رسانه سینمای خانگی- ماجرای نگارش فیلمنامۀ حضرت ابراهیم به قلم مهرجویی چه بو د؟

احمد طالبی‌نژاد منتقد سینما در مراسم یادبود داریوش مهرجویی عنوان کرد که مهرجویی مشغول نگارش یک پایان‌نامه درباره حضرت ابراهیم بود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط‌عمومی انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مراسم یادبود داریوش مهرجویی در قالب تحلیل و بررسی سینمای داریوش مهرجویی همزمان با چهلمین روز درگذشت فیلمساز جریان‌ساز سینمای ایران، عصر روز سه‌شنبه ۱۴ آذر ماه سال جاری با حضور جواد طوسی، احمد طالبی نژاد پژوهشگران سینما و از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مرتضی فرشباف سینماگر و سیروس الوند فیلمساز در سالن سیف‌الله داد خانه سینما شماره یک برگزار شد.

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمای ایران، رضا صائمی رییس کمیته فرهنگی انجمن، هارون یشایایی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «اجاره نشین‌ها»، علی ملاقلی‌پور فیلمساز، ذبیح‌الله رحمانی بازرس انجمن از جمله حاضران در نشست بودند.

در ابتدا جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران پشت تریبون قرار گرفت و گفت: امیدوارم در این روزهای تلخ و سخت، سهمتان از آرامش و سلامتی همیشه افزون باشد. جای داریوش مهرجویی و هنرمندان بزرگی که سهم اساسی در سینمای پیشروی ایران داشته‌اند همیشه در ذهن و جان ما هست.

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما نیز در سخنانی عنوان کرد: مهمترین ویژگی این نشست، اندیشه است. اینجا هم از جانب میزبان و هم از حیث موضوع، با اندیشه مواجه هستیم. اندیشه به مفهوم عالی، متعالی و فلسفی خودش. اندیشه‌ای که آدم خاکی و انسان زمینی را می‌تواند تا درجه اشرف مخلوقات هم برساند. این اندیشه بوده که در طول تاریخ به هنر و متعاقب آن به سینما اعتبار داده است. در سینمای ایران، از مهمترین اشخاصی که اندیشه را به مفهوم واقعی خودش در فیلم متجلی کرد، بی تردید، داریوش مهرجویی بزرگ بوده است.

سیروس الوند نیز در ادامه، گفت: مهرجویی واقعاً بزرگ سینمای ما بود؛ چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ سابقه کار از «الماس ۳۳» تا «گاو» و غیره. سینمای ایران، به مهرجویی دین دارد.

احمد طالبی نژاد هم یادآور شد: خیلی‌ها فکر می‌کنند مهرجویی سینما خوانده است در صورتی که درست نیست. سینما را در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا انتخاب کرد ولی در مصاحبه‌ای گفت که نود درصد استادان ما، هیچ شناختی از جریان‌های نوین سینما از جمله نئورئالیسم در ایتالیا یا موج نو در فرانسه نداشتند. تمام هم و غم آنها این بود که شما بتوانید فیلم استودیویی و به قول معروف «بفروش» بسازید. از این‌رو، ترک تحصیل می‌کند و شانسی که می‌آورد، می‌تواند در همان دانشگاه، رشته فلسفه بخواند که نکته مهمی است. ریشه اندیشگی و سواد عمومی داریوش مهرجویی متاثر از رشته فلسفه است، البته استعداد شخصی، شرایط خانوادگی و فرهنگی را که در آن رشد یافته است، نمی‌توان نادیده گرفت.

وی به رمان «در خرابات مغان» نوشته داریوش مهرجویی اشاره کرد، آن را حدیث نفس نویسنده خواند و گفت: در رمان «در خرابات مغان» خود مهرجویی را می‌بینیم که مربوط به زمان تحصیل در آمریکا و دوران سرگردانی او است. می‌توان گفت یک نوع حدیث نفس است. اسم نخستین رمان «خدا در کازینو» بود که بعد، به این عنوان تغییر نام داد. داریوش مهرجویی روشنفکری اولترامدرن بود، رگ، ریشه و تفکر مذهبی داشت و این در همه فیلم‌های او، متجلی است و اوج آن، شاید، «هامون» باشد. شخصیت «حمید هامون»، شخصیتی سرگشته میان قرآن و کامپیوتر است. البته سعی کرده است اینها را در هم ادغام کند.

او اشاره کرد: مهرجویی مشغول نگارش یک پایان‌نامه درباره حضرت ابراهیم بود.

جواد طوسی راجع به نسل داریوش مهرجویی و میراثی که باید حفظ شود، گفت: اگر بپذیریم اینها یک نسل هستند، دارای میراثی هستند که باید حفظ شوند و از خالقان آنها مراقبت شود. آیا این اتفاق افتاده است؟ حرکتی در اواخر دهه ۴۰ هجری شمسی به اسم «موج نو» شکل گرفت که مخالفان و موافقان خودش را داشته و همچنان، دارد، آن نقش مهم اجتماعی و فرهنگی‌اش را اصلاً نمی‌توان نادیده گرفت.

در ادامه نشست مرتضی فرشباف فیلمساز، مهرجویی را مهمترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران نامید و گفت: تمام کسانی که عاشق سینما در ایران شدند یا در ایران، فیلمساز شدند در دوره‌ای شیفته یکی از آثار مهرجویی بوده‌اند. درباره خود من با تماشای وسواس‌گونه «لیلا» در سینما اتفاق افتاد. به ویژه در سکانس پایانی که آن دختر به دنیا می‌آید و از آنجا فهمیدم که می‌شود به سینما هم فکر کرد. لحظاتی وجود دارد که می‌توان دوباره برگشت و مرور کرد. گرمایی در این آثار او هست که نمی‌توان به آسانی از آن چشم‌پوشی کرد.

سیروس الوند داریوش مهرجویی را پس از «الماس ۳۳» به نظر غرب‌زده توصیف کرد و گفت: با آقای مهرجویی مصاحبه کردم و از نظر من، مهرجویی غرب‌زده می‌آمد؛ آن موقع، جلال آل احمد پرچمدار ضدغرب‌زدگی بود. به نظر من آمد که او ربطی به سینمای ایران نخواهد داشت. تماشاچی نخواهد داشت. حرف‌هایی می‌زد که من نمی‌فهمیدم. حرف‌های فلسفی می‌زد. بعد با «گاو» همه را شوکه کرد. «گاو» خیلی فیلم ساده‌ای است؛ روایتی جوانانه با محتوای کامل فلسفی. آن موقع، فیلمساز مورد علاقه ما، کیمیایی بود. بچه محل بودیم و چاله میدان بزرگ شدیم. ادا و اطوارهای روشنفکران آن دوره را نداشت. به هر حال، مهرجویی را همچنان دنبال کردم و بسیار متاثرم که این پایان باز اتفاق افتاد. ماجرای کیومرث پوراحمد هم پایان باز است. در نهایت، این جلسات ۲ خاصیت متضاد دارد؛ خوشحال هستیم که هستیم و به سینما فکر می‌کنیم و ناراحت هستیم که هستیم و همچنان، داریم از دست می‌دهیم.

هارون یشایایی به عنوان آخرین مدعو و تهیه‌کننده «اجاره نشین‌ها» با دعوت مازیار فکری ارشاد مجری کارشناس برنامه پشت تریبون قرار گرفت و به بیان خاطراتی از همکاری با داریوش مهرجویی پرداخت و در انتها گفت: سینمای ایران، یک سینمای صدساله و همیشه مطرح بوده است و امروز هم در جاهایی که سینما را می‌شناسند، سینمای ایران مطرح است که این مایه افتخار است. نسل جوان بسیار خوب شده و خوب کار می‌کند، باید تشویق شود تا نسل سینماگرانی که اینجا با موهای سفید نشسته‌اند، بتوانند به زندگی خودشان برسند. برای سینمای نسل جوان ایران دست بزنید که مشغول به فعالیت است.

رسانه سینمای خانگی- چرا دانشجویان سینما، سینماگر نمی‌شوند

منتقد سینما و مدرس دانشگاه گفت: برخی دانشجویان می‌گویند ما سینمای ایران را قبول نداریم. این ایده غلطی است، نمی‌توان در ایران زندگی کرد و در هالیوود کار کرد. ارتباط بین سینما و بازار کار چون کم بوده، هیچ تصویری برای دانشجویان نسبت به سینمای ایران شکل نگرفته است. تنها ۵ درصد از دانشجویان سینما جذب بازار کار می‌شوند.

به گزارش سینمای خانگی، رامتین شهبازی، منتقد و مدرس دانشگاه درباره کیفیت حضور دانشجویان سینما در بازار کار این حرفه، به بهانه روز دانشجو، به ایرنا گفت: سیستم تولید در سینمای ایران، یک سیستم سنتی است. علیرغم تغییرات در این سیستم، برقراری ارتباط بین سیستم تولید و سیستم دانشگاهی مشکل است. از این رو سیستم سینما و سیستم دانشگاهی باید یک خط مشترک پیدا کنند که دانشگاه در کنار مسائل تولید در دانشگاه به جریان تولید در بازار متصل شود و آنجا کار عملی را هم فرا بگیرد.سیستم سینما و سیستم دانشگاهی باید یک خط مشترک پیدا کنند که دانشگاه در کنار مسائل نظری به جریان تولید در بازار متصل شود و آنجا کار عملی را هم فرا بگیرد.

شهبازی ادامه داد: ممکن است در گرافیک یا نقاشی که هنر شخصی‌تری است این اتفاق سریع تر بیفتد اما هنری مثل سینما و تئاتر که هنرهای گروهی و اجتماعی است و افراد درگیری گروهی در پروژه دارند، هماهنگی دشوارتری دارد. تولید نقاشی به سیستم سرمایه متصل نیست اما سیستم تولید فیلم، متصل به سیستم سرمایه است. ماباید بتوانیم سیستم سرمایه تولید را راضی کنیم که در بخشی از وظایف خود نسبت به سیستم عملی، توجهی به سیستم نظری و دانشگاهی نیز داشته باشند.

این مدرس دانشگاه ادامه داد: دانشجوی سینما، سینما می‌خواند که کار تولید کند. این کار تا به عرصه تولید نهایی برسد، زمان می‌برد چراکه تولید اثر به تجربه زیسته، ایده، استعداد و.. وابسته هستند اما در حوزه‌های فنی اعم از تدوین‌گری، تهیه‌کنندگی، صدابرداری و… باید مهارت پیدا کرد.

شهبازی با اشاره به برخی دانشجویان سینما گفت: برخی دانشجویان می‌گویند ما سینمای ایران را قبول نداریم. این ایده غلطی است، نمی‌توان در ایران زندگی کرد و در هالییوود کار کرد. چون این ارتباط بین سینما و بازار کار آن و دانشگاه کم بوده، هیچ تصویری برای دانشجویان نسبت به سینمای ایران شکل نگرفته است.

این منتقد حذف رشته سینما از دانشگاه‌ها را اشتباه دانست و گفت: با حذف رشته سینما مخالفم باید میزان واحدهای عملی و نظری یکسان باشد. سیستم دانشگاه ما از سیستم آموزشگاهی جدا نیست. ما مدرسه سینمایی نداریم. وظیفه دانشگاه هم این است که یک سری موارد تئوریک و نظری را تدریس کند. ما اگر مدرسه داشته باشیم، اوضاع بهتر خواهد بود. در حال حاضر بار مدارس را موسسات و آموزشگاه‌ها به عهده دارند.

وی اظهار کرد: برای شکل‌گیری این تعامل برنامه‌هایی داریم که با جامعه صنفی تهیه کنندگان سینما صحبت ‌ایم تا این ارتباط بین سینما و بازار کار حرفه ای شکل بگیرد و دانشجویان جذب بازار کار شوند.

شهبازی به آفت مدرک‌گرایی اشاره کرد و افزود: ممکن است کسی هنر بخواند اما بازیگر نشود و بخواهد جایی استخدام شود. در این صورت نیاز به مدرک لیسانس دارد. ماباید بتوانیم یک مدرسه سنیمایی ایجاد کنیم؛ مانند مدرسه استاد فرشچیان که سیستم استاد شاگردی دارد. این مدارس به سمت کار عملی استاد شاگردی می‌روند و مدرسه هنرهای سنتی را پایه‌گذاری می‌کنند.باید بتوانیم یک مدرسه سنیمایی ایجاد کنیم؛ مانند مدرسه استاد فرشچیان که سیستم استاد شاگردی دارد. این مدارس به سمت کار عملی استاد شاگردی می‌روند و مدرسه هنرهای سنتی را پایه‌گذاری می‌کنند

وی درباره ساختار یک مدرسه سینمایی گفت: کسی که در مدرسه سینمایی درس می‌خواند، نمی‌تواند جایی استخدام شود چرا که مدرک دانشگاهی نمی‌گیرد بلکه مدرک حرفه ای می‌گیرد. چون چنین مدرسه‌ای را نداریم، عده‌ای دانشگاه می‌روند و دانشگاه هم به آنها درس تئوری و کار نظری می‌دهد. باید هر چند وقت یک بار این بازنگری بشود و درس‌ها عوض بشود تا دچار این مسائل نشویم.

شهبازی در پایان تنها ۵ درصد دانشجویان سینما را فعال در بازار کار دانست و گفت: از میان تمامی ورودی‌های رشته سنیما در دانشگاه‌ها، تنها ۵ درصد از دانشجویان سینما جذب بازار کار می‌شوند.

رسانه سینمای خانگی- بهترین فیلم‌های سال معرفی شدند

نشریه ایندی وایر فهرست جدیدی از ۲۵ فیلم برتر سال ۲۰۲۳ منتشر کرد و فیلم «زندگی های گذشته» به کارگردانی «سلین سونگ» را در رتبه نخست قرار داد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، نشریه ایندی وایر طبق روال سالهای گذشته در آخرین ماه میلادی فهرستی از ۲۵ فیلم برتر سال را معرفی کرد و فیلم «زندگی های گذشته» نخستین ساخته «سلین سونگ» محصول مشترک کره جنوبی و آمریکا را در صدر قرار داد و فیلم های «طعم چیزها» از «تران آن هونگ» و «شهر سیارکی» به کارگردانی «وس اندرسون» هم به ترتیب رتبه های دوم و سوم را به خود اختصاص دادند. 

انیمه جدید «پسر و مرغ حواصیل» ساخته جدید «هایائو میازاکی» انیماتور مطرح ژاپنی نیز در رتبه چهارم جای گرفته است. 

فهرست کامل ۲۵ فیلم برتر سال به انتخاب نشریه ایندی وایر از این قرار است: 

۱. Past  Lives (زندگی های گذشته)
۲. The Taste of Things (طعم چیزها)
۳. Asteroid City (شهر سیارکی)
۴. The Boy and the Heron (پسر و مرغ حواصیل)
۵. May December (می دسامبر)
۶. Poor Things (بیچارگان)
۷. Passages (پاساژها)
۸. Anatomy of a Fall (آناتومی یک سقوط)
۹. All of Us Strangers (همه ما غریبه ها)
۱۰. The Zone of Interest (منطقه مورد علاقه)

۱۱. A Thousand and One (هزار و یک)
۱۲. Barbie (باربی)
۱۳. The Delinquents (بزهکاران)
۱۴. Oppenheimer (اوپنهایمر)
۱۵. Killers of the Flower Moon (قاتلان ماه کامل)
۱۶. R.M.N (آر.ام.ان)
۱۷. Love Life (زندگی عاشقانه)
۱۸. Pacification (آرام سازی)
۱۹. Kokomo City (کوکوملو سیتی)
۲۰. La Chimera (شیمر)

۲۱. Spider-Man: Across the Spider-Verse (مرد عنکبوتی: در میان دنیای عنکبوتی)
۲۲. Earth Mama (مادر زمین)
۲۳. Are You There God? It’s Me Margaret (خدایا آنجایی؟ منم مارگرت)
۲۴. Godland (گادلند)
۲۵. Beau is Afraid (بیو می ترسد)

رسانه سینمای خانگی- سود بازار سهام از فیلم بخارست

علی طلوعی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «بخارست» که بودجه تولید آن با سرمایه‌گذاری مردمی و در قالب فرابورس، تأمین شده بود از سود ۴۲ درصدی سهامداران این فیلم خبر داد.

به گزارش سینمای خانگی، علی طلوعی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «بخارست» به کارگردانی مسعود اطیابی که در فرآیند تولید اعلام شده بود سرمایه اولیه آن از طریق بازار سهام و سرمایه‌گذاری مردمی تأمین خواهد شد، در گفت‌وگو با مهر درباره سرانجام این تجربه توضیح داد: خوشبختانه با توجه به اکران خوبی که فیلم سینمایی «بخارست» داشت، پیش‌بینی‌ای که از فروش آن داشتیم محقق شد و به همین دلیل سهامداران فیلم هم به اصل پول خود رسیدند و هم سود حاصل از سرمایه‌گذاری خود را دریافت کردند.

وی توضیح داد: در کلیت سود حاصل از فروش فیلم «بخارست» ۴۲ درصد بود که سهامداران فیلم، هر کدام به اندازه پولی که برای مشارکت گذاشته بودند، به میزان ۴۲ درصد سود کردند. ما از ۵۰۰ هزار تومان تا چند میلیون تومان، سرمایه‌گذاری در فیلم داشتیم که هر یک ۴۲ درصد سود سرمایه خود را دریافت کردند. اگر کسی ۱۰۰ میلیون تومان برای تولید این فیلم سرمایه‌گذاری کرده بود، از فروش فیلم ۱۴۲ میلیون تومان سهم برد و بازگشت سرمایه داشت که شامل اصل پول و سود حاصل از آن می‌شد.

طلوعی درباره تعداد افراد سرمایه‌گذار در این فیلم هم گفت: حدود ۲۱۵ نفر در سرمایه‌گذاری مردمی این فیلم مشارکت داشتند. ما پروژه را روی سکوی مشخصی تعریف کردیم که روی همان سکو ۲۱۵ نفر مبالغی را سرمایه‌گذاری کردند.

تجربه «بخارست» تکرار می‌شود؟

این تهیه‌کننده درباره احتمال تکرار این تجربه در سینمای ایران توضیح داد: با توجه به اینکه در این پروژه ما ریسک سرمایه‌گذاری را به‌طور کامل حذف کرده بودیم، پروژه به مرحله اجرا رسید. در این تجربه‌ها مهم این است که چه کسی ریسک کار را تقبل می‌کند و خیلی‌ها این ریسک را نمی‌پذیرند. از آنجایی که به‌عنوان تهیه‌کننده ریسک این سرمایه‌گذاری را قبول کردم، پروژه توانست به مرحله اجرا برسد و تأیید فرابورس را هم گرفت.

وی افزود: خوشبختانه در این پروژه به سود رسیدیم اما این تجربه اولین و تنها پروژه سینمایی محسوب می‌شود که با این فرآیند به تولید می‌رسد. قواعد و قوانین فرابورس، خیلی منطبق با شرایط تولید در عرصه سینما و مشخصاً فرهنگ و هنر نیست. بیشتر پروژه‌های بازرگانی و تجاری در این فرآیند مدنظر بوده‌اند و می‌توان به راحتی در فرابورس سراغ آن‌ها رفت. در حوزه سینما، شرایط به‌گونه‌ای است که ابتدا باید همه قراردادهای عوامل بسته شده باشد و بعد امکان ورود به فرابورس وجود دارد و همین پیش‌شرط کار را برای سینمایی‌ها سخت می‌کند.

اگر فرابورس در برخی حوزه‌ها قواعد و قوانین خود را تسهیل کند، شخصاً علاقه‌مندم این تجربه را در سینما تکرار کنم اما اگر قرار باشد با نگاه صفر و یکی، برخورد سخت‌گیرانه داشته باشند، دیگر سراغ این کار نخواهم رفت

تهیه‌کننده «بخارست» ادامه داد: درباره این فیلم سینمایی شرایط اینگونه بود که من به‌عنوان تهیه‌کننده اصل سرمایه‌گذاری را انجام داده بودم و بعد در فرآیند تولید بود که بخشی از پروژه را در فرابورس عرضه کردیم. در این مرحله قرارداد بازیگران، کارگردان و حتی پخش فیلم بسته شده بود. اگر قرار باشد پروژه‌ای قبل از عقد قرارداد برای تأمین سرمایه سراغ فرابورس برود، شرایط بسیار سختی خواهد داشت.

طلوعی درباره سود حاصل از تولید این فیلم هم گفت: من هم مانند سایر سهامداران این فیلم به اندازه سرمایه‌ای که گذاشته بودم سود بردم. در مجموع این پروژه برای همه سرمایه‌گذارانش سودآور بود. اگر فرابورس در برخی حوزه‌ها قواعد و قوانین خود را تسهیل کند، شخصاً علاقه‌مندم این تجربه را در سینما تکرار کنم اما اگر قرار باشد با نگاه صفر و یکی، برخورد سخت‌گیرانه داشته باشند، دیگر سراغ این کار نخواهم رفت.

این تهیه‌کننده در پاسخ به اینکه چرا با توجه به مثبت بودن دستاوردهای این مدل از جذب سرمایه برای تولید فیلم «بخارست» برخلاف نشست خبری آغاز به کار این پروژه، درباره نتایج آن هیچ اطلاع‌رسانی صورت نگرفت هم توضیح داد: بعد از پایان اکران عمومی فیلم، جمع‌بندی گزارش‌های مالی فیلم چند ماه طول کشید و زمانی به اتمام رسید که احساس کردیم اطلاع‌رسانی درباره آن شاید موضوعیت نداشته باشد. سود حاصل از این سرمایه‌گذاری هم شامل اکران عمومی و اکران آنلاین فیلم «بخارست» بود که باید برای گزارش مالی نهایی، همه موارد مربوط به آن جمع‌بندی می‌شد.

فیلمنامه‌های اطیابی و دانشی رد شد

طلوعی با ابراز رضایت از نتیجه تولید و اکران «بخارست» درباره تازه‌ترین فعالیت‌های خود گفت: از ابتدای امسال ۲ فیلمنامه‌ای که به ارشاد فرستاده‌ام رد شده است که یکی کمدی به کارگردانی مسعود اطیابی و دیگری یک کار اجتماعی به کارگردانی کاظم دانشی بود. در حال آماده‌سازی طرح جدیدی هستیم که امیدوارم بتوانیم برای آن مجوز بگیریم. در شبکه نمایش خانگی هم ۲ سریال را در دست تولید دارم که پروانه ساخت آن‌ها از طرف ساترا صادر شده است.

رسانه سینمای خانگی- «نیکلاس کیج» بازنشسته می‌شود

«نیکلاس کیج» که یکی از پرکارترین بازیگران هالیوود است اعلام کرد که تقریبا کار او در سینما در آستانه ۶۰ سالگی به پایان رسیده است.

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از هالیوود ریپوررتر، یکی از ستارگان هالیوود به بازنشستگی چشم دوخته است، «نیکلاس کیج» که در آستانه ۶۰ سالگی است، می‌گوید که تقریباً بازیگری برای او به پایان رسیده است و ممکن است تنها در سه یا چهار فیلم دیگر مقابل دوربین برود. 

او در مصاحبه‌ای جدید با مجله «ونیتب فر» گفت: «احساس می‌کنم آنچه را که باید در مورد سینما بگویم، گفته‌ام و تا آنجایی که می‌توانستم نقش‌آفرینی داشته‌ام… می‌خواهم در روند انتخابم سخت‌گیرانه‌تر باشم و با صدای بلند خداحافظی کنم»

کیج اضافه کرد که پدرش در ۷۵ سالگی درگذشته و او نیز تخمین می‌زند که ممکن است تنها ۱۵ سال دیگر زنده باشد و می‌خواهد این زمان را با خانواده‌اش بگذراند. با این حال او می‌گوید که آماده است تا سایر اشکال بازیگری، مانند سریال تلویزیونی را امتحان کند، کاری که هرگز تاکنون انجام نداده است.

او از زمان نقش آفرینی در فیلم «دختر دره» در سال ۱۹۸۳ در بیش از ۱۰۰ فیلم بلند ظاهر شده و در سال ۱۹۹۶ برای بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد. او تنها در سال ۲۰۲۳ در شش عنوان فیلم بازی کرده و کمدی فعلی او با نام «سناریوی رویایی» یکی از بهترین واکنش‌های منتقدان را در دوران بازیگری وی به ارمغان آورده است. 

صحبت‌های کیج مبنی بر بازی در تنها سه یا چهار فیلم،  احتمالا شامل چهار عنوان فیلم آینده او که در وبسایت «IMDB» در مراحل مختلف تولید هستند، نمی شود. 

«نیکلاس کیج» نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ میلادی با بازی در فیلم «ماه زده» و «بزرگ کردن آریزونا» به عنوان یک استعداد بازیگری شناخته شد و در نهایت با کسب جایزه اسکار در سال ۱۹۹۵ برای بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» به یکی از معروف‌ترین بازیگران سینمای جهان تبدیل شد. 

او در ادامه در فیلم‌های مهمی چون «صخره»، «تغییر چهره»  و «گنجینه ملی» نیز بازی کرد و در سال ۲۰۰۲ برای نقش‌آفرینی در فیلم «اقتباس» برای دومین بار نامزد کسب جایزه اسکار شد. 

رسانه سینمای خانگی- قبل از مُردن، موسی (ع) را می‌سازم

جمال شورجه کارگردان سینما و تلویزیون از آرزویش برای به سرانجام رسیدن سریال تلویزیونی «موسی(ع)» در زمان حیات خود گفت.

به گزارش سینمای خانگی، جمال شورجه کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون که پیش از این قرار بود پروژه تلویزیونی «موسی (ع)» را کارگردانی کند و به دلیل بیماری این امکان را از دست داد، درباره مذاکراتی که با ابراهیم حاتمی‌کیا به‌عنوان کارگردان فعلی این پروژه داشته است، به مهر گفت: من و ابراهیم حاتمی‌کیا از ابتدا صحبت‌های کلی در این زمینه داشتیم و ایشان حتی برای ورود به پروژه، اذن گرفتند. تا جایی هم که اطلاع دارم این روزها گروه تولید مشغول پیگیری ساخت دکورها، تهیه لباس‌ها و فراهم آوردن مقدمات استودیویی کار هستند.

وی با ابراز امیدواری برای به سرانجام رسیدن پروژه «موسی» تاکید کرد: من به حضرت موسی (ع) این قول را داده‌ام که ابتدا این سریال را بسازم و بعد از دنیا بروم. امیدوارم تا زنده‌ام این اتفاق رخ بدهد.

شورجه درباره دلایل تکرار نشدن تجربه‌هایی همچون فیلم «۳۳ روز» در قالب سینمای مقاومت در ایران، گفت: این جنس فیلم‌ها کارهایی است که باید از بالا برای آن‌ها سفارش وجود داشته باشد. همان زمان هم آقای شمقدری معاون سینمایی بود و در بنیاد فارابی هم آقای میرعلایی مسئولیت داشت که خودشان دستی برآتش سینما داشتند. امروز هم همان اتفاق باید رخ بدهد و مدیران باید چند کار شاخص در موضوعاتی مانند فلسطین را که موضوع روز هستند، سفارش بدهند.

وی افزود: درباره موضوع فلسطین می‌توان به فیلمنامه‌نویسان توانمندی مانند فرهاد توحیدی و یا حبیب احمدزاده سفارش کار داد تا پروژه از همان مرحله صفر به درستی کلید بخورد. وقتی فیلمنامه‌نویس و کارگردان معتبر پای چنین کارهایی بیاید دیگران هم همراه می‌شوند. امروز محمد خزاعی باید نویسندگان سینما را فرابخواند و از اولویت بودن موضوع غزه با آن‌ها صحبت کند. بودجه‌ای هم می‌توانند به این موضوع اختصاص دهند. رایزنی‌ها می‌تواند از طرف سازمان سینمایی با سفارتخانه‌های مربوطه صورت بگیرد تا دوستان فیلمساز بتوانند برای تحقیقات بیشتر به فلسطین هم بروند. گروهی از فیلمنامه‌نویسان کاربلد می‌توانند در قالب یک سفر پژوهشی به میدان بروند و سوژه‌های ناب را پیدا کنند.

شورجه ادامه داد: زمانی که من «۳۳ روز» را می‌ساختم، سوژه اولیه آن وجود داشت و داستان آن را خود آقای شمقدری نوشته بود. همین امروز هم می‌توان از ظرفیت امثال آقای شمقدری برای سرپرستی گروه‌های اعزامی به فلسطین استفاده کرد. در همین شرایط جنگی می‌توان سینماگران را به میدان فرستاد تا داستان‌های ناگفته‌ای درباره خانواده‌های درگیر در جنگ و یا عملیات‌های مرتبط را روایت کنند.

این کارگردان باسابقه تاکید کرد: این موضوعات در مرحله فراخوان و اعلام حمایت هم نباید متوقف بماند و نیاز است که بودجه عملیاتی برای آن تخصیص داده شود. در موضوعات دیگری مانند عاشورا و یا مقاومت هم می‌توان اقدامات و طرح‌های مشابهی داشت و از ظرفیت سینماگرانی مانند داوود میرباقری بیشترین استفاده را برد.

وی افزود: من زمانی برای یک پروژه سینمایی به الجزایر رفتم. آن زمان معاون وزیر الجزایر به ایران آمده بود و با معاون وزیر ما تعهدنامه‌ای را امضا کرد تا فیلمی با موضوع مفاخر الجزایر و با حضور عوامل ایرانی تولید شود. من برای این کار انتخاب شدم و وقتی به آنجا رفتم با فیلمنامه‌ای مواجه شدم که خیلی خوب نبود. فیلمنامه‌نویسانی را به‌عنوان مشاور پای کار آوردم تا آن متن اصلاح شود. این جنس کارها نیاز به پیگیری میدانی دارد.

شورجه در پایان درباره نسل جوان فیلمسازان در سینمای ایران هم گفت: سینماگران جوان باید در کنار سینماگران پیشکسوت قرار بگیرند تا بتوانند با پشتوانه پیشکسوتان، وارد معرکه شوند. نسل جوان باید به میدان‌های مختلف ورود داشته باشند تا خودشان سوژه‌هایی را شکار کنند.

رسانه سینمای خانگی- وکیل مدافع «سوره»

محمد ساسان مدیر مرکز تولید سازمان سینمایی «سوره» گفت پشت همه فیلم‌های تولید شده توسط این مرکز ایستاده‌ایم.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، از همان سال‌های ابتدایی احیای «سینمای ایران» پس از انقلاب اسلامی، نقشی تأثیرگذار در جریان فیلمسازی و پرورش استعدادهای نو در این میدان داشت. فارغ از فرآیند پرفرازونشیبی که این نهاد طی چهار دهه گذشته داشته است، امروز این بخش از مأموریت‌های حوزه هنری، در قالب سازمان سینمایی «سوره» پیگیری می‌شود؛ سازمانی که در راستای گسترش فعالیت‌ها در حال حاضر مجموعه‌ای از مراکز تولیدی را در ساختار خود تعریف کرده است.

مرکز تولیدات سازمان سینمایی «سوره» اصلی‌ترین نقش را در فرآیند تولید فیلم‌های سینمایی این سازمان در سال‌های اخیر داشته است و سکان هدایت این مرکز هم در دست محمد ساسان است.

در ماه‌های منتهی به جشنواره فیلم فجر و در حالی که پیش‌تر حمیدرضا جعفریان در مقام رئیس سازمان «سوره» خبر از تولیدات متعدد این سازمان برای حضور در این رویداد داده بود، به گفت‌وگو با محمد ساسان پرداختیم تا با صراحت درباره متن و حاشیه فعالیت‌های سینمایی این سازمان و فیلم‌هایی که به تولید رسیده و یا در دست تولید دارند، سوالات خود را مطرح کنیم.

مدیر مرکز تولیدات سینمایی سازمان «سوره» در این گفت‌وگو علاوه‌بر تشریح سیاست‌ها و رویکردهای کلان این سازمان، به ارایئه توضیحاتی درباره پروژه‌های در دست تولید خود نیز پرداخته است.

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگو خبرگزاری مهر با محمد ساسان است:

* شما مسئولیت کلیدی‌ای در سازمان سینمایی «سوره» به‌عنوان یکی از مجموعه‌های فعال در حوزه تولید سینمای ایران دارید اما کمتر در فضای رسانه گفت‌وگویی از شما دیده‌ایم. ملاحظه‌ای برای دوری از فضای رسانه دارید؟

این حضور کم‌رنگ بیشتر به پیگیری شما رسانه‌ای‌ها برمی‌گردد، نه من! شخصاً هیچ‌وقت با گفت‌وگو مشکلی نداشته‌ام. البته که برایم مهم است یک گفت‌وگو در چه شرایطی شکل بگیرد و زاویه ورود به مباحث چگونه باشد. تجربه درخواست گفت‌وگوهایی را هم داشته‌ام که در همان مرحله طرح موضوع، متوجه شدم آن خبرنگار یا رسانه، اساساً در حوزه‌ای که می‌خواهد با من گفت‌وگو کند، مساله و دغدغه ندارد و تنها به دنبال رفع تکلیف است. طبیعتاً به چنین گفت‌وگویی تمایل ندارم. در کل اما هیچ اجتنابی از گفت‌وگوی چالشی ندارم.

* خب پس از اینجا شروع کنیم که سرانجام فیلم‌های «سوره» که در ۲ سال گذشته در جشنواره فجر رونمایی شده‌اند، چه شد و چه برنامه‌ای برای اکران آن‌ها دارید؛ فیلم‌هایی مثل «ضد» و یا «عطرآلود».

ما در سال ۱۴۰۰ فیلم‌های «دسته دختران»، «ضد»، «هناس» و «شادروان» را در جشنواره فجر داشتیم و سال گذشته هم «عطرآلود»، «در آغوش درخت» و «اخت‌الرضا» فیلم‌های ما بودند که آخری در فجر حضور نداشت. همه این فیلم‌ها هم یا اکران شده‌اند یا در فرآیند اکران قرار دارند. «دسته دختران»، «هناس» و «شادروان» که اکران شده‌اند و فیلم «ضد» هم در همین آذر ماه روی پرده می‌رود.

«اخت‌الرضا» این روزها روی پرده است و در بستری که در نظر گرفته بودیم، اکران خوبی را هم تجربه می‌کند. واقعاً انتظار نمی‌رفت یک فیلم با موضوع دینی و تاریخی، بدون حضور بازیگران چهره، اینگونه در اکران دیده شود و با جذب بیش از ۱۰۰ هزار مخاطب در اکران سینمایی و سیار، فروش آن از یک و نیم میلیارد تومان عبور کند. ۲ فیلم «عطرآلود» و «در آغوش درخت» هم برای اکران در سال ۱۴۰۳ برنامه‌ریزی شده‌اند.

* فاصله زیادی بین رونمایی و اکران این فیلم‌ها نمی‌افتد؟

این مورد مربوط به فرآیند پخش و عرضه است. کارشناسان این بخش تصمیم می‌گیرند که زمان عرضه مناسب برای یک فیلم چه زمانی است. از طرف دیگر فرصت حضور جشنواره‌ای این فیلم‌ها و الزام برخی از آن‌ها به اکران نشدن را هم باید در نظر بگیریم. اگر از تمایل شخصی من بپرسید، قطعاً می‌گویم علاقه دارم فیلم‌های‌مان زودتر اکران شود و بازخوردهای مخاطب را بگیریم، چراکه در سیاست‌گذاری‌های‌مان مؤثر است. درباره هر محصول، در مرحله نهایی که مواجهه مخاطب با آن است می‌توان تصمیم قطعی گرفت.

* از تولیدات امسال «سوره» چه خبر؟

نکته اصلی این است که ما تمام تلاش خود را می‌کنیم تا هر چه بیشتر به سمت تنوع ژانر و تنوع موضوع در سبد تولیدات خود حرکت کنیم و اینکه چقدر در این زمینه می‌توانیم توفیق به دست بیاوریم، بستگی به شرایط حاکم بر سینما دارد. بخشی از نتایجی که می‌توانیم به آن‌ها برسیم به تلاش‌های ما بستگی دارد.

یکی از اهداف محتوایی که در پروژه «احمد» دنبال می‌کنیم، بحث تقابل ۲ نگاه است؛ نگاه سازمانی در مواقع بحرانی، ابتدا برنامه‌ریزی می‌کند و بعد براساس برنامه‌ای که دارد به نیروهای میدانی فرمان می‌دهد که «برو»، در نگاه نهادی اما فرد تصمیم‌ساز در وسط میدان قرار دارد، ابتدا خودش را به منطقه بحران می‌رساند و بعد به نیروهای عملیاتی خود می‌گوید «بیا»

یکی از پروژه‌هایی که پیش‌تر هم درباره آن اطلاع‌رسانی کرده‌ایم، یک فیلم اجتماعی با نام «احمد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی است که هرچند یکی از قهرمانان ملی در داستان آن نقش محوری دارد اما نگاه ما به این پروژه، به‌عنوان یک پروژه اجتماعی است که داستان آن در بازه زمانی ۲۴ ساعت ابتدایی پس از زلزله بم می‌گذرد.

این فیلم در راستای شعار محوری سازمان «سوره» یعنی «این قصه قهرمان دارد» تعریف می‌شود اما در کنار آن یکی از اهداف محتوایی که در پروژه «احمد» دنبال می‌کنیم، بحث تقابل ۲ نگاه است؛ نگاه نهادی و نگاه سازمانی. نگاه سازمانی در مواقع بحرانی، ابتدا برنامه‌ریزی می‌کند و بعد براساس برنامه‌ای که دارد به نیروهای میدانی فرمان می‌دهد که «برو»، در نگاه نهادی اما فرد تصمیم‌ساز در وسط میدان قرار دارد، ابتدا خودش را به منطقه بحران می‌رساند و بعد به نیروهای عملیاتی خود می‌گوید «بیا».

این همان نگاهی است که حاج قاسم هم بارها درباره آن صحبت کرده بود. روایت «احمد» نیم‌نگاهی به این تقابل هم دارد. با توجه به وسواسی که روی فیلمنامه این اثر داشتیم، امیدواریم مخاطب هم خروجی آن را بپسندد. به‌خصوص که از نظر سینمایی این فیلم در ژانر حادثه و بحران قرار می‌گیرد که از ژانرهای فراموش‌شده در سینمای ایران محسوب می‌شود. درباره پروژه «احمد» دستاوردهای فنی ویژه‌ای هم به‌ویژه در زمینه جلوه‌های ویژه، به‌صورت کاملاً بومی داشته‌ایم که حتماً بعدها درباره جزئیات آن بیشتر صحبت خواهد شد.

* یکی از چالش‌ها درباره پرداختن به این دست بحران‌های معاصر، تقابل میان نیروهای درگیر در فرآیند امداد است. در روایت ماجرای امدادرسانی به زلزله‌زدگان بم، به چنین چالش‌هایی هم توجه داشته‌اید؟

اصلاً چنین مرزبندی در روایت فیلم وجود ندارد و دغدغه و شعار محوری کاراکتر اصلی فیلم هم فقط «مردم» است. در دیالوگ‌ها و حتی طراحی شخصیت‌های اصلی و فرعی این نگاه لحاظ شده است که ان‌شاالله بعد از رونمایی فیلم می‌توان درباره آن قضاوت کرد.

* به نظر می‌رسد این پروژه جزو کارهای پرهزینه این سال‌ها هم باشد؟

بالاخره پروژه از نظر پروداکشن و حتی حجم هنروری که به‌صورت روزانه باید گریم و تجهیز شوند، فی‌نفسه هزینه‌بر است اما تمام تلاش خود را برای کاهش هزینه‌های تولید انجام داده‌ایم. احتمالاً براساس کیفیت خروجی کار، دوستان اهل فن از هزینه‌ای که برای آن صورت گرفته است، متعجب خواهند شد. ضمنا ما این پروژه را با مشارکت موسسه تصویر شهر و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران پیش می‌بریم.

* اما شما در زمینه ساخت فیلم‌های پرهزینه با پروداکشن بالا تجربه شکست‌خورده‌ای مانند «دسته دختران» را هم داشته‌اید که فروش پایینی هم در گیشه داشت.

درباره هر پروژه‌ای ۲ وجه وجود دارد که معمولاً به آن توجه نمی‌شود. همواره درباره فیلم‌هایی از این دست، سازمان سفارش‌دهنده یا سرمایه‌گذار متهم می‌شود. در حالی که اتمسفر تولید هر پروژه‌ای در سینمای ایران، ۲ وجه دارد؛ یکی از این وجوه سازمان سفارش‌دهنده یا سرمایه‌گذار است، وجه دیگر گروه هنرمندان تولیدکننده اثر هستند. این گروه با پیش‌فرض‌هایی وارد فرآیند تولید یک پروژه می‌شوند و با قضاوت‌هایی درباره یکدیگر از پروژه خارج می‌شوند. درباره فیلم «دسته دختران» حتماً می‌توان محاسنی را هم برشمرد اما طبعاً همه انتظاراتی که از فیلم می‌رفت برآورده نشد.

ما قطعاً پشت همه آثارمان ایستاده‌ایم و محاسن و معایب آن‌ها را با هم می‌بینیم اما در فضای رسانه وقتی «در آغوش درخت» موفق ظاهر می‌شود، فوراً حوزه هنری را متهم به «آماده‌خوری» می‌کنند و می‌گویند پروژه تمام شده را خریداری کرده‌ایم اما «دسته دختران» که نمی‌تواند آنگونه که باید موفق ظاهر شود، سریع می‌گویند سوره باید درباره آن پاسخگو باشد

* قبول ندارید که یک پروژه شکست‌خورده است؟

من چنین موضعی ندارم. یکی از اتفاقاتی که شاید چنین احساسی را به‌وجود آورد، فرآیند تبلیغ فیلم پیش از رونمایی از پروژه بود که گویی ابعاد آن را از آنچه مخاطب باید انتظارش را می‌داشت، فراتر برد و به همین دلیل در لحظه مواجهه با نسخه نهایی، انتظارات فروریخت. در همان دوره جشنواره فیلم‌های ناموفقی داشتیم اما واکنش رسانه‌ها نسبت به آن‌ها متفاوت بود چون پیش از رونمایی توقعی ایجاد نشده بود. بالاخره همه این حواشی روی یک فیلم اثر می‌گذارد.

جالب است بدانید ورود ما به پروژه «دسته دختران» از منظر تولیدی، دقیقاً شبیه به ورودمان به پروژه‌هایی مثل «اخت‌الرضا» و یا «در آغوش درخت» بود. ما قطعاً پشت همه آثارمان ایستاده‌ایم و محاسن و معایب آن‌ها را با هم می‌بینیم اما در فضای رسانه وقتی «در آغوش درخت» موفق ظاهر می‌شود، فوراً حوزه هنری را متهم به «آماده‌خوری» می‌کنند و می‌گویند پروژه تمام شده را خریداری کرده‌ایم اما «دسته دختران» که نمی‌تواند آن گونه که باید موفق ظاهر شود، سریع می‌گویند «سوره» باید درباره آن پاسخگو باشد. در حالی که این ۲ پروژه با یک مدل کاملاً مشابه در سازمان «سوره» به تولید رسیده‌اند. البته پشت هر ۲ آن‌ها هم ایستاده‌ایم.

* البته ایرادی هم ندارد که یک مدیر شکست یکی از پروژه‌هایش را بپذیرد!

بله، اما حرفم برخورد منطقی با اثر است. می‌گوئید این اثر ایراد دارد، من هم می‌گویم بله ایراداتی دارد. اگر بگویید می‌توانست بهتر از این باشد، قطعاً می‌گویم بله من هم دوست داشتم بهتر از این باشد. کما اینکه شخصاً درباره فیلم «دسته دختران» دوست داشتم فیلم در لحظه‌ای که فرشته حسینی انگشت خود را به نشانه پیروزی بالا می‌برد، تمام شود و دیگر شاهد لحظه‌های فروریختن خرمشهر و ترک مردم در فیلم نمی‌بودیم. اما نظر فیلمساز چیز دیگری بود و این همان جایی است که می‌گویم در فرآیند تولید باید هر ۲ وجه را در نظر بگیریم.

ما نمی‌توانیم استقلال هنرمند را نادیده بگیریم. ما در سینمای ایران پدیده‌ای به نام «هیجان تولید» داریم. پدیده‌ای که یک پروژه را بعد از تصمیم برای آغاز فرایند تولید، تبدیل به یک کامیون ترمزبریده می‌کند! از مرحله‌ای به بعد هیچکس انگار نمی‌تواند آن را متوقف کند. برای «دسته دختران» بازیگر اصلی ما خانم لیلا حاتمی بود اما چند روز مانده به تولید، ایشان به دلایلی کناره‌گیری کردند و با توجه به اینکه کامیون تولید به راه افتاده بود، باید در حداقل زمان بازیگر جایگزین انتخاب می‌کردیم. حرفم این است که همه ابعاد این جریان را باید در کنار هم مدنظر داشته باشیم تا ارزیابی ما دقیق‌تر شود.

* برگردیم به تولیدات امسال «سوره»؛ غیر از «احمد» چه پروژه‌های دیگری دارید؟

فیلم «صبح اعدام» را به کارگردانی بهروز افخمی خواهیم داشت که درباره آن هم اطلاع‌رسانی شده است. فیلم «آسمان غرب» که البته این نام موقت آن است هم به کارگردانی محمد عسکری در دست تولید داریم که داستان آن مرتبط به روزهای آغازین جنگ و نقش‌آفرینی شهید علی‌اکبر شیرودی است. کاری که آقای والی‌نژاد در مقام تهیه‌کننده این فیلم و فیلم «احمد» به‌صورت همزمان انجام داده‌اند، به نظر یک اتفاق فوق‌العاده بوده است. نکته محتوایی که درباره فیلم «احمد» به آن اشاره کردیم در پروژه شهید شیرودی هم مدنظر است و این خط سیر را آنجا نیز دنبال می‌کنیم. یک پروژه اکشن جنگی و پر ریتم که سال‌ها در سینمای دفاع مقدس سراغ نداشتیم.

* خاطرم است که پروژه شهید شیرودی، چند سالی امکان تولید پیدا نمی‌کرد و چندبار هم کارگردانش تغییر کرد. این همان پروژه است؟

بله، این پروژه فرازوفرودهایی تا پیش از این داشت اما در حال حاضر معتقدم یکی از سرحال‌ترین و توانمندترین کارگردانان امروز سینما که توانایی کارگردانی صحنه‌های اکشن را هم دارد، کارگردانی پروژه را در دست گرفته است. در عین اینکه محمد عسکری به‌واسطه سابقه دستیاری کارگردان‌هایی مانند مجید مجیدی و رضا میرکریمی، توانایی ویژه‌ای هم در کارگردانی لحظات احساسی در فیلم دارد که نمونه آن را در سکانس خواستگاری فیلم «اتاقک گلی» هم شاهد بوده‌ایم. از نظر تجهیزات نظامی و پروداکشن تولید، این فیلم هم از آثار شاخص این سال‌های سینما محسوب می‌شود که بالغ‌بر ۱۰۰ تانک و نفربر در آن مورد استفاده قرار گرفته است. امیدواریم در نتیجه نیز موفق باشد چرا که همه توان‌مان را داریم برای به سرانجام رسیدن آن‌ها می‌گذاریم.

شخصاً درباره شخصیت‌های ملی معتقدم، خانواده‌هایشان در همه وجوه شخصیتی شهید متولی آن‌ها نیستند. وقتی یک چهره تبدیل به قهرمان ملی می‌شود، نمی‌توان گفت حق پرداختن به تمام وجوه شخصیتی‌اش تنها در اختیار خانواده‌اش قرار دارد

* در مسیر ساخت پروژه شهید شیرودی تعامل و مذاکره‌ای با خانواده شهید هم داشته‌اید؟ به ویژه که دختر شهید سال گذشته مواضعی در توئیتر داشتند.

در این فیلم قرار نیست به زندگی خصوصی و خانوادگی شهید شیرودی ورود داشته باشیم و تنها در بخش کوتاهی از روایت، همسر شهید حضور دارد. آنچه در فیلم به آن پرداخته‌ایم، جنبه نظامی این شخصیت است که طبیعتاً کاملاً ملی و منطبق بر واقعیت است. در عین اینکه شخصاً درباره شخصیت‌های ملی معتقدم، خانواده‌هایشان در همه وجوه شخصیتی شهید متولی آن‌ها نیستند. وقتی یک چهره تبدیل به قهرمان ملی می‌شود، نمی‌توان گفت حق پرداختن به تمام وجوه شخصیتی‌اش تنها در اختیار خانواده‌اش قرار دارد. بله درباره فیلمی مثل «موقعیت مهدی» که پرداخت به روابط خانوادگی شهید در آن سهم بالایی دارد، باید نگاه و روایت آن‌ها مورد توجه قرار بگیرد اما به نظرم برای فیلمی مانند «آسمان غرب» که کاملاً درباره نقش شهید در میدان عملیات جنگ است، کسب نظر و اجازه از سوی خانواده شهید نباید تنها مرجع مجوز تولید اثر باشد.

* درباره پروژه «صبح اعدام» و همکاری با بهروز افخمی هم توضیح می‌دهید؟

این فیلم هم روایتی از ساعات پایانی زندگی شهیدان طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی است که به اتهام پول گرفتن از امام خمینی (ره) برای راه‌اندازی قیام ۱۵ خرداد، به اعدام محکوم شدند. نکته‌ای که از نظر تاریخ، مجعول بودن آن امروز کاملاً اثبات شده است. بخش عمده‌ای از روایت فیلم هم درباره شخصیت حاج‌اسماعیل رضایی است که به‌شدت کاراکتر خیر و متشرعی در آن مقطع بوده است و کسی تاکنون بدان توجه جدی نداشته است. «صبح اعدام» اقتباسی از گزارش آن زمان روزنامه کیهان از مراسم اعدام این ۲ شخصیت است.

* به نظر می‌رسد تمرکز فیلم بیشتر روی حاج اسماعیل رضایی است، چرا که شخصیت طیب تا پیش از اعدام چندان مقید نبوده است.

طیب کاراکتری تاریخی است که به‌واسطه تصمیمی که در یک لحظه گرفت، نامش در تاریخ ماندگار شد. شخصیتی که به معنایی او را به حر در جریان عاشورا تشبیه کرده‌اند. او در آستانه اعدام، نپذیرفت اتهام علیه امام خمینی را تأیید کند و حرفش هم این بود که «من به فرزند حضرت زهرا (س)، دروغ نمی‌بندم!» اینگونه نبود که طیب از همه آنچه تا پیش از این اتفاق بود، دست کشیده باشد و تغییر کرده باشد اما مهم این است که به‌واسطه همین یک احترام، نامش ماندگار می‌شود. در روایت این فیلم هم مساله اصلی ما، منش «پهلوانی» و مواجهه این ۲ شخص با مرگ است.

* چرا برای این پروژه سراغ بهروز افخمی رفتید؟

چون طرح و فیلمنامه از ابتدا متعلق به بهروز افخمی بود.

بهروز افخمی یک شخصیت ژورنالیستی دارد و این را نمی‌توان کتمان کرد. اما همه آنچه را که پیرامون او اتفاق می‌افتد و تبدیل به حاشیه می‌شود نمی‌توان تنها به عملکرد خودش مربوط دانست. نمی‌توان جایگاه یک فیلمساز را براساس چند صفحه اینستاگرامی و واکنش‌های فضای مجازی قضاوت کرد. درباره اینکه تجربه‌های اخیرش موفق نبوده است هم با شما هم‌نظر نیستم

* از منظر یک سرمایه‌گذار، همکاری با کارگردانی هرچند مطرح را که تجربه‌های اخیرش چندان موفق نبوده است و حاشیه‌سازی‌هایش بر متن کارهایش می‌چربد، منطقی می‌دانید؟

من قطعاً چنین نگاهی ندارم. اتفاقاً معتقدم حواشی مربوط به بهروز افخمی را افرادی ضریب می‌دهند که دنبال حاشیه‌سازی هستند.

* قطعاً خودش هم به حاشیه‌سازی علاقه دارد!

بله بهروز افخمی یک شخصیت ژورنالیستی دارد و این را نمی‌توان کتمان کرد. اما همه آنچه را که پیرامون او اتفاق می‌افتد و تبدیل به حاشیه می‌شود نمی‌توان تنها به عملکرد خودش مربوط دانست. نمی‌توان جایگاه یک فیلمساز را براساس چند صفحه اینستاگرامی و واکنش‌های فضای مجازی قضاوت کرد. درباره اینکه تجربه‌های اخیرش موفق نبوده است هم با شما هم‌نظر نیستم.

«آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» که یک اقتباس موفق بود و در جشنواره هم به آن توجه شد، بعد از آن هم فیلم «روباه» بود که شخصاً آن را دوست دارم. بعد از این ۲ فیلم بهروز افخمی سریال «رعد و برق» را ساخته است که بله من هم به آن نقدهای جدی دارم. اما در مجموع نمی‌شود گفت او کارگردانی است که باید برای سرمایه‌گذاری روی پروژه‌اش دچار تردید کیفی شوم. مضاف بر اینکه او فیلمنامه‌ای به ما ارائه کرد که واقعاً فیلمنامه خوبی بود و به‌شدت هم از نظر تولیدی، پروژه کم‌هزینه‌ای برای ما بوده است. یعنی حتی اگر از منظر اقتصادی بخواهید موضوع ریسک سرمایه‌گذاری را مطرح کنید، می‌گویم اصلاً این سرمایه‌گذاری ریسک بالایی برای ما نداشته است.

* یک سوال صریح؛ می‌توانیم بگوییم پروژه «صبح اعدام» بیش از ملاحظات و مأموریت‌های سازمانی، به‌واسطه علاقه شخصی شما به بهروز افخمی مورد حمایت سازمان «سوره» قرار گرفته است؟

خیر. اساساً پیش از ورود ما، پروژه آن قدر کیفیت داشته که بنیاد فارابی پای کار آن رفته و قول همکاری داده بود. من شخصاً در جریان نگارش فیلمنامه آن بودم اما ورود سازمان «سوره» به این پروژه کاملاً براساس فرآیندهای مرسوم بوده و اصلی‌ترین پشتوانه آن هم فیلمنامه خوب بهروز افخمی بوده است.

* غیر از این سه پروژه چه کارهای دیگری در دست تولید دارید؟

پروژه کمدی «آپاراتچی» را هم که اقتباسی از یک کتاب با همین عنوان است، داریم که درباره یک شخصیت واقعی است که نقاش ساختمان بود و در اوایل انقلاب به‌صورت آماتوری شروع به فیلمسازی کرد. این فیلم با مشارکت فارابی و مدرسه سینمایی ماه تولید می‌شود و از نظر تنوع ژانر، فضای کارهای کمدی را در سبد تولیدات «سوره» نمایندگی می‌کند. فیلم سینمایی «باغ کیانوش» هم از محصولات باشگاه فیلم «سوره» است که با اقتباس از رمانی به همین نام و در ژانر کودک و نوجوان در دست تولید قرار دارد. انیمیشن سینمایی «رویاشهر» را هم داریم که محصول مرکز انیمیشن «سوره» است و حتماً در فرآیند حضور در جشنواره فجر درباره جزئیات آن هم اطلاع‌رسانی خواهد شد.

اگر به سامانه سمفا مراجعه کنید، بهره‌وری «اخت‌الرضا» از نظر ظرفیت سانس‌هایی که در اختیار داشته، از خیلی از فیلم‌های در حال اکران بیشتر بوده است. این مساله بسیار مهمی است. اساساً فارغ از سینماهایی که متعلق به حوزه هنری است، در باقی سالن‌های سینمایی، ملاک سینمادار برای تخصیص سانس بیشتر به یک فیلم، اقبال مخاطب است

* مسأله اکران و نسبت این فیلم‌ها با مخاطب هم بسیار مهم است. در ابتدای همین گفت‌وگو اشاره ویژه‌ای به فروش «اخت‌الرضا» داشتید. فروش ۱.۵ میلیارد تومانی این فیلم را توفیق می‌دانید؟

باید ابعاد هر فیلم را در نظر بگیریم. اول باید ببینیم این فیلم تاریخی با چه هزینه‌ای به تولید رسیده است. بعد جنس ذائقه روز مخاطبان را هم در نظر بگیریم و بعد به این پرسش پاسخ دهیم که آیا فروش این فیلم راضی‌کننده بوده است یا خیر؟ همین الان اگر به سامانه سمفا مراجعه کنید، براساس اطلاعات همین سامانه، بهره‌وری «اخت‌الرضا» از نظر ظرفیت سانس‌هایی که در اختیار داشته، از خیلی از فیلم‌های در حال اکران بیشتر بوده است. این مساله بسیار مهمی است. اساساً فارغ از سینماهایی که متعلق به حوزه هنری است، در باقی سالن‌های سینمایی، ملاک سینمادار برای تخصیص سانس بیشتر به یک فیلم، اقبال مخاطب است. در چنین شرایطی قطعاً سینمادار سانس‌های حداقلی را به فیلمی از جنس «اخت‌الرضا» می‌دهد، وقتی می‌تواند همان سانس را به «هتل» یا «فسیل» بدهد و سالنش را پر کند.

* این را مدیری می‌گوید که مجموعه‌اش سینماهای زیادی را هم در اختیار دارد!

این موضوع گریبان خیلی از فیلم‌های غیرکمدی در حال اکران را هم گرفته است و ریشه در یک تناقض در سیاست‌گذاری دارد. دوستان وزارت ارشاد به‌شدت علاقه دارند که رقم فروش هزار میلیارد تومان تا پایان امسال در گیشه سینمای ایران محقق شود، در صورتی که طبق قاعده و آئین‌نامه اکران، خیلی از تصمیم‌ها را تا به امروز نباید می‌گرفتند. حتی در اکران فیلم‌های کمدی هم فیلمی مانند «گیجگاه» که پخش آن با بهمن سبز بود، اگر در شرایط رقابت با کمدی‌هایی از جنس «فسیل» و «هتل» نبود قطعاً عملکرد بهتری می‌توانست داشته باشد.

*ولی بپذیرید که از منظر استانداردهای سینمایی، «اخت‌الرضا» خیلی قابل دفاع نیست و ممکن است به ذهنیت مخاطب حرفه‌ای نسبت به فیلم‌های مذهبی و تاریخی، آسیب بزند.

چرا باید آسیب بزند؟!

* بالاخره ما در طول چهار دهه، به اندازه انگشتان دست هم فیلم تاریخی و مذهبی در سینمای ایران نداشته‌ایم. با همین تعداد هم این تصور در ذهن مخاطب شکل گرفته که فیلم‌هایی از این دست از پیش بازنده هستند و قرار است در مواجهه با آن شاهد یک فیلم بد باشیم! به‌خصوص که کارگردان «اخت‌الرضا» در مصاحبه‌ای صراحتاً گفته‌است این اثر قرار بود یک مستند تاریخی باشد و بعدها تبدیل به یک پروژه سینمایی شده‌است و خب معلوم است خروجی چنین پروژه‌ای چه می‌شود!

بله من هم این اظهارنظر کارگردان فیلم را خوانده‌ام و نمی‌دانم چرا چنین بحثی مطرح شده است. اینگونه نیست که از ابتدا قرار بوده این اثر، یک «مستند» شود، بلکه هدف از ابتدا تولید یک «داکیودرام» بوده است. یعنی از ابتدا طراحی صحنه و لباس و فضای بازسازی در پروژه تعریف شده بود. کمااینکه نسخه فعلی فیلم هم بی‌نسبت با فضای یک «داکیودرام» نیست و عمده روایت فیلم با نریشن پیش می‌رود. مشابه چنین ژانری را در سال‌های اخیر در سینمای ایران داشته‌ایم. برای همین هم معتقدم هر پدیده‌ای را باید با خودش و در سطح خودش قضاوت کنیم و از این حیث «اخت الرضا» قابل قبول است. همین امروز برای ساخت یک فیلم اجتماعی ساده در سینمای ایران، حداقل ۱۵ میلیارد تومان برآورد هزینه به شما می‌دهند. هزینه تولید «اخت‌الرضا» اما اصلاً در این اندازه‌ها نبود.

مجموع مخاطبانی که تا به امروز به تماشای «فسیل» نشسته‌اند، ۶.۵ میلیون نفر بوده است. این آمار به نسبت مجموع جمعیت ایران، در بهترین حالت ۱۰ درصد را شامل می‌شود. باقی این جمعیت چرا به سینما نمی‌آیند؟ آن ۹۰ درصد دیگر کجا هستند؟ آن‌ها اصلاً نیاز به فیلم ندارند؟

* می‌توانید به مبلغ آن اشاره کنید؟

کل فیلم با کمتر از ۴ میلیارد تومان تولید شده است! با توجه به همین ظرفیت هم معتقدم این فیلم چند اتفاق را رقم زده است. این فیلم را واقعاً باید فیلم مخاطب خاص دانست؛ مخاطب خاصی که دقیقاً به‌خاطر سوژه فیلم به سینما می‌رود و چیزهایی هم با خودش به فیلم اضافه می‌کند. ما ظرفیت مهمی به نام «مخاطب خاموش» در ایران داریم که غالباً مشتری فیلم‌های دیگر نیستند، اما فیلمی مانند «اخت‌الرضا» این گروه را به سینما می‌کشاند و ادعایی بیش از این هم ندارد.

مجموع مخاطبانی که تا به امروز به تماشای «فسیل» نشسته‌اند، ۶.۵ میلیون نفر بوده است. این آمار به نسبت مجموع جمعیت ایران، در بهترین حالت ۱۰ درصد را شامل می‌شود. باقی این جمعیت چرا به سینما نمی‌آیند؟ آن ۹۰ درصد دیگر کجا هستند؟ آن‌ها اصلاً نیاز به فیلم ندارند؟

حتی اگر استدلال‌های مرتبط با گرانی هزینه سینما رفتن را هم بپذیریم، باز هم باید اعتراف کنیم که رقم قابل توجهی از مردم، می‌توانند به سینما بیایند، اما نمی‌آیند! فیلمی مانند «اخت‌الرضا» اساساً برای گروهی از همین مخاطبان که خانواده‌های مذهبی‌تر را شامل می‌شوند، ساخته شده است. گروهی که اتفاقاً به محض اطلاع از اکران چنین فیلمی‌، پیگیر می‌شوند آن را تماشا کنند.

* حتی فارغ از کیفیت سینمایی آن؟

بله. شاید چیزی در حدود ۶۰ درصد حسی که از فیلم «اخت‌الرضا» دریافت می‌شود، مربوط به باورها و احساساتی است که مخاطب خاص این فیلم با خودش به سینما می‌آورد. این جنس مخاطب می‌تواند چیزهایی را به فیلم اضافه کند و بعد با آن ارتباط بگیرد. چنین فیلمی همین امروز ۴ اکران در ۲ شهر استرالیا دارد و همین‌طور استقبال از آن در میان شیعیان در محافل جهانی از جمله پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، تونس و … ادامه دارد. کشورهایی مانند اندونزی و یا کشورهای عربی منطقه امروز متقاضی اکران فیلم هستند. درباره این جنس فیلم‌ها «مصرف» برای ما بیش از «فروش» اولویت دارد.

* به چه معنا؟

به این معنا که می‌خواهیم فیلم دیده شود و فارغ از مسیر فروش و ارتباط تجاری آن با مخاطب، برای ما دسترسی‌های تازه ایجاد کند.

* اما اینکه می‌گوئید مخاطب خاص فیلم «اخت‌الرضا» فارغ از کیفیت چنین فیلمی به تماشای آن می‌نشیند، گزاره درستی نیست و البته خطرناک است. گویی برای طیفی از مخاطبان مذهبی بالقوه سینمای ایران، مختصات سینمایی و استانداردهای ساختاری یک فیلم موضوعیت ندارد!

نه من این‌طور نگفتم. این تعبیر شما بود. حرف من این است که این جنس از آثار را باید با همه ظرفیت‌های بالقوه خودشان مقایسه کنیم. شما اساساً چند کارگردان در سینمای ایران می‌توانید نام ببرید که می‌توانند فیلم تاریخی و مذهبی را به صورت استاندارد و سینمایی بسازند؟ تقریباً نداریم. تجربه سینمایی داوود میرباقری هم کیفیت کارهای تلویزیونی او را ندارد. نکته همین است که ما هنوز فیلمساز موفق در زمینه ساخت فیلم‌های تاریخی و مذهبی نداریم. کارگردان‌هایی مانند احمدرضا درویش که «رستاخیز» را می‌سازد و یا مجید مجیدی که «محمد (ص)» را می‌سازد داشته‌ایم اما حرف این است که وقتی درباره فیلم‌های تاریخی صحبت می‌کنیم، اساساً باید بدانیم که درباره یک «فقدان» در سینمای ایران صحبت می‌کنیم. پس اساساً سنجه دقیقی برای ارزیابی آثار در این حوزه در اختیار نداریم. نمی‌توانیم که فیلم‌های خودمان را با فیلم‌های تاریخی ریدلی اسکات مقایسه کنیم!

قطعاً در سازمان سینمایی «سوره» مخاطب بسیار برای ما اهمیت دارد و به همین دلیل هم مدام در حال پایش و بررسی مخاطبان آثار خود هستیم. البته که به گونه‌ای نیست که همه چیز با ملاک مخاطب حال حاضر سینما تنظیم شود. اگر اینگونه باشد که ما هم مثل سایرین باید سراغ ساخت «فسیل» و «هتل» برویم

بله درباره اینکه چرا سراغ این حوزه نرفته‌ایم دلایل متنوعی را می‌توان مطرح کرد اما وقتی سراغ «اخت‌الرضا» می‌آییم، می‌گوئیم ما چند هدف مشخص داشتیم که با این پروژه محقق شده است. اول اینکه می‌خواستیم پروژه‌ای کم‌هزینه در حوزه آثار تاریخی تولید کنیم. دوم اینکه در راستای سیاست حمایت از استعدادهای شهرستانی، باید از این گروه از هنرمندان قمی حمایت می‌کردیم. شما نمی‌دانید همین یک پروژه، چه حرکتی را در استان قم ایجاد کرده است. در روز رونمایی فیلم، سالن مراسم مملو از جمعیت بود. این‌ها گروهی از هنرمندان قمی هستند که شاید تا پیش از این به ظرفیت‌های آن‌ها توجه نشده بود. همه عوامل این فیلم از هنرمندان گم‌نامی هستند که در این فیلم ظرفیت‌های آن‌ها بروز پیدا کرد.

* در چند نوبت در همین مصاحبه به بحث مخاطب اشاره داشتید. می‌خواهم بدانم برای کلید خوردن یک پروژه در سازمان سینمایی «سوره» از همان مرحله نخست این موضوع هم مدنظر است یا تنها به صرف تأمین سیاست‌های محتوایی و مأموریت‌های این سازمان هم امکان دارد پای کار یک پروژه بروید؟

واقعیت این است که ناتوان‌ترین مدیر فرهنگی و هنری هم در دل خودش می‌خواهد که کار خوب تولید کند و مخاطب هم داشته باشد. فرض کنید مدیری به اشتباه در پستی منصوب شده است، اما در عمل حتی او هم می‌خواهد کار خوب و مخاطب‌پسند بسازد. هیچ‌کس نیست که نیتش ساخت فیلم بد و بدون مخاطب باشد. اما پارامترهای متعددی در تحقق این هدف دخیل است. به خصوص در سینما که گویی دنیای شرط‌بندی است و هیچ‌چیز در آن قطعی نیست.

تجربه‌های متعدد در تاریخ سینمای ایران و جهان می‌توان ذکر کرد که همه مولفه‌ها درباره آن‌ها رعایت شده بود، اما در فرآیند ارتباط با مخاطب شکست خورده‌اند. قطعاً در سازمان سینمایی «سوره» مخاطب بسیار برای ما اهمیت دارد و به همین دلیل هم مدام در حال پایش و بررسی مخاطبان آثار خود هستیم. البته که به گونه‌ای نیست که همه چیز با ملاک مخاطب حال حاضر سینما تنظیم شود. اگر اینگونه باشد که ما هم مثل سایرین باید سراغ ساخت «فسیل» و «هتل» برویم.

همان‌طور که اشاره کردم، باید به همه مردم ایران و مخاطبان خاموش سینما هم فکر کنیم و برای آن‌ها هم تولیداتی داشته باشیم. یادم است در دوران دانشجویی‌ام، سریال «یوسف پیامبر» پخش می‌شد و در اوج غرور دوران دانشجویی، خانواده‌ام را به دلیل تماشای این سریال نقد می‌کردم و به زعم خودم به گاف‌های کارگردانی فرج‌الله سلحشور می‌خندیدم! اما همین امروز که این سریال برای چندمین بار در حال بازپخش از تلویزیون است، کافی است در خیابان قدم بزنید و مغازه‌ها را رصد کنید، خیلی نادر است در یک مغازه در آن بازه زمانی تلویزیون روشن باشد و سریال «یوسف پیامبر» در حال پخش نباشد. من در سال ۸۸ به جاکارتا سفری داشتم که رئیس تلویزیون ملی اندوزی سراغ این سریال را می‌گرفت! برای پخش آن به نمایندگان ایران التماس می‌کرد. منظورم این است که گاهی باید در معیارهای خود درباره سنجش نظر مردم و میزان مخاطبان یک اثر بازنگری کنیم.

رسانه سینمای خانگی- مسکن هنرمندان به کجا رسید؟

معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه اختتامیه نمایشگاه هنرمندان پیشکسوت عرصه تجسمی در گفت‌وگویی با ایسنا شرکت کرد و به تشریح ارزیابی معاونت هنری از مشکلات پیشکسوتان حوزه هنر پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، محمود سالاری درباره جمع‌بندی‌های صورت گرفته از این ارزیابی، گفت: در اولویت مشکلات اساتید پیشکسوت «توجه» است. عزیزان در دوره‌هایی روی صحنه و در گالری‌ها درخشیدند و مورد توجه بودند؛ اولین وظیفه ما حالا توجه به این عزیزان است.

او ادامه داد: پس از آن مشکلات اقتصادی هنرمندان پیشکسوت مد نظر است؛ سن و سال این عزیزان بالا رفته و حجم کارشان اغلب و طبیعتا کاهش یافته است؛ عزت نفس این عزیزان باید حفظ شود و این وظیفه هر مجموعه و حکومتی است که برای اساتید حوزه فرهنگ و هنر وقت و انرژی صرف شود که تا آنجا که ممکن است کرامت و معیشتشان تمشیت شود؛ از این طریق هنرمندان پیشکسوت با عزت نفس ادامه حیات خواهند داد.

او با اشاره به نقش معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و به دنبال آن موسسه هنرمندان پیشکسوت درباره انجام اقداماتی که موجب حفظ کرامت هنرمندان پیشکسوت خواهد شد، گفت: آنچه که در دسترس ماست فراهم خواهیم ساخت؛ امکانات مرتبط با سفر، وام و سایر امکانات حمایتی مانند حوزه درمان را در این موسسه متمرکز ساختیم. آنچه که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در توان دارد در این موسسه تجمیع شده و در اختیار هنرمندان پیشکسوت قرار می‌گیرد. 

او درباره بحث مسکن هنرمندان پیشکسوت نیز به «شهر هنر» اشاره کرد و گفت: کلنگ شهر هنر زده شده، قرارداد آن بسته شده و اقدامات مرتبط با آن در حال انجام گرفتن است؛ امیدواریم طی دو سال اصلی‌ترین این اساتید بتوانند در این طرح صاحب یک واحد آپارتمانی شوند که از دغدغه مستأجری خلاص شوند. این بزرگ‌ترین طرحی است که در حال اجرایی است. اساتید ثبت‌نام کردند و امیدواریم در آینده از میان هنرمندان پیشکسوت که عضو موسسه هستند و درجه یک دارند مستأجری باقی نمانده باشد.

رسانه سینمای خانگی- آیا سینما می‌تواند خشونت اجتماعی را کاهش دهد؟

سبحان یحیایی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است سینمای مستند به این دلیل که می‌تواند روایت‌هایی از جامعه را به بخش‌های دیگر جامعه نشان دهد، اهمیت دارد.

به گزارش سینمای خانگی، سبحان یحیایی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌وگو با مهر درباره اهمیت سینمای مستند عنوان کرد: ما در عالم رسانه و ارتباطات مفهومی به نام بازنمایی داریم که اتفاقاً امروزه به امری مبتذل و دستمالی شده، تبدیل شده است. مفهوم «بازنمایی»، واقعیت را چیزی بیرون از خودش فرض می‌کند و حالا از جایی بیرون از واقعیت می‌خواهد آن را روایت کند. در فیلم مستند اینگونه است که اثر یک‌بار ادعای نمایندگی واقعیت بیرون را دارد و بار دیگر در مفهوم بازنمایی مستتر، ادعای نمایندگی از واقعیت را نمی‌کند بلکه معتقد است آنچه را که بیرون از خودش است، بی‌واسطه روایت می‌کند.

وی ادامه داد: حال چیزی که در رسانه و علوم ارتباطات به آن توجه می‌کنیم این است که سینمای مستند هم سطحی از بازنمایی را دارد ولی با کمینه، دستکاری و مداخله در واقعیت. به تعبیر دیگر با توجه به اینکه دخل و تصرف مولف در سینمای مستند در حداقل‌ترین حالت خودش قرار دارد، نسبت به واقعیت بیرونی ادعای نمایندگی می‌کند.

خلق اثر هنری بدون دخل و تصرف ممکن نیست

این استاد دانشگاه افزود: چیزی که در عمل اتفاق می‌افتد این است که به هر حال مولف و فیلمسازی که قابی می‌بندد، زاویه دوربین را مشخص می‌کند یا تدوینگری که در مونتاژ بخش‌هایی از تصویر را حذف و قاب‌ها و دیالوگ‌هایی را انتخاب می‌کند و پیش چشم مخاطب می‌گذارد، به نوعی در واقعیت بیرون دخل و تصرفی دارند. طبیعتاً خلق هر نوع اثر هنری از عکس گرفته تا سینمای مستند بدون دخل و تصرف مولف امکان پذیر نیست. پس ذکر این نکته در ابتدای بحث ضروری است که ما در اثر مستند با واقعیت محض بیرون از اثر سروکار نداریم.

آنجایی که ما سینمای مستند را به عنوان هنری که می‌تواند جامعه را پیش ببرد، یاد می‌کنیم ریشه‌اش در این است که سینمای مستند درواقع جامعه را با واقعیت خود رو به رو می‌کند

یحیایی توضیح داد: در حوزه سینمای داستانی جامعه‌شناس‌هایی که کارکردگرایانه به سینما نگاه نمی‌کنند، نگاهشان به متن سینمایی، روایتی است که مولف آن را از دل جامعه بیرون کشیده است. به طور مثال در فیلم «گاو»، داریوش مهرجویی بخشی از جامعه را روایت می‌کند. سینمایی که امروزه به‌عنوان سینمای اجتماعی شناخته می‌شود سینمای کارکردگرا نیست، بلکه سینمایی است که خودش را از متن جامعه روایت می‌کند. حال این ویژگی را کنار سینمای مستند بگذارید. سینمای مستند ایده‌ای را که در ذهن مولف پرورانده شده است، با کمترین دخل و تصرف می‌سازد. بنابراین آنجایی که ما از سینمای مستند به عنوان هنری که می‌تواند جامعه را پیش ببرد، یاد می‌کنیم ریشه‌اش در این است که سینمای مستند در واقع جامعه را با واقعیت خود روبه‌رو می‌کند.

یحیایی با اشاره به اهمیت سینمای مستند گفت: اهمیت سینمای مستند در واقع در حداکثری بودن واقعیت در روایت است. یعنی ما با روایت واقعیت، به شکل بیشینه و کمترین مداخله محقق مواجه هستیم و در این صورت جامعه می‌تواند خودش را در قاب سینمای مستند ببیند.

وی درباره ظرفیت‌های سینمای مستند اظهار کرد: سینمای مستند به این دلیل که می‌تواند روایت‌هایی از جامعه را به بخش‌های دیگر جامعه نشان دهد، اهمیت دارد. جامعه از یک کل واحد و آدم‌های اتمیزه و استاندارد تشکیل نشده است. بلکه جامعه عموم‌های مختلف دارد و متاسفانه شناخت هر کدام از این گروه‌ها نسبت به دیگری در حداقل ممکن است و شناخت در حدی نیست که من و دیگری با یکدیگر «ما» را تشکیل دهیم و به همین دلیل اجتماعات و عموم‌ها مستقل از هم فعالیت می‌کنند. در این شرایط کاری که سینمای مستند می‌کند، یک پروژه شناختی است تا در جامعه آدم‌ها، عموم‌ها و خرده فرهنگ‌ها خودشان را بشناسند و نسبت به دیگری شان هم شناخت پیدا کنند.

تاثیر سینمای مستند بر کاهش خشونت در جامعه

یحیایی در ادامه گفت: خیلی از مسایل اعم از تضادها، خشونت‌ها، درگیری‌ها و … که جامعه را فرسوده می‌کنند ناشی از عدم شناخت است زیرا وقتی تو دیگری را نشناسی از دیگری می‌ترسی. در نتیجه ظرفیت سینمای مستند توسعه شناخت، کاستن از خشونت‌ها، کاستن از تضادها و پیشبرد پروژه گفت‌وگوی ملی و گفت‌وگوهای گروه‌ها و خرده‌فرهنگ‌های مختلف است. متاسفانه ظرفیت سینمای مستند در جامعه ما دست کم گرفته شده است و اتفاقاً با توجه به تکثر و تنوعی که به لحاظ قومیتی، مذهبی، گرایش‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در جامعه ما وجود دارد، سینمای مستند می‌تواند فضای گفتگو میان این طرف‌ها را ایجاد کند. و تضادها را به حداقل خودش کاهش دهد.

سینمای مستند پشتوانه مالی ندارد و نمی‌تواند چشمی به بلیت فروشی داشته باشد. حتی در سینمای اروپا و امریکا و فرانسه هم چنین اتفاقی برای حوزه مستند رخ نداده است، لذا در این شرایط لزوم مداخله نهادهایی که می‌توانند به پیشبرد پروژه مستند در جامعه کمک کنند، کاملاً حس می‌شود

این استاد دانشگاه درباره لزوم برگزاری رویدادی مانند جشنواره «سینماحقیقت» بیان کرد: سینمای مستند پشتوانه مالی ندارد و نمی‌تواند چشمی به بلیت فروشی داشته باشد. حتی در سینمای اروپا و آمریکا و فرانسه هم چنین اتفاقی برای حوزه مستند رخ نداده است، لذا در این شرایط لزوم مداخله نهادهایی که می‌توانند به پیشبرد پروژه مستند در جامعه کمک کنند، کاملاً حس می‌شود که یکی از این موارد جشنواره «سینماحقیقت» است.

وی افزود: اینجا باید به این مهم توجه کنیم که این نهاد می‌تواند ملی باشد و یا یک نهاد بخش خصوصی یا یک نهاد اقتصادی و یا حتی یک نهاد غیرایرانی. اما مفهوم «دولت-ملت»، قوامش را از مداخله دولت در چنین مواقعی می‌گیرد. شکاف دولت و ملت در ایران، ناشی از کم‌کاری دولتی در چنین بزنگاه‌هایی است. دولت باید نقش میانداری را در جامعه بازی کند تا بتواند نماینده ملت باشد و در چنین شرایطی است که ما دولت-ملت پیوسته و هم‌پیوند داریم.

یحیایی ادامه داد: درواقع نقش دولت همین است. دولت وقتی می‌تواند این نمایندگی را در جامعه محقق کند که بتواند حداکثر ظرفیت اجتماعی را فعال کند. یک ابزار جدی در این زمینه، مستند است که نیاز به تامین مالی دارد. دولت باید این ورود را داشته باشد و با تامین مالی بدون مداخله محتوایی و گزینش‌گری کمک کند تا جشنواره‌هایی مانند «سینماحقیقت» برگزار شوند و فضایی برای دیده شدن و گفت‌وگو درباره آثار فراهم شود.

استمداد سینمای مستند از نهادهای میانجی

عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره راهکار خود برای توجه بیشتر به فضای مستند که می‌تواند «ادراک آیینه‌ای» برای جامعه به همراه داشته باشد، گفت: راهکار من برای توسعه بیشتر و توسعه مستند در کشور کمک گرفتن از نهادهای میانجی است. دولت‌ها یک ظرفیتی دارند پس فضایی که دولت می‌تواند در این موقعیت فراهم کند، فعال شدن نهادهای میانجی و کنشگران مرزی است. کانون‌های فیلم در دانشگاه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد، اصناف و اتحادیه‌ها می‌توانند به عنوان حلقه‌های واسط کمک کننده این موضوع باشند. جشنواره «سینماحقیقت» باید نگاه ملی داشته باشد که برآیند نگاه‌ها و آوردگاه‌هایی است که پیش از این توسط نهادهای میانجی غیردولتی به نقد و بررسی گذاشته شده باشند. بسط این فضا، فعال کردن نهادهای میانجی و محصور نکردن مستند در دیوارهایی مانند جشنواره «سینماحقیقت» کمک می‌کند که این موضوع توسعه بیشتری پیدا کند.

رسانه سینمای خانگی- بازخوانی یک مصاحبۀ قدیمی از پروانه معصومی

 پروانه معصومی در گفت وگویی که در سال ۱۳۹۸ با خبرنگار ایرنا انجام داده بود از سکونت در روستا و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن و همچنین از شرط بازیگری اش گفت. او در این گفت‌وگو اظهار داشت: دو نفر کارگر دارم که تاج سر من هستند. خودم همپای کارگران در باغ کار می‌کنم.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، زنده‌یاد پروانه معصومی یکی از بازیگران خوش‌مصاحبه و مهربان بود که معمولا تماس خبرنگاران را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت. این مصاحبه در اردیبهشت ۱۳۹۸ با موضوع مهاجرت به روستا و کشاورزی و باغداری انجام شده است. پروانه معصومی در این مصاحبه توضیح می‌دهد که سکونت در یک روستای خوش آب و هوا چه لذتی دارد. بدیهی است که آمار و ارقامی که درباره قیمت محصولات باغداری می‌دهد، مربوط به سال ۱۳۹۸ است. این بازیگر برای فرار از ترافیک و آلودگی زندگی شهری ۲۶ سال پیش به یکی از روستاهای استان گیلان به نام «مناره‌بازار» در اطراف شهرستان صومعه‌سرا مهاجرت کرد.

این بازیگر پیشکسوت در نخستین تجربه سینمایی خود، در فیلم «رگبار» ساخته «بهرام بیضایی» نقش اول زن را ایفا کرد. فیلم های سینمایی «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی»، «وعده دیدار»، «تاتوره»، «غریبه و مه» و «ساکن خانه چوبی» و سریال های «پلیس جوان»، «دریایی ها»، «راه دوم»، «امام علی(ع)»، «یوسف پیامبر(ع)»، «ماه عسل»، «ملکوت» و «مینو» از دیگر آثاری هستند که «پروانه معصومی» در آن ها به ایفای نقش پرداخته است.

او بیست و شش سال پیش از تهران به روستا مهاجرت کرد و در منطقه طاهرگوراب در بخش مرکزی شهرستان صومعه‌سرا، در روستای مناره بازار ساکن شد. موضوع گفتگوی ما با این بازیگر سکونت در روستا و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن بود.

شما جزو معدود بازیگرانی هستید که در روستا زندگی می‌کنید. انگیزه شما از مهاجرت به روستا چه بود؟

هوای آلوده تهران و ترافیک آنجا خیلی مرا اذیت می کرد. خانه من دربند بود. برای رفتن به خانه خواهرم در هفت تیر یک ساعت و نیم در ترافیک می‌ماندم. بعضی وقت‌ها آنقدر گرمازده می‌شدم که برای خودم بین راه بستنی یخی می‌خریدم. با پولی که داشتم در تهران یک قفس هم نمی‌توانستم بخرم. اما در روستا توانستم یک خانه و زمین بزرگ بخرم.

به نظر شما بزرگترین مشکلی که روستاییان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند چیست؟

بیکاری یکی از مشکلات ایران است و شهر و روستا نمی‌شناسد. در روستا مردم بیشتر زحمت می‌کشند و به نسبت زحمتی که می‌کشند بازده و درآمدشان کم است. من معتقدم که دولت از مردم شهر بیشتر از روستاییان حمایت می‌کند. کشاورزان بزرگ خیلی خوب مورد حمایت قرار می‌گیرند. ولی کشاورز جزء، خیلی مظلوم واقع می‌شود. کشاورز جزء، کسی است که به اندازه امرار معاش خودش کشت می‌کند. کشاورزی که یک هکتار زمین را زیر کشت می‌برد حدودا ۶ میلیارد تومان باید خرج کند. به محض این‌که محصولش را برداشت می‌کند با واردات مواجه می‌شود. البته از دو سال پیش تا الان جلوی واردات برنج را گرفته‌اند و نمی‌گذارند تا آخر آبان برنج وارد شود. قیمت برنج نسبت به تمام محصولات دیگر کمتر رشد داشته است. قیمت پیاز و سیب زمینی هر کدام چند برابر شده؛ ولی قیمت برنج رشد کمی داشته است. من هم امیدوارم برنج گران نشود. ولی کشاورز نیاز دارد که محصولش را با قیمت خوبی بفروشد.

اگر روستایی شغل و درآمد خوبی داشته باشد، امکان ندارد که به شهر مهاجرت کند

البته در روستا امکانات هم وجود دارد. یک زمانی اینجا برق و تلفن و گاز نبود. الان تقریبا همه چیز هست. آن چیزی که وجود ندارد شغل است. اگر روستایی شغل و درآمد خوبی داشته باشد، امکان ندارد که به شهر مهاجرت کند. روستاییان خودشان می‌دانند که آسایش روستا را در شهر نخواهند داشت. الان چون زمین در روستا ارزان است، مردم شهر به روستا هجوم آورده‌اند. روستاییان زمین‌هایشان را با قیمت ارزان به شهری‌ها می‌فروشند. روستاییان به شهر مهاجرت می‌کنند و بعد از یک مدت پشیمان می‌شوند.

فروش زمین به مردم شهر چه مشکلاتی را ایجاد می‌کند؟

زیبایی روستا وابسته به طبیعت بکری است که دارد. از وقتی شهری‌ها به اینجا آمده‌اند زمین‌های صدمتری و دویست متری خریده‌اند. معلوم است که خانه‌های کوچک و نزدیک به هم می‌سازند. من نمی‌دانم زندگی در این خانه‌های نقلی چه لذتی دارد. خوبی زندگی در روستا این است که آدم خانه بزرگی داشته باشد. وقتی فضا بزرگ باشد، صاحبخانه می‌تواند درخت بکارد و گل و گیاه پرورش دهد. اگر قرار است در صد متر زمین زندگی کنند چرا در همان شهر خودشان نمی‌مانند. ضمن این که وقتی خانه‌های کوچک می‌خرند تراکم جمعیت در روستا زیاد می‌شود و سکوت و آرامشش به هم می‌خورد.

خودتان در حوزه کشاورزی و باغداری فعالیتی دارید؟

یک تعداد درخت پرتقال داریم که به اندازه مصرف خودمان میوه می‌دهد. مقداری هم به خواهرها و دوست و آشنا می‌دهیم. البته محصولات باغ ما هم خیلی کم شده. چون سال ۱۳۸۳ سرمای بیست درجه زیر صفر آمد و تعدادی از درخت‌ها را از بین برد. تعدادی درخت نارنج داریم که از آبش استفاده می‌کنیم. یک مقدار درخت میوه‌ ارگانیک هم داریم که به اندازه مصرف خودمان محصول می‌دهد. محصول باغ من به اندازه فروش نیست. من سنگ کشاورزان را به سینه می‌زنم. ولی خودم کشاورز یا باغدار نیستم.

رابطه‌تان با کارگران روستا چطور است؟

دو نفر کارگر دارم که تاج سر من هستند. این دو نفر در باغ کار می‌کنند. کارگران جزو شریف‌ترین مردمان روی کره زمین هستند. کسی که با رنج و زحمت نان حلال سر سفره خانواده‌اش می‌برد و نان بازویش را می‌خورد نمی‌تواند آدم بدی باشد.

در فصل بهار ترجیح می‌دهم که همین جا بمانم. طبیعت روستای ما فوق العاده است

تا حدی که توان داشته باشم در باغ کار همپای آنان کار می‌کنم و کنار کارگران هستم. البته من بیشتر وقتم را در گلخانه می‌گذرانم. به گیاه‌ها سر می‌زنم. مراقبم که به هر گیاهی آب و نور لازم برسد. قلمه می‌زنم و برگ‌ها و شاخه‌های خشک شده هر گیاه را هرس می‌کنم.

اصول پرورش گیاه را چگونه آموختید؟

خیلی خواندم که بتوانم یاد بگیرم. یک کتابخانه مفصل درباره گیاهان دارم. در آن کتاب‌ها درباره هرس و جابجایی ریشه و خیلی چیزهای دیگر مطالبی نوشته شده است. از طریق اینترنت هم خیلی اطلاعات مفیدی گرفتم. چون من به زبان خارجی تا حدودی مسلط هستم، می‌توانم خیلی از مقالات آموزشی درباره گیاهان را هم ترجمه کنم. قبل از انقلاب در کشور آلمان درس خواندم و در مدتی که آنجا اقامت داشتم زبانم هم تقویت شد.

از نقشی که در سریال «شرایط خاص» داشتید راضی بودید؟

وقتی فیلمنامه و نقشی را به من پیشنهاد می دهند ابتدا می گویم نقش زن پای سماور را به من ندهید. چون یک گوشه می نشیند و چای می ریزد. خانه داری کار بدی نیست. ولی نقش باید فراز و نشیب داشته باشد. نقش من در سریال «شرایط خاص» جوری بود که نمی‌شد آن را حذف کرد. کاملا در روند داستان تاثیرگذار بود.

کارگران جزو شریف‌ترین مردمان روی کره زمین هستند. کسی که با رنج و زحمت نان حلال سر سفره خانواده‌اش می‌برد و نان بازویش را می‌خورد نمی‌تواند آدم بدی باشد

من هر کاری که انجام می‌دهم شرطم این است که بیشتر از ۱۵ روز تهران نمانم. برای سریال «شرایط خاص» یک بار مجبور شدم بیست و پنج روز بمانم. چند دفعه هم برای مدت پنج روز و هفت روز و ده روز تهران ماندم.

اهل سفر هم هستید؟

سفر را خیلی دوست دارم. اما در فصل بهار ترجیح می‌دهم که همین جا بمانم. طبیعت روستای ما فوق العاده است.

کتاب‌ها و فیلم‌های جدید را هم دنبال می‌کنید؟

برای رفتن به سینما باید به شهر فومن بروم که حدود بیست دقیقه از اینجا فصله دارد. الان دارم کتاب جشن حنابندان را می‌خوانم که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. داستانش درباره نحوه برخورد رزمندگان ایرانی با اسرای عراقی است. همزمان کتاب در کمین گل سرخ را هم می‌خوانم که راجع به شهید صیاد شیرازی است. من این کتاب را خیلی دوست دارم. چون فکر می‌کنم از هر قسمتش می‌توان یک فیلم سینمایی خوب ساخت.

خروج از نسخه موبایل