یک مستندساز با اشاره به اینکه چندروز به برگزاری چهل و دومین جشنواره فیلم فجر مانده و هنوز اسامی آثار مستند راهیافته به این رویداد اعلام نشده است از بیتوجهی به سینمای مستند گلایه کرد.
به گزارش سینمای خانگی، مهدی بخشیمقدم مستندساز که با مستندهای «خانهای برای تو» و «خونه مامان شکوه» در ۲ دوره جشنواره فیلم فجر حضور داشته است، درباره حضور مستند در این رویداد به خبرنگار گفت: جشنواره فیلم فجر در چند سال اخیر نشان داده است که فیلم مستند بهصورت تزیینی در کنار دیگر آثار در این رویداد حضور دارد و نمایش آنها اهمیتی زیادی برایش ندارد، این مساله در نحوه اکران و خبررسانی درباره آثار مستند هم مشاهده میشود. من با حضور در ۲ دوره جشنواره فجر، این مساله را لمس کردهام تا جایی که نسبت به لزوم حضور مستندها در جشنواره فجر به شک افتادم، انگار که میخواهیم خودمان را به زور در جایی، جا دهیم که هیچ اهمیتی برای ما قایل نیست.
وی ادامه داد: نگاه مدیران سینمای ایران به فیلمهای مستند در جشنواره فیلم فجر، نگاه بالا به پایینی است و به ما این تصور را میدهد که مستند در درجه دوم یا سوم اهمیت قرار دارد؛ این مساله در سانسهای بسیار بد نمایش آثار و برگزار نشدن جلسه پرسش و پاسخ و … مشهود است تا جایی که حتی در حال حاضر و فقط چند روز مانده به برگزاری دوره چهل و دوم جشنواره، هنوز آثار مستند راهیافته به این رویداد اعلام نشدهاند و همه خبرها درباره فیلمهای سینمایی داستانی است.
این مستندساز با اشاره به اینکه جشنواره مستندسازان «سینماحقیقت» است، درباره چگونگی حل این مشکلات بیان کرد: امیدوارم مدیران جشنواره فیلم فجر نگاهشان را به فیلم مستند تغییر دهند و اهمیت، تاثیرگذاری و جریانسازی را که فیلم مستند دارد، درک کنند و به این فیلمها بها دهند به این مفهوم که برای برگزاری نشستهای پرسش و پاسخ، پوشش خبری، اکران و دیده شدن آنها توسط مردم تلاش کنند. این رویداد میتواند در دیده شدن آثار تاثیرگذار باشد چراکه آثار راهیافته در استانها و شهرستانهای دیگر هم به نمایش در میآیند و با وجود مخاطبان گسترده جشنواره، سینمای مستند به مخاطب عام بیشتر معرفی میشود.
بخشیمقدم یادآور شد: متاسفانه مدیران سینمایی هنوز فیلم مستند را به شکل فیلم دم دستی، راحت و جمع و جور، با بودجههای اندک میبینند و تا وقتی این نگاه درست نشود، فیلمهای مستند در هیچ رویدادی، جایگاه خود را پیدا نمیکند. اگر کمکهایی در زمینه اکران به فیلمهای مستند شود و مستندساز نیز بتواند حرف خود را صریح و بدون ملاحظات بیان کند، سینمای مستندمان خیلی جلوتر از سینمای داستانی خواهد بود. حتی در شرایط فعلی نیز مستندهای بهتری را نسبت به سینمای داستانی عرضه کردهایم که تاثیرگذار بودهاند. سینمای مستند چند پله بالاتر از سینمای داستانی است و این را میتوان در حضور و به دست آوردن جوایز معتبر بینالمللی مشاهده کرد.
برنامه «مستندات یکشنبه» که به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه اول بهمن به نمایش فیلم مستند «برای پایان دادن به تمام جنگها؛ اوپنهایمر و بمب اتم» اختصاص داشت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، چهل و ششمین برنامه «مستندات یکشنبه» که زیرمجموعه سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، به نمایش فیلم مستند «برای پایان دادن به تمام جنگها؛ اوپنهایمر و بمب اتم» اختصاص داشت. پس از نمایش فیلم نیز نشست نقد و بررسی آن با حضور مازیار فکریارشاد منتقد سینما در سالن ناصری برگزار شد.
مازیار فکری ارشاد در این نشست گفت: ما در این گپ و گفت ناگزیریم به فیلم داستانی «اوپنهایمر» ساخته نولان هم اشاره کرده و ارجاعاتی به آن داشته باشیم. زیرا نزدیکیهای زیادی بین آنها وجود دارد و مقایسههایی در مورد کیفیت این ۲ اثر و منظری که وارد ماجرا شدهاند، میتوان داشت. مهمترین نکته در مورد این مستند، ایده اصلی آن بوده که در مورد شخصیت اوپنهایمر است. در واقع ما با کاراکتری مواجهیم که در زندگی خود سرشار از دوگانگیهای زیادی است. فکر میکنم در مستند روی این دوگانگیها تاکید ویژهتری صورت گرفته است. به طوری که از کودکی اوپنهایمر شروع کرده و نزدیکان او دربارهاش صحبت میکنند. او از همان کودکی کاراکتر ویژهای داشته و در ادامه که وارد فضای آکادمیک میشود، رگ و ریشه آلمانی و یهودیاش، موضوعی مهم هم در فیلم نولان و هم در این مستند است. خود این قضیه که آدم هم رگ و ریشه آلمانی داشته باشد و هم برای جنگ در برابر آلمان مامور به ساخت سلاح کشتار جمعی شود، اتفاق عجیبی است. بمبی که البته در نهایت بر سر کشور دیگری که ژاپن است آوار میشود. همچنین میتوان یهودی بودن او را در مقابل یهودی ستیزی آلمان نازی گذاشت. در نهایت باید بگویم زندگی شخصی او نیز پر از دوگانگیهاست. او به حزب کمونیست نزدیک بوده اما خیلی کمونیست جدی محسوب نمیشده و زندگی خانوادگی به سامانی نداشته است.
این منتقد سینما در ادامه توضیح داد: او معشوقهای در کنار خود داشته که تاثیر زیادی روی زندگیاش میگذارد. ما در فیلم نولان این تاثیرگذاری شخصیت زن در زندگی اوپنهایمر را میبینیم. به هر ترتیب ما دوگانگی زیادی در کاراکتر و سرنوشت این آدم میبینیم. او در اوایل این مستند نیز میگوید که هدفش از ساخت بمب اتم پایان دادن به هرگونه جنگی است. عنوان فیلم نیز از همین جا آمده است. ولی در عمل میبینیم که نه تنها این اتفاق بازدارنده نیست، بلکه باعث بروز بحرانهای اساسی مثل ماجراهای جنگ سرد در دهه ۶۰ و ۷۰ میشود. هرچه جلوتر میرویم، با شخصیتی عجیبتر مواجه میشویم.
فکری ارشاد در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: علاوه بر فیلم نولان، کتاب «پرومته آمریکایی» منبع اقتباس فیلم نولان بوده و نقش موثری دارد اما متاسفانه هنوز به فارسی ترجمه نشده است. اسمی که برای این کتاب انتخاب شده است، «پرومته آمریکایی» است. پرومته در اساطیر یونان، الههای بوده که خداوند به او اختیاراتی داده است. حتی آتش را به عنوان عنصری سمبلیک در اختیارش میگذارد، با این شرط که در اختیار انسان قرارش ندهد اما به دلیل روحیاتی که داشته یا وسوسه شیطانی، در نهایت آتش را در اختیار انسان قرار میدهد و مغذوب خداوند میشود. بنابراین به شکل سیزیف واری بالای کوهی به زنجیر کشده شده و سیمرغی هر روز بخشی از جگر او را میخورد و آن جگر تا فردا بازسازی میشده که مجددا این اتفاق تکرار شود.
وی افزود: این ماجرا در اساطیر کهن یونانی وجود دارد. در واقع کتاب شخصیت اوپنهایمر را با پرومته مقایسه کرده و از همین رو این عنوان برای آن انتخاب شده است. در این مستند نیز به این موضوع اشاره میشود. حتی دو نویسنده آن کتاب نیز در بخشی از این مستند حضور دارند و نکتههایی را مطرح میکنند.
این منتقد سینما بیان کرد: اوپنهایمر نابغهای بوده که میتوانسته موجب پیشرفت مرزهای علمی شود و آن را گسترش دهد. دوگانگیهایی که از آن صحبت میکنم از همین جا شروع میشود. زیرا خودش میگوید، نیتش از ساخت بمب اتم این بوده که این سلاح کشتار جمعی تبدیل به عنصری بازدارنده شده و جلوی جنگهای دیگر را بگیرد اما در عمل این اتفاق رخ نمیدهد. آنها نگران آلمان نازی بودند و برای مقابله با این کشور بمب را میسازند اما عاقبت مجبور میشوند در کشور ثالث که ژاپن است این سلاح را مورد استفاده قرار دهند. پیامد آن نیز، شخصیت اوپنهایمر در زندگی واقعی است که در فیلم نولان و در همین مستند آن را میبینیم؛ او با چالش اخلاقی عظیمی مواجه میشود؛ زیرا کارش تبعات و بازتاب بدی داشته و با عذاب وجدان شدیدی مواجه شده است.
فکری ارشاد در ادامه صحبتهایش گفت: در این مستند نیز به این موضوع اشاره شده که در حقیقت شخصیت اوپنهایمر بعد از اینکه با این چالش اخلاقی درگیر میشود، باز با یک دوگانگی تازه مواجه میشود. از سویی در آن زمان تبدیل به معروفترین شخصیت جهان میشود که در فیلم مستند نیز میبینیم. (به طوری که تقریبا روی جلد هر مجلهای عکسش میرود.) و هم باعث میشود که توجه مردم به علم فیزیک جلب شود. اما مستقیم یا غیر مستقیم مسوول جان صدها هزار نفر است. در فیلم نولان نیز این اتفاق بازسازی شده است؛ به طوری که رییس جمهور در دفتر خود میخواهد اوپنهایمر را مورد ستایش قرار دهد که با ساخت بمب اتم موجب تمامی جنگ شده است و اوپنهایمر در پاسخ میگوید: آقای رییس جمهور دستهای من خونی و آلوده است.
وی در پایان عنوان کرد: او همچنین به خاطر سوابق کمونیستی و موضع ضد جنگی که بعد از انفجار دوم اتمی در هیروشیما و ناکازاکی با آن مواجه شده است، تحت بازجویی کمیته مککارتی معروف نیز قرار میگیرد. مجموعه این موارد میتواند هر انسانی را از پا در بیاورد؛ چه رسد به آدمهایی که به دلیل نبوغ خود شاید حساسیتهای ویژهای هم داشته باشند. زیرا اکثرا آنها برخلاف ظاهرشان، میتوانند شخصیتهای شکنندهای داشته باشند.
حسن نقاشی درباره مستند جدیدش با نام «یزد الی یزد» که اتفاقی واقعی در دوران قاجار را روایت میکند، توضیحاتی ارایه داد و به دغدغه بومیگرایی خود در مستندسازی اشاره کرد.
به گزارش سینمای خانگی، حسن نقاشی مستندساز که این روزها مشغول ساخت پروژه «یزد الی یزد» است درباره داستان این مستند به مهر گفت: ماجرای مستند «یزد الی یزد» بخشی از حافظه شفاهی مردمانی است که علاوه بر تحمل سختیهای جانفرسای اقلیم خشک و تشنه کویر، با قیام و بلواهای گاه و بیگاهی روبهرو بودهاند؛ رخداد هایی که اغلب حاصل شرایط نامطلوب اواخر قاجاریه بود که از ضعف حکومت مرکزی، عدهای شورشی و راهزن یا مزدور این و آن، قد علم میکردند و دار و ندار مردم ستمدیده را به یغما میبردند. یزد از این گونه مصیبتها زیاد دیده بود از شورش افغانها تا قیام کاشیها، لوطیها و …
وی ادامه داد: نخستین بار با ماجرای مستند «یزد الی یزد» هنگام پژوهش برای فیلم مستند «شاه جهان» آشنا شدم، هر چند اهل یزد با روایت شفاهی و نقل سینه به سینه این واقعه کم و بیش آشنایی دارد اما آنچه یافتم نه یک نقل شفاهی که گزارشهای کتبی یکی از تجار مشروطهخواه یزد به هند بود.
نقاشی تاکید کرد: اواخر حکومت محمدعلی شاه بود که یک بنای یزدی معروف به لوطی محمد گِلکار قیام میکند و با حمایت لوطیها، حاکم مشروطه یزد را عزل و خود را حاکم مستقل میداند، توهمی که موجب شد تا یزد برای چندی آرمانشهر مستبدان ضد مشروطه باشد. کار به جایی میرسد که لوطیِ گِلگار خود را شاه جا میزند و با وضع قوانین مستبدانه، اساس سیاست مملکت محروسه خود را پیکار با مشروطه اعلان میکند.
کارگردان «دبستان پارسی» افزود: لوطیها در چند نبرد، موفق به سرکوب قوای حکومتی شدند که همین بر توهم شاهِ لوطیان افزود، چنان که در نوشتههای محرمانه به هند میخوانیم او با ضرب سکه و طرح درفش و تعیین وزیر و وکیل در پی کسب قدرت بیشتر است اما بعد از فتح تهران و عزل محمدعلی شاه و استقرار حکومت مشروطه، قوای حکومت مرکزی رویای لوطیان را نقش بر آب میکند و با این یورش حکومت شاه محمد لوطی که از آخرین بازیهای مستبدان بود خاموشی میگیرد.
این مستندساز تصریح کرد: سرنوشت محمد لوطی، گچ بر و بنای نابغه و فرجام شومش، برای یزدیها مَثَل شد و هنوز هم ماجرای حکومت چهل روزهاش نقل مجالس است. فیلم ضمن روایت این واقعه گمنام، اسناد و مدارک ناخواندهای را افشا میکند. در حال حاضر پژوهش و جمعآوری اسناد واقعه به آخر رسیده و بخشهایی از اثر نیز ضبط شده است.
نقاشی درباره اینکه چه اسنادی در فیلم وجود دارد، عنوان کرد: شروع پژوهش با دستیابی به مجموعه نامههای تاجری یزدی به هند بود، بعدها آگاه شدم که یکی از مشروطهخواهان یزد با شخصیت اصلی فیلم یعنی محمد گِلکار گفتوگوی مفصلی داشته است که خوشبختانه این دست نوشتهها نگهداری میشود و موفق به خواندن آن شدم، همچنین تلگرافهای کنسولگری انگلیس در یزد به وزارت خارجه بریتانیا کمک حالم شد و در ادامه روزنامههای عهد مشروطه که بهصورت پراکنده از حکومت لوطیها گزارشهایی داشتند مورد توجهم قرار گرفت.
این مستندساز درباره پژوهش چنین واقعه تاریخی و چالشهایش گفت: مرحله پژوهش، زمانی است که شاکله اصلی فیلم شکل میگیرد و پیرنگ نهایی پدید میآید. پژوهش ما را هدایت میکند که کدام شیوه روایی را برای فیلم برگزینیم، موضوعِ گفتار متن چه باشد و شیوه بیان آن تا چه حد قطعی باشد. زیباییشناسی و واقعگرایی در مستند تاریخی، در گرو همین مرحله است. مهمترین بخش پژوهش گفتوگو با نسل دوم و سوم آدمهایی بود که مستقیم با این واقعه ارتباط داشتند؛ از نوه لوطیان گرفته تا فرزندان مشروطه خواهان. گاه روایتها متناقض و متفاوت بود، گاه اصل ماجرا انکار میشد و به مصلحت، وقایع دیگری با آن تلفیق میشد برای مثال شورش حسین کاشی و بلوای محمد لوطی گاه با هم تلفیق شده بود که من در مقام پژوهشگر میبایست این ۲ واقعه شبیه در یک شهر را از هم تشخیص میدادم تا مباحث در هم نیامیزد و اطلاعات غلط در اختیار مخاطب قرار نگیرد اما مشکل اصلی چنین پژوهشی یافتن اسناد مکتوب و تصویری است به ویژه اسناد تصویری که به تعداد محدودی یافت میشد.
کارگردان «شاه جهان» درباره اینکه چرا بسیاری از مستندهایش در یزد روایت میشود، مطرح کرد: اقلیم مساله بنیادین سینمای مستند است، اقلیم نه جغرافیا که مجموعهای پیچیده از باورهای ملی، مذهبی و فرهنگی است، اقلیم داستان و تاریخ خود را دارد. ایران کشور اقلیمهاست، در حقیقت به تعداد شهر و روستاهایش اقلیم دارد، گاه در کویر، پاره آبادیهای مجاور، تفاوت ریشهای در زبان و سنت دارند. بوم گرایی در آثار من تعمدی است، جغرافیای من کویر است، از این فرهنگ هستم و در این فرهنگ زیستهام و به قصههایش، باورهایش، تاریخ پر فراز و نشیبش دل بستهام.
نقاشی در پایان یادآور شد: ما در ایران از تاثیر اجتماعی روایات تاریخی غافل هستیم، درست همانطور که در حفظ مکتوبات قدیم یا معاصر چالش داریم. یکی از پژوهشگران مطرح یزد به من گفت؛ در مرمت یک خانه تاریخی به صندوقچهای از اسناد قجری برخوردیم، ما سرگرم بحث و جدل بر سر مالکیت اسناد بودیم که متوجه شدیم، کارگران ساختمان، هر روز برای روشن کردن اجاق چای و نیمرو، یک رول سند را آتش میزدند. این آتش، با آتش اسکندر چه فرقی دارد؟ مستندنگاری از اقلیم با روایتهایی گنگ و هزارتو، پر ابهام و رازآلود، همیشه برایم جذاب بود. آینهای میشوم تا فرهنگی که در آن زیستهام، به جلوه درآید. بیدل میفرماید: «ما کارگه رنگیم/ رنگ است تماشاها».
مستند تازه حسن نقاشی «یزد الی یزد»، تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است.
دبیر اجرایی چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار گفت: سه هزار و ۳۰۰ اثر در بخشهای فیلم، فیلم داستانی، مستند، پویانمایی، نماهنگ، فیلم نامه از سراسر کشور در چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار اکران میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، حمید صالحی شنبه شب در نشست خبری سراسری چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار که در بوستان امام و شهدای روستای محمودآباد شهرستان خمینیشهر اصفهان برگزار شد، افزود: این فیلمها با استفاده از ظرفیتهای مردمی و فرهنگی در سراسر کشور به نمایش گذاشته خواهند شد.
وی با بیان اینکه این جشنواره هر ساله در دیماه آغاز میشود، ادامه داد: فیلمهای این جشنواره با موضوعهای شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای غزه در پایگاههای بسیج، مساجد، مدارس، بوستانها و حسینیهها نمایش داده میشوند.
دبیر اجرایی چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار اظهار داشت: نقش مردم در برگزاری این جشنواره در ابعاد مختلف سوژه، قصه و قهرمان بسیار پُررنگ است.
وی با اشاره به اینکه سوژههای جشنواره عمار از مردم گرفته شده و فیلم سازان آن هم مردم هستند اضافه کرد: جشنواره عمار از لحاظ سوژه، قصه و قهرمان به مسائل مردم جامعه نزدیک است و اقدامات، پیشرفتها، مسائل و مشکلات آنها را به مخاطب نشان میدهد.
صالحی خاطرنشان کرد: رابطهای اکران فیلم در بیشتر شهرها و روستاهای کشور حضور دارند و از طریق سایت اکران مردمی امکان اضافه شدن به جمع این رابطان با ثبت نام در این سایت به نشانی www.ekranmardomi.ir وجود دارد.
به گفته وی، افراد علاقمند و کسانی که می خواهند کار اکران فیلم را انجام دهند بعد از ثبت اکران در این سایت، می توانند از پشتیبانی و مشاوره و همچنین تجهیزات برای اکران فیلم ها برخوردار شوند.
وی با بیان اینکه شهدا همانند فانوس، حقیقتی را به همه ما نشان دادند گفت: فانوس، نماد جشنواره مردمی عمار است و به افراد برتر این جشنواره اهدا میشود.
دبیر اجرایی چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار گفت: خاطرات و زندگینامه شهدای دوران دفاع مقدس قابلیت و ظرفیت ثبت و ضبط و تبدیل شدن به فیلم را دارد که باید همه مردم با این ویژگیها و شخصیت والای این شهدا آشنا شوند.
وی گفت: جشنواره عمار باید به عنوان جشنِ هنرِ انقلاب به جامعه معرفی شود و مراسم افتتاحیه، اختتامیه و همایش آن بهصورت سالانه با گردهمایی و پاسداشت هنرمندان مختلف برگزار شود و تنها به پخش فیلم خلاصه نشود.
مسوول اکران مردمی جشنواره فیلم عمار نیز در این نشست افزود: سال گذشته اکران مردمی جشنواره سیزدهم در ۶ هزار و ۲۹۹ نقطه کشور برگزار شد.
مصطفی علینژاد اظهار داشت: مستندهای «اسم رمز مهسا»، «سلاح مقاومت فلسطین» و «آقا مصطفی» بیشترین اکران های جشنواره سیزدهم عمار را به خود اختصاص دادند.
وی ادامه داد: اکران های این جشنواره در یک سال اخیر در همه استانها انجام شده و همدان، تهران، اصفهان، خراسان رضوی، یزد و قم برترین استانها از نظر اکران فیلمهای این جشنواره محسوب میشوند.
علینژاد اضافه کرد: نهاوند، دزفول، اردکان، قم، خمینی شهر، یزد و مشهد فعالترین و برترین شهرستانها در اکران فیلمهای جشنواره عمار بودند.
وی بیان کرد: همچنین ۲ هزار و ۵۵۵ مورد اکران اقتصادی در یک سال اخیر برای کمک چرخه سینمای انقلاب اسلامی انجام شده که فیلمهای «اُخت الرضا»، «غریب»، «لوپتو»، «مصلحت» و «سرهنگ ثریا» به ترتیب بیشترین اکران ها را به خود اختصاص دادند.
مسوول اکران مردمی جشنواره فیلم عمار گفت: ۹ اثر داستانی و هشت اثر مستند که همه آنها فانوس جشنواره را دریافت کردند، جزو آثار اکران مردمی جشنواره چهاردهم هستند.
وی افزود: افتتاحیه اکران استانی اصفهان روز گذشته انجام شد و افتتاحیه اکران استانی قم فردا (یکشنبه) برگزار خواهد شد و خوزستان هم نهم بهمن و سایر استانها هم به ترتیب برگزار خواهند کرد.
علینژاد بیان کرد: یک سری از استانها بهجای برگزاری افتتاحیه، مجموعه اکران های گسترده را انجام خواهند داد که خراسان رضوی از جمله این استانهاست که برنامه ریزی برای ۲۷۰ اکران را در مساجد مشهد انجام داده و ۹۵ نقطه اکران به تعداد شهدای حادثه تروریستی کرمان، در یزد برنامه ریزی شده است.
مسوول ستاد عمار استان اصفهان نیز در این نشست اظهار داشت: افتتاحیه اکران فیلم های جشنواره عمار اصفهان روز گذشته در سینما فلسطین انجام شد و از امروز تا دوم بهمن ماه بمدت سه روز از ساعت ۱۴ تا ۲۲ در سینما سوره برنامه های متنوعی از جمله پخش پویانمایی، مستند، نماهنگ و فیلمهای داستانی برگزار خواهد شد.
محمد جورکش افزود: اکران فیلمهای جشنواره چهاردهم از دوازدهم تا بیست و دوم بهمن در مجتمع فرشچیان اصفهان برگزار خواهد شد و سایر اکران ها در شهرستانها و روستاهای این استان انجام خواهد شد.
وی اضافه کرد: هرسال در جشنواره عمار از یک استان و یک نفر بعنوان اکران کننده برتر کشور تجلیل می شود که امسال این عنوان به استان اصفهان اختصاص یافت و نشان و نماد شهید سیاح طاهری زا دریافت کرد.
جورکش بیان کرد: مجموعه های هنری از جمله حوزه هنری، بسیج صدا و سیما، مرکز آفرینشهای سپاه، بسیج هنرمندان در اصفهان دور یکدیگر جمع شدند و با همدلی و همیاری اعضا ستاد یک اتفاق خوب و اکرانهای خیلی خوبی را حتی در دورترین نقاط این استان رقم زدند.
نشست خبری اکران مردمی چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار با هدف گزارش اکرانهای مردمی صورت گرفته در یک سال اخیر، تشریح فیلمهای اکران مردمی جشنواره چهاردهم عمار و توضیح برنامه جشنوارههای عمار استانی و شهرستانی شامگاه شنبه در بوستان امام و شهدای روستای محمودآباد شهرستان خمینیشهر اصفهان برگزار شد.
مستندهای «ارتعاشاتی از غزه»، «مادر دانا، مولود گنج»، «نخ طلایی»، «سفر، آینده عشایر قزاق»، «در دست ساخت» و «آر ۲۱ نامی مستعار برای همبستگی» در مرکز گسترش اکران میشوند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، با ادامه طرح «اکران حقیقت»، از یکشنبه اول بهمن نمایش مستندهای بخش بینالملل هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» شروع میشود.
یکشنبه اول بهمن، مستندهای «ارتعاشاتی از غزه» (رحاب نزال)، «مادر دانا، مولود گنج» (سوینچ یشیلتاش) و «نخ طلایی» (نیشتا جین) در سالن حقیقت مرکز گسترش روی پرده میروند.
دوشنبه دوم بهمن هم مستندهای «سفر، آینده عشایر قزاق» (کازیو ایسوبه)، «در دست ساخت» (مارکوس تویوو) و «آر ۲۱ نامی مستعار برای همبستگی» (مهند یعقوبی) نمایش داده خواهند شد.
آغاز اکران این مستندها از ساعت ۱۶ است. دوستداران سینمای مستند، یکشنبه و دوشنبه هر هفته میتوانند در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که در میدان شهید قندی، شماره ۱۵ قرار دارد، حضور داشته باشند. ورود به این جلسات نمایش آزاد است.
کتاب «سلحشور؛ روایت یک هنرمند جهانی» زندگی و خاطرات مرحوم فرج الله سلحشور به کوشش معین عارفی منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، کتاب «سلحشور؛ روایت یک هنرمند جهانی»؛ زندگی و خاطرات مرحوم فرجالله سلحشور بازیگر، نویسنده و کارگردان مطرح سینما و تلویزیون را در پنج فصل «خاطرات» شامل دو بخش «هنرمند جهانی» و «سریال یوسف پیامبر»، «به روایت رهبری»، «از نگاه دیگران»، «یادداشتها» و «فیلمشناسی» به انضمام سالشمار زندگی و تصاویر روایت کرده است.
«ایوب پیامبر»، «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر» از جمله آثار سلحشور هستند که علاوه بر استقبال و پخش چندباره در ایران، در برخی کشورهای دیگر هم پخش و مورد استقبال قرار گرفتند.
سلحشور سال ۱۳۳۱ در قزوین به دنیا آمد. او سال ۱۳۶۱ با بازی در فیلم سینمایی «توبه نصوح» وارد سینما شد و دو سال بعد در «گورکن» علاوه بر بازیگری به چهرهپردازی نیز پرداخت و سال ۱۳۶۵، در فیلم «پرواز در شب» ساخته رسول ملاقلیپور نیز به ایفای نقش پرداخت.
سلحشور سال ۱۳۶۷ علاوه بر بازیگری در مقام تهیهکنندگی «انسان و اسلحه» ساخته مجتبی راعی حضور یافت. وی سال ۱۳۷۲، فیلم «ایوب پیامبر» را با نقش آفرینی، نویسندگی و کارگردانی خودش ساخت و رسماً وارد فضای فیلمسازی شد.
سلحشور که در سالهای بعد کوشیده بود داستانهای قرآنی را به مجموعههای تلویزیونی تبدیل کند در سال ۱۳۷۶، مجموعه تلویزیونی «مردان آنجلس» را ساخت و ۱۰ سال بعد سال ۱۳۸۶ مجموعه تلویزیونی «یوسف پیامبر» را نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی کرد.
این هنرمند پس از چند ماه تحمل سرطان ریه، شنبه- هشتم اسفند ۱۳۹۴، در تهران درگذشت و در امامزاده سید جعفر باغ فیض تهران دفن شد. رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتی او را مایه آبرو و اعتبار هنر سینمای ایران در چشم ملتهای دیگر کشورها دانست.
در ادامه بخشهایی از کتاب را میخوانیم: «وقتی مردم بخواهند عبادت بکنند چه کار میکنند، وضو میگیرند. وقتی بخواهند عبادت بکنند حتماً باید پاک باشند، لباسشان پاک باشد، خودشان پاک باشند، وضو داشته باشند؛ این رسم عبادت است. این قانون عبادت است و نوشتن متونی مثل اصحاب کهف و یوسف(ع) و موسی(ع) در حقیقت برای بنده عبادت است.»
«روزی به آیتالله حائری شیرازی گفتم که ما به اینجا رسیدهایم که فیلمهایمان را از قصههای واقعی بسازیم. او در جواب گفت میدانی تفاوت قصههای واقعی و غیرواقعی چقدر است؟ گفت به اندازه تفاوت خدا تا بشر! سینمای ما پُر از قصههای غیرواقعی است اما ما باید به دنبال قصههای واقعی برویم.»
«وزیران فرهنگ تاجیکستان، عراق و لبنان گفتهاند شما به بمب اتمی نیاز ندارید، بلکه بمب شما سریال یوسف(ع) و آثار فرهنگی شماست.»
کتاب «سلحشور؛ روایت یک هنرمند جهانی» زندگی و خاطرات مرحوم فرج الله سلحشور که گردآوری و تدوین آن برعهده معین عارفی بوده، در ۲۲۴ صفحه، قطع رقعی و شمارگان یکهزار جلد توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در حالی به روزهای پایانی خود نزدیک میشود که در این دوره شاهد تنوع تولیدات و فراهم شدن شرایط برای حضور هنرمندان جوان بودیم.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار پس از ۷ روز برنامه متنوع و فشرده در قالب اکران مستند، فیلم کوتاه، نماهنگ در کنار کارگاه های تخصصی و نشست های خبری روز پایانی خود را سپری میکند.
این رویداد فرهنگی و هنری چهاردهمین دوره خود را در غیاب پدر معنوی جشنواره، حاج نادر طالب زاده پشت سر گذاشت در حالی که این رویداد به عنوان یکی از یادگارهای آن مرحوم مجاهد بر جای مانده است.
جشنواره مردمی فیلم عمار که با هدف تقویت گفتمان و صدای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی شکل گرفت تا امروز شبکه مردمی پخش و اکران بینظیری در سطح کشور داشته است و توانسته به محفلی برای فعالیت فیلمسازان جبهه انقلاب تبدیل شود و بازنمای تصویری متفاوت از فرهنگ و هنر مردمی و اسلامی این سرزمین باشد و تاکنون فیلمسازان و فعالان هنری قابل توجهی از دریچه این جشنواره به عرصه هنر و فرهنگ معرفی کرده است.
همبستگی با فلسطین در نظم نوین جهانی
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار برخلاف رسم سنوات قبلی ۹ دی برگزار نشد و در راستای بزرگداشت و همدردی با مردم فلسطین، این دوره از جشنواره با تمرکز بر ۲ محور اصلی فلسطین و نظم نوین جهانی ۲۱ دی ماه در محل سینما فلسطین افتتاح شده و ۲۹ دی ماه همزمان با سالروز بزرگداشت روز غزه به ایستگاه پایانی میرسد.
عمار، میدان هنرمندان جوان
حضور کارگردان های فیلم اولی و تولید کنندگان جوان با آثاری با کیفیت در بخش رقابت چهاردهمین جشنواره عمار نشان داد این جشنواره همچنان کنشگری فعال و میدانی موثر برای معرفی فیلمسازان دغدغه مند و جوان به شما میرود و امید است با اتخاذ تدابیر لازم در اهدای جوایز، هنرمندان جوان در رقابت با آثار دارای حمایت های مالی جدی، مورد کم لطفی قرار نگیرند.
نشست های تخصصی
نشست های تخصصی این دوره از جشنواره عمار نیز میزبان شخصیت های مختلف هنری، فرهنگی، سیاسی، طنزپرداز و … از محمدحسین لطیفی تا محمدرضا شهبازی بود. این نشستها با موضوعات مختلفی از جمله جنگ روایت ها، نئورئالیسم، جمهوریت، اقتباس سینمایی برگزار شد که به عنوان نمونه انتقادات صریح لطیفی از عملکرد مدیریت فرهنگی و رسانه ملی را می توانید اینجا بخوانید.
تنوع تولیدات در عین تکثر قالبها
چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار علاوه برآنکه آثار مستند و فیلم کوتاه را در برنامه اکران و رقابت قرار داده است؛ برنامه های تلویزیونی، آثار کودک ونوجوان، نماهنگ، تولیدات «فلسطین ما» و تولیدات فضای مجازی را نیز به رقابت گذاشته و از آثار برگزیده تقدیر کرده است.
منتخب تولیدات جشنوارهای تا رونمایی از آثار برای اولین بار
اگر به هر دلیلی از تماشای آثار جشنواره های فیلم ۱۰۰، «سینماحقیقت» و فیلم کوتاه بازمانده اید، می توانید منتخبی از آثار این رویدادهای سینمایی را در جشنواره مردمی فیلم عمار ببینید. همچنین در این دوره از جشنواره مردمی فیلم عمار شاهد حضور آثار کوتاه و مستند در مضامین و ژانرهای متنوع هستیم که بخشی از این آثار برای اولین بار در این جشنواره معرفی و رونمایی شدند به عنوان مثال تنها در بخش مستند چهاردهمین جشنواره عمار شاهد حضور آثار متنوعی با مضامین طبیعت و محیط زیست، مقاومت، امیدآفرین، حرکت و تلاش های جهادی، وقایع و اعتراضات سال گذشته، شهدای ترور، تاریخی و … هستیم.
در ادامه به معرفی برخی از این آثار میپردازیم:
«عیدوک»؛ برنده جایزه سرباز وطن از هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است که به ماجرای برخورد حاج قاسم با بزرگترین دشمن خود و اشرار کرمان میپردازد.
«می ۱۹۶۸»، مستندی که با بهره گیری از پژوهش و تصاویر آرشیوی به مرور اعتراضات دانشجویی فرانسه با رویکرد عبرت از تاریخ میپردازد.
«مقدس نما»، این مستند با مرور فعالیت های انجمن حجتیه در اوایل شکلگیری انقلاب اسلامی به معرفی الگوی اسلام سیاسی میپردازد.
«میراب»، مستندی که به بررسی چالش حقابه هیرمند پرداخته و با مرور معاهده هیرمند بین ایران و افغانستان در زمان امیرعباس هویدا به ارایه راهکار برای حل این بحران توجه دارد.
«من محمدحسن را دوست دارم»، مستندی که به ماجرای محمدحسن لبنانی می پردازد که شفای بیماری سرطان را از امام رضا (ع) گرفت و بدون دیدن دوقلوهایش در نبرد با داعش شهید شد.
«عملیات آژاکس»، در این مستند با مرور وقایع ملی شدن صنعت نفت و نقش آفرینی زاهدی در برکناری مصدق حوادث تاریخی تا وقوع انقلاب اسلامی مرور میشود.
«حیاتیتر از غذا»، فیلمی کوتاه که به داستان ۴ دختر اسیر در زندان الرشید عراق و تلاش آن ها برای ثبت اسامی خود در صلیب سرخ میپردازد.
«رزیدنت»، برنده جایزه ویژه دبیر جشنواره از هفدهمین جشنواره مستند «سینماحقیقت» که با مرور قانون نظام پزشکی در دهه ۷۰ به مشکلات رزیدنت ها در بیمارستان ها اشاره دارد.
«سربه مهر»، این مستند روایتگر ماجرای معلم هنری است که در زیارت حرم شاهچراغ در حادثه تروریستی به شهادت میرسد.
«پشت صحنه»، این مستند از زاویه دیدی متفاوت و از منظر هنر و سینما مقاومت مردم فلسطین از یوم النکبته تا امروز را مرور می کند.
«درخت جان، سرو نقره ای»، این مستند به تلاش های یک فعال محیط زیست و ایجاد درختستان سرو نقره ای می پردازد.
«مردی با کیف قرمز»، در این مستند یالماز شاخت مردی که آلمان را پس از جنگ جهانی اول از مشکلات اقتصادی نجات داده است به دعوت مصدق به تهران می آید اما کودتای ۲۸ مرداد مانع از کمک او به ایران میشود.
«دوئل امجدیه»، به بررسی بازی تیم تاج و اسراییل پرداخته و در حالی که مردم از پیروزی ایران خوشحال هستند، بحرین از ایران جدا میشود.
«ساحل شرقی»، مستندی متفاوت با تصویربرداری از داخل غزه و روایت مقاومت مردم غزه در جریان زندگی.
«شورشی»، فیلمی کوتاه که به تجاوز سربازان صهیونیسم می پردازد. آنها به خانهای برای یافتن یک شورشی میروند، حال آنکه تنها یک پسر بچه نوجوان را دستگیر میکنند.
«فراخوان خونین»، مستندی با سوژه ای حساس است که با بررسی جز به جز وقایع از ماجرای کشته شدن کیان پیرفلک کودک کشته شده در اغتشاشات ایذه پرده بر میدارد.
«کدهای سیاه»، روایتی آمریکایی از ماجرایی ۴۴۴ روز گروگانگیری جاسوسان سفارت آمریکا در ایران.
«قاعده بازی»، مستندی با محور مقاومت مردم یمن که از نامزدهای جایزه ویژه «خنجر یمنی» این دوره از جشنواره محسوب میشود.
عدم هماهنگی و ضعف برنامه ریزی
برگزاری همزمان کارگاه های آموزشی با حضور اساتید برجسته همزمان با اکران فیلم ها یا برگزاری نشست های تخصصی کنار سالن اصلی اکران و همزمان با پخش فیلم یا به تعبیر دیگر برگزاری همزمان نشست بررسی فیلم، کارگاه آموزشی و اکران آثار ممکن است سردرگمی برای مخاطبان ایجاد کند و شاید بهتر بود تا با برنامه ریزی مناسب تری این برنامه ها بدون تداخل برگزار میشد تا علاقه مندان بتوانند از همه این ظرفیت ها استفاده کنند.
سیدمصطفی سیدالحسینی کارگردان مستند «هفت سال اینجا» عنوان کرد این مستند روایت یک شهروند عراقی است که به اسارت صدام درآمد.
به گزارش سینمای خانگی، سیدمصطفی سیدالحسینی کارگردان مستند «هفت سال اینجا» از آثار راهیافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»، در گفتوگو با ایرنا، درباره این اثر توضیح داد: این مستند یک اثر نیمهبلند در قالب داکیودرام است که به ماجرای اسارت یک عراقی به دست عراقیها میپردازد. پیشتر با همین مستند در بخش آثار نیمهبلند جشنواره سینماحقیقت هم حضور داشتم که توانست تندیس بهترین کارگردانی به دست آورد و مورد توجه قرار گرفت.
وی درباره جرقه شکلگیری ایده این مستند، ادامه داد: در سال ۹۴ مشغول تولید یک پروژه تاریخ شفاهی درباره اسرای عملیات خیبر بودیم که این مستند در حوزه هنری خراسان جنوبی در حال تولید بود. در این مستند به گفتوگو با برخی از بازماندگان عملیات خیبر میپرداختیم تا خاطرات و روایتهای آنها از این عملیات را ثبت کنیم. در مسیر آن مستند بود که با این سوژه آشنا شدم.
سیدالحسینی ادامه داد: در همان سال ۹۴ یک کار کوتاه با نام «مجنون» درباره این ایده کار کردم که در جشنواره «عمار» همان سال هم حضور داشت و توانست کاندیدای دریافت جایزه هم بشود. از آنجایی که احساس میکردم آن سوژه پتانسیل بالایی دارد و میتوان کار بهتری درباره آن ساخت، دو سال پیش مجدد سراغ آن رفتم و بعد از یک سال کار، مستند «هفت سال اینجا» تولید شد. این سوژه ظرفیت بسیار بالایی برای روایت در قالب یک اثر ویژهتر داشت و تلاش کردم در این مستندداستانی، ابعاد بیشتری از آن را روایت کنم.
این مستندساز در توضیح بیشتر درباره شخصیت محوری مستند خود گفت: این فرد و خانوادهاش از خانوادههای عراقی مخالف رژیم بعث و شخص صدام بودند. پدر خانواده جزو نیروهای مقاومت بود و همکاریهایی هم با حزبالدعوه داشت و کل خانواده هم در این فعالیتها با او همکاری نزدیک داشتند. به همین دلیل فعالیتهای این خانواده زیر ذرهبین استخبارات قرار میگیرد. طی اتفاقی این خانواده متوجه شک نیروهای بعث، نسبت به خودشان میشوند و به همین دلیل تصمیم به فرار به سمت ایران میگیرند. حین فرار یکی از برادران در این خانواده شهید و باقی آنها هم زخمی میشوند.
افزود: وقتی این خانواده به ایران میرسند، هر یک به سمتی میروند و شخصیت اصلی مستند ما، بعد از آموزشهایی که میبیند، در قرارگاه سری نصرت جذب میشود. این همان قرارگاهی است که فرماندهیاش برعهده شهید علی هاشمی بوده است و مسئولیتشان فعالیتهای اطلاعات و شاسایی بود. محصول فعالیت دو ساله این قرارگاه هم منجر به عملیات خیبر میشود. این فرد در عملیات خیبر بهعنوان راهنما با سه گردان همراه میشود و بعد از محاصره، به اسارات عراقیها درمیآید. او دو سال بعد از فرار از عراق، به دست حزب بعث عراق، اسیر میشود.
سیدالحسینی درباره اینکه این شخصیت چه سرنوشتی پس از آزادی و حضور مجدد در ایران پیدا کرد، ادامه داد: این فرد بعد از طی دوران اسارت، اقامت خود در ایران را ادامه میدهد و تا سال ۸۳ که هنوز صدام روی کار بود، در ایران میماند. بعد از سقوط صدام آنها به کشور خود بازمیگردند. در طول دوران حضور در ایران، او جذب سپاه بدر شده بود. وقتی به عراق بازمیگردد، با درجه ستوان دومی، او را به راهنمایی و رانندگی عراق میفرستند. او همچنان هم در راهنمایی و رانندگی کشور عراق مشغول فعالیت است.
این فرد بعد از طی دوران اسارت، اقامت خود در ایران را ادامه میدهد و تا سال ۸۳ که هنوز صدام روی کار بود، در ایران میماند
این مستندساز افزود: این فرد در تمام دوران اسارت خود، هویتش را از نیروهای بعث پنهان نگه داشته بود چرا که اگر متوجه هویت عراقی او میشدند، خانوادهاش را هم اعدام میکردند. به خصوص که در آن سالها حتی برخی ایرانیان هم به او مشکوک بودند و در آن شرایط به هرکسی نمیتوانست اعتماد کند. به همین دلیل او مجبور میشود از اسرای دیگر فاصله بگیرد. بهواسطه رفتارهای عجیب و غریبش، دیگران بیشتر اعتماد خود را نسبت به او از دست میدهند. در عین حال در همان شرایط بیشترین فشار را از سوی نیروهای بعث متحمل میشد.
کارگردان مستند «هفت سال اینجا» با اشاره به اینکه هیچ مصاحبهای در این مستند وجود ندارد، گفت: قالب این اثر داکیودرام یا مستند داستانی است و به همین دلیل تصمیم گرفتیم سراغ مصاحبه نرویم. حتی باوجود دیدار با شخصیت اصلی مستند، با او هم مصاحبهای نداشتیم و برای روایت آن از میزانسنهای تئاتری استفاده کردهایم. در لابهلای روایت برخی تصاویر آرشیوی هم داریم و در مجموع روایت فیلم با ترکیبی از تصاویر تولیدی و آرشیوی، شکل گرفته است.
وی در پایان در تشریح بیشتر ساختار روایی این مستند داستانی، توضیح داد: این مستند سه روای دارد که یکی از آنها شخصیت اصلی است و دو کاراکتر فرعی هم بخشهایی کوتاه از اتفاقات را روایت میکنند. به معنای دیگر بهصورت منولوگ، سه راوی اول شخص داریم که تنها یکی از آنها از زبان شخصیت اصلی صحبت میکند. تلاشم این بود که در روایت این مستند، کاملا داستانگو باشیم و با توجه به ظرفیتهای دراماتیک، قصهای را برای مخاطب تعریف کنیم تا بهواسطه آن در جریان اوج و فرودهایی که کاراکتر اصلی تجربه کرده است، قرار بگیرد.
علی فراهانیصدر، کارگردان مستند «قوی-دل» معتقد است، امر واقع هرگونه که باشد امر واقع است و اگر سیصد سال دیگر هم بگذرد امر واقع است.
بهگزارش سینمای خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، انجمن سینمای جوانان استان تهران با همکاری سینما تک موزه هنرهای معاصر تهران، بیست و هفتمین کارگاه فیلم مستند را با عنوان «مستند بازسازی» برگزار کرد. این نشست با حضور فیلمساز مهمان علی فراهانیصدر و بهمیزبانی محمدصادق اسماعیلی، روز سهشنبه ۱۹ دیماه برگزار شد و فیلم مستند «قوی_دل» در این نشست برای علاقهمندان بهنمایش درآمد.
محمدصادق اسماعیلی، میزبان این نشست، در ابتدا با اشاره به اینکه مستند «قوی_دل» ساخته علی فراهانی در جشنواره سینماحقیقت امسال حضور داشته و سه جایزه ویژه هیأت داوران، جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه ویژه دبیر برای سوژه را دریافت کرده است، به موضوع نشست، «مستند بازسازی» پرداخت و گفتوگو را اینگونه آغاز کرد: ما وقتی در مورد سینمای مستند میخواهیم حرف بزنیم همواره با مقولهای تحت عنوان امر واقع مواجه هستیم و این که فیلمساز به چه صورت باید نسبت یا مواجهه خود را با این مقوله به وجود بیاورد؛ یکی از چالشهای بزرگ هر داکیومنت فیلم میکری این است که ما در فیلممان چه شکلی بتوانیم باورپذیر به سراغ این امر واقع برویم و نمود پیدا کند.
من معتقد هستم که سینمای مستند از آن جایی که تاثیرگذاری بسیار جدی بر مخاطب دارد، این مقوله امر واقع را شما نمیتوانید همینطور دم دستی با آن برخورد کنید؛ یعنی چون امر واقع همیشه اتفاق و کنش و رویدادی است که معمولا میتوانیم بگوییم در گذشته آن را کاوش میکنیم و اگر هم در زمان حال رقم میخورد و جلو میرود این که چه شکلی آن را ثبت کنید که باورپذیر باشد و بتواند عملا نسبت درستی را با مخاطب به وجود بیاورد یکی از چالشهای خیلی بزرگ است.
وقتی به سراغ مقوله آرشیو یا بازسازی میرویم، در شکلشناسی و گونهشناسی سینمای مستند همیشه وقتی به لحاظ فرمی میخواهیم این مساله را کاوش کنیم، میبینیم که یک سری دستهبندیهایی را در نظر میگیرند و به طور مثال میگویند اینها مستندهایی هستند که فیلمساز بازنمایی کرده است یا اینکه میگویند اینها داکیو فیکشن هستند و فیلمساز بازسازی کرده است.
اما اتفاق اصلی که من فکر میکنم همیشه دوستان مستندساز با آن مواجه هستند و کامفلیکتی هم همیشه با آن دارند این است که وقتی میخواهیم اتفاقی را که در گذشته رقم خورده به زمان حال احضار کنیم و میخواهیم به سراغ بازسازی برویم، این بازسازیها در اکثر فیلمهایی که معمولا تولید میشود، شاید وجهه بسیار صقیلی را به خود اختصاص میدهد و نمیتواند مشارکت خوبی را از سمت مخاطب عملا پیدا کند؛ خیلیها معمولا نهی میکنند که به سراغ بازسازی نروید و سعی کنید اتفاق گذشته را در زمان حال کاوش کنید و در زمان حال به سراغ کنش دراماتیک بروید؛ اما مستند «قوی-دل» به اعتقاد من از معدود فیلمهایی است که با اینکه راوی فیلم کاملا حضور مستمر دارد و اصطلاحا خط اطلاعات فیلم را برای ما به وجود میآورد، احضار گذشته هم که به واسطه بازسازی عملا اتفاق افتاده است، به نوعی بین داکیو فیکشن و داکیو دراما (به معنای مستند قصهگو) این مرز مابین فیکشن و دراما را مرتبا جابهجا میکند و اگر دقت کنید با فیلمی مواجه هستیم که یک نفر مقابل دوربین نشسته است و قصهای را که در گذشته اتفاق افتاده است کاملا برای ما روایت میکند؛ اما نسبتی که فیلمساز با مقوله امر واقع دارد و با خود پرسناژ دارد بهزعم من خلاقانه برخورد میکند تا آنجاکه ما میتوانیم هشتاد و چهار-پنج دقیقه فیلم را تحمل کنیم و اصلا هم ریتم فیلم نمیافتد و کاملا هم مشارکت فعالی از سوی مخاطب در درونمایه آن حادث میشود.
ما در تاریخ سینمای مستند هم اگر نگاه کنیم خیلی از فیلمهای ابتدایی که فیلمهای جدی هم هستند، تولید شدهاند که مقوله بازسازی در همه آنها بوده است از جمله، فیلم نانو، موآنا؛ ولی در فیلم «قوی-دل» به اعتقاد فیلمساز کاملا مقوله نوشتار را جدی گرفته است؛ فیلمنامهای که کاملا سکانسهای آن مشخص است و کاملا چیدمان داستانی و میزانسن داستانی را دارد و ابایی هم ندارد از این که بتواند این فضا را با همدیگر تلفیق کند و این امر بخش مادی فیلم که همان بخش فرمیشن لاین است که به من مخاطب میدهد و بخش معنوی فیلم که اصطلاحا میگوییم پشن لاین را بهوجود میآورد و خط عاطفی یا احساسی را میتواند به وجود بیاورد و کاملا این بَرهمنِهی یک بَرهمنِهی کُپرنیکی شده است یعنی هیچکدام هم برتری بر آن دیگری ندارد؛ من فکر میکنم این اتفاق کاملا در مقوله نوشتار رقم خورده است و فراهانی به خوبی از پس این کار برآمده است.
من برای شروع صحبت خود با علی دوست داشتم بپرسم چگونه با موضوع و سوژه فیلم آشنا شدید و چهشکلی این ویژگی داستانسرایی تصویری را سعی کردید در اکثر روایت این فیلم نهادینه کنید؟
علی فراهانیصدر _ در سال نود و هشت با ورود کرونا به ایران اتفاقاتی افتاد که دو خبرنگار قمی به دلیل شایعهپراکنی در مورد ورود کرونا به ایران دستگیر شدند؛ این مقوله ما را یاد داروهای آلوده انداخت و گفتیم آنزمان هم چنین بحثی مطرح بوده است که یک عده تکذیب و تایید میکردند؛ ما در سال نود و هشت اتفاقات زیادی هم داشتیم و من به درونمایهای رسیدم و گفتم سرپوش گذاشتن بر اتفاقات کوچک منجر به بحرانهای بزرگ میشوند که خودمان از پس آن بر نمیآییم؛ پس خواستیم در مورد داروهای آلوده کار کنیم و پژوهشگر کار استارت کار را که میزد به هر بخشی از پرونده که میرفت با احمد قویدل آشنا میشد و میگفتند شخصی به نام احمد قویدل هستند؛ ما پیگیری کردیم و بعد از چهار جلسه که پرونده داروها را کاملا برای ما تشریح کرد در بالکن دفتر رفتیم و آن جا در مورد زندگی خود شروع به صحبت کردند و گفتند ماجرای زندگی من این گونه است؛ همین پراکنده صحبت کردن خود آقای قویدل که برای من سرگیجه میآورد، تبدیل به فرم کار شد و من و علی رستمآبادی نویسنده کار گفتیم که فرم اپیزودیکی داشته باشیم و بههیچعنوان زمان را در آن رعایت نکنیم چون شخصیت ما زمان را در زندگی خود رعایت نمیکند و در برهههای مختلف زندگی خود هدفگذاری کرده و فقط میدود.
فیلمنامهای که ما آن زمان استارت زدیم، قرار بود به جای شش اپیزود، دوازده اپیزود باشد و اتفاقاتی که با خود سوژه رقم خورد ما را مجبور میکرد که کار را کوتاه کنیم یا فرم جدیدی تعریف کنیم؛ ما مرتبا فرم عوض میکردیم چون برای من خیلی مهم بود که خود آقای قویدل کار را خیلی دوست داشته باشد بعنی شخصیت فیلم با فیلم همراه باشد و هیچ کجا خلاف نظر او حرکت نکنم و چیزهایی که خودشان میگفتند، بیشتر سمت کار ژورنالیستی میرفت و من هدایت به این سمت میکردم؛ به هر حال خط وسطی را گرفتیم و دنبال کردیم و در مورد فیلمنامه این گونه بود که ما جلو میرفتیم و برخی از صحنههایی که مطمئن بودم قرار است در کار باشد ابتدا از بازسازی شروع به گرفتن میکردم و بعد مصاحبه میگرفتم و از آنهایی که مطمئن نبودم اول مصاحبه میگرفتم یعنی اختلاف نظر وجود داشت؛ مرز بین کنترل کردن سوژه یا این که کاملا محض بگیرید، مرز باریکی در سینمای مستند است یعنی اگر شما اجازه دهید تماما خودشان تعریف کنند و شما دیالوگی برایشان تعریف نکنید و کنترل نکنید، مستند محضی میشود که خیلی گفتگومحور است و پلات آن در نمیآید و خط داستانی رعایت نمیشود و اگر کاملا آن را کنترل کنید مجددا از حالت مستند خارج میشود؛ برای مثال در همین سکانس اول من اجازه دادم تعریف کردند و یک جاهایی خودم به ایشان کیو میدادم که درست است این جا را باید اینگونه رفت و این جارا باید اینگونه تعریف کنید و در انتها گفتم که یک جمله از شما میخواهم بگویید و گفتم که بگو من در این سال چشم به جهان گشودم؛ گفتند چرا باید این را بگویم؟ گفتم فرم من این گونه است تو ابتدا اگر این جمله را بگویی مخاطب هم این را میپذیرد که کاری که من میبینم متفاوت است و شخصیت خودش را هم هجو میکند چه برسد مسائل بزرگ کشور را.
محمدصادق اسماعیلی _ نکتهای که علی هم به آن اشاره کرد این است که در مورد نوع برخوردی که کارگردان با پرسناژ دارد، نشستهای زیادی داشتهایم؛ در مقوله فیلم مستند علیرغم این که فضاسازی دراماتیک خودمان را داریم و به دنبال شکلگیری کنش دراماتیک هستیم، اینها سوژههایی هستند که بازیگر نیستند و تو میخواهی یک جاهایی به اینها دیالوگ بدهی و اصطلاحی که معمولا به کار میبریم این است که عملا به سوژههایمان سمت و سو میدهیم و این سمت و سو دادن کاملا در پروسه میزانسن ما است که اتفاق میافتد و چیزی که من احساس میکنم فیلم «قوی-دل» خیلی خوب توانسته از پس آن بر بیاید، نسبتی است که کارگردان ما بین این امر خیالی و امر واقع عملا به وجود آورده است؛ ما وقتی در باب مقوله آرشیو یا بازسازی صحبت میکنیم دو مؤلفه اصلی در درونمایه اینها همیشه وجود دارد که ابتدا امر متخیل شده است و دیگری امر یاد آورده شده؛ آن سکانسهایی که خیلی کمنظیر است در این فیلم و از خود قربانیان این بیماری میدیدیم، عملا هیچگاه از ذهن ما پاک نمیشود ؛ اینها آرشیو هستند اما فیلمساز با نوع نسبتگذاری که با مقوله آرشیو توانسته انجام دهد هم توانسته دنیای خیالی خود را یعنی تصویری که ایمیج فیلمساز بوده را برای ما احضار و روایت کند و هم عملا توانسته است اتفاقی را که در گذشته رقم خورده است را به زمان حال بیاورد؛ من فکر میکنم مابین این کنشی که ما در فیلم میبینیم در نهایت باورپذیری به بلوغی میرسد که از همان ابتدای فیلم نسبت مخاطب با پرسناژ مشخص میشود و نسبت مخاطب حتی با قراردادگذاری که خود فیلمساز انجام میدهد هم در بستر روایت آن کاملا شکل میگیرد. چیزی که من احساس میکنم این است که نقدی در مورد فیلم شما شنیدم و قابل تأمل است این بود که این فیلم درباره آقای قویدل و بیماران هموفیلی است ولی هفده تا هجده دقیقه اوپنینگ فیلم ما میبینیم که خود پرسناژ در رابطه با این که چه شکلی با معشوقه خود توانسته ازدواج کند صحبت میکند؛ فیلمساز با دیتیل به ما این اتفاق را نشان میدهد و من همش به این فکر می کردم که چرا ما باید هجده دقیقه رابطه بینا پرسناژی آقای قویدل و همسرشان را بشنویم؟ این چه کمکی به بستر موضوعی فیلم میتواند بکند؟ که بعد وارد اپیزود جدیدی میشویم و بعد از آن تلفن، قصه بیماران هموفیلی عملا شکل میگیرد.
من خیلی دوست داشتم توضیح خودتان را در مورد این موضوع بدانم و عملا شائبهای که شکل میگیرد این است که به لحاظ آن مای مپینگی که تو در نوشتار داشتی، عملا فیلم در مورد چیست؟
علی فراهانیصدر _ من دوست داشتم کار در مورد خود آقای احمد قویدل باشد و امیدوارم این اتفاق افتاده باشد و این نقدی که شما میگویید خیلی از دوستان اساتید کارشناس هم داشتند ازجمله داوران که چرا باید دقیقه بیست تازه گره به کار بیافتد؛ اما من اینگونه به مساله نگاه نمیکنم و شاید مقداری این حرف شعاری باشد اما من میگویم تو زمانی که به دنیا آمدی گره افتاده است چون حرف من این است که این کاراکتر در برابر بحران برای ما مهم است پس من باید بدانم این کاراکتر چیست و کاراکترپردازی کنم، من فاصلهای در نوشتار پلات و فاصلهای بین سینمای مستند و داستانی نمیبینم؛ البته تفاوت در اجرا است یعنی این که ما فیلمنامهای مینویسیم و بازیگر و فیلمبردار میبینیم و سر صحنه بهصورت دکوپاژ شده کار میکنیم؛ اما در این جا خیلیها در تدوین اتفاق میافتد. چرا میگوییم پنجاه درصد مستند در تدوین بسته میشود و اساسا تدوینگر خود کارگردان است؟ به دلیل این که تدوینگر سناریو عوض می کند و تعریف می کند، در سینمای داستانی آن قدر این امر شکل نمی گیرد اما در مستند شکل می گیرد و در مورد این که آیا نیاز است ما بیست دقیقه به این موضوع بپردازیم یا خیر؟ من اینگونه فکر میکنم، حداقل کارهایی که خود من دنبال می کنم این گونه است که ببینم چه اتمسفری به من میدهد و نگاه نمیکنم که الان گره انداخته است یا خیر و خودم سینمای داستانی را حتی این گونه دنبال میکنم، این فیلمهایی که ابتدا معتقد هستند چک اولی بزنیم و اتفاقا لفظ چک را هم به کار میبرند؛ اما من خیلی قائل به این مساله نیستم و میگویم این چگونگی است که خیلی مهم است و خیلی مهم نیست که چه شد و چرا اینگونه شد؛ آن مسیر است که برای من مهم است به همین دلیل خود من که اینگونه فکر نمیکنم، دو سکانس کامل را حذف کردم، در انتها و ابتدای فیلم، که جفت آنها را خیلی دوست داشتم اما چون در ایران خیلی کشش ندارد و مخاطب مستند در ایران مقداری کمحوصله است به همین دلیل آن را کار نکردیم.
شما در صحبتهایتان گفتید در بازسازی ما واقعنمایی میکنیم یعنی ما دیتاهایی را داریم و الان باید واقعنمایی کنیم؛ من در مورد واقعنمایی حرف دارم و میگویم مثلا در سینمای داستانی میگوییم بعد از انقلاب بازیگری را در بهارستان کشتند به این دلیل که همه گفتند ایشان رباخوار بوده است… او دو فیلم بازی کرده بود که در آن فیلمها رباخوار بوده است و من همچنان در سفرهای روستایی که دارم در یکی از روستاهای مشهد که رفته بودم یک پیرمرد با همسرشان گریه میکردند، علت را پرسیدم گفتند چنین شخصی را کشتند و واقعا گریه میکردند چون فکر میکردند در فیلم آن شخص کشته شده است، بنابراین حتما واقعی مرده است. فکر میکنم ما هر چقدر به این موضوع آگاهتر میشویم پس میتوانیم فاصلهگذاری کنیم یعنی من در فرم همین کار همان ابتدا گفتم چه نیازی است بازیگر بیاورم و بگویم این بازیگر من است و جوانیهای آقای قویدل است و الان مقابل دوربین دانشگاه برو؟ مگر مخاطب من این را نمیداند که این آن شخصیت واقعی آقای قویدل نیست؟ پس چرا من باید این کار را انجام دهم؟ یک مورد به این دلیل بود که من کاملا کنار گذاشتم و دیگری هم به خاطر بحث مالی بود که باعث شد اینگونه فکر کنم و گفتم من که نمیتوانم بازیگر بیاورم و از این کارها انجام دهم در نتیجه باید فرم جدیدی تعریف کنیم؛ به همین دلیل تصمیم اینگونه شد که گفتم من میخواهم کودکی شما را با خودتان ببندم.
در ساخت این مستند، مرز بین داستانی و مستند خودم را اذیت میکرد؛ روزهایی که سر ضبط می رفتم میگفتم فقط به حس خودت اعتماد کن و این را بگیر و اصلا به بقیهاش فکر نکن چون اگر بخواهی پایبند اصول شوی معلوم نیست این پلان خوب در بیاید یا خیر و مرحله به مرحله جلو میرفتم یعنی آرشیو را که گیر آوردم، آرشیوی در کار نبود وسط پروژه، فیلمبرداری که در دادگاه فیلمبرداری کرده بود را پیدا کردم و فیلمها را از او گرفتم و استفاده کردم و همان آرشیو، فرم من را عوض کرد و قرار نبود فرم این باشد؛ سختی فیلمنامه در مستند همین است که شما باید مرتبا آن را عوض کنید، یعنی جریان دارد.
محمدصادق اسماعیلی _ در مورد مقوله نوشتار بارها این جا صحبت کردهایم که پروسه نوشتار زمان پیش تولید نیست چون خیلیها فکر میکنند وقتی در مورد فیلمنامه صحبت میکنیم قبل از آن متن منسجم و تمام شدهای داشته باشیم و سر صحنه برویم و دقیقا همان را عین به عین اجرا کنیم؛ پروسه نوشتار در سینمای مستند حین تولید و پستپروداکشن خیلی اهمیت دارد که علی هم این کار را در قویدل عملا انجام داد؛ اما در مورد بحث سینمای داستانی و مستند، فکر میکنم یک نکتهای خیلی حائز اهمیت است و آن مقوله سیگنیفای کردن است؛ سیگنیفای کردن به معنای آن است که فیلمساز بتواند روابط علت و معلولی را در نظام هستی آن موقعیت و فیلم به وجود بیاورد که منجر به باورپذیری بشود یعنی عملا قراردادگذاری که فیلمساز انجام میدهد کاملا این سیگنیفای را شکل میدهد و من فکر میکنم شاید یکی از دلایلی که ما الان میتوانیم با قویدل همحسی به وجود بیاوریم این است که این کار را به خوبی انجام داده است و ما میدانیم که یک تراژدی تعریف میکند اما این تراژدی عملا تبدیل به لحن کاملا کُمیک میشود و فضای پارادوکسی که شاهد آن هستیم کاملا دیالکتیک به وجود میآورد و سنتز خیلی خوبی را در درونمایه مخاطب شکل میدهد.
در مقوله دراماتورژی سینمای مستند وقتی در مورد آن حرف میزنیم، میگوییم که پرسناژ باید دیزایر داشته باش یعنی میل و علاقه جدی برای رسیدن به تارگت خود داشته باشد و دیزایر خود آقای قویدل چیست؟ این است که با خانمی ازدواج کردهاند و فرزند این خانم دچار بیماری هموفیلی است و بعد به واسطه آن درگیر این پرونده میشود و مسیر فیلم را روایت میکند و ما هیچ چیزی از شخصیت پسر نمیبینیم؛ حتی در نسبت خود با پدر نمیبینیم؛ شاید خانم ایشان را مقداری بشناسیم و شخصیتپردازی خوبی را فیلمساز انجام میدهد اما چیزی که عامل اصلی این است که آقای قویدل مو را از ماست این پرونده بکشد این است که پسر خود او دچار این بیماری شده است، خود شما آگاهانه نخواستید که پسر را پر رنگتر کنید یا با یک سری چالشهای دیگر مواجه بودید؟
علی فراهانیصدر _ در واقعیت در ابتدا اینگونه نبود و در ابتدای کار پسر ایشان را دعوت میکردیم و خیلی برخورد بدی داشتند مخصوصا آنجایی که گفتم پشت پنجره کنار پدر و مادر خود بمانید که برای او مقداری عجیب بود و بعد که همراه ما شد خودم او را کنار گذاشتم چون پسرش مهم نیست.
محمدصادق اسماعیلی _ من شیوه روایت شما را خیلی دوست داشتم که مبنی بر بازسازی بود و الان خیلی از فیلمسازانی که در کل دنیا هستند به همین شیوه بازسازی جلو میروند؛ اما چیزی که خیلی برای من سوال بود این بود که لحظات کُمیک خیلی بیش از حد بود؛ به دلیل این که واقعا فیلم بیان یک درد است و شما از یک جای داستان به لحظات کُمیک رفتید؛ به دنبال مقصر بودید و در نهایت هم مقصر پیدا نشد؛ شما اگر تصاویر آرشیوی را نداشتید باید به سراغ آن خانوادهها میرفتید که با چه دردی روبهرو هستند و من میخواستم بدانم علت چه بود که شما پای درد و دل یا اتفاقاتی که برای بچههای اینها به وجود آمده بود، نرفتید؟ بههرحال داروهای آلوده باعث شد که خیلی از خانوادهها درگیر شوند ولی به نظر من شما خیلی سطحی از آن گذشتید و رو به مباحث کُمیک آوردید؟
علی فراهانیصدر _ چون فیلم در مورد داروهای آلوده نیست. شما در فضای مجازی اگر باشید، ماجرای هواپیمای اوکراینی چقدر دردناک بود؟ امسال هم همان قدر دردناک است؟ این چیزی نیست که رسانه نشان میدهد. یک چیزی وجود دارد، شما زمانی که از تراژدی به لحاظ زمانی فاصله میگیرید، این بُعد روانشناسی دارد و چیزی نیست که فقط من بخواهم به شما بگویم بلکه شما خواه و ناخواه به صورت دارک کمدی با آن شوخی میکنید و این حرف را قبول میکنم که ما باید به صورت تراژدی هم به آن بپردازیم اما ما این کار را روی صندلیهای خالی دادگاه انجام میدهیم و میگوییم که شما نیستید که حق خود را بگیرید؛ ولی این که شخصیتی که قهرمان کار ما است و دویده که این کار را انجام دهد و باید کاملا محزون باشد، فکر میکنم بعد از بیست و پنج سال اینگونه نیست. وقتی در سینمای مستند از امر واقع فاصله میگیرید، این اتفاقات میافتد و این امر واقع کجا است؟ سکانسهایی هستند که مربوط به فیلم شما هم نیستند و در آرشیو هستند و در آن آدمها در حال ضجه زدن هستند این سینمای مستند است یعنی به شکل محض امر واقع است.
در سینمای مستند گونههای زیادی در این سالها آمده است و همه میدانیم و خواندهایم. اینکه از یک جایی چند مدل دیگر در سینمای مستند وارد میشود برای اینکه مخاطب بیشتری بگیرد الزاما نمیتواند امر واقع را کمرنگ کند؛ از امر واقع حتی اگر صد یا دویست سال بگذرد باز آن پتانسیل خود را دارد. شما میگویید هواپیما اما من میگویم تزاژدی که در یک سال اتفاق افتاده است و هر سالی که از روی آن میگذرد از زوایای جدیدی اطلاعات جدیدی به شما میرسد؛ این دردناکتر است و شکل واقعه را دردناکتر میکند و یکی از کارهایی که سینمای مستند انجام میدهد همین است؛ یعنی میگوید که امر واقعی است که آنقدر ساختار واقعی و کمدی روی آن امر واقع را بپوشاند که اینکه من بخواهم درگیر آن فیلم شوم را از من مخاطبی که خودم را مخاطب حرفهای مستند میدانم، لحظهبهلحظه دورتر میکند و به من میگوید دورتر و عقبتر بمان. این توضیح را میدهم که همه سینمای مستند اینگونه نیست؛ ما اساتید زیادی داریم که هر کدام گرایش خاص خود را دارند، یک بخشی بسیار به امر واقع پایدار هستند و بخش دیگری میگویند ما میتوانیم دخل و تصرف کنیم و بخش دیگری میگویند ما حتی میتوانیم قصه هم بگوییم و اینها هم گونههای مختلفی هستند.
محمدصادق اسماعیلی _ بر روی تصاویر آرشیوی دادگاه، موسیقی کار می کنیم پس یعنی این که از محض بودن خارج میکنیم، درست است؟
علی فراهانیصدر _ شما نمیتوانید مستند را از محض بودن خارج کنید چرا که امر واقع هر گونه که باشد امر واقع است و اگر سیصد سال دیگر هم بگذرد امر واقع است. شما زمانی که موسیقی کار میکنید، هر سبک موسیقی که برای آن تصاویر آرشیوی کار میکنید، دخل و تصرف در محض بودن آن میکنید، پس امر واقع اساسا از نگاه فیلمساز است و امر واقعی که واقعیت داشته و اتفاق افتاده است فقط زمانی محلی از اعراب دارد که شما آن جا حضور دارید و میتوانید آن را لمس کنید. وقتی انتخاب لنز میشود و وقتی برش میخورد و موسیقی کات میشود، یعنی امر واقع از نگاه فیلمساز است. نگاه من به این مساله دارک کمدی است و دارک نیست و شاید حتی یک جاهایی را زیادهروی کرده باشم؛ من ووکال خانم بر روی صدای بحث ناموسی گذاشتهام که در مستند پخش آن امکان ندارد و فضا را بدتر تراژدی کردهام؛ دعواها را از جای دیگری جور کردم که بگویم آن موقع دعوا شده و آن آرشیو هم حتا یک آرشیو محض نیست. یادم است مستندی در مورد مردم بحرین کار کرده بودم که شکنجه میشدند و بزرگواری کلی نقد کرده بود و در انتها نوشته بود البته آرشیو خیلی خوبی داشت. به او گفتم کدام آرشیو منظورتان بود؟ گفتند همان آرشیوی که پشت میلههای زندان بودند و من در جواب گفتم که آنها میلههای زندان نبودند بلکه میلههای نانوایی بربری بودند و من از جایی بریدم و در این جا قرار دادم؛ این مهم است که من این حس را به تو القا میکنم که این ها زندانی شدهاند و این مهم نیست که اینها میلههای نانوایی بربری است. نگاه من به مساله داروهای آلوده که آن زمان وارد شده است نگاه دارک کمدی اجتماعی است و این گونه نیست که من بخواهم بگویم یک سری افراد اشتباه کردند و الان باید عذرخواهی کنند. به نظر من این کوچکترین مسالهای است که ما در این پرونده میتوانیم به آن بپردازیم. من میگویم درست است که آنها اشتباه کردهاند و حتی الان هم اشتباه میکنند، الان تکلیف من و شما چیست؟
محمدصادق اسماعیلی _ در مورد آن چه که در مورد سینمای مستند و مسائلی چون امر واقع حرف میزنیم من فکر میکنم الان سینما به سمت و سویی رفته است که آن چه که میبینیم برای ما مهم است نه تعاریفی که در گذشته برای ما انجام شده است، آن چه که در فیلم شما میبینیم تلاش فیلمساز است برای این که جهان دارک کمدی که در مورد آن صحبت میکنیم به مخاطب نزدیک کنید؛ من چون در یکی از فیلمهای پرترهای که ساختهام این کار را انجام دادم و کاراکترم را در موقعیتی که انجام میشود، قرار دادم، میخواستم بگویم این ایدهای که شما در زمینه بازنمایی حرفهایی که کاراکترتان میزند بهکار بردهاید، در حد ایده خیلی جذاب است ولی فکر میکنم همچنان جا داشته که این را به واقعیت نزدیک کنید؛ چرا میگویم به واقعیت نزدیک کنید؟ چون که فضای دارک کمدی که میگویید میخواهید به ما برسد، مخاطب را درگیر این میکند که چقدر خوب است کارگردان این را در دادگاه گذاشت یا کارگردان این شخص را در مدرسه گذاشت و اصطلاحا مهرداد اسکویی میگوید بوی آشپزخانه میدهد یعنی کارگردان وسط کادر است.
مساله این است که میخواهید فاصلهگذاری کنید و اصلا چنین چیز جدیدی هم نیست و ما در ادبیات نمایشی هم داریم بلکه مساله این است که آن چه بهعنوان استناد این مستند برای اتفاقات تاریخی که تعریف میکند، توسط فیلمساز ارائه میشود، نباید در فاصلهگذاریها باشد چون ما به تاریخ بر میگردیم و میگوییم اینها را گذاشتهایم برای این که ریتم ایجاد شود و میخواهید مخاطب با فیلم شما لذت ببرد؛ اما چیزهایی وسط فیلم ای کاش میگذاشتید که من یک جاهایی با خودم نگویم من که این را باور نمیکنم و ممکن است تو بگویی من میخواهم یک جاهایی کاراکتر من دروغگو باشد و میگویی که من قرارداد را بستهام که یک آدم پر حرف و دروغگو را به مخاطب نشان دهم. مساله من این نیست که تو کار اشتباهی انجام دادهای و حتی مساله من این نیست که چرا راجع به هموفیلی صحبت نکردهای بلکه این نگاه شما به این ایده و موضوع است یعنی این ایده تو برای این موضوع است و فیلمساز دیگری میآید که کاملا تراژدی و خونبار این مساله را بررسی میکند.
من فکر میکنم به طور کل نگاههایی که ما به مستندسازی داریم برای مردم خیلی جدی نیست و اتفاقا خود من این مساله خیلی برایم مهم بود که مردم چه میگویند و نشستم با خیلی افراد صحبت کردم، چه افرادی که مستندبین هستند و مانند شما فیلمساز نیستند و شبکه مستند را دنبال میکنند و چه افرادی که مستند میبینند؛ هیچکس در مورد کارگردانی کار با من صحبت نکرده است و هیچکس در مورد نماها صحبت نکرده است و همه در مورد خود شخصیت قویدل با من حرف زدند که چه شخصیتی دارد و در مورد تماشاچیان هم که فرمودید جایزه بهترین تماشاچیان را دارد؛ لذتی داشت و لذت اصلی را زمانی بردم که به خود احمد قویدل جایزه دادند و خیلی دوست داشتم ایشان جایزه ببرند.
مجموعه مستند «هم مسیر» به کارگردانی مرتضی پایهشناس این روزها مراحل فنی را پشت سر میگذارد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مجموعه «هم مسیر»، پژوهش مستند «هم مسیر» به کارگردانی مرتضی پایه شناس از سال ۹۷ آغاز شده است و مضمون اصلی آن زندگی در مناطق مختلف سوریه با تمرکز بر تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم، روحیه مردم و بحران اخیر این کشور است. این مستند هم اکنون در مرحله تدوین قرار دارد.
مرتضی پایهشناس درباره این مجموعه مستند گفت: در یک دهه اخیر، تصویر سوریه در افکار عمومی به ویژه مردم ایران با جنگ، درگیری، خشونت و ویرانی مترادف بوده است، بخشی از این احساس و تصور، واقعی است اما با توجه به این که من، در این مدت سفرهایی به سوریه داشتهام، برداشتم از آنچه در این منطقه در جریان است، متفاوت است و «هم مسیر» تلاشی برای ارایه این تصویر در قالب مستند، بدون روتوش و اغراق است.
این کارگردان افزود: پژوهش درباره این مجموعه از سال ۹۷ آغاز شده و مراحل پیشتولید به آرامی طی شد، ساختار برنامه در ذهنم شکل گرفت و دست آخر به یک مجموعه مستند رسیدیم که محور آن مردم سوریه و مشاهدات ایرانیها از این کشور است. ریشههای فرهنگی، آداب و رسوم، تاریخ و ویژگیهای مشترکی که بین ما و این مردم وجود دارد و کمتر دیده شده، نقطه تمرکز ما در «هم مسیر» است.
کارگردان «گلوله باران» ادامه داد: در «هم مسیر» شاهد روایتهایی هستیم که تصویری از سوریه فراتر از جنگ و ویرانی به مخاطب ارایه میدهد. جنگ و بحران اخیر، بخشی از «هم مسیر» است، اما همه آن نیست، تصویری از زندگی در خاورمیانه، با همه امتیازها و کاستیهای را در این مجموعه میبینیم. همان طور که از نام مجموعه میتوان حدس زد، در هر قسمت از مجموعه با یک سفر و ۲ همسفر همراه شده و به بخشهای مختلف سوریه سر میزنیم.
وی با اشاره به اینکه تدوین کار به پایان رسیده و صداگذاری و اصلاح رنگ مجموعه شروع شده است، گفت: امیدوارم به زودی مراحل فنی تمام و «هم مسیر» آماده پخش شود. مجموعه مستند «هم مسیر» تولید مرکز مستند حقیقت است.
عوامل این پروژه عبارتند کارگردان و تدوینگر: مرتضی پایهشناس، تصویربرداران: حسن سیدی پریشان، مصطفی سیفی، یحیی رضایی، محمدرضا گلپور، اصلاح رنگ و نور: برنا جمشیدی، شیرین اخلاصی، صداگذار: محمدحسین ابراهیمی، مجری طرح: ابوالفضل دمیرچیلو، تهیهکننده: مرتضی شعبانی.
مرتضی پایهشناس پیش از این مستندهای «گلوله باران»، «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه»، «چوب»، «وطن دوستی» و … را کارگردانی کرده است.