با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.
تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.
نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.
با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.
فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.
️ باخت باخت برای صداوسیما درباره حواشی پررنگ این روزها پیرامون رسانه ملی؛ تلویزیون جای کدام نوع سلبریتی است؟ خبر بازگشت رضا رشیدپور و محمدرضا گلزار به تلویزیون موجی از اعتراضات را به همراه داشت. بعد از این اتفاقات، روابط عمومی صدا و سیما نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و اعلام کرد: «در این دوره با انسجام کامل و وحدت نظر و مدیریت، سلبریتی محوری، مجری محوری، تهیه کننده محوری و هرگونه محوریت پراکنده غیر منطبق با سیاستهای رسانه ملی مردود و غیر قابل قبول است. رویکرد رسانه ملی در این خصوص تأکید بر مدیریت منطقی و همکاری اصولی رسانه و چهرهها و تلاش جدی برای جلوگیری از تکرار آسیبهای گذشته است».
در این زمینه، توجه به چند نکته، ضروری است: اساساً با توجه به اظهارنظرهای قبلی برخی مدیران فعلی صدا و سیما انتظار این بود که روند اشتباه سال های قبل تکرار نشود. در همین بیانیه اخیر هم صدا و سیما گفته است که جلوی تکرار آسیب های گذشته را می گیرد. مصاحبه جدید رئیس صدا و سیما نیز به نوعی تأیید بر این موضوع است که قرار نیست رویه اشتباه گذشته در مورد سلبریتی ها ادامه یابد. اما پرسش این است که چرا با همه اینها زمزمه بازگشت رشیدپور و گلزار مطرح شد؟
جالب است که رشیدپور با این همه انتقادی که به او شده است، حتی هنوز هم حاضر نشده دو پست شائبه دار خود در مورد مهسا امینی و کیان پیرفلک را از صفحه مجازی اش حذف کند. فارغ از هر محتوایی که در آن هست، این رفتار به نوعی موجب برجسته شدن فتنه اخیر و حالت آتش بیار معرکه دارد.
متأسفانه از یک طرف خبرهایی مبنی بر بازگشت رشیدپور به صدا و سیما منتشر شد و از طرف دیگر، با توجه به حواشی ای که به وجود آمد، رشیدپور نوشته ای را منتشر کرد و به جای عذرخواهی رسمی و علنی از رفتار های گذشته خود، از مدیران صدا و سیما تشکر کرده و بازگشت به صدا و سیما را به زمان دیگری موکول کرده است. با توجه به ادبیاتی که نوشته اش دارد، در حقیقت، حس بزرگ منشی و کوتاه آمدن او در قضایای اخیر به مخاطب منتقل می شود! این یعنی اینکه این اتفاقات، در حقیقت، بازی دو سر باخت برای صدا و سیما بود.
به طور کلی و فارغ از این قضیه، صدا و سیما باید همواره به این موضوع توجه داشته باشد که چه در عرصه برنامه سازی و چه در انتخاب مجری و … نمی تواند هم براساس مبانی و ساختارهای انقلاب، فرهنگ دینی و ارزش ها حرکت کند و هم تصریحاً یا تلویحاً به تفکرات مقابل آن هم میدان دهد. یعنی هم به دین و انقلاب کمک کند و هم در مسیر تخریب آن قدم بردارد. بنابراین، چه در محتوای برنامه های خود و چه در انتخاب سازندگان این برنامه ها باید توجه کند که نقض غرض نشود.
ممکن است یک بازیگر حتی انقلاب را قبول داشته باشد، نماز بخواند، برای امام حسین(ع) سینه بزند، برای مدافعین حرم ارزش قائل شود، در ایام فتنه مانند برخی بازیگران موج سواری نکرده باشد و … اما چنین چیزی به تنهایی مجوز نمی شود که صدا و سیما به او میدان دهد. زیرا فردی که از طریق صدا و سیما به مردم معرفی می شود، چه بخواهیم و چه نخواهیم قطعاً در نزد بسیاری از مردم به عنوان الگو قرار می گیرد. مردم آن فرد جلوی دوربین را در همان لحظه نمی بینند، او را در جلوی دوربین به اضافه تمام حواشی، سبک زندگی، تفکرات و موضع گیری ها و … می بینند.
مثلاً فردی مانند محمدرضا گلزار، ممکن است زمینه هایی داشته باشد که در جای خود مثبت هم باشد و اساساً برخی از سلبریتی ها فاقد آن باشند و یا به خاطر داشتن آن ویژگی ها حتی ممکن است برخی از همکارانش به او حمله کنند، اما نوع سبک زندگی، برخی عکس ها و فیلم هایی که در صفحه شخصی خود می گذارد و یا ماجرای عروسی و عقد آریایی و گربه بازی و به طور کلی حواشی ای که در اطرافش وجود دارد، موجب می شود که نتوان به او در صدا و سیما و حتی در سایر بخش های تأثیرگذار کشور، میدان داد. چون میدان دادن به او به نوعی ترویج و تأید سبک زندگی و برخی رفتارهای او نیز خواهد بود.
قطعاً صدا و سیما، محلی برای حضور افراد با گرایش ها و سلیقه های مختلف است و باید جذب حداکثری ملاک قرار گیرد. اما جذب حداکثری باید با محوریت اصول و مبانی و پایبندی به آن در زمان های مختلف باشد. غیر از این باشد، در نهایت، چه جذب اتفاق بیفتد و چه نیفتد، قطعاً به ضرر نظام و در جهت خلاف آرمان ها و اهداف آن است. در حقیقت، این جذب، به نفع انقلاب و نظام و کشور نیست، بلکه در نهایت به ضررش تمام خواهد شد و این خود، نقض غرض است.
دو صورت دارد؛ یا صدا و سیما نیروی انسانی کافی برای بالابردن جذب مخاطب ندارد و یا اینکه این ظرفیت وجود دارد و در عین حال نیم نگاهی به برخی سلبریتی های مسأله دار وجود دارد. اگر نیروی کافی ندارد، این اتفاقاً مشکل اساسی خود صدا و سیماست که چرا در این سال ها نیروی کافی تربیت نکرده و یا این همه استعداد موجود در کشور را شناسایی نکرده است. بنابراین، هر چه زودتر باید این نقص را برطرف کند. اگر هم نیروی کافی دارد، اصلاً چرا باید به امثال رشیدپور یا گلزار، اجازه ورود دوباره داده شود؟!
نکته پایانی اینکه اگر صدا و سیما به حواشی برخی سلبریتی ها، سبک زندگی و موضوع گیری آنها در سطح جامعه توجه نداشته باشد و به آنها میدان دهد، قطعاً به سایر سلبریتی ها این گزاره منتقل خواهد شد که می توان در فضای بیرون از صدا و سیما برخی خطوط قرمز را نادیده گرفت و در عین حال با اندکی توجیه و گفتگو با برخی مدیران و یا حتی عذرخواهی ساده و خوش و بش و یا حتی بدون اینها، وارد صدا وسیما شد!
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از کانال ستاره سینما؛ محمدرضا شهبازی از اجرا در تلویزیون کنارهگیری کرد. این کنارهگیری در اعتراض به بازگشت چهرههایی چون رضا رشیدپور به صداوسیما صورت گرفته است. شهبازی در روزهای اخیر و پس از این اعتراض، با الفاظ رکیک یک مدیر دیگر تلویزیون در فضای مجازی روبرو شد. فحاشی خودیهای نظام به شهبازی درحالی صورت گرفته که در جریان ناآرامیهای پارسال، این مجری از جریانی که ضدانقلاب شناخته میشود هم به قدر کافی فحش خورد! تجربه نشان داده که مدیران و مسئولین دستگاههای فرهنگی نظام به وقت ضرورت و احتیاج و خلوت شدن اطرافشان از سلبریتیها، افراد دیگر را میشناسند و پس از رفع حاجت، افرادی که با اخلاص و صداقت کار کردهاند را به مانند دستمال کاغذی دور میاندازند و عطش کار کردن و دیده شدن با همان سلبریتیهایی را دارند که روزگاری آنها را به انواع صفات؛ از ساکت فتنه تا بیبصیرت و لیبرال و اغتشاشگر متهم کرده بودند! سرنوشتی که در انتظار مهران رجبی و… هم بدون شک خواهد بود. مدعیان انقلابیگری، انقلابیون را طرد و حذف میکنند! با طناب این مسئولین فرهنگی نباید در چاه رفت! #ستاره_سینما
رییسجمهور با حضور در صداوسیما برای تامین بودجه مصوب سریال «موسی(ع)» در مجلس قول مساعد داد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی رسانه ملی، رییس جمهوری در جریان حضور خود در جامجم، از نمایشگاه دستاوردهای فنی، تولیدات عرضه شده و برنامههای در حال ساخت رسانه ملی نیز دیدن کرد.
حجتالاسلام رییسی همراه با پیمان جبلی رییس رسانه ملی طی بازدیدی که از نمایشگاه معاونت سیما داشتند، شاهد روند تحولات این بخش معاونت بودند.
در این بازدید محسن برمهانی معاون سیما، درباره دوره تحولی سیما، برنامههای پربیننده و شاخص این معاونت در بخشهای نمایشی و غیر نمایشی همچون «شیوه»، «موقعیت مهدی»، «حسینیه معلی»، «کلمه»، «از سرگذشت»، «بی کرانه»، «بگو بخند»، «مدرسه تلویزیونی ایران»، «پاورقی»، «ستاره ساز»، «محفل» و … به رییس جمهور گزارش داد.
بخشی از این بازدید به میز فیلمنامه اختصاص داشت که رئیس جمهور در جریان مجموعه فیلمنامههایی که تصویب و تایید شده است، قرار گرفت که با تامین اعتبار به مرحله تولید خواهند رسید.
در این بخش رییس قوه مجریه شاهد فیلمنامههای آثار فاخری همچون «پوریای ولی»، «خواجه نصیرالدین طوسی» و … بود.
مهدی نقویان رییس سیمافیلم با ارائه متون فیلمنامههای سریالهای الف ویژه «سلمان» و «موسی (ع)» و نیز کتاب فیلمنامه و پژوهش سریال «حضرت معصومه (س)» خواستار توجه دولت به این پروژههای ملی شد.
در این بازدید سیدمحمود رضوی تهیه کننده سریال «حضرت موسی (ع)» به تکنیک ساخت این سریال بزرگ و تفاوت آن با تولید سنتی، اشاره کرد.
رییس جمهوری نیز با تاکید بر ضرورت ساخت این سریال و علاقهمندی خود به این اثر تصریح کرد: تلاش خواهیم کرد تا بودجه مصوب مجلس برای این سریال را تامین کنیم.
همچنین رییس جمهور در ادامه به تماشای سکانسهایی از سریال «سلمان فارسی» و همچنین تجهیزات فنی، لباس و… به کارگردانی داوود میرباقری نشست و حسین طاهری تهیه کننده سریال از آخرین روند تولید جزییاتی ارائه کرد.
حجتالاسلام رییسی وعده کرد تا در آینده نزدیک سری به پشت صحنه این سریال بزند.
از دیگر بخشهای معاونت سیما که مورد توجه رئیس جمهوری قرار گرفت، میتوان به بازدید وی از تولیدات مرکز پویانمایی صبا اشاره کرد.
در این بازدید قائم مقام سیما، مدیران شبکههای یک، سه، رؤسای مراکز سیمافیلم و سیمرغ و مرکز تولید و فنی سیما، مشاور اجرایی و مدیر دفتر و مدیر روابط عمومی معاونت سیما هم حضور داشتند.
همچنین محمدحسین میثاقی، حامد سلطانی، محمدرضا باقری، المیرا شریفی مقدم و مجید یراقبافان هم از مجریان سیما حاضر در این نمایشگاه بودند و با رییس جمهوری گفتگو کردند.
محمد خزاعی در حکمی مجید زینالعابدین را به دبیری سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان منصوب کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی، محمد خزاعی در حکمی مجید زینالعابدین را به سمت دبیری سیوپنجمین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان منصوب کرد.
در متن حکم محمد خزاعی برای مجید زینالعابدین آمده است:
برادر ارجمند جناب آقای مجید زینالعابدین، نظر به تعهد، تخصص و تجربه مدیریت فرهنگی و جایگاه سازمانی در بنیاد سینمایی فارابی، جنابعالی به سمت «دبیر سی و پنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان» منصوب میشوید.
امید است با استعانت از خداوند متعال و با عنایت به برنامههای راهبردی سازمان سینمایی در این مسئولیت موفق باشید.
ضمن تشکر از زحمات و پیگیریهای برادر عزیز دکتر سیدمهدی جوادی در زمینه پیشبرد روند امور هماهنگی و برنامهریزی این دوره جشنواره، توجه به نکات و محورهای ذیل مورد تاکید است:
۱ – سرلوحه قرار دادن محورهای سه گانه «اخلاق، آگاهی و امید» به عنوان راهبرد مشترک همه جشنوارههای سازمان سینمایی در راهبری این رویداد سینمایی
۲- تلاش برای زمینهسازی جشنواره جهت ارتقاء کمی و کیفی تولیدات و غنای محتوایی سینمای کودک و نوجوان
۳- حفظ و ارتقاء جایگاه بینالمللی جشنواره به عنوان یکی از جشنوارههای مهم حوزه کودکان و نوجوانان
۴- بررسی شرایط بهینه برگزاری جشنواره اعم از سالانه یا دو سالانه بودن، شرایط برگزاری، شیوه و مکان برگزاری و… ناظر به آسیبشناسی ادوار گذشته
۵- لزوم چابکسازی ستاد جشنواره و اهتمام به صرفهجویی اقتصادی و اجتناب از هر گونه تشریفات زائد
۶- بهرهگیری از همه ظرفیتهای ملی و تمامی استانها جهت ارتقاء و گستردگی جشنواره با هدف ایجاد نشاط اجتماعی در مخاطبان کودک و نوجوان
۷- مشارکت گسترده اهالی سینمای کودک و نوجوان، منتقدان و اصحاب رسانه، جوانان متعهد و متخصص این عرصه و فعالان حوزه کودک و نوجوان
۸- توجه ویژه به ظرفیتهای استانها به لحاظ زیرساخت، منابع و میزان مشارکت و تعامل در زمینه تولید و میزبانی و مشارکت در این رویداد مهم هماهنگی، همکاری و همراهی موسسات و معاونتهای سازمان در برگزاری هر چه باشکوهتر جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان مورد نظر و حائز اهمیت است.
موفقیت جنابعالی و همکاران را از خداوند منان مسئلت دارم.
مجید زینالعابدین، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی- دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی و روابط بینالملل است و از جمله سوابق مدیریتی و اجرایی وی میتوان به مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر عامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی، رئیس شبکههای یک، سه و پنج سیما، دبیر شورای اتاق فکر سینما در رسانه ملی، رئیس شورای سیاستگذاری ورزش صداوسیما، رئیس شورای اقتصاد رسانه ملی، دبیر ستاد رسانهای مکتب شهید سلیمانی، دبیر بخش فیلم و سریال سومین و چهارمین جشنواره جام جم، عضو شورای عالی سیاستگذاری جشنوارههای تلویزیونی جام جم، عضو شورای عالی سیاستگذاری جشنوارههای مراکز استانهای صداوسیما، قائم مقام ستاد رسانهای رونق تولید در رسانه ملی و دستیار وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد.
این جمله از کیست؟ «اگر صداوسیما قصد دارد نهادی مانند ساترا را برای تنظیمگری بخش خصوصی داشته باشد، ابتدا باید مصوبه مجلس را دریافت کند. واگذاری تنظیمگری به هر نهادی نیازمند قانون است و نه آییننامه.»
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از مشرق؛ با تغییر رویکرد دولتها از تصدیگری به تنظیمگری و اِعمال حاکمیت ملی برای تنظیم فعالیتها در عرصههای گوناگون، نقش نهادهای تنظیمگر بسیار برجسته شده است. اگرچه در عرصههایی مانند رسانه بویژه رسانههای نوین، دنیا با استفاده از ظرفیتهای مردمی و بخش خصوصی، از این مرحله نیز گذر کرده و وارد عرصه تدبیرگری شده که همان حکمرانی رسانه است، اما همچنان نقش نهادهای تنظیمگر برای اِعمال حاکمیت ملی شایان توجه است. با ظهور پدیده همگرایی و کمرنگشدن مرزهای حوزههای رسانهای، مخابراتی و فناوری اطلاعات، رویکردهای گوناگونی برای نهادهای تنظیمگر لحاظ شده است.
مدتها خبرهایی از ساترا به عنوان یک نهاد تنظیمگر به گوش میرسید که قرار است مجمع صنفی را راه بیندازد. البته که این اتفاق میتواند سبب تعارضهای بسیاری شود.همچنین وجود یک مجمع صنفی شاید حتی یک رقیب جدی برای انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدیویی برخط محسوب شود و شاید مشابه این اتفاق را در همان دورهای شاهد بودیم که عسگرپور مدیرعامل خانهسینما بود و به نوعی میتوان به سبب فعالیتهای صنفیاش به عنوان مرد روزهای سخت هم شناخته میشود؛ روزهای سختی که در اواخر دولت دهم فضای سینما را چنان تنگ کرد که منجر به تعطیلی خانهسینما شد.
تاریخ به خاطر خواهد داشت که ایستادگی و سماجت محمدمهدی عسگرپور در مقام مدیرعامل این نهاد صنفی با همراهی و همدلی اکثریت قریب اتفاق اهالی سینما چطور نتیجه داد و منجر به لغو دستور انحلال خانهسینما شد.اگر خاطرتان باشد، در ابتدای دهه ۹۰ عملکرد خانهسینما و تغییر اساسنامه آن با انتقاد شدید جواد شمقدری در معاونت سینمایی همراه شد و به نوعی موجبات تعطیلی خانهسینما را فراهم کرد اما این تلاشهای بیوقفه عسگرپور مدیرعامل و هیأتمدیره وقت خانهسینما به همراه بیانیههای تند و تیز عده ای از اهالی سینما بود که مانعی شد بر انحلال دایمی آن. جدالهای کلامی عسگرپور با شمقدری و سیدمحمد حسینی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی را که بعضی از آنها در رسانهها منتشر میشد، یادتان هست؟
«خداوند را بسیار شاکرم که بعد از گذشت یکسال از مسئولیتتان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی غیر از مباحث کلی که گفتنشان چندان پیشزمینه و تجربه خاصی لازم ندارد، بالاخره سخنی در خصوص مسائل صنفی سینما گفتید و به قاعده «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» عیب و هنرتان را نمایاندید.» (نامه عسگرپور به وزیر ارشاد ۹ مهر ۱۳۸۹)
«در این نامه ادبیاتی از تودهمسلکهای سابق و لیبرالمنشهای امروز دیده میشود که سعی میکنند خشم و عصبانیت ناشی از عدم موفقیتهای سیاسیشان را جبران کنند. همصدایی و استقبال رسانههای بیگانه از این اقدام نیز خود قابل تأمل بود! خدا را شکر در جمهوری اسلامی آنقدر آزادی بیان هست که حتی هتاکان و بیادبان هم به نامهپراکنی بپردازند. از آنجا که پاسخ هتاکان در نزد عاقلان خاموشی است، در مقام پاسخگویی برنمیآییم. فقط جهت روشنگری چند مطلب ذکر میشود…» (پاسخ شمقدری به نامه عسگرپور۱۰ مهر ۸۹) و…
تمام این منازعات و مناقشات نشان از این داشت که عسگرپور هیچ رقمه در برابر دستور انحلال خانهسینما از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کوتاه نمیآید چرا که دلایل آنها را برای تعطیلی دایم این نهاد صنفی، منطقی و قانونی نمیدانست؛ نکتهای که در نهایت منجر شد به اینکه دیوان عدالت اداری حکم «انحلال» خانهسینما از سوی وزارت ارشاد را لغو کند. از آن روزها که بگذریم، حالا در دولت سیزدهم انگار تمام آن وقایع و اتفاقات دوباره تکرار میشود؛ با این تفاوت که اینبار کار برای عسگرپور به مراتب سختتر از ابتدای دهه ۹۰ است. اگر آن زمان تمرکز او بر ممارست از کیان خانهسینما بود و صرفاً با تیم جواد شمقدری در سازمان سینمایی طرف بود، حالا در سه جبهه از مواضع سینما و هنرمندان دفاع میکند.
حکایت یک ماجرای مسبوق به سابقه!
عسگرپور دبیر انجمن نمایش ویدیویی در خصوص تلاش ساترا برای گستردهتر کردن زمینه فعالیت خود با برگزاری مجمع و شکلدهی شورا و تدبیر انجمن در مقابل آن گفت: شبیه همین اتفاق در حوزه سینما نیز رخ داد.
در سالهای ۱۳۸۹ و ۹۰، مسئولان وزارت ارشاد وقت در مقابله با خانهسینما آمدند و گفتند که فعالیت شما خیلی برای ما مهم است و میخواهیم با هنرمندان در ارتباط باشیم، ولی بهتر است صنف کنار برود و افراد یکییکی جذب شوند. در آنجا هم گفتند هر کسی که میخواهد، میتواند ثبتنام کند و ممکن است نوبت به شما نرسد و…. این موجب شد عجلهای در میان گروهی از سینماگران بهوجود آید. البته اغلب سینماگران متوجه شدند که این کار شکل قانونی ندارد و وارد این جریان نشدند.
همانطور که اکنون ساترا که با ردیف بودجه و نه قانون اداره میشود، تقریباً با همان شیوه عمل میکند. مجموعه صداوسیما میتواند نهادهای درونی مربوط به خود را مدیریت کند. بنابراین اگر صداوسیما قصد دارد نهادی مانند ساترا را برای تنظیمگری بخش خصوصی داشته باشد، ابتدا باید مصوبه مجلس را دریافت کند. واگذاری تنظیمگری به هر نهادی نیازمند قانون است و نه آییننامه.
وی اعتقاد دارد چنین نهادی که با ابهامات قانونی قصد دارد فعالان پلتفرمها را جذب کند و مجمع عمومی تشکیل دهد، اسمی هم روی این مجمع عمومی نمیتواند بگذارد: موقعیت چنین است که یک مسئول تصمیم میگیرد مثلاً هفت یا هشت نفر از فعالان صنف را در کنار خود جمع کند، اما از آنجا که این کار مبنای قانونی ندارد، با آمدن مدیر بعدی وضعیت میتواند کاملاً تغییر کند. حالا ممکن است همکاران ما شتابزده عمل کنند و بگویند ما باید برویم و اگر نرویم اوضاع بد میشود؛ در سینما نتیجه این بود که هرچه سینماگران بیشتری رفتند، اوضاع سختتر شد.
همچنین مهدی کوهیان حقوقدان، از منظر حقوقی در خصوص اقدامات اخیر ساترا گفت: برنامه ششم توسعه همهچیز را روشن کرده و گفته است کل ماجرا باید به سازمانهای مردمنهاد و رگولاتوری از بخش دولتی واگذار شود. وی ادامه داد: آییننامه را هم که خود آقای رئیسی ابلاغ کردند و یک سال به صداوسیما و ارشاد وقت دادند که تصدیگریها و صدور مجوزها را به سازمانهای مردمنهاد واگذار کنند.او معتقد است بسیاری از عقبنشینیهای اعضای صنف در مقابل فشارهای ساترا بهدلیل ناآشنایی با محدوده اختیارات است.
اتحاد اعضا موجب قویتر شدن صنف میشود!
نوروزی بازرس انجمن نمایش ویدیویی گفت: آنچه که میتواند موجب قویترشدن صنف شود، اتحاد میان اعضاست؛ پلتفرمها و شرکتهای فعال در عرصه VOD با اتحاد و کنار هم قرار گرفتن میتوانند به یاری هم بیایند و موجب پیشرفت شوند. فراز و فرودهایی همواره بوده است، اما باید بتوانیم چالشهای عرصه تنظیمگری را به کمترین میزان برسانیم. اینکه بتوانیم موفقیتهای بیشتری بهدست آوریم، نیازمند این است که محکمتر از قبل کنار هم باشیم. اعضا بهواسطه همین همنشینیها میتوانند از مشکلاتی که برایشان ایجاد شده است، بگویند و این به اشتراک گذاشتن اتفاقات در انجمن میتواند منجر به ارائه پاسخهای محکمتر شود.
البته در این میان مجتبی توانگر رئیس کمیته اقتصاد دیجیتال مجلس ضمن انتقاد از اقدام جدید ساترا برای تشکیل مجمع «رصتا»، در نامهای به وزیر کشور خواستار توضیح درباره روند شکلگیری این مجمع شد.
او در این نامه نوشت که سازمان صداوسیما نیز در حالی بهعنوان فراگیرترین رسانه کشور از امواج این تغییرات متأثر گردیده است که در دوره جدید مدیریت این سازمان از یک سو شاهد افت محسوس کیفیت برنامههای تولیدی این سازمان هستیم و از سوی دیگر بهدلیل اتخاذ سیاستهای انحصارگرایانه و سراسر غلط در موضوع تنظیم مقررات صوت و تصویر از طریق تأسیس سازمانی به نام ساترا بدون طی مراحل و ضوابط قانونی، شاهد آن هستیم که تلاش داشته و دارد تا شرکتهای ارائه دهنده محتواVODها را تحت فشار قرار داده و تا مرز فیلترینگ بکشانند که با ایستادگی ریاست محترم جمهوری، دستگاه قضا و مجلس شورای اسلامی ناکام مانده است.
همچنین توانگر در ادامه ضمن گلایه از ایجاد یک نهاد صنفی نوشته است که در جدیدترین تحرکاتی از این جنس فشارها، سازمان صداوسیما همه تلاش خود را بر آن نهاده که در کنار نهاد غیرقانونی ساترا، یک نهاد به اصطلاح صنفی، با حضور شرکتهایی که برای آنها مجوز صادر کرده است، ایجاد کند.
دهنکجی به نهادهای نظارتی و قانونگذاری
او نتیجه این فرایند غلط راهاندازی رگولاتوری را مقابل بخش خصوصی و دهنکجی به نهادهای نظارتی و قانونگذاری در کشور از سوی این سازمان دانست و در ادامه نامه نوشت که اساساً ساترا با مجمع صنفی مذکور تعارض منافع دارد و چگونه ممکن است یکی به این شکل نادرست، حامی و در عمل متولی تشکیل مجمع دیگری باشد!؟
توانگر در پایان نامه نوشت که با توجه به آنکه ساترا، عجولانه و با وجود مخالفتهای فراگیر بسیاری از شرکتها و مجامع صنفی فعال این حوزه، در حال تأسیس غیرقانونی مجمع مذکور با دادن فراخوان و برگزاری انتخابات برای تعیین هیأت رئیسه آن است، خواهشمند است در پاسخگویی به سؤالات سه گانه فوقالذکر تسریع فرمایید.البته پیش از این سعید مقیسه رئیس ساترا بخشی از این ممیزیها را ناظر به سیاستهای محتوایی دانست و گفت: ما در این حوزه هم قوانینی تدوین کردهایم که به طور مثال پلتفرمی که بخواهد سریالی را بیدلیل برای مخاطب پخش نکند، مورد سؤال واقع میشود.
گاهی اتفاقی رخ میدهد، مشکل فنی پیش میآید و گرفتاریای وجود دارد که مستدل است اما زمانی هست که قابل قبول نیست و حقی از مخاطب ضایع میشود که ما ورود میکنیم.همچنین در ادامه مقیسه خود را لزوماً مرجع تصمیمگیری در این موارد ندانست و گفت: ما راهکارهایی داریم که از انحصار جلوگیری شود. انحصار در بازار، خرابکننده صنعت است. حتی اگر یکی بیاید و رقیب نداشته باشد، ما به روشهای مختلف سعی داریم بازار برای همه فراهم باشد و جلوی ایجاد انحصار را بگیریم.
صدا و سیما مسئول انحصاری صوت و تصویر فراگیر
از طرفی پیمان جبلی رئیس سازمان صداوسیما درباره جایگاه قانونی ساترا عنوان کرد که اصل ۱۷۵ قانون اساسی، سازمان صداوسیما را بهعنوان مسئول انحصاری صوت و تصویر فراگیر در کشور مشخص کرده است. تفسیر شورای نگهبان که به منزله قانون اساسی است و به همان اندازه اعتبار دارد، در سال ۱۳۷۹ دستور العملها را بهصورت مطلق تفسیر کرده و در واقع حکمرانی در آنجا هم به عهده صداوسیما است.
همچنین وی در حاشیه اختتامیه جشنواره «پژواک» در پاسخ به سؤالی درباره پخش سریالهای خانگی از تلویزیون گفت: برخی از طرحهایی که به ساترا ارائه شده کاملاً با اولویتهای فرهنگی جامعه ، ضرورتها و نیازهای فرهنگی جامعه منطبق است. آنچه که ذائقه فرهنگی و سالم جامعه به آن نیاز دارد و ما هم اینها را با دوستانمان در ساترا بررسی کردهایم،این که هم طرحهای اینچنینی را تشویق کنند و هم اگر طرحهای اینچنینی وجود دارد به حوزههای مختلف سیما معرفی شود. اگر حتی امکان داشته باشد مشارکت در تولید آنها برای تبلیغ و ترویجش هم وجود دارد. البته جبلی اضافه کرد: ما به شیوههای مختلف هم مشارکت میکنیم، هم تبلیغ و ترویج و هم تیزرهای آنها را در سیما خواهیم داشت و حتی میتوانیم حق پخش آنها را خریداری کنیم. تا الان مورد خاصی اسم نبردهاند اما اخبار خوبی میرسد که طرحهای خوبی رسیده است. به محض اینکه کارهای فاخری که قابل حمایت و پشتیبانی است وجود داشته باشد به این وعده عمل میکنیم. همه این ماجرا ادامه داشت تا اینکه حسین زارعی در خبرها از تشکیل مجمع رسانههای صوتو تصویر فراگیر ایران و رأیگیری توأمان حضوری و برخط این مجمع در ششم اردیبهشتماه خبر داد.
او عنوان کرد: این مجمع بهنوعی نهاد صنفی تصمیمساز در حوزه رسانههای صوت و تصویر فراگیر است و اعضای آن همه ۳۶۷ رسانهای هستند که از ساترا مجوز دارند. البته زارعی این مجمع را در تحقق منافع عمومی جامعه در حوزه حاکمیتی و کاربران دارای نقش عمدهای دانست و منشأ خیر وبرکت برای کاربران و البته ساترا عنوان کرد.همچنین او معتقد است که رسانههای صوت و تصویر فراگیر با تشکیل این مجمع، هویت و نقشی تأثیرگذار پیدا میکنند.
زمان گذشت و در تاریخ مذکور یعنی ششم اردیبهشت مراسم انتخاب اعضای شورای راهبری مجمع رسانههای صوتو تصویر فراگیر ایران با حضور رئیس و مدیران ساترا و نماینده سازمان بازرسی کل کشور و با مشارکت ۱۶۵ سکوی دارای مجوز از ساترا بهصورت برخط و با حضور فیزیکی تعدادی از سکوهای دارای مجوز برگزار شد و شاهد اعلام تعدادی از اسامی در آن بودیم که بر اساس آرای واصله، هشت منتخب قطعی و اعضای اصلی شورای راهبری مجمع رصتا به ترتیب میزان آرا، عبارتند از: مهدی شاملو مدیر رسانه آنتن، لیلا آمره مدیر رسانه هابینا، آرش دارابیان مدیر رسانه اپیزود، امیر رضاخانیان مدیر رسانه گپ فیلم، محمدعلی طهرانچی مدیر رسانه بادصبا، فرزاد آذریپور مدیر رسانه هاشور، سامان مرادحسینی مدیر رسانه روستا تیوی و امیرحسین حیدری مدیر رسانه تماشاخونه.
همچنین سیدامین موسوی از رسانه آپرا و مهران دهنمکی از رسانههای آریو و اسپرت پلاس بهعنوان عضو علیالبدل در شورای راهبری مجمع رصتا انتخاب شدند.
البته سعید مقیسه رئیس ساترا پیشتر از حضور نمایندگان اعضای شورای راهبری مجمع رصتا در شورای صدور مجوز تولید، شورای صدور مجوز انتشار، شورای حمایتهای محتوایی مانند توزیع بستههای محتوای سازمانی، شورای حمایتهای دولتی مانند توزیع بودجههای دولتی مانند تبصره ۶ و مانند آن، شورای صندوق تسهیلات، شورای حمایتهای اختصاصی ساترا مانند بهرهمندی از تسهیلات مجموعه آومیک، شورای داوری و میانجیگری برای رفع اختلافهای احتمالی بین مجوزگیرندگان یا عوامل تولید، شورای رسیدگی به تخلفات، شورای تدوین مقررات، شورای تنظیمگری دادهمحور و فناوری، شورای تعیین صلاحیت حرفهای، شورای رقابت ساترا، شورای نمایشگاه و جشنواره «رصتا»، شورای ارزیابی و رتبهبندی رسانهها، شورای سواد رسانه، شورای ممیزی بعد از انتشار و شورای نقشه بازار خبر داده بود.۷۶ سکوی دارای مجوز از ساترا بهعنوان کاندیدای عضو شورای راهبری مجمع رصتا ثبتنام کرده بودند که با انصراف ۲ سکو از سکوهای کاندیدای عضویت در شورای راهبری مجمع رصتا، انتخابات این مجمع در تاریخ ششم اردیبهشت ماه با مشارکت ۱۶۵ سکوی دارای مجوز از ساترا برای انتخاب هشت عضو اصلی و ۲ عضو علیالبدل شورای راهبری مجمع رصتا از میان ۷۴ کاندیدای قطعی برگزار شد.همانطور که انجمن صنفی که همزمان در زمان مدیریت عسگرپور بهعنوان مدیرعامل خانه سینما تشکیل شد و با گذشت سالها خبری از فعالیت آن انجمن نیست، بعید نیست که این بار هم عسگرپور برنده میدان باشد و مجمعی که از سوی ساترا تشکیل شد، با شکست روبهرو شود.باید منتظر ماند و نتیجه فعالیتهای مجمع صنفی ساترا را رصد کرد، اما به نظر میرسید که ساترا باید همه فعالیتهایش را در همان مجموعهاش انجام میداد، چرا که تاریخ ثابت کرده است تشکیل و وجود چنین مجامع صنفی نمیتوانند کاری از پیش ببرند جز آنکه باگهای قانونی بسیاری را پیش پای صنوف قرار دهند.
سیدرضا میرکریمی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «نگهبان شب» ضمن تشریح نسبت این فیلم با جامعه امروز تأکید کرد بهعنوان سازنده فیلم هنوز در فضای آن، گرفتار است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، او خالق بخشی از خاطرات دوران کودکی هم نسلان من است، همان زمانی که گرچه برنامههای کودک آهنگین شده بودند، اما یک نفر ایدهاش این بود که سرودهایی برای ایام هفته داشته باشد تا روزها را برای کودکان دوستداشتنی کند.
کارگردانی که گرچه با آثاری برای کودکان آغاز به کار کرد بعدها اما از این مسیر فرمان چرخاند تا سینمایش یکی از انسانیترین مفاهیم را با خود به همراه داشته باشد؛ از رضا میرکریمی میگویم. او که حتی منفورترین شخصیتها را هم در فیلمهایش مورد قضاوت قرار نمیدهد. نه آنها را آنچنان سیاه نشان میدهد نه برایشان حکمی میدهد؛ این سرنوشت محتوم و مختوم کاراکترهای اوست.
کارگردانی که گرچه در لایههای زیرین آثارش همواره انتقادهای اساسی به اجتماعش داشته اما هرگز امید را از دست نداده و این جامعه را قابل ترمیم دانسته است.
رضا میرکریمی اما هنوز برای من کارگردان «خیلی دور خیلی نزدیک» است همانجا که سرگشتگی شخصیت فیلمش چیزی را در انتهای وجودمان برمیانگیخت تا به گفته خودش این غم از جنس حسرت باشد، همان سرگشتگی که بعدها در دیگر فیلمهایش هم تجلی پیدا کرد تا آن را نوعی گرفتاری توصیف کند.
این روزها او فیلم سینمایی «نگهبان شب» را روی پرده دارد، فیلمی که گرچه در چهلمین جشنواره فیلم فجر قدر دید اما نوع اکرانش باعث شد تا او زبان به گلایه بگشاید. فیلمی که باز هم از اخلاق صیانت میکند، حکم نمیدهد و در عین حال نقادانه است.
به بهانه این فیلم با رضا میرکریمی به گفتگو نشستیم که مشروح قسمت نخست این گفتگو را در زیر میخوانید:
* شما قبل از ورود به دنیای سینما، به واسطه کارگردانی مجموعه «نماهنگهای ایام هفته»، نقش پررنگی در خلق یک نوستالژی جمعی در دوران کودکی همنسلان من دارید. شما کار خود را با دنیای کودکان آغاز کردید و میتوان این سابقه را پیوند داد به نقشی که برای کودکان در فیلمهای سینمایی خود قائل هستید. کاراکترهایی که همواره فضای تلخ روایت را تلطیف میکنند و گویی نقطه امید هستند. مضافبر اینکه برگبرنده آن نماهنگها که در تأثیرگذاری و ماندگاری آنها هم موثر بود، نگاه غیرایدئولوژیک به دنیا، از نگاه کودکان بود، که همچنان نشانههای این رویکرد را هم میتوان در تجربههای سینمایی شما رصد کرد. اگر موافقید با مرور همین تجربه گفتگو را شروع کنیم.
ساخت این نماهنگها که به آن اشاره کردید و اتفاقاً برای خود من هم بسیار خاطرهانگیز است به حوالی سال ۷۴ یا ۷۵ بازمیگردد. من به دلایلی، قبل از ورود به عرصه کارگردانی و ساخت فیلم، سفرهایی به خارج از کشور داشتم. متوجه شدم به واسطه مهاجرتهایی که در آن سالها صورت میگرفت و حجمشان نسبت به امروز خیلی کمتر هم بود، نوزادانی دارند در خارج از کشور متولد میشوند که موطن اصلی خود را ندیدهاند و دوران رشد خود را در کشوری دیگر طی میکنند. آن زمان برایم مسئله شد که ما برای این بچهها چه محصول فرهنگیای میتوانیم بسازیم که کلماتی مشترک از زبان مادریشان تبدیل به ملکه ذهنشان شود. همین ایده بذر اولیه ساخت آن مجموعه نماهنگ شد.
بهتعبیری مثل باقی کارهای من، هیچکس ساخت این نماهنگها را به من پیشنهاد نداد. با چند نفر از شرکا، دفتری داشتیم که در آن کارهایی را مثل «بچههای مدرسه همت» و یا «ماجراهای آفتاب و عزیز خانوم» را میساختیم. شاید جزو اولین دفاتر بخش خصوصی بودیم که برای تلویزیون کارهایی را تولید میکردیم. این نماهنگها را اما بیشتر برای بچههای خارج از کشور ساختیم. خب به خاطر همکاری و رفاقتی که با محمد رضا علیقلی داشتم با او در میان گذاشتم. او پیشنهاد ساختن یک «اپرت» بر اساس افسانه دوازده برادر – ماههای سال داشت و به این نتیجه رسیدیم که روزهای هفته را ابتدا بسازیم و بعد برویم سراغ ماهها.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم
در همان همفکریها مطرح شد که بسیاری از شعرهای کودکانه ما و سرودههای فولکلوری که همه حفظ هستیم، مشخص نیست ریشهاش کجاست. خیلی از آنها حتی ساختار روایی علی و معلولی و معنایی هم ندارند و کلماتش الزاماً به هم ربطی هم ندارند و صرفاً به دلیل آنکه هموزن بودهاند در کنار هم قرار گرفتهاند و تبدیل به شعر شدهاند. مثلاً اتل متل توتوله یا امثال آن. با این وجود ما با همین اشعار بزرگ شدیم. از خودمان پرسیدیم آیا ما هم میتوانیم شروعکننده خلق چنین آثاری برای آیندگان باشیم.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم. گویی خود بچهها این شعرها را گفتهاند. از طرفی به پیشنهاد علیقلی تصمیم گرفتیم برای موسیقی این نماهنگها یک کار پروپیمان و ارکسترال بگذاریم. اتفاقی که تا آن زمان سابقه نداشت و غالباً موسیقی بچهها با گروههای کوچک جمع میشد. در وهله اول هم بهعنوان یک پدر حالم خوب میشد. من چون زود ازدواج کرده بودم، زود هم بچه دار شدم و آن موقع احساس میکردم که بچههای من نیاز به این محصولات دارند. اولین جایی هم که از آنها استفاده میشد در دستگاه پخش ماشین خودم و برای بچههای خودم بود. اینگونه اولین بازخوردها را هم از آنها میگرفتم.
* و همان زمان هم کارها از صداوسیما پخش شد؟
اتفاقاً در آن مقطع این کارها روی دست ما ماند! تا دو سال تلویزیون حاضر نشد این کارها را از ما بخرد. میگفتند که چی؟ چرا باید برای بچهها بخوانیم «شنبه یه سیب سرخه!»
* به تعبیری به دلیل همان فقدان نگاه ایدئولوژیک نمیتوانستند با این کارها ارتباط بگیرند!
بله. بعد از دو سال بود که سراغ این کارها آمدند و حاضر به پخش آنها شدند.
* تقریباً میشود حوالی سال ۷۶ و احتمالاً تغییر نگاهها به مقوله فرهنگ و هنر، در این زمینه بیتأثیر نبود.
حتماً که این تغییر نگاهها بیتأثیر نبود. گروه کودک شبکه یک در آن زمان این کارها را از ما خرید. با همان امکاناتی هم که داشتیم، با هزینهای بسیار کم، کلیپهایی هم برای آنها ساختیم. امضای من پای این کلیپها هست و به آنها افتخار هم میکنم اما وقتی امروز آنها را میبینم، با خودم میگویم واقعاً با چه امکانات اندکی این کارها را ساختهایم. سالها از پخش این نماهنگها میگذرد و در این سالها آدمهایی مثل شما زیاد دیدهام که وقتی متوجه میشوند من هم نقشی در تولید این نماهنگها داشتهام و ایدهاش برای من بوده است، میگویند خاطرات بسیاری برای ما ساختهاید و ما با این نماهنگها بزرگ شدهایم. این همان هدفی است که از ابتدا به دنبال آن بودیم.
* همین زاویه نگاه به دنیای کودکان هم بعدها به جهان فیلمهایتان تسری پیدا کرد. حتی در همین فیلم «نگهبان شب» هم درست است که آن پسربچه نقش کوتاهی دارد اما واقعاً حضورش در تلطیف فضا موثر است.
این بچهها تقریباً در همه فیلمهایم هستند. من کارم را با تولید اثر برای کودک و نوجوان آغاز کردم و به نوعی سینما را از طریق همین دنیای بچهها شناختم. فیلم اولم «کودک و سرباز» هم بهنوعی مدیون بازیگر نوجوان و دنیای کودکانهاش بود. گویی زیربنای فکری و شناخت من از سینما، عجین با دنیای کودکان بوده است. این تأثیر صرفاً هم به حضور کاراکترهای کودک در فیلمهایم محدود نمیشود و بلکه یک حس کودکانه و همچنان زنده، حتی در کاراکترهای بزرگسال فیلمهای من هم وجود دارد که ممکن است ریشهاش در همین مسئله باشد.
* فیلم «نگهبان شب» مانند دیگر آثار شما، نگاه و روایتی اخلاقمدارانه دارد. در شرایطی که به نظر میرسد به واسطه مشکلات مختلف، پایبندی به اخلاقیات در جامعه کمرنگ شده است، چگونه میتوانید همچنان از این نگاه اخلاقگرایانه در آثارتان محافظت کنید؟
اگر بخواهم آدم عافیتاندیشی باشم و بابت حرکت برخلاف جهت آنچه به تعبیر شما در جامعه در حال اتفاق افتادن است، هزینه پرداخت نکنم، باید از پافشاری روی این نوع از قصهپردازی دست بردارم. البته من این رویکرد را آرمانگرایی نمیدانم. به نظرم این شکل از نگاه یک جور دعوت برای بازگشت به خویشتن است. تلاش برای متوجه کردن مردم جامعه به خودشان است تا بخشی از مسئولیتهای برزمینماندهشان را برعهده بگیرند. من این اخلاقگرایی را یک راهنجات میبینم. نه صرفاً به عنوان یک فیلمساز که بهعنوان عضوی از یک جامعه که نگران سرنوشت خانوادهام هستم چنین نگاهی دارم. فکر میکنم یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود. من شخصاً همیشه آدم امیدواری بودهام…
یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود
* اتفاقاً بد نیست بگویید ریشه این میزان از امیدواری کجاست؟ آن هم در شرایطی که شاهدیم خیلی از فیلمسازان جوانتر ما که مشخصاً در عرصه سینمای کوتاه آثاری را تولید میکنند، گرفتار یک سیاهبینی افراطی نسبت به شرایط پیرامونی خود شدهاند.
معتقدم بخشی از این «امیدواری» من، غیرواقعی نیست. متأسفانه ما گاهی تحتتأثیر برخی حاشیههایی که خودمان برای خودمان ساختهایم، آمار غلطی از اجتماع خودمان داریم. واقعاً اوضاع آنقدر که برخی از ما فکر میکنیم، بد نیست. اخلاق، اینقدر که ما فکر میکنیم در جامعهمان تعطیل نشده است. طبق یک قاعده جهانی، اخبار بد معمولاً سریعتر پخش میشوند و اخبار خوب هستند که طرفدار ندارند.
مضافبر این، وقتی به فرهنگ خودمان مراجعه میکنیم، اخلاق را صرفاً نباید یک ابزار ارتباطی بدانیم. اخلاق ناشی از یک رضایتمندی شخصی است. آدمهایی که از اخلاقی رفتار کردن خود راضی هستند، هیچگاه نسبت به آن تفاخر ندارند و نمیخواهند منت این اخلاقی بودن خودشان را بر سر دیگران بگذارند. به همین دلیل هم از رفتار اخلاقی این گروه، هیچگاه خبری تولید نمیشود. بخشهایی از جامعه امروز ما هستند که همچنان به وظایف و مسئولیتهای خود پایبندند اما هیچ خبری تولید نمیکنند، چون اصولاً دنبال به رخ کشیدن خود نیستند.
از طرف دیگر هم ما انگار در رقابت با یکدیگریم تا دردهای خود را به رخ هم بکشیم. بدترین نقیصهای هم که این اواخر بیشتر گریبانمان را گرفته این است که میخواهیم نقش خودمان را در همه مشکلات پدید آمده کتمان کنیم. مدام بهدنبال یک عامل بیرونی برای مشکلاتمان میگردیم. مجموعه این ساختار فکری است که منجر به ناامیدی برخی از ما شده است. یک بار اگر این حاشیهها را کنار بگذاریم و فارغ از برداشتهای کاذب به جامعه خود نگاه کنیم، حتماً جای امیدواری وجود دارد. نکته دیگر هم اینکه بخشی از این امیدواری به باورهای دینی من بازمیگردد. براساس این باور اصالت همواره با آدمهایی است که میتوانند خودشان جامعهای خوب برای خودشان بسازند. من هم در کار همین آدمها هستم و در موردشان فیلم میسازم.
* اگر عدهای بهواسطه همین نگاه، رضا میرکریمی را محکوم به محافظهکاری کنند، چه پاسخی دارید؟
نه فقط محافظهکاری، شاید حتی عدهای بگویند که سادهلوحم! گاهی با خودم فکر میکنم در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم. به همین دلیل ترجیح میدهم در دسته همینهایی باشم که سادهلوح به نظر میرسند. البته که تعبیر من درباره این گروه سادهلوحی نیست. به نظرم این گروه از جامعه امیدی توأم با خوشبینی دارند. همین خوشبینی ما نسبت به یکدیگر است که میتواند همچنان جامعه را سرپا نگه دارد.
در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم
* این «خوشبینی» تعارضی با «واقعبینی» دارد؟
نه. مگر واقعبینی چیست؟ شما وقتی میخواهید درباره حادثهای که همین امروز در حال وقوع است موضعگیری کنید، جنسی از واقعبینی این است که همه اتفاقات حول و حوش حادثه را در مختصات زمانی و مکانی همین امروز ببینیم، جنسی دیگر از واقعبینی این است که این اتفاق را در بستر تحولات ۱۰۰ سال اخیر ببینید و تحلیل کنید. هر دو مورد هم اسمشان «واقعبینی» است.
ممکن است در نوع دوم شما متهم به محافظهکاری شوید و در نوع اول همه شما را تشویق کنند که آفرین، چقدر تو متعهدی و عجب کنشگر قدرتمندی هستی! در حالی که من هر دو رویکرد را واقعبینی میدانم و اتفاقاً معتقدم کسی که وقایع را در یک پرسپکتیو وسیعتر میبیند و با در نظر گرفتن سابقه تاریخیاش تحلیل میکند، بهتر متوجه فرآیندها و برآیندهاست، به همین دلیل هم نتیجهگیریهای دقیقتری میتواند داشته باشد و نسبت به کسانی که کاملاً متمرکز بر زمان و مکان حیات خود هستند، میتوانند افقهای درستتری را هم تعیین کنند. به عنوان مثال در همین اتفاقات سال گذشته، کشمکشی بهوجود آمد که عدهای میگفتند همه سلبریتیها و چهرهها باید به میدان بیایند…
* اصرار داشتند که همه باید اعلام موضع کنند!
دقیقاً. اینوریها میگفتند باید این موضع را بگیری و آنوریها میگفتند باید اینها را بگویی! هر دو طرف هم مدعی بودند که «مردم» به شکلی حداکثری پشتشان هستند و اگر با آنها همراه نشوی، به مردم پشت کردهای! واقعیت این است که وقتی نزاعی شکل میگیرد دیگر زمان مناسبی برای وزنکشی نیست، چرا که آمارها هم دیگر خیلی دقیق نیست و همهچیز رنگ و بوی احساسی دارد. در آن شرایط احتمالش بود که ما متهم به تعبیرهایی بشویم که خیلی هم باب شده بود؛ از وسطبازی تا محافظهکاری!
من اما معتقدم وظیفه من بهعنوان هنرمند این است که اساساً اجازه ندهم کارها به نزاع و دعوا بکشد. من اگر کارم را به خوبی بلد باشم، میتوانم بهموقع هشدار بدهم و با نگاهی پیشگیرانه، شرایطی که میتواند ما را در بزنگاههای سخت قرار دهد را پیشبینی کنم. باید بتوانم درباره شکافها و تضادها حرف بزنم و همزمان چراغ یک مطالبهگری توأم با مدارا را روشن نگه دارم.
* این همانکاری است که «نگهبان شب» هم به نوعی انجام میدهد. فیلم انگار یک سال زودتر دارد درباره چکی که ممکن است «رسول» بخورد، هشدار میدهد. انگار میگوید کاش مراقب باشیم که به این سیلی نرسیم!
دقیقاً. اصلاً بگذارید عقبتر برویم. مگر در «زیر نور ماه» صحبت از یک تضاد آشکار صحبت نبود. مگر آنچه در مدرسه علمیه گفته میشد، با آنچه در متن جامعه جریان داشت کاملاً متفاوت نبود. گفتیم کسی هم که میان این دو فضا پل میشود، نه میتواند حرفهای این طرف را به آن طرف برساند و نه میتواند همه آنچه در جامعه میبیند، صحبت کند. این نشاندهنده یک شکاف است. جالب اینکه همان ۲۵ سال پیش، در بخشی از روایت همین شکاف حتی به موضوع حجاب هم اشاره کرده بودیم.
بعدها در فیلم «به همین سادگی» هم هشدارم این بود که ما باید هرچه زودتر درباره یک جمعیت خاموش از زنان، که دچار بحران هویت شدهاند، صحبت کنیم. زنانی که به دلیل توسعه بیقواره و بدون پیوست فرهنگی کلانشهرها مهاجر خیز، دچار این بحران شدهاند و من همان زمان احساس میکردم که باید درباره این زنان صحبت کنیم. حتی آمارهای هم موجود بود که نشان میداد آمار طلاق در این قشر سیر صعودی پیدا کرده است. در فیلم «دختر» هم برخی مسائل را مطرح کردیم اما هیچکدام از این هشدارها جدی گرفته نشد. مشکل اصلی ما این است که گویی در سیاستگذاریهای کلان کشور، «فرهنگ» کرسی مطمئن و صاحبرأیای ندارد. به نظر نمیرسد که فرهنگ بهعنوان یکی از عناصر تاثیرگذار در پیشرفت کشور محسوب شود. همچنان که همواره آموزش و پرورش هم اولویت آخر کابینه دولتها اعم از چپ و راست بوده است.
سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند
معتقدم فرهنگ، اصلیتری عنصر تأثیرگذار در پیشرفت است. ما اگر تا ابد هم به دنبال توسعه سیاسی اقتصادی برویم، تا زمانی که برای ضعفهای فرهنگی چاره جویی نکنیم، به هیچ نقطه مطلوبی نخواهیم رسید. لاجرم در مقاطعی مجبور میشویم بایستیم و به عقب برگردیم. وگرنه مثل حوادث سال گذشته ناگهان به یک دیوار میخوریم و نمیفهمیم از کجا خوردهایم! همه این مسائلی ناشی از کم کاریها و کج فهمیهای فرهنگی است. نپرداختن به پارادوکسها و تضادهایی که همهشان هم ریشه فرهنگی دارند و به رسمیت نشناختن این پارادوکسها، منجر به این حوادث میشود. سینما سنسور بسیار خوبی برای تشخیص این شکافهاست.
به همین دلیل هم سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. همین سوژهها دستمایه تولید فیلمهایی میشود که مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند. همه این آثار قابل تحلیلاند.
چه سالی فیلم «گشت ارشاد» در سینما ما ساخته شد؟ از آن روز تا روزی که حادثه فوت مهسا امینی اتفاق افتاد، چقدر زمان داشتیم که لااقل درباره این مورد بیشتر مطالعه کنیم. بررسی کنیم که آیا سیاستهای مبتنیبر یک نظم آمرانه، بهتنهایی میتواند کاری را از پیش ببرد؟ آیا حفظ صورت ظاهر در یک جامعه در حال رشد، کفایت میکند؟
* فیلم «نگهبان شب» هماناندازه که امید دارد، راوی تلخیها هم هست. همه چیز گویی در فیلم شما در میانه بودن و نبودن تصویر میشود؛ مانند همان بنر بزرگی که شعار عدالت روی آن است اما دستخوش باد است! بهعنوان مخاطب احساس میکنم هنوز در فضای فیلم شما گرفتار ماندهام!
میدانید چرا؟ چون من خودم هم هنوز گرفتارم! زمانی که میخواستم فیلم «نگهبان شب» را بسازم، کاراکترهایی را در دل داستان گذاشتم که میدانستم شاید بابت آنها از طرف برخی که فکر میکنند نسخههایی از قبیل بیایید دست در دست هم بدهیم و با هم مهربان باشیم، کهنه شده، فحش هم بخورم، اما در عین حال نمیخواستم نگرانیها و اضطرابهای خودم را نسبت به وضعیت موجود نادیده بگیرم. من همه بحرانهایی که به نظر میرسد به بنبست رسیدهاند و انگار راهحلی هم ندارند را در همان لایه «یکی بود یکی نبود» فیلم روایت کردهام، بهعنوان شرح حال جامعهای که در آن زندگی میکنیم، در عین حال همچنان دارم میگویم همین جامعه از سلولهایی تشکیل شده است که همان انسانها هستند. این انسانها اگر نگاه رو به آینده داشته باشند، همچنان عناصری مانند گذشت و محبت در وجودشان باشد و مانند همان کلیدواژه «جنم» در فیلم، مسئولیتپذیر هم بشوند، امید به بهبودی هم وجود خواهد داشت.
همه اتفاقات بدی که رخ داده و برخی تلاش دارند آن را یک فاجعه غیرقابل جبران بدانند. آنچه به راحتی اتفاق نمیافتد، اتفاقاً این است که من یادم برود چه کسی بودهام و چه کارهایی میتوانم انجام دهم. بابت همین است که این پارادوکس که به آن اشاره میکنید در فیلم وجود دارد چراکه در وجود خود من هم هست. من نمیخواستم فیلمی بسازم و برای مشکلات یک راه حل دقیق ارائه بدهم. اصلاً کارم این نیست و بلد هم نیستم.
* و بازنمایی همین پارادوکسها گاهی کام مخاطب «نگهبان شب» را تلخ میکند.
البته تلخی همیشه هم چیز بدی نیست. بعضی وقتها ما برای آنکه نسبت به روشهای غلطی که در پیش گرفتهایم تردید کنیم، نیاز داریم که دچار بحرانهای تلخ شویم. حتی برای مدتی لازم است احساس لاعلاجی کنیم و مدام با خود بگوییم شاید دیگر راهی وجود ندارد. همه این احساسها میتوانند به موتورهای محرکه ما در مسیر رسیدن به اصلاح تبدیل شوند. من این اصلاح را در تغییر تکتک افراد دیدهام. معتقد نیستم که راه اصلاح، افزایش شکافها و کوبیدن بر طبل دوقطبیهاست. حالا عدهای میخواهند از آن خوششان بیاید یا نیاید!
رئیس سازمان سینمایی کشور و رئیس هیات امنای بنیاد سینمایی فارابی طی حکمی مجید زینالعابدین را به سمت مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی منصوب کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی، متن حکم مدیرعامل جدید بنیاد سینمایی فارابی به این شرح است:
برادر ارجمند جناب آقای مجید زینالعابدین با سلام و تحیت؛
نظر به تخصص و تعهد، تجربه مدیریت فرهنگی و روحیه انقلابی و جهادی و به استناد مصوبه جلسه شنبه هفدهم تیرماه هیات امنای بنیاد سینمایی فارابی، جنابعالی به موجب این حکم به سمت مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی منصوب میشوید.
با عنایت به بازتعریف مأموریتها و رویکرد هیات امناء در کلان برنامههای بنیاد سینمایی فارابی و همچنین، تمرکز فعالیتهای این بنیاد بر اجرای سیاستهای جدید سازمان سینمایی در عرصه سینمای حرفهای و ارتقا جایگاه صنعت سینمای ملی متناظر به کلان برنامههای پنجساله بنیاد، امیدوارم فصل نوینی در عملکرد این بنیاد محقق شود. امید است با تلاش جنابعالی و با همفکری شوراهای عالی تولید، بینالملل و جشنوارههای سازمان سینمایی شاهد شکوفایی بیش از پیش سینمای ملی جمهوری اسلامی ایران باشیم. توفیقات جنابعالی را در ظلّ توجهات حضرت ولیعصر (عج) از خداوند خواستارم.
بر خود فرض می دانم از زحمات و خدمات ارزشمند آقای سید مهدی جوادی در دوران تصدی این مسئولیت بویژه در زمینه حمایت و رونق تولیدات سینمایی در سال گذشته قدردانی و سپاسگزاری نمایم.
مجید زینالعابدین دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی و روابط بینالملل است و از جمله سوابق مدیریتی و اجرایی وی میتوان به مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیر عامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی، رئیس شبکههای یک، سه و پنج سیما، دبیر شورای اتاق فکر سینما در رسانه ملی، رئیس شورای سیاستگذاری ورزش صداوسیما، رئیس شورای اقتصاد رسانه ملی، دبیر ستاد رسانهای مکتب شهید سلیمانی، دبیر بخش فیلم و سریال سومین و چهارمین جشنواره جام جم، عضو شورای عالی سیاستگذاری جشنوارههای تلویزیونی جام جم، عضو شورای عالی سیاستگذاری جشنوارههای مراکز استانهای صداوسیما، قائم مقام ستاد رسانهای رونق تولید در رسانه ملی و دستیار وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی به نقل از سخنان حضرت علی (ع) گفت: دشمن شما قوی نیست، شما ضعیف هستید. باید بین شهادت و ذلت یکی را انتخاب کنید.
به گزارش سینمای خانگی از تسنیم با محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره شیطنتهای برخی از کانالهای مجازی و القای نادرست مواضع وزارتخانه در خصوص این مصوبه و نظارت بر نمایشخانگی، همچنین برخی شایعات درباره سازمان سینمایی و مجوز دادن به پخش فیلمهای سینمایی خارجی در پلتفرمهای خانگی صحبت کرد که در ادامه مشروح آن آمده است:
ما تفکیک و تقسیم وظایف روشنی داریم/ کارگروه مشترکی با ابلاغ رئیسجمهور در حال شکلگیری است
* تسنیم: برخی رسانهها شیطنت میکنند و حرف ضد و نقیض درباره مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و نظارت بر صوت و تصویر فراگیر؛ روزی از عبارت عمده نظارتها بر نمایشخانگی برعهده وزارت ارشاد استفاده میشود و روزی ۹۰ درصد مدیریت بر نمایش خانگی با وزارت ارشاد است؛ تکلیف چیست؟
ما در این حوزه تفکیک و تقسیم کار روشنی داریم در بند یک آن توافقنامه همه وظایفی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا امروز در حوزه فضای خارج از صوت و تصویب فراگیر دارد، طبق این مصوبه و قانون بر عهده وزارتخانه قرار گرفته است. به جز چند مورد خاص از جمله بحث سریالها که آنجا نمایندگانی از ارشاد کنار دوستان هستند و در بحث پخش زندهها هم این تفکیک اتفاتق افتاده است. در واقع حدود دو مورد از این وظایف نیز که در اختیار همکارانمان در صداوسیما به دلیل نزدیکی کارکردش با این کار در آنجا همکارانم در شوراهای صدور مجوز و ساخت آن حضور دارند.
همچنین برای اینکه سیاستها و یک برنامه کاملی هم اتفاق بیفتد کارگروه مشترکیای با ابلاغ رئیسجمهور و مسئولیت دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضویت وزیر ارشاد و رئیس صداوسیما، دبیر شورای عالی فضایمجازی و چند شخصیت حقیقی و حقوقی دیگر در حال شکلگیری است. قرار شده آنجا ظرف سه ماه بنشینند و سیاستهای کامل این بحث را تدوین کنند.
* تسنیم: در بحث مجوز دادن به پخش فیلمهای سینمایی خارجی و انیمیشنهای کودکانه در پلتفرمها وزارت ارشاد عمل میکند یکسری مغایرتهایی وجود دارد و یکسری تبعاتی را به خاطر عدم مطابقت با سبک زندگی ایرانی اسلامی و مشکلات دیگر ایجاد میکند چه نظارتهایی شده و چه برخوردهایی با آن دسته از پلتفرمهایی که اصلاً به این موضوعات توجهی ندارند میشود؟
ما آییننامه نظارتیمان در این حوزه یک آییننامه مشترکی است هم در سینما و هم در نمایشخانگی. ما بنا داریم فیلمهای سینماییای که در جریان نمایشخانگی و ویاودیها بارگذاری شده و بارگذاری میشود با استفاده از آییننامههای موجودمان نظارت کنیم. شاخصها و معیارهایمان تفاوت نکرده؛ یعنی در واقع تفاوت محل انتشار باعث تفاوت معیار نمیشود. با معیارهایی که به صورت روشن و قانونی برای نظارت بر خارج از فضای صوت و تصویر فراگیر داریم با همان معیارها در حوزه صوت و تصویر فراگیر هم نظارت و ارزیابی اتفاق میافتد.
* تسنیم: قبل از انتخاب مجتبی امینی به عنوان دبیر جشنواره فیلم فجر، حواشی و شایعاتی درباره تغییر رئیس سازمان سینمایی و برخی از تغییرات دیگر در فضایمجازی مطرح کردند. آیا صحت دارد؟
سازمان سینمایی کارشان را انجام میدهند و آقای امینی هم انتخاب خود آقای خزاعی بودند.
صادق داوریفر کارگردان مستند «شیخ شوخ کاشی» درباره چالشهای ساخت این مستند درباره حجتالاسلام قرائتی و دلایل تبدیل آن به مستند «شرح شیخ کاشان» توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، صادق داوریفر کارگردان مستند «شرح شیخ کاشان» به بهانه پخش تلویزیونی این مستند همزمان با برگزاری آئین بزرگداشت حجتالاسلام قرائتی در سازمان صداوسیما، در گفتگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: من مستند «شیخ شوخ کاشی» را در سال ۹۱ ساختهام و حالا در سال ۱۴۰۲ نسخهای از آن با نام «شرح شیخ کاشان» از تلویزیون پخش شده است که نسخه کاملی نیست. بعد از اولین نمایش این مستند در جشنواره فجر، عدهای از اطرافیان حاجآقای قرائتی با ایشان تماس گرفتند و گفتند این اثر در شأن شما نیست. آن هم در حالی که من رضایت کتبی از حاجآقا بابت نسخه نهایی داشتم و ایشان در محفل خصوصی فیلم را دیده و با دستخط خودشان بابت مستند تشکر کردند. حتی اسم فیلم هم در این دستخط ذکر شده است.
وی ادامه داد: بعد از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر بهواسطه همان واکنش اطرافیان، شخص حاجآقای قرائتی با من تماس گرفتند و گفتند نمیخواهم فیلم را پخش کنید. سراغ داماد ایشان رفتم که کمک بسیار زیادی به ساخت این فیلم کرده بود و به پیشنهاد او سراغ یک حکم رفتیم که حاجآقا هم او را قبول داشت. به پیشنهاد او یکی دو پلان را جابهجا کردیم و مجدد برای بازبینی آن را به منزل حاجآقا ارسال کردیم. مجدد بابت این نسخه دوم هم دستخط رضایت گرفتم. به دلیل گزارش نامناسب اطرافیان اما مجدد با حاشیههایی مواجه شدیم.
وحید جلیلی نوشت این بهترین مستند فجر بود!
این مستندساز افزود: کار به جایی رسید که روزی یک تماس از طرف فردی داشتم که با ادبیات تهدیدآمیز خواست که فیلم دیگر در هیچ کجا پخش نشود و ما هم عطای آن را به لقایش بخشید و فیلم به محاق توقیف رفت! البته اکران فیلم در فجر واکنشهایی خیلی خوبی گرفته بود. خاطرم هست وحید جلیلی که امروز قائممقام صداوسیما شده است، همان زمان در نشریهاش یادداشتی نوشت و این مستند را بهترین فیلمی معرفی کرد که در جشنواره فجر آن سال دیده بود.
فیلم در توقیف ماند تا حدود ۶ یا ۷ سال بعد که اگر خاطرتان باشد ماجرای آقای دوربینی و واکنش آقای قرائتی به او پیش آمد. ناگهان تصمیم به پخش مستند گرفتند و من همان موقع اعلام کردم این تصمیم اشتباه است. چرا ما همیشه عادت کردهایم در مقام دفاع عمل کنیم؟ وی ادامه داد: بهواسطه همین بازتابها سازمان اوج یک ماه بعد از جشنواره فجر با من تماس گرفت و گفت ما این مستند را میخواهیم. از طرف دیگر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم خواستار فیلم بود. در آن مقطع احساس کردم اگر فیلم را به اوج بسپارم شرایط بهتری برای عرضه پیدا میکند. به دوستان اوج گفتم من دو دستخط از آقای قرائتی بابت تأیید فیلم دارم اما در جریان باشید که در حال حاضر او راضی به پخش مستند نیست. آنها گفتند نگران آن نباش و با همین شرایط، فیلم را به اوج واگذار کردم.
داوریفر گفت: بازهم فیلم در توقیف ماند تا حدود ۶ یا ۷ سال بعد که اگر خاطرتان باشد ماجرای آقای دوربینی و واکنش آقای قرائتی به او پیش آمد. ناگهان تصمیم به پخش مستند گرفتند و من همان موقع اعلام کردم این تصمیم اشتباه است. چرا ما همیشه عادت کردهایم در مقام دفاع عمل کنیم؟ بهواسطه آنکه جریانی در فضای مجازی به دنبال تخریب آقای قرائتی بودند، دوستان ما در مقام دفاع تصمیم به پخش این مستند گرفتند. هم تأکید کردم در آن مقطع پخش نکنند و هم گفتم مطمئنم که شما نسخه کامل را از تلویزیون پخش نمیکنید! همان هم شد، با حذف چند صحنه فیلم روی آنتن رفت. حتی پیامک آن مدیر را هنوز دارم که از من عذرخواهی کرد و گفت تو راست میگفتی!
این مستندساز گفت: اتفاق بدتر این بود که بعد از این پخش، به تواتر فیلم را از شبکههای مختلف پخش کردند و واقعاً این کار هم اشتباه بود. در همین یک هفته گذشته چندین نفر بابت دیدن این مستند از شبکههای مختلف به من پیامک زدهاند!
کارگردان مستند «شیخ شوخ کاشی» در ادامه درباره انگیزه ساخت این مستند هم توضیح داد: در مقطعی تهیهکننده تلویزیون بودم اما از برنامهسازیهای روتین برای مدیران تلویزیون خسته شده بودم. تصمیم داشتم از آن مدل کار فاصله بگیرم و دغدغه مستندسازی پیدا کردم. جلسهای پیش آمد که به عنوان برنامهساز نزد آقای قرائتی رفتیم تا برای آیتمهای مناسبتی ماه رمضان، صحبتی با ایشان داشته باشیم. در تمام مدت جلسه توجهم به آقای قرائتی بود و با خودم میگفتم چقدر شخصیت جذاب و جالبی دارد.
حاجآقا سه بار استخاره گرفت و هر سه بار خوب آمد!
وی افزود: در همان جلسه به آقای قرائتی گفتم میخواهم درباره شما یک فیلم بسازم. سه بار استخاره گرفتند و احساسم این بود که میخواستند نتیجه استخاره بد بیاید! عین سه بار اما جواب استخاره خوب آمد و گفتند با فلانی صحبت کنید. سراغ این رابط رفتیم و گفتم نمیخواهم فیلمی درباره جلوت آقای قرائتی بسازم چرا که آن را همه در «درسهایی از قرآن» دیدهایم، گفتم میخواهم خلوت ایشان را بهتصویر بکشم تا مردم پشت صحنه زندگی یک طلبه را ببینند. او هم خیلی خوشش آمد و کار را شروع کردیم.
داوریفر با ذکر خاطرهای گفت: در مسیر ساخت مستند، روزی در ماشین بودیم که ناگهان جلوی مسجدی متوقف شدند تا حاجآقا به آنجا برود. ما برای فیلمبرداری پیاده شدیم که حاجآقا گفتند، «کجا؟ همین که شما همراه من بیایید دیگران فکر میکنند که حالا قرائتی چه برنامهای برای خودش دارد که دارند فیلم تبلیغاتیاش را میسازند!» من هم نمیخواستم یواشکی فیلمبرداری کنم. فیلمبرداری که همراهم بود خطاب به من گفت، این مستندی است که باید تنهایی آن را بسازی، دوربینی برایم خرید و گفت با همین میتوانی کارت را انجام دهی. از همان زمان من به مدت دو سال با دوربین و تجهیزات صدا، بهصورت انفرادی همراه حاجآقا بودم. همه اطرافیان حاجآقا هم به من اعتماد پیدا کرده بودند.
وی افزود: طی این دو سال در سه نوبت حاجآقای قرائتی نسبت به فعالیت و حضور من معترض شد و من هم میپذیرفتم و میرفتم. بعدها هم خودم مستند «فیه ما فیه» را با همین موضوع ساختم که چرا روحانیت با دوربین مشکل دارد!؟ خلاصه بعد از دو سال به این نتیجه رسیدم که به اندازه کافی فیلمبرداری کردهام و بعد از تدوین، نسخه نهایی را به جشنواره فجر ارائه کردم. این شد اولین تجربه من در مستندسازی و بعد از آن در همین مسیر کارم را ادامه دادم.
صادق داوریفر
قرائتی اصلاً جلوی دوربین نقش بازی نمیکند
کارگردان این مستند درباره تفاوت تصویر ارائه شده از حجتالاسلام قرائتی در این مستند، نسبت به آنچه پیشتر مردم در تلویزیون دیده بودند، گفت: واقعیت این است که همه آدمها خاکستری هستند و نمیتوان آنها را سفید یا سیاه مطلق روایت کرد. در نسخه اولیه مستند من هم تصویری که از حاجآقا ارائه شده بود، کاملاً خاکستری بود. اما در نسخه فعلی که به نام «شرح شیخ کاشان» در تلویزیون در حال پخش است، تلاش شده کاراکتری کاملاً سفید به تصویر کشیده شود. بالاخره باید بپذیریم که جذابیت شخصیت آقای قرائتی در جمیع جوانب شخصیتی ایشان است. آقای قرائتی به رغم آنکه سالها در مقابل دوربین تلویزیون بوده است، اصلاً جلوی دوربین نقش بازی نمیکند و به معنای واقعی زندگیاش جریان دارد.
هر جا دوربینهای رسمی روشن بود، دوربین من خاموش بود. اگر جایی دوربینم را روشن میکردم میخواستم پشتصحنهها را ثبت کنم. تلاشم هم این بود که یک آدم معمولی را به تصویر درآوردم که پیشهاش تبلیغ دین است
وی افزود: خاطرم هست زمانی که به یک نمایشگاه کتاب رفتیم و آقای قرائتی متوجه شد درباره همه موضوعات در نمایشگاه کتابی وجود دارد، غیر از موضوع نماز، چنان عصبانی و برافروخته شد که من واقعاً جا خوردم. این عصبانیت هم کاملاً برآمده از یک باور و ارادت قلبی بود، اما تصویر چنین مواجههای را در مستند فعلی شما نمیبینید. اینطور نیست که شما تصور کنید حاجآقای قرائتی همواره در حال شوخی کردن است.
گفتند چطور ثابت کنم این باغ و ویلا برای من نیست؟
داوریفر تأکید کرد: شوخی و بذلهگویی جزو ویژگیهای شخصیتی کاراکتر آقای قرائتی است. من در مراوداتی که با ایشان داشتم، متوجه شدم این رفتار شوخ و مطایبهگر را در همه جا دارند. در خانه دراز که میکشید، میگفت چرا از دراز کشیدنم فیلم میگیری! یا زمانی که پرتقال میخورد، میگفت چرا از پرتقال خوردنم باید فیلم بگیری!؟ ایشان خیلی از این جنس فیلم گرفتنهای من خوشش نمیآمد و در چند نوبت هم عصبانی شدند که من همانها را هم در مستند گذاشتم، اما حذف کردند! حتی در یکی از سکانسها که دارم از خوابیدنشان فیلم میگیرم، به دوربین میگویند، «گربه هم میخوابد، از خوابیدن من چرا باید فیلم بگیری!؟» یا در نوبت دیگر که به یک باغ رفته بودیم، گفتند؛ «فیلم نگیر، اینها را ضبط میکنی و پخش که میشود مردم فکر میکنند این باغ و ویلا متعلق به من است! من چطور ثابت کنم مال من نیست؟»
این مستندساز گفت: آنچه من در این مستند به دنبال آن بودم، بهتصویر درآوردن خلوت آقای قرائتی بود و به همین دلیل هم سراغ برادران ایشان، محله کودکی و حتی داخل خانهشان رفتم. در این فضا هم مشخصاً چالشی که ایشان با برادرهایشان داشتند برایم بسیار جالب بود و پرداختن به برخی از نظرات برادرهایشان هم بعدها مشکلساز شد! من اما به دنبال روایت همینها بودم و این نکات برایم جذاب بود. هر جا دوربینهای رسمی روشن بود، دوربین من خاموش بود. اگر جایی دوربینم را روشن میکردم میخواستم پشتصحنهها را ثبت کنم. تلاشم هم این بود که یک آدم معمولی را به تصویر درآوردم که پیشهاش تبلیغ دین است. بعدها چند مستند دیگر را هم با همین رویکرد ساختم تا نشان دهم طلبهها هم مانند اقشار دیگر جامعه، زندگی روزمرهای دارند که به هر دلیلی تا به امروز به آنها پرداخته نشده است.
وی در پایان اظهار کرد: بعد از این تجربه سفارش مجموعهای ۲۰ قسمتی را با همین موضوع به من دادند که از آن تعداد من در مقام تهیهکننده، ۷ قسمت را تولید کردم و ساختم اما هیچکدام پخش نشد! این مستندها درباره آدمهای بزرگی هم بود که بعدها خبر فوت آنها با آب و تاب از بخشهای خبری پخش میشد و من افسوس میخوردم که پرترهای که درباره آنها ساختهام اجازه پخش نگرفته است.