رسانه سینمای خانگی – آیا صدا و سیما حق پخش جام ملت‌ها را خریداری کرده است؟

هادی مرادی: گاهی خواسته یا ناخواسته به ویژه در فضای مجازی به گونه ای مطرح می شود که حق سکوها گرفته شده و بر اساس آن دعوایی غیر واقعی ادعا می گردد؛ در حالی که به نظر می رسد قانونا و انصافا این دعوا محلی از اعراب ندارد.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ مناقشه حق پخش رقابت‌های جام ملت‌های آسیا بین سازمان صدا و سیما و سکوها (پلتفرم‌ها) ی مختلف در این روزها به یک موضوع داغ تبدیل شده است؛ موضوعی که شبهات بسیاری به آن وارد است. برخی اعتقاد دارند اساساً صدا و سیما حق پخش انحصاری این بازی ها را ندارد و در نتیجه سکوها هم می توانند رقابت‌ها را نمایش دهند و در مقابل برخی دیگر، موضوع ساخت برنامه و پوشش رقابت‌های جام ملت‌ها در پلتفرم‌های مختلف را مجاز دانسته‌اند و اعتقاد دارند پخش رقابت‌ها از این شبکه‌ها بدون مجوز ساترا هم بی اشکال است. در این رابطه ذکر چند نکته موضوعیت دارد.

نکته اول این واقعیت است که صدا و سیما نیز مثل تمام شبکه‌های تلویزیونی کشورهای دیگر که به طور قانونی رقابت‌های جام ملت‌ها را پوشش می‌دهند، حق پخش را خریداری کرده و از این حیث پخش این مسابقات در شبکه‌های سه و ورزش، کاملاً قانونی است. ثانیا طبق قانون و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، پخش زنده رقابت‌ها و رویدادها نیز انحصاراً در اختیار صدا و سیما است. نکتۀ دیگر این است ‌که صدا و سیما همواره دغدغه کمک به سکوهای رسمی را که از ساترا مجوز گرفته‌اند، دارد و همواره تلاش کرده تا از این سکوها برای ساخت و پخش برنامه‌های مختلف حمایت کند. بر مبنای این رویکرد، سازمان صدا و سیما امکان پخش رقابت‌های جام ملت‌ها را برای همۀ پلتفرم‌های دارای مجوز ساترا فراهم کرده و بنابراین پلتفرم‌های دارای مجوز از ساترا می‌توانند با لینک اختصاصی صداوسیما هم رقابت‌ها را پوشش دهند و هم برنامه‌های اختصاصی بسازند.

علاوه بر آن پلتفرم‌های دارای مجوز می‌توانند در قالب تفاهم‌نامه و قراردادهای مختلف برای تولید و پخش برنامه‌‎های اختصاصی با محوریت جام ملت‌ها اقدام کنند، ضمن آن که صدا و سیما می‌تواند این امکان را برای هر سکویی که در آن سهام‌دار است، فراهم کند. بر اساس آن چه گفته شد، می توان به این نتیجه رسید که تمام جغرافیای ایران توسط سازمان صدا و سیما در خصوص پخش این رقابت پوشش داده می‌شود، و سایر شبکه ها و سکوهای دیگر، می توانند با دریافت مجوز از ساترا این اقدام را انجام دهند. این محدودیت قبل از آغاز رقابت‌ها نیز در نامه‌ای به صورت رسمی توسط سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی سازمان صدا و سیما (ساترا) به مدیران رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر به صراحت اعلام و تبیین شده است.

همچنین در توافق نامه ای که بین فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران، سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، و کنفدراسیون فوتبال آسیا AFC بر انحصار این حق در جغرافیای کشور ایران اطلاق دارد. علاوه بر این، در حال حاضر گروه های خبری و فنی صداوسیما در محل برگزاری بازی‌ها در قطر حضور دارند و در حال پوشش بزرگترین رویداد فوتبالی در آسیا با کدهای سیگنال‌ پخشی هستند که از سوی برگزارکنندگان در اختیار آنان قرار گرفته است.

تردیدی نیست که در صورت عدم‌برخورداری سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از حق پخش قانونی رقابت‌ها، نه امکان تهیه گزارش و نه امکان بردن تجهیزات فنی و واحدهای سیار به استادیوم‌ها و دهکده بازی‌ها وجود نداشت.یادآوری این نکته هم خارج از لطف نیست که در لایحه برنامه هفتم توسعه، مجلس شورای اسلامی نیز برای تبلیغات حین پخش مسابقات ورزشی ملاحظاتی را صرفا برای سازمان صدا و سیما در نظر گرفته است.

با این شرایط، گاهی خواسته یا ناخواسته به ویژه در فضای مجازی به گونه ای مطرح می شود که حق سکوها گرفته شده و بر اساس آن دعوایی غیر واقعی ادعا می گردد؛ در حالی که به نظر می رسد قانونا و انصافا این دعوا محلی از اعراب ندارد.

رسانه سینمای خانگی- چرا «غریب» ساخته شد؟

محمدحسین لطیفی در «نشست اقتباس در سینما» درباره چگونگی ساخت فیلم «غریب» و شیوه اقتباس در سینما صحبت کرد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، نشست «اقتباس در سینما» با زیرعنوان «از مسیح کردستان تا «غریب»» با حضور محمدحسین لطیفی کارگردان فیلم «غریب» امروز ۲۷ دی در قالب چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در سینما فلسطین برگزار شد.

در این نشست لطیفی بعد از توضیحاتی درباره چگونگی شکل گیری فیلم «غریب» که اقتباسی از کتاب «مسیح کردستان» است به پرسش‌های حاضران در جلسه پاسخ داد.

محمدحسین لطیفی در ابتدای نشست بیان کرد: در واقع «غریب» به نوعی در رده فیلم بیوگرافی قرار می‌گیرد و نویسنده فیلم نامه تلاش می‌کند چیزهایی را که به دنبالش است در کتاب «مسیح کردستان» پیدا کند. قرار ما این بود که سریالی راجع به زندگی شهید بروجردی بسازیم. اما صادقانه بگویم که سنگ بزرگی بود که نشانه نزدن بود و هزینه‌های گزاف مد نظر ما را مدیران فرهنگی قبول نداشتند. حتی ما به شیوه اجرایی هم رسیدیم که از بازیگر مشهور استفاده نکنیم، یا فیلم را طوری کار کنیم که انگار سال ۶۲ فیلمبرداری شده و در آرشیو مانده و کهنه شده است.

وی ادامه داد: همه این کارها را کردیم و بازیگری جز بابک حمیدیان انتخاب کردیم ولی با دوراندیشی حامد عنقا به این نتیجه رسیدیم که یک سینمایی بسازیم که البته کار سخت‌تر شد. چون در زمان کوتاهی که در اختیار داشتیم، فرصت برای ادای دین به این شخص کمتر می‌شد و ما باید جان کلام را در همین زمان نشان می‌دادیم و آن محدوده زمانی جنگ ۲۲ روزه بهترین بستر برای نشان دادن وجوه شخصیت این انسان وارسته بود. این برهه برگرفته از همان کتاب «مسیح کردستان»، کتاب‌های دیگر و صحبت با دوستان نزدیک ایشان بود.

در ادامه این کارگردان در جواب سوالی درباره این که معیار اثری که ارزش اقباس دارد، چیست؟ گفت: در جهان، معیار فیلم‌هایی که بر اساس اقتباس می‌سازند میزان چاپ رمان است. این خودش ارزش ادبی اثر را نشان می‌دهد. در جوامع مختلف مممکن است متفاوت باشد ولی معیار جهانی همان است. اما دلیل شخصی من برای انتخاب این کتاب اسم این کتاب بود؛ «مسیح کردستان». من به مسیح به واسطه مهر آسمانی اش، اعتقاد دارم. شخصیت بروجردی هم همه اش بخشش است مثل آن کشیده‌ای که در مسجد می‌خورد و انتقام نمی‌گیرد. او برای من قهرمان است. ضمن این که بروجردی را می‌فهمیدم.

لطیفی یادآور شد: پیشنهاد ساخت زندگینامه چند نفر از شهدا به من داده شده بود ولی چون آنها را نمی‌فهمیدم قبول نمی‌کردم فیلمی بسازم اما با ویژگی‌های بروجردی آشنا بودم؛ با نوع لبخندش، با آرامشش در لحظات بحرانی. نکته دیگر هم اینکه ما سهم خود را بر می‌داریم. انگار قرار بود من این اثر را بسازم.

وی تاکید کرد: فیلمساز باید باور کند کار فرهنگی می‌کند و تا جایی که می‌تواند سیاسی نشود و سیاست زده هم نشود. او باید به نیازهای جامعه توجه کند. من «به وقت خماری» و «عینک دودی» را هم ساختم. «خوابگاه دختران» را هم ساختم. «دختر ایرانی» را هم ساختم. چرا؟ تا نشان بدهم داشتن دغدغه اجتماعی مهم است. کارگردانانی که سیاسی کار کردند، الان ارتباطی با مردم ندارند و مردم فراموششان کردند.

وی در بخش دیگری از این نشست در پاسخ به اینکه روند اقتباس چگونه از کتاب به فیلمنامه رسید؟ گفت: مهمترین بخش در فیلم، سکانس آغاز و پایان است. سکانس آغاز این است که مردی را وسط یک جاده در کردستان متوقف می‌کنند و سکانس آخر که شهید بروجردی می‌گوید؛ با اسلحه نیامدم که با اسلحه بروم. هر چیزی از هر کتاب یا هر شخصی گرفتم باید در راستای این ۲ سکانس می‌بود. این جا کار سخت است که فیلمبردار ۲۲ روز را طوری کامپکت کند که بخش زیادی از جلوه‌های شخصیتی بروجردی را نشان بدهد. در این فیلم امکان پرداختن به سه گروه از مخالفان بروجردی وجود نداشت و ما فقط «شوان» را به عنوان نماد این سه گروه قرار دادیم. برای لطیفی و عنقا در این فیلم مهم این بود که با انسان طرف هستند و تحلیل این انسان نه حوادث.

وی تاکید کرد: اگر این فیلمنامه را کس دیگری جز عنقا می‌نوشت این فیلم متفاوت می‌شد یا اگر من کارگردانی نمی‌کردم باز هم این فیلم از آب در نمی‌آمد. در کارگردانی بر مبنای قصه، مهم است که چطور یک سکانس را بسازید. پس این فیلم یک اقتباس کامل نیست. من بیشتر دوست دارم اقتباس را در سریال به کار ببرم که دست کارگردان بازتر است.

لطیفی در پاسخ به سوالی درباره این که چرا برای جشنواره امسال فیلم نساخته گفت: مگر من چند تا فیلم می‌توانم بسازم که همان خلاقیت را داشته باشد. من الان دیگر باید مشاور بشوم که سوال جواب بدهم یا مسیر کوتاه‌تر را به جوان ترها نشان بدهم یا جلوی خطاهای خامشان را بگیرم. ما باید کلان فکر کنیم. در واقع مدیر فرهنگی باید کلان فکر کند. باید برنامه ۱۵ ساله داشته باشد و تازه بعد از ۱۵ سال منتظر به گل نشستن جوانانی باشد که امروز شناسایی کرده است. جشنواره فجر هر سال ۵، ۶ تا فیلم خوب دارد که سازنده‌های آن خودجوش هستند و ربطی به مدیریت ندارند. این پنج فیلم اگر به ۱۵ فیلم برسند یعنی مدیریت داشته ایم.

کارگردان «روز سوم» بیان کرد: مدیریت کلان فرهنگی باید فیلم نامه نویس های خوب دنیا را بیاورد که در ایران کارگاه آموزشی بگذارند، باید امکانات بدهد و باید کشف کند و نگران هزینه‌ها نباشد چون این هزینه‌ها بعداً بر می‌گردند. من حتی در جایی گفتم اگر مدیر تلویزیون بودم، ملک تلویزیون را می‌فروختم و با پول آن صد سال برنامه می‌ساختم. نتیجه این دستگاه عریض و طویل چیست؟

رسانه سینمای خانگی- نگاهی به خانه‌به‌دوشی اصحاب رسانه و منتقدان در جشنواره فجر

بیش از سه دهه از اولین باری که اهالی رسانه و منتقدان به همراه دست‌اندرکاران فیلم‌ها صاحب یک سالن مخصوص در جشنواره فیلم فجر شدند می‌گذرد ولی خانه به دوشی آن‌ها هنوز ادامه دارد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، اختصاص مکانی ویژه به خبرنگاران و عکاسان و نویسندگان سینمایی برای تماشای فیلم‌های جشنواره فجر در دهه‌ اول برگزاری این جشنواره جدی نبود و شاید دوره سومِ جشنواره فجر را که در سینما «صحرا» یک ردیف برای اهالی مطبوعات درنظر گرفته شد بتوان از نخستین دفعاتی دانست که برای خبرنگاران جایگاه مخصوصی تدارک دیده شد.  

در آن دوره‌ها کنفرانس‌های مطبوعاتی به تناوب و به شکل پرسش و پاسخ برگزار می‌شدند؛  از جمله دوره هشتم که با اجرای عبدالله اسفندیاری در مرکز آموزش فیلم‌سازی همراه بود.

در طول این سال‌ها انتخاب محل اصلی نمایش فیلم‌های جشنواره تغییرات متعددی داشته و تعیین یک مقر به عنوان «کاخ جشنواره» – یا طبق گفته برخی مدیران سال‌های اخیر، «خانه جشنواره» – که محل حضور اهالی رسانه و عوامل فیلم‌ها در کنار هم باشد، سبب افزایش درخواست‌ها برای دریافت کارت حضور در کاخ جشنواره شد بویژه آنکه گسترش و تنوع رسانه‌ها در این افزایش تعداد درخواست‌ها بی‌تاثیر نبوده است.   

با این حال اگر بخواهیم سینمای مطبوعات را در این چهار دهه مرور کنیم،  یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در سال ۱۳۷۱ را می‌توان نخستین باری دانست که یک سالن سینمایی به اهالی رسانه و نویسندگان سینمایی در مطبوعات اختصاص پیدا کرد و سینما «شهر قصه» در کنار سینما «آزادی» میزبان آن‌ها شد.

در دوره‌های دوازدهم و سیزدهم جشنواره، سینما «قدس» میزبان رسانه‌ها بود و از دوره چهاردهم تا شانزدهم هم این میزبانی به سینما «فلسطین» رسیده بود.  

سینمای رسانه‌ها در دوره هفدهم بار دیگر به سینما «قدس» برگشت ولی دوره بعد باز هم این سینما تغییر کرد و در دوره هجدهم سینما «استقلال» میزبان اهالی رسانه شد و جمعی از منتقدان هم برپایی نشست‌ها را برعهده گرفتند.

در دوره نوزدهم بار دیگر سینما «استقلال» برای خبرنگاران در نظر گرفته شد. در این دوره که کامران ملکی مدیریت روابط عمومی جشنواره را برعهده داشت، سینما تنها در اختیار رسانه‌های گروهی قرار گرفت در حالی که پیش‌تر داوران جنبی هم در کنار بچه‌های مطبوعات حضور داشتند.

در دوره بیستم اهالی رسانه‌ به سالن «حجاب» رفتند و در دوره‌های بیست‌ویکم و بیست‌ودوم دوباره به سینما «استقلال» برگشتند که در آخرین دوره برخی از منتقدان و سینماگرانی که قبلا سابقه کار رسانه‌ای داشتند اجرای نشست‌ها را برعهده گرفتند از جمله مرحوم کیومرث پوراحمد، غلامرضا موسوی‌ و رسول صدرعاملی.

در دوره بیست‌وسوم و نیز بیست‌وچهارم سینما «صحرا» بار دیگر میزبان رسانه‌ها شد اما در دوره بیست‌وپنجم سینمای رسانه‌ها به سینما «فلسطین» منتقل شد.

در دوره بیست‌وششم بار دیگر سینما «صحرا» میزبان رسانه‌ها شد که از این دوره کارت خبرنگاران دارای بارکد شده بود و امکان بررسی حضور آن‌ها را فراهم می‌کرد. در دوره بیست‌وهفتم سینما «فلسطین» بار دیگر به رسانه‌ها اختصاص پیدا کرد.

اما سینمای رسانه از دوره بیست‌و هشتم به مرکز همایش‌های برج میلاد منتقل شد که با توجه به استقرار تیم مدیریتی جشنواره و نیز بخش بازار در این محل، به عنوان کاخ جشنواره شهرت یافت و مرکز همایش‌های برج میلاد از سال ۱۳۸۸ به مدت هشت سال تا سی‌وپنجمین دوره، میزبان اهالی رسانه و صاحبان فیلم‌ها شد.

در دوره سی‌وششم به دبیری ابراهیم داروغه‌زاده، سینمای خبرنگاران و عکاسان یا همان کاخ جشنواره برای نخستین بار به پردیس سینمایی ملت رفت تا پس از نزدیک به یک دهه بار دیگر یک مجموعه سینمایی میزبان اهالی رسانه باشد.

در آن مقطع عده‌ای حذف برج میلاد را بخاطر واکنش‌های اعتراضی همراه با سوت و کف حاضران در سالن هنگام تماشای برخی فیلم‌های بی‌کیفیت، می‌دانستند و حتی یکی از مدیران جشنواره به ایسنا گفته بود که این تصمیم بنا به درخواست برخی فیلمسازان گرفته شده است  چون فضای سینمای رسانه را در برج میلاد ترسناک می‌دانستند. البته عده‌ای دیگر هم اعتراض عوامل فیلم‌ها مبنی بر استاندارد نبودن سالن مرکز همایش‌های برج میلاد برای نمایش فیلم را دلیل انتقال محل اصلی جشنواره به پردیس ملت می‌دانستند.

استقرار جشنواره و سینمای رسانه که محل حضور عوامل فیلم‌ها و نشست‌های پرسش و پاسخ نیز بود در پردیس سینمایی ملت در دوره‌های سی‌وهفتم و سی‌وهشتم هم ادامه داشت تا به شیوع کرونا رسیدیم و سال ۱۳۹۹ دوره سی‌ونهم جشنواره فجر در شرایطی خاص دوباره به برج میلاد برگشت تا با توجه به وسعت فضا، امکان رعایت پروتکل‌های بهداشتی بیشتر فراهم شود.

در دوره چهلم با تغییر چیدمان، تعداد صندلی‌های سالن در برج میلاد برای رعایت فاصله‌ تماشاگران تقریبا به یک سوم کاهش پیدا کرد

این وضعیت با کم شدن محدودیت‌های کرونایی در سال ۱۴۰۰ هم ادامه داشت و مرکز همایش‌های برج میلاد با ظرفیتی بیشتر میزبان چهلمین دوره جشنواره شد.   

اما سال گذشته در چهل و یکمین دوره، سینمای رسانه با نام «خانه جشنواره» در نخستین دوره دبیری مجتبی امینی به پردیس سینمایی ملت برگشت و حالا برای دوره چهل و دوم باز هم بحث بر سر بازگشت جشنواره به مرکز همایش‌های برج میلاد است. این مرکز سال قبل میزبان بخش بازار بین‌المللی جشنواره بود که دور بودنش از محل اصلی جشنواره سبب کم‌خبری آن در رسانه‌ها شد.  

البته تاکنون هیچ خبری از جزئیات بخش بین‌الملل جشنواره فجر منتشر نشده ولی مقر اصلی جشنواره در هر جایی باشد، نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که جشنواره‌ای با اعتبار فیلم فجر پس از چهار دهه هنوز می‌تواند دستخوش محدودیت‌های مالی برای اجاره سالن یا محل برخی گرو کشی ها باشد.

با تمام این‌ها سازمان سینمایی سال گذشته در خط مشی تعیین شده برای فعالیت‌های موسسه سینماشهر، این موسسه را به ساخت «خانه جشنواره‌های سینمایی» مأمور کرد که به نظر می‌رسد تاکنون در این زمینه اتفاق جدی رخ نداده است و یا اگر مقدمات آن فراهم شده است، هنوز رسمی اطلاع رسانی نشده است.

رسانه سینمای خانگی- در مستند کارگدان مهم است یا سوژه؟

علی فراهانی‌صدر، کارگردان مستند «قوی-دل» معتقد است، امر واقع هرگونه که باشد امر واقع است و اگر سیصد سال دیگر هم بگذرد امر واقع است.

به‌گزارش سینمای خانگی از روابط‌عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، انجمن سینمای جوانان استان تهران با همکاری سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران، بیست و هفتمین کارگاه فیلم مستند را با عنوان «مستند بازسازی» برگزار کرد. این نشست با حضور فیلم‌ساز مهمان علی فراهانی‌صدر و به‌میزبانی محمدصادق اسماعیلی، روز سه‌شنبه ۱۹ دی‌ماه برگزار شد و فیلم مستند «قوی_دل» در این نشست برای علاقه‌مندان به‌نمایش درآمد.

محمدصادق اسماعیلی، میزبان این نشست، در ابتدا با اشاره به این‌که مستند «قوی_دل» ساخته علی فراهانی در جشنواره سینماحقیقت امسال حضور داشته و سه جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه ویژه دبیر برای سوژه را دریافت کرده است، به موضوع نشست، «مستند بازسازی» پرداخت و گفت‌و‌گو را این‌گونه آغاز کرد: ما وقتی در مورد سینمای مستند می‌خواهیم حرف بزنیم همواره با مقوله‌ای تحت عنوان امر واقع مواجه هستیم و این که فیلم‌ساز به چه صورت باید نسبت یا مواجهه خود را با این مقوله به وجود بیاورد؛ یکی از چالش‌های بزرگ هر داکیومنت فیلم میکری این است که ما در فیلم‌مان چه شکلی بتوانیم باورپذیر به سراغ این امر واقع برویم و نمود پیدا کند.

من معتقد هستم که سینمای مستند از آن جایی که تاثیر‌گذاری بسیار جدی بر مخاطب دارد، این مقوله امر واقع را شما نمی‌توانید همین‌طور دم دستی با آن برخورد کنید؛ یعنی چون امر واقع همیشه اتفاق و کنش و رویدادی است که معمولا می‌توانیم بگوییم در گذشته آن را کاوش می‌کنیم و اگر هم در زمان حال رقم می‌خورد و جلو می‌رود این که چه شکلی آن را ثبت کنید که باورپذیر باشد و بتواند عملا نسبت درستی را با مخاطب به وجود بیاورد یکی از چالش‌های خیلی بزرگ است.

وقتی به سراغ مقوله آرشیو یا بازسازی می‌رویم، در شکل‌شناسی و گونه‌شناسی سینمای مستند همیشه وقتی به لحاظ فرمی می‌خواهیم این مساله را کاوش کنیم، می‌بینیم که یک سری دسته‌بندی‌هایی را در نظر می‌گیرند و به طور مثال می‌گویند این‌ها مستندهایی هستند که فیلم‌ساز بازنمایی کرده است یا این‌که می‌گویند این‌ها داکیو فیکشن هستند و فیلم‌ساز بازسازی کرده است.

اما اتفاق اصلی که من فکر می‌کنم همیشه دوستان مستندساز با آن مواجه هستند و کامفلیکتی هم همیشه با آن دارند این است که وقتی می‌خواهیم اتفاقی را که در گذشته رقم خورده به زمان حال احضار کنیم و می‌خواهیم به سراغ بازسازی برویم، این بازسازی‌ها در اکثر فیلم‌هایی که معمولا تولید می‌شود، شاید وجهه بسیار صقیلی را به خود اختصاص می‌دهد و نمی‌تواند مشارکت خوبی را از سمت مخاطب عملا پیدا کند؛ خیلی‌ها معمولا نهی می‌کنند که به سراغ بازسازی نروید و سعی کنید اتفاق گذشته را در زمان حال کاوش کنید و در زمان حال به سراغ کنش دراماتیک بروید؛ اما مستند «قوی-دل» به اعتقاد من از معدود فیلم‌هایی است که با این‌که راوی فیلم کاملا حضور مستمر دارد و اصطلاحا خط اطلاعات فیلم را برای ما به وجود می‌آورد، احضار گذشته هم که به واسطه بازسازی عملا اتفاق افتاده است، به نوعی بین داکیو فیکشن و داکیو دراما (به معنای مستند قصه‌گو) این مرز مابین فیکشن و دراما را مرتبا جابه‌جا می‌کند و اگر دقت کنید با فیلمی مواجه هستیم که یک نفر مقابل دوربین نشسته است و قصه‌ای را که در گذشته اتفاق افتاده است کاملا برای ما روایت می‌کند؛ اما نسبتی که فیلم‌ساز با مقوله امر واقع دارد و با خود پرسناژ دارد به‌زعم من خلاقانه برخورد می‌کند تا آن‌جاکه ما می‌توانیم هشتاد و چهار-پنج دقیقه فیلم را تحمل کنیم و اصلا هم ریتم فیلم نمی‌افتد و کاملا هم مشارکت فعالی از سوی مخاطب در درون‌مایه آن حادث می‌شود.

ما در تاریخ سینمای مستند هم اگر نگاه کنیم خیلی از فیلم‌های ابتدایی که فیلم‌های جدی هم هستند، تولید شده‌اند که مقوله بازسازی در همه آن‌ها بوده است از جمله، فیلم نانو، موآنا؛ ولی در فیلم «قوی-دل» به اعتقاد فیلم‌ساز کاملا مقوله نوشتار را جدی گرفته است؛ فیلم‌نامه‌ای که کاملا سکانس‌های آن مشخص است و کاملا چیدمان داستانی و میزانسن داستانی را دارد و ابایی هم ندارد از این که بتواند این فضا را با همدیگر تلفیق کند و این امر بخش مادی فیلم که همان بخش فرمیشن لاین است که به من مخاطب می‌دهد و بخش معنوی فیلم که اصطلاحا می‌گوییم پشن لاین را به‌وجود می‌آورد و خط عاطفی یا احساسی را می‌تواند به وجود بیاورد و کاملا این بَرهم‌نِهی یک بَرهم‌نِهی کُپرنیکی شده است یعنی هیچ‌کدام هم برتری بر آن دیگری ندارد؛ من فکر می‌کنم این اتفاق کاملا در مقوله نوشتار رقم خورده است و فراهانی به خوبی از پس این کار برآمده است.

من برای شروع صحبت خود با علی دوست داشتم بپرسم چگونه با موضوع و سوژه فیلم آشنا شدید و چه‌شکلی این ویژگی داستان‌سرایی تصویری را سعی کردید در اکثر روایت این فیلم نهادینه کنید؟

علی فراهانی‌صدر _ در سال نود و هشت با ورود کرونا به ایران اتفاقاتی افتاد که دو خبرنگار قمی به دلیل شایعه‌پراکنی در مورد ورود کرونا به ایران دستگیر شدند؛ این مقوله ما را یاد داروهای آلوده انداخت و گفتیم آن‌زمان هم چنین بحثی مطرح بوده است که یک عده تکذیب و تایید می‌کردند؛ ما در سال نود و هشت اتفاقات زیادی هم داشتیم و من به درون‌مایه‌ای رسیدم و گفتم سرپوش گذاشتن بر اتفاقات کوچک منجر به بحران‌های بزرگ می‌شوند که خودمان از پس آن بر نمی‌آییم؛ پس خواستیم در مورد داروهای آلوده کار کنیم و پژوهش‌گر کار استارت کار را که می‌زد به هر بخشی از پرونده که می‌رفت با احمد قویدل آشنا می‌شد و می‌گفتند شخصی به نام احمد قویدل هستند؛ ما پیگیری کردیم و بعد از چهار جلسه که پرونده داروها را کاملا برای ما تشریح کرد در بالکن دفتر رفتیم و آن جا در مورد زندگی خود شروع به صحبت کردند و گفتند ماجرای زندگی من این گونه است؛ همین پراکنده صحبت کردن خود آقای قویدل که برای من سرگیجه می‌آورد، تبدیل به فرم کار شد و من و علی رستم‌آبادی نویسنده کار گفتیم که فرم اپیزودیکی داشته باشیم و به‌هیچ‌عنوان زمان را در آن رعایت نکنیم چون شخصیت ما زمان را در زندگی خود رعایت نمی‌کند و در برهه‌های مختلف زندگی خود هدف‌گذاری کرده و فقط می‌دود.

فیلم‌نامه‌ای که ما آن زمان استارت زدیم،  قرار بود به جای شش اپیزود، دوازده اپیزود باشد و اتفاقاتی که با خود سوژه رقم خورد ما را مجبور می‌کرد که کار را کوتاه کنیم یا فرم جدیدی تعریف کنیم؛ ما مرتبا فرم عوض می‌کردیم چون برای من خیلی مهم بود که خود آقای قویدل کار را خیلی دوست داشته باشد بعنی شخصیت فیلم با فیلم همراه باشد و هیچ کجا خلاف نظر او حرکت نکنم و چیزهایی که خودشان می‌گفتند، بیشتر سمت کار ژورنالیستی می‌رفت و من هدایت به این سمت می‌کردم؛ به هر حال خط وسطی را گرفتیم و دنبال کردیم و در مورد فیلم‌نامه این گونه بود که ما جلو می‌رفتیم و برخی از صحنه‌هایی که مطمئن بودم قرار است در کار باشد ابتدا از بازسازی شروع به گرفتن می‌کردم و بعد مصاحبه می‌گرفتم و از آن‌هایی که مطمئن نبودم اول مصاحبه می‌گرفتم یعنی اختلاف نظر وجود داشت؛ مرز بین کنترل کردن سوژه یا این که کاملا محض بگیرید، مرز باریکی در سینمای مستند است یعنی اگر شما اجازه دهید تماما خودشان تعریف کنند و شما دیالوگی برایشان تعریف نکنید و کنترل نکنید، مستند محضی می‌شود که خیلی گفتگومحور است و پلات آن در نمیآید و خط داستانی رعایت نمی‌شود و اگر کاملا آن را کنترل کنید مجددا از حالت مستند خارج می‌شود؛ برای مثال در همین سکانس اول من اجازه دادم تعریف کردند و یک جاهایی خودم به ایشان کیو می‌دادم که درست است این جا را باید این‌گونه رفت و این جارا باید این‌گونه تعریف کنید و در انتها گفتم که یک جمله از شما می‌خواهم بگویید و گفتم که بگو من در این سال چشم به جهان گشودم؛  گفتند چرا باید این را بگویم؟ گفتم فرم من این گونه است تو ابتدا اگر این جمله را بگویی مخاطب هم این را می‌پذیرد که کاری که من می‌بینم متفاوت است و شخصیت خودش را هم هجو می‌کند چه برسد مسائل بزرگ کشور را.

محمدصادق اسماعیلی _ نکته‌ای که علی هم به آن اشاره کرد این است که در مورد نوع برخوردی که کارگردان با پرسناژ دارد، نشست‌های زیادی داشته‌ایم؛ در مقوله فیلم مستند علی‌رغم این که فضاسازی دراماتیک خودمان را داریم و به دنبال شکل‌گیری کنش دراماتیک هستیم، این‌ها سوژه‌هایی هستند که بازیگر نیستند و تو می‌خواهی یک جاهایی به این‌ها دیالوگ بدهی و اصطلاحی که معمولا به کار می‌بریم این است که عملا به سوژه‌هایمان سمت و سو می‌دهیم و این سمت و سو دادن کاملا در پروسه میزانسن ما است که اتفاق می‌افتد و چیزی که من احساس می‌کنم فیلم «قوی-دل» خیلی خوب توانسته از پس آن بر بیاید، نسبتی است که کارگردان ما بین این امر خیالی و امر واقع عملا به وجود آورده است؛ ما وقتی در باب مقوله آرشیو یا بازسازی صحبت می‌کنیم دو مؤلفه اصلی در درون‌مایه این‌ها همیشه وجود دارد که ابتدا امر متخیل شده است و دیگری امر یاد آورده شده؛ آن سکانس‌هایی که خیلی کم‌نظیر است در این فیلم و از خود قربانیان این بیماری می‌دیدیم، عملا هیچ‌گاه از ذهن ما پاک نمی‌شود ؛ این‌ها آرشیو هستند اما فیلم‌ساز با نوع نسبت‌گذاری که با مقوله آرشیو توانسته انجام دهد هم توانسته دنیای خیالی خود را یعنی تصویری که ایمیج فیلم‌ساز بوده را برای ما احضار و روایت کند و هم عملا توانسته است اتفاقی را که در گذشته رقم خورده است را به زمان حال بیاورد؛ من فکر می‌کنم مابین این کنشی که ما در فیلم می‌بینیم در نهایت باورپذیری به بلوغی می‌رسد که از همان ابتدای فیلم نسبت مخاطب با پرسناژ مشخص می‌شود و نسبت مخاطب حتی با قراردادگذاری که خود فیلم‌ساز انجام می‌دهد هم در بستر روایت آن کاملا شکل می‌گیرد. چیزی که من احساس می‌کنم این است که نقدی در مورد فیلم شما شنیدم و قابل تأمل است این بود که این فیلم درباره آقای قویدل و بیماران هموفیلی است ولی هفده تا هجده دقیقه اوپنینگ فیلم ما می‌بینیم که خود پرسناژ در رابطه با این که چه شکلی با معشوقه خود توانسته ازدواج کند صحبت می‌کند؛ فیلم‌ساز با دیتیل به ما این اتفاق را نشان می‌دهد و من همش به این فکر می کردم که چرا ما باید هجده دقیقه رابطه بینا پرسناژی آقای قویدل و همسرشان را بشنویم؟ این چه کمکی به بستر موضوعی فیلم می‌تواند بکند؟ که بعد وارد اپیزود جدیدی می‌شویم و بعد از آن تلفن، قصه بیماران هموفیلی عملا شکل می‌گیرد.

من خیلی دوست داشتم توضیح خودتان را در مورد این موضوع بدانم و عملا شائبه‌ای که شکل می‌گیرد این است که به لحاظ آن مای مپینگی که تو در نوشتار داشتی، عملا فیلم در مورد چیست؟

علی فراهانی‌صدر _ من دوست داشتم کار در مورد خود آقای احمد قویدل باشد و امیدوارم این اتفاق افتاده باشد و این نقدی که شما می‌گویید خیلی از دوستان اساتید کارشناس هم داشتند ازجمله داوران که چرا باید دقیقه بیست تازه گره به کار بیافتد؛ اما من این‌گونه به مساله نگاه نمی‌کنم و شاید مقداری این حرف شعاری باشد اما من می‌گویم تو زمانی که به دنیا آمدی گره افتاده است چون حرف من این است که این کاراکتر در برابر بحران برای ما مهم است پس من باید بدانم این کاراکتر چیست و کاراکترپردازی کنم، من فاصله‌ای در نوشتار پلات و فاصله‌ای بین سینمای مستند و داستانی نمی‌بینم؛ البته تفاوت در اجرا است یعنی این که ما فیلم‌نامه‌ای می‌نویسیم و بازیگر و فیلم‌بردار می‌بینیم و سر صحنه به‌صورت دکوپاژ شده کار می‌کنیم؛ اما در این جا خیلی‌ها در تدوین اتفاق می‌افتد. چرا می‌گوییم پنجاه درصد مستند در تدوین بسته می‌شود و اساسا تدوین‌گر خود کارگردان است؟ به دلیل این که تدوینگر سناریو عوض می کند و تعریف می کند، در سینمای داستانی آن قدر این امر شکل نمی گیرد اما در مستند شکل می گیرد و در مورد این که آیا نیاز است ما بیست دقیقه به این موضوع بپردازیم یا خیر؟ من این‌گونه فکر می‌کنم، حداقل کارهایی که خود من دنبال می کنم این گونه است که ببینم چه اتمسفری به من می‌دهد و نگاه نمی‌کنم که الان گره انداخته است یا خیر و خودم سینمای داستانی را حتی این گونه دنبال می‌کنم، این فیلم‌هایی که ابتدا معتقد هستند چک اولی بزنیم و اتفاقا لفظ چک را هم به کار می‌برند؛ اما من خیلی قائل به این مساله نیستم و می‌گویم این چگونگی است که خیلی مهم است و خیلی مهم نیست که چه شد و چرا این‌گونه شد؛ آن مسیر است که برای من مهم است به همین دلیل خود من که این‌گونه فکر نمی‌کنم، دو سکانس کامل را حذف کردم، در انتها و ابتدای فیلم، که جفت آن‌ها را خیلی دوست داشتم اما چون در ایران خیلی کشش ندارد و مخاطب مستند در ایران مقداری کم‌حوصله است به همین دلیل آن را کار نکردیم.

شما در صحبت‌هایتان گفتید در بازسازی ما واقع‌نمایی می‌کنیم یعنی ما دیتاهایی را داریم و الان باید واقع‌نمایی کنیم؛ من در مورد واقع‌نمایی حرف دارم و می‌گویم مثلا در سینمای داستانی می‌گوییم بعد از انقلاب بازیگری را در بهارستان کشتند به این دلیل که همه گفتند ایشان رباخوار بوده است… او دو فیلم بازی کرده بود که در آن فیلم‌ها رباخوار بوده است و من همچنان در سفرهای روستایی که دارم در یکی از روستاهای مشهد که رفته بودم یک پیرمرد با همسرشان گریه می‌کردند، علت را پرسیدم گفتند چنین شخصی را کشتند و واقعا گریه می‌کردند چون فکر می‌کردند در فیلم آن شخص کشته شده است، بنابراین حتما واقعی مرده است. فکر می‌کنم ما هر چقدر به این موضوع آگاه‌تر می‌شویم پس می‌توانیم فاصله‌گذاری کنیم یعنی من در فرم همین کار همان ابتدا گفتم چه نیازی است بازیگر بیاورم و بگویم این بازیگر من است و جوانی‌های آقای قویدل است و الان مقابل دوربین دانشگاه برو؟ مگر مخاطب من این را نمی‌داند که این آن شخصیت واقعی آقای قویدل نیست؟ پس چرا من باید این کار را انجام دهم؟ یک مورد به این دلیل بود که من کاملا کنار گذاشتم و دیگری هم به خاطر بحث مالی بود که باعث شد این‌گونه فکر کنم و گفتم من که نمی‌توانم بازیگر بیاورم و از این کارها انجام دهم در نتیجه باید فرم جدیدی تعریف کنیم؛ به همین دلیل تصمیم این‌گونه شد که گفتم من می‌خواهم کودکی شما را با خودتان ببندم.

در ساخت این مستند، مرز بین داستانی و مستند خودم را اذیت می‌کرد؛ روزهایی که سر ضبط می رفتم می‌گفتم فقط به حس خودت اعتماد کن و این را بگیر و اصلا به بقیه‌اش فکر نکن چون اگر بخواهی پایبند اصول شوی معلوم نیست این پلان خوب در بیاید یا خیر و مرحله به مرحله جلو می‌رفتم یعنی آرشیو را که گیر آوردم، آرشیوی در کار نبود وسط پروژه، فیلم‌برداری که در دادگاه فیلم‌برداری کرده بود را پیدا کردم و فیلم‌ها را از او گرفتم و استفاده کردم و همان آرشیو، فرم من را عوض کرد و قرار نبود فرم این باشد؛ سختی فیلم‌نامه در مستند همین است که شما باید مرتبا آن را عوض کنید، یعنی جریان دارد.

محمدصادق اسماعیلی _ در مورد مقوله نوشتار بارها این جا صحبت کرده‌ایم که پروسه نوشتار زمان پیش تولید نیست چون خیلی‌ها فکر می‌کنند وقتی در مورد فیلم‌نامه صحبت می‌کنیم قبل از آن متن منسجم و تمام شده‌ای داشته باشیم و سر صحنه برویم و دقیقا همان را عین به عین اجرا کنیم؛ پروسه نوشتار در سینمای مستند حین تولید و پست‌پروداکشن خیلی اهمیت دارد که علی هم این کار را در قویدل عملا انجام داد؛ اما در مورد بحث سینمای داستانی و مستند، فکر می‌کنم یک نکته‌ای خیلی حائز اهمیت است و آن مقوله سیگنیفای کردن است؛ سیگنیفای کردن به معنای آن است که فیلم‌ساز بتواند  روابط علت و معلولی را در نظام هستی آن موقعیت و فیلم به وجود بیاورد که منجر به باورپذیری بشود یعنی عملا قراردادگذاری که فیلم‌ساز انجام می‌دهد کاملا این سیگنیفای را شکل می‌دهد و من فکر می‌کنم شاید یکی از دلایلی که ما الان می‌توانیم با قویدل هم‌حسی به وجود بیاوریم این است که این کار را به خوبی انجام داده است و ما می‌دانیم که یک تراژدی تعریف می‌کند اما این تراژدی عملا تبدیل به لحن کاملا کُمیک می‌شود و فضای پارادوکسی که شاهد آن هستیم کاملا دیالکتیک به وجود می‌آورد و سنتز خیلی خوبی را در درون‌مایه مخاطب شکل می‌دهد.

در مقوله دراماتورژی سینمای مستند وقتی در مورد آن حرف می‌زنیم، می‌گوییم که پرسناژ باید دیزایر داشته باش یعنی میل و علاقه جدی برای رسیدن به تارگت خود داشته باشد و دیزایر خود آقای قویدل چیست؟ این است که با خانمی ازدواج کرده‌اند و فرزند این خانم دچار بیماری هموفیلی است و بعد به واسطه آن درگیر این پرونده می‌شود و مسیر فیلم را روایت می‌کند و ما هیچ چیزی از شخصیت پسر نمی‌بینیم؛ حتی در نسبت خود با پدر نمی‌بینیم؛ شاید خانم ایشان را مقداری بشناسیم و شخصیت‌پردازی خوبی را فیلم‌ساز انجام می‌دهد اما چیزی که عامل اصلی این است که آقای قویدل مو را از ماست این پرونده بکشد این است که پسر خود او دچار این بیماری شده است، خود شما آگاهانه نخواستید که پسر را پر رنگ‌تر کنید یا با یک سری چالش‌های دیگر مواجه بودید؟

علی فراهانی‌صدر _ در واقعیت در ابتدا این‌گونه نبود و در ابتدای کار پسر ایشان را دعوت می‌کردیم و خیلی برخورد بدی داشتند مخصوصا آن‌جایی که گفتم پشت پنجره کنار پدر و مادر خود بمانید که برای او مقداری عجیب بود و بعد که همراه ما شد خودم  او را کنار گذاشتم چون پسرش مهم نیست.

محمدصادق اسماعیلی _ من شیوه روایت شما را خیلی دوست داشتم که مبنی بر بازسازی بود و الان خیلی از فیلم‌سازانی که در کل دنیا هستند به همین شیوه بازسازی جلو می‌روند؛ اما چیزی که خیلی برای من سوال بود این بود که لحظات کُمیک خیلی بیش از حد بود؛ به دلیل این که واقعا فیلم بیان یک درد است و شما از یک جای داستان به لحظات کُمیک رفتید؛ به دنبال مقصر بودید و در نهایت هم مقصر پیدا نشد؛ شما اگر تصاویر آرشیوی را نداشتید باید به سراغ آن خانواده‌ها می‌رفتید که با چه دردی روبه‌رو هستند و من می‌خواستم بدانم علت چه بود که شما پای درد و دل یا اتفاقاتی که برای بچه‌های این‌ها به وجود آمده بود، نرفتید؟ به‌هرحال داروهای آلوده باعث شد که خیلی از خانواده‌ها درگیر شوند ولی به نظر من شما خیلی سطحی از آن گذشتید و رو به مباحث کُمیک آوردید؟

علی فراهانی‌صدر _ چون فیلم در مورد داروهای آلوده نیست. شما در فضای مجازی اگر باشید، ماجرای هواپیمای اوکراینی چقدر دردناک بود؟ امسال هم همان قدر دردناک است؟ این چیزی نیست که رسانه نشان می‌دهد. یک چیزی وجود دارد، شما زمانی که از تراژدی به لحاظ زمانی فاصله می‌گیرید، این بُعد روانشناسی دارد و چیزی نیست که فقط من بخواهم به شما بگویم بلکه شما خواه و ناخواه به صورت دارک کمدی با آن شوخی می‌کنید و این حرف را قبول می‌کنم که ما باید به صورت تراژدی هم به آن بپردازیم اما ما این کار را روی صندلی‌های خالی دادگاه انجام می‌دهیم و می‌گوییم که شما نیستید که حق خود را بگیرید؛ ولی این که شخصیتی که قهرمان کار ما است و دویده که این کار را انجام دهد و باید کاملا محزون باشد، فکر می‌کنم بعد از بیست و پنج سال این‌گونه نیست. وقتی در سینمای مستند از امر واقع فاصله می‌گیرید، این اتفاقات می‌افتد و این امر واقع کجا است؟ سکانس‌هایی هستند که مربوط به فیلم شما هم نیستند و در آرشیو هستند و در آن آدم‌ها در حال ضجه زدن هستند این سینمای مستند است یعنی به شکل محض امر واقع است.

در سینمای مستند گونه‌های زیادی در این سال‌ها آمده است و همه می‌دانیم و خوانده‌ایم. این‌که از یک جایی چند مدل دیگر در سینمای مستند وارد می‌شود برای این‌که مخاطب بیشتری بگیرد الزاما نمی‌تواند امر واقع را کمرنگ کند؛ از امر واقع حتی اگر صد یا دویست سال بگذرد باز آن پتانسیل خود را دارد. شما می‌گویید هواپیما اما من می‌گویم تزاژدی که در یک سال اتفاق افتاده است و هر سالی که از روی آن می‌گذرد از زوایای جدیدی اطلاعات جدیدی به شما می‌رسد؛ این دردناک‌تر است و شکل واقعه را دردناک‌تر می‌کند و یکی از کارهایی که سینمای مستند انجام می‌دهد همین است؛ یعنی می‌گوید که امر واقعی است که آن‌قدر ساختار واقعی و کمدی روی آن امر واقع را بپوشاند که این‌که من بخواهم درگیر آن فیلم شوم را از من مخاطبی که خودم را مخاطب حرفه‌ای مستند می‌دانم، لحظه‌به‌لحظه دورتر می‌کند و به من می‌گوید دورتر و عقب‌تر بمان. این توضیح را می‌دهم که همه سینمای مستند این‌گونه نیست؛ ما اساتید زیادی داریم که هر کدام گرایش خاص خود را دارند، یک بخشی بسیار به امر واقع پایدار هستند و بخش دیگری می‌گویند ما می‌توانیم دخل و تصرف کنیم و بخش دیگری می‌گویند ما حتی می‌توانیم قصه هم بگوییم و این‌ها هم گونه‌های مختلفی هستند.

محمدصادق اسماعیلی _ بر روی تصاویر آرشیوی دادگاه، موسیقی کار می کنیم پس یعنی این که از محض بودن خارج می‌کنیم، درست است؟

علی فراهانی‌صدر _  شما نمی‌توانید مستند را از محض بودن خارج کنید چرا که امر واقع هر گونه که باشد امر واقع است و اگر سیصد سال دیگر هم بگذرد امر واقع است. شما زمانی که موسیقی کار می‌کنید، هر سبک موسیقی که برای آن تصاویر آرشیوی کار می‌کنید، دخل و تصرف در محض بودن آن می‌کنید، پس امر واقع اساسا از نگاه فیلم‌ساز است و امر واقعی که واقعیت داشته و اتفاق افتاده است فقط زمانی محلی از اعراب دارد که شما آن جا حضور دارید و می‌توانید آن را لمس کنید. وقتی انتخاب لنز می‌شود و وقتی برش می‌خورد و موسیقی کات می‌شود، یعنی امر واقع از نگاه فیلم‌ساز است. نگاه من به این مساله دارک کمدی است و دارک نیست و شاید حتی یک جاهایی را زیاده‌روی کرده باشم؛ من ووکال خانم بر روی صدای بحث ناموسی گذاشته‌ام که در مستند پخش آن امکان ندارد و فضا را بدتر تراژدی کرده‌ام؛ دعواها را از جای دیگری جور کردم که بگویم آن موقع دعوا شده و آن آرشیو هم حتا یک آرشیو محض نیست. یادم است مستندی در مورد مردم بحرین کار کرده بودم که شکنجه می‌شدند و بزرگواری کلی نقد کرده بود و در انتها نوشته بود البته آرشیو خیلی خوبی داشت. به او گفتم کدام آرشیو منظورتان بود؟ گفتند همان آرشیوی که پشت میله‌های زندان بودند و من در جواب گفتم که آن‌ها میله‌های زندان نبودند بلکه میله‌های نانوایی بربری بودند و من از جایی بریدم و در این جا قرار دادم؛ این مهم است که من این حس را به تو القا می‌کنم که این ها زندانی شده‌اند و این مهم نیست که این‌ها میله‌های نانوایی بربری است. نگاه من به مساله داروهای آلوده که آن زمان وارد شده است نگاه دارک کمدی اجتماعی است و این گونه نیست که من بخواهم بگویم یک سری افراد اشتباه کردند و الان باید عذرخواهی کنند. به نظر من این کوچک‌ترین مساله‌ای است که ما در این پرونده می‌توانیم به آن بپردازیم. من می‌گویم درست است که آن‌ها اشتباه کرده‌اند و حتی الان هم اشتباه می‌کنند، الان تکلیف من و شما چیست؟

محمدصادق اسماعیلی _ در مورد آن چه که در مورد سینمای مستند و مسائلی چون امر واقع حرف می‌زنیم من فکر می‌کنم الان سینما به سمت و سویی رفته است که آن چه که می‌بینیم برای ما مهم است نه تعاریفی که در گذشته برای ما انجام شده است، آن چه که در فیلم شما می‌بینیم تلاش فیلم‌ساز است برای این که جهان دارک کمدی که در مورد آن صحبت می‌کنیم به مخاطب نزدیک کنید؛ من چون در یکی از فیلم‌های پرتره‌ای که ساخته‌ام این کار را انجام دادم و کاراکترم را در موقعیتی که انجام می‌شود، قرار دادم،  می‌خواستم بگویم این ایده‌ای که شما در زمینه بازنمایی حرف‌هایی که کاراکترتان می‌زند به‌کار برده‌اید، در حد ایده خیلی جذاب است ولی فکر می‌کنم همچنان جا داشته که این را به واقعیت نزدیک کنید؛ چرا می‌گویم به واقعیت نزدیک کنید؟ چون که فضای دارک کمدی که می‌گویید می‌خواهید به ما برسد، مخاطب را درگیر این می‌کند که چقدر خوب است کارگردان این را در دادگاه گذاشت یا کارگردان این شخص را در مدرسه گذاشت و اصطلاحا مهرداد اسکویی می‌گوید بوی آشپزخانه می‌دهد یعنی کارگردان وسط کادر است.

مساله این است که می‌خواهید فاصله‌گذاری کنید و اصلا چنین چیز جدیدی هم نیست و ما در ادبیات نمایشی هم داریم بلکه مساله این است که آن چه به‌عنوان استناد این مستند برای اتفاقات تاریخی که تعریف می‌کند، توسط فیلم‌ساز ارائه می‌شود، نباید در فاصله‌گذاری‌ها باشد چون ما به تاریخ بر می‌گردیم و می‌گوییم این‌ها را گذاشته‌ایم برای این که ریتم ایجاد شود و می‌خواهید مخاطب با فیلم شما لذت ببرد؛ اما چیزهایی وسط فیلم ای کاش می‌گذاشتید که من یک جاهایی با خودم نگویم من که این را باور نمی‌کنم و ممکن است تو بگویی من می‌خواهم یک جاهایی کاراکتر من دروغگو باشد و می‌گویی که من قرارداد را بسته‌ام که یک آدم پر حرف و دروغگو را به مخاطب نشان دهم. مساله من این نیست که تو کار اشتباهی انجام داده‌ای و حتی مساله من این نیست که چرا راجع به هموفیلی صحبت نکرده‌ای بلکه این نگاه شما به این ایده و موضوع است یعنی این ایده تو برای این موضوع است و فیلم‌ساز دیگری می‌آید که کاملا تراژدی و خون‌بار این مساله را بررسی می‌کند.

من فکر می‌کنم به طور کل نگاه‌هایی که ما به مستندسازی داریم برای مردم خیلی جدی نیست و اتفاقا خود من این مساله خیلی برایم مهم بود که مردم چه می‌گویند و نشستم با خیلی افراد صحبت کردم، چه افرادی که مستندبین هستند و مانند شما فیلم‌ساز نیستند و شبکه مستند را دنبال می‌کنند و چه افرادی که مستند  می‌بینند؛ هیچ‌کس در مورد کارگردانی کار با من صحبت نکرده است و هیچ‌کس در مورد نماها صحبت نکرده است و همه در مورد خود شخصیت قویدل با من حرف زدند که چه شخصیتی دارد و در مورد تماشاچیان هم که فرمودید جایزه بهترین تماشاچیان را دارد؛ لذتی داشت و لذت اصلی را زمانی بردم که به خود احمد قویدل جایزه دادند و خیلی دوست داشتم ایشان جایزه ببرند.

رسانه سینمای خانگی- اینجا هم پای احمدآقا متوسلیان وسط است

کارگردان مستند «ایستاده در افق»‌ عنوان کرد این اثر درباره شهید حسین قجه‌ای است که نقشی موثر در جنگ تحمیلی داشته است.

به گزارش سینمای خانگی، مسعود امامی کارگردان مستند «ایستاده در افق»‌ از آثار راه‌یافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»، در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا، درباره این اثر توضیح داد: این مستند درباره شهید حسین قجه‌ای است. کشتی‌گیری که از تیم ملی کشتی خداحافظی می‌کند و به میدان جنگ می‌رود. او در عملیات بیت‌المقدس در جاده اهواز به خرمشهر، به همراه همرزمانش به شهادت می‌رسند اما این جاده را در زمان جنگ، حفظ می‌کنند. حتی زمانی که شخص حاج احمد متوسلیان از او درخواست می‌کند به عقب برگردد، عقب‌نشینی نمی‌کند و در آن موضع می‌ماند.

وی افزود: این مستند در واقع روایتی از دوران کودکی حسین قجه‌ای تا لحظه شهادت اوست. او در ظهر عاشورا متولد شده بود و در شرایطی مشابه ظهر عاشورا در یک دایره محاصره‌شده، به شهادت می‌رسد. در این مستند به فعالیت‌های دوران جوانی این شهید اتفاقات ایام انقلاب در منطقه کردستان هم پرداخته شده است.

امامی درباره انگیزه برای ساخت نسخه سینمایی زندگی شهید قجه‌ای هم گفت: حسین قجه‌ای کاراکتری است که به‌نظرم تا حدودی در حقش اجحاف شده است. یکی از دلایلی که نام این مستند را «ایستاده در افق» گذاشتم، این بود که ارجاعی به نام فیلم «ایستاده در غبار» داشته باشیم و یادآوری کنیم که چرا فیلم درباره حاج احمد متوسلیان ساخته می‌شود اما هیچ اشاره‌ای به نام حسین قجه‌ای در آن نمی‌شود. در صورتی که وقتی فعالیت‌های این شهید را بررسی می‌کنید، متوجه می‌شوید که این حسین قجه‌ای بود که کردستان را نجات داد و خیلی از عملیات‌هایی که بعدها با نام حاج احمد متوسلیان گره خورد، حسین قجه‌ای درآن‌ها نقش داشت. اساسا آن سکانس معروف فیلم «ایستاده در غبار» و لحظه‌ای که احمد متوسلیان بیسیم خود را بالا می‌گیرد، مربوط به موقعیت شهید قجه‌ای است.

این مستندساز در ادامه توضیحات خود درباره نام فیلم گفت‌: یک راننده بولدزور تعریف می‌کرد که از ترس پشت فرمان نشسته بود و تلاش می‌کردم با استفاده از باکت بولدوزر برای خودم سنگری درست کنم اما وقتی پایین می‌آمدم، حسین قجه‌ای را روی آسفالت می‌دیدم که با قامت راست ایستاده و از گلوله‌هایی که از چپ و راستش عبور می‌کرد، هیچ هراسی نداشت. این راننده می‌گفت، در آن لحظه از او خجالت کشیدم. ما چنین کاراکتری را در تاریخ جنگ خود داشته‌ایم اما متاسفانه در فیلم «ایستاده در غبار»‌ هیچ اشاره‌ای به او نمی‌شود.

امامی ادامه داد: تنها بازمانده آن گردان، فردی به نام مهندس کاشانی است که خاکریز جاده اهواز به خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس را هم حاصل کار همین فرد بود. تنها فردی که از آن محاصره زنده بازمی‌گردد همین مهندس کاشانی است که همه اتفاقات این عملیات را برای‌ ما در مستند روایت کرده است. چند فرد دیگر مانند سردار جامه‌دار که از دوستان نزدیک این شهید بودند هم در این مستند حضور دارند.

کارگردان مستند «ایستاده در افق»‌ درباره شباهت سرنوشت شهید قجه‌ای با شهید بروجردی هم گفت: شهید قجه‌ای مرام و مسکلی شبیه به محمد بروجردی داشت. او حتی در منطقه کردستان با گروه‌های کومله و دموکرات زندگی کرده بود. او تنها فردی است که خانواده افراد کومله و دموکرات در آن سال‌ها، بارها به سراغش می‌رفتند و از او کمک می‌خواستند. حسین قجه‌ای برای همان افراد کومله و دموکرات راهسازی می‌کند و حمام می‌سازد. نگاهش هم این بود که من با خانواده این افراد مشکلی ندارم و آن‌ها همه آدم هستند. همین رفتار هم موجب می‌شود تعداد زیادی از افراد کومله و دموکرات از راه خود بازگردند.

این مستندساز در ادامه گفت: من تنها مستندسازی هستم که تا به امروز سه مستند با موضوع عملیات بیت‌المقدس ساخته‌ام. یکی «عبور ناممکن» بود که به پل‌هایی که ما روی رودخانه کارون ساختیم می‌پردازد. مستند دیگری دارم به نام «من علی صیاد شیرازی هستم» که در قسمتی از آن به‌طور کامل به عملیات بیت‌المقدس پرداخته‌ام. مستند «ایستاده در افق»‌ هم در انتهای روایتش به عملیات بیت‌المقدس می‌رسد.

وی تاکید کرد: به عنوان کسی که ۱۰ سال است در حوزه جنگ مستندسازی می‌کنم، معتقدم اگر حسین قجه‌ای روی موضع خود در جاده اهواز به خرمشهر ایستادگی نکرده بود، عراق به راحتی می‌توانست نیروهای ما را دور بزند و به نوعی می‌توان گفت مسیر جنگ به‌طور کامل تغییر می‌کرد. حتی جنگ برای همیشه می‌توانست در همین نقطه و علیه ما به پایان برسد. اگر حسین قجه‌ای و گردانش ایستادگی نمی‌کردند، ما حداقل به اندازه سه لشگر، شهید می‌دادیم. اما آن‌ها ایستادگی کردند و اجازه این اتفاق را ندادند. صدای بیسیم حاج احمد متوسلیان موجود است که از حسین قجه‌ای می‌خواهد به عقب برگردد اما او این کار را نمی‌کند و خودش و کل گردانش به شهادت می‌رسند.

رسانه سینمای خانگی- در نشست رئیسی با مدیران فجر چه گذشت؟

رئیس‌جمهور گفت: تمدن ایرانی اسلامی داشته‌های فرهنگی، هنری و ادبی ارزشمندی دارد که یکی از موثرترین روش‌های ارائه آن به دنیا به تصویر کشیده شدن این داشته‌ها در قالب سینما است و دولت مردمی آمادگی دارد که در این عرصه با همکاری اهالی فرهنگ و هنر و به همت خود هنرمندان قدم بردارد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، سید ابراهیم رئیسی صبح سه‌شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ در جریان نظارت ستادی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ضمن بازدید از معاونت امور سینمایی این وزارتخانه، دیداری با دبیر، هیئت انتخاب و هنرمندان دست‌اندرکار «چهل و دومین جشنواره فیلم فجر» داشت و پس از استماع توضیحات و نظرات آنان، با ابراز خرسندی از حضور در جمع ایشان تصریح کرد: تمدن ایرانی اسلامی داشته‌های فرهنگی، هنری و ادبی ارزشمندی دارد که یکی از موثرترین روش‌های ارائه آن به دنیا به تصویر کشیده شدن این داشته‌ها در قالب سینما است و دولت مردمی آمادگی دارد که در این عرصه با همکاری اهالی فرهنگ و هنر و به همت خود هنرمندان قدم بردارد.

وی با قدردانی از برگزار کنندگان چهل و دومین جشنواره فیلم فجر، بر تلاش برای تقویت نقاط قوت و رفع کاستی‌ها و ضعف‌های این رویداد مهم تاکید کرد و اظهار داشت: استفاده از نگاه و تجارب پیشکسوتان در این زمینه بسیار اهمیت دارد و به هیچ وجه نباید اجازه داد این تجارب ارزنده در حاشیه قرار گیرد.

وی با بیان این‌که «ایران پیشینه و تمدن بزرگ و درخشان دارد که قابل ارائه به همه جهان است»، افزود: سینما موضوعی مهم و قابل توجه است که هر گونه هزینه در آن نوعی سرمایه‌گذاری برای کشور است.

رئیسی همچنین با اشاره به گزارش ارائه شده درباره افزایش قابل توجه آثار ارائه شده در این دوره جشنواره از فیلمسازان فیلم اولی و شهرستانی گفت: یکی از وظایف مهم دولت‌ها این است که زمینه شکوفایی همه استعدادها در هر نقطه از کشور، حتی نقاط دورافتاده و محروم را فراهم کنند.

وی همچنین گزارش ارائه شده از ارتقای کمی و کیفی جشنواره امسال را مایه خرسندی دانست و خاطرنشان کرد: در کشورهای مختلف برای رویدادهای بسیار کم اهمیت‌تر از دفاع مقدس، آثار هنری و ادبی متعددی تولید می‌شود؛ رشادت‌ها، ایستادگی و از خودگذشتگی‌های دوران دفاع مقدس ظرفیت‌های بسیار زیادی برای تولید آثار هنری، فرهنگی و ادبی دارد که باید به خوبی مورد توجه قرار گیرند.

وی تلاش‌های جوانان کشور را که با وجود تحریم‌ها و محدودیت‌های بسیار زیاد توانسته‌اند با نوآوری و خلاقیت به دستاوردهای بسیار ارزنده‌ای دست یابند، بسیار ارزشمند توصیف و تصریح کرد: این تلاش‌ها نیز همچون جلوه‌های زیبای دفاع مقدس ظرفیت‌های زیادی برای خلق آثار هنری و ادبی دارد که باید به شکل شایسته مورد توجه قرار گیرند.

رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنانش نگاه حاکم بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت مردمی و توجه به تمامی فعالان عرصه فرهنگ و هنر و توجه به خواسته‌ها و دغدغه‌های آنان را ارزنده دانست و افزود: بنده به اعتبار جلسات و دیدارهایی که با فعالان فرهنگی و هنری داشته‌ام، اطلاع دارم که فعالان این عرصه خواسته‌ها و دغدغه‌های خیلی پیچیده و غیرقابل دستیابی ندارند و لذا باید نظرات، تجربیات و ظرفیت‌های آنان مورد توجه قرار گیرد.

وی در پایان سخنانش به اهمیت عرضه آثار هنری، سینمایی و ادبی در کشورهای اسلامی، همسایه و همسو اشاره کرد و گفت: آنچه تا کنون از آثار فرهنگی، هنری و ادبی کشور به این بخش از کشورها ارائه شده با استقبال بسیار خوبی مواجه شده و توانسته ارزش‌های جمهوری اسلامی را ترویج کند بنابراین تولید و عرضه اینگونه آثار فاخر فرهنگی باید مورد حمایت قرار گیرد.

رسانه سینمای خانگی- گیشه امسال بالاخره به همت رسید

مدیرعامل موسسه سینماشهر عنوان کرد که فروش سینمای ایران از هزار میلیارد تومان گذشت. این میزان فروش ۲ ماه زودتر از موعدی که تخمین زده شده‌بود، محقق شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، هاشم میرزاخانی درباره وضعیت فروش سینمای ایران گفت: فروش سینمای ایران در دی ماه از مرز هزار میلیارد تومان گذشت، پیش‌بینی ها این بود که تا پایان امسال به این رقم فروش برسیم اما استقبال مردم از سینما این عدد را رقم زد؛ به طوری که دو ماه زودتر از موعدی که تصور می‌شد این امر محقق شد.

وی با اشاره به آمار فروش امسال سینمای ایران افزود: طبق آمار سمفا از ابتدای فروردین سال ۱۴۰۲ تا ۲۴ دی فروش سینمای ایران بیش از هزار میلیارد تومان بوده است. همچنین تاکنون بیش از ۲۳ میلیون و ۴۷۲ هزار نفر در ۶۵۰ هزار سانس به تماشای فیلم‌ها در سینماها پرداخته‌اند. در این رقم، سهم فروش گیشه سینماها بیش از ۴۹۱ میلیارد تومان با بیش از ۱۲ میلیون نفر و سهم سامانه‌های فروش آنلاین از فروش سینما تاکنون بیش از ۵۰۸ میلیارد تومان با بیش از ۱۱ میلیون نفر مخاطب است.

بنا بر اعلام روابط عمومی موسسه، مدیرعامل موسسه سینماشهر درباره سهم فیلم‌های اکران شده در سال ۱۴۰۲ گفت: فروش فیلم‌های اکران شده در سال ۱۴۰۲ بیش از ۹۵۵ میلیارد تومان با بیش از ۲۲ میلیون و ۵۵۱ هزار مخاطب بوده است. همچنین سهم فروش گیشه سینماها از مبلغ فروش کل بیش از ۴۷۱ میلیارد تومان با بیش از ۱۱ میلیون نفر مخاطب بوده است. سهم سامانه‌های فروش آنلاین نیز ۴۸۴ میلیارد تومان با بیش از ۱۰ میلیون نفر مخاطب بوده است.

میرزاخانی با اشاره به آمار فیلم‌هایی که از سال گذشته به اکران خود در سال ۱۴۰۲ ادامه دادند، گفت: در آمار ارائه شده، فروش فیلم‌های سینمایی مانند «ملاقات خصوصی»، «بخارست»، «خط استوا» و… که در سال گذشته اکران شدند و اکران آن تا امسال ادامه داشت نیز محاسبه شده است، بیش از ۳۳ میلیارد تومان و بیش از ۷۱۳ هزار نفر مخاطب مربوط به این فیلم ها هستند که سهم فروش گیشه سینماها از فروش این فیلم‌ها بیش از ۱۶ میلیارد تومان با بیش از ۳۷۷ هزار نفر مخاطب بود. سهم سامانه‌های فروش آنلاین نیز از فروش این فیلم‌ها بیش از ۱۶ میلیارد تومان با بیش از ۳۳۶ هزار نفر مخاطب است.

وی ادامه داد: فروش سایر فیلم‌هایی که در سال ۱۴۰۲ تاکنون اکران شده‌اند (مانند فیلم‌های هنر وتجربه و فیلم‌های خارجی) نیز بیش از ۱۰ میلیارد و ۵۹۳ میلیون تومان با بیش از ۲۰۷ هزار نفر مخاطب بود. سهم سامانه‌های فروش آنلاین از فیلم‌های «هنر و تجربه» و خارجی امسال بیش از ۳ میلیارد و ۶۸۹ میلیون تومان با بیش از ۸۴ هزار نفر مخاطب بوده و سهم سامانه‌های فروش آنلاین نیز بیش از ۷ میلیارد تومان با ۱۲۲ هزار نفر مخاطب است.

میرزاخانی بیان کرد: تئاترهای کمدی که در سینماهای منتخب به اجرای برنامه می‌پردازند در این آمار محاسبه نمی‌شوند. همچنین میانگین قیمت بلیت نیز در سال ۱۴۰۲ حدود ۴۲ هزار تومان به ازای هر نفر است.

رسانه سینمای خانگی-تجلیل از ده‌نمکی در شب معرفی فرهنگنامه ۷۸ جلدی

مشاور راهبردی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گفت: کاری که آقای مسعود ده‌نمکی انجام داده رسیدن به کنه ارزش‌هاست که به یادگار بماند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سعید اوحدی شامگاه دوشنبه در آیین نکوداشت مسعود ده نمکی نویسنده و کارگردان به همراه معرفی مجموعه «فرهنگنامه اسارت و آزادگان» نوشته این کارگردان با حضور اهالی فرهنگ و هنر در تالار رودکی اظهار داشت: به هر میزانی که نسبت به رخداد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی نگاه کنیم جهت دستیابی به ارزش ها توانستیم قدم برداریم. به فرموده رهبری اسرا ذخایر بزرگ و گنجینه های انقلاب هستند چون شناخت دارند.

وی افزود: کار بزرگی که مسعود ده نمکی انجام داد و ماندگار شد بستری برای ورود از ظاهر اسارت به باطن و کنهی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره داشتند.

اوحدی گفت: چه اراده‌ای باید انسان داشته باشد که ۷۸ جلد کتاب با بیش از ۸۰ هزار صفحه و ۷۰۰ موضوع اسارت را به تحریر درآورد؟

وی از این آثار به عنوان دایره‌المعارف اسارت نام برد و گفت: کاری که آقای ده‌نمکی انجام داده رسیدن به کنه ارزش‌هاست که به یادگار بماند.

اوحدی گفت: مسعود ده‌نمکی نگاه تحلیلی به اسارت دارد. باید به آقای ده‌نمکی تبریک گفت.

وی افزود: ان‌شالله با کار بسیار زیبایی که آقای ده‌نمکی انجام دادند از ظاهر اسارت به باطن ارزش ها که گنجینه‌های انقلاب هستند برسیم.

ده نمکی به تشویق نیاز ندارد

حسن رحیم‌پور ازغدی استاد دانشگاه نیز در ارتباط تلفنی گفت: امثال ده نمکی به تشویق کسی نیاز نداشتند. شاید اهمیت کاری که او انجام داده است را ۱۰ سال بعد بیشتر از اکنون بدانیم.

وی افزود: هنوز هم فیلم‌های اول و دوم جهانی و غزه و فلسطین که ساخته می‌شود جای جلاد و شهید را عوض می‌کنند. کسانی که منحرف هستند را تجلیل می‌کنند اما از کسانی مانند مرحوم نادر طالب‌زاده که مانند شهدا تلاش کرد و از دنیا رفت، تجلیلی نمی‌شود که هیچ، فحش هم می‌دهند.

پورازغدی گفت: آنچه در شخصیت ده نمکی جالب است بدون هیچ مقدمه کلاسیک وارد هر کاری شده و در رده یک آن کار قرار گرفته است. در مستند، پرفروش ترین فیلم ها را داشت و در سینما که فیلم های چند میلیاردی می‌سازد و این نشان می‌دهد که صاحب جوهر انقلابی است. هر چند ممکن است کسانی هم کار ده‌نمکی را قبول نداشته باشند. اما باید در برابر این خلاقیت و استقامت و خلاف جریان حرکت کردن، به وی احترام بگذارند.

وی افزود: ۷۸ جلد کتاب، شوخی نیست که آقای ده‌نمکی درباره اسرا بدون هیچ حمایتی نوشته است و این الگوهای خوبی برای جوانان است که در شرایط صفر و زیر صفر می‌شود کارهای بزرگی انجام داد.

این استاد دانشگاه درباره تجلیل از مسعود ده‌نمکی گفت: نترسید از این کارها و از وزیر فرهنگ تشکر می‌کنم و نظیر این جلسات را صدها جلسه بگذارید و این چهره‌ها را مطرح کنید که منشاء برکات برای جوانان خواهد شد و سبب می شود آقای ده‌نمکی این کار را ادامه دهند.

ایثارگران از بقیه مظلوم‌ترند

مسعود ده‌نمکی نویسنده فرهنگنامه اسارت و آزادگان در مراسم رونمایی این اثر گفت: ایثارگران نسبت به بقیه مظلوم‌ترند و از جان گذشتگی می‌کنند و متاسفانه به خاطر فرهنگ عمومی و فرهنگ‌سازی نشدن مظلوم واقع شدند.

وی افزود: یکی دیگر از کسانی که مظلوم واقع شدند جانبازان هستند. آزادگان هم مظلوم واقع شدند و اتفاقاتی که افتاده آن سوی خاکریزهای بوده است و بر اساس آموزه‌هایی که در تعالیم نظامی وجود داشته حتی در بین سینماگران فیلم فرار بزرگ را عنوان می‌کنند اما در اسارت این گونه نیست‌. آنقدر شناخت وجود ندارد که ما هم در زمینه فرار فیلم می‌سازیم.
وی ادامه داد: ما ۳۰ اردوگاه داشتیم که هر کدام شرایط اقلیمی و جمعیتی متفاوت داشتند. کنت دومورانت رئیس سازمان جاسوسی وقت فرانسه به عراق می‌رود و در کتاب خود می‌نویسد در اردوگاه‌های اسرای ایرانی چشم‌هایی دیدم که آن استقامت جنگ جهانی چهارم را متبادر می‌کرد.

ده‌نمکی گفت: این اعتراف یکی از مهم‌ترین چهره‌های جنگ فرانسه است که به غربی‌ها مشاوره می‌داد. روسای اردوگاه‌ها را از خبیث‌ترین آدم‌ها انتخاب می کردند و عموما این گونه بود اگر چه ممکن است استثنایی هم وجود داشت. این چیست که دشمن را به این اعتراف باز می‌دارد که از عنوان اسیر نه، بلکه آزاده نام می‌بردند؟

این کارگردان سینما و تلویزیون گفت: برای خیلی از نسل امروز آنچه در اسارت و اردوگاه اسرا رخ می‌داد قابل باور نیست.

وی افزود: ما در محاصره بودیم تا آقای کوثری از تهران برسد و بچه‌ها را از محاصره دربیاورند. اتفاقاتی افتاد که همگی قابل مطالبه است.

ده‌نمکی گفت: در هر اردوگاه ۱۰ قهرمان داشتیم که هر جای دنیا بودند به آن ها مدال ارزش می‌دادند. یکی از اتفاق‌های خوب این بود که ۵۰ خانم در طول این سال‌ها هزاران ساعت مصاحبه را پیاده کردند و هدیه من به آزاده‌ها این است که خروجی این کتاب‌ها بیش از هزاران ساعت مصاحبه است.

وی گفت: این افتخار برای آزاده‌هاست. ما حتی یگان‌نگاری در دفاع مقدس نداریم اما در مورد آزادگان هر کدام از اردوگاه‌ها به مثابه یک لشگر بود. این کار قابل نقد است. این مجموعه چند هزار ساعتی را نمی‌گویم قابل نقد نیست ولی مجموعه ارزشمندی در اختیار شماست.

ده‌نمکی با اشاره به ده ها سال تلاش برای تدوین مجموعه اسارت گفت: این یک نذر یا کار فرهنگی است چون آزاده‌ها مظلوم هستند کارهایی که در مورد آنها انجام می‌شود هم مظلوم واقع می‌شوند.

جنگ فی نفسه چیز خوبی نیست

اسماعیل کوثری نماینده مردم تهران هم در این مراسم گفت: جنگ فی‌نفسه چیز خوبی نیست اما بر اساس اعتقادی دفاع، واجب است برای هر انسانی که از حریم اعتقادات خود دفاع کند و جنگ رزمندگان شد دفاع مقدس. دفاعی که با دست خالی بود.

وی افزود: یکی از رزمنده‌هایی که بخواهیم حساب کنیم آقای ده‌نمکی است.

کوثری گفت: مردم و ملت در قالب بسیج آمدند و حتی بچه‌های مقام معظم رهبری، آقا مصطفی و آقا مجتبی که از روی حیا حتی یک تلفن به خانه نزده بودند. به گونه‌ای که حضرت آقا که رئیس جمهوری بودند با پادگان دوکوهه تماس گرفتند و جویای سلامتی فرزندانشان شدند و گفتند این پیام را بگذارید که اگر این بچه ها شهید و زخمی شدند هیچ اشکالی ندارد اما سعی کنند اسیر نشوند.

وی افزود: در دوره هشتم مجلس بود که این را از حضرت آقا پرسیدم و گفتند اگر شهید یا زخمی می‌شدند باعث افتخار ما بود اما اگر اسیر می‌شدند من رئیس جمهور بودم و از من امتیاز می‌خواستند و من امتیاز بده نیستم و هیچ فرقی میان بچه‌های خودم و بچه‌های دیگران نمی ‌گذارم.

این نماینده ادامه داد: در آنجا طوری بود که این بچه‌ها داشتند اسیر می‌شدند و از ایشان و تیمی که زحمت کشیدند تا این اتفاق نیفتد، تشکر می‌کنم‌. عزیزانی بودند که در اسارت چهار زبان یاد گرفتند. این بود که مایه عزت و سربلندی ما بود. دشمن به هر دری می‌زند بر حماس و غزه پیروز شود و در اینجاست که ایستادگی می‌تواند تمام مشکلات را حل کند. کاری هم که آقای ده‌نمکی انجام داد کار بسیار بزرگی بود.

فرهنگنامه اسارت و آزادگان قرار است در اختیار کتابخانه‌های منتخب کشور قرار گیرد و حواله‌ها در اختیار مدیران این کتابخانه‌ها قرار گیرد.

با حضور غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب پارسی، اسماعیل کوثری، مسعود ده‌نمکی، وحید جلیلی قائم مقام رسانه ملی، فرشاد مهدی‌پور معاون امور رسانه ای و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حواله‌های این مجموعه در اختیار نماینده‌های موسسات و کتابخانه‌ها قرار گرفت.

این مجموعه کتاب، بی‌نظیر است

در این آیین که به همت نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور برگزار شد، سعید طایفه نوروز رئیس سابق ستاد آزادگان کشور نیز درباره نحوه شکل‌گیری این مجموعه گفت: در حدود سال ۸۳ ما به دنبال یک تعریف جامع و مانع از واژه اسیر و دوران اسارت و تدوین یک مجموعه دوجلدی درباره دوران اسارت بودیم که در آن موقع، مسعود ده‌نمکی مسوول آموزش و تحقیق ستاد آزادگان بود. وقتی فراخوان دادیم، طرحی به ما دادند. در بررسی‌هایی که داشتیم با این که آقای ده‌نمکی جزو اسرا نبود طرحش پذیرفته شد.
وی افزود: آقای ده‌نمکی بعد از مدتی گفت با دو جلد و سه چهار جلد کار پیش نمی‌رود و همین‌طور زیاد شد و شد ۷۸ جلد که امشب قرار است رونمایی شود.
طایفه نوروز از این مجموعه به عنوان مجموعه واقعاً بی‌نظیر یاد کرد و افزود: دوران اسارت آزادگان ما بسیار خاص بود. ان‌شالله این کار دست‌مایه تحقیقات و کارهای بعدی باشد.

اسرا در میان رنج ها گنج آفریدند

وحید جلیلی معاون فرهنگی رسانه ملی نیز گفت: اسارت هم تراژدی و هم حماسه دارد و آقای ده‌نمکی به هر دو وجه توجه کرده است. از فقر و فحشا ساخته و آسیب ها و زشتی ها را انکار نکرده و در اخراجی ها و معراجی‌ها رنج و هزینه‌ها را دیده و به بحث معرفتی هم چشم نبسته است.

وی افزود: آزادگان ما از این جهت که در دل تهدید فرصت خلق کردند و در میان رنج ها گنج آفریدند ارزشمند هستند.

جلیلی گفت: ملت ما در دل این رنج ها توانست فرصت‌های تاریخی را خلق کرد که شاید این ویژگی را از فرهنگ عاشورایی خود داشت.

وی اظهار داشت: آقای ده‌نمکی هم تلاش کرده در این مجموعه بزرگ خط زینبی و روایت شیعی شناسی را دنبال کند که هنرمندان ما می‌توانند از آن سیراب شوند و بر خلاف کسانی که تلاش می کنند جامعه ایرانی و ارزش های آن از جمله دفاع مقدس را نبینند و این‌ها را انکار کنند، امروز سربلند است و نظام توانسته هدایای بزرگی را در عرصه‌های مختلف تحویل جامعه دهد و امید است این جریان ادامه پیدا کند.

مهدی رمضانی مدیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور هم گفت: با برگزاری این برنامه کتابخانه‌های مهم و اصلی کشور از این اثر بهره‌مند می‌شوند و کتاب‌ها در سکوهای انتشار در دسترس است و با قیمت اندکی در اختیار قرار دارد.

وی اظهار داشت: این جلسه علاوه بر معرفی کتاب، تجلیل از آقای ده‌نمکی در حوزه‌های مختلف فرهنگی و هنری است که بر روی هر کدام دست گذاشتند موفق بودند. این بضاعت حاصل شد که به اقدام‌ها، کارها و شخصیت ایشان در رسانه، کتاب و سینما و … بپردازیم. از کسانی که ما را یاری کردند تشکر می‌کنم‌. برخی موضوعات مخاطب خاص دارد و هر کسی توفیق حضور در این برنامه‌ها را ندارند. خیلی ها قرار بود بیایند و در دقیقه نود کنسل کردند و خیلی ها قرار بود نیایند اما حضور پیدا کردند. من وظیفه خودم را انجام دادم و هر چه آقای ده‌نمکی گفتند نشان از لطف ایشان دارد.

اسرا قهرمانان گمنام هستند

غلامعلی حداد عادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم گفت: انقلاب، جنگ و دفاع مقدس در حقیقت جامعه ما را تغییر داده است. جامعه امروز ایران جامعه قبل از انقلاب نیست‌. من ۳۳ سال قبل از انقلاب زندگی کردم و می‌توانم آن را لمس کنم‌. 

وی اظهار داشت: جامعه ما واقعا عوض شده است که یکی از نمونه های آن فراوانی واژه‌هایی است که قبل از انقلاب وجود نداشته است. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: این کاری که آقای ده‌نمکی کرده کار کوچکی نیست. کار سنگین، طولانی، مستمر و سختی بوده است.

حداد عادل گفت: در ما حس تاریخی ضعف است و نمی‌توانیم به موقع تاریخ نگاری و لوازم آن را فراهم کنیم. می‌خواستم در مورد پروین اعتصامی بنویسم اما یک مرجع اطلاعاتی کافی در این باره نداشتم. 

وی افزود: مقدمه و اسباب لازم برای تالیف تاریخ حقیقی فراهم نیست و انتشار اسناد به عنوان مقدمه برای یک کار واجب است و در انقلاب نسبت به این کار کوتاهی کرده‌ایم و با وجود کارهایی که شده اسناد انقلاب آنگونه که باید ثبت و ضبط نشده است. 

رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: بسیاری از رجال دوره قبل از انقلاب بودند که جرات انتشار خاطراتشان را نداشتند که بعد از انقلاب بسیاری از این خاطرات منتشر شده است. 

حدادعادل گفت: مخالفان انقلاب در ثبت وقایع انقلاب نسبت به انقلابیون پیش دستی کردند. حبیب لاجوردی تاریخ شفاهی پر کرد. ممکن است با محتوای آن مشکل داشته باشیم ولی کاری به موقع بود و ما دیر جنبیدیم. الان هم هر جا جلوی ضرر را بگیریم منفعت است. 

وی افزود: تاریخ را باید کسانی بنویسند که در صحنه بودند و مقام معظم رهبری هم چند بار این را تاکید کردند. 

حدادعادل به برخی تحریف‌های تاریخی اشاره کرد و اظهار داشت: پرویز ثابتی رسماً انکار می‌کند که در ساواک شکنجه انجام می‌شد. این چه دروغ بزرگی است؟ هنوز کسانی مانند عزت شاهی آثار شکنجه بر روی بدن‌هایشان است. اما آن وقت، ثابتی می‌گوید ما شکنجه نمی کردیم. 

وی گفت: یادداشت های علم در ۷ جلد منتشر شده و توصیه می کنم اگر کسانی نخوانده اند این مجلدات را بخوانید که اسناد موجود در آن، هیچ جای شک و شبهه ندارد که ضد انقلاب ترجیح می‌دهد در مقابل این مجلدات سکوت کند. 

حداد عادل گفت: همین دو سه ماه پیش گفتند از آقای آهنگران تقدیر شده که باید بشود و یک نفر به او گفته بود که تو بودی جوانان را به کشتن دادی. پس کار به این سادگی‌ها نیست. 

وی افزود: آزادگان در مقایسه با شهدا و رزمندگان مظلوم واقع شدند و کار آقای ده‌نمکی می‌تواند مقدمه‌ای باشد تا جایگاه آزادگان در جای اصلی خود قرار بگیرد. اسرا قهرمانان گمنام هستند و باید روی آن سرمایه‌گذاری ویژه کرد. 

حداد عادل گفت: خاطرات اسرا خیلی واقعی است. وقتی شما خاطرات اسرا را می‌خوانید مانند کتاب من زنده ام معصومه آباد و پایی که جا ماند تخیلی نیست و واقعیت دارد. این کتاب‌ها سازنده است چون واقعیت دارد. 

وی اظهار داشت: ممکن است در این مجموعه از نظر فنی و روشی اشکالاتی باشد و برخی اشکال بگیرند که قابل حل است. این ارزش دارد که تا صاحب اثر از بین نرفته حرف خود را ثبت و ضبط کند. این مجموعه ماده خام برای دیگر مجموعه‌هاست‌ . این صنعت بالادستی است. از این مجموعه انواع آثار فکری و فرهنگی درمی‌آید. 

رییس بنیاد سعدی تاکید کرد: کسانی که در یک اردوگاه چند سال با هم بودند اصطلاحاتی با هم داشتند که جمع آوری این‌ها برای زبان‌شناسان قابل استفاده است و زبان اسارت به این معناست. 

وی توصیه کرد صدا و سیما فرصتی را هم برای آزادگان و خانواده‌های آنان بگذارد و با آنها هم صحبت شود که قطعا سازنده است و شاید تاثیر آن هم کم نباشد.

رسانه سینمای خانگی_نخستین جشنواره ملی رادیویی صدای شهر به ایستگاه پایانی رسید

اختتامیه نخستین جشنواره ملی رادیویی صدای شهر با هدف شناسایی، معرفی و تجلیل از استعدادهای حوزه تولیدات رادیویی در اصفهان برگزار شد.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی_دفتر اصفهان، یوسف افشارنیا، مدیرکل صدا وسیمای مرکز اصفهان در اختتامیه نخستین جشنواره ملی صدای شهر اظهار داشت: اصفهان پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی و مهد آزادگان، مشاهیر، نام‌آوران و فرهیختگان به‌ویژه هنر در همه زمان‌ها است.

وی با بیان اینکه بیستم دی، سالروز آغاز هفتاد و پنجمین سال فعالیت رادیو اصفهان است، خاطرنشان کرد: تجربه رادیو اصفهان در عرصه اجتماعی و مدیریت شهری کم‌نظیر است و عمر صدا و سیمای شهر به همکاری مدیریت شهری و صدا و سیمای حدود ۱۵ سال است.

افشارنیا با بیان اینکه هدف از برگزاری این جشنواره گسترش فرهنگ شهروندی بین مردم و کمک به مدیریت شهری برای فواصل مختلف مدیریتی  بود ادامه‌داد: در دوره ششم مدیریت شهری در کنار فعالیت‌های عمرانی، به حوزه فرهنگ  توجه ویژه شده است، کمتر استانی را سراغ داریم که روزانه دو تا سه ساعت در صدا و سیما برنامه خاص فرهنگ شهروندی و مدیریت شهری داشته باشد.

مدیرکل صدا و سیمای مرکز اصفهان خاطرنشان کرد: این همکاری مشترک بین شهرداری و مجموعه صدا و سیما، الگوی موفقی بوده و امیدواریم جشنواره صدای شهر که دبیرخانه آن در اصفهان قرار دارد، آثار فاخرتری را برای دوره‌های بعدی دریافت کند.

ابراهیم شمشیری، مدیرکل صدای استان‌های سازمان صدا وسیما گفت: با توجه به اینکه اصفهان یکی از شهرهای بزرگ کشور و دارای ظرفیت‌های گردشگری است، امیدواریم این جشنواره در عرصه بین‌المللی دیده شود.

وی خاطرنشان کرد: صدای شهر تجربه و تعامل مناسبی است که بین شهرداری و صدا و سیما برای رفع مشکلات شهروندان، اطلاع‌رسانی و آگاهی شهروندان وجود دارد و می‌تواند یک الگو و تجربه خوب برای سایر استان‌ها باشد.

مدیرکل صدای استان‌های سازمان صدا و سیما ادامه داد: امیدواریم رادیو اصفهان به‌عنوان یک رسانه اثرگذار، صمیمی و گرم تعامل خود را به‌صورت مستمر داشته باشد و از این سرمایه بزرگ استفاده کند.

علی قاسم زاده، شهردار اصفهان در این مراسم گفت: جشنواره امروز یک انگیزه  است و در صورتی که این جشنواره نبود شاید این آثار تولید یا خلق نمی‌شد. اما آیا همه کسانی که خلق اثر می‌کنند، آثار ماندگاری دارند؟

وی اظهار داشت:  یکی از نقاط ضعف دانشکده‌های هنر این است که به فلسفه و عرفان بهای کافی نمی‌دهند، یک هنرمند باید هستی‌شناس، عارف و فیلسوف باشد تا بتواند آثار بزرگی را خلق کند.

شهردار اصفهان افزود: ارزش اثر هنری هر کس اگر تمام عناصر را داشته باشد، به اندازه دنیای تولیدکننده آن است و هر چه دنیای ما بزرگ‌تر باشد، احتمال خلق اثر بزرگ‌تر نیز بیشتر خواهد بود.

رسانه سینمای خانگی- در جلسات حجتیه چه می‌گذرد؟

امیرعباس کنعانی هرندی کارگردان مستند «مقدس‌نما» عنوان کرد که این مستند درباه انجمن حجتیه است و تقابل میان اسلام سیاسی و اسلام سکولار را به تصویر می‌کشد.

به گزارش سینمای خانگی، امیرعباس کنعانی هرندی کارگردان مستند «مقدس‌نما» از آثار راه‌یافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا، درباره این اثر توضیح داد: این مستند درباره تقابل میان اسلام سیاسی و اسلام سکولار است. این دو رویکرد در تفکر اسلامی را با یک پرداخت تاریخی، به تصویر درآورده‌ایم که این بازخوانی تاریخی، تاریخچه انجمن حجتیه از ابتدای تأسیس تا تعطیلی را دربر گرفت.

وی افزود: تقابل جریان انجمن حجتیه با جریان حضرت امام خمینی(ره) که نماد اسلام سیاسی در برابر اسلام سکولار بود را در این مستند مرور کردیم. دو فرقه اسلامی، در تقابل با پدیده ضددینی به نام بهائیت قرار گرفتند و در این مستند روایت کرده‌ایم که تقابل کدام یک از این دو گروه با تفکر بهائیت موفق بوده است.

این مستندساز در ادامه گفت: اینکه برخی معتقدند انجمن حجتیه هنوز هم در ایران فعال است، گزاره درستی است اما ما در این مستند ترجیح دادیم سراغ تاریخچه این انجمن برویم. روایت منسجم تصویری از تاریخچه انجمن در دست نبود و ما ترجیح دادیم ابتدا چنین روایتی را سامان دهیم و بعد در قسمت‌های بعدی مستند، سراغ فعالیت‌های فعلی و حتی نفوذ این انجمن در جوامع مذهبی برویم.

وی با اشاره به این گزاره که برخی انجمن حجتیه را در ادامه بهائیت دانسته‌اند هم توضیح داد: طبق پژوهش‌هایی که ما داشتیم، اینگونه نبود که این دو تفکر در امتداد یکدیگر باشند، اتفاقا این جریان با این تفکر شکل گرفت که معتقد به ضدیت بهائیت با دین بود و می‌خواست با مباحث تئوریک و برخورد تفکری با آنها مبارزه کند. از آنجایی که آن‌ها عنصر سیاست را در تفکرات خود مدنظر قرار نمی‌دادند، از جایی به بعد حواس‌شان نبود که اکثر کابینه در دولت محمدرضا شاه را افراد بهایی تشکیل می‌دادند! حتی انجمن حجتیه برای برقراری امنیت خود با همان ساواکی مذاکره می‌کرد که مسئولانش بهایی بودند. شاید به همین دلایل بود که مردم آن‌ها را در ادامه تفکر بهائیت قلمداد می‌کردند.

این مستندساز درباره فعالیت انجمن حجتیه در حوزه عضوگیری هم گفت: آن‌ها طبیعتا فرآیند محسوس عضوگیری ندارند اما جلسات خاصی دارند که از طریق آن عضوگیری هم می‌کنند. این جلسات در قالب تماس با یک تلفن گویا ترتیب داده می‌شود که هر هفته مکان جلسه را به تماس گیرندگان اعلام می‌کند. این فعالیت‌های پراکنده را دارند اما دیگر هسته مرکزی‌ای که به‌صورت محسوس فعالیت داشته باشد، ندارند.

وی درباره جالب‌ترین نکاتی که در فرآیند تحقیقات این مستند به آن رسیده است هم گفت: یکی از نکات جالب این بود که هیچ آرشیو تصویری‌ای چه در قالب عکس و چه در قالب فیلم از فعالیت‌های انجمن وجود نداشت. آن هم در شرایطی که در سال‌های قبل از انقلاب، این انجمن یکی از بزرگ‌ترین تشکل‌های مذهبی در ایران بود. برایم واقعا عجیب بود که چرا از چنین گروهی هیچ آرشیو تصویری‌ای در دسترس نیست. حتی فایل‌های صوتی محدودی هم از آن‌ها در دسترس بود. ما تنها توانستیم از مستندی که خود آن‌ها زمانی درباره خودشان ساخته بودند، برخی آرشیوهای تصویری را استخراج کنیم.

کنعانی با اشاره به برخی تلاش‌های خود برای ورود نامحسوس به جلسات مخفی انجمن حجتیه، توضیح داد: در این زمینه تلاش‌هایی داشته‌ام اما اینگونه نبود که شرایط مساعد باشد تا بتوانم فیلم و تصویری از این جلسات تهیه کنم. در این جلسات هم بیشتر ضد عرفان و فلسفه صحبت می‌کنند من هنوز موفق به حضور در جلسات خیلی خصوصی آن‌ها نشده‌ام اما در جلسات عام خود، بیشتر روی خط مشی ضدیت با عرفان و فلسفه تبلیغ می‌کنند.

کارگردان مستند «مقدس‌نما» در بخش دیگر درباره گردآوری منابع و گفت‌وگو با افراد مطلع هم گفت: برخی از افراد که حتی در این موضوع کتاب نوشته بودند، وقتی متوجه می‌شدند که موضوع مستند ما درباره انجمن حجتیه است، مدعی عدم‌تخصص می‌شدند و تن به مصاحبه نمی‌دادند! به خیلی از آقایان مراجعه کردیم تا بتوانیم مصاحبه داشته باشیم اما حاضر نمی‌شدند درباره این انجمن اعلام نظر کنند.

خروج از نسخه موبایل