امیر قادری کارشناس و مریم بحرالعلومی کارگردان سینما از چالشها و فرصتهای سینمای کوتاه در ایران گفتند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم کوتاه مدیومی است که هر سال با جشنواره فیلم کوتاه تهران فروغی دوباره میگیرد و پس از اتمام جشنواره و روزهای نمایش فیلم، همچنان در سکوت فرو میرود و به کار خود ادامه میدهد تا جشنواره بعدی. این رویه سالهاست علیرغم تعریف و تمجید از فیلمسازان و حضور فیلمهای تامل برانگیز در اثنای جشنواره، پس از اتمام آن طی میشود و صحبت از چالشهای این مدیوم اثرگذار و پر اقبال، یا مهم انگاشته نمیشود یا به دست فراموشی سپرده میشود. در این دو گفتوگو تلاش کردیم نگاهی به چالشهای فیلمسازان کوتاه، مزیتها و آسیبهای آن داشته باشیم و در این بین چهلمین جشنواره فیلم کوتاه را نیز مورد ارزیابی قرار دادیم.
با یک توده متوسط در میان فیلمسازان سینمای کوتاه طرف هستیم
امیر قادری، منتقد و کارشناس سینما در گفتوگو با خبرنگار سینمایی ایرنا درباره تفاوت فضای فعلی سینمای کوتاه با گذشته خود گفت: فیلمها در سال های گذشته به دو دسته تقسیم میشدند. یک دسته اقلیت که تعدادشان کم بود و به معنای واقعی کلمه با استعداد بودند و یک دسته اکثریت که به لحاظ الفبای اولیه فیلمسازی ضعیف بودند. در حال حاضر شرایط متفاوت شده و ما کسی را که الفبای اولیه فیلمسازی بلد نباشد را خیلی کم میبینیم. اکثر فیلمها استانداردهای تولیدشده را دارند و فراتر از آن هستند. در اکثر فیلمها، نورپردازی قابل قبول و بازی خوب و اجراهای خوب میبینیم.
قادری ادامه داد: این یکی از نشانههای توسعه است و نشان میدهد که مملکت و طبقه متوسط ما و فیلمسازی ما در حال توسعه است اما نکته منفی این است که شما آن اقلیت متفاوت و سطح بالا را نمیبینید. انگار متوسط فیلمسازان آن کلیت ضعیف را ارتقا دادند اما فیلمسازان با استعداد را نیز در سطح متوسط ماندهاند. گویا با یک کلیت توده متوسط طرف هستیم.
خبری از تکستارهها در میان فیلمسازان نیست
کارشناس و منتقد سینما تودهای شدن فیلمسازها را هم مثبت و هم منفی دانست و افزود: این نشان میدهد فیلمسازی ما دارد توسعه پیدا میکند و دیگر فیلم خیلی ضعیف نداریم اما نکته منفی آن است که تکستارهها را پیدا نمیکنیم. فیلمهایی که خودشان را در این بین نشان دهند و یک پله بالاتر از بقیه باشند. این امری جهانی است و در سینمای جهان نیز با آن مواجهیم.
قادری در مقایسه تودهای شدن فیلمسازهای فیلم کوتاه در ایران و جهان گفت: در سینمای جهان این مسیر به نفع بازار و آگاهانه طی میشود و این منجر به فروش بیشتر است چرا که فیلم متوسط میتواند توده بیشتری از مردم را به سمت خود جذب کند اما در ایران این مسیر به سمت گسترش طبقه متوسط در فیلمسازی است. همه شبیه هم دیگر میشوند و نه فیلم شاخصی میبینیم نه تفاوتی را میان فیلمسازان.
کارشناس سینما با اشاره به پاتوقهای فیلم کوتاه و ظهور استعدادها در آن گفت: در پاتوق فیلم کوتاه فیلمسازهایی بودند که میتوانستند فیلم بلند بسازند؛ اتفاقا آن ها نیز فیلمهای بلند خود را ساخته بودند اما پارسال یکی از استعدادهای فیلم کوتاه «جنگل پرتقال» را ساخته بود که یکی از فیلم های خوب جشنواره فیلم فجر بود.
فیلمسازان فعلی سینمای کوتاه به دنبال حرفهای شدن
قادری مزیت فیلمهای کوتاه فعلی و فضای سینمای کوتاه را در جسارت فیلمسازان دانست و افزود: در حال حاضر میبینیم که فیلمسازها میخواهند قابلیت خود را نشان دهند و هدفشان حرفهای شدن است. پیشتر فیلمساز دلش به جشنوارهها خوش بود و جایزه گرفتن را ملاک قرار داده بود. سعی داشت شاخکهای جشنواره های جهانی را تحریک کند و یا در جشنوارههای داخلی یک پیام اجتماعی مورد تایید فرهنگ رسمی بدهد تا تشویق شود اما در حال حاضر همه میخواهند حرفه ای بشوند و خودشان را نشان دهند. جرات و تلاش برای نشان دادن توانایی در حال حاضر از نقاط قوت سینمای کوتاه است.
محتوای فیلمهای کوتاه هویت مستقل خودش را ندارد
مریم بحرالعلومی، کارگردان سینما نیز در گفتوگو با ایرنا درباره تفاوت مدیوم فیلم کوتاه و فیلم بلند گفت: این دو مدیوم دو بستر و دو جهان جدا از هم هستند و ما از همین لطمه میبینیم. بسیاری از فیلمهای کوتاه از لحاظ تکنیک فنی و هنری و ساختار مشکلی ندارند اما مشکل اصلی شان این است که محتوا، هویت سینمای کوتاه را ندارد بلکه برشی از یک فیلم بلند است.
وی ادامه داد: این فاصلهگذاری باید شکل بگیرد. فیلم کوتاه مدیومی جداگانه و با ساختار خودش است که شروع، نقطه عطف و پایان خودش را دارد. بسیاری از فیلمسازان موفق سینمای بلند با فیلم کوتاه به این مدیوم ورود کردند اما باید توجه داشت که این دو مدیوم در امتداد هم هستند. یک فیلمساز برای آنکه فیلم بلند بسازد و مجوز فیلم بلند بگیرد، باید فیلم کوتاه داشته باشد اما اینکه تصور کنیم فیلمسازی فیلم کوتاه میسازد چون نمیتواند یا توانایی ساخت فیلم بلند ندارد، این غلط است.
حال سینمای کوتاه از سینمای بلند بهتر است
کارگردان فیلم سینمایی «شهربانو» در تحلیل اوضاع سینمای کوتاه گفت: سینمای کوتاه حال خیلی بهتری از سینمای بلند دارد. این به ما که در سینمای بلند فعالیت میکنیم حال خوبی میدهد. این حال خوب از جسارتی نشات میگیرد که فیلمسازان کوتاه هم در تنوع ژانر هم در ورود به موضوعات دارای حساسیتهای بیشتر، دارند. به علاوه تعداد فیلمسازان زن نیز نسبت به قبل افزایش چشمگیری داشته که خوشحالکننده است.
بحرالعلومی که عضو هیات انتخاب آثار داستانی جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز بود، ادامه داد: امسال چند فیلم در جشنواره داشتیم که به طور مشخص به چند حادثه مهم سال گذشته پرداخته بود. همین جرات که در سینمای کوتاه ما دیده میشود اما در سینمای بلند خبری از آن نیست جای تحسین دارد. هرچند که فقط یک مورد از آن فیلمها برای جشنواره انتخاب شد اما همین ورود و پرداخت نکته مثبتی است.
بسیاری از فیلمهای کوتاه با دلهره نسبت به موضوعات مواجهاند
کارگردان فیلم «قطع فوری» اظهار کرد: فیلمهایی نیز داشتیم که انتخاب نشدند چراکه با یک دلهره نسبت به موضوع مواجه شده بودند. اما فیلمهای حساسیت برانگیز این فرصت را به مخاطب و فیلمساز میدهد که اگر یک نفر وارد این حوز شده است فیلمساز دیگری نیز میتواند، فقط باید به چگونه گفتن و پرداختن به موضوع فکر کند.
بحرالعلومی قهرمان داشتن در فیلم کوتاه را عامل مهمی دانست و افرود: در فیلم کوتاه داشتن قهرمان آسان نیست. حالا میبینید که در یکی از فیلمهای شاخص امسال قهرمان زنی داریم که از چند دختر نوجوان دفاع میکند و این جرات را دارد که وارد موضوعات حساسیت برانگیز شود. اتفاقی که در سینمای بلند به ندرت می افتد.
فیلمسازی که برای فستیوالها فیلم بسازد، میدان را باخته
این کارگردان در پاسخ به جشنوارهزدگی فضای سینمای فیلم کوتاه گفت: فیلمسازی که فیلمی را برای فستیوال داخلی یا خارجی و یا به اعتبار اسکار بسازد، میدان را باخته. تو باید فیلم خوب خودت را بسازی در این صورت فیلم، مسیر خودش را پیدا میکند.
وی ادامه داد: من به عنوان سینماگر اجتماعی که به جشنواره ای بودن شناخته می شوم با جرات میگویم که قطعا جشنوارهها شروع ماراتن دل انگیزی هستند اما تکلیف فیلمی که برای جشنواره ساخته شده و به سمت جشنوارهها غش کرده نیز هم برای مخاطب و هم برای خود فیلمساز در فضای حرفه ای سینما مشخص است.
بحرالعلومی جرات و جسارت را جز جداییناپذیر فیلمسازی دانست و گفت: همان قدر که سرمایه و توانایی برای فیلمسازی لازم است جرات و جسارت نیز مهم است. به قدری که اگر فیلمساز در جشنواره مورد تایید اسکار حضور پیدا کرد و یا جایزه گرفت، خودش را نبازد و ادامه بدهد. این هیچ ربطی به این ندارد که در فیلمساز در کدام کشور زیست میکند و چه قوانینی برای او وضع شده. این در تمام دنیا ثابت است و فیلمساز است که باید چگونه پرداختن به ایدهاش را بلد باشد.
پنجاه و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم هوف آلمان میزبان نمایش یک فیلم بلند و یک فیلم کوتاه ایرانی است.
به گزارش ایسنا، فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» به نویسندگی و کارگردانی علی زرنگار در بخش اصلی پنجاه و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم هوف آلمان رقابت میکند و فیلم کوتاه «۲۱ هفته بعد» ساخته نسرین محمدپور نیز در بخش آثار این کوتاه این رویداد سینمایی به نمایش گذاشته می شود.
این دومین حضور جهانی «علت مرگ: نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار و تهیهکنندگی مجید برزگر است که پیش از این در بخش استعداد جدید آسیایی بیست و پنجمین دوره جشنواره شانگهای چین به نمایش در آمد و جایزه بهترین فیلمبرداری به داود ملکحسینی رسید.
در خلاصه داستان «علت مرگ: نامعلوم» آمده است: هشت مسافر پیش از طلوع آفتاب، شهداد را به مقصد کرمان ترک میکنند. میان راه اتفاقی آنها را از رفتن بازمیدارد… بانیپال شومون، علیرضا ثانیفر، ندا جبراییلی، علیمحمد رادمنش، زکیه بهبهانی، رضا عموزاد، سهیل باوی، سعید رضاییکیا و میلاد مرادی در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم کوتاه «۲۱ هفته بعد» ساخته نسرین محمدپور که پیش از این جایزه بهترین فیلم کوتاه را از جشنواره بینالمللی بوسان کره جنوبی دریافت کرده است، همچون آثار قبلی این کارگردان به مساله زنان میپردازد و این بار به موضوعی مرتبط با مادرانگی اختصاص دارد و بنفشه ریاضی، لیلا حسین زاده، سودابه بهرامی نژاد و پریسا عسگری بازیگران فیلم را تشکیل میدهند.
پنجاه و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم هوف از ۲۴ اکتبر (دوم آبان) در آلمان آغاز شده و تا ۲۹ اکتبر (۷ آبان) ادامه خواهد داشت.
پنجاه و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم هوف آلمان میزبان نمایش یک فیلم بلند و یک فیلم کوتاه ایرانی است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم سینمایی «علت مرگ: نامعلوم» به نویسندگی و کارگردانی علی زرنگار در بخش اصلی پنجاه و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم هوف آلمان رقابت میکند و فیلم کوتاه «۲۱ هفته بعد» ساخته نسرین محمدپور نیز در بخش آثار این کوتاه این رویداد سینمایی به نمایش گذاشته می شود.
این دومین حضور جهانی «علت مرگ: نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار و تهیهکنندگی مجید برزگر است که پیش از این در بخش استعداد جدید آسیایی بیست و پنجمین دوره جشنواره شانگهای چین به نمایش در آمد و جایزه بهترین فیلمبرداری به داود ملکحسینی رسید.
در خلاصه داستان «علت مرگ: نامعلوم» آمده است: هشت مسافر پیش از طلوع آفتاب، شهداد را به مقصد کرمان ترک میکنند. میان راه اتفاقی آنها را از رفتن بازمیدارد… بانیپال شومون، علیرضا ثانیفر، ندا جبراییلی، علیمحمد رادمنش، زکیه بهبهانی، رضا عموزاد، سهیل باوی، سعید رضاییکیا و میلاد مرادی در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم کوتاه «۲۱ هفته بعد» ساخته نسرین محمدپور که پیش از این جایزه بهترین فیلم کوتاه را از جشنواره بینالمللی بوسان کره جنوبی دریافت کرده است، همچون آثار قبلی این کارگردان به مساله زنان میپردازد و این بار به موضوعی مرتبط با مادرانگی اختصاص دارد و بنفشه ریاضی، لیلا حسین زاده، سودابه بهرامی نژاد و پریسا عسگری بازیگران فیلم را تشکیل میدهند.
پنجاه و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم هوف از ۲۴ اکتبر (دوم آبان) در آلمان آغاز شده و تا ۲۹ اکتبر (۷ آبان) ادامه خواهد داشت.
برگزیدگان جشنواره فیلم کوتاه تهران در گفتوگو با ایرنا از دغدغهها و مسائل سینمای کوتاه گفتند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، شامگاه سه شنبه -۲ آبان ماه- چهلمین دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران برگزیدگان خود را شناخت. در این گزارش با برخی از این برگزیدگان گفتوگو کردیم و از دغدغههایشان پرسیدیم. دغدغههایی که از بازگشت برخی از آنان به سینمای کوتاه خبر میداد و حاکی از افزایش هزینههای تولید، نسبت به برآوردهایشان بود.
نفس انیمیشن این است که دائم از هزینه ها عقب هستید
فاطمه جعفری، برنده بهترین فیلم پویانمایی برای انیمیشن «ده سالگی» از پروسه تولید انیمیشن گفت: پروسه تولید انیمیشن سخت و زمانبر است. استاپ موشن در خوشبینانهترین حالت برای تولید سه سال زمان زمان میبرد. اگر در سال ۱۴۰۲ قرار ببندید، در سال۱۴۰۴ و ۱۴۰۵ به تدوین و موسیقی میرسید و واقعا هزینههای تولید فشار زیادی می اورد.
این کارگردان جوان درباره حوزه تخصصی خود یعنی استاپ موشن گفت: کانون پرورش فکری سرمایهگذار کار من بود و تنها جایی هم هست که استودیوی تولید استاپ موشن دارد و من نیز باید آنجا کار کنم چرا که استاپ موشن به فضای خاصی نیاز دارد که فقط کانون یک استودیوی بزرگ برای استاپ موشن دارد. درست است که از سوی کانون حمایت شدم اما این نفس انیمیشن است که شما دائم از هزینهها عقب هستید.
کارگردان انیمیشن «ده سالگی» ادامه داد: من هنوز قالب فیلم کوتاه را دوست دارم و احساس میکنم با فیلم کوتاه کار دارم شاید روزی فیلم بلند نیز بسازم.
بازگشت به سینمای کوتاه پس از تجربه سینمای بلند
محمد علیزاده فرد، کارگردان فیلم «شریف» که برنده بهترین فیلم از نگاه ملی شد گفت: من به فضای فیلم بلند رفتم و به فیلم کوتاه برگشتم و همچنان نیز در فضای فیلم کوتاه نفس خواهم کشید.
علیزاده فرد بر جذابیتهای مدیوم فیلم کوتاه تاکید کرد و گفت: خلوصی که فیلمسازان و همکاران در فیلم کوتاه دارند در فیلم بلند خیلی کمتر است. به همین خاطر به این فضا بازگشتم.
این کارگردان جوان که با دخترش برای دریافت جایزه به روی سن آمد، پیدا کردن سرمایه را برای فیلم کوتاه مشکل دانست اما افزود: هرچند پیدا کردن سرمایهگذار و برگشت سرمایه در فضای فیلم کوتاه سختتر است اما به دلیل خلوص نیت و صافتر بودن فضای سینمای کوتاه، آن را ترجیح میدهم.
به تنها چیزی که از ابتدا فکر نمیکردیم جشنواره بود
محسن مجید پور، تهیه کننده فیلم «شریف» که جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی را از آن خود کرد درباره ایدهپردازی این فیلم گفت: ایده این کار از سر مزار شهدا به ذهن بنده رسید. همیشه فکر میکردم که باید یک محصولی را از خودم در حوزه دفاع مقدس ارائه کنم و باری روی دوشم بود.
مجیدپور ادامه داد: به تنها چیزی که فکر نمیکردیم در ابتدا جشنواره بود. بیشتر رسالتی که داشتیم ذهنمان را درگیر کرده بود.
تهیه کننده فیلم «شریف» مدیوم فیلم کوتاه را جایی برای ازمون وخطا دانست و گفت: بنده ۴ فیلم بلند را نیز کارگردانی کرده ام. فیلم کوتاه مختصر و مفید است و مورد پسند مردم نیز هست. به فیلم کوتاه خیلی بیشتر از فیلم بلند علاقه مندم.
وقتی هزینهمان در تولید سه چهار برابر شد
پیام کردستانی، کارگردان فیلم «خودکشی به سبک نیچه» که برنده جایزه بهترین فیلم این دوره از جشنواره شد، درباره اقتباس در سینما و فیلم کوتاه گفت : بخشی از ادبیات داستانی ما درباره قصه های درونی شخصیتهاست و ماجراهایی است که دراماتیک و نمایشی نیستند. دراماتیک کردن قصه همیشه یکی از مسائل اصلی اقتباس است و باید به سراغ قصه ای بروید که این ویژگی را خودش داشته باشد. اگر به سراغ یک قصه درونی و بدون ماجرای بیرونی و دراماتیک بروید؛ سختی و مشقت خواهید داشت.
کردستانی درباره اعتبار جشنواره و فیلمسازی برای جشنواره ادامه داد : ما هیچ جشنواره جایگزینی در ایران نداریم و این فستیوال تنها فستیوالی است که میتوان فیلم فرستاد. اگر این فستیوال نیز نباشد کجا برویم؟ جشنواره نهال که دانشجویی است و چند جشنواره منطقه ای داریم که اعتباری ندارند. این فستیوال تنها گزینه است و تبدیل به فستیوال معتبرتری نسبت به قبل شده و این قابل درک است که این حس برای فیلمساز وجود داشته باشد که بخواهد پیش از فرستادن فیلم به اسکار هم فکر کند.
کارگردان فیلم «خودکشی به سبک نیچه» درباره فضای اقتباس برای فیلم کوتاه گفت: اینکه چه قصهای شما را ترغیب کند مهم است. ممکن است گاهی ایده اورجینال بهتر جواب بدهد. قصه، بیشتر از اقتباسی بودن یا نبودن اثر مهم است.
وی ادامه داد: فیلمی که ساختم کاملا منطبق بر فضای ذهنیام است. فضایی که پیش از فیلمسازی در ذهنم بود.
بهمن رضایی، تهیه کننده فیلم نیز از افزایش سرسام آور هزینههای تولید گفت: کار کاملا با هزینه شخصی و مستقل ساخته شده. ما از برآورد ۶۰، ۷۰ میلیونی به هزینه سه چهار برابری تولید رسیدیم. همزمانی تورم وکرونا باعث شد هزینه کار به شدت بیشتر بشود.
جشنواره فیلم کوتاه تهران پس از یک هفته نمایش فیلم در پردیس سینمایی ملت سه شنبه شب برگزیدگان خود را شناخت. جوایز بخش اصلی این جشنواره در بخش کارگردانی به حمید حسینی و محمد حسینی برای فیلم «یوفو» و در بخش بهترین فیلم به بهمن رضایی و پیام کردستانی برای فیلم «خودکشی به سبک نیچه» رسید.
جالب آنکه مدیر مدرسه که دومین فیلم از نگاه تماشاگران بود در دو روز پایانی جشنواره جای خود را به «مورچه» داد و جایزه بهرین فیلم از نگاه تماشاگران به «مورچه» رسید. محمد منصوبی نیز جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را برای فیلم «مدیر مدرسه» دریافت کرد.
گفتنی است جایزه بزرگ این جشنواره نیز به علی علیزاده برای «قوتار» اهدا شد و اعتبار اسکار را برای این فیلم به ارمغان آورد.
در زمانهای که ژانرهای کمدی و اجتماعی گلوی سینمای بلند را فشرده، سینمای کوتاه روایت خلاق و تازهای دارد. زمین بکری که جشنواره فیلم کوتاه امسال نشان داد تا چه میزان توانایی کاشت و برداشت سینمای ژانر را در دل خود داراست.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جشنواره فیلم کوتاه تهران پس از یک هفته شلوغ و پر فراز و نشیب دیروز در پردیس سینمایی ملت بعد از چهار سانس پخش فیلم در باکسهای مختلف به نمایش فیلمهای این دوره خود پایان داد.
جشنوارهای که امسال به معنای واقعی کلمه جشنواره جوانان بود. راهروهای طویل و شلوغ پردیس ملت پر بود از جوانانی که رویای فیلمسازی در سر داشتند و یا امسال به عنوان فیلمساز در جشنواره شرکت کرده بودند. جایی که فارغ از هیاهو و تبلیغات سینمای بلند، در گوشهای از شهر کسانی برایمان داستانهای کوتاه تعریف میکردند و ما آنقدر غرق میشدیم که تا به خودمان بیاییم صفحه سفید و پر نور سالن، اکران فیلم بعدی را خبر میداد.
جشنواره فیلم کوتاه تهران اما عصر امروز با اعلام برندگان به کار خود پایان میدهد. جشنوارهای که امسال برای اولین بار نبود که صفهای طولانی و روی پله نشستنها را به خود میدید اما شاید برای اولین بار بود که این تنوع در ژانر و محتوا را در دل خود جای داده بود. به قدری که انتخاب میان فیلمها را سخت و رقابت را برای فیلمسازان سختتر می کرد.
طبعا در سینمای بلند به دلیل استقبال عمومی از ژانرهای امتحان پس داده، نرفتن به سمت سینمای ژانر محتملتر است. جایی که ژانرهای کمدی و اجتماعی گلوی سینمای بلند را فشرده اما هنوز دستش به روایتهای خلاق و تازه سینمای کوتاه نرسیده. زمین بکری که امسال نشان داد تا چه میزان توانایی کاشت و برداشت سینمای ژانر را در دل خود داراست.
از مویه های زنان جنوبی تا داستان یک مهاجرت نافرجام
جشنوارهای که شاید برای اولین بار بود که این تنوع در ژانر و محتوا را در دل خود جای داده بودیکی از فیلمهای قابل توجه و با مسما در ژانر، «افسانه کوه ننوک» به کارگردانی محمدرضا مرادی بود. فیلمی اقتباسی در ژانر علمی، تخیلی و فانتزی که با روایت درستی نسبت به فرهنگ جنوب ایران بومی شده بود. فیلم، ترسی به دل میاندازد که در اتمسفر کلی خود بی منطق نیست و سعی دارد با بهرهگیری از عناصری همچون دریا، آب آلوده، شکل فیزیکی یک ماهی مرده و مویههای زنان جنوبی ترکیب همخوانی بسازد.
«آدلاید» به کارگردانی فرهاد غریبی نیز فیلم دیگری بود که از قضا به مساله گسترده مهاجرت نیز پرداخته بود. وارن باکلند در کتاب «مبانی مطالعات سینمایی و نقد فیلم» از اهمیت سینمای ژانر مینویسد و میگوید فیلمهای سینمای ژانر، پاسخ خیالی به مشکلات واقعی میدهند. اتفاقی که آدلاید به خوبی از آن بهره گرفته و با فضاسازی و کشمکشهای روابط خانوادگی، به مشکلات مهاجرت غیر قانونی از جنبهای روانشناسانه پرداخته بود.
صونا؛ تصویر یک دختر چهل ساله اصیل
از فیلمهای خوب ژانر درام نیز میتوان به «صونا» به کارگردانی زهرا ترکمانلو اشاره کرد. فیلمی درباره دختری چهلساله و مجرد با تمام مصائباش که از قضا امسال دستمایه فیلم «خیال آبی» به کارگردانی الناز قنبری نیز بود. اما در یک مقایسه میان کاراکترهای اصلی هر دو فیلم میتوان فهمید که صونا خودش است و با تمام اصرارهای بقیه برای برقراری رابطه عاطفی باز هم خودش میماند.صونا از بین همه تعریفهای زن مدرن و امروزی، دختری ایرانی را به شکلی اصیل تصویر میکشد و در همین تعریف باقی میماند
در واقع صونا به سادگی دختری محافظهکار با تمام ویژگیهای دلچسبی است که مرزهای خودش را دارد و از آن مرزها عقب نمیکشد. صونا از بین همه تعریفهای زن مدرن و امروزی، دختری ایرانی را به شکلی اصیل تصویر میکشد و در همین تعریف باقی میماند مگر در پایان که میتوان اثرات فشارهای جامعه، دوستان و مهمتر از همه مادرش را در تصمیم نهایی وی دید.
واقعیت این است که فیلمسازی در مدیوم فیلم کوتاه جسارت غریبی میطلبد و ریسک کردن روی سرمایهای است که بازگشت آن حتمی نیست. در این مدیوم فیلمساز تنها میتواند به همین جشنوارهها اکتفا کند و با وجود استقبال مخاطبان هنوز بستر مناسبی برای اکران فیلم کوتاه در دسترس مخاطبان نیست.
با این همه جشنواره فیلم کوتاه تهران امسال میزبان سینمای ژانر و تنوع محتوا علیرغم تمامی این مشکلات و جسارت قابل تاملی بود که اگر با استقبال بیشتری از سوی فیلمسازان در سالهای آتی مواجه شود میتوان به جشنواره فیلم کوتاه به عنوان دریچهای برای ورود فیلمسازان خلاق در سینمای ژانر به میزان خوبی امیدوار بود.
محمد علیزاده فرد کارگردان فیلم کوتاه «شریف» از تجربههای خود در ساخت این فیلم گفت.
به گزارش سینمای خانگی، محمد علیزاده فرد کارگردان فیلم کوتاه داستانی «شریف» که در بخش رقابتی جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارد در گفتوگو با مهر، ضمن اشاره به اینکه از اواسط دهه ۸۰ فیلمسازی را با انجمن سینمای جوانان آغاز کرده است، درباره فعالیت هایش گفت: فیلم بلند «تروا» را در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر داشتم، سینمایی «راحیل» را هم برای سیما فیلم ساختم و در حال حاضر با فیلم «شریف» در جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارم. همچنین کار «کمپ ۱۱۶۶» با محوریت مهاجران افغانستانی را با فارابی دنبال میکردم که با تغییر مدیریت در بنیاد فارابی مدتی است، متوقف شده است.
این کارگردان با اشاره به اینکه ایده فیلمنامه را یکی از دوستانش داده است، ادامه داد: محسن مجیدپور ایده را با من در میان گذاشت که آن را دوست داشتم لذا قرار شد مجیدپور تهیه کننده باشد و من هم کارگردانی کنم. محسن مجیدپور نسخه اولیه فیلمنامه را نوشت و من هم آن را بازنویسی کردم. در نهایت با همه سختی ها و اتفاقاتی که افتاد از خروجی کار راضی هستم.
علیزاده فرد با اشاره به اینکه به همراه تهیه کننده لوکیشن هایی در مشهد، قزوین، سمنان و خراسان شمالی را بررسی کرده اند، یادآور شد: فضایی میخواستیم که از نظر جلوه های بصری نو باشد و در عین حال هم مزاحمت بصری کمتر و هم فضای بومی داشته باشد. در نهایت با فیلمبردار و طراح صحنه، روستای کولیوند در فاصله یک و نیم ساعتی از خرم آباد را انتخاب کردیم که در همین محدوده کولیوند لوکیشن های مختلف با فاصله یک ساعت از هم داریم.
وی با اشاره به اینکه روستایی که در فیلم دیده میشود متروکه و خالی از سکنه است، افزود: زندگی جاری روستا در فیلم «شریف» را خودمان شکل دادیم و حتی قبرستانی را که در فیلم دیده میشود، خودمان ساختیم. همچنین مشکلاتی در روند تولید داشتیم نظیر اینکه در حین پروژه، سگ یکی از عوامل گروه را گاز گرفت و او مجبور شد واکسن هاری بزند. در حالی که پزشک گفت اگر ۲ ساعت دیرتر میرسید، ممکن بود فوت کند.
این فیلمساز با اشاره به دور بودن گروه فیلمبرداری از مرکز استان درباره انتخاب بازیگران توضیح داد: برای بازیگران غیر اصلی از هنرورهای بومی بهره گرفتیم و سعی کردیم بین بازی ها هارمونی وجود داشته باشد. برای نقش شریف اولین گزینه من مجید پتکی بود که او هم فیلمنامه را دوست داشت و ایفای نقش را قبول کرد اما چون ضبط ما شهریور ۱۴۰۱ و همزمان با سریال «آکتور» بود وی زمان محدودی آفیش شد و سریع تر پلان های مربوط به او را ضبط کردیم، همچنین از قاب های چند لایه برای بهتر شدن جلوه های بصری استفاده کردیم.
وی با اشاره به اینکه این فیلم از سختترین تجربیاتش تا امروز بوده است، درباره دغدغه اش مبنی بر درگیر کردن ذهن مخاطب گفت: سینما را چیزی بیشتر از همراهی مخاطب و درگیری مخاطب با فیلم نمیدانم. معتقدم مهمترین موارد ایجاد سوال، معما و تعلیق است و اگر تاکنون در جشنواره بازخوردهای خوبی گرفته ایم به واسطه همین درگیر کردن ذهن مخاطب بوده است.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: «شریف» گورکن روستا است اما هر زمان قبری در قبرستان حفر می کند در روستا اتفاقاتی رقم می خورد …
دیگر عوامل این فیلم عبارتند از تهیه کننده: محسن مجیدپور، نویسنده: محسن مجیدپور، محمد علیزاده فرد، مدیر فیلمبرداری: هاشم مرادی، طراح صحنه: رسول علیزاده، مدیر صدابرداری: وحید رضویان، تدوین: سیاوش کردجان، صداگذاری: رامین ابوالصدق، بازیگران: مجید پتکی، مریم ماهانی، یاسین طلوعی، فرحناز فزون خواه، مهتاب شهریاری، اکبر مددی مهر.
فریدون جیرانی گفت: هر کجا دموکراسی نهادینه شده باشد، سینمای کوتاه مستقلتر است. با این حال فستیوالها در همه جای دنیا خطدهی دارند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا جلسه نقد پلاس در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران با حضور فریدون جیرانی سینماگر پیشکسوت و امیر قادری منتقد سینما و با اجرا و کارشناسی میثم کریمی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه فریدون جیرانی کارگردان و منتقد سینما بیان کرد: فیلم کوتاه در ایران سابقه زیادی دارد از زمانی که دوربینهای هشت میلیمتری وجود داشت ساخت فیلم کوتاه هم در جریان بود چون دوربین به یکباره به تمام ایران رفت، یک سری نسل جدید که از سینمای حرفهای راضی نبودند به سمت این دوربینها جذب شدند و ایدههای کوتاه را به فیلم تبدیل کردند. زمانی که تلویزیون ملی ایران در سال ۴۶ فعالیت داشت آن موقع فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری مستند و… به نمایش گذاشته میشد اما دوربین ۸ میلیمتری جوانهای بیشتری را به خود جذب کرد. کیانوش عیاری فیلم خوب «آن سوی آتش» را اول به صورت فیلم کوتاه ساخت. حسن بنی هاشمی در جنوب فیلم ساخت و… پس فیلم کوتاه زمینهای برای تجربه آزمایی شد و ما فهمیدیم که در دنیا هم اینچنین است. بعدا هم که فستیوال فیلم کوتاه راه افتاد بچههای فیلم کوتاه آمدند، بچهها از کشورهای مختلف با هم آشنا شدند، دنیای فیلم کوتاه شناخته شد و به تدریج این دنیا ادامه پیدا کرد. همان زمان مهمترین ویژگی فیلم کوتاه استقلال فکری بود؛ با آنکه که تلویزیون سرمایه در اختیار فیلمسازان میگذاشت اما بچهها استقلال فکری داشتند، از یک جایی به بعد در همان دوره استقلال فکری آرام آرام کمتر شد چون فکر میکردند باید سینمای آزاد را کنترل کنند.
جیرانی توضیح داد: از ابتدا وزارت فرهنگ سختگیرانه برخورد میکرد از سال ۵۷ به بعد هم داستان تغییر کرد چون تلویزیون بعد از انقلاب به دنبال سینمای آزاد نرفت، بعد از انقلاب هم سینمای آزاد دیگر رنگی نداشت چون پیشتر سرمایهگذارش تلویزیون بود که بعدش از سینمای آزاد حمایت نکرد. از همان موقع سینمای کوتاه راه افتاد.
این کارگردان مطرح کرد: روز گذشته در پیچینگ سناریوهایی از بچهها را دیدم که خوشبختانه شعاری نبود و پروپاگاندا نمیکردند، ایدهها بسیار تازه و جذاب بود و این موضوعات برای من جذابیت داشت.
جیرانی درباره فیلمهای کوتاه گفت: من خیلی کم فیلم کوتاه دیدهام و نمیتوانم درباره آنها قضاوتی داشته باشم، من هیچوقت ندانسته حرفی نمیزنم البته یک دوره کوتاهی چند سناریو از بچهها خواندم و به نظرم بد نبودند. یادم است در سال ۶۲ و ۶۴ فیلمهای هشت میلیمتری نمایش داده میشد در آن سالها زمانی که حاتمیکیا هنوز حاتمیکیا نشده بود فیلمی از او به نام «صراط» که درباره یک جانباز جنگی بود، دیدیم که بسیار جذاب بود و علاقهمند شدیم که فیلم بعدی حاتمیکیا را سال بعد ببینیم چون فیلم کوتاهش بسیار درخشان بود. آقای ملاقلیپور هم فیلم کوتاه داشت، فیلم کوتاهی از شمقدری هم دیدم، اما خاطرهای که در ذهن من مانده مربوط به همان «صراط» است که اولین فیلم حاتمیکیا بود.
وی درباره جایگاه سینمای کوتاه در دنیا گفت: سینمای کوتاه در همه جای دنیا جایگاه خود را دارد، سینمای کوتاه خودش هویت مستقل خود را دارد و پلکان بودنش مطرح هست و در ایران همان پلکان بودنش بیشتر به درد خورده است، فیلم کوتاه در ایران به نظرم هیچوقت کامل مستقل نشده چون همیشه نظارتی بر آن بوده و هویت آن را دچار اختلال کرده اما سکویی برای پرواز خیلی از فیلمسازان بوده است. من البته آن را ندیدهام خیلی دوست داشتم فیلمهای کوتاه بچههایی را که اول به حوزه آمده بودند، ببینم اما متاسفانه نشد.
این فیلمساز درباره مقایسه ایران و اروپا بیان کرد: مقایسه ایران و اروپا یک شوخی است، فیلم کوتاه آنجا درآمد دارد اما در ایران مناسبات آن کشورها را ندارد. در اروپا دولت نقش موثری دارد اما جبههبندی ندارد عرصه فرهنگ مستقل از سیاست است اما در ایران چنین نیست سیاست در فرهنگ دخالت داشته است.
کارگردان «مرگ تدریجی یک رویا» اظهار کرد: بازیگری که به اصطلاح وزن دارد چه در کار کوتاه چه در کار بلند، تاثیرش را میگذارد. مثلا اگر مشهورترین بازیگر به یک فیلم بیاید با خودش وزن و تجربه میآورد و حتی روی کارگردانان حرفهای هم تاثیر میگذارد و ممکن است فیلم را در جاهایی برای خودش کند اما این همیشه یک فرمول نیست ممکن است یک کارگردان خلاق باشد و او را به نگرش خودش دربیاورد اما هیچ اشکالی ندارد بازیگر روی فیلم تاثیر بگذارد چون به هر حال او باعث میشود فیلم تو بهتر شود.
وی درباره نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مسیر سینما توضیح داد: کانون در آن دوره کمک کرد که ایدههای تازه و نگرشهای تازه در بطن سینمای حرفهای که به تفکر خاص محدود بود ورود پیدا کند و عدهای بتوانند ایدههای خود را مطرح کنند که نمیتوانستند در سینمای حرفهای بسازند کانون یک دوره درخشان از سال ۴۵ تا ۵۳ دارد.
کارگردان «خفهگی» خطاب به فیلمسازان توضیح داد: اینکه میگویند فیلم را فیلمبردار یا بازیگر ساخته درست نیست چون فیلم از ذهن کارگردان بیرون میآید و عوامل فیلم را تکمیل میکنند اما فیلم از آن آنها نیست. فیلم از آن ، ذهن خلاق فیلمساز است خیلی از فیلمبرداران در گذشته میگفتند ما فیلم را ساختیم اما بعداً همان فیلمبردار کارگردان شد و گند زد، آدمهای فنی نمیتوانند خلاقیت به خرج بدهند خلاقیت برای کارگردان است. اگر کارگردان خلاقیت نداشته باشد فیلم با یک بازیگر یا فیلمبردار خوب هم درنمیآید.
جیرانی عنوان کرد: در اروپا مدیریت فرهنگی به این شیوه نیست که با رفتن یکی مدیریت فرهنگی تغییر کند، مدیریت فرهنگی در آنجا مستقل است. اروپا یک دموکراسی نهادینه دارد، در حالیکه در کشور ما نهادینه نشده است. هر کجا دموکراسی نهادینه شده باشد، سینمای کوتاه مستقلتر است. به هر حال فستیوالها در همه جای دنیا خطدهی دارند اما خط دهی سینمای اروپا مبتنی بر فضای جامعه اروپاست. البته آنها هم حذف میکنند اما میزانی که ما حذف میکنیم بیشتر است.
این کارگردان مطرح کرد: حوزه هنری، تلویزیون، ارشاد و همه نهادها باید با هم هماهنگ شوند تا به سینمای کوتاه در همه جای ایران کمک کنند. یعنی قواعدی برای پرداختها داشته باشند و من جوان فیلمساز بدانم که اگر فیلم کوتاه میسازم میتوانم زندگیم را بچرخانم و سلیقه ها نمیتواند همه چیز را دستخوش تغییرات کند.
وی گفت: در ایران مدیریت فرهنگی دائمی نیست یعنی اگر امروز تصمیمی بگیرند فردا ممکن است با دیدن انتقادات تصمیمات را عوض کنند. در دنیا اصول کلی دارند و سر همان اصول کلی دعوا میکنند اما ما بر سر نکات جزیی هم گاهی مساله داریم.
قادری: متوسطها زیاد شدهاند
سپس امیر قادری درباره تفاوت نقد فیلم کوتاه و بلند اظهار کرد: در دهه ۸۰ فیلم کوتاه را زیاد دنبال میکردم. خاطرم هست در اوایل دهه ۸۰ در جشنواره فیلم کوتاه تهران به دنبال استعداد بودم. یادم است «طوفان سنجاقک» آقای مکری را دیدم و خیلی خوشم آمد. قبلا ماجرا چنین بود که کلی فیلم کوتاه بد داشتیم و سه فیلم بالاتر از متوسط داشتیم. در حال حاضر کلی فیلم متوسط داریم اما فیلم بالا و پایین متوسط کمتر داریم این از یک نظر کار فیلمسازان را دشوار میکند انگار به لحاظ فنی همه بلدند کار را درآوردند، در نتیجه کلی فیلم خوب داریم که تدوین، فیلمبرداری، بازیگری خوب دارند و حرفهای ساخته میشوند اما فیلم بالای متوسط چندان نمیبینیم. قبلا اینچنین بود که کمتر فیلمسازی را میدیدم که بخواهد خودش رااثبات کند و بگوید من میتوانم فیلم بلند بسازم الان ما کلی فیلم متوسط داریم که نمیتوانند یک کارگردان خوب را پرزنت کنند. پیشنهاد من این است که فیلمها شخصی شود، سعی کنید قلاب ارتباط با تماشاگر را بیندازید. بزرگترین نقطه ضعف فیلمهای فعلی را همین میدانم. فیلم کوتاه باید چک بزند اما خیلی از فیلمها آن چک را ندارد.
قادری مطرح کرد: من ۶ فیلم کوتاه در سانس قبلی دیدم که همه در زمینههای فنی اشکالی نداشتند اما هیچکدام هم فیلمی نبودند که بگوییم اگر کارگردانش فیلم بلندش را بسازد غوغا میکند. انگار تعداد افراد متوسط بیشتر شده است.
جیرانی اظهار کرد: انگار در کل دنیا آدمها متوسط شدهاند؛ هم در عرصه سیاست هم در عرصه هنر.
قادری هم گفت: سعید روستایی را با استعدادترین فیلمساز ۱۰ سال اخیر میدانم اما فکر میکنم از ابتدای کار، یک هاله تبلیغاتی مشخصی اطرافش بود که من دلیلش را نمیدانم. از او یک فیلم کوتاه دیدم که به نظرم شایسته آنهمه تعریف نبود ولی همان موقع هم دکوپاژ و… خوبی داشت.
وی با اشاره به اینکه رضا نجاتی فیلمهای کوتاه خوبی میساخت اما فیلم بلندش چندان خوب نشد، گفت: فیلم «جنگل پرتقال» را هم سال گذشته دیدم که به نظرم مشخص است در وهله اول فیلمساز منظم و کوشایی است و روی تمام فیلمنامهاش کار کرده است.
وی ادامه داد : خطری که فیلمسازی کوتاه را تهدید میکند این است که فکر میکنند میتوانند ایده فیلم کوتاه خود را بسط بدهند. تماشاگری که فیلم بلند را میبیند دلش میخواهد سفری را تجربه و مسیری را طی کند. در فیلمسازان کوتاهی که وارد سینمای بلند شدند این مشکل وجود دارد که فکر میکنند آن تجربه کوتاه برای تماشاگر کافی است در حالی که اینچنین نیست.
قادری بیان کرد: با توجه به درآمد و شرایط اجتماعی باید بپذیریم که به هر حال فیلمسازان کوتاه به فکر ساخت فیلم بلند خود باشند. به هر حال فیلم کوتاه حیطه خالصتری است.
جیرانی درباره سینمای آزاد هم گفت: در سالهای ۴۹ تا ۵۲ ما فیلمنامه به جایی نمیدادیم و هیچ ممیزی نبود تا سال ۵۳ و از سال ۵۳ به بعد با فیلم «آن مرد اسب دارد» و «گوزنها» این اتفاق افتاد.
قادری درباره وضعیت فیلم کوتاه هم مطرح کرد: همانطور که تعداد متوسطها زیاد و تعداد غولها کم میشود نشانه توسعه پیدا کردن یک کشور است کلا دنیا بعد از دهه ۱۹۹۰ انگار خودش دارد جلوی دیوانهها و خط شکن ها را میگیرد انگار دنیای آدمهای متوسط است، انگار دیگر یک پدیده دیوانه وار نمیبیند و انگار دنیا همین را میخواهد. دنیا انگار گاهی نگران بالا رفتن استانداردهاست چون ذهن مخاطب را به جایی میبرد که ۵۰ درصد محصولات را کنار بگذارد. این وضعیت در ادبیات، سینما و … هم وجود دارد. انگار ما الان داریم آخرین بقایای دهه۱۹۹۰ را مصرف میکنیم امیدوارم ایران که درگیر بازار جهانی نیست مبتلا به این مشکلات نشود. ضمن اینکه من از کار فیلمسازان زن تعجب کردم، چون پیش از این فیلمسازی به دلیل اینکه کار یدی است یک حرفه مردانه شناخته میشد اما فیلمهای خانمها را که دیدم به لحاظ مدیریت صحنه، کار فنی، کار اجرایی بسیار خوب بودند.
جیرانی هم عنوان کرد: فیلمهایی که در پاتوق فیلم کوتاه دیدم و ۶ فیلمنامهای که در پیچینگ دیدم، فیلمها ایدئولوژیکی نبودند در شرایطی که مدیریت فرهنگی میخواهد سینما را ایدئولوژیک کند اما بچههای فیلم کوتاه اینچنین نیستند. امیدوارم فیلمسازان سینمای کوتاه استقلال فکری خود را حفظ کنند و آنچه که در جامعه میبینند در فیلم خود منعکس. ما نیاز داریم جامعه امروز در سینمای ما باشد. از همه فیلمهایی که در پاتوق دیدم خوشم آمد و نسلی را دیدم که از ایدئولوژی عبور میکند. توصیه میکنم فیلمهای کیارستمی را ببینید من دوباره دارم «کلوزآپ» و «طعم گیلاس» را میبینم. به نظرم در دورهای سینمایی داشتیم که بینظیر بود مثلا افتتاحیه «دندان مار» بینظیر بود. پس من شروع کردهام به تماشای دوباره فیلمهای کیارستمی و لذت میبرم. به شما میگویم هم پا به پای فیلمهای خارجی که خوب هستند فیلم ایرانی هنری خوب ببینید.
قادری هم گفت: بزرگترین مشکلی که دارم با این طبقهبندی فیلم هنری و تجاری است. فیلمسازانی که فیلمهای هنری خوبی ساختهاند اتفاقا در ابتدا خیلی کلاسیکباز بودهاند.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار امروز ۲ آبان ۱۴۰۲ با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان میدهد.
سینماگر مطرح روس با اشاره به آثار مجید مجیدی گفت: به عنوان یک فرد مسیحی پاسخ بسیاری از سوالهایم را از فیلم «محمد رسولالله» این کارگردان گرفتم و مهمترین چیزی که از این فیلم برداشت کردم عشق بود.
به گزارش سینمای خانگی از ستاد خبری چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، مستر کلاس «سینمای حقیقت جویان» از نشستهای تخصصی «۴۰-۲۰» جشنواره در ارتباط تصویری با نیکیتا میخالکوف کارگردان مطرح سینمای روسیه شامگاه دوشنبه- یکم آبان ماه- در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
در ابتدای این نشستنیکیتا میخالکوف اظهارداشت: در ابتدا بگویم اگر نسبت به متریال فیلمتان سخت گیر باشد فیلم ساختن سخت میشود اما باعث میشود شما هم همراه با آن بزرگ شوید. در غیر اینصورت گاهی ممکن است سینما، اتفاقاتی را ناشی کم کاری شما بداند و برای شما جای جبران باقی نگذارد.
وی گفت: فیلم کوتاه مانند مکتبی است که در آن یاد می گیرید در زمان کوتاه چگونه یک داستان بگویید و آن را تمام کنید. این را هم در نظر داشته باشید همه کارگردانهایی که توانایی ساخت فیلم بلند دارند نمیتوانند فیلم کوتاه بسازند مخصوصا کسانی که سریال میسازند.
میخالکوف افزود: برای برخی فیلمسازی، فقط شغل و محل درآمد است اما برای برخی هنر است و به هنر باید طور دیگری نگاه کرد. میتوان گفت سینما یک موجود زنده است و وقتی به سینما به عنوان یک موجود زنده و با عشق و محبت نگاه کنید در ادامه آن هم به شما اینگونه جواب میدهد.
این کارگردان روسی بیان کرد: شرایط بسیاری برایم پیش آمده که همزمان کارگردان یک کار هستم، سناریوی آن را نوشته و در آن بازی کردهام. در این موقعیت از همه چیز مهمتر این است که شما بتوانید این انرژی را کادر بندی کنید و بدانید این انرژی از کجا میآید. معتقدم انرژی را میتوان از هر چیزی گرفت، حتی از متن.
وی درباره سینمای ایران گفت: اگر بخواهم درباره سینمای ایران صحبت کنم، میتوانم بگویم بهترین کادربندیها در سینمای ایران اتفاق میافتد و این عشق نسبت به صحنههای فیلمها را نشان میدهد. میتوانم بگویم سینمای ایران تقریبا شبیه سینمای روسیه است.
میخالکوف درباره سینمای مجید مجیدی اظهارداشت: مجیدی کارگردانی است که با قرار دادن صحنههای خیلی جزیی در فیلمش «بچههای آسمان» و با امکانات و پول کم توانست یک کار خوب بسازد. معتقدم همین کارگردان میتواند در سبکهای دیگری هم کار کند و در نهایت فیلمسازان اینگونه میتوانند در دنیا مطرح شوند. از مجیدی صحبت کردم چون میدانم او با چه شرایطی فیلم ساخته است و خودم هم در موقعیت مشابه او قرار داشتهام.
این کارگردان روسی گفت: نمیدانم چه دیدگاهی نسبت به فیلم «محمد رسول الله» مجیدی در ایران وجود دارد و نمیدانم مردم نسبت به این فیلم چه عکس العملی نشان دادهاند اما من به عنوان یک فرد مسیحی جواب خیلی از سوالهایم را از این فیلم گرفتهام و مهمترین چیزی که از این فیلم برداشت کردم عشق بود؛ اینکه اگر عشق بدون ایمان باشد اصلا دیگر آن عشق وجود ندارد.
وی افزود: درحال حاضر اعتقادات مسلمانان و مسیحیها در خیلی از چیزها تقریبا یکی شده است. اگر بخواهم خلاصه بگویم؛ تعداد چیزهایی ما را به یکدیگر وصل میکند خیلی بیشتر از نقاط تفاوت ماست و به همین دلیل فکر میکنم میتوانیم حرفهای بسیاری بزنیم و ارتباط خوبی داشته باشیم.
میخالکوف بیان کرد: سینما پدیدهای با میلیونها نفر مخاطب است. معتقدم اگر سینما راه و روش یک ملت را تغییر دهد باید سانسور شود. من مخالف سانسور نیستم اما مخالف این هستم که چه کسی سانسور میکند و میترسم روزی این اتفاق دست افراد نادان بیافتد.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار امشب- دوم آبان ماه با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان میدهد.
میکائیل دیانی کارگردان فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» همزمان با حضور این اثر در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به ارایه توضیحاتی درباره نوع نگاه این فیلم سیاسی به حوادث سال گذشته پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، پرداختن به سوژههای سیاسی روز، معمولا از سوی طیف گستردهای از فیلمسازان بهعنوان یک تابو تلقی میشود و سالهاست که فقدان «فیلم سیاسی» در سینمای ایران مورد آسیبشناسی و تحلیل منتقدان قرار گرفته است.
جشنواره فیلم کوتاه تهران از دوره گذشته و در راستانی تحقق شعار «تنوع ژانر»، تلاش داشته است تا بخشی از ویترین خود را به آثار سیاسی اختصاص دهد و در همین راستا مهدی آذرپندار دبیر این رویداد و مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران هم در چند نوبت تاکید کرده است که از فیلمهای سیاسی به شرط رعایت «نگاه منصفانه» در آنها، حمایت خواهد کرد.
«مدیر مدرسه» یکی از فیلمهای کوتاه حاضر در جشنواره چهلم فیلم فجر است که به موضوع حوادث سال گذشته پرداخته است و از این منظر، یکی از آثار سیاسی در این دوره از جشنواره محسوب میشود.
به بهانه رونمایی از این فیلم کوتاه، گفتوگویی با میکائیل دیانی کارگردان آن داشتهایم که در ادامه میخوانید.
* از اینجا شروع کنیم که فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» یک فیلم سیاسی درباره وقایعی است که هنوز از وقوع آنها فاصله چندانی هم نگرفتهایم. آقای آذرپندار بهعنوان مدیرعامل انجمن سینمای جوانان و دبیر جشنواره هم در چند نوبت درباره لزوم پرداخت فیلمسازان به وقایع سیاسی روز صحبت کرده و حتی وعده حمایت از این دست تولیدات را داده بود، آیا میتوان فیلم شما را محصول این فرآیند حمایتی دانست؟ به خصوص که شما از مدیران زیر مجموعه آقای آذرپندار هم هستید.
من ترجیح میدهم اساساً در مورد فیلم صحبت کنیم اما یکبار این را یک جا بگویم خوب است؛ میکائیل دیانی پیش از آنکه مسئولیتی در انجمن سینمای جوانان ایران داشته باشد، فیلمساز و مستندساز بوده است. اتفاقاً مستندهای اجتماعی من با رویکرد انتقادی هم ساخته شده است. به تعبیری مستندهای من هم مانند این فیلم کوتاه مرتبط با مسایل اجتماعی و آسیبهای اجتماعی بوده است، حتماً آقای آذرپندار از وجود فیلم سیاسی محترمانه و منتقدانه در جشنواره استقبال میکردند اما این به معنای این نیست که در تولید و یا تشویق برای تولید اثر من نقشی داشتهاند، این دغدغه ایشان هم برای امسال نیست، سال گذشته که من فیلم هم نداشتم آقای آذرپندار این دغدغه را داشتند و در نشست خبری پیش از جشنواره این را بیان کرده بودند، اما حالا امسال به دلیل اتفاقات سال گذشته این موضوع بیشتر شنیده شده است.من انقلابیام و حاضرم برای انقلاب هزینه بدهم اما در عین حال فکر میکنم در بخشها و روندها و روشهایی نیاز به نقدهای صریح داریم مثل همین موضوع مدارس خصوصی و عدم توجه به مدارس دولتی که مغفول واقع شده و باعث شکاف عدالت آموزشی و طبقاتی شدن آموزش شده است و کمتر هم به آن توجه میشود
اما ما این فیلم را بیرون از انجمن جلو بردیم، بیرون از انجمن از آن حمایت شد و ساخته شد، کسی غیر از من هم اگر فیلم سیاسی منصفانهای میساخت حتماً از سوی جشنواره استقبال میشد. البته اینجا موضوع هیات انتخاب مطرح است، بالاخره طبق گفته آقای آذرپندار در نشست خبری جشنواره فیلمهای متقاضی سیاسی کم نبودهاند، از بین همه فیلمهای متقاضی هیات انتخاب بر اساس سلیقه و … یک ترکیبی را انتخاب کرده و «مدیر مدرسه» یکی از آنها بوده است که سویه اجتماعی هم دارد.
* این یعنی از نگاه شما حوادث سال گذشته، اساساً اجتماعی بوده است؟
بخش زیادی از آن ماجراها را مماس با مسایل اجتماعی میدانم. درست است که من یک درام سیاسی ساختهام و فضای کلی که در فرآیند جریان «زن زندگی آزادی» شاهد بودیم، اتاق فکر و برنامهریزی سیاسی داشت، اما بستر بروز اتفاقات، بستر اجتماعی بود. نمیگویم آن ماجراها صرفاً اجتماعی بوده است بلکه معتقدم آن جریانات سیاسی بر بسترهای اجتماعی سوار شدند. آنهایی که شورا تشکیل دادند و خیلی زود هم متلاشی شدند، قطعاً با نگاه سیاسی و علیه جمهوری اسلامی ایران بهدنبال تشکیل ائتلاف بودند و نمیتوان رویکرد سیاسی آنها را نادیده گرفت اما بستری که از آن سواستفاده کردند، طرح مطالبات اجتماعی بود. هر چه جریان جلوتر رفت، ماهیت سیاسی آن عیانتر شد و برای همین هم جامعه از آن فاصله گرفت.
من هم فیلمسازی بودم که پیش از این با نگاه منتقدانه درباره مسایل اجتماعی فیلمهایی ساخته بودم و همواره سعی کردهام یک منتقد دلسوز و در عین حال طرفدار برای جمهوری اسلامی باشم. به تعبیر دیگر ضمن آنکه نقدهایی به روندها و روشها در سیستم دارم، اما بر اصول و آرمانها پایبندم؛ من انقلابیام و حاضرم برای انقلاب هزینه بدهم اما در عین حال فکر میکنم در بخشها و روندها و روشهایی نیاز به نقدهای صریح داریم مثل همین موضوع مدارس خصوصی و عدم توجه به مدارس دولتی که مغفول واقع شده و باعث شکاف عدالت آموزشی و طبقاتی شدن آموزش شده است و کمتر هم به آن توجه میشود. اتفاقاتی مانند حوادث سال ۱۴۰۱ پیش آمد و براساس آن فیلمنامهنویس، فیلمنامهای را نوشت. من این فیلمنامه و نگاه عاقلانه و انقلابی آن را دوست داشتم.
این فیلمنامه علاوهبر عقلانیت انقلابی که در آن بود، یک اثر عدالتخواهانه بود و مساله و دغدغه عدالت آموزشی که دغدغه شخصی من هم است، در آن پررنگ بود. به همین دلایل این متن را یک متن منصفانه میدانستم. نوجوانان در حوادث سال گذشته به شکل هیجانزده به میدان آمدند و اشتباهاتی هم کردند اما باید با آنها وارد گفتوگو شد. باید آنها را به آغوش کشید تا از مسیر که بهصورت هیجانی به آن وارد شدهاند، بازگردند. این فیلمنامه با نگاه جذب حداکثری، این ظرفیت را داشت.
مگر این فیلم در سیستم مدیریتی آقای آذرپندار به سرانجام رسیده است؟ من پیش از آنکه در انجمن سینمای جوانان مسئولیتی داشته باشم، در سازمان اوج مشغول فیلمسازی بودم که این فیلمکوتاه را هم در همان جا ساختهام. شاید حتی آقای آذرپندار نمیدانست من چنین فیلمنامهای در دست دارم
کاراکتر اصلی این فیلم یک مدیر انقلابی است که هم خطای بچههایش را میپوشاند و هم در عین حال به آنها تشر هم میزند و سعی میکند آنها را آگاه کند. از این منظر این داستان از سوی فیلمنامهنویس نوشته شد و با عقبه ذهنی و فکری من هم نسبت داشت و آن را ساختیم، این فرآیند ارتباطی با اظهارنظرها و وعدههای آقای آذرپندار نداشت. کما اینکه سوال جدیتر این است که مگر این فیلم در سیستم مدیریتی آقای آذرپندار به سرانجام رسیده است؟
من پیش از آنکه در انجمن سینمای جوانان مسئولیتی داشته باشم، در سازمان اوج مشغول فیلمسازی بودم که این فیلم کوتاه را هم در همان جا ساختهام. شاید حتی آقای آذرپندار نمیدانست من چنین فیلمنامهای در دست دارم. این فیلم را ساختیم و به جشنواره فیلم کوتاه تهران هم عرضه کردیم. ممکن هم بود هیأت انتخاب این فیلم را نپذیرد. این یک روال مرسوم هم بوده است چراکه همه مدیران انجمن خودشان فیلمساز هستند و در دورههای گذشته هم گاهی آثاری عرضه کرده و حتی جوایزی هم بردهاند.
* ارجاع به دیالوگ معروف فیلم «موج مرده» در فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» خیلی مشهود است. فکر میکنید حرف آن سالهای «موج مرده»، چقدر میتواند حرف امروز باشد؟
موضوع فیلم مسئولیتپذیری است و این موضوع همیشه مساله جامعه بوده است، تاریخ مصرف ندارد. بستر فیلم توجه به عدالت آموزشی است، امروز رسانههای بسیاری هستند که درباره مدارس خصوصی و مبحث عدالت آموزشی صحبت میکنند. اتفاقاً امروز این مساله خیلی پررنگتر هم شده است چرا که شکاف موجود در نظام آموزشی خیلی پررنگتر دارد خودش را نشان میدهد. به همین دلیل احساس میکنم این مساله امروز جدیتر شده است.
* در تیتراژ پایانی هم شاهد تشکر ویژه از ابراهیم حاتمیکیا بودیم، دلیل آنچه بود؟
اینکه چرا در تیتراژ از آقای حاتمیکیا تشکر کردهام به این دلیل است که من سینمای این فیلمساز را دوست دارم. سینمای منتقد و در عین حال دلسوز نظام را دوست دارم. از فیلمسازی حاتمیکیا الهام گرفتهام و بهخاطر آن و بهخاطر حضورش در سینمای ایران از او تشکر کردم.
* یعنی به نوعی این کارگردان را الگوی خود در فیلمسازی میدانید؟
نمیگویم الگو اما اینکه ما با فیلمسازی مواجهیم که چند فیلم منتقدانه و در عین حال در چارچوب نظام ساخته و نقد درونگفتمانی کرده است، حتماً کارنامهاش ارزشمند است. وقتی چنین فیلمسازی داشتهایم، قطعاً من با روحیه منتقدانه و عدالتخواهانه به سمت سینمای او گرایش پیدا میکنم.
پیش از آنکه متن را نهایی کنیم، پیش از آنکه دکوپاژ را نهایی کنیم، دوباره فیلمهای آقای حاتمیکیا را دیدم. فقط آن را هم نه، سخنرانیها و اظهارات رهبری طی سالهای اخیر را هم خواندم تا بدانم مسیری که دارم در فیلمنامهام طراحی میکنم، خارج از چارچوبهای نظام و خارج از عقلانیت انقلابی نباشد
* در جریان ساخت «مدیر مدرسه» مراوده خاصی با آقای حاتمیکیا نداشتید؟
نه. اما پیش از آنکه متن و دکوپاژ را نهایی کنیم، دوباره فیلمهای آقای حاتمیکیا را دیدم. فقط آن را هم نه، سخنرانیها و اظهارات رهبری طی سالهای اخیر را هم خواندم تا بدانم مسیری که دارم در فیلمنامهام طراحی میکنم، خارج از چارچوبهای نظام و خارج از عقلانیت انقلابی نباشد. همچنین خیلی از فیلمهای کوتاه مرتبط با فضاهای مدرسهای را هم دیدم که به دکوپاژ درست در این موقعیت برسم و از غلطهای آنها هم درس بگیرم. در موارد حتی تلاش کردم از کارهایی که ابراهیم حاتمیکیا در فیلمهایش انجام داده بود، فاصله بگیریم که نتیجه نهایی فیلمم کپیبرداری از سینمای او نباشد.
* آنچه فیلمهای شاخص حاتمیکیا را برای مخاطب امروز هم تماشایی کرده، این است که گرچه دیالوگهای مطالبهگر دارد، اما مخاطب احساس نمیکند با شعار طرف است. اما دیالوگ پایانی «مدیر مدرسه» فکر نمیکنید بیش از اندازه شعاری و گلدرشت بیان میشود؟
اول این نکته را مدنظر داشته باشید که فیلم کوتاه و فیلم بلند را اصلاً نباید با هم مقایسه کرد. فرصت شخصیتپردازی همه کاراکترها و شکلگیری شاهپیرنگ و خردهپیرنگهایی که در فیلم بلند وجود دارد، در فیلم کوتاه نیست. فیلم کوتاه درباره یک تکموقعیت است. فرصتی برای ایجاد تعلیق و پردهبرداری از موقعیتهای مختلف در سینمای کوتاه وجود ندارد. به همین دلیل مقایسه فیلمهای بلند با یک فیلم کوتاه از اساس غلط است. اما درباره اصل این دیالوگ که شما آن را شعاری میدانید، من احساس میکنم جای این حرف در همین مقطع فیلم است. آنچه در اکران جشنوارهای تا به اینجا تجربه کردهام هم نشان میدهد، آنها هم این دیالوگ را پذیرفتهاند.
* چه بازخوردهایی در طول جشنواره تا به امروز شاهد بودهاید؟
نگاه اکثریت این بود که این حرف روی فیلم به خوبی نشسته است. استقبال مخاطبان در لحظه پخش تیتراژ پایانی هم نشان میدهد از کلیت این فیلم راضی هستند و آن را دوست دارند اما طبیعتاً افرادی هم بودند که میگفتند این دیالوگ را دوست نداشتیم و ترجیح میدادیم پایان فیلم بدون این دیالوگ باشد ولی این نگاه در بازخوردهایی که داشتیم، نگاه غالب نبود.
* ساخت فیلم سیاسی در سینمای کوتاه و بلند، همچنان یک تابو محسوب میشود، کمی از چالشهای خود برای ورود به این عرصه هم بگویید.
همانطور که وقتی من قصد ساخت این فیلم را داشتم، نه کسی سفارشی به من داد و نه کسی من را از این کار نهی کرد، طبیعتاً هر فیلمساز دیگری هم میتوانست سراغ این سوژه برود. نکته اینجاست که شاید برای بعضی از فیلمسازان پرداختن به چنین موضوعاتی دغدغه نباشد. یا فکر میکنند با رفتن سراغ موضوعات دیگری مورد توجه قرار میگیرند.
* یعنی بیش از آنکه خط قرمزها در این حوزه را بیرونی و از سوی سیستم نظارتی بدانید، آن را درونی میدانید؟
بستگی به نظرگاه فیلمسازان دارد. شاید بعضی فکر میکنند اگر حدود و چارچوبهای اخلاقی را رعایت نکنند، مورد توجه قرار میگیرند و ترند میشوند! شاید فیلمسازی با خودش بگوید من هر چقدر هم بخواهم حرف سیاسی در فیلمم بزنم، باز هم از کف جامعه عقبتر هستم و دیالوگهای سیاسی در جامعه جدی تر از فیلم من خواهد شد اما اصلاً اینگونه نیست که بگویند اگر کسی بخواهد فیلم سیاسی بسازد، فلان اتفاق برایش رخ میدهد. برای همین فیلم «مدیر مدرسه» نه کسی به من امر کرد و نه کسی از تولیدش من را نهی کرد.
* یعنی واقعاً برای ساخت فیلمی که به جریان «زن زندگی آزادی» اشاره داشت، هیچ چالشی نداشتید؟
شاید در سینمای بلند، این جنس چالشها پررنگتر باشد اما در سینمای کوتاه چنین چالشهایی خیلی کمتر است. البته بخشی از این چالشها را باید در ایام بعد از جشنواره رصد کنیم. زمانی که فیلم دیده شده و رسانهها دربارهاش نوشتهاند، باید ببینم آن زمان چه مواجههای با فیلم خواهد شد؟ تا امروز اما چالشی وجود نداشته است. البته برای گرفتن لوکیشن مدرسه از آموزشوپرورش چند روز پیگیری کردیم تا آنها پذیرفتند. برای دعوت از عوامل هم این چالش را داشتم که آنها با من همراه شوند، هم فکر شوند و این باور در آنها بهوجود آید که مدیر مدرسه یک فیلم با لحنی مصلحانه و دلسوزانه با کلیت جامعه ایران و مسئولان است.
قطعاً برای رسیدن به این حس مشترک، نیاز به دیالوگ و گفتوگو داشتیم. در این فرآیند طبیعتاً چالشهایی وجود داشته است. بالاخره بخشی از عوامل فنی و بازیگران هم بودند که ما سراغشان رفتیم و به دلیل محتوای کار حاضر به همراهی نشدند. این هم کاملاً طبیعی است و همه افراد حرفهای حق انتخاب دارند
* یعنی برخی عوامل میترسیدند با چنین پروژهای همراهی کنند؟
اینگونه نبود که بترسند اما بالاخره مهم بود که با نگاه من همذاتپنداری کنند و نسبت به کار حس بگیرند. قطعاً برای رسیدن به این حس مشترک، نیاز به دیالوگ و گفتوگو داشتیم. در این فرآیند طبیعتاً چالشهایی وجود داشته است. بالاخره بخشی از عوامل فنی و بازیگران هم بودند که ما سراغشان رفتیم و به دلیل محتوای کار حاضر به همراهی نشدند. این هم کاملاً طبیعی است و همه افراد حرفهای حق انتخاب دارند.
* «مدیر مدرسه» اولین فیلم داستانی شما بود؟
نه من پیشتر فیلم «تست» را با موضوع کودکان کار ساخته بودم که میتوانم بگویم تجربههای من در آن و خطاهایم باعث شد مدیر مدرسه را با دقت بیشتری در همه بخشهایش جلو ببرم.
* حالا که فیلم کوتاه «مدیر مدرسه» به مرحله عرضه رسیده است، خودتان فکر میکنید نسبت حرف درونی این فیلم با حوادث سال گذشته و شرایط امروز جامعه ایران چیست؟
مسئله و دال مرکزی فیلم من، «مسئولیتپذیری» است. سعی کردهام همه کاراکترهای فیلم را در برابر مسئولیتی که دارند، قرار دهم و میزان مسئولیتپذیری آنها را مورد بحث و چالش قرار دهم. مدیر مدرسه میگوید من دارم به مسئولیتم عمل میکنم، کارمندان حراست آموزش و پرورش هم همین را میگویند. ما سه گروه آدم داخل اتاق مدیر داریم و سه گروه آدم خارج از اتاق. در بیرون از اتاق، مدیر مدرسهای را شاهد هستیم که میگوید این بچهها از سر ناآگاهی کاری کردهاند که باید به آنها تشر بزنیم. ناظمی را شاهد هستیم که مدام میخواهد میانه نگه دارد و میگوید همه چیز را رها کنیم و بچههایی را داریم که رفتار هیجانی داشتهاند و با پررویی میخواستند این خطا را توجیه کنند.
در داخل اتاق اما ما مدیر مدرسهای را شاهد هستیم که میگوید با وجود خطای بچهها، من باید از آنها دفاع کنم، از طرف دیگر با مسئول حراستی مواجه هستیم که مسیر درستی را براساس اطلاعاتی که داشته طی کرده و به این مدرسه رسیده است. او براساس مسئولیتش خیلی منطقی هم رفتار میکند کما اینکه میتوانست بدون صحبت با مدیر مدرسه سراغ بچهها برود، اما آمده بود تا حرف بزند. دنبال تندروی نبود کما اینکه در پایان هم این مأمور حراست به تصمیم و تدبیر مدیر احترام میگذارد و بدون اینکه نه مدیر و نه دانش آموزان را ببرد مدرسه را ترک میکند. فرد سومی را هم در اتاق مدیر میبینیم که مدیر آموزش و پرورشی است که همچنان مواضع الاکلنگی دارد و محافظهکاری میکند.
در کلیت فیلم من همه این آدمها را در برابر مسئولیتشان قرار دادهام. هم بچهها، هم مدیر و هم مسئول حراست، پای مسئولیتشان میایستند. به نظرم همین توجه به «مسئولیتپذیری» است که منجر به تحقق «جذب حداکثری» هم میشود.
کارگردان فیلم کوتاه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» گفت: این فیلم اثری عاشقانه و شاعرانه است و قصه پذیرش و انقطاع از مادیات و زمینیها را روایت میکند.
به گزارش سینمای خانگی، مهدیه قطب الدین محمدی که با «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» در بخش مسابقه داستانی چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران حضور دارد، درباره ساخت این اثر به ایرنا اظهارداشت: «آخرین شیهه…» چهارمین اثر من اما دومین فیلم کوتاهم محسوب میشود، پس از نخستین اثر کوتاهم به دنبال این بود که به سراغ ساخت فیلم دیگری با حس و حال شخصیم بروم و موارد جدیدتری را در آن تجربه کنم.
وی گفت: موضوع «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» را دوست داشتم و تصمیم گرفتم آن را در قالب فیلم کوتاه بسازم.
کارگردان «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» درباره تفاوت این اثر با فیلم کوتاه قبلیاش بیان کرد: این اثر به سلیقه شخصیام نزدیک و یک کار دلی بود که حس و حال فیلمنامهاش را دوست داشتم. همچنین کار حرفهایتری به لحاظ تولید بود از موقعیت لوکیشن گرفته تا شرایط آب و هوایی. همچنین مدیریت صحنهاش هم سختتر و به نوعی فضا و اتفاقات غیرقابل پیشبینی در آن بیشتر بود که از این جهت با کارهای قبلیام تفاوت داشت.
قطب الدین محمدی درباره انتخاب نام دومین فیلم کوتاه خود اظهارداشت: در مراحل مختلف کار روی نام بسیار گفت و گو کردیم اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اسم فیلم همین اسم شاعرانه نسخه اول بماند. فیلم من با اسمش آغاز میشود یعنی درست از زمانی که مخاطب آن را در بروشورها، سایت، شبکههای اجتماعی و هر رسانه دیگری میبیند.
وی با بیان اینکه سوال برانگیز بودن نام فیلم و طولانی بودن آن یکی از دلایل جذابیت و کنجکاوی مخاطبان محسوب میشود، افزود: همین ویژگی دلیل ماندگاری و به یادماندنی شدن آن است.
کارگردان «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» گفت: همچنین این نامگذاری کاملا قصه فیلم را توضیح میدهد، اسبها وقتی در یک اتفاق هیجانی قرار میگیرند، شیهه میکشند؛ این شیهه ممکن است نتیجه رنج، درد، خوشی یا ترس اسب باشد؛ اسبی که خودش یه جور چهارپا و نشانه زمینی بودن است، خواب رهایی و زیبایی و سبکی آسمانی (پروانه شدن) را دیده است؛ یعنی نهایت پذیرش و انقطاع از همه مادیات و زمینیها. آخرین شیهه انگار آخرین تلاش برای رهایی است.
قطب الدین محمدی درباره انتخاب لوکیشن شمال کشور برای روایت قصه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» بیان کرد: این اتفاق کاملا به فیلمنامه گره خورده و اینگونه نبوده است که ما صرفا بدلیل زیبایی مناظر شمال کشور و آب و هوا بخواهیم این سختی را به خود بدهیم.
وی اظهارداشت: شخصیت فیلم با هدف خاص به دنبال رسیدن به نقطهای است. البته در این مسیر با چالشهای فراوانی مواجه شدیم؛ از شرایط آب و هوایی گرفته که خارج از کنترل ما بود تا موارد دیگر. تجهیزات و تیم تولید از تهران اعزام شده بودند و تنها از لوکیشن منطقه بهره بردیم.
این کارگردان درباره از انتخاب مهدخت مولایی و نیما نادری به عنوان بازیگران اصلی فیلم گفت: بر اساس تصویری که در ذهن داشتم، هنرمندانی را مدنظر قرار دادم. چهره بودن برایم آنچنان مطرح نبود بلکه بیشتر بدین فکر میکردم که از پس نقشها برآیند و به تصوراتم نزدیک باشند.
قطب الدین محمدی افزود: مولایی از ابتدا جزو گزینههای من بود چراکه حسی که به دنبالش بودم و معصومیت و سادگی چهره در وی بود. زمانی از نیما نادری مطمئن شدم که مهدخت مولایی او را به من پیشنهاد کرد و گفت بهترست نقش مقابل من را بازی کند. این ۲ بازیگر در چندین کار بازی مشترک داشتند. همین مساله به ما کمک کرد تا فضای راحت و صمیمی بین هر دو ایجاد شود تا قصه به نتیجه برسد.
وی در پاسخ به این سوال که آیا ورود یک کارگردان به عرصه فیلم داستانی از ساخت فیلم کوتاه میگذرد یا خیر؟ اظهارداشت: برخی فیلم کوتاه را مستقل از فیلم بلند میدانند و این دید را ندارند که سکویی برای رسیدن به فیلم بلند است اما برخی برعکس فکر میکنند. هر دو نگاه به نظر من درست است.
کارگردان فیلم کوتاه «چرخ» گفت: فضای فیلم کوتاه هم میتواند مستقل و هم تمرینی برای ورود به عرصه فیلمسازی بلند باشد. من هم به سینمای بلند فکر میکنم اما برای رسیدن به آن عجله نمیکنم. بیشتر به این میاندیشم که دغدغهای که دارم در چه قالبی میگنجد، ممکن است به سوژهای برسم که فیلم کوتاه برایش کافی باشد یا اینکه نیازمند ساخت یک اثر بلند برای روایت است.
وی درباره استقبال مخاطبان از دومین فیلم کوتاه خود بیان کرد: از دیدگاه خودم «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» کار در جای درست خود قرار گرفته و اثری است که یک پله بالاتر از کارهای من ایستاده اگرچه تجربههای قبلی در نوع خودش خوب بوده است. در نخستین نمایش بازخوردهای بسیار مثبت و خوبی گرفتم که باعث دلگرمی بود. اگر بخواهم از مخاطبان برای تماشای این اثر دعوت کنم به آنان میگویم که میتوانند ۱۷ دقیقه شاهد یک فیلم آرام، شاعرانه و عاشقانه و با نگاهی زیبا به زندگی و مرگ باشند.
قطب الدین محمدی درباره اهمیت برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران اظهارداشت: این رویداد یکی از جشنوارههای معتبر جهانی برای فیلم کوتاه است و طبیعتا برای هر فیلمساز فیلم کوتاهی حضور در این جشنواره یک اتفاق مثبت و بسیار خوبی محسوب میشود.
فیلم کوتاه «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» به نویسندگی محمدمهدی عزیزمحمدی در ژانر ملودرام عاشقانه ساخته شده و درباره انتخاب سخت یک فرد برای زندگی است.
در خلاصه داستان این فیلم کوتاه که در موسسه فرهنگی هنری نگاه آخر و انجمن سینمای جوانان ایران- دفتر تهران تولید شده، آمده است: «آدمها من را به یاد تو نمیاندازند، اینجا هیچکس شبیه تو نیست… دلم که تنگ میشود برایت، کنار آتش مینشینم، دریا میکشم و به درختان فکر میکنم.»
نیما نادری و مهدخت مولایی بازیگران این اثر ۱۷ دقیقهای هستند.
دیگر عوامل این پروژه عبارتند از مدیر تولید: پرویز کاظملو، جانشین تهیهکننده: وحید عبدلی، مدیر فیلمبرداری: بهنام کریمی، طراح صحنه و لباس: حمید بخشی، مدیر صدابرداری: داوود ربیعی، طراح گریم: پیام ابوالحسنی، تدوین: مهدی توسلی، موسیقی: امید روشنبین، صداگذار: محمود لاجوردی، جلوههای ویژه کامپیوتری: محمد کشاورز، اصلاح رنگ و نور: علی شعبانی، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: شیدا صبوری، منشی صحنه: ملیکا یوسفی، عکاس و تصویربردار پشت صحنه: محمود جوانشیر، طراح پوستر: علی غیاثآبادی، ساخت تیزر: امید میرزایی، روابط عمومی: سپیده شریعت رضوی و مدیر تدارکات: احسان جهاندیده پاشاکی.
برنامه نمایش «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» در چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران بدین شرح است؛ نمایش سوم: یکشنبه- ۳۰ مهر ساعت ۱۸:۳۰ و نمایش چهارم: دوشنبه- یکم آبان ساعت ۱۶.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار ۲۷ مهر تا دوم آبان برگزار میشود.