از دست داده است. این میتواند بخش یا تاثیر جانبی یک ناتوانی مانند اوتیسم، افسردگی، آلزایمر یا زوال عقل باشد.
این موضوع میتواند برای افرادی که با مبتلایان از دست دادن حافظه کوتاهمدت در ارتباط هستند، ویرانکننده باشد، زیرا آنها باید پاسخهای مشابه را بارهاوبارها تکرار کنند، اما همزمان به طور مداوم بهخاطر فراموشی خود، عذرخواهی نمایند.
علیرغم اینکه این موضوع تقصیر هیچکس نیست، بسیاری از افراد ناتوان میتوانند با روند مداوم عذرخواهی شناسایی شوند اما عشق همیشه برنده است و درسی که در این انیمیشن باید یاد گرفت این است که دوستان و خانواده دوری، او را همانطور که هست میپذیرند و دوست دارند.
مامان اودی
«برای یک بانوی نابینای ۱۹۷ساله بد نیست!» – مامان اودی. چه جواهری است. مگر نه؟ پیرزنی عجیبوغریب، خونگرم و دانا که قدرت زیادی دارد. شیرینی و لطافت او را همه دوست دارند. در حین تماشای فیلم اصلاً متوجه نابینایی او میشوید؟ من نشدم!
این چیزی است که ما باید در مورد هر فردی که معلولیت دارد احساس کنیم. آنچه در مورد هر فرد مهم است چیزی است که او را تعریف میکند آسیبی نیست که به او وارد شده بلکه روح بزرگ و کارهای زیبایی است که همه آنها میتوانند گاهی خیلی بهتر از هر فرد بدون معلولیت دیگری، انجام دهند.
نابینایی یا کمبینایی امروزه سازمانهای غیردولتی (NGO) بیشتری دارند و به مردم در مورد آن آگاهی میدهند که باعث میشود هنگام صحبت با فردی که نمیبیند احساس گمشدگی نکنید. بااینوجود، هنوز کارهای زیادی باید انجام شود تا جهان را برای نابینایان فراگیرتر کند.
گوژپشت نوتردام
قلب و روح زیبای کازیمودو، در گوژپشت نوتردام، بهعنوان یک فرد ناتوان نشاندادهشده که زشت به دنیا آمده است.
کازیمودو در کودکی در مرتفعترین برج کلیسای جامع، پنهان از دنیا بزرگ شد. درست مانند بسیاری از کودکان (احتمالاً هنوز هم در برخی از نقاط جهان) که به دلیل مشکلات ظاهری مخفیانه بزرگ شدهاند. این جداسازی میتواند ترس، اضطراب یا عدمپذیرش تجربه دنیای بیرون و داشتن یک زندگی عادی را افزایش دهد.
این چیزی است که افراد معلول میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند: فقط زندگی خود را بدون قضاوت بر اساس ناتوانی خود، ادامه بدهد.
هیکاپ
در فیلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم رویکردی تازه به ناتوانی است. با هیکاپ، جوانترین رئیس دهکده آشنا میشویم که به دلیل از دستدادن پایش، اندام مصنوعی دارد.
خشم شب بیدندان، اژدهای او نیز قطع عضو است. هنگامی که هیکاپ به بیدندان شلیک میکند، او بخشی از باله دم و توانایی پروازش را از دست میدهد. هیکاپ یک دم مصنوعی برای بیدندان طراحی کرده و میسازد و در نهایت آنها با هم پرواز میکنند.
داستانهای خوب طراحی شده در سری فیلمهای چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، شگفتانگیز هستند، زیرا در مورد خود معلولیت نیستند، اما تاثیر آن بر شخصیتها، گویای همه چیز است.
تیگر
تیگر ببر داستانهای وینی د پو، دائماً بیشتر از یک فرد معمولی در حال حرکت است، میپرد، صحبت میکند، لبخند میزند و فکر میکند. او مبتلا به اختلال کمتوجهی بیشفعالی (ADHD) است.
علائمی مانند ناتوانی در تمرکز روی هر چیزی و افکار بسیار بیحوصله یا بینظم، گاهی اوقات میتواند تشخیص تفاوت بین ADHD و یک کودک بدرفتار را دشوار کند.
ما باید از دوستان تیگر یاد بگیریم که چگونه روی جنبه مثبت و انرژی بیپایان او تمرکز میکنند. حفظ این ریتم میتواند دشوار باشد، اما مقاومت و قضاوت، تنها باعث میشود افراد مبتلا به ADHD احساس جدایی از دنیا و عدمپذیرش کنند.
رنه
چرخه یک فیلم کوتاه است که برای اولینبار هدف را کاملاً روشن کرد: آگاهی در مورد اوتیسم با خلق داستانی پیرامون رنه، یک دختر مبتلا اوتیسم که در یک کمپ قایقرانی شرکت میکند.
در این فیلم کوتاه بسیاری از علائم رایج در کودکان اوتیستیک مانند نقص شدید در مهارتهای ارتباط اجتماعی کلامی و غیرکلامی و پریشانی یا مشکل در تغییر کنشها یا تمرکز، بهنمایشدرآمدهاند.
جالب است بدانید که صداپیشه رنه، یعنی مدیسون بندی نیز اوتیستیک است. آیا این شگفتانگیز نیست؟
باب اسفنجی شلوار مکعبی
باب اسفنجی پیگیر است، اخلاق کاری باورنکردنی دارد، بینهایت خوشبین است. او یک دوست وفادار، کارمند حرفهای و صاحب حیوان خانگی است. درحالیکه در نگاه اول ممکن است به نظر برسد که باب اسفنجی یک شخصیت برونگرا است که گاهی اوقات دیگران را زودتر از موعد قضاوت میکند؛ اما او اختلال کمبود توجه دارد و نشانههای اجتماعی را دنبال نمیکند.
با بررسی دقیقتر متوجه میشویم که او با یک بیماری روانی دستوپنجه نرم میکند که برخی فکر میکنند سندرم ویلیامز – بورن، ADHA یا اختلال دوقطبی است.
البته، این تشابهات با رفتار و بیماری روانی تایید نمیشود، اما نشاندهنده یک چیز بسیار مهم است: باب اسفنجی مستقل است و علیرغم رفتار، احساسات، نگرشها یا شکل بدنی که دارد، این آگاهی را آشکار میکند که حتی زمانی که با یک فرد مبتلا به این بیماری در ارتباط هستیم فقط باید هر او را همانطور که هست درک کنیم و بپذیریم.
ایور
همه ناتوانیها جسمی یا روانی فوراً تشخیص داده نمیشوند و ایور نمونه بسیار خوبی از آن است. حالت چهره و بدن او منعکسکننده خستگی است و نگاه بسیار غمانگیزی به زندگی دارد. او علائم نوعی بیماری روانی را نشان میدهد که میتواند یک اختلال افسردگی باشد.
بسیاری از مردم هنوز فکر میکنند که افسردگی فقط برای افراد لوس و ضعیف است، اما حقیقت این است که میتواند مکان پر پیچ و خمی باشد. حمایتکردن و عدم تلاش برای تغییر ایور چیزی است که دوستان او عاقلانه و آسان به ما میآموزند.
رخورد با افراد مبتلا به بیماری روانی میتواند چالشبرانگیز باشد و دانستن بیشتر در مورد آن به افراد کمک میکند تا احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند و درعینحال با تمام آن احساسات بدی که در درونشان فریاد میزنند، کنار بیایند. بار دیگر عشق و پذیرش بیقیدوشرط، بهترین دارو است.
جینجی نان زنجفیلی
در فیلم شرک، با یکی از دوستان او آشنا میشویم: مرد شیرینی زنجفیلی که با نام «جینجی» نیز شناخته میشود. لرد فارکواد به یک محافظ دستور داده است که با بریدن هر دو پای جینجی، او را شکنجه کند.
این لحظه بسیار ظالمانه و ترسناکی است، اما حقیقت اینجاست که ممکن است این حادثه (ازدستدادن عضوی از اعضای بدن) برای هر کسی در هر مقطعی از زندگی به دلیل تصادف رانندگی یا هر دلیل دیگر اتفاق بیفتد. اما حالا ما با افتخار به جینجی که به دلیل نداشتن پاهایش با عصا راه میرود، نگاه میکنیم.
جینجی به ما نشان میدهد که چه اراده قویای دارد. علیرغم استفاده از عصا، هنوز آنقدر سریع میدود که معلولیت نمیتواند او را متوقف کند یا بر درک دیگران از او تاثیر بگذارد.
آیا آماده هستید که همه این شخصیتها را با یک آگاهی کاملاً جدید (دوباره) ببینید؟
آنها همان شخصیتهای سابق هستند، اما شما متفاوت خواهید بود؛ زیرا یاد میگیرید که علیرغم مشکلاتی که ممکن است با آنها مواجه شوند، اجازه نمیدهند از کسی کمتر باشند. آنها همیشه منحصربهفرد و قابلاحترام هستند.
این روزها «آلن دلون» ۸۸ ساله احوال خوبی ندارد و وارثان این ابرستاره سینمای فرانسه و جهان برای میراث عظیمی که از وی برجا خواهد ماند یک جدال حقوقی را آغاز کردهاند و شاید پیش بینی چنین روزی بود که گفته بود «از این زمانه متنفرم و آماده مرگ هستم.»
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، چندی پیش انتشار عکسی، آلن دلون را خندان در کنار «آنتونی دلون» و «فابیان دلون» دو پسر و نوه های خود در مراسم شام شب کریسمس ۲۰۲۴ نشان می داد، اما این آرامش قبل از طوفان بود.
اواسط دی ماه بود که رسانه ها از شکایت آلن دلون و «آنوشکا دلون» تنها دخترش از آنتونی دلون فرزند بزرگ وی خبر دادند. ماجرا به سال ۲۰۱۹ باز می گردد، زمانی که آنتونی دلون در مصاحبه با رسانه ها، تصویری توام با ضعف از پدر خود ارائه کرد و گفته بود وی پیر شده و در حال مرگ است.
آلن دلون نیز این اظهارات را پرخاشگری نسبت به خود تلقی و اعلام کرد به شدت از جو رسانهای که توسط پسرش سازماندهی شده شوکه شده و نمیتواند پرخاشگری آنتونی را که مدام به او میگوید سالخورده است، تحمل کند.
این فوق ستاره سینمای فرانسه اکنون به همراه دخترش شکایتی را به اتهام افترا و آزار علیه آنتونی دلون تنظیم کرده است.
آنوشکا دلون چندی پیش در گفت وگوی تلویزیونی در مورد وضعیت آلن دلون گفت، او وضعیت خوبی ندارد و از اینکه می بیند زندگی خصوصیش جلوی چشم همه افتاده از درون شکسته شده است.
آنتونی دلون هم برای جا نماندن از خواهر خود در مصاحبه ای گفت: من دارم برای او(آلن دلون) می جنگم. جنگ من برای پول ارث و میراث نیست؛ من می جنگم تا خواسته او برآورده شود. تکلیف ارث پدر روشن شده است. واضح بگویم سهم خواهرم (آنوشکا) از دارایی پدر ۵۰ درصد و سهم و من و برادرم(فابیان) ۵۰ درصد است، یعنی ۲۵ درصد من، ۲۵ درصد فابیان.
وی افزود: اما یک موضوع وجود دارد و اینکه پدر می خواهد در شهر «دوشی» زندگی و همان جا هم فوت کند اما خواهرم می خواهد او را با خود به سوئیس ببرد؛ نگرانی وکیل و خواهرم از چیست؟ اینکه که پدر مجددا شهروند فرانسه به حساب بیاید به ضرر من و برادرم است. ما شهروندی فرانسه را داریم یعنی باید ۴۵ درصد مالیات بدهیم اما او(آنوشکا) شهروندی سوئیس را دارد ساکن شهر ژنو است و مالیات او صفر خواهد بود. اما ما می خواهیم خواسته پدر انجام شود به این خاطر مهم نیست که مشمول مالیات شویم اما خواهرم نمی خواهد این پول را بدهد.
در حالیکه در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی ستارگان آمریکایی نظیر «استیو مک کوئین»، «مارلون براندو»، «پل نیومن» و «رابرت ردفورد» نگاه مخاطبان سینما را به تسخیر خود در آورده بودند، بازیگری فرانسوی به نام آلن دلون در سینمای اروپا ظهور کرد که به نمادی جاودان از ضد قهرمانی جذاب و تنها تبدیل شد.
«آلَن فابیَن موریس مارسِل دُلون» معروف به آل دلون هشتم نوامبر ۱۹۳۵ در روستایی حوالی پاریس چشم گشود. در پی جدایی پدر و مادر آلن دلون، سرپرستی او به یک خانواده واگذار شد اما مرگ نابهنگام این خانواده سرپرست، آلن دلون را مجبور کرد که نزد مادر خود بازگردد.
در نوجوانی سر پر شر و شوری داشت و پس از ترک تحصیل، ترک خانه را به کار در قصابی ناپدری ترجیح داد و به ارتش ملحق شد.
آلن دلون در یگان تفنگداران دریایی به عنوان چترباز به خدمت درآمد و پس از تجربه حضور در جنگ اول هندوچین در سال ۱۹۵۴، سال ۱۹۵۶ از خدمت در ارتش مرحض شد.
پس از طی دوران خدمت، برای کسب درآمد ثابت و مستقل از خانواده، پس از مدتی فعالیت به عنوان باربر، پیش خدمت یکی از کافههای پاریس شد و اما شانس دوستی با «ژان کلود بریالی» بازیگر سینما، سرنوشت او را برای همیشه تغییر داد.
داستان از اینجا آغاز شد که ژان کلود بریالی و آلن دلون سال ۱۹۵۷ تصمیم گرفتند به جشنواره کن بروند، آلن دلون که لباس مناسبی برای حضور در جشنواره نداشت، یک دست لباس کرایه کرد و همان شب قد و بالایی مناسب، صورت بی عیب و نقص، چشمان آبی و موهای با فرق یک ور آلن دلون نظر بسیاری از سینماگران حاضر در جشنواره را به خود جلب کرد و از این به بعد بود، آلن دلون دیگر آلن دلون سابق نبود و یک شبه به یک ابرستاره سینما تبدیل شد.
آل دلون سال ۱۹۷۰ و زمانی که برای مدتی در آمریکا به سر می برد، در گفت وگوی تلویزیونی ضمن تایید این داستان گفت: آن موقع خیلی جوان و تازه از ارتش برگشته بودم. قرار نبود بازیگر شوم. در کل اصلا نمی دانستم می خواهم چه کاری کنم.
و در پاسخ مجری که پرسید که این درست است که در جشنواره کن کشف شدی و کت وشلوار اجاره ای پوشیده بودید، افزود: بله درسته، هنوم هم بعضی وقت ها کت و شلوار قرض می گیرم.
آلن دلون سال ۱۹۵۷ بدون اینکه حتی آموزش یا دوره بازیگری دیده باشد، به دعوت ایو آلگره در فیلم سینمایی «وقتی زنی دخالت میکند» بازی کرد.
سال های پایانی دهه ۶۰ برای آلن دلون با بازی در «زیبا باش اما خفه» و «کریستین»(۱۹۵۸) و «زنان ضعیف هستند» و «راه جوانی» (۱۹۵۹) با پایان رسید.
سال ۱۹۶۰ آلن دلون با بازی در فیلم ماندگار «روکو و برادرانش» ساخته لوکینو ویسکونتی به شهرت فراوانی رسید.
آلن دلون در این فیلم نقش «روکو» فرزند خانواده سیسیلی را بازی می کند که برای یافتن کار به شهر میلان روی آوردهاند اما مصایب جامعه شهری باعث کشمکش های فراوانی برای اعضا خانواده بویژه روکو و دیگر برادران او «چیرو» و «سیمون» می شود.
آلن دلون در «روکو و برادرانش» یکی از ماندگارترین بازی های خود را ارائه داد و آن چهره جوان، زیبا و معصوم را در خدمت ایفای نقش روکو جور کش خانواده در آورد.
فیلم «کسوف»(۱۹۶۲) به کارگردانی میکل آنجلو آنتونیونی یکی دیگر از فیلم های مطرح آلن دلون است. وی در این فیلم در نقش یک دلال بورس با مونیکا ویتی همبازی شد.
سال ۱۹۶۳ با بازی در فیلم درام تاریخی «یوزپلنگ» دومین همکاری لوکینو ویسکونتی را رقم زد. این فیلم برنده جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن ۱۹۶۳ و همچنین نامزد اسکار بهترین طراحی لباس در سال ۱۹۶۴ شد.
ژان پیر ملویل سال ۱۹۶۷ محبوب ترین نقش سینما را در فیلم تحسین شده «سامورایی» به آلن دلون واگذار کرد. «سامورایی» از جمله آثار برجسته «موج نو» سینمای فرانسه محسوب می شود و داستان آدمکشی به نام «جف کاستلو» است که در ازای گرفتن پول، سفارش قتل افراد را می پذیرد اما یک شب پس از قتل رییس یک کارباره، بطور تصادفی با زنی(والری) که نوازنده پیانو است برخورد می کند. نوازنده یکی از شاهدان قتل است اما در اداره پلیس از شهادت علیه قاتل خودداری می کند … .
ژان پیر ملویل با ساخت صورتی سنگی و بی احساس از چهره زیبایی آلن دلون، به نحوی استادانه جف کاستلو خود را خلق کرد و آلن دلون نیز یکی از بهترین انتخاب های خود را ثبت کرد. سامورایی الهام بخش بود و نزد منتقدان جایگاه ویژه ای دارد اما آنچه که این اثر را در ذهن ها ماندگار کرد، شمایل جف کاستلو است که در آلن دلون با آن نگاه خیره، سرد، سکوت و نیز کلاه و بارانی خوش قواره تجلی یافته است.
«دسته سیسیلی ها»(۱۹۶۹) دومین همکاری آلن دلون و آنری ورنوی پس از «هر شمارهای میتواند برنده باشد» است. «دسته سیسیلی ها» اثری حادثه ای است که در بستر ماجرای یک سرقت بزرگ، کشمکش درون گروه های مافیایی و جدال آنها را با پلیس روایت می کند.
ژاک دری سال ۱۹۷۰ آلن دلون و ژان پل بلموندو دو ابرستاره سینمای فرانسه را در فیلم گانگستری مافیایی «بورسالینو» به بازی گرفت.
پس از موفقیت «سامورایی»، ژان پیر ملویل برای ساخت فیلم پلیسی حادثه ای «دایره سرخ» به سراغ آلن دلون رفت و شمایلی دیگر از ضدقهرمان تنها را ارائه داد.
آل دلون که سال ۱۹۶۶ با بازی در وسترن «تگزاس آنسوی رودخانه» تجربه حضور در هالیوود را پشت سر گذاشته بود، سال ۱۹۷۱ در وسترن «آفتاب سرخ» به کارگردانی ترنس یانگ ایفای نقش کرد.
دهه ۷۰ میلادی را با بازی در تعدادی فیلم از جمله «اولین شب آرامش»، «معالجه»، «اسلحه بزرگ»، «عقرب»، «دو مرد در شهر»، «زورو»، «آقای کلاین» و «کنکورد» سپری کرد.
دهه ۸۰ میلادی، آلن دلون دست به کارگردانی زد و فیلم های «برای پنهان کردن یک پلیس»(۱۹۸۱) و «ضارب»(۱۹۸۱) را ساخت و خود نیز در آنها ایفای نقش کرد.
«موج نو»(۱۹۹۰) عنوان فیلمی به کارگردانی ژان لوک گدار است و آلن دلون جلوی دوربین مطرح ترین کارگردان موج نو سینمای فرانسه قرار گرفت.
دهه ۹۰ میلادی به جز یکی دو مورد از جمله «بازگشت کازنووا»(۱۹۹۲) و نیمه شانس(۱۹۹۸) اثر برجسته ای ندارد.
تنها نقطه برجسته حرفه ای آلن دلون پس از سال ۲۰۰۰ نیز بازی در نقش «فرانک ریوا» مامور پلیس مبارزه با مواد مخدر در سریالی پلیسی جنایی به همین نام به کارگردانی فیلیپ ستبون بود که در دو فصل پخش شد و سرانجام بازنشستگی خود را اعلام کرد.
آلون دلون در دوران حرفه ای خود با کارگردانان نامداری همکاری داشته و در کنار بازیگران بزرگی از جمله آنتونی کوئین، برت لانکستر، چارلز برانسون، ژان گابن، لینو ونتورا، دین مارتین، جان ماریا ولونته، ایو مونتان، کلودیو کاردیناله، ریچاد برتون، اینگرید برگمان، عمر شریف، جین فوندا، ریچارد برتون و توشیرو میفونه ایفای نقش کرده است.
وی طی فعالیت در سینما جوایز متعددی نیز کسب کرده است. آلون دلون سال ۱۹۸۵ جایزه سزار بهترین بازیگر مرد را برای بازی در فیلم «داستان ما»(۱۹۸۴) دریافت کرد و در چهل و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین برنده خرس طلایی افتخاری شد و در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۹ جایزه نخل طلای افتخاری را بدست آورد.
آلن دلون در سال های ابتدای فعالیت در سینما با رمی اشنایدر آشنا شد و در چند فیلم با یکدیگر بازی کردند اما این آشنایی هیچگاه به ازدواج ختم نشد. آلن دلون سه بار ازدواج کرده و «آنتونی»، «آنوشکا» و «فابیان» محصول این ازدواج ها هستند.
آلن دلون سال ۱۹۶۸ در پی کشف جسد «استفن مارکوویچ» محافظ سابق خود در گاراژ یک خانه، گرفتار پرونده جنایی اما از آن تبرئه شد.
وی افزون بر بازیگری، با راه اندازی کمپانی فیلمسازی و نیز تاسیس یک شرکت هواپیمایی ثروت هنگفتی به دست آورد.
آلن دلون همچنین دستی بر پرورش اسب های مسابقه دارد و کلکسیون آثار هنری و عتیقه، او را صاحب گنجینه بی نظیری کرده است.
همچنین محصولات تجاری مانند سیگار و عطر با برند «آلن دلون» تحت پوشش شرکت وی در سراسر جهان به فروش می رسد.
این در حالیست که آلن دلون در مصاحبه ای تلویزیونی گفته بود، از تجارت و بیزنسن هیچ سر رشته ای ندارد و کارهای تجاری او را وکلا وی انجام می دهند.
آلن دلون نقش های آمیخته با تنهایی فراوانی دارد و سالها پیش در مصاحبه ای وقتی از او پرسیده شد که چرا شخصیت های تنها را دوست دارد و احتمال دارد که از درون تنها باشد، پاسخ داد: فکر می کنم همه افراد در سطوح مختلف و به نسبت های مختلف تنها هستند، مطمئن هستم که من هم تنها هستم و این تنهایی را در خود پیدا کردم.
معروف و مشهودترین نقطه تمایز آلون دلون با سایر بازیگران زیبایی او بود، و وی سالها پیش در گفت وگوی خود را شبیه مادرش توصیف کرد و گفت، زیبایی خود را از مادر به ارث برده است.
آلن دلون اواخر سال ۱۳۹۶ در گفت وگوی عنوان کرد دنیا برایم دیگر بسیار تنگ شده و همه چیز مهیاست، آماده مرگ هستم.
وی در این مصاحبه گفت: از این زمانه متنفرم، حالم را به هم می زند. همه چیز تحریف شده و اشتباه است… می دانم بدون هیچ تاسف و افسوسی این دنیا را ترک خواهم کرد. همه چیز آماده است حتی گورم که در معبدی انتظارم را می کشد.
آلن دلون همچنین بر عشق و علاقه خود به بازیگری صحه گذاشت و گفت: چه در سینما و چه در تئاتر همواره سعی کرده ام به طبیعی ترین شکل ممکن بازی کنم. در واقع هرگز بازی نکرده ام بلکه (همه لحظه های جلوی دوربین و تماشاگر را) زندگی کرده ام.
وی همچنین در این مصاحبه پرده از حقایق تلخ زندگی خود برداشت: وقتی به خود آمدم، دیدم انگار بچه یتیمی هستم که در دل یک خانواده میزبان زندگی می کنم. هرگز ندیدم که پدر و مادرم با هم باشند. پدر گوشه ای بود و مادر گوشه دیگر. هریک از آنها بر روی رودخانه ای و من میان دو رود بر روی جزیره.
آلن دلون در این مصاحبه از «تنهایی» خود یاد می کند: خلاءهایی در زندگی هست که هرگز پر نمی شود. حتی زمانی که با زنی می زیستم، وقتی زنی را دوست داشتم باز هم احساس تنهایی می کردم این حس همیشه با من است.
در این اوضاع و احوال روحی، درگذشت ژان پل بلموندو همقطار قدیمی وی، اثر عمیقی بر آلن دلون گذاشت. آلن دلون طی ۶۰ سال بازیگری، با بازیگران متعددی همکاری کرده اما با ژان پل بلموندو صمیمت بیشتری داشت.
ژان پل بلموندو ۶ سپتامبر ۲۰۲۱ درگذشت و آلن دلون در واکنش به این خبر غمگین گفت: ویران شدم، او دوستی بود که از دست دادم و همکاری بود که بیش از ۶ دهه یکدیگر را میشناختیم.
آلن دلون ژوئن ۲۰۱۹ دچار سکته مغزی شد اما از مرگ رهایی یافت اما اوایل سال ۲۰۲۲ میلادی بود که رسانه ها از تصمیم آلن دلون برای مرگ خودخواسته(اتانازی) خبر دادند.
این خبر را آنتونی دلون در گفت وگو با شبکه RTL آلمان فاش کرد و گفت، که پدرش از او خواسته علاوه بر اجرای اتانازی، تا آخرین دقیقه در کنارش بماند اما او نپذیرفته و از همین رو، خواهرش آنوشکا پایان دادن به زندگی پدرشان را بر عهده گرفته است.
اما فابیان دلون چندی بعد این خبر را تکذیب کرد و آن را جعلی دانست.
آلن دلون از سرشناس ترین بازیگر اروپایی و جهان نزد ایرانیان است و اکثر فیلم های وی در ایران به نمایش درآمده است. وی پیش از انقلاب اسلامی نیز سفری به ایران داشت.
اما مهمترین عامل که باعث شهرت آلن دلون در ایران شد، صدای خسرو خسروشاهی بود که در دوبله بر چهره این ابرستاره سینما می نشست و فیلم های آلون دلون را تماشایی می کرد.
به هر روی آلن دلون بازیگری است که طی ۶۰ ساله گذشته تاثیر فراوانی بر سینما و مخاطبان وسیع آن گذاشته، و شمایل محبوب، تنها و بی همتای «ضدقهرمان» برجا مانده از او، کار هر بازیگری را برای کسب جایگاه این ابرستاره سینما بسیار سخت و شاید بعید کرده است.
نامزدهای چهل و چهارمین دوره جوایز تمشک طلایی برای معرفی بدترینهای سال هالیوود در حالی اعلام شد که چهرههای سرشناسی در میان نامزدها حضور دارند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، در آستانه اعلام نامزدهای اسکار ۲۰۲۴ برای معرفی موفقترین فیلمهای سال هالیوود، نامزدهای چهل و چهارمین دوره جوایز تمشک طلایی ویژه بدترینهای سینمای آمریکا نیز اعلام شد و فیلم «بیمصرفها ۴» در ۷ رشته نامزد دریافت جایزه شد.
دو فیلم «جن گیر: معتقد» و «وینی پو: خون و عسل» نیز هر کدام در ۵ رشته نامزد جایزه تمشک طلایی شدند. دو فیلم پرهزینه ابرقهرمانی شامل «شزم: خشم خدایان» و «مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی» هم هر کدام در ۴ رشته نامزد کسب جایزه شدند.
از مهمترین نامزدهای امسال جوایز تمشک طلایی میتوان به راسل کرو، هلن میرن، وین دیزل، جیسون استتهام، جنیفر لوپز، مل گیبسون، فرانکو نرو، بیل موری و سیلوستر استالونه اشاره کرد.
سال گذشته فیلم «بلوند» ساخته «اندرو دومنیک» که در ۸ شاخه نامزد این جوایز شده بود در نهایت تمشک طلایی بدترین فیلم سال هالیوود را از آن خود کرد.
فهرست نامزدهای جایزه تمشک طلایی ۲۰۲۴:
بدترین فیلم جن گیر: معتقد بی مصرفها ۴ مگ ۲: گودال شزم! خشم خدایان وینی پو: خون و عسل
بدترین بازیگر مرد راسل کرو / جن گیر پاپ وین دیزل / سریع و خشن ۱۰ کریس ایوانز / ورح شده جیسون استاتهام / مگ ۲: گودال جان وویت / بخشش
بدترین بازیگر زن آنا د آرماس / روح شده مگان فاکس / جانی و کلاید سلما هایک / آخرین رقص مایک جادویی جنیفر لوپز / مادر هلن میرن / شزم! خشم خدایان
بدترین بازیگر نقش مکمل زن کیم کاترال / درباره پدرم مگان فاکس / بیمصرفها۴ بای لینگ / جانی و کلاید لوسی لیو / شزم! خشم خدایان مری استوارت مسترسون / پنج شب با فردی
بدترین بازیگر نقش مکمل مایکل داگلاس / مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی مل گیبسون / خبرچین سری بیل موری / مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی فرانکو نرو /جن گیر پاپ سیلوستر استالونه / بیمصرفها ۴
بدترین کارگردان ریس فریک-واترفیلد / وینی پو: خون و عسل دیوید گوردون گرین / جن گیر: معتقد پیتون رید / مرد مورچهای و زنبورک: شیدایی کوانتومی اسکات واو / بیمصرفها ۴ بن ویتلی / مگ ۲: گودال
بدترین فیلمنامه جن گیر: معدقد بیمصرفها ۴ ایندیانا جونز وگردانه سرنوشت شزم! خشم خدایان وینی پو: خون و عسل
برندگان نهایی جوایز تمشک طلایی روز نهم مارس (۱۹ اسفند) اعلام میشوند.
دبیرخانه دائمی جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان در دومین روز المپیاد فیلمسازی نوجوانان ایران به یک لوکیشن جذاب سینمایی تبدیل شد. نوجوانان سینماییِ مهمان اصفهان در کارگاههای خود مشغول انجام کارهای مرتبط جهت عرصه رساندن فیلمنامهها، تغییر جزئیات، طراحی میزانسن و زاویه دوربین و گشت و گذار میدانی برای کشف لوکیشنهای خاص و جذاب بودند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، روز گذشته در هوای سرد آخرین روز دیماه، گرمای دبیرخانه و جلسات نگارش طرح فیلمنامه از ۹ صبح تا ۱۲ ظهر بچههای سینما را به خود خواند. سرزندگی و فعالیت گروهی در کلاسها و راهروها از صبح پدیدار شده، بچهها در حال تلاش برای سروشکل دادن به ایدههایی بودند که تا نیمه راه فیلمنامه آمده و حالا در مرحله ای قراردارد که باید روندِ پیشرفت شخصیتهای فیلم، به نیمه رسیده و خود را برای رسیدن به نقطه اوج آماده کند.
المپیاد، تلاش نسل گذشته و نسل آینده
دبیرخانه، به پشت صحنه جذاب تلاش نسل گذشته و نسل آینده سینمای ایران مبدل شده بود. این تعریف، از همکاری جالب و مهرآمیز مربیها، بچهها و کادر هنری بیشتر به چشم میآمد. این امر، نشان از آموزههای مهم کار جمعی دارد. افراد میکوشند تا با تعامل با هم از صبح تا شب، به کلماتی که تبدیل به فیلمنامه میشوند جان ببخشند تا درنهایت امر، فیلمهای کوتاه ساخته شوند. بنابراین، هدف صرفا نوشتن فیلمنامه و ساختن فیلم نیست. باهم بودن، برای درکنار هم بودن است.
در هر کلاسی داستانی در جریان است
در هر کلاسی داستانی در جریان است. نوجوانهای سینمایی روی بسط و گسترش ایدهها به فیلمنامههایی که قرار است در روزهای آینده منسجم شود به توافق رسیدهاند. بسیاری از آنها به همراه مربیهایشان برای بازدید از لوکیشنها رفته و با یک تیر، دونشان زده اند: هم با بافت شهری آشنا شده و هم به سنجش موقعیت شخصیتهایشان در موقعیت واقعی پرداختهاند. عدهای از آنها به میدان نقش جهان و کوچهها و بافت تاریخی پیرامون آن رفتهاند، عدهای دیگر به سبزه میدان و کوچههای اطراف آن رهسپار شدهاند. عدهای هم در ستاد جشنواره مشغول جدل منطقی برای برطرفکردن حفرههای موجود در فیلمنامهها هستند.
برخی از بچه ها که ریزبین ترند، رفتار و حرکات مردم را هم زیرنظرگرفته اند. حواسشان به دیالوگها، رنگ و نور، نحوه تعامل آدمها باهم و با محیط هم بوده است. آنها، کار عملی را اینگونه یاد میگیرند.
سفر عروسکهای خمیری در المپیاد فیلمسازی
انیماتورهای آینده، در کلاس مشغول ساخت عروسکهای خمیری بودند و حالا آماده میشدند تا سفرِ قهرمانی شخصیت داستانیشان را برای روزهای آینده تکامل ببخشند. آنها از نگاه جالب رهگذران برای پروژه فیلمبرداریشان هم سخن گفتند؛ از تعجب رهگذران و از خنده ملیحی که بر لبان برخی از آنها نقش میبسته است.
فیلم سینمایی «آه سرد» به کارگردانی ناهید صدیق در جشنواره فیلم سانتاباربارای آمریکا به رقابت میپردازد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلم سینمایی «آه سرد» به کارگردانی ناهید صدیق و تهیه کنندگی رضا محقق در اولین حضور جهانی خود به بخش رقابتی سی و نهمین جشنواره فیلم سانتاباربارا راه یافت.
این رویداد از ۷ الی ۱۷ فوریه ۲۰۲۴ مصادف با ۱۸ تا ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ در شهر ساحلی سانتاباربار در شمال لس آنجلس با حضور چهره های شناخته شده سینمایی از سراسر جهان برگزار خواهد شد.
فیلم سینمایی «آه سرد» در ۲ نوبت در روزهای ۹ و ۱۱ فوریه برای مخاطبان این جشنواره نمایش داده خواهد شد.
ایمان صدیق، علی باقری، محمد اشکانفر، سالار دریامج، امیر شمس، امیر آرام، کوروش اشراقی، حسام رضاییان، اهورا بهرامی، برسام بهرامی بازیگران این فیلم هستند.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: «بها و بهرام در جادهای سرد و کوهستانی همراه و همسفر شدهاند بیآنکه حرفی برای گفتن داشته باشند. بها در فکر انتقام است تا به رنجی بیست ساله پایان دهد.»
برخی از عوامل «آه سرد» عبارتند از نویسنده و کارگردان: ناهید صدیق، مدیر فیلمبرداری: مسعود امینیتیرانی، مدیر صدابرداری: آرش برومند، طراح گریم: سید جلال موسوی، تدوینگر: پویان شعلهور، طراحی و ترکیب صدا: حسن مهدوی، آهنگساز: فواد قهرمانی، اصلاح رنگ: سامان مجدوفایی، آرش کاظمزاده، جلوههای ویژه بصری: هادی اسلامی، برنامهریز و دستیار کارگردان: صالح غربیجوان، طراح صحنه و لباس: ناهید صدیق، هماهنگی تولید: امیرمهدی نوری، طراح پوستر: احسان برآبادی، دستیار تدوین: مصطفی وزیری، مدیر صحنه: علی کاشانی، دستیار یک فیلمبردار: سیدمهدی حسینی، دستیار دوم کارگردان: شبنم شعاریان، گروه تدارکات: محمد وطنچی، حمید صالحیزاده، محسن زندی، منشی صحنه: مهران رضایی، دستیاران فیلمبردار: علی افضلی، وحید حاتمیکیا، رضا دعاوی و سیدفرشاد شورابی، عکاس: محمود بهرامی، مجری گریم: حسین محمدنژاد، دستیار صدابردار: علیرضا متقی، دستیار لباس: زهرا امیری خدمات: محمدرضا مقراضی و سپهر مقراضی، تیتراژ: محمدرضا دوستی، پخش بینالملل: محمد توری وریان، سرمایهگذار و مجری طرح: احمد بهرامی، تهیهکننده: رضا محقق، مدیر روابط عمومی: نغمه دانشآشتیانی.
مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی با انتشار پیامی حادثه تروریستی کرمان را محکوم کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، در پی حمله تروریستی چهارشنبه ۱۳ دی ماه و شهادت عدهای از هموطنانمان در کرمان و زخمی شدن تعدادی دیگر از آنها مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی پیامی منتشر کرد.
در این پیام نوشته شده است:
«ایران، در سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی که یاد و خاطره قهرمانیها و مهرش به وطن و مردمش، ماندگار است، دوباره سوگوار شد. دیروز زنان، مردان و کودکان به مسلخ رفتند تا ثابت شود دشمن همچنان ناجوانمردانه میجنگد و آرامش، وحدت ملی و امنیت ما را نشانه گرفته است.
مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی ضمن محکوم کردن حادثه تروریستی کرمان و ابراز همدردی با خانوادههای معظم شهدا، از خداوند متعال برای مجروحان عافیت و برای بازماندگان صبر مسئلت دارد.»