محمد خزاعی در حالی یک ماه پیش وعده داد که طی ۱۰ روز دبیر چهلودومین جشنواره فیلم فجر را معرفی میکند که این وعده هنوز محقق نشده است!
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، چهارم اردیبهشت ماه همین امسال بود که محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی وعده معرفی دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر را تا «ده روز دیگر» داد تا رسانهها ۱۴ اردیبهشت را روز اعلام دبیر جدید این رویداد بدانند.
خزاعی در همان مصاحبه عنوان کرده بود که شورای سیاستگذاری چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز آغاز به کار کرده است و همزمان از یک برنامهریزی منسجم و مطلوب برای فراهم آوردن مقدمات برگزاری جشنواره گفته بود اما گویی فرآیند انتخاب و معرفی دبیر، تا به اینجا نتوانسته است از این برنامهریزی منسجم، بهرهمند شود!
چالش همیشگی برای معرفی دبیر فجر
«جشنواره فیلم فجر رویه و سیاستگذاری ثابتی ندارد»، این انتقادی است که در طول عمر بالغبر چهار دههای این رویداد همواره به آن وارد بوده است، رویدادی که هر بار با تغییر مدیران و دبیرانش چهرهای تازه به خود میگیرد، گاه قوانین و آیین نامهاش بنا به سلایق مختلف، تغییر میکند و گاه حتی با ورود دبیر جدید جزییترین مسایل آن هم دستخوش تغییر میشود.
همین نکات باعث شده است تا هر ساله سینماگرانی که قصد ورود به این ماراتن را دارند با سوالها و ابهامات تازهای نسبت روند برگزاری این جشنواره مواجه شوند.
از همین رهگذر است که منتقدان و کارشناسان سینما همواره بر این موضوع تاکید میکنند که برای هویتمند شدن جشنواره فیلم فجر بهتر است آییننامه این رویداد ثابت باشد و دوره تغییر و تحول برگزارکنندگان و در رأس آنها دبیر هم آنقدری بلندمدت باشد که فرصت برنامهریزیهای دوراندیشانهتر برای اجرای بهتر مفاد آییننامه را داشته باشند.
تغییر و تحول در سازوکار برگزاری جشنواره فجر متأثر از آمد و شد دبیرانی با سلایق مختلف اما به اندازهای است که حتی تعداد جوایز این رویداد هم از آن مصون نمانده و در دورههای مختلف شاهد افزایش و یا کاهش تعداد سیمرغهای اهدایی بودهایم. سیاستهای مربوط به ارزیابی محتوایی آثار که به طریق اولی در این فرآیند دستخوش تحول میشوند!
همه این موارد سبب شده است معرفی دبیر جشنواره در آستانه هر دوره، زیر ذرهبین رسانهها قرار بگیرد.
انتخابهای خزاعی
حالا سه دوره است که زمام امور جشنواره فیلم فجر به دست محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی افتاده است؛ مدیری که از ابتدای تکیه زدنش بر کرسی ریاست سازمان سینمایی تاکنون تمایلی به برگزاری نشست خبری در جهت تبیین اهداف مجموعه تحت نظارتش در قالب پاسخ به پرسشهای اصحاب رسانه نداشته است و در ایام پس از برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر دیگر حتی پاسخ به پیگیریها و مطالبات موردی اصحاب رسانه در قالب گفتگوهای خبری را هم به حداقل رسانده است! این رویکرد باعث شده است ارتباط درست مدیریت سینما با فضای رسانهای قطع شود و شایعات و گمانهزنیها اعتباری بیش از اخبار رسمی پیدا کنند.
در چنین شرایطی محمد خزاعی برخلاف همه گمانهزنیها در اولین گام ورودش به عرصه مدیریت، مسعود نقاشزاده را به عنوان دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی کرد.
مسعود نقاشزاده چهرهای ناآشنا نبود و سابقه کارگردانی فیلم سینمای هم در کارنامه حرفهای خود داشت اما گزینهای غیرمنتظره برای این سمت حساس بود. شاید به همین دلیل هم بود که عدم حضور میدانیاش در روزهای نخستین جشنواره آن سال حاشیهساز شد.
هرچند در اخبار رسمی اینگونه اعلام شد که این غیبت به دلیل ابتلای نقاشزاده به بیماری کرونا بوده اما این شائبه را ایجاد کرده بود که در پس او، فرد دیگری کارهای جشنواره فیلم فجر را مدیریت میکند. نقاش زاده اما پس از اتمام دوران نقاهتش در سالن برگزاری این رویداد حضور پیدا کرد و پاسخهای صریح خود به سوالات خبرنگاران به شائبهها پایان داد.
این اما پایان چالشهای مسعود نقاشزاده در مقام دبیر نبود، در همان دوره بود که انتشار زود هنگام برندگان جشنواره حین برگزاری آیین اختتامیه و قاچاق برخی فیلمهای حاضر در این رویداد، دردسرهایی را برای او رقم زدند.
مجتبی امینی که در فضای رسانه بیش از هر چیز به واسطه تهیهکنندگی مجموعه «گاندو» شناخته میشد دومین دبیری بود که از سوی محمد خزاعی برای راهبری جشنواره فیلم فجر انتخاب شد، در دوره چهلویکم و در همان سالی که التهابات اجتماعی بر همه فعالیتها سایه انداخته بود، جشنواره فجر هم از این قاعده مستثنی نبود، رویدادی که از منظر حضور چهرهها کمفروغترین دوران خود را سپری میکرد با کاهش آمار مخاطبان امینی را هم در میانه راه برگزاری به این جمعبندی رساند که در قالب دلنوشتهای اذعان کند در غیاب همه اهالی سینما، فجر رونق همیشگی خود را نداشته است.
اینگونه بود که دومین دبیر منتخب از سوی محمد خزاعی هم دوره پرچالشی را پشت سر گذاشت. حاشیههایی همچون اعلام با تاخیر اسامی فیلمها و داوران، تاخیر در رسیدن نسخه نهایی فیلمها و مهمتر از همه حذف سیمرغ مردمی از حاشیهسازترین تصمیمات در دوره دبیری امینی بود.
گزینههای خزاعی
حالا اما در انتظار چهل و دومین جشنواره فجر هستیم و با وعده محمد خزاعی، گمانهزنیهای مختلفی درباره سکاندار جدید جشنواره فیلم فجر نیز مطرح شدهاست.
ابتدا روحالله سهرابی مدیرکل عرضه و نمایش سازمان سینمایی و مجید اسماعیلی مدیر موزه سینما که اتفاقاً سال گذشته در جمع هیات داوران جشنواره بود به عنوان گزینههای جدی دبیری این دوره عنوان شدند اما چندی بعد نامهای دیگری هم در میان این فهرست قرار گرفت.
مجتبی امینی یکی از همین نامها بود که احتمال تمدید دبیریاش میتوانست دور از انتظار نباشد اما مهدی نقویان رییس سیمافیلم به تازگی اعلام کرده که فصل سوم مجموعه «گاندو» در حال نگارش است و اگر امینی دوباره مسئولیت تهیهکنندگی این اثر را بر عهده بگیرد بعید است به واسطه مشغلههای تولید این مجموعه بتواند دوباره در قامت دبیر جشنواره فیلم فجر ظاهر شود.
محمدحسین نیرومند مشاور سینمایی وزیر ارشاد و عضو هیات انتخاب دوره قبل جشنواره و مسعود نجفی مدیر روابط عمومی دوره چهل و یکم که حضورش در این سمت نقشی تعیینکننده در کیفیت برگزاری دوره گذشته جشنواره داشت، نیز از دیگر نامهایی هستند که در این مدت در رسانهها و شبکههای مجازی مطرح شدهاند و برخی ردای دبیری جشنواره را متناسب با قامتشان دانستهاند.
اما تاکید میکنیم که همه این موارد تنها گمانهزنیهای غیر رسمی است که در فقدان رابطه سالم و دو سویه میان مدیران سینمایی و اصحاب رسانه، فرصت نشر پیدا میکنند و در صورت استمرار میتوانند آسیبزننده باشند.
وعدههای خزاعی
مجتبی امینی ۱۷ فروردین ماه سال گذشته از محمد خزاعی حکم دبیری جشنواره فجر را گرفت و با وعده جدید محمد خزاعی گمان میرفت فاصله انتخاب دبیر دوره چهل و دوم فیلم فجر نسبت به دوره گذشته چندان به درازا نکشد، وعدهای که البته عملی نشد!
با رسیدن به ماه خرداد و گذشت ۳۰ روز هنوز خبری از معرفی دبیر جدید جشنواره فجر نیست و سازمان سینمایی هم توضیحی درباره دلیل این تاخیر ارائه نکرده است.
محمد خزاعی حالا قریب به دو سال است که ریاست سازمان سینمایی را بر عهده دارد، دو سال پر التهاب و پرحاشیه که البته طی آن گاهی اظهارات و وعدههای خودش و مدیرانش به حاشیهها دامن زده است.
وعده معرفی ۱۰ روزه دبیر جشنواره فیلم فجر را حالا میتوان در کنار وعدههای دیگری چون توقف فعالیت سایت متخلف در فرآیند لو رفتن آرای جشنواره چهلم فجر، پیگیری قاچاق فیلمها در همان دوره جشنواره و معرفی عاملان شفافسازی در زمینه ممنوعالکارها و دیگر وعدههایی از این دست قرار داد تا فهرست وعدههای محقق نشده آقای رئیس طولانیتر شود.
کاش محمد خزاعی که با سابقه رسانهای به عرصه مدیریت سینما ورود کرده است، بیشتر به این اصل توجه داشته باشد که شفافیت در فرآیند طرح وعدهها و تبیین دلایل احتمالی عدم تحقق آنها در قالب پاسخگویی صریح به اصحاب رسانه، نه یک گزینه از میان گزینههای مختلف برای مدیریت حاشیهها، که یک ضرورت است.
میکائیل دیانی، فیلمساز و معاون ارتباطات و بازرگانی انجمن سینمای جوان بیان کرد: بخشی از آن چیزی که سینماگران و اهالی کتاب درباره هزینهها میگویند دقیق نیست. ما حجم وسیعی از آنچه که میتوانیم اقتباس کنیم، اقتباس از واقعیت است.
به گزارش سینمای خانگی، میکائیل دیانی، فیلمساز و عضو انجمن سینمای جوانان ایران در خصوص هزینههای اقتباس در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: بخشی از آن چیزی که سینماگران و اهالی کتاب میگویند دقیق نیست؛ در واقع حجم وسیعی از آنچه که میتوانیم اقتباس کنیم اقتباس از واقعیت است. بسیاری از اتفاقات در تاریخ ایران و جهان و آن چیزی که بهمعنای باورها و آیینهایی تثبیت شده است با جستوجوی اندکی در میان کتابها قابلدسترسی است و اقتباس از واقعیت و اسناد تاریخی بسیار جذاب است. در واقع واقعیت منبع لایزال درام است.
وی افزود: تاریخِ بعد از انقلاب ما پر از واقعیتهایی است که امکان اقتباس دارد. از «ماجرای نیمروز» که اتفاقات دهه ۶۰ است تا «شبی که ماه کامل شد» که ماجرای ریگی است. از فیلم «غریب» که اقتباس از اتفاقات کردستان است تا فیلم «چ» حاتمیکیا که اقتباس از برشی کوتاه از زندگی شهید چمران است.
در اقتباس از مستند یک دایره گسترده از مستندها داریم که لزوماً هزینههای نوشتن در آن وجود ندارد؛ مثلاً اتفاق قتلهای زنجیرهای سعید حنایی در مشهد، یک مستند دارد اما در همین مورد فیلم ساخته شد در حالیکه آن مستند از فیلم سینماییای که در این خصوص ساخته شده است جلوتر است و فیلمهایی که اقتباس از مستند هستند بسیار اثرگذار هستند.
این فیلمساز تصریح کرد: نکته بعدی که اهل کتاب و مؤلفان باید به آن توجه کنند این است که وقتی یک فیلم سینمایی از کتاب اقتباس میکند حتماً یک توجه مضاعف به آن کتاب و به آن انتشارات جلب میشود. اگر اهل کتاب این نگاه را داشته باشند اثر سینمایی اقتباسشده از ادبیات، کمک به آن ادبیات است و به فروش آن انتشارات کمک میکند و در روند اقتباس کمک به تهیه فیلم، کمک به خودشان میشود. بسیاری از اوقات خیلی از کتابها محل رجوع نبوده است و اقتباس از آن کتاب باعث دیدهشدن آن کتاب هم میشود.
او افزود: امروز معمولاً در ساخت اثر سینماییِ آپارتمانی چند میلیارد تومان هزینه میشود و در این ابعاد، رقم خرید حق اقتباس خیلی قابلتوجه نمیشود و کاملاً خارج از بحث است. کاری که ما در انجمن شروع کردیم به اثر داستانی و ناشر و مؤلف کمک کرده و بازخورد خوبی داده است و باعث شده خود ناشر چند اثر دیگر را هم برای اقتباس پیشنهاد کند. وی در مورد نگرانی سینماگران از افزایش هزینه فیلم و فیلمنامه با رفتن بهسراغ فیلمنامه اقتباسی تصریح کرد: هزینه حق اقتباس در سینمای بلند بلاموضوع است و عدد خرید اقتباس در برابر کلیت هزینه تولید فیلم عددی نیست.
دیانی در مورد جایگاه فیلم اقتباسی افزود: باید این ذهنیت برای کارگردانها جا بیفتد که اگر بگویند اثر من اقتباسی است جایگاه بالاتری دارد. در سینمای کوتاه اینکه اثری اقتباسی است مایه فخر است اما در سینمای بلند هنوز جا نیفتاده است. این تصور را دارند که از ارزش فیلمنامهنویس کم میشود. اگر یک نویسنده به چندین اثر داستانی رجوع کند و بتواند فیلم بسازد ما با فیلمسازی مواجهیم که اهل داستان هم هست و عمیقتر از فیلمنامهنویس معمولی است.
دیانی در خصوص اینکه در جشنواره فیلم کوتاه هم اقتباسی داشتیم گفت: ما موضوع تنوع در ژانر، بومیگرایی در ژانر و اقتباس را مسئله انجمن قرار دادیم. این سیاستگذاری در سازمان سینمایی هم در حال انجام است. این اتفاق در انجمن و مرکز گسترش و فارابی هم هست. در سینمای بلند این فرایند یکساله نیست. یک سیاستگذاری است که پنج سال بعد جواب خواهد داد. در فیلم کوتاه بازخورد بیشتر است و نتیجه سریعتر از سینمای بلند است. این برای کل سازمان سینمایی است و این تنوع ژانر در فیلم بلند بیشتر میشود.
میکائیل دیانی تصریح کرد: بومیگرایی در ژانر مفهومش این است که در ژانرهای کمدی، فانتزی و… این فضا را با فضای بومی ایران، باورها، اعتقادات و فولکلور ایرانی در اقوام مختلف مثل بختیاری، کرد و بلوچ و داستانهای ایرانی پیاده کنیم. این اتفاق از ساختن ژانر سختتر است چراکه هم باید ساختار فرمی را لحاظ کرد و هم بتوان داستان را با فرهنگ ایرانی طراحی کرد. اقتباس به بومیگرایی در ژانر خیلی کمک میکند. این اتفاق در کل سازمان سینمایی در حال انجام است.
با شروع فصل امتحانات دانشآموزان و دانشجویان و نزدیکی به ماه محرم، باید به فکر راهاندازی بازوهایی در مسیر حمایت بیشتر از آثار روی پرده بود؛ یکی از این بازوهای کمکی مطمئن، اکرانهای مردمی است که متاسفانه طی ماههای اخیر چندان جدی گرفته نشده است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، اکرانهای مردمی، یکی از راهکارهایی بود که طی سالیان اخیر، کمک بسیاری به دیدن شدن بیشتر فیلمها و تقویت گیشه آنها مینمود اما این مهم، چندماهی است که چندان از سوی صاحبان آثار جدی گرفته نمیشود.
در طرح اکران مردمی، بازیگران فیلم در یک سینما، حضور به هم رسانده و مخاطبان در چند سانس، فیلم را در کنار این چهرهها مشاهده میکنند. این اقدام، کمک قابلتوجهی را متوجه اقتصاد آن آثار میکرد. نخست آنکه گیشه آن فیلم را با رونق خوبی در همان روز مواجه میساخت بهطوری که تنها در یک اکران مردمی که در تابستان سال گذشته با بلیت ۴۵ هزار تومان رقم خورد، گیشهای در حدود ۱ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان برای آن فیلم رقم خورد. این رقم بسته به پتانسیل مهمانان و تعداد سانسهای مردمی در نظر گرفتهشده، متغیر است.
نکته دیگر آنکه اکرانهای مردمی، خوراک خوبی برای شبکههای مجازی پدید آورده و سبب میشود تا نام فیلم و اتفاقات حول آن برای چند هفته، سوژه خوبی برای مخاطبان پرتعداد چهرههای سینمایی بوده و این خود تبلیغات خوبی را به نفع گیشه آن فیلم فراهم میکند.
این راهکار رایگان که البته برنامهریزیهایی را میطلبد، عایدی خوبی را نصیب فیلمها کرده و یک شوآف خوب در روزگار گرانی تبلیغات محسوب میشود. متاسفانه پس از رکودی که در ششماهه دوم سال گذشته رخ داد، این اکرانهای مردمی نیز به تعطیلی کشیده شد و چندان از سوی بازیگران کارها جدی گرفته نشد.
درحالحاضر، چند اکران مردمی، عموما برای سریالهای شبکه نمایش خانگی و یک فیلم سینمایی برگزار شده که با استقبال بسیارخوبی از سوی مردم همراه بوده است. این راهکار در شرایط کنونی که فصل امتحانات دانشآموزان و دانشجویان است، میتواند کمک بزرگی به اقتصاد فیلمها کند. علیالخصوص آنکه کمتر از ۲ ماه دیگر تا آغاز ماه محرم زمان باقی مانده و از چهارشنبه این هفته، دور جدیدی از اکران فیلمها آغاز میشود که لازم است صاحبان این آثار، توجه جدیتری به مقوله اکران مردمی داشته باشند.
ضرورت راهاندازی این اکرانها وقتی بیشتر میشود که ببینیم بار اصلی گیشه فصل بهار سینماها بر دوش کمدی فسیل بوده و مابقی آثار نتوانستند آنطور که از آنها انتظار میرفت، مخاطب جذب کنند بنابراین اکرانهای مردمی در حکم یک توفیق اجباری عمل میکنند که سبب دیده شدن بیشتر فیلمها و افزایش مخاطبان سینما میشوند.
البته که بار اصلی این اکرانها بر دوش تهیهکننده و پخشکننده آثار نیست و سینماها نیز میتوانند با در دست گرفتن ابتکارعملهایی، نسبت به راهاندازی این اکرانها اقدام کنند. اکرانهایی که نهتنها از جانب مخاطبان با استقبال مواجه میشود، بلکه بازیگران و عوامل فیلمها نیز حمایت خوبی از این حرکتها به عمل میآورند. مقطع زمانی کنونی، یکی از بهترین دورهها برای راهاندازی اکرانهای مردمی خواهد بود که میتواند گیشه سالانه را نیز با تغییرات مثبت خوبی همراه کند.
سینماهای کشور طی اردیبهشتماه با یک عملکرد روبهرشد، موفق شدند گیشهای در حدود ۱۱۵ میلیارد تومان داشته باشند که این میزان، ۱۴درصد بیشتر از گیشه فروردینماه امسال به حساب میآید.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، سینماهای کشور طی اردیبهشتماه امسال، عملکرد خوبی داشتند و موفق شدند با جذب بیش از ۲ میلیون و ۵۹۵ هزار مخاطب، گیشهای معادل ۱۱۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان داشته باشند.
این گیشه با ۶۷ هزار و ۵۴۷ سانس محقق شده است.
طبق این گزارش، در اردیبهشتماه، ۳۷۲ هزار مخاطب، بیشتر از فروردین امسال، به سینما رفتند و گیشه نیز رشدی ۱۴درصدی را به نسبت مدت مشابه ماه ابتدایی سال به ثبت رسانده است.
بهترین عملکرد سینمایی اردیبهشتماه متعلق به کمدی فسیل است که این فیلم با جذب ۱ میلیون و ۶۳۷ هزار مخاطب، گیشهای در حدود ۷۲ میلیارد و ۴۰۳ میلیون تومان داشته است.
سه کام حبس، دومین فیلم موفق اردیبهشتماه است که با ۲۱۳ هزار مخاطب، ۱۰ میلیارد و ۴۵۱ میلیون تومان فروخته است.
آهنگ دونفره، با ۱۶۵ هزار مخاطب، توانست فروش خود را به ۷ میلیارد و ۳۲۹ میلیون تومان برساند.
جنگ جهانی سوم نیز در این ماه، ۹۲ هزار مخاطب داشت و توانست ۴ میلیارد و ۶۳۸ میلیون تومان بفروشد.
عروس خیابان فرشته، پنجمین فیلم پراقبال ماه دوم سال بود که با حدود ۹۲ هزار مخاطب، به فروش ۳ میلیارد و ۸۷۱ میلیون تومانی دست یافت.
البته ملاقات خصوصی اگرچه با ۷۸ هزار مخاطب، تماشاگر کمتری بهنسبت عروس خیابان فرشته داشت اما فروش این فیلم، بالاتر بوده و بر روی ۳ میلیارد و ۹۲۹ میلیون تومان ایستاده است.
این آمار درحالی برای اردیبهشتماه امسال رقم خورده است که برخی گمان میبردند به دلیل فروکش کردن چسب فیلمهای نوروزی، آغاز امتحانات دانشآموزان و دانشجویان و البته گرمای تدریجی هوا، روند استقبال از سینماها، نزولی خواهد بود اما این عملکرد که در ترازی بهمراتب بهتر از فروردینماه امسال رقم خورد نشان داد که سینما با اقبال خوبی همراه بوده است.
از چهارشنبه این هفته، کمدی ارثیه فامیلی به روی پرده میرود. همچنین بعد از تعطیلات میانه خردادماه نیز آثاری چون شهر هرت، نگهبان شب و عروسی مردم، نمایش خود را آغاز میکنند که ترکیب این بسته جدید به همراه آثار پرنفس اکران فعلی میتواند طراوت جدیدی را به اکران خردادماه داده تا روند رو به رشد سینماها، در سومین ماه بهاری نیز تداوم داشته باشد.
سینمای ایران طی ۲ ماه ابتدایی امسال، حدود ۲۱۷ میلیارد تومان فروش داشته است که این امیدواری وجود دارد با ورود فیلمهای جدید به ناوگان سینمایی کشور، این رقم بتواند از مرز ۳۰۰ میلیارد تومان فراتر رود. عملکردی که سبب میشود تا امیدواریهای بیشتری نسبت به اکران تابستان وجود داشته باشد؛ اکرانی که در صورت یک برنامهریزی هوشمندانه و صحیح میتواند به فصل طلایی دیگری در تقویم سینمایی امسال کشور تبدیل شود.
بازیگر فیلم سینمایی «فسیل» گفت: تب و تاب این روزها که پس از وقفه طولانی و رکود سینما به لحاظ کرونا، فیلمها اکران میشوند و این که «فسیل» پاسخ به نیاز مخاطبان به یک کمدی جذاب بود، در فروش آن بسیار دخیل است.
به گزارش سینمای خانگی، علیرضا استادی در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا و در توضیح فیلم هایی که با بازی وی این روزها در حال اکران است بیان کرد: آهنگ دونفره (۱۳۹۹) فیلمی برای خانم آرزو ارزانش بود و نقشی که پیشنهاد شد برایم جذابیت داشت چون تاکنون بازی نکرده بودم؛ بسیار دوست داشتم که این نقش را تجربه کنم ضمن این که این فیلم عوامل تولید حرفه ای و خوبی داشت.
بازیگر فیلم سینمایی هیوا (رسول ملاقلی پور ۱۳۷۷) در پاسخ به این پرسش که چرا این نقش را متفاوت و جذاب می خواند، اظهار داشت: نقش فانتزی_کمدی یک باج گیر بود که شبیه تیپ شده بود و تاکنون چنین تجربه ای نداشتم به همین خاطر تصمیم گرفتم این کاراکتر-تیپ را بازی کنم.
استادی از تجربه بازی در کنار فرزاد فرزین یادآور شد: فرزین درجه یک و هنرمند باهوشی است که اخلاق حرفه ای و درجه یکی دارد.
علیرضا استادی
وی در پاسخ به این پرسش که آیا تصور چنین فروشی را برای فیلم فسیل داشته است؟ گفت: شاید نه چنین رقمی اما می دانستم که فروش خوبی خواهد داشت و باتوجه به سابقه عامریان (کارگردان اثر) و تیم بازیگران برجسته کمدی و نوشته خوبی که فیلم داشت قابل پیش بینی بود.
هنرپیشۀ فیلم سینمایی بدون تاریخ، بدون امضاء (وحید جلیلوند ۱۳۹۵) ادامه داد: ضمن این که تب و تاب این روزها که پس از وقفه طولانی و رکود سینما به لحاظ کرونا فیلم ها اکران می شوند و این که چنین فیلمی پاسخ به نیاز مخاطبان به یک کمدی جذاب بود، در فروش آن بسیار دخیل بود.
استادی افزود: من پیشتر در فیلم نارگیل (۱۳۹۸) با سابق همکاری با سید ابراهیم عامریان و یکی از نقش های اصلی این فیلم را برعهده داشتم و دوست داشتم با ایشان دوباره کار کنم و به دلیل اتفاقاتی که پیش تر افتاده بود، حضوری افتخاری در فسیل داشتم.
بازیگر فیلم سینمایی چک برگشتی (سیروس مقدم ۱۳۹۱) با اشاره به این نکته که در سال جاری مشغول چه کاری بوده است گفت: از شروع سال ۱۴۰۲ این جمعیت قابل کنترل به کارگردانی محمدمتین اوجانی و تهیه کنندگی مهرداد فرید طالب نیا را انجام دادم؛ این فیلم اولین فیلم اوجانی است که توسط امین عبدی و روناک برخوردار نوشته شده و نقش من یکی از اعضای خانواده است.
وی در پاسخ به این پرسش که پول چه اهمیتی در پذیرش نقش ها و بازی در تولیدات تصویری دارد، خاطرنشان کرد: پول برای من به دلیل جبر شرایط و اوضاعی که امروز وجود دارد بسیار اهمیت دارد بر این اساس نمی توانیم که مقید به انتخاب باشیم بلکه تاحدی ناچاریم که به انتخاب شدن بسنده کنیم.
بازیگر فیلم سینمایی گل به خودی (احمد تجری ۱۳۹۹) تصریح کرد: برایم جذابیت قصه و این که اثر در چه مدیوم و ژانری پخش می شود و حرفه ای بودن گروه اهمیت دارد؛ اگر اینها نباشد دوست ندارم در کاری حضور داشته باشم. در گروهی که سوهان روح است و فیلمنامه اش آشفته و انعطافی در کار گروه وجود ندارد کار نمی کنم.
استادی در پاسخ به این سوال که دوست دارد چه نقشی را بازی کند که تاکنون تجربه نکرده است، گفت: پیچیدگی هایی در بازی خودم دارم که نمی دانم در کمدی موفق ترم یا در تراژدی و ملودرام اما همواره دوست داشتم که در یک نقش کمدی_موقعیت که بتوانم چم و خم کاراکتر را به خوبی بازی کنم و ویژگی های آن را بیرون بکشم، هنرنمایی کنم.
به گزارش ایرنا، فسیل فیلم کمدی به کارگردانی کریم امینی، نویسندگی حمزه صالحی و تهیهکنندگی سید ابراهیم عامریان محصول سال ۱۳۹۹ که در ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ اکران شد با فروش بیش از ۱۳۰ میلیارد تومان، پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران لقب گرفت.
فسیل داستان یک خواننده، پیش از انقلاب است که تلاش دارد هرطور شده خود را به شاه نزدیک کند و افتخار و موقعیتی برای خود دست و پا کند اما از بد روزگار به مدت ده سال به کما میرود و در دوره پیروزی انقلاب اسلامی به هوش میآید.
همزمان با دهه کرامت در برنامهای با عنوان «۶۰ سال سینمای ایران و عرض ارادت به پیشگاه امام رضا (ع)» آثار منتخب طی ۱۰ روز در چهار شهر کشور به نمایش درمیآید.
به گزارش سینمای خانگی از موسسه تصویر شهر، برنامه «۶۰ سال سینمای ایران و عرض ارادت به پیشگاه امام رضا (ع)» همزمان با دهه کرامت از ۳۱ اردیبهشت تا نهم خرداد هر شب ساعت ۲۰ در شهرهای مشهد مقدس (پردیس مهر کوهسنگی)، قم (سینما آیه)، شیراز (سینما شیراز) و ری (پردیس سینمایی راگا) میزبان علاقهمندان سینمای ایران خواهد بود.
رونمایی از «اخت الرضا» به کارگردانی مجتبی طباطبایی همزمان با میلاد حضرت معصومه (س)، نخستین فیلم این مجموعه خواهد بود و تا شب میلاد امام رضا (ع) فیلمهای «کیمیا» ساخته احمدرضا درویش، «آسمان هشتم» ساخته حسننجفی، «بچه زرنگ» ساخته بهنود نکویی، محمدجواد جنتی و هادی محمدیان، «شب» ساخته رسول صدرعاملی، «دعوتنامه» ساخته مهرداد فرید، «به آهستگی» ساخته مازیار میری، مستندهای «یا ضامن آهو» ساخته پرویز کیمیاوی، «مشهد مقدس» و «ایمان» ساخته حسین ترابی، سینمایی «زمزمه» ساخته خسرو ملکان و «بدون قرار قبلی» ساخته بهروز شعیبی به عنوان محصولات ۶ دهه سینمای ایران با موضوع رضوی به روی پرده خواهند رفت.
این برنامه توسط بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) با مشارکت حوزه هنری و همراهی فیلمخانه ملی ایران، موسسه تصویر شهر و مدرسه اسلامی هنر برگزار میشود و تجلیل از سازندگان این آثار و برپایی نشست پرسش و پاسخ در مشهد برای این فیلمها برنامهریزی شده است.
فیلم سینمایی «ابلق» از ۲۹ اردیبهشت به صورت اختصاصی در پردیس نماوا اکران آنلاین میشود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، فیلم سینمایی «ابلق» به کارگردانی نرگس آبیار و تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی از ۲۹ اردیبهشت، ساعت ۸ صبح در پردیس نماوا اکران خواهد شد.
بهرام رادان، الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، مهران احمدی، گلاره عباسی، گیتی معینی و… در این درام اجتماعی به ایفای نقش پرداختند.
گفتنی است فیلم سینمایی «ابلق» دومین همکاری نرگس آبیار با الناز شاکردوست و هوتن شکیبا پس از فیلم موفق «فیلم شبی که ماه کامل شد» است.
علاقمندان میتوانند از ساعت ۸ صبح روز جمعه ۲۹ اردیبهشت ماه، فیلم سینمایی «ابلق» را از پردیس نماوا تماشا کنند.
علی خسروی کارگردان فیلم کوتاه «زاک» که روایتی امیدوارانه از موضوعی بهشدت تلخ دارد، تأکید میکند که خود را در برابر مخاطبان آثارش، مسئول میداند و نمیتواند آنها را در تلخی محض رها کند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
فیلم کوتاه «زاک» بیست و پنجمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان کارگردانش بودیم.
«زاک» با موقعیت مادری آغاز میشود که تصمیم به سقط فرزند خود دارد اما در فرآیند روایت ۱۰ دقیقهای فیلم، دیدگاهش نسبت به فرزندی که در راه دارد، تغییر میکند.
آنچه میخوانید حاصل گفتگوی خبرگزاری مهر با علی خسروی نویسنده و کارگردان و مهدی مهرنیا مشاور کارگردان فیلم کوتاه «زاک» است.
* فیلم کوتاه «زاک» موقعیت و داستانی دارد که میتوانست در خروجی تبدیل به یک اثر کلیشهای و مشابه با برخی تجربههای دیگر در سینمای کوتاه شود، اما امتیاز آن زاویه نگاه متفاوتی است که به سوژه داشتهاید. چگونه به این ایده و پرداخت رسیدید؟
علی خسروی: ابتدا باید از خبرگزاری مهر بابت این فرصت و توجهی که برای سینمای کوتاه در نظر گرفته و میگیرد سپاسگزاری کنم و فکر میکنم کمتر رسانهای در شرایط فعلی این سهم را برای سینمای کوتاه قائل باشد. درباره سوژه این فیلم هم میتوانم بگویم غالباً ایده آثارم از مواجهه با سوژههای مستند در ذهنم شکل میگیرد. حوالی چهار سال پیش بود که دیدن یک مستند، باعث شد که نسبت به زنان کارگر دغدغه پیدا کنم. زنانی که در کنار همسر بودن و مادر بودن، مشکلات دیگری را هم تجربه میکنند. داستان این فیلم پیش از دوران کرونا در ذهن من شکل گرفت و نزدیک به دو سال در ذهنم آن را پرورش میدادم تا حوالی تابستان ۱۴۰۱ که ساخت این فیلم برایم جدی شد و همزمان وارد پیشتولید شدیم. اصولاً هم چه در مستندسازی و چه در ساخت فیلم کوتاه خیلی منتظر تهیهکننده نمیمانم و فکر میکنم او هم اگر شوروحال من رو متوجه شود، با من همراه میشود. معمولاً هم تهیهکنندهها به من اطمینان میکنند.
خسروی: اطراف ما پر است از این زنهایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچچیز برای خود نمیخواهند. روایت این از خودگذشتگی، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش میکند را نمیفهمممن سال ۸۵ اولین فیلمم را با نام «جشن تکلیف» ساختم و تا به امروز در نزدیک به ۸۰ جشنواره مستند و داستانی حضور داشتهام. اولین جایزهام را هم برای همین فیلم «جشن تکلیف» از جشنواره فیلم شهر گرفتم. سال ۸۷ سومین فیلمم را بهصورت ۳۵ میلیمتری با نام «آینه» ساختم که همان سال در جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت و از همان فیلم بود که سینمای کوتاه داستانی برایم صورت حرفهای پیدا کرد. بهواسطه همین تجربه هم حتی پیشنهاد ساخت تله فیلم و سینمایی هم داشتم اما دچار کمالگرایی شدم و سراغ مستندسازی رفتم.
احساس میکردم دیگر داستان تازهای برای ساخت فیلم داستانی وجود ندارد. ورودم به فضای مستند کمک کرد که با ایدههای تازهای مواجه شوم و ایده «زاک» هم اینگونه شکل گرفت و قصهاش را از یک فیلم مستند وام گرفتم.
* فیلمتان از نظر سروشکل و ساختار کاملاً سینمایی است اما به نظرم فیلمنامهاش با مشکل مواجه است. کل خط داستان یک روایت یکنواخت و ساده است که گویی گرهافکنی و گرهگشایی به درستی در آن اتفاق نمیافتد.
خسروی: خیلی به این ماجرا فکر کردیم. اتفاقاً در برنامه پیچینگ ایده این فیلم در انجمن سینمای جوان هم دچار همین مشکل شدیم…
* همین ایده را پیچ کرده بودید؟
خسروی: بله. اتفاقاً در آن جلسه نکاتی را هم مطرح کردند اما واقعیت این است که حرف دیگران را گوش نگردم و فیلم خودم را ساختم! از این جهت هم خوشحالم و هم ناراحت. این فیلمنامه برای من چیزی شبیه عروسک کوزت شده بود که گویی هر طور شده باید آن را به دست بیاورم. در این فیلم موقعیت این زن برای من موضوعیت داشت. من فیلمهای کوتاه ایرانی و خارجی زیادی را دیده و میبینم. احساسم این بود که در این قصه باید موقعیت زنی را ترسیم کنم که در استرس و فشار عصبی است اما سرانجام به گردهم آوردن اعضای خانوادهاش به آرامش میرسد. به همین دلیل هم فرم روایت فیلم ما اول شخص بود و سراغ فرم دانای کل نرفتیم. ترسیم حس و حال این زن در طول ۱۰ دقیقه فیلم برایم جذاب بود.
علی خسروی
* از این برداشت نترسیدید که آنچه در فیلم ارائه میکنید در ذهن مخاطب تبدیل به همان عبارت معروف «خوشبختی فاصله میان دو بدبختی است» بشود؟ چون هیچ نشانهای در روایت فیلم نیست که شرایط این زوج بعد از این با تغییر مثبتی مواجه شود.
خسروی: آگاهانه به این تصویر رسیدهایم. فیلم «زاک» موقعیت زنی است که به دلیل بد اخلاقیهای شوهرش تصمیم به سقط فرزندش گرفته است و این سوژه هم برگرفته از یک کیس واقعی بود. زنی بود که میگفت من بچه بسیار دوست دارم اما به دلیل استرسهای ناشی از بداخلاقیهای همسرم، مجبورم بچهام را بدون اطلاع همسرم سقط کنم. در داستان فیلم اما این زن در نهایت به حرف دل خودش و صدای قلب نوزادش گوش میدهد و از تردیدهایش عبور میکند. خدا هم در چنین شرایطی به فرد کمک میکند. دقیقاً با همان خبری که شاید میتوانست شوهرش را تا آستانه مرگ عصبانی کند، او را آرام میکند و از یک مهلکه نجات میدهد. در لحظهای که به رحیم میگوید که حامله است، گویی به او شوک وارد میشود.
اطراف ما پر است از این زنهایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچچیز برای خود نمیخواهند. روایت این از خودگذشتگی که فکر میکنم ویژگی زن شرقی است، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش میکند را نمیفهمم. به همان اندازه که آن زن را نمیفهمم، این زنی که در «زاک» تصویر کردهام را درک میکنم و این قطعاً به تجربه زیسته من ربط پیدا میکند. احساس من این است که فیلم کوتاه وظیفه دارد در یک زمان کوتاه یک موقعیت خاص دراماتیک از یک شخص را به تصویر درآورد و روایت فیلم «زاک» را هم از همین جنس میدانم.
خسروی: در سختترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بودهایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم میتوان ذرهای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگترین گناه در دین ما ناامیدی استمهدی مهرنیا: اجازه دهید نکتهای را درباره فیلمنامه «زاک» مطرح کنم. کل داستان فیلم از نظر زمانی در دو ساعت میگذرد که ما اتفاقات این دو ساعت را قرار است در ۱۰ دقیقه روایت کنیم. زمان هم کاملاً در فیلم خطی است. آنچه دارد اتفاق میافتد، کنار هم چیدن بریدههایی از لحظات این کاراکتر از لحظهای است که تصمیم میگیرد جان یک موجود زنده اما فاقد روح از نگاه ما را بگیرد، تا دو ساعت بعد که با همان موجود به ظاهر فاقد روح، روح تازهای را به زندگی فاقد روح خودش و همسرش میدمد. رسیدن از آن نقطه به این نقطه آن هم طی دو ساعت، همان اتفاقی است که در فیلمنامه رخ داده است و آن را بهنسبت یک روایت تکخطی و یکنواخت از یک مقطع از زندگی یک فرد، متمایز کرده است.
* جناب مهرنیا شما از چه مرحلهای با پروژه «زاک» همراه شدید و چه سهمی در شکلگیری دنیای آن داشتید؟
مهرنیا: من و علی خسروی یک دوستی قدیمی داریم. پیشتر من فیلم ساختهام و آقای خسروی آن را تهیه کرده و همکاریهای دیگری هم با یکدیگر داشتهایم. در فیلم «زاک» اما بعد از آنکه قرار شد این کار ساخته شود و فیلمنامه تقریباً شکل گرفته بود، صحبت و گفتگو را آغاز کردیم. جزو معدود کارهای کوتاهی بود که پیشتولید مفصلی هم داشت و نزدیک ۲۰ روز برای آن وقت گذاشتیم. از آنجا که لوکیشن هم در تهران نبود ما ۷ یا ۸ نوبت به شمال رفتیم و لوکیشن دیدیم.
* اتفاقاً همین پیشتولیدهای مفصل است که تأثیرش را روی خروجی نشان میدهد.
خسروی: مهدی واقعاً یکی از آن دوستان حرفهای من است. بیش از ۱۵ جلسه درباره فیلمنامه و کارگردانی صحبت کردیم تا به جمعبندی برسیم. فهیمه مؤمنی که نقش اصلی این فیلم را ایفا میکند، معتقدم با اختلاف یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را ارائه کرده است. همه این نتایج به دلیل زمانی است که همه ما در پیشتولید صرف رسیدن به استانداردها کردیم. اگر چنین پیشتولیدی عقبه پژوهشی هم داشته باشد، با نتایج به مراتب بهتری هم مواجه میشود. مهدی در این مسیر واقعاً رفاقت کرد و معتقدم در سینمای کوتاه، چون پول خاصی هم جریان ندارد، مهمترین سرمایه همین رفاقتهاست.
* در جواب سوال اول اشاره کردید که ایده این فیلم را از فضای یک مستند و از تجربیات خودتان در دنیای مستندسازی وام گرفتهاید. این گزاره را بهویژه از سوی فیلمسازانی که دغدغه مسائل اجتماعی را هم دارند، زیاد میشنویم و غالباً ریشه اصلی ایدههای خود را مشاهداتشان از واقعیتهای جامعه میدانند. آنچه درباره «زاک» برایم عجیب است و علی خسروی را با فیلمسازان مشابهش متمایز میکند این است که گویی زاویه نگاه و روایتش، به واسطه مواجه ه با حجم بالای سیاهی و تلخی موجود در دنیای واقعی، رنگ تلخی و سیاهی به خودش نگرفته است. بسیار شاهد هستیم که فیلمسازان ما سراغ معضلات اجتماعی میروند و آنقدر بیواسطه با حجم بالایی از تلخیها مواجه میشوند که گویی ناگزیر بخشی از این تلخی در فیلمشان سرریز میکند. در داستان یک خطی «زاک» ما همه مواد لازم برای یک موقعیت داستانی تلخ و سیاه را داریم، از کارگر معترض و در آستانه اخراج گرفته تا زنی که تصمیم به سقط فرزندش دارد، شما از تمام این تلخیها روایتی ارائه کردهاید که وقتی تیتراژ پایانی پخش میشود، حال مخاطب خوب است و گویی حتی شاهد روایتی از جنس امید بوده است. چه اتفاق درونیای در شما افتاد که خروجی کارتان طعم و مزهای متفاوت از آثار دیگر فیلمسازان اجتماعی پیدا کرده است؟
خسروی: خیلی خوشحالم که این اتفاق در فیلم من افتاده است و چنین حسی نسبت به آن داشتهاید. اساساً همین را میخواستم. من معتقدم که ما همه به «امید» زندهایم. من فیلمهای مستند زیادی ساختهام و نزدیک به ۸ سال است که در حوزه مستندهای اقتصادی کار میکنم. زمانی کارهای دفاعمقدسی و اجتماعی هم ساختهام. آنچه ما امروز در ایران درگیر آن هستیم یک جنگ اقتصادی تمام عیار است که با یک جنگ فرهنگی توأم شده و شرایط عجیب و غریبی را بهوجود آورده است.
همیشه اما در سختترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بودهایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم میتوان ذرهای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگترین گناه در دین ما ناامیدی است. همین امروز فیلمنامه یک فیلم بلند را هم در دست دارم که سوژه آن هم یک سوژه اقتصادی است اما در عین حال یک داستان عاشقانه دارد. در دل یک چالش عظیم، سراغ روایت رویش یک عشق رفتهام. به نظرم سینما رسالتی جز به تصویر درآوردن این امید ندارد. دوستان خود من در سینمای کوتاه فیلمهای خوبی ساختهاند که من هیچگاه تلخی پایانشان را دوست نداشتهام.
* نکته خیلی مهم اما این است که آن فیلمسازان هم واقعاً دارند از سر دغدغه سوژه تلخی را روایت میکنند. بهجد با این نگاه مخالفم که بخواهیم به خروجی کار آن فیلمسازان برچسب سیاهنمایی بزنیم و بخواهیم خالقانشان را محکوم کنیم. گویی که تعمدی در تزریق سیاهیها در فیلم خود دارند. به نظرم ما با دو نوع مواجهه با یک موقعیت تلخ مواجهیم که میتوان آن را یک فرآیند درونی برای هر فیلمسازی دانست. حتی در میان همین آثار بهشدت تلخ هم فیلمهایی هست که مخاطبشان را بهشدت به فکر وامیدارند و این یعنی فیلمساز کار خودش را کرده، کارکرد اصلی فیلم، ایجاد سوال و تشویق به تفکر است. در این گفتگو میخواهم بدانم علی خسروی چگونه این فرآیند درونی را برای خودش ترسیم کرده که به چنین خروجی متفاوت و عاری از هر زهر و سیاهی میرسد.
خسروی: رضا میرکریمی جملهای دارد که میگوید این دروغ است که بگوییم ما فیلمسازان فیلم نمیبینیم یا به تعبیر اصغر فرهادی، باک خودمان را پر نمیکنیم. مهرداد اسکویی هم از مثال چاه استفاده میکند. واقعیت این است که ما فیلمسازان چاهمان و باک مان را با همان دنیای زیستهمان پر میکنیم. تنها جوابی که میتوانم به سوال شما بدهم این است که این فرآیند درونی متأثر از دنیای زیسته و تجربیات زیسته من است. طبیعتاً جواب فنی و قاعدهمندی ندارد که بخواهم براساس آن بگویم آگاهانه دست به این انتخاب زدهام.
زمانی با مهران کاشانی کلاس فیلمنامهنویسی داشتیم که در تمام آن دوره یک جمله کلیدی داشت. او میگفت فکر نکنید که ما هستیم که انتخاب میکنیم داستانمان را بهصورت شاهپیرنگ، خردهپیرنگ یا حتی ضدپیرنگ بنویسیم. میگفت این جنس زندگی شماست که مشخص میکند کدام سبک را انتخاب میکنید. سینمای عبدالرضا کاهانی یا سینمای ابراهیم حاتمیکیا هر کدام برخاسته از دو نوع سبک زیست متفاوت است. من هم سبک فیلمسازیام برگرفته از جهان زیستهام است.
کاراکتر زن در فیلم من نماینده زنانی است که بهدنبال پیدا کردن راهحل در مشکلات خود هستید. ایثاری که این زن میکند و تلاشی که برای جمع کردن اعضای خانوادهاش دارد، در نهایت با موفقیت مواجه میشود. اتفاقاً فیلم در حال پخش جهانی است. خیلیها به من گفتهاند اگر سکانس پایانی مربوط به مینیبوس را حذف کنی، تعداد جشنوارههایی که فیلم را میپذیرند دو برابر میشود. من گفتم اصلاً نمیخواهم. گفتند قبول، مینیبوس باشد اما آن لبخند رضایت زن را حذف کن و بگذار داستان در بلاتکلیفی تمام شد. باز هم مقاومت کردم و گفتم اصلاً! سرآخر گفتند قبول همهاش باشد لااقل پلان آخر که مینیبوس در جاده سرسبز میراند را حذف کن! بازهم گفتم نه. گویی تکتک این نماها به جانم بسته بود و نمیتوانستم از آنها بگذرم.
* انگار در مواجهه با مخاطبان احتمالی خود نوعی از مسئولیت اجتماعی را برای خود تعریف کردهاید و براساس همان هم فیلمسازی میکنید.
خسروی: قطعاً. این حس مسئولیت نسبت به مخاطبم در من وجود دارد و نمیدانم هم خوب است یا بد! من این مسئولیت را برای خودم قائلم.
مهرنیا: اتفاقاً بد نیست بدانید در بازه تولید خیلی برسر جزئیات با هم بحث میکردیم. یکی از پیشنهاداتی که وجود داشت و خود من هم طرفدارش بودم، وارد کردن تم تاوان به داستان بود. تمی که احتمالاً از زاویه پذیرش جشنوارهای میتوانست شرایط بهتری را برای فیلم بهوجود بیاورد. ایده هم این بود که وقتی این زوج وارد مینیبوس میشوند، براثر فشار و استرس، زن دچار درد شود و سقطی که از ابتدا میخواست با تصمیم خودش دست به آن بزند، بهصورت اتفاقی رقم بخورد. بهگونهای که گویی دارد تاوان تصمیمی را که گرفته بود، میدهد. میتوان از این زاویه نگاه کرد که حتی تصمیمات و نیتهای قلبی ما هم گاهی تاوانهایی برایمان دارد.
مهدی مهرنیا
* در نوع خودش میتوانست ایده متفاوت و جذابی هم باشد.
مهرنیا: اما خب بهشدت تلخ میشد. در چنین موقعیتی گویی دیگر این آدمها به رستگاری نمیرسیدند و کائنات از آنها انتقام میگرفت.
خسروی: شاید داستانم رستگار میشد اما این آدمها رستگار نمیشدند! (میخندد)
مهرنیا: درباره این ایده خیلی بحث کردیم.
خسروی: ایدههای دیگری هم بود. ما اصولاً فیلم را گروهی میسازیم اما درباره این میزان تلخی واقعاً احساس مسئولیت میکردم.
مهرنیا: بهرغم تمام فشارها و پیگیریهای ما علی میگفت حتی بهقیمت از دست دادن برخی اتفاقات خوب جشنوارهای برای این فیلم، میخواهم آدمهای فیلمم در پایان رستگار شوند.
* به تعبیری اگر مثل پروژههای قبلی که با هم کار کرده بودید، جایگاهتان تغییر میکرد و شما کارگردان این فیلم بودید، امکان داشت با همین دغدغههای مشترکی که دارید، پایانبندی مدنظر خودتان را برای فیلم بگذارید و ما هم امروز با یک فیلم کاملاً تلخ مواجه میبودیم؟
مهرنیا: دقیقاً.
* این همان واقعیتی است که بهدنبال رسیدن به آن بودیم؛ دو کارگردان کاملاً رفیق و همراه که اساساً فعالیت مشترک با هم دارند، به راحتی امکان دارد خروجی فیلمشان تا این اندازی متفاوت باشد. یکی سرشار از امید و دیگری مملو از تلخی.
مهرنیا: واقعاً همین گونه است.
مهرنیا: این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنوارهای آن ایده تلخ را بیشتر میپسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچهای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری استخسروی: من نمیتوانم اینقدر تلخ به زندگی نگاه کنم. شما فیلم «پاپیون» و پایانبندی آن را ببنید. من همین امروز در حال ساخت مستند اقتصادی هستم و با اطلاع نسبت به شرایط موجود میگویم که نسبت به آینده ایران بهشدت امیدوارم. درست است که حرکتمان سانتیمتری است اما واقعاً به آینده آدمهایی که دربارهشان فیلم میسازم امیدوارم.
مهرنیا: شما فیلم «مه» از فرانک دارابونت را دیدهاید؟ فیلمسازی که با نگاه خاص خودش، بهشدت دیدگاههای مذهبی دارد و به فضاهای آخرالزمانی خیلی علاقهمند است. از همان فیلم «مسیر سبز» گرفته تا فیلم «مه» که بهنوعی میتوان آن را پیشدرآمد سریال «مردگان متحرک» در کارنامه این فیلمساز دانست. فیلم «مه» یک سکانس پایانی شاهکار دارد از مردی که با اعضای خانوادهاش در مه گیر کردهاند و احساس میکنند در معرض حمله موجودات فضایی هستند. این مرد اسلحهای با چهار گلوله دارد و تصمیم میگیرد از پنج نفر اعضای خانواده خودش را تسلیم عذاب مواجهه با موجودات فضایی کند و دیگر اعضای خانواده را برای گرفتار نشدن در این عذاب با گلوله بکشد. او آنها را میکشد و وقتی مه کنار میرود متوجه میشود که صدای که میشنیدند نه از موجودات فضایی که از ارتشی بود که با تجهیزات خود در حال نابودی این موجودات بوده است! اینجاست که این مرد به جنون میرسد. دارابونت در این فیلم میگوید اگر به رستگاری و نجات ایمان داشته باشی، قطعاً نجات پیدا میکنی.
این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنوارهای آن ایده تلخ را بیشتر میپسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچهای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری است.
* جالب است بهعنوان کارگردانی که سلیقهتان بیشتر به سمت آن روایت تلخ است، چقدر خوب دیدگاه امیدوارانه مستتر در این یکی روایت را تبیین میکنید و متوجه ارزشهای آن هستید.
خسروی: این ناشی از نگاه درست و حرفهای مهدی است.
* از همین بحث میخواهم وام بگیرم و این گزاره را مطرح کنم که اساساً ساخت فیلم امیدوارانه، یک امر اکتسابی نیست و اینگونه نیست که بخواهیم به فیلمساز آن را یاد بدهیم. این نکته مهمی است. حالا سوالم از آقای مهرنیا که بهخوبی هم متوجه مفهوم رستگاری در یک روایت امیدوارانه است، این است که اگر از شما بپرسند چرا فیلم تلخ میسازید، چه پاسخی دارید؟
مهرنیا: قطعاً پاسخ این سوال به همان تجربه زیسته بازمیگردد. کمااینکه من خودم هم در فیلمهای گذشتهام در پایانبندی، نجات را روایت کردهام. اما اینکه چرا برای این داستان پایان تلخ را میپسندیدم به لحظه مواجههام با این داستان و تجربه زیستهام در آن لحظه بازمیگردد. من از زمانی که علی خسروی را میشناختهام همواره او را انسانی معتقد به رستگاری دیدهام اما صادقانه بخواهم بگویم، من اینگونه نیستم و گاهی بریدهام. گاهی به این نتیجه میرسم که ما دیگر قرار نیست رستگار شویم و طبیعا اگر در آن حس و حال بخواهم فیلمی را بسازم، متأثر از همان حس و حال خواهد بود.
خسروی: واقعیت این است که هیچ داستان کاملاً سیاه یا کاملاً سفیدی وجود ندارد. کمااینکه همه ما انسانهایی خاکستری هستیم و گاهی سفیدیمان غالب میشود و گاهی برعکس. من سعی کردم جنس فیلمی که میسازم از جنس «بچههای آسمان» باشد. فیلمی که موقعیتی به غایت تلخ دارد اما پایانش کاملاً امیدوارانه است.
برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه از سی و نهمین جشنواره فیلم فجر گفت: اقتباس سینمایی راهی است که سینما میتواند به کمک کتابخوانی بیاید و این همان تجربهایست که جهان پشت سرگذارده است.
به گزارش سینمای خانگی، سهیل دانش اشراقی در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا و در پاسخ به این پرسش که چرا کتاب و تصویر آن در طراحی صحنه تولیدات سینمایی بسیار مهجور است، بیان کرد: کتاب و کتابخوانی باید به شخصیت بیاید. اگر برای زیبایی شناسی کتاب را در صحنه بگذاریم این کار معماری داخلی می شود اما من که طراحی صحنه را انجام می دهم به دانه دانه پارامترهای شخصیتی یک کاراکتر توجه می کنم.
سهیل دانش اشراقی
طراح صحنه سریال رهایم کن (شهرام شاهحسینی ۱۴۰۱) ادامه داد: مثلا شخصیت محسن تنابنده در سریال رهایم کن اساسا با روحیاتی که دارد بعید است که کتابی دستش بگیرد و بخواند.
وی تاکید کرد: کار من اثرگذاری روی جامعه نیست. کار من این است که روی فیلم اثرگذار باشم یعنی قصه ای که فیلمساز به من می دهد؛ و براساس فیلمنامه ای که به من داده می شود، نظرات فیلمساز و شخصیت هایی که دارم را براساس خانه و زندگی و محل کار این شخصیت ها را بیان کنم.
طراح صحنه فیلم سینمایی خائن کشی (مسعود کیمیایی ۱۳۹۹) اظهار داشت: بر اساس این موارد یک کاراکتر می تواند در خانه اش کتابخانه داشته باشد و من هم گذاشته ام و مواردی که شرایط را نداشته قطعا نگذاشته ام. این هدف بر عهده من نیست و بر عهده نویسنده فیلمنامه و یا فیلمسازی است که چنین چیزی را می خواهد یا نمی خواهد.
دانش اشراقی یادآور شد: از نظر من به زور وارد کردن یک مولفه یا مواردی خاص در یک قصه درست نیست. چرا که در این شرایط به تصویر کشیدن کتاب شکلی از دکوری و مد است. شاید مشکل بزرگ امروز در شبکه های اجتماعی و اینترنت و امثال آن است چرا که تنها دغدغه زمان ما کتاب خواندن و قصه بود اما تکنولوژی امروز خیلی چیزها را عوض کرده است
طراح صحنه فیلم سینمایی مسخره باز (همایون غنیزاده ۱۳۹۷) بیان کرد: البته این موضوع فقط مختص ما نیست و باید گفت که در کل دنیا این کتابخوانی تحت تاثیر فناوری کم شده است.
وی افزود: در چنین شرایطی دست من طراح صحنه بسته است مثلا برای طراحی خانه یک کارگر معدن من نمی توانم با انتخاب خودم کتابخانه قرار دهم؛ آن هم زمانی که طرف رادیو در خانه ندارد چه برسد به کتاب.
طراح صحنه فیلم سینمایی روز صفر (سعید ملکان ۱۳۹۸) خاطرنشان کرد: موضوع اهمیت کتاب باید در قصه ها وارد شود. از سوی دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید مجوز و اجازه دهد که براساس بخشی از کتابهایی که بیرون آمده است فیلم و سریال ساخته شود؛ مثلا زخم کاری (محمدحسین مهدویان ۱۴۰۰) اقتباس از یک رمان (رمان بیست زخم کاری نوشتهٔ محمود حسینیزاد) است و یا سریال یاغی (محمد کارت ۱۴۰۱) اقتباس از رمان سالتو (نوشته مهدی افروزمنش) است.
وی افزود: موفقیت این آثار باعث می شود که مردم به سراغ کتاب ها بروند و به کتاب و کتابخوانی علاقمند شوند؛ همان اتفاقی که در جهان می افتد و مردم به سراغ کتاب هایی که از آنها اقتباس شده است، می روند و می خوانند و وقتی می بینند که اثر خوب است، ترغیب می شوند و دو کتاب دیگر آن نویسنده را هم می خوانند.
دانش اشراقی گفت: این اقتباس های سینمایی راهی است که سینما می تواند به کمک کتابخوانی بیاید؛ و این همان تجربه ای است که جهان پشت سرگذارده است.
اهمیت فیلم کوتاه در سینما بر کسی پوشیده نیست، بسیاری معتقدند ساختن فیلم کوتاه از فیلم بلند خیلی سختتر است، چون فیلمساز زمان کوتاهتری برای ارتباط با مخاطب دارد، اما خیلیها در آغاز ورود به فیلمسازی اهمیت آن را دستکم میگیرند و همین باعث میشود در ادامه وقتی وارد کارگردانی فیلمهای بلند شوند هم توفیقی حاصل نکنند. نظر شما چیست؟
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از جوان آنلاین شاید خیلیها فیلم کوتاه را به عنوان یک سکوی پرواز تلقی کنند، این دیدگاه میتواند هم درست باشد و هم افراد را دچار اشتباه محاسباتی کند. از این منظر که اهمیت آن را دستکم بگیرند و ترجیح بدهند خیلی زود از روی آن پرش کنند و به سینمای بلند برسند. برای همین معتقدم نباید به فیلم کوتاه به عنوان سکوی پرتاب نگاه کرد، چون اساساً این عرصه باید در نگاه فیلمسازان جوان یک اصالت مستقل داشته باشد. جایگاه فیلم کوتاه اگر دستکم گرفته شود برای یک فیلمساز جوان میتواند آغاز شکست او در عرصه فیلمسازی بلند باشد. اینکه اشاره کردید فیلمسازی کوتاه سختتر از فیلمسازی بلند است، به نظر من هم حرف دقیق و درستی است. ساخت فیلم کوتاه خوب میتواند یک معیار برای این باشد که فیلمساز تا چه اندازه روی کارش مسلط است. سهلانگاری و سادهاندیشی درباره فیلم کوتاه خودش میتواند آغاز فرآیند شکست در این عرصه باشد.
نکته دیگر این است که فیلم کوتاه اساساً یک مدیوم کاملاً مستقل است. معتقدم فاصله انتقال از این عرصه به عرصه فیلمسازی بلند باید رعایت شود تا فیلمساز به درک درستی از فیلمسازی نائل آید. اگر این اتفاق نیفتد، میتواند منجر به سرخوردگی و اتلاف عمر و سرمایه افراد شود. نکته بااهمیت دیگر اینکه اینها قرار نیست جای یکدیگر را بگیرند. ما در جهان فیلمسازانی داریم که بهطور کلی عمر خود را صرف فیلمسازی در این عرصه میکنند و شاید هیچگاه نه فرصتش پیش بیاید و نه الزامش وجود داشته باشد که به عرصه فیلمسازی بلند پا بگذارند.
فکر میکنید جایگاه فیلم کوتاه در کشور ما چگونه است؟ تأثیرگذاری این قالب از فیلمسازی فهم شده است یا خیر؟
به نظرم رسانهها در این مورد کمکاری کردهاند. صداوسیما میتوانست در معرفی بهتر و دقیقتر فیلم کوتاه نقش داشته باشد، اما این اتفاق نیفتاد. در ذهن مخاطب عام و حتی بخش قابل توجهی از مخاطب خاص سینما هنوز اهمیت فیلم کوتاه جا نیفتاده است و حتی مدیران فرهنگی و رسانهای ما درک درستی از این مدیوم ندارند. همین سبب شده فیلمسازان جوانی که تازه وارد عرصه شدهاند ترجیح بدهند زودتر خود را به عرصه فیلمسازی بلند برسانند پیش از آنکه تجربه مناسبی اندوخته باشند.
فکر میکنید برای ساخت یک فیلم ۱۰۰ ثانیهای خوب چه مواردی را باید رعایت کرد؟
هر چقدر زمان یک فیلم کوتاهتر باشد کار سختتر میشود. البته بدیهی است که پروسه فیلمسازی در این عرصه زمان کمتری را طلب میکند، اما سختی از این منظر مطرح است که شما زمان خیلی کمی برای انتقال مفهوم و برقراری ارتباط با مخاطب دارید. در جهان الان با فیلمسازان فیلمهای کوتاه ۱۰۰ ثانیهای براساس ثانیه قرارداد میبندند. اینجا دیگر ثانیهها اهمیت دارند. تشخیص فیلمساز برای استفاده از راشهای در اختیار و دور ریختن راشهای بهدردنخور اینجا خیلی اهمیت پیدا میکند.
فیلم ۱۰۰ ثانیهای شما در بخشهای بهترین مستند کوتاه بخش اصلی (جایزه شهید قاسم سلیمانی) و نیز بخش جایزه رسول ملاقلیپور هفدهمین جشنواره فیلم مقاومت که اواخر سال گذشته در استان بوشهر برگزار شد نیز توانست جوایز اول را به خود اختصاص دهد. شما یک مادر شهید را سوژه فیلم قرار دادهاید. چطور به این سوژه رسیدهاید؟
بنیاد شهید در ثبت تاریخ شفاهی شهدا، آنهم از زبان مادران و پدران شهید یک کار خوبی را آغاز کرد. خود من بیش از ۱۰۰ ساعت مصاحبه با مادران و پدران شهید ضبط کرده بودم. در یکی از مصاحبهها متوجه یک روایت متفاوت از یک مادر شهید شدم. مادر شهیدی که زمان زیادی از شهادت فرزندش گذشته است. شهیدی که سال ۱۳۶۴ به درجه شهادت نائل شد و از آن زمان بیش از ۳۵ سال میگذرد. مادر شهید به دلیل کهولت سن بسیاری از خاطرات را فراموش کرده بود و نزدیکانش سعی داشتند به او کمک کنند تا بخشی از خاطرات را به یاد بیاورد. من در یک لحظه متوجه شدم کار دیگر از قالب یک مصاحبه عادی خارج شده است. با توجه به تجربهای که وجود داشت و البته برخی دوستان به درستی عنوان میکنند که یک برکت یا یک کرامتی از ناحیه خود شهدا بود، یک لحظه احساس کردم اتفاق جالبی در حال رقم خوردن است. کار ضبط را ادامه دادیم و خدا را شکر در جریان تدوین خلاقانهای که برادرم مهدی سرگلزاری انجام داد یک اثر ۱۰۰ ثانیهای تولید شد که امیدوارم دین کوچکی به آن مادر شهید و همه مادران شهدا باشد.
درباره جشنواره فیلم مقاومت و حضور در این رویداد چه نظری دارید؟
در جشنواره فیلم مقاومت بخشی وجود دارد به نام بخش روایت که فیلمسازان جوان را از سراسر کشور دعوت کردهاند و معتقدم خیلی اتفاق خوبی است و قدمشان انشاءالله در سینما مبارک باشد. جمع شدن این نسل جوان دور هم میتواند یک شور و اشتیاق مضاعف ایجاد کند و این افراد از تجربیات هم استفاده کنند. بخشهای جنبی اساساً در جشنوارههای معتبر اهمیت ویژهای دارند و تنها به پر کردن وقت جشنوارهها اختصاص پیدا نمیکنند. امیدوارم از میان این جوانان دستکم چند فیلمساز به عرصه سینمای کشور معرفی شوند تا دست سینمای مقاومت از این بابت پرتر از قبل شود، اما نکتهای که قصد دارم به آن اشاره کنم این است که امیدوارم به نسلهای قبلتر فیلمسازی هم که در این مسیر تجربهاندوزی کردهاند، توجه شود. ما فیلمسازان توانمند زیادی داریم که سالهاست بیکار هستند. برای این فیلمسازها هزینه شده تا تجربه و دانش خود را افزایش دهند. الان زمان چیدن این میوههاست و نباید به این نسل بیاعتنا بود.