رسانه سینمای خانگی- «عیدوک» با روایتی از حاج قاسم

کارگردان «عیدوک» همزمان با نمایش این مستند در جشنواره «سینماحقیقت» به ارایه توضیحاتی درباره این اثر که درباره یکی از اشرار شناخته شده است، پرداخت و نحوه مواجه حاج قاسم با اشرار را توضیح داد.

رسانه سینمای خانگی، امیر عسکری کارگردان مستند «عیدوک» از مستندهای راه‌یافته به هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در گفت‌وگو با مهر، درباره این اثر توضیح داد: این مستند روایت زندگی یکی از اشرار است که از سال ۶۳ شروع به شرارت کرده و این فعالیت‌هایش تا سال ۷۴ ادامه داشته است. در این فیلم مستند هم ما ۲ کاراکتر مهم داریم، یکی شخصیت عیدمحمد است که در لهجه بلوچی او را عیدوک خطاب می‌کنند و شخصیت دیگر حاج قاسم سلیمانی است که در یک فرآیند، تأثیراتی را روی شخصیت عیدوک می‌گذارد. حاج قاسم عملیات مهمی را در آن منطقه به انجام رسانده‌ است که ما در این مستند به روایت این عملیات و نقش شهید سلیمانی در این منطقه می‌پردازیم.

وی افزود: در منطقه جنوب شرق ما چند عملیات مهم داشته‌ایم که یکی از این عملیات‌ها عملیات «آورتین» است که شخصیت عیدوک در آن نقش داشته است. هر کدام از اشرار در این منطقه گروه خاص خود را داشتند که مسئول یکی از این گروه‌ها، عیدوک بامری بوده است. به نوعی حتی می‌توان او را یکی از بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین اشرار آن منطقه دانست. بعدها که عملیاتی در آنجا صورت می‌گیرد، روی کل منطقه تأثیر می‌گذارد و متأثر از آن این گروه‌ها اعلام آمادگی می‌کنند تا سلاح‌های خود را تحویل دهند. برخی از این گروه‌ها حاضر به تسلیم سلاح نمی‌شوند و حاج قاسم با آن‌ها وارد مذاکره می‌شود.

عملیاتی که رضاشاه نتوانست و حاج‌قاسم توانست

این مستندساز در ادامه درباره انگیزه خود برای تمرکز بر شخصیت عیدوک هم گفت: یکی از ویژگی‌ها عجیب این کاراکتر قصی‌القلب بودن و نترسی او بود که حاج قاسم سلیمانی هم به این ویژگی اشاره و او را به یک «تیپ مکانیزه» تعبیر کرده بود! او بسیار بی‌باک و زرنگ بود و آنقدر قدرت داشت که در سه مقطع تاریخی عملیات‌هایی در آنجا صورت گرفت که همه آن‌ها ناکام ماند؛ یک بار زمان رضا شاه، یک بار زمان محمدرضا شاه و یک بار هم بعد از انقلاب از سوی نیروهای کمیته. نوبت چهارم بود که حاج قاسم این عملیات را انجام داد و توانست در منطقه «آورتین» موفق شود.

وی افزود: عیدوک به‌واسطه قتل‌هایی که انجام داده بود و نقشی که در زمینه مواد مخدر داشت، از شخصیت‌های چشم‌گیر و شناخته‌شده در آن منطقه محسوب می‌شد و همین امروز هم خیلی از افراد او را در بلوچستان می‌شناسند. در ابتدای مستند «عیدوک» اشاره می‌کنیم که این شخصیت در ۲۶ بهمن ۱۳۷۴ کشته شده است و این مستند هم به‌دنبال کشف راز قتل او نیست. همین روایت ابتدایی تعلیقی را برای مخاطب مستند به‌وجود می‌آورد. این مستند در واقع روایتی از نحوه مواجهه حاج قاسم با چنین شخصیتی است.

عسکری در این زمینه ادامه داد: جذابیت اصلی مستند «عیدوک» این است که روایت آن به آرشیوهای قوی متکی است و ما در مستند از فیلم‌های واقعی همان عملیات استفاده کرده‌ایم. روند کار هم روندی تند و دوست‌داشتنی است. عیدوک فکر می‌کرد حاج قاسم به‌دنبال کشتن و حذف اوست اما حاج‌قاسم هدف دیگری داشت و به آنچه می‌خواست هم رسید. خواسته اصلی حاج‌قاسم بازگشت عیدوک به زندگی و زمین گذاشتن سلاح بود.

وی افزود: عیدوک مدام در کوهستان سرگردان بود و هر بار به محاصره درمی‌آمد فرار می‌کرد. جذابیت روایت فیلم هم همین کشمکش‌هاست. ساختار فیلم برپایه مصاحبه، آرشیو و نریشن است و در عین حال اکثر مصاحبه‌ها را با تصاویر واقعی تنظیم کرده‌ایم.

این مستندساز درباره دسترسی به افراد برای مصاحبه در این مستند هم گفت: تعداد از این افراد از اشرار و همراهان عیدوک بودند که حاضر به مصاحبه نمی‌شدند اما ما توانستیم برخی از آن‌ها را راضی به گفت‌وگو کنیم. برخی از افراد مطلع هم به دلیل مسایل امنیتی حاضر به مصاحبه تصویری نبودند. در عین حال با هر فردی که مصاحبه می‌کردیم، به چند فیلم قدیمی هم برمی‌خوردیم که افراد در خانه‌های خود نگهداری می‌کردند. وقتی همه این فیلم‌ها را جمع کردم چیزی بیش از ۴۰ ساعت آرشیو در اختیار داشتم. بریده‌های این فیلم‌ها تبدیل به مستند «عیدوک» شده است.

از بچگی قصه‌های عیدوک را برای‌مان می‌گفتند

کارگردان مستند «عیدوک» با اشاره به اصالت کرمانی خود گفت: نام این شخصیت در منطقه کرمان بسیار معروف بود و از بچگی من نام او را می‌شنیدم. حتی وقتی پدرم می‌خواست داستانی برای ما تعریف کند، لابه‌لای آن اشاره‌ای به شخصیت عیدوک هم می‌شد. در کنار نام بردن از این شخصیت، گاهی هم از بزرگی حاج‌قاسم در برابر او برایمان می‌گفتند. وقتی به‌صورت جدی وارد عرصه مستندسازی شدم، شروع به پژوهش جدی درباره این شخصیت و این سوژه کردم که حاصلش تبدیل به این مستند شد.

وی درباره ویژگی‌های عجیب شخصیت عیدوک توضیح داد: در بخشی از مستند اشاره می‌شود که او در یک غار گرفتار می‌شود که تنها یک دهانه داشته و در محاصره مأموران هم قرار می‌گیرد اما موفق به فرار از آن غار می‌شود! او با درگیری و زرنگی موفق به فرار از این موقعیت می‌شود. او شناخت کاملی از کوهستان‌های آن منطقه داشته و به همین دلیل به راحتی فرار می‌کرده است. او از ۱۲ سالگی به‌عنوان یک فراری در کوهستان زندگی می‌کرده و اولین قتلش را هم در همان سن ۱۲ سالگی انجام می‌دهد. از همان روز به همراه پدرش تبدیل به یک فرد فراری می‌شود.

این مستندساز درباره چالش‌های فنی مستند «عیدوک» عنوان کرد: مهمترین چالش من در شروع فرآیند ساخت این مستند، نداشتن آرشیو بود. شاید به اندازه ۱۰ دقیقه هم در ابتدای کارم آرشیو در اختیار نداشتم. اما دل به دریا زدم و در واقع در حین کار بود که آرشیوها را پیدا کردم. در فرآیند کارگردانی هم شخصیت‌پردازی برایم بسیار مهم بود و از نظرم عیدوک یک ضدقهرمان جذاب بود. از طرف دیگر قهرمان جذابی به‌نام حاج قاسم هم داشتیم. تصویری از حاج‌قاسم در این فیلم ارایه کرده‌ام که مردم کمتر آن را دیده‌اند.

وی یادآور شد: در این مستند هم به لحاظ چهره و عکس، هم به لحاظ نوع تصاویر و برخوردی که از حاج قاسم شاهد هستیم، تصویری به‌کل متفاوت ثبت شده است. حاج‌قاسم در دوره دفاع مقدس با دشمنی مشخص جنگیده بود اما در بازه روایت این فیلم او را در حال نبرد با اشراری می‌بینیم که در میان مردم عادی زندگی می‌کردند. حاج‌قاسم واقعاً در ۶ سال حضورش در جنوب غرب کشور، کارهای عجیب و غربی را به انجام رساند که از نگاه من، در نوع خودش یک دفاع مقدس دیگر بود.

رسانه سینمای خانگی- آیا «ضد» ایدئولوژیک است؟

کارگردان فیلم «ضد» تاکید کرد: هدفش از فیلمسازی بیان حرف‌های ایدئولوژیک نیست.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی که دو سال قبل در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است؛ فیلمی سیاسی که هرچند علاقه‌مندان مخصوص به خودش را دارد اما سازنده‌اش تاکید دارد اگر تماشاگران، بدون حب و بغض به تماشای فیلم بنشینند با یک اثر جذاب و سرگرم‌کننده روبرو می‌شوند.

ربیعی که دومین فیلم سینمایی خود را راهی اکران کرده، خود را فردی مذهبی و معتقد به نظام معرفی می‌کند اما می‌گوید سینما را به عنوان یک زبان مشترک برای همه با سلایق گوناگون می‌بیند؛ چه آن‌ها که موافق نظرات او هستند و چه کسانی که با تفکراتش مخالفند. او چنان به سینما به مثابه سینما نگاه می‌کند که خود را جدا از فیلمسازی با سمت و سوی جناحی خاص می‌داند و آرزو می‌کند بتواند اثری در حد و اندازه «فهرست شیندلر » به عنوان اثری مشخصه‌های خاص سینما بسازد.

به گفته وی و نیز همکارانش این سلوک او در کارش هم اجرا می‌شود چرا که نه تنها مخالف انحصار است بلکه به عنوان یک هنرمند وظیفه خود می‌داند به اعتلای سینما کمک کند.

ربیعی همزمان با اکران فیلم «ضد» به همراه یکی از بازیگران (مهدی نصرتی) و مدیر فیلمبرداری فیلمش (هاشم مرادی) مهمان خبرگزاری ایسنا شدند تا درباره فیلمی که دو سال در نوبت اکران بود و نیز اولین فیلمش «لباس شخصی» که هنوز مجوز اکران نگرفته صحبت کند.

در این نشست مهدی نصرتی بازیگر جوانی که پیش‌تر هم برای ربیعی بازی کرده بود، از تلاش خود برای کلیشه نشدن در فیلم‌های سیاسی سخن گفت. او پیش از بازیگری، تجربه عکاسی و روزنامه‌نگاری هم داشته و هنگام حضورش در ایسنا توضیح داد که در مقطعی به عنوان عکاس حق‌التصویر با این خبرگزاری همکاری داشته است.

مشروح این نشست دو ساعته را که با پرسش از ربیعی و شرایط اکران فیلم آغاز شد، در ادامه می‌خوانید: 

ایسنا: آقای ربیعی شما در حالی سراغ سوژه فیلم «ضد» رفتید که پیش‌تر فیلم‌هایی همچون «ماجرای نیمروز» با فضایی مشابه ساخته شده بودند. این برای شما ریسک نبود که شاید تماشاگر نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان ندهد؟

ربیعی: سلیقه من برای ساخت فیلم به طور کلی تاریخ معاصر است و سوژه‌هایی که غالبا با آن‌ها درگیر می‌شوم در همین فضا هستند. موضوع هر دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» هم به زیست شخصی، مطالعات و علایقم برمی‌گردد. البته وقتی طرح «لباس شخصی» را شروع کردم، «ماجرای نیمروز» هنوز ساخته نشده بود؛ درواقع من در سال ۱۳۹۶ خواندن پرونده حزب توده را شروع کردم و در میانه‌های پروژه و نوشتن سیناپس بودم که در جشنواره فجر آن سال فیلم «ماجرای نیمروز» به نمایش درآمد و کاملاً از آن بی‌اطلاع بودم. با این حال بر اساس برنامه خودم  «لباس شخصی» را جلو بردم که در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر نمایش داده شد ولی تا به امروز توقیف مانده است. بعد هم سراغ فیلم «ضد» رفتم که ابتدا نام دیگری داشت و از وقتی که من وارد کار شدم، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد فیلمنامه تغییر کرد.

ایسنا: با توجه به اینکه فیلمنامه‌نویس این پروژه فرد دیگری است، ساخت «ضد» چطور شکل گرفت؟

ربیعی: کلیت پروژه به این شکل بود که از طرف آقای شفیعی به من پیشنهاد شد تا این فیلمنامه را کارگردانی کنم و از آنجا که داستان، به جهان من نزدیک بود و نیز با اشاره به مساله نفوذ در اوایل انقلاب که من در «لباس شخصی» هم به آن پرداخته بودم، موضوع فیلم برایم دغدغه بود و پیشنهاد را پذیرفتم. در چنین مواردی اصولا سعی می‌کنم ایده خود را پیاده کنم و معمولا درگیر حاشیه‌هایی از این دست که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند یا تحت تاثیر فیلم‌های فیلمسازان دیگری مثل محمدحسین مهدویان قرار بگیرد، نمی‌شوم چون این‌ها اصلا برایم مساله نبودند. مساله مهم این بود که آنچه دغدغه‌ من است به یک زبان سینمایی تبدیل شود چراکه معتقدم سینما زبان مشترک تمام آدم‌هاست؛ چه آن‌هایی که موافق من فکر می‌کنند و چه آن‌هایی که مخالف من هستند. حتی کسانی که هیچ موضعی ندارند هم در همین گروه می‌گنجند. به نظرم اگر سوژه‌ای به سینما تبدیل شود و قصه و روایتی را پیگیری کند، به طور طبیعی مخاطب با آن همراه می‌شود ولو اینکه حرف فیلم را هم قبول نداشته باشد.

در زبان سینمایی خودم نیز این روش را دنبال و سعی می‌کنم از اتمسفر، جریان، فیلمی خاص یا حتی در میزانسن، کارگردانی و … تاثیر خودآگاه نگیرم. من تعصب دارم بر این مساله که فیلمساز باید فیلم خود را بسازد، حال چه خوب باشد چه بد. برای من مهم است که وقتی فیلم خود را روی پرده می‌بینم بگویم این خروجی کار من است. فیلمنامه «ضد» هم برای من نبود. آقای حسین تراب‌نژاد آن را نوشته بودند و وقتی به گروه اضافه شدم با همفکری من، آقای موگویی و آقای شفیعی (تهیه‌کننده) سعی کردیم با گفت‌وگو و تعامل فیلمنامه را به سمتی ببریم تا به نگاه همدیگر نزدیک شویم که بخشی از آن‌ها انجام شد و بخشی هم انجام نشد. با این حال من قبول کرده بودم که در این پروژه یک کارگردان هستم و زیر نظر نویسنده کار را پیش ببرم و خروجی نهایی به آن چیزی رسید که الان روی پرده سینماها می‌بینیم.

ایسنا: در مقطعی یک تئاتر هم با اشاره به زندگی محمدرضا کلاهی اجرا شده بود و آن زمان آقای فرهاد توحیدی گفته بودند که قصد نگارش فیلمنامه‌ای را در همین زمینه دارند. آیا «ضد» با آن فیلمنامه ارتباطی داشته؟

ربیعی: من پیش از ساخت «لباس شخصی» در حوزه فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره کار می‌کردم و آن زمان می‌گفتند فیلمنامه‌ای در حوزه هنری نوشته شده که نمی‌دانم نویسنده آن چه کسی بود ولی حتی کارگردان هم مشخص شده بود. البته آن پروژه هیچگاه ساخته نشد. نام فیلمنامه «ضد» هم ابتدا «بیتا، منیژه، اعظم» بود و وقتی آن را با همین نام برایم فرستادند، یادم آمد که چند سال قبل قرار بود در حوزه هنری این پروژه ساخته شود؛ ولی آنچه من در اختیار داشتم به نویسندگی آقای تراب‌نژاد بود و طرح اولیه آن هم به آقای مرتضی اصفهانی تعلق داشت.

ایسنا: از آنجا که به تازگی فیلم دیگری در ارتباط با منافقین (سرهنگ ثریا) روی پرده بود، به نظر می‌رسد فیلم‌هایی با موضوع‌های مشابه در شرایط فعلی سینما به سختی سانس می‌گیرند. البته حتی فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» علیرضا معتمدی هم چنین شرایطی دارد. الان وضعیت «ضد» را در اکران چطور می‌بینید؟  

ربیعی: شاید بد نباشد با یک اتفاق که همین چند روز پیش افتاد این بحث را دنبال کنیم که خودش به تنهایی بازگوی خیلی حرف‌هاست. ما این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم «احمد» هستیم و چند سرباز هم به عنوان هنرور با ما همکاری می‌کنند. هفته قبل یکی از آن‌ها به من می‌گفت، رفته بودند سینما تا فیلم «ضد» را ببینند ولی سانسی پیدا نکردند و به جای آن «هتل» را دیده بودند. با شوخی تعریف می‌کرد که او را حلال کنیم. مشکلی که ما در چرخه اکران داریم این است که فیلم‌هایی از جنس «ضد» نمی‌فروشند و اینطور تعبیر می‌شود که این فیلم‌ها اصطلاحا بفروش نیستند، در حالی که معلوم است در این چرخه، این فیلم‌ها فروشی نخواهند داشت. درواقع مشکل از فیلم نیست، مشکل از چرخه است. بعد دوستان تصمیم‌گیر و تاثیرگذار در این چرخه‌ پخش سعی می‌کنند این مدل فیلم‌ها را به نحوی وارد چرخه اکران کنند که تا حدی فروش داشته باشند اما باز هم نمی‌فروشند چون آن شکلی که فرم و محتوا را ارایه می‌کنند با هم جور در نمی‌آید. همین الان که فیلم «ضد» در حال اکران است روز افتتاحیه خود را با ۴۰ سالن شروع کرد و «ویلای ساحلی» هم که همزمان با فیلم ما اکران شد، نزدیک به ۴۰۰  سالن داشت. در روز ششم اکران، ما به زور به ۱۳۰ سالن رسیده بودیم ولی تعداد سالن‌های  «ویلای ساحلی» به ۶۵۰ رسیده بود. در توضیح آن هم می‌گویند سالن پُر نمی‌شود، چرا سالن اضافه بدهیم؟ در حالی که عامل پُر نشدن سالن‌ها به فیلم برنمی‌گردد!

برای درک درست‌تر این موضوع باید این را توضیح دهم که از بین حدود ۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور، تقریبا ۵۰ میلیون نفر قابلیت رفتن به سینما را دارند اما فیلمی مثل «فسیل» که بالاترین فروش را دارد در نهایت ۷ میلیون مخاطب تا الان داشته که به «عقاب‌ها» هم نرسیده است. البته اگر هم برسد باید تناسب جمعیت را در سالی که «عقاب‌ها» پُرفروش شد، با الان در نظر گرفت. از این حدود ۷ میلیون تماشاگر می‌توان گفت که حدود چهار میلیون نفر قشر سینمارو هستند که در سبد کالای فرهنگی و تفریحی آن‌ها سینما رفتن وجود دارد. سلیقه چنین مخاطبی غالبا فیلم‌هایی از جنس سرگرمی‌ست، در حالی که افراد زیادی اصلا به سینما نمی‌روند و شاید سلیقه آن‌ها با فیلم‌های در حال اکران همخوان نباشد. این دقیقا نقطه‌ای است که باید روی آن دست گذاشت. وظیفه من به عنوان فیلمساز این نیست که مخاطب را به سینما بکشانم؛ وظیفه من این است فیلمی بسازم که مخاطب پس از دیدن آن راضی از سالن سینما بیرون رود و نگوید وقتم را تلف کردم. پس برای جذب مخاطب برای فیلمی مثل «ضد» باید یک جریان و چرخه‌ای متناسب با همین فیلم تشکیل شود. من نمی‌توانم با فیلم «ضد»، مخاطب «فسیل» را به سینما بکشانم. مخاطب «فسیل» حتی اگر پوستر فیلم مرا هم در سینما ببیند «هتل» را به آن ترجیح می‌دهد. این روند برای فیلمی مثل «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم وجود دارد. پس من باید کسی را به سینما بکشانم که دوست دارد فیلمی مثل «ضد» را ببیند و اتفاقاً «فسیل» را اصلا دوست ندارد.

ایسنا: شما توانسته‌اید در تبلیغات خود چنین کاری را انجام دهید؟

ربیعی: مساله اصلی ما هم همین است اما آیا فیلم می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ خیر! ساخت فیلم نمی‌تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. بخش زیادی از کسانی که فیلم «ضد» را در هر زمانی که ببینند، دوست دارند آن‌هایی هستند که اصلا سینما نمی‌روند. پس در پروسه پخش باید اول طراحی تبلیغات برای چنین کسانی انجام شود. من در میان مردم زندگی می‌کنم و می‌دانم عده قابل توجهی هستند که حتی اگر به لحاظ ایدئولوژیکی نگاه نزدیکی به من نداشته باشند، تماشای فیلم‌هایی از جنس «ضد» را دوست دارند چون به هر حال یک تم سیاسی دارد. این تماشاگر فیلم‌های دنیا را نیز در همین ژانر دنبال می‌کند ولی الان او اصلا باخبر نمی‌شود که چنین فیلمی در حال اکران است.  این افراد اصلا مخاطب آن پلتفرم‌های تبلیغاتی ما نیستند و ما تقریبا برای کسانی تبلیغ می‌کنیم که همیشه سینما می‌روند و می‌دانند «ضد» روی پرده است و اصلا هم دوست ندارند آن را تماشا کنند. این دسته زمانی جذب فیلم «ضد» می‌شوند که یک کنجکاوی برایشان ایجاد شود.

ایسنا: در مرحله مذاکره با پخش‌کننده به نقطه‌نظر مشترکی برای تبلیغ بر مبنای این دیدگاه نرسیدید؟

ربیعی: این یک امر سهل و ممتنع است چون یک چرخه وجود دارد و پخش‌کننده هم در آن چرخه کار خود را انجام می‌دهد. بخشی از این ماجرا به یک کار تحقیقی نیاز دارد یعنی همانطور که من وقتی فیلمنامه‌ای را می‌نویسم،  یکی – دو سال روی آن تحقیق می‌کنم تا ببینم چطور موضوع باید دراماتیزه شود و مخاطب را جذب کند، برای پخش هم باید به همین میزان پژوهش انجام تا تعیین شود که چه طرح‌های تبلیغاتی باید ارایه کرد تا آن قشری که به سینما نمی‌رود و اتفاقا مطالبه‌اش از سینما فیلمی همچون «ضد» است، آگاه شود. در این بین باید یک نکته مهم را هم در نظر داشت؛ بخشی از این مخاطبان حتی اگر آگاه شوند باید صبر کنند تا فیلم در پلتفرم‌ها عرضه شود چون زیست او اصلا سینما رفتن نیست. وقتی چنین مسایلی را بررسی کنیم باید به مرحله‌ای برسیم که بتوانیم این آگاهی‌بخشی را ایجاد کنیم تا مردم بدانند سینما رفتن برای جامعه مهم است و حتی به آن‌ها این باور داده شود که سینما نرفتن خودش یک ضرر است که هم به آن‌ها وارد می‌شود و هم به فرهنگ جامعه. این یک آفت برای کشور ماست که از ۸۰ میلیون نفر جمعیت ۶-۷ میلیون نفر به سینما می‌روند. ما باید به دنبال این باشیم که چطور مردم به سینما بروند. این مساله به کارهای پژوهشی، تبلیغاتی و اجرایی نیاز دارد تا دست کم این ۷ میلیون نفر تماشاگر به ۲۰ میلیون نفر برسند. نباید فراموش کنیم که ایران وقتی ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت، ۸ میلیون نفر «عقاب‌ها» را تماشا کردند یا حتی برای جشنواره‌های فجر چه صف‌هایی پشت در سینماها تشکیل می‌شد و چه دعوا و درگیری‌هایی به وجود می‌آمد. یک زمان حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور سینمارو بودند و سینما رفتن اهمیت داشت اما به مرور هرچه جلو آمدیم، سینما رفتن از سبک زندگی مردم خارج شد. بخشی از آن به دلیل تنوع رسانه‌ها و سهل شدن تماشای فیلم بود در حالی که می‌دانیم سینما رفتن جذابیت دیگری دارد و این سوال مطرح است که چطور در دنیا چنین اتفاقی رخ نداده و با وجود تنوع تکنولوژی و پلتفرم‌ها و رسانه‌ها سینما رفتن هنوز در جوامع دیگر رکود پیدا نکرده است؟

رابطه این جریان مثل ساقه و ریشه است که روی هم اثر می‌گذارند چون به هر حال خود فیلم‌ها هم مهم هستند؛ یعنی ما هرچه کار تبلیغی بکنیم و مردم را به سینما دعوت کنیم بعد آن‌ها بیایند و ببینند فیلم‌های خوب و مهمی روی پرده نیستند، باز کار بی‌نتیجه می‌ماند. یکی از دلایلی که به مرور سینما رفتن از سبک زندگی مردم جدا شد همین تولید نشدن فیلم‌های خوب بود. در این میان مساله نقد در سینما هم بی‌تاثیر نبوده؛ منتقدان ما در جشنواره فجر فیلم‌هایی را تحسین می‌کنند که وقتی مردم آن‌ها را در سینما می‌بینند از تعریف‌هایی که شنیده بودند ابراز تعجب می‌کنند. بنابراین این نتیجه یک جریان است که سینما را از مخاطب جدا و آن را فستیوالی و محفلی کرد.

نصرتی: در این مورد بد نیست به «لباس شخصی» برگردیم چون یکی از بارزترین دلایل آن که از بخش فیلم اولی‌ها به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر راه پیدا نکرد، این بود که یکی از اعضای هیات انتخاب آن دوره به آقای ربیعی گفته بود «فیلمت بازیگر هم که ندارد!» این یک نوع نگاه است که در همین جریان و چرخه حاکم است.

ربیعی: بله، با من تماس گرفتند و گفتند از بین فیلم تو و یک فیلم دیگر که یک بازیگر استار دارد، همه فیلم تو را بهتر می‌دانستند اما گفتند اگر آن فیلم به بخش سودای سیمرغ برود، بازیگرش امکان داوری شدن را پیدا می‌کند و این یک نمونه است برای آنچه در این جریان اتفاق می‌افتد.

نصرتی: نتیجه‌ اینکه فقط به بازیگر مطرح توجه شود، همین شده که تعداد مخاطبان سینما به این وضعیت رسیده و دود آن به چشم کل سینما می‌رود.

ایسنا: آقای نصرتی این دومین همکاری شما با آقای ربیعی به کاندیدا شدن در جشنواره فجر ختم شد. از این همکاری بگویید و اینکه در دومین تجربه همکاری مشترک نقش «سعید» در «ضد» چه ویژگی‌های جذابی برای شما داشت؟

نصرتی: امیر عباس ربیعی یک توانایی دارد و آن هم این است که کار را یعنی هم بازی بازیگر و هم کلیت فیلم را تماشایی می‌کند به همین دلیل دوست داشتم دوباره این همکاری را تکرار کنم. در «لباس شخصی» تجربه شیرینی داشتم که به نتیجه نهایی نرسید. چرخه کامل کار یک بازیگر این است که در فیلمی بازی کند، به جشنواره فجر برسد و بعد هم در اکران عمومی نمایش داده شود ولی ما نه جشنواره فجر آنچنانی داشتیم – بخصوص با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ – و نه اینکه فیلم به اکران رسید. البته فیلم «ضد» در متن به اندازه «لباس شخصی» مرا جذب نکرد و با احترام به تیم نویسنده و محقق، تا آخر هم سردرگمی‌هایی داشتم. کاراکتر فیلم «ضد» را به آن اندازه که «یاسر» را در «لباس شخصی» از صفر تا صد شناختم، درک نکردم یعنی حتی می‌توانم یاسر ۲ و ۳ را هم در موقعیت‌های دیگر بازی کنم ولی «سعید» را نه. وقتی هم که نامزد دریافت جایزه شدم در دوره‌ای بود که امین حیایی برای «برف آخر» جایزه گرفت که من متاسفانه این فیلم را ندیدم. البته در توانایی‌های آقای حیایی شکی نیست مخصوصاً اینکه او بعد از فیلم «شعله‌ور» ورژن دیگری را از خود را ارائه می‌دهد و انگار بعد از برخورد با آقای نعمت‌الله شکل دیگری از بازیگری در او نمایان شده است. در ماجرای کاندیدا شدن برای جایزه سیمرغ بازیگران دیگری هم بودند که فکر می‌کردم با توجه به رویکرد جشنواره که افراد مطرح را بیشتر می‌بیند، جلوتر از من قرار می‌گیرند مثل هوتن شکیبا در «ملاقات خصوصی»، جواد عزتی در «مرد بازنده» یا هادی حجازی‌فر در «موقعیت مهدی» که خوب بازی کرده بودند به همین دلیل این تصور را نداشتم که حتماً باید در مقابل این بازیگران جایزه می‌گرفتم، هرچند آن را دوست داشتم اما اصلا اینطور نبود که بگویم حقم خورده شده است.

ایسنا: شما تجربه‌ عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار بازیگری در تئاتر داشتید و گویا اولین کار حرفه‌ای خود را در سینما با آقای ربیعی انجام دادید. کمی از این فعالیت‌ها بگویید و اینکه آیا عکاسی را همچنان ادامه می‌دهید؟

نصرتی: من بازیگری را اوایل دهه ۸۰ شروع کردم و در کنار آن خبرنگار حق‌التحریری بودم و در حوزه‌هایی مثل تئاتر کار می‌کردم. البته بیشتر کارم گرایش به سمت هنر داشت ولی خیلی زود متوجه شدم عکاسی در کنار بازیگری برای من درست‌تر است و تقریباً از سال ۸۳ بیشتر عکاس-خبرنگار بودم. حرفه عکاسی در کار بازیگری بسیار به من کمک کرد و در آن سال‌ها تدریس هم می‌کردم اما فضای امنی که عکاسی داشت مرا از بازیگری دور می‌کرد و با توجه به اینکه در مقطعی دنبال رسیدن به ثبات مالی هم بودم، از سال ۹۷ تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم را روی بازیگری بگذارم تا فاصله بیشتری از این حرفه نگیرم. با این حال همچنان عکاسی می‌کنم بخصوص مواقعی که اوقات بیکاری داشته باشم چون معتقدم در بازیگری بیش از استعداد، تمرکز بر کار اهمیت دارد و من به دنبال این هستم تا با تمرکز و صبوری بیشتر به هدفم برسم. از همان ابتدا که بازیگری را شروع کردم فکر می‌کردم استعداد دارم ولی ویژگی استعداد خود را فقط در توانایی بازیگری نمی‌دیدم بلکه آن را در صبوری و میزان انگیزه‌ام می‌بینم.  

ایسنا: آیا کاندیدا شدن در جشنواره فجر بر ادامه حضور و فعالیت شما در سینما تاثیر گذاشت؟

نصرتی: واقعیت این است که اکران فیلم بیشتر از کاندیداتوری -حداقل به لحاظ تعداد پیشنهاد – برای من موثر بود و شرایط بهتری را ایجاد کرد. وقتی یک فیلم نمایش داده می‌شود در کنار خبرهایی که از آن منتشر می‌شود دست‌کم چند کارگردان به یادشان می‌آید که چه کسانی این روزها بازی می‌کنند. اما الان این دردسر را دارم که مدام در فضایی مشابه کارهای قبلی پیشنهاد می‌گیرم. در عکاسی فضای متفاوت‌تری وجود دارد چون همه چیز در اختیار خود آدم است و با تلاشت می‌توانی دستمزد، شهرت و استقلال به دست آوری و شرایط جانبی، کمتر در رشد یا عدم رشد و موفقیت تاثیرگذار است اما در بازیگری خیلی چیزها دست ما نیست. وقتی بازی در «لباس شخصی» به من پیشنهاد شد دو سال در هیچ فیلمی بازی نکردم تا در آن نقش کلیشه نشوم. چنین تصمیمی در دو سال اول شروع کار، آن هم با یک فیلم توقیفی بسیار سخت است.  بعد «ضد» را بازی کردم که باز هم دو سال اکران نشد و در این مدت از کسانی پیشنهاد می‌گرفتم که دو فیلم قبلی مرا در جشنواره‌های فجر دیده بودند. من دوباره با بیکاری و بی‌پولی تصمیم گرفتم در فیلمی بازی نکنم چون نمی‌خواستم صرفاً بازیگر این نوع فیلم‌ها و نقش‌ها باشم.

در سینما اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله فیلمسازان مورد علاقه من هستند و دوست دارم در فیلم‌های آن‌ها یا شبیه این فیلمسازان هم بازی کنم اما در آن مدت شانس این را نداشتم که نقشی متفاوت به من پیشنهاد دهند تا اینکه سریال «سوران» با نقشی متنوع‌تر پیشنهاد شد و با توجه به موضوع فیلم و اینکه به تجزیه نشدن خاک کشور تاکید داشت، بازی در آن را پذیرفتم.

ایسنا: زمانی که شما فیلم «ضد» را بازی کردید فضای رسانه‌ای بویژه در شبکه‌های اجتماعی به این شدت دو قطبی نبود. آیا نگران برچسب‌هایی که در این فضا به برخی فیلم‌ها باموضوع‌های این چنینی ممکن است زده شود، نیستید؟

نصرتی: اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم حکومتی یا ارگانی است

نصرتی: بله نگران هستم ولی نه فیلم «لباس شخصی» را ایدئولوژیک می‌بینم و نه فیلم «ضد» را. امیرعباس ربیعی به لحاظ تفکر ایدئولوژیک با من فرق می‌کند ولی آنقدر سینما برایش اهمیت دارد که یادش می‌رود نظرات و سلیقه خود را در فیلم اعمال کند. فقط هنرش تعیین کند که چطور کار کند به همین دلیل فکر می‌کنم اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم مثلا حکومتی یا ارگانی است. من دوستانی دارم شبیه خودم که سیاسی نیستند. وقتی عکاس خبری و مستند اجتماعی بودم. تئاتر هم کار می‌کردم. یک روز نقش یک کُنت را در نمایشنامه دورنمات داشتم یک بار نقش یک دانشجو، یک بار هم یک روان‌پریش. زیست من به این شکل بود و طبیعتا دوستانی مشابه زیست خودم داشتم. آن‌ها وقتی «لباس شخصی» یا همین «ضد» را دیدند گفتند، دم شما گرم! البته شاید مواردی بود که خیلی باب سلیقه‌شان نبود ولی می‌گفتند چند برابر آن، چیزهای مهم‌تر در فیلم دیده و شنیده‌اند که کسی نمی‌تواند آن‌ها را بگوید. حتی می‌پرسیدند اصلاً با چنین حرف‌هایی فیلم اکران می‌شود؟ حالا برای من جای سوال است که «لباس شخصی» چطور می‌تواند یک فیلم حکومتی باشد آن وقت توقیف هم بشود؟ بنابراین در پاسخ می‌توانم بگویم بله، نگران هستم ولی بیشتر از اینکه انگِ حکومتی بخورم نگران این هستم که در نقشی کلیشه نشوم چون نقش‌های مشابه را خیلی پیشنهاد می‌دهند.  یک زمان شنیدم برای ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی صحبت من شده بود. در واقع ماجرا اینطور بود که بازیگر نقش اصلی آن سریال که یکی از چهره‌های سینما بود به دلیل تشابه آن نقش با یک فیلم دیگرش آن را نپذیرفته بود و بعد هم اسم من به میان آمده بود. گفته بودند نصرتی بازیگر خوبی است ولی معروف نیست. من خودم شماره دستیار کارگردان را پیدا کردم تا بابت محبت آن‌ها قدردانی کنم اما این را هم پرسیدم که چه کسی گفته من حتماً باید نقش اصلی را بازی کنم؟ شنیده بودم قصه آن سریال خیلی جالب است و دوست داشتم حتی یک نقش کوتاه هم شده، داشته باشم.

من در تمام کارهایی که نقش اصلی را بازی کردم اصلاً از ابتدا قرار نبوده به عنوان بازیگر اصلی حضور داشته باشم. در «لباس شخصی» وقتی برای تست گریم یکی از نقش‌ها رفتم حتی نمی‌دانستم کارگردان کیست و وقتی سر تست گریم شنیدم کسی پشت سرم گفت خودشه، تازه متوجه شدم که او کارگردان (ربیعی) است. قرار بود نقش کوچکی داشته باشم که پنج سکانس هم بیشتر نداشت اما از بازی من خوششان آمد و سکانس‌هایم بیشتر شد تا یک روز که گفتند برای نقش اصلی تست بدهم. برای «ضد» هم آقای شفیعی طبق روال سینما دوست داشتند نقش اصلی را یک بازیگر چهره بازی کند که حق هم داشتند ولی گویا امکانش فراهم نشد و من دعوت شدم تا تست بدهم که آقای شفیعی هم خیلی زود تایید کرده بودند. «سوران» هم همینطور بود. یک نقش منفی و غیراصلی را می‌خواستم بازی کنم، خیلی هم بابت آن خوشحال بودم که در من ویژگی‌های بازی منفی دیده شده ولی چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند «لباس شخصی» و «ضد» را دیده‌اند و باید برای نقش اصلی قرارداد ببندم.

ربیعی: من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم. اصلا هم به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند

ایسنا: درباره «ضد» نکته قابل توجه کاندیدا شدن چند بازیگر فیلم بود بخصوص آنکه نادر سلیمانی با وجود اینکه کمتر نقش جدی داشت در این فیلم بیشتر دیده شد. ‌ 

ربیعی: من در بازیگری یک نگاه فراتر از آنچه عرف است، دارم. البته اول این را توضیح دهم که خیلی از صحبت‌هایم در اینجا بخاطر نگاه‌ ایدئولوژیکم نیست چون به هر حال من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم؛ منتها زبان مشترک ما سینماست و من شخصا برای سینما بسیار اهمیت قائلم. اصلا به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم. رشته تحصیلی من سینما بوده و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند پس باید به سینما برویم. این تفکر غلط است. من معتقدم کسی مثل آقای فرشچیان بخاطر اینکه تابلوی «عصر عاشورا» را بکشد نقاش نشده است. او عاشق نقاشی و هنر است و حال، نگاه خود را هم روی تابلو می‌کشد که عصر عاشورا هم در آن نگاه است. اگر آقای فرشچیان نگاهی ضد عصر عاشورا داشت حتما آن را می‌کشید. حرفم این است که دیکته کردن در هنر غلط است و خدا را شاهد می‌گیرم که آنچه می‌گویم بخاطر طرفداری‌ام از سینماست نه به دلیل تقابل بین تفکر خودم با تفکری دیگر – که بدون تعارف آن تفکر مقابل من در سینما رایج‌تر است.

درباره بازیگری هم که پرسیدید، معتقدم الان یک انحصار در بازیگری سینما وجود دارد. شما یکسری بازیگر می‌بینید به اسم چهره یا سلبریتی که بین ۴۰ تا ۵۰ نفر هستند و تقریباً در دو دهه گذشته فیلم‌های سینمایی ما با آن‌ها ساخته شده است. من مخالف این انحصار هستم نه به این دلیل که آن‌ها در فیلم‌های من بازی نمی‌کنند بلکه چون این انحصار به ضرر سینماست و با رکود بازیگری سینما همراه است. ما سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ فارغ التحصیل بازیگری از دانشگاه‌های خوب کشور داریم و تعداد قابل توجهی هم دانشجوی ورودی. این‌ها بی‌استعداد و بی‌سواد نیستند که بازیگر نمی‌شوند و مجبورند سراغ شغل‌های غیرمرتبط بروند. آنچه من دیدم، این بوده که فقط رابطه، انحصار و گَنگ در این میان وجود دارد و حتی گاهی فساد. ما بازیگری داریم که نانِ پول یا رابطه یا چهره‌اش را می‌خورد. پول می‌دهد، نقش می‌گیرد. چه کسی در اینجا ضرر می‌کند؟ آیا منِ بچه حزب‌اللهی که می‌خواهم فیلم بسازم و این‌ها برایم بازی نمی‌کنند ضرر می‌کنم؟ نه! این‌ها به ضرر سینماست. با آن چرخه اکران که صحبت شد، نتیجه این می‌شود که کار سینما به جایی می‌رسد که اکران فیلم «فسیل» تمام می‌شود و آن را از روی اکران تهران برمی‌دارند ولی فروش سینما پایین می‌آید به همین دلیل بی‌سرو صدا آن را دوباره به اکران برمی‌گرداند تا سینما باز هم رونق بگیرد. این سینما در حال ضرردهی است و اگر ما این انحصار را بشکنیم و درهای سینما باز شود، رقابت به وجود می‌آید. باید به جایی برسیم که اولویت بازیگر در کارش، تعداد فالوور و دستمزد نباشد بلکه به دنبال درآوردن نقش باشد. اگر او بازیگری کند سینما هم سود می‌برد چون مخاطب امروز به فیلم‌های با کیفیت زیادی دسترسی دارد و وقتی آن فیلم‌ها را با آنچه در سینمای خودمان اتفاق می‌افتد مقایسه می‌کند معلوم است که به سینما نمی‌رود و برای فیلم ایرانی ارزشی قائل نیست.

تاکید می‌کنم که این حرف‌ها به نگاه و ایدئولوژی من ارتباطی ندارد، بلکه سلیقه و نگاه مستقل من است که باید بگردیم و یک استعداد جدید پیدا کنیم. من این نگاه را در تمام عوامل فیلمم دنبال می‌کنم یعنی در جایی که استعداد وجود دارد به دنبال افراد تازه هستم اما مثلاً در بخش طراحی صحنه که سراغ یک سلبریتی همچون دکتر شجاعی رفتم به این دلیل بود که جایگزین دیگری پیدا نکردم تا در حد ایشان آرتیست باشد. من به عنوان یک آدم فرهنگی صرفاً وظیفه ندارم که فیلم تولید کنم. من به سینما تعهد دارم تا در حد وُسع خودم تلاش کنم که هم فیلمم بالا بیاید و هم سینما ارتقا پیدا کند. نمی‌توانم یک عده سلبریتی را نردبان خود کنم و با اسم و شهرت آن‌ها بالا بروم. با همین نگاه برای فیلم «لباس شخصی» بازیگر انتخاب کردیم که خوشبختانه آقای والی‌نژاد هم خیلی با من همراهی می‌کرد چون خودش همین نگاه را دارد. البته سر فیلم «ضد» نگاه آقای شفیعی این بود که حتماً چند نقش اول را از بازیگران چهره دعوت کنیم ولی من اصرار داشتم که با همان سیکل «لباس شخصی» پیش بروم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم سراغ کسانی برویم که برای مخاطب شناخته شده هستند اما متفاوت باشند و در زمینه‌هایی که کلیشه نیستند استفاده کنیم. برایم مهم بود بازیگرانی را دعوت کنیم که برای نقش خود انگیزه داشته باشند و زحمت بکشند نه اینکه صرفاً برای پول بیایند.

یادم می‌آید سال ۹۴ پیش تولید فیلمی را انجام می‌دادم که یکی از گزینه‌هایم برای نقش اصلی جدی جواد عزتی بود. آن زمان او هنوز نقش‌های جدی را بازی نکرده بود. همه مخالفت کردند به غیر از آقای مرادی (فیلمبردار). می‌گفتند او بازیگر کمدی است و نمی‌تواند نقش جدی را بازی کند ولی من معتقدم کسی که می‌تواند نقش کمدی را خوب بازی کند، بسیار توانمندتر از بازیگری است که فقط نقش‌های جدی را خوب بازی می‌کند. بر همین اساس من و آقای شفیعی نادر سلیمانی را برای «ضد» انتخاب کردیم و ایشان وقتی فیلمنامه را خواند اولین حرفش این بود که چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید که من هم همین توضیحات را دادم. او بسیار انگیزه داشت می‌گفت ۴۰ سال است که می‌خواهد اثبات کند «ساعت خوش» فقط یک وجه از توانایی‌های اوست. نادر سلیمانی کسی است که با بهرام بیضایی مأنوس بوده، برای داریوش مهرجویی تئاتر بازی کرده و ما را در همان سکانس‌های اول شگفت‌زده کرد. خانم لیندا کیانی هم همینطور است. او ۲۰ سال است که کار می‌کند و برای من افتخار بود که اولین نامزدی دریافت جایزه جشنواره فجر او با فیلم من اتفاق افتاده است. این بازیگرها دنبال بستری تازه هستند. البته این را هم می‌دانم که بسیاری از کارگردان‌ها تحت تاثیر تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مجبور به انتخاب هستند و شاید به این موضوع بی‌توجه باشند در حالی که آقای فرهادی هم این کار را انجام داده و در «قهرمان» از بازیگرانی در شیراز که ما نمی‌شناسیم بازی‌های بسیار خوبی گرفته است.

ایسنا: آقای مرادی شما هم از همکاری خود در این فیلم بگویید و اینکه الان هم فیلمبرداری «احمد» را انجام می‌دهید.

مرادی: اولین همکاری من با امیرعباس ربیعی به فیلم‌های کوتاه «ولد» و «ماه در خانه» برمی‌گردد و بعد هم «لباس شخصی» و «ضد» پیش آمد. در اولین تجربه‌ای که با هم داشتیم او خیلی جوان‌تر بود و بعدها که دوباره کار کردیم متوجه تغییر زیاد در کار و نگاهش شده بودم. امیر عباس یک ویژگی مهم دارد که هنر را صِرف هنر می‌بیند. بازی برایش مهم است و به همان اندازه صحنه فیلمبرداری، نور و بقیه عوامل دخیل در فیلم هم برایش اهمیت دارند. این توجه برای عوامل پشت صحنه یک فیلم مسئله‌ای مهم است که به کار آن‌ها توجه شود. شاید قبلا فکر می‌کردم او یک آدم حزب‌اللهی است و چنین توجهی به بخش‌های دیگر تولید فیلم نداشته باشد ولی بعد متوجه شدم او واقعاً آرتیست است. «احمد» را هم که مشغول کار هستیم، فیلم خوبی شده و با توجه به کمتر بودن رگه‌های سیاسی، مخاطب از آن لذت خواهد برد.

ایسنا: آقای ربیعی شما گفتید که به سینما نیامده‌اید تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنید. با این رویکرد چه نظری درباره تصمیم‌ سیاستگذاران فعلی سینما در ریل گذاری جدید سینما دارید که بر گونه‌هایی خاص از جمله سینمای انقلابی تاکید دارند.  

ربیعی: به نظر من این نگاه اشتباه است. سینما هنر است و جهت‌دهی در هنر غلط است. این اصلاً شدنی نیست و یک کار ابتر است. هنرمند ربات نیست که کنترل او در دست یک فرد دیگر باشد. وظیفه مسئولین فرهنگی صرفاً این است که زمینه را برای کار هنرمند فراهم کنند. اما متاسفانه قیف برعکس شده که البته فقط در هنر هم نیست. اول باید این را بررسی کنیم که ما چرا طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؛ چون ذات حکومت اسلامی این است که مسئول در آن کسی است که نوکری و خادمی مردم را می‌کند؛ یعنی سنگ‌ها و سنگلاخ‌ها را در جاده‌ها از میان برمی‌دارد تا مردم حرکت کنند. وظیفه آن‌ها سهل کردن مسیر است و این غیر از نوکری معنای دیگری ندارد. در مکتب دفاع مقدس این نگاه مشهود است. کار فرماندهان گردان‌ در آن دوران چه بود؟ آن‌ها نوکری کسانی را می‌کردند که می‌جنگیدند و مسیر را نظم می‌دادند. این فرهنگ دفاع مقدس از همان فرهنگ انقلاب اسلامی می‌آمد ولی به مرور این مکتب تغییر مسیر داد تا مردم در خانه‌های خود بمانند و دولت برای آن‌ها تصمیم گیری کند. این به فرهنگی تبدیل شد که برتری مدیران را القا می‌کرد. جامعه هنری هم به همین شکل است. هنرمند می‌گوید چه چیزی می‌خواهد بسازد و مدیر وظیفه دارد شرایط را فراهم و مشکلات را برطرف کند اما تصور برخی آقایان این است که اگر من پشت میز نشسته‌ام هنر را می‌فهمم. پس من به تو می‌گویم چه کار بکنی و چه کار نکنی. در این شرایط کسی مثل من یک دغدغه دارد؛ اینکه نکند فیلمی بسازم که مسئله‌ام نباشد. تمام حراست من از خودم این است که آنچه می‌گویم برای خوشایند این جناح و آن جناح نباشد و حرف خودم باشد.

برای فیلم «ضد» هیچ گروهی نیست که از تمام فیلم خوشش آمده باشد. من هم اصلاً قصد نداشتم تا چیزهایی را بگنجانم که هر دو طرف آن را دوست داشته باشند. در چنین شرایطی کار فیلمسازی سخت است و برای کسی مثل من سخت‌تر است تا آنچه را خودم می‌خواهم بسازم. البته شاید همه، تحمل این سختی‌ها را نداشته باشند آن موقع است که ممکن است فیلمسازی شوی که پول بگیرد و بگوید چه چیزی دوست دارید تا برایتان بسازم. این افراد هر کدام از فیلم‌های خود را به یک شکل می‌سازند و می‌شوند فیلمساز سفارشی. اینطور هم نیست که فیلمساز سفارشی فقط در بین ارزشی‌ها باشد. یکی می‌آید در بخش حاکمیتی با پول حاکمیت برایش فیلم می‌سازد، بعد به بخش خصوصی می‌رود و با پول و نگاه آن‌ها فیلم دیگری می‌سازد. همه فیلم‌هایش هم بد می‌شود چون مگر می‌شود هنرمند آنچه را عقیده ندارد بسازد و بعد به شاهکار تبدیل شود؟ پس تبدیل می‌شود به یک فیلمساز سفارشی‌ساز که فیلم‌هایش بد است ولی محبوب مدیران است، حتی محبوب بخش خصوصی هم می‌شود.

در سوی دیگر، طیفی از فیلمسازان هم هستند که مبارزه می‌کنند ولی به نتیجه نمی‌رسند و دیگر فیلم نمی‌سازند. نمونه‌هایش را هم داریم که سال‌هاست کارگردان‌هایی فیلم نساخته‌اند، درواقع ما یکسری نیروی انسانی نخبه را هدر داده‌ایم که می‌توانستند فیلم‌های خوبی بسازند. در این اوضاع من معتقدم و باز هم تاکید می‌کنم که سینما یک زبان مشترک است و آرزو می‌کنم مخاطبم وقتی از سالن سینما بیرون می‌آید، بگوید فیلم خوبی را بعد از دو ساعت دیده هر چند هرچه فیلمساز گفته دروغ بود. این کاملاً برای من خوشایند است. همانطور که برای خودم پیش آمده، فیلمی را در سینما دیده‌ام که بسیار دوست داشتم ولی جهان آن را قبول نداشتم. من فیلم «فهرست شیندلر» را می‌بینم، به شدت هم ضدصهیونیستم. با دیدن آن فیلم برای یهودی‌ها گریه می‌کنم، قبولشان هم ندارم اما برای سینمایش دست می‌زنم و آرزو می‌کنم که بتوانم «فهرست شیندلر» بسازم. این یعنی همان مشترک بودن زبان سینما و بسیار بدم می‌آید وقتی می‌دانم فیلم بدی ساخته‌ام اما به من بگویند آفرین که به فلان موضوع پرداخته‌ای.

نکته دیگر هم در این موضوع ممیزی است و من در این زمینه، جایی گیر کرده‌ام که نه می‌توانم به عقب برگردم نه به جلو بروم مثل کوهنوردِ گیر کرده در میانه راه که نه می‌تواند بالا برود و نه می‌تواند پایین برگردد. به من می‌گویند فیلم سفارشی‌ و حکومتی می‌سازی در حالی که من یک فیلم درباره انقلاب اسلامی ساختم، با سازمان اوج هم ساختم و بعد بخش دیگری فیلم مرا توقیف کرده است. چرا توقیف شده؟ چون در برابر ممیزی‌اش مقاومت کردم در صورتی که همین الان می‌توانم فیلم «لباس شخصی» را با حذفیات اکران کنم ولی نمی‌توانم بپذیرم که چنین فیلمی برای من باشد. حرف من این است که سینما منبر نیست. یک هنر است و هر کس باید زیست خود را در آن بسازد.  مدیران فرهنگی ما اگر می‌خواهند در این هنر جهت‌دهی داشته باشند، باید ابتدا در بخش آموزش و تربیت نیروها و در زیست آن‌ها، نگاه خود را ترویج دهند و آن را تبلیغ کنند تا فیلمساز در تربیتِ زیستِ شخصی خود متناسب با آنچه حق است بار بیاید نه با آنچه یک مدیر می‌پسندد. در واقع می‌خواهم بگویم اگر مدیری بر این باور است که آنچه می‌گوید حق است، نگاه خود را تربیت کند و بعد ترویج دهد نه اینکه همه را تهدید یا الزام کند که حرف او را بپذیرند و اگر کسی جز نگاه او را داشت، حق فعالیت ندارد.

نصرتی: متاسفانه مسئولان فرهنگی ما همین کار را انجام می‌دهند و همین شده که ناصر تقوایی سال‌ها فیلم نساخت در حالی که مگر چند سال یک بار کسی مثل او به این دنیا می‌آید؟  پسندیده این بود که اجازه می‌دادیم همه افراد با دیدگاه‌های مختلف، سینمای خود را بسازند و آن وقت می‌دیدند اگر کسی حرف آن‌ها را نمی‌زند، افرادی را به همان مدلی که امیرعباس تعریف کرد، بیاورند تا جهان خود را به او انتقال دهند. این طور حرف همه شنیده می‌شود ولی وقتی بسیاری از سینماگران بزرگ ما خانه‌نشین شده‌اند، کم کم به وضعیت امروز می‌رسیم که می‌بینیم چه فیلم‌هایی پرفروش هستند.

ربیعی: این ماجراها یک وجه دیگر هم دارند و اینکه فضا آزاد نیست تا کسانی مثل من یا مهدی نصرتی صرفاً با یک اثر، مواجهه سینمایی داشته باشیم. وقتی هزاران انگ، فشار و بایکوت به وجود می‌آید در سوی مقابل لجبازی‌هایی هم دیده می‌شود. در حالی که اگر معیار همه، “سینما” باشد شرایط فرق می‌کند. یادمان نرفته که با آقای فرهادی در یک جشنواره بخاطر امیر جدیدی چه برخوردی کردند چون می‌گفتند با بازیگری فیلم ساخته‌ای که با سازمان اوج در «تنگه ابوقریب» بازی کرده و آقای فرهادی جواب درستی داد که او بازیگر است. بازیگر فقط نقش را می‌بیند. درواقع این فیلم است که باید موافق جهت فکری و تفکر فیلمساز باشد نه بازیگر. مگر قرار است هر کسی که در یک اثر هنری کار می‌کند با تفکر صاحب آن و سازنده آن موافق باشد؟ وقتی هر دو طرف این ماجرا را، به این شکل ترسناک می‌کنیم ضرر آن را موافقان یا مخالفان آن تفکر یا جناح نمی‌بینند، بلکه بیش از همه سینما ضرر می‌کند و در نهایت فرهنگ و مردم مملکت آسیب می‌بینند.

ایسنا: اگر مسئله نفوذ که گفتید برای شما جدی است، دغدغه پرداخت به آن را در دوران معاصر هم دارید؟  

ربیعی: بله چون در «لباس شخصی» و «ضد»، داستان با ادامه یافتن نفود تمام می‌شود. اساسا  برای من یک بحث جدی درباره نفوذ این است، کسانی که صاحب مسئولیت هستند، سهواً و بیشتر هم عمداً، سعی می‌کنند مسئله نفوذ در جمهوری اسلامی، یک مسئله سطح پایین جلوه داده شود. مثلاً می‌گویند عامل فلان خرابکاری در یک نیروگاه هسته‌ای یک کارگر بوده در حالی که به نظرم این فقط سطحِ پایین جلوه دادن نفوذ است. نفوذ یک مسئله جدی است و آنقدر توانسته خود را در رده‌های بالا جای دهد که از ما رئیس جمهور (شهید رجایی) گرفته؛ آن هم توسط کسی که در شورای امنیت ملی ما حضور داشت. سوال این است که آیا همین یک مورد بود و تمام شد؟ به نظر می‌رسد خیر، چون نفوذ مسئله‌ای است که حتی با دستگیری و اعتراف یک فرد هم نمی‌توان درباره آن به یقین رسید.

در تاریخ ما بحث‌های جدی وجود دارد از جمله درباره ترور شهید رجایی که وقتی سازمان (منافقین) فردی را در سطح دبیری شورای امنیت ملی دارد چرا با ترور یک رئیس‌جمهور، او (نفوذی) را می‌سوزاند؟ بخصوص آنکه اگر کشمیری لو نمی‌رفت ممکن بود در دهه‌های بعدی رییس جمهور ایران شود. پس یک بحث جدی این است که شاید کشمیری‌های دیگری همچنان هستند. شهید لاجوردی طبق آنچه در وصیت نامه‌اش اشاره شده، از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی به شدت جدی است. او معتقد بود خطر منافقینِ انقلاب از خطر منافقینِ خلق بیشتر است. برهمین مبنا من هم معتقدم در کشور ما خلل‌های مدیریتی دو عامل دارند. مسئله مهم این است که کشف نفوذ، اطلاعات دقیق و سند می‌خواهد نه تحلیل. با رشد تکنولوژی هم کشف سند بسیار سخت است به خصوص اگر مواردی مثل آن جاسوس معروف روسیه در غرب باشد که جایگاه بالایی در سیستم یک کشور داشت و وقتی او را پیدا می‌کنند در پاسخ به اینکه چطور ارتباط برقرار می‌کرده، می‌گوید من فقط یک بار ارتباط گرفتم آن هم همان ابتدای کار بود، چون به من گفته بودند تو فقط وارد این سیستم بشو و سعی کن کسانی در آن کشور مسئولیت بگیرند که یا با ما مخالفتی نداشته باشند یا تخصص نداشته باشند. این حرف‌ها اعتراف‌هایی بود که بعد از ۳۰ سال از او گرفته شد.

ایسنا: با توجه به تمام این مباحث سیاسی که درونمایه اصلی فیلم «ضد» برمبنای آن شکل گرفته، برای دعوت مخاطبان خود به تماشا، فیلم را چطور معرفی می‌کنید؟

ربیعی: من خواهش می‌کنم که مردم بدون پیش فرض و حب و بغض فیلم را ببینند و تعهد می‌دهم وقتی آن را دیدند، یک فیلم سرگرم‌کننده و جذاب را دیده باشند و به اندازه خود فیلم از آن لذت ببرند. نگرانی من فقط پیش‌فرض‌هایی است که سبب دیده نشدن فیلم می‌شوند.

مرادی: فکر می‌کنم «ضد» جدا از داستانش، سینماست که روی همه جنبه‌های آن زحمت کشیده شده است. دعوت می‌کنم که مخاطبِ صرف سینما حتماً «ضد» را ببیند چون به لحاظ کارگردانی یک ساختار سینمایی با بازی‌ها بسیار خوب دارد و کسانی که به سینما علاقمند هستند از آن لذت می‌برند. «ضد» یک فیلم بیگ پروداکشن است و از آنجا که سینمای امیرعباس ربیعی به معنای واقعی سینماست، حتی در پلان‌های بسته هم لایه به لایه میزانسن یا دکوپاژ بسته شده است؛ پس من هم امیدوارم درباره فیلم پیش‌داوری نکنند.

نصرتی: آنچه دوستان گفتند حرف‌های من نیز است و فقط اضافه می‌کنم که می‌دانم بخشی از دلیل سینما نرفتن مخاطب بخاطر این است که احساس می‌کند حرف‌ها در سینما آنطور که باید تنوع ندارند و شاید به همین دلیل است که سراغ طنز می‌رود. می‌دانم دل مردم از سینما شکسته و ای کاش شرایطی به وجود آید که حرف دل همه در همه جنبه‌ها زده شود اما گاهی سینما با آدم کاری می‌کند که دو ساعت بگذرد و تو حتی ساعت خود را نگاه نکنی که چقدر زمان گذشته؛ این خاصیت سینمای امیرعباس ربیعی است.

رسانه سینمای خانگی- یوسلیانی درگذشت

اوتار یوسلیانی فیلمساز شناخته شده سینمای گرجستان در سن ۸۹ سالگی در زادگاهش درگذشت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از گاردین، یوسلیانی بیشتر فیلم‌هایش را در فرانسه ساخت، جایی که آزاد بود فیلم‌هایی بسازد که گاها آشکارا از کشورش انتقاد می‌کردند. مرگ او توسط پخش‌کننده فرانسوی آثار او تائید شده است.

ایراکلی گاریباشویلی، نخست‌وزیر گرجستان، در واکنش به این خبر گفت: «اوتار یوسلیانی سبک خاص خود را داشت که تنها ویژگی کارگردانان بزرگ سینماست. فیلم‌های او بارها برای کشور ما شهرت جهانی کسب کرده است».

یوسلیانی در تفلیس متولد شد و در دهه ۱۹۵۰ در مدرسه سینما «VGIK» در مسکو تحصیل کرد. فیلم‌های اولیه‌اش در گرجستان چون «سقوط برگ‌ها» و «پاستورال» مورد توجه مخاطبان بین‌المللی قرار گرفت.

در اوایل دهه ۱۹۸۰ او به فرانسه نقل مکان کرد و در آنجا بیشتر عمر خود را سپری کرد و در آنجا فیلم «مورد علاقه ماه» را ساخت که برنده جایزه ویژه هیات داوران در جشنواره فیلم ونیز شد. این نخستین جایزه او در جشنواره ونیز بود.

یوسلیانی در سال ۱۹۹۹ جایزه لوئی-دلوک را در فرانسه برای فیلم «خداحافظی، هیچ جا خانه نیست» کسب کرد که در این فیلم همچنین نقش شوهر و پدری الکلی را بازی می کرد. او همچنین در سال ۲۰۰۰ ریاست هیات داوران یکی از بخش‌های جشنواره فیلم کن را بر عهده داشت.

این سینماگر در سال ۲۰۰۲ دو جایزه از جمله خرس نقره ای بهترین کارگردانی را برای فیلم «دوشنبه صبح» از جشنواره فیلم برلین دریافت کرد.

رسانه سینمای خانگی- این مستند، گنج‌‎یابی نیست

پژمان مظاهری‌پور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راه‌یافته به جشنواره «سینماحقیقت» ضمن ارایه توضیحاتی درباره این مستند، از شرایط اقتصادی حاکم بر سینمای مستند انتقاد کرد.

به گزارش سینمای خانگی، پژمان مظاهری‌پور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راه‌یافته به هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در گفت‌وگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: «گیرشمن» سومین قسمت از سه‌گانه‌ای درباره تاریخ مطالعات باستان‌شناسی در شوش دانیال است که به کاوش‌های رومن گیرشمن باستان‌شناس فرانسوی می‌پردازد. او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران می‌شود. ابتدا به نهاوند می‌رود، تپه گیان را کاوش می‌کند، سپس به تهران و بعد کاشان می‌رود، در کاشان تپه‌های سیلک را کاوش می‌کند و در ادامه به کاوش در بی شاپور می‌پردازد، در آنجا موزاییک‌های معروف ساسانی را پیدا می‌کند و آثار معماری مهمی به دست می‌آورد.

وی افزود: جنگ جهانی دوم که آغاز می‌شود گیرشمن در ایران می‌ماند، سپس به افغانستان می‌رود و بعد دهلی نو و پس از آن مصر. بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمی‌گردد و متوجه می‌شود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال می‌رود و شروع به کاوش می‌کند. در شهر شاهی، ترانشه (فرورفتگی‌های مصنوعی) وسیعی باز می‌کند و شهر پانزدهم را پیدا می‌کند، پیدا شدن شهر پانزدهم در زمان خودش به‌عنوان واقعه‌ای مهم در باستان‌شناسی ایران تعریف می‌شود اما یافته‌ها و تئوری‌های او درباره شهر پانزدهم بعدها مورد انتقاد باستان‌شناسان قرار می‌گیرد.

این مستندساز ادامه داد: کاوش‌های او در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد و باستان‌شناسان انتقادهایی نسبت به عملکرد او داشته‌اند. مهم است که بدانیم گیرشمن اشیای زیادی را بدون اجازه دولت ایران از کشور خارج کرده است. هنگام کاوش در شوش است که کار کاوش در چغازنبیل را آغاز می‌کند، او زیگورات معروف چغازنبیل را از زیر خاک خارج کرد.

روایت سرگذشت آقای باستان‌شناس از نگاه همسرش

مظاهری‌پور درباره شیوه روایت‌گری خود در این مستند هم توضیح داد: مستند «گیرشمن» به مجموعه فعالیت‌های این باستان‌شناس از زبان همسرش می‌پردازد، کسی که او را در تمام طول مسیر همراهی می‌کند و ما در واقع در این مستند با راوی دوم شخص روبه‌رو هستیم. سعی کرده‌ایم که راوی ما قصه‌ای را تعریف کند؛ قصه‌ای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستان‌شناسش است. همسر گیرشمن باستان‌شناس نیست اما این موضوع را تجربه می‌کند پس با یک قصه طرف هستیم، نه یک نریشن به‌عنوان عقل کل مطلق و برای اینکه تنها به اطلاعات خشک باستان‌شناسی و تاریخی بسنده نکنیم، به وقایع تاریخی موازی با این قصه مثل به قدرت رسیدن نازی‌ها در آلمان و جنگ دوم جهانی، وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شهریور ۱۳۲۰ و … هم اشاره کرده‌ایم. ما در «گیرشمن» تاریخ را از سال ۱۹۳۲ شروع می‌کنیم و قصه‌مان تا سال ۱۹۶۸ ادامه می‌یابد یعنی زمانی که گیرشمن بازنشسته می‌شود و از ایران می‌رود.ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستان‌شناسی نداریم. تفاوت باستان‌شناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت می‌کند و باستان‌شناسی دروغ‌ها و واقعیت‌های تاریخ را هویدا می‌کند. درواقع باستان‌شناسی با واقعیت‌های خود به ما می‌گوید که تاریخ کجا دروغ می‌گوید و کجا صحت دارد

این مستندساز درباره حضور پررنگ باستان‌شناسان خارجی در ایران و فقدان باستان‌شناس معتبر ایرانی در زمینه پژوهش‌های تاریخی بیان کرد: بخشی از این مساله به حوزه باستان‌شناسی باز می‌گردد که برای مردم ناشناس است، بخشی دیگر به باستان‌شناسان مربوط است که باید باستان‌شناسی را معرفی کنند، بخشی دیگر به سینمای مستند برمی‌گردد که کم‌تر به موضوع باستان‌شناسی می‌پردازد. ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستان‌شناسی نداریم. تفاوت باستان‌شناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت می‌کند و باستان‌شناسی دروغ‌ها و واقعیت‌های تاریخ را هویدا می‌کند. درواقع باستان‌شناسی با واقعیت‌های خود به ما می‌گوید که تاریخ کجا دروغ می‌گوید و کجا صحت دارد.

وی افزود: باستان‌شناسی در ایران خیلی دیر شروع می‌شود. با آغاز دهه ۴۰، مرحوم عزت‌الله نگهبان آموزش باستان‌شناسی نوین را در دانشگاه تهران شروع می‌کند و ما شاهد حضور باستان‌شناسانی هستیم که در محوطه‌های بزرگ باستانی همراه با خارجی‌ها کاوش می‌کنند. باستان‌شناسان ایرانی آنقدر تجربه نداشتند که یک سایت باستانی را در اختیارشان قرار دهند، تازه در دهه ۴۰ و ۵۰ است که می‌بینیم باستان‌شناسانی مثل عزت‌الله نگهبان، میرعابدین کابلی، یوسف مجیدزاده، اسماعیل یغمایی و مرحوم حاکمی و دیگر باستان‌شناسان ایرانی وارد محوطه‌های باستانی می‌شوند و به کاوش می‌پردازند.

مظاهری‌پور تاکید کرد: باستان‌شناسان ایرانی همیشه در کنار خارجی‌ها کاوش می‌کرده‌اند که ایرادی هم نداشته چراکه هیأت‌های علمی مشترک همیشه در باستان‌شناسی چه در ایران و چه در جهان مرسوم بوده است. البته که در سال‌های گذشته باستان‌شناسی ایران به قدرت امروز نبوده و انتقال تجربه انجام می‌شده است. در سال‌های اخیر است که باستان‌شناسی ما از نظر علمی به قدرتی رسیده است که به شکل مستقل کاوش می‌کنند و البته کاوشگران خوبی هم داریم. در سال‌های اخیر هم که گروه‌های باستان‌شناسی خارجی به طرز مشهودی از باستان‌شناسی ایران حذف شده‌اند.

وی در توضیح اینکه چرا مستندهایی که به باستان‌شناسی می‌پردازند کم‌تر از مستندهای تاریخی است؟ گفت: ارتباط رسانه‌ها و سینمای مستند و به‌طور کلی سینمای ما با باستان‌شناسی ارتباط کامل و گسترده‌ای نیست و ما کم‌تر شاهد حضور باستان‌شناسان در فیلم‌های داستانی یا به طور کلی حوزه سینما هستیم. بعد از انقلاب، باستان‌گرایی به شکل ناملموس و غیرمستقیم با حکومت پیش از انقلاب ارتباط پیدا می‌کرد، چراکه حکومت پهلوی علاقه خاصی به باستان‌شناسی و باستان‌گرایی داشت. طبیعتاً برای حفظ امور باستانی کشور و برای اینکه این امر به یک امر ضدانقلابی تبدیل نشود، باستان‌شناسی در سکوت و سکون فرو می‌رود.

مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستان‌شناسی است

این مستندساز تاکید کرد: البته دلایل مختلف دیگری هم وجود دارد مثلاً ما وارد جنگ با عراق می‌شویم و طبیعتاً مسائل کشور به سمت جنگ می‌رود. بحث بازسازی کشور، هزینه‌ها و … در اولویت‌های کشور قرار می‌گیرند و باستان‌شناسی در این اولویت وجود ندارد. به نظرم، الان، وقت پرداختن به باستان‌شناسی از جنبه‌های مختلف رسیده است. حفظ فرهنگ کشور، حفظ تاریخ و همچنین امور اقتصادی مثل گسترش گردشگری از جمله این جنبه‌هاست. مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستان‌شناسی است یعنی این حوزه متریالی را برای گردشگری و سایر حوزه‌ها تولید می‌کند.

وی درباره تأثیر ضعف باستان‌شناسی در زمینه جذب گردشگر هم گفت: باستان‌شناسی یک اتاق فکر خیلی جدی است و از آن جایی که این اتاق فکر ارتباطش را با بدنه فرهنگی کشور ضعیف‌تر کرده است و ما این ارتباط را کم‌تر می‌بینیم در نتیجه به نظر می‌رسد که از امکاناتی که می‌توانیم برای رسیدن به یک جامعیت در امور فرهنگی داشته باشیم، دور شدیم. هر چقدر بیشتر بتوانیم به باستان‌شناسی به ویژه در ایران که شامل سایت‌های باستانی، محوطه‌های باستانی، اشیای باستانی، شهر، بافت‌های باستانی و … است، بها دهیم و آن را جدی بگیریم، می‌توانیم تولیدات علمی‌مان را در عرصه‌های مختلف گسترش دهیم و از باستان‌شناسی در عرصه‌های مختلف استفاده کنیم.

کارگردان «گیرشمن» درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند توضیح داد: کارهای تحقیقاتی «گیرشمن» پیش از همه‌گیری ویروس کرونا یعنی در سال ۱۳۹۸ آغاز شد؛ از فرزانه ابراهیم‌زاده تشکر می‌کنم که کار پژوهش اثر را انجام داد و ما براساس پژوهش او، اطلاعات‌مان را تکمیل کردیم. همچنین پیش از سال ۱۳۹۸ مصاحبه‌هایی انجام داده بودیم، در ادامه در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ آن‌ها را کامل کردیم.

از آنجایی که باستان‌شناسی برای مردم به‌طور عامه مترادف با گنج‌یابی شده و ارتباط درستی بین باستان‌شناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کم‌تر آشنایی دارند

وی افزود: فیلمبرداری «گیرشمن» هم پاییز سال ۱۳۹۹ انجام شد، پس از آن وارد کار تدوین شدیم؛ فیلم‌های باستان‌شناسی تدوین طولانی‌ای دارند، البته این بخش از کار دیده نمی‌شود، پیدا کردن آرشیوها، تطبیق تصاویر، مطابقت وقایع با یکدیگر و مصاحبه‌هایی که باید تکمیل شوند، فیلم‌های باستان‌شناسی را به یک پازل تبدیل می‌کنند این مسائل باعث می‌شود تدوین فیلم سه یا چهار ماه یا حتی بیشتر به طول انجامد. در مستند «گیرشمن» یک فیلم‌نامه تحقیقاتی و یک فیلم‌نامه برای فیلمبرداری داشتیم که با آن فیلمبرداری را آغاز کردیم، یک فیلم‌نامه تدوین داشتیم که با آن تدوین‌مان را انجام دادیم و بعد از آن فیلمنامه نهایی که گفتار متن ماست و فیلم به پایان رسید.

این مستندساز درباره حضور کم‌رنگ مستندهای باستان‌شناسی در جشنواره‌های سینمایی عنوان کرد: از آنجایی که باستان‌شناسی برای مردم به‌طور عامه مترادف با گنج‌یابی شده و ارتباط درستی بین باستان‌شناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کم‌تر آشنایی دارند. از طرف دیگر باستان‌شناسان هم وارد فضای تازه‌ای می‌شوند؛ آن‌ها شاید ندانند که با یک مستندساز چگونه برخورد کنند، شاید ندانند تفاوت یک فیلمساز مستند با خبرنگار چیست و چگونه باید با هر کدام از آن‌ها ارتباط ایجاد کرد.

وی افزود: از طرف دیگر بحث بودجه و سرمایه‌گذاری‌ها وجود دارد. ما می‌دانیم که در حوزه محیط‌زیست سرمایه‌گذاری وسیعی وجود دارد یعنی مستند محیط زیست آنقدر جای خود را پیدا کرده است که سیاست‌گذاری سرمایه‌گذاران به آن سمت می‌رود و مردم هم از آن استقبال می‌کنند اما مردم و سیاست‌گذاران سینمایی با بحث بافت‌ها، بناها، مطالعات باستان‌شناسی، محوطه‌های باستانی چندان آشنا نیستند. به همین دلیل فکر می‌کنم برای ساخت مستندهای باستان‌شناسی باید سیاست‌گذاری داشت، فرهنگ‌سازی درباره باستان‌شناسی موجب می‌شود تا عواقب ناخوشایندی محوطه‌ها، اشیا و بناهای باستانی را تهدید نکند و بعدها موجب تأسف همه ما نشود. محوطه‌های باستانی کشور ما به دلیل فرهنگ اشتباه مردم در معرض تهدید جدی قرار دارند.

ورود فیلمسازان جدید به میدان «سینماحقیقت»

مظاهری‌پور درباره حضور مستند «گیرشمن» در جشنواره هفدهم «سینماحقیقت» هم گفت: امسال فیلمسازان جدیدی وارد جشنواره «سینماحقیقت» شده‌اند، این اتفاق مهمی است، این واقعه به ما می‌گوید که قطار سینمای مستند به حرکت خود در مسیرش ادامه می‌دهد، اتفاق خوبی است که فیلمسازهای ما تکرار نشوند البته با احترام به پیشکسوت‌ها و البته تنوع و تکثر در آثار وجود داشته باشد. اما از نظر اقتصادی به شدت نگران سینمای مستند هستم؛ سینمای مستند ما مرزهای ورشکستگی را درنوردیده و بسیاری از مستندسازان که شغل‌شان مستندسازی است، ورشکسته هستند یعنی درآمدشان از طریق مستندسازی، کفاف زندگی‌شان را نمی‌دهد.

وی افزود: این نکته مهمی‌ست که متولیان امر چه در تلویزیون و چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید خیلی به آن دقت کنند که آتیه این مستندسازان مهم است و با سرنوشت سینمای این کشور گره خورده است، هم اینکه تولید آثار مستند دیگر با بودجه‌های موجود امکان‌پذیر نیست.

این کارگردان مستند در پایان تاکید کرد: این صحبت‌ها غر زدن نیست بلکه اتفاقی است که در عرصه اقتصاد سینمای ایران می‌افتد؛ ما از زمانی که قرارداد کاری را می‌بندیم، تا زمانی که می‌خواهیم تولید آن را شروع کنیم، اعتبار اختصاص یافته و پول دریافتی به یک دوم یا یک چهارم ارزش ریالی خود می‌رسد که این به معنای فاجعه است.

رسانه سینمای خانگی- روایت تکاوری که ۳۰ ساعت روی آب ماند

علی شهاب‌الدین یکی از کارگردان‌های مستند «سرنوشت سرنوشت» با اشاره به تجربه ساخت این مستند که درباره زندگی امیر دریادار ناصر سرنوشت است، عنوان‌ کرد این‌ مستند در مراحل پایانی فنی قرار دارد.

به گزارش سینمای خانگی، علی شهاب‌الدین تهیه کننده و یکی کارگردان‌های مستند «سرنوشت سرنوشت» که آخرین مراحل فنی را سپری می‌کند، در گفت‌وگو با مهر درباره این مستند بیان کرد: روایت این مستند درباره امیر دریادار ناصر سرنوشت است که بعد از «عملیات مروارید» و شلیک عراقی‌ها به ناوچه «‌پیکان»، حدود ۳۰ ساعت بدون هیچ تجهیزاتی در دریا شناور مانده است و سرنوشتش این بود که از این ۳۰ ساعت سرگردانی در دریا، زنده عبور کند و امروز هم مشغول به خدمت‌رسانی است. نام این مستند هم برگرفته از سرنوشت همین فرد است.

وی ادامه داد: آقای سرنوشت از دانش‌آموخته‌هایی است که در دهه ۵۰ و پیش از انقلاب جذب نیروی دریایی می‌شود. پدرش هم یک سرهنگ ارتش بود و به همین دلیل به‌واسطه علاقه‌ای که به این حوزه داشت، به استخدام نیروی دریایی درمی‌آید. در همان سال‌های قبل از انقلاب به انگلیس می‌رود و در آنجا دوره می‌بیند. وقتی به ایران بازمی‌گردد، حدود یک سال بعد، انقلاب می‌شود و بعد از وقوع جنگ، او جزو اولین نفراتی است که به‌عنوان نیروی ویژه به میدان می‌رود.

این مستندساز درباره حضور دریادار سرنوشت در عملیات «مروارید» توضیح داد: در آن مقطع هنوز آقای سرنوشت به سن ۳۰ سالگی نرسیده بود. در همان روزهای اولیه جنگ، صدام تصور می‌کرد که به‌صورت برق‌آسا می‌تواند کل کشور را بگیرد. در داخل ایران، ارتش درگیر یک جریان تصفیه بود و خیلی از افراد فعال در دوره طاغوت را اخراج کردند و فراخوانی هم دادند که هر کس می‌خواهد، به انتخاب خودش از ارتش برود. آقای سرنوشت جزو افرادی بود که نرفت و ماند.

شناورهای عراقی چگونه شکار شدند؟

وی افزود: زمانی که جنگ آغاز شد، صدام در خرمشهر زمین‌گیر شد و اتاق جنگ ایران تصمیم گرفت که نیروی دریایی عراق را نابود کند. شناورهای عراقی در آن مقطع برای شهرهایی مانند خرمشهر مزاحمت‌هایی را ایجاد می‌کردند. وقتی نیروی هوایی گشت‌زنی می‌کند، متوجه مخفی‌گاه ناوچه‌های عراقی در لابه‌لای نیزارهایی که به خور عبدالله معروف بود، می‌شود. در آن مقطع یک عملیات ۲ منظوره با ۲ هدف مشخص طراحی می‌شود.

شهاب‌الدین ادامه داد: نیروی دریایی و نیروی هوایی بسیج شدند تا اولی با موشک‌های هوا به زمین و دومی با موشک‌های سطح به سطح، این ناوچه‌ها را مورد حمله قرار دهند. برای شروع، در قالب یک عملیات فریب، ۲ سکوی بزرگ عراقی باید تسخیر می‌شد. هفت نیرویی که آموزش‌های ویژه دیده بودند، برای این عملیات داوطلب شدند که یکی از آن‌ها آقای سرنوشت بود. او در آن زمان افسر مخابرات بود اما هنرها و فنون مختلف نظامی و رزمی را هم بلد بود.

وی افزود: ایران می‌خواست با گرفتن این ۲ سکو، دستان عراق در زمینه صادرات نفت را به‌طور کامل ببندد تا شریان اقتصادی عراق قطع شود. هدف اصلی این عملیات همین ضربه اقتصادی به عراق بود. ناوچه‌های عراقی برای دفاع از این ۲ سکو مجبور به خروج از مخفیگاه‌های خود و یکی بعد از دیگری نابود شدند. فقط در روز ۷ آذر در حدود ۱۰ ناوچه عراقی از بین رفت. عراق همزمان هم ۹۰ درصد ناوچه‌های خود را از دست داد و هم کنترل ۲ سکوی نفتی از دستش خارج شد.

عراقی‌ها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد! با خودشان می‌گفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد

این مستندساز گفت: در این مقطع عراقی‌ها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد! با خودشان می‌گفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد. هفت تکاور ما در این سکوها مستقر بودند که وقتی خبر این عملیات به گوش ایرانی‌ها می‌رسد، به‌سرعت به این هفت نفر دستور عقب‌نشینی می‌دهند. این هفت نفر موقع رفتن به سکوها از هلی‌کوپتر استفاده کردند و به‌گونه‌ای هم به سکوها نزدیک شده بودند که افراد مستقر در سکوها فکر کرده بودند آن‌ها خودی هستند و از طرف عراق می‌آیند.

وی افزود: همزمان یک کشتی ماهی‌گیری مهمات به آن‌ها رساند. به اندازه یک شب تا صبح ایرانی‌ها این سکوها را به تسخیر خود در می‌آورند و وقتی دستور عقب‌نشینی صادر می‌شود، درخواست حمایت از ناوچه ایرانی پیکان می‌کنند. این ناوچه کنار اسکله نفتی پهلو می‌گیرد و رادار عراقی‌ها هم به دلیل عظمت سازه‌های سکو، نمی‌تواند وجود این ناوچه را تشخیص بدهد. هفت تکاور ایرانی سوار ناوچه پیکان می‌شوند و اسرای عراقی را هم با خود همراه می‌کنند تا به عقب بازگردند.

شهاب‌الدین یادآور شد: وقتی ناوچه پیکان به سمت خاک ایران به حرکت در می‌آید، یکی از ناوچه‌های عراقی که در جوار سکوی نفتی پنهان شده بود، ناوچه ایرانی را توسط رادارش لاک کرده و اولین موشک را به سمت آن پرتاب می‌کند. ناوچه ایرانی اما با یک حرکت سریع فرار می‌کند و موشک به آن اصابت نمی‌کند. موشک دوم اما هر چهار موتور ناوچه پیکان را از بین می‌برد. موشک سوم به ناوچه پیکان اصابت کرده و با همه سرنشینانش به عمق آب می‌رود. تعدادی از سرنشینان که روی عرشه ناوچه بودند، بلافاصله بعد از اصابت موشک، خودشان را به داخل آب می‌اندازند.

وی افزود: از هفت تکاور ایرانی، ۲ نفر در همان لحظه اول شهید می‌شوند و پنج نفر دیگر زنده می‌مانند. اسرای عراقی اما همه کشته می‌شوند، غیر از یک نفرشان. هلی‌کوپتری برای نجات این افراد اعزام می‌شود. عملیات نجات با هلی‌کوپتر روی آب هم بسیار دشوار است. همزمان یک هواپیمای عراقی هم داشت برای هلی‌کوپتر ایرانی ایجاد مزاحمت می‌کرد. خلبانان ایرانی این هلی‌کوپتر اما با از خودگذشتگی همه بازماندگان را نجات می‌دهند و تنها ۲ نفر باقی می‌ماند. یکی از این افراد آقای سرنوشت است و دیگری همان فرد عراقی.

این مستندساز در ادامه گفت: وقتی شب می‌شود، آقای سرنوشت هم باید براساس آموزه‌هایی که یاد گرفته بود، جان خودش را حفظ می‌کرد و هم مراقب واکنش‌های فرد عراقی می‌بود. آقای سرنوشت در این ماجرا زنده می‌ماند و امروز ایشان متخصص نجات افراد مغروق است. روایت این ماجرا، خلاصه‌ای از کلیت مستند «سرنوشت سرنوشت» است.

این کارگردان مستند درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند عنوان کرد: پژوهش درباره این مستند از ایام پیش از کرونا آغاز شد و بعد از کرونا هم ادامه پیدا کرد. به تعبیری می‌توان گفت پژوهش و ساخت این مستند چیزی در حدود سه سال زمان برد. حامیان مالی این مستند هم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و شبکه افق تلویزیون بودند.

گفت‌وگو با راویانی که حاضر به گفت‌وگو نبودند

وی تأکید کرد: افرادی در این مستند طرف گفت‌وگو قرار گرفته‌اند که تا پیش از این اساساً حاضر به حضور در مصاحبه‌های تلویزیونی نبودند. ما آن‌ها را متقاعد کردیم تا به‌عنوان تنها شاهدان زنده این جریان، در مستند حضور داشته باشند. از طرفی دیگر ساختار انیمیشن-رئال را برای این مستند در نظر گرفتیم تا بتوانیم بخشی از پروداکشن سنگین کار را که مربوط به حرکت ناوچه‌ها و هواپیماها می‌شود به‌صورت انیمیشنی روایت کنیم. بخش‌هایی از مستند را هم بازسازی کرده‌ایم.

کارگردان مستند «سرنوشت سرنوشت» درباره هزینه‌های تولید این مستند گفت: قرارداد تولید این اثر مربوط به سال ۱۴۰۰ بود و امروز در سال ۱۴۰۲ دارد به سرانجام می‌رسد. در این فاصله مشکلات و مصائبی هم داشتیم؛ به شکلی که هم هزینه تولید انیمیشن بالا رفت و هم با توجه به زمانی که صرف شد، از نظر هزینه کلی نیز با مشکلاتی مواجه شده‌ایم.

شهاب‌الدین در پایان گفت: پیش‌بینی ما این است که این مستند در ۶۰ تا ۷۰ دقیقه به جمع‌بندی برسد. تهیه‌کنندگی این کار را شخصاً برعهده داشتم اما در زمینه پژوهش و کارگردانی من و آقای محمدعلی یزدان‌پرست به‌صورت مشترک این مستند را به سرانجام رسانده‌ایم.

رسانه سینمای خانگی- چرا کیانوش عیاری «ویلای ساحلی» را ساخت؟

کیانوش عیاری ساخت «ویلای ساحلی» را یک انتخاب و مصلحت‌ در مسیر فیلمسازی‌ خود می‌داند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، جدیدترین فیلم کیانوش عیاری سرانجام پس از چند ماه وعده برای اکران، روی پرده رفته و سینماها از چهارشنبه گذشته (۱۵ آذرماه) میزبان تازه‌ترین فیلم این کارگردان شده‌اند؛ فیلمی که ۶ سال پس از «کاناپه» توقیفی ساخته شده است.

این فیلم که با بازی رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ریما رامین‌فر و تعدادی بازیگر تازه‌وارد به سینما، روی پرده رفته در این یک هفته با بازخوردهای متفاوتی همراه بوده است. بسیاری از مخاطبان به انگیزه دیدن یک فیلم کمدی به تماشای این فیلم می‌روند در حالی که عیاری تاکید دارد «ویلای ساحلی» کمدی نیست.

او در گفت‌وگویی با ایسنا از دلایل ساخت فیلمی با حال و هوای طنز سخن گفت و اینکه چطور شد پس از «کاناپه»، سراغ ساخت «ویلای ساحلی» رفت. او همانند بسیاری دیگر از مواقع پاسخگوی هر سوال و انتقادی است و معمولا هم صریح اظهارنظر می‌کند، اما کسانی که این فیلمساز را از نزدیک می‌شناسند، به خوبی می‌دانند که ممکن است در پسِ هر جمله او معنایی دیگر را هم پیدا کنند.

برای پول، یک فیلم غیرمبتذل ساختم

عیاری که پیش‌تر در کارنامه کاری خود سابقه ساخت فیلم طنز داشته، در ابتدای این مصاحبه در پاسخ به اینکه چه شد بعد از «خانه پدری» و «کاناپه» سراغ ساخت فیلمی همچون «ویلای ساحلی» رفته و آیا با موج کمدی‌سازی سال‌های اخیر سینما همراه شده است؟ با قاطعیت پاسخ داد، «پول»، و در تکمیل آن گفت: مهم‌ترین دلیلم برای ساخت این فیلم، پول بود چون می‌خواهم پروژه دیگری را شروع کنم که تهیه‌کننده آن خودم هستم و به پول احتیاج دارم.   

او درباره ایده اولیه «ویلای ساحلی» به این نکته اشاره کرد که قصه را برمبنای بازیگرانش طراحی کرده و توضیح داد: وقتی دنبال ساخت فیلمی باشی که در آن رضا عطاران و پژمان جمشیدی بازی کنند باید به سناریویی برسی که بتوانی از آن‌ها استفاده کنی.  من هم به دنبال ساخت فیلمی بودم که این بازیگران در آن بازی کنند. در عین حال به هیچ عنوان حاضر نبودم بخاطر پول، یک فیلم مبتذل بسازم و معتقدم «ویلای ساحلی» اصلا مبتذل نیست. درواقع مفاهیمی مثل «خیانت در امانت»  در ذهنم بود که فکر کردم می‌تواند مَحمل خوبی برای یک فیلم باشد.

آیا همیشه باید فیلم‌های تلخ بسازم!؟

وی درباره بازخوردهایی که در این مدت از مخاطبانش گرفته، گفت: عمده بازخوردها خوب بوده اما انتقادهایی هم شنیده‌ام که بیشتر به این دلیل بود که توقع داشتند من در همان سبک «خانه پدری» فیلم بسازم و به نظرم این توقع به‌جایی نیست. پرسشم این است که آیا من باید مدام فیلم‌های تلخ بسازم؟ گاهی کارگردانی مثل من هم دوست دارد یک فیلم مفرح بسازد، یعنی حتی اگر بخاطر پول هم نباشد، بخاطر روح و روان خودش، شاید بخواهد چنین فیلمی بسازد. اگر یک فیلمساز، روح و روان خود را درنظر بگیرد، حس او به عده کثیری منتقل می‌شود و در نتیجه یک جمع میلیونی حال و احوال بهتری پیدا می‌کنند.

آخرین فیلم‌های من یعنی «خانه پدری» و «کاناپه» که به شدت با سانسور مواجه شدند و مرا به غیر از آزرده‌خاطر کردن، به لحاظ مالی هم در شرایطی سخت قرار دادند. بنابراین برای فیلم جدیدم ترجیح می‌دادم یک فیلم بدون مشکل بسازم ضمن اینکه می‌خواستم یک پولساز هم باشد

عیاری در پاسخ به اینکه چقدر سانسور فیلم‌های قبلی‌اش، او را به ساخت فیلمی در حال و هوای «ویلای ساحلی» کشانده است، گفت: قطعاً بی‌تاثیر نبوده، چون تمام دوران فیلمسازی من با سانسور و به تبع آن خودسانسوری مواجه بوده است. بویژه آخرین فیلم‌های من یعنی «خانه پدری» و «کاناپه» که به شدت با سانسور مواجه شدند و مرا به غیر از آزرده‌خاطر کردن، به لحاظ مالی هم در شرایطی سخت قرار دادند. بنابراین برای فیلم جدیدم ترجیح می‌دادم یک فیلم بدون مشکل بسازم ضمن اینکه می‌خواستم فیلمم پولساز هم باشد.

او درباره اینکه آیا «ویلای ساحلی» با مشکل ممیزی و سانسور برخورد نکرد، بیان کرد:‌ مشکل چندانی پیدا نکردم و فقط چند مورد ناچیز مطرح شد.

کارگردان «ویلای ساحلی» درباره تاکیدش بر دو جنبه پولساز بودن و دور شدن از جریان سانسور در فیلم جدیدش و بازخورد مخاطب گفت:‌ هر کدام از این دو وجه می‌تواند برای یک تماشاگر  منصف قابل پذیرش باشد. من هم آدمیزادی هستم که تحت تاثیر ممیزی زیاد آزرده‌خاطر می‌شوم و ممکن است در جایی از کارم تغییر مسیر مختصری بدهم، البته نه به این معنا که فیلمسازی خود را عوض کنم بلکه به دلیل مصلحت، فیلم دیگری را ساختم.

عیاری در پاسخ به اینکه با این توضیحات آیا «ویلای ساحلی» را باید نوعی قهر یا واکنش به آنچه درباره فیلم‌های دیگرش رخ داده دانست؟ گفت: نه قهر است و نه واکنش؛ بلکه یک انتخاب مصلحت‌آمیز است.

این کارگردان که از جهاتی به نظر می‌رسد فیلمش را همراستا با حکمفرمانی فیلم‌های کمدی در سنیما پیش برده، توضیح داد که با توجه به اهدافش سناریو و داستان، یکی از مهمترین فاکتورها در ساخت فیلم جدیدش بوده تا از آن یک اثر مفرح به وجود آید. او در این زمینه و نیز درباره اینکه آیا باز هم در این فضا فیلم می‌سازد؟ گفت: ترجیح می‌دهم هرچه می‌سازم به دور از ابتذال باشد چون ابتذال در هر زمینه‌ای از زندگی محکوم است. البته تاکید می‌کنم «ویلای ساحلی» یک فیلم کمدی نیست و در نهایت فقط می‌توانم بگویم یک فیلم شیرین است؛ یک فیلم قصه‌گو که داستانی مفرح را تعریف می‌کند.

او که در این مدت همراه مردم هم فیلم را تماشا کرده،  درباره اینکه آیا از خروجی نهایی فیلم و نیز کارگردانی خودش راضی است؟ گفت: یک روز پیش از حرکت به سمت شهر نور (محل فیلمبرداری) وقتی را فیلمنامه را به دو نفر دیگر از همکارانم دادم که بخوانند، اطمینان پیدا کردم که فیلمبرداری به بیش از ۱۸۰ دقیقه می‌رسد؛ به همین دلیل در طول مسیر به سمت نور خودم یک بار دیگر سناریو را خواندم و در همان جا شروع به حذف بسیاری از صحنه‌های فیلم کردم که از قضا صحنه‌های بامزه‌ای هم بودند ولی باید این کار انجام می‌شد چون قصد داشتم آن را به یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای برسانم. این حذف کردن در طول فیلمبرداری هم ادامه داشت اما بعد از پایان کار متوجه شدم باز هم حدود ۲۰۰ دقیقه فیلمبرداری کرده‌ایم. از آنجا که فیلمنامه‌هایم را خودم می‌نویسم که معمولاً هم طولانی می‌شوند، در حین مونتاژ فیلم را کوتاه می‌کنم و این کار گاهی ممکن است آسیب‌زننده باشد. بجز این مورد، در «ویلای ساحلی» کسالتی در میانه‌ کار پیدا کردم که بابت آن، فیلمبرداری یک هفته متوقف شد و فکر می‌کنم این وقفه روی من، پیگیری‌ها و ریزبینی‌های همیشگی‌ام تاثیر منفی گذاشت و شاید اگر فرصت بیشتری داشتم، نسخه بهتری از فیلم در می‌آمد و معایب آن کمتر می‌شد.

انتخاب بازیگر از رضا عطاران تا کیومرث پوراحمد


بخش دیگری از این گفت‌وگو به بازیگران فیلم اختصاص داشت که متشکل از دو گروه باسابقه و تازه وارد به سینما هستند.

عیاری در این خصوص گفت: بعضی از بازیگران ناشناس فیلم کسانی بودند که در کلاس‌های بازیگری من در موسسه «قرمز» آموزش می‌دیدند و برخی از آن‌ها هم از جانب افرادی دیگر معرفی شدند که صلاحیت حضور را در فیلم داشتند. یکی از این بازیگران آتوسا انواریان (در نقش دخترعموی صاحب ویلا) قبلا در فیلم «کاناپه» حضور خیلی خوبی داشت که متاسفانه بازی او با توقیف این فیلم دیده نشد. در بخش بازیگران حرفه‌ای هم رضا عطاران از جمله بازیگران خوبی است که از سال‌ها قبل او را می‌شناختم و همیشه در انتظار این بودم با او کار کنم. شاید روزی برای بازی در یک نقش تلخ باز هم سراغ او بروم.  

پژمان جمشیدی را هم در فیلم «خوب بد جلف» دیده بودم و همینطور در سریالی که در تلویزیون داشت (پژمان). در بازیگری او نوعی از طنز دیده می‌شد که آن را دوست داشتم و فکر می‌کردم در عرصه طنز سینما، یک حضور عجیب با نوعی شیرینی خاص در بازی‌اش دارد به همین دلیل تصمیم گرفتم حتماً در یک فیلم با او همکاری کنم. درباره خانم رامین‌فر هم متاسفم که تا به حال با او همکاری نداشتم چون به نظرم او یکی از درخشان‌ترین بازیگران ایرانی – جدا از تقسیم‌بندی بازیگر زن و مرد – است.

زنده یاد کیومرث پوراحمد نیز یکی دیگر از بازیگران فیلم «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری است که در سکانسی کوتاه نقش خودش (فیلمساز) را ایفا کرده است. عیاری درباره حضور رفیق قدیمی خود در «ویلای ساحلی» گفت: زمانی که ما فیلمبرداری می‌کردیم، ایشان در شمال بودند و یک هفته‌ای را پیش ما ماندند. من در فیلمنامه، یک گروه فیلمبرداری داشتم و به آقای پوراحمد پیشنهاد دادم نقش کارگردان گروه را بازی کند که پذیرفتند. هنگام بازی ایشان که رسید، یکی از آن کت‌های معروف چهارخانه‌ام را که موقع فیلمبرداری‌ها می‌پوشم به تنِ آقای پوراحمد کردم و خودم هم در سرمای هوا کاپشن ایشان را پوشیدم. فیلمبرداری ما پنجم دی‌ماه تمام شد، آقای پوراحمد از نور رفتند و کمتر از سه ماه بعد آن اتفاق تلخ رخ داد.  

فرصتی که برای «خانه پدری» و «کاناپه» از دست رفت

عیاری در پایان این مصاحبه با اشاره به اینکه فکر می‌کند آن فضایی که مدنظرش بوده، در فیلم «ویلای ساحلی» (اصطلاحا) درآمده است، بیان کرد:‌ استقبال مردم از یک فیلم، برای هر کارگردان و تهیه‌کننده‌ای در سینما نهایت آرزو است اما این موقعیت برای دیگر فیلم‌های من هم می‌توانست پیش آید؛ مثلاً برای «خانه پدری» به رغم‌اینکه یکی از مهیب‌ترین و تلخ‌ترین فیلم‌های سینمایی ایران بود، می‌توانست چنین موقعیتی پیش آید. این فیلم می‌توانست بسیار پرمخاطب باشد ولی توقف ۱۰ ساله آن و نحوه اکرانش همه چیز را درباره «خانه پدری» نابود کرد. «کاناپه» هم به دلایلی می‌توانست پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران باشد نه فقط بخاطر کلاه گیس بلکه بخاطر سادگی‌اش که می‌تواند مخاطب را جذب کند ولی این فیلم هم شانس برخورد خوب تماشاگر را به خود از دست داد اما امیدوارم برای «ویلای ساحلی» اتفاقی خوب رخ دهد.

رسانه سینمای خانگی- در نشست خبری «حقیقت» چه گذشت؟

 دبیر هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» گفت: در ایران مستند تولید و خودمان مصرف می‌کنیم. در صورتی که هدف و جریان‌سازی اصلی ما رخنه این آثار در بازارهای دنیاست که به صورت عملی درخواهد آمد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نشست خبری هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» یکشنبه- ۱۹ آذرماه با حضور محمد حمیدی مقدم دبیر جشنواره در سالن حقیقت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی برگزار شد.

حمیدی مقدم در این نشست درباره ویژگی‌های بارز جشنواره اظهارداشت: امسال سال متفاوتی را گذراندیم. شاهد رشد و استقبال متقاضیان در حوزه فیلم مستند بودیم و با توجه به اتفاقات و هزینه‌های بالای سینما فکر می‌کردیم که ساخت مستند فروکش کند اما شگفت زده شدیم، وقتی به آمار حدود ۶۴۰ فیلم متقاضی حضور در جشنواره مواجه شدیم که بیش از چهار سال گذشته است.

حضور ۶۰ فیلمساز زن در جشنواره

دبیر هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» درباره تعداد فیلم های حاضر در جشنواره گفت: ۶۴۰ فیلم متقاضی حضور در جشنواره بودند. ۲۲۳ فیلم نیز در بخش شهید آوینی متقاضی شدند. در این بین ۶۰ فیلمساز زن در جشنواره داشتیم.

وی اظهارداشت: ۳۸۹ فیلم از شهرستان‌ها درخواست حضور در جشنواره را داشتند که از این بین حدود ۳۸ فیلم از ۲۳ شهر انتخاب شده است. این تنوع و تکثر استانی در ایران عزیز ما زیبنده و زیباست به صورت قطعی ۲۰ استان در جشنواره حضور دارند.

جشنواره امسال متنوع و متکثر از چهره‌های جدید است. نوزایی محتوایی و دگرگونی ساختار و محتوا در فیلم‌ها رخ داده‌ و کشف چهره‌های جدید در کنار فیلم‌سازان پیشکسوت و قدیمی در این دوره به چشم می‌خورددبیر هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» در پاسخ به یکی از خبرنگاران درباره حضور بی‌پروای موضوعی مستندسازان در جشنواره گفت: برخی از تهدیدها سینمای مستند را از یک درگاه کشف عبور داده است. در استان‌ها به یک کشف خوب رسیدیم. استان‌ها برای ما حیات سینمای ایران هستند. هنوز با فرم‌های رنگ‌آمیزی شده و سفارشی خارجی بزک نشده است. استان‌ها هنوز درگیر قواعد جشنواره‌های خارجی نشده‌اند. از این رو وارد حوزه جدیدی شده‌ایم که فرصت خوبی را برای ما فراهم خواهد کرد.

حمیدی مقدم افزود: نکته قابل توجه در جشنواره امسال با سال گذشته این است که در حوزه مشاوران حضور چشمگیری داشتیم. از سال گذشته گروه مشاوران در کنار دبیر رای می‌دادند و تکثر بیشتری شکل گرفت و به شکل جمعی و آکادمیک نزدیک شده بود. حدود ۲۵ مشاور در کنار ما بودند و در کنار دبیر برای انتخاب فیلم‌ها قرار داشتند.

دبیر جشنواره درباره موضوعات مستندات حاضر در جشنواره بیان کرد: گوناگونی و رنگ آمیزی بسیار خوبی در ترکیب فیلم‌های مسابقه ملی و آوینی و بخش‌های دیگر جشنواره وجود دارد. امسال تفاوت بزرگی با سال‌های قبل داریم که تنوع مضمونی بسیار خوبی رخ داده است. در حوزه اجتماعی، خانواده، حیات وحش، چهره نگاری، مقاومت و پایداری، انقلاب اسلامی، جنگی، تاریخی، ورزشی و محیط زیست این تنوع در بخش های مختلف رخ داده است. مطالبه‌گری و از پا ننشستن را در فیلم های امسال خواهیم دید.

دبیر جشنواره سینما حقیقت حضور فیلمسازان جوان را در این جشنواره به فال نیک گرفت و گفت: جشنواره امسال متنوع و متکثر از چهره‌های جدید است. نوزایی محتوایی و دگرگونی ساختار و محتوا در فیلم‌ها رخ داده‌ و کشف چهره‌های جدید در کنار فیلم‌سازان پیشکسوت و قدیمی در این دوره به چشم می‌خورد.

 محمد حمیدی مقدم

۱۸۳۹ فیلم متقاضی حضور در بخش بین الملل

حمیدی‌مقدم با اشاره به بخش بین‌الملل جشنواره افزود: یکهزار و ۸۳۹ فیلم از ۱۱۳ کشور جهان متقاضی حضور در بخش بین الملل بود. در این بین یکهزار و ۲۹۸ فیلم کوتاه و ۴۱۶ فیلم بلند داشتیم. این فیلم‌ها در بخش‌های ویژه‌ای حضور خواهند داشت. فیلم‌های پرتره و نمایش های ویژه در این بخش منتخب آثار جهانی هستند. به علاوه در بخش بین‌الملل جشنواره، بخش ویژه غزه را خواهیم داشت تا مهمترین فیلم های مستند درباره غزه به نمایش گذاشته شوند.

با توجه به ظرفیت آموزش آنلاین همچنین از اسفندماه کارگاه‌های آنلاین به صورت تئوری و عملی برگزار خواهد شددبیر جشنواره افزود: یک نگاه تحلیلی در مستند بحران داریم و دو پنل ویژه در این باره خواهیم داشت. مهمانانی از کشورهای مختلف دنیا داریم و کارگاه‌هایی در نظر گرفته شده‌اند. مستندسازان ایرانی و خارجی کارگاه‌هایی را خواهند داشت. این کارگاه‌ها ضبط خواهد شد و در درگاه اینترنتی مرکز گسترش قرار خواهد گرفت.

وی اظهارداشت: با توجه به ظرفیت آموزش آنلاین همچنین از اسفندماه کارگاه‌های آنلاین به صورت تئوری و عملی برگزار خواهد شد. به علاوه کارگاه‌های ویژه‌ای درباره تجربه‌های شخصی اساتید و مستندهایی که ساختند خواهیم داشت.

حمیدی مقدم درباره مستندهای حیات وحش و توجه به آنها گفت: امسال شاهد رشد و بروز این نوع مستند در جشنواره خواهیم بود و دو سه فیلم قدرت‌مند در این جشنواره خواهیم داشت.

دگرگونی در فیلم برای معرفی حیات وحش در جشنواره شکل گرفته است

دبیر هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» به موضوع آب و جمعیت نیز اشاره کرد و گفت: پیش‌بینی می‌شد که تولید در این حوزه وجود نداشته باشد اما شاهد بودیم که اتفاقات خوبی رخ داده است. از این رو این موضوع را به صورت تحلیلی و محتوایی و جهشی در جشنواره خواهیم داشت و به صورت اهداف مهم حقیقت باقی خواهد ماند. اگر با این روند پیش برویم بخش‌های ویژه این دو بخش می‌توانند به عنوان ضمیمه بخش‌های ویژه جشنواره حضور داشته باشند.

وی درباره نکوداشت های این دوره از جشنواره افزود: امسال سه بزرگداشت خواهیم داشت و جشنواره را با فیلم تاراز یکی از آثار مهم و ماندگار در سینمای مستند کشور آغاز خواهیم کرد. افتتاحیه با یاد فیلمبردار فقید این فیلم مرتضی پور صمدی صورت خواهد گرفت. به علاوه دیگر بزرگ‌داشت‌ها به اصغر بختیاری و مهرداد ضابطیان تعلق خواهد گرفت.

حمیدی مقدم بیان کرد: آثار و پلان‌های دیده نشده از برخی از سینماهای مستند کشور را در افتتاحیه خواهیم دید. همچنین پذیرای بسیاری از دانشجویان و محصلان آکادمیک سینما هستیم، اتفاق بسیار خوبی که باعث شد مخاطبانی به ما اضافه شوند.

جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران با همراهی صنف تهیه‌کنندگان سینمای مستند انجام خواهد گرفتدبیر جشنواره سینما حقیقت درباره رزرو بلیط برای تماشای فیلم‌ها اظهارداشت: با توجه به سامانه سمفا همه می توانند تماشای فیلم را رزرو کنند. همچنین تلاش می‌کنیم که آرا تماشاگران به شکل صحیح و درست به سینما حقیقت برگردد.

وی در این‌ باره افزود: جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران با همراهی صنف تهیه‌کنندگان سینمای مستند انجام خواهد گرفت. باید یکی از صنوف این مساله را به عهده بگیرد تا به بهترین شکل ممکن آرا تماشاگران را دریافت کنیم.

حمیدی مقدم درباره اکران آنلاین فیلم‌ها در جشنواره بیان کرد: برگزاری جشنواره به صورت آنلاین یک اتفاق متناسب در زمان کرونا بود. جشنواره به حضور فیزیکی وابسته است و باعث می‌شود بحث‌های مکمل رقم بخورد. در آن زمان تهدید کرونا باعث شد که جشنواره سینما حقیقت پیشتاز حضور به صورت آنلاین باشد که این به جنشواره‌های دیگر هم سرایت پیدا کرد. یکی از اتفاقات خوب این بود که وقتی این فیلم‌ها به صورت آنلاین پخش شد و به حوزه‌های مردمی راه پیدا کرد نمایش آنها تا محل تصویربرداری سوژه‌ها رخنه پیدا کرد.

تا نتوانیم وارد بازار جهانی شویم نمیتوانیم فروش خوبی داشته باشیم و دیده شویموی افزود: از آنجایی که فروش باید با سرمایه‌گذار تناسب پیدا کند، هدف را فروش قرار داده‌ایم. فعلا که مستند فروش ندارد تا به یک بازار برسیم. امسال با توجه به درخواست فیلمسازان و با توجه به نیاز، برای فیلمسازانی که تمایل به اکران آنلاین دارند، هزینه‌ای برای کار تشویقی در نظر گرفتیم و خودمان به عنوان خریدار این رویه را پیش گرفتیم.

دبیر هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینما حقیقت» در ادامه فروش فیلم‌ مستند را یکی از ملاک‌های مهم دیده شدن‌ها دانست و گفت: تا نتوانیم وارد بازار جهانی شویم نمیتوانیم فروش خوبی داشته باشیم و دیده شویم. ما در ایران تولید می‌کنیم و خودمان مصرف می‌کنیم. در صورتیکه جریان سازی اصلی ما رخنه مستند در بازارهای دنیاست و اصلی‌ترین هدف ماست که به صورت عملی درخواهد آمد.

امسال و در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» علاوه بر پردیس چارسو که خانه جشنواره است، آثار جشنواره در «موزه سینما» روی پرده خواهند رفت.

این انتخاب به دلیل گسترش مخاطبان سینمای مستند و ایجاد دسترسی و امکانات بیشتر برای علاقه‌مندان، انجام شده است. شرایط حضور در این سینما به زودی اطلاع رسانی خواهد شد. این سینما، سینمای مردمی هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در بخش‌های مسابقه ملی، مسابقه بین‌الملل، جایزه شهیدآوینی، بخش‌های جنبی ملی و بین‌الملل و بزرگداشت برگزار می‌شود.

جشنواره در این دوره می‌کوشد ضمن بازنمایی تاریخ و فرهنگ جامعه ایرانی اسلامی، تصویری واقعی از آنچه بشر امروز در عرصه‌های زندگی فردی و اجتماعی با آن روبه روست ارائه دهد. با این نگاه، تمرکز ویژه این دوره از جشنواره بر دو چالش ملی و بین‌المللی بحران آب و مساله جمعیت است.

رسانه سینمای خانگی- «قاتلین ماه کامل»، این یک سمفونی جنایت است

آخرین ساخته اسکورسیزی بخشی از تاریخ وحشتناک آمریکا  در سال های ۱۹۲۰ و در ایالت اوکلاهاما را به تصویر می کشد، روایت قتل های زنجیره ای یک قبیله سرخپوست با نام اوسیج.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، اوسیج، قبیله‌ای سرخپوست در آمریکا بود که با کشف نفت یا طلای سیاه در زمین های خود به ثروت هنگفتی می رسند و البته که همان ثروت زیاد بلای جانشان می شود و اتفاقاتی تلخ و وحشتناک را برای این قبیله سرخپوستی رقم می زند.

ثروتی که قرار است برای آنها رفاه و آسایش را به همراه آورد اما در سرنوشتی هولناک ذره ذره جان آنها را می گیرد و یکی یکی به فرجامی دچار می شوند که چیزی جز مرگ میزبان آنها نیست حال با زهر باشد یا شلیک گلوله و یا انفجاری مهیب.

قاتلین ماه کامل فیلمی پیچیده و چند وجهی است، هم مدرن است و هم به قصه گویی سینمای کلاسیک وفادار است، درامی تاریخی با پیشینه ای واقعی که وحشت و شقاوت دنیای مدرن را هم با خود به همراه دارد و بحران دقیقا از زمانی آغاز می شود که قبیله ای که تا دیروز درگیر یک زندگی بدوی در کنار مزرعه و حیوانات خود بودند، امروز به جایی رسیده که راننده شخصی داشته و تفریحاتش بدون عبور از دوره گذار مدرن شده است، حالا به جای کار بر سر زمین ها، این پول نفت است که برای آنها نقش بازی می کند نه خود آنها.

آنچه مسلم است اسکورسیزی در قاتلین ماه کامل شکل کارگردانی اش هم بر گرفته از همین محتوای اثر است و بی آنکه هیچ عجله ای برای روایت قصه خود داشته باشد در آن می توان هم از جنس سکانس های لانگ شاتی به سبک وسترن های جان فورد از طبیعت زیبای اوسیج دید و هم سکانس هایی از جنس مدرنیته خاص فیلم های اسکورسیزی.

فیلم پر است از لحظات نابی که خاص میزانسن های چشمگیر سینمای اسکورسیزی است به ویژه در فضاهایی که دوربین و سوژه هر دو در حال حرکت هستند و تردد حجم زیاد بازیگران با حزئیات کامل نشان از تسلط کارگردان بر اثر دارد.

شاید آنچه زمان آخرین ساخته فیلمساز را به بالای ۳ ساعت می رساند همین توجه به جزئیات در فیلم است که اسکورسیزی به راحتی از کنار آنها نگذشته است و هم در طرحی صحنه، هم در طراحی لباس و هم در جنس بازی بازیگران به آن توجه ویژه داشته است، که این رویکرد اگرچه برای علاقه مندان به هنر هفتم شاید جذاب به نظر آید به همان اندازه هم می تواند برای مخاطب معمولی سینما خسته کننده جلوه کند.

در کنار جذابیت های بصری و محتوایی قاتلین ماه کامل شاید آنچه برای مخاطب نیز قابل توجه است حضور بازیگران بزرگی چون رابرت دنیرو و لئوناردو دیکاپریو در کنار یکدیگر است.

رابرت دنیرو همچون بازی در دیگر آثار فیلمساز در این فیلم نیز استادانه توانسته است در خلق کاراکتری ریاکار و با لایه هایی پیچیده بسیار موفق عمل کند و با ظاهری ارام و منجی گرانه در اوسیج که راه و مدرسه و بیمارستان را به آنجا آورده است عمق چهره پلید و نفرت انگیز خود که طراحی قتل های زنجیره ای را بر عهده دارد پنهان کند.

اگرچه لایه های چهره پلید او در همان یک سوم آغازین فیلم برای مخاطب بر ملا می شود اما به هیچ‌ وجه بازی ریاکارانه او در این نقش غیر قابل باور نمی شود و متانت او در طراحی توطئه و قتل ها به شدت تاثیر گذار است، چیزی که درسی بسیار بزرگ برای علاقه مندان بازیگری است که کاراکترهای بدمن و منفی اثر، لزوما اکت ها، کنش ها و واکنش هایشان اگزجره، گل درشت و از قبل رو شده نیست به ویژه آنکه هویت کاراکتر در همان ابتدای فیلم برای مخاطب روشن شده باشد.

لئوناردو دی‌کاپریو نیز به عنوان کاراکتر محوری و اصلی فیلم به خوبی توانسته است شخصیت مردی مستاصل و گرفتار در میان عشق به خانواده یا پول را بازی کند.

آنچه شاید در آخرین ساخته اسکورسیزی کمتر مورد توجه قرار گرفته است پرداختن به کاراکترها و شخصیت های خود سرخپوستان قبیله اوسیج می باشد آن چنان که توجه فیلمساز به پرداخت کاراکترهای سفید پوستانی است که زندگی مردم این قبیله را دستخوش حوادثی وحشتناک قرار می دهند، تا اندازه ای از شخصیت پردازی خود مردمان قبیله اوسیج غافل مانده است و قطعا برقرای این توازن در فیلمنامه می توانست به همذات پنداری بیشتر مخاطب با قبیله سرخپوستان که در حقیقت اصل ماجرا برای آنها رقم می خورد، کمک کند.

از دیگر نکات بسیار قابل توجه در آخرین ساخته اسکورسیزی می توان به پایان خلاقانه فیلم اشاره کرد که فیلمساز با رویکردی به شدت مبتکرانه سمفونی قاتلین ماه کامل را به پایان می رساند و لذت تماشای این سکانس پایانی با بازی خود اسکورسیزی بماند برای تماشای این فیلم.

قاتلین ماه کامل اگرچه اثری طولانی و با تایم بالا از کار درآمده است اما درامی تاثیر گذار است که دیدن آن را به علاقه مندان سینما توصیه می کنم.

رسانه سینمای خانگی- فیلم‌های فجر نیمۀ دی معرفی می‌وند

مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر گفت: در حال بررسی محل جشنواره هستیم و پیش بینی ما برای محل خانه جشنواره برج میلاد است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مسعود نجفی با توجه به آیین نامه‌ای که منتشر شده و شرایط حضور در چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، فیلم‌ها مورد بازبینی و بررسی هیئت انتخاب را مورد بررسی قرار می دهد گفت: پس از ارزیابی‌ دبیرخانه تا ۱۵ دی ماه اسامی فیلم‌های راه یافته به بخش اصلی جشنواره به طور رسمی اعلام می شود.

وی درباره تعداد فیلم‌های راه یافته به این جشنواره نیز توضیح داد: به روال هر سال، برای بخش اصلی جشنواره ۲۰ فیلم در نظر گرفته شده است؛ اما براساس آیین‌نامه اگر تعداد فیلم‌های بخش اول به تعدادی برسد که لازم به جداسازی در بخشی مستقل باشد؛ بخش نگاه‌ نو راه‌اندازی می‌شود، این روند تصمیمی است باید از سوی هیئت انتخاب اتخاذ شود که تا پایان موعد مقرر یعنی نیمه دی‌ماه اعلام می‌شود.

مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر افزود: از آنجایی که امسال بخش ملی در کنار بخش بین‌الملل برگزار می‌شود طبیعتاً بازار فیلم را خواهیم داشت و برنامه‌هایی که مختص بخش بین‌الملل است همچون سال‌های گذشته در طول ایام جشنواره فیلم فجر برگزار می شود.

نجفی در برنامه «سینماچی» رادیو جوان، درباره نحوه و تعداد فیلم‌های ارسالی به این جشنواره گفت: مهلت ارسال آثار به جشنواره بین‌المللی فیلم فجر امسال، تا ۱۵ آذر بود و ۱۰۶ اثر به دبیرخانه واصل شد.

حضور فیلم اولی‌ها پررنگ‌تر از سال‌های گذشته بود

مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر همچنین متذکر شد که امسال نسبت به سال گذشته، حضور پرشورتر و گسترده‌تر بوده به طوری در سال گذشته ۷۵ فیلم متقاضی شرکت در جشنواره بودند در حالی که امسال ۱۰۶ فیلم ارسال شده است البته در ادوار گذشته تا ۱۲۰ اثر ارسالی را هم شاهد بوده‌ایم و امسال حضور فیلم اولی‌ها پررنگ‌تر از سال‌های گذشته بود.

نجفی ادامه داد: باید توجه داشته باشیم که شگفتی‌های بسیاری از ادوار جشنواره بین‌المللی فیلم فجر توسط فیلم اولی‌ها رقم خورده است و رونمایی از آثار این‌چنینی از جذابیت و شاخصه‌های ویژه‌ای برخوردار است؛ مانند فیلم ایستاده در غبار اثر محمدحسین مهدویان، ابد یک روز، اثر سعید روستایی، اتاقک گِلی به کارگردانی محمد عسگری و… که برای نخستین بار آثار خود را به جشنواره فیلم فجر ارسال می‌کردند.

وی با تأکید بر تلاش مستمر و تخصصی فیلمسازان کشور گفت: رونمایی از بسیاری از فیلمسازان شاخص، موفق و برجسته کشورمان در جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاده است و با معرفی آثاری شاخص مورد توجه ویژه قرار گرفتند مانند؛ ابراهیم حاتمی‌کیا، زنده یاد رسول ملاقلی پور و دیگر فیلمسازانی که با حضور در جشنواره درخشیدند و سپس جزو کارگردانان به نام سینمای کشور شدند.

پیش بینی ما برج میلاد است

مدیر روابط عمومی چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر توضیح داد: امسال هم همچون ادوار گذشته پیش بینی می‌کنیم که شاهد شگفتی‌هایی از فیلمسازان کشور باشیم و امیدواریم که در این بخش نیز شاهد معرفی و رونمایی از کارگردانان و فیلمسازان برجسته آتی کشور باشیم و باید این مهم را هم بگویم که در حال بررسی مقر جشنواره هستیم و البته پیش بینی ما برج میلاد است؛ اما هنوز به قطعیتی در این راستا نرسیده‌ایم و به محض تصمیم گیری نهایی، نتیجه را رسماً اعلام می‌کنیم تا تیم‌های رسانه‌ای در آنجا مستقر شوند.

نجفی در راستای برگزاری کارگاه‌های تخصصی جشنواره فیلم فجر بیان کرد: برای امسال هنوز تصمیم خاصی برای برگزاری کارگاه‌های تخصصی گرفته نشده است به‌خاطر اینکه بزرگ‌ترین عامل و جذابیتی که تماشاگران را به جشنواره می‌کشاند محتوای فیلم‌های شرکت کننده در جشنواره است و مسائل جانبی تا به حال با استقبال چشمگیر و حائز اهمتی مواجه نشده است؛ اما به هر حال اگر بنا به تصمیم مسئولین نتیجه‌ای حاصل شده، قطعاً اعلام می‌شود.

وی در خصوص نحوه تهیه بلیت به ویژه در شهرستان‌ها گفت: امسال تهیه بلیت همچون ادوار گذشته روال خاص خود را دارد و براساس برنامه‌ریزی اعلامی از سوی دبیرخانه انجام می شود.

برنامه «سینماچی» رادیو جوان به تهیه کنندگی مجتبی امیری با اجرای حسن خلقت دوست و با آیتم سازی زهره عبدالرحیم و اکرم اویسی پنجشنبه ها ساعت ۲۱:۰۰ روی موج fm ردیف ۸۸ مگاهرتز تقدیم شنوندگان رادیو جوان می شود.

رسانه سینمای خانگی- استقبال میلیاردی از چهار فیلم جدید

چهار فیلم جدید موفق شدند تا با جذب حدود ۱۱۰ هزار مخاطب، ۲۸درصد فروش‌کل سه روز پایانی هفته گذشته را به خود اختصاص دهند که این عملکرد باتوجه به عدم‌آغاز فرآیند تبلیغاتی این آثار، خوب ارزیابی می‌شود.

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، همان‌گونه که انتظار می‌رفت، چهار فیلم جدیدی که از چهارشنبه به روی پرده رفتند، توانستند معادلات گیشه را تغییر داده و درصد بیشتری از مخاطب را به‌نسبت زمان مشابه هفته‌های گذشته، به سینماها بکشانند.

طی این سه روز، ۴۲۲ هزار نفر در سراسر کشور به سینما رفتند و ۲۱ میلیارد تومان به گیشه سینماها واریز کردند. این آمار در مقایسه با مدت مشابه هفته گذشته، رشد پنج درصدی در تعداد مخاطب و رشد ۱۰ درصدی در میزان فروش را به خود می‌بیند.

چهار فیلم جدید توانستند ۱۰۹ هزار و ۸۰۰ نفر را به سینما بکشانند و پنج میلیارد و ۸۱۳ میلیون تومان به گیشه واریز کنند. به‌عبارتی، این چهار فیلم، ۲۸ درصد فروش‌کل سه روز پایانی هفته گذشته را رقم زدند

بر اساس این گزارش، چهار فیلم جدید توانستند ۱۰۹ هزار و ۸۰۰ نفر را به سینما بکشانند و پنج میلیارد و ۸۱۳ میلیون تومان به گیشه واریز کنند. به‌عبارتی، این چهار فیلم، ۲۸ درصد فروش‌کل سه روز پایانی هفته گذشته را رقم زدند. این عملکرد با توجه به عدم‌آغاز فرآیند تبلیغاتی این آثار، خوب ارزیابی می‌شود و این نوید را می‌دهد که شاخص‌های فعلی سینمایی طی روزهای آینده، با رشد خوبی همراه خواهند شد.

طبق انتظارها، ویلای ساحلی، توانست بسیارخوب ظاهر شود و به دومین فیلم پرفروش سه روز پایانی هفته گذشته تبدیل شود. جدیدترین ساخته کیانوش عیاری موفق شد تا با جذب ۸۴ هزار مخاطب، فروش چهار میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی را تجربه کند.

این میزان استقبال با توجه به شروع نشدن فرآیند تبلیغاتی فیلم و دیر ملحق شدن اثر به اکران چهارشنبه و البته عدم‌نمایش متمرکز روز چهارشنبه در مراکز استان‌ها، یک آمار بسیار خوب به شمار می‌رود که قطعا طی روزهای آینده با رشد قابل‌توجهی همراه خواهد شد.

ویلای ساحلی، نخستین همکاری رضا عطاران و پژمان جمشیدی به‌عنوان دو مهره پول‌ساز این‌سال‌های سینمای ایران است.

داستان این فیلم در مورد ویلایی است که مالک آن چند ماهی به خارج کشور می‌رود و در این میان، دو مرد گرفتار به دنبال آن هستند تا با اجاره ویلا به مسافران مختلف، درآمدی به جیب بزنند؛ ورود هر مسافر به ویلا به اتفاقی تازه منجر می‌شود.

رضا عطاران، پژمان جمشیدی، ریما رامین‌فر، فرگل فربخش، یوسف خسروی، علی پناهی و شووار کریم‌زاده، بازیگران این فیلم هستند.

 فیلم سینمایی ویلای ساحلی

کمدی ورود و خروج ممنوع نیز دومین فیلم پرفروش اکران جدید است که موفق شد تا با ۱۶ هزار مخاطب، گیشه ۸۶۰ میلیون تومانی داشته باشد. ساخته امید آقایی نیز به‌واسطه سوژه خود و البته بازیگران پرتعدادش، قطعا طی روزهای آینده با رشد چشمگیری به لحاظ استقبال مردمی مواجه خواهد شد.

نیوشا ضیغمی، محمدرضا شریفی‌نیا، اکبر عبدی، هادی کاظمی، محمدرضا هدایتی، پوریا پورسرخ، علی صادقی،نعیمه نظام‌دوست، یاسر جعفری، سعید امیرسلیمانی و مرتضی علی‌آبادی بازیگران این فیلم هستند.

 فیلم سینمایی ورود و خروج ممنوع

انیمیشن مسافری از گانورا نیز علیرغم عدم‌تبلیغات، نسبتا خوب ظاهر شد و توانست با ۶۱۰۰ مخاطب، فروش ۲۷۱ میلیون تومانی را تجربه کند. با توجه به استقبال خوبی که از انیمیشن‌های سینمایی به عمل می‌آید، باید منتظر استقبال بیشتری از این فیلم بود.

مسافری از گانورا نخستین‌بار در بخش مسابقه بلند داستانی سی‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان به نمایش درآمد و توانست با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و داوران مواجه شود.

داستان این انیمیشن درباره موجودی فضایی است که به زمین می‌آید و با کمک پسری معلول، به جستجوی فرمانروای سیاره خود که در زمین گم شده می‌رود تا صلح را به سرزمینش بازگرداند.

این انیمیشن که محصول مرکز انیمیشن سوره است، به کارگردانی سیداحمد علمدار و تهیه‌کنندگی سیدمحمدحسین علمدار تولید شده است.

 انیمیشن فیلم سینمایی مسافری از گانورا

درام سیاسی ضد، برخلاف تمام پیش‌بینی‌ها، بسیار کم‌فروغ ظاهر شد و افتتاحیه جمع‌وجوری را با سه هزار و ۷۰۰ مخاطب و ۱۸۲ میلیون تومان فروش از سر گذراند. فیلم امیرعباس ربیعی پس از استقبال باشکوهی که در جشنواره چهلم به خود دید و البته سطح کیفی بالای اثر، میزان انتظارات را زیاد کرد که امیدواریم این فیلم خوب برای روزهای آتی خود بتواند در شان و لیاقت ذاتی‌اش ظاهر شده و به یک استقبال قابل‌قبول برسد.

ضد، یک درام سیاسی است که در بستر التهابات کشور در تابستان سال ۱۳۶۰ می‌گذرد. قصه این فیلم درباره سعید، جوانی سی ساله از نیروهای حراست حزب جمهوری اسلامی است. پس از زخمی شدن، در ماجرای ۱۴ اسفند ۵۹ در دانشگاه تهران، راهی بیمارستان شده و در آنجا با بیتا مواجه می‌شود.

در این فیلم، نادر سلیمانی، مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، مجید پتکی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی به ایفای نقش پرداخته‌اند.

خروج از نسخه موبایل