هشلهف پنجم؛ میرزاننویس باز می گردد!

هشلهف پنجم؛ میرزاننویس باز می­گردد!

لابد می­ پرسین کدوم گوری بودم این چند وقت؟! و چرا دوباره سر و کله‌­ی فضول و درب‌داغونم پیدا شده؟! چشمتون روز بد نبینه… بعد از اون بلبل­‌زبونی­‌های من در باب مسئولیت مدیرمسئول، و پادرمیونی­ های سردبیر (قربونش برم!) مدیرمسئول تصمیم گرفت، گوری برای من بکنه و جوری من را توی اون گور چال کنه که حالا حالا نتونم از برزخ بیرون بیام! حالا چه جور؟! گوش کن تا بگم با این چشم چپم چه ها که ندیدم! مدیرمسئول (خیر ندیده) یه توطئه‌ای برام چید که اگه بگم، فکر می‌کنی دارم فیلم پلیسی برات تعریف می­ کنم… خلاصه… مسئولیت یه پروژه­ ی عجیب و غریبو به من واگذار کرد و کلی قربون صدقه­ م رفت که کی از تو بهتر تا کاری کنه کارستون! هی زیر بغل­ هام هندونه گذاشت و هی بادم کرد که نگو و نپرس! بعد هم هر نامردی­ ای تونست در حقم روا داشت تا پروژه مثل کشتی به گل بشینه و دیگه هیچ ناخدایی نتونه اون را از باتلاق نجات بده… اونوقت هر کجا تونست برام داستان سر هم کرد که میرزاننویس بی­ عرضه‌­ است… ناتوانه… دروغگوه… نابلده… بداخلاقه… دستش کجه… به ناموس مردم هم چشم طمع داره… بیت­‌المالم حروم و حلال می­ کنه… و هزار تا چیز دیگه… خلاصه یه هیولایی ساخت که هر کی منو نمی­ شناخت می­ گفت میرزاننویس پدرجد اکوان دیوه! بالأخره کار به جاهای باریک­ تر کشید و دادگاه و دادگاه‌­کشی و صدها اعصاب­ خردی دیگه… نه کاری! نه حالی! نه اعصابی! نه روحیه‌­ای! نه لبخندی! هیچی… من شده بودم… مجسمه­‌ی زهرمار… همه هم منو مقصر می­ دانستند! از نگاه همه، دزدزده، متهمه! نه دزد!

سردبیر (قربونش برم) دوباره برام پادرمیونی کرد و رفت سراغ مدیرمسئول (خیر ندیده) و اینقدر تو گوشش خوند تا هر جور بود نصفه­ نیمه راضی شد برگردم سر کارم و ستون هشلهف را دوباره راه بندازم… به شرط این که سرم تو لاک خودم باشه و دیگه تو کارش فضولی نکنم… برگشتم، اما چه برگشتنی! کاش برنمی­گشتم…

آسمون همیشه ابری بود… هیچکس به من اعتنایی نمی‌کرد، هیچ کس به حرف من گوش نمی­ داد، هیچ کس به من کاری نمی­ سپرد! حتی یه وقتایی توی چشمای مدیرمسئول (خیرندیده) خیره می­شدم تا چیزی بگه! هیچی که هیچی… فقط و فقط نگاهم می‌کرد…

 برای این که ببینم درد از کجاست، هی جستجو کردم و گشتم تا ناگهان دریافتم ای دل غافل! توی لیست افراد دور اسم منو با خودکار قرمز خط کشیدند! وای… وای… کی کشیده؟! معلوم نیست! چرا کشیده؟ معلوم نیست! چطوری کشیده؟ معلوم نیست! کجا کشیده؟ معلوم نیست! معلوم نیست که نیست! اما همه موظف بودند این خط قرمز را رعایت کنند! چرا؟ معلوم نیست! تا کی؟ معلوم نیست؟ تا کجا؟ معلوم نیست! از همه جا حذف شدم. از ناهار، حذف! از چای، حذف! از اضافه‌کاری، حذف! از تشویق، حذف! حتی از تنبیه هم حذف!… اینقدر ماجرا جدی بود که وقتی سردبیر برای به دست آوردن دل من، یه مراسم تجلیل برگزار کرده بود! خودم را به مراسم راه ندادند! چون دور اسمم را خط قرمز کشیده بودند!

به این فکر افتادم تا ته و توی قضیه را در بیارم که کدام شیرناپاکخورده‌ای دور اسم منو خط قرمز کشیده! هیچ کس! مطلقاً هیچ کس! جرأت نداشت مسئولیت این خط قرمز را به عهده بگیره. همه با قیافه‌ی مظلوم‌نمایانه و حق بجانب شانه بالا می‌انداختند و می­گفتند که نمیدونن کدوم فلان فلان شده‌ای این کار را کرده…

این تلاش هم بی­فایده بود…

اینقدر این بازی ادامه پیدا کرد تا این که حسابی کفری شدم و بدون هماهنگی با سردبیر (قربونش برم) دل به دریا زدم و اومدم توی دفتر مدیرمسئول (خیر ندیده) و توی چشماش خیره شدم و شروع کردم به جیغ و داد! که کدوم نامدیرنامسئول! بی‌شرفی دور اسم منو خط قرمز کشیده؟!!! بعد همون طور عصبانی! پرسیدم چی کار کرده­ م که باید بایکوت می‌شدم؟ دروغ گفته­ م؟ دزدی کرده­ م؟ بی‌ناموسی کرده­ م؟ بی‌حیایی کرده­ م؟ حرف ضدانقلابی زده­ م؟ عکس خدا را پاره کرده­ م؟…

مدیرمسئول (خیر ندیده) فقط و فقط نگاه م می­کرد… منم برای این که بحث را تموم کنم، خودم رفتم سراغ قندون روی میز مدیرمسئول (خیر ندیده) و قندون را بر داشتم و محکم کوبیدم تو سر خودم تا هم خودم را خلاص کنم و هم تو تاریخ بنویسند که میرزاننویس با قندون تو دفتر مدیرمسئول (خیر ندیده) خودسوزی کرد! اما مدیر مسئول (خیر ندیده) فقط و فقط نگاهم می‌کرد! حتی رگه خونی که از ضربه‌ی قندون از پیشانی من راه افتاده بود هم، چیزی از فقط و فقط نگاه کردن او کم نکرد…

ان­شاءالله دیگه برنگردم…

رسانه سینمای خانگی- معرفی داوران بخش دینی و ارزش‌های انقلاب اسلامی جشنواره پویانمایی تهران

هیات داوران بخش دینی و ارزش‌های انقلاب اسلامی سیزدهمین جشنواره بین‌المللی پویانمایی تهران روز دوشنبه ۹ بهمن به داوری آثار این بخش می‌پردازند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از اداره‌کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، در بخش دینی و ارزش‌های انقلاب اسلامی این دوره از جشنواره پویانمایی تهران ۹ اثر برای رقابت معرفی شدند.

بر این اساس، داوری این بخش را فرهاد فلاح، مجید اسماعیلی‌پارسا و حامد کاتبی بر عهده دارند.

فرهاد فلاح دانش‌آموخته حقوق و علوم حدیث، نویسنده و مترجم آثار کودکان و نوجوانان است. سردبیری و عضویت در شورای گرنت کتاب ایران از دیگر سوابق فلاح است. او بیش از ۲۰ عنوان کتاب به زبان اسپانیایی ترجمه کرده است.

همچنین مجید اسماعیلی‌پارسا فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی و مهندسی برق، تهیه کننده و کارگردان سینماست. کارگردانی فیلم «گیمجی» و دستیار کارگردانی فیلم «خدا نزدیک است» و «خاله سوسکه» از جمله فعالیت‌های اسماعیلی است.

حامد کاتبی نیز کارگردان انیمیشن است. انیمیشن «در مسیر باران» و تولید چند انیمیشن کوتاه از جمله آثار او است.

سیزدهمین دوره جشنواره پویانمایی تهران هم‌چون دوره‌های گذشته در چهار بخش مسابقه، خارج از مسابقه، نمایش ویژه و چشم‌انداز از ۱۳ تا ۱۷ اسفند ۱۴۰۲ به دبیری محمدرضا کریمی‌صارمی در مرکز آفرینش‌های فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- ویژه‌نامه‌ پاسداشت «پروانه معصومی» منتشر شد

ویژه‌نامه‌ پاسداشت «پروانه معصومی» هنرمند فقید با عنوان «الی النور» در اختتامیه چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار منتشرشد.

به گزارش سینمای خانگی از عمارفیلم، ویژه‌نامه «الی النور» که با سردبیری «مجید رحمانی» به رشته تحریر درآمده‌ است، شامل مصاحبه با دوستان، همکاران و نزدیکان پروانه معصومی است که ناگفته‌هایی از ابعاد شخصیتی وی در زندگی شخصی و حرفه‌ای را آشکار می‌سازد. سیروس مقدم، هوشنگ توکلی و مینا نوروزی کسانی هستند که در این ویژه‌نامه، به روایت خاطراتی از این هنرمند فقید می‌پردازند.

در اولین یادداشت این ویژه‌نامه که به قلم مجید رحمانی است، آمده: هویت و اصالت در تمامی فراز و فرودهای زندگی بانو موج‌می‌زند. بازیگری است که در آغاز کار هنری‌اش، کاملا به دور از فضای غالب نقش زن در فیلمفارسی‌های آن دوره، گزیده کار بود یک شمایل جدید از زن در سینمای آن زمان ایران را به نمایش گذاشت که دارای عفت و وقار خاصی بود. وارد موج نوی سینمای ایران شد؛ لکن یک پی‌رنگ جدی از زن ایرانی با عفت در فیلم‌های سینمای حتی قبل از انقلاب ایشان، عیان است.

این ویژه‌نامه با ذکر جمله‌ای از پروانه معصومی در اختتامیه پنجمین جشنواره عمار در حالی که لوح تقدیر خود را در دست‌ داشت، به پایان می‌رسد: من دوبار جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن رو از جشنواره فجر گرفتم. ولی امروز احساس می‌کنم که با گرفتن این جایزه، خیلی خوشحال‌ هستم.

رسانه سینمای خانگی- قاتلان، اوپنهایمر یا بیچارگان؛ کدام اسکار را درو می‌کند؟

بر اساس آخرین پیش‌بینی هالیوود ریپورتر از نامزدهای اسکار ۲۰۲۴، سه فیلم بیشترین تعداد نامزدی را در ایستگاه پایانی فصل جوایز سینمایی دریافت خواهند کرد.

به گزارش ایسنا، نامزدهای نود و ششمین دوره جوایز سینمایی اسکار در حالی این هفته اعلام می‌شود که بر اساس پیش‌بینی اسکات فینبرگ سردبیر جوایز سینمایی نشریه هالیوود ریپورتر، فیلم‌های «قاتلان ماه کامل»، «اپونهایمر» و «بیچارگان» هر کدام در ۱۲ شاخه نامزد اسکار خواهند شد و «باربی» نیز ۱۱ نامزدی دریافت خواهد کرد.

این پیش‌بینی با تکیه بر گفتگو با رای دهندگان و دیگر فعالان صنعت سینما، تجزیه و تحلیل کمپین های بازاریابی و جوایز، نتایج مراسم جوایز پیش از اسکار و تاریخچه خود اسکار حاصل شده است.

بهترین فیلم

۱. اوپنهایمر
۲. باربی
۳. قاتلان ماه کامل
۴. بیچارگان
۵. منطقه مورد علاقه
۶. بیچارگان
۷. استاد
۸. زندگی‌های گذشته
۹. آناتومی یک سقوط
۱۰. داستان آمریکایی

 بهترین کارگردان

۱. کریستوفر نولان (اوپنهایمر)
۲. گرتا گرویگ (باربی)
۳. مارتین اسکورسیزی (قاتلان ماه کامل)
۴. الکساندر پین (بیچارگان)
۵. جاناتان گلیزر (منطقه مورد علاقه)

  بهترین بازیگر مرد

۱. پل جیاماتی (جاماندگان)
۲. کیلیان مورفی (اوپنهایمر)
۳. بردلی کوپر (استاد)
۴. لئوناردو دی کاپریو (قاتلان ماه کامل)
۵. کولمن دومینگو (راستین)

  بهترین بازیگر زن

۱. اما استون (بیچارگان)
۲. لیلی گلدستون (قاتلان ماه کامل)
۳. کری مولیگان (استاد)
۴. مارگو رابی (باربی)
۵. ساندرا هولر (آناتومی یک سقوط)


  بهترین بازیگر نقش مکمل مرد

۱. رابرت داونی جونیور (اوپنهایمر)
۲. رایان گاسلینگ (باربی)
۳. رابرت دنیرو (قاتلان ماه کامل)
۴. ویلم دفو (بیچارگان)
۵. مارک روفالو (بیچارگان)

بهترین بازیگر نقش مکمل زن

۱. داواین جوی راندولف (جاماندگان)
۲. جودی فاستر (نیاد)
۳. امیلی بلانت (اوپنهایمر)
۴. دانیل بروکس (رنگ بنفش)
۵. ساندرا هولر (منطقه مورد علاقه)

بهترین فیلمنامه اقتباسی

۱. اوپنهایمر (کریستوفر نولان)
۲. باربی (نوآ باومباک و گرتا گرویگ)
۳. بیچارگان (تونی مک نامارا)
۴. منطقه مورد علاقه (جاناتان گلیزر)
۵. داستان آمریکایی (کورد جفرسون)

بهترین فیلمنامه اصلی

۱. جاماندگان (دیوید همینگسون)
۲. زندگی های گذشته (آهنگ سلین)
۳. آناتومی یک سقوط (آرتور هراری و جاستین تریت)
۴. استاد (بردلی کوپر و جاش سینگر)
۵. نمکدان (رازیانه زمرد)

  بهترین فیلم بین‌المللی

۱. منطقه مورد علاقه (بریتانیا)
۲. انجمن برف (اسپانیا)
۳. برگ‌های افتاده (فنلاند)
۴. اتاق معلمان (آلمان)
۵. ۲۰ روز در ماریوپل (اوکراین)

بهترین فیلم مستند

۱. سمفونی آمریکایی 
۲. هنوز: فیلم مایکل جی فاکس
۳. فراتر از اتوپیا
۴. ۲۰ روز در ماریوپل
۵. ۳۲ صدا

بهترین انیمیشن بلند

۱. مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی
۲. پسر و مرغ ماهیخوار
۳. نیمونا
۴. اِلمنتال
۵. سوزومه


  بهترین فیلمبرداری

۱. اوپنهایمر (هویته ون هویتما)
۲. قاتلان ماه کامل (رودریگو پریتو)
۳. بیچارگان (رابی رایان)
۴. استاد (متیو لیباتیک)
۵. منطقه مورد علاقه (لوکاس زال)

 بهترین طراحی لباس

۱. باربی
۲. بیچارگان
۳. قاتلان ماه کامل
۴. ناپلئون
۵. پری دریایی کوچک

بهترین تدوین

۱. اوپنهایمر
۲. بیچارگان
۳. قاتلان ماه کامل
۴. جاماندگان
۵. منطقه مورد علاقه

بهترین چهره‌آرایی

۱. استاد
۲. بیچارکان
۳. قاتلان ماه کامل
۴. ناپلئون
۵. اوپنهایمر 

بهترین موسیقی متن

۱. اوپنهایمر (لودویگ گورانسون)
۲. قاتلان ماه کاکل (رابی رابرتسون)
۳. بیچارگان (جرسکین فندریکس)
۴. باربی (مارک رونسون و اندرو وایات)
۵. منطقه مورد علاقه (میکا لوی)

بهترین طراحی تولید

۱. باربی
۲. اوپنهایمر
۳. قاتلان ماه کامل
۴. بیچارگان
۵. منطقه مورد علاقه

 بهترین جلوه‌های بصری

۱. بیچارگان
۲. نگهبانان کهکشان قسمت سوم
۳. خالق
۴. ماموریت: غیرممکن – روزمشار مرگ، قسمت اول
۵. انجمن برف

  بهترین انیمیشن کوتاه

۱. روزی روزگاری استودیو
۲. احضار وحشی
۳. جنگ تمام شد!
۴. حس نود و پنج
۵. بوم

بهترین مستند کوتاه

۱. الفبای ممنوعیت کتاب
۲. کمپ شجاعت
۳. رأی تعیین‌کننده
۴. آخرین تعمیرگاه
۵. اواسیس


  بهترین فیلم کوتاه

۱. داستان شگفت انگیز هنری شوگر
۲. شکل عجیب زندگی
۳. فروشگاه هدیه آن فرانک
۴. زرد
۵. پس از

رسانه سینمای خانگی- آوینی از روایت فتح تا روایت پیشرفت

نخستین نشست از مجموعه نشست‌های «هم‌عزم» با عنوان از روایت فتح تا روایت پیشرفت با موضوع روایتِ انسان انقلاب اسلامی در “روایت فتح”،روایتِ انسان انقلاب اسلامی برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، نخستین نشست از مجموعه نشست‌های «هم‌عزم» با عنوان از روایت فتح تا روایت پیشرفت برگزار شد. بر اساس این گزارش تبیین موضوع روایت‌گری شهید سید مرتضی آوینی، اینکه آوینی چه چیزی را روایت کرد و با چه پشتوانه‌ای به این نقطه رسید؟ موضوع بحث و بررسی قرار گرفت.

در این نشست حسین نقویان با موضوع روایتِ انسان انقلاب اسلامی در “روایت فتح”، امیر نجات‌بخش با موضوع روایتِ انسان انقلاب اسلامی ناظر به تجربه‌ای در میدان پیشرفت و مسعود ملکی با موضوع روایت‌گری در روایت پیشرفت به ایراد سخرانی پرداختند.

شهید آوینی؛ مبانی اخلاقی به انقلاب اسلامی اصالت داده است

نقویان در بخش نخست این جلسه گفت: موضوع این است که آوینی چه چیزی را روایت کرده و می‌کند. همین جلسه حاکی از ادامه دار بودن و اثر وجودی افکار و اعمال ایشان است. ایشان انسانی را روایت می‌کند که تعینی برای پیشرفت داشته است. به نظر من قبل از اینکه انسان را بشناسیم موضوع انقلاب اسلامی مهم است. خود آوینی در جلسات متعدد و متفاوت از این نوع سخن گفته و از جلوه‌هایی که داشته به فراخور مطالبی را بیان کرده و به تصویر کشیده است.

وی با بیان اینکه آوینی می‌گوید انقلاب اسلامی انقلاب ارزش‌ها است، افزود: ما جامعه انقلابی هستیم و می‌خواهیم به دین رجعت کنیم و این امر باعث تغییر دید ما نسبت به همه چیز شده است. انقلاب اسلامی واقعه پدیده‌ای بی بدیل است. همچنین واقعه‌ای بدیعی که هیچ نظیری در دنیای جدید ندارد. انقلاب اسلامی کودتا و جنبش نیست. آوینی می‌گوید انقلاب برای شناخت خودش دارای ذاتیاتی است و ما از فهم انقلاب اسلامی محروم شده ایم.

نقویان با تاکید بر اینکه کسانی می‌توانند مستند بسازند که موضوع را شناخته باشند، افزود: اگر کسانی موضوع را نشناسند در روایتگری آن دچار اختلال می‌شوند. منشأ و مبدا و مرجع انقلاب و غایت آن حکومت مدینه در صدر است. انسان در قالب انقلاب اسلامی تعریف می‌شود و رجعت انسان با مبانی اسلام پیوند دارد. انسان واقعی کسی است که با معیار اخلاق انقلابی و اسلامی پرورش پیدا کرده است. انسان همان فرزندانی هستند که در مسجد و نماز جمعه می‌بینید. اینها کسانی هستند که روایت «اشجع الناس من غلب الهواه» را زیست کرده اند. این موضوع باعث می‌شود که آوینی در شخصیت شناسی و روایت خطی، نفراتی را تربیت کنند که بتوانند نقش آفرین باشند.

وی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی اصولاً بیرون از جریان فرهنگی عالم جدید رخ داده است، بیان کرد: مبانی اخلاقی به انقلاب اسلامی اصالت داده است. گرچه گاهی می‌گویند؛ انقلاب جلوتر از زمان است که این حرف اشتباه است چرا که اصول بر زمان و مکان ولایت دارند. در مستندهای آوینی افرادی که به دنبال آنها می‌رود آنها درگیر واکنش نشان دادن به حوادث نمی‌شوند. همانطور که وقتی آثار رشید بودن یک مادر در اعزام به جنگ و جبهه فرزندش را نشان می‌دهد؛ چیزی فراتر را مشاهده می‌کنید. خواه و ناخواه ماهیت وجودی این انقلاب در تضاد با دنیای جدید است و اساس انسان را با این توسعه نمی‌شناسد.

نقویان ادامه داد: این انقلاب اسلامی است که مقدم بر شناخت آوینی است. آوینی خودش متأثر از انقلاب اسلامی است. آوینی در صحنه‌های جبهه‌های دفاع مقدس هنر مبارزه را معرفی می‌کند و از صحنه‌های جهاد حق و باطل می‌گویند و حقانیت در صحنه جهاد است که شکل می‌گیرد.نفسانیات معیار ارزش گذاری نیست و کشته شدن و مقتول بودن دیگر معیار نیست بلکه حیات ازلی و ابدی را که اشراف بر زمان دارد اینجا مدنظر قرار می‌دهد.

وی افزود: آوینی انسان انقلاب اسلامی را متأثر از اسلام می‌داند و به این معنی قرابت ذهنی ایجاد می‌کند و حضرت امام را مبعوث اسلام می‌داند.

شهید آوینی با تکنیک به بیان مسائل روز می‌پردازد

در ادامه امیر نجات بخش دبیر سرای هنر و اندیشه (سُها) به خواستگاه روایت فتح پرداخت و گفت: انتقاد شهید آوینی به کارهای صدا و سیمای زمان خودش بود. به همت آوینی شیوه‌ای که در پیش گرفته شده کسی مسئولیت دفاع مقدس را قبول نمی‌کند. در آنجا شهید آوینی می‌گوید کسی عزم و همت اینکه وارد ماجرا شود را ندارد. شهید آوینی مساله دفاع مقدس را به مثابه یکسری حیات معرفی می‌کند. حیاتی که در پیش آمده و وقتی هم دعوت می‌کند معتقد است دعوت به حیات دیگر و حضور دیگری است.

وی ادامه داد: ما می‌توانیم از شهید آوینی بیاموزیم چگونه مساله را مقابل مردم بیاوریم تا آنها خودشان آن را حل کنند. در دفاع مقدس باید ببینیم روایت زبان آوینی به سمت کجاست و چه چیزی را مدنظر قرار می‌دهد؟ نکته دیگر این است که مساله روایت انسان در خلال مساله روایت فتح به درک و نسبت دیگری از تکنیک رسیدیم. ساختار مستندهای روایت فتح نسبت جدیدی با مسائل فکری را به ارمغان آورده است. به معنای امروز پیشرفت در تکنولوژی است. اگر یک جامعه‌ای داریم که این جامعه می‌خواهد پیشرفت کند مثل کار سینماست که چگونه سینماگر تلاش می‌کند دوربین را می‌آورد و مجال خود بودن را به آدم می‌دهد. اگر نرم افزارهای پیشرفت را در یک کشور راه اندازی کنید شامل مدرسه، صنعت، دانشگاه می‌شود که همه اینها اسمش تکنیک است و اگر ما مساله مان همه اینها باشند. باید این ابزار مجال خود بودن انسان‌ها را از خودشان نگیرند.

وی با طرح پرسشی گفت: وقتی از پیشرفت و توسعه حرف می‌زنیم باید بدانیم انسان‌ها در پس این تکنولوژی از دست نروند و باید حواسمان را جمع کنیم که چه چیزی را مدنظر قرار دهیم که در عین اینکه که در این راه قرار می‌گیرند خودشان باشند. همان چیزی که در روایت فتح به شهید آوینی به عنوان کارگردان مجال خود بودن را می‌دهد. کارگردانی خود بودن کجاست؟ اینجا از تفکر تاریخی به انسان‌ها مجال خود بودن می‌دهد. مسیری را شهید آوینی شروع می‌کند امری نیست که به یک باره شروع کند.

وی ادامه داد: جهاد سازندگی کاری است که در کارهای آوینی مشهود است. شهید آوینی که با تکنیک حرف می‌زند و مساله جهاد سازندگی را نشان می‌دهد. به نسبتی بین جهاد و بسیج و پیشرفت نگاه و فکر می‌کند. در همین تکنیک به بسیجی مجال خود بودن می‌دهد. در مساله توسعه آن چیزی که در جهاد پیش می‌آید به ظاهر پیشرفت است. آوینی در اینجا جهاد سازندگی را به دولت سازندگی می‌رساند. بر همین اساس به نسبت تکنیک و انقلاب اسلامی باید دوباره فکر کرد و به تجربه روایت فتح که نگاه کنیم فارغ از اثر مسیری که شهید آوینی انتخاب می‌کند بسیار راهگشاست.

سردبیر سرای هنر و اندیشه اضافه کرد: روایت فتح یک امر بسیار ممتاز است. اگر فکر کنیم کار متشابهی می‌توانیم انجام دهیم اشتباه است. روایت فتح و دفاع مقدسی که شهید آوینی به آن می‌پردازد بسیار مورد اهمیت است. روایت فتح روضه صحنه در دفاع مقدس است. شاید این روایت را مدنظر قرار دهیم ما را در عالمی دیگر قرار می‌دهد.

برای ادامه تاریخ پس از جنگ ادبیاتی نساختیم

سپس مسعود ملکی فعال فرهنگی و رسانه‌ای به بیان سخنانی پرداخت و گفت: شهید آوینی فتح را مشخصاً بیان کردند و پیشرفت هم همین است. ما تاریخ انقلاب از ۱۳۰۰ به این طرف تا پایان جنگ را صورت بندی کرده و برایش نامگذاری داریم. آن زمان را نهضت انقلاب و دفاع مقدس نامیدیم اما برای ادامه تاریخ انقلاب هیچ ادبیاتی نساختیم. این یکی از معضلات امروز ماست و همین خلأ گم شدن را حاصل می‌کند. از روز اول انقلاب؛ جمهوری اسلامی با تمدن غرب به جنگ پرداخت و پیشرفت هم همچنین در همه ساحت‌های سیاسی و اقتصادی در جمهوری اسلامی رقم خورده است.

وی ادامه داد: بعد از پایان جنگ اساساً درگیر بازی پیشرفت هستیم. هیچ موقع نتوانستیم برای تاریخ بعد از جنگ دوره جدیدی را بسازیم. به همین دلیل است که در روایت تاریخ دفاع مقدس به انسجام و وحدت رویه برسیم ولی برای بعد از جنگ نتوانستیم از روایت یکسانی بهره مند شویم.

ملکی اضافه کرد: دوره‌ای خط درگیری بعد از جنگ جریان انقلاب همه تلاشش این بوده که جمهوری اسلامی را در حال عقب رفت نشان دهد و زحمات اجتماعی شأن هم مثمر ثمر بوده و ژانر فلاکت در سینما جریان همین فعالیت هنری و اجتماعی است. در حالی که همین وحدت رویه برای جریان خودی اتفاق نیافتاد تا ادبیات بسازد و زمین بازی تعریف کند و سوژه تعریف نکرد. باید روایت فتح خوانش درستی باشد ولی روایت پیشرفت ذیل انقلاب تعریف درست تری خواهد بود. اچ دولت‌های بعد از جنگ را چگونه می‌توانیم تقسیم کنیم.؟

ملکی گفت: روایت پیشرفت فارغ از پیشرفت و بحث‌های شکل دهنده با جنس باقی مشتقات حوزه روایت فرق می‌کند که آن را زیست بوم طرح مساله میدانیم. فارغ از اینکه خودش روایت موضوعی و سوژه ای است و پله بالاتر طرح مساله را پیدا می‌کند.بدون روایت پیشرفت نمی‌توان پسرفت هارا حل کرد.

فعال فرهنگی و رسانه ادامه داد: پیشرفت معنای خودش و زمین و بازی ایجاد کردن در تمدن خودش را شامل می‌شود. ما به هر چهار معنایش نیاز داریم و دو سه معنای اولش ما را وارد بحث توسعه کند. ولی امروز نمی‌توانیم از کنار این سه معنا بگذریم. شرایط امروز ما در جامعه و فضای اندیشه‌ای و عمومی نوع مواجهه دیگری را در توسعه و پیشرفت به ما تحمیل می‌کند.

رسانه سینمای خانگی- خانه امینی‌ها، خانۀ سینماست

خانه ۲۰۰ ساله امینی های قزوین به غیر از نوع معماری و ارزشی تاریخی خود، طی ۲ دهه گذشته مکانی برای فیلمبرداری و ساخت فیلم و سریال های مختلف و شاخص بوده، از ” ناصرالدین شاه آتور سینما” گرفته تا ساخت سریال”جیران” ، این خانه همچنین محلی برای آمد و شد شخصیت و بزرگان کشورهای مختلف تا بزرگترین فیلمسازان و هنرمندان کشور نیز بوده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، خانه (یا حسینیه) امینی های قزوین را بیشتر با تالارهای بزرگ و اُرُسی های بلند با شیشه های رنگارنگش می شناسند، ظهرها که نور از پشت این ارسی ها روی فرش های آن می تابد و رنگ های شیشه و فرش در هم می پیچد، زیباییش خیره کننده می شود.

سقف های گره چینی و دیوارهای گچ کاری و آیینه کاری شده این خانه یا همان حسینیه در نظر بسیاری از صاحبان فن در زمره یکی از زیباترین عمارت های ایران قرار داده است، حتی هنوز هم مراسم عزاداری در ماه های محرم، صفر و رمضان بعد از گذشت ۲۰۰ سال در این خانه برگزار می شود و این خاندان سفره داران بزرگی برای عزاداران شهر نیز محسوب می شوند.

عمارت امینی ها جدا از ریشه های فرهنگ، سنت، مذهب و معماری که با خود دارد، در هنر هفتم نیز نقش خاص و بسزایی داشته و طی ۲ دهه گذشته بستری مناسب برای ساخت و تولید آثار بزرگ تاریخی سینما و تلویزیون کشورمان نیز به شمار رفته است.

امینی ها، خاندان از تبار قزوین

آن گونه که مهدی نورمحمدی روایت می کند، خاندان امینی ها حدود ۲۰۰ سال پیش و در زمان جنگ های ایران و روس و همزمان با دوران پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از تبریز به قزوین مهاجرت کرده و در این شهر ساکن می شوند.

این تاریخ‌پژوه، سردودمان این خانواده را حاج عبداله امینی تبریزی می نامد و معتقد است: این خانواده با مهاجرت به قزوین، خاندان بزرگ و ریشه داری را تشکیل دادند و منشا خدمات ارزنده ای در این شهر شدند، از جمله خدمات این خاندان می توان به ساخت بناهایی مثل کاروانسرا، آب انبار و گرمابه جهت استفاده عموم مردم اشاره کرد.

به گفته وی، امینی ها که جزو خانواده های اعیان قزوین نیز محسوب می شدند با سرمایه کلان خود به قزوین آمدند و در این شهر به تجارت پرداختند، براساس اسناد تاریخی که از میرزاحسین خیاط باقیمانده، این خاندان در جریان دوره مشروطیت نیز نقش مهمی داشتند، حاج محمدعلی امینی، رییس انجمن ولایتی بود و وکیل التجار امینی در نهادهایی که پس از مشروطه تاسیس شد، فعالیت داشت.

خانه یا حسینیه؟

نورمحمدی، ساخت این عمارت را توسط حاج محمدرضا امینی و در دهه اول دوره سلطنت ناصرالدین شاه می داند و معتقد است: این خانه در ابتدا به صورت ۱۶ عمارت تو در تو و پیوسته به هم ساخته شد و مطابق اسناد تاریخی، برای ساخت این ۱۶ عمارت نیز حدود ۴۸ هزار تومان آن زمان هزینه شد که این رقم زیادی محسوب می شد.

این قزوین پژوه با اشاره به کتاب “سفرنامه ناصرالدین شاه” که در آن شاه در سفرش به قزوین از خاندان امینی ها و بناهای متعلق به آنان نام برده، از روایاتی می گوید که اشاره به تغییر کاربری این عمارت به حسینیه دارد و توضیح می دهد: داستانی هست که بر مبنای آن ناصرالدین شاه در سفرش به قزوین، از این عمارت خوشش می آید و چند دفعه هم می گوید “چه خانه خوبی داری حاج محمد رحیم”.

در آن زمان هم رسم بر این بود وقتی شاه از چیزی خوشش می آمد بایستی آن را به شاه پیشکش می کردند، اما مالک این خانه حرفی می زند که شاه از سخن خود صرف نظر می کند، او می گوید: “قربان این خانه صاحب دارد و صاحبش اباعبداله الحسین (ع) است” و منظورش هم این بوده که این خانه وقف حسینیه است.

نورمحمدی ادامه می دهد: از آن تاریخ به بعد لقب “حسینیه” به این عمارت مسکونی داده شد و هنوز هم در این خانه مراسم عزاداری برگزار می شود.

اهالی قزوین شاهدند که جمعیتی در حدود چند هزار نفر سالانه در مراسم عزاداری، در همین تالارهای بزرگ حضور دارند و ۲۰۰ سال است که خاندان امینی سفره داران این مراسم هستند.

منزلی برای ملک زاده خاتون

جدا از آنکه این عمارت ۲۰۰ ساله، یک بنای تاریخی مهم به حساب می آید، حدود ۲ دهه است که محلی برای خلق آثار تاریخی سینما و سریال و فیلم های تلویزیونی نیز شده است.

ابوالفضل برزگر، یکی از علاقه مندان به سینما است که لیست بلندی از فیلم‌های ساخته شده در قزوین دارد، از او درباره آثاری می پرسیم که در خانه امینی ها فیلمبرداری شده که وی به اولین اثری که اشاره می کند، سریال “جیران” است.

اسماعیل عفیفه، تهیه کننده سریال جیران در گفت و گو با خبرنگار ایرنا این موضوع را تایید می کند و می گوید: ما برای فیلمبرداری بخش هایی از این سریال به قزوین سفر کردیم و این عمارت را به عنوان منزل خواهر شاه، یعنی “ملک زاده خانم” انتخاب کردیم که این نقش را در سریال غزل شاکری بازی کرد.

برزگر درباره حضورش در این خانه موقع فیلمبرداری سریال جیران توضیح داد: من موقع فیلمبرداری بخش هایی از این سریال در خانه امینی ها حضور داشتم، با آنکه قبلا هم به داخل خانه رفته بودم اما این بار وقتی وارد شدم همه چیز خیلی متفاوت بود. انگار وارد یک دوره تاریخی دیگر شده بودم.

وی این خانه را در زمان فیلمبرداری چنین توصیف کرد: قراول هایی روی پشت بام ها بودند و زنان و دختران با گریم و لباس های قاجاری در مجموعه رفت و آمد می کردند. دکورها یا حتی شمع هایی که موقع فیلمبرداری روشن می کردند کاملا فضا را تغییر داده بود و بیش از قبل با حس و حال این بنای تاریخی متناسب بود.

وی با اشاره به فضاسازی های صورت گرفته این سریال، اضافه کرد: روزی قرار بود سکانس شکنجه سیاوش در زیرزمین این مکان فیلمبرداری شود. زمانی که وارد شدم همه سرفه می کردند، کمی که گذشت فهمیدم برای روشن نگاه داشتن شعله های آتش در زیرزمین باید پارافین روی آن می ریختند و همین مساله باعث سرفه بازیگران شده بود.

برزگر به خوبی یاد دارد که سکانس شکنجه سیاوش آن قدر تکرار شد که او همه دیالوگ هایش را حفظ شده بود: هر بار کل سکانس برداشت می شد و در آخر به خاطر ایرادی مثل صدا یا انعکاس نور یا حس بازیگر و مسایلی از این دست، تمامی سکانس بایستی دوباره تکرار می شد و بین سکانس ها، همه با سرفه از زیرزمین بیرون می آمدند، نفس می گرفتند و دوباره به داخل زیرزمین بازمی گشتند.

برزگر ادامه داد: آخرین برداشت را که گرفتند، همه عوامل در حیاط عمارت مشغول استراحت شدند و شیر می خوردند، بعضی هم سیگار می کشیدند، وقتی همه مشغول گپ و صحبت بودند، حسن فتحی (کارگردان)، خودش خم می شد و ته سیگارها را از باغچه ها جمع می کرد.

برزگر از محبت عوامل این سریال نیز یاد کرد و گفت: یکی از روزهای فیلمبرداری شاهد بودم آقای فتحی از منشی صحنه خواست یک عروسک بخرد، وقتی منشی صحنه روز بعد عروسک را به او داد، فتحی آن را هدیه کرد به دختربچه کوچکی که با پدر و مادرش ساکن خانه ای کوچک در گوشه حیاط این عمارت بودند.

وی با اشاره به فیلم “چه کسی به سرهنگ شلیک کرد؟” به کارگردانی جواد اردکانی که در سال ۸۱ ساخته شده بود، پلان هایی از این فیلم در زیرزمین این عمارت فیلمبرداری شد، به خصوص که یک راه مخفی باریک این خانه که دو سر زیرزمین را به هم متصل می کند، که از آن مسیر در سکانس تعقیب و گریز استفاده می شود.

“رانده شدگان” مهربان بودند

این علاقه مند به سینما همچنین سکانس هایی از فیلم “رانده شده” را به خاطر دارد که در سال ۶۷ در حسینیه امینی های قزوین کار فیلمبرداری آن انجام شد.

برزگر، بازیگران این فیلم را به خوبی به خاطر دارد و در مورد “رضا رویگری” چنین می گوید: جوانی بسیار مهربان، شاد و باادب بود و ما شب ها دور هم جمع می شدیم، خوش و بش می کردیم و او نیز با همه بسیار خونگرم بود.

وی با بیان یک خاطره از ساخت این فیلم برایمان می گوید: یک شب در خانه یکی از دوستان، ناگهان رویگری زد زیر آواز، صاحبخانه نگران شد چون همسایه ای داشت که خیلی روی سر و صدا حساس بود، وسط آواز همسایه آمد و در زد و صاحب خانه هم با ترس و لرز رفت و در را باز کرد، همسایه گفته بود چه صدای خوبی از خانه شما می آید، می شود من هم بیایم داخل؟

حسن لطفی، فیلمنامه نویس و فیلم ساز قزوینی نیز از حضورش موقع فیلمبرداری این فیلم در خانه امینی ها خاطراتی دارد که برای ما چنین تعریف می کند: اولین فیلمی که خودم در پشت صحنه اش حضور داشتم، همین فیلم رانده شده، ساخته مرحوم جهانگیر جهانگیری بود که بازیگرانی مثل رضا رویگری، مرحوم جمشید مشایخی و مرجانه گلچین در آن هنرنمایی کردند.

وی از دیدار خود با بازیگرانی چون مرحوم مشایخی و مرجانه گلچین در آن روزها به خوبی یاد می کند.

لطفی که خود دستی هم بر قلم دارد، در زمان ساخت این فیلم گزارشی از آن در هفته نامه ولایت آن زمان (که اکنون روزنامه شده) نوشت و در این باره گفت: بنده در قسمتی از گزارشم حتی اعتراض کردم به اینکه موقع فیلمبرداری به سیاهی لشگرها غذای معمولی می دهند اما برای عوامل اصلی و بازیگران، غذای یک رستوران بهتر را تهیه می کنند.

این هنرمند با خنده ادامه می دهد: کارگردان فیلم از این گزارش خوشش نیامد و ناراحت شد، حتی گفت “اگر لطفی دوباره بیاید سر صحنه گردنش را می شکنم” و من هم دیگر سر صحنه فیلمبرداری آن فیلم نرفتم.

لطفی هم به خوبی یاد دارد که در این فیلم، از زیرزمین خانه امینی ها به عنوان زندان استفاده کرده بودند و اولین برخوردش با مرحوم مشایخی هم در همین زیرزمین بود.

وی این دیدار را چنین توصیف کرد: آن موقع من سن و سالی نداشتم و خیلی جوان بودم، اما مرحوم مشایخی طوری با من برخورد کرد که انگار سال هاست مرا می شناسد، انسان بسیار مطلعی بود و ادبیات کهن را به خوبی می شناخت و در این باره با هم گپ و گفت هم کردیم.

لطفی ادامه داد: چه آن موقع که اولین برخوردمان بود و چه بعدها که مرحوم مشایخی در فیلم مستند بنده حضور پیدا کردند و حتی بعدها که به خانه اش رفتم، همیشه او را آدمی بسیار صبور، خونگرم و مردمی دیدم.

در نهایت امینی ها انتخاب شد

لطفی در ادامه از فیلمبردای فیلم “ناصرالدین شاه، آکتور سینما” در خانه امینی ها و حضور در پشت صحنه یکی از سکانس های مهم این فیلم یاد کرد و گفت: سکانسی بود که در آن مرحوم عزت الله انتظامی نقشش در فیلم گاو را بازسازی کرده بود، در این صحنه نقش عزت الله انتظامی ترکیبی از نقش ناصرالدین شاه و “مش حسن” در فیلم گاو بود که انتظامی بازی بسیار تاثیرگذاری کرد و سکانس ماندگاری و جاودانی از خود برجای گذاشت.

وی با اشاره به این که مرحوم انتظامی حتی قبل از فیلمبرداری خیلی در نقشش فرو می رفت، توضیح داد: اصلا نمی شد با او حرف زد، کارگردان هم نمی خواست حس بازیگرش به هم بخورد، بنابراین اجازه نمی داد غیر از عوامل فیلم، فرد دیگری سر صحنه باشد.

لطفی که در آن سال ها، مدیر انجمن سینمای جوان قزوین نیز بود، خوب به خاطر دارد که برای انتخاب لوکیشن همراه کارگردان مکان های مختلفی را در قزوین بازدید کردند اما در نهایت کارگردان خانه امینی ها را برای فیلمبرداری انتخاب کردند.

“جنگجوی پیروز” و “دزد دوچرخه” در خانه امینی ها

وی در ادامه از فیلم “جنگجوی پیروز”، اثر مجتبی راعی نام برد که اکبر عبدی، مرحوم فردوس کاویانی و فاطمه گودرزی نقش های اصلی آن را برعهده داشتند.

لطفی ادامه داد: هنگام ساخت این فیلم به همراه دوستم، مهدی وثوق نیا، که اکنون از اساتید عکاسی نیز به شمار می روند سر صحنه فیلمبرداری رفتیم، سکانسی از فیلم بود که مرحوم کاویانی و عبدی با هم چالش داشتند و بگو و مگو می کردند، وقتی دیدم وثوق نیا دیگر عکسی نمی گیرد، موضوع را پیگیر شدم، دیدم دلخور بود و می گفت که آقای عبدی گفته عکس نگیرد، بنده نیز در مطلبی که در خصوص فیلمبرداری این فیلم نوشته بودم، این موضوع را هم بازتاب دادم.

وی خاطرنشان کرد: سردبیر وقت خواستند تا با آقای عبدی یک مصاحبه اختصاصی در خصوص این فیلم داشته باشم، وقتی مرا به ایشان معرفی کردند، اصلا انتظار نداشتم که وی مطلبم را قبلا در خصوص اجازه ندادن به عکاسی آقای وثوق نیا خوانده باشد و به همین منظور با من مصاحبه نکردند، اما بعدها رضایت دادند و این مرتبه با آقای شفیع خانی، یکی دیگر از عکاسان شهر قزوین برای مصاحبه سراغ ایشان رفتیم.

این پیشکسوت فیلمسازی، در ادامه با اشاره به ساخت فیلم خود با عنوان “دزد دوچرخه”، گفت: در سال ۶۹ فیلمی به نام “دزد دوچرخه” را در خانه امینی های قزوین ساختم که محل فیلمبرداری یکی از اتاق ها و قسمتی از حیاط همین خانه بود، فیلم که یک کار دانشجویی بود و امکانات زیادی هم برای ساخت آن نداشتیم، مثلا برای ایجاد رعد و برق مجبور بودیم از دستگاه جوش استفاده کنیم و فیلم را با امکانات اولیه ساختیم. ولی همه اینها و آن خانه برایم بعدها پر از خاطره شد.

وی با اشاره به اینکه قزوین از دیرباز به عنوان یکی از شهرهای تاریخی کشور شناخته شده و آثار فاخر و تاریخی نیز نیز در آن وجود دارد، تصریح کرد: اماکنی نظیر خانه امینی ها، با توجه به نزدیکی قزوین به پایتخت کشور، می تواند به عنوان لوکیشن مناسبی برای ساخت بسیاری از فیلم های تاریخی باشد.

خانه امینی های قزوین از دیرباز محلی مناسب برای استفاده برخی از صحنه های فیلم هایی نظیر “بانوی عمارت”، “کفش های میرزا نوروز” و بسیاری از سریال های تلویزیونی و فیلم های مستند بوده و هنور هم بسیاری از کارگردان ها ترجیح می دهند برای لوکیشن فیلم های خود از آن استفاده کنند.

رسانه سینمای خانگی- جوزانی‌ها به شیر سنگی برگشتند

مسعود جعفری‌جوزانی کارگردان، سحر جعفری‌جوزانی بازیگر و فتح‌الله جعفری‌جوزانی تهیه‌کننده برای فیلم «شیر سنگی» پس از سال‌ها در یک قاب قرار گرفتند.

به گزارش ایسنا، طبق گزارش رسیده، جلسه اکران اختصاصی و نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی» The Stone Lion به کارگردانی «مسعود جعفری جوزانی» توسط انجمن حقوق‌شناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی از منظر مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، فلسفه حق و حقوق عمومی؛ با حضور این کارگردان سینما، «علیرضا شجاع‌نوری» بازیگر این اثر سینمایی، «فتح‌الله جعفری جوزانی» تهیه‌کننده، مترجم و پژوهشگر سینمایی، «سحر جعفری جوزانی» بازیگر این اثر در خانه اندیشمندان علوم انسانی در شهر تهران برگزار شد. 


بعد از اکران فیلم سینمایی «شیر سنگی»، دکتر «علیرضا غریب‌دوست» دبیر انجمن حقوق‌شناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی، دل نوشته‌ای که به صورت اختصاصی برای «مسعود جعفری جوزانی» و این مراسم به رشته تحریر در آورده بود، قرائت کرد و در ادامه دکتر «مصطفی ملکیان» پژوهشگر، دین‌پژوه و استاد فلسفه و اخلاق، دکتر «سجاد فتاحی» جامعه شناس و پژوهشگر، دکتر «حسن وکیلیان» دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی سخنرانی کردند.

 دکتر «داریوش رحمانیان» دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سردبیر فصلنامه «مردم‌نامه» در بخشی از این نشست گفت: زمانی‌که دانشجو بودم، این فیلم (شیرسنگی) را در اکران عمومی دیدم و خیلی از آن لذت بردم و یادم است، اشکم بارها جاری شد و واقعاً گریه می‌کردم و نمی‌توانستم جلوی خودم را بگیرم. «مسعود جعفری جوزانی» از پیشگامان سینمای پس از انقلاب است که با ساخت اولین فیلم سینمایی خود با نام «جاده‌های سرد»، سینمای بعد از انقلاب ایران را به جشنواره‌های جهانی معرفی نمود و سینمای ایران، پا را از مرزها خود بیرون می‌گذارد و در سینمای دنیا حضور پیدا می‌کند و اثری است که به عنوان پل ارتباطی سینمای شرق و غرب شناخته شد.

وی همچنین گفت: دوربین، قلم تاریخ است؛ در حقیقت هم با دوربین می‌شود کار مورخانه انجام داد و دیگر این‌که هر آنچه دوربین می‌گوید و به تصویر می‌کشد، تاریخیت دارد. یعنی یک موجود زنده است. هیچ عکسی هرگز تا ابد، تن به یک تفسیر نمی‌دهد. درِ هر نوع تفسیری باز است. به شیوه‌های مختلف خوانده می‌شود و می‌توان در پهنه‌ها، زمان‌ها و شرایط گوناگون آن را تفسیر کرد. بنابراین تاریخیت آنچه که شکل می‌گیرد، خیلی مهم است.

این استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: فیلم سینمایی «شیر سنگی»، درگیری که در جامعه ایرانی بین سنت و مدرنیته بین زندگی کهنه و زندگی نو، روزگار قدیم و روزگار جدید ایجاد شده است؛ را روایت می‌کند. آقای جوزانی در آن زمان ۳۷، ۳۸ سالش بوده که این فیلم را ساخته است. کارگردان و نویسنده فیلمنامه این اثر، نسبت به آن بافت و شرایط زمانی و زمینه کار، اشراف کامل داشته و نسبت به زمان خود، پیشگام است و به درجات، توانسته است ذهن بیننده فیلم را درگیر کند. وقتی که با دقت، فیلم سینمایی «شیر سنگی» را ببینیم متوجه می‌شویم که در این فیلم، جنگ چند گفتمان و روایت؛ به صورت مؤثر بیان می‌شود. در تاریخ معاصر ما، چالش بین سنت و مدرنیته البته مدرنیزاسیون و نوسازی خیلی حائز اهمیت است. 


وی همچنین گفت: در فیلم سینمایی «شیر سنگی»، فارغ از هر نوع نقدی که ارائه کنیم، از نظر قدرت روایتگری؛ خاص‌بودگی سینما را مشاهده می‌نمائیم. چون تأثیر رسانه سینما و فهم و ادراک تاریخی آن بر مخاطب، خیلی حائز اهمیت است. چون یک تصویر، به هزار کلام می‌ارزد. در زمینه اسلامی‌سازی علوم انسانی؛ این همه سرمایه، هدر رفته و ارقام نجومی خرج شده، ولی عرض دردمندانه امثال من را کسی نشنیده است. بیش از ۱۵ سال است که این‌ها را تکرار می‌کنم، سواد تاریخی ما بسیار ضعیف است و سواد دیدمانی و تصویری ما هم از آن وحشتناک‌تر است. امروزه هیچ ابزاری نیرومندتر از سینما و کلاً کار ویژوال، دیداری و دیدمانی نمی‌تواند در خدمت توسعه و اصلاحات و تعمیق دریافت‌های ما از مسائل و مشکلات‌مان قرار بگیرد. ما اساساً نیاز داریم که یک ابررشته، چندین رشته و همچنین چندین گرایش به نام «تاریخ دیدمانی» را داشته باشیم و در جهان امروز و آینده‌ای که زیر سلطه نیرومند دوربین و هنر سینماست ما هم صدایی از ایران بلند کنیم. فارغ از حضور کارگردانان ایران و کسب جوایز ارزشمندشان در جشنواره‌های معتبر جهانی؛ ما صاحب صدا در جهان نیستیم. برای نمونه، ترکیه در بغل گوش ایران، درباره تاریخش آثارش خوبی تولید کرده است. 

سردبیر فصلنامه «مردم‌نامه» در پایان سخنان تأکید کرد: با همه این تفاسیر، وقتی‌که کارنامه هنری «مسعود جعفری جوزانی» را مطالعه کردم؛ متوجه شدم من ایشان را یک کارگردان تاریخی می‌دانم به‌غیر از کارهای ماندگاری از جمله؛ سریال تاریخی «در چشم باد»، فیلم سینمایی «شیر سنگی»، فیلم سینمایی «در مسیر تندباد» و … که به مسائل تاریخ معاصر پرداخته‌اند، چندین کار تاریخی ناتمامی همچون؛ فیلم سینمایی «کوروش کبیر»، فیلم سینمایی «پوریای ولی»، سریال «خواجه نصیرالدین طوسی» فیلم سینمایی «باسکرویل» و سریال «یعقوب لیث» دارند که بنا به دلایل نبود بودجه متوقف شده‌اند. آرزویم این است که در ایران، یک پیوندی بین تاریخ و سینما و عکس برقرار کنیم و برای ایران امروز و آینده، سینماگر مورخ و سینماگر تاریخدان بپرورانیم.  

در بخش دیگری از این جلسه، «مسعود جعفری جوزانی» فیلمنامه‌نویس و کارگردان فیلم سینمایی «شیر سنگی» گفت: از صحبت‌های همه سخنرانان محترم این مراسم، خیلی لذت بردم و برایم خیلی جالب بود، همین که یک کاری در عالم سینما تولید می‌شود و یک گفتمانی در جامعه شکل می‌گیرد یا متفکرین را وادار می‌کند که در مورد آن حرف بزنند.؛ همه داستان و همه ارزش‌ها همین است که کسی وادار شود و در مورد اثری حرف بزند و در واقع در این رابطه، اندیشه‌ای تولید می‌شود. 

جوزانی سازنده سریال تاریخی «در چشم باد» در ادامه اظهار داشت: هنرمند در جامعه‌ای زندگی می‌کند، از مردم می‌گیرد و به آنها تحویل می‌دهد؛ یک جریان ارگانیک بین ذهن انسان و جامعه بوجود می‌آید اگر به هر دلیلی می‌خواستم در آن زمان «کوروش کبیر» را تولید کنم؛ برای این‌که احساس می‌کردم بهترین وقت است که این کار را انجام بدهیم. برای این‌که مردی بوده که شاید بیش از ۲۰ قرن، از زمان جلوتر بوده است. چون می‌خواست حکومتی تشکیل بدهد که چند ملیتی، زبان، مذهب، عقاید، آداب و رسوم و مردم در آن آزاد باشند و در کنار همدیگر با حقوق مساوی بتوانند زندگی بکنند و این حرفی است که هنوز مال آینده است و هنوز به آن نرسیده‌ایم. چون وقتی که حاضر نیستیم به دیگری فکر بکنیم به نظرم قطعاً جنگ، ادامه خواهد داشت.



کارگردان فیلم‌های سینمایی «شیر سنگی» و «جاده‌های سرد» در ادامه سخنانش تصریح کرد: در کنار تولید آثار دیگر و همچنین تدریس در دانشگاه، وقتی‌که تصمیم گرفتم فیلم سینمایی «شیر سنگی» را تولید کنم؛ می‌خواستم نگاهی داشته باشم به جنگی سال‌هاست گریبان ما را گرفته است، جنگ بین سنت و مدرنیته. در هر زمانی یکسری سنت‌ها شکل می‌گیرند و ما انسان‌ها به این سنت‌ها عادت می‌کنیم و چنان به آنها نگاه می‌کنیم که انگار هستی از دست می‌رود. چون تبدیل به واقعیت می‌شوند. معنی انتزاعی به یک چیز قابل لمس تبدیل می‌شود و حاضریم برای آن، دیگری را بکشیم. این چیزها قراردادی است و ما به آنها این معنی را می‌بخشیم.   


کارگردان فیلم‌های سینمایی «سایه خیال» و «در مسیر تندباد» در پایان سخنانش تأکید کرد: در ساخت «شیر سنگی» نمی‌خواستم تعصب نشان بدهم و همه حرف‌هایم را در آن زده‌ام. «نامدارخان» از مدرنیته و اتفاقی که افتاده است دفاع می‌کند، از پدیده جدیدی دفاع می‌کند که زندگی را بهتر کرده است. الان هم هر کسی که به این اثر نگاه می‌کند از دید سیاسی و نگرشی که دارد آن را مشاهده می‌کند و از آن برداشت می‌نماید. طرح قانون، همیشه مسئله من بوده است چون در آن زمان، خیلی کمتر به آن فکر و نگاه می‌کردند. ما با قانون‌های انسانی طرف هستیم به شرطی‌که به خوبی و با عدالت رعایت شوند. سؤال این است که چرا جنگ می‌شود؟ چون جنگ اضداد است و ما بر مبنای افکار و مفاهیم انتزاعی به جان هم می‌افتیم، برای نمونه ما یک تیکه از حقیقت را به دست گرفته‌ایم و فکر می‌کنیم که همه حقیقت دست ماست و چون شما هم یک قطعه حقیقت را در دست دارید، فکر می‌کنید که همه حقیقت در دست شماست. وقتی که این‌جوری فکر می‌کنیم و این‌قدر جذب آن می‌شویم، چاره‌ای جز کشتن همدیگر نداریم و یکی باید از بین برود.

تقدیر به پاس یک عمر دستاورد هنری
در ادامه این مراسم، از طرف انجمن حقوق‌شناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی، لوح تقدیر این نهاد آکادمیک و مردمی به پاس یک عمر دستاورد هنری توسط دکتر «مصطفی ملکیان» پژوهشگر، دین‌پژوه و استاد فلسفه و اخلاق، به «مسعود جعفری جوزانی» از چهره‌های ماندگار ایران اهدا شد. 

رونمایی از نسخه اصلی و بازیابی‌شده پوستر «شیر سنگی» اثر استاد «مرتضی ممیز»
در پایان این نشست، همچنین از نسخه اصلی و بازیابی‌شده پوستر فیلم سینمایی «شیر سنگی» اثر زنده‌یاد استاد «مرتضی ممیز» رونمایی شد و به امضای شخصیت‌های حاضر در این مراسم رسید. همچنین تعدادی از این اثر نیز که توسط انجمن حقوق‌شناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی چاپ شده بود به حاضران تقدیم شد.  

رسانه سینمای خانگی- «شیر سنگی» بعد از چهار دهه نقد می‌شود

جلسه اکران اختصاصی و نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی» به کارگردانی «مسعود جعفری جوزانی» از منظر مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، فلسفه حق و حقوق عمومی در خانه اندیشمندان علوم انسانی در تهران برگزار می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، انجمن حقوق‌شناسی و گروه حقوق خانه اندیشمندان علوم انسانی با مشارکت مؤسسه فرهنگی، هنری «جوزان فیلم»، ۳۷ سال پس از اکران عمومی موفقیت‌آمیز فیلم سینمایی «شیر سنگی» از ساخته‌های ماندگار «مسعود جعفری جوزانی»؛ جلسه اکران اختصاصی و نقد و بررسی این اثر سینمایی را از منظر مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی، فلسفه حق و حقوق عمومی در ساعت ۱۶ تا ۲۰ روز شنبه ۴ آذر ماه جاری در شهر تهران برگزار می‌کند.

در این مراسم، که از نسخه اصلی و بازیابی‌شده پوستر فیلم سینمایی «شیر سنگی» اثر زنده‌یاد استاد «مرتضی ممیز» رونمایی خواهد شد؛ دکتر «مصطفی ملکیان» پژوهشگر، دین‌پژوه و استاد فلسفه و اخلاق، دکتر «حسن وکیلیان» دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر «داریوش رحمانیان» دانشیار دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سردبیر مردم‌نامه، دکتر «سجاد فتاحی» جامعه شناس و پژوهشگر سیستم‌های حکمرانی و همچنین «مسعود جعفری جوزانی» فیلمنامه‌نویس و کارگردان فیلم سینمایی «شیر سنگی» سخنرانی می کنند.

جلسه اکران اختصاصی و نقد و بررسی فیلم سینمایی «شیر سنگی»، در خانه اندیشمندان علوم انسانی واقع در خیابان استاد نجات‌الهی (ویلا)، نبش خیابان ورشو در شهر تهران، برگزار می‌شود.

«شیرسنگی» محصول سال ۱۳۶۵ پروژه بلندپروازانه‌ای با فیلم‌نامه است که نمادی از تقابل سنت و مدرنیته به‌ حساب می‌آید. حضور انگلیسی‌ها به واسطه بهره‌برداری از نفت، که قتل یکی از آن‌ها تقابلی تا سرحد مرگ، بین دو بزرگ از ایل بختیاری ایجاد می‌کند؛ با نقش‌آفرینی «عزت‌الله انتظامی» و «علی نصیریان» در نهایت، تبدیل به یکی از آثار ماندگار کارنامه جوزانی می‌شود و در پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر نیز  جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را دریافت می‌کند. همچنین در جشنواره‌های خارجی معتبری از جمله؛ در یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «مونترال» Montreal در بخش «سینمای امروز و فردا» در شهر مونترال در کشور کانادا روی پرده رفت و مورد تقدیر نیز قرار گرفت.

رسانه سینمای خانگی- مخملباف حکم اعدام صدرعاملی را صادر کرد

رسول صدرعاملی در اولین شب از دومین سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» به بیان خاطره‌ای از واکنش محسن مخملباف به فیلم «رهایی» پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، شب اول از دومین دوره سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل‌گیری و مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب، ۱۳ آبان با حضور فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی، مهدی فخیم‌زاده و مهدی سجاده‌چی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

امیر قادری میزبان برنامه در ابتدای نشست بیان کرد: سری نخست نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» در ارتباط با سینمای دهه ۶۰ بود و جلسات فارغ از مهمانان حالت انتقادی داشت. در شب اول از فصل دوم به تحلیل سینمای ایران در «دوره سازندگی» یعنی دولت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌پردازیم. از سال ۱۳۷۲ با حضور مهدی فریدزاده در حوزه نظارت سینما، نسبت به دهه ۶۰ مضامین تازه‌ای وارد سینما شد و فیلم‌های متفاوتی هم در آن سال‌ها ساخته شدند. ناگفته نماند که مهدی فخیم‌زاده، موفق‌ترین اثر خود به نام «همسر» را در همین دوران ساخته است.

روایت مهدی فخیم‌زاده از فیلمی که ساخته نشد!

در این بخش از نشست بود که مهدی فخیم‌زاده درباره شرایط فعالیت در دوره یاد شده عنوان کرد: من کارم را در آن سال‌ها با «تاواریش» شروع کردم. در آن دوره که اوج چک کردن سناریوها در ارشاد بود، من به دنبال سناریویی بودم که بتوانم پروانه ساختش را بگیرم. من و علیرضا زرین‌دست باهم یک سناریو درباره شکار خرس پیدا کردیم و آن را خریدیم. در سناریو چند گرگ هم حضور داشتند. قرارمان این بود که زرین‌دست فیلمبرداری را انجام دهد و صحنه‌های حضور گرگ را در پلاتو بگیرد. بعدها نشد این فیلم را بسازیم و تصمیم به فروش سناریو گرفتیم. احمد نجفی سهم علی زرین‌دست را خرید اما من سهمم را نفروختم. احمد نجفی پیشنهاد داد فیلمبرداری را در ارمنستان انجام دهیم و گفت که شرایط مهیاست. ارزش پول ما نسبت به ارمنستان بسیار بیشتر بود و با هزینه کم می‌توانستیم فیلم را بسازیم. من با فضای کاری خارج کشور آشنایی نداشتم و از آن می‌ترسیدم. یک سال طول کشید تا من به این تصمیم رضایت دادم.

وی ادامه داد: در نهایت تیم تشکیل دادیم و برای ساخت فیلم به شهر ایروانِ ارمنستان رفتیم. در آنجا متوجه شدیم که امکانات فیلمبرداری آن‌ها نسبت به ما بسیار عقب‌تر است. سه ماه در ارمنستان برای ساخت فیلم تلاش کردیم اما در نهایت نتیجه نگرفتیم و فصل گرگ‌هایش تمام شد. بعد از آن به مسکو رفتیم تا بتوانیم کار را فیلمبرداری تمام کنیم اما در آن‌جا هم نتوانستیم فیلمبرداری را انجام دادیم. ما از ابتدا هم قصد فروش فیلم «شکار» را نداشتیم چراکه فیلم دلی من و احمد نجفی بود که بودجه شخصی صرف آن شد.

این فیلم‌ساز مطرح کرد: به احمد نجفی گفتم پیروز کسی است که شکست را در زمانش قبول کند و اعتراف کردیم که در ساخت این فیلم شکست خوردیم. در راه بازگشت به ارمنستان، کتابی را پیدا کردم و همان کتاب را به فیلمنامه «تاواریش» تبدیل کردم. یکی از اتفاقات جالب توجه این بود که هر لوکیشنی یک مدیرتولید داشت و این کار را علاوه‌بر تمام مسایل دیگر سخت می‌کرد. بعد از سه‌ماه و نیم ما بالاخره فیلم را کلید زدیم و در نهایت هم هفت ماه فیلمبرداری طول کشید. ساخت این فیلم تجربه بسیار عالی برای من بود.

در دوره انوار می‌خواستند همه چیز را با زور حل کنند

فخیم‌زاده تصریح کرد: بعد از بازگشت به تهران که اواخر دوره آقای انوار هم بود، متوجه تغییر فضا شدم. چون فیلمی را که در ارمنستان ساخته بودم آنطور که انتظار می‌رفت واکاوی نکردند. ناگفته نماند قدرت آقایان انوار و بهشتی در اواخر دوره مسئولیتشان کمتر شده بود. همچنین در جلسات برگزار شده نقدهایی مطرح می‌شد که در دوره قدرت آن‌ها، هیچ فیلمسازی توانایی بازگو کردن آن را نداشت.

وی با بیان اینکه من بعد از ساخت ۱۰_۱۲ فیلم، هرگز هیچ مبلغی از فارابی دریافت نکرده‌ام، تصریح کرد: فارابی آن زمان ویژه کسانی بود که به اصطلاح اعوان و انصار خودشان محسوب می‌شدند. سناریوهایی که این افراد می‌بردند، به‌راحتی تصویب می‌شد و مجوز می‌گرفت و پولشان را دریافت می‌کردند.

فخیم‌زاده افزود: لاریجانی بعد از ساخت «تاواریش» وارد عرصه شد و به اصطلاح با سلام و صلوات آمد. ناگفته نماند که در دوره آقای انوار معتقد بودند که همه چیز را با زور می‌توان حل کرد. در آن زمان این جمله معروف بود که خاتمی که وزیر ارشاد است، هفت وزیر دارد که خودش معاون اول همه آن‌ها است! همه معاونان، مستقل از ایشان کار می‌کردند و هر تصمیمی که می‌گرفتند، خاتمی در آن دخالت نمی‌کرد. او فقط در زمان جشنواره فیلم فجر وارد عرصه می‌شد و در واقع وزرای ما آقایان انوار و بهشتی بودند.

آقای لاریجانی برای «همسر» از من تقدیر کرد!

فریدون جیرانی در ادامه درباره کم شدن قدرت آقایان انوار و بهشتی در اوایل دهه ۷۰ اظهار کرد: سیدمحمد خاتمی یک سال قبل از پایان دولت اول مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، در خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد. بلافاصله آقای لاریجانی روی کار آمد. جشنواره سال ۱۳۷۱ را که بیست‌یکمین دوره آن بود، آقای لاریجانی برگزار کرد و او مرتضی آوینی را که در آن دوره دشمن فارابی محسوب می‌شد، به داوران جشنواره اضافه کرد.

وی افزود: جشنواره فجر را تا سال ۱۳۷۲ که فیلم‌های «همسر» و «تاواریش» باهم در آن حاضر شدند، لاریجانی برگزار کرد. در آن جشنواره فاطمه معتمدآریا جایزه بهترین نقش اول زن را به واسطه بازی در فیلم «همسر» دریافت کرد و همچنین این اثر جایزه صدا را نیز گرفت. «جنگ نفتکش‌ها» هم جایزه بهترین کارگردانی را در همین دوره گرفت و اثری به‌عنوان بهترین فیلم برگزیده نشد. آقای لاریجانی تا دی‌ماه سال ۱۳۷۲ حضور داشت که آقایان بهشتی و انوار نیز با ایشان بودند. آن‌ها ترتیبی دادند که چون فیلم «همسر» جایزه‌ای برای کارگردانی و فیلمنامه دریافت نکرده بود، آقای لاریجانی دیداری با مهدی فخیم‌زاده داشته باشد و تقدیر ویژه‌ای از ایشان برای ساخت فیلم همسر به عمل بیاید. سیدمحمد بهشتی در گفت‌وگویی که در کتاب «سینمای دهه ۶۰» منتشر شده است اشاره‌ای به فیلم «همسر» مهدی فخیم‌زاده داشته و ماجرای تجلیل لاریجانی از این فیلم را آنجا روایت کرده است. بعد از آقای لاریجانی، آقایان انوار و بهشتی هم ادامه ندادند زیرا نمی‌توانستند با میرسلیم کنار بیایند در این مرحله مهدی فریدزاده به عنوان معاون سینمایی و سپس آقای خاکبازان به عنوان مسئول نظارت و ارزشیابی وارد عرصه کار شدند.

فخیم‌زاده در این بخش درباره تجلیل از فیلم «همسر» یادآور شد: البته این دیدار خواسته خود آقای لاریجانی بود. یک روز من را خواستند و با خود گفتم سابقه ندارد وزیری بخواهد ما را ببیند! یادم هست که آن زمان آقای بهشتی به شوخی گفت احتمالاً می‌خواهند سرت را ببرند. بعد از دیدار با وزیر و دعوت‌نامه‌ای که به من دادند، آنقدر شک داشتم که بعد از جلسه از رییس دفتر ایشان پرسیدم آیا می‌توانیم این تقدیرنامه را منتشر کنیم؟ که بعد در مجله سینما همان صفحه اول به چاپ رسید. آن زمان هنگام ساخت «همسر» به من گفتند که مراقب این اثر باشم، چراکه قصه زنی بود که روبه‌روی مردش می‌ایستاد!

این کارگردان درباره واکنش معاونت سینمایی به دو فیلم «همسر» و «تاواریش» عنوان کرد: درباره «تاواریش» سکوت کردند اما فیلم «همسر» را مورد قبول دانستند.

بازگشت ایرج قادری را به نبرد آخرالزمان می‌توان تشبیه کرد

مهدی سجاده‌چی فیلمنامه‌نویس در ادامه بیان کرد: بلافاصله بعد از روی کار آمدن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و اتمام جنگ، فشار روی ایشان برای تغییر وزیر ارشاد زیاد شده بود. البته حساسیت روی معاونت سینمایی و سپس مطبوعاتی بسیار بالا بود. آقای بهشتی آن زمان از فشارها گله می‌کرد و می‌گفت که می‌خواهند ایرج قادری را دوباره وارد عرصه کنند.

جیرانی در پاسخ به این پرسش امیر قادری که آیا قبول دارد کارگردانی ایرج قادری که به اصطلاح در آن زمان سمبل ابتذال بود، به لحاظ فنی برای فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» از بسیاری فیلمسازان مورد تایید بهتر بود؟ مطرح کرد: در آن دوره به ایرج قادری بعد از ساخت فیلم «تاراج» مجوز کارگردانی نمی‌دادند. تا اینکه ایرج قادری نامه‌ای به «کیهان‌هوایی» نوشت که سردبیر آن آقای سلیمی نمین بود، از ملت ایران بابت ایفای نقش کردن در آثار قبل از انقلابش عذرخواهی کرد. این نامه با روی کار آمدن آقای لاریجانی مصادف شد و ایشان دستور داد که به ایرج قادری مجوز کارگردانی بدهند. بعد از آن ایرج قادری با مرتضی شایسته هماهنگ کرد و در سال ۱۳۷۴ فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» را که فیلم‌نامه‌اش بر اساس تحقیقات رسول صدرعاملی و سعید مطلبی و… بود، ساخت.

مهدی سجاده‌چی در ادامه تاکید کرد: آمدن ایرج قادری را به نبرد آخرالزمان می‌توان تشبیه کرد! چراکه ایشان در آن زمان سمبل ابتذال تلقی می‌شد. در واقع تفکر عده‌ای بر این اساس بود که ریشه سینمای فرهنگی را که شکل گرفته است، با این کار می‌زنند. طرف دیگر سینما انتظار داشتند یک شکل دیگر از سینما که با وجود آقایان بهشتی و انوار مغفول و مسدود شده بود، با وجود ایرج قادری جان بگیرد. این پروژه بسیار سنگینی بود.

فخیم‌زاده با بیان اینکه ورود به مسایل فیلم از جانب دوستان مشکل‌ساز بود، گفت: در جلسه‌ای که با حضور بهروز افخمی، سیف‌الله داد، من، رحیم رحیم‌پور و… برگزار شد، رحیم رحیم‌پور در آن جلسه حمله شخصی کرد و من از ایشان اعلام برائت کردم اما همزمان گفتم که من با درجه‌بندی، ممنوع‌الکاری هنرمندان و… مخالفم. دوستان در آن زمان دیدگاهی داشتند که آن را به کل نظام تعمیم می‌دادند در حالی که اینگونه نبود.

در ادامه قادری مطرح کرد: در آن سال‌ها یعنی اوایل دهه ۷۰، رسول صدرعاملی اثری نساخت البته فیلم «سمفونی تهران» را تولید کردند که برای جریان اصلی نبود.

«رهایی» اولین فیلم جدی دفاع مقدس سینمای ایران است

رسول صدرعاملی درباره دلیل کم کار بودن خودش در دهه ۷۰ مطرح کرد: در اسفند سال ۱۳۵۷ که فارابی و صدا و سیمایی وجود نداشت. من با نهصد هزار تومان فیلم «خون‌بارش» را به دلیل رفاقتم با امیر قوی‌دل ساختم. هشت ماه فیلمبرداری با دوربین ۱۶ میلیمتری که از مسعود مزینانی اجاره می‌کردیم، طول کشید. ناگفته نماند که در آخر هم حسین زندباف به ما کمک کرد و فیلم تمام شد. بعد از بازگشتم به فرانسه متوجه شدم «خون بارش» را بدون مجوز من در مساجد و تلویزیون پخش کرده‌اند. آن زمان لابراتوار ما تلویزیون بود و ۲۰۰ کپی از آن زده بودند.

وی ادامه داد: بعد از بازگشتم به ایران با فریدون جیرانی تصمیم گرفتیم فیلم «رهایی» را بسازیم. ایده اولیه فیلم با خواندن نامه یک افسر عراقی به ایران برای‌مان شکل گرفت. او در نامه‌اش نوشته بود: من شما ایرانی‌ها را دوست دارم و به سمت شما شلیک نمی‌کنم. من تمام تیرهایم را به آسمان می‌زنم. «رهایی» اولین فیلم جدی دفاع مقدس سینمای ایران است که من در اوایل جنگ در سال ۱۳۶۱ ساختم اما زمانی که تاریخ سینمای دفاع مقدس را بخوانیم، اسم این فیلم نیامده است.

صدرعاملی گفت: محسن مخملباف در روزنامه اطلاعات درباره «رهایی» مقاله‌ای با عنوان «ترکه بر تن خیس» نوشت و در آن حکم اعدام من را داد! چراکه فیلم ضدجنگ بود. آن‌ها معتقد بودند که من با ساخت این فیلم ترکه بر تن خانواده شهدا زده‌ام.

این فیلمساز تصریح کرد: این گروه از افراد تندرو که در آن دوره قدرت گرفته بودند، در واقع قصدشان نجات سینمای ایران بود، منتهی راهش را بلد نبودند. بعد از آن «گل‌های داوودی» را ساختم که در اولین جشنواره فیلم فجر به عوامل اصلی‌اش جز من جایزه دادند! من از همانجا مغضوب آقایان انوار و بهشتی شدم. دوباره محسن مخملباف در مجله سروش درباره من نوشت که من دختربازی را در سینما رواج داده‌ام.

این کارگردان گفت: در همان روزها من پرونده‌ای را پیدا کردم که درباره یک نامادری زیبایی بود که پسر دوازده ساله همسرش را به قتل رسانده است و حکم اعدامش هم صادر شده بود. بنا به علاقه خبرنگاری که داشتم، پرونده را پیگیری کردم و سرانجام با ارسال یک فیلم به قوه قضاییه، تبرئه نامادری را بگیریم. من با «هوشنگ اسدی» نسخه فیلمنامه این پرونده را بازنویسی کردم که پروانه ساخت هم گرفت. تصمیم داشتم فیلمش را بسازم که آقای خاکبازان به من اجازه کار نداد. این مجوز ندادن‌ها و ممنوعیت‌ها روی کم کیفیت شدن دیگر آثارم به شدت تاثیر گذاشت. البته آقای انوار پای فیلم رهایی ایستاد و به من کمک کرد.

صدرعاملی ادامه داد: در همان روزها ایرج قادری در حالی که بعد از ۱۲ سال اجازه کار گرفته بود، به دفتر من آمد. او بغض کرده بود چراکه به فیلنامه‌هایش جواب رد داده بودند. من فیلمنامه‌ای را که برای پرونده با هوشنگ اسدی کار کرده بودم، به «هدایت فیلم» واگذار کردم که ایرج قادری بتواند فیلم را بسازد که ایشان «می‌خواهم زنده بمانم» را ساخت. البته من نسبت به این کار نکردن‌ها الان حس خوبی دارم چون ۶ سال وقت داشتم و با تفکر و زمان زیاد بالاخره «دختری با کفش‌های کتانی» را ساختم.

وی با بیان اینکه در دهه ۶۰ حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر بودند که تحت یک فشار شدید فیلم می‌ساختند اما دوست داشتند سینما بماند، اظهار کرد: من با قاطعیت می‌گویم که اگر این تیم در اوایل پیروزی انقلاب انقدر با عشق کار نمی‌کرد، سینمای ایران بدین شکل حفظ نمی‌شد. من قرار بود تهیه‌کننده فیلم «خواهران غریب» شوم اما پروانه ساخت ندادند و متوجه شدم که نمی‌خواهند کار کنم. شاید بتوانم بگویم ۶ سال ممنوع‌الکاری‌ام سبب خیر شد تا اینکه به فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» رسیدم که باعث و بانی ساخت آن حوزه هنری بود.

ماجرای اعتراض به تصویر زن در سینمای ایران

جیرانی در ادامه یادآور شد: از سال ۱۳۶۵ که «اجاره‌نشین‌ها» ساخته شد، تنها محسن مخملباف نبود که علیه فیلم در ۲۲ بهمن ۶۵ نامه به آقای بهشتی نوشت. بخشی از فیلمسازان که بعداً هیات هنرمندان مسلمان را تشکیل دادند از جمله جمال شورجه و جواد شمقدری هم نامه مفصلی علیه فیلم مرحوم داریوش مهرجویی نوشتند.

وی گفت: در جشنواره ۱۳۶۵ سینمای روشنفکری حرف اصلی را زد و مورد توجه مدیران دهه ۶۰ قرار گرفت. «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی، «کلید» ابراهیم فروزش و اثری از ناصر تقوایی و…. در ادامه این جریان روشنفکری در سال ۱۳۶۶ فیلم «شاید وقت دیگر» توسط بهرام بیضایی ساخته شد.

جیرانی با اشاره به اینکه در ادامه همین روند جریان روشنفکری دینی هم تغییر کرد، اظهار کرد: به طوری که در سال ۱۳۶۵ ما فیلم «دستفروش» ساخته محسن مخملباف را داریم که به نظر من اولین فیلم تیره و سیاه از جامعه ایران است. محسن مخملباف بعد از آن فیلم «عروسی خوبان» را که فیلم بسیار بسیار تندی بود، ساخت. در همین دوره مرحوم داریوش مهرجویی فیلم «هامون» و مسعود کیمیایی فیلم «دندان مار» را ساخت. در هشتمین جشنواره فجر، فیلم‌ها همگی بسیار تند بودند. در این دوره جو علیه آقایان انوار و بهشتی زیاد شد. گروه هیات هنرمندان مسلمان با مدیریت آقای کلهر، مخالف جو حاکم در آن دوره بودند. همچنین نیروهای سنتی به تصویر زن در سینمای ایران معترض شده بودند و این نکته در تاریخ سینمای ایران بسیار مهم است. از کاراکتر «عصمت» در فیلم «گل‌های داوودی» بود که تصویر زنِ سنتی در سینما ایران تغییر کرد.

وی افزود: بعد از آن سوسن تسلیمی در فیلم «مادیان» نقش یک زن سرپا و مبارز را ایفا کرد. در ادامه نقش «ثریا» در «گزارش یک قتل» زن مدرن را وارد سینما می‌کند. کاراکترهای «ویدا» و «کیان» در فیلم «شاید وقتی دیگر آمدند» هم در ورود زن مدرن به سینما تاثیرگذار بودند. حتی کاراکتر «ریحانه» زن مطلقه‌ای که عاشق می‌شود، در آن دوران سینما بسیار مهم بود. همچنین کاراکتر «فرشته» در فیلم «بچه‌های طلاق» که دختری بود با این دیالوگ که: «همیشه زن‌ها با ازدواج خوشبخت نمی‌شوند.» در تاریخ یاد شده بسیار تاثیرگذار بود. کاراکتر «زیور» در فیلم «دندان مار» مسعود کیمیایی نیز به نظر من یک زن سرپای سنتی است. اما کاراکتری که جنجال زیادی ایجاد کرد «سایه» در فیلم معروف «شب‌های زاینده‌رود» مخملباف است. دیالوگ او در فیلم این است که می‌گوید: من در جایی زندگی می‌کنم که زن‌ها آزاد نیستند. زن‌ها انتخاب نمی‌کنند، انتخاب می‌شوند. من نمی‌خواهم زن باشم.

این فیلمساز مطرح کرد: این جنجال سر شخصیت زن در سینما و اساساً سینمای روشنفکری علیه آقای انوار ایجاد شد. مصاحبه آقایان انوار، بهشتی و حیدریان در روزنامه اطلاعات در خرداد ۱۳۷۰ خواندنی است. آن‌ها در این مصاحبه به همه مسایل سینمای ایران پاسخ دادند. انوار در این مصاحبه اظهار می‌کند که به ما می‌گویند که سینما متفکر یعنی سینمای روشنفکری و سینمای روشنفکری مترادف غرب‌زدگی است. پس این سینمای متفکر، غرب‌زده است و سینمای بدی است. محدودیت برای تصاویر بوده است کمااینکه در جشنواره دهم «نرگس» می‌آید و اولین همدلی سینمای ایران با یک زن خلافکار به اسم «آفاق» شکل می‌گیرد.

جیرانی ادامه داد: همچنین آقای بهشتی در همان مصاحبه حرفی می‌زند که از نظر من تاریخی است، می‌گوید «من نمی‌فهمم این چه اتهامی است که من باید پاسخ دهم که سینما اندیشمند شده است.»

جیرانی افزود: در نهایت مخالفان توانستند آقای خاتمی را وادار به استعفا در خرداد ۱۳۷۱ کنند. در دولت دوم هاشمی رفسنجانی محافظه کاران توانستند عرصه اقتصاد و فرهنگ را دست بگیرند. از آنجایی که آقای لاریجانی یکسال بیشتر نماند، آقای میرسلیم آمد و آقای فریدزاده به عنوان معاون سینمایی و آقای خاکبازان به عنوان مدیرکل نظارت و ارزشیابی آمدند. آن زمان دفترچه معروف از سوی آقای خاکبازان منتشر شد که ضوابط جدید تولید فیلم را در سال ۷۳ یا اوایل ۷۴ بیان کرد که جنجال شد. در حقیقت کلوزآپ زن ممنوع شد و بهروز افخمی و سیف‌الله داد علیه آن نوشتند.

ضربه اصلی به سینما از سوی افراد و سلایق شخصی آن‌ها بود

در ادامه مهدی فخیم‌زاده افزود: مدیران از سال ۱۳۶۶ به مقوله ممنوع‌الکاری، درجه‌بندی فیلم‌ها و احوالات شخصی افراد ورود کردند. داوود رشیدی را سر فیلم کیومرث پوراحمد ممنوع الکار کردند. مسئول موتورخانه، یک نامه به انوار نوشته بود که ایشان ممنوع‌الکار است من و علیرضا داوودنژاد پیش آقای انوار رفتیم که گفت به درد سینما نمی‌خورد. سینما از قانون و تحلیل کلی لطمه نخورد، ضربه اصلی سینما از افراد و سلایق شخصی‌شان بود. هنوز هم سینمای ما گرفتار سینمای دهه ۶۰ است.

در ادامه این نشست مهدی سجاده‌چی با اشاره به اینکه وقتی سخن از دوران آقایان بهشتی و انوار به میان می‌آید، گویی که یک نفر بوده‌اند. در حالی که این‌طور نبوده است، گفت: آقایان بهشتی و انوار مانند شاخه نظامی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند و شاخه سیاسی آن بودند. از نظر من آقای انوار آدم مهمی در این ماجرا نبود و مغز متفکر سینما، آقای بهشتی بود اما ایشان به یک نیرو قهریه و به اصطلاح گازانبری نیاز داشت.

جیرانی در تایید حرف مهدی سجاده‌چی اظهار کرد: از کتاب «سینمای دهه ۶۰» نقل می‌کنم که آقای سیدمحمد خاتمی به بهشتی پیشنهاد معاونت سینمایی می‌دهد. در همان زمان آقای بهشتی، آقای انوار را به خاتمی پیشنهاد می‌دهد.

سجاده‌چی در ادامه بیان کرد: بله. چون آقای انوار مانند پوسته حلزون بود به شکلی که بعد از آقای بهشتی قدرت از فارابی تدریجاً به سازمان سینمایی کوچ کرد. در همه جای دنیا سیاست از سینما جدا نیست. منتهی عده‌ای روی کار هستند که توسط کسانی که بیرون هستند، تحت فشار قرار می‌گیرند. در واقع این یک نوع رفتار سیاسی برای جایگزینی است. در تمام دوره‌ها اگر جایگزینی صورت گرفته است، کم و بیش تمام نکاتی را که داشتند، رعایت نکردند.

اگر ضرغامی نبود «طعم گیلاس» به کن نمی‌رفت

جیرانی در جواب به این سوال قادری که صحبت درباره سختگیری آقای خاکبازان زیاد است اما در همان دوران می‌بینیم که سینما شهری‌تر می‌شود. علت آن چیست؟ اظهار کرد: آقای فریدزاده که از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ مسئولیت دارد، سعی می‌کند روال قبلی را پیش ببرد و رعایت کند که فیلم «روسری آبی» جایزه بهترین سناریو و فیلم «پری» جایزه بهترین کارگردانی را می‌گیرد. همچنین مهدی فخیم‌زاده شخصیت زن یعنی «شیرین عضدی» در فیلم «همسر» را خلق می‌کند و سیروس الوند کاراکتر «زهرا» را در فیلم «یک‌بار برای همیشه» به وجود می‌آورد. در عین حال که نیروهای سنتی علیه شخصیت زن حرف می‌زنند، فیلمسازان ما همان را سعی می‌کنند نگه دارند. همانگونه مهرجویی فیلم بسیار موفق «سارا» را می‌سازد که علیه زندگی و همسر سنتی شورش می‌کند. یعنی برای اینکه بتواند از سانسور دوره‌ای که حساسیت روی زن است، بگذرد.

وی با بیان اینکه آقای ضرغامی درست است که از طریق جناح سنتی آمده بود اما افکار خود را دنبال می‌کرد، یادآور شد: اگر ایشان نبود «طعم گیلاس» به کن نمی‌رفت اما اشتباهش هم این بود که خاکبازان را به موقع برنداشت و دیر حبیب‌الله کاسه‌ساز را روی کار آورد. از نظر من مشاورانش در آن دوران به ایشان لطمه زدند. ضرغامی متنی را در توییترش منتشر کرده و گفته است که من اشتباه کردم به «آدم برفی» پروانه نمایش ندادم. حتی رهبر انقلاب «آدم برفی» را دیده و خوشش آمده بود اما شورای پروانه نمایش ارشاد آن را رد کرد. زور روشنفکری در سینما دهه ۷۰ ایران بالاست.

وی افزود: داریوش مهرجویی فیلم «لیلا» و مسعود کیمیایی نیز اثری را خلق می‌کند. در دوره دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی جامعه تغییر کرد و سینما با رشد طبقه متوسط به سمت اصلاحات دوره دوم هاشمی رفسنجانی حرکت کرد که از دل آن موارد متعددی بیرون می‌آید.

قادری تاکید کرد: به نظر می‌رسد جامعه و سینمای ایران در نیمه اول دهه ۷۰ عرفی‌تر و زمینی‌تر است و همچنین شهری‌تر و مدرن‌تر.

جیرانی تصریح کرد: روشنفکری دینی نیز تغییر می‌کند. آقای درویش «کیمیا» و «سرزمین خورشید» را می‌سازد که قهرمان «کیمیا» هم زن است. بهروز افخمی در سال ۶۹ با فیلم «عروس» زیبایی را به سینما می‌آورد که خوشبختانه مرتضی آوینی از «عروس» حمایت می‌کند.

صدرعاملی در پایان سخنان خود عنوان کرد: بزرگترین عارضه آقای خاکبازان این بود که رفتاری سرخود، توهین‌آمیز و تحقیرآمیز داشت. این رفتارش هم ربطی به معاونت نداشت و از کاراکترش شکل می‌گرفت‌. من در نیمه اول دهه ۷۰ کاری نساختم اما در نیمه دوم دهه ۷۰ فیلم‌های «قربانی» و «سمفونی تهران» را کار کردم. سینمای کودک و نوجوان هم در آن دوره شکل گرفت و سینمای ایران جهانی شد. باید یادآور شد که دورهمی واقعی سینماگران با آقای ضرغامی آغاز شد.

سجاده‌چی نیز درباره دوران آقای ضرغامی بیان کرد: غیر از خوش‌نیتی ضرغامی او خود را سنگر سینماگران ایران می‌دانست. واضح است که سنگر در برابر دشمن خارجی نیست. نفرات قبل از آقای ضرغامی از قدرت فاصله گرفته بودند، اما ایشان از همان قدرت استفاده کرد و با اطمینان نظرش را بیان می‌کرد.

مهدی فخیم‌زاده نیز در پایان مطرح کرد: در دوره ریاست ضرغامی من تلویزیون رفته بودم. اما معتقدم سینما راه خودش را می‌رفت که با حذف فیلم فرنگی، بازار سینما در اختیار ما قرار گرفت اما با دخالت‌های صورت گرفته اجازه رشد روند طبیعی آن را ندادند.

شب دوم از سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۴ آبان ماه از ساعت ۱۶:۳۰ با نمایش مستندی به همین نام محصول مرکز مستند سوره و انجمن سینمای دفاع مقدس به کارگردانی شهرام میراب اقدم و سپس از ساعت ۱۸ با حضور فریدون جیرانی، ناصر شفق، محمود اربابی، ابوالحسن داوودی و سجاد نوروزی ادامه می‌یابد.

رسانه سینمای خانگی- محمود کلاری، محمدحسین لطیفی و بهروز شعیبی در لیست داوران جشنواره فیلم کوتاه تهران

بهرام ارک، حسین دارابی، زهره زمانی، بهروز شعیبی، سعید قطبی‌زاده، محمود کلاری و محمدحسین لطیفی مسئولیت داوری فیلم‌های کوتاه بخش مسابقه سینمای ایران چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران را برعهده دارند.

به گزارش سینمای خانگی از ستاد خبری چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، داوران بخش مسابقه سینمای ایران چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌کوتاه تهران به ترتیب حروف الفبا و به شرح زیر معرفی شدند:

بهرام ارک

بهرام ارک متولد ۱۳۶۸ در تبریز، نویسنده و کارگردان سینما است. وی ساخت فیلم‌های کوتاه «آفتاب سوخته»، «نجس»، «حیوان» و فیلم سینمایی «پوست» را در کارنامه کاری خود دارد. همچنین برنده دوم سینه‌فونداسیون جشنواره کن، جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم کوتاه تهران و سیمرغ بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین هنروتجربه برای فیلم «پوست» و نشان عباس کیارستمی از جشن حافظ بوده است.

حسین دارابی

حسین دارابی متولد ۱۳۶۱ در تهران نویسنده و کارگردان سینما است. وی پیش از این کارگردانی و نویسندگی فیلم‌های کوتاه «علمک»، «کرایه‌ها آماده»، «دایو»، «مادربزرگ»، «چشم به راه»، «پرستار»، «تعقیب»، «قفل فرمان» و کارگردانی فیلم‌های بلند «مصلحت» و «هناس» را برعهده داشته است. کسب دیپلم افتخار بهترین کارگردانی اول سی‌و نهمین جشنواره فیلم فجر، اثر برگزیده دهمین جایزه سینمایی ققنوس، برنده جشنواره بین‌المللی کورتی‌دا سوگنی ایتالیا، اثر منتخب جشنواره سلولارت آلمان، جشنواره بین‌المللی فیلم کلوژ رومانی، جشنواره فیلم ریور(بخش مرور سینمای ایران) ایتالیا، جشنواره ملل اتریش و… را در کارنامه کاری خود دارد.

زهره زمانی

زهره زمانی متولد ۱۳۴۸ در بندرانزلی فیلمساز، نویسنده فیلمنامه و داستان کوتاه است. وی رییس انجمن سینمای جوانان بندرانزلی، رییس برنامه‌ریزان جشنواره بین‌المللی فیلم داکا، برنامه‌ریز جشنواره‌های فیلم «رنگین مان» و یازدهمین جشنواره «مذهب امروز» ایتالیا بوده است. زمانی پیش از این سابقه داوری بخش بین‌الملل جشنواره «مذهب امروز» ایتالیا، ریاست هیات داوران فیلم‌های کوتاه جشنواره داکا، عضویت در هیات انتخاب سی‌وسومین جشنواره فیلم‌کوتاه تهران، داوری در ششمین جشنواره حقوق بشر نپال، داوری بخش فیلم‌های کوتاه بین‌الملل جشنواره کازان روسیه و… را برعهده داشته و برنده چندین جایزه بین‌المللی، سه جایزه اول از جشنواره‌های ایتالیا و داکا و دیپلم افتخار تالپین بوده است.

بهروز شعیبی

بهروز شعیبی متولد ۱۳۵۸ در مشهد، بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما است. وی تاکنون کارگردانی فیلم‌های «پرده نشین»، «دهلیز»، «باغ آلوچه»، «جامانده» را برعهده داشته و در آثاری همچون «تنهایی لیلا»، «مهمان داریم»، «طلا و مس»، «پسران مهتاب» و «آژانس شیشه‌ای» و… به ایفای نقش پرداخته است. کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بخش نگاه نو سی و یکمین جشنواره فیلم فجر و برنده جایزه بهترین کارگردانی مجموعه‌های تلویزیونی از شانزدهمین جشن حافظ برای «پرده‌نشین» از افتخارات این هنرمند است.

سعید قطبی‌زاده

سعید قطبی زاده متولد ۱۳۵۷ در تهران، نویسنده، مجری، منتقد و مترجم است. وی نویسندگی و نقد در مجله «گزارش فیلم»، نویسندگی، ویراستاری و مسئولیت صفحه نقد هفته‌نامه سینما، دبیری تحریریه و نگارش نقد در ماهنامه «فیلم»، ترجمه فیلمنامه «دادگاه» اثر دیوید ممت، سردبیری و اجرای برنامه «شب‌های مستند»، عضویت در شورای تصویب فیلمنامه شبکه دو سیما، مشاوره در نگارش فیلمنامه بیش از ده تله فیلم و سریال، فیلمنامه‌نویسی و تدریس در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های سینمایی را برعهده داشته است. قطبی‌زاده تاکنون از انجمن صنفی روزنامه‌نگاران به عنوان خبرنگار و در سه دوره از جشن حافظ به عنوان منتقد تقدیر شده است.

محمود کلاری

محمود کلاری متولد ۱۳۳۰ در تهران عکاس و مدیر فیلمبرداری سینما است. وی تاکنون فیلمبرداری آثار متعددی از جمله فیلم‌های «جدایی نادر از سیمین»، «خانه‌ای روی آب»، «از کرخه تا راین»، «سارا»، «مدرسه موش‌ها»، «عنکبوت»،«کلمبوس»، «بمب؛ یک عاشقانه»، «بهت»، «خوک»، «ساعت ۵ عصر»، «بادیگارد»، «فراری»، «هفت ماهگی»، «کوچه بی‌نام»، «مرگ ماهی»، «اشباح»، «استرداد» و… و کارگردانی فیلم‌های «رقص با رویا» و «ابر و آفتاب» را برعهده داشته است. کسب و دریافت عناوین و جوایزی از جمله بهترین فیلم‌برداری جشنواره فیلم فجر برای فیلم‌های «گبه»، «سرب»، «شیر سنگی»، «جدایی نادر از سیمین»، «بوی کافور عطر یاس»، جایزه اومبای طلایی از جشنواره بین‌المللی فیلم ماردل پلاتا آرژانتین، تندیس یک عمر دستاورد هنری از جشنواره دوبلین ایسلند، بهترین دستاورد هنری برای فیلمبرداری سیاه و سفید «خون بازی» و… از جمله افتخارات این هنرمند پیشکسوت و مطرح است.

محمدحسین لطیفی

محمدحسین لطیفی متولد ۱۳۴۱ در تهران فیلمنامه‌نویس، کارگردان و تهیه‌کننده سینماست. ساخت فیلم‌های سینمایی «مرد نقره‌ای»، «به وقت خماری»، «اسب سفید پادشاه»، «پاریس تا پاریس»، «توفیق اجباری»، «روز سوم»، «خوابگاه دختران»، «دختر ایرونی»، «غریب»، «سرعت» و سریال‌های «سر دلبران»، «تنهایی لیلا»، «دودکش»، «نردبام آسمان»، «صاحبدلان»، «وفا»، «سفر سبز»، «همسایه‌ها» و «کت جادویی» در کارنامه کاری این هنرمند به چشم می‌خورد. لطیفی همچنین تاکنون جوایز زیادی از جمله سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین فیلم از نگاه ملی و جایزه ویژه هیات داوران در بخش مقاومت بین‌الملل به ترتیب برای فیلم‌های «روز سوم»، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» و «غریب» را از جشنواره فیلم فجر از آن‌خود کرده است.

چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌کوتاه تهران تا ۲ آبان ۱۴۰۲ در حال برگزاری است.

خروج از نسخه موبایل