رسانه سینمای خانگی- مستند تا چه میزان نیاز به مطالعه را پوشش می‌‎دهد؟

مدیر مرکز انیمیشن سوره بیان کرد: اگر آدم‌ها به دیدن مستند عادت کنند، بخش زیادی از نیاز به مطالعه در آنها مرتفع می‌شود، چون یکی از مهم ترین شکل‌های مطالعه تماشای مستند است.

به گزارش سینمای خانگی، امیررضا مافی در حاشیه حضور و بازدید از جشنواره سینما حقیقت در پردیس سینمایی چارسو در گفت‌وگو با ایرنا، درباره اهمیت سینمای مستند بیان کرد: مستند مهم ترین گونه تصویری ما است. در روزگاری که مطالعه شکل‌های مختلفی پیدا کرده است، که یکی از مهم‌ترین آن‌ها مستند است و افراد اگر به دیدن مستند عادت کنند، بخش زیادی از نیاز به مطالعه در آنها مرتفع می شود.

وی افزود: جهان هم به این سمت رفته است و فرم های جدید ساخت مستند هم نشان می دهد که اهمیت این گونه بیش از پیش است و اگر این مسیر در ایران هم جا بیفتد و مردم ایران هم اهمیت دیدن مستند و ملاقات با حقایق را درک کنند، بخش زیادی از نیاز ما به سرانه مطالعه مرتفع خواهد شد. این گونه حتی از گونه داستانی هم مهم تر است و تا می توانیم باید آن را جدی بگیریم. زیرا در مباحث مختلف فرهنگی امروز با تاثیری که مستند در تغییر نگرش های ما ایجاد کرده، مواجه هستیم.

امروز اگر به جنگ نرم قائل هستیم، مهم ترین توپخانه ما ساختن مستند استمافی درباره اهمیت و لزوم برگزاری جشنواره «سینماحقیقت» توضیح داد: جشنواره «سینماحقیقت» جزو جشنواره های مهم و معتبر ما است و در تمام این سالها جایگاه خود را پیدا کرده است. «سینماحقیقت» جشنواره با ثباتی است. ازطرف دیگر نیز می توان اینگونه تحلیل کرد که چون هنوز برخی از مدیران به این درک نرسیده‌اند که مستند چقدر مهم است آن را دست کاری نکرده اند.

وی تاکید کرد: جشنواره «سینماحقیقت» مهم‌ترین جشنواره مستندما است اما آیا تنها جشنواره ما باید باشد؟ هرچقدر که ما برای جشنواره حقیقت و امثال آن جشنواره های پشتیبان ایجاد کنیم، اهمیت مستند بیشتر دیده می شود و آدم ها برای ساخت بیشتر مستند ترغیب می شوند. امروز اگر به جنگ نرم قائل هستیم، مهم ترین توپخانه ما ساختن مستند است.

این پندار که مستند صرفا یعنی حیات وحش محصول یک دوره ای است که در تلویزیون اتفاق افتاده است که هربار در تلویزیون درباره مستند صحبت شده است، حیات وحش پخش شده استاو افزود: اخیرا هم در جایی نوشته ام که کسانی که با ایران مساله دارند مهم ترین توپخانه‌شان روایت سازی از دل مستند است. جشنواره هایی باید پدیدار شود، حالا جشنواره های ژانری یا موضوعی باشد که مستندسازان را برای ساختن فیلم های بیشتر و با پشتوانه های پژوهشی بیشتر و بهتر ترغیب کند. جشنواره حقیقت به تنهایی نمی‌تواند بار همه این ها را به دوش بکشد، اگرچه معتقدم که جشنواره «سینماحقیقت» امروز در یک موقعیت استاندارد است و آینده درخشانی هم برای آن می بینم اما کافی نیست.

مدیر مرکز انیمیشن سوره درباره راهکار خود برای شناخت بیشتر مستند به عموم مردم توضیح داد: این پندار که مستند صرفا یعنی حیات وحش محصول یک دوره ای است که در تلویزیون اتفاق افتاده است که هربار در تلویزیون درباره مستند صحبت شده است، حیات وحش پخش شده است. روایت های جدید در مستند که در چند سال اخیر زیاد هم شده است به گونه ای که ما مثلا در تولیدات نتفلیکس، اچ بی او می بینیم که درک کرده اند که مدیوم تلویزیون جای دیدن مستندهای سریالی است و بعد از مدتی میزان بازدید مستندهای سریالی برای آن ها بالا رفت که تولید انبوه می شود.

وی افزود: مخاطب امروز تشنه روایت قصه های واقعی است. اگر ما در تلویزیون خودمان این خرق عادت را کنیم و به جای سریال هایی که پخش می کنیم، مستند قصه دار جذاب پخش کنیم، چشم مخاطب را به دیدن مستند سریالی جذاب عادت دهیم، آن وقت نمونه های سینمایی مستند هم برای مخاطب جا پیدا می کند.

خانه مستند، تلویزیون است

مافی گفت: معتقدم که خانه مستند، تلویزیون است و مستند را عموم مردم باید در تلویزیون ببینند. مهم ترین راهکار هم این است که باید در روایت و یافتن قصه و مسیر آن در مستند تلاش کرد. مخاطب امروز تشنه قصه است و مستندهایی که قصه دارند حتما پربیننده می شوند. این باید در لایه تولید انجام شود و در لایه سیاست گذاری هم باید جسارتی پدید بیاید که نه فقط شبکه مستند تلویزیون بلکه سایر شبکه ها هم به طور متناوب مستند سریالی غیر حیات وحش در ساعات طلایی تلویزیون پخش کنند.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» به دبیری محمد حمیدی مقدم از ۲۷ آذرماه شروع شده و تا دوم دی ماه ادامه دارد.

رسانه سینمای خانگی- سر بی‌کلاه ایران از اسکار ۲۰۲۴

با اعلام فهرست نامزدهای اولیه چند بخش اسکار ۲۰۲۴، فیلم «نگهبان شب» که نماینده سینمای ایران در این رقابت بود، نتوانست نظر داوران آکادمی را به خود جلب کند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، آکادمی علوم ‌و هنرهای سینمایی، فهرست اولیه نامزدهای چند شاخه از جمله بهترین فیلم بلند بین‌المللی، مستند بلند و انیمیشن کوتاه را اعلام کرد.

در بخش بهترین فیلم بلند بین‌المللی، ۱۵ فیلم آمریکاتسی از ارمنستان، راهب و اسلحه از بوتان، سرزمین‌ موعود از دانمارک، برگ‌های افتاده از فنلاند، طعم چیزها از فرانسه، اتاق معلمان از آلمان، سرزمین خدا از ایسلند، من کاپیتان از ایتالیا، روزهای کامل از ژاپن، توتم از مکزیک، مادر همه دروغ‌ها از مراکش، انجمن برف از اسپانیا، چهار دختر از تونس، ۲۰ روز در ماریوپل از اوکراین و منطقه مورد علاقه از انگلستان موفق شدند تا خود را در بین نامزدهای اولیه قرار دهند.

با این انتخاب‌ها، نگهبان شب رضا میرکریمی که‌ نماینده سینمای ایران در این شاخه بود، نتوانست خود را در گردونه رقابت حفظ کند.

در شاخه مستند بلند نیز سمفونی آمریکایی، آپولونیا، آپولونیا، ورای آرمان شهر، بابی واین: رییس جمهور مردم، ارواح بی‌طاقت، شهر سیاه و افسانه کابوی نیمه شب، خاطره ابدی، چهار دختر، رفتن به مریخ: برنامه نیکی جیووانی، در پنجره عقبی، مهر خورده از ابتدا، همچنان: فیلمی از مایکل جی فاکس، صدای آرام کم، ۳۲ صدا، کشتن ببر و ۲۰ روز در ماریوپل به عنوان نامزدهای اولیه انتخاب شدند.

یونیفورم ما ساخته یگانه مقدم محصول ایران که در بخش انیمیشن کوتاه حضور داشت، موفق شد تا به فهرست اولیه جایزه این بخش راه پیدا کند.

رای‌گیری نهایی برای انتخاب نامزدهای نهایی، از ۱۱ تا ۱۶ ژانویه ۲۰۲۴ انجام می‌شود و نامزدهای رسمی اسکار در تمامی شاخه‌ها، روز ۲۳ ژانویه ۲۰۲۴ اعلام می‌شوند.

رای‌گیری نهایی برای انتخاب برندگان، از ۲۲ تا ۲۷ فوریه ۲۰۲۴ صورت می‌پذیرد و مراسم اعطای جوایز، ۱۰ مارس (۲۰ اسفند) برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- دومین محصول مشترک اوج و فارابی سِری است

فیلم سینمایی «قرارگاه سری» به نویسندگی و کارگردانی دانش اقباشاوی در آبادان در حال فیلمبرداری است.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، فیلمبرداری فیلم سینمایی قرارگاه سری به کارگردانی دانش اقباشاوی و تهیه کنندگی جلیل شعبانی در شهرهای اهواز و آبادان در حال انجام است.

قرارگاه سری مقطع مهمی از زندگی شهید علی هاشمی از فرماندهان مطرح دفاع مقدس را در شناسایی و طرح‌ریزی عملیات خیبر در قرارگاه سری نصرت به تصویر می‌کشد.

لیست بازیگران و عوامل این فیلم سینمایی به زودی معرفی خواهد شد.

قرارگاه سری دومین محصول مشترک سازمان هنری رسانه‌ای اوج و بنیاد سینمایی فارابی است.

رسانه سینمای خانگی- تیم داوران حقیقت به صف شدند

احمد ضابطی‌جهرمی، مسعود نقاش‌زاده، پروین صدر ثقه‌الاسلامی، مانی میرصادقی، فرشاد محمدی، بهروز نورانی‌پور و مهدی شامحمدی به‌عنوان هیات داوران بخش مسابقه ملی هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» معرفی شدند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، احمد ضابطی جهرمی مستندساز و استاد دانشگاه متولد ۱۳۳۰ در جهرم، دانش‌آموخته کارشناسی سینما و دکترای پژوهش هنر است. عضو هیات علمی دانشگاه صداوسیما، مدرس، مترجم، مولف و پژوهشگر سینما و تلویزیون، دبیر دومین دورهی جایزهی پژوهش سینمای ایران، تجلیل به عنوان اولین استاد سینمای ایران از سوی فرهنگستان هنر، مولف کتاب‌های فیلم مستند دورگه، شکل‌شناسی و گونه‌شناسی فیلم مستند، نظریه‌ها و گفتمان‌های سینمای مستند، همبستگی علم و هنر در سینمای مستند، زیبایی‌شناسی و تاریخ تدوین فیلم در کارنامه این مستندساز دیده می‌شود.

مسعود نقاش‌زاده کارگردان و مدرس دانشگاه متولد ۱۳۴۴ در شیراز است و کارشناسی ارشد سینما و دکترای پژوهش هنر دارد. معاون آموزش و پژوهش خانه سینما، معاون پژوهش دانشگاه صداوسیما، معاون تولید و مشاور عالی سیمافیلم، داور سیزدهمین جشنوارهی بین‌المللی فیلم مقاومت، داور بخش بین‌الملل جشنواره فیلم رشد، دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر از مسئولیت‌های این فیلمساز است.

پروین صدر ثقه‌الاسلامی مدیر فرهنگی و استاد فرهنگی متولد ۱۳۲۰ تهران، دانش‌آموخته کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و دکترای روانشناسی تربیتی از دانشگاه تربیت معلم تهران است. سیزده سال مدیر کاخ موزه گلستان، عضو هیات علمی و استاد دانشگاه تربیت معلم تهران، بیست‌وپنج سال مدیر و رییس کتابخانه مرکزی دانشگاه تربیت معلم از سابقه کاری این مدیر است.

مانی میرصادقی مستندساز متولد ۱۳۴۷ تهران، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد بیولوژی دریا است، ساخت مستندهای حیات وحش ایران، نگین تتیس، سفری به هنگام، جان مرجان، عضو هیات داوران سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر، برنده جایزه جشنواره جهانی حیات‌وحش و محیطزیست انگلستان از دستاوردهای او به شمار می‌رود.

فرشاد محمدی مدیر فیلمبرداری متولد ۱۳۵۱ در شیراز، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد سینما است، نامزدی دریافت ۶ سیمرغ بلورین و برنده سیمرغ بلورین، بهترین دستاورد فنی و حرفه‌ای از جشنواره فیلم فجر، مدیر فیلمبرداری فیلم‌های سینمایی عرق سرد، قاتل اهلی، ملاقات خصوصی، نهنگ عنبر، رگ خواب در کارنامه کاری او دیده می‌شود.

بهروز نورانی‌پور کارگردان و مستندساز متولد ۱۳۶۰ در سنندج و دانش‌آموخته کارگردانی سینما است. برنده جایزه ویژه هیات داوران در بخش بین‌الملل جشنواره سینماحقیقت، برنده سیمرغ بهترین مستند سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر، برنده بهترین مستند جشنواره بین‌المللی واچداکس لهستان از دستاوردهای این فیلمساز محسوب می‌شود.

مهدی شامحمدی تهیه‌کننده و مستندساز متولد ۱۳۶۲ شهرری، دانش‌آموخته، کارشناسی ارشد سینما است. او مدیرعامل و موسس کارگاه سینمایی امروز فیلم، عضو هیات انتخاب جشنواره سینما حقیقت، داور جشنواره مستند شبکه مستند، داور بخش مستند جشنواره جام‌جم و داور بخش مستند سینما حماسه را در کارنامه کاری خود دارد.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت، فردا دوم دی ماه به پایان می‌رسد.

رسانه سینمای خانگی- «بچه زرنگ» پنجاه میلیاردی شد

 انیمیشن سینمایی «بچه زرنگ» با ثبت یک رکورد جدید توانست به جمع هفت فیلم ۵۰ میلیاردی تاریخ سینمای ایران بپیوندد و تنها غیرکمدی میان این آثار باشد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، انیمیشن سینمایی بچه‌ زرنگ که از پنجم مهرماه اکران شده است، بعد از شکستن رکوردهای مختلف، توانست در کمتر از سه ماه، یک رکورد جدید ثبت کند و وارد باشگاه ۵۰ میلیاردی‌های سینمای ایران شود.

به این ترتیب بچه‌ زرنگ هفتمین فیلم سینمای ایران است که در کنار آثاری چون فسیل، هتل، شهرهرت، انفرادی، بخارست و دینامیت توانسته است به این میزان از فروش در سینماهای کشور دست یابد.

انیمیشن بچه‌ زرنگ درحالی از مرز ۵۰ میلیارد تومان عبور کرده است، که ۶ فیلم دیگر سینمای ایران که توانسته‌اند به چنین فروشی دست یابند، همگی متعلق به سینمای کمدی هستند و بر همین اساس بچه‌ زرنگ اولین فیلم غیرکمدی چند سال اخیر سینمای ایران است که در گونه کودک و نوجوان، توانسته است با ثبت این رکورد تازه، به پدیده سینمای ایران تبدیل شود.

این انیمیشن تاکنون بیش از ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار مخاطب داشته و رکورد پرمخاطب‌ترین و پرفروش‌ترین انیمیشن تاریخ سینمای ایران را در اختیار دارد. تا امروز تنها ۳ انیمیشن سینمایی شاهزاده‌ روم با بیش از یک میلیون مخاطب، فیلشاه با بیش از ۱ میلیون و ۲۵۰ هزار مخاطب و بچه‌ زرنگ با بیش از ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار مخاطب (تا امروز) پرمخاطب‌ترین انیمیشن‌های تاریخ سینمای ایران هستند که توانسته‌اند مخاطبان میلیونی جذب سینماها کنند.

بچه‌ زرنگ محصول مشترک گروه هنر پویا و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که به همت یک گروه ۲۵۰ نفره از هنرمندان جوان ایرانی ساخته شده است.

رسانه سینمای خانگی- کولاک گیشه یا توهم مخاطب؟

سینماهای کشور در فصل پائیز، رشدی ۱۰۵درصدی را به‌نسبت فصل تابستان تجربه کردند تا با ثبت یک رکورد چشم‌گیر، فاصله خود را با آمار ۳۰ میلیون مخاطب سالیانه و گیشه ۱۲۰۰ میلیارد تومانی، کمتر کنند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینماهای کشور در پائیز امسال، عملکرد بسیارخوبی داشتند و موفق شدند تا با رشد ۱۰۵درصدی به‌نسبت تابستان، بیش از ۹ میلیون و ۳۶۳ هزار مخاطب داشته باشند.

در این ۳ ماه، ۲۰۹ هزار و ۴۱۱ سانس ترتیب داده شد و گیشه به رقم ۳۸۸ میلیارد تومان رسید.

این آمار در شرایطی برای پائیز سینماهای کشور رقم خورده که مناسبت‌هایی چون ایام فاطمیه و حتی شب یلدا، تاثیراتی کاهشی را بر میزان استقبال از فیلم‌ها گذاشت.

سینمای ایران درحالی فصل زمستان را آغاز کرده که امیدهای بسیاری وجود دارد تا رکورد پائیز، طی ۳ ماه آخر سال، بهبود پیدا کند

کمدی هتل، پرمخاطب‌ترین فیلم پائیز بود که توانست با جذب حدود نیمی از مخاطبان این فصل، ۴ میلیون و ۵۲۵ هزار نفر را به سینماها کشانده و ۱۹۶ میلیارد تومان بفروشد. فیلم مسعود اطیابی با همین دست‌فرمان، احتمالا رکورد حدودا ۲۹۹ میلیارد تومانی فسیل را خواهد شکست.

دومین فیلم پراقبال این فصل، انیمیشن بچه زرنگ بود که بسیار فراتر از انتظار ظاهر شد و توانست با ۱ میلیون و ۵۰۷ هزار مخاطب، عنوان پرمخاطب‌ترین انیمیشن ایرانی تاریخ سینما را به نام خود سند بزند. درنتیجه این استقبال، گیشه این فیلم به ۵۰ میلیارد تومان رسید تا با تداوم اکران این اثر، انتظار تثبیت این رکوردشکنی وجود داشته باشد.

۲ کمدی هتل و ویلای ساحلی، پتانسیل‌های زیادی برای فتح قله‌های بالاتر از ۳۰۰ میلیارد تومان را دارند. فسیل هم حاشیه امن خوبی به‌عنوان اهرم کمکی برای این ۲ فیلم در گیشه زمستانی است

فسیل، در پائیز هم مورد استقبال قرار گرفت. این کمدی در این فصل، ۹۰۱ هزار نفر را به سینما کشاند و ۳۸ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان نیز فروخت.

ویلای ساحلی تنها در ۱۵ روز انتهایی پائیز به روی پرده رفت و توانست در همین مدت، خود را تا چهارمین فیلم پراقبال فصل بالا بکشد. برای این فیلم، ۳۹۶ هزار نفر به سینما رفتند و ۱۷ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان نیز به گیشه واریز کردند.

پنجمین فیلم پرمخاطب پائیز برگ‌ریز، گیج‌گاه بود که موفق شد با جذب ۳۴۹ هزار مخاطب، فروش ۱۴ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومانی داشته باشد.

این عملکرد در حالی برای پائیز امسال رقم خورده که در نوع خود یک رکورد خوب را رقم زده است. به‌طوری‌که طی ۵ سال اخیر، هیچ فصلی نبوده که ۹ میلیون و ۳۶۳ هزار مخاطب داشته باشد.

سینمای ایران درحالی فصل زمستان را آغاز کرده که امیدهای بسیاری وجود دارد تا رکورد پائیز، طی ۳ ماه آخر سال، بهبود پیدا کند. ۲ کمدی هتل و ویلای ساحلی، پتانسیل‌های زیادی برای فتح قله‌های بالاتر از ۳۰۰ میلیارد تومان را دارند. فسیل هم حاشیه امن خوبی به‌عنوان اهرم کمکی برای این ۲ فیلم در گیشه است. در کنار این آثار، تداوم اکران فیلم‌هایی چون بچه زرنگ، گیج‌گاه، ورود و خروج ممنوع و البته مجموعه آثاری که طی ۳ ماه آینده به روی پرده می‌روند سبب می‌شوند تا این انتظار حقیقی شکل بگیرد که تعداد مخاطبان سینما در این مدت، رکورد پائیزی سینما را به نفع خود جابجا کنند.

طبق پیش‌بینی‌های قبلی ایرنا، گیشه سینمای ایران تا ابتدای بهمن‌ماه به مرز ۱۰۰۰ میلیارد تومان خواهد رسید و تا پایان سال موفق خواهد شد تا با گذر از ۳۰ میلیون مخاطب، ضمن خلق یک رکوردشکنی چشم‌گیر، گیشه خود را از ۱۲۰۰ میلیارد تومان عبور دهد.

رسانه سینمای خانگی- «عیدوک» با روایتی از حاج قاسم

کارگردان «عیدوک» همزمان با نمایش این مستند در جشنواره «سینماحقیقت» به ارایه توضیحاتی درباره این اثر که درباره یکی از اشرار شناخته شده است، پرداخت و نحوه مواجه حاج قاسم با اشرار را توضیح داد.

رسانه سینمای خانگی، امیر عسکری کارگردان مستند «عیدوک» از مستندهای راه‌یافته به هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در گفت‌وگو با مهر، درباره این اثر توضیح داد: این مستند روایت زندگی یکی از اشرار است که از سال ۶۳ شروع به شرارت کرده و این فعالیت‌هایش تا سال ۷۴ ادامه داشته است. در این فیلم مستند هم ما ۲ کاراکتر مهم داریم، یکی شخصیت عیدمحمد است که در لهجه بلوچی او را عیدوک خطاب می‌کنند و شخصیت دیگر حاج قاسم سلیمانی است که در یک فرآیند، تأثیراتی را روی شخصیت عیدوک می‌گذارد. حاج قاسم عملیات مهمی را در آن منطقه به انجام رسانده‌ است که ما در این مستند به روایت این عملیات و نقش شهید سلیمانی در این منطقه می‌پردازیم.

وی افزود: در منطقه جنوب شرق ما چند عملیات مهم داشته‌ایم که یکی از این عملیات‌ها عملیات «آورتین» است که شخصیت عیدوک در آن نقش داشته است. هر کدام از اشرار در این منطقه گروه خاص خود را داشتند که مسئول یکی از این گروه‌ها، عیدوک بامری بوده است. به نوعی حتی می‌توان او را یکی از بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین اشرار آن منطقه دانست. بعدها که عملیاتی در آنجا صورت می‌گیرد، روی کل منطقه تأثیر می‌گذارد و متأثر از آن این گروه‌ها اعلام آمادگی می‌کنند تا سلاح‌های خود را تحویل دهند. برخی از این گروه‌ها حاضر به تسلیم سلاح نمی‌شوند و حاج قاسم با آن‌ها وارد مذاکره می‌شود.

عملیاتی که رضاشاه نتوانست و حاج‌قاسم توانست

این مستندساز در ادامه درباره انگیزه خود برای تمرکز بر شخصیت عیدوک هم گفت: یکی از ویژگی‌ها عجیب این کاراکتر قصی‌القلب بودن و نترسی او بود که حاج قاسم سلیمانی هم به این ویژگی اشاره و او را به یک «تیپ مکانیزه» تعبیر کرده بود! او بسیار بی‌باک و زرنگ بود و آنقدر قدرت داشت که در سه مقطع تاریخی عملیات‌هایی در آنجا صورت گرفت که همه آن‌ها ناکام ماند؛ یک بار زمان رضا شاه، یک بار زمان محمدرضا شاه و یک بار هم بعد از انقلاب از سوی نیروهای کمیته. نوبت چهارم بود که حاج قاسم این عملیات را انجام داد و توانست در منطقه «آورتین» موفق شود.

وی افزود: عیدوک به‌واسطه قتل‌هایی که انجام داده بود و نقشی که در زمینه مواد مخدر داشت، از شخصیت‌های چشم‌گیر و شناخته‌شده در آن منطقه محسوب می‌شد و همین امروز هم خیلی از افراد او را در بلوچستان می‌شناسند. در ابتدای مستند «عیدوک» اشاره می‌کنیم که این شخصیت در ۲۶ بهمن ۱۳۷۴ کشته شده است و این مستند هم به‌دنبال کشف راز قتل او نیست. همین روایت ابتدایی تعلیقی را برای مخاطب مستند به‌وجود می‌آورد. این مستند در واقع روایتی از نحوه مواجهه حاج قاسم با چنین شخصیتی است.

عسکری در این زمینه ادامه داد: جذابیت اصلی مستند «عیدوک» این است که روایت آن به آرشیوهای قوی متکی است و ما در مستند از فیلم‌های واقعی همان عملیات استفاده کرده‌ایم. روند کار هم روندی تند و دوست‌داشتنی است. عیدوک فکر می‌کرد حاج قاسم به‌دنبال کشتن و حذف اوست اما حاج‌قاسم هدف دیگری داشت و به آنچه می‌خواست هم رسید. خواسته اصلی حاج‌قاسم بازگشت عیدوک به زندگی و زمین گذاشتن سلاح بود.

وی افزود: عیدوک مدام در کوهستان سرگردان بود و هر بار به محاصره درمی‌آمد فرار می‌کرد. جذابیت روایت فیلم هم همین کشمکش‌هاست. ساختار فیلم برپایه مصاحبه، آرشیو و نریشن است و در عین حال اکثر مصاحبه‌ها را با تصاویر واقعی تنظیم کرده‌ایم.

این مستندساز درباره دسترسی به افراد برای مصاحبه در این مستند هم گفت: تعداد از این افراد از اشرار و همراهان عیدوک بودند که حاضر به مصاحبه نمی‌شدند اما ما توانستیم برخی از آن‌ها را راضی به گفت‌وگو کنیم. برخی از افراد مطلع هم به دلیل مسایل امنیتی حاضر به مصاحبه تصویری نبودند. در عین حال با هر فردی که مصاحبه می‌کردیم، به چند فیلم قدیمی هم برمی‌خوردیم که افراد در خانه‌های خود نگهداری می‌کردند. وقتی همه این فیلم‌ها را جمع کردم چیزی بیش از ۴۰ ساعت آرشیو در اختیار داشتم. بریده‌های این فیلم‌ها تبدیل به مستند «عیدوک» شده است.

از بچگی قصه‌های عیدوک را برای‌مان می‌گفتند

کارگردان مستند «عیدوک» با اشاره به اصالت کرمانی خود گفت: نام این شخصیت در منطقه کرمان بسیار معروف بود و از بچگی من نام او را می‌شنیدم. حتی وقتی پدرم می‌خواست داستانی برای ما تعریف کند، لابه‌لای آن اشاره‌ای به شخصیت عیدوک هم می‌شد. در کنار نام بردن از این شخصیت، گاهی هم از بزرگی حاج‌قاسم در برابر او برایمان می‌گفتند. وقتی به‌صورت جدی وارد عرصه مستندسازی شدم، شروع به پژوهش جدی درباره این شخصیت و این سوژه کردم که حاصلش تبدیل به این مستند شد.

وی درباره ویژگی‌های عجیب شخصیت عیدوک توضیح داد: در بخشی از مستند اشاره می‌شود که او در یک غار گرفتار می‌شود که تنها یک دهانه داشته و در محاصره مأموران هم قرار می‌گیرد اما موفق به فرار از آن غار می‌شود! او با درگیری و زرنگی موفق به فرار از این موقعیت می‌شود. او شناخت کاملی از کوهستان‌های آن منطقه داشته و به همین دلیل به راحتی فرار می‌کرده است. او از ۱۲ سالگی به‌عنوان یک فراری در کوهستان زندگی می‌کرده و اولین قتلش را هم در همان سن ۱۲ سالگی انجام می‌دهد. از همان روز به همراه پدرش تبدیل به یک فرد فراری می‌شود.

این مستندساز درباره چالش‌های فنی مستند «عیدوک» عنوان کرد: مهمترین چالش من در شروع فرآیند ساخت این مستند، نداشتن آرشیو بود. شاید به اندازه ۱۰ دقیقه هم در ابتدای کارم آرشیو در اختیار نداشتم. اما دل به دریا زدم و در واقع در حین کار بود که آرشیوها را پیدا کردم. در فرآیند کارگردانی هم شخصیت‌پردازی برایم بسیار مهم بود و از نظرم عیدوک یک ضدقهرمان جذاب بود. از طرف دیگر قهرمان جذابی به‌نام حاج قاسم هم داشتیم. تصویری از حاج‌قاسم در این فیلم ارایه کرده‌ام که مردم کمتر آن را دیده‌اند.

وی یادآور شد: در این مستند هم به لحاظ چهره و عکس، هم به لحاظ نوع تصاویر و برخوردی که از حاج قاسم شاهد هستیم، تصویری به‌کل متفاوت ثبت شده است. حاج‌قاسم در دوره دفاع مقدس با دشمنی مشخص جنگیده بود اما در بازه روایت این فیلم او را در حال نبرد با اشراری می‌بینیم که در میان مردم عادی زندگی می‌کردند. حاج‌قاسم واقعاً در ۶ سال حضورش در جنوب غرب کشور، کارهای عجیب و غربی را به انجام رساند که از نگاه من، در نوع خودش یک دفاع مقدس دیگر بود.

رسانه سینمای خانگی- یک رکورد تازه در سینمای عربستان

فیلم مهیج «پیک شب» رکورد گیشه سینمای عربستان را برای یک تولید داخلی شکست و با عبور از فیلم هالیوودی «ونکا» به صدر جدول فروش رسید.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از اسکرین، این فیلم پس از اکران در سراسر عربستان سعودی از ۱۴ دسامبر، ۱.۵۸ میلیون دلار از محل ۱۱۴ هزار مخاطب کسب کرد تا بالاترین افتتاحیه برای یک عنوان داخلی را از زمانی که عربستان سعودی به ممنوعیت ۳۵ ساله فعالیت سینماها در دسامبر ۲۰۱۷ پایان داد، به نام خود ثبت کند.

این رکورد قبلاً متعلق به کمدی «ستار» بود که با ۶۳ هزار مخاطب در دسامبر ۲۰۲۲ افتتاح شد. فیلم سینمایی «مندوب» (پیک شب) همچنین دومین افتتاحیه بزرگ یک فیلم عربی در منطقه را پس از کمدی عاشقانه مصری «بحبک» به دست آورد که حدود ۳ میلیون دلار در اکران آغازین در جولای ۲۰۲۲ فروخته بود.

«پیک شب» در حالی صدرنشین گیشه هفتگی سینمای عربستان شد که فیلم سینمایی «ونکا» محصول برادران وارنر با فروش ۶۱۶ هزار دلاری در مقام دوم و انیمه «پسر و مرغ ماهیخوار» ساخته «هایائو میازاکی» از استودیو جیبلی با ۱۹۵ هزار دلار به رتبه سوم اکتفا کرد.

فیلم سینمایی «پیک شب» توسط استودیو سعودی «تلفاز ۱۱» با حمایت بنیاد جشنواره فیلم دریای سرخ و استودیو مووی تولید شده است. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در ماه سپتامبر در تورنتو انجام داد و سپس در اوایل این ماه در جشنواره بین المللی فیلم دریای سرخ در جده به نمایش درآمد.

این فیلم نخستین تجریه کارگردانی بلند «علی الکلثمی» است که یکی از بنیانگذاران استودیو «تلفاز ۱۱» نیز هست. در این فیلم، محمد الدوخی در نقش یک مندوب (به عربی به معنای پیک) در حال مبارزه است که در تلاش برای حمایت از پدر بیمارش، فروشنده مشروبات الکلی می شود. این فیلم به طور کامل در ریاض پایتخت عربستان فیلمبرداری شده است.

تنها ۱۳ درصد از اکران‌های سال ۲۰۲۳ در عربسان به زبان محلی بودند و با این حال، بیش از ۳۶ درصد از گیشه از محل اکران این فیلم‌های به دست آمده که نسبت به سال‌های گذشته رشد ثابتی داشته است.

صنعت سینما در عربستان تا سال ۲۰۱۸ که سالن‌های سینما پس از ۳۵ سال بازگشایی شد، تقریبا وجود نداشت اما این کشور عربی با سرمایه گذاری هنگفت در عرصه سینما و برگزاری جشنواره پرزق و برق دریای سرخ و در کنار آن ایجاد مشوق‌هایی برای تولید مشترک با سایر کشورها، با شتاب فراوانی خود در صدد جبران عقب ماندگی خود در این حوزه است.

صنعت سینما در عربستان تا سال ۲۰۱۸ که سالن‌های سینما پس از ۳۵ سال بازگشایی شد، تقریبا وجود نداشت اما این کشور عربی با سرمایه گذاری هنگفت در عرصه سینما و برگزاری جشنواره پرزق و برق دریای سرخ و در کنار آن ایجاد مشوق‌هایی برای تولید مشترک با سایر کشورها، با شتاب فراوانی خود در صدد جبران عقب ماندگی خود در این حوزه است.

کمیسیون فیلم عربستان که یک نهاد دولتی سعودی وابسته به وزارت فرهنگ و در فوریه ۲۰۲۰ در ریاض تأسیس شده، اکنون فیلمسازان بین‌المللی را با مشوق‌های بسیار به ساخت فیلم تولید مشترک با عربستان در خاک این کشور ترغیب می‌کند. این کشور در سال ۲۰۲۲ در جریان هفتادوپنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم کن اعلام کرد تا ۴۰ درصد هزینه‌ ساخت فیلم‌هایی را که عوامل و استعدادهای سعودی را جذب و فرهنگ، تاریخ و پادشاهی این کشور را معرفی کنند، پرداخت می‌کند.

رسانه سینمای خانگی- آیا «ضد» ایدئولوژیک است؟

کارگردان فیلم «ضد» تاکید کرد: هدفش از فیلمسازی بیان حرف‌های ایدئولوژیک نیست.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی که دو سال قبل در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است؛ فیلمی سیاسی که هرچند علاقه‌مندان مخصوص به خودش را دارد اما سازنده‌اش تاکید دارد اگر تماشاگران، بدون حب و بغض به تماشای فیلم بنشینند با یک اثر جذاب و سرگرم‌کننده روبرو می‌شوند.

ربیعی که دومین فیلم سینمایی خود را راهی اکران کرده، خود را فردی مذهبی و معتقد به نظام معرفی می‌کند اما می‌گوید سینما را به عنوان یک زبان مشترک برای همه با سلایق گوناگون می‌بیند؛ چه آن‌ها که موافق نظرات او هستند و چه کسانی که با تفکراتش مخالفند. او چنان به سینما به مثابه سینما نگاه می‌کند که خود را جدا از فیلمسازی با سمت و سوی جناحی خاص می‌داند و آرزو می‌کند بتواند اثری در حد و اندازه «فهرست شیندلر » به عنوان اثری مشخصه‌های خاص سینما بسازد.

به گفته وی و نیز همکارانش این سلوک او در کارش هم اجرا می‌شود چرا که نه تنها مخالف انحصار است بلکه به عنوان یک هنرمند وظیفه خود می‌داند به اعتلای سینما کمک کند.

ربیعی همزمان با اکران فیلم «ضد» به همراه یکی از بازیگران (مهدی نصرتی) و مدیر فیلمبرداری فیلمش (هاشم مرادی) مهمان خبرگزاری ایسنا شدند تا درباره فیلمی که دو سال در نوبت اکران بود و نیز اولین فیلمش «لباس شخصی» که هنوز مجوز اکران نگرفته صحبت کند.

در این نشست مهدی نصرتی بازیگر جوانی که پیش‌تر هم برای ربیعی بازی کرده بود، از تلاش خود برای کلیشه نشدن در فیلم‌های سیاسی سخن گفت. او پیش از بازیگری، تجربه عکاسی و روزنامه‌نگاری هم داشته و هنگام حضورش در ایسنا توضیح داد که در مقطعی به عنوان عکاس حق‌التصویر با این خبرگزاری همکاری داشته است.

مشروح این نشست دو ساعته را که با پرسش از ربیعی و شرایط اکران فیلم آغاز شد، در ادامه می‌خوانید: 

ایسنا: آقای ربیعی شما در حالی سراغ سوژه فیلم «ضد» رفتید که پیش‌تر فیلم‌هایی همچون «ماجرای نیمروز» با فضایی مشابه ساخته شده بودند. این برای شما ریسک نبود که شاید تماشاگر نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان ندهد؟

ربیعی: سلیقه من برای ساخت فیلم به طور کلی تاریخ معاصر است و سوژه‌هایی که غالبا با آن‌ها درگیر می‌شوم در همین فضا هستند. موضوع هر دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» هم به زیست شخصی، مطالعات و علایقم برمی‌گردد. البته وقتی طرح «لباس شخصی» را شروع کردم، «ماجرای نیمروز» هنوز ساخته نشده بود؛ درواقع من در سال ۱۳۹۶ خواندن پرونده حزب توده را شروع کردم و در میانه‌های پروژه و نوشتن سیناپس بودم که در جشنواره فجر آن سال فیلم «ماجرای نیمروز» به نمایش درآمد و کاملاً از آن بی‌اطلاع بودم. با این حال بر اساس برنامه خودم  «لباس شخصی» را جلو بردم که در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر نمایش داده شد ولی تا به امروز توقیف مانده است. بعد هم سراغ فیلم «ضد» رفتم که ابتدا نام دیگری داشت و از وقتی که من وارد کار شدم، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد فیلمنامه تغییر کرد.

ایسنا: با توجه به اینکه فیلمنامه‌نویس این پروژه فرد دیگری است، ساخت «ضد» چطور شکل گرفت؟

ربیعی: کلیت پروژه به این شکل بود که از طرف آقای شفیعی به من پیشنهاد شد تا این فیلمنامه را کارگردانی کنم و از آنجا که داستان، به جهان من نزدیک بود و نیز با اشاره به مساله نفوذ در اوایل انقلاب که من در «لباس شخصی» هم به آن پرداخته بودم، موضوع فیلم برایم دغدغه بود و پیشنهاد را پذیرفتم. در چنین مواردی اصولا سعی می‌کنم ایده خود را پیاده کنم و معمولا درگیر حاشیه‌هایی از این دست که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند یا تحت تاثیر فیلم‌های فیلمسازان دیگری مثل محمدحسین مهدویان قرار بگیرد، نمی‌شوم چون این‌ها اصلا برایم مساله نبودند. مساله مهم این بود که آنچه دغدغه‌ من است به یک زبان سینمایی تبدیل شود چراکه معتقدم سینما زبان مشترک تمام آدم‌هاست؛ چه آن‌هایی که موافق من فکر می‌کنند و چه آن‌هایی که مخالف من هستند. حتی کسانی که هیچ موضعی ندارند هم در همین گروه می‌گنجند. به نظرم اگر سوژه‌ای به سینما تبدیل شود و قصه و روایتی را پیگیری کند، به طور طبیعی مخاطب با آن همراه می‌شود ولو اینکه حرف فیلم را هم قبول نداشته باشد.

در زبان سینمایی خودم نیز این روش را دنبال و سعی می‌کنم از اتمسفر، جریان، فیلمی خاص یا حتی در میزانسن، کارگردانی و … تاثیر خودآگاه نگیرم. من تعصب دارم بر این مساله که فیلمساز باید فیلم خود را بسازد، حال چه خوب باشد چه بد. برای من مهم است که وقتی فیلم خود را روی پرده می‌بینم بگویم این خروجی کار من است. فیلمنامه «ضد» هم برای من نبود. آقای حسین تراب‌نژاد آن را نوشته بودند و وقتی به گروه اضافه شدم با همفکری من، آقای موگویی و آقای شفیعی (تهیه‌کننده) سعی کردیم با گفت‌وگو و تعامل فیلمنامه را به سمتی ببریم تا به نگاه همدیگر نزدیک شویم که بخشی از آن‌ها انجام شد و بخشی هم انجام نشد. با این حال من قبول کرده بودم که در این پروژه یک کارگردان هستم و زیر نظر نویسنده کار را پیش ببرم و خروجی نهایی به آن چیزی رسید که الان روی پرده سینماها می‌بینیم.

ایسنا: در مقطعی یک تئاتر هم با اشاره به زندگی محمدرضا کلاهی اجرا شده بود و آن زمان آقای فرهاد توحیدی گفته بودند که قصد نگارش فیلمنامه‌ای را در همین زمینه دارند. آیا «ضد» با آن فیلمنامه ارتباطی داشته؟

ربیعی: من پیش از ساخت «لباس شخصی» در حوزه فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره کار می‌کردم و آن زمان می‌گفتند فیلمنامه‌ای در حوزه هنری نوشته شده که نمی‌دانم نویسنده آن چه کسی بود ولی حتی کارگردان هم مشخص شده بود. البته آن پروژه هیچگاه ساخته نشد. نام فیلمنامه «ضد» هم ابتدا «بیتا، منیژه، اعظم» بود و وقتی آن را با همین نام برایم فرستادند، یادم آمد که چند سال قبل قرار بود در حوزه هنری این پروژه ساخته شود؛ ولی آنچه من در اختیار داشتم به نویسندگی آقای تراب‌نژاد بود و طرح اولیه آن هم به آقای مرتضی اصفهانی تعلق داشت.

ایسنا: از آنجا که به تازگی فیلم دیگری در ارتباط با منافقین (سرهنگ ثریا) روی پرده بود، به نظر می‌رسد فیلم‌هایی با موضوع‌های مشابه در شرایط فعلی سینما به سختی سانس می‌گیرند. البته حتی فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» علیرضا معتمدی هم چنین شرایطی دارد. الان وضعیت «ضد» را در اکران چطور می‌بینید؟  

ربیعی: شاید بد نباشد با یک اتفاق که همین چند روز پیش افتاد این بحث را دنبال کنیم که خودش به تنهایی بازگوی خیلی حرف‌هاست. ما این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم «احمد» هستیم و چند سرباز هم به عنوان هنرور با ما همکاری می‌کنند. هفته قبل یکی از آن‌ها به من می‌گفت، رفته بودند سینما تا فیلم «ضد» را ببینند ولی سانسی پیدا نکردند و به جای آن «هتل» را دیده بودند. با شوخی تعریف می‌کرد که او را حلال کنیم. مشکلی که ما در چرخه اکران داریم این است که فیلم‌هایی از جنس «ضد» نمی‌فروشند و اینطور تعبیر می‌شود که این فیلم‌ها اصطلاحا بفروش نیستند، در حالی که معلوم است در این چرخه، این فیلم‌ها فروشی نخواهند داشت. درواقع مشکل از فیلم نیست، مشکل از چرخه است. بعد دوستان تصمیم‌گیر و تاثیرگذار در این چرخه‌ پخش سعی می‌کنند این مدل فیلم‌ها را به نحوی وارد چرخه اکران کنند که تا حدی فروش داشته باشند اما باز هم نمی‌فروشند چون آن شکلی که فرم و محتوا را ارایه می‌کنند با هم جور در نمی‌آید. همین الان که فیلم «ضد» در حال اکران است روز افتتاحیه خود را با ۴۰ سالن شروع کرد و «ویلای ساحلی» هم که همزمان با فیلم ما اکران شد، نزدیک به ۴۰۰  سالن داشت. در روز ششم اکران، ما به زور به ۱۳۰ سالن رسیده بودیم ولی تعداد سالن‌های  «ویلای ساحلی» به ۶۵۰ رسیده بود. در توضیح آن هم می‌گویند سالن پُر نمی‌شود، چرا سالن اضافه بدهیم؟ در حالی که عامل پُر نشدن سالن‌ها به فیلم برنمی‌گردد!

برای درک درست‌تر این موضوع باید این را توضیح دهم که از بین حدود ۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور، تقریبا ۵۰ میلیون نفر قابلیت رفتن به سینما را دارند اما فیلمی مثل «فسیل» که بالاترین فروش را دارد در نهایت ۷ میلیون مخاطب تا الان داشته که به «عقاب‌ها» هم نرسیده است. البته اگر هم برسد باید تناسب جمعیت را در سالی که «عقاب‌ها» پُرفروش شد، با الان در نظر گرفت. از این حدود ۷ میلیون تماشاگر می‌توان گفت که حدود چهار میلیون نفر قشر سینمارو هستند که در سبد کالای فرهنگی و تفریحی آن‌ها سینما رفتن وجود دارد. سلیقه چنین مخاطبی غالبا فیلم‌هایی از جنس سرگرمی‌ست، در حالی که افراد زیادی اصلا به سینما نمی‌روند و شاید سلیقه آن‌ها با فیلم‌های در حال اکران همخوان نباشد. این دقیقا نقطه‌ای است که باید روی آن دست گذاشت. وظیفه من به عنوان فیلمساز این نیست که مخاطب را به سینما بکشانم؛ وظیفه من این است فیلمی بسازم که مخاطب پس از دیدن آن راضی از سالن سینما بیرون رود و نگوید وقتم را تلف کردم. پس برای جذب مخاطب برای فیلمی مثل «ضد» باید یک جریان و چرخه‌ای متناسب با همین فیلم تشکیل شود. من نمی‌توانم با فیلم «ضد»، مخاطب «فسیل» را به سینما بکشانم. مخاطب «فسیل» حتی اگر پوستر فیلم مرا هم در سینما ببیند «هتل» را به آن ترجیح می‌دهد. این روند برای فیلمی مثل «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم وجود دارد. پس من باید کسی را به سینما بکشانم که دوست دارد فیلمی مثل «ضد» را ببیند و اتفاقاً «فسیل» را اصلا دوست ندارد.

ایسنا: شما توانسته‌اید در تبلیغات خود چنین کاری را انجام دهید؟

ربیعی: مساله اصلی ما هم همین است اما آیا فیلم می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ خیر! ساخت فیلم نمی‌تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. بخش زیادی از کسانی که فیلم «ضد» را در هر زمانی که ببینند، دوست دارند آن‌هایی هستند که اصلا سینما نمی‌روند. پس در پروسه پخش باید اول طراحی تبلیغات برای چنین کسانی انجام شود. من در میان مردم زندگی می‌کنم و می‌دانم عده قابل توجهی هستند که حتی اگر به لحاظ ایدئولوژیکی نگاه نزدیکی به من نداشته باشند، تماشای فیلم‌هایی از جنس «ضد» را دوست دارند چون به هر حال یک تم سیاسی دارد. این تماشاگر فیلم‌های دنیا را نیز در همین ژانر دنبال می‌کند ولی الان او اصلا باخبر نمی‌شود که چنین فیلمی در حال اکران است.  این افراد اصلا مخاطب آن پلتفرم‌های تبلیغاتی ما نیستند و ما تقریبا برای کسانی تبلیغ می‌کنیم که همیشه سینما می‌روند و می‌دانند «ضد» روی پرده است و اصلا هم دوست ندارند آن را تماشا کنند. این دسته زمانی جذب فیلم «ضد» می‌شوند که یک کنجکاوی برایشان ایجاد شود.

ایسنا: در مرحله مذاکره با پخش‌کننده به نقطه‌نظر مشترکی برای تبلیغ بر مبنای این دیدگاه نرسیدید؟

ربیعی: این یک امر سهل و ممتنع است چون یک چرخه وجود دارد و پخش‌کننده هم در آن چرخه کار خود را انجام می‌دهد. بخشی از این ماجرا به یک کار تحقیقی نیاز دارد یعنی همانطور که من وقتی فیلمنامه‌ای را می‌نویسم،  یکی – دو سال روی آن تحقیق می‌کنم تا ببینم چطور موضوع باید دراماتیزه شود و مخاطب را جذب کند، برای پخش هم باید به همین میزان پژوهش انجام تا تعیین شود که چه طرح‌های تبلیغاتی باید ارایه کرد تا آن قشری که به سینما نمی‌رود و اتفاقا مطالبه‌اش از سینما فیلمی همچون «ضد» است، آگاه شود. در این بین باید یک نکته مهم را هم در نظر داشت؛ بخشی از این مخاطبان حتی اگر آگاه شوند باید صبر کنند تا فیلم در پلتفرم‌ها عرضه شود چون زیست او اصلا سینما رفتن نیست. وقتی چنین مسایلی را بررسی کنیم باید به مرحله‌ای برسیم که بتوانیم این آگاهی‌بخشی را ایجاد کنیم تا مردم بدانند سینما رفتن برای جامعه مهم است و حتی به آن‌ها این باور داده شود که سینما نرفتن خودش یک ضرر است که هم به آن‌ها وارد می‌شود و هم به فرهنگ جامعه. این یک آفت برای کشور ماست که از ۸۰ میلیون نفر جمعیت ۶-۷ میلیون نفر به سینما می‌روند. ما باید به دنبال این باشیم که چطور مردم به سینما بروند. این مساله به کارهای پژوهشی، تبلیغاتی و اجرایی نیاز دارد تا دست کم این ۷ میلیون نفر تماشاگر به ۲۰ میلیون نفر برسند. نباید فراموش کنیم که ایران وقتی ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت، ۸ میلیون نفر «عقاب‌ها» را تماشا کردند یا حتی برای جشنواره‌های فجر چه صف‌هایی پشت در سینماها تشکیل می‌شد و چه دعوا و درگیری‌هایی به وجود می‌آمد. یک زمان حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور سینمارو بودند و سینما رفتن اهمیت داشت اما به مرور هرچه جلو آمدیم، سینما رفتن از سبک زندگی مردم خارج شد. بخشی از آن به دلیل تنوع رسانه‌ها و سهل شدن تماشای فیلم بود در حالی که می‌دانیم سینما رفتن جذابیت دیگری دارد و این سوال مطرح است که چطور در دنیا چنین اتفاقی رخ نداده و با وجود تنوع تکنولوژی و پلتفرم‌ها و رسانه‌ها سینما رفتن هنوز در جوامع دیگر رکود پیدا نکرده است؟

رابطه این جریان مثل ساقه و ریشه است که روی هم اثر می‌گذارند چون به هر حال خود فیلم‌ها هم مهم هستند؛ یعنی ما هرچه کار تبلیغی بکنیم و مردم را به سینما دعوت کنیم بعد آن‌ها بیایند و ببینند فیلم‌های خوب و مهمی روی پرده نیستند، باز کار بی‌نتیجه می‌ماند. یکی از دلایلی که به مرور سینما رفتن از سبک زندگی مردم جدا شد همین تولید نشدن فیلم‌های خوب بود. در این میان مساله نقد در سینما هم بی‌تاثیر نبوده؛ منتقدان ما در جشنواره فجر فیلم‌هایی را تحسین می‌کنند که وقتی مردم آن‌ها را در سینما می‌بینند از تعریف‌هایی که شنیده بودند ابراز تعجب می‌کنند. بنابراین این نتیجه یک جریان است که سینما را از مخاطب جدا و آن را فستیوالی و محفلی کرد.

نصرتی: در این مورد بد نیست به «لباس شخصی» برگردیم چون یکی از بارزترین دلایل آن که از بخش فیلم اولی‌ها به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر راه پیدا نکرد، این بود که یکی از اعضای هیات انتخاب آن دوره به آقای ربیعی گفته بود «فیلمت بازیگر هم که ندارد!» این یک نوع نگاه است که در همین جریان و چرخه حاکم است.

ربیعی: بله، با من تماس گرفتند و گفتند از بین فیلم تو و یک فیلم دیگر که یک بازیگر استار دارد، همه فیلم تو را بهتر می‌دانستند اما گفتند اگر آن فیلم به بخش سودای سیمرغ برود، بازیگرش امکان داوری شدن را پیدا می‌کند و این یک نمونه است برای آنچه در این جریان اتفاق می‌افتد.

نصرتی: نتیجه‌ اینکه فقط به بازیگر مطرح توجه شود، همین شده که تعداد مخاطبان سینما به این وضعیت رسیده و دود آن به چشم کل سینما می‌رود.

ایسنا: آقای نصرتی این دومین همکاری شما با آقای ربیعی به کاندیدا شدن در جشنواره فجر ختم شد. از این همکاری بگویید و اینکه در دومین تجربه همکاری مشترک نقش «سعید» در «ضد» چه ویژگی‌های جذابی برای شما داشت؟

نصرتی: امیر عباس ربیعی یک توانایی دارد و آن هم این است که کار را یعنی هم بازی بازیگر و هم کلیت فیلم را تماشایی می‌کند به همین دلیل دوست داشتم دوباره این همکاری را تکرار کنم. در «لباس شخصی» تجربه شیرینی داشتم که به نتیجه نهایی نرسید. چرخه کامل کار یک بازیگر این است که در فیلمی بازی کند، به جشنواره فجر برسد و بعد هم در اکران عمومی نمایش داده شود ولی ما نه جشنواره فجر آنچنانی داشتیم – بخصوص با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ – و نه اینکه فیلم به اکران رسید. البته فیلم «ضد» در متن به اندازه «لباس شخصی» مرا جذب نکرد و با احترام به تیم نویسنده و محقق، تا آخر هم سردرگمی‌هایی داشتم. کاراکتر فیلم «ضد» را به آن اندازه که «یاسر» را در «لباس شخصی» از صفر تا صد شناختم، درک نکردم یعنی حتی می‌توانم یاسر ۲ و ۳ را هم در موقعیت‌های دیگر بازی کنم ولی «سعید» را نه. وقتی هم که نامزد دریافت جایزه شدم در دوره‌ای بود که امین حیایی برای «برف آخر» جایزه گرفت که من متاسفانه این فیلم را ندیدم. البته در توانایی‌های آقای حیایی شکی نیست مخصوصاً اینکه او بعد از فیلم «شعله‌ور» ورژن دیگری را از خود را ارائه می‌دهد و انگار بعد از برخورد با آقای نعمت‌الله شکل دیگری از بازیگری در او نمایان شده است. در ماجرای کاندیدا شدن برای جایزه سیمرغ بازیگران دیگری هم بودند که فکر می‌کردم با توجه به رویکرد جشنواره که افراد مطرح را بیشتر می‌بیند، جلوتر از من قرار می‌گیرند مثل هوتن شکیبا در «ملاقات خصوصی»، جواد عزتی در «مرد بازنده» یا هادی حجازی‌فر در «موقعیت مهدی» که خوب بازی کرده بودند به همین دلیل این تصور را نداشتم که حتماً باید در مقابل این بازیگران جایزه می‌گرفتم، هرچند آن را دوست داشتم اما اصلا اینطور نبود که بگویم حقم خورده شده است.

ایسنا: شما تجربه‌ عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار بازیگری در تئاتر داشتید و گویا اولین کار حرفه‌ای خود را در سینما با آقای ربیعی انجام دادید. کمی از این فعالیت‌ها بگویید و اینکه آیا عکاسی را همچنان ادامه می‌دهید؟

نصرتی: من بازیگری را اوایل دهه ۸۰ شروع کردم و در کنار آن خبرنگار حق‌التحریری بودم و در حوزه‌هایی مثل تئاتر کار می‌کردم. البته بیشتر کارم گرایش به سمت هنر داشت ولی خیلی زود متوجه شدم عکاسی در کنار بازیگری برای من درست‌تر است و تقریباً از سال ۸۳ بیشتر عکاس-خبرنگار بودم. حرفه عکاسی در کار بازیگری بسیار به من کمک کرد و در آن سال‌ها تدریس هم می‌کردم اما فضای امنی که عکاسی داشت مرا از بازیگری دور می‌کرد و با توجه به اینکه در مقطعی دنبال رسیدن به ثبات مالی هم بودم، از سال ۹۷ تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم را روی بازیگری بگذارم تا فاصله بیشتری از این حرفه نگیرم. با این حال همچنان عکاسی می‌کنم بخصوص مواقعی که اوقات بیکاری داشته باشم چون معتقدم در بازیگری بیش از استعداد، تمرکز بر کار اهمیت دارد و من به دنبال این هستم تا با تمرکز و صبوری بیشتر به هدفم برسم. از همان ابتدا که بازیگری را شروع کردم فکر می‌کردم استعداد دارم ولی ویژگی استعداد خود را فقط در توانایی بازیگری نمی‌دیدم بلکه آن را در صبوری و میزان انگیزه‌ام می‌بینم.  

ایسنا: آیا کاندیدا شدن در جشنواره فجر بر ادامه حضور و فعالیت شما در سینما تاثیر گذاشت؟

نصرتی: واقعیت این است که اکران فیلم بیشتر از کاندیداتوری -حداقل به لحاظ تعداد پیشنهاد – برای من موثر بود و شرایط بهتری را ایجاد کرد. وقتی یک فیلم نمایش داده می‌شود در کنار خبرهایی که از آن منتشر می‌شود دست‌کم چند کارگردان به یادشان می‌آید که چه کسانی این روزها بازی می‌کنند. اما الان این دردسر را دارم که مدام در فضایی مشابه کارهای قبلی پیشنهاد می‌گیرم. در عکاسی فضای متفاوت‌تری وجود دارد چون همه چیز در اختیار خود آدم است و با تلاشت می‌توانی دستمزد، شهرت و استقلال به دست آوری و شرایط جانبی، کمتر در رشد یا عدم رشد و موفقیت تاثیرگذار است اما در بازیگری خیلی چیزها دست ما نیست. وقتی بازی در «لباس شخصی» به من پیشنهاد شد دو سال در هیچ فیلمی بازی نکردم تا در آن نقش کلیشه نشوم. چنین تصمیمی در دو سال اول شروع کار، آن هم با یک فیلم توقیفی بسیار سخت است.  بعد «ضد» را بازی کردم که باز هم دو سال اکران نشد و در این مدت از کسانی پیشنهاد می‌گرفتم که دو فیلم قبلی مرا در جشنواره‌های فجر دیده بودند. من دوباره با بیکاری و بی‌پولی تصمیم گرفتم در فیلمی بازی نکنم چون نمی‌خواستم صرفاً بازیگر این نوع فیلم‌ها و نقش‌ها باشم.

در سینما اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله فیلمسازان مورد علاقه من هستند و دوست دارم در فیلم‌های آن‌ها یا شبیه این فیلمسازان هم بازی کنم اما در آن مدت شانس این را نداشتم که نقشی متفاوت به من پیشنهاد دهند تا اینکه سریال «سوران» با نقشی متنوع‌تر پیشنهاد شد و با توجه به موضوع فیلم و اینکه به تجزیه نشدن خاک کشور تاکید داشت، بازی در آن را پذیرفتم.

ایسنا: زمانی که شما فیلم «ضد» را بازی کردید فضای رسانه‌ای بویژه در شبکه‌های اجتماعی به این شدت دو قطبی نبود. آیا نگران برچسب‌هایی که در این فضا به برخی فیلم‌ها باموضوع‌های این چنینی ممکن است زده شود، نیستید؟

نصرتی: اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم حکومتی یا ارگانی است

نصرتی: بله نگران هستم ولی نه فیلم «لباس شخصی» را ایدئولوژیک می‌بینم و نه فیلم «ضد» را. امیرعباس ربیعی به لحاظ تفکر ایدئولوژیک با من فرق می‌کند ولی آنقدر سینما برایش اهمیت دارد که یادش می‌رود نظرات و سلیقه خود را در فیلم اعمال کند. فقط هنرش تعیین کند که چطور کار کند به همین دلیل فکر می‌کنم اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم مثلا حکومتی یا ارگانی است. من دوستانی دارم شبیه خودم که سیاسی نیستند. وقتی عکاس خبری و مستند اجتماعی بودم. تئاتر هم کار می‌کردم. یک روز نقش یک کُنت را در نمایشنامه دورنمات داشتم یک بار نقش یک دانشجو، یک بار هم یک روان‌پریش. زیست من به این شکل بود و طبیعتا دوستانی مشابه زیست خودم داشتم. آن‌ها وقتی «لباس شخصی» یا همین «ضد» را دیدند گفتند، دم شما گرم! البته شاید مواردی بود که خیلی باب سلیقه‌شان نبود ولی می‌گفتند چند برابر آن، چیزهای مهم‌تر در فیلم دیده و شنیده‌اند که کسی نمی‌تواند آن‌ها را بگوید. حتی می‌پرسیدند اصلاً با چنین حرف‌هایی فیلم اکران می‌شود؟ حالا برای من جای سوال است که «لباس شخصی» چطور می‌تواند یک فیلم حکومتی باشد آن وقت توقیف هم بشود؟ بنابراین در پاسخ می‌توانم بگویم بله، نگران هستم ولی بیشتر از اینکه انگِ حکومتی بخورم نگران این هستم که در نقشی کلیشه نشوم چون نقش‌های مشابه را خیلی پیشنهاد می‌دهند.  یک زمان شنیدم برای ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی صحبت من شده بود. در واقع ماجرا اینطور بود که بازیگر نقش اصلی آن سریال که یکی از چهره‌های سینما بود به دلیل تشابه آن نقش با یک فیلم دیگرش آن را نپذیرفته بود و بعد هم اسم من به میان آمده بود. گفته بودند نصرتی بازیگر خوبی است ولی معروف نیست. من خودم شماره دستیار کارگردان را پیدا کردم تا بابت محبت آن‌ها قدردانی کنم اما این را هم پرسیدم که چه کسی گفته من حتماً باید نقش اصلی را بازی کنم؟ شنیده بودم قصه آن سریال خیلی جالب است و دوست داشتم حتی یک نقش کوتاه هم شده، داشته باشم.

من در تمام کارهایی که نقش اصلی را بازی کردم اصلاً از ابتدا قرار نبوده به عنوان بازیگر اصلی حضور داشته باشم. در «لباس شخصی» وقتی برای تست گریم یکی از نقش‌ها رفتم حتی نمی‌دانستم کارگردان کیست و وقتی سر تست گریم شنیدم کسی پشت سرم گفت خودشه، تازه متوجه شدم که او کارگردان (ربیعی) است. قرار بود نقش کوچکی داشته باشم که پنج سکانس هم بیشتر نداشت اما از بازی من خوششان آمد و سکانس‌هایم بیشتر شد تا یک روز که گفتند برای نقش اصلی تست بدهم. برای «ضد» هم آقای شفیعی طبق روال سینما دوست داشتند نقش اصلی را یک بازیگر چهره بازی کند که حق هم داشتند ولی گویا امکانش فراهم نشد و من دعوت شدم تا تست بدهم که آقای شفیعی هم خیلی زود تایید کرده بودند. «سوران» هم همینطور بود. یک نقش منفی و غیراصلی را می‌خواستم بازی کنم، خیلی هم بابت آن خوشحال بودم که در من ویژگی‌های بازی منفی دیده شده ولی چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند «لباس شخصی» و «ضد» را دیده‌اند و باید برای نقش اصلی قرارداد ببندم.

ربیعی: من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم. اصلا هم به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند

ایسنا: درباره «ضد» نکته قابل توجه کاندیدا شدن چند بازیگر فیلم بود بخصوص آنکه نادر سلیمانی با وجود اینکه کمتر نقش جدی داشت در این فیلم بیشتر دیده شد. ‌ 

ربیعی: من در بازیگری یک نگاه فراتر از آنچه عرف است، دارم. البته اول این را توضیح دهم که خیلی از صحبت‌هایم در اینجا بخاطر نگاه‌ ایدئولوژیکم نیست چون به هر حال من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم؛ منتها زبان مشترک ما سینماست و من شخصا برای سینما بسیار اهمیت قائلم. اصلا به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم. رشته تحصیلی من سینما بوده و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند پس باید به سینما برویم. این تفکر غلط است. من معتقدم کسی مثل آقای فرشچیان بخاطر اینکه تابلوی «عصر عاشورا» را بکشد نقاش نشده است. او عاشق نقاشی و هنر است و حال، نگاه خود را هم روی تابلو می‌کشد که عصر عاشورا هم در آن نگاه است. اگر آقای فرشچیان نگاهی ضد عصر عاشورا داشت حتما آن را می‌کشید. حرفم این است که دیکته کردن در هنر غلط است و خدا را شاهد می‌گیرم که آنچه می‌گویم بخاطر طرفداری‌ام از سینماست نه به دلیل تقابل بین تفکر خودم با تفکری دیگر – که بدون تعارف آن تفکر مقابل من در سینما رایج‌تر است.

درباره بازیگری هم که پرسیدید، معتقدم الان یک انحصار در بازیگری سینما وجود دارد. شما یکسری بازیگر می‌بینید به اسم چهره یا سلبریتی که بین ۴۰ تا ۵۰ نفر هستند و تقریباً در دو دهه گذشته فیلم‌های سینمایی ما با آن‌ها ساخته شده است. من مخالف این انحصار هستم نه به این دلیل که آن‌ها در فیلم‌های من بازی نمی‌کنند بلکه چون این انحصار به ضرر سینماست و با رکود بازیگری سینما همراه است. ما سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ فارغ التحصیل بازیگری از دانشگاه‌های خوب کشور داریم و تعداد قابل توجهی هم دانشجوی ورودی. این‌ها بی‌استعداد و بی‌سواد نیستند که بازیگر نمی‌شوند و مجبورند سراغ شغل‌های غیرمرتبط بروند. آنچه من دیدم، این بوده که فقط رابطه، انحصار و گَنگ در این میان وجود دارد و حتی گاهی فساد. ما بازیگری داریم که نانِ پول یا رابطه یا چهره‌اش را می‌خورد. پول می‌دهد، نقش می‌گیرد. چه کسی در اینجا ضرر می‌کند؟ آیا منِ بچه حزب‌اللهی که می‌خواهم فیلم بسازم و این‌ها برایم بازی نمی‌کنند ضرر می‌کنم؟ نه! این‌ها به ضرر سینماست. با آن چرخه اکران که صحبت شد، نتیجه این می‌شود که کار سینما به جایی می‌رسد که اکران فیلم «فسیل» تمام می‌شود و آن را از روی اکران تهران برمی‌دارند ولی فروش سینما پایین می‌آید به همین دلیل بی‌سرو صدا آن را دوباره به اکران برمی‌گرداند تا سینما باز هم رونق بگیرد. این سینما در حال ضرردهی است و اگر ما این انحصار را بشکنیم و درهای سینما باز شود، رقابت به وجود می‌آید. باید به جایی برسیم که اولویت بازیگر در کارش، تعداد فالوور و دستمزد نباشد بلکه به دنبال درآوردن نقش باشد. اگر او بازیگری کند سینما هم سود می‌برد چون مخاطب امروز به فیلم‌های با کیفیت زیادی دسترسی دارد و وقتی آن فیلم‌ها را با آنچه در سینمای خودمان اتفاق می‌افتد مقایسه می‌کند معلوم است که به سینما نمی‌رود و برای فیلم ایرانی ارزشی قائل نیست.

تاکید می‌کنم که این حرف‌ها به نگاه و ایدئولوژی من ارتباطی ندارد، بلکه سلیقه و نگاه مستقل من است که باید بگردیم و یک استعداد جدید پیدا کنیم. من این نگاه را در تمام عوامل فیلمم دنبال می‌کنم یعنی در جایی که استعداد وجود دارد به دنبال افراد تازه هستم اما مثلاً در بخش طراحی صحنه که سراغ یک سلبریتی همچون دکتر شجاعی رفتم به این دلیل بود که جایگزین دیگری پیدا نکردم تا در حد ایشان آرتیست باشد. من به عنوان یک آدم فرهنگی صرفاً وظیفه ندارم که فیلم تولید کنم. من به سینما تعهد دارم تا در حد وُسع خودم تلاش کنم که هم فیلمم بالا بیاید و هم سینما ارتقا پیدا کند. نمی‌توانم یک عده سلبریتی را نردبان خود کنم و با اسم و شهرت آن‌ها بالا بروم. با همین نگاه برای فیلم «لباس شخصی» بازیگر انتخاب کردیم که خوشبختانه آقای والی‌نژاد هم خیلی با من همراهی می‌کرد چون خودش همین نگاه را دارد. البته سر فیلم «ضد» نگاه آقای شفیعی این بود که حتماً چند نقش اول را از بازیگران چهره دعوت کنیم ولی من اصرار داشتم که با همان سیکل «لباس شخصی» پیش بروم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم سراغ کسانی برویم که برای مخاطب شناخته شده هستند اما متفاوت باشند و در زمینه‌هایی که کلیشه نیستند استفاده کنیم. برایم مهم بود بازیگرانی را دعوت کنیم که برای نقش خود انگیزه داشته باشند و زحمت بکشند نه اینکه صرفاً برای پول بیایند.

یادم می‌آید سال ۹۴ پیش تولید فیلمی را انجام می‌دادم که یکی از گزینه‌هایم برای نقش اصلی جدی جواد عزتی بود. آن زمان او هنوز نقش‌های جدی را بازی نکرده بود. همه مخالفت کردند به غیر از آقای مرادی (فیلمبردار). می‌گفتند او بازیگر کمدی است و نمی‌تواند نقش جدی را بازی کند ولی من معتقدم کسی که می‌تواند نقش کمدی را خوب بازی کند، بسیار توانمندتر از بازیگری است که فقط نقش‌های جدی را خوب بازی می‌کند. بر همین اساس من و آقای شفیعی نادر سلیمانی را برای «ضد» انتخاب کردیم و ایشان وقتی فیلمنامه را خواند اولین حرفش این بود که چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید که من هم همین توضیحات را دادم. او بسیار انگیزه داشت می‌گفت ۴۰ سال است که می‌خواهد اثبات کند «ساعت خوش» فقط یک وجه از توانایی‌های اوست. نادر سلیمانی کسی است که با بهرام بیضایی مأنوس بوده، برای داریوش مهرجویی تئاتر بازی کرده و ما را در همان سکانس‌های اول شگفت‌زده کرد. خانم لیندا کیانی هم همینطور است. او ۲۰ سال است که کار می‌کند و برای من افتخار بود که اولین نامزدی دریافت جایزه جشنواره فجر او با فیلم من اتفاق افتاده است. این بازیگرها دنبال بستری تازه هستند. البته این را هم می‌دانم که بسیاری از کارگردان‌ها تحت تاثیر تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مجبور به انتخاب هستند و شاید به این موضوع بی‌توجه باشند در حالی که آقای فرهادی هم این کار را انجام داده و در «قهرمان» از بازیگرانی در شیراز که ما نمی‌شناسیم بازی‌های بسیار خوبی گرفته است.

ایسنا: آقای مرادی شما هم از همکاری خود در این فیلم بگویید و اینکه الان هم فیلمبرداری «احمد» را انجام می‌دهید.

مرادی: اولین همکاری من با امیرعباس ربیعی به فیلم‌های کوتاه «ولد» و «ماه در خانه» برمی‌گردد و بعد هم «لباس شخصی» و «ضد» پیش آمد. در اولین تجربه‌ای که با هم داشتیم او خیلی جوان‌تر بود و بعدها که دوباره کار کردیم متوجه تغییر زیاد در کار و نگاهش شده بودم. امیر عباس یک ویژگی مهم دارد که هنر را صِرف هنر می‌بیند. بازی برایش مهم است و به همان اندازه صحنه فیلمبرداری، نور و بقیه عوامل دخیل در فیلم هم برایش اهمیت دارند. این توجه برای عوامل پشت صحنه یک فیلم مسئله‌ای مهم است که به کار آن‌ها توجه شود. شاید قبلا فکر می‌کردم او یک آدم حزب‌اللهی است و چنین توجهی به بخش‌های دیگر تولید فیلم نداشته باشد ولی بعد متوجه شدم او واقعاً آرتیست است. «احمد» را هم که مشغول کار هستیم، فیلم خوبی شده و با توجه به کمتر بودن رگه‌های سیاسی، مخاطب از آن لذت خواهد برد.

ایسنا: آقای ربیعی شما گفتید که به سینما نیامده‌اید تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنید. با این رویکرد چه نظری درباره تصمیم‌ سیاستگذاران فعلی سینما در ریل گذاری جدید سینما دارید که بر گونه‌هایی خاص از جمله سینمای انقلابی تاکید دارند.  

ربیعی: به نظر من این نگاه اشتباه است. سینما هنر است و جهت‌دهی در هنر غلط است. این اصلاً شدنی نیست و یک کار ابتر است. هنرمند ربات نیست که کنترل او در دست یک فرد دیگر باشد. وظیفه مسئولین فرهنگی صرفاً این است که زمینه را برای کار هنرمند فراهم کنند. اما متاسفانه قیف برعکس شده که البته فقط در هنر هم نیست. اول باید این را بررسی کنیم که ما چرا طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؛ چون ذات حکومت اسلامی این است که مسئول در آن کسی است که نوکری و خادمی مردم را می‌کند؛ یعنی سنگ‌ها و سنگلاخ‌ها را در جاده‌ها از میان برمی‌دارد تا مردم حرکت کنند. وظیفه آن‌ها سهل کردن مسیر است و این غیر از نوکری معنای دیگری ندارد. در مکتب دفاع مقدس این نگاه مشهود است. کار فرماندهان گردان‌ در آن دوران چه بود؟ آن‌ها نوکری کسانی را می‌کردند که می‌جنگیدند و مسیر را نظم می‌دادند. این فرهنگ دفاع مقدس از همان فرهنگ انقلاب اسلامی می‌آمد ولی به مرور این مکتب تغییر مسیر داد تا مردم در خانه‌های خود بمانند و دولت برای آن‌ها تصمیم گیری کند. این به فرهنگی تبدیل شد که برتری مدیران را القا می‌کرد. جامعه هنری هم به همین شکل است. هنرمند می‌گوید چه چیزی می‌خواهد بسازد و مدیر وظیفه دارد شرایط را فراهم و مشکلات را برطرف کند اما تصور برخی آقایان این است که اگر من پشت میز نشسته‌ام هنر را می‌فهمم. پس من به تو می‌گویم چه کار بکنی و چه کار نکنی. در این شرایط کسی مثل من یک دغدغه دارد؛ اینکه نکند فیلمی بسازم که مسئله‌ام نباشد. تمام حراست من از خودم این است که آنچه می‌گویم برای خوشایند این جناح و آن جناح نباشد و حرف خودم باشد.

برای فیلم «ضد» هیچ گروهی نیست که از تمام فیلم خوشش آمده باشد. من هم اصلاً قصد نداشتم تا چیزهایی را بگنجانم که هر دو طرف آن را دوست داشته باشند. در چنین شرایطی کار فیلمسازی سخت است و برای کسی مثل من سخت‌تر است تا آنچه را خودم می‌خواهم بسازم. البته شاید همه، تحمل این سختی‌ها را نداشته باشند آن موقع است که ممکن است فیلمسازی شوی که پول بگیرد و بگوید چه چیزی دوست دارید تا برایتان بسازم. این افراد هر کدام از فیلم‌های خود را به یک شکل می‌سازند و می‌شوند فیلمساز سفارشی. اینطور هم نیست که فیلمساز سفارشی فقط در بین ارزشی‌ها باشد. یکی می‌آید در بخش حاکمیتی با پول حاکمیت برایش فیلم می‌سازد، بعد به بخش خصوصی می‌رود و با پول و نگاه آن‌ها فیلم دیگری می‌سازد. همه فیلم‌هایش هم بد می‌شود چون مگر می‌شود هنرمند آنچه را عقیده ندارد بسازد و بعد به شاهکار تبدیل شود؟ پس تبدیل می‌شود به یک فیلمساز سفارشی‌ساز که فیلم‌هایش بد است ولی محبوب مدیران است، حتی محبوب بخش خصوصی هم می‌شود.

در سوی دیگر، طیفی از فیلمسازان هم هستند که مبارزه می‌کنند ولی به نتیجه نمی‌رسند و دیگر فیلم نمی‌سازند. نمونه‌هایش را هم داریم که سال‌هاست کارگردان‌هایی فیلم نساخته‌اند، درواقع ما یکسری نیروی انسانی نخبه را هدر داده‌ایم که می‌توانستند فیلم‌های خوبی بسازند. در این اوضاع من معتقدم و باز هم تاکید می‌کنم که سینما یک زبان مشترک است و آرزو می‌کنم مخاطبم وقتی از سالن سینما بیرون می‌آید، بگوید فیلم خوبی را بعد از دو ساعت دیده هر چند هرچه فیلمساز گفته دروغ بود. این کاملاً برای من خوشایند است. همانطور که برای خودم پیش آمده، فیلمی را در سینما دیده‌ام که بسیار دوست داشتم ولی جهان آن را قبول نداشتم. من فیلم «فهرست شیندلر» را می‌بینم، به شدت هم ضدصهیونیستم. با دیدن آن فیلم برای یهودی‌ها گریه می‌کنم، قبولشان هم ندارم اما برای سینمایش دست می‌زنم و آرزو می‌کنم که بتوانم «فهرست شیندلر» بسازم. این یعنی همان مشترک بودن زبان سینما و بسیار بدم می‌آید وقتی می‌دانم فیلم بدی ساخته‌ام اما به من بگویند آفرین که به فلان موضوع پرداخته‌ای.

نکته دیگر هم در این موضوع ممیزی است و من در این زمینه، جایی گیر کرده‌ام که نه می‌توانم به عقب برگردم نه به جلو بروم مثل کوهنوردِ گیر کرده در میانه راه که نه می‌تواند بالا برود و نه می‌تواند پایین برگردد. به من می‌گویند فیلم سفارشی‌ و حکومتی می‌سازی در حالی که من یک فیلم درباره انقلاب اسلامی ساختم، با سازمان اوج هم ساختم و بعد بخش دیگری فیلم مرا توقیف کرده است. چرا توقیف شده؟ چون در برابر ممیزی‌اش مقاومت کردم در صورتی که همین الان می‌توانم فیلم «لباس شخصی» را با حذفیات اکران کنم ولی نمی‌توانم بپذیرم که چنین فیلمی برای من باشد. حرف من این است که سینما منبر نیست. یک هنر است و هر کس باید زیست خود را در آن بسازد.  مدیران فرهنگی ما اگر می‌خواهند در این هنر جهت‌دهی داشته باشند، باید ابتدا در بخش آموزش و تربیت نیروها و در زیست آن‌ها، نگاه خود را ترویج دهند و آن را تبلیغ کنند تا فیلمساز در تربیتِ زیستِ شخصی خود متناسب با آنچه حق است بار بیاید نه با آنچه یک مدیر می‌پسندد. در واقع می‌خواهم بگویم اگر مدیری بر این باور است که آنچه می‌گوید حق است، نگاه خود را تربیت کند و بعد ترویج دهد نه اینکه همه را تهدید یا الزام کند که حرف او را بپذیرند و اگر کسی جز نگاه او را داشت، حق فعالیت ندارد.

نصرتی: متاسفانه مسئولان فرهنگی ما همین کار را انجام می‌دهند و همین شده که ناصر تقوایی سال‌ها فیلم نساخت در حالی که مگر چند سال یک بار کسی مثل او به این دنیا می‌آید؟  پسندیده این بود که اجازه می‌دادیم همه افراد با دیدگاه‌های مختلف، سینمای خود را بسازند و آن وقت می‌دیدند اگر کسی حرف آن‌ها را نمی‌زند، افرادی را به همان مدلی که امیرعباس تعریف کرد، بیاورند تا جهان خود را به او انتقال دهند. این طور حرف همه شنیده می‌شود ولی وقتی بسیاری از سینماگران بزرگ ما خانه‌نشین شده‌اند، کم کم به وضعیت امروز می‌رسیم که می‌بینیم چه فیلم‌هایی پرفروش هستند.

ربیعی: این ماجراها یک وجه دیگر هم دارند و اینکه فضا آزاد نیست تا کسانی مثل من یا مهدی نصرتی صرفاً با یک اثر، مواجهه سینمایی داشته باشیم. وقتی هزاران انگ، فشار و بایکوت به وجود می‌آید در سوی مقابل لجبازی‌هایی هم دیده می‌شود. در حالی که اگر معیار همه، “سینما” باشد شرایط فرق می‌کند. یادمان نرفته که با آقای فرهادی در یک جشنواره بخاطر امیر جدیدی چه برخوردی کردند چون می‌گفتند با بازیگری فیلم ساخته‌ای که با سازمان اوج در «تنگه ابوقریب» بازی کرده و آقای فرهادی جواب درستی داد که او بازیگر است. بازیگر فقط نقش را می‌بیند. درواقع این فیلم است که باید موافق جهت فکری و تفکر فیلمساز باشد نه بازیگر. مگر قرار است هر کسی که در یک اثر هنری کار می‌کند با تفکر صاحب آن و سازنده آن موافق باشد؟ وقتی هر دو طرف این ماجرا را، به این شکل ترسناک می‌کنیم ضرر آن را موافقان یا مخالفان آن تفکر یا جناح نمی‌بینند، بلکه بیش از همه سینما ضرر می‌کند و در نهایت فرهنگ و مردم مملکت آسیب می‌بینند.

ایسنا: اگر مسئله نفوذ که گفتید برای شما جدی است، دغدغه پرداخت به آن را در دوران معاصر هم دارید؟  

ربیعی: بله چون در «لباس شخصی» و «ضد»، داستان با ادامه یافتن نفود تمام می‌شود. اساسا  برای من یک بحث جدی درباره نفوذ این است، کسانی که صاحب مسئولیت هستند، سهواً و بیشتر هم عمداً، سعی می‌کنند مسئله نفوذ در جمهوری اسلامی، یک مسئله سطح پایین جلوه داده شود. مثلاً می‌گویند عامل فلان خرابکاری در یک نیروگاه هسته‌ای یک کارگر بوده در حالی که به نظرم این فقط سطحِ پایین جلوه دادن نفوذ است. نفوذ یک مسئله جدی است و آنقدر توانسته خود را در رده‌های بالا جای دهد که از ما رئیس جمهور (شهید رجایی) گرفته؛ آن هم توسط کسی که در شورای امنیت ملی ما حضور داشت. سوال این است که آیا همین یک مورد بود و تمام شد؟ به نظر می‌رسد خیر، چون نفوذ مسئله‌ای است که حتی با دستگیری و اعتراف یک فرد هم نمی‌توان درباره آن به یقین رسید.

در تاریخ ما بحث‌های جدی وجود دارد از جمله درباره ترور شهید رجایی که وقتی سازمان (منافقین) فردی را در سطح دبیری شورای امنیت ملی دارد چرا با ترور یک رئیس‌جمهور، او (نفوذی) را می‌سوزاند؟ بخصوص آنکه اگر کشمیری لو نمی‌رفت ممکن بود در دهه‌های بعدی رییس جمهور ایران شود. پس یک بحث جدی این است که شاید کشمیری‌های دیگری همچنان هستند. شهید لاجوردی طبق آنچه در وصیت نامه‌اش اشاره شده، از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی به شدت جدی است. او معتقد بود خطر منافقینِ انقلاب از خطر منافقینِ خلق بیشتر است. برهمین مبنا من هم معتقدم در کشور ما خلل‌های مدیریتی دو عامل دارند. مسئله مهم این است که کشف نفوذ، اطلاعات دقیق و سند می‌خواهد نه تحلیل. با رشد تکنولوژی هم کشف سند بسیار سخت است به خصوص اگر مواردی مثل آن جاسوس معروف روسیه در غرب باشد که جایگاه بالایی در سیستم یک کشور داشت و وقتی او را پیدا می‌کنند در پاسخ به اینکه چطور ارتباط برقرار می‌کرده، می‌گوید من فقط یک بار ارتباط گرفتم آن هم همان ابتدای کار بود، چون به من گفته بودند تو فقط وارد این سیستم بشو و سعی کن کسانی در آن کشور مسئولیت بگیرند که یا با ما مخالفتی نداشته باشند یا تخصص نداشته باشند. این حرف‌ها اعتراف‌هایی بود که بعد از ۳۰ سال از او گرفته شد.

ایسنا: با توجه به تمام این مباحث سیاسی که درونمایه اصلی فیلم «ضد» برمبنای آن شکل گرفته، برای دعوت مخاطبان خود به تماشا، فیلم را چطور معرفی می‌کنید؟

ربیعی: من خواهش می‌کنم که مردم بدون پیش فرض و حب و بغض فیلم را ببینند و تعهد می‌دهم وقتی آن را دیدند، یک فیلم سرگرم‌کننده و جذاب را دیده باشند و به اندازه خود فیلم از آن لذت ببرند. نگرانی من فقط پیش‌فرض‌هایی است که سبب دیده نشدن فیلم می‌شوند.

مرادی: فکر می‌کنم «ضد» جدا از داستانش، سینماست که روی همه جنبه‌های آن زحمت کشیده شده است. دعوت می‌کنم که مخاطبِ صرف سینما حتماً «ضد» را ببیند چون به لحاظ کارگردانی یک ساختار سینمایی با بازی‌ها بسیار خوب دارد و کسانی که به سینما علاقمند هستند از آن لذت می‌برند. «ضد» یک فیلم بیگ پروداکشن است و از آنجا که سینمای امیرعباس ربیعی به معنای واقعی سینماست، حتی در پلان‌های بسته هم لایه به لایه میزانسن یا دکوپاژ بسته شده است؛ پس من هم امیدوارم درباره فیلم پیش‌داوری نکنند.

نصرتی: آنچه دوستان گفتند حرف‌های من نیز است و فقط اضافه می‌کنم که می‌دانم بخشی از دلیل سینما نرفتن مخاطب بخاطر این است که احساس می‌کند حرف‌ها در سینما آنطور که باید تنوع ندارند و شاید به همین دلیل است که سراغ طنز می‌رود. می‌دانم دل مردم از سینما شکسته و ای کاش شرایطی به وجود آید که حرف دل همه در همه جنبه‌ها زده شود اما گاهی سینما با آدم کاری می‌کند که دو ساعت بگذرد و تو حتی ساعت خود را نگاه نکنی که چقدر زمان گذشته؛ این خاصیت سینمای امیرعباس ربیعی است.

رسانه سینمای خانگی- با چه معیاری «ملاقات خصوصی» پرفروش‌ترین فیلم سینمای بعد از انقلاب است؟

فیلم «ملاقات خصوصی» به عنوان یک فیلم اولی و با فروش بیش از ۳۳ میلیارد تومان در سینما و ۳ میلیارد تومان در اکران آنلاین، توانسته عنوان پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سینمای بعد انقلاب را به دست آورد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، ملاقات خصوصی نخستین ساخته «امید شمس» در حالی عنوان پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سینمای ایران را به دست آورده که طبق آمار سامانه سمفا(سامانه مدیریت فروش و اکران سینما) ۳۳ میلیارد تومان فروش داشته است. نخستین فیلم غیرکمدی سینمای ایران در حالی با ۳۶ میلیارد تومان (با فروش ۳ میلیارد در اکران آنلاین) پرفروش‌ترین فیلم شده که بازار فیلم‌های کمدی به شدت داغ است و پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران «فسیل» با حال و هوای طنز، نزدیک ۳۰۰ میلیارد تومان فروش داشت و در رنکینگ پرفروش‌ترین فیلم‌های کمدی و غیرکمدی سال، ملاقات خصوصی رتبه دوازدهم و پس از فیلم‌هایی چون «فسیل»، «هتل»، «انفرادی»، «شهر هرت»، «دینامیت»، «بخارست»، «سگ‌بند»، «گشت ۳» و «هزارپا» قرار گرفته که همگی در گونه کمدی طبقه‌بندی می‌شوند.

ملاقات خصوصی به تهیه‌کنندگی «امیر بنان» نخستین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با وجود حضور در رتبه اول آرای مردمی تا روز آخر، به دلیل تصمیم دبیر جشنواره، جایزه‌اش حذف شد. ملاقات خصوصیبه کارگدانی «امید شمس»، در بهمن ۱۴۰۰ در بخش سودای سیمرغ چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در آن‌جا توانست نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای «احمدی‌نیا» و نامزد جایزهٔ بهترین فیلم اول شود.

«ملاقات خصوصی» دی‌ماه سال ۱۴۰۱ و در شرایطی سخت توانست به این رکورد برسد. این رکورد فقط برای میزان فروش فیلم است و از نظر تعداد تماشاگران فیلم‌های غیرکمدی، این رکورد جابجا نشده است. حال پرسش اصلی این است که ملاقات خصوصی با دارا بودن چه ویژگی‌ها و امتیازهایی توانسته پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی سینمای ایران شده و از نظر منتقدان و مخاطبان نیز با استقبال روبرو شود؟


رنگ سبز: دهه ۶۰ / رنگ نارنجی: دهه ۷۰ / رنگ زرد: دهه ۸۰ / رنگ آبی: دهه ۹۰ / رنگ سفید: ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲

 سهم حداکثری فیلم‌های دهه شصتی، در میان فیلم‌های پرمخاطب

دلایل اقبال عمومی به «ملاقات خصوصی»

بلیط سینما و تعداد تماشاگر: محاسبات ریاضی بهای بلیط، تعداد تماشاگر و فروش فیلم‌ها، شاخص مهمی است که باعث می‌شود اطلاق پرفروش‌ترین فیلم سال به هر اثری به سادگی ممکن نشود. برای مثال در بسیاری از مواقع فروش گیشه به عنوان عامل پرفروش‌شدن فیلم‌ها در نظر گرفته می‌شوند که شاخص اشتباهی است و میزان مخاطب و تعداد تماشاگر، مناسب‌ترین شاخص برای مقایسه میزان اقبال فیلم‌ها محسوب می‌شود که همواره در تبلیغات و رسانه‌ها به اشتباه از محاسبه و مقایسه آن غفلت می‌شود.
با این مقیاس، موفق‌ترین فیلم سینمای ایران در گیشه، فیلم فسیل نیست و فیلم «عقاب‌ها» با بیش از ۸ میلیون مخاطب در سال ۱۳۶۴، پرمخاطب‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شود. با این متر و معیار، اطلاق پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی تاریخ سینما به فیلم ملاقات خصوصی، تخمین و تحلیل درستی نیست و با توجه به بالا رفتن قیمت بلیط تا ۶۰ هزار تومان، فروش ۳۳ میلیاردی این فیلم نیز به شدت به بهای بلیط وابسته بوده و برای بررسی پرفروش‌ترین فیلم غیرکمدی تاریخ سینمای ایران باید شاخص تعداد تماشاگران را مورد مقایسه و بررسی قرار داد.

ژانر ملودرام: با فرض اینکه ملاقات خصوصی یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های غیرکمدی سینمای ایران است، یکی از دلایل مهم این میزان استقبال، قرار گرفتن آن در گونه ملودرام است. به طور کلی ملودرام، از محبوب‌ترین گونه‌های سینمایی در ایران و جهان است که طرفداران زیادی در سراسر دنیا حاضرند برای تماشای یک فیلم عاشقانه با خانواده خود بلیط بخرند و به سینما بروند.

در سال‌های نه چندان دور که این حجم از فیلم‌های کمدی و اجتماعی تلخ در ایران رواج پیدا نکرده بود، ملودرام‌ها پیش‌روترین و محبوب‌ترین گونه سینمایی بودند که مخاطبان برای تماشای چندباره آنها با ستارگان مورد علاقه خود، سر و دست می‌شکاندند. نمونه‌بارز آن موفقیت «هدیه تهرانی» به عنوان مطرح‌ترین سوپراستار زن سینمای بعد انقلاب است که از میان گونه ملودرام‌های سینمایی با حال و هوای اجتماعی، اکشن، معمایی و خانوادگی به مخاطبان سینما معرفی شد.

حضور ستاره‌ها و بازیگران چهره: مخاطبان سینمای ایران از توده مردم تا مخاطبان حرفه‌ای‌تر نشان دادند که بازیگری و حضور ستاره‌ها تاثیر زیادی در استقبال و اقبال یا نادیده‌گرفتن فیلم‌ها دارد. این علاقه و عرق به سوپرستارها در سینما، موضوع بومی و محلی نیست و از اساس می‌توان گفت یکی از ارکان اصلی جذابیت سینما در سراسر جهان، همین حضور پررنگ و موثر ستارگان است که در سینمای پیش از انقلاب ایران پررنگ‌تر و پراهمیت‌تر و در سینمای بعد انقلاب کم‌رنگ‌تر اما همچنان موثر عمل کرده است.

یکی از دلایل تولید قابل توجه آثار نمایش خانگی و استقبال مخاطبان ایرانی از این پلتفرم‌ها، حضور همین ستارگان و بازیگران محبوب و سلبریتی است که در زمانه افول سینما به نمایش خانگی کوچ کردند. از سوی دیگر، شاید بتوان گفت یکی از دلایل مهجور ماندن و عدم استقبال عامه مردم به آثار عباس کیارستمی همین نبود بازیگران مطرح و استفاده از نابازیگرانی بوده که به طور کلی توده مردم را به صرافت دیدن آثار نمی‌انداخت. انتخاب و معرفی زوج شکیبا و ایزدیار برای نخستین‌بار در این فیلم نیز مزید بر علت بود تا کنجکاوی مخاطبان برای تماشای این دو بازیگر سینما دوچندان شود.

بازیگری و قدرت هنرپیشگی: «هوتن شکیبا» و «پریناز ایزدیار» به ترتیب جزو پرکارترین و محبوب‌ترین بازیگران مرد و زن سینمای ایران هستند که انتخاب نخست بسیاری از فیلم‌سازان برای جلب توجه تماشاگران هستند؛ حال تصور کنید حضور هم‌زمان این دو نفر در یک فیلم به عنوان زوج هنری، این میزان توجه و جذابیت را دوچندان خواهد کرد.
در کنار اقبال و استقبال ظاهری از این دو بازیگر، قدرت هنرپیشگی شکیبا و ایزدیار مزید علت شده تا میزان تاثیرگذاری نقش‌های فرهاد و پروانه در این اثر تا حد زیادی مورد قبول و باور مخاطبان قرار گیرد زیرا بار اصلی قصه بر عهده این دو نفر بوده و میزان موفقیت یا عدم موفقیت فیلم نیز به طور طبیعی به حضور موثر این دو بازیگر بستگی داشته که آمارها و نظرهای کاربران بعد از تماشای فیلم، دلالت بر رضایت بخشی از مخاطبان از فیلم به دلیل نقش آفرینی خوب این دو بازیگر بوده است.

تبلیغات: تجربه نشان داده تبلیغات زبانی و بازگوکردن خاطرات و احساسات مثبت فیلم‌ها به دوستان و نزدیکان، یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین راه‌های تبلیغ فیلم‌ها در سینمای ایران است که به شدت نسبت‌ به دیگر انواع تبلیغات شهری، محیطی و تلویزیونی موثرتر عمل می‌کند.

این اتفاقی‌ است که در بسیاری از موارد نادیده گرفته می‌شود و صاحبان فیلم‌ها بر این باورند با تبلیغات در پلتفرم‌ها و رسانه‌ها بیشتر می‌توانند کسب درآمد کنند در حالی‌ که مردم بهترین مبلغ‌ها در سینما برای فروش فیلم‌ها محسوب می‌شوند.
از سوی دیگر، موفقیت در جشنواره فیلم فجر و کسب سیمرغ‌هایی مهم چون بهترین فیلم، بهترین بازیگر، کارگردان و جایزه مردمی نیز در سال‌های اخیر به عنوان برچسب خوبی برای کسب اعتبار و کیفیت فیلم‌ها بوده و باعث موفقیت حداقلی بسیاری از این آثار شده است؛ چنانچه در زمینه بازیگری، هنرپیشه‌ای که به تازگی سیمرغ گرفته نسبت به سال‌های پیشین خود، دستمزد بیشتری طلب می‌کند؛ به طور کلی جوایز فجر در اعتباربخشی به عوامل سینمایی موثر بوده است.
با اینکه در سال ۱۴۰۰ جایزه بهترین سیمرغ مردمی یا سیمرغ تماشاگران به فیلمی اهدا نشد اما ملاقات خصوصی در روزهای اولیه برگزاری جشنواره پیشتاز تصاحب این جایزه بود و به نظر می‌رسد اگر این جایزه اهدا می‌شد، بیشترین رضایت مردمی از فیلم ملاقات خصوصی صورت می‌گرفت.

ایده، قصه و اجرا: ایده پرداختن به ملاقات خصوصی در زندان که با نام اصلی ملاقات شرعی شناخته می‌شود ایده جذابی است که در سینمای ایران، سوژه جدیدی به شمار می‌آید و در ملاقات خصوصی نیز به خوبی از آن بهره گرفته شده است. فیلمنامه ملاقات خصوصی با اینکه حفره‌هایی در ارتباط با انگیزه‌های رابطه عاشقانه و کنش‌مندی شخصیت‌ها دارد، توانسته فضای احساسی و هیجانی قابل قبولی را خلق کند که به ویژه در بخش دراماتیک و عاطفی آن با اقبال مخاطبان روبرو شده است.
فیلمنامه و ریتم ملاقات خصوصی در برخی اوقات دچار سکته‌ها، چرخش‌ها و لکنت‌هایی می‌شود اما در مجموع توانسته از عهده روایت، قصه‌گویی و همراهی برانگیزی با شخصیت‌ها برآید. ملاقات خصوصی را باید یک ملودرام اجتماعی خواند که در کنار فضای عاشقانه و رمانتیکی که خلق کرده خواسته و توانسته بخش زیادی از مشکلات اجتماعی مربوط به زندانیان و ماجرای انتقال مواد به داخل زندان و مافیای آن را تبیین کند. در این بخش نیز شاهد نوآوری‌های جذابی در داستان‌پردازی بودیم که در سینمای تجاری و بدنه ایران، کمتر نمونه قابل اعتنایی از آن می‌توان سراغ گرفت.

پایان‌بندی: اصولا یکی از ویژگی‌های فیلم ماندگار و مخاطب‌پسند، داشتن پایان جذاب و باورپذیر است که به نظر می‌رسد ملاقات خصوصی موفق به انجام آن شده؛ با وجود اینکه در زمان جشنواره فیلم فجر انتقادهایی به پایان فیلم وارد شده بود و پایان‌بندی فیلم را تا اندازه‌ای غیرمنطقی و سورئال عنوان کردند، خوش‌بودن پایان‌بندی ملاقات خصوصی و رسیدن فرهاد و پروانه که یک مسیر ادیسه‌وار و رفت‌وبرگشتی را برای این وصال طی کردند، به مذاق عمده مخاطبان فیلم خوش آمده است.
البته فیلم با حرکت دوربین به سمت پنجره و نشان ندادن فضای بیرون، انتظار را که تماشاگر می‌کشیده را نافرجام می‌گذارد تا مشخص شود ملاقات خصوصی لزوما برای باج دادن به تماشاگر، تمهیدات اجرایی و متنی خود را در نظر قرار نداده و پشت رفتارها و کنش‌های شخصیت‌ها و حرکت دوربین‌ها، منطق و اهداف فرمیک نهفته بوده است.

خروج از نسخه موبایل