رسانه سینمای خانگی- همۀ آرزوها و دغدغه‌های سیامک صفری

سیامک صفری خود را بازیگری خوش شانس می‌داند که بخت با او یار بوده و در بخش بزرگی از آثار درخشان تئاتر بازی کرده و به قول خودش کمتر در انتخاب‌هایش به جاده خاکی زده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، اگر شما هم در دو دهه اخیر جزو تماشاگران تئاتر بوده‌اید، قطعا بخشی از خاطرات خوش‌تان با نام سیامک صفری گره خورده است. بازیگری که در تعداد زیادی از نمایش‌های خاطره‌انگیز کشورمان بازی کرده است.

او این روزها با بازی در دو نقش قوام السلطنه و ملک‌الشعرای بهار در نمایش «کلنل» در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

به انگیزه بازی‌اش در این نمایش گفتگویی با او داریم.

آنچه پیش‌رو دارید، گفتگوی ایسنا با این بازیگر است؛ گفتگویی که در خلال آن یادی می‌کنیم از نمایش‌های خاطره‌انگیزی که با بازی سیامک صفری برایمان دیدنی‌تر شدند.

شما قبلا هم نقش افراد واقعی را که در تاریخ کشورمان حضور داشته‌اند، بازی کرده‌اید، از آغا محمد خان تا جامه‌دار و … اصولا بازی در نقش کارکترهای واقعی که ممکن است تماشاگر نسبت به آنان اطلاعات، دیدگاه‌هایی یا حتی تعصباتی داشته باشد، چگونه تجربه‌ای است؟

اولین برداشت درباره این کارکترها این است که بازیگر باید به آن پرسوناژها وفادار بماند ولی بازیگر در چارچوب و ظرفیتی که متن از آن شخصیت تعریف می‌کند، می‌تواند کار کند. جالب است که بگویم وقتی در نقش پرسوناژی تاریخی بازی می‌کنم که برای مردم آشناست، خیلی به این فکر نمی‌کنم که باید تلاش کنم شبیه او باشم و معتقدم آنچه متن از آن پرسوناژ معرفی می‌کند، محل شکل‌گیری بازی بازیگر است. مثلا در همین نمایش «کلنل» با دو پرسوناژ رو به رو هستم؛ ملک شعرای بهار و قوام‌السلطنه. بهار ضمن اینکه عنصری سیاسی است، شخصیتی ادبی، روزنامه‌نگار، شاعر و … بوده است ولی قوام‌السلطنه فردی سیاستمدار بوده.

کدام یک از این دو شخصیت برایتان جذاب‌تر است؟

منهای همه خصوصیاتی که برشمردم، وقتی با این دو پرسوناژ رو به رو شدم و ظرفیت‌های هر یک از آنان را در متن دیدم، بیشتر جذب قوام شدم چون صحنه‌ای که در آن نقش بهار را بازی می‌کنم، به نظرم خیلی محدود است و ابعاد مختلف این پرسوناژ را نشان نمی‌دهد. صرفا به انگیزه حضور در دفتر بهار، یکسری اطلاعات ارایه می‌شود. به همین دلیل برای من خیلی جای کار نداشت. ولی قوام را دو موقعیت می‌دیدیم؛ یکی وقتی که والی خراسان است و با کلنل رو به رو می‌شود و او را جوانی می‌بیند که کله‌ای پر باد و ایده‌هایی عجیب و غریب دارد و یک بار هم او را در موقعیتی می‌بینیم که توقیفش کرده‌اند و واکنش‌ها یا دیدگاه‌هایش را نسبت به این وضعیت می‌بینیم. در همین محدوده کوچک، قوام برای من پرسوناژ جذاب‌تری بود اما من برای بازی در نقش او تلاش زیادی نمی‌کنم و این طور نیست که خیلی تحقیق و جست و جو کنم. بلکه یک اطلاعات کلی درباره او دارم.

چرا؟ به منابع تاریخی اعتماد ندارید؟

اگر اسم متن به جای «کلنل»، احمد قوام‌السلطنه بود و قرار بود من این نقش را بازی کنم، حتما آن را دنبال می‌کردم تا ابعاد مختلف این شخصیت و تجربیات او را به دست آورم ولی در ظرفیت این متن، نیازی نمی‌دیدم که خیلی کنکاش کنم در حالیکه مثلا نمایشنامه «شکار روباه» مرا علاقه‌مند کرد که در تاریخ درباره آغا محمد خان قاجار جست و جو کنم و نتیجه‌اش آن شد که این پرسوناژ ضمن تاریخی بودن، از ذهن و تخیل نویسنده و کارگردان و بازیگر هم عبور کرده بود. به طوری که ما لحظاتی را از این شخصیت می‌دیدیم که در تاریخ وجود ندارد مانند پیچیدگی‌های عاطفی‌اش یا ارتباطش را با مضمون عشق یا نگاهش به خشونت و … موضوعاتی که در تاریخ نمی‌توانی درباره پرسوناژی مانند آغا محمد خان به دست آوری ولی در تئاتر تعریف شد. در نمایش«کلنل» هم قوام‌السلطنه عنصری است که کلنل از کنار او عبور می‌کند. ظرفیتی که متن از این پرسوناژهایی مانند قوام یا بهار معرفی می‌کند، خیلی عمیق و گسترده نبود که رغبت کنم فراتر از اینها درباره‌شان جستجو کنم.

قوام این قابلیت را دارد که به نقش محوری یک اثر هنری تبدیل شود؟

بله. پرسوناژ جذاب، عمیق و هوشیاری است و اگر در تاریخ درباره او جستجو کنیم، متوجه جذابیت و اثرگذاری او در دوره خودش می‌شویم. البته با قضاوتی که تئاتر درباره افراد دارد و نه قضاوت صرفا تاریخی. در همین نمایش «کلنل» اشاره‌هایی که به شخصیت قوام می‌شود، نشان می‌دهد ظرفیت خوبی دارد برای تبدیل شدن به یک شخصیت محوری و می‌توان روایت نمایشی او را کار کرد و گسترش داد.

به عنوان بازیگری که چند نقش تاریخی بازی کرده‌اید، فکر می‌کنید چقدر در آثار نمایشی‌ به شخصیت‌های مهم ملی و تاریخی‌مان می‌پردازیم تا تلنگری باشد برای مخاطب که درباره آن شخصیت‌ها و آن برهه تاریخی مطالعه کند؟

تجربه خود من هم در برخورد با مخاطب است. واکنش مثبتی که مردم نسبت به این گونه شخصیت‌ها نشان می‌دهند، نشان‌گر علاقه آنان به این پرسوناژهاست. همین الان در برخورد با نمایش «کلنل»، شاید بسیاری از تماشاگران، این شخصیت را خیلی نمی‌شناختند ولی با دیدن نمایش برایشان جالب می‌شود که چه آدم عجیب و پرکار و میهن دوستی بوده و نسبت به او خیلی سمپاتی پیدا می‌کنند. تجربیاتی که داشته‌ام مانند نمایش «شکار روباه» که برگرفته از شخصیت آغامحمد خان قاجار است یا «خاطرات و کابوس‌های جامه‌دار…» که نقش دلاکی را بازی می‌کردم که شاهد قتل میرزاتقی خان فراهانی است، استقبال و توجه مردم نشان‌گر علاقه آنان به این پرسوناژها بود. الان هم در این اجرا با همین موضوع مواجهیم.

شما در تالار وحدت در چند نمایش خاطره‌انگیز بازی کرده‌اید؛ از همین «شکار روباه» و «خاطرات و کابوس‌ها» که گفتید تا «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» و … حالا بعد از چند سال در «کلنل» روی صحنه این تالار هستید. در فاصله میان این نمایش‌ها تا «کلنل»، فضای تئاتر چقدر عوض شده است؟

برای من خیلی. من با هنرمندی کار کردم که معلم من است و اجراهای خیلی زیادی را با هم در این تالار روی صحنه بردیم که نامش دکتر علی رفیعی است که هم سبک هنری خودش را به خوبی می‌شناسد و هم آن را درست انتقال می‌دهد و کارهای بزرگی در تالار وحدت روی صحنه آورد مانند «یک روز خاطره‌انگیز از زندگی داشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «یادگار سال‌های شن» که قبل از این نمایش‌ها اجرا شدند و مثلا همین «یادگار سال‌های شن» از نظر طراحی، بی‌نظیر بود. امروز چیزی از دستم رفته و آن امکان کار با دکتر رفیعی است. اصلا مدتی از تئاتر دور بوده‌ام. با این اجرا بعد از مدت‌ها دوباره کار می‌کنم. نمی‌خواهم بگویم فضای تئاتر بد شده یا خوب ولی این تغییر را حس می‌کنم.

بخصوص که شما با بسیاری از کارگردان‌های خوب تئاتر همکاری داشته‌اید که مدتی است از فضای کار دور بوده‌اند.

بله، با زنده‌یاد آتیلا پسیانی کار کردم. به عنوان یک کارگردان خلاق که همیشه نگاهی تازه و جوان داشت، برایم خیلی جذاب بود یا فرهاد مهندس‌پور که 3 نمایش با او کار کردم و حالا سال‌هاست کار نمی‌کند. این فرصت را داشتم که با آدم‌های درجه یکی کار کنم. مثل کورش نریمانی که فصل مفصلی داشتیم از اجراهای خلاقی که او داشت و نوع نگاهش که ویژه است. کورش در سبک تئاتری خود، یک کارگردان کاملا منحصر به فرد است. با نادر برهانی مرند چند اجرای خیلی خوب داشتیم، با علیرضا نادری عزیز، نمایشی بسیار زیبا کار کردیم که جزییاتی دیوانه‌کننده داشت یا حسین پاکدل که دو اجرای خیلی خوب با هم داشتیم؛ «سمفونی درد» متن بسیار جذابی داشت و خیلی اجرای مدرن و قشنگی بود و تیم خوبی هم داشتیم و نمایش دیگری هم داشتیم به اسم «عشق و عالیجناب» که فقط یک شب در جشنواره اجرا شد و نفهمیدم چرا آن همه زحمتی که کشیدیم، در همین یک اجرا خلاصه شد. به هر حال حیف شد چون کار قشنگی بود درباره دکتر مصدق. با حسین کیانی تجربیات خوبی داشتیم. او هم در نوع تئاتر خود، کاربلد بود یا همایون غنی‌زاده که در نسل جوان، یکی از درجه‌یک‌هاست که نبوغ عجیبی در میزانسن کردن و نگاه به صحنه دارد و همیشه هم کارهایش عالی، خلاقانه و حیرت‌انگیز بوده و خوشبختانه من در دو تا از کارهایش بازی کرده‌ام. امیدوارم اسمی را از قلم ننداخته باشم ولی همانطور که می‌بینید آدم خوش شانسی بودم! بازیگری بوده‌ام که بیشتر اوقات در کارهایی حضور داشته‌ام که اتفاقات خوبی رقم زده‌اند و خیلی کم پیش آمد که به جاده خاکی زده باشم.  بیشتر اوقات با کارگردان‌های خوب همکاری کرده‌ام که متن‌های جذابی اجرا کردند و من هم پرسوناژهای خوبی را بازی کرده‌ام که می‌توانم مدعی باشم خیلی‌ها با دیدن همین اجراها به تئاتر علاقه‌مند شدند و به تماشاگران آن اضافه شدند. به همین دلیل فکر می‌کنم مجموعه حضورم در تئاتر یک نوع شانس بود.

این موضوع هم خوشحال‌کننده است و هم حسرت‌برانگیز.

بله وقتی دور می‌شوی و دیگر آن تجربه‌ها تکرار نمی‌شود، کمی حال آدم گرفته می‌شود.

اگر این نام‌هایی را که گفتید به عنوان بخشی از سرمایه‌های انسانی کشورمان در نظر بگیریم، چقدر از این سرمایه‌ها درست استفاده کرده‌ایم؟

به نظر من ظرفیت این افراد خیلی بزرگ‌تر از چیزی بود که ما از آن بهره بردیم. ما از بخش کوچکی از بودن و حضور آنان بهره‌مند شدیم.

در این سال‌ها به جز بازیگری، کارگردانی هم کرده‌اید. چقدر کارگردانی برایتان در اولویت است؟

من شاگرد هنرمندی به نام علی رفیعی هستم که فقط بازیگر تربیت نمی‌کند، او طراح صحنه، نویسنده، کارگردان و … تربیت می‌کند. من همیشه دو زانو جلوی او نشسته‌ام برای یادگیری. هرچند متاسفانه هیچ وقت نتوانسته‌ام آنچه را که از او یاد گرفته‌ام، متناسب با ظرفیتی که بوده، به کار ببرم ولی به کارگردانی، نوشتن و نگاه به صحنه گرایش دارم. معلمم آن نگاه را به من داده. وقتی هم تئاتری را می‌بینم، به تمام جزییات آن دقت می‌کنم و اغلب متوجه می‌شوم از خیلی از عناصر نمایشی به خوبی استفاده نشده است.

چقدر تئاتر می‌بینید؟

خیلی کم. برنامه سیستماتیک و مرتبی برای دیدن تئاتر ندارم. شاید به این دلیل که خیلی حوصله ندارم. اتفاقا خیلی هم دوست دارم تئاتر ببینم ولی انگار چیزی در من مقاومت می‌کند و مانع می‌شود شاید تنبلی است یا اینکه اگر تئاتر ببینم، ممکن است به این فکر کنم که چرا خودم کار نمی‌کنم. خیلی از اجراها را ندیده‌ام. از آنها تعریف هم شنیده‌ام، افسوس هم می‌خورم ولی …

برنامه‌ای دارید برای یک کار جدید؟

دوست دارم متن جمع و جوری با دو سه بازیگر پیدا کنم و خودم هم کارگردانی کنم و هم بازی. فعلا مشغول خواندن نمایشنامه هستم. دوست دارم کمی خودم را به سمت تئاتر بکشانم. احساس می‌کنم از آن دور شده‌ام و چون می‌دانم چه کار سختی است، می‌خواهم زودتر به سمت آن برگردم که کم‌کم دچار ترس از آن نشوم. اگر از این دورتر بشوم، دیگر جرات نمی‌کنم به تئاتر برگردم چون می‌دانم چه کار سختی است.

کار سختی شده یا همیشه بوده؟

همیشه بوده. تئاتر کار آسانی نیست بلکه بسیار سخت است و خلاقانه.

برای سینما برنامه‌ای دارید؟

اگر پیشنهاد بازی باشد، کار می‌کنم ولی سینما اصلا بحث دیگری است و به نظرم با تئاتر خیلی متفاوت است. از نظر من دنیای سینما و تئاتر ربط چندانی به هم ندارند. تئاتر، جای دیگری است. شاید هم اشتباه می‌کنم ولی به نظر من این طور می‌آید.

رسانه سینمای خانگی- این غم سنگین است

مسعود کیمیایی که مهمان ویژه سومین شب اجرای «بازنمایش قصه‌ ترانه‌های ماندگار» در تالار وحدت بود و مورد تشویق طولانی تماشاگران قرار گرفت، از غم سنگین از دست دادن داریوش مهرجویی گفت.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، از مشاور رسانه‌ای، شب گذشته پنجشنبه ۱۸ آبان‌ماه مسعود کیمیایی مهمان ویژه کنسرت نمایش «قصه ترانه‌های ماندگار» بود که از لحظه ورود به سالن مورد توجه و استقبال مخاطبان و در پایان اجرا نیز به مدت طولانی مورد تشویق افراد حاضر در سالن قرار گرفت.

وی پس از پایان اجرا در سخنانی کوتاه گفت: روزهای سختی را پشت سر می‌گذاریم و من این روزها بسیار غمگینم. هر جا می‌روم داریوش مهرجویی با من است، هر جا می‌روم با من می‌آید. ما همیشه دست‌هایمان در دست هم بود و کار می‌کردیم، حالا نمی‌دانم چه کنم. طی چندماه اخیر چند تن از نزدیک‌ترین دوستانم همچون احمدرضا احمدی، ابراهیم گلستان و داریوش مهرجویی را از دست دادم و برای داریوش بسیار بسیار غمگینم.

کیمیایی همچنین «بازنمایش قصه‌ ترانه‌های ماندگار» را کاری نوستالژیک و یادآور خاطرات گذشته دانست و از نقش‌آفرینی بازیگران این نمایش و اجرای ترانه‌های قدیمی توسط سالار عقیلی تمجید کرد.

کنسرت نمایش «قصه ترانه‌های ماندگار» پس از اجراهای موفق در کاخ سعدآباد و استقبال کم‌نظیر تماشاگران با عنوان جدید «بازنمایش قصه‌ ترانه‌های ماندگار» این شب‌ها در تالار وحدت به صورت پراکنده روی صحنه میرود این نمایش به نویسندگی و کارگردانی جلال‌الدین دری و تهیه‌کنندگی آزیتا موگویی درباره پنج ترانه ماندگار تاریخ موسیقی ایران همچون «مرا ببوس»، «طاقتم ده»، «زندگی»، «یار دبستانی»، «ای ایران» است که در هر بخش، داستانی درباره هر یک از این ترانه‌ها به اجرا در می‌آید و سپس سالار عقیلی آن ترانه را با همراهی ارکستر و نوازندگان حرفه‌ای بازخوانی می‌کند.

بازیگران «بازنمایش قصه‌ ترانه‌های ماندگار» به ترتیب قصه‌ها گلاره عباسی، آرش فلاحت‌پیشه، نورا هاشمی، پانته‌آ مهدی‌نیا، امیرکاوه آهنین‌جان، شهروز دل‌افکار، محمد معتضدی، ایوب آقاخانی، نازنین کریمی، فرانک جواهری، الهام کرمی، پولاد کیمیایی، المیرا دهقانی و سام قریبیان هستند. عوامل و دست‌اندرکاران این نمایش عبارتند از: دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: نوید دری، دستیاران کارگردان: مهرنوش بیگ‌زاده، پریسا ‌روزبهانی و احسان فتحی، طراح گریم: سودابه خسروی، مجری گریم: فریبا مجیدی، آیدین فرضی، هامین مرادی، مدیر هنری: میثم ‌میرزایی، طراح نور: رضا ‌خضرایی، ویدیو آرت: علی تصدیقی، طراح صدا: عرفان یزدی، طراح صحنه: فائزه آیین، طراح لباس: پانیذ حمیدیان‌فر، مشاور رسانه‌ای: مریم ‌قربانی‌نیا. «بازنمایش قصه‌ ترانه‌های ماندگار» در شب‌های آتی میزبان هنرمندان شاخص دیگری نیز خواهد بود. علاقه‌مندان برای تهیه بلیت می‌توانند به سایت تیوال به آدرس www.tiwall.com مراجعه کنند.

رسانه سینمای خانگی- این یک جشنواره حقیقی است

جایزه شهید آوینی سال‌هاست به یکی از مهمترین بخش‌های جشنواره فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» تبدیل شده است. جایزه‌ای که مسیری طولانی را تا به اینجا و رسیدن به هفدهمین دوره پشت سرگذاشته است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جایزه شهید آوینی یکی از بخش‌های مهم و در حال حاضر با سابقه جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت است. جایزه‌ای که به نام شهید مرتضی آوینی نام‌گذاری شده و هر سال سه تندیس طلایی، نقره‌ای و برنزی را به مستندهای منتخب ارائه می‌کند. جایزه‌ای که به مستندهای برگزیده توسط گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت و با انتخاب هیات داوران مجزای این بخش اهدا می‌شود.

جایزه شهید آوینی ویژه‌ نمایش و تقدیر از فیلم‌های مستند منتخب با موضوع مقاومت، دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، مطالبه‌گری و روشنگری است که امسال هم در هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» برگزار خواهد شد.

در این گزارش مروری به تاریخچه این جایزه و قرار گرفتن آن به عنوان بخشی ویژه در جشنواره «سینماحقیقت» خواهیم داشت.

از جایزه بزرگ شهید آوینی تا جشنواره مستند «سینما حقیقت»

اولین دوره جشنواره سینماحقیقت در حالی کار خود را در پاییز سال ۱۳۸۶ آغاز کرد، که در بهار این سال مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی نخستین دوره اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، ویژه بهترین مستندهای سال، را در تالار وحدت برگزار کرده بود. شاید بتوان گفت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی پس از تجربه برگزاری نخستین دوره مراسم اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، با هدف‌گیری گسترده‌تر، جشنواره سینماحقیقت را به عنوان یک رویداد بین‌المللی در حوزه مستند برگزار کرد.

ایده برگزاری جایزه بزرگ شهید آوینی اما به سال ۱۳۸۵ و تقریبا هم‌زمان با احیای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برمی گردد. اهدای جایزه ویژه‌ای به نام آوینی، به دلیل توجه به جایگاه این هنرمند وارسته و انقلابی و نقش ممتازش در عرصه هنر سینما، به ویژه در عرصه سینمای مستند بنا شد. نام‌گذاری جشنواره‌ای به نام شهید مرتضی آوینی متاثر از تلاش او برای عمق دادن به روایت‌های حقیقی در سینمای مستند بود.

نخستین دوره این جایزه بیستم فروردین سال ۱۳۸۶ همزمان با چهاردهمین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم برگزار شد. در این مراسم برترین مستندها که در بازه زمانی سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ تولید شده بودند، از سوی هیأت داوران در سه بخش بهترین فیلم اول، دوم، سوم و بهترین تحقیق و پژوهش معرفی شده و جوایزی دریافت کردند.

تقدیر از حسین ترابی کارگردان مستند برای آزادی و مهدی مدنی کارگردان مستند پل آزادی به جهت گرامیداشت انقلاب اسلامی و همین‌طور پاسداشت یاد و خاطره رسول ملاقلی پور از جمله بخش‌های این دوسالانه بود. همچنین در این مراسم به رسم یادبود به مریم امینی، همسر شهید مرتضی آوینی لوح و تندیس اهدا شد و ۴ پیشکسوت مستندساز مؤسسه روایت فتح، احسان رجبی، مصطفی دالایی، قاسم بخشی و محمدیوسف زادگان با اهدای نشان سیمین جشنواره تقدیر شدند.

دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی

در حالی که جشنواره سینماحقیقت از سال ۱۳۸۶ کار خود را آغاز کرد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. دست‌اندرکاران برگزاری جایزه شهید آوینی، دومین دوره این جشنواره را با نام «دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی» برگزار کردند. از این سال قرار شد جایزه شهید آوینی به صورت دوسالانه برگزار شود. در این دوره ۳۸۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند و در نهایت ۷۲ مستند به بخش رقابتی آن راه یافتند. در این دوره علاوه بر بخش نکوداشت شهید آوینی که شامل سه جایزه فیلم اول تا سوم بود، از یک فیلم به عنوان بهترین فیلم پیروزی مقاومت تقدیر شد.

محمدعلی فارسی، پژوهشگر، نویسنده، کارگردان و تدوینگر حوزه سینمای مستند و دفاع مقدس، پرویز رمضانی صدابردار سینمای مستند و حماسه دفاع مقدس و همرزم شهید آوینی، سیاوش سرمدی مستندساز و محمدرضا مقدسیان از پیشکسوتان سینمای مستند هم تقدیرشدگان این دوره از دوسالانه بودند.

اولین جایزه شهید آوینی در جشنواره «سینماحقیقت»

در حالی که دومین دوسالانه شهید آوینی در سال ۱۳۸۸ برگزار شده و قرار بود دو سال بعد سومین دوره برگزار شود، در چهارمین جشنواره سینما حقیقت جایزه‌ای به نام شهید آوینی به جوایز اضافه شد. در این دوره و با تغییر دبیر جشنواره، جایزه‌ای برای بهترین فیلم مستند اجتماعی اهدا و نام این جایزه، شهید آوینی نام‌گذاری شد.

مستند «ایستگاه» ساخته فرهاد ورهرام که روایتی از پیدایش و گسترش یک شهر به خاطر صنعت کشتی‌رانی و راه‌آهن و رکود آن به دلیل از بین رفتن اسکله بود، این جایزه را دریافت کرد. البته تا دوره هشتم جشنواره «سینماحقیقت» و تغییرات جایزه شهید آوینی، جشنواره دیگر شاهد حضور چنین جایزه‌ای نبود.

سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی

سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی پنجم مهر ۱۳۹۰ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این دوره ۳۰۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند که در دو بخش رقابتی فیلم‌های مستند (تولید سال ۸۸ به بعد، با حداکثر زمان ۵۲ دقیقه) و بخش تحقیق و تألیف (حداقل ۲۵ صفحه تایپ شده) برگزار شد.

تقدیر از اصغر بختیاری، مهدی همایون‌فر، مرتضی سرهنگی، ابراهیم حاتمی‌کیا و سید صادق آهنگران بخشی از این مراسم بود. ابراهیم حاتمی‌کیا پشت تریبون با اشاره به شخصیت کاریزماتیک شهید آوینی گفت: «واقعا جای چنین سرداری در فضای کاملا طوفانی شده خالی است. اوست که باید دست ما را بگیرد.»

چهارمین دوسالانه شهید آوینی

چهارمین دوسالانه شهید آوینی به دلیل فشردگی برپایی چند جشنواره مانند جشنواره کودک و نوجوان اصفهان، جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره بین المللی فیلم رشد از مهر به آبان ۱۳۹۲ منتقل شد. این دوسالانه ۱۲ آبان در تالار وحدت برگزار شد و ۳۹۳ فیلم به دبیرخانه جشنواره ارسال شده بود که هیئت انتخابی متشکل از جهانگیر خسروشاهی، رضا دادویی، محمد صدریان، داریوش یاری و ابراهیم داروغه‌زاده، ۴۵ فیلم را برای داوری نهایی انتخاب کردند.

بخش فنی و پژوهشی، مستند دفاع مقدس، مقاومت و پایداری، مستند سیاسی، مستند اشراقی، مستند اجتماعی و بهترین فیلم شهید آوینی از بخش‌های رقابتی این دوره از دوسالانه بودند.

ادغام جایزه شهید آوینی در «سینماحقیقت»

از سال ۱۳۹۳ جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت ادغام و به‌عنوان بخش ویژه هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران وارد بخش جوایز شد. بیش از صد فیلم متقاضی شرکت در بخش ویژه‌ جایزه شهید آوینی جشنواره سینماحقیقت بودند که با رای هیات انتخاب، ۲۳ فیلم به بخش رقابتی راه یافته، در جشنواره به نمایش درآمدند. محمدرضا جعفری جلوه، امیر خوراکیان و محمد داودی اعضای هیأت انتخاب و داوری این دوره از جایزه شهید آوینی بودند.

برگزیدگان بخش جایزه شهید آوینی هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران در چند بخش موفق به دریافت این جایزه شدند. مستند کوتاه «مالکیه» به کارگردانی محمدباقر شاهین، مستند کوتاه «آشنای غریب» ساخته مرتضی شبان، مستند «پیروزی» ساخته حمید کوهپایی و مستند «وقتی گنجشک‌ها جیغ می‌کشند» ساخته خلیل رشنوی جوایز این بخش را به دست آوردند.

همچنین هیات داوران لوح تقدیر بخش پژوهش جایزه شهید آوینی را به مهدی فارسی پژوهشگر فیلم «ابرها در راهند» اهدا کرد. در این دوره جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مستند «چه کسی ما را کشت؟» ساخته محمدحسین جعفریان اهدا شد.

جایزه بین‌المللی شهید آوینی

در نهمین دوره جشنواره سینماحقیقت بخش شهید آوینی به صورت بین‌المللی برگزار شد. مهدی فرجی، حسین معززی‌نیا و محمدحسین نیرومند ۳۱ فیلم راه‌یافته به این بخش را داوری کردند. در دوره نهم جایزه شهید آوینی به صورت مفصل و در بخش‌های مختلف اهدا شد.

در بخش مستند کوتاه دیپلم افتخار به اصغر بختیاری کارگردان فیلم «نشانی» تعلق گرفت. در بخش مستند نیمه‌بلند محمدعلی رخشانی کارگردان فیلم «نسل سوم» دیپلم افتخار این بخش را از آن خود کرد. همچنین تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به داریا لیپکو کارگردان فیلم «وضعیت ذهن» و محسن اسلام‌زاده کارگردان فیلم «تنها میان طالبان» اهدا شد.

در بخش مستند بلند دیپلم افتخار به ماجد نیسی کارگردان فیلم «پرچم سیاه» و بهروز نورانی‌پور کارگردان فیلم «A۱۵۷» تعلق گرفت. در این بخش تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به مهدی قربان‌پور کارگردان فیلم «زمناکو» اهدا شد.

در نهایت تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار بهترین فیلم به مهدی جعفری، تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «نام و نشان» تعلق گرفت.

جایزه ویژه مدافعان حرم در بخش جایزه شهید آوینی

در دهمین جشنواره سینماحقیقت، ۲۲ فیلم به بخش شهید آوینی راه یافتند و علیرضا رضاداد، محمدعلی فارسی و مجید رجبی معمار داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. در این دوره جایزه ویژه «مدافعان حرم» به جوایز این بخش افزوده شد که به بهترین کارگردان فیلم برگزیده‌ هیات داوری با موضوع بحران سوریه و مدافعان حرم تعلق گرفت.

در این دوره فیلم «آن دو» به کارگردانی ماجد نیسی جایزه‌ ویژه هیات داوران این بخش را دریافت کرد و جایزه شهید آوینی بهترین مستند کوتاه به فیلم «پسرم» ساخته محمدمهدی خالقی اهدا شد. همچنین جایزه شهید آوینی بهترین مستند نیمه‌بلند به مستند «ابوالفضل نیستان» ساخته محمدتقی رحمتی و جایزه شهید آوینی بهترین مستند بلند به «آبی کمرنگ» به کارگردانمی آرش لاهوتی اهدا شد.

جایزه ویژه‌ای با اعلام دبیر جشنواره به فیلم «انحصار ورثه» به کارگردانی محمد علی شعبانی رسید. جایزه ویژه مدافعان حرم به فیلم محمد قانع‌فرد برای «شام آخر» اهدا شد.

بهترین‌های جایزه شهید آوینی

اما در یازدهمین دوره از جشنواره سینماحقیقت ۱۳۳ فیلم متقاضی حضور در بخش شهید آوینی بودند که در نهایت از میان ۳۰ فیلم به داوری مرتضی سرهنگی، محمدمهدی عسگرپور و رضا برجی برگزیدگان معرفی شدند.

در این دوره و در بخش جایزه شهید آوینی، لوح تقدیر هیات داوران به سیداحسان عمادی کارگردان «رزم‌آرا: یک دوسیه مسکوت» اهدا شد. جایزه ویژه هیات داوران نیز به مصطفی رزاق‌کریمی کارگردان «بانو قدس ایران» رسید. هیات داوران جایزه شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند کوتاه، جایزه را به احمد زائری کارگردان «همشهری جنگ» دادند و تندیس شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند بلند به رضا فرهمند برای کارگردانی مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» اهدا شد.

جایزه طلایی، نقره‌ای و برنزی

در دوازدهمین جشنواره سینماحقیقت، نهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از میان ۲۵۲ فیلم متقاضی حضور در این بخش ۲۱ فیلم به بخش رقابت راه یافتند. پناه برخدا رضایی، اکبر نبوی و محمد هادی نائیجی داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. از این دوره شکل اهدای جایزه شهید آوینی تغییر کرد و جوایز این بخش به شکل تندیس طلایی، نقره‌ای و برنزی تبدیل شد.

در این دوره، دیپلم افتخار به محسن زارعی کارگردان «بلوچستان» اهدا شد. تندیس برنزی و دیپلم افتخار این بخش به ماهان خمامی‌پور برای کارگردانی مستند «شبیه سازی آقای زرد» رسید. همچنین تندیس نقره‌ای بخش شهید آوینی را هم محمدرضا وطن دوست کارگردان «لسک» از آن خود کرد. جایزه اصلی بخش شهید آوینی یعنی تندیس طلایی این بخش اما به وحید چاووش کارگردان مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» اهدا شد.

جایزه ویژه هیأت داوران بخش شهید آوینی، به پاس حماسه تعهد و تخصص، به وحید حمیدی شخصیت اصلی مستند «مردان زندگی» ساخته یحیی رضایی اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مجید جعفری لاهیجانی به پاس تلاش ستودنی برای تالیف کتاب ارزشمند «هنر در گرماگرم انقلاب» رسید.

در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت ۲۱۰ مستند متقاضی شرکت در بخش جایزه شهید آوینی بودند که از این تعداد ۲۹ فیلم به بخش رقابت راه یافتند و مورد داوری سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد، مسعود فراستی و مهدی قربان‌پور قرار گرفتند.

در این دوره، تندیس برنزی این بخش به حامد سعیدی‌راد برای فیلم «کاست» و تندیس نقره‌ای به امیرحسین نوروزی برای فیلم «خاطرات موتورسیکلت» اهدا شد. همچنین تندیس طلایی این بخش را اما امیر اوصانلو برای فیلم «پیرمرد و خواننده» از آن خود کرد.

در چهاردهمین دوره جشنواره سینماحقیقت،‌ یازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از جمع ۸۷۱ فیلم مستندی که در دبیرخانه جشنواره «سینماحقیقت» ثبت شد، ۲۹۷ فیلم متقاضی حضور در بخش جایزه شهید آوینی شدند و پژمان لشکری‌پور، محمد داودی و محمدحسین حقیقی ۳۰ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.

تندیس برنزی این دوره جایزه به «گزارش رمادی» به کارگردانی علی‌محمد ذوالفقاری، تندیس نقره‌ای به «چلچلای سفری» به کارگردانی حسن جعفری و تندیس طلایی به «۱۸ هزارپا» به کارگردانی مهدی شامحمدی رسید. همچنین، جایزه ویژه این بخش به‌طور مشترک برای «جزیره ماهی» به کارگردانی رضا اعظمیان و «محسن ژاپنی» به کارگردانی وحید فرجی اهدا شد.

در پانزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت،‌ دوازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و مصطفی رزاق کریمی، محمدعلی فارسی و ستار کاکایی ۲۹ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.

در این بخش تندیس برنزی بخش شهید آوینی به فیلم تفنگ برادرم ساخته کامران جاهدی، تندیس نقره‌ای بخش شهید آوینی به مستند «روزهای ناتمام» ساخته مهدی قربانی و تندیس طلایی جایزه شهید آوینی به محمد سلیمی‌راد برای مستند «سرباز شماره صفر» اهدا شد. همچنین جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش آوینی به مهدی حجت‌پناه کارگردان مستند «آن مرد» و احمد ابراهیمی برای کارگردانی مستند «راکال» تعلق گرفت.

شانزدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» در حالی برگزار شد که حسین خورشیدی، یاسر فریادرس و داود مرادیان گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی شانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» را تشکیل می‌دادند. در این دوره شفیع آقامحمدیان، حبیب والی‌نژاد و اصغر بختیاری ۱۲ مستند راه‌یافته به مرحله نهایی جایزه شهید آوینی را داوری کردند.

در این دوره تندیس برنزی به صورت مشترک به مستندهای «عملیات دماوند» به کارگردانی احسان مشکور و «در پس جنگ» به کارگردانی محمدحسین محمودیان اهدا شد. تندیس نقره‌ای این دوره به «پاییز پنجاه سالگی» به کارگردانی محسن اسلامی زاده و «قرار روز شانزدهم» به کارگردانی احسان اصغرزاده تعلق گرفت و تندیس طلایی این بخش به مستند «سه‌نهزارم» بهروز نورانی‌پور رسید.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» آذرماه ۱۴۰۲ با دبیری محمد حمیدی مقدم برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- کیانوش عیاری «جنگل پرتقال» را پسندید

کیانوش عیاری کارگردان سینمای ایران درباره فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» یادداشتی را منتشر کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، همزمان با اکران فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» به کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیه‌کنندگی رسول صدرعاملی که در ژانر درام عاشقانه هم اکنون در سینماهای سراسر کشور در حال نمایش است، کیانوش عیاری کارگردان و نویسنده مطرح سینمای ایران در توصیف این فیلم سینمایی یادداشتی را منتشر کرد.

کیانوش عیاری طی یادداشتی که در صفحه خود منتشر کرد، درباره فیلم «جنگل پرتقال» نوشت: «آرمان خوانساریان کارگردان صادقی نیست! زیرا وانمود می‌کند جوانی سی و یک ساله است، در حالی که فیلم خیلی خوب و دانای «جنگل پرتقال» را باید یک کارگردان پنجاه شصت ساله و البته دانا و خوش‌قریحه ساخته باشد.

مقصود از این شوخی بی‌مزه این است که این فیلم دیدنیِ چندسال اخیر سینمای ایران را حتماً ببینید؛ فیلمی که کارگردانی ناب و بی‌ادعای آن با فیلمنامه‌ای گیرا و پُرمغز، اثری یگانه را به سینمای ایران اهدا کرده است.

امید که این فیلم هم، زیر چرخ دنده‌های سینمای خنده آمیز گم نشود. از این رو به مردم – به ویژه علاقه‌مندان سینما و مخاطبان باسواد – حتماً توصیه می‌کنم و باز هم تکرار می‌کنم که این فیلمِ به شدت دانا را ببینند.

با خرید یک بلیت شصت هزار تومانی بابت تماشای این فیلم، میلیون‌ها تومان لذت ببرید …

آقای آرمان خوانساریان سی و یک یا پنجاه شصت ساله! فیلم‌تان یک اعجاز نایاب را در سینمای ایران دارد و آن، حس و حال گرمی است که به تماشاگرِ یخ‌زده این دوران منتقل می‌کند.

کیانوش عیاری/ ۱۷ آبان ۱۴۰۲»

رسانه سینمای خانگی- پایان تدوین «لاک‌پشت»

پس از پایان فیلمبرداری فیلم سینمایی «لاک‌پشت» به نویسندگی و کارگردانی بهمن کامیار تدوین آن توسط پویان شعله‌ور به پایان رسید.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، تدوین فیلم سینمایی «لاک‌پشت» به نویسندگی و کارگردانی بهمن کامیار که فیلمبرداری آن در سکوت خبری انجام شد، این روزها توسط پویان شعله‌ور به پایان رسیده است تا پس از انجام دیگر مراحل فنی، برای نمایش آماده شود.

فرهاد اصلانی که اولین تصویر از ایفای نقش او در «لاک‌پشت» منتشر شده است، نقش اصلی این فیلم سینمایی را بر عهده دارد.

«لاک‌پشت» به‌عنوان سومین فیلم بلند سینمایی بهمن کامیار در مقام کارگردان پس از فیلم‌های «مرداد» و «در وجه حامل»، یک درام روان‌شناسانه است که فضایی متفاوت دارد.

کامیار که تهیه‌کنندگی آثاری چون «سد معبر» و «کارت پرواز» را در کارنامه خود دارد، «لاک‌پشت» را نیز در مقام تهیه‌کننده به مرحله تولید رسانده است.

عوامل اصلی «لاک‌پشت» عبارتند از تهیه‌کننده، نویسنده و کارگردان: بهمن کامیار، تهیه‌کننده اجرایی و مدیر تولید: سجاد رحیمی، مدیر فیلمبرداری: وحید ابراهیمی، تدوین: پویان شعله‌ور، مدیر صدابرداری: امیر نوبخت، طراح گریم: محسن دارسنج، طراح صحنه: سعید مربی، طراح لباس: آرام موسوی، مدیر برنامه‌ریزی: آوا بالاور، منشی صحنه: لادن رحمتی، دستیار اول فیلمبردار: فرهاد رستمی، دستیاران کارگردان: بهرنگ حجازی، میلاد گروسی، مدیر تدارکات: محمد ابراهیمی، مشاور پروژه: حسین متحد، عکاس: حسین حاجی بابایی.

رسانه سینمای خانگی- دو شب و دو جایزه جهانی برای «لوتریا»

فیلم سینمایی «لوتریا» جایزه بهترین فیلم را از جشنواره نیویورک و جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره دریفت‌لس ایالت ویسکانسن آمریکا را دریافت کرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم سینمایی لوتریا به کارگردانی علی عطشانی و تهیه‌کنندگی مشترک مهدی منیری، مهدی منصوری، رعنا نبوی، حامد فیضی دیزجی، صدرا درودیان همایونی، کسری درودیان همایونی که سال گذشته در کشور مکزیک ساخته شد، جایزه بهترین فیلم دومین دوره جشنواره بین‌المللی مصر و آمریکا در نیویورک و جایزه بهترین کارگردانی چهاردهمین دوره جشنواره دریفت‌لس در ویسکانسن آمریکا را از آن خود کرد.

اختتامیه چهاردهمین دوره جشنواره دریفت‌لس( Driftless Film Festival) در چهارم نوامبر در شهر مینرال پوینت ایالت ویسکانسین و اختتامیه جشنواره بین‌المللی مصر و آمریکا ۵ نوامبر در شهر بروکلین ایالت نیویورک برگزار شد.

لوتریا پیش از این برنده جوایزی همچون جایزه رمی هیوستون، بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جشنواره سنتینال هند، بهترین فیلم جشنواره فوکت تایلند، بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم تریپل استار، بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم ایگل، بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم شارجه، بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم نیجریه، بهترین فیلم جشنواره لس‌آنجلس و همچنین نامزد جایزه بهترین فیلم جشنواره آمستردام و نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم جشنواره آلترنیتیو کانادا شده و در جشنواره‌های مختلف جهانی حضور داشته است.

فیلمنامه لوتریا بر اساس یک داستان واقعی و نوشته علی عطشانی و محمودرضا ثانی است.

سایر عوامل این فیلم عبارتند از: نویسندگان فیلمنامه: علی عطشانی و محمودرضا ثانی، تهیه‌کنندگان: مهدی منیری، مهدی منصوری، رعنا نبوی، حامد فیضی دیزجی، صدرا و کسری درودیان همایونی، دستیار اول کارگردان: هومن سپنتامهر، مدیر فیلمبرداری: محمود عطشانی، فیلمبردار: میگل سالیناس، صدابردار: آلن کابالرو، دستیار صدابردار: امانول جارامیو، چهره‌پرداز: فرزانه زردشت، دستیار چهره‌پرداز: آنا کارن آلوارز، دیوید چاوز، گریس سالیناس، گروه کارگردانی: اوریل لاگونا، حمیدرضا میمندی، علی محمودی، تهیه کننده ایران: احسان ولی پورزند، پریسا زهتابیان، تولید ایران: سعید دلاوری، طراح لباس: بیتا عطشانی، دستیار طراح لباس: الناز باقری، ملیکا سادات اسماعیلی، موسیقی: پوریا حیدری، صداگذاری و میکس: نادر بادامچی، بخش فنی: آلبرتو پالاسیوس، کریستوفرلوپز، کریستوفر سالیناس، جاناتان لوی، عکاس: آلکس گنزالس، منشی صحنه: فریدا آیالا، مدیر تولید: موریسیو مورالس، امور بین‌الملل و زیرنویس: امیدعلی چوگانی، طراح هنری: مجری طرح: بیتافیلم تهران، سیدعلی اسماعیلی، حسین بلاش، تهیه شده در: امریکن برایت لایت فیلم پروداکشنز، مدیر روابط عمومی و مشاور رسانه‌ای بیتا فیلم تهران: مریم قربانی‌نیا.

رسانه سینمای خانگی- یک جایزۀ بالیوودی برای «شهربانو»

فیلم سینمایی «شهربانو» ساخته مریم بحرالعلومی برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی TIFFS هندوستان شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم سینمایی شهربانو به کارگردانی مریم بحرالعلومی که در تازه‌ترین حضور جشنواره‌ای خود، به عنوان تنها نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه جشنواره بین‌المللی (The international film festival of Srinagar (TIFFS هندوستان رقابت داشت، موفق به کسب جایزه بهترین فیلم این رویداد بالیوودی شد.

مراسم اختتامیه این جشنواره، ۲۶ اکتبر ۲۰۲۳ در تالار بزرگ Tagore ایالت کشمیر هندوستان برگزار شد و اعلام جایزه بهترین فیلم جشنواره برای «شهربانو» با عنوان انگلیسی «Lady of the City» به معنای بانوی شهر، مورد تشویق چشمگیر سینماگران و میهمانان حاضر قرار گرفت.

فرشته صدرعرفایی، بهناز جعفری، گلاره عباسی، سامان صفاری، محمد ولی‌زادگان، علی کیان‌ارثی، ترنم کاظمی و بهرنگ علوی، با حضور یوسف تیموری، صدای مه‌لقا باقری، بازیگران «شهربانو» هستند .

دیگر عوامل سازنده این فیلم سینمایی عبارتند از کارگردان: مریم بحرالعلومی، نویسنده: پژمان تیمورتاش، مدیر فیلمبرداری: مسعود امینی‌تیرانی، مدیر صدابرداری: علی کیان‌ارثی، طراحی و ترکیب صدا: محمود موسوی‌نژاد، تدوین: سینا گنجوی، طراح صحنه: بابک کریمی‌طاری، طراح لباس: فرحناز نادری، طراح گریم: امید گلزاده، آهنگساز: امیریل ارجمند، اصلاح رنگ: سامان وفایی، برنامه‌ریز: حبیب قلی‌زاده، دستیار اول کارگردان: مجید مافی، منشی صحنه: فرشته حجازی، عکاس: پویان بحق، پشت‌صحنه: علی یعقوبی، مشاور رسانه‌ای: مریم قربانی‌نیا، مدیر تدارکات: حسین میرزامحمدی، مدیر تولید: روح‌اله مهاجری، تهیه‌کننده: پگاه احمدی، سرمایه گذاران: مریم بحرالعلومی و بنیاد سینمایی فارابی، پخش بین‌الملل: بحرفیلم، مجری طرح: مریم بحرالعلومی.

رسانه سینمای خانگی- استقبال از «اخت الرضا» بی‌نظیر بود

کارگردان فیلم سینمایی اخت الرضا گفت: باوجود حساسیت‌ها و مشقاتی که ساخت یک فیلم تاریخی داشت اما ساخت آن را شروع کردیم؛ تبلیغات گسترده‌ای نداشتیم اما استقبال از فیلم بیش از انتظار بود و زمان اکران فیلم تمدید شد.

به گزارش سینمای خانگی، سیدمجتبی طباطبایی در گفت‌وگو با ایسنا بیان کرد: بیش از پنج سال پیش با جمعی از دوستانم که دغدغه کار مذهبی و تاریخی داشتند و در این زمینه اطلاعات و تجربه هم داشتند، تصمیم گرفتیم تا یک کاری درمورد حضرات معصومین(ع) و به ویژه حضرت فاطمه معصومه(س) انجام دهیم.

وی افزود: با توجه به تجربه‌ای که در حوزه مطالعات تاریخی و برنامه سازی داشتم و در زمینه ارحام مطهره، مادران و خواهران امامان کار کرده بودم، همیشه این خلا را احساس می‌کردم که چرا تا به‌حال در رابطه با این شخصیت‌های بزرگی تاریخی علی رغم اینکه مستندات تاریخی درموردشان کم است و تاریخ گاهی سکوت کرده است، کاری ساخته نمی‌شود.

علی رغم وجود موانع و سختی‌های پیشرو، ساخت پروژه اخت الرضا کلید خورد

کارگردان فیلم سینمایی”اخت الرضا” با تاکید بر اینکه آستان مقدس حضرت معصومه(س) در ساخت این پروژه حمایت جدی داشت، تصریح کرد: برای این بانوان جلیل القدر منابع و رویدادهای ویژه‌ای در برخی از مستندات تاریخی ثبت شده که نشان از بروز و ظهور این عزیزان از حضرت زهرا(س) در دفاع از حریم ولایت تا حضرت زینب(س) بعد از امام حسین(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) و درنهایت حضرت نرجس خاتون(س) دارد، همه این ها موجب شد که علی رغم موانعی که می‌دانستیم سر راه ما وجود خواهد داشت و کارسختی است، ساخت این پروژه را شروع کردیم.

طباطبایی عنوان کرد: من کارم را با تئاتر در زمینه مذهبی شروع کردم، تئاتر ” بانوی بی‌نشان” و ” غریبه شام” از جمله کارهایم بود که بازخوردهای بسیار خوبی داشت، بعد از آن وارد رادیو و تلویزیون شدم، چند سریال و مجموعه تلویزیونی نیز کار کردم.

وی افزود: کارگردانی و تهیه کنندگی آثاری در رابطه با تاریخ اسلام از جمله دیارالحبیب در رابطه با تاریخ زمان پیامبراکرم(ص)، نحوالبیت العتیق درمورد اماکن و آثار باقی مانده از صدر اسلام و مجموعه‌ی ارحام مطهره درباره مادران و خواهران امامان و معصومین(ع) نیز از دیگر کارهایی است که ساخت آن ها مرا بیش از پیش به کارهای تاریخ اسلام علاقمند کرد.

این کارگردان با اشاره به اینکه مستندات تاریخی برای من اولویت دارد، گفت: در چندسال اخیر سه مجموعه مستند بازسازی با اعتاب مقدس کارکردیم که یکی از آن‌ها “روزبه” در رابطه با سلمان فارسی بود.

حساسیت‌ها و نظارت‌ها، ساخت کارهای تاریخی را برای کارگردانان کمی سخت می‌کند

وی عنوان کرد: به طورکلی کارهای تاریخی چه در حوزه پژوهش و چه در حوزه ساخت و اجرا کارهای سخت، پر مشقت و هزینه‌بری هستند و علی رغم اینکه استقبال خوبی از سمت مخاطبان وجود داشته است، اما به دلیل مشقت هایی  همچون نظارت‌ها و حساسیت‌هایی که به کار تاریخی وجود دارد، موجب می‌شود تا برخی کارگردانان وارد ساخت کارهای تاریخ اسلام ‌نشوند، بسیاری از فیلم‌ها هم در این زمینه هستند که ساخته شده‌اند اما به مرحله اکران نرسیدند.

بدون حضور چهره‌های شاخص سینمایی هم، فیلم کارکرد خود را دارد

طباطبایی با بیان اینکه فیلم سینمایی اخت الرضا نسبت به سایر فیلم‌های تاریخی با هزینه بسیار کمتری ساخته شده است، افزود: این امر می‌تواند الگویی باشد که یک فیلم تاریخی با بودجه محدود و بدون حضور چهره‌های شاخص سینمایی هم می‌تواند کارکرد خودش را داشته باشد.

وی با اشاره به اینکه ساخت این پروژه پنج سال طول کشید، گفت: حدود ۳ سال کار پژوهش و نگارش این کار زمان برد، نظارت آستان مقدس حضرت معصومه(س)، نظارت محتوایی حجت الاسلام عبدالرحیم حجتی، آیت الله احمد عابدی و استفاده از مقالاتی که در کنگره حضرت فاطمه معصومه(س) بود و به طور کلی نظارت پژوهشی که روی کار انجام شد، روند کار را کمی پیچیده و سخت کرد.

عدم امکان استفاده از چهره‌ی و صدای قهرمان فیلم یکی از چالش‌ها در روند ساخت بود

کارگردان فیلم سینمایی “اخت الرضا” تصریح کرد: عدم امکان استفاده از چهره‌ و صدای قهرمان فیلم یعنی حضرت معصومه(س)، چالش بعدی ما در این اثر بود که موجب شد تا از زبان خادمه حضرت معصومه(س)، برادر حضرت و مامور عباسی داستان را روایت کنیم.

وی اظهار کرد: زمان فیلم‌برداری اثر در دوفاز صورت گرفت، فاز اول آن در سال ۱۴۰۰ طی ۳۰ جلسه، در بافق یزد، تهران، شهرک سینمایی نورتابان و بخش خلجستان از توابع قم انجام شد.

فیلم اخت الرضا فتح بابی در زمینه تولیدات آثار سینمایی مبتنی بر مستند است

طباطبایی بیان کرد: بنا به دلایل تولیدی، پروژه را در فاز اول متوقف کردیم و یک نسخه ای از فیلم را آماده کردیم و بعد از تایید اولیه و حسن نظری که به این نسخه، داشتند در فاز دوم پروژه و پساتولید، سازمان سینمایی سوره به دو عتبه‌ی فاطمه معصومه(س) و عتبه‌ی حسینی(ع) اضافه شدند، ساخت موسیقی، تدوین، پساتولید و در جلوه‌های ویژه کار، با تخصیص بودجه‌ حمایت ویژه‌ای کردند.

وی تاکید کرد: علاقه‌ی شخصی ما کار تاریخی به ویژه در حوزه اهل بیت(س) است و فیلم سینمایی اخت الرضا فتح بابی در مورد تولید آثار سینمایی مبتنی بر مستند و واقعیت های تاریخی با همراهی اعتاب مقدس است، و این کار می‌تواند بستری را برای تولید اثرهای بهتر و بیشتر در مورد حضرات معصومین(س) فراهم می‌کند.

زنان و دختران ما با یک فقر ارائه محصولات فرهنگی روبرو هستند

کارگردان فیلم سینمایی اخت الرضا عنوان کرد: تاریخ اسلام مملوء از آثار بدیع، پیچیده و جذاب تاریخی برای پرداختن به آن است و خیلی جای کار دارد، با شرایط ویژه‌ای در حوزه فرهنگی و اجتماعی هم اکنون وجود دارد، زنان و دختران نجیب سرزمین ما با یک فقر ارائه محصولات فرهنگی روبرو هستند به ویژه در حوزه فیلم سازی؛ و مخاطب سریال های ترکیه‌ای و کره‌ای شدند که آدرس غلط در زمینه فرهنگی به آنان می‌دهد.

وی تاکید کرد: به نظر من حوزه کار درباره زنان جهان اسلام علاوه بر اینکه حوزه خطیری است، حوزه بسیار غنی از جهت داستان است، علی رغم تبلیغاتی که گفته می‌شود تاریخ اسلام زن را در پستوی خانه نگه می‌دارد و برای او بروز و ظهور اجتماعی قائل نیست، اصلا چنین چیزی وجود ندارد و تاریخ اسلام مملوء از این شخصیت‌های بدیع از حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) گرفته و مادران، خواهران و دختران امام است.

داستان بسیاری از بانوان تاریخ اسلام جای کار دارد

وی عنوان کرد: چند طرح موجود دارم که برای مثال در رابطه با مادربزرگ امام زمان(ع) است که در برهه‌ای که امام حسن عسگری(ع) در پادگان محصور هستند، این بانوی بزرگوار بخشی از تاریخ اسلام را به سمتی که باید رهنمون می‌کنند و جان آقا امام زمان(ع) که کودک بودند را از سفر سامرا به سمت مکه نجات می‌دهند و اتفاقات وسیع اجتماعی را رقم می‌زنند که تاریخ ساز می‌شود.

این کارگردان عنوان کرد: تنها با روایت مستنداتی که در فیلم اخت الرضا، مخاطب مشاهده می‌کند دستخوش یک تغییر نگرش نسبت به حضرت فاطمه معصومه(س) می‌شود، از قبیل این کارها درباره دیگر بانوان بزرگ تاریخ اسلام نیز بسیار جای کار دارد.

تکنیک و محتوا، دو بال مهم در ساخت یک فیلم جذاب است

وی بیان کرد: یکی از عوامل جذابیت چنین فیلم‌هایی برای مخاطب این است که کارگردان باید با حفظ حریم نسبت به آن حضرت که شخصیت اصلی فیلم است، اقدامات سینمایی انجام دهد؛ دو بال تکنیک و محتوا بسیار مهم است.

وی افزود: برخی کارگردانان آنقدر در بال تخیل هنرمندانه خود قرار می‌گیرند تا جایی که کار را به یک درام سخیف دختر و پسری تبدیل می‌کنند و آن حضرات معصومین صرفا در یک گوشه‌ای از کار هستند، برخی کارگردانان هم آنقدر وفاداربودند و نص صحیح حدیث را روایت کرده‌اند و بدون کمترین هنر ارائه داده‌اند که هر دوی این‌ها باعث از دست دادن مخاطب شده‌اند.

باوجود عدم تبلیغات گسترده استقبال از فیلم بیش از حد انتظار بود

طباطبایی گفت: درام پردازی و تخیلی که به اثر لطمه وارد نکند و دو بال تکنیک و محتوا در کارهای تاریخ اسلام بسیار اهمیت دارد و همگی عوامل جذابیت یک فیلم است.

وی عنوان کرد: علی‌رغم اینکه تبلیغات گسترده‌ای نداشتیم، زمان و بازه‌ی اکران کم بود و ارگان‌ها همکاری لازم برای تبلیغ اثر را نداشتند، فیلم کم کم کار خود را دارد انجام می‌دهد و استقبال بیش از حد انتظار بوده است.

طباطبایی ضمن تشکر از سازمان صدا و سیما، عتبه‌ی حسینی و سازمان سینمایی سوره و آستان مقدس حضرت معصومه(س) گفت: این‌ها از تمام ظرفیت خود برای تبلیغ فیلم سینمایی اخت‌الرضا استفاده کردند.

وی در پایان تصریح کرد: استقبال از فیلم سینمایی اخت‌الرضا موجب شد تا زمان اکران این فیلم بیشتر شود؛ تماشای این فیلم به تمام اقشار جامعه به ویژه دختران و زنان سرزمینمان توصیه می‌کنم؛ اکران بین‌المللی این فیلم در پاکستان، استرالیا، عراق و کویت نیز شروع شده است.

رسانه سینمای خانگی- «سینما شهر قصه» به فجر نمی‌رسد

پخش‌کننده فیلم سینمایی «شهر قصه» اعلام کرد، این فیلم را پس از جشنواره فیلم فجر اکران می‌کند.

به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علیمحمدی و علی‌اکبر حیدری اولین بار در جشنواره سی‌وهشتم فجر رونمایی شد و از آن زمان تاکنون شرایط اکران عمومی را پیدا نکرده است.

این فیلم سال ۱۳۹۷ و با بازی حامد کمیلی، آناهیتا درگاهی، بابک کریمی، فرخ نعمتی، سیاوش مفیدی، رؤیا میرعلمی، فریبا جدیکار، حمیدرضا پگاه، افشین هاشمی، هدیه تهرانی و زنده‌یاد جمشید مشایخی ساخته شد که نگاهی نوستالژیک و طنز به تاریخ سینمای ایران دارد و در زمان نمایش در جشنواره فجر نظر مثبت جمع زیادی از تماشاگران را به خود جلب کرد.

سازندگان این فیلم درصدد بودند که «سینما شهر قصه» را پس از حدود چهار سال از اوایل ماه مهر روی پرده سینماها ببرند و طبق پیگیری‌ها قرار بوده فیلم از هفته گذشته و در روزهای ابتدایی آبان اکران شود که فعلا این تاریخ منتفی شده است.

علی سرتیپی – مدیر دفتر پخش فیلمیران و پخش‌کننده فیلم – در این زمینه به ایسنا گفت: «سینما شهر قصه» پس از جشنواره فجر امسال اکران خواهد شد.

کیوان علیمحمدی و علی‌اکبر حیدری پروانه ساخت فیلمی دیگری را هم با نام «مولن روژ» گرفته‌اند که فیلمبرداری آن احتمالا در زمستان انجام خواهد شد.

آن طور که از نام این فیلم برمی‌آید، «مولن روژ» هم مانند «سینما شهر قصه» درباره سینما است.

رسانه سینمای خانگی- دلیل بی‌مهری به «بوی پیراهن یوسف» چه بود؟

فریدون جیرانی در دومین شب از دومین دوره سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» نکاتی را درباره بی‌مهری به فیلم «بوی پیراهن یوسف» از سوی مدیریت وقت ارشاد، مطرح کرد.

به گزارش سیننمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، شب دوم از دومین دوره سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل‌گیری و مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب، شب گذشته یکشنبه ۱۴ آبان ماه با حضور فریدون جیرانی، ابوالحسن داوودی، ناصر شفق و محمود اربابی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

امیر قادری میزبان برنامه در ابتدای نشست ضمن اشاره به اینکه مباحث طرح شده در سری دوم این نشست که مربوط به دهه ۷۰ است، ناخواسته به سمت تحولات دهه ۶۰ کشیده می‌شود، بیان کرد: دهه شصت دوره مرکزی تحولات سینمای ایران است که نمی‌شود از آن فرار کرد، به همین دلیل در جلسات قبل به طور مفصل به آن پرداختیم. دیگر وقت آن است که سینمای ایران را در دوران اصلاحات بررسی و مرور کنیم. آقای ابوالحسن داوودی به تازگی در مصاحبه‌ای با فریدون جیرانی عنوان کردند که آقای ضرغامی، جمال شورجه را به خانه سینما فرستاد اما ما نتوانستیم با او تعامل کنیم. پس از آن آقای شفق به خانه سیما فرستاده شد که تعاملاتمان بهتر شد.

ابوالحسن داوودی در ابتدای صحبت‌های خود درباره ارتباط عزت‌الله ضرغامی در زمان حضورش در وزارت ارشاد با خانه سینما عنوان کرد: یکی دو سال قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که من همراه با مرحوم سیف‌الله داد وارد خانه سینما شدم. در آن دوره فضای سینما بیشتر ادامه همان جریان، سیاست و نگاه ایدئولوژیک دهه ۶۰ بود.

قادری یادآور شد: در آن سال برای اولین بار بحث سیاسی شدن سینما هم مطرح شد.

داوودی اما گفت: سوال اصلی این است که سینماگران سیاسی شدند یا سینما؟ فضای سینمای ایران از دوم خرداد به بعد نمایان‌تر شد. قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ سینمای ایران موضع سیاسی دقیقی نداشت. یعنی یک جریان روشنفکری در سینمای قبل از انقلاب داشتیم که تفکرش به جریان جدیدتر منتقل شده بود و جریان دیگری هم بود که با تفکر ایدئولوژیک دهه ۶۰ همراه بود، مانند هیات اسلامی هنرمندان. این ۲ جریان در آن مقطع مقابل هم بودند.

دوم خرداد سینماگران به سمت سیاست رانده شدند

وی ادامه داد: از سال ۱۳۷۶ و قبل از شروع دوم خرداد، سینماگران به سمت سیاست رانده و سیاسی شدند. دلیل اصلی آن هم حضور آقای خاتمی بود که در زمان حضور در وزارت ارشاد هم ارتباطاتی با سینماگران و شکل نگاهی متفاوت به سینما داشت اما گروهی که سینما را در آن مقطع اداره می‌کرد چه به لحاظ فکری و چه عملی، گروهی مستقل به نظر می‌آمدند و اینگونه نبود که بر اساس دستورات مقام بالاتر عمل کنند. آقای انوار خود به سیستم و شرایطی که ایجاد می‌کرد، معتقد بود و بر اساس استراتژی کاری خودش پیش می‌رفت‌. چیزی که ما بعداً در مدیریت‌های سینمایی کمتر دیدیم.‌

وی ادامه داد: در آن شرایط به نحوی، تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد. یکی دو سال قبل از این جریانات وقتی من و مرحوم سیف‌الله داد عضو هیات مدیره خانه سینما بودیم، حتی تصورش را هم نمی‌کردیم که یک روزی خانه سینما در شرایطی قرار بگیرد که از هر وزیر و معاون وزیری بخواهیم در کمیسیون‌های تشکیل شده شرکت کند و به عنوان فعال فکری برنامه دهد!

داوودی تاکید کرد: بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی و زمانی که مسئولیت خانه سینما برعهده من بود، به معنای واقعی کلمه هر کس را که دعوت می‌کردیم، بلافاصله در آنجا حاضر می‌شد و جلسه تشکیل می‌داد. آن زمان فضای سیاسی هم شوک‌زده بود و جناح محافظه‌کار و اصلاح‌طلب بعد از جریان دوم خرداد شوکه شده بودند و تا مدتی فعالیت طرف مقابل کاملاً متوقف شد. این دورانی بود که ما توانستیم در خانه سینما بیشترین میزان فعالیت فکری و تحقیقی را برقرار کنیم و از آن، برنامه بیرون بیاوریم اما متاسفانه بعد از غالب شدن یکسری جریان‌ها و درگیری‌های خانه سینما، این اتفاقات به خوبی پیش نرفت.

قادری در ادامه گفت: چقدر از این ماجرا به دلیل ریشه‌های مشترک هنرمندان بود و چه قدر برای هنر و سینما بود؟

دیکتاتوری دلسوزانه محمد بهشتی در سینما

داوودی پاسخ داد: شاید این ارتباط و نزدیکی به این دلیل بود که اهالی سینما خاطره خوبی از روند تحولات سینمای بعد از انقلاب داشتند. به ویژه شخص محمد بهشتی که دیپلماسی فرهنگی بیشتری داشت و شرایطی را به وجود آورده بود که خودش اسم آن را دیکتاتوری دلسوزانه در ارتباط با اهالی سینما گذاشته بود. در آن مقطع توجهی به سینما شد و دیگر این نبود که سینما عنصری مزاحم باشد و برخی بخواهند بگویند ما به سینما نیاز نداریم.

در این بخش از برنامه ناصر شفق اظهار کرد: من اعتقادی به اینکه سینمای ایران را به دهه‌های مختلف تقسیم می‌کنند، ندارم. از نظر من سینما نهالی است که از ۱۳۰۹ کاشته شده و هرکسی که آمده این نهال را آبیاری کرده است. نمی‌توان سینما را دسته‌بندی کرد، بلکه فیلمسازهای شاخص، در هر دوره‌ای تعیین‌کننده وضعیت سینما هستند. من حتی به سینمای قبل و بعد از انقلاب اعتقاد ندارم، هر دوی آن‌ها یک سینماست. این سینما به دلیل زحمات افراد در هر ۲ دوره توانسته ادامه پیدا کند.

سینماها بعد از انقلاب، چه مدت تعطیل بود؟

وی افزود: بعد از پیروزی انقلاب، سینماها از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا تابستان ۱۳۵۸ تعطیل شدند. در تابستان هم فیلم‌های قبل از انقلاب مانند «گزارش» کیارستمی و «از نفس افتاده» را پخش می‌کردند. فیلم‌های بروسلی هم اکران می‌شد و می‌توان گفت سینما به مقدار زیادی آزاد بود.

در واکنش به این بخش از اظهارات شفق، فریدون جیرانی متذکر شد: البته سینماها از ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۲ اسفند همان سال تعطیل شدند و سپس با دستوری که حضرت امام خمینی (ره) برای پایان اعتصابات دادند، باز شدند و اکران فیلم‌ها هم از سر گرفته شد.

شفق در ادامه صحبت‌های خود گفت: در همان دوران آقای مهدی کلهر معاون سینمایی و آقای سیدجوادی معاون هنری شدند. من در آن دوره دبیر جشنواره تئاتر ۱۷ شهریور و رییس سیاست‌گذاری سینمایی جشنواره وحدت بودم و با آن‌ها درباره رونق گرفتن سینما به وسیله برگزار کردن جشنواره صحبت کردم. من معتقدم که در دهه ۶۰ جریانات خوبی در سینما شکل گرفت و می‌خواهم بگویم در طول تاریخ صد ساله سینمای ایران، باید قدردان هرکسی باشیم که آجری روی آجر دیوار این سینما گذاشته و قد کشیده است و بسیاری از امکانات دولت را به سینما تزریق کرد.

وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۷۶ بنیان‌گذار و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بوده است، در پاسخ به این پرسش که آیا سینماگران در آن سال به ۲ جبهه طرفداران آقای خاتمی و طرفداران آقای ناطق نوری تقسیم شده بودند یا نه؟ مطرح کرد: من به این گزاره اعتقادی ندارم. چرا که سیدمحمد خاتمی ۹ سال وزیر ارشاد بود و سابقه خوبی بین سینماگران داشت. سینماگران هم به ایشان علاقه داشتند.

سینماگران هیچ‌گاه آگاهانه و حزبی وارد سیاست نشدند

داوودی در این میان تأکید کرد: حضور ناصر شفق در واقع به دورانی برمی‌گردد که خانه سینما یک ناظر و رابط با وزارت ارشاد داشت و با حضور ایشان ارتباط خانه سینما با وزارت ارشاد ارگانیک شد و بسیاری از مسایل گذشته که باعث سوتفاهم می‌شد، برطرف شد. پیش از آن جواد شمقدری نماینده ارشاد در خانه سینما بود که نمی‌توانستیم با او تعامل کنیم. ناگفته نماند سینماگران در دوم خرداد به این نتیجه رسیدند که سیاست ابزاری است که می‌توانند حرف خود را با آن بزنند و حقوق خود را به عنوان فیلمساز به دست آورند. سینماگران هیچ زمان به صورت سیستماتیک، آگاهانه و حزبی وارد عرصه سیاست نشدند.

در ادامه محمود اربابی عنوان کرد: من در سال‌های دهه ۶۰ دانشجوی سینما بودم. آنچه که الان می‌دانم به دلیل ارتباط و مطالعه است و من به شخصه درگیر ماجرا و اتفاقات نبودم. ای کاش عنوان این نشست را «بر سینماگر ایرانی چه گذشت» می‌گذاشتید. مهم این است که بدانیم دیدگاه‌های غالب در دوره‌های مختلف چه بر سر سینماگران آورده است.

امیر قادری در پاسخ گفت: شاید دلیلش این باشد که سینمای ایران همیشه صنفی و بر اساس صنف بررسی شده و معمولاً منافع مخاطب و ارتباط سینما با جامعه به شکل جدی در آن مورد بررسی قرار نگرفته است.

اربابی افزود: سینمای ایران از گذشته جریان موثری در جامعه بوده و هست. سینما بعد از انقلاب براساس بررسی آماری و کیفی یک نسبت کاملاً متفاوتی با سینمای قبل از انقلاب دارد. سینمای ایران قبل از انقلاب، یک سینمای بومی داخلی بود. بنا به دلایل مختلف عرضه خارجی و شناخت بین‌المللی از سینمای ایران وجود نداشت. قبل از انقلاب جشنواره تهران را داشتیم اما به جای معرفی سینمای ایران به جهان بیشتر سینمای جهان به ایران معرفی می‌شد. این در حالی است که بعد از انقلاب برای معرفی سینمای ایران به جهان برنامه‌ریزی شد.

وی ادامه داد: من طبق مطالعاتم از دهه ۶۰ می‌گویم که فیلمسازان موفق آن دوره محصول تفکر همان دیکتاتوری دلسوزانه مدیریت سینما در آن دوره هستند. سینماگران آن دوره احساس می‌کردند در مقابل نگاهی که ممکن بود بر اساس آن اساساً سینمایی وجود نداشته باشد، باید تلاش کنند تا سینما بماند.

داوودی درباره این موضوع گفت: من فیلمسازی هستم که کل هویتم را مدیون کارکرد همان زمان هستم. یعنی اگر همان دوره شخص بهشتی وجود نداشت، سینماگر نمی‌شدم.

سال ۶۹ هشتاد و یک میلیون مخاطب سینما داشتیم

اربابی در ادامه اظهار کرد: اما درباره اینکه چگونه سینماگران به سیاست دل بستند، باید تاریخ را مرور کنیم. متوجه می‌شویم که تا سال ۱۳۶۸ ارتباط بین سینما و مخاطب در حال افزایش بود. به شکلی که بیشترین مخاطب سینمای ما به تاریخ ۱۳۶۹ مربوط است که هشتاد و یک میلیون نفر به سینما رفتند. از سال ۱۳۶۹ به بعد این آمار سقوط می‌کند. الزاماً نمی‌توان این آمار را به کارکرد سینما و سینماگران ربط داد بخشی از آن به سیاست‌گذاری و حتی شرایط جامعه و رویکرد مردم هم بازمی‌گردد. هر چه از سال ۱۳۶۹ به جلو حرکت می‌کردیم سیاست‌گذاری‌ها و سخت‌گیری‌ها کم‌رنگ می‌شد. به طوری که در اواخر دهه ۶۰ تعداد فیلم‌هایی که وجه داستان‌گویی و قهرمان‌پردازی‌شان پُررنگ‌تر بود، فروش بیشتری هم داشتند.

این مدیر سینمایی سابق در ادامه عنوان کرد: سال ۱۳۷۲ سال تعیین کننده‌ای برای سینمای ایران است چرا که تمام فشارهای درست و غلطی که برای حذف جریان سیاست‌گذاری‌های دهه ۶۰ وجود داشت، به نتیجه می‌رسد. آقایان انوار و بهشتی مجبور می‌شوند از سینما بروند. در این مرحله شخصی مانند آقای لاریجانی از سینما به تلویزیون می‌رود و مدیران سینمایی را که از دید خودش دیدگاه‌های قابل دفاعی داشتند، به آنجا می‌برد. بعد از آن هم آقای بهشتی به میراث فرهنگی رفت و اما آقای انوار هم دیگر هیچ مسئولیتی را نپذیرفت.

وی افزود: پس از آن، آقای ضرغامی و دوستانش روی کار آمدند و آقای میرسلیم هم وزیر شد. در سال ۱۳۷۲ ابتدا شرایط نامتعادل شد و سینماگران نگران شدند که چه اتفاقاتی قرار است، رخ دهد تا به سال ۱۳۷۶ رسیدیم. در این میان آلترناتیو وزارت ارشاد و معاونت سینمایی در حد فاصل سال‌های ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۲ حوزه هنری بود. حوزه هنری در آن زمان با معاونت سینمایی تعارض و اختلاف داشت. معاونت سینمایی معتقد بود که حوزه هنری هم باید مانند بقیه مقررات را رعایت کند. ضمن اینکه حوزه هنری همه سینماها را تا قبل سال ۱۳۷۰ در اختیار گرفته بود. در پایان سال ۷۲ ناخودآگاه حوزه هنری به معاونت سینمایی نزدیک شد و اختلاف دیدگاه‌ها به نسبت قبل بسیار کمرنگ شده بود.

اربابی ادامه داد: در سال ۱۳۷۲ مدرسه کارگاهی فیلمنامه‌نویسی حوزه هنری راه افتاد. در نگاه این مدرسه فیلمنامه مهم بود و باید برایش سرمایه‌گذاری می‌کرد. فیلمسازان اگر با هم کار کنند، در سرنوشت فیلمنامه موثر است و در نهایت سینما با مردم معنا پیدا می‌کند. در این مدرسه نزدیک به ۷۰ نفر از فیلمسازان، نویسندگان و کسانی که در سینما بودند، در این مدرسه حضور پیدا کردند از جمله مرتضی پورصمدی، فریدون جیرانی و …. شاید تنها فیلمسازان برجسته‌ای که در مدرسه حضور نداشتند، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و رخشان بنی‌اعتماد بودند. در آن فضا ضمن صحبت کردن درباره فیلمنامه، خود جمع حاضر محصول فضای اجتماعی پیرامون بودند که نگرانی‌شان کار نکردن فیلمسازان بود.

سینماگرانی که با تنور داغ انتخابات ۷۶ همراه شدند

وی تأکید کرد: بعد از رسیدن به سال ۱۳۷۶ و زمانی که تنور انتخابات داغ بود افراد جمع مدرسه فیلمنامه‌نویسی تصمیم گرفتند در اتفاقاتی که قرار بود، رخ دهد، سهیم شوند تا بتوانند وضعیت موجود را تغییر دهند. بر خلاف نظر آقای داوودی من معتقدم بخش زیادی از فیلمسازان ما نگاه سیاسی داشتند. این شرایط باعث شد بیانیه معروف فیلمسازان بیرون بیاید. بله ۲ دسته وجود داشت اما نسبت این ۲ دسته با کل سینما ۵۰-۵۰ نبود بلکه ۱۰ به ۹۰ بود. در اینجا شکل به سیاست آمدن فیلمسازان، معنا پیدا می‌کند.

در ادامه اکبر حر به عنوان یکی از سینماگران پیشکسوت که در جمع مخاطبان نشست حضور داشت، عنوان کرد: ما سینمای بعد از انقلاب را فقط مدیون شخص امام خمینی (ره) و جمله معروف‌شان هستیم که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.» در روند انقلاب ۲ نماد فرهنگی و اقتصادی یعنی بانک‌ها و سینماها مورد آتش‌سوزی قرار گرفت. ما زمانی در سینما دچار مشکل شدیم که فتوای امام (ره) را کنار گذاشتیم و به سراغ فیلم‌هایی رفتیم که مصداق تهاجم فرهنگی بودند.

داوودی در این میان گفت: در صحبتی که من کردم ۲ جریان فکری ابتدای انقلاب بود، یکی به دنبال حذف کلی سینما بود و دیگری قصد نگه داشتن سینما را داشت. صحبتی که امام (ره) در بهشت زهرا (س) انجام داد، کدی شد که بتوانند با آن سینما را نگه دارند اما سینما را افراد نگه داشتند و فقط یک حرف آن را سرپا نگه نداشت. سینما با آقای بهشتی به ویژه که آقای انوار موقعیت اجرایی داشت نه تالیفی و فکری، یک دوران کودکستان، دبستان، دبیرستان و ورود به دانشگاه را طی کرد.

وی افزود: عملاً شرایط سینما در آن سال‌ها مانند کسی بود که وارد کودکستان می‌شود اما پس از گذشت سال‌ها که عنصر سینما رشد کرد و به تعبیری چموش شد، مساله جدی برای خود سینماگران و کسانی که می‌خواستند آن را تحت سیطره خود دربیاورند، ایجاد کرد. جریان فکری آن دوره، سینما را به صورت انحصاری در خدمت ایدئولوژی می‌خواست. تفکرات سینمای دهه شصت، ۲ وجهی بود در کنار دیکتاتوری موجود در برخی مدیران، تفکر سازنده‌ای هم وجود داشت که سینمای ایران، وجودش را به آن مرهون است.

ورود گروه‌های مذهبی به سینمای ایران

فریدون جیرانی با اشاره به اینکه اکبر حر به جریان معتقد به سینمای اسلامی تعلق دارد، عنوان کرد: تا قبل از صحبت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س) در محافل مذهبی رادیو، سینما و تلویزیون حرام بود. یعنی به سینما نمی‌رفتند، در رادیو فقط اخبار گوش می‌دادند و تلویزیون زمان شاه را هم تماشا نمی‌کردند. واژه سینمای اسلامی از ابتدای انقلاب به وجود آمد اما شناختی نسبت به آن وجود نداشت و عده‌ای که مخالف بودند نمی‌دانستند با آن، چه کنند. بخشی که مخالف سینما بود تا قبل از انقلاب و در محافل مذهبی سینما را می‌زد. در میان گروه‌های مذهبی هم غیر از فداییان اسلام که درباره سینمای مستند نظر داده بودند، هیچ گروه مذهبی درباره سینما نظر نداده بودند. به همین دلیل پس از صحبت امام (ره) بود که محافل مذهبی وارد سینما شدند.

اکبر حر در پاسخ به این پرسش که جریان او و افرادی مانند جواد شمقدری از چه سالی وارد میدان سینما شدند، عنوان کرد: از سال ۵۹ که جزو انجمن اسلامی دانشگاه بودیم وارد سینما شدیم.

زمانی که فارابی امکانات می‌داد و مخاطب مهم نبود!

ابوالحسن داوودی با پیگیری ادامه مباحث خود، ضمن اشاره به اینکه یکسری فیلم‌ها در دوران کودکستانی سینمای ایران ساخته شده است، تاکید کرد: در آن مقطع خود فارابی همه امکانات را می‌داد و بخش سرمایه‌گذاری خصوصی و مخاطب اصلاً مطرح نبود، یعنی سینما در یک شکل و تصویر دیگری زاده شد. در این دوره و به‌دلیل شکل تفکر حاکم بر سینما، سینمای ایران نتوانست با تمام حمایت‌ها به جز فیلم‌های معدودی مانند «بازمانده» که ویژگی‌های خود را داشتند، با مخاطب ارتباط بگیرد.

در همه دوران‌های سینما، عده‌ای حذف شده‌اند

داوودی در پاسخ به این پرسش قادری که آیا فکر نمی‌کنید که مشکل مدیریت دهه ۶۰ همین ایراد را داشت و آن زمان هم آقایان بهشتی و انوار به دنبال حذف برخی جریان‌ها بودند، گفت: در همه دوران‌ها عده‌ای حذف شدند، در دوره اصطلاحات هم همینطور. امروز اما میزان حذف‌شدگان سینما از همه دوره‌ها بیشتر است. شرایطی که در مدیریت الان وجود دارد، میزان حذف‌شدگی را از همه دوره‌های بعد انقلاب بیشتر و وحشتناک‌تر کرده است.

اختلافات امروز سینما، واقعاً اختلاف است!

شفق در ادامه با اشاره به اینکه اختلافاتی که در حال حاضر در سینما به وجود می‌آید، جدی جدی اختلاف است، بیان کرد: آن زمان حتی در سال ۷۶ اختلاف به معنای واقعی نبود. چراکه همه می‌خواستند کمک کنند سینما پا بگیرد نه اینکه پای آن را بکشنند. من زمانی انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را تشکیل دادم که احساس کردم سینمای دفاع مقدس متولی ندارد. البته خیلی‌ها دوست داشتند کمک کنند. ما در آغاز فعالیت سالی ۲ تا ۳ فیلم ساختیم و بعد در یک سال هم تجربه ۲۲ فیلم را داشتیم. به طور متوسط ۳۰ درصد فیلم‌ها در سال برای دفاع مقدس و از حمایت‌های دولت برخوردار بود. ناگفته نماند که ما کلی امکانات رایگان در اختیار سینماگران قرار می‌دادیم. جلسه‌ای را با آقای لاریجانی داشتیم که پیشنهاد کردم حق رایت فیلم‌های دفاع مقدس را خریداری کنند. مثلاً به دنبال آن بودیم که فیلم «بوی پیراهن یوسف» با پیش‌خرید تلویزیون شکل بگیرد چون اثر خوبی بود.

وی یادآور شد: در این دوره ۸۲ فیلم ساخته شد و بیشتر آثار خوب دفاع مقدس از سال ۶۹ تا ۷۵ ساخته شد. من سینما را به صورت آکادمیک دنبال و احساس می‌کردم وضعیت سینما فاجعه است. در دهه ۶۰ دولت به سینما سوبسید می‌داد اما از ۷۴ یا ۷۵ بحث کمبود بودجه مطرح شد و اینکه بخش خصوصی باید شکل بگیرد. ما هم دوست داشتیم سینما خصوصی باشد.

از ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم!

شفق افزود: آن زمان که آقای حیدریان مدیرکل نظارت بود، می‌گفت شما یک بار شرکت را تایید می‌کنید پس لزومی ندارد شرکت برای پروانه فیلمسازی‌اش اقدام کند و این مسئولیت برعهده تهیه‌کننده است. اتفاق ناگواری که در سینمای ایران رخ داد مصادره سینماها بود. طی این اتفاق بخشی از سینماها به داروخانه، انباری، دفتر فلان‌آقا و … تبدیل شدند و یکباره برای جمعیت ۳۶ میلیونی از تعداد ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم! بعد از این اتفاق من سال ۷۷ دیگر نمی‌توانستم در انجمن بمانم چراکه مشکل اصلی، دیگر تولید نبود. ما نزدیک به پانصد نفر فیلمساز داشتیم که توانایی کار داشتند اما ۱۰ تا ۱۵ سالن بیشتر موجود نبود و مابقی آثار می‌سوختند. در حقیقت آن زمان ۳ تا ۴ فیلم پرفروش داشتیم و بقیه آثار در اکران ورشکست می‌شدند.

شفق با اشاره به اینکه بعد از این اتفاق فیلم‌ها شروع به قشری‌گری و حرکت بر اساس سلیقه عام کردند، تصریح کرد: البته من مخالف این اتفاق نبودم و در دوره اصطلاحات طرح پردیس‌های سینمایی را دادیم. آن زمان با آقای داوودی و مرحوم داد مباحث مختلفی را مطرح کردیم و جلسات متعددی گذاشتیم. حتی به مرحوم داد پیشنهاد دادیم که عضو هیات مدیره انجمن شود و ما هم با خانه سینما تعامل کنیم. در این میان چه کسانی مخالفت کردند؟ خانه سینما، حوزه هنری، اتحادیه تهیه‌کنندگان و…. دلیلشان هم این بود که قدرت ما افزایش پیدا می‌کند. درحالی که من در طرح پیشنهادی گفته بودم که یک سالن برای من نباشد. در این میان شاید بتوان گفت از کارگردان و فیلمبردار تا تدوینگر، موسیقیدان و نویسنده‌ای که کار بزرگ کرده است، با ما مشکل داشتند.

وی ادامه داد: در این مسیر وزیر ارشاد، وزیر مسکن و آقای حیدریان همراه بودند. یکبار هم از غلامرضا موسوی پرسیدم که چرا با ساخت سالن سینما مخالفت کرد، گفت ما مخالفت نداشتیم اما انگار چون شخص من دنبال این قضیه بودم، مخالفت کردند. من اعتقاد دارم که سینماگران و فرهنگیان از سیاستمداران محترم‌تر و قوی‌تر هستند. یک سینماگر باید به سیاستمدار بگوید که پایش را کجا بگذارد و فرهنگ فراتر از سیاست است. باید به این مساله توجه کنیم هنرمند، هنرمند است و کسی حق ندارد بالای سرش باشد و بگوید این کار را بکند یا نه.

شفق در پاسخ به این پرسش قادری که آیا برای قدرتمند شدن سینماگران پیشنهاد ساخت سالن سینما داده است، تصریح کرد: بله. ما به تلویزیون هم پیشنهاد دادیم که برای سینما و ورزش برنامه زنده پخش کند و برنامه «سینما دو هزار» در شبکه پنج و بعد برنامه «نود» در شبکه سه بر این اساس شکل گرفت. بعد هم که برنامه «هفت» ساخته شد که علاقه‌مند بودیم به صورت زنده پخش شود چراکه سینما زنده باشد، جامعه زنده است.

«بوی پیراهن یوسف» چرا مورد بی‌مهری قرار گرفت

وی در جواب به سوال فریدون جیرانی مبنی بر اینکه در آن زمان که مسئولیت داشته است، «بوی پیراهن یوسف» مورد بی‌مهری مدیران قرار گرفت و درجه ب به آن دادند. چرا این اتفاق افتاد؟ اظهار کرد: قبل از این فیلم، ما دو سه تا مشکل عدیده سر آثار دفاع مقدس داشتیم که من به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتم و گفتم ما در ادامه نمی‌توانیم قوی عمل کنیم چون هر لحظه می‌گویید قهرمان قصه را عوض کنیم و یا از بازیگر ستاره استفاده نکنیم! برای اولین بار در فیلم «بوی پیراهن یوسف» با بازی نیکی کریمی و علی نصیریان برخی معیارها تغییر کرد. من خودم زمانی که با علی نصیریان صحبت کردم، می‌گفت بهترین بازی تاریخ سینمای من، این اثر بود اما در جشنواره آن سال به ایشان جایزه ندادند. ما تمام تلاشمان این بود که بازیگران ستاره بتوانند در فیلم‌های سینمایی دفاع مقدس بازی کنند.

جیرانی اما تاکید کرد: این نکته شما درست است. ناگفته نماند که هم «بوی پیراهن یوسف» و هم «برج مینو» مورد بی‌مهری قرار گرفتند و آقای ضرغامی درجه ب به آن‌ها داد چراکه قهرمان هر ۲ زن و نیکی کریمی بود.

ابوالحسن داوودی در ادامه اظهار کرد: صحبت‌های آقای شفق حاصل شرایط فکری در آن دوره به ویژه از دهه ۷۰ مشخصاً از ۷۲ به بعد بود که سینما از مرحله کودکستانی و دبستانی خارج و وارد جایی شد که بخش خصوصی به آن ورود کرد. من خیلی موافق تعبیری که ایشان درباره گران کردن سینما به کار برد، نیستم. درست است که سینما کمک‌های سوبسیدی کمتری دریافت کرد اما گران نشد. اتفاقاً بعداً در دورانی گران شد که عملاً مدیران فرهنگی خواستند قدرت سینما را در انحصار بگیرند و چون نمی‌توانستند و عملاً سینما گسترش پیدا کرده و توانسته بود با مخاطب ارتباط بگیرد به ویژه بخش فرهنگی سینما که صاحب عقیده بود، سعی کردند از طریق نهاد و وارد شدن سرمایه‌های دولتی که وابسته به نهادهای مختلف بود، شرایطی را به صورت تدریجی بدون اینکه مشخص باشد، وارد سینما کنند که آن تبدیل شد به قراردادهایی که اول هم در عرصه بازیگران ستاره‌ها بروز کرد.

وی ادامه داد: یعنی در آن دوران عملاً تسویه‌ای در سینما اتفاق افتاد، یعنی اگر من به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و یا «بوی خوش زندگی» را ساختم از آن دوران به بعد دیگر این امکان برایم مهیا نبود و باید سراغ سرمایه‌گذار می‌رفتم که آن هم به دلیل گران شدن سینما شرایط خود را داشت. در حقیقت سرمایه بخش خصوصی به راحتی نمی‌توانست وارد سینما شود و آن را اداره کند. اینگونه سینما خود به خود رانده می‌شد به طرف بخشی که می‌توانستند فیلم‌های کلان با سرمایه کلان تولید کنند. این سرمایه کلان باعث گران شدن سینما شد و آن را از دسترس کسانی که می‌خواستند تولید کنند، خارج می‌کرد.

این فیلمساز در پاسخ به مخالفت خانه سینما با سالن‌سازی که از سوی ناصر شفق مطرح شد هم گفت: من در آن دوران در خانه سینما حضور داشتم. این بحث ربطی به خانه سینما نداشت. ساختار خانه سینما، ساختاری نبود که با چنین جریانی موافقت یا مخالفت کند. اصولاً سینما از سال ۷۲ به بعد که وارد مرحله توجه به بخش خصوصی شد تبدیل به سینمای گنجشک روزی شد به جای آنکه صنعتی، خودکفا شود. یکی از مواردی که بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی تاکید کردیم، رسیدن به یک نظام سینمایی بود. ناگفته نماند که خانه سینما و وزارت ارشاد آن زمان بیشترین و ارگانیک ترین ارتباط را با هم داشتند. تعریف اولیه این بود که مسئولیت به جریان فیلمسازی سپرده شود و نظارت دلسوزانه اولیه که گاهی مواقع دیکاتوری می‌شد و گاهی کمک می‌کرد، به سینماگر داده شود.

داوودی در جواب به این سوال قادری که چرا گفته می‌شود سال ۸۰ سینما به لحاظ اقتصادی شکست خورد؟ مطرح کرد: مساله این بود که جریان تولید فیلم نتوانسته بودند این ارتباط را با جریان سرمایه‌داری که از بیرون سینما وارد می‌شد، درک کنند. جریان سرمایه‌گذاری به آن شکل وارد نشده بود و سینماگران نسبت به عناصری مانند این موضوع بدبین بودند یعنی تصور می‌کردند یک نفر سفره‌ای پهن کرده و می‌خواهد همه چیز را به انحصار دربیاورد. این مساله از هر ۲ طرف مقاومت ایجاد می‌کرد.

خانه سینما از ابتدا به‌صورت معکوس بنا شد!

وی ادامه داد: ما در همان دوره‌ای که در خانه سینما بودیم برای ایجاد تفکر سینمای صنعتی و سینمایی که به جای متکی به تک محصولی، کمپانی شکل بدهد، گروهی را جمع کردیم و سینماگستر را به تعبیر کمپانی شکل دادیم تا در عرصه سینماداری، تولید، آموزش و به روز کردن سینما کمک کند اما مقاومت‌هایی از همه جوانب بود. اولین جریانی که مخالفت کرد جریان محافظه‌کاری سرمایه‌دار سینما بود، کسانی که از قبل از انقلاب تک به تک پول می‌گذاشتند و فیلم‌فارسی را تقلید می‌کردند. مشکلشان این بود که این جریان می‌تواند عرصه آنها را تنگ کند چون به مخاطب توجه دارد. بلافاصله جریان دولتی هم احساس کرد عوامل کنترل‌کننده از دست آنها خارج می‌شود، منظور عوامل نظارت و هدایتی است که برای خود تعریف کرده بودند. بنابراین جریان دولتی هم به صف مخالفان جدی درآمد و یک سال بعد سینماگستر منحل شد. من از خانه سینما دفاع نمی‌کنم چراکه از ابتدا به صورت معکوس بناگذاری شده و سیستم صنفی معیوب و هرمی بود. این اشکال هنوز وجود دارد و باعث می‌شود هر نوع تنوع و استقلال در خانه سینما با مشکل مواجه کند.

قادری ادامه داد: به نظر می‌رسد در این دوران بیشتر از اینکه سینما برای مخاطبش بجنگد چه از طریق ایجاد کمپانی و یا تولید محصولات مشخص، مدام گروه‌های مختلف در سینما بر سر منافع خود دعوا می‌کردند.

جیرانی در ادامه نشست درباره توجه به مخاطب در دهه ۶۰ عنوان کرد: فیلم‌های «سناتور» در سال ۶۳، «گل‌های داوودی» در سال ۶۴، «گمشده» در سال ۶۵، «دبیرستان» در سال ۶۶، «زیر بام‌های شهر» در سال ۶۷ و «در آرزوی ازدواج» در سال ۶۹ که سناریست آن‌ها من بودم همگی جزو فیلم‌های پرفروش دهه ۶۰ بودند. پس تماشاگر و فروش در دهه ۶۰ بوده است. آن چیزی که انوار و بهشتی مخالفت می‌کردند بازگشت به جریان قبل از انقلاب بود. این ۲ نفر با همه مخالف نبودند بلکه مخالف نسل میانه بودند. حذف در اینجا صورت می‌گیرد. بازیگران حذف شدند برای اینکه فضای جامعه ۵۷ ایدئولوژیک بود. همه دانشجویان دانشکده و آدم‌هایی که در نهادهای حکومتی بودند مخالف محمدعلی فردین و بهروز وثوقی بودند.

وقتی فردین به انجمن سینمای انقلاب رفت

شفق درباره این موضوع گفت: محمدعلی فردین زمانی که ما انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را داشتیم، به انجمن آمد. آن زمان سینما جمهوری را با علی حاتمی داشت. ما فردین را با کشتی و قهرمان جهان بودنش می‌شناختیم. چهره‌ها را دوست داشتیم منتهی دوران فطرتی به وجود آمده بود. آقایان جیرانی جزو روشنفکران سینما و آن را بلد است اما بعد از جنگ برخی‌ها می‌خواستند به سینما وصل شوند یعنی یک فیلم تولید و بعد به سینما راه پیدا کنند.

در ادامه نشست جیرانی در پاسخ به پرسش قادری مبنی بر اینکه چرا افرادی همچون رسول صدرعاملی بعد از دهه ۶۰ و تا مدتی حذف شدند و یا فیلم ضعیف ساختند، گفت: رسول صدرعاملی بعد از «گل‌های داوودی»، «پاییزان» را ساخت. فیلمسازانی که مدنظر دارید، فیلم ضعیف نساختند. صباغ زاده خواست فیلم بهتری بسازد اما «خانه خلوت» را ساخت چراکه درجه بندی آمده بود و می‌خواست خود را با آن تطبیق دهد و درجه الف هم گرفت. ایشان سازنده «سناتور» و «گمشده» است اما می‌گوید اینها فیلم‌های بد من و بقیه آثارم خوب هستند.

وی ادامه داد: فیلمسازان تغییر مسیر دادند برای اینکه از سال ۶۶ به بعد کیفیت در مقابل کمیت قرار گرفت. درجه‌بندی کیفیت را بالا برد و کمیت را پایین آورد. وقتی کیفیت بالا رفت، بسیاری از فیلمسازانی که قبلاً سینمای عامه‌پسند و جریان اصلی کار می‌کردند، سعی کردند کار متفاوت بسازند حتی از طریق وزارت ارشاد به آقای خاچیکیان هم متاسفانه پیشنهاد دادند «چاوش» را بسازد که اشتباه بزرگی بود. دوستان می‌خواستند فضای سینما عوض شود و اگر قرار است اثر اکشن و مطلوب ساخته شود، مثل «کانی‌مانگا» باشد. به اعتقاد من این اثر از «عقاب‌ها» به لحاظ ساختار، کارگردانی و قصه پردازی بهتر است. با اکشن مخالف نبودند. همان زمان «دبیرستان» هم اکشن داشت و درجه ب گرفت و مورد تایید واقع شد.

انوار و بهشتی، فیلم‌فارسی را با «داستان» اشتباه گرفتند

جیرانی تاکید کرد: این جریان فیلم‌فارسی بود که باید حذف می‌شد. اشتباه این بود که تفکر فیلم‌فارسی را با داستان اشتباه گرفتند. اشتباه انوار و بهشتی این بود که تفکر فیلم‌فارسی ساختار تولید بود. اگر یک داستان جذابیت‌هایی داشت، مخالفت و فکر می‌کردند فیلم‌فارسی است. نمایندگانی که «تاراج» و «زینال بندری» را می‌ساختند، از گرفتن «زینال بندری» می‌ترسیدند. نگرانی در جامعه بود و روشنفکری دینی اگر مدیریت سینما را در دهه ۶۰ قبول نمی‌کرد، سینما به اینجا نمی‌رسید چراکه جریانی می‌خواست سینما را ایدئولوژیک کند. روشنفکری دینی ایدئولوژیک نبود علت اینکه سینمای دهه ۶۰ شکل گرفت برای اینکه مدیریت ایدئولوژیک نبود. فراموش نکنیم که روشنفکری دینی در آخر دهه ۶۰، چپ در دنیا فروریخت و تمام چپ‌های داخل دچار تغییر شده بودند. دوره دوم سینمای مهرجویی که با «هامون» و با «نمادگرا» خارج می‌شود به دلیل فرو ریختن چپ است.

مثل کرگدن پوست کلفت شدیم!

داوودی در جواب به این سوال قادری که آیا شرایط کاری‌اش بعد از موفقیت فیلم «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» بهتر شد یا نه، مطرح کرد: به هر حال بی تاثیر نبود. بعد از آن من فیلم‌های مورد علاقه خود را توانستم، بسازم مثل «تقاطع» و «رخ دیوانه» و «زادبوم» که این اثر برای من بسیار مهم بود، سه سال تولیدش طول کشید اما رفتار سیاسی با آن شد. ما بعد از هر فیلم مانند کرگدن یک لایه پوست روی پوستمان اضافه و شرایط سخت‌تر شد.

وی تاکید کرد: امروز اما با همان پوست کرگدنی هم کار کردن امکانپذیر نیست! چراکه تعریفی که دوستان در مدیریت فعلی برای سینما قائل هستند، سخیف شده است. اینکه به‌واسطه دو سه پروژه سینمای ایران را مهار کنیم و بقیه را رها کنیم، منجر به رونق سینما نمی‌شود. این نگاه وقتی وارد سینما می‌شود برای من سینماگر غیرقابل درک می‌شود که باید چه تولید کنم که هم ارزش داشته باشد، هم با مخاطب ارتباط برقرار کند.

هر جا سیاست کم آورده، به سینما فشار آورده است!

محمود اربابی هم در پایان سخنان خود گفت: سینمای ایران مسیر خودشان را به شکلی که توانایی داشته است و شرایط به آن اجازه می‌دهد، ادامه داده و در این مسیر بعضاً موفق هم بوده است اما متاسفانه هر جا سیاست در مدیریت فرهنگی کم آورده، به سینما فشار وارد کرده است.

شفق نیز در پایان مطرح کرد: از تک تک عوامل سینما به عنوان عنصر فکری و جنبی که تلاش می‌کنند آن را زنده نگه دارند که قطعاً زنده هم خواهد ماند، باید تشکر کنیم. این اواخر که وضعیت معیشت برای مردم وحشتناک سخت شده است، برای اهالی موسیقی، سینما و تئاتر بسیار سخت‌تر شده است و در این شرایط باید کنار مردم بایستیم.

شب سوم و آخر از سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۵ آبان ماه ساعت ۱۷ تا ۲۰ با حضور فریدون جیرانی، جواد شمقدری، علیرضا رییسیان، سیدمحمد حسینی و سیدضیا هاشمی برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل