محمدحسن یادگاری کارگردان مستند «محرمانه دوحه» در سالگرد بازی حساس ایران و آمریکا در جامجهانی قطر، به ارایه توضیحاتی درباره این مستند پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، ۸ آذر ۱۳۷۶ برای مردم ایران یک روز خاطرهانگیزه و تکرارنشدنی است. روزی به نام حماسه ملبورن که شاهد جشن ملی خودجوش و با شکوه در سراسر کشور بودیم چراکه با صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ همراه بود. حدود ربع قرن از آن حماسه در سالگرد ۸ آذر یکی دیگر از حساسترین و هیجانانگیزترین مسابقات فوتبال ملی برگزار شد؛ دیدار ۲ تیم ایران و آمریکا در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر.
یکی از تازهترین محصولاتی که مرکز مستند سوره دست به تولید آن زده است، مستند سینمایی «محرمانه دوحه» به نویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی محمدحسن یادگاری است که به روایت حضور تیم ملی فوتبال ایران و هوادارانش در جام جهانی ۲۰۲۲ و حواشی آن میپردازد.
این اثر که از آبان ۱۴۰۱ جلوی دوربین رفته و مراحل فنی خود را تا مرداد ۱۴۰۲ طی کرده است، آماده حضور در هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» شده است.
در جامجهانی قطر بایکوت رسانهای بودیم
محمدحسن یادگاری، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان این مستند، در گفتوگو با خبرنگار مهر درباره برخورد رسانههای داخلی با حواشی جامجهانی قطر، عنوان کرد: حین جامجهانی ۲۰۲۲ قطر، ما در یک بایکوت رسانهای بودیم و بسیاری از اخبار در رسانههای رسمی پوشش داده نمیشد. شیوه روایت ما در این مستند نمایش و بازنمایی دستههای ضدهواداری تیمملی و همچنین تأثیر اعتراضات و گسستهای اجتماعی بر هواداران تیمملی است. به همین دلیل هنوز نمیدانم آیا تلویزیون زیربار نمایش این مستند میرود یا نه. چون پخش این مستند در تلویزیون شجاعت و درایت میخواهد و بعد از آن باید در برنامهای به تجزیه و تحلیل و نقد آن پرداخت. اگر چنین شود، اتفاق خوبی است.
وی درباره استراتژی خبری رسانهها، اظهار کرد: ما چیزی به نام استراتژی خبری و رسانهای خلاق نداریم. ما استراتژی محدودکننده داریم؛ یعنی ممنوعیت در رسانه بیشتر از همگرایی و خلاقیت است، به ویژه در زمینه ورزش که یکی از مهمترین حوزههای خبری است. رسانه استراتژی خبری ندارد و معمولاً خبرنگاران خِبره در زمینه ورزشی کار نمیکنند؛ افراد کارآموز یا کسانی که شور و اشتیاق دارند وارد این حوزه میشوند.
این مستندساز افزود: با مقایسه سوالات خبرنگاران ورزشی ایران و خبرنگاران ورزشی دنیا، میتوان متوجه شد که کیفیت سوال و دغدغه آنها با ما بسیار متفاوت است، مشخصاً در چنین حالتی ما به استراتژی نمیرسیم. ضمن اینکه بحث مدیریت رسانه هم مطرح است.
یادگاری اظهار کرد: مهمترین مهارتی که یک متخصص علوم اجتماعی، ارتباطات و رسانه بهدست میآورد، مهارت پیشبینی وقایع اجتماعی آینده است. در حال حاضر وقایع مهمی پیشروی آینده ورزش ایران است که کاملاً قابل پیشبینی است.
تقریباً هیچ نهاد مرتبطی از ما حمایت نکرد
کارگردان «محرمانه دوحه»، درباره حمایتها برای ساخت مستند، عنوان کرد: با اینکه حدود ۹ ماه جلسات و ارایههای مختلفی از پروژه داشتیم، تقریباً هیچ نهاد مرتبطی از ما حمایت نکرد. ما با کمک معاونت فضای مجازی صداوسیما و مرکز مستند سوره حوزه هنری بسیار خودجوش، در صورتی که وظیفه اصلیشان این موضوع نبود، این اثر را ساختیم. اگر مسئولیتپذیری مدیران جوان، خودجوش و دلسوز نبود این پروژه پیش نمیرفت و این برهه حساس و عبرتآموز تاریخی ثبت نمیشد!
یادگاری درباره تیم ملی فوتبال و نسبت آن با جامعه، مطرح کرد: تیم ملی همیشه نماد یک ملت است. هم از جامعه تأثیر میگیرد و هم بر آن تأثیر میگذارد چرا که یک پدیده زنده است. جامعه و تیم ملی هیچ وقت از هم جدا نیستند در واقع آینه تمامنما هم هستند. به طوری که با مرور تاریخ تیم ملی فوتبال میتوان تاریخ یک ملت را شناسایی کرد. من در مستند «یک ضربان یک ملت» به این موضوع پرداختهام که به امید خدا در آینده پخش خواهد شد.
وی در پایان مطرح کرد: در مستندسازی و ثبت رویداد چند لایه تعریف میشود. این مستند ۳۰ درصد ایدهآل من است چراکه ابتدا مقرر شده بود که یک تیم ۸ نفره عازم قطر شود اما در لحظه آخر ۲ نفر اعزام شدند، همچنین مسئول پروژه هم وظیفه حرفهای خود را به درستی انجام نداد. ما از دل اتفاقات داخلی و خارجی مستند را آماده کردهایم، اما قابل دفاع است و سوژه حساسی دارد.
مستند «صفرـ یک» به چالش سربازی نخبگانی می پردازد که در شرکت های دانش های بنیان مشغول فعالیت هستند اما به دلیل اجبار برای انجام خدمت سربازی در محیط های خارج از شرکت های دانش بنیان، هم زندگی آنان دچار چالش می شود و هم شرکت های دانش بنیان به دلیل محروم شدن از یک نیروی مختصص خود، دچار چالش های جدی و بعضا حاد می شوند.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مستند «صفر- یک» جدیدترین تولید موسسه آرمان هنر انقلاب است که به بحث و بررسی سربازی نخبگان پرداخته است و کارگردانی آن را مهدی انصاری و تهیه کنندگی آن با سید مهدی دزفولی بوده است.
این مستند به چالش سربازی نخبگانی می پردازد که در شرکت های دانش های بنیان مشغول فعالیت هستند اما به دلیل اجبار برای انجام خدمت سربازی در محیط های خارج از شرکت های دانش بنیان، هم زندگی آنان دچار چالش می شود و هم شرکت های دانش بنیان به دلیل محروم شدن از یک نیروی مختصص خود، دچار چالش های جدی و بعضا حاد می شوند. به همین دلیل با عوامل سازنده این مستند مصاحبه ای را انجام دادیم که در ادامه می آید.
آقای انصاری به عنوان سوال اول، ایده تولید این مستند چگونه شکل گرفت و چرا این مستند را ساختید؟
انصاری: بحث سربازی همیشه مسئله بوده است. سربازی یکی از دغدغه هایی است که باعث شده پسران مدام طول تحصیل خود را طولانی تر کنند، از این جهت خیلی ها هستند که گوشه ذهنشان مسئله سربازی هست و همواره استرس و دغدغه آن را با خود به همراه دارند. به خصوص زمانی که بحث خودکشی و مهاجرت ها مطرح شد، این قضیه را برای من جدی تر کرد که با گروهی از دوستان صحبت کنم و یک مستند در این باره بسازیم تا چالش های این حوزه را به صورت عینی نمایش دهیم. زمانیکه ما ساخت این مستند را شروع کردیم، تیم دیگری هم بودند که با آقای وحید اشتری میخواستند کاری درباره سربازی بسازند و از زاویه دیگری مساله سربازی اجباری را بررسی کنند. به همین خاطر مسئله ای پیش آمد که ما چگونه به موضوع سربازی پرداخت و مطالبه گیری کنیم و از چه زاویه ای می توان به این موضوع نگاه کرد؟ افراد زیادی در این باره صحبت کرده اند. برخی معتقد بودند که به طور کل بحث سربازی حذف شود و دیگر چیزی به نام سربازی اجباری نداشته باشیم. از طرفی مسئول تصمیم گیرنده نیروهای مسلح است و مسلما مطالبه گری از نهاد های دولتی و حکومتی ظرافت هایی دارد و نمی توان بدون فکر و ایده قبلی کاری را انجام داد و بحث حساسی را مطرح کرد. به همین دلیل اگر بخواهد مطالبه گری درستی انجام شود که باعث اتفاقی باشد، باید خیلی دقیق تر به مسئله پرداخت کرد. صرف زدن تیتر و ساخت مستند های جنجالی اتفاق مثبتی را رقم نمی زند. به همین دلیل ما دست روی سوژه ای گذاشتیم که خود نیروهای مسلح آن را انجام داده و نتیجه گرفته است.
ما در این مستند به مشکلات سربازی پرداختیم و برای آن راه حل ارائه داده ایم. درواقع نکته ی ما این است که نیروهای مسلح روشی را برای بخشی از جامعه ایجاد کرده که بازخوردهای مثبتی داشته است. حالا زمان آن است که این روش گسترده تر شود.
به عنوان تهیه کننده این مستند، مستند شما از چه منظری به مسئله سربازی پرداخته است و چرا فکر کردید باید از این منظر به مقوله سربازی پرداخت؟
دزفولی: ما طبق آمار ۹۴۰۰ شرکت دانش بنیان داریم که تا حدود یکی دوسال قبل آماری که برای پذیرش سرباز داشتند ۵۰۰ نفر بود که حالا این آمار به ۱۵۰۰ نفر رسیده است و در واقع چیزی کمتر از یک ششم شرکت های دانش بنیان سهمیه برای جذب سرباز دارند. بگذریم که برخی از این شرکت ها آنقدر وسیع و پر تعداد هستند که شاید ۴۰-۵۰ عدد سهمیه سرباز هم برای آنها کم باشد، شرکت هایی همانند دیجی کالا و … . این آمار تنها برای شرکت هایی هست که در وسعت کوچک تری فعالیت می کنند. همانطور که مثال زدم شرکت هایی مثل دیجی کالا که تعداد کارمندان بالایی دارد و نیروهای کلیدی آنها در سمتهایی که برایشان مهم است باقی بمانند و اگر به سربازی بروند روندی کاری شرکت دچار اختلال می شود این دغدغه را به وجود آورد که کاری تولید شود که این شرکت های دانش بنیان به شکل تخصصی بتوانند نیروهای خودشان را به عنوان سرباز در شرکت خود داشته باشند تا در آنجا مشغول به خدمت شوند و شرکت هم آسیب نبیند. نظام هم در این شرایط میتواند از آن سرباز با بهره وری بهتری استفاده کند. این دغدغه اصلی ما برای ساخت مستند بود.
مخاطب کنونی این مستند هم نیروهای مسلح و هم افرادی هستند که به نوعی با مسئله سربازی درگیر هستند. در لایه ی بعدی مخاطبان عمومی تر می شود. به هرحال سربازی دغدغه گوشه ی ذهن تمام پسر ها در ایران است که مشمول خدمت سربازی می شوند. در واقع مخاطب پیرامونی ما تمامی جامعه پسرانی است که یکی از پنج دغدغه اصلی آنها سربازی اجباری است.
چگونه میتوان ناظر بر اینکه یک اتفاق مثبت بیفتد به تولید مستند پرداخت؟
انصاری: اینکه در مستند یک راه حل داشته باشیم. ما در این مستند دنبال راه حل بودیم. نباید در این مسائل دست روی نقاط افتراق گذاشت. چون اگر دست روی نقاط سیاه بگذاریم و بخواهیم از روی آن نقاط مسئله سربازی را درست کنیم، شاید جنجالی را به وجود می آورد. با توجه به شناختی که ما از نهادی که از آن مطالبه گری داریم شاید با این رویکرد اتفاق مثبتی نمی افتاد.
طرف دیگر ماجرا این است که شما علی رغم اینکه انتقاد می کنید یک راه حلی را هم ارائه دهید. که این راه حل در این مسئله وجود داشت. اگر این راه حل برای شرکت های دانش بنیان از سوی نیروهای مسلح وجود نداشت شاید لحن ما هم تغییر می کرد. حضرت آقا در جمع مستند سازان در سال ۹۶ فرمودند اینکه نقد وجود داشته باشد خوب است اما راه حلی هم بعد از آن ارائه شود. این چیزی بوده که ما در این مستند تلاش داشتیم به آن بپردازیم.
نگران این نیستید که پس از اکران مستند اتفاق نگران کننده ای برای شما یا مستندتان رخ دهد؟
انصاری: نگران هستم اما کاری نمی توان انجام داد. به طور مثال ما در روند تولید مستند با فردی که اسم ایشان را نمی آورم مصاحبه گرفتیم. ایشان از بچه های نیروهای مسلح بودند و تاکید داشتند که پیش از انتشار کار را ببینند و بعد اجازه پخش مصاحبه را بدهند. ما مستند را به ایشان نشان دادیم و علی رغم اینکه مستند لحن آرامی دارد ایشان ما را تهدید کرد که اگر از صوت و فیلم او استفاده شود پیگیرد قانونی دارد. ما مجبور شدیم که مصاحبه ایشان را حذف کنیم و بازیگری اضافه کنیم که عینا حرف هایی که ایشان زده بودند را بازی کند. به همین خاطر نمی دانم پس از انتشار چه واکنشی خواهد داشت.
به قسمت های بعدی این مستند فکری کرده اید؟
دزفولی: شخصا خیر! البته این را بگویم که مستندی هم با سفارش یکی از سازمان های هنری ذیل سپاه ساخته شده بود که هنوز منتشر نشده و نمی دانم که منتشر شود یا نه. این نشان دهنده ی این است که آسیب شناخته شده است و درباره آن کار میکنند تا مشکل را حل کنند و اینطور نیست که فقط همین مستند درباره سربازی ساخته شده باشد و یا یکی دو مستندی که قبلا ساخته شده. در دهه ۹۰ به خصوص یکی دو سال اخیر مستند هایی در این باره ساخته شده است. پس این بلوغ پیدا شده که ما در مسئله سربازی شاهد مشکلاتی هستیم. مستندهای دیگری ساخته شده که درون سازمانی است و برای حل این معضل در داخل نیروهای مسلح ساخته شده تا آسیب ها به صورت درونی نمایش داده و حل شود.
انصاری: مسئله سربازی مسئله ای است که ذهن بسیاری را درگیر خود کرده است. وقتی شما به نخبگان به این شکل اهمیت می دهی باعث می شود خیلی ها مسیر زندگی خود را طبق این قانون تغییر بدهند و به این سمت بروند که چگونه می توانند المان های نخبگی را کسب کنند. خود این مسئله که شما زمین را درست طراحی کنید باعث اتفاقات مثبت می شود. پاسخ قدیمی به یک سوال جدید بحران آفرین است ولی امروز شاهد این هستیم که نیروهای مسلح به سمت پاسخ های جدید برای سوال های جدید می رود.
در مورد عرضه و اکران این مستند هم می شود توضیح دهید؟
دزفولی: ان شاالله این مستند ظرف چند روز آینده در دانشگاه شریف رونمایی می شود و در حال پیگیری هستیم که آقای دکتر ستاری و یک نفر از عزیزان نیروهای مسلح در جلسه رونمایی مستند حضور داشته باشند و درباره موضوع گفت و گو و صحبت کنند و بحث خوبی شکل بگیرد . بلافاصله بعد از اکران مستند در دانشگاه های مختلف تهران آغاز می شود و اوج آنها در روز دانشجو خواهد بود. از حدود ۲۰ آذر هم در پلتفرم ها برای دسترسی عمومی عرضه خواهد شد و در نهایت امیدوارم که این مستند سال آینده بتواند از تلویزیون پخش شود. عزیزانی که خواهان ثبت نام برای اکران این مستند در دانشگاه ها و مراکز آموزشی خود هستند می توانند با شماره ۰۹۳۷۱۷۶۷۹۴۴ تماس حاصل نمایند. این کارهایی است که ما می توانیم برای مطرح شدن دغدغه سربازی جوانان و به خصوص نخبگان مطرح کنیم و من امیدوارم که به نتایج خوب و ملموس برسد و سرانجام بحث سربازی نخبگان در شرکت های دانش بنیان حل شود و به تعداد سهمیه قابل قبولی برسد.
محسن اردستانی مستندساز در خصوص بررسی وضعیت مستندسازی در کشور گفت: ما باید با تولید مستندهای درخشان در فضای رسانه ای اثرگذار باشیم و جلوی شانتاژ شبکه های خزعبلی مانند «بی بی سی»، «وی او ای» و… را بگیریم؛ ما باید فرزند زمانه خویش باشیم و در هر شرایطی وارد میدان شده کار کنیم.
به گزارش سینمای خانگی، کارگردان مستندهای «ناصران عموراء» و «عقاب های گونی به سر» در گفتو.گو با سینماپرس افزود: تولید مستندهای بحران و استراتژیک امری ضروری است که هرگز نباید در خصوص آن اهمال کاری شود. من ۳ خاطره از ساخت اولین فیلم مستندم «فاطمیون» دارم که مایلم در اینجا بازگو کنم.
وی ادامه داد: اولین خاطره بنده مربوط به رزمنده ای است که به سوریه آمده بود اما نمی خواست در خط با دشمن مبارزه کند و بعد از تماشای این مستند بود که به خط برگشت؛ خاطره دوم مربوط به یکی از بچه های فاطمیون بود که گفته بود با دیدن این مستند ترغیب شدم به جنگ بروم و خاطره سوم هم مربوط به یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس می شود که با دیدن این مستند ترخیص شده بود.
اردستانی در همین راستا متذکر شد: من این خاطرات را عنوان کردم تا بگویم می شود در فضای رسانه ای اثرگذار بود. ما باید در کشورمان چه در بخش مستندسازی و چه در حوزه خبری همیشه قبل از سایر شبکه های خزعبل خبری که دشمنی و عنادشان با کشور ما ثابت شده وارد میدان شویم و خودمان گوینده اولین خبرها باشیم.
این مستندساز سپس با اشاره به حوادث امروز منطقه و به خصوص غزه اظهار داشت: ما موظفیم در دوران جنگ روی احوالات جنگ اثرگذار باشیم. خطاب من مسئولان سازمان صدا و سیما و مسئولان دولتی هستند! آن ها باید امثال آوینی ها را تربیت کنند و به آن ها بها بدهند. ما هم اینک بیش از ۱۵۰ مستندساز داریم که آماده رفتن به جنگ و ساخت مستند هستند اما افسوس که مسئولان حتی به یک نفر از آن ها زنگ نزده اند و از آن ها نظرخواهی نکرده اند که در این شرایط جنگی چه باید بکنند!
کارگردان مستندهای «لشکر زینبی» و «ملازمان حرم» با بیان اینکه چرا مستندساز برجسته ای مانند آقای برجی باید برای رفتن به غزه و ساخت مستند به مشکل برخورد کند؟ تصریح کرد: آقای برجی را ما باید روی چشم بگذاریم؛ ایشان یکی از افتخارات کشورمان هستند؛ ایشان اگر نه بیشتر که همانند کریستین امانپور به جنگ های مختلف رفتهاند و روایت های درخشان داشتهاند؛ چرا ایشان امروز برای رفتن به غزه مشکل دارند و هیچ مسئولی مشکل شان را حل نمی کند؟
وی متذکر شد: بنده و امثال بنده که در مقابل آقای برجی بسیار کوچک هستیم و شاید طبیعی باشد که برای رفتن به غزه مشکل داشته باشیم اما چرا باید برای مرد بزرگی مانند آقای برجی چنین مشکلی به وجود آید؟ افسوس که مدیران و مسئولان حتی جاهایی که راحت تر می شود رفت مانند رفتن به لبنان را نیز از ما دریغ می کنند. ما می گوییم پول هم نمی خواهیم فقط همکاری کنید اما حتی حاضر به همکاری با ما هم نیستند.
اردستانی خاطرنشان کرد: این اهمال کاری مدیران در صورتی است که عزیزانی را به این مناطق اعزام می کنند که هیچ تخصص و کارآیی ندارند و تنها برای کشور هزینه زایی میکنند! من واقعاً مسأله و معضلم سازمان صدا و سیما و نهادهای دولتی سینمایی و فرهنگی هستند چرا که سازمان ها و نهادهایی مانند اوج یا روایت فتح هیچ گاه به ما نه نگفتند اما امکان اعزام ما را ندارند و این وظیفه وزیر ارشاد است که معضل ما را حل کند که متأسفانه ما راهی برای دسترسی به ایشان نداریم.
این سینماگر در پایان این گفتگو تأکید کرد: من متعجبم از اینکه حتی از ما درخواست ساخت مستندهای آرشیوی هم نمی کنند. این افراد دم از حمایت غزه می زنند اما در خروجی و عمل شان چنین حمایتی را شاهد نیستیم. مسئولان نباید فراموش کنند که حوزه فرهنگ و هنر در هر جامعه و کشوری بسیار مهم است. فیلم سینمایی «آژانس شیشه ای» بعد از جنگ ساخته شد و تنها یک تیر در آن شلیک شد اما اینک جزو مهمترین فیلم های داستانی سینمای دفاع مقدس است. مستند «معلم» ساخته بنده را سومین شبکه ضد نظام سوریه پخش کرد و در مورد آن تحلیل های بسیار داشت. این ها نشانگر این است که ما هر کار فرهنگی و درستی انجام دهیم اثرگذاری جدی دارد.
محسن اردستانی رستمی، متولد ۱۳۶۸ در تهران، فارغ التحصیل کارشناسی علوم قرآن دانشگاه تهران، کارگردان و مستندساز است و فیلمسازی را از سال ۱۳۸۹ آغاز کرده و در زمینه تدوین، بازیگری، تصویربرداری، تدریس، ساخت کلیپ و تیزر نیز فعالیت دارد. مستند کرار ساخته اوست که در پنجمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، فانوس بخش بین الملل و بیداری اسلامی را بدست آورد. فیلم های فاتح دل ها، ماموریت خدا، دو پنجره، ردی از یک مرد، قله های برفی، ماجراهای امروز و ملازمان حرم از دیگر تولیدات این مستنساز جوان محسوب میشود.
در حالی که کمتر از ۲ ماه به برگزاری هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» زمان مانده است، به بازخوانی برترین فیلمهای دورههای گذشته این رویداد پرداختهایم.
به گزارش خبرنگار مهر، جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» مهمترین محفل فعالان و علاقهمندان سینمای مستند در ایران است. این رویداد در حالی امسال به هفدهمین دوره خود میرسد که در ۱۶ دوره گذشته جایزه بهترین فیلم مستند مهمترین جایزه این جشنواره بوده است.
کمتر از ۲ ماه تا آغاز هفدهمین دوره از جشنواره «سینماحقیقت» باقی مانده است. در هر دوره از جشنواره و در رقابت داغ مستندها، معمولاً یک فیلم در آیین اختتامیه تندیس بهترین فیلم را دریافت میکند، که این امر باعث شده برای دوستداران سینمای مستند، همیشه جایزه بهترین فیلم واجد ارزش ویژه ای باشد. بحث و تمرکز رسانهای هم درباره بهترین مستند هر دوره، بیش از آثار دیگر است.
از این رو در گزارش پیش رو به معرفی بهترین مستندهایی که جشنواره «سینماحقیقت» در این ۱۶ دوره به علاقهمندان معرفی کرده است، میپردازیم.
عزیز؛ داستان حماسی یک زن پولادین
در شانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» جایزه بهترین فیلم مستند به مهدیه سادات محور جعفری برای تهیهکنندگی و کارگردانی «عزیز» تعلق گرفت.
مستند نیمهبلند «عزیز» روایت زندگی حماسی یک زن پولادین است که یکه و تنها با خانواده پرجمعیتش در خانهای ساده در پاکدشت کرج زندگی میکند، او تلاش میکند خانوادهاش را حفظ کند و در این مسیر، استوار و پرانگیزه است.
قلعه برقرار؛ داستان آبادانی در حاشیه کویر
در جشنواره پانزدهم جایزه بهترین فیلم مستند به فرشاد فداییان و الهه نوبخت برای تهیهکنندگی مستند «قلعه برقرار» رسید.
این مستند که فرشاد فداییان آن را ساخته است، داستان فردی به نام مرتضی را روایت میکرد که همه زندگیاش را در شهر میفروشد و در حاشیه کویر، قلعهای قدیمی متصل به هکتارها زمینِ سالها رها شده و کشت نشده و هزاران هکتار مرتع نیمه خشک برای چرای گله مختصری که دارد و یک رشته قنات مخروبه، میخرد. به تدریج، مرتضی به کمک همسر و گاه پسرانش، قنات مخروبه را احیا و زمین را برای کشت آماده میکند. او حالا سی سال است که همه زندگیاش را به مزرعه خودش منتقل کرده است.
جاهای خالی پر شود؛ چالشهای طلاق والدین برای یک دختر
بهترین فیلم مستند چهاردهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به مستند «جاهای خالی پر شود» به تهیهکنندگی و کارگردانی عطیه زارعآرندی رسید.
این مستند برشی از زندگی دختر بچهای ۱۰ ساله را نشان میدهد که پدر و مادرش جدا شده و هر کدام دوباره ازدواج کردهاند. به همین دلیل این دختر نزد پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش زندگی میکند. با وجود محبت بیدریغ آنها، این دختر دچار وضعیتی پیچیده است که ناگزیر او را مجبور به انتخابهای دشوار میکند. او میان پدر، مادر و درگیریهای اجتنابپذیر آنها معلق است.
گلوله باران؛ از آسمان باران میبارد و از زمین گلوله
نشان فیروزه بهترین فیلم مستند سیزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به مرتضی شعبانی تهیه کننده فیلم «گلولهباران» رسید. این فیلم مستند را مرتضی پایه شناس و حسین مومن ساختهاند که درباره ۲ فیلمبردار است که همراه با گروهی نظامی عازم خط درگیری میشوند.
در میانه راه یکی از فیلمبرداران توسط تکتیرانداز دشمن مجروح میشود. او نمیتواند به راه رفتن ادامه بدهد. ساعتها به سختی میگذرد. وضعیت پیچیدهتر میشود، از آسمان باران میبارد و از زمین گلوله. مرتضی پایه شناس، با «گلوله باران» مسیری تازه را در سینمایش آغاز کرد، مسیری که برای تعدادی از مستندسازان جذاب بود.
خانهای برای تو؛ داستان جدال با سرطان
جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در دوازدهمین دوره نشان فیروزه را به مهدی شامحمدی برای مستند «خانهای برای تو» اهدا کرد.
این مستند که مهدی بخشی مقدم آن را ساخته است، داستان یک جوان ۳۰ ساله گیلانی به نام داوود است که کمتر از یک سال از ازدواجش میگذرد و در شغلش دچار ورشکستگی شده است. او همزمان متوجه میشود که به سرطان پیشرفتهای دچار شده و در این شرایط برای زندگیاش تصمیمات جدیدی میگیرد.
مهدی بخشی مقدم و مهدی شامحمدی در زمینه ساخت مستندهای اجتماعی، ترکیب موفقی هستند که در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» با «خونه مامان شکوه» حضور داشتند.
بانو قدس ایران؛ داستان زندگی همسر امام خمینی (ره)
در یازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» تندیس فیروزه بهترین فیلم به تهیهکننده فیلم «بانو قدس ایران» موسسه عروج فیلم تعلق گرفت. این مستند که مصطفی رزاق کریمی آن را ساخته است، روایتی منسجم و ماندگار را از زندگی و حیات خانم خدیجه ثقفی همسر فقید رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) را به نمایش میگذارد.
رونمایی از این مستند در یازدهمین دوره جشنواره بسیار مورد توجه قرار گرفت.
مصطفی رزاق کریمی سال گذشته ساخت مستندی درباره زندگی حجت الاسلام احمد خمینی را شروع کرد و احتمالاً با این فیلم در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد.
صفر تا سکو؛ داستان خواهران ووشوکار
در دوره دهم جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» نشان فیروزه بهترین فیلم به مهتاب کرامتی و طهورا ابوالقاسمی ۲ تهیهکننده فیلم «از صفر تا سکو» اهدا شد. مستندی که در اکران عمومی پس از جشنواره، بسیار موفق بود.
«صفر تا سکو» به کارگردانی سحر مصیبی روایتگر زندگی خواهران منصوریان، ووشوکاران اهل سمیرم است که قهرمان جهان و ایران شدند. این مستند به بخشهای مهمی از زندگی ورزشی و شخصی خواهران منصوریان از تمرین با امکانات کم و مشکلاتی که آنها در طی این مسیر داشتند، پرداخته است.
فصل هرس؛ داستان مدعی کشف داروی سرطان
نشان فیروزه نهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» به مهدی شامحمدی تهیهکننده فیلم «فصل هَرَس» تعلق گرفت.
این فیلم به کارگردانی لقمان خالدی ساخته شد و یکی از فیلمهای مهم آن دوره از جشنواره «سینما حقیقت» بود. «فصل هرس» داستان فردی به نام قاسم تک دهقان را دنبال میکرد که مدعی است داروی سرطان را کشف کرده است اما او جهت اثبات ادعایش دچار چالشهایی میشود.
از ابرها در راهند تا حیات در رگهای سرد
جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» در دوره هشتم جایزه بهترین فیلم خود را به ۲ مستند اهدا کرد. در این دوره جایزه بهترین فیلم جشنواره به صورت مشترک به محمدعلی فارسی تهیهکننده مستند «ابرها در راهند» و فتحالله امیری تهیهکننده مستند «حیات در رگهای سرد» اهدا شد.
مستند «ابرها در راهند» را محمدعلی فارسی ساخته و داستان آن با ارایه تصاویر بکر و جذاب از تجمعات در اروپا، از اسلامی سخن میگوید که منشا آن، انقلاب اسلامی ایران است و پیام متفاوتی دارد.
مستند «حیات در رگهای سرد» به کارگردانی فتحالله امیری نیز به بررسی رفتارهای منحصر بهفرد و رازهای زندگی خزندگان استان ایلام میپردازد. در این فیلم گونههای نادری چون افعی دم عنکبوتی برای اولین بار در جهان به نمایش در میآید.
خاطراتی برای تمام فصول؛ داستان درمان مجروحان شیمیایی در اتریش
هفتمین دوره از جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» جایزه بزرگ و نشان فیروزه خود را به مرتضی رزاق کریمی تهیهکننده مستند «خاطراتی برای تمام فصول» اهدا کرد.
این مستند که مصطفی رزاق کریمی آن را ساخته است ناگفتههایی از داستان درمان مجروحان شیمیایی ایرانی در کشور اتریش در دروان جنگ تحمیلی را به تصویر کشیده است. این مستند با توجه به خاطرات فیلمساز در مدت اقامتش در کشور اتریش و در کنار آلام جانبازان شیمیایی ایران ساخته شده است. آنهایی که «از کرخه تا راین» ساخته ابراهیم حاتمیکیا را دیده باشند، میتوانند رد و نشانی از شخصیتهای آن فیلم را در «خاطراتی برای تمام فصول» بیابند.
در این دوره از جشنواره، مستند «خان آخر» به کارگردانی گلاندام صفر تندیس بهترین مستند کوتاه، فیلم «لطفا بوق نزنید» ساخته رضا فرهمند تندیس بهترین فیلم مستند نیمه بلند و مستند «در پناه بلوط» ساخته مهدی نورمحمدی تندیس بهترین فیلم مستند بلند را به دست آوردند.
رودخانه لیان؛ داستان یک رود
در دوره ششم جشنواره «سینماحقیقت»، بهترین فیلم مستند کوتاه جشنواره به نوا رضوانی تهیهکننده مستند «ظغال» اهدا شد. همچنین تندیس بهترین فیلم مستند میان مدت جشنواره به محمد احسانی کیاسری تهیهکننده مستند «گنبد مینا» تعلق گرفت.
در دوره ششم این رویداد تندیس بهترین فیلم بلند جشنواره به مستند «رودخانه لیان» به تهیهکنندگی و کارگردانی رامتین بالف رسید. داستان مستند «رودخانه لیان» درباره ۲ رودخانه مهم «حله» و «مند» است که وارد استان بوشهر میشوند و در نهایت به خلیج فارس میریزند. در این مسیر زندگی حیات وحش، پوشش گیاهی، میراث طبیعی و تاریخی حاشیه این ۲ رود با روایتی متفاوت به تصویر کشیده شده است. این مستند سفری نیز به درون آب خواهد داشت و مخاطب خود را با موجودات آبزی این ۲ رود آشنا میکند. علاوه بر موجودات ساکن این رود و حاشیه آن، پرندگان مهاجر نیز در این مستند به تصویر کشیده شدهاند.
خلیج فارس؛ داستان خلیج همیشه فارس
در دوره پنجم جشنواره «سینماحقیقت»، بهترین فیلم مستند کوتاه جشنواره به احمد بیوته تهیهکننده مستند «عروسی عشایر» به کارگردانی حسن قهرمانی اهدا شد. همچنین تندیس بهترین فیلم مستند میان مدت جشنواره به مهدی زمانپور کیاسری تهیهکننده و کارگردان مستند «مشتی اسماعیل» رسید.
تندیس بهترین فیلم مستند بلند جشنواره هم به اُرد عطارپور تهیهکننده و کارگردان مستند «خلیجفارس» اهدا شد. مستند «خلیج فارس» با ارایه اسناد مکتوب، صوتی و تصویری مختلف از مدارک ثبت شده تاریخی از اصالت نام خلیج فارس میگوید. در این فیلم اسناد مکتوب، صوتی و تصویری از کشورهای مختلف عربی مخاطب را جذب میکند.
از «صحرای زنده» تا «حقیقت گمشده»
در جشنواره چهارم تندیس بهترین فیلم مستند کوتاه بهطور مشترک به «صحرای زنده» سیدحسین صافی و «زندگی زیباست» سیدعباس سجادی، بهترین فیلم مستند نیمه بلند به «آریو برزن» خسرو حیدری و جایزه بهترین فیلم مستند بلند نیز به «حقیقت گمشده» محمدعلی فارسی تعلق گرفت.
از «روز پایان» تا «جای خالی آقا یا خانم ب»
در سومین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» نیز نشان فیروزه بهترین فیلم مستند کوتاه به نرگس آبیار کارگردان «روز پایان»، نشان فیروزه بهترین فیلم مستند نیمه بلند به محسن رمضان زاده کارگردان فیلم «این خانه روشن است» و نشان فیروزه بهترین فیلم مستند بلند به فیما امامی و رضا دریانوش کارگردانان فیلم «جای خالی آقا یا خانم ب» اهدا شد.
از «میدان بی حصار» تا «تینار»
در دومین جشنواره «سینماحقیقت» هم بهترین فیلم مستند کوتاه به مهرداد زاهدیان برای فیلم «میدان بیحصار»، بهترین فیلم مستند نیمهبلند به محمدحسن دامنزن برای فیلم مستند «طرقه» و بهترین فیلم مستند بلند به مهدی منیری کارگردان فیلم مستند «تینار» اهدا شد.
از «سرزمین گمشده» تا «قدرت»
در اولین جشنواره بینالمللی سینمای مستند ایران «سینماحقیقت» که مهر ماه ۱۳۸۶ برگزار شد، جایزه بهترین مستند بلند به وحید موسائیان برای مستند «سرزمین گمشده» و دلارام کارخیران برای مستند «کودک دیروز خیال» اهدا شد.
دیپلم افتخار بهترین مستند کوتاه به کیوان علی محمدی و امید بنکدار برای مستند «M.D.M.A» و پریوش نظریه برای مستند «نزدیکتر از نفس» و نشان فیروزه به مهرناز اسدی برای مستند «قدرت» اهدا شد.
رویای فیلمسازی با وجود تمام پیچوخمها و دشوارهایی که دارد یکی از موارد وسوسهانگیز برای بسیاری از منتقدان است، همین روحیه سبب شده تا طی دهههای مختلف تعدادی از منتقدها روی صندلی کارگردانی بنشینند، این انتخاب اما چندان هم بیراه نبود چرا که بسیاری از این چهرهها در فیلمسازی موفقتر از عالم نقدنویسی بودند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جلوهگریهای دنیای فیلمسازی، به اندازهای وسوسهکننده است که تلالو آن، برای منتقدان نیز یک چالش دوستداشتنی است به همین دلیل، چندین منتقد تاکنون روی صندلی کارگردانی نشستهاند و آثاری را به تولید رساندهاند که برخی از آنها، امروز بیشتر به عنوان کارگردان شناخته میشوند تا منتقد. برخی از این چهرهها حتی آثاری ساختهاند که اکنون در حافظه سینمادوستان باقی مانده و به یکی از آثار کالت و خاطرهساز آنها تبدیل شده است.
به بهانه اکران آهو که نخستین ساخته سینمایی هوشنگ گلمکانی است، نگاهی انداختهایم به فهرست منتقدانی که ترجیح دادهاند تا در زمینه فیلمسازی نیز فعالیت داشته باشند. با این توضیح که در این گزارش، تنها منتقدها مدنظر بودهاند و خبرنگارها و اهالی رسانه لحاظ نشدهاند.
پرویز نوری
پرویز نوری یکی از نخستین منتقدهای سینمایی است که فعالیت مطبوعاتی خود را از ابتدای دهه ۳۰ آغاز کرد. او پس از حدود ۲ دهه فعالیت مستمر مطبوعاتی، از ابتدای دهه ۵۰ به حوزه فیلمسازی روی آورد و تنها در این دهه، ۷ فیلم ساخت که البته هیچیک از آن آثار نتوانستند جایگاه وی را به عنوان یک کارگردان در سینمای ایران تثبیت کنند. بنابراین امروزه، دوستداران سینما، پرویز نوری را همچنان بهعنوان یک منتقد پیشکسوت میشناسند تا یک کارگردان سینما.
سه تا جاهل، رشید، حکیم باشی، عیالوار، ماجراهای علاالدین و چراغ جادو، زن و زمین و طلوع انفجار، فهرست فیلمهای کارنامه نوری را تشکیل میدهند که هیچیک از این آثار به استثنای گیشه معمولی، رهاورد دیگری را برای نوری به ارمغان نیاوردند.
فریدون جیرانی
یکی از مهمترین منتقدهای سینمایی که تا امروز توانسته خود را در زمره یک کارگردان صاحبسبک حفظ کند، فریدون جیرانی است. او همچنین ازجمله معدود منتقدهایی است که همچنان به فعالیتهای نوشتاری و تحقیق علاقمند است و در کنار فیلمسازی، توجهی جدی به نقد، تاریخ سینما و روزنامهنگاری سینمایی دارد.
جیرانی که فعالیتهای ژورنالیستی خود را پیش از انقلاب آغاز کرده بود، در سال ۶۶، پس از سالها فعالیت مطبوعاتی و نگارش فیلمنامه، نخستین فیلم سینمایی خود تحت عنوان صعود را جلوی دوربین برد و به پائینترین درجه کارنامه فرهنگی خود سقوط کرد. جیرانی ۱۱ سال بعد با قرمز، بازگشتی رویایی به سینما داشت و از آن سال تا به امروز، همچنان بر مدار فیلمسازی باقی مانده و آثار درخوری چون آب و آتش، شام آخر، سالاد فصل، سهگانه ستارهها، پارکوی، قصه پریا، من مادر هستم، خفهگی و آشفتهگی را جبوی دوربین برد.
کیومرث پوراحمد
کسانی که تصور میکنند کیومرث پوراحمد، در سالهای اخیر، بهعنوان یک هنرمند معترض به شرایط تبدیل شده، سخت در اشتباه هستند چرا که این هنرمند، از نخستین نوشتههای خود در عالم مطبوعات، مشی انتقادی را در پیش گرفته بود که پیشینه این کار به نیمه دهه ۴۰ برمیگردد. پوراحمد در آن دوران همچنین حضور پررنگی در حوزه نگارش نقدهای سینمایی داشت و در چندین رسانه قلم میزد.
از ابتدای دهه ۶۰، پوراحمد زمینه را برای فیلمسازی مناسب دیده و وارد عمل میشود. این اتفاق، از پوراحمد، یک کارگردان پرکار و صاحبسبک در تاریخ سینمای ایران میسازد که وی را تا اندازههای یک فیلمساز پیشرو بالا میکشد.
پوراحمد در طول بیش از ۴ دهه کارگردانی حرفهای در سینما، آثار درخورتوجهی چون تاتوره، بیبی چلچله، گاویار، لنگرگاه، شکار خاموش، به خاطر هانیه، خواهران غریب، شب یلدا، اتوبوس شب و پرونده باز است را جلوی دوربین برد.
سیروس الوند
سیروس الوند نگارش در حوزه سینما را از اواخر دهه ۴۰ آغاز کرد و از ابتدای دهه ۵۰، بیشتر به عنوان نویسنده فیلمنامه مطرح بوده است. الوند نخستین فیلم خود تحتعنوان نفسبریده را در سال ۵۷ کلید زد اما این فیلم، جایگاه چندانی در کارنامه این فیلمساز ندارد.
الوند از ابتدای دهه ۶۰ تا ابتدای دهه ۷۰، مهمترین آثار کارنامهاش را میسازد که ریشه در خون، آوار، محموله، شب حادثه، برخورد و یکبار برای همیشه، کارنامه الوند در این دوره را تشکیل میدهند.
چهره، هتل کارتون، دستهای آلوده، مزاحم، برگ برنده، رستگاری در هشت و بیست دقیقه، زن دوم و پرتقال خونی، فهرست کارهای مهم این کارگردان تا به امروز را شامل میشود.
ابوالحسن داوودی
نقدنویسی ابوالحسن داوودی، به اوایل دهه ۶۰ بازمیگردد که وی به شکلی تخصصی به این حرفه پرداخته بود. نخستن حضور حرفهای داوودی در سینما، به سال ۶۵ و نگارش فیلمنامه پائیزان مربوط است. او در سال ۶۷، نخستین فیلم خود با عنوان سفر عشق را جلوی دوربین میبرد اما عمده شهرت وی به سال ۶۹ و تولید سفر جادویی برمیگردد.
داوودی از آن سال تا به امروز، چندین فیلم را جلوی دوربین برده است که از مهمترین آنها میتوان به جیببرها به بهشت نمیروند، من زمین را دوست دارم، مرد بارانی، نان، عشق و موتور ۱۰۰۰، تقاطع، رخ دیوانه و هزارپا اشاره کرد.
حمید نعمتالله
کارگردان شاخص سالیان اخیر، نقدنویسی را از ابتدای دهه ۷۰ در چند نشریه آغاز کرد و خیلی زود بهعنوان دستیار کارگردان، در چندین پروژه مهم سینمای ایران حضور یافت.
بوتیک در سال ۸۲، نخستین فعالیت مستقل نعمتالله در مقام کارگردان محسوب میشود که اعتبار بسیاری برای وی به همراه آورد و تقریبا تمامی آثار او تا به امروز، با اقبال قابلتوجهی از سوی منتقدان، اهالی رسانه و مخاطبان همراه بوده است.
بیپولی، آرایش غلیظ، رگ خواب و شعلهور، فهرست فیلمهای سینمایی این کارگردان تا به امروز را تشکیل میدهند که تماما با اقبال خوبی همراه بودند. قاتل و وحشی، آخرین ساخته نعمتالله محسوب میشود که تاکنون به روی پرده نرفته است.
ایرج کریمی
ایرج کریمی، یکی از وفادارترین کارگردانان سینمای ایران در حوزه نقد محسوب میشود. کارگردانی که هیچگاه تحتتاثیر قواعد رایج درامنویسی قرار نگرفت و همان نگاه سختگیرانه خود در تعریف فیلم خوب را به عنوان مبنا، در ساختار اجرایی خود لحاظ کرد و فیلمهایی به یادگار گذاشت که تماشایش برای منتقدان، هنوز هم لذتبخش است.
کریمی که از دهه ۷۰ و با نگارش ایده و فیلمنامه کارهایی چون سفر جادویی و بهترین بابای دنیا، به سینما راه پیدا کرده بود، ۵ فیلم از کنار هم میگذریم، چند تار مو، باغهای کندلوس، نسل جادوی و نیمرخها را جلوی دوربین برد. کریمی همچنین برخلاف دیگر منتقدانی که کارگردان شدند، تا آخرین روزهای عمرش، نقد نوشت، شعر گفت، کتاب تالیف کرد و به ترجمه متونی در حوزه سینما پرداخت. ایرج کریمی تا پایان عمر، به دنیای نقد وفادار ماند و دیگر امور مرتبط با حرفهاش را در موارد بعدی تعریف کرد.
اسماعیل میهندوست
منتقد ثابت بسیاری از نشریات سینمایی دهههای ۶۰ و ۷۰، کار تولید را از تلویزیون آغاز کرد و بیش از یک دهه پس از آن، با برخورد خیلی نزدیک، فیلمسازی را تجربه کرد. ترومای سرخ، دومین فیلم این منتقد محسوب میشود.
میهندوست اگرچه کارنامه فربهای در حوزه فیلمسازی سینمایی ندارد اما در تمام این سالها، علاوه بر نقدنویسی، کتاب نوشت و ترجیح داد در حوزههایی چون فیلم کوتاه و مستند، بخت خود را بیازماید.
مهدی کرمپور
کارگردان جوان این سالهای سینما، از ابتدای دهه ۷۰، در مطبوعات نوشت و البته این عادت را همچنان با خود به همراه دارد. کرمپور نخستین فیلم خود را در سال ۸۱ تحتعنوان جایی دیگر جلوی دوربین برد.
چه کسی امیر را کشت؟، تهران؛ سیم آخر، پل چوبی و سوفی و دیوانه، کارنامه سینمایی این کارگردان را تشکیل میدهد.
کرمپور همچنین در تمام این سالها، فعالیتهایی را در قالب ساخت تلهفیلم، سریال و فیلم کوتاه در کارنامه خود دارد.
اصغر نعیمی
نعیمی از اواخر دهه ۶۰، فعالیت در مطبوعات را آغاز کرد و این عادت را تا به امروز در خود حفظ کرده است. نعیمی اگرچه در سال ۸۵ و با بیوفا به جرگه کارگردانان پیوست اما در دهه ۹۰، به نگارش چندین فیلمنامه عمدتا کمدی مشغول شد.
از دیگر ساختههای سینمایی نعیمی میتوان به سلام بر عشق، سایههای موازی، هایلایت و خط استوا اشاره کرد.
هوشنگ گلمکانی
نام هوشنگ گلمکانی اگرچه با مجله فیلم و این سالها، فیلم امروز عجین شده است اما وی در تمام این سالها، نوشت و نقد کرد. نخستین علاقمندی گلمکانی در نشستن روی صندلی کارگردانی را میتوان به سال ۷۴ و ساخت مستند گنگ خوابدیده مربوط دانست.
گلمکانی این روزها، در نخستین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی، آهو را به روی پرده دارد که در سال ۹۹ به تولید رسیده است. فیلمی که بهتازگی اکران شده و واکنشهای مختلفی را به خود دیده است.
ساخت مستند «بارگادون» به کارگردانی ابراهیم شفیعی به پایان رسید و آماده پخش شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، ساخت مستند «بارگادون» به کارگردانی ابراهیم شفیعی به پایان رسید و آماده پخش شد. مستند «بارگادون» به آداب و رسوم خوشهچینی انگور و تهیه کشمش در شهرستان اسفرورین میپردازد.
این مستند بهزودی در جشنوارههای مختلف حضور خواهد داشت و از شبکه مستند سیما نیز پخش میشود. در شهرستان اسفرورین انگور تازهفروشی نمیشود بلکه انگورها طی فرایندی به کشمش تبدیل میشوند و سپس به فروش میرسند. در شهریور ماه در شهر اسفرورین انگورها را میچینند و در معرض آفتاب قرار میدهند تا به کشمش تبدیل شود، به این فرآیند «بارگادون» گفته میشود.
اسفرورین یکی از بزرگترین شهرستانهای تاتنشین ایران است و مردم آن به زبان تاتی از زبانهای ایرانی شاخه شمالغربی سخن میگویند. پیشینه این زبان به دوران مادها بازمیگردد.
عوامل این مستند عبارتند از تحقیق، نگارش و کارگردان: ابراهیم شفیعی، تهیه کننده: علیرضا ولیپور، مدیر تصویربرداری: محمد معدنی، آهنگساز: اکبر بلالی، تدوین: ابراهیم شفیعی و سحر برجی حسن کیاده، صداگذاری: محمدحسن صفابخش، صدابردار: سیدجلال سعادتیار، مشاور پروژه: عمران رحیمیفر، طراح پوستر: محمدحسن صفابخش.
مستند «آخرین کوسه نهنگ» به نویسندگی و کارگردانی رامتین بالف، روایتی متفاوت از زندگی آبزیان در دریا و آلودگیهای محیط زیستی است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، رامتین بالف درباره مستند جدیدش با نام «آخرین کوسه نهنگ» که متقاضی حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است، گفت: این مستند روایت شاعرانه ماجرای یک کوسه نهنگ است که به دنبال عشقش در دریا میگردد و خانوادهاش را گم کرده است. در حقیقت این مستند ما را با ابعاد مختلف و اتفاقاتی که در دریا میافتد، همراه میکند و همچنین زندگی آبزیان و رنجهایی که دریانوردان در دریا با آن روبهرو میشوند مثل حوادث دریایی را نشان میدهد.
وی بیان کرد: کوسه نهنگ در لابهلای حوادثی که وجود دارد تا انتها میرود، مخاطب با دیدن این مستند به تماشای آلودگیهای نفتی و دریایی هم مینشیند.
بالف یادآور شد: فیلمبرداری مستند «آخرین کوسه نهنگ» حدود ۶ سال زمان برد و یک ماه پیش به پایان رسید و این روزها هم در مرحله نهایی موسیقی و صدا قرار دارد. این مستند ۶۵ دقیقه زمان دارد و فیلمبرداریاش در خلیجفارس و جزایر بوشهر انجام شده است.
عوامل مستند «آخرین کوسه نهنگ» عبارتند از نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: رامتین بالف، فیلمبردار، تدوینگر و صداگذار: رشاد بالف، دستیار فیلمبردار: کوشیار یزدانی، مدیر تولید: عباس مطاف و دستیار تهیه: معصومه شهریاری، تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی.
رامتین بالف همچنین ساخت مستندهای «رودخانههای لیان»، «روی پوست نهنگ»، «نای بست»، «فراموش خانه»، «قطرات بلورین» و … را برعهده داشته است.
آبتین شمیلی کارگردان مستند «راز عیسی» که درباره عیسی بهادری طراح بزرگ فرش ایرانی است توضیحاتی درباره این مستند و شکل گیری ایده آن ارائه داد.
به گزارش سینمای خانگی، آبتین شمیلی درباره مستند جدیدش با نام «راز عیسی» که متقاضی حضور در جشنواره «سینماحقیقت» است، به مهر گفت: پژوهش مستند «راز عیسی» را اواخر سال ۹۹ آغاز کردم که درباره عیسی بهادری طراح بزرگ فرش ایران است. زمانی که مشغول ساخت مستندی با حضور استاد فرشچیان بودم، متوجه شدم که آقای فرشچیان و آن نسل از هنرمندان در اصفهان از شاگردان بهادری بودهاند. بنابراین ایده اولیه ساخت مستند «راز عیسی» از استاد فرشچیان گرفته شد که تعریف میکرد سرمایه هنریاش را از عیسی بهادری و حاج میرزا آقا امامی دارد و اینکه حق زندهیاد بهادری بیشتر از اینها بوده است.
این کارگردان ادامه داد: این سوال برای من به وجود آمد که اگر بهادری این اندازه استاد بزرگی بوده است، چرا هیچ نامی از او نیست و چرا آن طور که باید شناخته نشده است. از آن زمان شروع به پژوهش کردم و فیلمبرداری را هم از سال گذشته آغاز کردیم که تا ۲ ماه قبل ادامه داشت. ما این مستند را با شاگردان بهادری آغاز کردیم و به مرور اسناد بیشتری پیدا کردیم تا اینکه به فرانسه رسیدیم چون نوههای ایشان در آنجا هستند از این رو داستان مستند را هم از زاویه دید نوه او روایت کردیم. ضمن اینکه بهادری سالیان سال اسمش سر زبانها نبود اما چند سال اخیر، وزارت ارشاد یک نشان درجه یک هنری به نام عیسی بهادری تهیه کرده و به هنرمندان هنرهای تجسمی اهدا میکند.
شمیلی درباره آثار عیسی بهادری یادآور شد: آثار بهادری خیلی پراکنده است و در گالریها وجود ندارد. او آثارش (کارهای مینیاتوری و طراحیهای فرش) را بیشتر به سران کشورهای خارجی هدیه میداد و بیشتر به شکل سفارشی کار میکرد. در کتابهای تخصصی هم آثار کاملی از بهادری دیده نمیشود و خیلی ناقص است که این موضوع باعث شد ما پژوهشهای زیادی انجام دهیم تا بتوانیم آثارش را جمع آوری کنیم. از گالریهای شخصی، نمایشگاهها و موزهها گرفته تا بازماندههای او که از این طریق توانستیم تعدادی طرح قالی و مینیاتور از نوههایش پیدا کنیم و در مستند استفاده کنیم. نکته مهمی که در مورد مستند «راز عیسی» وجود دارد این است که صرفا پرتره نیست که فقط بخواهیم در آن بهادری را معرفی کنیم.
این کارگردان درباره جعل آثار این هنرمند عنوان کرد: ما به مرور متوجه شدیم که جعل آثار هنری به خصوص در مورد عیسی بهادری خیلی زیاد است. یعنی آثار زیادی دیدیم که منصوب به او بودند و کم کم متوجه شدیم میتوانند جعلی باشند. یعنی میگفتند به عیسی بهادری تعلق دارد و امضا هم داشت اما مشخص بود که مایه کار به او تعلق ندارد. به همین دلیل اصالت سنجی کردیم که در مستند هم به این موضوع اشاره شده و در نهایت متوجه شدیم خیلی از آثاری که به بهادری نسبت میدهند، به او تعلق نداردن و جعلی هستند.
وی درباره داستان این مستند توضیح داد: خط اصلیِ داستان ما جستوجوی آثار عیسی بهادری است، نوه او تا حدی با پدربزرگش آشنایی داشت و به عنوان راوی با زبان فرانسه در مستند حضور دارد. تدوین مستند «راز عیسی» انجام شده است و در مرحله پست پروداکشن، اصلاح رنگ و صداگذاری هستیم.
عوامل مستند «راز عیسی» که محصول مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است، عبارتند از پژوهش، نویسنده، کارگردان و تدوینگر: آبتین شمیلی، تهیهکننده: سیدمحسن طباطباییپور، فیلمبردار: بهنام تاجمیر و حجتالله معراج (ایران)، پیام آزادی (پاریس) و پانتهآ نوبری (نُرماندی)، صدابردار: محمد کریمی، حامد حسینزاده و پیام آزادی.
علی پورمومن کارگردان مستند «بچه دزد» با موضوع پرونده عجیب ربودن فرزند یک زن ایرانی از سوی دولت دانمارک به تولید رسیده است، به ارائه توضیحاتی درباره این مستند پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، علی پورمومن نویسنده و کارگردان مستند «بچه دزد» همزمان با پخش تلویزیونی این مستند، در گفتگو با مهر،درباره آن توضیح داد: این مستند روایتی از ربودن کودکی به نام داریوش حیدری فرزند سرکار خانم حمیده سلامتی در دانمارک است. خانم سلامتی از ما کمک رسانهای خواستند و کاری هم که از دست ما برمیآمد این بود که در کنار فعالیتهایی همچون کمپینسازی در فضای رسانهای، مستندی هم درباره این اتفاق بسازیم. امیدواریم پخش این مستند بتواند کمکی به بازگرداندن فرزند او بکند.
وی درباره عدم اشاره مستقیم به دلیل ربایش این کودک در مستند گفت: ما یک سکانس حدود ۱۰ دقیقهای در ابتدای مستند داریم که سه نفر در آن دارند درباره همین موضوع صحبت میکنند. در همان گفتگو گزارههایی مطرح و رد میشود. حکم دادگاه هم که قرائت میشود، هیچ مورد حادی در آن ذکر نشده است. مثلاً گفته شده که این بچه برای دو روز به مهدکودک نرفته یا اینکه او لیوان آبی در دست داشته و مادرش آن را از او گرفته است این موارد را هم در مستند فهرست کردهایم و واقعاً هیچ مورد دیگری درباره گرفتن این کودک اعلام نکردهاند.
این مستندساز ادامه داد: اثبات این مدعا تنها با قرائت حکم دادگاه ممکن بود و چون همه دلایل پیشپاافتاده است، ما هم نمیتوانستیم دلیل عجیب و غریب و ویژهای را برای مخاطب خود مطرح کنیم. آنچه در مستند ارائه میشود مبتنیبر حکم دادگاه است. حتی در سکانسی از مستند به این موضوع هم اشاره میشود که ماجرا خانم سلامتی بحث پناهندگی هم نبوده است. او و فرزندش هر دو اقامت موقت داشتهاند و اصلاً اینگونه نبوده که آنها در وضعیت پناهندگی باشند. آنها یک اقامت کاری چند ساله داشتهاند و قصدشان هم بازگشت به ایران بوده است اما بعد از یک سال و خردهای فرزندشان را گرفتهاند و به برنامه کاری پنج سالهشان هم نرسیدهاند.
وقتی دولت برای یک خانواده مأمور میفرستد!
پورمومن درباره بررسی مستندات در فرآیند ساخت این مستند هم گفت: همه مکاتبات دادگاه نشان میدهد که دلایل دستگیری این کودک همین اندازه پیشپا افتاده بوده است. خلاصه همه مستندات این است که اگر شما فرزند خود را به سبک مطلوب دولت دانمارک تربیت نکنید، بهعنوان یک فرد ناسازگار با سیستم شناخته میشوید و دولت روی شما حساس میشود. در راستای همین حساسیت کارشناسی را سراغ زندگی شما میفرستند و میگویند که این کارشناس باید رفتار شما با فرزندتان را مدام زیرنظر داشته باشد! تفاوت فرهنگی یک خانواده ایرانی با فرهنگ دانمارک هم طبیعتاً موردپسند آنها نبوده است.
شروع دخالت دولت دانمارک در زندگی خانم سلامتی هم مربوط به اتفاقی بوده که برای منزل آنها رخ میدهد. دیوار خانه آنها نم میدهد و طبق قانون آنها موظف بودهاند مشکل خود را به شهرداری گزارش کنند. وقتی شهرداری مأموری را میفرستد تا دیوارها را چک کند، میبیند که بچه یک سال و نیمه خانواده مشغول خوردن نوتلا است!
وی افزود: رفتارهای معمولی در خانواده ایرانی مانند اینکه والدین داخل کشوری فرزندشان را ببینند یا گوشی او را چک کنند، از نگاه دولت دانمارک دخالت در حریم خصوصی فرزند محسوب میشود و نسبت به آن نمره منفی در نظر میگیرند. معمولاً هم دولت متوجه رفتار خانوادهها با فرزندانشان نمیشود و تنها در مواردی که متوجه میشود، حساسیت نشان میدهد. شروع دخالت دولت دانمارک در زندگی خانم سلامتی هم مربوط به اتفاقی بوده که برای منزل آنها رخ میدهد. دیوار خانه آنها نم میدهد و طبق قانون آنها موظف بودهاند مشکل خود را به شهرداری گزارش کنند. وقتی شهرداری مأموری را میفرستد تا دیوارها را چک کند، میبیند که بچه یک سال و نیمه خانواده مشغول خوردن نوتلا است! او میگوید نوتلا در این سن برای بچه ضرر دارد و دخالت دولت دانمارک در زندگی این خانواده ایرانی از همین نوتلا آغاز میشود!
این مستندساز ادامه داد: بعدها موارد دیگری هم فهرست میکنند اینکه برخلاف قانون که بچه در آن سن باید ساعت ۷ بخوابد، بچه این خانواده در ساعت ۹ میخوابیده است. بچه این خانواده مشکل اتیسم هم داشته و از آنجایی که دولت دانمارک حاضر به تأیید این مشکل نمیشود، همه مشکلات ناشی از عوارض اتیسم این کودک را هم به پای مشکلات خانوادگیشان فهرست میکنند.
وی درباره اصالت پدر این کودک هم گفت: پدر این بچه اهل افغانستان است اما هم بچه و هم مادرش در حال حاضر شناسنامه ایرانی دارند. اینکه به این موضوع در مستند اشاره نشده است هم به دلیل زمان مستند بود که نمیتوانستیم همه فرآیند را در آن تشریح کنیم. طبق مصوبه مجلس ایران، فرزند یک پدر افغانستانی و مادر ایرانی میتواند شناسنامه ایرانی دریافت کند و به همین دلیل دیگر بهصورت مجزا به این ماجرا اشاره نکردیم.
پورمومن درباره حضور محسن آقایی بهعنوان یک مستندساز در روایت این مستند هم گفت: وقتی این کار را شروع کردیم یک مجموعه بودیم که تصمیم به کمک رسانهای به این خانم گرفتیم. کمکمان هم ابتدا برگزاری یک تجمع جلوی سفارت دانمارک بود. بعد از آن ساخت این مستند بود که من به عهده گرفتم و در ادامه هم ایدههای دیگری داشتیم. وقتی متوجه مشکل شناسنامه این کودک شدیم هم در مقابل وزارت خارجه اقداماتی داشتیم و شناسنامه این کودک صادر شد.
برای یک روز در پلیس امنیت بازداشت شدم
این مستندساز درباره حاشیههایی که در فرآیند ساخت مستند «بچه دزد» با آن مواجه شدند هم توضیح داد: در تجمعی که مقابل وزارت خارجه داشتیم دوستان حراست خیلی سفت مقابل ما ایستاد و گفت آبروی کشور در خطر است. در حالی که کل تجمع ما چند پلاکارد با موضوع مادر و فرزند بود. آنها گفتند باید جمع کنید، ما اما کوتاه نیامدیم و بهواسطه درگیریای که اتفاق افتاد من دستگیر و به پلیس امنیت منتقل شدم. به اندازه یک صبح تا شب در بازداشت بودم که در همان بازه هم شناسنامه این کودک صادر شد.
وی درباره حرکت مستند به سمت لحظات احساسی هم گفت: اصل ماجرا و رویکرد خانم سلامتی کاملاً حقوقی بود و هیچ جنبه احساسیای نداشت. اینکه من در این مستند به سمت لحظات احساسی رفتم هم صرفاً برای درآوردن اشک مخاطب نبود. هدف این بود که در کنار ابعاد حقوقی یادآوری کنیم که این پرونده جنبه انسانی هم دارد و باید به رابطه این مادر و فرزند هم فکر کنیم. اتفاقاً زمانی که ساخت مستند را شروع کردم هنوز بچه نداشتم و این ماجرا را کاملاً حقوقی میدیدم، بعدها که فرزندم هم سن و سال فرزند خانم سلامتی شد، کل ماجرا را طور دیگری دیدم.
حتی یک کلمه دروغ در این مستند نیست
این کارگردان مستند درباره استفاده از ظرفیت بازسازی در بخشی از روایت خود گفت: بهطور قطعی این نکته را تأکید میکنم که حتی یک کلمه روایت دروغ در این مستند نیست. این مستند را من به تنهایی ساختم و موارد فنی مانند تدوین، صدابرداری و فیلمبرداری آن با خودم بوده است. در اکثر بخشهای روایت هم من و خانم سلامتی حضور داشتیم. اینکه در بخشهایی دوربین ثابت نیست و تکان میخورد و یا صداها شفاف نیست به این دلیل بوده که تعمدا نمیخواستم مستند تبدیل به فیلم سینمایی شود. میخواستم مخاطب واقعاً احساس کند یکی از تیم همراه ما بوده است.
وی افزود: در اکثر مواقع هم وقتی از سوژهای سراغ سوژهای دیگر میرفتم کات نمیزدم و تنها زاویه دوربین را تغییر میدادم تا مخاطب احساس کند گویی خودش سرش را گردانده است. در خیلی از موارد حتی دوربین روی شانه من هم نیست و دلیلش این بود که آدمها وقتی دوربین را روی شانه مقابل خود میبینند، گرفتار خودکنترلی میشوند. بهواسطه ارتباط چشمی اما سوژه احساس راحتی بیشتری با من میکرد.
کارگردان «بچه دزد» درباره بازه زمانی ساخت این مستند هم توضیح داد: ساخت این مستند تقریباً دو سال زمان برد که این زمان به دلیل پیچیدگی ساخت مستند نبود، بلکه منتظر بودیم تا اتفاقات پیش برود و بتوانیم آن را روایت کنیم. این مستند را در این دوسال، در وقتهای اضافی کار شخصیام ساختم.
امیر عباس کنعانی کارگردان مستند «مقدسنما» با موضوع تحرکات انجمن حجتیه علیه جریان انقلاب اسلامی، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این مستند پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی، امیرعباس کنعانی کارگردان مستند «مقدس نما» به بهانه رونمایی از این مستند، در گفتگو با مهر درباره آن توضیح داد: ساخت مستند «مقدسنما» از آنجایی آغاز شد که احساس میکردم همواره در جمع بچههای حزباللهی و مذهبی، شاهد تقابل ۲ نگاه نسبت به اسلام هستیم؛ عدهای اسلامی بیتفاوت به همه چیز را میخواهند و تنها قایل به حفظ دین خود هستند. در مقابل اما تفکری هست که ما به آن پایبند هستیم و آن هم اسلامی سیاسی است. برای بررسی این تقابل بود که به سوژه انجمن حجتیه رسیدیم.
وی افزود: زمانی که این انجمن پیش از انقلاب و در حد فاصل سالهای ۳۲ تا ۴۲ تأسیس شد، اکثر علما در موضع مبارزه با بهائیت از آن حمایت میکردند اما از سال ۴۲ به بعد که نهضت امام خمینی (ره) برای مبارزه با شاه کلید خورد، آرامآرام تقابل آنها با این جریان عیان شد تا جایی که در دهه ۵۰ این انجمن همکاریهایی را با ساواک داشت. در حالی که بیشتر اعضای ساواک از همان بهاییان بودند. بهانهشان هم تنها این بود که بتوانند فعالیت خود را ادامه دهند.
این مستندساز ادامه داد: عدهای از مبارزان در جریان نهضت امام خمینی (ره) در مسیر مبارزه با رژیم پهلوی دستگیر، تبعید و حتی اعدام میشدند، این گروه در حال همکاری با ساواک بودند. ما سراغ این موضوع رفتیم که در مبارزه با فرقه ضداسلامی بهاییت، ۲ گروه به ظاهر در حال مبارزه بودند، یکی نهضت امام خمینی (ره) و دیگری همین انجمن حجتیه و این سوال را مطرح کردیم که واقعاً فعالیت کدام یک منجر به موفقیت شده است. انجمن حجتیه هیچگاه نمیتوانست خطر این فرقه را دفع کند و این جریان امام (ره) بود که پایگاه این فرقه را در ایران از بین برد. سعی کردیم در این روایت تاریخی تقابل باورمندان به اسلام سیاسی و اسلام سکولار را نشان دهیم.
آرشیو تصویری از انجمن حجتیه موجود نیست
کنعانی درباره استفاده از مستندات مربوط به انجمن حجتیه و فرقه بهائیت در این مستند هم گفت: مستندات مربوط به بهائیت بیشتر مکتوب بود و متنهایی از آنها بود که صراحتاً میگفتند ما باید اسلام را از بین ببریم. صوتی که از اعضای این گروه در فیلم میشنویم هم یک صوت بازسازی شده بر مبنای یکی از همین متون است. ما هرچه گشتیم، نوار مربوط به آن جلسه را پیدا نکردیم تا بتوانیم از اصل صوت استفاده کنیم. درباره انجمن حجتیه هم آرشیوی که در اختیار داشتیم بیشتر عکس بود و آرشیو ویدئویی از آنها تقریباً وجود ندارد. این آرشیوهای تصویری را هم از مستندی که خودشان درباره خودشان ساخته بودند به دست آوردیم. در مرکز اسناد و آرشیو صدا و سیما، هیچ عکس، فیلم و صدایی از انجمن حجتیه نبود که بتوانیم به راحتی به آنها دسترسی داشته باشیم.
اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط میشود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلساتشان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم
کارگردان مستند «مقدسنما» درباره گفتگو با کارشناسان و حضور برخی چهرههای تکراری در این مستند هم گفت: ما برای گفتگوهای کارشناسی به خیلی از افراد رو انداختیم. خیلیها وقتی اسم انجمن حجتیه را میشنیدند حاضر به گفتگو نمیشدند. در حالی که برخی از آنها حتی کتاب در این موضوع داشتند اما با اعلام اینکه ما تخصصی نداریم، این موضوع را از سرشان باز میکردند. به همین دلیل در این مستند تنها سه مصاحبه داریم و بیشتر حرفهای تند و تیز هم مربوط به عباس سلیمینمین است.
وی درباره تمرکز روایت این مستند بر تصاویر آرشیوی هم توضیح داد: از آنجایی که هدف اصلی ما ارائه یک روایت تاریخی بود، تلاش کردیم با اسناد موجود و تصاویر آرشیوی، این روایت را مستند کنیم.
کنعانی درباره فعالیت دنبالهدار بهاییان و بازماندههای انجمن حجتیه در تاریخ معاصر و عدم اشاره به این موضوع در مستند هم گفت: ما ابتدا میخواستیم به امروز انجمن حجتیه هم بپردازیم اما اینکه به بهاییت نپرداختیم، کاملاً عامدانه بود چرا که میخواستیم تمرکزمان بر روی تقابل حجتیه با نهضت امام خمینی (ره) باشد. البته ناگزیر بودیم به اندازهای به بهاییت و تقابل آن با اسلام بپردازیم تا بعد بتوانیم درباره مسیرهای مبارزه با این فرقه حرف بزنیم. اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط میشود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلساتشان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم. در لایههای امنیتی به راحتی سابقه رسانهای ما را استخراج میکردند و متوجه میشدند وابسته به نهادهای انقلابی هستیم.
وی افزود: انجمن حجتیه معروف است که حساسیت بالایی بر روی تشکیلات خود دارند و اصلاً اجازه نمیدهند فرد غریبه به جمعشان وارد شود. این انجمن هنوز فعال هستند اما با اسم و رسم فعالیت نمیکنند و گاهی باید یک سخنرانی و منبر را دنبال کنید تا متوجه شوید که همان حرفها را میزنند. حتی مراسم و هیأتهای مذهبی خاص خود را دارند که گاهی مخاطب عمومی هم به آن وارد میشود اما کسی متوجه ماهیت واقعی آنها نمیشود. در شهر تهران هم بیشتر تمرکز آنها حوالی منطقه یک شهر است.
فعالیت رسانهای بهاییان علیه اسلام و ایران
کارگردان مستند «مقدسنما» در ادامه درباره حساسیتهای رسانهای بر روی موضوع بهاییت در ایران گفت: برخی کارمندان رسانههای فارسی زبان مانند بیبیسی اساساً بهایی هستند. حتی گروههایی که در این رسانهها علیه انقلاب اسلامی تولید محتوا میکنند، ریشه در فعالیت بهاییان علیه جمهوری اسلامی دارند. اینگونه نیست که بگوییم آنها امروز فعالیتی علیه اسلام ندارند. حتی برخی معتقدند آنها پایگاههایی هم در کشور دارند تا علیه انقلاب و اسلام فعالیت داشته باشند. اینها حتی دین رسمی هم محسوب نمیشوند و فرقهای هستند که نهایت ۲۰۰ سال قدمت دارند. از نگاه اسلام هم معتقدان به این فرقه، قطعاً مرتد هستند.
کنعانی درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند هم گفت: «مقدسنما» در طول ۲ سال ساخته شد اما در این مدت فعالیت پیوسته نداشتیم. در چند نوبت تولید پروژه متوقف شد و به همین دلیل فرآیند ساخت آن کمی با کندی پیش رفت. نزدیک به ۵ ماه هم پژوهش برای ساخت این مستند داشتیم.
این کارگردان درباره عدم استفاده از نریتورهای مطرح برای این مستند هم توضیح داد: قصد ما استفاده از استاد ناصر طهماسب بود اما در پاسخ به دعوت ما گفتند که دیگر کارهای سیاسی را صداپیشگی نمیکنم. در مشورتی که با عوامل داشتیم هم تصمیم گرفتیم صدای ناآشناتری را انتخاب کنیم تا از صداهای تکراری مستندهای مشابه انقلابی هم فاصله بگیریم.