احمد ضابطیجهرمی، مسعود نقاشزاده، پروین صدر ثقهالاسلامی، مانی میرصادقی، فرشاد محمدی، بهروز نورانیپور و مهدی شامحمدی بهعنوان هیات داوران بخش مسابقه ملی هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» معرفی شدند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، احمد ضابطی جهرمی مستندساز و استاد دانشگاه متولد ۱۳۳۰ در جهرم، دانشآموخته کارشناسی سینما و دکترای پژوهش هنر است. عضو هیات علمی دانشگاه صداوسیما، مدرس، مترجم، مولف و پژوهشگر سینما و تلویزیون، دبیر دومین دورهی جایزهی پژوهش سینمای ایران، تجلیل به عنوان اولین استاد سینمای ایران از سوی فرهنگستان هنر، مولف کتابهای فیلم مستند دورگه، شکلشناسی و گونهشناسی فیلم مستند، نظریهها و گفتمانهای سینمای مستند، همبستگی علم و هنر در سینمای مستند، زیباییشناسی و تاریخ تدوین فیلم در کارنامه این مستندساز دیده میشود.
مسعود نقاشزاده کارگردان و مدرس دانشگاه متولد ۱۳۴۴ در شیراز است و کارشناسی ارشد سینما و دکترای پژوهش هنر دارد. معاون آموزش و پژوهش خانه سینما، معاون پژوهش دانشگاه صداوسیما، معاون تولید و مشاور عالی سیمافیلم، داور سیزدهمین جشنوارهی بینالمللی فیلم مقاومت، داور بخش بینالملل جشنواره فیلم رشد، دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر از مسئولیتهای این فیلمساز است.
پروین صدر ثقهالاسلامی مدیر فرهنگی و استاد فرهنگی متولد ۱۳۲۰ تهران، دانشآموخته کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و دکترای روانشناسی تربیتی از دانشگاه تربیت معلم تهران است. سیزده سال مدیر کاخ موزه گلستان، عضو هیات علمی و استاد دانشگاه تربیت معلم تهران، بیستوپنج سال مدیر و رییس کتابخانه مرکزی دانشگاه تربیت معلم از سابقه کاری این مدیر است.
مانی میرصادقی مستندساز متولد ۱۳۴۷ تهران، دانشآموخته کارشناسی ارشد بیولوژی دریا است، ساخت مستندهای حیات وحش ایران، نگین تتیس، سفری به هنگام، جان مرجان، عضو هیات داوران سیوسومین جشنواره فیلم فجر، برنده جایزه جشنواره جهانی حیاتوحش و محیطزیست انگلستان از دستاوردهای او به شمار میرود.
فرشاد محمدی مدیر فیلمبرداری متولد ۱۳۵۱ در شیراز، دانشآموخته کارشناسی ارشد سینما است، نامزدی دریافت ۶ سیمرغ بلورین و برنده سیمرغ بلورین، بهترین دستاورد فنی و حرفهای از جشنواره فیلم فجر، مدیر فیلمبرداری فیلمهای سینمایی عرق سرد، قاتل اهلی، ملاقات خصوصی، نهنگ عنبر، رگ خواب در کارنامه کاری او دیده میشود.
بهروز نورانیپور کارگردان و مستندساز متولد ۱۳۶۰ در سنندج و دانشآموخته کارگردانی سینما است. برنده جایزه ویژه هیات داوران در بخش بینالملل جشنواره سینماحقیقت، برنده سیمرغ بهترین مستند سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر، برنده بهترین مستند جشنواره بینالمللی واچداکس لهستان از دستاوردهای این فیلمساز محسوب میشود.
مهدی شامحمدی تهیهکننده و مستندساز متولد ۱۳۶۲ شهرری، دانشآموخته، کارشناسی ارشد سینما است. او مدیرعامل و موسس کارگاه سینمایی امروز فیلم، عضو هیات انتخاب جشنواره سینما حقیقت، داور جشنواره مستند شبکه مستند، داور بخش مستند جشنواره جامجم و داور بخش مستند سینما حماسه را در کارنامه کاری خود دارد.
هفدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت، فردا دوم دی ماه به پایان میرسد.
سهیل بیرقی در ساحتی فراگیر تلاش کرد تا ۳ زن از طبقات مختلف جامعه را در مواجهه با مشکلات سبک زندگی خودخواستهشان به تصویر بکشد، ماحصل کار سهگانه خوشرنگولعابی شد که متاسفانه نتوانست مهندسی هوشمندانهای را در چارچوب یک جامعه پرچالش طراحی کند و به همین دلیل این تریلوژی به نطفهای شبیه شد که سر زا رفت و نتوانست پیشروی کند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سهیل بیرقی قطعا یکی از استعدادهای سینمایی کشور است که در دهه ۹۰ رونمایی شد. کارگردانی که نشان داد برخلاف جریان مواج و پرلایه درامهای اجتماعی روز، میتوان با تکیه بر جریان داستانی مینیمال، اقبال گستردهای را متوجه خود کرد. فیلمسازی که با من، اتفاقهای بسیار خوبی را برای خود و دوستداران سینمای اجتماعی رقم زد و توانست در لوای فردیت، تراز مطلوب و منطقی از نقد اجتماعی را در این فیلم، مطرح کند. این شاخصه در ۲ فیلم دیگرش، به شکلی دیگر روایت شد که صدالبته نتوانست بهمانند من، روی خط نرمالی از نقد اجتماعی تعریف شود.
در من، مخاطب با یک قهرمان زن کنشگر مواجه است که در سینمای مردانه که قهرمانان زن اندکی دارد، خیلی به چشم آمد. تصویری که مخاطب در من میبیند، تقلایی زیرکانه در جامعهای مردسالارانه است که طی آن، زن، بدون رعایت قواعد متداول، آزادانه و راحت، در مقام کنشگر ظاهر شده و روایتگریهای متعدد و قابلباوری از مختصات وجودی خود در جامعه ارائه میدهد.
در عرق سرد، زن داستان، دیگر قهرمان نیست و تنها، در کانون توجه است. بیشتر یک قربانی است که درگیر جبر همان نگاه سنتی مرد شده و تقلای او، علیرغم تمام زیرکیهایی که قصد خرج کردن آن را دارد، باز هم زیردست قدرت مردانه قرار میگیرد. بهنوعی تلاش برای بقا محسوب میشود که باز هم قربانی شده و نمیتواند کنشگر باشد و مدام تحت کنشگریهای قطب داستانی مقابل، ضربه خورده و عقبنشینی میکند.
تصویری که مخاطب در من میبیند، تقلایی زیرکانه در جامعهای مردسالارانه است که زن، بدون رعایت قواعد متداول، آزادانه، در مقام کنشگر ظاهر میشود
در عامهپسند، روند عقبنشینی، صریحتر و عمیقتر میشود. زن اینبار در ساحت انسانی پرحسرت ظاهر میشود که در تقلایی عاجزانه، قصد دارد تا سالهای رفته جوانی را حال در آخرین سالهای میانسالیاش، طبق آن چیزی که میخواهد و برایش تبدیل به حسرت شده، بگذراند. اینجا دیگر زن، از مقام قربانی هم فراتر رفته و شکلی کارتونی و سبکسرانه به خود میگیرد که برخلاف خواسته داستان، نمیتواند طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد.
تریلوژی زنانه بیرقی، افتتاحیهای شکوهند را به خود میبیند. همه چیزش سر جای خود قرار دارد؛ فیلمساز، زمختیهای یک جامعه مردانه و زیست قهرمانگونه یک زن را با بیان دراماتیک هوشمندانهای مطرح میکند. ریتم قهرمانپروری من، شتاب بسیاری دارد که در این شتاب، داستانکها در قامت معضلات اجتماعی و عطفهای دراماتیک، بازوهای روایتمندی قدرتمندی به ساختار قصه میدهند.
فیلم سینمایی من
این ساختار، در عرق سرد، قربانی نگاه روزمره میشود. احتمالا کارگردان تحتتاثیر فضاسازیها و تعاریف رسانهای بسیاری که از او شد، به مشی دیگری از قهرمانپروری روی آورد که در آن، نقد اجتماعی طبق یک عرف نانوشته سینمایی مطرح میشود که با وجود اسنادی بودن سوژه، پشتوانه عینی چندانی برای مخاطب محسوس نیست. بیشتر در مقام نوعی تلافی و انتقامجویی از قدرت مردانه تفسیر میشود. بهعبارتی، فردیت قهرمان در من، اینجا به گدایی دلسوزی تقلیل پیدا میکند و زن نمیتواند تدابیر رندانهای در برابر ترفندهای مردانه داشته باشد.
زیرکی قهرمان من، در عرق سرد، به آلت دست تبدیل شده و قدرت تفکر از او گرفته میشود
زیرکی قهرمان من، در عرق سرد، به آلت دست تبدیل میشود که طی آن، بازیگر زن داستان، همچون گوشتی قربانی میان اندیشههای همسر، دوست و دیگرانی که بر زندگی او اثر میگذارند، پاسکاری میشود. قدرت تفکر از او گرفته میشود و فیلمساز، مایه کافی برای این تقلیل مضمونی و شخصیتی از دو بهاصطلاح قهرمان زن خود در یک جامعه واحد که در من و هتتریک ترسیم کرده، ارائه نمیدهد.
طبیعی است که در اینجا شاید بخواهیم به این اصل رجوع کنیم که جامعه، شامل طیفهای فکری بسیاری است که زن فیلم من، یک نمونه از آنهاست و زن فیلم عرق سرد، نمونهای دیگر. اما نکته مسلم آن است که فیلمساز مولف ما که در فیلم نخستش، در مقام مصلح اجتماعی ورود میکند، در فیلم دومش، تصمیم میگیرد یا تشخیص میدهد جایگاه خود را تنها به مقام نظارهگر یک سوژه واقعی تقلیل دهد و طبیعتا در چنین شرایطی، درام آنطور که باید، شکل نمیگیرد. فیلم، عاری از قهرمان میشود و برخلاف تصمیم احتمالی فیلمساز، قهرمان و قطب داستانی، نه زن داستان است و نه مردی که با جبر خود، حرفش را به کرسی مینشاند، بلکه فحوایی است که کارگردان در فرامتن، از جامعه روز ایران ارائه داده است.
فیلم سینمایی عرق سرد
در عامهپسند، زن داستان، نه در مقام قهرمان و نه در مقام قربانی، بلکه در شمایل یک کودن به تصویر کشیده میشود و خالی از قوه کنشگری است
در عامهپسند، این خودزنی از این میزان نیز بیشتر میشود و زن داستان، نه در مقام قهرمان و نه در مقام قربانی، بلکه در شمایل یک کودن به تصویر کشیده میشود. فیلمساز برخلاف ۲ ساخته قبلیاش، زن داستان را از دهه ۴۰ انتخاب میکند و یک تلاش مذموم برای تغییر طبقه اجتماعی این فرد را به تصویر میکشد. طبیعی است که در اینجا، زن، خالی از قوه کنشگری است.
یک جورهایی پائینتر از فردی فاقدتصمیم و دهانبین ظاهر شده و در تصویر کاریکاتورمآبانه، تلاش دارد تا عقدههای دوران جوانیاش را در تیپ و فرهنگ شخصیتی خود پیاده کند. در اینجا نیز کارگردان، در مقام مشاهدهگر صرف ظاهر شده که نه بهمانند هتتریک، بر مبنای یک داستان واقعی، مسیرش را انتخاب میکند بلکه خود به این داستان میرسد و ترجیح میدهد که با انتقال دوربین خود به شهرضا، فضایی سنتی را بر کلیت داستانی خود مستولی کند.
این مقارنه از قهرمانی کنشگر در جامعهای پیشرو به زنی ساده در اجتماعی سنتی، حرکت واپسگرایانهای است که در سینمای بیرقی مشاهده میشود. وقتی بیرقی، من را با آن مختصات به روی پرده فرستاد، یک سوال در ذهن بسیاری از دوستداران این سینما نقش بست که فیلم بعدی چنین کارگردانی، چه مسیر پیشرو و روبهجلویی خواهد بود اما دیدیم که کارگردان برای کار دوم خود، دستبهدامن سوژه مستند شده و حالا در سومین تلاش خود نتوانسته نه بر مبنای انتزاع ذهنی و نه بر مبنای واقعیات موجود، داستانی دراماتیک و درگیرکننده را جلوی دوربین ببرد.
این تریلوژی زنانه، از سوی یکی از استعدادهای نوظهور سینما در دهه ۹۰ مطرح شد که اگر بیرقی، چنین توقعی را در مخاطبش شکل نمیداد، قطعا امروز نیز چنین انتظاری از وی نمیرفت. همچنانکه بسیارمهم بود که بیرقی پس از ساختن من، چه گامی را برمیدارد، حالا نیز بسیار تعیینکننده خواهد بود که این کارگردان جوان پس از این تریلوژی سترون، قصد دارد در چه مسیری به روایتگری دست زده و فعالیت کند. انتظارها همچنان از سهیل بیرقی، بالاست.
جشنواره فیلم های ایرانی در موزه هنرهای زیبای هیوستون میزبان نمایش شش فیلم از سینماگران ایرانی خواهد بود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، در این رویداد سینمایی که از ۲۱ ژانویه تا ۵ فوریه (۱ تا ۱۶ بهمن) در آمریکا برگزار خواهد شد، فیلم های «شطرنج باد» ساخته محمد رضا اصلانی، «دونده» ساخته امیر نادری، «خرس نیست» ساخته جعفر پناهی، «عنکبوت مقدس» از علی عباسی، «روز سیب» ساخته محمود غفاری و «سرنوشت» ساخته یاسر طالبی به نمایش گذاشته میشوند.
سال گذشته فیلمهای «متری شیشونیم» از سعید روستایی، «سرخپوست» به کارگردانی نیما جاویدی، «روزهای نارنجی» از آرش لاهوتی، «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار، «عرق سرد» سهیل بیرقی، مستند «در جستجوی فریده» ساخته مشترک کوروش عطایی و آزاده موسوی، «بیگاه» به نویسندگی و کارگردانی پویا اشتهاردی، فیلم کوتاه «کلاس رانندگی» به کارگردانی مرضیه ریاحی و «خانه دوست کجاست» ساخته عباس کیارستمی در این رویداد سینمایی به روی پرده رفت.