رسانه سینمای خانگی- این فلیم یک رنج‌‎نامه مادری است

رسول ملاقلی پور می گفت: فیلم سینمایی “میم مثل مادر” رنج نامه یک مادر است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، همزمان با روز مادر و روز زن مروری دارد بر یکی از مهم ترین فیلم های که درباره مادر در سینمای ایران ساخته شده است،

فیلم سینمایی “میم مثل مادر” به تهیه کنندگی منوچهر محمدی در سال ۸۵ درست ۱۷ سال قبل به نمایش در آمد و این هنرمند فقید همان سال در نشست خبری ایسنا حاضر شد و حالا ما مروری داریم بر بخشی از این نشست.

“میم مثل مادر” براساس فیلم نامه‌ای از ملاقلی پور جلوی دوربین رفت و در خلاصه داستان آن امده است: «پزشکان دلیل وضعیت سعید ( علی شادمان) فرزند سپیده (که نقش آن را گلشیفته فراهانی ایفا می‌کند،) را ناشی از استشمام گازهای شیمیایی در زمان جنگ توسط سپیده می‌دانند. سهیل پدر سعید که نقش آن را حسین یاری ایفا می‌کند اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت می‌کند.» 

رسول ملاقلی‌پور درباره‌ی شخصیت زن و مادر در فیلمش گفته بود: قبل از “میم ‌مثل مادر” نیز برخی شخصیتها و داستانهای فیلم‌هایم‌ درباره‌ی زنان بوده همچون “نجات یافتگان” و “هیوا” که هر دو این فیلمها نیز با موضوع جنگ ساخته شده‌ بودند، اما اینکه به شدت درگیر موضوع بشوم و شخصیت اصلی فیلم یک زن باشد، در مجموعه کارهایم نبوده است.

وی درباره‌ی این دیدگاه که مطرح می‌شود، “میم مثل مادر” قسمت دوم “نجات یافتگان” است، یادآور شده بود: می‌توانیم به آن دید نگاه بکنیم که زن “نجات یافتگان” که در جنگ بود، حال پس از گذشت سالها تشکیل زندگی داده و می‌تواند دچار چنین مشکلات و عوارضی که سپیده به آنها دچار شده باشد.

ملاقلی‌پور درباره‌ی تاثیری احساسی که فیلم برمخاطب می‌گذارد، تاکید کرده بود: قصد نداشته‌ام با احساس مخاطب بازی کنم. ولی به هرجهت موضوعی که در “میم مثل مادر” مطرح شد، قطعا مشخص بود بر مخاطب از لحاظ احساسی تاثیر می‌گذارد درعین حال فکر نمی‌کردم چنین تأثیری هم روی تماشاگر بگذارد. اواسط فیلمبرداری بود که بخشی از مونتاژ فیلم هم همزمان انجام شده بود وآقای‌ منوچهرمحمدی – تهیه کننده فیلم- صحنه‌های را دیدند و به من گفتند فیتله را بده پایین، ممکن است اگر این‌طوری بروی جلو، نتوانیم تماشاچی را کنترل کنیم. طبیعتا از نیمه فیلم به بعد، فیتله بیش از حد احساسی فیلم را دادم پایین، بنابراین اگر دست خودم بود، قطعا به مراتب فیلم احساسی‌تر از این در می‌آمد، چون رابطه‌ی یک مادر و فرزند بود.

این کارگردان سینمای ایران معتقد بود: من احتیاج دارم به این که اگر ادعا دارم فیلم تاثیرگذاری ساختم، ابتدا عکس العمل مخاطبان را در سالن سینما ببینیم و اینکه مخاطب خوشش می‌آید یا نه؟ بعد نقاط ضعف و قوت کار را بررسی بکنم. نمی‌توانم بررسی نقاط قوت و ضعف فیلم خودم را واگذار کنم به افرادی که خود ورشکسته سینما هستند و بی آن که چراغی برای دیدن ضعف های فیلم بیفروزند صرفا به نقد توهین آمیز بسنده می کنند.

در شرایطی می‌توانم نقاط ضعف و قدرت فیلم را دریابم که در کنار نظر تماشاگر، نقدهای علمی آدمهای باسواد و با دانش را هم بخوانم. طبیعتا در آن شرایط به یک جمع بندی خواهم رسید. زمانیکه “مزرعه پدری” اکران شد چون صاحب نداشت طبیعتا خوب اکران نشد و هرگز نتوانستم به یک جمع بندی برسیم که فیلم “مزرعه پدری” اشکالات‌اش چند درصد از من و چند درصد از بازی ها یا موارد دیگر بود. به طوری کلی می‌توانم بگویم مشکل آن فیلم از اکران بود البته نمی‌توانم مدعی شوم فیلم بی‌نقصی بود؛ چنان که معتقدم “میم مثل مادر” هم قطعا خالی از نقص نخواهد بود.

او همچنین معتقد بود: فیلم “میم مثل مادر” یک فیلم تلخ و سیاه نیست، بلکه رنج‌نامه یک مادر است و تصورم این است که نمی‌تواند تاثیر منفی بر روی مخاطب داشته باشد.

همچنین ملاقلی‌پور درباره‌ی صحنه بیرون کشیدن صدام از گودال که در فیلم میم‌مثل مادر به آن اشاره شده است گفته بود:فرض کنید ۲۰ سال دیگر این فیلم برای نسلی دیگر می‌خواهد به نمایش درآید، باید بگویم در چه تاریخی این فیلم ساخته شده است و در عین حال برای من خیلی اهمیت داشت که در این فیلم عامل اصلی این جنایت را نشان بدهم گرچه کشورها و قدرتهای دیگر هم بودند ولی عامل اصلی‌اش صدام بوده است.

من طبیعتا از دستگیری صدام به این شکل فضاحت‌بار خیلی خوشحال بودم و لازم دیدم در این فیلم هم به یک شکلی آن را نشان بدهم.

او با اشاره به موضوع فیلم میم مثل مادر گفته بود: اگر دقت کنید در فیلم یک جایی سپیده می‌گوید، از جمعیت ۱۲ هزار نفری سردشت هشت هزار نفر آن روز شیمیایی شدند و از آن هشت هزار نفر طبیعتا نصف آنها خانمها بودند آیا می‌دانید آن ها بعد از شیمیایی شدن چه مشکلات اساسی دارند؟ آنها دچار مشکلات عجیب و غریب هستند. در حالیکه من معتقدم سپیده فیلم “میم‌مثل مادر” آنچنان فقر ندارد و در تهران است حداقل یک دوستی دارد. حال اگر می‌خواستیم زندگی یکی از زنانی را که در سردشت قربانی این اتفاق شده است، تصویر کنیم مطمئنا غیرقابل تحمل‌تر بود.

زنان شیمیایی شهر سردشت چنان شرایط حادی دارند که زندگی سپیده برایشان هرگز دردناک تر از زندگی خودشان نخواهد بود. سپیده در تهران زندگی می‌کند وضعیت بدی ندارد اما آنها این شرایط را ندارند. آنجا طبیعتا احساسی نخواهند بود. این فیلم تلنگری است برای اینکه بدانیم زنهایی که آنجا هستند چه می‌کنند! بچه‌هایی که در آنجا به دنیا می‌آیند هنوز شیمیایی می‌شوند در حالیکه در زمان جنگ اصلا نبوده اند؛ اما آلوده به گاز خردل به دنیا می‌آیند.

رسانه سینمای خانگی- اقلیم ایران در قاب سینما

استفاده از تنوع اقلیمی درگذشته بیشتر در سینمای ایران تجربه می‌شد اما در سال‌های اخیر هم فیلمسازان جوانی هستند که ترجیح می‌دهند با خارج شدن از فضای شهری، زیبایی‌های بکر کشور را تصویر کنند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، تاریخ سینمای ایران، مملو از آثاری است که جدا از هر اتفاق سینمایی، تنوع اقلیمی و فرهنگی کشور ما را نیز ثبت کرده است. هرچه بیشتر به گذشته می‌رویم، به تعداد فیلمسازهایی که به ثبت تصاویر تازه در سینما علاقه‌مند بودند، افزوده می‌شود. ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، کیانوش عیاری از جمله فیلمسازهای نه چندان دور ما هستند که در اغلب آثارشان با ثبت تصاویری بکر در جغرافیایی تازه، علاوه بر روایتی تاثیرگذار، اتفاق ویژه‌ای را در معرفی فرهنگ منطقه دیگری از کشورمان رقم زده‌اند.

اما افسوس که امروز، کمتر کارگردانی را می‌توان یافت که برای ساخت فیلم به خارج از آپارتمان و یا شهر خود برود. اکثر آثار معطوف به فضای شهری و آدم‌هایی است که بیش از هرچیز گرفتار تاثیر مدرنیته در زندگی خود شده‌اند و در عین حال نمی‌توانند خود را از قید و بندهای سنت رها کنند.

البته نباید فراموش کرد که در چنین شرایطی باز هم می‌توان آثاری را یافت که برای سینمای ایران، همچون لِنگه کفشی در بیابان، غنیمت به شمار می‌آیند. فیلمسازهایی که با وجود تمام مشکلات و موانعی که بر سر راهشان قرار دارد، به شهرهای دیگر رفته و با جسارتی مثال زدنی نه تنها داستانی تازه را برایمان روایت می‌کنند، بلکه سعی در ثبت تصاویری تازه در جغرافیایی بکر دارند.

رضا میرکریمی، خسرو معصومی، حمید نعمت‌الله، مانی حقیقی از جمله کارگردان‌های مطرحی هستند که در آثار خود به ثبت تصاویر تازه از شهرهای دیگر و فرهنگ اقوام مختلف علاقه نشان داده‌اند. اتفاقی که البته هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد، بازهم کم است. اما باتوجه به اهمیتِ پرداختن به اقوام مختلف و تنوع اقلیمی در سینمای ایران، تلاش کردیم در این گزارش به معرفی فیلم‌ها و فیلمسازهای تقریبا جوانی بپردازیم که در یکی دو دهه اخیر به ساخت آثاری از این جنس پرداخته‌اند. زیرا آینده هر سینمایی وابسته به نگاه کارگردان‌های جوان آن است.

احسان عبدی‌پور؛ ثبت تصویری رویاگونه از بوشهر …

اگرچه عبدی‌پور فعالیت سینمایی خود را از اواخر دهه ۸۰ آغاز کرده است اما مخاطبان سینما او را با فیلمی شناختند که سال ۹۱ ساخت. «تنهای تنهای تنها» با روایتِ داستانی تازه در بوشهر توجه بسیاری از سینمادوستان را جلب کرد و توانست پس از مدت‌ها، نگاه مخاطبان را به داستانی متفاوت در فضای خارج از شهر تهران معطوف کند.

این فیلم داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کرد که قصد رفتن به سازمان ملل را دارد. پسر می‌خواهد نسبت به قانونی که او را از دوست خود دور می‌کند، اعتراض کند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که «تنهای تنهای تنها» بیش از هر موضوع دیگری، ما را با رویای تازه‌ای آشنا کرد که امکان دیدنش روی پرده نقره‌ای پدید آمده بود؛ جذابیتی بصری از رویای کودکانه در شهری چون بوشهر.

فیلم‌های «پاپ» و «میجر» را می‌توان ادامه مسیرِ فیلمسازی معرفی کرد که حال همچون سفیر فرهنگی شهر بوشهر هم شناخته می‌شود. زیرا گرچه تا پیش از این، شناختی نسبی نسبت به مردم بوشهر و فرهنگ آنها وجود داشت اما بسیاری از مردم با آثار او، علایق مردم جنوب به موضوعاتی چون فوتبال، سینما و موسیقی را درک کرده‌اند.

امیرحسین عسگری؛ تصویر مردمانی متفاوت در دل جغرافیایی تازه

در روزگاری که فیلمسازی تبدیل به حرفه‌ای برای کسب درآمد بیشتر شده است، او چند سال یک بار به تولید اثری می‌پردازد که هرکدام با دیگری تفاوت‌هایی دارد. عسگری فیلمسازی را از نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز کرد اما مخاطبان سینما او را با فیلم‌های «بدون مرز» و «برف آخر» به خاطر می‌آورند. در سال ۹۳ با فیلم «بدون مرز» تندیس بلورین جایزه ویژه هیات داوران بخش نگاه نو سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و بعد از آن شش سال طول کشید تا فیلم بعدی‌اش؛ «برف آخر» را به انتها برساند.

فیلم «بدون مرز» او، جدا از داستانی که برای مخاطب روایت می‌کند، تصویر تازه‌ای از نقطه صفر مرزی را ثبت کرده است. این فیلم داستان پسری را روایت می‌کند که هر روز برای ماهی‌گیری به کشتی به گل نشسته‌ای در نقطه صفر مرزی پا می‌گذارد. پسر آنجا را به محلی برای آرامش خود تبدیل کرده است، اما حضور غریبه‌ای این آرامش برهم می‌زند … .

فیلم «برف آخر» او نیز با روایت داستانی متفاوت در دل برف، تصویر تازه‌ای از فرهنگ مردم در شهرهای کوچک‌تر را به نمایش می‌گذارد. او با انتخاب شهرستانی در منطقه سردسیر کیاسر ساری، فضای سردی را تصویر می‌کند که مردمانش فرسنگ‌ها با آدم‌هایی که در پایتخت کشورمان می‌شناسیم، متفاوت هستند. عسگری در این فیلم با استفاده از نماد و نشانه‌های حیوانی، خوی افراد را توصیف کرده و اتفاقی تازه را در سینما رقم زده است.

گرچه فیلم «برف آخر» برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران چهلمین جشنواره فیلم فجر شده است اما هنوز فرصت اکران عمومی در سینماهای کشور نصیبش نشده است.

صفی یزدانیان؛ رشتی که با او بیشتر شناختیم …

او را بیشتر به عنوان منتقد مجله فیلم می‌شناختیم تا سال ۹۳ که فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» روی پرده نقره‌ای رفت و بسیاری از سینمادوستان را جذب خود کرد. صفی یزدانیان با روایتِ داستانی عاشقانه که سال‌ها در سینمای ایران سابقه نداشت، اتفاقی را رقم زد که هنوز در یادها باقی مانده است. تصاویری بکر از شهر رشت در کنار روایت داستانی عاشقانه که از سال‌ها قبل باقی مانده و به امروز رسیده، در کنار موسیقی متفاوت کریستف رضایی فیلمی را شکل داده که هرچه از آن می‌گذرد، مخاطبان بیشتری را با خود همراه می‌کند.

«در دنیای تو ساعت چند است؟» از جمله آثاری است که تصور ساختن آن در شهری به جز رشت هم امکان‌پذیر نیست. در واقع شهر رشت با داستان عاشقانه این اثر پیوند عجیبی دارد و از همین رو آن را به مخاطبان خود نیز منتقل می‌کند.

«ناگهان درخت» دومین فیلم صفی یزدانیان است که با فاصله ۴ سال از اولین فیلم او ساخته شد. این فیلم نیز با تصاویری از شهر رشت پیوند دارد و روایتی عاشقانه اما غمگین را به مخاطب خود منتقل می‌کند. اگرچه داستان «ناگهان درخت» به قدرت «در دنیای تو ساعت چند است؟» نیست اما کارگردانی صفی یزدانیان و ثبت تصاویری به غایت زیبا در این فیلم از نقاط قوت آن به شمار می‌آید.

نیکی کریمی؛ روایتی عاشقانه با «آتابای»

بازیگر شناخته شده سینمای ایران از مدت‌ها قبل، به فیلمسازی روی آورده بود اما پنجمین اثر او که روایتی عاشقانه در بستر شهرستان خوی بود، مورد توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت. «آتابای» درباره مردی میان‌سال به نام کاظم است که در روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی می‌کند. درگیری‌های گذشته و حال کاظم، مخاطبان را با داستانی جذاب مواجه کرده است که با تصاویری تازه روایت می‌شود.

نیکی کریمی بعد از این اثر هنوز خبر از تولید فیلمِ تازه‌ای نداده است اما احتمال دارد که باتوجه به موفقیت این فیلم، مجددا به روایت داستانی در جغرافیای تازه بپردازد.

ستاره اسکندری؛ روایت داستانی در سیستان و بلوچستان

یکی از بازیگران پرکار سینما و تئاتر ایران که با فعالیت در حرفه‌های دیگر، همیشه قدرت اجرایی خود را نیز به رخ کشیده است.

ستاره اسکندری در اولین فیلم بلند خود «خورشید آن ماه» به سراغ ساخت داستانی در سیستان و بلوچستان رفته است. این فیلم در حال حاضر اکران عمومی خود را آغاز کرده و هنوز نمی‌توان درباره مواجهه مخاطبان با آن سخن گفت اما باتوجه به عکس‌های منتشر شده از این اثر، می‌توان از خلق تصاویر بکر و تازه مطمئن بود.

همچنین پرداختن به فرهنگ سیستان و بلوچستان که در توضیحات این اثر روی آن تاکید شده، مسئله مهمی است که اگر در سینمای ایران مورد توجه بیشتری قرار گیرد، به رنگارنگی آثار کمک کرده و قطعا در جذب مخاطبان نیز اثر گذار خواهد بود.

رسانه سینمای خانگی- شهاب حسینی از ساعدی اقتباس می‌‎کند

شهاب حسینی با بیان اینکه قصد دارد یک فیلم اقتباسی از غلامحسین ساعدی بسازد، گفت:‌ سینما رسالتی دارد و این هنرمند است که باید سلیقه بسازد و برای جامعه پیشنهاد دهنده باشد.پ

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، عصر روز یکشنبه، ۱۰ دی‌ماه فیلم «مقیمان ناکجا» در سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمد و پس از آن شهاب حسینی – کارگردان و بازیگر این فیلم – در جمعی صمیمانه‌ با حضور هواداران خودش و نیز علاقه‌مندان به سینما پاسخگوی سوال‌ آن‌ها شد و توضیحاتی را هم درباره حرفه‌اش و نگاهش به وضعیت امروز سینما بیان کرد.

فیلم «مقیمان ناکجا» که چند ماه قبل در سینماهای هنر و تجربه اکران شد، جدیدترین تجربه شهاب حسینی در کارگردانی است که براساس نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» از اریک امانوئل اشمیت ساخته شده است.

پیش از نمایش فیلم ویدیویی از صحبت‌های این نمایشنامه‌نویس درباره فیلم حسینی پخش شد و پس از پایان نمایش آن هم که مدت زمانی بیش از ۱۲۰ دقیقه دارد، شهاب حسینی درباره ورود خود به عرصه کارگردانی با نام بردن از چند بازیگر مطرح هالیوود که کارگردانی و تهیه‌کنندگی را تجربه کردند، اظهار کرد: کمال در حرفه ما باید در روال نرمال خودش پیش رود و پس از عبور از مراحلی همچون بازیگری و کارگردانی می‌تواند به نویسندگی برسد که به نظرم در بالاترین درجه است. روال اصلی این است که باید در این کار پوست انداخت. ابتدای این حرفه بخاطر زرق و برق و شهرتش جذاب است و اتفاقا رسیدن به این لحظه، اصلا سخت نیست چون با یک اتفاق یا حتی پیشنهاد یک کارگردان در خیابان هم ممکن است یک نفر به این نقطه برسد ولی بعد که جلو می‌روی، می‌بینی اینجا جهان اندیشه است و اگرچه ظاهر و زیبایی می‌تواند موثر باشد، اما بدون اندیشه ماندگار نیست.

او برای رسیدن به اینکه فعالان جوان این حوزه در مسیر درستی پیش بروند، از آرزویی گفت که برای تأسیس یک مدرسه یا دانشگاهی تخصصی دارد تا در کنار تدریس واحدهای تخصصی سینمایی و هنری، شرایطی را در آنجا فراهم کند تا هر محصل یا دانشجو در چند ترم ابتدایی، فقط علوم انسانی را یاد بگیرد.

حسینی در توضیح این هدف خود با اشاره به دوران تحصیلش در مدرسه گفت:‌ اگر درس نخوان بودنِ من فقط در یک جا کمکم کرده باشد، همان دوران دبیرستان بود که بخاطر تنبل بودن مجبور شدم در رشته علوم انسانی درس بخوانم. این علوم انسانی پایه علوم نمایشی و سینماست و در زندگی و جامعه هم کمک می‌کند.  

این بازیگر در ادامه به شروع کارش اشاره کرد و افزود: من به بازیگری علاقه داشتم اما بدون کمک کسی و فقط با قیمومیت خدا در این حرفه کار کردم. در ابتدا کارم را با استاد فقید حمید سمندریان آغاز کردم و از او درس‌های زیادی گرفتم.  نسل من یک خوش شانسی بزرگ داشت که در عرصه هنر از سینما و تئاتر تا موسیقی شاهد حضور افراد یا بندهایی بودیم که دیگر تکرار نمی‌شوند. حتی در زمینه تولید سریال و برنامه هم همینطور بود و در دورانی که تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت ما آثار خیلی خوبی را می‌دیدیم.

حسینی در بخشی دیگر از این نشست به فیلم «مقیمان ناکجا» اشاره کرد و گفت:‌ این سیاه مشقی که از من دیدید، برحسب یک نیاز از درون اتفاق افتاد. اولین تجربه من در این حوزه (کارگردانی) به این شکل بود که دوستی یک نمایشنامه به من داد و چنان تأثیری در من گذاشت که فیلم کوتاه «قرار ملاقات» را ساختم. ‌ بعد هم دکتر محمدهادی کریمی متنی (ساکن طبقه وسط) را به من دادند که دغدغه خیلی از آدم‌های هم‌نسل من در آن زمان بود. این فیلمنامه با آن اسم تعلیقی داشت که مثل یک بغض مانده بود و ۱۰ سال تلاش کردم تا تهیه‌کننده‌ای را راضی به همراهی کنم ولی کسی قبول نمی‌کرد.  

وی‌در این زمینه به دیدگاه‌های حاکم بر سینما اشاره کرد و گفت: تفکر در سینما صنعتی و بیزینسی است و اگرچه می‌تواند افراد را روی مدار نگه دارد ولی اقناع کننده نیست. حتی برای بازیگر هم اینطور نیست چون دوربین سینما خیلی بی حیا آدم را لو می‌دهد و اگر حرفی حتی خوب ادا شود ولی از ته قلب نباشد باز هم لو می‌روی.

شهاب حسینی در بخشی دیگر درباره اقتباسی بودن فیلمش بیان کرد: جای اقتباس را در سینما خالی می‌بینم در صورتی که آقای تقوایی و زنده یاد داریوش مهرجویی با فیلم‌هایی همچون «دایی جان ناپلئون» و «گاو» اقتباس‌های ماندگاری را خلق کردند.

او با تاکید بر ادبیات غنی ایران و نیز با اشاره به اینکه در سفرهایش به امریکا به مخاطبانش می‌گوید که «شما از کشور من فقط همین را میدانید که در خاورمیانه است و نفت دارد ولی از ادبیاتش چیزی نمی‌دانید» افزود: من بر سر اینکه بعضی‌ها خود را نویسنده و کارگردان می‌دانند بحث دارم چون نویسندگی حرفه‌ای جداست. اغلب مشکل ما در سینمای امروز ما هم به فیلمنامه مربوط می‌شود. البته حتما خیلی از فیلمنامه‌های خوب هستند که مجوز نمی‌گیرند و من هم امیدوارم روزی بتوانم دو اثری را که از غلامحسین ساعدی مدنظر دارم، بسازم.

وی در این خصوص اشاره کرد که وقتی شبکه نمایش خانگی تشکیل شد این تصور را داشت که شاید آثاری در حد میانه‌ی سینما و تلویزیون با تمرکز بر آثار ادبی در این شبکه ساخته شوند.

«مقیمان ناکجا» در سالن بیلیارد «شهرزاد» ساخته شد

حسینی درباره تولیدات خود نیز گفت: اقدام به فیلمسازی من شخصی و با قلک‌هایی است که می‌شکنم به همین دلیل مجبورم سراغ فیلم‌های با هزینه‌های تولید کم بروم. مثل همین اقتباس از آثار نمایشی که در یک صحنه تمام می‌شوند. من در مقطعی که «مقیمان ناکجا» را ساختم (همزمان با تولید سریال شهرزاد)، بودجه ساخت فیلم حدود دو تا سه میلیارد تومان بود ولی ما این فیلم را با ۶۰۰ میلیون تومان ساختیم و لوکیشن آن هم سالن بیلیارد سریال «شهرزاد» بود که البته دیگر تخریب شده است. من سر سریال هر وقت می‌رفتم سیگار بکشم، این سالن را از بالا می‌دیدم و به نظرم آشنا می‌آمد. حتی فکر می‌کردم شاید آن را خواب دیده‌ام. بعد حس کردم شبیه نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» است که بعد تصمیم به ساخت فیلم گرفتم.

او اضافه کرد: معتقدم در حرفه‌ام باید اینطور تربیت شوم که خودم را در جایگاه مخاطب ببینم. ‌ باید ببینم چه چیزی به خورد روح و روانم می‌دهم و اگر تشت طلا هم دادند نباید در کاری بازی کرد که حاضر نباشم به عنوان تماشاگر از قسمت اول آن به قسمت دوم بروم. در این جایگاه تاکید دارم که از هر فیلمی به عنوان یک فیلم سینمایی نباید استقبال کرد. من زمانی قصد داشتم در دفتر خود اینکار را انجام دهم و شاید هم سراغش بروم تا با یک دوربین از تماشاگرانی که از یک سالن سینما بیرون می‌آیند نظرشان درباره فیلمی که دیده‌اند بپرسم تا مشخص شود یک درصد نسبی از میزان تماشاگران راضی در مقایسه با آمار کلی تماشاگران به دست آید چون وقتی می‌گوییم یک فیلم ۴۰ میلیارد تومان فروخته باید دید چند نفر از آن راضی بودند و برمبنای آن تعدادی که راضی نیستند، از (اعلام) رقم فروش فیلم کم شود.

این بازیگر و کارگردان ادامه داد: الان سینما دنبال سلیقه عموم مخاطب رفته و استقبال از یک فیلم می‌تواند، روش تعیین کند که بعد همه از آن کپی کنند. می‌گویند جامعه دنبال سرگرمی است ولی نمی‌شود برای ساخت فیلم و سریال سراغ سلیقه کلی مردم رفت. ما باید پیشنهاد دهنده باشیم چون این هنرمند است که سلیقه را می‌سازد.  سینما رسالتی دارد و اگر فقط برای تفریح باشد، شهربازی بهتر است. البته با وجود چنین روندی، موج جوان‌هایی که به سینما می‌آیند مرا به آینده امیدوار می‌کند.

وی درباره مدت زمان طولانی فیلمش و اینکه قصد داشته به متن نمایشنامه بدون هیچ دخل و تصرفی وفادار باشد، گفت: بحث اکران فیلم‌های این چنینی که می‌شود انگار همه کهیر می‌زنند که بخواهند آن را اکران کنند. مدام می‌گویند فیلم باید ۹۰ دقیقه باشد و فیلم ۱۲۰ دقیقه ای را قبول نمی‌کنند چون سانس‌ها به هم می‌ریزد. در آمریکا دو فیلم دیگر با همین شیوه ساخته‌ام و احتمالا یکی از آن‌ها را با همت آقای طیب (مدیر گروه سینمای هنر و تجربه) و دوستان روشن اندیشی چون ایشان که شرایطی را برای دیدن این فیلم‌ها فراهم می‌کنند، در اسفندماه روی پرده سینما می‌بینیم.

به گزارش ایسنا، از نکات قابل توجه این جلسه حضور دختران و پسران نوجوان و جوانی بود که با هدیه و تابلوی نقاشی به تماشای فیلم شهاب حسینی و دیدن خود او به سینماتک موزه هنرهای معاصر آمده بودند که برخی از آن‌ها از شهرهای دیگر خود را به موزه رسانده بودند. همچنین یک مخاطب اهل سوریه هم در برنامه حاضر بود که شهاب حسینی آرزو کرد کشورش روزهای خوش را هم ببیند.

رسانه سینمای خانگی- آیا سینما متولد شده است؟

سیف‌الله صمدیان گفت: برخی می‌گویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، چهل و سومین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذِیل سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲، به اولین نمایش عمومی فیلم مستند «چهره هنرمندان معاصر ایران» به کارگردانی مهرداد متین‌دفتری اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سیف‌الله صمدیان (فیلمساز و عکاس) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.

سیف‌الله صمدیان در ابتدای این برنامه گفت: مهرداد ادعا می‌کند که سال ۶۷ در کلاس من بوده است ولی من باورم نمی‌شود. با این همه او همیشه در ذهنم به دو ویژگی خاص باقی مانده است. اول نجابت در حضور و دوم همت و پیگیری است. این دو موضوع کمک‌کننده همین پروژه بوده است؛ زیرا امکان نداشت بدون پیگیری و احترام و به قول کیارستمی حضور اندازه، این فیلم به نتیجه برسد. البته اندازه کار در تدوین کمی نیاز به بهبود دارد.

او افزود: این فیلم با این میزان اطلاعات درست در مورد عکاسی و به ویژه پرتره قطعا می‌تواند از فیلم‌های بسیار دیدنی حتی برای بسیاری از شبکه‌های حرفه‌ای عکاسی هم باشد. عکس‌های فیلم من را شوکه کرد. این همان شوک قدیمی است که عکاسی به من می‌داد. در واقع با دیدن این عکس‌ها دوباره به آن جمله تاریخی، مذهبی و باستانی رفتم و آن را تکرار کردم که «در آغاز عکس بود». البته اصل این جمله «در آغاز کلمه بود» است ولی من آن را تغییر دادم و همیشه مجبورم که این موضوع را توضیح بدهم.

این فیلمساز ادامه داد: ما به هر قیمتی که لازم بود و لازم هست، اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اولین هنر بیرون زده انسان اولیه، عکاسی بوده است. پیش از اینکه کلمه یا هر اتفاق ارتباطی دیگری شکل گیرد، انسان اولیه از هرچیزی که می‌دید، عکس می‌گرفت. بدون دوربین و با چشم‌های خودش آن را در تاریکخانه کاسه مغز خود ثبت می‌کرد اما نمی‌توانست آن را بیرون دهد. برای اینکه این عکس‌ها که حاصل ترس‌ها، ذوق‌زده‌گی‌ها و… بود را با دیگران به اشتراک بگذارد، به غارها آمد و با یک زغال دم دستی، اشکالی کشید که من در سرمقاله‌ای که ۲۰ سال پیش در مجله تصویر درباره عکاسی نوشتم، در این باره نوشتم. تیتر آن مطلب همین جمله «در آغاز عکس بود»، است.

صمدیان در ادامه صحبت‌هایش گفت: در آنجا نوشتم از دور که نگاهش می‌کنم، به شیر گرسنه‌ای است که به مورچه‌ای قناعت کرده است. چیزی که انسان می‌بینید، نسبت با آن چیزی که بیرون می‌دهد، همین حالت را دارد. بعد به بخش‌های مختلف تاریخ از آتلیه داووینچی تا عکاس‌های معروف زمانه رفته بودم و در این باره توضیح داده بودم. آن سال به دفتر مجله دنیای تصویر رفتم؛ روی میزم پر از عکس‌های عکاسان مطرح دنیا بود. اما به خود گفتم، ما تا رسیدن به آن حس ازلی اولیه که از دیدن یک چیز داریم، قرن‌ها فاصله داریم. یعنی بسیار مانده تا به قدرتی برسیم که خود عکاسی باید دارا باشد تا در انتقال یک تصویر، بتواند تمام آن را به ما نشان دهد. آن

او افزود: حال برخی می‌گویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است. زیرا هر که ادعا کند استاد سینماست، از هیچکاک تا کیارستمی و… همگی بازارگرمی است، سینما هنوز متولد نشده، چون ما همگی با هر هنری که داریم، هنوز در حال نشان دادن رویکردهای شخصی نسبت به مدیومی چون سینما هستیم.

این عکاس در ادامه بیان کرد: این‌ها را گفتم تا برسم به جمله‌ای که برادرم در آخرین روزهای زندگی‌اش به من گفت. هفته پیش هم در سوگ برادر اینجا بودم، آخرین جمله‌ای که در بیمارستان از عبدالله صمدیان که ۶۰ سال پیش عکاسی را به خانه ما آورد و آن را با موبایل ثبت کردم این بود که عکاسان ترمز زمانه هستند. این جمله یک هفته قبل از درگذشت او به من زده شد و وقتی این عکس‌ها را می‌دیدم، اتصال این یک هفته من به هم جور شد.

صمدیان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: کاری به عکس‌های آبرومند و شگفت‌انگیزی که مهرداد گرفته و در این فیلم به ما نشان داد ندارم، اما شگفت‌انگیز بودن کار او در این مجموعه در ارتباط با موضوعاتش است. حتما می‌دانید که از عجیب‌ترین و پیچیده‌ترین موجودات جهان، انگار هنرمندی است که در ایران ساخته‌اند. اصلا ورود به دنیای آنها کار هرکسی و حتی خودشان هم نیست؛ چه رسد به اینکه آدمی با فرهنگ دیگری بخواهد به دنیای آنها نزدیک شود. نه تنها عکاس را در خلوتشان که در هیچ جای دیگر راه نمی‌دهند. به ویژه عکاسی که بدانند قرار است از آدم‌های زیادی هم عکس بگیرد. یعنی بدانند که قرار است رقبای تصویری دیگری هم در کتابی یا نمایشگاهی داشته باشند.

او ادامه داد: از همین رو کار او، کارِ پیچیده و ارزنده‌ای بوده که ۳۰ سال به طول انجامیده است. در این ۳۰ سال عکاسی که در فیلم دیدیم، چه بسیار رفتگان و چه اندک ماندگانی حضور دارند. فکر کنید زبانم لال مهرداد نبود، خب این مجموعه به وجود نمی‌آمد. در پایان امیدوارم که مهرداد فیلم را کوتاه و به این صورت آن را قابل رویت برای مخاطبان بسیاری کند. حرف‌هایی که بزرگان در این فیلم مطرح کردند، می‌تواند برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد. برخی قسمت‌ها حضور مهرداد لازم است اما می‌توان بخشی از حضورش را به نفع فیلم حذف کرد.

مهرداد متین‌دفتری نیز در ادامه این برنامه گفت: از ریاست خانه هنرمندان و عوامل آن که امکان نمایش این فیلم را فراهم کرده‌اند، تشکر می‌کنم. آقای صمدیان می‌خواهد بگوید که زیاد پیر نیست ولی من ورودی سال ۶۷ دانشگاه هنرهای زیبا تهران هستم و تزم را با ایشان گرفتم. عکس‌های زیادی هم از ایشان دارم. (می‌خندد) در مورد فیلم باید بگویم که در ابتدا قرار نبود این فیلم به نمایش در بیاید. در واقع من یادگاری‌هایی از پشت‌صحنه‌های عکاسی خودم می‌گرفتم. اما از زمانی که توانستم دوربین دیجیتال تهیه کنم، نسبتا به سادگی می‌توانستم از (پشت صحنه کار) فیلم هم بگیرم.

او افزود: در ادامه که این فیلم‌ها زیاد شد، دیدم که صحبت‌هایی از سوی آقای شجریان و… در فیلم وجود دارد که اکثرا بداهه انجام شده است. در واقع حیف بود که این صحبت‌ها در کمد بماند و فراموش شود. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی چند دقیقه‌ای بسازم و آن را به همراه دی وی دی در کتاب بیرون بدهم البته هنوز کتاب بیرون نیامده است. در نهایت باید بگویم، این فیلم حرفه‌ای نیست بلکه بیشتر دلی انجام شده است.

این عکاس در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرد: متاسفم برای این جریان فرهنگی که در کشور ما وجود دارد. اینجا شخصیت‌هایی بودند که وقتی روز اول (برای عکاسی با آنها) تماس می‌گرفتم، فکر می‌کردند مهمانی است و از من می‌پرسیدند چه کسی هست و چه کسی نیست؟ در واقع اصلا کاری به عکاسی و حرفه من نداشتند. برخی هم فکر می‌کردند، عکاس خبری آمده که در ۵ دقیقه عکس می‌گیرد و می‌رود.

متین‌دفتری در پایان گفت: بعد که با آنها صحبت می‌کردم، اتفاقات دیگری رخ می‌داد. یکی از خوشایندترین اتفاقات برای زمانی است که از آقای داریوش شایگان عکاسی کردم و ایشان فهمید. هفته بعد با من تماس گرفت و گفت کتابی از من در پاریس چاپ می‌شود که برای آن، یک عکس می‌خواهم. این یک نمونه از شعور بالای ایشان بود. بعد پیش ایشان رفتم و باتوجه به موضوع کتاب از ایشان عکس گرفتم. ۱۶۰ سال است که عکاسی به ایران آمده ولی اکثریت مردم ما با عکس بیگانه هستند و آن را به مثابه عکس تولد نگاه می‌کنند. متاسفانه درگیر مسائلی هستیم که اصلا خوب نیست.

رسانه سینمای خانگی- شاید بهتر است یک خاکریز برگردیم

کارگردان فیلم «پالایشگاه» با بیان اینکه تمرکز ارگان‌های دولتی بر ساخت فیلم‌های دفاع مقدسی در حدی است که انگار در دهه ۶۰ هستیم اظهار کرد: دیگر وقت آن است که از یک خاکریز عقب‌تر برویم تا به شهرها و مردمانی بپردازیم که انگار فراموش شده‌اند و بی‌توجهی به آن‌ها هیچ توجیهی ندارد.

به گزارش سینمای خانگی، بهمن‌ماه سال قبل که جدیدترین فیلم مهرداد خوشبخت با نام «گل‌های باوارده» در جشنواره فجر نمایش داده شد، کارگردان فیلم نارضایتی خود را بابت نسخه‌ ناقص پخش شده با صراحت بیان و اعلام کرد که فیلمش به چند ماه زمان نیاز دارد تا تکمیل شود. حالا حدود یک سال گذشته و فیلم مهرداد خوشبخت با نام «پالایشگاه» در حالی به تازگی به سینماها آمده که او این نسخه را درخشان می‌داند و به مخاطبانش هم توصیه می‌کند آن را حتما روی پرده سینما تماشا کنند.
 
«پالایشگاه» با درونمایه‌ای از دو نوع نگاه و عملکرد روایت آنهایی است که معتقدند پالایشگاه نفت آبادان باید تخریب شود و دیگرانی که معتقدند باید نجاتش داد تا به دست دشمن نیفتد و این فیلم داستان تلاش چند نفر از کارکنان این مجموعه برای حفظ آن در روزهای اول جنگ است.  
 
خوشبخت در گفت‌وگویی با ایسنا، علاوه بر اشاره به سختی‌هایی که ساخت «پالایشگاه» داشته است _ از جمله همزمانی فیلمبرداری با التهاب‌های سال گذشته کشور که امکان کوچکترین انفجار را هم از گروه‌های فیلمسازی می‌گرفت – از ضرورت تولید فیلم‌هایی این چنینی سخن گفت و تاکید کرد، برای نسل جدید ناگفته‌های زیادی از جنگ وجود دارد که صرفا در خط مقدم جبهه رخ نداده‌اند و اتفاقا الان زمان آن رسیده که باید با عبور از داستان‌های تکراری، یک سنگر عقب‌تر رفت تا آنچه را در شهرها و حمایت‌های پشت جبهه از نیروهای رزمی رخ داده، به تصویر کشید.

او در این زمینه بر همراهی نهادها و ارگان‌های مرتبط بویژه در تامین تجهیزات تاکید دارد.
 
خوشبخت در این مصاحبه همراه با علی طباطبایی (پخش‌کننده) در خبرگزاری ایسنا حاضر شد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:


 فیلم «پالایشگاه» اگرچه در دسته فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرد ولی مثل فیلم‌های مرسوم جنگی صحنه‌های انفجار و خونریزی و… ندارد و در عین حال از آن دسته فیلم‌هایی است که باید حتماً روی پرده سینما دیده شود. این‌ در شرایطی است که تعداد فیلم‌های کمدی در حال اکران زیاد است و مخاطب هم بیشتر سراغ همان‌ها می‌رود. چه تمهیدی درنظر گرفتید تا فیلم «پالایشگاه» مخاطبان امروز سینما را ترغیب به تماشا کند؟
 
اولین نکته‌ ضروری برای یک فیلم جذاب، داشتن داستان و درام است. برای داستان فیلم «پالایشگاه» هم به دلیل آنکه روایتگر مجموعه اتفاق‌هایی واقعی در روزهای اول جنگ بود، باید حتما یک خط روایی جذاب پیش‌بینی می‌کردیم. این حداقل کاری بود که می‌شد انجام داد ولی در اینکه چهره فیلم به نظر جنگی می‌آید کاری نمی‌توان کرد چون فیلم در زمان جنگ اتفاق می‌افتد و یک ماجرای واقعی را روایت می‌کند که البته مربوط به جنگ نیست یعنی خاکریز و توپ و تانک و تفنگ ندارد بلکه مربوط به پشت جبهه و حمایت‌های پشت فضای جنگ است. ما فیلمی را می‌بینیم که در کارگاه مرکزی پالایشگاه، تعمیرات اسلحه و ماشین انجام می‌شود یا اینکه سوخت کشور را تامین می‌کند. در واقع انگار شرایط همین الان را مثل زمانی که با مشکل توزیع بنزین مواجه می‌شویم، روایت کرده‌ایم؛ فقط یک تفاوت مهم این است که الان افراد جوان‌تر جایگزین قدیمی‌های پالایشگاه و شرکت نفت شده‌اند. بنابراین برای جذب مخاطب جدا از آنچه در فیلم انجام دادیم، تلاش‌هایی در زمینه تبلیغات توسط دوستان موسسه شهر فرنگ به خوبی انجام شده تا چهره جنگی به فیلم داده نشود. کمااینکه بجز دقایقی از فیلم که صحنه‌های انفجار دارد، «پالایشگاه» به آن معنا جنگی نیست.
 
در بخش تبلیغات از تنها حربه‌ای که می‌توانیم برای معرفی فیلم استفاده کنیم همین است که بگوییم «پالایشگاه» فیلمی درباره روابط انسانی در دوران جنگ است همانند فیلم «آبادان یازده ۶۰» که قصه آن داخل ساختمان رادیو اتفاق می‌افتاد و حرفش این بود که این آدم‌های عادی در شرایط ویژه به قهرمان تبدیل می‌شوند درست مثل «پالایشگاه» که یک عده با تلاش و انگیزه شخصی بدون اینکه کسی به آن‌ها امر کند، قطعات پالایشگاه را برای اینکه حفظ شوند، از محاصره شهر خارج می‌کنند.
 
 شما بعد از فیلم «آبادان یازده ۶۰» تصمیم گرفتید «پالایشگاه» را بسازید؟ چون بر اساس آنچه در تیتراژ فیلم پالایشگاه دیده می‌شود به نظر می‌رسد مستندی هم از آن ساخته‌اید.
 
آن‌ها مستند – مصاحبه‌هایی هستند که قرار است در مستندی درباره پالایشگاه استفاده شوند ولی هنوز ساخته نشده است. قصد دارم برای حفظ تاریخ شفاهی پالایشگاه حتماً آن مستند را بسازم.
 
 با توجه به سختی‌های ساخت چنین پروژه‌هایی بدون حمایت دولتی، از چه زمانی ایده ساخت پالایشگاه را در ذهن داشتید و چه زمانی شرایط ساخت آن فراهم شد؟
 
قبلاً در روایت فتح یک مستند در این زمینه کار می‌شد که من در مرحله تحقیقات همکاری می‌کردم ولی به دلیل حادثه‌ای که برایم رخ داد نتوانستم کار را ادامه دهم. اما خودم آن تحقیقات دوست و استادم علیرضا اسلامی را ادامه دادم و به بسیاری از موضوعاتی که درباره آبادان تاکنون گفته نشده برخورد کردم مثل رادیو آبادان، پالایشگاه یا ذوالفقاری. قصد داشتم یک سه گانه بسازم که با رادیو آبادان شروع شد، با «پالایشگاه» ادامه داشت و امیدوارم به ذوالفقاری که یک جنگ ۲۴ ساعته در آبادان است برسم. این سوژه‌ها از دل همان تحقیقات بیرون آمد و هرکس آن‌ها را می‌شنید برایش تازگی داشت چون با آنچه تاکنون در زمینه جنگ و آبادان کار شده، فرق داشت.
 
 مستند را چه زمانی قرار است بسازید؟
 
فعلاً در حال مذاکره با روابط عمومی وزارت نفت هستم و اگر هزینه آن فراهم شود حتماً ساخت آن را پیگیری می‌کنم چون بخش عمده‌ای از آن را با هزینه خودم ساخته‌ام. در واقع در سفرهای شخصی‌ تحقیقاتم را به صورت تصویری هم ضبط می‌کردم و برای ساخت فیلم باید بازسازی‌هایی انجام شود که آن‌ها هزینه‌هایی را لازم دارند و اگر آن هزینه فراهم شود حتماً کار را شروع می‌کنم، در غیر این صورت باید خودم به نحوی هزینه ساخت مستند را جور کنم.

 
به نظر می‌رسید اگر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت نفت و به طور کلی بخش دولتی حمایت نمی‌کردند امکان ساخت «پالایشگاه» فراهم نمی‌شد. تجربه این مشارکت چطور بوده که قصد دارید یک بار دیگر برای مستند آن را تکرار کنید؟
 
ماجرا اینطور بود که من تحقیقاتم را انجام دادم. بعد به یک ایده داستانی رسیدم، آن را نوشتم و به یک طرح مفصل ۳۰ صفحه‌ای رسیدم. پیگیری‌های زیادی انجام دادم و وقتی در وزارت نفت آن را مطرح کردم متوجه شدم که خیلی‌ها از این جریان (داستان واقعی فیلم) مطلع نبودند و وقتی متوجه چنین ماجرایی در زمان جنگ شدند، برایشان جذاب شد که همکاری کنند. البته نسل قدیمی وزارت نفت از این ماجرا مطلع بودند ولی نسل جدید آگاهی چندانی نداشتند که سر همین پروژه ارتباطی بین آن نسل قدیم و نسل جدید هم شکل گرفت. آقایایان فروزنده و قاسمی در روابط عمومی شرکت نفت نگاه بسیار خوب و متفاوت و فرهنگی ای داشتند در ادامه طرح را به فارابی ارائه دادم، در آنجا هم با نگاه مثبت  آقای احمدیان (معاون فرهنگی) پروژه راه افتاد به این ترتیب وزارت ارشاد و وزارت نفت به هم وصل شدند، توافق کردند و فیلمنامه نوشته شد. در این مسیر ما یک قرارداد با فارابی داشتیم و فارابی هم قرارداد تولید را با وزارت نفت منعقد کرد و کار اینطور پیش رفت که از وزارت نفت پول به فارابی داده می‌شد و آن‌ها نیز به ما می‌دادند.


 
 فیلم را چه زمانی کلید زدید؟
 
اول مهرماه سال ۱۴۰۱ فیلمبرداری کلید خورد و بعد از ۷۲ جلسه هم تمام شد. این ۷۲ جلسه برای فیلمی مثل «پالایشگاه» خیلی کم بود مخصوصا آنکه برآورد اولیه ما ۹۰ روز بود.

یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوه‌های بصری زیاد و کلا پست‌پروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچه‌ها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم
 
 با چنین پروژه‌ای که فیلمبرداری آن هم ۷۲ روز طول کشیده بود به نظر می‌رسد خیلی طبیعی بود که آماده‌سازی نهایی آن زمان زیادی طول بکشد. چرا اصلا فیلم در جشنواره بود که تازه بعد از به تعویق افتادن سانس اکران، نسخه‌ای برسد که با نارضایتی شما همراه باشد؟

 
یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوه‌های بصری زیاد و کلا پست‌پروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچه‌ها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم چون هم با مشکلات فنی زیادی مواجه شدیم و هم لابراتوارها با توجه به حجم بالای فیلم‌ها بسیار شلوغ بودند و نمی‌توانستند همه وقت خود را برای یک فیلم بگذارند. همین اتفاق‌ها باعث شد فیلم به دو روز آخر جشنواره برسد و به دلیل همان فشار زیاد، یک فیلم به معنای واقعی ناقص را به جشنواره دادیم؛ یعنی از نظر خودم نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده شد اصلاً قابل دیدن نبود چون نه تنها ویژوال کاملی نداشت بلکه حتی نتوانسته بودیم رِندر نهایی را از پلان‌ها بگیریم و خیلی از صحنه‌ها باکیفیت نبود. در سینمای رسانه منتظر شروع نمایش فیلم بودند و بابت همین موضوع کلی از آن‌ها (اهالی رسانه) کنایه شنیدم چون تایم شروع فیلم مدام تغییر می‌کرد و آن‌ها هم می‌گفتند اگر نمی‌خواهی فیلم را نمایش دهی چرا ما را در صف نگه داشته‌ای و من هم عذر خواهی می‌کردم ولی واقعا مسئله فنی بود. من برای رساندن فیلم، خودم در آن شب بارانی هارد را از لابراتوار گرفتم و با موتور به پردیس ملت بردم تا فیلم برای خبرنگارها نمایش داده شود. فیلم را کپی کردیم اما پِلِی نمی‌شد. دوباره روی یک هارد سالن دیگر کپی کردیم که همه این‌ها زمان‌بَر بود تا در آن ترافیک فیلم را دوباره به پردیس ملت برسانیم. در یک سالن دیگر امتحان کردیم ولی باز هم پلی نشد و اصلاً امکان نمایش فیلم در آن شب فراهم نشد. در آخر روز بعد همان نسخه با کیفیت پایین را خروجی گرفتیم و نمایش دادیم که خیلی بابت آن عصبانی بودم.

حالا از این نسخه‌ای که در سینماهاست راضی هستید؟
 
بله. بعد از جشنواره کمی صدا را دستکاری کردیم، اصلاح رنگ و ویژوال افکت کامل شد و الان یک نسخه دیدنی برای اکران روی پرده سینما آماده شده و به نظرم حداکثر استعدادی که برای بخش‌های مختلف پست پروداکشن لازم بود به کار گرفته شده است و اگر ضعفی وجود دارد به من مربوط می‌شود.
 
در میکس نهایی آیا صحنه‌هایی کم و زیاد شده‌ یا فیلم در تدوین تغییری کرده است؟
 
 مدت زمان نمایش فیلم تغییری نکرده منتها برخی پلان‌ها بخصوص در بخش ویژوال افکت جایگزین شده‌اند.
 
در توضیح ابتدایی فیلم «پالایشگاه» به ۳۳۰ شهید پالایشگاه نفت آبادان اشاره می‌شود که فیلم به آن‌ها تقدیم شده است. این تصمیم خود شما بود که همانند دیگر فیلم‌های دفاع مقدسی به طور مستقیم به شهادت یک رزمنده خاص اشاره نکنید؟  
 
این ۳۳۰ شهید پالایشگاه مربوط به تمام هشت سال جنگ است ولی داستان ما در همان دو سه ماه اول جنگ رخ می‌دهد. البته در همان مقطع هم کسانی شهید شدند که اشاره شده ولی داستان فیلم مسیر دیگری را پیش می‌برد.

بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده می‌کردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می شود هیچ توجیهی ندارد
 
 این مسیر دیگر فیلم، بنا بر همان ایده‌ای است که قبلا هم در باره آن صحبت کرده‌اید که جنگ را از زوایای دیگری ببینیم؟ شما «پالایشگاه» را با چه نگاهی ساختید تا مثل بسیاری از فیلم‌های امروزی دفاع مقدسی صرفا حول یک قهرمان شهید پیش نرود؟  
 
به نظر من بخش‌هایی از تاریخ جنگ ما مغفول مانده که اگرچه در کتاب‌ها ثبت شده یا در تاریخ شفاهی‌ها گفته شده ولی خیلی کم به فیلم تبدیل شده است. عمدتاً هم اگر این‌ها به فیلم تبدیل نشوند مردم در جریان آن‌ها قرار نمی‌گیرند چون مگر چقدر مخاطب کتابخوان داریم؟ به همین دلیل فکر می‌کنم الان وقت آن است که سراغ بخش‌هایی برویم که تاکنون به آن‌ها پرداخته نشده است. ما درباره جبهه جنگ زیاد فیلم ساخته‌ایم یعنی از خط مقدم فیلم‌های متفاوت و زیادی ساخته شده و همچنان هم ساخته می‌شوند در حالی که این جبهه جنگ، یک پشت خط مقدمی هم داشت. این باور وجود دارد که اگر مثلاً ۲۰ درصد در خط مقدم می‌جنگیدند، ۸۰ درصد در پشت آن مشغول جنگ بودند که شامل تمام فعالیت‌ها و آدم‌ها از پایتخت و مرکز کشور گرفته تا شهرهای مرزی می‌شود ولی کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. در تیتراژ آخر فیلم تصویر مستندگونه‌ای وجود دارد که می‌گوید در طول هشت سال جنگ، آب تصفیه شده و آشامیدنی آبادان قطع نشد چون پالایشگاه بخش تصفیه آب خود را قطع نکرد و ما بابت همین مسئله کلی شهید دادیم. این بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده می‌کردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می‌خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می‌شود هیچ توجیهی ندارد. همچنین گفته می‌شد وقتی برای هلیکوپترها روغن می‌خواستند، عده‌ای بودند که از جان خود مایه گذاشتند و این روغن را از پالایشگاه تامین می‌کردند تا به شهرهای مختلف فرستاده شود اما به هیچ کدام از این موضوع‌ها پرداخته نشده است و فراموش شده که ما قهرمانانی داشتیم که مردم عادی بودند یعنی تفنگ در اختیار نداشتند ولی هیچ چیزی کمتر از آن بسیجی و ارتشی و تکاوری که با بعثی‌ها می‌جنگیدند، نداشتند. بنابراین حالا بعد از اینکه فیلم‌های زیادی در خط مقدم ساخته شده، وقت آن رسیده که ارگان‌های دخیل در این ماجرا هزینه کنند و از داستان‌های غیرتکراری بگویند مخصوصا آنکه پرداختن به برخی از این داستان‌ها می‌تواند از یک جنبه راحت‌تر باشد چون وقتی برای یک داستان یا فیلم وارد منطقه عملیاتی می‌شوید، خط قرمزها در خط مقدم بسیار زیاد است اما وقتی یک خاکریز عقب‌تر می‌آیی خیلی چیزها را می‌توانی راحت‌تر بگویی و الان زمان آن است که بگوییم در شهرهای مرزی چه اتفاقاتی افتاده است.
 
 این نوع نگاه به دلیل آبادانی بودن شما بسیار کمک‌کننده است چون خیلی چیزها را خودتان تجربه کرده‌اید. از آن زمان بگویید. وقتی اولین شعله‌های آتش جنگ در پالایشگاه نفت آبادان دیده شد که آن را به اولین شعله‌های آتش جنگ تعبیر می‌کنند، شما در آبادان بودید؟
 
بله. ما در آنجا بودیم و من کودک بودم، مدتی زندگی کردیم ولی بعد دیگر شرایط سخت بود و جنگ‌زده شدیم و از شهر بیرون آمدیم. البته هر از گاهی برمی‌گشتم چون در اهواز بودیم و فاصله زیادی با آبادان نبود. در سال۱۳۶۵ حدودا ۱۵ – ۱۶ ساله بودم که  به عنوان عکاس در عملیات والفجر ۸ در آبادان بودم؛ در همان شبی که غواص‌ها رفتند من هم رفتم و عکاسی و فیلمبرداری کردیم و صبح آن روز هم به فاو رفتیم. در مجموع قصه‌های جذاب زیادی از همین سنگرهای پشت جنگ وجود دارد و بجز آبادان و خرمشهر شهرهای دیگری مثل قصر شیرین، کرمانشاه و ایلام هم قصه‌های زیادی دارند.

تجربه من پس از فیلم «آبادان یازده ۶۰» که هیچ کامنت یا نقد رسمی منفی هم ندیدم نشان می‌دهد که نسل جدید از دهه‌های ۷۰ و ۸۰ که فیلم را دیده بودند اول تمایلی به دیدن فیلم جنگی نشان نمی‌دادند بخصوص در جشنواره که بخاطر مجموعه بلیت‌هایی که خریده بودند، به اجبار به تماشای فیلم رفتند ولی وقتی از سالن خارج می شدند از همان‌ها هم واکنش‌های مثبت گرفتم چون این‌ها مطالب ناگفته‌ای است که نسل جدید باید آن‌ها را بداند.
 
البته توجه فیلمسازها هم می‌تواند به این مسائل جلب شود، موقعیت‌هایی هم پیش می‌آید که برای یکسری فیلم‌ها سرمایه‌گذاری بیشتری انجام می‌شود؛ مثلاً چند سالی بود که فیلم دفاع مقدسی نداشتیم طوری که وقتی «آبادان یازده ۶۰» در جشنواره فجر نمایش داده شد، فیلم جنگی زیادی در آن دوره نبود ولی بعد تصمیم گرفتند تعداد این فیلم‌ها را زیاد کنند تا امسال که انگار در دهه ۶۰ هستیم و همه ارگان‌های دولتی مشغول ساخت فیلم جنگی هستند. یک زمان هم بود که تمرکز بر ساخت فیلم درباره مجاهدین زیاد شده بود و حوزه هنری و سازمان اوج و … سراغ ساخت چنین فیلم‌هایی رفتند اما کسانی که پالایشگاه را دیده‌اند، می‌گویند بعد از مدت‌ها یک فیلم سینمایی را روی پرده تماشا کرده‌اند از نظرتصویر و صدا که البته زحمت زیادی هم برای آن کشیده شد. یادم می‌آید برای صحنه انفجار تانکی گازوییل هیچ تصوری که چطور در می‌آید وجود نداشت و بعضی که وقتی فیلمنامه را می خواندند، به من گفتند فیلمنامه با شرایط سینمایی ما این صحنه‌ها موقع اجرا درنمی‌آید. تقریباً هم سکانسی جا نماند که آن را اجرا نکنیم و در بخش فیلمبرداری و ویژوال و بازیگران و همکاران جوانم با شجاعت و جسارت و استعداد و غیرت کمک بسیار زیادی کردند و نشان دادند که با همین امکانات می‌توان یک فیلم سینمایی خوب ساخت.


 
 حالا که بر روایت‌های متفاوت از پشت خط مقدم و در شهرهای مرزی و جنگ‌زده تاکید می‌کنید، قصد ندارید سراغ ساخت فیلمی از دوران معاصر این شهرها، زندگی مردمانش و آسیب‌های جنگ بروید؟
 
سراغ این موضوع‌ها هم می‌توان رفت و اگر اشتباه نکنم فیلم‌های خیلی کمی هم درباره جنگ‌زده‌ها ساخته شده؛ مثلا آقای رحمان رضایی یک فیلم ساخته بود و همینطور آقای عیاری که امیدوارم هرچه زودتر حالشان خوب شود، فیلم «آبادانی‌ها» را در هتل زیر پل سیدخندان که الان تخریب شده ساختند. درواقع فیلم‌های خیلی محدودی نه فقط در این مورد بلکه حتی در مورد خانواده‌ها شهدا و رزمندگان و زندگی عادی آن‌ها ساخته شده است وشاید از معدود نمونه‌های آن به فیلم «موقعیت مهدی» بتوان اشاره کرد که یک طرف جذاب‌تر ماجرا را نشان می‌داد.  
 
ارزش قطعاتی که در همان ماه‌های اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. یعنی چند نفر تصمیم می‌گیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آن‌ها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها می‌شنوی که اختلاس می‌شود

در پرداختن به این داستان‌ها خط قرمزها کمتر نمی‌شود؟
 
اگر بخواهیم به آسیب‌ها بپردازیم خط قرمزهایی وجود دارد ولی اگر بخواهیم حماسه‌سازی کنیم، خط قرمزی نیست. یک اتفاق جالب که من اخیراً متوجه آن شدم و احتمالا طرح آن سخت باشد این بود که طبق اسناد موجود، ارزش قطعاتی که در همان ماه‌های اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد و آن‌ها را از آبادان خارج کردند،  سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. ما در زمان جنگ تحریم بودیم و این قطعات تمام پالایشگاه‌های کشور را سرپا نگه داشت. حتی پس از جنگ هم وقتی می‌خواهند پالایشگاه آبادان را بازسازی کنند باز، همین قطعات است که به کمک می‌آید یعنی چند نفر تصمیم می‌گیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آن‌ها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها می‌شنوی که اختلاس می‌شود.
 
 در چند سال گذشته بازیگران سرشناسی به فیلم‌هایی که در دسته فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرند وارد شده‌اند مثل امیر جدیدی یا جواد عزتی. با توجه به حمایت مالی که از طرف وزارت نفت داشتید نمی‌خواستید از بازیگران چهره استفاده کنید تا فیلم جذابیت‌های بیشتری برای فروش در گیشه داشته باشد؟
 
من در «آبادان یازده ۶۰» هم همین رویه را در پیش گرفتم. نمی‌خواستم سراغ استار بروم و دنبال این بودم تا همه کنار هم متعلق به خود آنجا باشند. در «پالایشگاه» هم از طرف صاحبان فیلم فشار می‌آمد که سوپراستار داشته باشیم ولی از یک طرف بودجه نداشتیم و از طرف دیگر من اصرار داشتم که بودجه‌ دعوت از یک بازیگر چهره را برای خود فیلم خرج کنیم چون «پالایشگاه» فیلم استار نیست، فیلم اجراست. الان هم که نتیجه کار را می‌بینم به نظرم تمام بچه‌ها بخصوص بانیپال (شومون) و امیررضا دلاوری به عنوان بازیگران غیر بومی  خیلی خوب، لهجه آبادانی را درآوردند و جنس کارگری آن‌ها در نقش، خیلی خوب در فیلم نشست؛ حتی الهام نامی با وجود سکانس‌های بسیار اندکش در یاد مخاطب می‌ماند.  البته این را هم باید اضافه کنم که «پالایشگاه» فیلم خیلی سختی بود و بخاطر همان پیگیری‌ها با چند بازیگر مطرح هم صحبت کردیم اما بعضی از آن‌ها می‌گفتند این فیلم خیلی دردسر دارد. همین پول را در تهران می‌گیریم چرا به گرمای آبادان بیاییم؟
 
 با این وجود شما با یک بازیگر مطرح به نتیجه رسیده بودید تا در فیلم بازی کند که آن هم به حاشیه‌های زیادی ختم شد.
 
بله ولی چون ما هیچ نقشی در آن نداشتیم ترجیح می‌دهم دربار ه آن حرفی نزنم.  
 
به فیلم برگردیم و صحنه‌هایی که از آبادان تصویر کردید. زمانی ناصر تقوایی می‌گفت برخی سمبل‌ها و مکان‌هایی که از جنگ در آبادان آسیب دیده‌اند باید حفظ شوند. شما چقدر از فیلم را در آبادان ساختید و فکر می‌کنید چقدر از آنچه آقای تقوایی می‌گفت در آبادان انجام شده است؟
 
فیلم را که به طور کامل در آبادان ساختیم و از پرده سبز و آبی هم استفاده کردیم متاسفانه مسئولین ظاهرا قرار نیست به آبادان و خرمشهر رسیدگی کنند و اصلا انگار مردم آنجا قوم فراموش شده‌اند مثل قوم سیستان و بلوچستان. یکی از موضوعاتی که من معتقدم باید درباره آن فیلم ساخت همین چیزهاست. مردم با دیدن فیلم «پالایشگاه» متوجه می‌شوند که آبادان چه بوده، چه آدم‌هایی در آن حضور داشتند و الان به چه شرایطی رسیده است. در زمان جنگ شهر در دست بچه‌های شرکت نفت بود؛ یعنی تمام شهر را بچه‌های شرکت نفت کنترل می‌کردند چون نظم و انضباط را می‌دانستند و خیلی فوری شهر را ساماندهی کردند. حتی این چاپ کوپن از آبادان شروع و بعد در کل کشور رایج شد. اولین بار کوپن‌ها در چاپخانه آبادان به چاپ رسیدند و بعدها سهمیه‌بندی برنج و روغن به کل کشور رسید. ما صحنه‌های زیادی را بنا به داستان‌های مختلف اتفاق افتاده در فیلمنامه داشتیم که بخاطر طولانی بودن، مجبور به حذف آن‌ها از فیلمنامه شدیم از جمله اینکه پدر آن نقشی که امیررضا دلاوری آن را بازی می‌کند، سرآشپز شرکت نفت بود و آشپزخانه شرکت نفت در روزهای جنگ روزانه ۱۵ هزار غذا برای رزمنده‌ها و مردم داخل شهر می‌پخت. این‌ها اتفاق‌های خاصی هستند که برای مردم هم جذابیت دارند.
 
شما در زمان فعالیت پالایشگاه این فیلم را ساختید. در چه ساعت‌هایی در پالایشگاه حضور داشتید؟
 
ما در ساعت‌هایی در پالایشگاه کار می‌کردیم که کارکنان آنجا به ما می‌گفتند مگر دیوانه‌اید در این تایم فیلمبرداری می‌کنید؟ چون آن‌ها بخاطر گرما ساعت ۱۱ تا ۲ ظهر کار خود را تعطیل می‌کردند و این دقیقاً زمانی بود که ما همچنان کار می‌کردیم یعنی از صبح تا غروب در پالایشگاه بودیم و بیشتر تمرکز ما هم در بخش‌هایی بود که کارهای اصلی پالایشگاه انجام نمی‌شد یا اگر هم دستگاه‌ها روشن بودند کارکنان با ما همکاری زیادی انجام می‌دادند تا بتوانیم با سر و صدای کمتری صحنه‌ها را فیلمبرداری کنیم. بسیاری از این کارکنان پالایشگاه از کسانی بودند که پدر، برادر یا عموی آن‌ها پیش‌تر در گذشته‌های دور در پالایشگاه کار می‌کردند و بعضی سکانس‌هایی را که فیلمبرداری می‌کردیم آن‌ها در جریان واقعی ماجرا بودند؛ حتی یکی از آن‌ها گفت پدرش راننده لیفتراک بود و جزو کسانی بوده که شهید شده است. بچه های شرکت و مردم آبادان و خرمشهر و مسیولین پالایشگاه خیلی همراهی کردند. به نظرم علاوه بر مردم،  بخشی از مخاطبان اصلی این فیلم مسئولان هستند آن هم نه فقط مسئولان وزارت نفت، بلکه اتفاقاً مسئولان دیگر وزارتخانه‌ها را نیز مخاطب این فیلم می‌دانم تا بدانند این پالایشگاه چطور و با چه غیرتیحفظ شده است.
 
قرار نیست فیلم جدیدی بسازید؟
 
چرا مشغول نوشتن فیلمنامه‌ای هستم که داستان آن به بعد از زمان جنگ برمی‌گردد.
 
آقای طباطبایی کشاندن مردم برای دیدن این نوع فیلم‌ها در سینما با وجود تعدد فیلم‌های کمدی کار سختی است. در دفتر پخش چه برنامه‌هایی را در نظر دارید؟
 
 در حال حاضر ما با چند مسئله مهم مواجه هستیم از جمله ایینکه به سینمادارها بعد از دوران رکود نمی‌توان حق نداد چون دو سال کرونایی را پشت سر گذاشته، به شدت ضرر کرده و آنقدر هزینه‌هایش زیاد بوده که تازه با فروش امسال سینما به نقطه سر به سر با هزینه‌های سال قبلش رسیده است. از طرف دیگر مخاطب عادت کرده که فیلم کمدی تماشا کند یعنی حتی وقتی به سالنی می‌رود و متوجه می‌شود فیلمی که می‌بیند فقط به ظاهر کمدی بوده بعد از چند دقیقه از سالن بیرون می‌آید به همین دلیل شرایط اکران بسیار سخت شده ولی با این حال تلاش می‌کنیم در شهرستان‌ها و به ویژه شهرهای فاقد سینما اتفاق‌هایی را برای پخش فیلم رقم بزنیم تا اکران‌های خارج از سینما داشته باشیم بخصوص آنکه مخاطبی که در این شهرهاست و نیز آن دسته از تماشاگرانی که از طریق سینماهای سیار فیلم‌ها را نگاه می‌کنند، به این جنس فیلم‌ها نزدیک‌تر هستند.  

ما بیش از هر چیز باید تلاش کنیم فیلم «پالایشگاه» را به آن دسته از مخاطبانی برسانیم که این نوع سینما را دوست دارند و منتظر دیدن آن هستند و معتقدیم اگر مخاطب به سالن بیاید حتماً از تماشای این فیلم لذت می‌برد.
 
البته به نظرم این انتظاری که امسال نسبت به فروش فیلم‌ها ایجاد شد، باید حتماً تعدیل شود چون الان سینمدارها به فیلمی که ۵۰ میلیارد تومان می‌فروشد می‌گویند نفروخته است یعنی انگار فیلمی با فروش زیر ۱۰۰ میلیارد را خوب نمی‌دانند. این مسئله به نگه داشتن فیلم در سانس‌های متعدد ضربه می‌زند. همین الان فیلم اگر فیلم «جنگل پرتقال» در سانس‌های محدود اما به طور پیوسته اکران شود مخاطب خود را پیدا می‌کند و فروش بیشتری به دست می‌آورد در حالی که به چنین فیلمی  فضا داده نمی‌شود و بعد از مدتی اکران آن را تمام می‌کنند و به جایش یک کمدی دیگر پخش می‌کنند. وقتی توقع فروش بالا می‌رود یک فیلم اجتماعی که ۲۰ یا ۳۰ میلیارد تومان هم بفروشد مثل یک اثر شکست خورده است در صورتی که این روزها در بین این همه فیلم کمدی یک انیمیشن داریم که ۵۰ میلیارد تومان فروخته و در باشگاه ۵۰ میلیاردی‌های سینما تنها فیلم غیر کمدی ماست اما به چشم هیچکس نمی‌آید.  این روند سبب می‌شود سرمایه‌گذارها دیگر وارد حیطه فیلم‌های غیر کمدی نشوند. تمام این‌ها هم در شرایطی است که سال آینده تعداد فیلم‌های کمدی در حال تولید یا ساخته شده، آنقدر زیاد است که به راحتی هر ماه می‌توان دو فیلم کمدی اکران کرد و اگر این اتفاق بیفتد فیلم دیگری را نمی‌توان با آن‌ها روی پرده برد.  
 

فیلم «پالایشگاه» امکان پخش تیزر از تلویزیون را دارد؟
 
طباطبایی:‌ بله تعدادی تیزر داریم ولی پخش تیزر در ماهواره بسیار مهم است چون فیلم‌های کمدی که در شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ می‌شوند سبب می‌شوند بیشتر مخاطبان فضای کلی سینمای ایران را صرفا در همان محدوده ببینند در صورتی که ما اصلا امکان پخش تیزر در ماهواره را نداریم و عجیب است که سینمادارها این نکته را بررسی می‌کنند که آیا فیلمی تبلیغات ماهواره‌ای دارد یا خیر و اگر داشته باشد به نوعی پوئن مثبت برایش محسوب می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- بلیت سینما، یکصد هزار تومان!؟

دبیر شورای صنفی نمایش با اشاره به اینکه برنامه‌ریزی خاصی برای ۱۰۰ هزار تومانی شدن بلیت سینما تا پایان سال وجود ندارد، درباره برخی حاشیه‌های اکران و نیز وضعیت گیشه سینما در سال آینده و موج کمدی‌سازی‌ اظهارنظر کرد.

همایون اسعدیان در گفت‌وگویی با ایسنا درباره دلایلی که منجر به انتخاب دو روز از هفته برای فروش بلیت نیم بها در سینماها شده است، با بیان اینکه «فروش بلیت نیم‌بها در روزهای دوشنبه و سه‌شنبه پیشنهاد مشترک شورای صنفی نمایش و سازمان سینمایی بود» توضیح داد: در بررسی‌هایی که از فروش و وضعیت گیشه سینماها داشتیم مشخص بود که روزهای پنجشنبه و جمعه سالن‌ها فروش خوبی دارند و روزهای شنبه و تا حدی یکشنبه فروش افت می‌کند. از آنجا که خیلی‌ها منتظر روز سه‌شنبه‌ می‌مانند تا با بلیت نیم‌بها فیلم ببینند تصمیم براین شد تا روز دوشنبه را هم به طور آزمایشی با قیمت نیم‌بها پیش برویم و اگر نتیجه مطلوب بود این روند را ادامه می‌دهیم؛ یعنی اگر وضعیت فروش روزهای سه‌شنبه با این تصمیم لطمه بخورد این روند را ادامه نمی‌دهیم.

او درباره اینکه چرا این دو روز با یک فاصله زمانی انتخاب نشدند، گفت: اگر روز چهارشنبه انتخاب می‌شد منتهی به روزهای آخر هفته بود و احتمال داشت در فروش تاثیر بگذارد. روزهای اول هفته هم تقریباً همین شرایط را دارند، ضمن اینکه روزهای شنبه قبلاً تست شده بودند و نتیجه خوبی نداشت.

بلیت سینمای خانواده از پفک و پف‌فیل گران‌تر است؟

وی اضافه کرد: کلیت ماجرا به این شکل بود که ما یک پیشنهاد برای افزایش قیمت بلیت داشتیم ولی بعد به این تصمیم گیری رسیدیم. ‌ البته این را هم یادآوری می‌کنم که از یکی دو سال قبل قیمت بلیت سینماها را شناور کردیم و سینماها می‌توانستند در هر سئانس‌ قیمت‌های مختلفی را عرضه کنند. اما واقعیت این است که قیمت بلیت سینما بسیار ارزان است به خصوص در سینماهای مدرن چون خرجی که مردم برای پفک و پف‌فیل می‌کنند به مراتب بیشتر از پولی است که برای بلیت سینما می‌دهند. بنابراین این بحث را مطرح کردیم که به سینماهای مدرن و نیز سینماهای ممتاز اجازه دهیم تا در سئانس‌های پیک قیمت بلیت را تا سقف ۸۰ هزار تومان افزایش دهند. البته می‌دانیم بسیاری از سینماها این کار را انجام نخواهند داد کما اینکه برخی صاحبان سینما هم این مسئله را اعلام کردند ولی مشتریان برخی سینماها در بعضی مناطق شهر هستند که این ظرفیت را دارند که در سانس‌های پیک یا روزهای آخر هفته بلیت ۸۰ هزار تومانی بخرند.

اسعدیان تاکید کرد: با توجه به افزایش هزینه‌های تولید فیلم و افزایش وحشتناک هزینه‌ سالن‌های سینما مدت‌ها بود به دنبال افزایش قیمت بلیت بودیم چون به آن نیاز داریم و فکر می‌کنم با دو روز شدن فروش بلیت نیم‌بها ، این امکان برای همه با بضاعت‌های مالی مختلف فراهم می‌شود تا به تماشای فیلم‌ها بروند.

قیمت بلیت به ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد؟

او درباره اینکه آیا این افزایش قیمت از ابتدای سال آینده دوباره ادامه خواهد شد و آیا در این روند بلیت ۱۰۰ هزار تومانی هم پیش‌بینی شده است؟ گفت: در شرایطی که ما زندگی می‌کنیم صحبت از فردا هم کمی سخت است چه رسد به چند ماه آینده، چون با تورمی روبرو هستیم که نمی‌دانیم قیمت‌ها چگونه خواهد بود. بر اساس آنچه در خبرها منتشر شده ما همین الان با تورم نقطه به نقطه بالای ۴۰ درصد روبرو هستیم، پس با قطعیت نمی‌توان گفت که بلیت سینما تا ۶ ماه آینده همین رقم خواهد بود، ولی امیدواریم به همین شکل بتوانیم ادامه دهیم زیرا واقعیت این است که برای اهالی سینما، تولیدکنندگان و صاحبان سینما باید براساس شرایط تصمیم گرفت تا آن‌ها هم بتوانند به بقای خود ادامه دهند.

دبیر شورای صنفی نمایش درباره اینکه آیا می‌توان با قطعیت گفت که تا عید بلیت ۱۰۰ هزار تومانی خواهیم داشت یا خیر؟ گفت: تا عید قطعاً افزایش قیمت نخواهیم داشت ولی برای سال ۱۴۰۳ نمی‌توانم از الان چیزی بگویم و شرایط، تعیین‌کننده خواهد بود. وقتی در خبرها افزایش قیمت ۳۳ درصدی اینترنت را می‌بینیم معلوم است که افزایش قیمت‌ها به چه شکل انجام می‌شود بنابراین فقط می‌توانم بگویم تا آخر اسفندماه افزایش قیمت نداریم و برای سال ۱۴۰۳ همه چیز به شرایط اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد.

او درباره اینکه افزایش قیمت بلیت تا ۸۰ هزار تومان از چه زمانی اعمال می‌شود و تا چه زمانی ادامه دارد؟ نیز توضیح داد: سینمادارها از همین هفته می‌توانند در سئانس‌های پیک، بلیت را تا سقف ۸۰ هزار تومان بفروشند ولی این کار کاملا اختیاری است. درباره بازه زمانی آن هم به طور طبیعی اگر احساس کنیم نیم‌بها شدن بلیت روز دوشنبه بازخورد خوبی دارد و روی فروش روز سه‌شنبه تاثیر نمی‌گذارد، قطعاً به یک روش تبدیل می‌شود و ادامه پیدا می‌کند و به نظرم می‌توان تا عید این را به شکل یک آزمون پیش برد چون قطعاً زمان می‌برد تا مردم هم از این موضوع آگاه شوند.

از فروش سینما ذوق‌زده نشویم

اسعدیان در بخش دیگری از این مصاحبه پس از اشاره به ۲۱ میلیونی شدن تماشاگران سینما، در پاسخ به اینکه طرح افزایش روزهای نیم‌بها و نیز طرح‌های دیگری که ممکن است در شورای صنفی نمایش وجود داشته باشد، چقدر در راستای افزایش مخاطبان سینما کارایی دارد؟ ‌ بیان کرد: اگر نخواهیم مثل آقایان ذوق زده شویم و از این دم بزنیم که ما باعث رونق سینما شدیم و اگر هیجان‌های کودکانه را کنار بگذاریم، باید تلاش کنیم تا مردم را  تا جایی که می‌توانیم هر چه بیشتر به حضور در سالن‌های سینما علاقه‌مند کنیم. برای این کار به یک مکان دلچسب و دلپذیر با فیلم‌هایی نیاز داریم که خوراک فرهنگی مردم را تامین کند، حال چه کمدی باشد چه فیلم غیرکمدی. ما الان در این مجموعه دچار مشکل هستیم، به همین دلیل تاکید دارم که نباید ذوق‌زده شویم و نباید ادعا کنیم که ما باعث رونق سینما شده‌ایم. دو فیلم کمدی داریم که همین الان بیش از ۵۰ درصد فروش کل سینما را در سال ۱۴۰۲ بر عهده داشتند. این اتفاق خیلی شعف‌انگیز نیست که آقایان بابت آن هیجان‌زده می‌شوند. ما باید تلاش کنیم سرانه اکران و فروش بالا رود. باید کاری کنیم مردم سینما را به عنوان یک مکان تفریحی سالم و ارزان بپذیرند و بر این ارزان بودن به شدت تاکید دارم و جوسازی‌هایی که نسبت به سینما رفتن یک خانواده مطرح می‌شود را قبول ندارم چون باید ببینیم همان خانواده اگر برای خوردن بستنی بیرون رود چقدر خرج می‌کند یا همان خانواده روزانه برای رفت و آمد چقدر خرج می‌کند.

وی ادامه داد: فیلم‌های کمدی حتماً سالن‌های سینما را حفظ می‌کنند اما صنعت سینما را حفظ نمی‌کنند و این صنعت ممکن است دچار آسیب‌های جدی شود. با اینکه اصلاً قصد تخریب فیلم‌های کمدی را ندارم و بابت اکران موفقیت‌آمیز آن‌ها خوشحالم اما سوق دادن سرمایه به سمت این نوع فیلم‌ها سبب نمی‌شود که سینما حفظ شود. سینما را تفکر و مجموعه فیلم‌هایی از ژانرهای مختلف نگه می‌دارد. این ذوق‌زدگی‌ها ما را صرفاً به سمت فیلم‌های کمدی سوق می‌دهد که برای سینما خطرناک است.

از پروپاگاندا برای فروش هزار میلیاردی تا ماجرای بازگشت «فسیل» به اکران

او درباره اینکه با توجه به خطری که بر آن تاکید دارد چرا در شورای صنفی نمایش نسبت به بازگشت فیلم «فسیل» در اکران پایتخت که بیشتر به نظر رسید برای ۱۰۰۰ میلیاردی شدن فروش باشد و نیز در برابر اعتراض‌هایی که دیگر صاحبان فیلم‌ها نسبت به کمبود سالن‌های خود دارند واکنشی نشان داده نشد گفت: ابتدا این را بگویم که فروش امسال حتماً از هزار میلیارد تومان عبور خواهد کرد اما باز هم این دلیل بر ذوق‌زدگی و هیجان‌زدگی نیست، هرچند می‌توان از آن برای پروپاگاندا و شعار دادن استفاده کرد. ماجرای «فسیل» هم اینطور نبود و واقعیت این است که بعد از کرونا و شرایط اجتماعی سال گذشته، شورای صنفی اساساً نگاه را به اکران تغییر داد و خیلی از مواد آیین‌نامه را آگاهانه کنار گذاشت تا به شرایط مطلوب‌تری برگردیم. هنوز در آیین‌نامه اکران حداکثر نمایش برای یک فیلم می‌تواند ۱۰ هفته باشد در حالی که این فیلم بیش از هشت ماه است که روی پرده سینماهاست و پیش از آن فیلم‌های دیگری را هم به این شکل اکران کردیم. ما باید سرمایه‌گذاران و تهیه‌کنندگان را ترغیب می‌کردیم که از اکران نترسند و مطمئن باشند که می‌توانیم شرایط مناسبی برای اکران آن‌ها فراهم کرد. این اتفاق برای فیلم‌های «فسیل»، «هتل» و پیش‌تر «بخارست» و «انفرادی» و نیز فیلم‌های جدی رخ داد. درباره «فسیل» هم دوستان به این نتیجه رسیدند که اگر اکران آن در سالن‌هایی که در اختیار دارد، به پایان برسد شاید جا برای فیلم‌های اجتماعی یا فیلم‌هایی که سئانس کمتری دارند باز شود به همین دلیل آن را از اکران تهران برداشتیم اما برگرداندن فیلم به اکران سینما یک سوء‌تفاهم است چون این بازگشت فقط در سئانس‌های فوق‌العاده که معمولاً ۹ شب به بعد هستند، اتفاق افتاد.

وی افزود: درواقع ما شانسی را از فیلم‌های دیگر نگرفتیم و فقط گفته شد که سالن‌ها می‌توانند خارج از سانس موظف خود «فسیل» را اکران کنند. اگر مطلع می‌شدیم که سینمایی خلاف این روند عمل کرده حتماً با آن برخورد می‌کردیم. البته ما از طریق سمفا پیگیر بودیم که اکران این فیلم را در سئانس‌های پیش از ۹ شب محدود کنیم اما زیرساخت آن در سمفا فراهم نبود. در کل کشور می‌توانستیم این کار را انجام دهیم ولی اینکه فقط سالن‌های تهران را محدود کنیم امکان‌پذیر نبود؛ بنابراین هم به سمفا و هم به سینماها ابلاغ کردیم که در سئانس‌های روز نمی‌توانند برای «فسیل» فروش بلیت داشته باشند.

کمدی‌ها فیلم‌های دیگر را له کرده‌اند؟

او درباره اینکه چقدر روی وضعیت اکران فیلم‌های دیگر نظارت وجود داشته تا فیلم‌هایی همچون «ضد» یا «چرا گریه نمی‌کنی؟» گله‌مند باشند، گفت: در این زمینه باید بررسی کنیم ببینیم در کدام سینماها سئانس‌های کمتری به این فیلم‌ها داده شده است. من مشخصا فیلم آقای معتمدی (چرا گریه نمی‌کنی) را در سینمای سرگروه پیگیری کردم که آیا در پردیس کوروش در هفته اول سئانس‌های موظف داده شده یا خیر که با وجود فروش بسیار پایین، این اتفاق افتاده بود اما بعد از دو هفته، سالن‌ها دیگر خیلی تحت کنترل ما نیستند که بخواهیم بگوییم این روند را ادامه دهند. البته برای رعایت عدالت حتما با سالن‌ها ارتباط داریم اما سالن‌های سینما به فروش خود فکر می‌کنند و اگر به نظرشان برسد فیلمی بیشتر فروش می‌کند آن‌ها را جابجا می‌کنند. مسئله جدی همین جاست که در شورای صنفی نمایش و وزارت ارشاد در این باره بحث شد که آیا فیلم‌های کمدی، فیلم‌های جدی و غیرکمدی را له می‌کنند؟ آیا شانس فیلم‌های دیگر را می‌گیرند؟ به اعتقاد من قضیه این نیست و با تاکید براینکه باید شرایط تنفس را برای همه فیلم‌ها فراهم کنیم، اما یک نکته مهم این است که ما در یک شرایط اجتماعی زندگی می‌کنیم که به اعتقاد من عموم آن‌هایی که به سینما می‌روند به این خاطر است تا دو ساعت فراموش کنند که کجا هستند و چه غم و غصه‌ای دارند. آن‌ها به سینما می‌روند که بخندند و هیجان‌های خود را تخلیه کنند. طبیعتاً فیلم‌های اجتماعی در این برهه با شکست روبرو می‌شوند و نمی‌توانند خیلی مخاطب برای خود جذب کنند. این را در سال‌های قبل هم در مقاطعی تجربه کرده‌ایم و وقتی امید در جامعه زیاد بوده فیلم‌های اجتماعی هم فروش خوبی داشتند و هر وقت این روانی و اجتماعی اینطور نبوده فروش فیلم‌های اجتماعی هم کم می‌شود. ضمن اینکه در ماه محرم هم وقتی اکران فیلم‌های کمدی متوقف شد، تاثیری بر فروش فیلم‌های اجتماعی به وجود نیامد. با این حال امیدوارم به شرایطی برسیم که تعداد سالن‌های سینما آنقدر زیاد باشد که وقتی یک فیلم اکران می‌شود مثلا در تهران بتواند در ۲۰۰ سالن روی پرده باشد. آن وقت اگر عرض این اکران زیاد شود طبیعتاً طول آن کم خواهد شد.

یک پیش‌بینی برای اکران سال ۱۴۰۳

دبیر شورای صنفی نمایش در بخشی دیگر از این مصاحبه درباره پیش‌بینی خود برای اکران سال آینده بخصوص با وجود تولید انبوهی از فیلم‌های کمدی گفت: یکی از خطراتی که وجود دارد همین است که سرمایه‌گذاران -بجز سرمایه‌گذاران دولتی – عموما فکر می‌کنند تضمین سرمایه آن‌ها در این است که فیلم کمدی بسازند و به فیلم‌های جدی و اجتماعی و عاشقانه فکر نمی‌کنند.  تصورم این است که افزایش فیلم‌های کمدی، سال آینده یک نوع دلزدگی در مخاطب ایجاد می‌کند. آیا ما اینقدر نویسنده خوب داریم که بتوانند در سال ۱۰ فیلمنامه جذاب کمدی بنویسند؟ بعید می‌دانم چنین توان نگارشی و کارگردانی داشته باشیم به همین دلیل طبیعی است که سطح این فیلم‌ها خود به خود نزول پیدا کند و احتمالاً با فیلم‌های نازل‌تری در سال آینده روبرو خواهیم بود که این‌ها نوعی سرخوردگی را در مخاطب ایجاد می‌کند؛ بنابراین فکر نمی‌کنم سال آینده فیلم‌های کمدی بتوانند اتفاقی را که امسال برایشان رخ داده تکرار کنند. البته شاید برای یکی دوتا از آن‌ها فروش خوبی به دست آید ولی این احتمال وجود دارد که تعدادی از آن‌ها با شکست مواجه شوند.

قبل از جشنواره فجر فیلم جدیدی اکران می‌شود؟

او اضافه کرد: الان یک فیلم اصطلاحا low budget حدود ۲۰ میلیارد تومان هزینه تولید میخواهد و این یعنی باید ۶۰ میلیارد فروش داشته باشد تا سرمایه‌گذار به پول خود برسد. ۶۰ میلیارد هم فقط به زبان ساده است و به راحتی در گیشه به دست نمی‌آید. وضع تبلیغات را هم که می‌بینیم چطور است، پس من حق می‌دهم به سرمایه‌گذار که این ۲۰ میلیارد را برای فیلم‌هایی سرمایه‌گذاری کند که الان نشان داده می‌شود راحت‌تر می‌تواند به فروش برسد و آن هم فیلم‌های کمدی هستند.

اسعدیان درباره اینکه آیا تا قبل از جشنواره فجر فیلم دیگری به اکران اضافه می‌شود؟ گفت: هیچ ممنوعیتی برای اکران نداریم اما نکته این است که برخی فکر می‌کنند اگر الان فیلم خود را اکران کنند با توجه به این عدم محدودیتی که گذاشته‌ایم، تا سال آینده و حتی تابستان هم ممکن است فیلمشان روی پرده باشد که طبیعتاً اینگونه نخواهد بود. ما به اکران عید هم فکر خواهیم کرد و حتماً محدودیت‌هایی را در نظر می‌گیریم. با این حال این احتمال وجود دارد که باز هم فیلم به اکران اضافه شود چون تا عید نزدیک به سه ماه فرصت داریم. هرکس متقاضی است می‌تواند فیلم خود را ارائه کند ولی در حال حاضر درخواستی به شورا نرسیده است.  

هیچ خبری از اکران نوروز نیست

او در پایان در پاسخ به اینکه آیا برای اکران عید برنامه‌ریزی‌هایی در شورا انجام شده است، گفت: خیر، اصلاً در این زمینه بحثی نداشته‌ایم و اینکه بعضی تهیه‌کنندگان عنوان می‌کنند که فیلم خود را در نوروز اکران می‌کنند بخشی از روند تبلیغاتی آن فیلم‌هاست و ارتباطی به شورای صنفی نمایش ندارد.

رسانه سینمای خانگی- مستند مثل یک شی تاریخی با ارزش است

فرهاد ورهرام، مستندساز گفت: «عروسی مقدس» یک فیلم مردم شناسی است و ما حق نداریم در چنین آثاری دست به تحلیل زده و برای مردم از صفت استفاده کنیم. این فیلم مانند اشیا یک موزه به حساب می‌آید و محققان می‌توانند از آن استفاده کنند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم «عروسی مقدس» عصر روز گذشته در برنامه «شب‌های مستند» موزه سینمای ایران با حضور فرهاد ورهرام، کارگردان و دکتر پروین ثقه‌الاسلام استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی نمایش داده شد.

فیلم مستند به مثابه اشیاء تاریخی

فرهاد ورهرام بعد از نمایش فیلم درباره روند پژوهش مستند مردم‌نگاری «عروسی مقدس» گفت: در سال ۱۳۶۸ نصرالله کسرائیان از عکاسان شناخته شده، سفری به این روستا داشته است و این روستا و مراسم آیینی آن به واسطه عکس‌های کسرائیان به ایرانیان معرفی شد. آن عکس‌ها در کتاب «سرزمین ما ایران» و کتاب «کردستان» منتشر شد.

ورهرام با اشاره به عوامل مستند خاطرنشان کرد: متاسفانه یکی از فیلمبرداران این فیلم زنده یاد مرتضی پورصمدی مدتی پیش فوت کرد و گوینده اثر هم زنده یاد هوشنگ آزادی‌ور بود.

ورهرام درباره حفظ و ادامه دار بودن رسوم ‌ها در زمان حال گفت: متاسفانه این روزها آیین‌ها و مراسم ها کم رنگ شده است. مراسم پیرشالیار نیز که در نیمه بهمن برگزار می‌شود نیز به همین مسئله دچار شده است. من موضوعاتی که مقابل دوربین می‌برم را تعقیب می‌کنم. فیلمی درباره بختیاری‌ها در سال ۱۳۶۶ ساختم که در آن جامعه‌ کوچ نشین را تعقیب کردم. امروزه شاهد هستیم بسیاری از این افراد کوچ‌رو، حاشیه نشین شهرها هستند.

وی ادامه داد: مراسمی که در فیلم شاهد آن بودید، دیگر به این شکل وجود ندارد. در این روستا، ساختمان‌ها و کوه‌ها برای ساخت خانه‌های تازه تخریب شده‌اند. همچنین ورود زیاد گردشگران و عکاسان باعث شده بزرگان روستا دیگر این مراسم را برگزار نکنند.

ورهرام با بیان اینکه فیلمی را بعد از سی سال ساختم که دیگر شباهتی به شکل سابق خود در اورامان ندارد، خاطر نشان کرد: در فصل بهار مراسمی در این خطه برگزار می‌شد که طی آن، دامداران به بدرقه اولین گروهی می‌پرداختند که به ییلاق می‌رفتند اما امروزه این دو مراسم کهن با یکدیگر ترکیب شده و دیگر شکل سابق خود را ندارند. این فیلم مانند اشیا یک موزه به حساب می‌آید و محققان می‌توانند از آن استفاده کنند.

ورهرام ادامه داد: هنگام ساخت «پیرهای اورامان»، به سه پیرشالیار برخوردم که مربوط به دوره اسلامی بودند. آن‌ها پیش از اسلام دین‌های خود را داشتند. در ابتدای فیلم برای آنکه روایت را از طرف خود بازگو نکنم، آن را به متولی نسبت دادم به همین دلیل صدای گوینده هم متفاوت است و از جایی به بعد خودم صاحب روایت می‌شوم. به نظر من پیرشالیار یک شخصیت افسانه‌ای و اسطوره‌ای است.

حضور «عروسی مقدس» در جشنواره‌های تخصصی مردم‌شناسی

ورهرام در پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر حضور کم‌رنگ زنان در مراسم ها و آیین ها در فیلم گفت: زنان در این مراسم به جز پختن نان نقشی ندارند. اصولاً در بسیاری از مراسم‌های آیینی ما، خانم‌ها نقش پررنگی ندارند.

وی افزود: «عروسی مقدس» یک فیلم مردم شناسی است و ما حق نداریم در چنین آثاری صدا را از جای دیگر وارد کرده یا از موسیقی استفاده کنیم و نباید دست به تحلیل زده و برای مردم از صفت استفاده کنیم. فیلم «تاراز» که مالک آن هستم، در حال بازسازی است و از این بابت خوشحالم اما اگر این اتفاق هم نمی‌افتاد، نگاتیو زیبایی‌هایی دارد که برای من جذاب است. این نکته را هم بگویم که «عروسی مقدس» آخرین اثری بود که هوشنگ آزادی ور، گفتار آن را برعهده داشت.

نقش موزه ها در ساخت فیلم های مستند

در ادامه پروین ثقه الاسلام درباره نقش موزه‌ها در ساخت چنین فیلم‌هایی گفت: زمانی که من به عنوان مدیر مجموعه کاخ گلستان مشغول به کار بودم، تعدادی فیلم مستند ساخته شد. «آلبوم خانه» کاخ گلستان بعد از موزه انگلیس، دومین آلبوم خانه جهان است.

وی ادامه داد: ما وظیفه داریم علاوه بر تشویق مردم به بازدید از موزه‌ها، از داشته‌های میراثی خود استفاده کرده و آن را در اختیار مستند سازان قرار دهیم. در مجموعه کاخ گلستان آلبوم خانه و مراکز اسناد از مراکزی هستند که جذابیت زیادی برای ساخت فیلم‌های مستند دارند.

وی ادامه داد: موزه‌های ما نظیر موزه ملی و آبگینه پتانسیل لازم را دارند تا به شکل‌های مختلف در چنین آثاری مورد توجه قرار گیرند. موزه مکانی است که باید داشته‌های خود را در دید مردم قرار دهد. ما در آن مقطع تلاش می‌کردیم دانشجویان هنر خصوصا هنرجویان رشته‌های سینما و نقاشی را جلب کنیم و از آن‌ها بخواهیم آثاری را درباره این موزه تولید کنند. امیدوارم چنین روندی همچنان ادامه دار باشد.

هنرمندان باعث پویایی موزه ها می شوند

این پژوهشگر بیان داشت: یکی از رسالت‌های مهم موزه‌ها این است که داشته‌های خود را در اختیار هنرمندان رشته‌های مختلف قرار دهند تا آثار نگهداری شده در این مراکز دیده شوند. امروزه مردم به موزه گردی عادت کرده‌اند، در حالی که در گذشته این‌گونه نبود. هنرمندان می‌توانند باعث پویایی، زنده بودن و معرفی موزه‌ها شوند.

تقته الاسلام درباره علت ماندگاری مستندهای مردم نگار گفت: در این رابطه قدرت کارگردانی سازنده این آثار، نقش مهمی دارد. اگر فیلم را کارگردانی با عشق و علاقه نساخته باشد، ماندگار نخواهد بود. باید به دنبال ماندگاری یک اثر برای سال‌های طولانی بود. می‌توان با ابتدایی‌ترین وسایل فیلمبرداری، اثر ماندگاری را تولید کرد. عشقی که کارگردان برای ساخت فیلم خود می‌گذارد، نسبت به مسائل تکنیکی امر مهم‌تری به شمار می‌رود.

وی ادامه داد: از نظر من در فیلم مستند تنها ابژه، تکنیک کارگردانی و تدوین مهم نیستند و عشق کارگردان به سوژه است که اهمیت دارد. فیلم‌های آقای ورهرام سرشار از عشقی اینچنین است. اگر فیلم فقط برای فروش یا تشویق ساخته شود، تاثیر زیادی نخواهد داشت. گاهی نیز موضوع فیلم برای فیلمساز مقدس می‌شود و این نکته بسیار مهم است.

در ادامه ارد عطارپور، از مستندسازان سرشناس که در جلسه حضور داشت، درباره ضرورت ساخت مستندهای مردم نگار گفت: می‌توانیم از آثاری مانند فیلم‌های فرهاد ورهرام نسبت به زندگی و آیین مردم که در گوشه و کنار دنیا زندگی می‌کنند، اطلاعاتی به دست آوریم اما متاسفانه در ایران به جز ورهرام فردی دیگری را نمی‌شناسم که به صورت پیوسته مستندهای مردم‌نگار بسازد.

وی افزود: او دارای کارنامه پرباری است که روند آن از اواخر دهه چهل شروع شد. در گذشته یک موسسه دانشگاهی وجود داشت و از آنجا بود که این نسل رشد کرد. حتما ضرورتی وجود داشت که این تشکل شکل گرفت اما به دلایل مختلفی متاسفانه ادامه پیدا نکرد.

رسانه سینمای خانگی- اینجا خرمشهر درویش است

«ده‌ها هزار زن و مرد در خرمشهر روزهای جنگ را دیده‌اند و هرکدام از آن‌ها درباره‌ی روز فتح خرمشهر خاطره دارد، بنابراین هر کسی که از فتح خرمشهر فیلم می‌سازد در مقابل این گروه و خاطرات ثبت شده در حافظه‌شان مسئول است.»

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، جملات بالا گفته‌های احمدرضا درویش، کارگردان تعدادی از فیلم‌های ماندگار سینماست که در آثار خود وقایعی از روزهای جنگ تحمیلی ایران و عراق را با داستانی از آنچه بر مردمِ درگیر جنگ رخ داده، روایت کرده است.

در سال‌های اخیر اگرچه ساخت فیلم‌های جنگی و دفاع مقدسی با تمرکز و جدیت بیشتری در دستور کار تولید -بویژه در ارگان‌های هنری و سینمایی- بوده ولی بسیاری از این فیلم‌ها یک قهرمان یا فرمانده جنگ را محور داستان خود قرار داده‌اند و زندگی مردم بیشتر در حاشیه داستان‌ها تصویر شده؛ این در حالی است که مقامات کشور به بهانه‌های مختلف به افتخارات و رشادت‌های تاریخی ملت، بویژه مردم خوزستان در دوران جنگ اشاره کرده‌اند.

تاکیدها بر حضور مردم در شهرهایی که درگیری مستقیم در جنگ داشتند و تلاشی که برای حفظ این سرزمین انجام دادند و نیز تاثیری که جنگ بر زندگی آن‌ها گذاشت، بهانه‌ای است برای یاداوری به فیلمسازانی که به این حوزه وارد می‌شوند تا مردم را به عنوان قهرمانان اصلی جنگ فراموش نکنند.  همانطور که پیش‌تر احمدرضا درویش براین نکته تاکید کرده بود.

این فیلمساز که بیش از یک دهه است فیلمی در سینما نساخته و با توجه به مجوز نگرفتن «رستاخیز» برای اکران در سینماها، حدود ۲۰ سال است که هیچ فیلمی از او روی پرده سینما نرفته، از سال‌ها قبل آرزوی ساخت فیلمی را درباره فتح خرمشهر داشته است. او فیلمنامه این واقعه را با نام «درخشش» نوشته که خردادماه امسال رونمایی شد.

درویش به این دلیل درباره ماجرای فتح خرمشهر کار کرده که در مقطعی آن را مهم‌ترین حادثه تاریخ معاصر نامیده بود. او سال ۱۳۸۵ در گفت‌وگویی با ایسنا گفته بود: معاصر بودن ماجرای فتح خرمشهر در بعد تاریخی آن یکی از ویژگی‌هایی است که می‌توان بدان اشاره کرد، این جنگ علیه آرمان‌های ملی و تاریخی ما صورت گرفت و حضور مردم در برابر آن از ویژگی‌های مهم این حماسه بود.

در آن زمان درویش با تاکید براینکه گروهی مجرب کار تحقیقاتی و تشکیل بانک اطلاعاتی و گردآوری مجموعه‌ی کامل از منابع تحقیقاتی درباره‌ی این پروژه‌ را برعهده داشته‌اند، تاکید کرده بود:‌ هر کارگردانی که درباره‌ی خرمشهر فیلم می‌سازد، حتما به اطلاعات کافی در این زمینه نیازمند است و ضروری است که به مواردی نظیر مردم‌شناسی، فرهنگ، تاریخ، رویدادهای سیاسی، بررسی علت‌های بروز جنگ و تجاوز دشمن به‌خاک ایران، ابعاد نظامی، عملیاتی و تحولات بین‌المللی در آن دوره از تاریخ و علل پشتیبانی ده‌ها کشور از تجاوز دشمن به ایران توجه ویژه شود.

به گفته او «ده‌هاهزار زن و مرد در خرمشهر، آن روزها را دیده‌اند و هرکدام از آن‌ها درباره‌ی آن‌ روز خاطره دارند، بنابراین هر کسی در مقابل این گروه مسئول است و از آنجا که حافظه‌ ملت ایران مشحون از خاطره‌ این رویداد عظیم در دوران دفاع‌مقدس است، فیلمی با موضوع فتح خرمشهر باید منعکس‌کننده‌ خاطره‌ همه‌ی اقشار در آن رویداد باشد.

آخرین پیگیری‌های ایسنا در بهار امسال حاکی از این بود که ساخت فیلم «درخشش» و احتمالا با نام پیشین خود یعنی «شکوه پیروزی» توسط احمدرضا درویش که این روزها در سوگ از دست دادن برادر خویش است، جدی‌تر از هر زمان دیگری است.

احمدرضا درویش پیش‌تر در مراسمی که برای نمایش «دوئل» برپا شده بود، به دیدار خود با شهید جهان‌آرا در روزهای ابتدایی جنگ و زمانی که خرمشهر در محاصره بود اشاره کرده و گفته بود: همیشه دوست داشتم در فیلم‌هایی که درباره جنگ می‌سازم یک اشاره و امضایی از او در فیلم‌هایم باشد، زیرا جهان‌آرا نماد و اسوه مقاومت در روزهای ابتدایی جنگ بود. او در عین حال همواره تاکید کرده: سینمای دفاع مقدس به یک قشر و جناح محدود نیست. سفره‌ای است که به همه روزی می‌رساند و غذا می‌دهد و هرکسی که تشنه و اشتهای سیر شدن داشته باشد از این سفره به اندازه‌ کافی بهره‌مند می‌شود.

او اظهار امیدواری کرده بود که روزی بزرگان سینما در عرصه‌ سینمای دفاع مقدس وارد شوند و در این زمینه‌ فیلمی را تولید کنند و در عین حال به آن‌ها ایرادی هم گرفته نشود که حتما باید جنگ را تجربه کرده باشند.

آنچه درویش به آن اشاره کرده دغدغه برخی از فیلمسازان دیگر نیز بوده که ساخت فیلم از آنچه در دوران جنگ بر مردم گذشته و تاثیرات آن را دغدغه‌ای مهم می‌دانند ولی در موارد بسیاری با محدودیت‌هایی مواجه شده‌اند که مروری بر فیلم‌هایی که نتوانستند مجوز اکران بگیرند یا درگیر ممیزی‌های زیاد شدند مصداقی بر این ادعاست. در کنار این‌ها نگاه شعارگونه و نادیده گرفتن مردم بومی حاضر در خط مقدم نبرد و بی‌توجهی به آنچه برآن‌ها رخ داده هم مورد انتقاد بوده است. با این حال تاکید دولتمردان بر حضور مردمی که در شهرهای مختلف کشور در مقابل بیگانگان ایستادند، سوژه‌های متفاوت‌تری را می‌تواند دستمایه ساخت فیلم‌های دفاع مقدسی کند.  

رسانه سینمای خانگی- این بیلبورد برای همۀ فیلم‌ها جا دارد

شاید شما هم به عنوان یکی از مخاطبان سینما زمانی را به خاطر بیاورید که برای تماشای فیلمی به سینما می‌رفتید؛ با خاموش شدن چراغ‌های سینما پیش از نمایش فیلم، تبلیغات محصولات مختلف یا تیزر فیلم‌ها با عنوان برنامه آینده نمایش داده می‌شد. زمانی این تبلیغات آنقدر تاثیرگذار بود که مخاطبان از این طریق با فیلم‌های در نوبت اکران آشنا می‌شدند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در واقع پیش از آغاز فیلم، بهترین زمانی بود که مخاطب علاقه‌مند به سینما با تیزر فیلم‌های جدید آشنا شود. همچنین سایر اقلام تبلیغی هم جایگاه ویژه‌ای داشت چرا که تمرکز کامل مخاطب بر پرده سینما بود.

چرا تبلیغات یکپارچه سینمایی؟

بر اساس آمار منتشر شده توسط موسسه سینماشهر، سال گذشته بیش از ۱۳ میلیون نفر به تماشای آثار سینمایی اکران شده پرداختند و این آمار رو به رشد یعنی سینما به عنوان یکی از پرمخاطب‌ترین و تاثیرگذارترین رسانه‌ها در سبد فرهنگی خانواده‌های جایگاه ویژه‌ای دارد؛ در نتیجه فرصت مناسبی برای بنگاه‌های تبلیغاتی یا کارآفرین‌ها برای تبلیغ محصولات و خدمات فراهم می‌کند.

تبلیغات در سینما، به صورت دیداری-شنیداری بوده و از آنجا که مخاطبان سینما از سنین، جنسیت‌ و قشرهای مختلف هستند، تبلیغات پیش از فیلم، می‌تواند یک محصول را بهتر و بیشتر و با جامعه هدف مشخص به سمع و نظر مخاطب برساند. در حال حاضر متاسفانه به علت عدم یکدستگی فعالان شاغل در حوزه سینماداری در استفاده از ظرفیت‌های در اختیارشان، فضاهای تبلیغاتی در سینماها جذابیت خود را از دست داده و نادیده گرفته می‌شوند.

در طرح «شبکه تبلیغات و بازرگانی سینمای ایران» که اخیرا موسسه سینماشهر به عنوان یکی از اقدامات خود رونمایی کرد علاوه بر مخاطبان و بنگاه‌های تبلیغاتی، سینماداران و حتی تهیه‌کنندگان نیز در نظر گرفته شده‌اند. به گفته مدیر عامل این موسسه، در صورت اجرای این طرح با حذف واسطه‌های تبلیغاتی، امکان بهره‌برداری همزمان از تبلیغات شنیداری و دیداری (تیزرها) در کنار تبلیغات محیطی فراهم خواهد شد.

در صورت استفاده از روش تبلیغات چسبیده به فیلم، برای نتیجه مطلوب حتی می‌توان دسته‌بندی تبلیغات بر اساس ژانر فیلم را داشته باشیم که به ایجاد فضای رقابتی تبلیغات منجر می‌شود.

ایجاد امکان تبلیغات هدفمند

مرتضی شایسته، پخش‌کننده و تهیه‌کننده سینما در این باره به ایرنا گفت: تبلیغات، درآمد زیادی دارد و نمی‌توان از نقش آن در سینما غافل شد. پیش از این محصولات یا آثار سینمایی در ابتدای فیلم‌ها تبلیغ می‌شد و تهیه‌کنندگان نیز سهمی از این تبلیغات نداشتند؛ با طرح «شبکه تبلیغات و بازرگانی سینمای ایران» امیدواریم به صاحبان فیلم‌ها و تهیه‌کنندگان کمک شود. با یکپارچه‌سازی تبلیغات سینمای ایران، امکان تبلیغات هدفمند براساس جامعه مخاطب و ژانر فیلم‌ها فراهم ‌شود و با حذف واسطه‌های تبلیغاتی حتی برای کارکنان آن سینما نیز درآمدزایی به دنبال خواهد داشت.

اتفاق خوبی در انتظار سینماداران است

همچنین سعید خانی، مدیر شرکت پخش «خانه فیلم» نیز درباره تبلیغات یکپارچه سینمایی به ایرنا گفت: با توجه به تورمی که وجود دارد، هزینه‌های سالن‌داری نیز افزایش یافته است؛ طرح «شبکه تبلیغات و بازرگانی سینمای ایران» می‌تواند بخشی از این هزینه‌ها را برای سالن‌داران جبران کند.

وی افزود: فضای سینما و پرده بزرگ محل خوبی برای صاحبان آگهی‌هاست که اطلاع‌رسانی کنند. اگر این یکپارچگی تبلیغات شکل بگیرد هر سه حوزه سینما یعنی تهیه‌کننده، پخش‌کننده و سینماداران می‌توانند از عهده هزینه‌های کار خود برآیند. سینماداران نیز می‌توانند هزینه‌هایی مانند آب و برق و پرسنل را که در این سال‌ها به شدت بالا رفته تامین کنند. ضمن اینکه در نهایت تولیدکننده هم در بحث تبلیغات می‌تواند منفعت داشته باشد. کار دشواری است، ولی به نظرم شدنی است.

حبیب اسماعیلی، پخش‌کننده و تهیه‌کننده نیز به ایرنا گفت: اکنون سینما به مرکزی برای جذب مخاطب تبدیل شده، پاساژها و مراکز خریدی که سینما دارند ازدحام بیشتری را شاهد هستند. تبلیغات یکپارچه سینمایی نیز می‌تواند درآمدی برای صاحبان سینما داشته باشد و از طرفی دیگر به تجارت کشور کمک کند.

 حبیب اسماعیلی – پخش‌کننده و تهیه‌کننده سینما

محمدقاصد اشرفی، رئیس هیأت مدیره انجمن سینماداران نیز درباره تبلیغات سینمای ایران به ایرنا گفت: در گذشته تبلیغات به مراکز محدودی سپرده می‌شد و بسیاری از سینماهایی که فروش کمتری داشتند از این مزایا بهره‌مند نبودند. صاحبان کالا تنها به چند پردیس سینمایی پرفروش تبلیغ می‌سپردند ولی در این طرح جدید همه سینماها در سود این تبلیغات سهیم هستند و این به سینما و سینماداران کمک می‌کند.

به هر حال سینما یکی از انعطاف ‌پذیرترین فضاهای تبلیغاتی برای کارفرمایان و تاثیرگذار برای مخاطبان است که با برنامه‌ریزی و حرکت در مسیر رو به رشد سینمای ایران، ضمن درآمدزایی ثابت برای تمامی فعالان در حوزه سینماداری در سطح کشور، فرصت جدیدی از فضای تبلیغاتی را برای صاحبان کالا و خدمات فراهم می‌آورد.

این امر مستلزم همراهی طرح «شناسا» است که توسط موسسه سینماشهر راه‌اندازی می‌شود و با خارج کردن سیستم اکران از شرایط سنتی، علاوه بر امکان اکران سراسری فیلم‌ها، بستر امن و شبکه اختصاصی برای سینما محسوب می‌شود. برای اجرای این مهم هم لازم است سینماداران و موسسات پخش فیلم با همکاری‌ هم مقدمات اجرای این طرح را فراهم کنند تا از هزینه سربار سینماها کاسته شده و رغبت بیشتری برای سینماداری در کشور ایجاد کند.

رسانه سینمای خانگی- آوینی از روایت فتح تا روایت پیشرفت

نخستین نشست از مجموعه نشست‌های «هم‌عزم» با عنوان از روایت فتح تا روایت پیشرفت با موضوع روایتِ انسان انقلاب اسلامی در “روایت فتح”،روایتِ انسان انقلاب اسلامی برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، نخستین نشست از مجموعه نشست‌های «هم‌عزم» با عنوان از روایت فتح تا روایت پیشرفت برگزار شد. بر اساس این گزارش تبیین موضوع روایت‌گری شهید سید مرتضی آوینی، اینکه آوینی چه چیزی را روایت کرد و با چه پشتوانه‌ای به این نقطه رسید؟ موضوع بحث و بررسی قرار گرفت.

در این نشست حسین نقویان با موضوع روایتِ انسان انقلاب اسلامی در “روایت فتح”، امیر نجات‌بخش با موضوع روایتِ انسان انقلاب اسلامی ناظر به تجربه‌ای در میدان پیشرفت و مسعود ملکی با موضوع روایت‌گری در روایت پیشرفت به ایراد سخرانی پرداختند.

شهید آوینی؛ مبانی اخلاقی به انقلاب اسلامی اصالت داده است

نقویان در بخش نخست این جلسه گفت: موضوع این است که آوینی چه چیزی را روایت کرده و می‌کند. همین جلسه حاکی از ادامه دار بودن و اثر وجودی افکار و اعمال ایشان است. ایشان انسانی را روایت می‌کند که تعینی برای پیشرفت داشته است. به نظر من قبل از اینکه انسان را بشناسیم موضوع انقلاب اسلامی مهم است. خود آوینی در جلسات متعدد و متفاوت از این نوع سخن گفته و از جلوه‌هایی که داشته به فراخور مطالبی را بیان کرده و به تصویر کشیده است.

وی با بیان اینکه آوینی می‌گوید انقلاب اسلامی انقلاب ارزش‌ها است، افزود: ما جامعه انقلابی هستیم و می‌خواهیم به دین رجعت کنیم و این امر باعث تغییر دید ما نسبت به همه چیز شده است. انقلاب اسلامی واقعه پدیده‌ای بی بدیل است. همچنین واقعه‌ای بدیعی که هیچ نظیری در دنیای جدید ندارد. انقلاب اسلامی کودتا و جنبش نیست. آوینی می‌گوید انقلاب برای شناخت خودش دارای ذاتیاتی است و ما از فهم انقلاب اسلامی محروم شده ایم.

نقویان با تاکید بر اینکه کسانی می‌توانند مستند بسازند که موضوع را شناخته باشند، افزود: اگر کسانی موضوع را نشناسند در روایتگری آن دچار اختلال می‌شوند. منشأ و مبدا و مرجع انقلاب و غایت آن حکومت مدینه در صدر است. انسان در قالب انقلاب اسلامی تعریف می‌شود و رجعت انسان با مبانی اسلام پیوند دارد. انسان واقعی کسی است که با معیار اخلاق انقلابی و اسلامی پرورش پیدا کرده است. انسان همان فرزندانی هستند که در مسجد و نماز جمعه می‌بینید. اینها کسانی هستند که روایت «اشجع الناس من غلب الهواه» را زیست کرده اند. این موضوع باعث می‌شود که آوینی در شخصیت شناسی و روایت خطی، نفراتی را تربیت کنند که بتوانند نقش آفرین باشند.

وی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی اصولاً بیرون از جریان فرهنگی عالم جدید رخ داده است، بیان کرد: مبانی اخلاقی به انقلاب اسلامی اصالت داده است. گرچه گاهی می‌گویند؛ انقلاب جلوتر از زمان است که این حرف اشتباه است چرا که اصول بر زمان و مکان ولایت دارند. در مستندهای آوینی افرادی که به دنبال آنها می‌رود آنها درگیر واکنش نشان دادن به حوادث نمی‌شوند. همانطور که وقتی آثار رشید بودن یک مادر در اعزام به جنگ و جبهه فرزندش را نشان می‌دهد؛ چیزی فراتر را مشاهده می‌کنید. خواه و ناخواه ماهیت وجودی این انقلاب در تضاد با دنیای جدید است و اساس انسان را با این توسعه نمی‌شناسد.

نقویان ادامه داد: این انقلاب اسلامی است که مقدم بر شناخت آوینی است. آوینی خودش متأثر از انقلاب اسلامی است. آوینی در صحنه‌های جبهه‌های دفاع مقدس هنر مبارزه را معرفی می‌کند و از صحنه‌های جهاد حق و باطل می‌گویند و حقانیت در صحنه جهاد است که شکل می‌گیرد.نفسانیات معیار ارزش گذاری نیست و کشته شدن و مقتول بودن دیگر معیار نیست بلکه حیات ازلی و ابدی را که اشراف بر زمان دارد اینجا مدنظر قرار می‌دهد.

وی افزود: آوینی انسان انقلاب اسلامی را متأثر از اسلام می‌داند و به این معنی قرابت ذهنی ایجاد می‌کند و حضرت امام را مبعوث اسلام می‌داند.

شهید آوینی با تکنیک به بیان مسائل روز می‌پردازد

در ادامه امیر نجات بخش دبیر سرای هنر و اندیشه (سُها) به خواستگاه روایت فتح پرداخت و گفت: انتقاد شهید آوینی به کارهای صدا و سیمای زمان خودش بود. به همت آوینی شیوه‌ای که در پیش گرفته شده کسی مسئولیت دفاع مقدس را قبول نمی‌کند. در آنجا شهید آوینی می‌گوید کسی عزم و همت اینکه وارد ماجرا شود را ندارد. شهید آوینی مساله دفاع مقدس را به مثابه یکسری حیات معرفی می‌کند. حیاتی که در پیش آمده و وقتی هم دعوت می‌کند معتقد است دعوت به حیات دیگر و حضور دیگری است.

وی ادامه داد: ما می‌توانیم از شهید آوینی بیاموزیم چگونه مساله را مقابل مردم بیاوریم تا آنها خودشان آن را حل کنند. در دفاع مقدس باید ببینیم روایت زبان آوینی به سمت کجاست و چه چیزی را مدنظر قرار می‌دهد؟ نکته دیگر این است که مساله روایت انسان در خلال مساله روایت فتح به درک و نسبت دیگری از تکنیک رسیدیم. ساختار مستندهای روایت فتح نسبت جدیدی با مسائل فکری را به ارمغان آورده است. به معنای امروز پیشرفت در تکنولوژی است. اگر یک جامعه‌ای داریم که این جامعه می‌خواهد پیشرفت کند مثل کار سینماست که چگونه سینماگر تلاش می‌کند دوربین را می‌آورد و مجال خود بودن را به آدم می‌دهد. اگر نرم افزارهای پیشرفت را در یک کشور راه اندازی کنید شامل مدرسه، صنعت، دانشگاه می‌شود که همه اینها اسمش تکنیک است و اگر ما مساله مان همه اینها باشند. باید این ابزار مجال خود بودن انسان‌ها را از خودشان نگیرند.

وی با طرح پرسشی گفت: وقتی از پیشرفت و توسعه حرف می‌زنیم باید بدانیم انسان‌ها در پس این تکنولوژی از دست نروند و باید حواسمان را جمع کنیم که چه چیزی را مدنظر قرار دهیم که در عین اینکه که در این راه قرار می‌گیرند خودشان باشند. همان چیزی که در روایت فتح به شهید آوینی به عنوان کارگردان مجال خود بودن را می‌دهد. کارگردانی خود بودن کجاست؟ اینجا از تفکر تاریخی به انسان‌ها مجال خود بودن می‌دهد. مسیری را شهید آوینی شروع می‌کند امری نیست که به یک باره شروع کند.

وی ادامه داد: جهاد سازندگی کاری است که در کارهای آوینی مشهود است. شهید آوینی که با تکنیک حرف می‌زند و مساله جهاد سازندگی را نشان می‌دهد. به نسبتی بین جهاد و بسیج و پیشرفت نگاه و فکر می‌کند. در همین تکنیک به بسیجی مجال خود بودن می‌دهد. در مساله توسعه آن چیزی که در جهاد پیش می‌آید به ظاهر پیشرفت است. آوینی در اینجا جهاد سازندگی را به دولت سازندگی می‌رساند. بر همین اساس به نسبت تکنیک و انقلاب اسلامی باید دوباره فکر کرد و به تجربه روایت فتح که نگاه کنیم فارغ از اثر مسیری که شهید آوینی انتخاب می‌کند بسیار راهگشاست.

سردبیر سرای هنر و اندیشه اضافه کرد: روایت فتح یک امر بسیار ممتاز است. اگر فکر کنیم کار متشابهی می‌توانیم انجام دهیم اشتباه است. روایت فتح و دفاع مقدسی که شهید آوینی به آن می‌پردازد بسیار مورد اهمیت است. روایت فتح روضه صحنه در دفاع مقدس است. شاید این روایت را مدنظر قرار دهیم ما را در عالمی دیگر قرار می‌دهد.

برای ادامه تاریخ پس از جنگ ادبیاتی نساختیم

سپس مسعود ملکی فعال فرهنگی و رسانه‌ای به بیان سخنانی پرداخت و گفت: شهید آوینی فتح را مشخصاً بیان کردند و پیشرفت هم همین است. ما تاریخ انقلاب از ۱۳۰۰ به این طرف تا پایان جنگ را صورت بندی کرده و برایش نامگذاری داریم. آن زمان را نهضت انقلاب و دفاع مقدس نامیدیم اما برای ادامه تاریخ انقلاب هیچ ادبیاتی نساختیم. این یکی از معضلات امروز ماست و همین خلأ گم شدن را حاصل می‌کند. از روز اول انقلاب؛ جمهوری اسلامی با تمدن غرب به جنگ پرداخت و پیشرفت هم همچنین در همه ساحت‌های سیاسی و اقتصادی در جمهوری اسلامی رقم خورده است.

وی ادامه داد: بعد از پایان جنگ اساساً درگیر بازی پیشرفت هستیم. هیچ موقع نتوانستیم برای تاریخ بعد از جنگ دوره جدیدی را بسازیم. به همین دلیل است که در روایت تاریخ دفاع مقدس به انسجام و وحدت رویه برسیم ولی برای بعد از جنگ نتوانستیم از روایت یکسانی بهره مند شویم.

ملکی اضافه کرد: دوره‌ای خط درگیری بعد از جنگ جریان انقلاب همه تلاشش این بوده که جمهوری اسلامی را در حال عقب رفت نشان دهد و زحمات اجتماعی شأن هم مثمر ثمر بوده و ژانر فلاکت در سینما جریان همین فعالیت هنری و اجتماعی است. در حالی که همین وحدت رویه برای جریان خودی اتفاق نیافتاد تا ادبیات بسازد و زمین بازی تعریف کند و سوژه تعریف نکرد. باید روایت فتح خوانش درستی باشد ولی روایت پیشرفت ذیل انقلاب تعریف درست تری خواهد بود. اچ دولت‌های بعد از جنگ را چگونه می‌توانیم تقسیم کنیم.؟

ملکی گفت: روایت پیشرفت فارغ از پیشرفت و بحث‌های شکل دهنده با جنس باقی مشتقات حوزه روایت فرق می‌کند که آن را زیست بوم طرح مساله میدانیم. فارغ از اینکه خودش روایت موضوعی و سوژه ای است و پله بالاتر طرح مساله را پیدا می‌کند.بدون روایت پیشرفت نمی‌توان پسرفت هارا حل کرد.

فعال فرهنگی و رسانه ادامه داد: پیشرفت معنای خودش و زمین و بازی ایجاد کردن در تمدن خودش را شامل می‌شود. ما به هر چهار معنایش نیاز داریم و دو سه معنای اولش ما را وارد بحث توسعه کند. ولی امروز نمی‌توانیم از کنار این سه معنا بگذریم. شرایط امروز ما در جامعه و فضای اندیشه‌ای و عمومی نوع مواجهه دیگری را در توسعه و پیشرفت به ما تحمیل می‌کند.

خروج از نسخه موبایل