پیکر هنرمند و بازیگر فقید پروانه معصومی روز چهارشنبه پس از انتقال به تهران در محل بقعه متبرکه امامزاده ابوطالب (ع) فرحزاد به خاک سپرده می شود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سید مهدی حقی از دوستان خانوادگی این هنرمند فقید در گفت و گو با ایرنا عنوان کرد: تا این لحظه بر اساس تصمیم خانواده مرحوم پروانه معصومی مقرر شده تا یکر این بانوی هنرمند فردا پس از غسل در باغ رضوان شهر رشت، از محل مجتمع خاتم الانبیا(ع) تا میدان شهرداری تشییع شود و پس از آن برای انجام مراسم تدفین به تهران منتقل خواهد شد.
وی عنوان کرد: طبق وصیت مرحوم پروانه معصومی صبح روز چهارشنبه قرار است پس از تشییع در آرامگاه خانوادگی اش در امام زاده ابوطالب(ع) فرحزاد در کنار مزار پدر، مادر و همسرش به خاک سپرده شود.
مرحوم معصومی ۷۹ سال سن داشت و به مدت ۲۰ سال در روستای “چمن” شهرستان صومعه سرا ساکن بود.
او ۱۱ اسفند ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد و تحصیلاتش را در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند. وی طی فعالیت هنری خود برای نقشآفرینی در گلهای داوودی (۱۳۶۳)، جهیزیهای برای رباب و شکوه زندگی (هر دو در ۱۳۶۶) برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد.
معصومی در سریال های کوچک جنگلی و سریال امام علی (ع) مینو، یوسف پیامبر، تا صبح، نشانی، باران عشق، مثل هیچ کس، پلیس جوان، دریاییهاو ملکوت بازی کرد و معکوس، جانان، ترانه شرقی، فیلم شاهزاده ایرانی، وعده دیدار، مسافر ری، یوسف پیامبر، سفر به هیدالو، تنگنا، ناصرالدین شاه آکتور سینما، تماس، سال های خاکستری، طوبی، تحفه ها، جهیزیه ای برای رباب، خارج از محدوده، شکوه زندگی، شناسایی، ترنج، چمدان، ملاقات، ناخدا خورشید، جستجو در شهر، آشیانه مهر، تاتوره، راه دوم و کلاغ از جمله آثار سینمایی مرحوم معصومی بود.
پروانه معصومی که برای فرار از مصائب زندگی شهری، نزدیک به ۳۰ سال پیش عزم مهاجرت به یکی از روستاهای استان گیلان به نام «طاهرگوراب» را کرد امروز ۶ آذرماه در سن ۷۹ سالگی دار فانی را وداع گفت. در این متن بازنشر روایت خبرنگار ایرنا از زندگی روستایی وی را می خوانید که در اردیبهشت سال ۱۳۹۳ منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، حواشی زندگیست که انسان ها را متفاوت می کند و گرنه متن زندگی آنان به هم شبیه است؛ نقلیست از نصرالله کسراییان پدر عکاسی قومی ایران که ما را برآن داشت تا در هیاهوی صنعت و مهاجرت بکاویم که چگونه نمادی از سینمای کشور روستا را برای زندگی برگزید.
هویت خبرنگاری اندکی بیم نپذیرفتن دارد؛ اما در تماسی برای وقت مصاحبه چنان ساده و وقت شناس می نمود که می توانستی در رفتار، خودت باشی.
آدرس را با پوزش مکرر می گفت: ببخشید! روستایی هستیم و آدرس در روستا با نشان درخت و آب ثمربخش است و بسیار توصیه به احتیاط می کرد.
ظهری در اردیبهشت ماه بود، رشت را به قصد صومعه سرا – طاهرگوراب پشت سر نهادیم و جاده چون همیشه بهار گیلان در سخاوت سبز ادامه می یافت و باران با صدای خود مناظر اطراف را که سراسر شالی بود و شالیکار ، نقاشی می کرد.
برای یافتن آدرس تماس ها مکرر شد و پروانه معصومی نگران! که در امتداد جاده ای سبز و باران پاش بانو پروانه معصومی با هیبتی پر آرام تر حتی از چهره سینمایی اش، هویدا شد و برایمان دست تکان می داد و ما بیشتر، مشتاق تر…
دروازه را گشود و ما را به کوچه باغی خواند سراسر درختانی که آسمان سبز کرده بودند و زیر باران گلبرگ های پیچک گلیسین های بنفش به خانه ای رسیدیم کاملا گلین نما و سقفی شیب دار با دیوارهای شیشه ای که قاب های پنجره اش رنگی بین آبی و سبز جلوه گر بود.
عطر گلیسین ها در هوا پخش بود و نسیم بوی آنها را به مشام می رساند.
اقرار می کنم آنچه می دیدیم تفاوتی وهم انگیز با تصورمان داشت چراکه می گفتیم حال که روستا را برگزیدند، حتما چون دیگر شهر زدگان، روستا را به معماری بیگانه نواخته و ویلایی مجلل با سنگ و کامپوزیت و دیگر جدیدهای ساختمانی آراسته اند و چنین نبود، هیچ! حتی کف پوش خانه گلیم بود و پذیرایی کلوچه فومن و خانه با عطر غذای محلی آگین بود.
ساده بود و ساده نیست که ساده باشی، و وقتی شنید که نه برای تحلیل سینمای ایران بلکه برای انتخاب زندگیش به قصد مصاحبه آمده ایم، عادت تبسمش مدام شد و گفت: چه خوب!
اطرافش کتاب بود و فیلمنامه و گل؛ سرخوشانه و کیفناک از معماری خانه می گفت که استاد، فرزندش بوده و برحسب علاقه وی کاملا متناسب با اقلیم و معماری روستایی گیلان آنجا را بنا کرده و درختان سر به فلک کشیده آنجا نهال های کوچکی بودند که به دست خود کاشته و کوچه باغی پر سخاوت از درختان افرا را پروانه نام نهاده بود، کاملا احساس قدرت به عمل در چهره اش نمایان بود.
مدام تکرار می کرد من عاشق زندگی در روستاهای گیلان بودم و گاه گریزی به سینما می زد و می گفت : ایده زندگی در روستا نیز درحین بازی در یکی از فیلم هایش در سر پرورده شد.
مردم دوستی در کلامش هویدا بود و ناگهان تبسمش غمگین شد آنگاه که از همسایه اش می گفت ، که دو فرزند معلول داشت و یکی را در همان صبح از دست داده بود .
همه چیز به صورت کتابی بود که کلمات آنها را با گلبرگ نگاشته بودند؛ و برف را تا زمانی دوست داشت که درختان بر آن چیره بودند و برف زمستان ۹۲ را یادآور شد و گفت: برف در چنان وسعتش سرد است و حیات به خود راه نمی دهد؛ و سبب آزار مردم می شود و در این شرایط از او متنفرم.
ذوق زده از ما خواست که همراهش شویم در باغستان، درختزار و گلستانهایش که به دست خود پرورده و با ساعتی قدم زدن در آن، اندوه ! دیگر چیزی جز شور و حرارتی فرو افتاده نیست.
گاه فکر می کنی چیز تازه ای وجود ندارد، اما دیدیم همه چیز تازه و باران خورده و سخاوت زمین بسیار بود؛ گویی پاستورال (قطعه ای از موسیقی که با طبیعت روستا ارتباط دارد و نام یکی از آثار بتهون است)می شنوی!
پروانه معصومی با گل ها حرف می زد؛ یکی را قدردان بود و دیگری را تهدید می کرد اگر امسال خرمالو ثمر ندهد بجایش نهال دیگری خواهد کاشت؛ یکی را بو می کشید و چشمهایش را می بست و می گفت : برای ورود شما عطرآگین شده و در حوالی استخر و رودخانه، شاخه ای از میخک هندی برایمان چید که عطری نامنتظر داشت.
باران نم پاش بود، زمین گل و رود در اطراف خانه طراوتی مدام داشت؛ می خندید و می گفت: امسال سبزی خوردن را از دسترنج خود برداشت می کنم.
گلخانه پر ثمر و برکه نیلوفران آبی را پشت سر گذاشتیم و باز تونل پیچک های بنفش گلیسین؛ و شالیزارش را که نشانمان می داد با تبسم مدامش گفت : مگر می شود در گیلان باشی و شالیزار نداشته باشی؟
در نگاه پروانه معصومی فرادست و فرودست معنا نمی یافت؛ زمین و باران و گل را ستایش می کرد و همه چیز پر واضح با بیان دیگری جز کلام، مستقل و مختصر معنا می یافت.
دیالوگی از فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما می گوید: ‘اگر نیت یکساله دارید برنج بکارید، اگر نیت ۱۰ساله دارید ، درخت غرس کنید و اگر نیت صد ساله دارید آدم تربیت کن؛ سینماتوگراف آدم تربیت می کند’ و بانو پروانه معصومی همه این کارها را بسیار والاتر انجام داده است.
آموختیم؛ خوبی ها و زیبایی ها بهتر و ساده تر در تصورات آدمی راه می یابد؛ می توان طور دیگر زیست اما ‘ نگاه کردن’ استعداد می خواهد !
دیرهنگام بود؛ در جذبه و شوق بودیم که پای دروازه رسیدیم و یکبار دیگر حس جاده مکرر شد.
نعیمه نظامدوست بازیگر سینما و تلوزیون گفت: پیکر زنده یاد پروانه معصومی، بازیگر سینما و تلویزیون در چند روز آینده برای دفن به تهران منتقل خواهد شد. صبح فردا مراسمی برای گرامیداشت سالها فعالیت هنری و احترام به این بازیگر فقید در رشت برگزار میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نعیمه نظام دوست، بازیگر سینما و تلوزیوندرباره تشییع پیکر زنده یاد پروانه معصومی به خبرنگار سینمایی ایرنا گفت: خانم معصومی در تهران دفن خواهد شد اما هنوز زمان دقیق مشخص نیست
نظامدوست در اینباره تاکیدکرد: پیکر خانم معصومی درحال حاضر در شمال است و در چند روز آینده برای دفن در بهشت زهرا، به تهران منتقل خواهد شد.
این بازیگر درباره مراسمی که قرار است صبح فردا در رشت برگزار شود گفت: مراسم فردا که در میدان شهرداری رشت برگزار میشود، برای گرامیداشت سالها فعالیت هنری و برای احترام به این بازیگر فقید برگزار میشود.
وی افزود: تشییع پیکر ایشان در تهران و در آرامگاه خانوادگی خانم معصومی انجام میشود.
نظام دوست تشریح کرد: این وصیت خود خانم معصومی نبوده اما خانواده ایشان قرار است ایشان را در آرامگاه خانوادگی خود در امامزادهای حوالی فرحزاد دفن کنند.
پروانه معصومی، متولد ۱۱ اسفند ۱۳۲۳ بود. او تحصیلاتش را در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند. معصومی برای نقشآفرینی در گلهای داوودی (۱۳۶۳)، جهیزیهای برای رباب و شکوه زندگی (هر دو در ۱۳۶۶) برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد.
سریال کوچک جنگلی به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۶۶ اولین تجربه بازیگر پروانه معصومی در دنیای تلویزیون است که در نقش جواهر در این سریال ایفای نقش کرد اما بازی در سریال امام علی(ع) نقطه عطفی در کارنامه بازیگری او بود.
معکوس/ جانان/ ترانه شرقی/ فیلم شاهزاده ایرانی/ وعده دیدار /مسافر ری/ یوسف پیامبر/ سفر به هیدالو /تنگنا / ناصرالدین شاه آکتور سینما / تماس/ سال های خاکستری/ طوبی/ تحفه ها/ جهیزیه ای برای رباب/خارج از محدوده/ شکوه زندگی/ شناسایی/ ترنج/ چمدان/ ملاقات/ ناخدا خورشید/ جستجو در شهر/آشیانه مهر /تاتوره/ راه دوم / گل های داوودی/ کلاغ از جمله آثار سینمایی مرحوم معصومی در طول دوران فعالیت کاری است.
مرحوم معصومی همچنین در سریال های امام علی(ع)، مینو، یوسف پیامبر، تا صبح، نشانی، باران عشق، مثل هیچ کس، پلیس جوان، دریاییها، ملکوت و کوچک جنگلی ایفای نقش کرده بود.
سریال یوسف پیامبر با بازی آن مرحومه شب ها از شبکه آی فیلم در حال پخش است.
پروانه معصومی برای فرار از مصائب زندگی شهری نزدیک به ۳۰ سال پیش عزم مهاجرت به یکی از روستاهای استان گیلان به نام «طاهرگوراب» را کرد و تجربهای خاص از زندگی را در اطراف شهرستان صومعهسرا و محصور در کوههای جنگلی سربهفلککشیده و با شکوه برای خودش رقم زد و مشغول پرورش گلوگیاه و باغبانی شد.
این بازیگر فقید سینما و تلوزیون ظهر امروز و در ۷۹ سالگی به دلیل پارگی روده دار فانی را وداع گفت.
فیلمهای کوتاه «کل به جز» به کارگردانی وحید نامی، «تابوت» ساخته اکبر زارع و «ماندن» به کارگردانی پونه اکرمیبیات در خانه سینمای ترکیه به نمایش درمیآیند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، یکی از اهداف اصلی خانه سینمای ازمیر حمایت از تولید فیلم با کیفیت در ازمیر و کمک به شکل گیری فرهنگ مخاطب است. به همین منظور در آخرین دوشنبه هر ماه ساعت ۱۸:۳۰ در آکادمی BAYETAV با حضور دانشجویان و علاقهمندان فیلمهای کوتاهی از کشورهای مختلف نمایش داده میشود و با عوامل فیلمها گفتوگو صورت میپذیرد.
در مراسمی که روز دوشنبه ۲۷ نوامبر برابر با ۶ آذر ماه ساعت ۱۸ برگزار میشود سه نمونه از فیلمهای ایرانی فیلمبرداری شده به زبان ترکی نمایش داده میشود، «کل به جز» به کارگردانی وحید نامی، «تابوت» ساخته اکبر زارع و «ماندن» به کارگردانی پونه اکرمی بیات از جمله این فیلمها هستند. وحید نامی و پونه اکرمیبیات پس از نمایش به صورت آنلاین از ایران مهمان خواهند بود.
در خلاصه داستان «کل به جز» آمده است: «مجسمه بزرگ آهنی یک مستبد از میدان شهر برداشته میشود. مجسمه ذوب میشود و فولاد به عنوان اشیا مختلف وارد زندگی مردم میشود. استبداد در ابعاد کوچکتر وارد زندگی مردم میشود و به حیات خود ادامه میدهد.»
در خلاصه داستان «تابوت» آمده است: «بر اثر بارندگی شدید سقف غسالخانه فروریخته و تابوت زیر باران مانده است. برخی از بزرگان روستا گرد هم می آیند تا تصمیم بگیرند که با تابوت چه کنند.»
«ماندن» هم درباره مهاجران افغانی است که از طریق مرزهای پاکستان وارد سیستان و بلوچستان (در ایران) میشوند. یک جوان افغان که با قاچاقچیان انسان به راه میافتد، با یک دوراهی مواجه میشود.
محسن اسلامزاده که در یک ماه گذشته سفری به جنوب لبنان داشته تا مستندی را درباره تبعات جنگ در فلسطین بسازد، بخشی از مشاهده و تجربه خود در این سفر را روایت کرد.
به گزارش سینمای خانگی، محسن اسلامزاده مستندساز که به تازگی اقدام به تولید مستندی با نام موقت «بهشت کوچک من» درباره تحولات اخیر فلسطین کرده است، در گفتوگو با مهر درباره این کار توضیح داد: حدود یک ماه پیش برای ساخت این مستند عازم سفری شدم و از ۴ تا ۲۵ آبان ماه این سفر طول کشید. در شرایط محاصره کامل نوار غزه نزدیکترین منطقهای که میتوانستیم به آنجا برویم و فیلم بسازیم جنوب لبنان بود. البته در آن مناطق هم اتفاقاتی افتاده بود که خیلی سخت به ایرانیها اجازه ورود میدادند. بعد از مجروح شدن برخی گروههای رسانهای ایرانی در این منطقه، حساسیتها بالا رفته و سطح همکاریها پایین آمده بود.
وی افزود: به خیلی از دوستانی که در آن مقطع قصد ورود به میدان را داشتند، توصیهام این بود که اگر طرح آمادهای دارید، وارد میدان شوید چرا که رفتن بدون حساب به این مناطق درست نیست. به همین دلیل خودم هم تا ۲ هفته بعد از شروع این جنگ، تصمیم به سفر نگرفتم و بیشتر به فکر طراحی ایده بودم. وقتی ایده اولیه به ذهنم رسید با چند نفر مشورت گرفتم و بعد عازم شدم.
روایت زندگی در سایه جنگ در نقطه صفر مرزی
این مستندساز درباره ایده اولیه خود گفت: میخواستم به مناطق جنوبی لبنان بروم که خیلی از ساکنان آن ناگزیر از مهاجرت به سمت بیروت و دیگر شهرها شده بودند و روستاهای آن مناطق تقریباً خالی از سکنه شده بود. مناطق هممرز با مناطق اشغالی که بعد از شروع این جنگ و راکتپراکنی های صهیونیستها، تخلیه شده بود. غالب مردم این مناطق طعم تلخ جنگ را در مقاطع مختلف خصوصاً در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ ۳۳ روزه چشیده بودند و حالا تصمیم به مهاجرت به مناطق شمالی و مرکزی گرفته بودند. ایدهام این بود که به آن مناطق بروم و دنبال کسی بگردم که خانهاش را ترک نکرده و در آنجا مانده است.
وی افزود: حتی در مرحله مشورتهای ابتدایی خیلیها میگفتند که هیچکس در این مناطق باقی نمانده و کامل روستاها خالی شده است اما کمکم از طریق افراد محلی متوجه شدیم برخیها هنوز در منازل خود در روستاها باقی ماندهاند. مشخصاً دنبال منزلی میگشتم که با نقطه صفر مرزی فاصله زیادی نداشته باشد. پیگیری کردیم تا با شخصیتی در روستای مرزی «خِیام» مواجه شدیم که در نقطه صفر مرزی در خانهاش مانده بود و درباره او مستند ساختیم.
اسلامزاده در ادامه گفت: طرحهای دیگری هم برای مستندسازی داشتیم مانند رفتن به اردوگاه فلسطینیان در لبنان، اما زمانی که مشورت کردیم، دیدیم درباره این اردوگاهها فیلمهای زیاد ساخته شده است و ساخت فیلم تازه درباره این سوژه سخت است. طرح «زندگی زیر آتش» ایدهای بود که بالاخره آن را اجرایی کردیم. وقتی تصمیم به سفر گرفتم و به دنبال فیلمبردار بودم متوجه شدم علی سبحانی هم که مدیر فیلمبرداری یک سریال بود، نتوانسته طاقت بیاورد و با تهیه کننده صحبت کرده که از کار مرخصی بگیرد و به لبنان برود. وقتی ایدهام را به او گفتم او قبول کرد که من را در این سفر همراهی کند.
میگفتند شاید کسی قبول نکند از او مستند بسازید
وی ادامه داد: هر چند بسیاری از دوستان میگفتند بهخاطر بالا گرفتن درگیریها حضور در این مناطق و ساخت فیلم سخت است و ممکن است کسی قبول نکند شما از او مستند بسازید، اما شک نداشتم بالاخره یک نفر به دلیل دلبستگیای باید در خانهاش باقی مانده باشد و اجازه بدهد دوربین همراه او باشد. بیشتر به دنبال حاشیه نگاری جنگ و به تصویر درآوردن تضاد میان جنگ و زندگی بودم. میخواستم بدانم یک انسان در منطقه جنوب لبنان و زیر سایه جنگ، چگونه زندگی میکند؟
محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصلهمان با پایگاههای اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا میماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم
این مستندساز افزود: ما نزدیک به ۸ روز پیش تولید و ۱۳ روز تولید داشتیم که به لطف خدا شرایط به خوبی در جنوب لبنان پیش رفت و به رغم محدودیتها خلل جدی در کار ایجاد نشد. به گروههای کمی اجازه ماندن در جنوب لبنان را میدادند و منطقه هر شب باید تخلیه میشد. به نوعی در یک قدمی اسرائیلیها بودیم و احتمال هر اتفاقی وجود داشت.
وی در ادامه گفت: محل استقرار ما چیزی در حدود ۲ کیلومتر با مناطق اشغالی فاصله داشت و فاصلهمان با پایگاههای اسرائیلی کم بود. این سفر برای خودم مثل یک رؤیا میماند؛ به دلیل اینکه فرصتی کم نظیر برایمان به وجود آمد تا مثل مردم زیر سایه خطر زندگی کنیم. ما در منزل همان فردی که سوژه مستندمان بود، ساکن بودیم و مثل او شرایط خیلی سختی داشتیم. بهویژه اینکه اسرائیلیها هیچ خط قرمزی نداشتند و به راحتی غیرنظامیان را هدف قرار میدادند!
اسلامزاده گفت: یکی از شبهایی که آنجا بودیم و غذایی تهیه کرده و دورهم خوش بودیم، ناگهان صداهای وحشتناکی شنیدیم و متوجه شدیم ۵۰۰ متری محل اسکان ما با راکت هواپیمای بدون سرنشین بمباران شده است. مبهوت بودیم و تازه فهمیدیم در این مناطق چگونه در کسری از ثانیه، خوشیهای مردم، تبدیل به عزا میشود. ما در آنجا مرگ را به چشم دیدیم. چه زندگیهایی که در این مناطق نابود نشد. در همین سفر با خانوادهای مواجه شدیم که سه دختر بچه و مادربزرگ با شلیک یک راکت توسط صهیونیستها، جلو چشم مادر، سوختند و پرپر شدند.
این مستندساز درباره مواجهه خود و گروه همراهش با خطر مرگ و تهدیدهای میدان جنگ در مدت ساخت این مستند، توضیح داد: واقعیت این است که در منطقه جنوب لبنان یک جنگ تمامعیار جریان دارد اما شما هیچ سربازی را در میدان نمیبینید. سربازهای حزبالله در میدان پراکنده هستند و غالباً با لباس مبدل مبارزه میکنند، در جهت مقابل هم تنها پایگاههای اسرائیلی دیده میشود که بهصورت کور و با سرگیجه هر جایی را بمباران میکردند. بهصورت شبانه روز سایه این تهدیدها روی سر مردم منطقه و گروه ما بود.
استفاده اسرائیل از بمبهای فسفری ممنوعه
وی افزود: ما از بمبهای فسفری اسرائیلیها که به سمت شهرها و روستاها شلیک میشد، تصویر گرفتیم در حالی که این بمبها جزو سلاحهای ممنوعه در جنگ محسوب میشوند. اینطور بگویم که یک تبادل آتش تمام عیار در آن منطقه جریان داشت. روزی مشغول فیلمبرداری بودیم که یک راکت دقیقاً از بالای سر ما رد شد و به یکی از خانههای اطراف اصابت کرد. به همین دلیل هم اکثر مردم، آن مناطق را ترک کردند. بهویژه اینکه از جایی به بعد اسرائیلیها در کشتار غیرنظامیان، تعمد داشتند.
گروه ما در پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانیها هم میگفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروههای خبری مجوز میدهیم. در قالب این گروههای خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند
اسلامزاده در ادامه مشاهده میدانی خود گفت: در یک نوبت شاهد شلیک راکت به یک بیمارستان در جنوب لبنان بودیم که شکرخدا عمل نکرد. خبرنگار رویترز در همان منطقه جنوب لبنان کشته شد. خبرنگار شبکه الجزیره هم بهواسطه اصابت راکت به ماشینش، قطع نخاع شد. در آن میدان، با دشمنی روبهرو هستید که به هیچ مرامنامه و پروتکلی پایبند نیست.
این مستندساز درباره فعالیت دیگر گروههای مستندساز از کشورهای دیگر در این منطقه هم گفت: گروه ما تحت پوشش یک گروه خبری به منطقه رفت چرا که خود لبنانیها هم میگفتند فعلاً مستندسازی در این منطقه ممنوع است و ما تنها به گروههای خبری مجوز میدهیم. در قالب این گروههای خبری، از همه دنیا نمایندگانی حضور داشتند. آمریکاییها، ایتالیاییها و اردنیها حضور پررنگی در این مناطق داشتند. حتی خبرنگارهای رسانههایی مانند واشنگتنپست و بیبیسی فارسی را هم در منطقه دیدیم.
اسلامزاده با اشاره به اینکه نام اولیه مستندی که در دست ساخت دارد «بهشت کوچک من» است، گفت: قصد ما این است که هرچه زودتر این مستند به نسخه نهایی برسد اما حجم تصاویری که ضبط کردهایم خیلی بالاست. در حال حاضر در مرحله مقدماتی تدوین هستیم و بعد از آن هم وارد مرحله ترجمه میشویم. امید دارم تا اواخر همین امسال، این کار به خروجی برسد.
داریوش فرهنگ بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون همزمان با زادروز خود به طرح نکاتی درباره کارنامهاش در سینما پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در ادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی، موزه سینما به مناسبت زادروز داریوش فرهنگ کارگردان و بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون بخشهایی از گفتوگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
داریوش فرهنگ با اشاره به حضورش در فیلم سینمایی «محمد رسولالله (ص)» در نقش ابوسفیان گفت: با اینکه نقشم در این فیلم کم بود اما آن را خیلی دوست دارم زیرا بسیار متفاوت بود و به خوبی دیده میشد. این نقش از شخصیت اصلی خودم دور بود اما نقشی بود که بازیگر را با چالش مواجه میکرد و همانطور که میدانید نقشهای منفی جذابتر از نقشهای مثبت هستند زیرا درام بیشتری دارند.
وی ادامه داد: جالب اینجاست که من نقش منفورترین شخصیت اسلام شیعی؛ ابنزیاد را بازی کردم. در ابتدا میترسیدم که این نقش را بازی کنم زیرا این شخصیت در تاریخ بسیار منفور است و تصورم این بود که شاید در خیابان با چوب و سنگ من را بزنند اما درست برعکس شد و از بازی من در این نقش استقبال زیادی کردند.
فرهنگ درباره همکاری خود با حسین فرحبخش نیز عنوان کرد: یک روز در منزل بودم که فرحبخش به من زنگ زد و از من برای ساخت یک فیلم به صورت مشترک دعوت کرد تا به دفتر او بروم. من و فرحبخش از نظر فکری دنیای بسیار متفاوتی داشتیم به همین دلیل با دوستانم مشورت کردم و آنها هم گفتند او از جهان دیگری صحبت میکند و من از جهانی دیگر اما وقتی با او صحبت کردم بسیار از شخصیتش خوشم آمد زیرا بسیار آدم باهوش و بهروزی بود و مهمتر از همه اینکه سینمای تجاری و پرفروش را به خوبی میشناخت.
فرهنگ بیان کرد: فرحبخش به من فیلمنامه تلخ «تکیه بر باد» را داد که من تصور نمیکردم در سینمای تجاری پرفروش شود. بعد از خواندن فیلمنامه به او گفتم سوالم این است که چرا برای ساخت این فیلم از من دعوت کردید و اینکه این فیلمنامه بسیار تلخ است و او در پاسخ به من گفت اتفاقاً فکر میکنم زمان آن رسیده که فیلم تلخ بسازی و از آنجا که فرحبخش در سینمای تجاری حرفهای بود، شروع کردیم و خوشبختانه با اینکه فیلم بسیار تلخی بود اما فروش بسیار خوبی داشت زیرا فیلم خوشساختِ تجاری شده بود.
وی ادامه داد: در فیلم «تکیه بر باد» بازیگرانی همچون زنده یاد داوود رشیدی، امین حیایی، مریلا زارعی، لعیا زنگنه و … حضور داشتند که همگی عالی بودند.
فرهنگ در پایان بیان کرد: در حال حاضر دورخیزی داشتهام تا یک بار دیگر آن چیزی را که خودم هستم، به آن میاندیشم، سلیقه من است و با آن رشد کرده و شکل گرفتهام، یکبار دیگر از لابهلای این مشاهدات و تجربیات تبدیل به یک فیلم کنم.
در اکران افتتاحیه فیلم مستند داستانی «ابرمرد سینما» که نگاهی به زندگی مرحوم ناصر ملکمطیعی دارد، گفته شد: ناصر ملکمطیعی هنرمند مردمداری بود و نشان داد که انتشار عکس بزرگ بر سردر سینما کسی را هنرمند و بازیگر نمیکند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، مراسم اکران افتتاحیه فیلم مستند داستانی «ابر مرد سینما» به تهیهکنندگی و کارگردانی نادر طریقت شب گذشته، شنبه ۴ آذرماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.
در ابتدای این مراسم یاد بیتا فرهی بازیگر فقید سینمای ایران گرامی داشته شد و در ادامه نادر طریقت با تشکر از همه حاضران در سالن گفت: خوشحالم که این فیلم پس از سالها امکان اکران پیدا کرده است و علاقمندان سینما میتوانند آن را تماشا کنند. قرار بود این مراسم را حدود یک ماه قبل برگزار کنیم اما به دلیل درگذشت دردناک داریوش مهرجویی کارگردان سینما و وحیده محمدیفر (فیلمنامهنویس)، آن را با بیش از ۴۰ روز تاخیر برگزار کردیم.
سعید مطلبی نیز با اشاره به دوستی و آشنایی خود با ناصر ملکمطیعی گفت: ناصر ملکمطیعی هنرمند مردمداری بود و نشان داد که انتشار عکس بزرگ بر سردر سینما کسی را هنرمند و بازیگر نمیکند بلکه آن چیزی که باعث هنرمند بودن کسی میشود، این است که بعد از گذشت سالها از مرگ، درباره او صحبت کنند.
این فیلمنامهنویس و کارگردان با اشاره به اینکه نباید از هر دستی در سینما پول گرفت، ادامه داد: این روزها من غصه دارم زیرا برخی افراد با پول و رابطه وارد سینما و وصل به سینما میشوند در حالی که برخی هنرمندان و سینماگران در حاشیه هستند و بسیاری از حال هم بیخبر هستیم.
مطلبی با اشاره به اهمیت و نقش تهیهکنندگان در سینما گفت: تنها راهکار و امیدی که برای بهبود سینما وجود دارد این است که یک اتحادیه قدرتمند متشکل از همه تهیهکنندگان تشکیل شود تا همه از کار هم خبر داشته باشند. کسانی که در سینما کار میکنند عاشق سینما هستند و ما به کارمان در سینما افتخار میکنیم و وقتی نتوانیم در سینما کار کنیم انگار عشقمان را از ما گرفتهاند.
در ادامه این مراسم از مسعود کیمیایی، محمد متوسلانی، سعید مطلبی، عبدالله علیخانی و محمدعلی تبریزیان(همایون) با اهدای لوح و تندیس جوانمردی بخاطر یک عمر حضور انسانی و جوانمردانه در عرصه سینما تقدیر شد.
مسعود کیمیایی در این مراسم حضور نداشت و لوح و تندیس وی را جواد طوسی به نمایندگی از او دریافت کرد.
فیلم مستند داستانی «ابر مرد سینما» به تهیهکنندگی و کارگردانی نادر طریقت در رابطه با زندگینامه زندهیاد ناصر ملکمطیعی بازیگر سینما و تئاتر ساخته شده و از هشتم آذرماه در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه اکران میشود.
فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی به بیست و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم تفلیس در کشور گرجستان دعوت شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، بیست و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم تفلیس در کشور گرجستان از تاریخ ۲۶ نوامبر تا سوم دسامبر (۵ تا ۱۲ آذر) برگزار میشود و فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی نماینده سینمای ایران در شاخه بهترین فیلم بین المللی اسکار ۲۰۲۴، نیز یکی از فیلم های راه یافته به این رویداد سینمایی است.
محسن کیایی، تورج الوند، لاله مرزبان، علی اکبر اصانلو، صفورا خوش طینت، فهیمه هرمزی، زهرا اسلامی، پرهام غلاملو، محمدصادق ملک، علی غابشی، مهراد اکبرآبادی، ایمان سلگی، نوید بانی با حضور افتخاری ویشکا آسایش و کیومرث پوراحمد جمع بازیگران «نگهبان شب» را تشکیل میدهند.
فیلم سینمایی «مرز بی پایان» به کارگردانی عباس امینی محصول مشترک ایران، آلمان و جمهوری چک نیز در جشنواره فیلم تفلیس ۲۰۲۳ به نمایش گذاشته میشود.
فیلم کوتاه «آبی میشود» ساخته شادی کرمرودی موفق به کسب ۳ جایزه از جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه و مستند بیلبائو شد.
به گزارش ایسنا، فیلم «کوتاه آبی میشود» در جشنواره بین الملی فیلم کوتاه و مستند بیلبائو موفق به کسب سه جایزه بهترین فیلم کوتاه داستانی، بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه یونیسف شد.
در خلاصهی داستان این فیلم آمده است: پری سعی دارد تا بر خشونت خانگی که برادرزاده سه سالهاش متحمل شده، سرپوش بگذارد.
لیلی رشیدی، منصور نصیری، هانا دژآگاه و آذین فهیمی بازیگران این فیلم کوتاه هستند.
شصت و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه و مستند بیلبائو از تاریخ ۱۹ تا ۲۶ آبان در کشور اسپانیا برگزار شد.
سیدمحمد بهشتی در سخنانی درباره جنبههای خارج از اراده فیلمسازی و سینما گفت: تمام فیلمهایی که ساخته میشود از مبتذلترین تا بهترین فیلمها این خاصیت را دارند و هیچکدام دور ریختنی نیستند، سینما و فیلم به لحاظ سندی واجد ارزش فوقالعادهای هستند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، طبق گزارش رسیده، سیدمحمد بهشتی در کارگاه آموزشی «فیلم به مثابه مستند»، که پنجم آذرماه در موزه ملی ایران برگزار شد، گفت: در پدید آمدن تمام چیزهایی که ساخته دست بشر است دلیل و انگیزه وجود دارد. گاهی ذهنیتی ایجاد میشود که وقتی آن دلیل منتفی میشود دیگر آن پدیده برای انسان ارزشی ندارد، به همین دلیل در ادبیات عامیانه به یک شیء، که قدیمی شده است و ارزشی برای ما ندارد، میگوییم «به درد موزه میخورد!»
رییس اسبق سازمان میراث فرهنگی ادامه داد: هر شیء که دست ساخته بشر است، یک وجه کارکردی دارد و تا زمانی که وجه کارکردی آن معتبر است، به کار میآید. مردم در جریان زندگی از آن شیء استفاده میکنند و وقتی وجه کارکردی آن از دست میرود عموما فکر میکنند که زمان دور ریختن آن است.
بهشتی اظهار کرد: کسانی که در حوزه علوم مرتبط با میراث فرهنگی کار میکنند، از این نقطه به بعد میگویند «حالا به درد ما میخورد». البته کار آنها جمع کردن زباله نیست، آنها دغدغه متفاوتی دارند. در سایتهای باستانشناسی دیدهام باستانشناسها وقتی به زبالهدانی سایت میرسند بسیار خوشحال میشوند و به نظر میرسد گنجی پیدا کردهند و امیدوارند به کمک آن در مسیر فعالیت پژوهشی خود بهترین اسناد را پیدا کنند. هر شیء که پدید میآید، حاوی نکاتی است و در پشت آن اراده وجود دارد. وقتی شأن کارکردی آن شیء از بین میرود، یعنی زمان چیزی که برای آن اراده کرده بودند سپری شده است و عمرش تمام شد، اما همان شیء وجهی دارد که در دایره اراده نیست و خود سازنده هم برای آن قصدی نداشته است. این جنبه از کار برای یک باستانشناس بسیار اهمیت دارد.
این کارشناس فرهنگی در بخش دیگری از کارگاه با بیان اینکه فیلم و سینما جنبههایی دارند که خارج از اراده فیلمساز است، گفت: چند سال پیش فیلمخانه ملی ایران حرکتی را آغاز کرد که همچنان ادامه دارد؛ فیلمهای قدیمی ایرانی و نسخههایی که در فیلمخانه ملی بود را به دقت تعمیر کردند، از جمله یک پرده از اولین فیلم رنگی به اسم «عروس فرنگی». زمانی که تصویر این فیلم را میدیدید گویا تعمیر نشده بود، رنگ فیلم صدمه دیده بود و پر از خش بود. با استفاده از ظرفیتهای دیجیتالی و انفورماتیک و فعالیتهایی که در حوزه مرمت فیلم انجام میدهند، آن پرده از فیلم به وضعیت قبل برگردانده شد.
بهشتی با اشاره به صحنههایی از فیلم قدیمی «عروس فرنگی» که در گیلان ساخته شده بود، بیان کرد: اگر شما بخواهید گیلان سال ۱۳۳۶را ببینید جز این حلقه فیلم، هیچ سند دیگری وجود ندارد. قهوهخانهها همان قهوهخانههای قدیمی هستند و همان ماشینها و کامیونهایی که بار حمل میکردند. در این فیلم، گیلان را میبینید و نه شمال را، ولی آیا قصد سازنده فیلم این بود که به شما این را بگوید؟ خیر! کارگردان میخواست نشان دهد که عروس فرنگی میخواهد در این شهر استراحت کند، چای بخورد و بعد هم حرکت کند و برود. از بُعد انسانشناسی، مردمشناسی، باستانشناسی، محیط زیست و زیستبوم اگر بخواهیم شاهدی بیاوریم فکر نمیکنم شاهدی بهتر و کاملتر از این بتوانیم پیدا کنیم. این موضوع در همه فیلمها بهویژه آثار داستانی دیده میشود.
مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی ادامه داد: فیلمساز با دکوپاژ کردن، با قصهگویی، هدایت بازیگران، تعیین جای دوربین، صداگذاری و انواع و اقسام تمهیدات، بیشترین مداخله را در بیان قصه دارد، اما در فیلمهای مستند این مداخله کمتر است. قاعدهای در سینما وجود دارد به نام قاعده یواشکی که قصه باید به نوعی روایت شود که مخاطب باور کند، یعنی از اراده کارگردان خارج میشود. گاهی کارگردان مجبور است دیالوگ، بازی بازیگر و ریتم فیلم را به نحوی تنظیم کند که باورپذیر باشد. همین که قصه قرار باشد طوری بیان شود که مخاطب باور کند، فیلم از اراده کارگردان خارج میشود به این ترتیب است که فیلم حاوی دلالتهایی میشود که به درد اهل فن در حوزه میراث فرهنگی میخورد.
بهشتی گفت: وقتی متن یک کتیبه تاریخی یا یک کتاب تاریخی را میخوانید، ممکن است در آن غرض وجود داشته باشد و تلاش شده باشد چیزهایی را از شما پنهان کند، اما آن چیزهایی که خارج از دایره اراده پدید آمده، چون بدون غرض بوده است بیشتر میتواند مورد اعتماد باشد، بنابراین چیزهایی که در این عالم دست ساخته بشر است، از نظر کسانی که در حوزه علوم مرتبط با میراث فرهنگی کار میکنند، واجد ارزش هستند. از این جهت، این موضوع شامل حال فیلم و سینما نیز میشود، یعنی فیلم میتواند به امر دیگری شهادت دهد و برای امر دیگری سند قرار بگیرد، اتفاقا فیلم با اسناد دیگر تفاوت دارد چون در این سند حرکت و زمان، صدای پرندگان، باران و… وجود دارد. به دلیل این حرکتی که در بیان مفهوم وجود دارد، فیلم نسبت به اسناد دیگر جای مانور بیشتری دارد. اسناد دیگر به شفافی فیلم نمیتوانند شهادت دهند. از این رو میتوان گفت سینما و فیلم به لحاظ سندی واجد ارزش فوقالعادهای هستند.
او بیان کرد: محققان کمتر به سراغ سینما رفتهاند، معمولا کسانی که راجع به سینما پژوهش میکنند به آن جنبهای از سینما که در حوزه اراده است توجه میکنند و همان جنبهای که در حوزه اراده فیلمساز است را مورد توجه قرار میدهند و کمتر به وجه انسانشناختی سینما توجه دارند.
بهشتی با بیان اینکه تمام فیلمها خاصیت سند قرار گرفتن را دارند، اظهار کرد: تمام فیلمهایی که ساخته میشود از مبتذلترین تا بهترین فیلمها این خاصیت را دارند و هیچکدام دور ریختنی نیستند، اما خاصیت دیگری که سینما دارد این است که میتواند از حبس زمان و مکان خارج شود و محصول زمان خود نباشد. میتوان فیلمی ساخت که محصول زمان خود نباشد. شاهنامه فردوسی محصول زمان خود و حبس در زمان و مکان خود نیست و اگر باشد به مرور زمان بیات میشود و اعتبار خود را از دست میدهد در صورتی که هزار سال است ارزش خود را حفظ کرده است.