شهرام اسدزاده کارگردان فیلم سینمایی «کارزار» ضمن اشاره به صدور پروانه نمایش برای این فیلم با محدودیت سنی بالای ۱۵ سال، به ارائه توضیحاتی درباره این تجربه پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، شهرام اسدزاده نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «کارزار» که به تازگی پروانه نمایش خود را از سازمان سینمایی دریافت کرده است، در گفتگو با مهر، با درباره شرایط این فیلم سینمایی توضیح داد: تولید این فیلم نزدیک سه سال درگیر کرونا شد. یعنی تولید فیلم تا جایی پیش رفته بود اما وقتی با شرایط کرونایی مواجه شدیم، نتوانستیم فیلم را به موقع تمام کنیم. خیلی از دوستان فیلمسازی که در آن مقطع فیلم میساختند هم همین وضعیت را داشتند و برخی حتی دلودماغ نداشتند که فیلمشان را تمام کنند!
وی ادامه داد: بعد از دو سال که کار را به دلایلی متوقف کرده بودیم، تدوین و صداگذاری را از سر گرفتیم و مراحل فنی فیلم را به پایان رساندیم. قصه فیلم اما هنوز تازه است و بهنظرم هنوز میتواند برای مخاطب جذاب باشد.
اسدزاده گفت: سال گذشته به دلیل شرایطی که در کشور وجود داشت هم احساس کردیم شرایط مناسبی برای اکران فیلم نیست. خیلی از فیلمسازان حتی باسابقه دیگر هم هستند که چون جزو سوگلیهای اکران نیستند، فیلمهایشان در صف باقی مانده و وضعیت اینگونه است که امثال ما هر بار هم که برای اکران فیلم خود دورخیز میکنیم، با اتفاقات عجیب و غریب مواجه میشویم. تجربه هم نشان داده که در پی هر اتفاقی، معمولاً ضربه اصلی را عرصه فرهنگ و هنر میخورد. با توجه به جمیع این موارد، فکر میکنم فصل پاییز همین امسال زمان مناسبی برای اکران فیلم باشد.
کارگردان «کارزار» درباره صدور مجوز نمایش این فیلم با محدودیت سنی ۱۵ سال برای اکران عمومی، گفت: فیلم قبلی من «طاقباز» که یک سکانس پلان ۱۲۰ دقیقهای بود و اتفاقاً در جشنوارههای بینالمللی حضور موفقی هم داشت و بازیگران آن هم جوایزی را گرفتند. مجوز آن فیلم هم با محدودیت سنی ۱۵ سال صادر شد و حالا فیلم «کارزار» هم چنین محدودیتی دارد. البته نمیدانم شرایط اعمال این محدودیت در اکران عمومی چگونه است!
وی افزود: فیلم البته لحظاتی دارد که بابت همان لحظات، من هم موافقم که مربوط به بزرگترهاست و بازگویی آن برای کودکان درست نیست. از لحاظ اخلاقی در همه کشورهای دنیا هم این قبیل محدودیتها مدنظر قرار میگیرد و اینگونه نیست که هر محصولی را بتوانند استفاده کنند. از این منظر، حالا نه برای ۱۵ سال اما خودم هم موافق نیستم که بچههای کمتر از ۱۲ سال به تماشای فیلم من بنشینند. نسل جدیدی که ما با آنها رو به رو هستیم، واقعاً جور دیگری فکر میکنند و حتی دانستههای این نسل با نسل ما متفاوت است. فیلم ما بدون اصلاحیه خاصی صرفاً با اعمال این محدودیت سنی، پروانه نمایش دریافت کرده است.
اسدزاده درباره تغییر نام این فیلم از «گواهی امضا» به «کارزار» هم توضیح داد: به دلیل تشابه اسم این فیلم با فیلم دیگری در زمان ساخت که اتفاقاً بازیگر نقش اصلی هر دو هم امیر آقایی بود، تصمیم به تغییر نام فیلم گرفتیم. نام «کارزار» هم که برای این فیلم انتخاب کردهایم چند معنی دارد که هم معنای تقابل و رویارویی میدهد و هم به معنای زار بودن کار کسی میتواند معنا دهد.
این کارگردان درباره تازهترین فعالیتهای خود هم گفت: در حال حاضر به دنبال مراحل اخذ پروانه ساخت برای فیلم تازه خود با عنوان «اصالت» هستم که حال و هوایی هیجانی و جنگی دارد و قصد داریم آن را در خارج ایران و در کشور ترکیه بسازیم. در تلاشیم بتوانیم به زودی آن را به تولید برسانیم.
بازیگر فیلم سینمایی «مصلحت» گفت: طمعکار نیستم و مسائل مالی برایم مهم نیست؛ این گونه نبوده که پول گندهای بگیرم که نقشی خاص را بازی کنم.
به گزارش سینمای خانگی، فرهاد قائمیان در گفت وگو ایرنا با در پاسخ به این سوال که دستمزد در پذیرش یک نقش تا چه اندازه برایش تعیین کننده است، گفت: دستمزد تعیین کننده نیست. طمع کار نیستم و مسائل مالی برایم مهم نیست و هرچه در این باره گفته شود ذهنیت کسانی است که این چیزها را مطرح می کنند چرا که هرگز از من چیزی نپرسیده اند.
قائمیان با اشاره به پذیرش حضورش در فیلم های سیاسی مانند مصلحت (حسین دارابی ۱۳۹۹) توضیح داد: این گونه نبوده که پول گنده ای بگیرم که نقشی خاص را بازی کنم. کارم همین است که نقش بازی کنم و انتخاب می کنم و پولش را می گیرم.
۱۵ فیلم کوتاه دارم که برایشان ریالی دریافت نکرده ام
وی ادامه داد: شده که بدون دستمزد کار کرده ام. ۱۵ فیلم کوتاه دارم که برایشان ریالی دریافت نکرده ام؛ چرا این ها مطرح نمی شود؟ چرا وقتی برای یک نقش ۱۵ روز به سنندج می روم تا با یک کارگردان جوان (آزاد محمدی) کار کنم و یک ریال هم برایش نگرفتم موضوع پول مطرح نیست؟
بازیگر فیلم سینمایی غریب (محمدحسین لطیفی ۱۴۰۱) بیان کرد: من ناشرم و اگر کتاب های نقره فام را ببینید متوجه می شوید که با هزینه شخصی خودم کتاب ها را منتشر کرده ام؛ آخرین کتاب ما فرهنگ سینمایی خواهد بود که یکی از دانشجویان خودم این را نوشته و چند سال برای آن کار کرده است و یک بند کاغذ برای آن از جایی نگرفته و از جیب خودم داده و ریالی برداشت نکرده ام.
وی ادامه داد: چرا اینها مطرح نمی شود؟ اما این مطرح می شود که چون فیلم سیاسی کار کردم یعنی پول بزرگ گرفته ام؟ این شکل از اظهارنظرها بیشتر شکلی از تخریب است.
قائمیان در توضیح این موضوع که کدام ملاک در انتخاب یک نقش برایش اهمیت دارد، گفت: این که نقش برایم چالش داشته باشد بسیار مهم است.
بازیگر سریال تلویزیونی گاندو (جواد افشار ۱۳۹۷) با تاکید بر این که هیچ نقشی را در کارنامه کاری اش متفاوت یا محبوب تر نمی داند، گفت: همه آثارم را دوست دارم چون برای همه زحمت کشیده ام و نمی توانم آن ها را از هم منفک کند.
بازیگر فیلم سینمایی سارای (یدالله صمدی ۱۳۷۶) در توضیح فعالیت های متاخر خود خاطرنشان کرد: مدتی قبل فیلم سینمایی غریب (محمدحسین لطیفی ۱۴۰۱) را اکران داشتم و امروز مصلحت (حسین دارابی ۱۳۹۹) را در اکران دارم.
وی افزود: در ماه های اخیر مشغول بازی در دو فیلم سینمایی بودم که تمام شده است و این روزها سریال بازپرس پخش می شود و پس از آن سریال محرمانه پخش خواهد شد.
فرهاد قائمیان در سال ۱۳۴۴ در اردبیل محله عالی قاپو متولد شد.
او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۷۰ با بازی در فیلمهای کوتاه آغاز کرد و با فیلم دمرل به کارگردانی یدالله صمدی به سینمای حرفه ای راه یافت. پس از آن در سال ۱۳۷۹ به فعالیت در تلویزیون پرداخت و در حرفههای مختلفی همچون بازیگر، تهیهکننده، مدیر تولید و طراح صحنه و لباس ایفای نقش کرد. قائمیان علاوه بر فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی، بازیگری و کارگردانی تئاتر را نیز در کارنامه هنری خود دارد.
در سال ۱۴۰۱ دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به فرهاد قائمیان برای فیلم غریب اهدا شد.
سیدرضا میرکریمی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «نگهبان شب» ضمن تشریح نسبت این فیلم با جامعه امروز تأکید کرد بهعنوان سازنده فیلم هنوز در فضای آن، گرفتار است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، او خالق بخشی از خاطرات دوران کودکی هم نسلان من است، همان زمانی که گرچه برنامههای کودک آهنگین شده بودند، اما یک نفر ایدهاش این بود که سرودهایی برای ایام هفته داشته باشد تا روزها را برای کودکان دوستداشتنی کند.
کارگردانی که گرچه با آثاری برای کودکان آغاز به کار کرد بعدها اما از این مسیر فرمان چرخاند تا سینمایش یکی از انسانیترین مفاهیم را با خود به همراه داشته باشد؛ از رضا میرکریمی میگویم. او که حتی منفورترین شخصیتها را هم در فیلمهایش مورد قضاوت قرار نمیدهد. نه آنها را آنچنان سیاه نشان میدهد نه برایشان حکمی میدهد؛ این سرنوشت محتوم و مختوم کاراکترهای اوست.
کارگردانی که گرچه در لایههای زیرین آثارش همواره انتقادهای اساسی به اجتماعش داشته اما هرگز امید را از دست نداده و این جامعه را قابل ترمیم دانسته است.
رضا میرکریمی اما هنوز برای من کارگردان «خیلی دور خیلی نزدیک» است همانجا که سرگشتگی شخصیت فیلمش چیزی را در انتهای وجودمان برمیانگیخت تا به گفته خودش این غم از جنس حسرت باشد، همان سرگشتگی که بعدها در دیگر فیلمهایش هم تجلی پیدا کرد تا آن را نوعی گرفتاری توصیف کند.
این روزها او فیلم سینمایی «نگهبان شب» را روی پرده دارد، فیلمی که گرچه در چهلمین جشنواره فیلم فجر قدر دید اما نوع اکرانش باعث شد تا او زبان به گلایه بگشاید. فیلمی که باز هم از اخلاق صیانت میکند، حکم نمیدهد و در عین حال نقادانه است.
به بهانه این فیلم با رضا میرکریمی به گفتگو نشستیم که مشروح قسمت نخست این گفتگو را در زیر میخوانید:
* شما قبل از ورود به دنیای سینما، به واسطه کارگردانی مجموعه «نماهنگهای ایام هفته»، نقش پررنگی در خلق یک نوستالژی جمعی در دوران کودکی همنسلان من دارید. شما کار خود را با دنیای کودکان آغاز کردید و میتوان این سابقه را پیوند داد به نقشی که برای کودکان در فیلمهای سینمایی خود قائل هستید. کاراکترهایی که همواره فضای تلخ روایت را تلطیف میکنند و گویی نقطه امید هستند. مضافبر اینکه برگبرنده آن نماهنگها که در تأثیرگذاری و ماندگاری آنها هم موثر بود، نگاه غیرایدئولوژیک به دنیا، از نگاه کودکان بود، که همچنان نشانههای این رویکرد را هم میتوان در تجربههای سینمایی شما رصد کرد. اگر موافقید با مرور همین تجربه گفتگو را شروع کنیم.
ساخت این نماهنگها که به آن اشاره کردید و اتفاقاً برای خود من هم بسیار خاطرهانگیز است به حوالی سال ۷۴ یا ۷۵ بازمیگردد. من به دلایلی، قبل از ورود به عرصه کارگردانی و ساخت فیلم، سفرهایی به خارج از کشور داشتم. متوجه شدم به واسطه مهاجرتهایی که در آن سالها صورت میگرفت و حجمشان نسبت به امروز خیلی کمتر هم بود، نوزادانی دارند در خارج از کشور متولد میشوند که موطن اصلی خود را ندیدهاند و دوران رشد خود را در کشوری دیگر طی میکنند. آن زمان برایم مسئله شد که ما برای این بچهها چه محصول فرهنگیای میتوانیم بسازیم که کلماتی مشترک از زبان مادریشان تبدیل به ملکه ذهنشان شود. همین ایده بذر اولیه ساخت آن مجموعه نماهنگ شد.
بهتعبیری مثل باقی کارهای من، هیچکس ساخت این نماهنگها را به من پیشنهاد نداد. با چند نفر از شرکا، دفتری داشتیم که در آن کارهایی را مثل «بچههای مدرسه همت» و یا «ماجراهای آفتاب و عزیز خانوم» را میساختیم. شاید جزو اولین دفاتر بخش خصوصی بودیم که برای تلویزیون کارهایی را تولید میکردیم. این نماهنگها را اما بیشتر برای بچههای خارج از کشور ساختیم. خب به خاطر همکاری و رفاقتی که با محمد رضا علیقلی داشتم با او در میان گذاشتم. او پیشنهاد ساختن یک «اپرت» بر اساس افسانه دوازده برادر – ماههای سال داشت و به این نتیجه رسیدیم که روزهای هفته را ابتدا بسازیم و بعد برویم سراغ ماهها.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم
در همان همفکریها مطرح شد که بسیاری از شعرهای کودکانه ما و سرودههای فولکلوری که همه حفظ هستیم، مشخص نیست ریشهاش کجاست. خیلی از آنها حتی ساختار روایی علی و معلولی و معنایی هم ندارند و کلماتش الزاماً به هم ربطی هم ندارند و صرفاً به دلیل آنکه هموزن بودهاند در کنار هم قرار گرفتهاند و تبدیل به شعر شدهاند. مثلاً اتل متل توتوله یا امثال آن. با این وجود ما با همین اشعار بزرگ شدیم. از خودمان پرسیدیم آیا ما هم میتوانیم شروعکننده خلق چنین آثاری برای آیندگان باشیم.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم. گویی خود بچهها این شعرها را گفتهاند. از طرفی به پیشنهاد علیقلی تصمیم گرفتیم برای موسیقی این نماهنگها یک کار پروپیمان و ارکسترال بگذاریم. اتفاقی که تا آن زمان سابقه نداشت و غالباً موسیقی بچهها با گروههای کوچک جمع میشد. در وهله اول هم بهعنوان یک پدر حالم خوب میشد. من چون زود ازدواج کرده بودم، زود هم بچه دار شدم و آن موقع احساس میکردم که بچههای من نیاز به این محصولات دارند. اولین جایی هم که از آنها استفاده میشد در دستگاه پخش ماشین خودم و برای بچههای خودم بود. اینگونه اولین بازخوردها را هم از آنها میگرفتم.
* و همان زمان هم کارها از صداوسیما پخش شد؟
اتفاقاً در آن مقطع این کارها روی دست ما ماند! تا دو سال تلویزیون حاضر نشد این کارها را از ما بخرد. میگفتند که چی؟ چرا باید برای بچهها بخوانیم «شنبه یه سیب سرخه!»
* به تعبیری به دلیل همان فقدان نگاه ایدئولوژیک نمیتوانستند با این کارها ارتباط بگیرند!
بله. بعد از دو سال بود که سراغ این کارها آمدند و حاضر به پخش آنها شدند.
* تقریباً میشود حوالی سال ۷۶ و احتمالاً تغییر نگاهها به مقوله فرهنگ و هنر، در این زمینه بیتأثیر نبود.
حتماً که این تغییر نگاهها بیتأثیر نبود. گروه کودک شبکه یک در آن زمان این کارها را از ما خرید. با همان امکاناتی هم که داشتیم، با هزینهای بسیار کم، کلیپهایی هم برای آنها ساختیم. امضای من پای این کلیپها هست و به آنها افتخار هم میکنم اما وقتی امروز آنها را میبینم، با خودم میگویم واقعاً با چه امکانات اندکی این کارها را ساختهایم. سالها از پخش این نماهنگها میگذرد و در این سالها آدمهایی مثل شما زیاد دیدهام که وقتی متوجه میشوند من هم نقشی در تولید این نماهنگها داشتهام و ایدهاش برای من بوده است، میگویند خاطرات بسیاری برای ما ساختهاید و ما با این نماهنگها بزرگ شدهایم. این همان هدفی است که از ابتدا به دنبال آن بودیم.
* همین زاویه نگاه به دنیای کودکان هم بعدها به جهان فیلمهایتان تسری پیدا کرد. حتی در همین فیلم «نگهبان شب» هم درست است که آن پسربچه نقش کوتاهی دارد اما واقعاً حضورش در تلطیف فضا موثر است.
این بچهها تقریباً در همه فیلمهایم هستند. من کارم را با تولید اثر برای کودک و نوجوان آغاز کردم و به نوعی سینما را از طریق همین دنیای بچهها شناختم. فیلم اولم «کودک و سرباز» هم بهنوعی مدیون بازیگر نوجوان و دنیای کودکانهاش بود. گویی زیربنای فکری و شناخت من از سینما، عجین با دنیای کودکان بوده است. این تأثیر صرفاً هم به حضور کاراکترهای کودک در فیلمهایم محدود نمیشود و بلکه یک حس کودکانه و همچنان زنده، حتی در کاراکترهای بزرگسال فیلمهای من هم وجود دارد که ممکن است ریشهاش در همین مسئله باشد.
* فیلم «نگهبان شب» مانند دیگر آثار شما، نگاه و روایتی اخلاقمدارانه دارد. در شرایطی که به نظر میرسد به واسطه مشکلات مختلف، پایبندی به اخلاقیات در جامعه کمرنگ شده است، چگونه میتوانید همچنان از این نگاه اخلاقگرایانه در آثارتان محافظت کنید؟
اگر بخواهم آدم عافیتاندیشی باشم و بابت حرکت برخلاف جهت آنچه به تعبیر شما در جامعه در حال اتفاق افتادن است، هزینه پرداخت نکنم، باید از پافشاری روی این نوع از قصهپردازی دست بردارم. البته من این رویکرد را آرمانگرایی نمیدانم. به نظرم این شکل از نگاه یک جور دعوت برای بازگشت به خویشتن است. تلاش برای متوجه کردن مردم جامعه به خودشان است تا بخشی از مسئولیتهای برزمینماندهشان را برعهده بگیرند. من این اخلاقگرایی را یک راهنجات میبینم. نه صرفاً به عنوان یک فیلمساز که بهعنوان عضوی از یک جامعه که نگران سرنوشت خانوادهام هستم چنین نگاهی دارم. فکر میکنم یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود. من شخصاً همیشه آدم امیدواری بودهام…
یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود
* اتفاقاً بد نیست بگویید ریشه این میزان از امیدواری کجاست؟ آن هم در شرایطی که شاهدیم خیلی از فیلمسازان جوانتر ما که مشخصاً در عرصه سینمای کوتاه آثاری را تولید میکنند، گرفتار یک سیاهبینی افراطی نسبت به شرایط پیرامونی خود شدهاند.
معتقدم بخشی از این «امیدواری» من، غیرواقعی نیست. متأسفانه ما گاهی تحتتأثیر برخی حاشیههایی که خودمان برای خودمان ساختهایم، آمار غلطی از اجتماع خودمان داریم. واقعاً اوضاع آنقدر که برخی از ما فکر میکنیم، بد نیست. اخلاق، اینقدر که ما فکر میکنیم در جامعهمان تعطیل نشده است. طبق یک قاعده جهانی، اخبار بد معمولاً سریعتر پخش میشوند و اخبار خوب هستند که طرفدار ندارند.
مضافبر این، وقتی به فرهنگ خودمان مراجعه میکنیم، اخلاق را صرفاً نباید یک ابزار ارتباطی بدانیم. اخلاق ناشی از یک رضایتمندی شخصی است. آدمهایی که از اخلاقی رفتار کردن خود راضی هستند، هیچگاه نسبت به آن تفاخر ندارند و نمیخواهند منت این اخلاقی بودن خودشان را بر سر دیگران بگذارند. به همین دلیل هم از رفتار اخلاقی این گروه، هیچگاه خبری تولید نمیشود. بخشهایی از جامعه امروز ما هستند که همچنان به وظایف و مسئولیتهای خود پایبندند اما هیچ خبری تولید نمیکنند، چون اصولاً دنبال به رخ کشیدن خود نیستند.
از طرف دیگر هم ما انگار در رقابت با یکدیگریم تا دردهای خود را به رخ هم بکشیم. بدترین نقیصهای هم که این اواخر بیشتر گریبانمان را گرفته این است که میخواهیم نقش خودمان را در همه مشکلات پدید آمده کتمان کنیم. مدام بهدنبال یک عامل بیرونی برای مشکلاتمان میگردیم. مجموعه این ساختار فکری است که منجر به ناامیدی برخی از ما شده است. یک بار اگر این حاشیهها را کنار بگذاریم و فارغ از برداشتهای کاذب به جامعه خود نگاه کنیم، حتماً جای امیدواری وجود دارد. نکته دیگر هم اینکه بخشی از این امیدواری به باورهای دینی من بازمیگردد. براساس این باور اصالت همواره با آدمهایی است که میتوانند خودشان جامعهای خوب برای خودشان بسازند. من هم در کار همین آدمها هستم و در موردشان فیلم میسازم.
* اگر عدهای بهواسطه همین نگاه، رضا میرکریمی را محکوم به محافظهکاری کنند، چه پاسخی دارید؟
نه فقط محافظهکاری، شاید حتی عدهای بگویند که سادهلوحم! گاهی با خودم فکر میکنم در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم. به همین دلیل ترجیح میدهم در دسته همینهایی باشم که سادهلوح به نظر میرسند. البته که تعبیر من درباره این گروه سادهلوحی نیست. به نظرم این گروه از جامعه امیدی توأم با خوشبینی دارند. همین خوشبینی ما نسبت به یکدیگر است که میتواند همچنان جامعه را سرپا نگه دارد.
در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم
* این «خوشبینی» تعارضی با «واقعبینی» دارد؟
نه. مگر واقعبینی چیست؟ شما وقتی میخواهید درباره حادثهای که همین امروز در حال وقوع است موضعگیری کنید، جنسی از واقعبینی این است که همه اتفاقات حول و حوش حادثه را در مختصات زمانی و مکانی همین امروز ببینیم، جنسی دیگر از واقعبینی این است که این اتفاق را در بستر تحولات ۱۰۰ سال اخیر ببینید و تحلیل کنید. هر دو مورد هم اسمشان «واقعبینی» است.
ممکن است در نوع دوم شما متهم به محافظهکاری شوید و در نوع اول همه شما را تشویق کنند که آفرین، چقدر تو متعهدی و عجب کنشگر قدرتمندی هستی! در حالی که من هر دو رویکرد را واقعبینی میدانم و اتفاقاً معتقدم کسی که وقایع را در یک پرسپکتیو وسیعتر میبیند و با در نظر گرفتن سابقه تاریخیاش تحلیل میکند، بهتر متوجه فرآیندها و برآیندهاست، به همین دلیل هم نتیجهگیریهای دقیقتری میتواند داشته باشد و نسبت به کسانی که کاملاً متمرکز بر زمان و مکان حیات خود هستند، میتوانند افقهای درستتری را هم تعیین کنند. به عنوان مثال در همین اتفاقات سال گذشته، کشمکشی بهوجود آمد که عدهای میگفتند همه سلبریتیها و چهرهها باید به میدان بیایند…
* اصرار داشتند که همه باید اعلام موضع کنند!
دقیقاً. اینوریها میگفتند باید این موضع را بگیری و آنوریها میگفتند باید اینها را بگویی! هر دو طرف هم مدعی بودند که «مردم» به شکلی حداکثری پشتشان هستند و اگر با آنها همراه نشوی، به مردم پشت کردهای! واقعیت این است که وقتی نزاعی شکل میگیرد دیگر زمان مناسبی برای وزنکشی نیست، چرا که آمارها هم دیگر خیلی دقیق نیست و همهچیز رنگ و بوی احساسی دارد. در آن شرایط احتمالش بود که ما متهم به تعبیرهایی بشویم که خیلی هم باب شده بود؛ از وسطبازی تا محافظهکاری!
من اما معتقدم وظیفه من بهعنوان هنرمند این است که اساساً اجازه ندهم کارها به نزاع و دعوا بکشد. من اگر کارم را به خوبی بلد باشم، میتوانم بهموقع هشدار بدهم و با نگاهی پیشگیرانه، شرایطی که میتواند ما را در بزنگاههای سخت قرار دهد را پیشبینی کنم. باید بتوانم درباره شکافها و تضادها حرف بزنم و همزمان چراغ یک مطالبهگری توأم با مدارا را روشن نگه دارم.
* این همانکاری است که «نگهبان شب» هم به نوعی انجام میدهد. فیلم انگار یک سال زودتر دارد درباره چکی که ممکن است «رسول» بخورد، هشدار میدهد. انگار میگوید کاش مراقب باشیم که به این سیلی نرسیم!
دقیقاً. اصلاً بگذارید عقبتر برویم. مگر در «زیر نور ماه» صحبت از یک تضاد آشکار صحبت نبود. مگر آنچه در مدرسه علمیه گفته میشد، با آنچه در متن جامعه جریان داشت کاملاً متفاوت نبود. گفتیم کسی هم که میان این دو فضا پل میشود، نه میتواند حرفهای این طرف را به آن طرف برساند و نه میتواند همه آنچه در جامعه میبیند، صحبت کند. این نشاندهنده یک شکاف است. جالب اینکه همان ۲۵ سال پیش، در بخشی از روایت همین شکاف حتی به موضوع حجاب هم اشاره کرده بودیم.
بعدها در فیلم «به همین سادگی» هم هشدارم این بود که ما باید هرچه زودتر درباره یک جمعیت خاموش از زنان، که دچار بحران هویت شدهاند، صحبت کنیم. زنانی که به دلیل توسعه بیقواره و بدون پیوست فرهنگی کلانشهرها مهاجر خیز، دچار این بحران شدهاند و من همان زمان احساس میکردم که باید درباره این زنان صحبت کنیم. حتی آمارهای هم موجود بود که نشان میداد آمار طلاق در این قشر سیر صعودی پیدا کرده است. در فیلم «دختر» هم برخی مسائل را مطرح کردیم اما هیچکدام از این هشدارها جدی گرفته نشد. مشکل اصلی ما این است که گویی در سیاستگذاریهای کلان کشور، «فرهنگ» کرسی مطمئن و صاحبرأیای ندارد. به نظر نمیرسد که فرهنگ بهعنوان یکی از عناصر تاثیرگذار در پیشرفت کشور محسوب شود. همچنان که همواره آموزش و پرورش هم اولویت آخر کابینه دولتها اعم از چپ و راست بوده است.
سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند
معتقدم فرهنگ، اصلیتری عنصر تأثیرگذار در پیشرفت است. ما اگر تا ابد هم به دنبال توسعه سیاسی اقتصادی برویم، تا زمانی که برای ضعفهای فرهنگی چاره جویی نکنیم، به هیچ نقطه مطلوبی نخواهیم رسید. لاجرم در مقاطعی مجبور میشویم بایستیم و به عقب برگردیم. وگرنه مثل حوادث سال گذشته ناگهان به یک دیوار میخوریم و نمیفهمیم از کجا خوردهایم! همه این مسائلی ناشی از کم کاریها و کج فهمیهای فرهنگی است. نپرداختن به پارادوکسها و تضادهایی که همهشان هم ریشه فرهنگی دارند و به رسمیت نشناختن این پارادوکسها، منجر به این حوادث میشود. سینما سنسور بسیار خوبی برای تشخیص این شکافهاست.
به همین دلیل هم سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. همین سوژهها دستمایه تولید فیلمهایی میشود که مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند. همه این آثار قابل تحلیلاند.
چه سالی فیلم «گشت ارشاد» در سینما ما ساخته شد؟ از آن روز تا روزی که حادثه فوت مهسا امینی اتفاق افتاد، چقدر زمان داشتیم که لااقل درباره این مورد بیشتر مطالعه کنیم. بررسی کنیم که آیا سیاستهای مبتنیبر یک نظم آمرانه، بهتنهایی میتواند کاری را از پیش ببرد؟ آیا حفظ صورت ظاهر در یک جامعه در حال رشد، کفایت میکند؟
* فیلم «نگهبان شب» هماناندازه که امید دارد، راوی تلخیها هم هست. همه چیز گویی در فیلم شما در میانه بودن و نبودن تصویر میشود؛ مانند همان بنر بزرگی که شعار عدالت روی آن است اما دستخوش باد است! بهعنوان مخاطب احساس میکنم هنوز در فضای فیلم شما گرفتار ماندهام!
میدانید چرا؟ چون من خودم هم هنوز گرفتارم! زمانی که میخواستم فیلم «نگهبان شب» را بسازم، کاراکترهایی را در دل داستان گذاشتم که میدانستم شاید بابت آنها از طرف برخی که فکر میکنند نسخههایی از قبیل بیایید دست در دست هم بدهیم و با هم مهربان باشیم، کهنه شده، فحش هم بخورم، اما در عین حال نمیخواستم نگرانیها و اضطرابهای خودم را نسبت به وضعیت موجود نادیده بگیرم. من همه بحرانهایی که به نظر میرسد به بنبست رسیدهاند و انگار راهحلی هم ندارند را در همان لایه «یکی بود یکی نبود» فیلم روایت کردهام، بهعنوان شرح حال جامعهای که در آن زندگی میکنیم، در عین حال همچنان دارم میگویم همین جامعه از سلولهایی تشکیل شده است که همان انسانها هستند. این انسانها اگر نگاه رو به آینده داشته باشند، همچنان عناصری مانند گذشت و محبت در وجودشان باشد و مانند همان کلیدواژه «جنم» در فیلم، مسئولیتپذیر هم بشوند، امید به بهبودی هم وجود خواهد داشت.
همه اتفاقات بدی که رخ داده و برخی تلاش دارند آن را یک فاجعه غیرقابل جبران بدانند. آنچه به راحتی اتفاق نمیافتد، اتفاقاً این است که من یادم برود چه کسی بودهام و چه کارهایی میتوانم انجام دهم. بابت همین است که این پارادوکس که به آن اشاره میکنید در فیلم وجود دارد چراکه در وجود خود من هم هست. من نمیخواستم فیلمی بسازم و برای مشکلات یک راه حل دقیق ارائه بدهم. اصلاً کارم این نیست و بلد هم نیستم.
* و بازنمایی همین پارادوکسها گاهی کام مخاطب «نگهبان شب» را تلخ میکند.
البته تلخی همیشه هم چیز بدی نیست. بعضی وقتها ما برای آنکه نسبت به روشهای غلطی که در پیش گرفتهایم تردید کنیم، نیاز داریم که دچار بحرانهای تلخ شویم. حتی برای مدتی لازم است احساس لاعلاجی کنیم و مدام با خود بگوییم شاید دیگر راهی وجود ندارد. همه این احساسها میتوانند به موتورهای محرکه ما در مسیر رسیدن به اصلاح تبدیل شوند. من این اصلاح را در تغییر تکتک افراد دیدهام. معتقد نیستم که راه اصلاح، افزایش شکافها و کوبیدن بر طبل دوقطبیهاست. حالا عدهای میخواهند از آن خوششان بیاید یا نیاید!
هنرمند پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون ضمن قدردانی از اقدامات رئیسجمهور، گفت: بر خلاف همه بوق و کرنا و تبلیغات خارجی، فعلا به برکت وجود آقای رئیسی در خاورمیانه تک و بزرگ هستیم.
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، داریوش ارجمند در گفتوگو با ایرنا، اظهار داشت: ما به دنیا آمدهایم که با همدیگر در تعامل باشیم و با هم جهان را پیش ببریم. ایران این روزها در چند قرارداد جهانی و منطقهای شریک است که این فعالیتها مهم و از برکت وجود آقای رئیسی این سید بزرگوار است. خداوند حفظش کند.
این هنرمند پیشکسوت درباره گلایهمندی چندی پیش خود از رئیس جمهوری توضیح داد: من در یک حالت خاصی گلهای از آقای رئیس جمهور کردم و فکر میکنم آقای وزیر (محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی) یک ذرهای از من ناراحت شدند البته از من هیچ وقت ناراحت نمیشوند، ولی گفتند که «من توقع نداشتم این جوری بگویید.» من هم گفتم وقتی در موسسه هنرمندان پیشکسوت، هیچ کاره بودم همه از من توقع داشتند و من انجام میدادم، تا کوه قاف هم دنبال کارهای موسسه میرفتم، حالا که رئیس موسسه هستم نگاه دیگری به من دارند.
ارجمند افزود: واقعا هنرمندان پیشکسوت توقعاتشان عجیب و غریب نیست و پیگیر وعدههای داده شده هستند و نگرانند که نکند این وعدهها محقق نشود.
وی اظهار داشت: از همان روزی که آقای عنایت بخشی در دیدار با رئیس جمهور درخواستی را مطرح کردند در ذهنم بود که گفتند ۲۰ میلیارد میدهیم، نگران نباشید. چون میدانستم که رئیس جمهوری به وعدهاش عمل میکند پیگیر شدم.
وزیر گفت نگران نباشید ۲۰ میلیارد را میدهیم
این پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه وزیر محترم فرهنگ گفت نگران نباشید این پول پرداخت میشود، افزود: رئیس جمهوری و وزیر فرهنگ به ما محبت دارند. اینها در سفرهای که برای پیشکسوتان تدارک میبینند و هدایایی که به آنها میدهند همواره به ما لطف داشتند.
بدون دستمزد و افتخاری برای خانم شاهحسینی بازی میکنم
ارجمند همچنین در چارچوب حمایت از هنرمندان پیشکسوت به انسیه شاهحسینی اشاره کرد و افزود: خانم شاهحسینی تنها زنی است که خیلی جدی فیلم انقلاب و جنگ میسازد. اکنون سناریوی فوقالعاده دارد که در آن یک یا دو شخصیت مرد هم وجود دارد. به خانم شاهحسینی گفتم اگر مردی در سریالت داشتی که به من بخورد افتخاری و بدون دستمزد برایت بازی میکنم.
جوایز جشنواره حوا کم است
ارجمند همچنین به نخستین جشنواره بین المللی فیلم حوا اشاره کرد و اظهار داشت: به وزیر محترم فرهنگ گفتم جوایزی که برای برندگان لحاظ شده، کم است. نفر اول دو سکه قرار است بگیرد. ۵۰ میلیون تومان. من نیم ساعت دم یک کفاشی بنشینم ۵ سکه به من میدهند. (با خنده).
اگر اشکالی هست در آدمهای سینماست
این پیشکسوت سینما، تلویزیون و تئاتر همچنین درباره ارج و قربی که سینما برای پیشکسوتان قائل نمیشود، گفت: سینما مفهومی کلی است. سینما یعنی من و هنرمندانی که در آن فعالیت میکنند. سینما یک مفهوم است، کسی نیست که برویم و یقهاش را بگیریم. سینما یعنی همه بازیگران و همه کسانی که فیلم میسازند. سینما یعنی همه اینها. اگر اشکالی هست در این آدمهاست. بنابراین ما باید خودمان را اصلاح کنیم تا سینما اصلاح شود.
فیلم سینمایی «مقیمان ناکجا» بر اساس نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» اثر نویسنده شهیر معاصر «اریک امانوئل اشمیت» به کارگردانی شهاب حسینی از ۲۸ تیرماه در سینماهای منتخب هنر و تجربه اکران میشود.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، فیلم سینمایی «مقیمان ناکجا» به تهیهکنندگی و کارگردانی شهاب حسینی و سرمایهگذاری سهیلا امینی ساخته شده و در جشنوارههای بینالمللی، دستآوردهایی به همراه داشته است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «جوانی مرفه اما دلزده از زندگی، شبی در راه بازگشت به خانه، سر از مکانی غریب و بیگانه در میآورد. او به مرور و پس از آشنایی با مقیمان آن جا به واقعیت آن مکان پی برده و به حقایقی عمیق آگاه میشود.»
پریناز ایزدیار، آرمان درویش، ناهید مسلمی، احمد ساعتچیان، غزاله نظر، مهدی حسینی، تنی آواکیان و شهاب حسینی بازیگران فیلم «مقیمان ناکجا» هستند.
فیلم سینمایی «مقیمان ناکجا» از چهارشنبه ۲۸ تیر در سینماهای منتخب گروه هنر و تجربه در تهران و شهرستانها اکران میشود و در آستانه اکران این فیلم، پوستر آن که توسط گروه گرافیکی موسسه هفت آسمان طراحی شده، رونمایی و منتشر شد.
عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: علی قاضی، تدوین: شهاب حسینی، شهرام ابراهیمی، مدیر تولید: شهرام زاهدی، طراح صحنه: پیام اسکندری و شهاب حسینی، طراح گریم: سیدجلال موسوی، طراح لباس: ژاله زکیزاده، صدابردار: محمد مختاری، صداگذار: حسین قورچیان، برنامهریز: علیرضا نسایی، دستیار کارگردان: حسین ایرجی، منشی صحنه: روح انگیز شمس، مدیر صحنه: رضا حسنوند، عکاس: نوشین جعفری، جلوههای ویژه: آرش آقابیگ.
سینمای ایران اگرچه همچنان از برکت حضور بزرگان و هنرمندانی بهره میبرد که عمر گرانقدر خود را صرف اعتلای این هنر کرده و قابهای ماندگاری را پیش چشم تماشاگرانشان خلق کردهاند، اما سوگ فقدان هنرمندانی شریف را که نامشان بر حافظه جمعی ما حک شده است، از یاد نمیبرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نخستین جشنواره بینالمللی فیلم حوا با محوریت موضوع زن و خانواده و بازتعریف موقعیت و جایگاه زنان در جامعه و نقش تاثیرگذار سینما در تحکیم بنیان خانواده شاید بهانه خوبی باشد تا مروری بر کارنامه درخشان بازیگران فقیدی داشته باشیم که مادرانگی و اقتدار زنانه را در قاب سینما و حقیقت زندگی زیستهاند.
رقیه چهره آزاد/ مادر
رُقیه چـِهرهآزاد با نام اصلی رقیه فخرالملوک توکلی از همان کودکی به بازیگری علاقه داشت تا جایی که در سنین کودکی برای فامیل و آشنا نمایش اجرا میکرد، وقتی ۱۹ ساله شد و دیپلمش را گرفت توانست به گروه تئاتر حرفهای جامعه باربد که زیر نظر اسماعیل مهرتاش بود، بپیوندد. در ۲۴ سالگی برای نخستین بار روی صحنه رفت و تئاتر را با نمایش تأثیر زن در جامعه آغاز کرد. سال ۱۳۴۴ در نمایش پهلوان اکبر میمیرد نقش مادر را بازی کرد.
در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در ۸۱ سالگی به وی اعطا شد. در آن زمان او مسنترین بازیگری بود که برندهٔ این جایزه شد. وی در طول حیات هنری خود در آثار مختلفی بازی کردهاست که از آنها میتوان به طوفان زندگی، سوتهدلان، دستکش سفید، پریچهر، ارثیه، مادر، عروس، دلشدگان، الو! الو! من جوجوام و تهران روزگار نو اشاره کرد. چهرهآزاد همچنین در مجموعههایی تلویزیونی همچون آرایشگاه زیبا، هزاردستان و مزد ترس به ایفای نقش پرداختهاست. هنگام درگذشت رقیه چهرهآزاد در 10 دی ماه 1373؛ روزنامهها، نقل قولی از نقش غلامرضا (اکبر عبدی) را در فیلم مادر، تیتر کردند: «مادر مرد. از بس که جان ندارد.»
حمیده خیرآبادی/ پدرسالار
تا مدتها جنس دیالوگگوییهای او در سریالهای تلویزیونی تبدیل به ضربالمثل و نمادی از مادرانگیها میان اعضای یک خانواده معمولی بود. حمیده خیرآبادی را که مادر ثریا قاسمی دیگر بازیگر دوستداشتی سینما و تلویزیون محسوب میشود، آنقدر در فیلمها و سریالهای مختلف در مقام مادر دیدیم که برای خیلی از ما، تعریف مادر و مادرانگی، منطبق بر شمایل دوستداشتنی او بود.
در میان آثار خاطرهسازی که از حمیده خیرآبادی به یادگار مانده است، قطعا میتوان جایگاه ویژهای برای «پدرسالار» قائل شد. حضور درخشان خیرآبادی در کنار زندهیاد محمدعلی کشاورز در نقش اسداللهخان هنوز هم برای نسل دهه ۶۰ و ۷۰ یک خاطره فراموشنشدنی است.
خیرآبادی حضورهای خاطرهسازی دیگری همچون فیلم «کلاهقرمزی و پسرخاله» و یا سریال محبوب «خانه سبز» را هم در کارنامه خود دارد.
حمیده خیرآبادی ۳۱ فروردین ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی دارفانی را وداع گفت.
شهلا ریاحی/ دلشدگان
قدرتالزمان وفادوست معروف به شهلا ریاحی، زادهٔ ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ در تهران است. او هنرپیشه سینما، تئاتر و تلویزیون بود که با ساخت فیلم مرجان، نخستین کارگردان زنِ سینمای ایران لقب گرفت.
او سینمای حرفهای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خوابهای طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد. با رکود کار تئاتر، ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد. وی گوینده رادیو و تلویزیون و مجری برنامههای کودک نیز بود.
ریاحی در بیش از 70 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است که از آن میان می توان به گلنار، در مسیر تندباد، دو فیلم با یک بلیت، دلشدگان، حکیم باشی، سراب، عروسی خون و بسیاری از فیلم های دیگر اشاره کرد. وی همچنین در دهها سریال تلویزیونی و نمایش، ایفای نقش کرده است. شهلا ریاحی که به علت بیماری حدود ۱۰ ماه در بیمارستان بستری بود و زندگی نباتی داشت، شامگاه ۱۰ دی ۱۳۹۸ درگذشت.
جمیله شیخی/ کاغذ بی خط
جمیله شیخی زاده ۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، او در ابتدا از شاگردان کلاس آواز فاخره صبا بود که سپس صبا وی را به شاهین سرکیسیان معرفی میکند و سپس نزد استادان دیگر تئاتر به آموختن و تمرین تئاتر مشغول شد و اولین فعالیت حرفه ای خود را در سال ۱۳۳۶ با نمایش «پدر» آغاز کرد تا اینکه به استخدام رسمی «اداره تئاتر» درآمد. او برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از دهمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مسافران ساخته بهرام بیضایی و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم لیلا به کارگردانی داریوش مهرجویی شده است. او همچنین در آثار درخشانی همچون کاغذ بی خط، پرنده کوچک خوشبختی، پاییزان، مسافران، ماه و خورشید و ده ها فیلم، سریال و تئاتر دیگر بازیگر کرده است. جمیله شیخی در روز چهارشنبه دوم خرداد ۱۳۸۰ در سن ۷۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در روز ۶ خرداد ۱۳۸۰ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
هما روستا/ از کرخه تا راین
آنقدر صدایش آرام بود و عمق نگاهش گیرا، که در هر پلانی که از یک فیلم یا سریال حضور پیدا میکرد میتوانست همه نگاهها را به سمت خود جلب کند. هما روستا که از چهرههای برخاسته از صحنه تئاتر به حساب میآمد در ابتدای دهه ۵۰ مقابل دوربین حاضر شد و هم در سینما و هم در تلویزیون حضورهای خاطرهسازی را رقم زد.
مخاطبان جوانتر سینما و تلویزیون شاید او را بهواسطه حضور در سریال «ترانه مادری» به یاد داشته باشند اما حرفهایترها حتما درخشش او در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی در آستانه دهه ۷۰ را فراموش نکردهاند. یکی از حضورهای خاطرهانگیز روستا در مقابل دوربین که هم در میان اهالی فن و هم در نگاه مخاطبان عام همچنان ماندگار بهحساب میآید، ایفای نقش او در فیلم «از کرخه تا راین» بود. فیلمی از ابراهیم حاتمیکیا که روستا در آن نقش خواهر کاراکتر اصلی یعنی سعید را بازی میکرد و در آلمان قرار بود میزبان برادر مبتلا به سرطانش باشد.
هما روستا در چهارم مهرماه سال ۱۳۹۴ درست در روز تولد ۷۱ سالگیاش تسلیم عوارض بیماری سرطان شد و چشم از جهان فروبست.
پرویندخت یزدانیان/ قصههای مجید
هنوز با خبر درگذشت کیومرث پوراحمد، یکی از خاطرهسازترین کارگردانان سینما و تلویزیون کنار نیامدهایم. کارگردانی که برای ساخت «قصههای مجید» وسواس بسیاری بهخرج داد تا باورپذیرترین ترکیب بازیگران را گردهم بیاورد و نتیجه همین وسواس و سختگیری برای انتخاب کاراکترهای اصلی، او را برای ایفای نقش «بیبی» به مادرش رساند.
پرویندخت یزدانیان مادر کیومرث پوراحمد بود که با حضور در این سریال، چنان به کاراکتر «بیبی» جان بخشید که سالها بعد این کاراکتر به سینما هم راه پیدا کرد و فیلم «مهریه بیبی» برمبنای آن در سینما ساخته شد.
وی بعدها در فیلم سینمایی «خواهران غریب» و یا سریال «سرنخ» هم در مقابل دوربین پسرش نقشآفرینی کرد و اما چندان علاقهای به ایفای نقش در مقابل دوربین کارگردانان دیگر نداشت.
پرویندخت یزدانیان در پنجم فروردینماه ۱۳۹۱ پس از دورهای ابتلا به بیماری آلزایمر، دارفانی را وداع گفت.
فرخلقا هوشمند/ مدرسه مادربزرگها
از دهه ۳۰ بازیگری در سینما را آغاز کرد و تنوع حضورش در فیلمها و سریالهای مختلف از مجموعه فیلمهای «صمد» تا «کوچک جنگلی» را دربر میگیرد. فرخلقا هوشمند هم از آن بازیگران دوستداشتنیای است که صرف تماشا صورت مهربانش با چشمانی که گویی همیشه در حال خنده بود، حجم عظیمی از خاطرات خوش را در ذهن و قلبمان احیا میکند.
او که در بالغ بر ۶۰ فیلم سینمایی حضور داشت در سال ۸۰ و در فیلم «غزل» برای آخرین بار روی پرده سینما ظاهر شد اما بخش عمدهای از خاطرات ما از او مربوط به تجربههای تلویزیونیاش میشود؛ از «دنیای شیرین دریا» گرفته تا «کوچه اقاقیا».
بیشک یکی از جذابترین خاطرات تلویزیونی هم که فرخلقا هوشمند در کنار جمعی از بازیگران خاطرهساز سینمای ایران در آن ایفای نقش داشت، سریال «مدرسه مادربزرگها» به کارگردانی غلامرضا رمضانی بود.
سریالی که سهم ویژهای در ادای دین خیلی از ما به مادران و مادربزرگهایمان داشت.
فرخلقا هوشمند ۲۲ تیرماه ۱۳۸۸ در سن ۸۰ سالگی چشم از جهان فروبست.
پروین سلیمانی/ تعطیلات نوروزی
مگر میشود از متولدین دهه ۶۰ باشید و بخشی از شیطنتهای کودکیتان را با چنگالی در دست به «طاهرهخانوم» نسبت نداده باشید؟ سریال «تعطیلات نوروزی» را خسرو ملکان در سال ۷۰ کارگردانی کرد و مخاطبان در نوروز ۷۱ به تماشای آن نشستند؛ همان سریالی که پروین سلیمانی در آن در نقش «طاهره خانوم چنگال بهدست» معروف شد و تا همین امروز هم سهم عمدهای در خاطرات جمعی ده شصتیها از سریالهای تلویزیونی دارد.
سلیمانی چهرهای دوستداشتنی و صدایی خوشآهنگ داشت که همین ویژگیها سبب شد حضور متعدد و متنوع او در فیلمها و سریالها در حافظهها با شمایل یک مادر مهربان ترسیم و مانگار شود.
او از اوایل دهه ۳۰ تا دهه ۸۰ در بالغ بر ۷۷ فیلم سینمای ایفای نقش کرد و در سریالهای تلویزیونی هم چیزی در حدود ۴۰ کاراکتر مختلف را بازی کرد.
پروین سلیمانی سرانجام در ۱۲ خرداد ۸۸ در سن ۸۷ سالگی دارفانی را وداع گفت.
ژاله علو/ روزی روزگاری
ژاله علو زادهٔ ۱۴ مرداد ۱۳۰۶ در تهران شاعر، گوینده رادیو، صداپیشه و هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون است. او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فرا گرفت. در نوجوانی عضو چند انجمن ادبی و گروه شعرخوانی بود و همین فعالیتها موجبات راهیابی وی به رادیو برای دکلمه شعر و گویندگی در آن را در سال ۱۳۲۷، مهیا کرد. ژاله علو فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی تهران سال ۱۳۲۶ و همچنین فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران سال ۱۳۲۹ است. آخرین اجرای تئاتر خود را در سال ۱۳۳۷ و در نمایشی به نام «توپاز»، به کارگردانی نصرتالله محتشم، انجام داد. به پیشنهاد اسماعیل کوشان، نقش اول فیلم «افسونگر» را با آنکه نقش منفی بود، پذیرفت و ۳ هزار تومان دستمزد گرفت. او تا اواخر دهه سی خورشیدی ایفا گر نقشهای اصلی بود اما به تدریج به شمایل مادر در سینمای ایران بدل شد. ژاله علو فعالیت در دوبله را از سال ۱۳۳۱ آغاز کرد و پس از آن در فیلمهای زیادی بهجای ستارگان معروف سینمای جهان حرف زدهاست. او آغازگر دوبلهٔ کارتون در ایران بود و دوبلهٔ بسیاری از کارتونهای والت دیسنی، به سرپرستی وی انجام شدهاست.
وی بعد از انقلاب، بازی در تلویزیون را با مجموعهٔ «امیرکبیر» آغاز کرد. آخرین حضور تلویزیونی اش مجموعهٔ «مختارنامه» بود. شاخصترین آثار ژاله علو در سالهای بعد از انقلاب، یکی مدیریت دوبلاژ سریال محبوب «سالهای دور از خانه» و دیگری، هنرنمایی در مجموعهٔ تلویزیونی «روزی روزگاری» در نقش زن ایلیاتی مقتدری بهنام خاله لیلا بود که مورد استقبال قرار گرفت. برای این ستاره تکرارنشدنی سینمای ایران، آرزوی سلامتی مدام و عمر طولانی را آرزومندیم.
نخستین جشنواره بینالمللی فیلم حوا به همت بنیاد بینالمللی گوهرشاد و به دبیری مهدیه سادات محور ۱۶ تا ۲۳ تیر ماه سال جاری در سطح کشور و از ۲۰ تا ۲۳ در تهران برگزار خواهد شد. این رویداد محوریت موضوع زنان و خانواده را در دستور کار خود دارد و با همکاری مراکز و سازمانهای فرهنگی مختلف فعالیت خود را دنبال میکند.
نسخههای ترمیمشده دو فیلم از ساختههای بهرام بیضایی در جشنواره سینمای کشفشده بولونیا در کشور ایتالیا به نمایش گذاشته شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، سی و هفتمین جشنواره سینمای کشفشده بولونیا از ۲۴ ژوئن تا ۲ جولای (۳ تا ۱۱ تیر) در ایتالیا برگزار شد و ۴۷۰ فیلم بازسازیشده در این رویداد به نمایش درآمدند.
فیلمهای «غریبه و مه» و «چریکه تارا» ساختههای بهرام بیضایی که به تازگی بازسازی شدهاند در این رویداد به نمایش درآمدند.
فیلم «غریبه و مه» محصول سال ۱۳۵۳ است که موفق به کسب جایزه ویژه و جایزه بهترین فیلمبرداری از جشنواره فیلم قاهره شد.
فیلم سینمایی «چریکه تارا» هم محصول سال ۱۳۵۷ است که جوایز بهترین فیلم جشنواره بینالمللی فیلم وایادولید و بهترین بازیگر زن از جشنواره سن سباستین را دریافت کرد.
نویسنده و کارگردان «پیشونی سفید» گفت: اگر واقعاً به داد سینمای کودک و البته ساخت کارهای مفید در نمایشخانگی و حتی تلویزیون نرسیم حتماً با میزان واردات عجیب و غریب کارهای کودکانه به کشور مواجه خواهیم بود.
به گزارش سینمای خانگی، سیدجواد هاشمی در گفت وگو با ایرنا، در مورد وضعیت سینمای کودک کشور اظهار کرد: حوزه کودک نیازمند پشتیبانی نهادها و سازمانهای فرهنگی مرتبط است.
بازیگر «اخراجی ها» افزود: به من میگویند فیلم ارزانبساز؛ واقعاً برای تأثیرگذاری و القای درست معانی و مفهوم و البته عقبنماندن از جنگ انیمیشنها و کارهای کودکانه قوی غربیها باید کارهای خوب عرضه کرد تا کودکان مشتری آن شوند.
هاشمی خاطرنشان کرد: اگر قرار است حمایتی اتفاق بیفتد بنیاد فارابی این حمایتها را ساختارمند و در جهت توسعه و گستره ساخت کارهای تأثیرگذار حوزه کودک و نوجوان قرار دهد. وگرنه رفتار غیرساختاری و مقطعی در این حوزه به یک کار تأثیرگذار و مثمرثمر منجر نخواهد شد.
بازیگر «شهر گربه ها» تأکید کرد: اگر واقعاً به داد سینمای کودک و البته ساخت کارهای مفید در نمایشخانگی و حتی تلویزیون نرسیم حتماً با میزان واردات عجیب و غریب کارهای کودکانه به کشور مواجه خواهیم بود. هرچند که الان هم به همینگونه است مصرف کودکان و نوجوانان ما بیشتر از کارهای خارجی است. نباید اینگونه باشد؛ همواره میگوییم خسارت فرهنگی، همینها خسارت فرهنگی محسوب میشود.
در جایی گفتم ساخت فیلم کودک عشق است و دیوانگی؛ واقعآً به همین صورت است. دیوانگی از این بابت که هیچ شرایطی مناسبِ تولید فیلم کودک و نوجوان نیست
وی خاطرنشان کرد: در جایی گفتم ساخت فیلم کودک عشق است و دیوانگی؛ واقعآً به همین صورت است. دیوانگی از این بابت که هیچ شرایطی مناسبِ تولید فیلم کودک و نوجوان نیست. سه بخش از این عدم توجه را میگویم؛ مسئولینِ امر با وجود اینکه ادعا میکنند خیلی به سینمای کودک توجه میکنند اما در عمل این اتفاق نه در تلویزیون میافتد، نه در وزارت ارشاد و نه در بخشهای دیگر؛ یعنی بچهها مهم نیستند.
هاشمی افزود: در وزارت ارشاد کمک آنچنانی به سینمای کودک به صورت ویژه نمیشود. البته کمتر فیلمِ کودک ساخته میشود؛ فیلم برای کودکان نه درباره کودکان! از این فیلمهایِ درباره کودکان در جشنواره کودک و نوجوانِ به وفور دیده شد که بچهها خوششان نمیآید.
بازیگر و تهیه کننده «فیلسوف های احمق» با اشاره به اینکه سانسِ خوب هم به سینمای کودک داده نمیشود، تصریح کرد: معضلی که باید به آن توجه جدّی داشت در کنار حمایتهایی که حین تولید و پستولید به آن نیازمندیم، حمایت روی پرده اکران است. زمانی سینمایی مثل «سعدی» وجود داشت و امروز حتی سانس خوب هم به سینمای کودک داده نمیشود! همین روند باعث شده بارها خودم به عنوان یک فیلمساز ضربه بخورم. سانسهایی که به من میدادند ساعت ۱۱ صبح، یک ظهر و از این دست ساعتهای پرت بود! چطور پدر و مادر میتوانند فرزندشان را به سینما بیاورند.
هاشمی ابراز امیدواری کرد: کمکهایی که قرار است تحت عنوان صندوق پروانه ارائه شود به صورت حقیقی اتفاق بیفتد. اگر قرار است بنیاد فارابی به میدان بیاید و صندوقی راه بیندازد شاید به این واسطه انگیزهای برای فیلمسازان این حوزه ایجاد شود.
وی گفت: امیدوارم این کمکها و راهاندازی چنین صندوقهایی مقطعی نباشند و از طرفی کمکهای حقیقی برای کسانی که واقعاً دغدغهمند این حوزهاند و به نوعی تأثیرگذارند اتفاق بیفتد.
اکران فیلم سینمایی «غریب» به نویسندگی و تهیهکنندگی حامد عنقا در کشور لبنان آغاز شده است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، اکران فیلم سینمایی «غریب» به تازگی در لبنان آغاز شده است و در چهار سینمای این کشور برای علاقهمندان نمایش داده میشود.
مراسم افتتاحیه این اکران نیز با حضور محمدحسین لطیفی کارگردان فیلم، جمعی از هنرمندان لبنانی و رایزن فرهنگی ایران در لبنان برگزار شد.
«غریب» یک ماه در شهر بیروت و پس از آن در بخش جانبی در شهرهای فاقد سینمای لبنان اکران میشود.
این فیلم سینمایی که بهعنوان اکران نوروزی در سینماهای کشور روی پرده رفته بود، به فروش ۱۰ میلیاردی رسید. در بخش اکران جانبی نیز یک میلیارد فروش کرد.
«غریب» برشی از زندگی شهید محمد بروجردی و رشادتهای او در کردستان است که علاوه بر دریافت بیشترین تعداد جایزه در جشنواره فیلم فجر، به عنوان بهترین فیلم جشنواره «مقاومت» نیز شناخته شد.
بازیگران این فیلم عبارتند از بابک حمیدیان، مهران احمدی، رحیم نوروزی، هژیر سام احمدی، پردیس پور عابدینی، محمد رسول صفری، سام کبودوند، حسام محمودی، مجید اسماعیلی و فرهاد قائمیان با حضور افتخاری: جعفر دهقان، سامیه لک، سمیرا کریمی و محمد بروجردی.
علی سرتیپی با اشاره به اینکه فروش فیلم «فسیل» امیدواری را در زنده بودن سینما ایجاد کرده است، تاکید کرد که دیگر دوران فیلمهای کمدی “شانه تخممرغی” تمام شده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، در پایان فصل بهار میزان فروش سینما با اکران حدود ۲۰ فیلم، به بیش از ۲۷۰ میلیارد تومان رسید و استقبال علاقهمندان به سینما از فیلمهای روی پرده سینماداران را به سال پررونق امیدوار کرده است؛ هرچند در میان فیلمهایی که تاکنون اکران شدهاند اختلاف بسیار زیادی میان فیلم اول گیشه فروش و دیگر فیلمها وجود دارد و همین نکته سبب شده برخی اهالی سینما و کارشناسان تاکید کنند که نباید به این آمار دلخوش بود.
علی سرتیپی – مدیرعامل دفتر پخش فیلمیران و سینمادار – با ارائه گزارشی به ایسنا بیان کرد: سال ۱۴۰۲ با اکران چهار فیلمِ «فسیل»، «غریب»، «عروس خیابان فرشته» و «بچههای طوفان» و سه فیلم «ملاقات خصوصی»، «بخارست» و «چپ راست» از سال گذشته آغاز شد تا جمعاً هفت فیلم در نوروز امسال روی پرده سینماها باشند. در روزهای پایانی فروردین هم پنج فیلم «جنگ جهانی سوم»، «آهنگ دو نفره»، «بابا سیبیلو»، «دسته دختران» و «سه کام حبس» به جمع اکران نوروز اضافه شدند تا فیلمهای اکرانشده در اولین ماه سال به عدد ۱۲ برسد و در نهایت یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر به تماشای فیلمها نشستند و فروش فروردین از ۸۳ میلیارد تومان گذشت.
او یاداوری کرد: در اردیبهشتماه فقط فیلمِ «یقهسفیدها» به چرخه اکران اضافه شد و جمع فروش در این ماه از ۱۰۷ میلیارد تومان عبور کرد و ۲ میلیون و ۴۲۶ هزار نفر فیلمها را تماشا کردند تا گیشه سینماها در اردیبهشت با افزایش تقریبا دوبرابری تماشاگر نسبت به فروردین روبهرو شود. در آخرین ماه فصل بهار و در اواسط خرداد نیز هفت فیلم «شهر هرت»، «کت چرمی»، «مصلحت»، «عروسی مردم»، «نگهبان شب»، «تصور» و «ارثیه فامیلی» اکران شدند و ۲ میلیون و ۱۵۷ هزار نفر هم در این ماه به سینما رفتند تا جمع فروش خرداد ۸۸ میلیارد و ۴۰۰ میلیون تومان باشد.
او با اشاره به اینکه سینما در بهار امسال ۶ میلیون و ۴۰۰ هزار تماشاگر داشت تا با فروشی معادل ۲۷۸ میلیارد فصل را به پایان برساند، گفت: آمار گیشه نسبت به سال گذشته که سه میلیون و ۹۳۹ هزار تماشاگر بود، رشد چشمگیری داشته و این میزان در ماههای آینده با فیلمهای دیگری که در راه اکران هستند میتواند ادامه داشته باشد.
سرتیپی با اشاره به فروش «فسیل» افزود: به نظر میرسد به زودی فروش این فیلم از ۲۰۰ میلیارد تومان هم عبور میکند و میتواند جزء پنج فیلم پرمخاطب بعد از انقلاب باشد. همه اینها امیدواری را برای زنده بودن سینما در صنف نگه میدارد.
او در پاسخ به اینکه برخی معتقدند با رونق فیلمهای کمدی و افزایش تولیدات در این ژانر سینمایی که به نام اجتماعی شناخته میشود بیشترین ضربه را خورده و همین الان هم خیلی از صاحبان این فیلمها نسبت به وضعیت سانسهای نمایش آثار خود گله دارند، گفت: واقعیت ماجرا این است که مردم از هر فیلمی لذت ببرند آن را بیشتر مورد توجه قرار میدهند. این اتفاق فقط درباره فیلمهای کمدی صادق نیست چون فیلمی مثل «ملاقات خصوصی» هفت ماه است که روی پرده مانده و همچنان از سینماها سرویس میگیرد. از سوی دیگر یکسری فیلم کمدی هم در حال اکران هستند که ۱۰ میلیون تومان هم نفروختهاند.
سرتیپی ادامه داد: فیلمهای کمدی بعد از دوران کرونا سینما را نجات دادند و به بهتر شدن روحیه مردم هم کمک کردند. در ماههای آینده هم چند فیلم کمدی دیگر ساختهشده توسط فیلمسازانی همچون کیانوش عیاری و محسن امیریوسفی روی پرده میآیند که همگی کمدیهای خوبی هستند و به نظرم تغییری که در این نوع فیلمها میبینیم این است که دیگر اصطلاحا “شانه تخممرغی” نیستند و اگر مردم واقعا لذت نبرند، آنها را تماشا نمیکنند.