رسانه سینمای خانگی- سینماگران در دیدار معاون رئیس جمهور چه گفتند؟

حامد بهداد در نشستی با معاون رئیس‌جمهور گفت: ما کارگر معدن نیستیم و هنرمندیم و رابطه نزدیک و تنگاتنگ با مردم داریم . خواهش می‌کنم این حرف ها را باور کنید که حقیقت دارد. ۲۵ سال است که بازیگرم و درباره بیمه و مالیات این حرف‌ها را همواره شنیده‌ام. این دنیا جهان زشتی است و ما هنرمندان و سینماگران باید در آن امید تولید کنیم. امید و همت را ما پخش می‌کنیم، باور کنید که در این صنف کوچک تنگدستی و نیازهای اساسی وجود دارد. به همت سازمان سینمایی کشور، نشست مشترک جمعی از سینماگران کشور با معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه برگزار شد.

به گزارش خانگی به نقل از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، نشست مشترک داود منظور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور و جمعی از تهیه کنندگان، کارگردانان، بازیگران سینما و نمایندگان صنوف سینمایی‌ شامگاه ۲۰ آذر ماه در محل ساختمان برنامه و بودجه برگزار شد.

پیگیری برای ارتقای بودجه سینما

در ابتدای این نشست، روح الله سهرابی، از مدیران سازمان سینمایی به عنوان مجری برنامه با اشاره به انگیزه و هدف سازمان سینمایی از طراحی و پیش‌بینی این گونه نشست‌های هم‌اندیشی و هم‌افزایی، عنوان کرد: این نشست، در ادامه سلسله نشست‌های سازمان سینمایی و آقای خزاعی با دستگاه‌ها و با ارگان‌های مختلف اجرایی کشور طی دو سال اخیر است که به نوعی در جهت ارتقای ظرفیت‌های بودجه‌ای سینما و تقویت بنیه اقتصادی تاثیرگذار بوده و آن را با شتاب بیشتری به سمت صنعتی شدن هدایت می‌کند. قطعا، این گفتگوها و همفکری‌ها، موجبات رشد و راتقای وضعیت سینمای ایران کمک خواهد کرد.

سینماگران موثرترین افراد در ارتقای فرهنگ و هنر

در ادامه، داود منظور معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه، ضمن خوشامدگویی به اصحاب هنر و فضیلت گفت: سینماگران موثرترین افراد در صنعت سینما و عاملی برای ارتقای فرهنگ و هنر ایران و اعتبار به شمار می آیند. امروز سینمای کشورمان به واسطه شما هنرمندان در دنیا حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و در جشنواره‌ها توانسته پرچم ایران را در جهان بالا نگه دارد. فرزندان ما در قاب تلویزیون و سینما از نزدیک با شما زندگی می‌کنند و با همه کسانی که در مقابل دوربین و یا در پشت آن فعال هستند ارتباط می‌گیرند.

وی افزود: هنر هفتم در زندگی امروز ما به یک ضرورت و لازمه‌ای برای ادامه حیات تبدیل شده است و همانگونه که نیازمند به خوراک و پوشاک هستیم، نیازمند هنرمندی‌های شما بزرگواران نیز، هستیم. هنرمندان امروز الگوی زندگی مردم یک جامعه محسوب می‌شوند که سبک زندگی را آموزش داده و به این جریان در طول زمان شکل می‌دهند و به یک نماد تبدیل می‌شوند.

منظور، مشکلات، دغدغه‌ها و نیازهای سینماگران را یکی از دغدغه‌های سازمان برنامه و بودجه و دولت دانست و عنوان کرد: طبیعی است شما توصیه‌های ارزشمندی دارید و ما تلاش داریم از طریق سازمان سینمایی از انتظارات شما آگاه و آن را در حد توان تامین کنیم. قطعا، انتظارات سینماگران در مقایسه با دیگر نیازمندی‌های کشور، انتظارات بالایی نیست و ما علاقه‌مندیم که این نیازها را بدانیم و پاسخگوی آنها باشیم.

وی اضافه کرد: برای اینکه سینمای کشور پا گیرد، باید به چند مولفه‌ اصلی توجه ویژه ای کنیم. در وهله اول حتما تربیت، پرورش و حمایت از جریان آموزشی هنر و هنرمند را باید در اولویت قرار دهیم. حتما باید تربیت‌های آموزشی‌مان را در دانشگاه‌ها و از طریق هنرکده‌ها به گونه‌ای تنظیم کنیم که دائما، مطمئن باشیم جریان رویش، رشد و نمو هنرمندان و نسل جدید ادامه‌دار است. اقدامات شما کاری امدادی است و فردا انتظار داریم دیگران آن را ادامه دهند. مطمئنم با کمک شما سینماگران نسل‌های بعدی به خوبی در راستای اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی تربیت می‌شوند و این جریان ادامه می‌یابد. البته خود هنرمندان هم باید با انگیزه بمانند و درخواست‌های آن ها تامین و مورد تکریم قرار گیرند.

وی اظهار کرد: جامعه باید بداند که هنرمند حرفه‌ای جذاب است. کسانی که می‌آیند هم به مردم خدمت می‌کنند هم حرفه‌ای شایسته خواهند داشت. این پیام‌های وظیفه مشترک ما و شماست که به جامعه مخابره کنیم. اطمینان دارم که سازمان سینمایی نیز، با برنامه‌ها و پیگیری‌ها می‌کوشد با ایجاد جذابیت‌ها، انگیزه را برای ورود افراد جدید به این حرفه به وجود آورد.

نیازمند تولید محتوای فاخر هستیم

ریاست سازمان برنامه و بودجه در راستای اهمیت محتوای فیلم‌ها اظهار کرد: ما در کشور نیازمند تولید محتوای فاخر هستیم تا پیام های خوبی برای زندگی بهتر به مردم منتقل شود.

وی خاطرنشان کرد: متاسفانه، بعضا مشاهده می‌کنیم برخی سریال‌ها و فیلم‌هایی پرمخاطبی تولید می‌شود که بی‌محتواست و شایسته و در شأن مردم و جامعه ما نیست. در این زمینه باید با محتوای مناسب سبک زندگی ایرانی _اسلامی را به خوبی آموزش داده و آثاری ارزشمند و متناسب با فرهنگ اسلامی به مردم عرضه کنیم. براین اساس ماموریت داریم گروه‌هایی را برای تبدیل بهترین محتوا به فیلم‌نامه به کار گرفته تا فیلم‌هایی مناسبی را تولید و عرضه کنیم.

وی افزود: بهره‌مندی از تکنولوژی و فناوری‌های به روز، یکی دیگر از لازمه‌های فیلمسازی است تا از تصویر و صوت به بهترین نحو استفاده شده و در اختیار فیلم‌ قرار گیرد. وظیفه سازمان سینمای و ما تسهیل در اختصاص تجهیزات به فیلم‌هاست چرا که بخش زیادی از اعمال هنر در فیلم ها به واسطه تجهیزات ممکن می‌شود. حتما موضوع فناوری جزو تکالیفی است که ما باید در دولت از آن حمایت کنیم.

منظور، با اشاره به موضوع تامین مالی و تقویت اقتصاد فیلم و سینما گفت: متاسفانه به دلایل زیادی فیلم و سینما آنگونه که انتظار می‌رود، به لحاظ مالی و اقتصادی بازده خوبی ندارد و تولیدکنندگان صرفا با جان و دل و علاقه شخصی خود در این عرصه فعالیت دارند و اگر انگیزه‌های درونی و فردی نباشد این حرفه را رها می‌کنند. ما به عنوان متولی مسئولیم تا فعالیت در این حرفه را به کاری جذاب، سودآور و اقتصادی تبدیل و تسهیلات لازم برای ساخت فیلم را با نرخ اقتصادی مناسب تامین کنیم.

وی بیان کرد: قیمت‌گذاری فیلم‌ها و تعرفه گذاری باید به اقتصادی شدن سینما کمک کند. بحث سالن‌های نمایش از دیگر اقدامات مهم است چرا که فیلم باید از سالن خوب و مناسب تماشا شود. بسیاری از فیلم‌های فاخر در نمایش خانگی جذابیت لازم را ندارد و فرقی هم نمی‌کند که از قاب تلویزیون دیده شود یا در پردیس ویژه‌ای که از همه افکت‌های صوتی و غیره برخوردار است. بنابراین لازم است در حوزه سالن‌های نمایش و پردیس‌ها بیشتر تلاش کنیم. متاسفانه تعداد سالن‌های ما محدود است و لازم است برای ساخت سالن‌ها و پردیس‌های بیشتر، همه ما تلاش کنیم تا در برنامه پنج ساله هفتم این مهم لحاظ شود. امروز پس از ۱۲۰ سال از عمر سینمای ایران این فرصت فراهم است تا با استفاده از تجارب گذشته، آینده سینمای ایران را به سمت سینمای حرفه‌ای‌تر، جهانی‌تر با مخاطبان منطقه‌ای و جهانی سوق دهیم. قطعا ما از این توانمندی و ظرفیت برخور داریم تا با کمک شما فضای اقتصادی شدن فیلم ها را با حمایت‌ها به گونه‌ای پیش ببریم که درخششی بیش از گذشته در منطقه داشته باشیم.

سینمای ایران بزرگ‌ترین سرمایه ملی ما است

در ادامه، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور با اظهار امیدواری از خروجی این گونه نشست‌ها و هم‌فکری ها برای کمک و حمایت از خانواده بزرگ سینمای ایران گفت: همه ما به نتایج این جلسه امیدواریم. از اهمیت و تاثیرگذاری سینما حرفی نمی‌زنم چرا که مدیران سازمان برنامه و بودجه، سینما را خوب می‌شناسند. رئیس سازمان برنامه و بودجه قبل از حضور در این سازمان ارتباطات خوبی با هنرمندان داشته‌اند و سینما را به خوبی می شناسند.

وی افزود: سینمای ایران یکی از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی است و در دنیا زبانزد و صاحب اعتبار است. سینمای ایران افتخارات زیادی در حوزه بین الملل داشته و جزو ۱۰ کشور مطرح دنیا هستیم. درست است که نحیف است و در سیاست گذاری‌ها مشکلات متعددی دارد اما از لحاظ تاثیرگذاری در مسائل داخلی و خارجی بسیار حائز اهمیت است. همه کشورها در جهان امروز به دنبال احیاء و تقویت صنعت سینمای خود هستند و برای آن هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری های هنگفتی را انجام می‌دهند.

خزاعی اظهار کرد: سینمای ما در دنیا از نیروی انسانی شاخصی برخوردار است و این از جمله بزرگترین سرمایه‌های ملی ماست. باید قدر تک تک این سرمایه ها و هنرمندان ملی را بدانیم و پاس بداریم. از اوایل انقلاب آثار درخشان و ماندگاری در عرصه های مختلف اعم از حوزه تاریخ انقلاب و دفاع مقدس، مقاومت، مسائل اجتماعی و حوزه های دینی توسط سینماگران این مرز و بوم تولید و در تاریخ سینمایی ایران ثبت و ضبط شده است.

کل بودجه سینمای کشور ۴۲۰ میلیارد تومان است

وی ادامه داد: لازم است دوستان بدانند کل بودجه سازمان سینمایی برای یکسال فعالیت، با ۶ موسسه و ادارات کل و دفاتر انجمن سینمای جوانان ایران در سراسر کشور ۴۲۰ میلیارد تومان و کل بودجه تولید با احتساب هزینه های جاری آن، ۲۰۰ میلیارد تومان است که با این بودجه برنامه‌ریزی‌ها و تولیدات سینمایی انجام می‌شود. هزینه تولید در بنیاد سینمایی فارابی ۱۰۰ میلیارد تومان است . این مبالغ در سازمان برنامه و بودجه مبالغ کم محسوب می‌شود اما واقعیت سینمای بزرگ ایران است. خانواده سینما با این مبالغ کم و با عشق و غرور و عزت ملی این افتخارات را در سینما آفریده‌اند.

رئیس سازمان سینمایی مباحث معیشتی و رفاهی خانواده سینما را مشکل اصلی معرفی کرد و گفت: در بخش معیشت با مباحث بیمه، مسکن و مالیات روبه رو هستیم و امیدواریم با کمک سازمان برنامه و بودجه به جمع بندی خوبی دست یابیم. در خصوص مشکلات بیمه با تامین اجتماعی جلساتی داشته‌ایم که بخشی از آن در حال برطرف شدن است . مسیر بازنشستگی سوابق بیمه‌ای پیشکسوتان نیاز به اصلاح دارد که باید از طریق اختصاص اعتبارات به سازمان تامین اجتماعی مشکل حل شود. در بحث مسکن پیگیر طرح مسکن ملی هستیم.

وی خاطرنشان کرد: در حوزه زیرساخت‌ها، در شورای عالی سینما مصوباتی داشته‌ایم که قطعا، تحقق آن ها به کمک ریاست سازمان برنامه و بودجه و اختصاص ردیف بودجه در سال ۱۴۰۳ نیاز دارد. امکانات و تجهیزات سینماها و لابراتورها و استودیو های سینمای ایران به دلایل مختلف باید نوسازی و به روز شوند. این طرح، مستلزم وام های ارزان قیمت است تا در اختیار سینماداران قرار گیرد. همچنین در حوزه زیرساخت، ساخت سالن سینما دغدغه جدی است . در زمان تحویل دولت جدید، ۵۷۰ سالن در کشور وجود داشته است و ۲۲۵ شهر بالای ۱۰۰ هزار جمعیت فاقد سالن سینما هستند و این مطالبه عمومی مردم است تا از شرایط تفریح ارزان قیمت سینما استفاده کنند. در طی این دو سال ۲۳۴ سالن در کشور افتتاح شده و قول داده‌ایم که تا پایان دولت سیزدهم این تعداد را به ۱۰۰۰ سالن در کشور رسانیم . امیدوارم با حمایت سازمان برنامه و بودجه و اختصاص وام به سینماگران ۲۰۰ الی ۳۰۰ سالن سینمای دیگر به چرخه نمایش کشور اضافه شوند.

متاسفانه منابع ارزی در سینمای ایران پیش بینی نشده است

خزاعی با اشاره به سرمایه‌گذاری کشورهای مختلف درحوزه بین الملل افزود: در حوزه بین الملل، همه کشورهای دنیا به سه طریق – صندوق ملی، صندوق بین المللی و صندوق‌های فرا منطقه‌ای در سینما سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در این صندوق ها، فاندهایی مشخص می شود یا بودجه های مشترکی وجود دارد که فیلمسازان می توانند با مراجعه از آن استفاده کنند. ما فاندی در آسیا، منطقه و کشور نداریم و منابع ارزی در سینمای ایران پیش بینی نشده است. ما زمانی می توانیم از تولیدات مشترک و اقتصاد بازار جهانی صحبت کنیم که این ظرفیت ها را بکار ببندیم. تولید مشترک می تواند زمینه ساز اقتصاد جهانی برای سینمای ایران باشد. در حال حاضر پیشنهادات خوبی از کشور چین ، پاکستان و هند و غیره داریم اما به دلیل مشکلات مالی اجازه و امکان ورود نداریم. بکارگیری ظرفیت‌ها در این حوزه‌ها، به انتقال فرهنگ، ترویج آرمان های انقلاب، تولید مشترک و اقتصاد بازار جهانی منجر می شود .

وی، راه‌اندازی استودیوی دیجیتال، اختصاص ۱۸۰ میلیارد تومان به تجهیزات و امکانات دفاتر سینمای جوانان، راه اندازی بنیاد ملی پویانمایی از دیگر مصوبات شورای عالی سینما برشمرد.

رئیس سازمان سینمایی در خصوص وضعیت معیشت سینماگران تاکید کرد: متاسفانه امروز وضعیت معیشت خانواده سینما خوب نیست، از ۶ هزار عضو خانه سینما ، ۱۸۰۰ تا ۲ هزار نفر دیگر هیچگونه فعالیت و درآمدی در سینما ندارند. ۲۰۰ مورد بیماری خاص در سینماگران وجود دارد که برخی دچار بیماری‌های صعب العلاج هستند که باید فکری جدی برای معیشت آنها صورت گیرد.

در ادامه این نشست، سینماگران در خواست‌ های خود را مطرح و درباره مشکلات سینمای ایران بحث و گفتگو کردند.

باید کل بودجه از طریق سازمان سینمایی توزیع شود

محسن علی اکبری تهیه کننده سینما گفت: امروز همه زندگی ما به دلار گره خورده است و کل بودجه سازمان سینمایی فقط صرف تولید دو تا سه فیلم می شود. از سوی دیگر تعدد دستگاه‌های موجود برای جذب بودجه سینمایی مشکل مضاعف سینماست. باید کل بودجه از طریق سازمان سینمایی توزیع شود تا بازخورد خوبی در بحث بودجه‌ای داشته باشیم.

درخواست بازگشت به لایحه بودجه ۱۴۰۱ در مبحث مالیات

منوچهر محمدی تهیه کننده سینما با بیان اینکه مجموعه‌ای از مسائل مالیاتی حوزه سینما که باعث نگرانی سینماگران شده به دولت قبل مربوط است. دوره‌ای که بودجه دولت برای ۱۴۰۰ تعیین و بحث مالیات مطرح شد. این مالیات نیاز به قوانینی مشخص دارد چرا که همیشه در کشور رو به افزایش است . ۶۰ درصد پول کشور از طریق اخذ مالیات تامین میشود در حالیکه باید درآمدی برای پرداخت آن وجود داشته باشد. درخواست ما بازگشت به لایحه بودجه ۱۴۰۱ است و با این رویکرد، تازه سینمای ایران می‌تواند ادامه حیات دهد.

غلامرضا موسوی تهیه‌کننده سینما ادامه داد: ما به عنوان سینماگران ایران به مردم سوبسید می‌دهیم چرا که به طور آزاد و بدون حمایت کامل دولت، فیلم تولید می‌کنیم، اما در بهای بلیط سینما کمترین افزایش را داشته‌ایم. سینمای ایران برای ما هزینه آزاد دارد. لازم است دراین زمینه انتظارات را هم دولت محقق کند.

سینما ارزان ترین تفریح سالم مردم

علی سرتیپی تهیه‌کننده و سینمادار خطاب به رئیس سازمان برنامه و بودجه عنوان کرد: آگاهی سینمایی شما برای ما امیدوارکننده است. من ۶۰ الی ۷۰ سالن سینما را در بخش خصوصی ساخته‌ام. امروز بهای بلیط سینما با پاپ کورن برابری دارد و قیمت بلیط با افزایش هزینه‌ها، همچنان ثابت مانده است. با توجه به وضع بد اقتصادی اما، استقبال از تفریحات ارزان نظیر سینما افزایش یافته است. خوشبختانه با کمک بخش خصوصی سالن های خوبی ساخته شده ولی مقوله تولید و سینما دیگر در سرمایه گذاری مقرون به صرفه نیست. هزینه سینماسازی بیشتر از سود آن است و تجهیزات دستگاه‌های آپارات و غیره هزینه بالایی دارد.

سینما بعد از رکورد اخیر دوباره سرپا شده است

ابوالحسن داوودی تهیه کننده و کارگردان سینما خاطرنشان کرد: :خوشحالم که با مسئولی متخصص در حوزه سینما در سازمان برنامه و بودجه حرف می‌زنیم. سینمای ایران ۱۲۵ سالگی خود را جشن می‌گیرد بنابراین، سابقه بالایی دارد. ما تخصص های مختلفی در عرصه سینما داریم که شناخت آن از جانب مسئولان، در تصمیمات دولتی و مجلس بسیار تاثیرگذار خواهد بود. ۳۳ صنف در سینما فعالیت دارند که در طی دوسال اخیر کمتر از ۷ درصد تهیه‌کنندگان و کارگردانان آن همچنان فعالند. این توقف در کار، در مالیات ها محاسبه نمی شود. سینما بعد از رکورد اخیر دوباره سرپا شده اما این موفقیت ها محدود است .درحوزه تولید نوع ارتباط سازمان سینمایی با سازمان برنامه و بودجه باید تعریف درستی داشته باشد. بخش فرهنگی و هنری نیاز به توجه در عرصه سوبسید دارد.

سینما مرکزمهم ایجادکننده اتحاد و انسجام ملی است

سیداحمد میرعلایی تهیه‌کننده سینما گفت: سینما یکی از مراکز مهم ایجادکننده اتحاد و انسجام ملی است و احساسات مشترک افراد را تجمیع می‌کند و جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد اما متولیان منابع و بودجه و قانون‌گذاران نسبت به این مهم بی توجه بودند در حالی که این موضوع در دنیا اهمیت بسیاری دارد. چرا ما نباید فیلم های خوبی برای عرضه رایگان به سایر کشورها داشته باشیم؟ لازم است تولید فیلم‌های با محتوا ریشه‌یابی و پشتیبانی درستی از آنها شود. در حال حاضر بودجه سینمای ایران خنده‌دار است و باید در آن تجدید نظر شود. سینما یعنی اقتصاد و باید برای ارزآوری آن برنامه ریزی شود.

چرا بدترین بودجه به سازمان سینمایی اختصاص می‌یابد؟

محمدرضا عرب کارگردان و تهیه‌کننده سینما افزود: دولت در کنار مردم دولت است. اگر گفتمان نداشته باشیم مردم دو قطبی خواهند شد. امروز ماهواره به خانواده‌ها رخنه کرده است. سازمان برنامه و بودجه یعنی مغز و روان مردم و ملت، چرا بدترین بودجه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی اختصاص می‌یابد. با این سقف نگاه بودجه‌ای سال آینده و سال های آینده سال سخت‌تر خواهد بود. سه مشکل سینماگران- مسکن، بیمه و بیکاری است که باید رسیدگی شود.

لزوم تخصیص به موقع بودجه سینما

ابراهیم اصغری تهیه‌کننده سینما عنوان کرد: بنده افتخار تولید فیلم هایی با بودجه دولتی داشته‌ام، این بودجه دولتی و کم، معمولا بسیار دیر تخصیص داده می‌شود و هزینه تولید در این فرایند زمانبر، افزایش می یابد که این امر به کیفیت فیلم‌ها لطمه می‌زند. اگر همین بودجه کم به موقع تخصیص داده شود، سینمای ایران رونق بیشتری می‌گیرد.

سیدضیا هاشمی تهیه کننده سینما عنوان کرد: اگر وعده های ریاست سازمان برنامه و بودجه محقق شود، قول می دهم سردیس ایشان را جلوی سازمان سینمایی نصب کنیم.

بودجه سازمان برای سینمایی شوخی است

علی اوجی بازیگر و تهیه کننده سینما گفت:۱۳ فیلم را در بخش خصوصی ساخته‌ام چون می دانستم اوضاع اقتصادی سینما خوب نیست. بودجه سازمان برای سینمایی که دستاورد انقلاب است شوخی است. به دلیل مشکلات اقتصادی در حال حاضر خصوصی سازی کم تر شده است. باید فرهنگ را جدی تر گرفت. فرهنگ شوخی نیست و نیاز به بازنگری جدی در بودجه سینما داریم.

علیرضا نجف زاده بازرس خانه سینما بیان کرد: رئیس سازمان سینمایی از جنس سینماست ولی این مشکلات درباره نیروی های انسانی است، ثروتی که کشورهای دیگر آن را ندارند و برای آن سرمایه‌گذاری می کنند و حتی این نیروی انسانی را وارد می کنند. ما فوتبال را حتی به عربستان باخته‌ایم و متاسفانه عمده پیگیری‌های ما درخصوص معیشت اعضای خانه سینماست.

سینمای ایران به گردن نظام و انقلاب خیلی حق دارد

جابر قاسمعلی فیلمنامه‌نویس افزود: سینمای ایران به گردن نظام و انقلاب خیلی حق دارد . تصویر زیبای برجای مانده از مردم در جنگ و انقلاب، از سینماست. تصاویر شاعرانه و زیبای فیلم های امثال مرحوم عباس کیارستمی در افکار جهانی از جامعه و مردم ما نقش بسته است. در کانون فیلمنامه نویسان از ۲۴۰ عضو، تنها ۴۰ نفر شاغل هستند و بقیه بیکارند.

بودجه سینما باعث خجالت است

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما تاکید کرد: متاسفانه در ایران که زیربنای همه ساختارها، اولویت‌های فرهنگی است، شنیدن بودجه حوزه فرهنگ و سینما جای تاسف و شرمندگی دارد. سینمایی که بزرگترین افتخارات را برای کشور ما کسب کرده، باید این بودجه را داشته باشد؟ قانونگذاران ما باید بدانند که در کنار سیستم نظامی، اجتماعی و اقتصادی که مهم است، فرهنگ و هنر اهمیت مضاعف دارد و با این بودجه‌ها سست‌ترین ستون را به آن اختصاص داده‌اندکه باعث خجالت است. لطفا به قانون گذاران ارزش سینمای فاخر ما را یادآوری کنید. روزی نیست که در خانه سینما با ابتدایی ترین مشکلات معیشتی سینماگران رو به رو نباشیم که بیش از ۹۰ درصد از آنها مشکلات جدی معیشتی است. این بیمه ناقص جوابگوی سیستم فرهنگی کشور نیست و شایسته آنها هم نیست. از همه کسانی که در سینما خدمت می‌کنند ممنونم و افتخار میکنم در سینمایی خدمت می‌کنم که مظلومانه با کمترین حمایت دولتی روزگار را می‌گذراند.

بیمه سینماگران در ضعیف ترین حالت ممکن است

سیدعلی حسینی مستندساز و عضو هیات مدیره خانه سینما اظهار کرد: ما عاشق کارمان هستیم و پای آن هلاک هم می شویم. بیمه سینماگران در ضعیف ترین حالت ممکن است. خوشحالم که ریاست سازمان سینمایی و تیمش اهل سینما هستند و مشکلات را می‌دانند و پیگر حل آن تا چنین سطحی هستند.

اقتصاد سینما ضعیف است و بودجه‌های ناچیز

فریبا کوثری بازیگر سینما افزود: بازیگران هم زیر فشار هستند و فیلمسازان به دنبال چهره‌های جدید می‌روند. از ما که گذشت اما بخش زیادی از آنها بیکارند و در وضعیت معیشتی بدی قرار دارند. دغدغه مشترک همه ما فقط سینما و فرهنگ است و در این راه یکدل هستیم. منابع و اقتصاد سینما ضعیف است و بودجه‌های ناچیز.

امیدوارم روزی در زمینه ارزآوری و سود در سینما حرف بزنیم

بهرام رادان بازیگر سینما عنوان کرد: ما به عنوان صنعت سینما باید فضای تبلیغات داشته باشیم در آن صورت بروکراسی آنقدر هم پیچیده نبود و شاید هم یک صفر به رقم درآمدی سینما بیشتر می شد و دغدغه‌ها کمتر بود. کشور ترکیه اشتراکات فرهنگی بسیاری با ما دارد و با کشورهای دیگر به صورت قراردادی ، فیلم تولید می‌کند و در بازار پیچیده‌ای فعالیت می‌کند. امیدوارم روزی در زمینه ارزآوری و سود در سینما حرف بزنیم . ترکیه در بسیاری از بخش‌هایی فیلمسازی همچون گریم ضعیف است ولی در تولید فیلم پیشرفت های زیادی داشته است.آرزو می‌کنم روزی مرفه بی درد به جای طعنه، آرزو باشد.

ما هنرمندان و سینماگران باید امید تولید کنیم

حامد بهداد بازیگر سینما گفت: شاید تعدد این گلایه‌ها حتی برای دقایقی ما را بی‌حس کند ولی از حساسیت بالایی برخوردار است. ما کارگر معدن نیستیم و هنرمندیم و رابطه نزدیک و تنگاتنگ با مردم داریم . خواهش می‌کنم این حرف ها را باور کنید که حقیقت دارد. ۲۵ سال است که بازیگرم و درباره بیمه و مالیات همان حرف‌ها را همواره شنیده‌ام. این دنیا جهان زشتی است و ما هنرمندان و سینماگران باید در آن امید تولید کنیم. امید و همت را ما پخش می‌کنیم، باور کنید که در این صنف کوچک این تنگدستی و نیازهای اساسی وجود دارد.

پیشگیری بهتر از درمان است

سیدجمال ساداتیان تهیه کننده سینما ادامه داد: پیشگیری بهتر از معالجه است. سینما مرکز گردشگری است اما با ارزان ترین قیمت فعال است. سینما کارکرد بسیاری دارد . ما ظرفیت تولید سالی ۴۰۰ ، ۵۰۰ فیلم را داریم که قرار نیست از آن خوب استفاده شود. باید با بسترسازی تولید، از این ظرفیت استفاده شود تا جایگاه سینما را ارتقا دهیم. ما چقدر باید سیاست خارجی فعالی داشته باشیم که با یک اثر زبانزد شویم؟ ما چقدر می توانستیم ظرفیت های نمایشی را افزایش دهیم؟ باید تبصره یا سرفصلی در لایحه بودجه فرهنگ و هنر برای فضاهای فرهنگی در نظر گرفته شود تا دستاوردهای خوبی در سال های بعد داشته باشیم.

بحث کیفیت محتوا و امکانات به روز لازمه سینماست

حبیب ایل بیگی معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی اظهار کرد: نکات دقیق و درستی مطرح شده است که بهبود آن آرزوی همه ماست ، بحث کیفیت محتوا و امکانات به روز، لازمه سینماست. به کمک ریاست سازمان بیش از ۲۷ سفر استانی انجام شده و با سینماگران استانی دیدار داشته‌ایم . بسیاری از مسائل شما با آنها مشترک است با این تفاوت که در این استان‌ها سینمایی وجود ندارد . همه در شهرها و مراکز پرجمعیت سرمایه‌گذاری می‌کنند ولی نقش دولت باید پوشش بیشتر در شهرهای دیگر باشد تا عدالت رعایت شود. مطالبه‌گری حق همه شماهاست. در بحث حمایت از تولید، فیلمسازان استانی چشمشان به مراکز حمایتی است و از ساخت فیلم محروم هستند .

حمید بهمنی کارگردان سینما خاطرنشان کرد: مقام معظم رهبری در دیداری با هنرمندان فرمودند: ما پول خوب داریم و افراد متخصص بسیاری داریم اما دستشان در دست هم نیست. این مشکل در مسیر مدیران و متولیان حوزه‌های برنامه و بودجه و حوزه فرهنگ و سینما است که نیاز به همراهی است و به این جلسه می توان امید بست‌.

ما هم باید در ردیف بودجه سیستم دفاعی قرار گیریم

محمدحسین لطیفی کارگردان سینما گفت: هنرمندان سینما ثابت کرده‌اند عاشقند که هنوز کار می‌کنند ولی هر سال مشکلاتشان در حال افزایش است. راهکار هم این است که اگر در جنگ نرم ، وظیفه فرهنگ بر گردن ماست ما هم باید در ردیف بودجه سیستم دفاعی قرار گیریم، چرا در مجلس دنبال راهکار نیستیم؟ قطعا لازم است از دیگر ردیف بودجه‌ها تامین مالی شویم.

دولت در همه کشورها در کنار سینماست

اصغر فارسی معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان افزود: حداقل به عنوان مسئول دولتی از مشکلات این عزیزان در برنامه و بودجه مطلع هستم . نقش سینما در تربیت آیندگان جامعه را نمی‌شود نادیده گرفت. در بحث سینما در عرصه بین‌الملل، دولت در همه کشورها در کنار سینماست و سینماگران در پیشبرد اهداف و سیاست ها همراه دولت هستند. اگر ما از فرهنگ خود دفاع نکنیم، به یغما برده می شود همانند شاعران و هنرمندان ما که موضوع فیلم سازی کشورهای دیگر شده است. در شرایطی که معمولا تولید فیلم در سه ماهه اول صورت می‌گیرد. ما برای تداوم تولید در سازمان سینمایی وام گرفته‌ایم.

در ادامه نکات اهالی سینما، داود منظور رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور گفت: از توضیحات صریح همه سینماگران حاضر در این نشست تشکر می‌کنم ،ممکن است همه این نکات مستقیما در سازمان برنامه بودجه تعریف نشود اما به عنوان عضوی از دولت از حقوق دوستان دفاع خواهم کرد.

وی ادامه داد: در این موقعیت که عمر خدمت ما دو سال است، سعی می کنیم میزبان خوبی برای شما باشیم. آنچه در سینما و فرهنگ می بینیم با وجود مشکلات فقط کار دل است. موضوع بهای بلیط سینما، در سازمان سینمایی بررسی و تدابیر سنجیده می‌شود. تعرفه های شارژ در مجتمع های تجاری اعداد بالایی است. ما در برنامه قانون هفتم حکمی را تصویب کرده‌ایم که به زودی ابلاغ می‌شود .در این حکم هزینه‌های انشعابات و مصرف آب و برق و گاز در مراکز فرهنگی و هنری و غیره براساس تعرفه‌های فرهنگی است . این بدان معناست که تقریبا رایگان و یا با رقم پایینی محاسبه می شود و امیدواریم با ابلاغ این قانونی گشایشی اتفاق خواهد افتاد.

رئیس سازمان برنامه و بودجه اظهار کرد: در خصوص مشکل تسهیلات ما می توانیم در شورای پول و اعتبار، خطی اعتباری برای هنرمندان تعریف کنیم و جزو اختیارات ماست و قابل تصویب در قالب نرخ سود ترجیحی است و باید هزینه یکسال آن محاسبه شود تا در مصوبه‌ای از شورای پول و اعتبار دریافت کنیم. همچنین در قالب برنامه، مجوز دیگری داریم که براساس آن کسانی که در ساخت، تکمیل و تجهیز، توسعه اماکن فرهنگی و هنری و ورزشی سرمایه گذاری می کنند، را به عنوان هزینه قابل قبول مالیات می‌پذیریم که این ابتکاری جدیدی است.

وی عنوان کرد: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای حمایت از اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه نسبت به پوشش بیمه تامین اجتماعی اعم از تبعات درمانی و بازنشستگی باید اقدام کنند. بنابراین این تکلیف بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گذاشته شده تا هنرمندان با پوشش بیمه‌ای تامین اجتماعی، درمانی و بازنشستگی حمایت شوند.

منظور گفت: یکی ‌دیگر از موارد پیش بینی شده در قانون، هدف گذاری در ارتباط با حمایت از تولید فیلم های فاخر است که هر سال ۲۰ فیلم فاخر سینمایی در موضوعات‌ تاریخی، سبک زندگی اسلامی، دفاع مقدس و غیره ساخته شود و امیدواریم با کمک و پیگیری رئیس سازمان سینمایی، بودجه این بخش برای سال آینده تعریف شود. باید مقدمات و هزینه آن محاسبه شود تا شاهد تولیدات خوب و فاخر باشیم. همچنین یکی از هدف گذاری‌های ما حمایت از ۷ هزار و ۳۰۰ ساعت تولید پویانمایی ویژه کودک و نوجوان است.

در کنار اقتدار نظامی به اقتدار فرهنگی نیاز داریم

وی بیان کرد: من هم در موضوع حمایت از تولید، از عدد ردیف بودجه تعجب کرده‌ام که عملا کاری نمیشود کرد و در این راستا مذاکره خواهیم کرد تا تحولی در تقویت بودجه حمایتی در حوزه فیلم صورت گیرد. ما در کنار اقتدار نظامی به اقتدار فرهنگی نیاز داریم که شما در جبهه فرهنگی هستید.

رئیس سازمان برنامه و بودجه تاکید کرد: موضوع فیلم‌نامه بسیار جدی است و اساس فیلم است. تدوین فیلم نامه به مطالعات جامع و حمایت نیاز دارد و ما حتما باید از آن حمایت کنیم .

منظور افزود: تخصیص اعتبارات را با توجه به اولویت ها در ابتدای سال مشخص کنید و به روزهای پایان سال موکول نکنید. موضوع مالیات را در اصلاحات مجلس حتما دنبال می‌کنیم.در خصوص بیمه به طور مشخص موارد مطرح شود تا در تامین اجتماعی پیگیری شود.

وی ادامه داد: در بحث فیلم‌های مشترک در خارج از کشور و صادرات فیلم و ارزآوری مبحث درستی است و باید کاری کنیم که کسب و کارمان رونق گیرد. بازارهای منطقه‌ای و بین المللی خوبی برای فیلم های ما وجود دارد و حتما رایزنان فرهنگی ما و وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامی باید روی این مباحث کار کنند تا از فروش فیلم‌ها به درآمد ارزی برسیم. ما در این زمینه نیز آماده همکاری هستیم و باید طرف‌های دولت از جمله وزارت امور خارجه را درگیر این موضوع کنیم تا درآمدزایی در این صنعت آغاز و رونق گیرد.

رئیس سازمان برنامه و بودجه یادآور شد: هنر فیلمسازی ما نیاز به یارانه ندارد و اگر حمایت‌های به موقع صورت گیرد خود فیلم صنعت پر رونقی خواهد بود. ما با افتخار علاقه مند به حمایت هستیم. اهالی فرهنگ و هنر نیاز به احترام دارند که یکی از الزامات کار ماست و آمادگی داریم هر کمکی لازم است انجام شود. در موضوع فیلم‌های ناب و ویژه نیز اماده هرگونه کمک هستیم و از فیلمنامه‌ها حمایت می‌کنیم .

وی گفت: در حوزه ساخت فیلم از چهره‌ها ، نام آوران ، شعرا، ارزش های انقلابی و دینی و غیره حاضر به حمایت هستیم و از حماسه‌هایی چون غزه حمایت خود را برای تولیدات سینمایی اعلام می‌کنیم.امیدوارم همه موارد با کمک هم مرتفع شود و شاهد بهبود شرایط باشیم .

محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی در پایان گفت‌: ما همه موارد مطرح شده را در سازمان‌سینمایی پیگیری می‌کنیم و امیدواریم بتوانم به زودی در حوزه معیشت خبرهای خوبی را اعلام کنیم و مشکلات حوزه مسکن، بیمه و مالیات را تاحدی بهبود بخشیم.

این نشست با جمعی از سینماگران کشور از جمله: فریبا کوثری، بهرام رادان، حامد بهداد، محسن علی اکبری، احمد مرادپور، منوچهر محمدی، غلامرضا موسوی، علی سرتیپی، ابوالحسن داودی، احمد میرعلایی، محمدرضا عرب، حبیب اسماعیلی، رسول صدرعاملی، ابراهیم اصغری، سیدضیا هاشمی، علی اوجی، جابر قاسمعلی، علی دهکردی، سیدعلی حسینی، حمید بهمنی، محمدحسین لطیفی سیدجمال ساداتیان، اصغر فارسی، حبیب ایل بیگی، قادر آشنا، علیرضا نجف زاده، مسعود امینی تیرانی، روح الله سهرابی، یزدان عشیری، علیرضا اسماعیلی و … و تعدادی از معاونین و مدیران سازمان برنامه و بودجه برگزار شد.

رسانه سینمای خانگی- وزیر درگذشت پروانه معصومی را تسلیت گفت

 وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار پیامی به مناسبت درگذشت پروانه معصومی هنرمند پیشکسوت کشورمان نوشت: این هنرمند همواره در عرصه‌های مختلف هنری و در جبهه انقلاب نقش‌آفرینی‌های به یاد ماندنی داشت.

به گزارش سینمای خانگی از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در متن پیام محمدمهدی اسماعیلی به مناسبت درگذشت پروانه معصومی هنرمند پیشکسوت آمده است: درگذشت بانوی هنرمند کشورمان سرکار خانم پروانه معصومی که همواره در فعالیت‍‌های هنری خود به‌ ویژه در آثار دینی و قرآنی آثار به یادماندنی از خود به جای گذاشته‌اند، موجب تاسف و تالم شد.

خانم پروانه معصومی از بانوان هنرمند و پیشکسوت کشورمان بودند که همواره در عرصه‌های مختلف هنری و همچنین در جبهه انقلاب نقش‌آفرینی‌های به یاد ماندنی داشتند.

آثاری از جمله «گل‌های داودی»، «جهیزیه‌ای برای رباب»، «شکوه زندگی» و «یوسف پیامبر» از جمله آثاری است که مرحومه پروانه معصومی در آن نقش آفرینی کردند.

نقش‌آفرینی در برخی از سریال‌های تلویزیونی این بانوی فقیده از جمله نقش «مادر» در سریال «پلیس جوان» همچنان در ذهن اکثریت ایرانی‌ها مانده و در این سریال با هنرمندی خانم معصومی، جایگاه و حضور مادر در حل مشکلات جوانان به خوبی به تصویر کشیده شد.

اینجانب درگذشت این بانوی هنرمند و پیشکسوت کشورمان را به خانواده و بازماندگان و همچنین جامعه سینمایی ایران اسلامی تسلیت گفته و امیدوارم با حضرت فاطمه زهرا (س) که این روزها در ایام شهادت این بانوی بزرگ قرار داریم، محشور باشند.»

نیم قرن حضور تاثیرگذار خانم معصومی در سینما و تلویزیون خاطرات ارزشمندی را از ایشان در اذهان به ثبت رساند

مجید زین العابدین مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی نیز در پی درگذشت پروانه معصومی بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون کشورمان، پیام تسلیتی منتشر کرد که متن پیام بدین شرح است:

«همه به سوی او بازمی‌گردیم

سینما و عرصه تولیدات نمایشی، یکی از هنرمندان نجیب و شریف خود را از دست داد.

ضایعه فقدان بانوی هنرمند سینما و تلویزیون ایران، مرحومه مغفوره سرکار خانم پروانه معصومی موجب تأثر و تألم خاطر عمیق شد. نیم قرن حضور تأثیرگذار ایشان در عرصه بازیگری و ایفای نقش‌های ماندگار، تصاویر و خاطرات ارزشمندی را از وی در حافظه علاقمندان و سینما دوستان ثبت کرد. پایبندی به سبک زندگی ایرانی- اسلامی و توجه به ارزش‌های دینی و اصول اخلاقی از جمله خصوصیات شاخص رفتاری خانم معصومی بود.

درگذشت این بانوی هنرمند را به جامعه محترم سینمایی و همچنین همه علاقمندان آثار سرکار خانم معصومی تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند بزرگ برای زندگی ابدی ایشان مغفرت و رحمت واسعه مسئلت دارم.»

پروانه معصومی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران که فعالیت خود را از سال ۱۳۵۰ در سینما آغاز کرده و در فیلم‌ها و سریال‌های مطرحی از جمله گل‌های داودی، ناخدا خورشید، جهیزیه‌ای برای رباب، شکوه زندگی، کوچک جنگلی، امام علی (ع)، مسافر ری و یوسف پیامبر به ایفای نقش پرداخته بود، ششم آذرماه در بیمارستانی در شهر رشت به دلیل عفونت ریوی دار فانی را وداع گفت.

پیکر این بانوی هنرمند امروز- هفتم آذرماه- پس از غسل در باغ رضوان شهر رشت، از محل مجتمع خاتم الانبیا(ع) تا میدان شهرداری تشییع شده و پس از آن برای انجام مراسم تدفین به تهران منتقل خواهد شد. طبق وصیت مرحوم معصومی پیکر وی چهارشنبه- هشتم آذرماه- قرار است پس از تشییع در آرامگاه خانوادگیش در امامزاده ابوطالب (ع) فرحزاد در کنار مزار پدر، مادر و همسرش به خاک سپرده شود.

مرحوم معصومی ۷۹ سال سن داشت و به مدت ۲۰ سال در روستای چمن شهرستان صومعه‌سرا ساکن بود.

رسانه سینمای خانگی- بازنشر یک گفت‌وگوی بلند با پروانه معصومی

پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلی‌ها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهت‌زده کرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سال‌ها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گل‌های داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیه‌ای برای رباب» گرفت.  

معصومی تحصیلات خود را در رشته زبان‌های خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بی‌تا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.

آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شب‌ها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.

نقش‌های معصومی در فیلم‌های قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آن‌ها جایگاه ویژه‌ای در فیلم‌های روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.

این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلم‌ها و خاطرات خود سخن گفت.

با درگذشت پروانه معصومی (سه‌شنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر می‌شود.

شروع بازیگری با «بی‌تا»

اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستی‌شان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بی‌تا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمی‌کشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفه‌ای نبودم و سینما را نمی‌شناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمی‌آیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلم‌های آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدم‌های تحصیل‌کرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامه‌هایشان دیده بودم.

«رگبار»

شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده‌ام و دوره‌ای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمی‌کرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمی‌دیدم.

می‌دانستم بازیگر شدنم با مخالفت‌های وحشتناک خانواده‌ام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمی‌شناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، ‌ آقای بیضایی گفتند چقدر می‌گیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید می‌دونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین می‌گیرد و بازی می‌کند. گفتم: من اینقدر می‌گیرم و بازی می‌کنم، اگر هم نمی‌خواهید بازی نمی‌کنم. گفتند: با یک سکانس شروع می‌کنیم که اگر قبول شدید پول را به شما می‌دهیم و با سکانس فوق‌العاده مشکلی شروع کردند. صحنه‌ای که عاطفه وارد مدرسه می‌شود و آقای حکمتی را جای مدیر می‌گیرد و شروع می‌کند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را می‌دهیم.

«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بی‌ریایی داشت و می‌توانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوق‌العاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوق‌العاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنی‌زاده در نقش مقابلم بود. آقای فنی‌زاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار می‌کردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمی‌گرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنمایی‌شان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنواره‌های داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپ‌های تحصیل کرده به آنجا می‌رفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلم‌هایم بیشتر دوست دارم.

گویندگی در «شهر قصه»

در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را می‌ساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع ‌به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند می‌خواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار ساده‌ای بود و زیبایی‌اش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.

«غریبه و مه»

این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمی‌کردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا می‌کند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی می‌کنم چون به هیچ وجه دلم نمی‌خواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو می‌رفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم می‌تواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.

«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم می‌دیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج می‌شوند و فکر می‌کردم ایرانی‌های مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی مانده‌اند و خارجی‌ها رفته‌اند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگی‌ها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش می‌داد و خیلی دلم می‌خواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام می‌شود همه من را نشان می‌دهند و خوشم نمی‌آید. گفت خب من می‌گویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آن‌ها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم می‌خواست به آن‌ها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمی‌روید، اما اگر اینکار را می کردم آن‌ها مرا می‌شناختند، پس تا آخر با فحش‌های آن‌ها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاع‌زاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوان‌تر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علی‌رغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.

روایتی از حضور در تئاتر

نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر می‌کنند یک نفر از سینما به جمع‌شان اضافه شده و می‌خواهد جای آن‌ها را بگیرد.

«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی

بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت می‌خواست برخلاف فیلم‌های قبلی‌اش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که می‌خواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی می‌کرد چون توانایی‌اش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کرده‌ام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشته‌اش می‌گردد و می‌خواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.

بعد از انقلاب اسلامی

بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوق‌العاده بدی با قصه فوق‌العاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسنده‌های خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی می‌کردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب می‌دانم، تا قبل از آن زن‌ها به عنوان یک مشت سیاهی که می‌روند و می‌آیند در فیلم‌ها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.

«گل‌های داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن

وقتی فیلمنامه «گل‌های داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر می‌شد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهره‌ام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی می‌توانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنه‌ای بود که باید به زندان می‌رفتم و خبر مرگ شوهرم را می‌شنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ می‌کشد و خودش را به زمین می‌اندازد و توی سرش می‌زند و کارهایی می‌کند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچه‌اش را بی‌سر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمی‌خورد. گفتم این جوری نمی‌توانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمی‌شناختم.

آقای صدرعاملی گفت، شما چطور می‌بینید؟ گفتم من این زن را می‌بینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولی‌وار است که به این زن نمی‌خورد. گفتم، آن چیزی که شما می‌خواهید بازی کردنش برای من خیلی راحت‌تر از چیزی است که خودم می‌گویم اما آنچه که می‌خواهید با من ارتباط برقرار نمی‌کند. البته ایشان نمی‌دانستند من قبلا در همان جا چنین صحنه‌ای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف می‌کرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیه‌هایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب می‌کرد که حرف‌هایش را گوش می‌کرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمی‌توانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج می‌کنیم نمی‌آید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکت‌ها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچه‌هایش همراهش بودند هیچ جوری نمی‌خواست خودش را بشکند. آن صحنه «گل‌های داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا برده‌ایم.

نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که می‌توانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس می‌کنم که این درست‌تر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درست‌تر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت می‌کنند و همان نوشته‌های خودشان را می‌خواهند گفتند دو برداشت می‌گیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی می‌گویند و یکی آنکه شما می‌گویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را می‌گیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملک‌زاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی می‌گوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین می‌آید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب می‌شود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمی‌توانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را می‌شنیدم که می‌گفت از دست نده خانم معصومی ‌دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من می‌آمد از در بیرون می‌رفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق می‌افتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردم‌پسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دوره‌ای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق می‌گرفت.

ماجرای سیمرغ جشنواره فجر

گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدت‌ها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کرده‌اند که به خاطر اینکه باید با چادر می‌رفتم و جایزه را می‌گرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.

«آشیانه مهر»

این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست می‌دهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبله‌اش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنه‌هایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر می‌دانستم همچون اتفاقی می‌افتد هرگز این فیلم را نمی‌ساختم.

«ناخدا خورشید»

با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار می‌کردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که می‌خواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی می‌کنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار می‌کنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیه‌کننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمی‌دهم اما من دلم می‌خواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیه‌کننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمت‌های زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانع‌کننده‌ای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.

دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر

من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، ‌«خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلم‌هایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلم‌های «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.

«ناصرالدین شاه آکتور سینما»  

در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی می‌کردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع‌ به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلم‌شان یک نوع حق‌شناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برف‌ها را روی سر من می‌ریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همین‌جور نگه داشته بودم و واقعا نمی‌دانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام می‌دادند و با اینکه صحنه‌های من در یک روز به پایان رسید اما فوق‌العاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی می‌دادند و فی‌البداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.

دوران کم‌کاری

در مقطعی پیشنهاداتی که به من می‌شد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجع‌به نقش‌های قالی بود و فیلم دیگر راجع‌ به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام می‌دهد. دو بار که نمی‌شود. دلم می‌خواهد وقتی نقش را بازی می‌کنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم می‌آید. دوست ندارم در فیلم‌ها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.

سریال «امام علی‌(ع)» و اشک‌هایی که از درد و سوز دل ریخته می‌شد

آقای میرباقری برای نقش زن مالک‌اشتر در سریال امام علی‌(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاه‌هایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچ‌دار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل می‌کردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که می‌گفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شب‌ها با ماساژ کمک می‌کردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.

به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گل‌های داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکس‌العملی نشان نمی‌دهد اما فکر می‌کنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزه‌ها را می‌کند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمی‌توانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین می‌کنی. گفت اما با این پا نمی‌توانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا می‌توانم بدوم. می‌توانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که می‌ریختم از دردی بود که می‌کشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همین‌طوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان می‌خواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی می‌کردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا می‌دیدند از سریال امام علی (ع) نام می‌بردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش می‌شد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.

«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید

مدت‌ها بود که در سینما کار نمی‌کردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمی‌شد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگری‌نسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال می‌شناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصه‌اش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون می‌دانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلان‌ها و سکانس‌های این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگری‌نسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی می‌ریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟

«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوان‌بندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف می‌شد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت می‌کردیم اگر چیزی درست بود تصحیح می‌کرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دست‌اندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان می‌بینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمت‌ها از ۴۵ دقیقه‌ به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمت‌ها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنه‌هایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیده‌ای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول می‌آیم و جای کار بازیگری را می‌سنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آن‌ها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع می‌شد مردم می‌گفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگی‌ام به من می‌گفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام می‌شود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگ‌تر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمی‌گردد به تهیه‌کننده که حیف‌شان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آن‌ها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریایی‌ها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.

مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضی‌شان را بداند

مرحوم فتحی اولین کار سینمایی‌شان «تحفه‌ها» بود که نقش پدر من را بازی می‌کردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازی‌شان را ستایش می‌کردم و معتقدم هر نقشی را که بازی می‌کردند یک تازگی به آن نقش می‌دادند و این شاید به دلیل آن چشم‌های فوق‌العاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشم‌های آقای فتحی که همه چیز را می‌توانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی می‌کردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفه‌ها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ می‌گذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت می‌کردم تا اینکه بعد از مدت‌ها سر سریال «دریایی‌ها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جمله‌ها یادشان نمی‌ماند اما هیچ چیزی از مریضی‌شان نمی‌گفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند.

 ناصر تقوایی

بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاری‌شان را تشکیل می‌دهند می‌بینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگ‌ها را هم باید به زبان ارمنی می‌گفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی می‌گفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار می‌دانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.

آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)

سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوری‌زاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی می‌کنم. در دوره‌ای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ می‌کند و پسرش می‌میرد، در دوره‌ای هم با اسطوره‌هایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوری‌زاد هم به خوبی بازی را می‌فهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴) 

بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب

ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زن‌ها چه می‌خواسته و اصلا نمی‌توانیم بگوییم که این‌ها بازیگران بدی بوده‌اند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر می‌کردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم می‌توانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی می‌کردند. آن زمان آن چیزها را می‌خواست، کمااینکه الان مردم آن را نمی‌توانند بپذیرند. من شنیده‌ بودم فیلم‌هایی که کار نمی‌کرده رقص و آواز وسطش می‌گذاشتند و فیلم فروش می‌کرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.

وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰

متاسفانه فیلم‌های الان یا گیشه‌ای هستند یا جشنواره‌ای، من نمی‌دانم چرا الان به اینجا رسیده‌ایم. خیلی از فیلم‌های شبیه به هم ساخته می‌شوند و فقط اسم و بازیگر عوض می‌شوند. نمی‌دانم هزینه سرسام‌آور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیده‌ایم یا چیز دیگر. الان همه هدف‌ها رفته به آنجایی که همه دوان‌دوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنواره‌ها راه افتاده‌اند. فیلمی ساخته می‌شود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را می‌بینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمی‌کند. ایشان فکر نمی‌کنم فیلمشان را برای جشنواره ساخته‌اند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنواره‌ای رفت و جایزه‌ای گرفت یا نه هیچ کدام این‌ها را نمی‌دانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کرده‌ایم و خلاء‌هایی است که باید پر شود.

نیکی کریمی

ما در سال‌های اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوق‌العاده خوبی هستند و به آنجا رسیده‌اند که چهره‌ برایشان مهم نیست. من نمی‌گویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمی‌بینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمی‌بینید و بازی خوبش را می‌بینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازی‌های خوبی از ایشان دیده‌ام.

زندگی در روستا

من در یکی از روستاهای صومعه‌سرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی می‌کنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی می‌کردم هیچ کس نمی‌دانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژه‌های فیلمسازی است. بچه‌های سر پل فیلمی است که هر روز آن را می‌بینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچه‌هایی که مدرسه‌شان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز می‌بینم و خسته نمی‌شوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنواره‌ای هم نمی‌رود. هشت، نه سال است که با این بچه‌ها زندگی می‌کنم و از بودن با آن‌ها لذت می‌برم.

«عاشقی» و تجربه کارگردانی

مستند را همیشه دوست داشته‌ام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بی‌جان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تخت‌سلیمان است و بیشتر به نظریات و جهان‌بینی این فرد راجع‌ به تخت سلیمان می‌پردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوام‌پور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به‌ آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.

«سفر به شوشتر»

 آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشت‌ماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلی‌ام داشته‌ام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقش‌هایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. می‌توانم بگویم بعد ار مدت‌ها نقش فوق‌العاده خاصی در سینما بازی کردم.

«چشمان پدر»

این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیه‌کنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی می‌پردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهه‌های جنگ رفتند و عده‌ای از آن‌ها شهید شده‌اند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفته‌اند. الان سال‌ها از جنگ می‌گذرد و عده‌ای از این جانبازان تشکیل خانواده داده‌اند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمی‌دانند اما شاهدان این جنگ در این خانواده‌ها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان می‌کنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آن‌ها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژه‌ای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حق‌شناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچه‌ای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.

جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی

– وقتی در فیلمی کار می‌کنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمی‌روم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.

-در فیلم‌های ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.

– با توجه به فرم چهره‌ام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.

– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم می‌شود که غیر از این رخ دهد.

-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی می‌کند.

– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمی‌کنند.

– خودم را در آن حد نمی‌دانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.

– جوانان ما جوانی نمی‌کنند و جوانی‌شان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.

– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصه‌اش خیلی موثر بودم این فیلم می‌توانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.

– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنی‌اعتماد بود و من هم اولین تجربه‌ام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر می‌تواند راحت باشد.

– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.

– یک بازیگر خیلی زحمت می‌کشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوق‌العاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.

رسانه سینمای خانگی- این یک جشنواره حقیقی است

جایزه شهید آوینی سال‌هاست به یکی از مهمترین بخش‌های جشنواره فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» تبدیل شده است. جایزه‌ای که مسیری طولانی را تا به اینجا و رسیدن به هفدهمین دوره پشت سرگذاشته است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جایزه شهید آوینی یکی از بخش‌های مهم و در حال حاضر با سابقه جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت است. جایزه‌ای که به نام شهید مرتضی آوینی نام‌گذاری شده و هر سال سه تندیس طلایی، نقره‌ای و برنزی را به مستندهای منتخب ارائه می‌کند. جایزه‌ای که به مستندهای برگزیده توسط گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت و با انتخاب هیات داوران مجزای این بخش اهدا می‌شود.

جایزه شهید آوینی ویژه‌ نمایش و تقدیر از فیلم‌های مستند منتخب با موضوع مقاومت، دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، مطالبه‌گری و روشنگری است که امسال هم در هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» برگزار خواهد شد.

در این گزارش مروری به تاریخچه این جایزه و قرار گرفتن آن به عنوان بخشی ویژه در جشنواره «سینماحقیقت» خواهیم داشت.

از جایزه بزرگ شهید آوینی تا جشنواره مستند «سینما حقیقت»

اولین دوره جشنواره سینماحقیقت در حالی کار خود را در پاییز سال ۱۳۸۶ آغاز کرد، که در بهار این سال مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی نخستین دوره اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، ویژه بهترین مستندهای سال، را در تالار وحدت برگزار کرده بود. شاید بتوان گفت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی پس از تجربه برگزاری نخستین دوره مراسم اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، با هدف‌گیری گسترده‌تر، جشنواره سینماحقیقت را به عنوان یک رویداد بین‌المللی در حوزه مستند برگزار کرد.

ایده برگزاری جایزه بزرگ شهید آوینی اما به سال ۱۳۸۵ و تقریبا هم‌زمان با احیای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برمی گردد. اهدای جایزه ویژه‌ای به نام آوینی، به دلیل توجه به جایگاه این هنرمند وارسته و انقلابی و نقش ممتازش در عرصه هنر سینما، به ویژه در عرصه سینمای مستند بنا شد. نام‌گذاری جشنواره‌ای به نام شهید مرتضی آوینی متاثر از تلاش او برای عمق دادن به روایت‌های حقیقی در سینمای مستند بود.

نخستین دوره این جایزه بیستم فروردین سال ۱۳۸۶ همزمان با چهاردهمین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم برگزار شد. در این مراسم برترین مستندها که در بازه زمانی سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ تولید شده بودند، از سوی هیأت داوران در سه بخش بهترین فیلم اول، دوم، سوم و بهترین تحقیق و پژوهش معرفی شده و جوایزی دریافت کردند.

تقدیر از حسین ترابی کارگردان مستند برای آزادی و مهدی مدنی کارگردان مستند پل آزادی به جهت گرامیداشت انقلاب اسلامی و همین‌طور پاسداشت یاد و خاطره رسول ملاقلی پور از جمله بخش‌های این دوسالانه بود. همچنین در این مراسم به رسم یادبود به مریم امینی، همسر شهید مرتضی آوینی لوح و تندیس اهدا شد و ۴ پیشکسوت مستندساز مؤسسه روایت فتح، احسان رجبی، مصطفی دالایی، قاسم بخشی و محمدیوسف زادگان با اهدای نشان سیمین جشنواره تقدیر شدند.

دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی

در حالی که جشنواره سینماحقیقت از سال ۱۳۸۶ کار خود را آغاز کرد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. دست‌اندرکاران برگزاری جایزه شهید آوینی، دومین دوره این جشنواره را با نام «دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی» برگزار کردند. از این سال قرار شد جایزه شهید آوینی به صورت دوسالانه برگزار شود. در این دوره ۳۸۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند و در نهایت ۷۲ مستند به بخش رقابتی آن راه یافتند. در این دوره علاوه بر بخش نکوداشت شهید آوینی که شامل سه جایزه فیلم اول تا سوم بود، از یک فیلم به عنوان بهترین فیلم پیروزی مقاومت تقدیر شد.

محمدعلی فارسی، پژوهشگر، نویسنده، کارگردان و تدوینگر حوزه سینمای مستند و دفاع مقدس، پرویز رمضانی صدابردار سینمای مستند و حماسه دفاع مقدس و همرزم شهید آوینی، سیاوش سرمدی مستندساز و محمدرضا مقدسیان از پیشکسوتان سینمای مستند هم تقدیرشدگان این دوره از دوسالانه بودند.

اولین جایزه شهید آوینی در جشنواره «سینماحقیقت»

در حالی که دومین دوسالانه شهید آوینی در سال ۱۳۸۸ برگزار شده و قرار بود دو سال بعد سومین دوره برگزار شود، در چهارمین جشنواره سینما حقیقت جایزه‌ای به نام شهید آوینی به جوایز اضافه شد. در این دوره و با تغییر دبیر جشنواره، جایزه‌ای برای بهترین فیلم مستند اجتماعی اهدا و نام این جایزه، شهید آوینی نام‌گذاری شد.

مستند «ایستگاه» ساخته فرهاد ورهرام که روایتی از پیدایش و گسترش یک شهر به خاطر صنعت کشتی‌رانی و راه‌آهن و رکود آن به دلیل از بین رفتن اسکله بود، این جایزه را دریافت کرد. البته تا دوره هشتم جشنواره «سینماحقیقت» و تغییرات جایزه شهید آوینی، جشنواره دیگر شاهد حضور چنین جایزه‌ای نبود.

سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی

سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی پنجم مهر ۱۳۹۰ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این دوره ۳۰۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند که در دو بخش رقابتی فیلم‌های مستند (تولید سال ۸۸ به بعد، با حداکثر زمان ۵۲ دقیقه) و بخش تحقیق و تألیف (حداقل ۲۵ صفحه تایپ شده) برگزار شد.

تقدیر از اصغر بختیاری، مهدی همایون‌فر، مرتضی سرهنگی، ابراهیم حاتمی‌کیا و سید صادق آهنگران بخشی از این مراسم بود. ابراهیم حاتمی‌کیا پشت تریبون با اشاره به شخصیت کاریزماتیک شهید آوینی گفت: «واقعا جای چنین سرداری در فضای کاملا طوفانی شده خالی است. اوست که باید دست ما را بگیرد.»

چهارمین دوسالانه شهید آوینی

چهارمین دوسالانه شهید آوینی به دلیل فشردگی برپایی چند جشنواره مانند جشنواره کودک و نوجوان اصفهان، جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره بین المللی فیلم رشد از مهر به آبان ۱۳۹۲ منتقل شد. این دوسالانه ۱۲ آبان در تالار وحدت برگزار شد و ۳۹۳ فیلم به دبیرخانه جشنواره ارسال شده بود که هیئت انتخابی متشکل از جهانگیر خسروشاهی، رضا دادویی، محمد صدریان، داریوش یاری و ابراهیم داروغه‌زاده، ۴۵ فیلم را برای داوری نهایی انتخاب کردند.

بخش فنی و پژوهشی، مستند دفاع مقدس، مقاومت و پایداری، مستند سیاسی، مستند اشراقی، مستند اجتماعی و بهترین فیلم شهید آوینی از بخش‌های رقابتی این دوره از دوسالانه بودند.

ادغام جایزه شهید آوینی در «سینماحقیقت»

از سال ۱۳۹۳ جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت ادغام و به‌عنوان بخش ویژه هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران وارد بخش جوایز شد. بیش از صد فیلم متقاضی شرکت در بخش ویژه‌ جایزه شهید آوینی جشنواره سینماحقیقت بودند که با رای هیات انتخاب، ۲۳ فیلم به بخش رقابتی راه یافته، در جشنواره به نمایش درآمدند. محمدرضا جعفری جلوه، امیر خوراکیان و محمد داودی اعضای هیأت انتخاب و داوری این دوره از جایزه شهید آوینی بودند.

برگزیدگان بخش جایزه شهید آوینی هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران در چند بخش موفق به دریافت این جایزه شدند. مستند کوتاه «مالکیه» به کارگردانی محمدباقر شاهین، مستند کوتاه «آشنای غریب» ساخته مرتضی شبان، مستند «پیروزی» ساخته حمید کوهپایی و مستند «وقتی گنجشک‌ها جیغ می‌کشند» ساخته خلیل رشنوی جوایز این بخش را به دست آوردند.

همچنین هیات داوران لوح تقدیر بخش پژوهش جایزه شهید آوینی را به مهدی فارسی پژوهشگر فیلم «ابرها در راهند» اهدا کرد. در این دوره جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مستند «چه کسی ما را کشت؟» ساخته محمدحسین جعفریان اهدا شد.

جایزه بین‌المللی شهید آوینی

در نهمین دوره جشنواره سینماحقیقت بخش شهید آوینی به صورت بین‌المللی برگزار شد. مهدی فرجی، حسین معززی‌نیا و محمدحسین نیرومند ۳۱ فیلم راه‌یافته به این بخش را داوری کردند. در دوره نهم جایزه شهید آوینی به صورت مفصل و در بخش‌های مختلف اهدا شد.

در بخش مستند کوتاه دیپلم افتخار به اصغر بختیاری کارگردان فیلم «نشانی» تعلق گرفت. در بخش مستند نیمه‌بلند محمدعلی رخشانی کارگردان فیلم «نسل سوم» دیپلم افتخار این بخش را از آن خود کرد. همچنین تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به داریا لیپکو کارگردان فیلم «وضعیت ذهن» و محسن اسلام‌زاده کارگردان فیلم «تنها میان طالبان» اهدا شد.

در بخش مستند بلند دیپلم افتخار به ماجد نیسی کارگردان فیلم «پرچم سیاه» و بهروز نورانی‌پور کارگردان فیلم «A۱۵۷» تعلق گرفت. در این بخش تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به مهدی قربان‌پور کارگردان فیلم «زمناکو» اهدا شد.

در نهایت تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار بهترین فیلم به مهدی جعفری، تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «نام و نشان» تعلق گرفت.

جایزه ویژه مدافعان حرم در بخش جایزه شهید آوینی

در دهمین جشنواره سینماحقیقت، ۲۲ فیلم به بخش شهید آوینی راه یافتند و علیرضا رضاداد، محمدعلی فارسی و مجید رجبی معمار داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. در این دوره جایزه ویژه «مدافعان حرم» به جوایز این بخش افزوده شد که به بهترین کارگردان فیلم برگزیده‌ هیات داوری با موضوع بحران سوریه و مدافعان حرم تعلق گرفت.

در این دوره فیلم «آن دو» به کارگردانی ماجد نیسی جایزه‌ ویژه هیات داوران این بخش را دریافت کرد و جایزه شهید آوینی بهترین مستند کوتاه به فیلم «پسرم» ساخته محمدمهدی خالقی اهدا شد. همچنین جایزه شهید آوینی بهترین مستند نیمه‌بلند به مستند «ابوالفضل نیستان» ساخته محمدتقی رحمتی و جایزه شهید آوینی بهترین مستند بلند به «آبی کمرنگ» به کارگردانمی آرش لاهوتی اهدا شد.

جایزه ویژه‌ای با اعلام دبیر جشنواره به فیلم «انحصار ورثه» به کارگردانی محمد علی شعبانی رسید. جایزه ویژه مدافعان حرم به فیلم محمد قانع‌فرد برای «شام آخر» اهدا شد.

بهترین‌های جایزه شهید آوینی

اما در یازدهمین دوره از جشنواره سینماحقیقت ۱۳۳ فیلم متقاضی حضور در بخش شهید آوینی بودند که در نهایت از میان ۳۰ فیلم به داوری مرتضی سرهنگی، محمدمهدی عسگرپور و رضا برجی برگزیدگان معرفی شدند.

در این دوره و در بخش جایزه شهید آوینی، لوح تقدیر هیات داوران به سیداحسان عمادی کارگردان «رزم‌آرا: یک دوسیه مسکوت» اهدا شد. جایزه ویژه هیات داوران نیز به مصطفی رزاق‌کریمی کارگردان «بانو قدس ایران» رسید. هیات داوران جایزه شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند کوتاه، جایزه را به احمد زائری کارگردان «همشهری جنگ» دادند و تندیس شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند بلند به رضا فرهمند برای کارگردانی مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» اهدا شد.

جایزه طلایی، نقره‌ای و برنزی

در دوازدهمین جشنواره سینماحقیقت، نهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از میان ۲۵۲ فیلم متقاضی حضور در این بخش ۲۱ فیلم به بخش رقابت راه یافتند. پناه برخدا رضایی، اکبر نبوی و محمد هادی نائیجی داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. از این دوره شکل اهدای جایزه شهید آوینی تغییر کرد و جوایز این بخش به شکل تندیس طلایی، نقره‌ای و برنزی تبدیل شد.

در این دوره، دیپلم افتخار به محسن زارعی کارگردان «بلوچستان» اهدا شد. تندیس برنزی و دیپلم افتخار این بخش به ماهان خمامی‌پور برای کارگردانی مستند «شبیه سازی آقای زرد» رسید. همچنین تندیس نقره‌ای بخش شهید آوینی را هم محمدرضا وطن دوست کارگردان «لسک» از آن خود کرد. جایزه اصلی بخش شهید آوینی یعنی تندیس طلایی این بخش اما به وحید چاووش کارگردان مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» اهدا شد.

جایزه ویژه هیأت داوران بخش شهید آوینی، به پاس حماسه تعهد و تخصص، به وحید حمیدی شخصیت اصلی مستند «مردان زندگی» ساخته یحیی رضایی اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مجید جعفری لاهیجانی به پاس تلاش ستودنی برای تالیف کتاب ارزشمند «هنر در گرماگرم انقلاب» رسید.

در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت ۲۱۰ مستند متقاضی شرکت در بخش جایزه شهید آوینی بودند که از این تعداد ۲۹ فیلم به بخش رقابت راه یافتند و مورد داوری سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد، مسعود فراستی و مهدی قربان‌پور قرار گرفتند.

در این دوره، تندیس برنزی این بخش به حامد سعیدی‌راد برای فیلم «کاست» و تندیس نقره‌ای به امیرحسین نوروزی برای فیلم «خاطرات موتورسیکلت» اهدا شد. همچنین تندیس طلایی این بخش را اما امیر اوصانلو برای فیلم «پیرمرد و خواننده» از آن خود کرد.

در چهاردهمین دوره جشنواره سینماحقیقت،‌ یازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از جمع ۸۷۱ فیلم مستندی که در دبیرخانه جشنواره «سینماحقیقت» ثبت شد، ۲۹۷ فیلم متقاضی حضور در بخش جایزه شهید آوینی شدند و پژمان لشکری‌پور، محمد داودی و محمدحسین حقیقی ۳۰ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.

تندیس برنزی این دوره جایزه به «گزارش رمادی» به کارگردانی علی‌محمد ذوالفقاری، تندیس نقره‌ای به «چلچلای سفری» به کارگردانی حسن جعفری و تندیس طلایی به «۱۸ هزارپا» به کارگردانی مهدی شامحمدی رسید. همچنین، جایزه ویژه این بخش به‌طور مشترک برای «جزیره ماهی» به کارگردانی رضا اعظمیان و «محسن ژاپنی» به کارگردانی وحید فرجی اهدا شد.

در پانزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت،‌ دوازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و مصطفی رزاق کریمی، محمدعلی فارسی و ستار کاکایی ۲۹ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.

در این بخش تندیس برنزی بخش شهید آوینی به فیلم تفنگ برادرم ساخته کامران جاهدی، تندیس نقره‌ای بخش شهید آوینی به مستند «روزهای ناتمام» ساخته مهدی قربانی و تندیس طلایی جایزه شهید آوینی به محمد سلیمی‌راد برای مستند «سرباز شماره صفر» اهدا شد. همچنین جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش آوینی به مهدی حجت‌پناه کارگردان مستند «آن مرد» و احمد ابراهیمی برای کارگردانی مستند «راکال» تعلق گرفت.

شانزدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» در حالی برگزار شد که حسین خورشیدی، یاسر فریادرس و داود مرادیان گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی شانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» را تشکیل می‌دادند. در این دوره شفیع آقامحمدیان، حبیب والی‌نژاد و اصغر بختیاری ۱۲ مستند راه‌یافته به مرحله نهایی جایزه شهید آوینی را داوری کردند.

در این دوره تندیس برنزی به صورت مشترک به مستندهای «عملیات دماوند» به کارگردانی احسان مشکور و «در پس جنگ» به کارگردانی محمدحسین محمودیان اهدا شد. تندیس نقره‌ای این دوره به «پاییز پنجاه سالگی» به کارگردانی محسن اسلامی زاده و «قرار روز شانزدهم» به کارگردانی احسان اصغرزاده تعلق گرفت و تندیس طلایی این بخش به مستند «سه‌نهزارم» بهروز نورانی‌پور رسید.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» آذرماه ۱۴۰۲ با دبیری محمد حمیدی مقدم برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- این حال کیمیایی، حال سینمای بعد از مهرجویی‌ست

مراسم رسمی بدرقه پیکر داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر راس ساعت۱۰ صبح با اجرای بهرام رادان (بازیگر) برپا شد که از مردم خواست به احترام پیکر این دو هنرمند به پا خیزند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، قبل از آغاز مراسم تشییع پیکر داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر که صبح پاییزی ۲۶ مهر ماه برگزار شد ، جمعی از مردم علاقه‌مند و هنرمندان با حضور در محوطه پهنه رودکی تالار وحدت آماده وداع شدند و ترانه «چرا رفتی؟» همایون شجریان و بخشی از موسیقی فیلم «سنتوری» تا پیش از آغاز مراسم پخش شد.

احمدرضا درویش، محمدمهدی عسگرپور، شهاب حسینی، پارسا پیروزفر، فرهاد مجیدی، داریوش فرهنگ، رضا درمیشیان، رامبد جوان، مهران مدیری، حامد بهداد، نوید محمدزاده، بهنوش طباطبایی، سیامک انصاری، امین حیایی، محمدرضا گلزار، مسعود کرامتی، امیر جدیدی، امیر آقایی، مصطفی کیایی، امیر جعفری، محمدعلی نجفی، علی مصفا، جعفر پناهی، هادی حجازی‌فر، محمد رسول اف، همایون ارشادی، حسن پورشیرازی، غزل شاکری، دانش اقباشاوی، محسن امیریوسفی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، حبیب ایل‌بیگی معاون اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان‌آرا، غلامرضا موسوی، بهزاد فراهانی، سیروس الوند، بهرام رادان، حبیب دهقان‌نسب، مازیار میری، هانیه توسلی، محمدرضا دلپاک، مهرداد صدیقیان، مهوش وقاری، ژاله صامتی، ابوالحسن داودی، مرتضی شایسته، همایون اسعدیان، سیما تیرانداز، محسن کیایی، سیف الله صمدیان، مسعود اطیابی، گوهر خیراندیش، گلاب آدینه، سیاوش خیرابی، سپیده خداوردی، مانی حقیقی، فرهاد اصلانی، کوروش نریمانی، فرامرز قریبیان، فرهاد آئیش ، افشین هاشمی، پردیس احمدیه، ایرج راد، اصغر همت، جمال ساداتیان، فرزاد حسنی و…. از جمله هنرمندان و مسئولان حاضر بودند.

مونا مهرجویی فرزند این کارگردان هم در مراسم حاضر شد.

مراسم رسمی تشییع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر ساعت ۱۰ با تلاوت آیاتی از قرآن مجید آغاز شد.

مراسم با اجرای بهرام رادان بازیگر همراه شد که در ابتدا از حاضران خواست به احترام ورود پیکر این فیلم‌ساز و همسرش به پا خیزند.

مسعود کیمیایی به سخنرانی پرداخت و از شدت تاسف نتواست به روی سن برود و سخنان کوتاهی را در بدرقه هم‌نسل فیلم‌سازی‌اش داریوش مهرجویی مطرح کرد و گفت: نمی‌توانم سخن بگویم، غیرممکن است از رفتن داریوش مهرجویی بگویم.

فرهاد آییش بازیگر سخنانش را با تسلیت برای قتل داریوش مهرجویی و همسرش آغاز کرد و گفت: استاد علی نصیریان در سفر هستند و پیامی را فرستادند. نصیریان در این پیام صوتی گفت: در بیماری با فکر و خیالت به سر می‌برم. من فرو ریختم و بی‌خواب شدم. چه کنم؟ از اولین کار خلاقه‌ات در کنارت بودم تا آخرین کار اما الان نیستم. ای مهر فرزانه! این چه روزگاری است؟!

بهمن فرمان آرا کارگردان هم در سخنانی گفت: داریوش جان قرار نبود این ملاقات اینجا انجام شود. ما کجا زندگی می‌کنیم؟ یکی از بزرگترین هنرمندان این مملکت باید سلاخی شود؟

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: همان‌طور که مسعود کیمیایی گفت: «هیچ چیز نمی‌توانم بگویم. چطور دوربین کار نکرد؟ دل ما شکسته است و هر هفته قرار است اینطور جمع شویم برای یک نفر دیگر که می‌رود؟» با این حال تشکر می‌کنم از اینکه آمدید.

علی مصفا (بازیگر) نیز در این مراسم با حضور در جایگاه، پیام فریار جواهریان (همسر سابق داریوش مهرجویی) و صفا مهرجویی را قرائت کرد.

فریار جواهریان (همسر سابق داریوش مهرجویی) نوشته بود: چطور می‌توانم از شیفتگان داریوش تشکر کنم. چگونه چنین مرگ هولناکی برای داریوش و وحیده رقم خورد؟ دلم به این خوش است که نسلی جدید فیلمهایت را کشف می‌کند و معنای خاص خود را از آن پیدا می‌کند. 

چند سال است مشغول نوشتن خاطراتی هستیم. خاطراتی که در آن خشم هم بود ولی حالا دیگر خشمی وجود ندارد و چه حیف که در هفت ماه گذشته با داریوش قهر بودم‌، نمی‌شود اینطور بدون خداحافظی بروی. 

دلم پیش موناست که یک شبه تنها شد. پیش صفا و مریم که چطور پدرشان را از دست دادند.

صفا مهرجویی فرزند مهرجویی  نیز در پیام خود نوشته بود: دنیا یک پدر خوب و بزرگ را از دست داد. ای کاش سرنوشت جور دیگری رقم می‌خورد.

من میدانم و مطمئنم که خاطره پدرم زنده می‌ماند هم بخاطر آثارش و هم بخاطر زندگی شریفش. از صمیم قلب قدردان مردم و هنرمندان هستم که در غیاب من مراسم را برپا کردند.

بهرام رادان در ادامه پیامی از کیانوش عیاری کارگردان خواند که در بستر بیماری است و اعلام کرد که متاثر است از این اتفاق و از ویژگی‌های داریوش مهرجویی گفت.

عیاری در پیام خود نوشته بود: داریوش مهرجویی متبحرترین ترسیم کننده زندگی بود. او حتی در فیلمهای پیچیده و روشنفکرانه‌اش چنین ویژگی داشت. او با دانش و بینش خود می‌توانست روایت مطلوبی از هر زندگی تصویر کند. این جنایت وحشتناک معمای تازه ای است که به زودی ابعاد آن برای مردم مشخص می‌شود.

در ادامه محسن امیریوسفی، رییس کانون کارگردانان پیام کانون کارگردانان را قرائت کرد که در بخش‌هایی از صحبت‌هایش متاثر شد و با گریه پیام را خواند. 

او پیش از قرائت متن گفت: بعد از مرگ غم‌انگیز کیومرث پوراحمد در اول بهار، شاهد مرگ فجیع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر در اول پاییز هستیم.

در بخشی از پیام کانون کارگردانان نوشته شده بود: این شب پایان تلخی شد برای سینمای روشنفکری.

در این پیام از سینماگران مختلفی مانند تقوایی، کیارستمی، حاتمی و… نام برده و درخواست شده بود شرایط برای فیلمسازی همه فراهم شود.

کانون کارگردانان همچنین درخواست کرد که عاملین این حادثه در هر لباسی شناسایی و مجازات شوند.

در بخشی دیگر بهرام رادان پیام صوتی دختر بزرگتر مهرجویی، مریم را پخش کرد.

همچنین در ادامه‌ مرضیه برومند، مدیرعامل خانه سینما از مردم حاضر در مراسم که خواستار محاکمه قاتلان بودند، درخواست کرد که با آرامش و احترام بگذارند مراسم برگزار شود.

او گفت: قرار بود پیامی نوشته شود تا من به عنوان مدیرعاملِ بدبختِ خانه سینما بخوانم ولی کسی نتوانست چیزی بنویسد. الان قاصرم از صحبت و عظمت دردی که خانه سینما به دوش می‌کشد. ما کارگردانی بزرگ و تأثیرگذارترین فیلمساز ایران را از دست دادیم. او باعث شد سازمان انتقال خون تاسیس شود آن هم در شرایطی که فیلم «دایره مینا» دو، سه سال ممنوع از پخش بود. فیلم «گاو» نیز همین طور بود. از مسئولان برای همراهی در این مراسم و مراسم آتیلا پسیانی قدردانی می‌کنم و از آنها می‌خواهم شرایط فعالیت جوان‌های سینما را فراهم کنید.

از این‌ها ( جوانان سینماگر) نترسید. ‌بگذارید کارشان را بکنند. آستانه درد هنرمندان کم است ولی سیاستمداران آستانه تحمل بالایی دارند. 

وی تاکید کرد: ما اینجا ماندیم در مملکت خودمان باشیم. با ما خوب باشید آنوقت با اسراییل و رژیم صهیونسیتی هم می‌جنگیم.

او خطاب به مونا مهرجویی هم گفت که آغوش ما همیشه برای تو باز است.

در آخر مونا مهرجویی دختر کوچکتر داریوش مهرجویی با تشکر از حاضران گفت: تنها احساسی که دارم این است که مامان و بابا کنارم ایستاده‌اند تا من نیفتم. امیدوارم قاتلین زودتر پیدا شوند.‌ به قول بابام قاتلین بین ما هستند.

در ادامه پیکر داریوش مهرجویی و همسرش به قطعه هنرمندان بدرقه شد.

این خبر در طول مراسم خاکسپاری در مقابل تالار وحدت به روز رسانی شد.

رسانه سینمای خانگی- علی سنتوری، مهرجویی را بدرقه کرد

مراسم رسمی بدرقه پیکر داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر راس ساعت۱۰ صبح با اجرای بهرام رادان (بازیگر) برپا شد که از مردم خواست به احترام پیکر این دو هنرمند به پا خیزند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، قبل از آغاز مراسم تشییع پیکر داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر که صبح پاییزی 26 مهر ماه جمعی از مردم علاقه‌مند و هنرمندان با حضور در محوطه پهنه رودکی تالار وحدت آماده وداع شدند و ترانه «چرا رفتی؟» همایون شجریان و بخشی از موسیقی فیلم «سنتوری» تا پیش از آغاز مراسم پخش شد.

احمدرضا درویش، محمد مهدی عسگرپور، داریوش فرهنگ، رضا درمیشیان، امین حیایی، محمدرضا گلزار مسعود کرامتی، محمد علی نجفی، علی مصفا، جعفر پناهی، محمد رسول اف، همایون ارشادی، حسن پورشیرازی، غزل شاکری، دانش اقباشاوی، محسن امیریوسفی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، حبیب ایل‌بیگی معاون اداره نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان‌آرا، سیروس الوند، بهرام رادان، حبیب دهقان‌نسب، مانی حقیقی،مازیار میری، هانیه توسلی، محمدرضا دلپاک، ابوالحسن داودی، مرتضی شایسته، همایون اسعدیان، مسعود اطیابی و…. از جمله هنرمندان و مسئولان حاضر بودند.

مونا مهرجویی فرزند این کارگردان هم در مراسم حاضر شد.

مراسم رسمی تشییع داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر ساعت ۱۰ با تلاوت آیاتی از قرآن مجید آغاز شد.

مراسم با اجرای بهرام رادان بازیگر همراه شد که در ابتدا از حاضران خواست به احترام ورود پیکر این فیلم‌ساز و همسرش به پا خیزند.

مسعود کیمیایی در ابتدا به سخنرانی پرداخت و از شدت تاسف نتواست به روی سن برود و سخنان کوتاهی را در بدرقه هم‌نسل فیلم‌سازی‌اش داریوش مهرجویی مطرح کرد و گفت: نمی‌توانم سخن بگویم، غیرممکن است از رفتن داریوش مهرجویی بگویم.

سپس فرهاد آییش بازیگر سخنانش را با تسلیت برای قتل داریوش مهرجویی و همسرش آغاز کرد و گفت: استاد علی نصیریان در سفر هستند و پیامی را فرستادند. نصیریان در این پیام صوتی گفت: در بیماری با فکر و خیالت به سر می‌برم. من فرو ریختم و بی خواب شدم. چه کنم؟ از اولین کار خلاقه‌ات در کنارت بودم تا آخرین کار اما الان نیستم. ای مهر فرزانه! این چه روزگاری است؟!


بهمن فرمان آرا کارگردان هم در سخنانی گفت: داریوش جان قرار نبود این ملاقات اینجا انجام شود. ما کجا زندکی می‌کنیم؟ یکی از بزرگترین هنرمندان این مملکت باید سلاخی شود؟

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: همان طور که مسعود کیمیایی گفت: هیچ چیز نمی‌توانم بگویم. چطور دوربین کار نکرد؟ دل ما شکسته است و هر هفته قرار است اینطور جمع شویم برای یک نفر دیگر که می‌رود؟ با این حال تشکر می‌کنم از اینکه آمدید.

علی مصفا (بازیگر) نیز در این مراسم با حضور در جایگاه، پیام فریار جواهریان (همسر سابق) و صفا مهرجویی را قرائت کرد.

بهرام رادان در ادامه پیامی از کیانوش عیاری کارگردان خواند که در بستر بیماری است و اعلام کرد که متاثر است از این اتفاق و از ویژگی‌های داریوش مهرجویی گفت.

او همچنین در ادامه پیام صوتی دختر بزرگتر مهرجویی را پخش کرد.

محسن امیریوسفی رئییس کانون کارگردانان که پیام این کانون را قرائت کرد، در بخش‌هایی از صحبت‌هایش متاثر بود و نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد. 

مرضیه برومند مدیرعامل خانه سینما خطاب به حاضران که خواستار محاکمه قاتلان بودند، درخواست کرد که با آرامش و احترام بگذارند که مراسم برگزار شود.

او گفت: قرار بود پیامی نوشته شود تا من به عنوان مدیرعامل بدبخت خانه سینما بخوانم ولی کسی چیزی نتوانست بنویسد. الان قاصرم از صحبت و عظمت دردی که خانه سینما به دوش می‌کشد. ما کارگردان بزرگ و تأثیرگذارترین فیلمساز ایران را از دست دادیم. او باعث شد سازمان انتقال خون تاسیس شود آن هم در شرایطی که فیلم «دایره مینا» دو، سه سال ممنوع بود. فیلم «گاو« نیز همین طور بود. از مسئولان برای همراهی در این مراسم و مراسم آتیلا پسیانی قدردانی می‌کنم و از آنها می‌خواهم شرایط فعالیت جوان‌های سینما را فراهم کنید.
از این ها نترسید. ‌بگذارید کارشان را بکنند. آستانه درد هنرمندان کم است ولی سیاستمداران آستانه تحمل بالایی دارند.


مونا مهرجویی دختر مهرجویی با تشکر از حاضران گفت: تنها احساسی که دارم این است که مامان و بابا کنارم ایستاده اند تا من نیافتم. امیدوارم قاتلین زودتر پیدا شوند و به قول بابام قاتلین بین ما هستند.


داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی‌فر ۲۲ مهر ماه در منزل شخصی‌شان به قتل رسیدند.

در ادامه پیکر داریوش مهرجویی و همسرش به قطعه هنرمندان بدرقه شد.

رسانه سینمای خانگی- داود رشیدی؛ کسی که به جای سیاست، هنر را برگزید

اوایل دهه ۴۰ گفتند پسر یکی از دیپلمات‌های کشور از فرنگ بازگشته است. «داود» نامی بود برای پسر عبدالامیر رشیدی حائری و نوه حاج شیخ محمد ابن‌الشیخ حائری مازندرانی از روحانیون سرشناس آن زمان.این جوانک در فرانسه علوم سیاسی و تئاتر خوانده بود ولی در خودش هیچ شوقی به کار سیاسی نمی‌دید و افسون هنر تئاتر چشمش را بدجوری گرفته بود. به کشور بازگشت تا کار تئاتر را ادامه بدهد و شاید خودش هم پیش‌بینی نمی‌کرد که به یکی از بزرگان تکرارنشدنی ایران تبدیل شود. داود رشیدی چنین سرگذشتی برای خویش رقم زد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، به جای هر سخنی خوش‌تر آن است که بخشی از خاطرات او را مرور کنیم. این خاطره‌ها در کتاب داود رشیدی از مجموعه ماندگاران صحنه منتشر شده است. این کتاب در بردارنده گفتگوی بلند منصور خلج با داود رشیدی است که از سوی انتشارات نمایش منتشر شده و در سایت شهر کتاب نیز فروش آنلاین دارد.

رشیدی که اوایل دهه ۴۰ بعد از تحصیل در فرانسه به ایران بازگشته است، خاطرات خود را از آن مقطع چنین یادآوری کرده: «نیمه دوم سال ۱۳۴۱ به ایران برگشتم. جالب اینجاست که ما آن موقع کسی را نداشتیم که برود خارج از ایران تحصیل کند و بگوید می‌خواهم آن‌جا بمانم. همه می‌خواستند برگردند در حالیکه الان همه دنبال این هستند که آن جا کار کنند و دیگر برنگردند! خلاصه سال ۱۳۴۱ به ایران آمدم؛ برای هر دو رشته‌ای که در آنها تحصیل کرده بودم (علوم سیاسی و تئاتر)، کار وجود داشت. در نامه‌هایی که برای خانواده می‌نوشتم، گوشزد می‌کردم که اگر به ایران بیایم، به وزارت خارجه نمی‌روم و از کار سیاسی خوشم نمی‌آید. دوست دارم دنبال هنر بروم که به نظرم راست و درست است. به هر حال در خودم استعداد سیاسی نمی‌دیدم. برای همین هم به وزارت فرهنگ و هنر رفتم و در اداره تئاتر استخدام شدم.

البته پیش از اینکه از اروپا به ایران برگردم، آهسته آهسته ولی خیلی محکم، جریان تئاتر نوین ایران شروع شده بود و سرآغاز و ابتدایش هم اداره هنرهای دراماتیک بود. دکتر مهدی فروغ در آنجا مدیریت مطلوبی داشت و بایدها و نبایدهای درستی هم گذاشته بود تا گروه‌های جوانی که در آن جا کار می‌کردند و ایده‌آل‌هایی هم داشتند، گمراه نشوند و به راه‌هایی که از نظر ایشان نباید می‌رفتند، کشیده نشوند. یعنی اگر کسی از اعضای آن گروه می‌خواست برود و در یک فیلم‌فارسی بازی کند، دکتر فروغ این اجازه را به او نمی‌داد و اگر می‌رفت، اخراج می‌شد و اینها پیش از اینکه من از اروپا بیایم، در اداره هنرهای دراماتیک شروع شده بود. شما همه آنهایی را که در آن اداره بودند، بدون شک می‌شناسید؛ عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، بهرام بیضایی، حمید سمندریان، جعفر والی، رکن‌الدین خسروی، فخری خوروش، مهین شهابی، فرزانه تاییدی، محمد علی کشاورز، عباس جوانمرد، جمشید مشایخی و دیگران.

سردیس داود رشیدی

به هر حال از خارج که آمدم، شناخت چندانی از فضای تئاتر ایران نداشتم و آرزویم این بود که خودم یک تئاتر داشته باشم، گروه داشته باشم و شروع به کار کنم. درواقع خیلی ایده‌آلیست بودم. پس از بررسی‌هایی که کردم، دیدم بهترین جایی که می‌توانم بروم، همین اداره هنرهای دراماتیک است.

اولین تجربه بازیگری‌ام در ایران، نمایشنامه «آوازخوان طاس» اثر اوژن یونسکو به کارگردانی فرخ غفاری بود. خانم پری صابری، مینو صابری و دو سه نفر دیگر در آن بازی می‌کردند. این نمایش به زبان فرانسه اجرا شد و در سالن انجمن ایران و فرانسه به صحنه رفت.»

گفته شده که نمایش «در انتظار گودو» یکی از اثار اوانگارد آن زمان بوده است. هنوز در ایران شناخت چندانی از ساموئل بکت، نویسنده این نمایشنامه نداشتند اما آشنایی رشیدی به تئاتر اروپا سبب شد تا اولین اجرای این نمایشنامه را در ایران روی صحنه بیاورد. اجرایی که مورد توجه اهل هنر قرار گرفت و هنوز هم به عنوان یکی از نمایش‌های نوگرا شناخته می‌شود.

رشیدی در همین کتاب درباره «در انتظار گودو» گفته است:«سال ۱۳۴۷ نمایش «در انتظار گودو» اثر ساموئل بکت را به صحنه بردم. آن زمان بکت را در ایران نمی‌شناختند. «در انتظار گودو» را در انجمن ایران و آمریکا اجرا کردیم. همه فکر می‌کردند تئاتر پوچی (ابزورد) یک تئاتر خسته‌کننده است در حالیکه ما پوچی را به عنوان یک کمدی لحظه‌ای نشان می‌دادیم و خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت. مرحوم جلال آل احمد یک مقاله برای آن نوشت. رضا براهنی هم یک مقاله نوشت. روزنامه «آرش» آقای سیروس طاهباز یک شماره مخصوص برای آن منتشر کرد. آقای شاملو هم یک شب مرا دعوت کرد در شب‌های شعر «خوشه» نمایش را در حیاط مجله اجرا کردیم. خاطرم هست تماشاچی‌ها دور تا دور ما کیپ تا کیپ نشسته بودند. آن تجربه یکی از تجربه‌های خیلی خوب من است، برای اینکه فکر می‌کردم تماشاچی می‌تواند مرا هل بدهد و به بازیگران دست بزند. درواقع نوعی صمیمیت و مشارکت را در هفت هشت دقیقه اول نمایش حس کردم: مبارزه‌ای بین ما به عنوان بازیگران و آن همه مردم به عنوان تماشاچی در جریان است و هر کدام که پیروز می‌شوند، می‌زنند زیر خنده و بلند بلند با هم حرف می‌زنند. چون صحنه تئاتر کلاسیک نبود که قانون داشته باشد و صحنه رو به روی تماشاچی باشد و آنها هم روی صندلی‌هایشان.»

نمایش که به نیمه رسید، داود رشیدی دریافت که موفق شده است؛ او با آن نمایش روح تماشاگران را تسخیر کرده بود. موفقیت او بیش از ۵۰ سال ادامه پیدا کرد و او را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان کشور ماندگار ساخت.

داود رشیدی زاده ۲۵ تیر ۱۳۱۲ در تهران و کارگردان تئاتر و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و دارای نشان درجه یک فرهنگ و هنر بود.

از جمله نمایش‌هایی که اجرا کرده می‌توان به «در انتظار گودو»، «ریچارد سوم»، «پیروزی در شیکاگو»، «منهای دو»، «آقای اشمیت کیه؟ » و … اشاره کرد.

او در دوران پیش از انقلاب جزو هنرمندان آوانگارد تئاتر بود که با اجرای نمایشنامه «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت، زمینه ساز آشنایی جامعه تئاتر ایران با تئاتر ابزورد شد. از جمله فیلم‌های سینمایی که در آنها بازی کرد می‌توان به آثاری چون «کندو»، «فرار از تله»، «کمال الملک»،«ملاقات با طوطی»،«خانه عنکبوت»، «گل‌های داودی»، «شیلات» و … نام برد.

او در مجموعه‌های تلویزیونی گوناگونی مانند «گرگ‌ها»، «هزار دستان»، «ولایت عشق»، «مختارنامه»، «آوای فاخته»، «گل پامچال»، «عطر گل یاس»،«کلاه پهلوی» و … نیز بازی کرده است.

داود رشیدی ۵ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ درگذشت.

چرا دعوای تهیه‌کنندگان سینما بالا گرفت؟

اتحادیه تهیه‌کنندگان سینمای ایران نسبت به صحبت‌های یکی از تهیه‌کنندگان و کارگردانان سینمای ایران واکنش نشان داد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از اتحادیه تهیه‌کنندگان سینمای ایران، اتحادیه تهیه کنندگان شامل چهار تشکل تهیه‌کنندگی ثبت شده و قانونی است. نمایندگان این چهار تشکل هیات مدیره اتحادیه را با آرای مساوی تشکیل می دهند و تصمیمات با حضور حداقل ۶ نفر و پنج رای قانونی و اجرایی است.

در روزهای گذشته فردی از تهیه کنندگان که عضو جامعه صنفی است و به ادبیات خاص و رفتارهای غیرمتعارف شهره است، با بیان مطالبی خلاف واقع، غیرصنفی، غیرمحترمانه و هتاکانه نسبت به تصمیمات اتحادیه و همچنین دو عضو شاخص آن مطالبی مطرح کرده است.

انتخاب نمایندگان اتحادیه در شوراهای مختلف امری است که توسط اکثریت نمایندگان اتحادیه انجام می‌شود.

جناب آقایان منوچهر شاهسواری و محمدمهدی عسگرپور به عنوان نمایندگان اتحادیه تهیه کنندگان برای شورای پروانه فیلمسازی و عضویت درهیات مدیره خانه سینما، با اکثریت آرا به شکل کاملاً قانونی انتخاب و معرفی شده اند.

ضمن اینکه آقایان منوچهر شاهسواری و محمدمهدی عسگرپور در سوابق نمایندگی و مدیریت جاری، با حسن تدبیر و رفتار عقلانی خود در صنوف و خانه سینما، به گواه اکثریت تهیه کنندگان، توانسته اند بخوبی با از خود گذشتگی از کرامت و حقوق مادی و معنوی تهیه کنندگان و حقوق احاد سینما در مواجهه با کلیه نهادهای نظارتی، قضایی و … دفاع کنند.

رفتار و گفتار فرد خاطی با ادبیاتی توهین آمیز و هتاکانه و مستبدانه، نه تنها تصمیمات حقوقی و قانونی صنف تهیه کنندگان را به سخره گرفته است، بلکه با تصمیم گیری فردی مغرضانه به جای همه اعضای محترم جامعه صنفی، حقوق اعضای تشکل نامبرده را نیز در مضیقه جدی قرار داده است.

بنابراین ازانجایی که فرد مذکور نه تنها به اصلاح و پوزش خواهی مبادرت نکرده بلکه درتصویری جدید همان تهدید و توهین ها را مکرر و تشدید کرده است، اعلام می کنیم که برای نمایندگان ۳ تشکل دیگر همکاری صنفی در کنار چنین فردی میسر و ممکن نیست.

بنابراین انتظار می رود جامعه صنفی جهت تهذیب افکارعمومی تهیه‌کنندگان و اشخاص مورد خطاب وی (جنابان شاهسواری و عسگرپور) و همچنین حفظ وحدت و یکپارچگی نظام تهیه‌کنندگی، ضمن اقدام مقتضی، فرد مناسب دیگری را جهت نمایندگی خود معرفی نموده و از تفرقه پراکنی فرد خاطی و تصمیم گیری فردی وی به جای همه اعضا محترم جامعه صنفی، پرهیز کنند.

بدیهی است برای اقدامات قانونی آتی اتحادیه تا تصمیم جامعه محترم صنفی منتظر خواهیم ماند.

در پایان ضمن تقدیر از تلاش و زحمات جناب آقای سیدضیاء هاشمی در شورای پروانه ساخت، حمایت قاطع وجدی خود را از جناب آقایان منوچهر شاهسواری و محمدمهدی عسگرپور اعلام می داریم و امیدواریم این دست رفتارهای فردی و خلاف ادب و اخلاق، تاثیری در حضور مقتدرانه آنها در نمایندگی تهیه کنندگان و حتی آحاد سینما، ایجاد نکند.

نمایندگان کانون تهیه کنندگان فیلم، انجمن تهیه کننده کارگردانان و انجمن تهیه کنندگان مستقل سینمای ایران: منیژه حکمت، منوچهر محمدی، ابوالحسن داودی، علیرضا رئیسیان، علی آشتیانی پور، محمد احمدی، سید غلامرضا موسوی.

خروج از نسخه موبایل