فیلم سینمایی «یازده یازده» به نویسندگی و کارگردانی آرش رحمانی آماده نمایش شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلم سینمایی «یازده یازده» به نویسندگی و کارگردانی آرش رحمانی و تهیهکنندگی مهدی ایلبیگی پس از گذراندن مراحل فنی، آماده نمایش شد.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «نویسندهای که سالها در خانهای متروک زندگی میکند، ناگهان توسط چهار سیاهپوش تهدید میشود تا داستانی را که آنها میخواهند بنویسد، در غیر این صورت ساعت ۱۱:۱۱ دقیقه … .»
فرزاد حسنی، انوش معظمی، سهیل برخورداری، نازنین کیوانی، آزاده مهدیزاده، راشین قهرمانی، ریما طهماسبی، دانیال عباسی، هویار مرتضوی، حسام بازگشا و کورش خزاعیاصل بازیگران فیلم سینمایی «یازده یازده» هستند.
عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده و کارگردان: آرش رحمانی، مدیر فیلمبرداری: مهدی ایلبیگی، مدیر صدابرداری: علی عدالتدوست، تدوین: نیما جعفری جوزانی، طراحی و ترکیب صدا: امین شریفی، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، طراح صحنه: مهدی ایل بیگی، موسیقی: آرش رحمانی، جلوههای ویژه بصری: بهمن قهاری، طراح گریم: محسن دارسنج، منشی صحنه: سمیه شهرابی، طراح لباس: آرش رحمانی، طراح پوستر و لوگو: کارنگ طیاری، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: سهیل برخورداری، گروه کارگردانی: بهنام اشرفی و ندا بیگدلی، عکاس: عباس بغدادی، فیلمبردار پشت صحنه: علی بوجاری، سرمایهگذار: قاسم دریاباری، مجری طرح و جانشین تهیهکننده: سهیل برخورداری، تهیه کننده: مهدی ایلبیگی، مشاور رسانهای: مریم قربانینیا.
پخش بینالمللی این فیلم سینمایی بر عهده موسسه مینروا فیلم به مدیریت الهه گودرزی است.
تدوین فیلم کوتاه «خونه ما هم دزد اومده» به کارگردانی محمد نبی طالبی به پایان رسید.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، تدوین فیلم کوتاه «خونه ما هم دزد اومده» به نویسندگی مهدی قربانی و کارگردانی محمد نبی طالبی به پایان رسید.
فیلمبرداری این فیلم کوتاه به مدت ۵ روز در اصفهان به طول انجامید و بعد از مراحل تدوین، صداگذاری و اصلاح رنگ آماده نمایش شد.
«خونه ما هم دزد اومده» چهارمین تجربه کارگردانی محمد نبی طالبی در باشگاه فیلم سوره است.
او پیش از این فیلمهای کوتاه «بادبادک»، «جشن تولد» و تیزر فرهنگی «کارت به کارت» را ساخته است که «بادبادک» تابستان امسال در جشنواره بینالمللی کینو روسیه درخشید و جایزه دوم سیزدهمین دوره این جشنواره بینالمللی را کسب کرد.
این فیلم داستان علی پسربچهای ۹ ساله است که در مدرسه با چالشی مواجه میشود و تلاش میکند تا به دوستانش نشان دهد خانهشان دزد آمده است.
طاها عنبر افشان بازیگر کودک این فیلم کوتاه است که پیش از این در سریال «سلمان فارسی» به ایفای نقش پرداخته است.
سایر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از نویسنده: مهدی قربانی، مجری طرح: سید احسان طالقانی (کانون هنر و رسانه گراف)، مدیر فیلمبرداری: سید محسن حسینی، مدیر صدابرداری: حسین حجازی، بازیگردان: سامان بغلانیان، طراح صحنه و لباس: المیرا شاهزیدی، طراح گریم: سمیرا شیخی، منشی صحنه: ارغوان نادعلی، دستیار اول کارگردان: محمدحسین طالقانی، مدیر برنامهریزی: محمدحسن کریمی، مدیر تولید: محمدحسین اژهای، اجرای گریم: آوا دردشتی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: محمدحسین عیدی، تدوین: سیداحسان طالقانی، اصلاح رنگ و نور: ایمان صالحی، صداگذاری و موسیقی: آرش خالق زاده بازیگران: طاها عنبرافشان، امیرحسین چلمغانی، محمد شیشه فروش، سامان بغلانیان، علی محمودی، امیرعباس بختیاروند، سعید معتمدی، تهیه شده در گروه هنری کات در باشگاه فیلم سوره.
مستند سینمایی «رژی» تازهترین محصول مرکز مستند سوره که پرتره سیدجمالالدین اسدآبادی در واقعه نهضت توتون و تنباکو است، برای حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» آماده میشود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، همزمان با انجام آخرین مراحل فنی، مستند سینمایی «رژی» تازهترین محصول مرکز مستند سوره به تهیهکنندگی امیر روئینی و کارگردانی امیر روئینی و علی کوشا خود را برای حضور در هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» آماده میکند.
به تازگی فخرالدین صدیق شریف به عنوان گوینده متن به این پروژه پیوسته است و همچنین صداگذاری و اصلاح رنگ و نور این اثر مراحل پایانی را سپری میکند.
«رژی» که مراحل تحقیق و پژوهش آن نزدیک به ۵ ماه زمان برده و نگارش فیلمنامه و جستجوی تصاویر آرشیوی آن نیز ۲ ماه به طول انجامیده است، با بهره بردن از آرشیو موجود و بازسازی صحنههای مربوطه، نگاهی به زندگی و فعالیتهای مبارزاتی سیدجمالالدین اسدآبادی اندیشمند سیاسی دارد.
این مستند سینمایی به جای آنکه صرفاً گزارشی از یک واقعه باشد، پرترهای از سیدجمالالدین اسدآبادی در واقعه دراماتیک نهضت توتون و تنباکو است.
«رژی» از طریق فراخوان «سینماحماسه» و با رویکرد ساخت مستند از شخصیتهای حماسی ایران، در فرایند تولید قرار گرفت.
سایر عوامل این پروژه عبارتند از فیلمنامه و تحقیق: امیر روئینی، تدوین: محمد کریمپور، نویسنده گفتار متن: امیرمحمد کوچکزاده، صداگذار: شاهین اشرفیان، گفتار متن: فخرالدین صدیق شریف، مدیر فیلمبرداری: رضا دیدار، فیلمبردار: رسول تنهایی، طراح گریم: محسن دارسنج، طراح صحنه و لباس: حمید بخشی، جلوههای ویژه بصری: حمید شبخیز، مجری طرح: حرکت گستر کوشا، پرویز کاظملو، مدیر تولید: پرویز کاظملو، دستیار کارگردان: شادی محمدی لوئی، منشی صحنه: پریوش سلطانی، عکاس: محمد جوانشیر و محمد طاهری، مدیر تدارکات: حسین رحیمی و محصول مرکز مستند سوره.
فیلم کوتاه «تلویزیون» به نویسندگی و کارگردانی مصطفی تشکری آماده نمایش شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مشاور رسانه پروژه، فیلم کوتاه «تلویزیون» به تهیه کنندگی مشترک مصطفی تشکری و رضا کاظمی با نویسندگی و کارگردانی مصطفی تشکری پس از پایان مراحل فنی آماده نمایش شد.
«تلویزیون» داستان دختر بچهای ۹ ساله است که وابستگی زیادی به تلویزیون و کارتون «آنشرلی» پیدا کرده است. پدر تلویزیون خانه را میفروشد و دختر وارد چالشهای جدیدی از زندگی میشود. مادر تصمیم میگیرد تا به خاطر شرایط روحی بد دختر، هرطور شده تلویزیون را به خانه بازگرداند.
بهار نوحیان، هیلدا کردبچه، ایرج تدین، سهیلا آقایی و بهروز خورسندیان بازیگران این فیلم کوتاه هستند.
از دیگر عوامل این اثر عبارتند از مدیر فیلمبرداری: حمیدرضا رضایی، مشاور کارگردان: سینا فراهانی، دستیار کارگردان: مارال شکری، مجری طرح و برنامهریز: سیاوش درستکار، صدابردار: علی فیضی، طراح گریم: بابک کشن فلاح، منشی صحنه: رضا بقایی، طراح صحنه و لباس: پروا نریمانی، مدیر تولید: سعید ملکی، عکاس: عباس بغدادی و روابط عمومی و مشاور رسانه: نگار امیری.
ابوذر حیدری کارگردان فیلم کوتاه «مینیبوس» که در مسیر راهپیمایی اربعین برای زائران به نمایش گذاشته میشود، به ارائه توضیحاتی درباره این فیلم پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، ابوذر حیدری کارگردان فیلم کوتاه «مینیبوس» از آثاری که به همت سازمان سینمایی و در قالب سینماسیار در مسیر راهپیمایی اربعین برای زائران به نمایش گذاشته میشود، در گفتگو با مهر، درباره این اثر توضیح داد: در سال ۹۶ آقای مجید مجیدی در قالب یک دورهمی، گروهی از فیلمسازان فیلماولی در حوزه فیلم کوتاه را دورهم جمع کردند تا با موضوع اربعین، تعدادی اثر بینالمللی تولید کنند.
وی ادامه داد: در این دورهمیها استادانی مانند حجتالاسلام زائری و حبیب احمدزاده هم حضور داشتند و با حضور خود آقای مجیدی گفتگوهایی شکل میگرفت. در نهایت بعد از چند جلسه هفتگی قرار بر این شد که برخی از ما برای ساخت فیلم کوتاه طرحهایی را آماده کنیم. در نهایت هم طرح من و یکی دیگر از دوستان تصویب شد. قرار بود نزدیک به ۳۰ کار ساخته شود اما طرحها به حد نصاب کیفی لازم نرسید. شخص آقای مجیدی طرح من را خیلی پسندیدند و به همین دلیل روی آن زمان گذاشتیم و فیلمنامهاش را آماده کردیم.
عراق را در ایران ساختیم
این فیلمساز ادامه داد: قرار این بود که فیلم را در عراق بسازیم اما از آنجایی که بنیاد فارابی بودجه آنچنانی برای ساخت فیلم کوتاه در خارج از کشور نداشت، کل پروسه ساخت را در خرمشهر و آبادان با بازسازی فضای عراق، طراحی و اجرا کردیم. فیلم را در گرما اردیبهشت و خرداد تصویربرداری کردیم و به همین دلیل شرایط خیلی سختی در جنوب کشور داشتیم. از طرف دیگر محدودهای که در اختیار داشتیم، رود فرات را بازسازی کردیم. تنها لوکیشنی هم که پیدا کردیم حوالی بهمنشیر بود. از نظر لوکیشن بسیار فضای محدودی داشتیم و از نظر بصری آلودگیهای بسیاری وجود داشت که به ما اجازه نمیداد دوربین را در هر جهتی قرار بدهیم.
حیدری درباره فرآیند شبیهسازی لوکیشنهای ایران به فضای کشور عراق هم گفت: ما تصاویری در اختیار داشتیم و فیلمبردار این کار هم پیشتر در مسیر واقعی این لوکیشن در عراق، مستند ساخته بود. به همین دلیل هم تصاویر هلیشات از آن منطقه در اختیار داشتیم و هم تصاویر مربوط به مردم حاضر در این مسیر را در مستندها دیده بودیم.
این کارگردان افزود: این فیلم کوتاه در جشنوارهای در کشور عراق پذیرفته شد که موضوع آن هم مرتبط با اربعین بود. من امکان حضور نداشتم اما بازخوردهای بسیار خوبی شاهد بودیم. حتی دوستان عراقی هم این کار را دوست داشتند. غیر از این حضورها هم فیلمم در شرایط و موقعیتهای متعددی در این سالها نمایش داشته و امسال هم به تازگی مطلع شدم که همین فیلم در موکبهای طول مسیر راهپیمایی در حال اکران است.
کارگردان «مینیبوس» درباره استفاده از زبان عربی در فیلم و ترکیب بازیگران گفت: یکی از دلایلی که میخواستیم فیلم را در عراق تولید کنیم، استفاده از لهجه واقعی همان مناطق بود. وقتی میسر نشد، برخی دوستان پیشنهاد دادند که از بازیگران عراقی ساکن جنوب استفاده کنیم که زبانشان عربی بود. فیلم هم فیلم شلوغی بود و بعد از انتخاب بازیگر، مسأله لهجه کاراکترها برایمان مسأله بود. یکی از دوستان بازیگر متخصص لهجه در فیلم بود و کمک کرد نزدیکترین لهجه را داشته باشیم تا اگر عربزبانی فیلم را دید، فضای آن را باور کند.
وی تأکید کرد: تلاش ما از ابتدا این بود که بینالمللی کار کنیم. مخاطب فارسیزبان و انگلیسیزبان که طبیعتاً فیلم را با زیرنویس میبینند اما میخواستیم مخاطبان عربزبان هم از دایره مخاطبان فیلم خارج نشوند. اگر در این زمینه دقت نمیکردیم، بخش عمدهای از مخاطبانمان که اهالی خود عراق را هم شامل میشدند از دست میدادیم. اگر این نگاه را نداشتیم هم میتوانستیم فیلم را دوبله کنیم و هم میتوانستیم از بازیگران فارسیزبان استفاده کنیم، اما نگاهمان عرضه جهانی بود.
حیدری درباره سوژه فیلمکوتاه «مینیبوس» هم توضیح داد: در حوزه اربعین کارهای نمایشی کمی تا به امروز تولید شده است و مشخص در حوزه فیلم کوتاه تولیدات در این حوزه بسیار کمتر بوده است. یکی از معدود کارهایی که من دیدهام «کوه سفید» است که فکر میکنم در همین بسته اکران سیار در موکبها آن هم وجود داشته باشد. از آنجایی که در این زمینه تولیداتی نداشتهایم، همین تعداد محدود آثار مدام تکرار میشود. چند اثر محدود هستند که در این سالها به مناسبتهای مختلف عرضه شدهاند. با همتی که آقای آذرپندار در انجمن سینمای جوانان داشتهاند، این بسته فیلم کوتاه با موضوع اربعین از سال گذشته بهصورت خیلی خوبی پخش شده است.
روایتی واقعی از دوره ممنوعیت زیارت اربعین
این کارگردان درباره طراحی ایده «مینیبوس» هم توضیح داد: در آن جلسات آقای مجیدی من ایدههای مختلفی به ذهنم رسید اما تلاشم این بود که به ایده تازهای برسم. در نهایت براساس یک خاطره جمعی در میان مردم عراق، به این داستان رسیدم. بهنوعی حتی میتوان گفت این اتفاق در دهه ۶۰ در واقعیت رخ داده است. در دورهای که سفر به کربلا ممنوع بوده، این اتفاق واقعاً برای یک مینیبوس رخ داده است.
وی افزود: قصه فیلم درباره آدمهای یک روستا است که با شیخ قبیله به این نتیجه میرسند که در ایام منع زیارات اربعین در حکومت صدام، به پیادهروی اربعین بروند. آن زمان هر کس برای این پیادهروی میرفت یا زندانی میشد یا حکم اعدام میگرفت. هر کس با ترفندی تلاش میکرده در این راهپیمایی مشارکت داشته باشد. مسیر «طریقالعلما» به دلیل نخلستانهای اطراف فضای مناسبی برای حرکتهای پنهانی داشته و برخی شبانه به آنجا میرفتند و پنهان میشدند. شیخ آن روستا تصمیم میگیرد همه علاقهمند روستا را با مینیبوسی همراه کند و هر گاه به آنها ایراد گرفتند بگویند مینیبوس خراب است و داریم آن را هل میدهیم! در عین اینکه پیادهروی اربعین را هم انجام میدهند.
حیدری با اشاره به تحقیقات خود درباره بازه زمانی روایت این فیلم کوتاه گفت: در آن مقطع سختگیریها واقعاً زیاد بود و حتی خانوادههایی بودند که در مسیر راهپیمایی اربعین به تیربار بسته میشدند و به شهادت میرسیدند. صدام دستور داده بود هر کس در این مسیر پیادهروی میکند، یا باید کشته شود یا دستگیر. خیلی از زائران شبانه راهی این مسیر میشدند اما موارد زیادی بوده که به مقصد نمیرسیدند و قربانی میشدند. آنقدر هم مصداق این اتفاق زیاد بوده که نیاز به پژوهش آنچنانی هم ندارد.
زندهیاد مرتضی پور صمدی در ۷۰ سالگی از دنیا رفت اما سالها قبلتر گفته بود: شاید این اعتراف در پنجاه و چند سالگی عجیب باشد اما من از تمام کارهای کوتاه و مستندی که انجام دادم با سربلندی و افتخار یاد میکنم، اما در مورد کارهای داستانی این گونه نیست البته از سوی دیگر تجربههای فیلمهای سینمایی «گیلانه» و «شبانه» را نمیتوانم فراموش کنم.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مرتضی پورصمدی ۱۷ سال قبل که فیلمسینمایی «گیلانه» به نمایش درآمد در گفتگویی مشروح با ایسنا از این همکاری و بخشی از کارنامه هنریاش گفت.
این فیلمبردار قدیمی سینمای ایران امروز ۱۱ شهریور ماه از دنیا رفت در حالی که مشغول فیلمبرداری یک سریال به کارگردانی حامد عنقا در شبکه نمایش خانگی بود.
بخشی از صحبتهای مرتضی پورصمدی را مرور میکنیم. (او در مقطع این مصاحبه مشغول فیلمبرداری «مدار صفر درجه» حسن فتحی بود.)
پشت صحنه فیلم «گیلانه»
مرتضی پورصمدی در آن مصاحبه تجربه سالها حضورش در تلویزیون را اینگونه یادآور شده بود: «از سال ۵۰ تا ۷۵ در تلویزیون کار کردم. در مدرسه عالی سینما و تلویزیون فیلمبرداری خواندم و پس از پایان تحصیلات ده سال در تلویزیون کرمانشاه به عنوان فیلمبردار حضور داشتم و بعد از ده سال به تهران برگشتم و کار را تا بازنشستگی ادامه دادم. آغاز فعالیتام در تلویزیون کرمانشاه و شرایط آن زمانه این امکان را به ما میداد تا هرگونه تجربهای را داشته باشیم، ده سال کار درآن تلویزیون در شرایطی که فقط پنج نفر بودیم که کل تولید را میچرخاندیم. آن تجربه ده ساله در تلویزیون کرمانشاه خیلی اثر خوبی در ذهن میگذاشت. در آن زمانه ما از مرکز تا جنوب ایلام و شمال کردستان را تحت پوشش داشتیم و این موضوع باعث شد سفرهای خیلی زیادی داشته باشیم واین سفرها شور جستجو و دیدن را در من جدی کرد و یک اتفاق خوشایندی که در این سفرها افتاد، حوزه های بود که به آنجا سفر کردم و اسم آن را گذاشتم «فرهنگ زاگرس» سفر در زاگرس بسیار زیباست چون اساسا یک کوه اساطیری جذاب است و در آن اقوام بسیار عجیبی زندگی میکنند و در آن سالها یک گنجینه کشف نشده بود.
این ده سال کار به مرور ذهن و علاقه من را به سمت ایرانگردی و مستند کشاند، در همین سفرها بود که با یکسری کارگردان آشنا شدم تا اینکه اولین تجربه ۳۵ م. م از طریق همین دوستیها پیش آمد.
اولین تجربه مستند «هور دورق» تا همکاری با تمجیدی و حاتمیکیا
«هور دورق» با کارگردانی مشترک حمید تمجیدی مستندی بود که در سال ۶۳ تولید شد و سر و صدای زیادی به پا کرد. در آن سال جایزه بهترین فیلم مستند را از جشنواره فجر گرفت. بعد از «هور دورق» یک سریال مستندی را با نام «نقش و نقشهبرداری» با آقای تمجیدی کار کردیم. بعداز آن حمید تمجیدی اولین کار سینمایی «سراب» را پیشنهاد داد و من هم قبول کردم چون هر کسی مایل است به هر شکل فرمت سینمایی را هم تجربه کند. بعد از این کار با ابراهیم حاتمیکیا «هویت» را کار کردم اما کماکان به دنبال این موضوع بودم تا در حوزه علاقه خودم مستند کار کنم.
با ضابطی جهرمی مستند «چتر سبز» را کار کردیم که در رابطه با خرما بود و سفرهای مختلفی داشتیم و این وسوسههای ایرانگردی و تجربه کردن موجب شده بود، دوستان در کار مستند مردمشناسی به سراغ من بیایند و در آن سالها یک تجربه بینالمللی هم پیش آمد با فرهاد ورهرام کار بازسازی فیلم «علف» کوبریک (همان ایل با بررسی محتوایی دگرگونی زندگی عشایری بعداز فروپاشی ایلخانی) و این تجربهها با آقای ورهرام ادامه داشت.
تجربه سریال تلویزیونی «مزد ترس» را داشتم تا سال ۷۲-۷۳ که مرحوم محمدرضا سرهنگی برای مجموعه تلویزیونی «کودکان سرزمین ایران» از من دعوت کرد و آن سریال یک خاطره و پایان خوش عمر کارمندی من در تلویزیون شد. بسیار سریال دوست داشتنی بود و از آن تجربههایی بود که خیلی نادر انجام میشد. ۲ سال و نیم کار کردیم و ۲۶ قسمت را من تصویربرداری کردم و ۲۶ قسمت بعدی آن را ۱۷ گروه فیلمبرداری دیگر کار کردند. این سریال فضای خیلی خوبی ایجاد کرد، علیرغم پخش خیلی بدی که از تلویزیون داشت. در حالیکه من معتقدم این کار ۵۲ فیلم با ویژگی کودکان، یک کروس دانشجویی است و برای مجموعه دانشجویان جغرافیا، سینما و … میتواند به عنوان واحد درسی تدوین شود چون بخش عمدهای از ایران در این فیلمها دیده میشود بدون اینکه سفری انجام شود. در آن مجموعه ۲۶ قسمتی من این شانس را داشتم با کارگردانان بزرگ مستندساز -اصلانی، تقوایی، مختاری- وهمینطور نسلهای میانیتر همکاری کنم.
به محض اینکه در آن سالها از تلویزیون بازنشسته شدم، سه ماه بعد با آقای محمدرضا اصلانی سریال «غبار نور» را کار کردیم. سریال بسیار خوب و جنجال برانگیزی که فقط سه سکانس روی پایه فیلمبرداری شد همه حرکت بود و یک تجربه بسیار جسورانه در سریال داستانی بود.
تجربه همکاری در انجمن سینمای جوان
آن فیلمها و تجربهها را که در انجمن سینمای جوان را انجام دادم دوست دارم چون اساسا نسل جوان که کار کوتاه میکند خیلی وقتها دست به جسارتهایی میزند. از جمله افرادی که در آن سالها با آنها کار کردم مهوش شیخ الاسلامی، کیوان علی محمدی و امید بنکدار بودند.
این همکاریها باعث شد در اولین کار بلند سینمایی کیوان علی محمدی و امید بنکدار به نام «شبانه» به عنوان فیلمبردار حضور داشته باشم. تجربه «شبانه» تجربهای بود که در آن یک فریم روز نیست و همه کار در شب میگذرد در عین حال بسیار رفتار جدیدی با دوربین میشود یعنی بسیار پلانهای عجیب و غریبی روی دست داریم. روزی که برای کار در «شبانه» دعوت شدم، یک کلاستور دست من دادن و گفتند «شبانه» ۷۶۲ پلان است، این پلانها و شرح زاویه لنز که این اتفاق کاملا حرفهای بود که افتاد. بسیار دوست دارم.
پشت صحنه «شبانه»
هشدار یک مستندساز و فیلمبردار
همه چیز به سرعت در حال تغییر است. ما توان مقاومت جلوی این تغییر را نداریم و اساسا مخالف تغییر هم نیستم اما باید موقعیت را دریابیم. سال ۶۵ تا ۶۹ درگیر یک کار مستند در رابطه با عشایر بودم و خیلی خوشحالم ۱۵ فیلم بر روی نگاتیو ثبت شده است که امروز امکان تکرارآن تصاویرنیست.
در سال ۶۵ از ساعت ۴ صبح در کوهستانی بختیاری به نام «منار» دوربین گذاشتیم از ۵ تا ۱۱ صبح لاینقطع دستههای عظیم انسانی و گله بود که عبور میکرد اما چند سال بعد همان زمان و زاویه سه روز دوربین گذاشتهام، کسی عبور نکرد برای اینکه همه با بنز ده تن سفر میکردند بنابراین یکسری فیلمها و گزارشات هست که شاید امروز ویژگی خاصی نداشته باشد ولی برای سالهای بعد خیلی جذاب هستند.
من یک طرح ۱۳ قسمتی به نام «خانههای ایرانی» داشتم و معتقد بودم، هر خانهای که میتوان در آن نفس کشید وانسان حضور دارد را میتوان کار کرد و سه قسمت بیشتر همکاری نکردم.
همچنین یادی کنیم از بزرگداشتی که پانزده سال قبل جشنواره سینما حقیقت برای مرتضی صمدی گرفت.
در آن برنامه فیلمهای مستند «هور دورق»، «مدرسهی سید قلیچ ایشان»، «من با خدا حرف میزنم» که توسط مرتضی پورصمدی فیلمبرداری شده بود، بهنمایش درآمد.
سپس از سوی محمد آفریده و فرهاد ورهرام؛ نشان فیروزهای سینما حقیقت بهپاس حضور مستمر این فیلمبردار در حوزه مستند به مرتضی پورصمدی اهدا شد.
فرهاد ورهرام کارگردان سینمای مستند با بیان خاطراتی از همکاریاش با مرتضی پورصمدی، یادآور شده بود: در گذشته، رابطهی عمیقی که میان فیلمسازان و سایر عوامل فیلمسازی بود موجب شد، افراد با لذتی خاص فعالیت کنند و علیرغم فشارها و مشکلات متعددی که وجود داشت فعالیت خود را ادامه بدهند. نسل ما به استفاده از تجربیات فیلمسازانی مانند تقوایی، شیردل، اصلانی و … پرداخت و ما نیز امیدواریم تجربیات ما نیز برای نسل جدید مفید واقع شود.
او همچنین به تجربیات متعدد کاریاش با پورصمدی اشاره کرده بود و گفته بود: همواره به او مانند چشمهایم اعتماد داشتم و او نیز به خوبی میدانست که من چه تصویری میخواهم و به همین دلیل حضور او و نگاه او همواره کمک شایانی به فیلمهای بنده و دیگران بوده است.
محسن عبدالوهاب مستندساز هم در آن مراسم از حضور موثر مرتضی پورصمدی برای ساخت مستند «همسران حاجعباس» سخن گفته بود: در سینما امثال پورصمدی را کمتر داریم.
زندهیاد مرتضی پورصمدی هم گفته بود: معمولا سعی دارم برای کارگردان و حقوقی که او در زیباییشناسی خروجی و نهایی کار دارد، احترام قائل باشم و در ابتدای کار نیز سعی میکنم، تصاویری تهیه و درباره آنها با کارگردان گفتوگو کنم تا به آنچه دلخواه اوست نزدیکتر شود.
او از تجربیاتش در «من با خدا حرف میزنم»، «کودکان سرزمین ایران» را از دیگر فرصتهای جذاب دوران کاری خود دانسته بود که برایش این امکان را فراهم آورده بود که با کارگردانانی چون ناصر تقوایی، محمدرضا اصلانی، ابراهیم مختاری و … آشنا و همکار شود.
از طرف دیگر، کار کردن در فیلمهای مستند را با کمترین درآمد مالی و بیشترین سختیها همراه دانسته بود، اما آنچه باعث جذابیت این سینما میشود به اعتقاد مرتضی پور صمدی این بود که حتی یکی از این تصاویر را نیز نمیتوان در سینمای داستانی دید.
پورصمدی همچنین یادآور شده بود: از دیگر شانسهای بزرگ من آن است که تربیتشده نسلی هستم که با افراد بسیار جذابی کار مشترک داشتهام و مسایل متعددی را از آنها آموختهام. افرادی چون فرهاد ورهرام، ناصر تقوایی، ضابطی جهرمی و … هریک علاوه بر عرصههای کاری نکات اخلاقی مهمی را به من آموختند و امروز نیز از تمام این عزیزان سپاسگزارم.
اما سرزمین ایران تصاویر نابی را از دریچه دوربین مرتضی پورصمدی به یادگار دارد، در سال ۸۹ پس از ٣٣ سال عکاسی حرفهای و ٣٣ سال روزهی نشان دادن آثارش، این هنرمند نخستین نمایشگاه انفرادیش را برپا کرد.
پورصمدی برای نخستینبار ۴۵ قطعه عکسهایش را که جز ۵-۴ نفر کسی آن را ندیده بود و از ٢٣ سال قبلتر تا ١۴ سال قبل اقوام این دیار را روایت میکرد را به تماشای عموم گذاشت؛ آنهم به یاد محسن رسولاف عکاس جوان و نوجویی که در اثر سانحه سقوط هواپیما از دنیا رفت.