رسانه سینمای خانگی- نشد که به جلسات مخفی «حجتیه» نفوذ کنیم

امیر عباس کنعانی کارگردان مستند «مقدس‌نما» با موضوع تحرکات انجمن حجتیه علیه جریان انقلاب اسلامی، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این مستند پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، امیرعباس کنعانی کارگردان مستند «مقدس نما» به بهانه رونمایی از این مستند، در گفتگو با مهر درباره آن توضیح داد: ساخت مستند «مقدس‌نما» از آنجایی آغاز شد که احساس می‌کردم همواره در جمع بچه‌های حزب‌اللهی و مذهبی، شاهد تقابل ۲ نگاه نسبت به اسلام هستیم؛ عده‌ای اسلامی بی‌تفاوت به همه چیز را می‌خواهند و تنها قایل به حفظ دین خود هستند. در مقابل اما تفکری هست که ما به آن پایبند هستیم و آن هم اسلامی سیاسی است. برای بررسی این تقابل بود که به سوژه انجمن حجتیه رسیدیم.

وی افزود: زمانی که این انجمن پیش از انقلاب و در حد فاصل سال‌های ۳۲ تا ۴۲ تأسیس شد، اکثر علما در موضع مبارزه با بهائیت از آن حمایت می‌کردند اما از سال ۴۲ به بعد که نهضت امام خمینی (ره) برای مبارزه با شاه کلید خورد، آرام‌آرام تقابل آن‌ها با این جریان عیان شد تا جایی که در دهه ۵۰ این انجمن همکاری‌هایی را با ساواک داشت. در حالی که بیشتر اعضای ساواک از همان بهاییان بودند. بهانه‌شان هم تنها این بود که بتوانند فعالیت خود را ادامه دهند.

این مستندساز ادامه داد: عده‌ای از مبارزان در جریان نهضت امام خمینی (ره) در مسیر مبارزه با رژیم پهلوی دستگیر، تبعید و حتی اعدام می‌شدند، این گروه در حال همکاری با ساواک بودند. ما سراغ این موضوع رفتیم که در مبارزه با فرقه ضداسلامی بهاییت، ۲ گروه به ظاهر در حال مبارزه بودند، یکی نهضت امام خمینی (ره) و دیگری همین انجمن حجتیه و این سوال را مطرح کردیم که واقعاً فعالیت کدام یک منجر به موفقیت شده است. انجمن حجتیه هیچ‌گاه نمی‌توانست خطر این فرقه را دفع کند و این جریان امام (ره) بود که پایگاه این فرقه را در ایران از بین برد. سعی کردیم در این روایت تاریخی تقابل باورمندان به اسلام سیاسی و اسلام سکولار را نشان دهیم.

آرشیو تصویری از انجمن حجتیه موجود نیست

کنعانی درباره استفاده از مستندات مربوط به انجمن حجتیه و فرقه بهائیت در این مستند هم گفت: مستندات مربوط به بهائیت بیشتر مکتوب بود و متن‌هایی از آن‌ها بود که صراحتاً می‌گفتند ما باید اسلام را از بین ببریم. صوتی که از اعضای این گروه در فیلم می‌شنویم هم یک صوت بازسازی شده بر مبنای یکی از همین متون است. ما هرچه گشتیم، نوار مربوط به آن جلسه را پیدا نکردیم تا بتوانیم از اصل صوت استفاده کنیم. درباره انجمن حجتیه هم آرشیوی که در اختیار داشتیم بیشتر عکس بود و آرشیو ویدئویی از آن‌ها تقریباً وجود ندارد. این آرشیوهای تصویری را هم از مستندی که خودشان درباره خودشان ساخته بودند به دست آوردیم. در مرکز اسناد و آرشیو صدا و سیما، هیچ عکس، فیلم و صدایی از انجمن حجتیه نبود که بتوانیم به راحتی به آن‌ها دسترسی داشته باشیم.

اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط می‌شود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلسات‌شان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم

کارگردان مستند «مقدس‌نما» درباره گفتگو با کارشناسان و حضور برخی چهره‌های تکراری در این مستند هم گفت: ما برای گفتگوهای کارشناسی به خیلی از افراد رو انداختیم. خیلی‌ها وقتی اسم انجمن حجتیه را می‌شنیدند حاضر به گفتگو نمی‌شدند. در حالی که برخی از آن‌ها حتی کتاب در این موضوع داشتند اما با اعلام اینکه ما تخصصی نداریم، این موضوع را از سرشان باز می‌کردند. به همین دلیل در این مستند تنها سه مصاحبه داریم و بیشتر حرف‌های تند و تیز هم مربوط به عباس سلیمی‌نمین است.

وی درباره تمرکز روایت این مستند بر تصاویر آرشیوی هم توضیح داد: از آنجایی که هدف اصلی ما ارائه یک روایت تاریخی بود، تلاش کردیم با اسناد موجود و تصاویر آرشیوی، این روایت را مستند کنیم.

کنعانی درباره فعالیت دنباله‌دار بهاییان و بازمانده‌های انجمن حجتیه در تاریخ معاصر و عدم اشاره به این موضوع در مستند هم گفت: ما ابتدا می‌خواستیم به امروز انجمن حجتیه هم بپردازیم اما اینکه به بهاییت نپرداختیم، کاملاً عامدانه بود چرا که می‌خواستیم تمرکزمان بر روی تقابل حجتیه با نهضت امام خمینی (ره) باشد. البته ناگزیر بودیم به اندازه‌ای به بهاییت و تقابل آن با اسلام بپردازیم تا بعد بتوانیم درباره مسیرهای مبارزه با این فرقه حرف بزنیم. اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط می‌شود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلسات‌شان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم. در لایه‌های امنیتی به راحتی سابقه رسانه‌ای ما را استخراج می‌کردند و متوجه می‌شدند وابسته به نهادهای انقلابی هستیم.

وی افزود: انجمن حجتیه معروف است که حساسیت بالایی بر روی تشکیلات خود دارند و اصلاً اجازه نمی‌دهند فرد غریبه به جمع‌شان وارد شود. این انجمن هنوز فعال هستند اما با اسم و رسم فعالیت نمی‌کنند و گاهی باید یک سخنرانی و منبر را دنبال کنید تا متوجه شوید که همان حرف‌ها را می‌زنند. حتی مراسم و هیأت‌های مذهبی خاص خود را دارند که گاهی مخاطب عمومی هم به آن وارد می‌شود اما کسی متوجه ماهیت واقعی آن‌ها نمی‌شود. در شهر تهران هم بیشتر تمرکز آن‌ها حوالی منطقه یک شهر است.

فعالیت رسانه‌ای بهاییان علیه اسلام و ایران

کارگردان مستند «مقدس‌نما» در ادامه درباره حساسیت‌های رسانه‌ای بر روی موضوع بهاییت در ایران گفت: برخی کارمندان رسانه‌های فارسی زبان مانند بی‌بی‌سی اساساً بهایی هستند. حتی گروه‌هایی که در این رسانه‌ها علیه انقلاب اسلامی تولید محتوا می‌کنند، ریشه در فعالیت بهاییان علیه جمهوری اسلامی دارند. اینگونه نیست که بگوییم آن‌ها امروز فعالیتی علیه اسلام ندارند. حتی برخی معتقدند آن‌ها پایگاه‌هایی هم در کشور دارند تا علیه انقلاب و اسلام فعالیت داشته باشند. این‌ها حتی دین رسمی هم محسوب نمی‌شوند و فرقه‌ای هستند که نهایت ۲۰۰ سال قدمت دارند. از نگاه اسلام هم معتقدان به این فرقه، قطعاً مرتد هستند.

کنعانی درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند هم گفت: «مقدس‌نما» در طول ۲ سال ساخته شد اما در این مدت فعالیت پیوسته نداشتیم. در چند نوبت تولید پروژه متوقف شد و به همین دلیل فرآیند ساخت آن کمی با کندی پیش رفت. نزدیک به ۵ ماه هم پژوهش برای ساخت این مستند داشتیم.

این کارگردان درباره عدم استفاده از نریتورهای مطرح برای این مستند هم توضیح داد: قصد ما استفاده از استاد ناصر طهماسب بود اما در پاسخ به دعوت ما گفتند که دیگر کارهای سیاسی را صداپیشگی نمی‌کنم. در مشورتی که با عوامل داشتیم هم تصمیم گرفتیم صدای ناآشناتری را انتخاب کنیم تا از صداهای تکراری مستندهای مشابه انقلابی هم فاصله بگیریم.

رسانه سینمای خانگی- دوران طلایی سینما در همان دهه هفتاد تمام شد؟

دو دهه‌ ۶۰ و ۷۰، سینما و به ویژه تلویزیون آثاری تولید می‌کرد که با اکنون غیرقابل قیاس است. در تشریح برخی از دلایل آن باید گفت آن زمان عرصه تولید فیلم و سریال، صحنه بازتاب واقعیات جامعه بود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، به این چند جمله که برگرفته از دیالوگ‌های مشهور تلویزیون و سینمای ایران است کمی توجه کنید:

در سریال «هزاردستان» ساخته پرآوازه زنده‌یاد «علی حاتمی» و بازی زیبای روانشاد «عزت الله انتظامی» در نقش «خان مظفر» خطاب به مرحوم «جعفر والی» در نقش «کفیل نظمیه تهران» : «… زیاد غلو می‌کنید، شما فطرتا افراطی هستید و علت توفیق شما در امور دولتی همین نقیصه فطری است. اتفاقا اهل حکومت ما مبالغه را می‌پسندند. این مفتش شما چیزی است از قماش علف‌های هرزه، رشدش سریعه اما نه سپیدار میشه و نه گل سرخ! بی کس و کاره، میخواد زور به همه چیز برسه، می‌رسه، البته نه به همه چیز و نه برای همیشه»
 


و یا در سریال زیبای سربداران ساخته «محمدعلی نجفی» و بازی درخشان «علی نصیریان» در نقش «قاضی شارح» به «محمد ابهری» در نقش «امیر محمود»:

«- هرگز سوگواری را در مرگ عزیزش در نهایت تقلا، سخت در آغوش گرفته‌اید امیرمحمود؟

– منظور چیست؟

– هرچه بازوان خود را تنگ‌تر می‌کنید، آرام کردن او دشوارتر است.

– آری!

– خلقی را در نهایت سوگواری چطور؟»
 

آن‌گونه که آینه تصویر را می‌نمایاند، هنر نیز در بازتاب واقعیت می‌تواند هر آنچه را که هست، بنمایاند؛ با این تفاوت که در آثار هنری و به‌صورت عام در هنر، بازتاب‌های زندگی اجتماعی، سطحی نیستند


این دو تنها بخش کوچکی بود از محتوای سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی ساخته شده به دست کارگردانان نامی ایران که دست بر قضا هیچ ادعایی نداشته و به ویژه در زمانی ساخته و نمایش داده شدند که کشورمان در شدیدترین تنگناها به واسطه شرایط جنگ تحمیلی قرار داشت؛ درست در زمانی که فعالان عرصه هنر با کمترین سرمایه و بالاترین ریسک‌ها مانند عدم بازگشت سرمایه، روبرو بودند.

در کنار سربداران از محمدعلی نجفی و هزاردستان از علی حاتمی، آثاری چون «بوعلی‌سینا» ساخته روانشاد «کیهان رهگذار»، «روزی روزگاری» از «امرالله احمدجو»، «پهلوانان نمی‌میرند» از «حسن فتحی» و… که پرداختن به هرکدام شاید ساعت‌ها وقت نیاز داشته باشد، تنها بخشی از تولیدات برجسته هنری ایران بود که دیگر در تاریخ سینما و تلویزیون ایران تکرار نشد. اما چرا؟

نظریه بازتاب و آثار هنری

برای یافتن پاسخ این چرایی می‌شود به نظریه بازتاب متوسل شد؛ یکی از نظریاتی که زیرمجموعه جامعه‏‌شناسی سینما قرار می‏‌گیرد و از دیدگاهی به مقوله سینما می‌‏نگرد که وجود ارتباط تنگاتنگ و گسست‌ناپذیر بین فیلم‏‌های تولیدشده در یک بافتار اجتماعی با خود آن بافتار به طور عام و نهادهای سازنده آن، به طور خاص را اجتناب ناپذیر می‏‌داند.

به استناد نظریه بازتاب در جامعه‌شناسی هنر که به بررسی پیامدهای مختلف تحولات و واقعیات جامعه بر چگونگی شکل‌گیری آثار هنری می‌پردازد، آثار هنری بازتاباننده جریان‌های موجود در جامعه هم‌عصر خویش هستند. رویکرد بازتاب، معطوف به فهم جامعه است و از شیوه‌های تحلیل و مطالعه آثار هنری در صدد دستیابی به زبان جامعه انعکاس‌یافته در عصر خود است. آن‌گونه که آینه تصویر را می‌نمایاند، هنر نیز در بازتاب واقعیت می‌تواند هر آنچه را که هست، بنمایاند؛ با این تفاوت که در آثار هنری و به‌صورت عام در هنر، بازتاب‌های زندگی اجتماعی، سطحی نیستند. به این ترتیب لایه‌های درونی در پدیده‌ها به وسیله رمزنگاری‌های نمادین، نشانه‌گذاری می‌شوند. از این نظر، هنر در جامعه به دنبال کشف کدهایی است که بتواند با آن‌ها، واقعیت‌های پنهان در بسترهای زیرین حیات جمعی را به سطح آورده و آشکار سازد.

طبق رویکرد بازتاب، هنر بازتاب دهنده ذات جامعه است یا به تعبیری دیگر، ذات هنر ملهم از داده‌های اجتماعی است. نکته مهم در این رویکرد فهم جامعه است و از این منظر به تفکرات مبتنی بر شناسایی زیربناها و روبناها در جامعه ارتباط می‌یابد؛ از این منظر که جامعه انسانی از دو بخش تشکیل شده‌است؛ زیربنا و روبنا. زیربنا شامل نیروها و روابط تولید است که در آن انسان‌ها به تولید ضروریات و نیازهای زندگی می‌پردازند. این روابط، دیگر روابط و همچنین اندیشه‌های جامعه را معین می‌کنند که به آن‌ها روبنا می‌گویند. روبنای یک جامعه شامل فرهنگ، نهادها، ساختارهای قدرت سیاسی و … می‌شود. «کارل مارکس» معتقد است، ادبیات بازتاب دهنده مسایل اقتصادی و زیرساخت جامعه است.

گذشته از این نظریه‌پردازی‌ها باید گفت یک اثر هنری، مثل یک تابلوی نقاشی که مولفه‌های زندگی یک دوره یا بخشی از شرایط تاریخی و اجتماعی را مستند می‌سازد می‌تواند در فرایند یک تحلیل تفسیری به ویژگی‌های بر جسته درحیات مادی دوره مربوط به خود اشاره کند. این ویژگی‌ها می‌توانند علاوه بر نشان دادن واقعیات زندگی، اطلاعات و داده‌های مهمی را در چارچوب ساختارهای جامعه در صور نشانه‌ها و نمادهای غیر مادی نیز به تصویر در آورد.

دلیل این که در فضای دهه‌های ۶۰ و ۷۰، سینما و تلویزیون ایران در میانه تنگناهایش به شدت رشد کرد، این است که خواست و نیاز جامعه یا به عبارتی خودِ جامعه را منعکس می‌کرد

سینما و تلویزیون در دهه ۶۰ و ۷۰، بازتاب زندگی اجتماعی بود

با داشتن این رویکرد، درک فضای سینما وتلویزیون دهه ۶۰ و ۷۰ بسیار آسان‌تر و بهتر است. دلیل این که در فضای این دو دهه، سینما و تلویزیون ایران در میانه تنگناهایش به شدت رشد کرد، این است که خواست و نیاز جامعه یا به عبارتی خودِ جامعه را منعکس می‌کرد. این که دیالوگ‌های ماندگار در سریال بوعلی‌سینا بر زبان شخصیت‌های این اثر ماندگار جاری می‌شود و مردم نیز آن را درک کرده و می‌پذیرند، دقیقا به همین دلیل است.

در فضای دهه ۶۰ موسسات آموزش عالی تحت نظر وزارت «فرهنگ و آموزش عالی» فعالیت داشتند. استادان این دوره در جرگه بهترین‌ها و نخبگان بزرگ دانشگاهی و هنری بودند. فضای دانشگاهی همچنان تحت تاثیر منش و روش چهره‌هایی چون «عبدالحسین زرین‌کوب»، «غلامحسین یوسفی»، «مهرداد اوستا» و … قرار داشت. به همین ترتیب، حوزه آموزش و پرورش نیز مملو از دبیران و معلمانی بود که مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر آموزش این افراد بودند. قدرمسلم دانش‌آموزی هم که به دست این دبیران و معلمان آموزش دیده، جامعه‌ای را تشکیل می‌دهد که از نظر ادبی و هنری در جایگاه شایسته‌ای قرار دارد، ولو آن که در شرایط جنگی، زندگی کند. نتیجه چنین فضایی هم می‌شود سینمای روح‌نواز، غنی و سرشار از مفاهیم مهم اجتماعی و فرهنگی که بازتابی از شرایط جامعه بوده و هنوز هم بعد از سه دهه می‌تواند برای مخاطب، دلنشین، جذاب و حتی کارآمد باشد.
 

مدرسان دانشگاهی در دوره طلایی سینما و تلویزیون در جرگه بهترین‌ها و نخبگان بزرگ دانشگاهی و هنری بودند. فضای دانشگاهی و به تبع آن عرصه هنر همچنان تحت تاثیر منش و روش چهره‌هایی چون «عبدالحسین زرین‌کوب»، «غلامحسین یوسفی»، «مهرداد اوستا» و … قرار داشت


به این دیالوگ زیبا در سریال «بوعلی سینا» دقت کنید؛ مربوط به زمانی است که پدر بوعلی به دلیل بیماری درگذشته و او نتوانسته به موقع برای معالجت پدر به نزد او بازگردد و به همین دلیل دچار یک شوک و سرخوردگی درونی است. اما پیرمردی که در نقش یک فرد جاافتاده است، برای دلداری او و مواجه وی با مادر عزادار چنین می‌گوید: «مرگ پدر تلخ است برای فرزند اما همواره سرآغاز دوران دیگری است. وقتی مادر را می‌بینی، مردی متین و کامل باش، مواجه با مرگ سپری جز متنانت نمی‌طلبد!»

این جمله را زمانی که در قالب یک اثر هنری مانند فیلم تاریخی بوعلی‌سینا ببینید، هم قدرت اثرگذاری آن بیشتر است و هم در مواجه با یکی از مسایل پرابهام و رمزآلود بشر یعنی «مرگ»، بهترین راهکار را دارد.

مواردی از این دست را می‌توان در فیلم‌ها و سریال‌های شاخص آن دوران به وضوح دید. نمونه دیگر آن در سریال «روزی روزگاری»، ساختهامرالله احمدجواست که در اوایل دهه هفتاد از شبکه یک سیما روی آنتن می‌رفت. در این سریال به خوبی نحوه مواجه با طبیعت و به نوعی تعامل با آن، چنان زیبا و لطیف به مخاطب آموزش داده می‌شد، که شاید در هیچ کتابی نمی‌توان نظیری برای آن یافت. در دیالوگی که بین «خاله لیلا» (ژاله علو) و «مراد بیگ» (مرحوم خسرو شکیبایی) بر سر بریدن یک شاخه از درخت بیابانی رخ می‌دهد تامل کنید:

مراد بیگ پایش را روی یک بوته بیابانی به ظاهر خشک می‌گذارد تا تنها یک شاخه از آن ببرد. در این هنگام با واکنش شدید خاله لیلا که زن مسن اما بسیار باتجربه‌ای است روبرو می‌شود:

خاله لیلا: میخوای برای یک شاخه، بوته را به کل نابود کنی؟

مرادبیگ: نترس کوه پر این بوته‌هاست، صد خروارش را هم که آتش بزنی باز هم هست!

خاله لیلا: مگر هرچی تو دنیا فراوون بود مال باباته که آتیشش بزنی؟ تحفه طلا؟
 

دیالوگ‌های سریالی چون روزی روزگاری، یکی از بهترین آموزش‌ها در تعامل انسان با محیط‌زیست و حفظ آن را ارائه می‌داد


به جرات می‌توان گفت این دیالوگ یکی از بهترین آموزش‌ها در تعامل انسان با محیط‌زیست و حفظ آن است.

در جایی دیگر که خاری در انگشت مراد بیگ فرو می‌رود و بی‌تابی می‌کند و می‌خواهد آن را در بیاورد، خاله لیلا به او می‌گوید، با سوزن درش بیار. مراد بیگ هم می‌گوید سوزن ندارم، اما خاله لیلا می‌گوید تو کلاهت را نگاه کردی؟‌ در درون کلاه مرادبیگ یک سوزن قرار داده شده و او از وجودش بی خبر است. پاسخ خاله لیلا شنیدنی است:

«آدمی که از توی کلاهش خبر نداره، اینقدر پرمدعایی نمی‌کنه تحفه طلا!»

نمونه‌های این دست در فیلم «کمال الملک» و «مادر» علی حاتمی و یا سریال «پهلوانان نمی‌میرند» از حسن فتحی پرشمار است. همه آن‌ها به زبان هنری و به فصاحت، شرایطی از جامعه را بازتاب می‌دهند که جامعه به درستی آن را درک کرده و با ادبیات آن آشناست.

شاید بتوان اکنون پاسخ پرسشی را که در ابتدای این گزارش مطرح شد را این‌گونه داد: اگر در دو دهه ۶۰ و ۷۰ آثار فاخری در حوزه سینما و تلویزیون ساخته شد، به این دلیل بود که فعالان عرصه هنر با یک جامعه فرهیخته روبرو بودند آن هم به دلیل حضور استادان برجسته در حوزه ادبیات و علوم اجتماعی و نقش آنان در پرورش یک نسل فرهیخته. دوم آن‌که تمام سعی و تلاش آن فعالان هم در بازتاب شرایط اجتماعی جامعه بود؛ رابطه دوسویه‌ای که اکنون نمود چندانی از آن به چشم نمی‌آید.

رسانه سینمای خانگی- گرامیداشت علی حاتمی در روز سینما

مستند «آن معلم بی استاد» روایتی درباره زنده‌یاد علی حاتمی کارگردان شناخته شده سینما از زبان هنرمندان مطرح کشور، سه‌شنبه ۲۱ شهریور ساعت ۲۲ هم‌زمان با روز ملی سینما از شبکه مستند پخش می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط‌ عمومی شبکه مستند سیما، مستند «آن معلم بی استاد» به تهیه کنندگی سید وحید حسینی و روایتگری عزت‌الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، داود رشیدی و محمدعلی کشاورز (بازیگران سرشناس فیلم‌های حاتمی) و منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، حسین علیزاده، احمد بخشی (کارگردان و دستیارِ علی حاتمی)، عبدالله اسکندری، ارسلان کامکار، حجت شکیبا نقاش و محمود بصیری، به زنده‌یاد علی حاتمی فیلمنامه‌نویس و کارگردان فقید سینما و تلویزیون ایران می‌پردازد.

این مستند به یاد علی حاتمی ساخته شده و نام فیلم از عنوان مقاله‌ای از بهرام بیضایی در وصف حاتمی گرفته شده است.

«آن معلم بی استاد» توسط سید وحید حسینی و محدثه گلچین عارفی کارگردانی شده است و از دیگر عوامل آن می‌توان به تدوینگر: ایمان نیک‌بین، تصویربردار: سید وحید حسینی، پژوهشگر و نویسنده : سید وحید حسینی، محدثه گلچین عارفی، صدابردار: ایمان نیک‌بین، طراحی صدا: محدثه گلچین عارفی و مدیر تولید: مینا مدرسی اشاره کرد.

علی حاتمی کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و تهیه‌کننده شناخته شده سینما و تلویزیون ایران، آثار ماندگاری از جمله «دل‌شدگان»، «مادر»، «کمال‌الملک»، «هزاردستان» و … را خلق کرده است؛ این کارگردان ۱۵ آذر ۱۳۷۵ در اثر بیماری سرطان در تهران درگذشت.

شبکه مستند امشب ۲۱ شهریور در روز ملی سینما «آن معلم بی استاد» را روانه آنتن می‌کند. این مستند چهارشنبه ۲۲ شهریور ساعت ۹ مجدد از شبکه مستند پخش می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- این جهان‌ها موازی نیستند!

محمد یراقی کارگردان و نویسنده فیلم کوتاه «جهان غیر موازی» به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این اثر پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، محمد یراقی کارگردان و نویسنده فیلم کوتاه «جهان غیر موازی» که به تازگی فرآیند تولید را پشت سر گذاشته است در گفتگو با مهر با درباره این پروژه توضیح داد: فیلم «جهان غیرموازی» برایم تجربه فوق‌العاده و به‌خصوصی بود. از یک سو، کار با تعداد زیادی بازیگر، به‌ویژه کودکان خردسال و از سوی دیگر، فیلمبرداری در مناطق پرتراکم تهران چالش‌هایی را برایم به همراه داشت اما به طور کلی از نتیجه این تلاش‌ها بسیار خرسندم چون با تعامل خوب با تیمم، موفق شدیم به بهترین شکل ممکن آنچه را در ذهنمان طراحی کرده بودیم، به تصویر بکشیم.

وی درباره طراحی ایده این فیلم کوتاه گفت: روزی در خیابان ولیعصر (عج) یک دختر بچه پنج یا شش ساله را که آدامس می‌فروخت، دیدم، با پدرش که روی ویلچر نشسته بود و دستگاه اکسیژنی به ویلچر پدر متصل بود، آن‌ها در کنار خیابان ایستاده بودند. دختر خیره شده بود به یک عروسک کوچک که دست فروشی کمی آن‌طرف‌تر می‌فروخت. این تصویر مدت زیادی در ذهنم باقی مانده بود و من برای مدت زمان طولانی تصویر این دختر و زندگی‌اش را تصور می‌کردم. سعی داشتم به تخیل و درک عمیق‌تری از دنیای افراد مانند او برسم. به مرور زمان، این تصویر به یک ایده کامل‌تر و پیچیده‌تر برای فیلم‌نامه «جهان غیر موازی» تبدیل شد. با این داستان، به نحوی سعی داشتم به واقعیت‌های زندگی افرادی که در شرایط مشابه این کودک هستند، نزدیک‌تر شوم. از این طریق به تمایزهای بین دنیای خیالی این کودکان و جامعه واقعی پرداختم. این تصویر به‌عنوان منبع اصلی شکل‌بندی داستان و زمینه‌سازی برای فیلم‌نامه «جهان غیر موازی» مورد توجه قرار گرفت.

انتخاب ۳۰ بازیگر برای یک فیلم ۲۰ دقیقه‌ای

یراقی با بیان اینکه بیش از ۳۰ بازیگر در این فیلم کوتاه ۲۰ دقیقه‌ای ایفای نقش کردند، مطرح کرد: اغلب بازیگران ما کودکانی با میانگین سن ۶ تا ۹ سال بودند. انتخاب این بازیگران بسیار دشوار بود چون از این سنین عموماً انتظار بازیگری در یک فیلم را نمی‌توان داشت. ما براساس ظاهر، چهره، لحن صدا و میمیک بازیگران، تصمیم‌گیری می‌کردیم و در انتخاب‌ها، تلاش‌مان این بود که بازیگران به صورت ظاهری شبیه به آن کاراکتری باشند که من در ذهنم ساخته بودم. با این همه، اصلی‌ترین نگرانی من در طول تصویربرداری، سلامتی این بچه‌ها بود.

وی افزود: ما در مکان‌های واقعی شهر فیلمبرداری می‌کردیم و هیچکدام از لوکیشن‌های استفاده شده در فیلم از پیش طراحی شده نبودند، به عنوان مثال، در چهارراه سرو سعادت‌آباد یکی از پرترافیک‌ترین تقاطع‌های منطقه غرب تهران، بازیگران کودک در میان خودروها حرکت می‌کردند و ما هم‌زمان با تصویربرداری، باید مراقب می‌بودیم که هیچ اتفاقی برای آنها نیفتد و از گم شدن یا به خطر افتادن آنها جلوگیری می‌کردیم. حتی برای اطمینان از سلامت آنها، رفت و آمد خودروها در این تقاطع را قبل و بعد از تصویربرداری بررسی می‌کردیم تا مطمئن شویم که هیچ اتفاقی برای بازیگرانمان نمی‌افتد در نهایت با تمام چالش‌ها و فشارها، توانستیم از این موقعیت پیروز خارج شویم و فیلم را به خوبی به پایان برسانیم.

سرمایه‌گذاران علاقه‌ای به فیلم کوتاه ندارند

این کارگردان درباره تأمین بودجه برای فیلم کوتاه اظهار کرد: در صنعت سینمایی ایران و کشورهای دیگر که حداقل من با آن‌ها آشنایی دارم، تولیدکنندگان و سرمایه‌گذاران به طور کلی به فیلم‌های کوتاه علاقه زیادی ندارند. این موضوع تا حدی قابل درک است، چون فیلم‌های کوتاه معمولاً تعداد مخاطبان بسیار کمتری دارند و از نظر سودآوری هم به میزانی که توجه تهیه‌کنندگان جلب شود، سودآور نیستند. به همین دلیل، تهیه‌کنندگان و استودیوهای فیلمسازی اغلب ترجیح می‌دهند روی پروژه‌های کم‌ریسک و با مخاطب بیشتری سرمایه‌گذاری کنند.

وی افزود: البته در این میان نیز استودیوها، شرکت‌ها و حتی افرادی وجود دارند که به دنبال حمایت از فیلم‌های کوتاه و ایجاد فرصت برای فیلم‌سازان تازه نفس هستند از این رو این امکان وجود دارد و غیر قابل دسترس نیست. به عبارت دیگر، اتصال به این دسته از حامیان و پشتیبانان برای فیلم‌سازان کوتاه همیشه چالش‌هایی خاص خودش را داراست. از طرفی از تجربه‌ام می‌توانم بگویم که ورود به مسیر دستیابی به افراد و شرکت‌های حمایت‌کننده بسیار دشوار است و این امر در برخی موارد ممکن است آزاردهنده هم باشد. به همین دلیل من شخصاً از تمرکز بر این مسیر فعلاً استقبال نمی‌کنم.

یراقی در ادامه با اشاره به بازخورد مخاطبان از یک فیلم کوتاه توضیح داد: تجربه ارتباط با تماشاگران و بازخوردهایشان بین فیلم‌های کوتاه و بلند تفاوت‌هایی دارد. طبیعتاً میزان بازخورد ارتباط مستقیمی با تعداد تماشاگران دارد و به همین دلیل تعداد بازخوردهای فیلم‌های بلند و کوتاه معمولاً قابل مقایسه نیست اما از تجربه خودم می‌توانم بگویم که در فیلم‌های بلند به دلیل طولانی بودن داستان و عمق شخصیت‌ها، ممکن است تماشاگران به صورت عمیق‌تری با داستان و شخصیت‌ها همدرد شوند و احساسات گوناگونی را تجربه کنند. این می‌تواند منجر به بازخوردهای متنوع و عمیق‌تری از سوی تماشاگران شود.

این کارگردان یادآور شد: همچنین برای فیلم‌های بلند معمولاً جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی نیز مهم هستند و این می‌تواند به بهبودی در انتقادات و نظرات ارائه شده منجر شود. در مقابل، فیلم‌های کوتاه به دلیل محدودیت زمانی، باید در کمترین زمان ممکن تأثیر و حرف خود را به تماشاگران منتقل کنند. به همین دلیل، تماشاگران ممکن است بیشتر به جزئیات تکیه کنند و با دقت بیشتری به فیلم نگاه کنند. این ممکن است باعث شود که بازخوردهای دقیق‌تر و پررنگ‌تری از سوی تماشاگران در مورد جزئیات داستان، کارگردانی و هنر تصویری داشته باشیم. بنابراین، هر ۲ نوع فیلم با تفاوت‌های خاص خودشان با فرآیند دریافت بازخورد از تماشاگران روبرو می‌شوند که نوع بازخوردها به محدودیت زمانی و عمق و نوع روایت داستان مرتبط است.

آیناز فکور، عباس ایمانی، داوود محمدآبادی، پیام حق‌نژاد، مهدی هاشمی، غزل کوچک‌بیگ، محمد سوری، شادی گل‌محمدی، فرخنده فرمانی‌زاده، ثمین استادی، علیرضا دانیال‌پور، فرشاد اکبری، امیرسام برکتی، علیسان نجابت‌خواه، محمد محبی، متین محبی، ابراهیم غزی، محمد استادی، راستین اسفندیاری، سدنا بارونی، زهرا رحیمی، امیررضا صیاد، الینا موفقی، سامیار فرخ‌زاد بازیگران فیلم کوتاه «جهان غیر موازی» هستند.

دیگر عوامل این فیلم عبارتند از مدیر صدابرداری: مصطفی بهمنی، مدیر فیلمبرداری: پارسا مجد، تدوین: لیلی نوروزی، طراحی صدا: ندا محسنی، آهنگساز: مهدی شیروانی، سرپرست گروه کارگردانی و برنامه‌ریز: بهزاد صفار، منشی صحنه: مائده رفیعی، طراح صحنه: مسعود رحیمی، طراح لباس: محمد مهری، مجری طرح: پارسا مجد، گریم: نسترن گلی‌زاده، جلوه‌های بصری: بیتا اخلاقی، اصلاح رنگ: فربد جلالی، عکاس: مونا ورمزیار، طراح پوستر: بهمن قهاری.

در خلاصه داستان فیلم آمده است: اتفاقاتی که در عصر حاضر در حال رخ دادن هستند متعلق به جهان موازی یا غیرواقعی نیستند و همه ما در وقوع آن‌ها مقصر یا تأثیر گذاریم.

رسانه سینمای خانگی- حمایت مشروط مرکز گسترش از آثار مستند، تجربی و انیمیشن

محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی بیان کرد که از رویدادهایی که به توسعه فرهنگی کمک کند حمایت می‌کنند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی، محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی با مهدی حیدری رئیس نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی و جمعی از مدیران این رویداد دیدار کرد.

در ابتدای این جلسه مهدی حیدری با اشاره به اهداف برگزاری این رویداد گفت: جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی در مقطعی حساس از تاریخ کشورمان راه اندازی شده و تمرکز اصلی آن بر حفظ وحدت ملی و تاکید بر انسجام میان همه اقوام ایرانی است. برای آغاز به کار این جشنواره ۲ سال کار پژوهشی صورت گرفته و برای برگزاری چنین رویداد بزرگی کارگروه‌های مختلف متشکل از هنرمندان، فیلمسازان، استادان دانشگاه و کارشناسان پژوهش در حوزه اقوام، کارهای تحقیقی زیادی انجام داده اند.

وی درباره حضور کمال تبریزی در مقام دبیری جشنواره بیان کرد: از همان ابتدا به جهت استراتژیک بودن موضوع اقوام و اهمیت و اعتباری که برای جشنواره در نظر داشتیم، دبیری این رویداد را به آقای کمال تبریزی پیشنهاد دادیم و وی هم به ما اعتماد و همراهی‌مان کرد. در تلاش هستیم که جشنواره در مسیری درست حرکت کند و بتوانیم ۹ تا ۱۴ آبان ماه میزبان شایسته‌ای برای همه هنرمندان و اقوام ایرانی از ترک و لر و کرد تا بلوچ و فارس و عرب و … باشیم.

حیدری درباره اهمیت حمایت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی از جشنواره ادامه داد: مستند یکی از مهم‌ترین قالب‌هایی است که می‌تواند موضوع اقوام ایرانی و مولفه‌هایش را نشان دهد. از این رو حمایت مرکز گسترش به عنوان مهم‌ترین متولی سینمای مستند و تجربی در کشور و پایگاه اصلی مستندسازان از جشنواره فیلم اقوام ایرانی اعتبار ویژه‌ای را برای این رویداد به دنبال خواهد داشت.

حمیدی مقدم هم در این جلسه با بیان اینکه برگزاری جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی و موضوع محوری آن نویدبخش اتفاقاتی خوب خواهد بود، گفت: یکی از اهداف برگزاری جشنواره‌ها، توسعه فرهنگی است و وقتی جشنواره‌ای به همت بخش خصوصی بتواند این هدف را برعهده بگیرد، نویدبخش اتفاقات و دستاوردهای خوبی خواهد بود.

وی افزود: جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی به جهت موضوع خود، بیش از هر چیز تنوع و رنگی را در خود نهفته دارد که می‌تواند این رویداد را از سایر رویدادهای سینمایی متمایز کند. همچنین در شعار خود «اقوام؛ ریشه ایران» نیز این ویژگی را مستتر دارد. این جشنواره در تبریز برگزار خواهد شد و تمرکززدایی از پایتخت می‌کند که همه این‌ها خوب است.

مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی یادآور شد: مرکز گسترش از هر اقدامی که در مسیر توسعه سینما به ویژه در استان‌ها و شناسایی و جذب استعدادها باشد، حمایت می‌کند. ما در رویکرد جدید خود استعدادهای جوان را رصد و شناسایی می‌کنیم. تبریز و اردبیل نیز ۲ نقطه پرشور در فیلمسازی مستند بوده‌اند.

حمیدی مقدم ادامه داد: کمک به گسترش عدالت فرهنگی مورد حمایت ماست و مرکز گسترش در اموری از جمله ارسال آثار مرتبط خود به جشنواره اقوام ایرانی و امور رسانه‌ای و اختصاص امکان استفاده از ظرفیت‌هایش به این رویداد، همراه جشنواره خواهد بود. امکان برگزاری جلسات پیچینگ و حمایت از ایده‌های درخشان شرکت کننده در پیچینگ جشنواره هم می‌تواند مورد توجه مرکز گسترش باشد.

نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی به دبیری کمال تبریزی و توسط موسسه فرهنگی هنری فصل هنر از ۹ آبان الی ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۲ در تبریز برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران یک «باید» است

استاد دانشگاه و از اعضای پیشکسوت انجمن سینمای جوانان ایران معتقد است: برگزاری جشنواره فیلم کوتاه تهران دیگر یک مطالبه اصولی برای فیلمسازان است و هر دولتی که آن را برگزار نکند، برایش هزینه خواهد داشت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، یحیی رحمتی استاد دانشگاه و از اعضای باسابقه و فعال در مراکز انجمن سینمای جوانان ایران در دهه ۷۰، در آستانه برگزاری چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌کوتاه تهران درباره سال‌های ورود خود به انجمن به خبرنگار ایرنا گفت: در اواخر دهه ۶۰ بود که همکاری‌ام را با سینمای جوان آغاز کردم و آن هم زمانی بود که سیدرضا میرکریمی رییس انجمن جوانان زنجان بود. آشنایی قبلی هم با او داشتم و ورودم هم همزمان با برگزاری برخی جشنواره‌های استانی بود. همین جشنواره‌های استانی بعدها تبدیل به جشنواره‌های منطقه‌ای شد.

وی افزود: من از خانواده‌ای پرجمعیت بودم که همه اعضای آن نسبتی با فعالیت‌های هنری داشتند. همین پشتوانه باعث شد که من حوالی سال ۶۸ به عکاسی علاقه‌مند شوم و فعالیت حرفه‌ای خودم را هم قبل از فیلمسازی با عکاسی آغاز کردم. همزمان علاقه به خواندن داستان‌های کوتاه داشتم. داستانی به نام «کودک و شمشیر»‌ از نویسنده‌ای فرانسوی خواندم که به آن علاقه‌مند شدم و با اقتباس از آن فیلمنامه‌ای نوشتم و نام «نگهبان» را برایش انتخاب کردم. برای اولین بار در حدفاصل سال‌های ۶۹ و ۷۰ فیلمسازی را هم تجربه کردم. بعدها البته عکاسی را هم رها نکردم. بعدها در فرآیند تحصیلات به سمت صنایع دستی گرایش پیدا کردم که این گرایش خیلی هم انتخابی نبود.

این استاد دانشگاه ادامه داد: در دوره فعالیتم در حوزه میراث فرهنگی و گردشگری، شاید کمی از فیلمسازی فاصله گرفتم اما عکاسی را هیچ‌گاه رها نکردم. در کنار مسئولیت‌هایی که داشتم، هیچ‌گاه دوربین را کنار نگذاشتم و همواره دوربین عکاسی همراهم بود. همین علایق هم زمینه‌ساز ورود من به انجمن سینمای جوان و فیلمسازی در عرصه سینمای کوتاه بود. در مجموع ۵ فیلم کوتاه ساخته‌ام اما بیشتر تمرکزم بر عکاسی بوده است.

این استاد دانشگاه درباره تجربه‌های خود از حضور در دوره‌های آموزشی انجمن سینمای جوانان ایران گفت: خاطرم هست در دوره‌هایی ما وارد مراکز انجمن شدیم که برخی سینماگران شناخته‌شده امروز مانند سیدرضا میرکریمی هم در این مراکز فعال بودند. فیلمساز دیگری هم که تقریبا با هم وارد مرکز شدیم، بهمن قبادی بود. بعدها بهمن به دانشکده صداوسیما رفت و من به دانشگاه هنرهای زیبا. شهرام علیدی هم از دیگر فیلمسازان هم‌دوره ما بود که در حال حاضر در فرانسه حضور دارد و با فیلمی که در عراق ساخته بود در جشنواره کن هم حضور داشت. از بازیگران هم دوره‌مان هم می‌توانم به حسن معجونی اشاره کنم.

این فیلمساز تأکید کرد: آن دوره‌ها بسیار دوره‌های معتبری بود و من چیزهای زیادی از هم‌دوره‌های خودم آموختم و همچنان خودم را وام‌دار حضور در آن دوره‌ها و دوستانم در آن سال‌ها می‌دانم.

رحمتی درباره رسیدن جشنواره فیلم کوتاه تهران به دوره چهلم هم گفت: مشکل اصلی ما در زمینه برگزاری جشنواره‌ها، مدیرانی هستند که باورهای هنری و فرهنگی‌شان کمرنگ‌تر از محاسبات مدیریتی‌شان است. آن‌ها بیش از هر چیز علاقه به جایگاه‌شان دارند نه فرهنگ و هنر. واقعیت این است که درباره رویدادی مانند فیلم کوتاه تهران هم فکر نمی‌کردیم تا این اندازه استمرار داشته باشد اما به نظرم این استمرار ریشه در همان شبکه سراسری انجمن سینمای جوانان ایران دارد. من همواره در دوره‌ای که مسئولیت داشتم، به دوستان و همکارانم می‌گفتم کاری نکنید که انجام دادنش هزینه داشته باشد، بلکه کاری را انتخاب کنید که انجام ندادنش هزینه داشته باشد.

وی افزود: جشنواره فیلم کوتاه تهران از آن رویدادهایی است که هر دولتی آن را برگزار نکند، برایش هزینه خواهد داشت. برگزاری این رویداد به یک مطالبه اصولی در میان فیلمسازان جوان تبدیل شده و بستری است که فرصت ارتباط آن‌ها با مخاطبان را فراهم می‌آورد و استمرار همین مطالبه است که جشنواره را زنده نگه داشته است.

چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار ۲۷ مهر تا ۲ آبان ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- چرا مردم «مرده‌‎شور» را تحریم کردند؟

امیر مهندسیان نویسنده و یکی از کارگردانان فیلم کوتاه «مطرود» که داستان متفاوت طرد شدن یک غسال از سوی مردم را روایت می‌کند، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این فیلم‌ کوتاه پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، در سال‌هایی که سینمای بلند داستانی ایران شرایط چندان ایده‌آلی را در جذب مخاطب و فروش در گیشه تجربه نمی‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

فیلم کوتاه «مطرود» به کارگردانی مشترک امیر مهندسیان و حمید شاه‌محمدی سی و پنجمین فیلم‌کوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگوها میزبان کارگردانش بودیم.

«مطرود» داستان غسالی را روایت می‌کند که اهالی یک روستا او را طرد کرده و دیگر میتی را برای شستشو به او نمی‌سپارند.

آنچه می‌خوانید حاصل گفتگو مهر با امیر مهندسیان نویسنده و یکی کارگردانان فیلم کوتاه «مطرود» است.

* شما یک سال پیش‌تر از ساخت فیلم‌کوتاه «مطرود» نمایشی را با عنوان «گم‌وگور» بر اساس همین داستان روی صحنه داشتید که امیر جعفری و الناز شاکردوست در آن ایفای نقش می‌کردند. این داستان چه ویژگی داشت که تصمیم گرفتید در قالب یک فیلم کوتاه هم آن را روایت کنید؟

تئاتر «گم‌وگور» آخرین تئاتر من بود و تا پیش از آن هم من کار تئاتر می‌کردم و نمایش‌هایی را روی صحنه برده بودم. در عین حال خیلی دوست داشتم اتفاقی بیفتد و فیلمنامه‌ای پیدا کنم که آن را دوست داشته باشم و بسازم. از این منظر از همان ابتدا هدف اصلی‌ام ساخت فیلم بود. تئاترهایی هم که همیشه کار می‌کردم خیلی واقع‌گرا بود و می‌شد از دل آن‌ها یک روایت سینمایی هم استخراج کرد. پیش از اجرای «گم‌وگور» هم تجربه ساخت فیلم‌های کوتاه را داشتم اما نه در مختصات حرفه‌ای و بیشتر به‌عنوان کسب تجربه کار می‌کردیم. بعد از آن بود که تصمیم به ساخت یک فیلم‌کوتاه حرفه‌ای گرفتم.

از زمانی که این فیلم از تلویزیون پخش شده است، سه نفر از شهرستان‌های مختلف برایم پیام فرستادند که اگر اجازه می‌دهید از این فیلم اقتباسی داشته باشیم و براساس آن نمایشنامه‌ای بنویسیم! من هم به آن‌ها نگفتم که من خودم ابتدا نمایشنامه این داستان را کار کرده‌ام

اندکی با بچه‌های سینمای کوتاه ارتباط گرفته بودم و به دنبال قصه‌ای می‌گشتم که آن را در قالب یک فیلم کارگردانی کنم. احساس کردم می‌توانم همین نمایشنامه «گم‌وگور» را با اندکی تغییر تبدیل به یک فیلم کوتاه کنم. این ۲ روایت تفاوت‌هایی با هم دارند اما شخصیت‌های اصلی فیلم، همان کاراکترهایی هستند که در نمایشنامه هم حضور دارند.

جالب اینکه از زمانی که این فیلم از تلویزیون پخش شده است، سه نفر از شهرستان‌های مختلف برایم پیام فرستادند که اگر اجازه می‌دهید از این فیلم اقتباسی داشته باشیم و براساس آن نمایشنامه‌ای بنویسیم! من هم به آن‌ها نگفتم که من خودم ابتدا نمایشنامه این داستان را کار کرده‌ام و حتی گفتم اگر کمکی هم از من بربیاید دریغ نخواهم کرد.

این قصه ابتدا خیلی دیالوگ‌محور بود و بر اساس مشورت‌ها سعی کردم از حجم دیالوگ‌ها کم کنم و روایتم را تصویری‌تر کنم. یکی از سختی‌های ورود ما تئاتری‌ها به سینما همین تصویری کردن روایت است. وقتی به قصه رسیدیم، با عوامل حرفه‌ای صحبت کردیم و کار کلید خورد.

* اتفاقاً یکی از ویژگی‌های این فیلم کوتاه حضور عوامل حرفه‌ای سینمای بلند در آن است.

بله کمک بسیار زیادی هم به من کردند. من پیش‌تر فیلمی ساخته بودم که اتفاقاً جایزه کارگردانی هم گرفته بود اما یک تجربه حرفه‌ای محسوب نمی‌شد. عواملی که در این پروژه توانستم با آن‌ها همکاری داشته باشم، خیلی وام‌دار اجرای تئاتر «گم‌وگور» بود چرا که خیلی از اهالی سینما آن کار را روی صحنه دیده بودند و دوست داشتند. وقتی با آن‌ها درباره ساخت یک فیلم کوتاه حرفه‌ای صحبت کردم، آن‌ها هم قول مساعد دادند و به من کمک کردند. این کار تجربه خیلی خوب بود اما خودم هم در کارهای بعدی‌ام این اندازه عوامل حرفه‌ای نداشتم. در فیلم‌کوتاه بعدی‌ام، دوستم کار را فیلمبرداری کرد و اینگونه نبود سراغ عوامل شناخته شده بروم.

*اما بعدتر در فیلم‌کوتاه «رعنا» مجدد عوامل حرفه‌ای داشتید.

بله. آنجا هم مجدد همکاران حرفه‌ای داشتم چراکه برنامه‌ام این بود که بعد از آن تجربه سراغ ساخت فیلم سینمایی بروم.

* کمی درباره ایده «مطرود» صحبت کنیم. ایده غسالی که جزئیات این مناسک را فراموش می‌کند، از کجا به ذهن‌تان رسید؟

من معمولاً در کارهایم از فضا به قصه می‌رسم. درباره این قصه هم همه چیز شاید از ترس من از فضای غسالخانه آغاز شد. من از کودکی همواره از فضای غسالخانه ترسیده بودم.

* این همان ترسی است که در کاراکتر اصلی هم می‌بینیم.

دقیقاً. همواره برای آنکه ترس‌هایم را از بین ببرم تلاش می‌کنم با آن‌ها مواجه شوم. به همین دلیل هم گاهی به مدت طولانی به غسالخانه می‌رفتم و فضای آن را تماشا می‌کردم. وقتی ترسم از این فضا ریخت، آرام‌آرام برایم یک فضای جالب شد. گاهی با افراد صحبت می‌کردم و در جستجوی نگاه آن‌ها نسبت به زندگی بودم. این مربوط به زمانی می‌شود که روی نمایشنامه «گم‌وگور» کار می‌کردم. خیلی از غسال‌ها، کاری که می‌کردند، برای‌شان تبدیل به عادت شده بود و خیلی از آن‌ها هم اصلاً از شغلی که داشتند ناراضی نبودند.

در جامعه ما و حتی در همه دنیا احساس می‌کنم انسان‌ها همیشه دنبال مقصر می‌گردند و هیچ‌گاه ماجرا را از خودشان آغاز نمی‌کنند. در فیلم‌ها و درام‌های بزرگ دنیا هم وقتی یک کاراکتر به ناامیدی رسیده است، هیچ‌گاه تلنگر را از خودش آغاز نمی‌کند و همزمان به‌دنبال مقصر و به دنبال ناجی است * بیشتر احتمالاً ریشه اعتقادی برای‌شان دارد.

نه اینگونه هم نیست. مانیفست خیلی از آن‌ها این بود که اگر ما نباشیم، می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد!؟ سازمان بهشت زهرا (س) صراحتاً می‌گوید اگر این سازمان فقط برای سه روز دست از کار بکشد، نمی‌دانید چه فاجعه‌ای از نظر بهداشتی در تهران اتفاق خواهد افتاد. به این معنا خیلی از این افراد از مرحله اعتقاد هم گذشته‌اند. الزاماً این انتخاب ارتباطی با ماجرای زندگی پس از مرگ و این‌ها ندارد و برخی از آن‌ها تنها احساس می‌کنند که کار مهمی را در اجتماع برعهده دارند.

در همین جا بود که با خودم به این ایده فکر کردم که اگر من روزی نتوانم دیگر فیلم بسازم، احتمالاً احساس می‌کنم دیگر آدم مهمی در جامعه نیستم، با خودم گفتم اگر یک مرده‌شور در چنین موقعیتی قرار بگیرد و احساس کند اهمیتش را در جامعه از دست داده است، چقدر می‌تواند سوژه جالبی باشد. از همان ابتدا هم احساس می‌کردم اگر به این سمت بروم، احتمالاً فضای سنگینی در قصه ایجاد می‌شود و شاید تماشاچی را پس بزند. کمااینکه در زمان اجرای نمایش هم دکوری از غسالخانه ساخته بودیم که برخی مخاطبان وقتی وارد سالن می‌شدند و دکور را می‌دیدند، دچار ترس می‌شدند. ولی من همواره تلاش می‌کنم با لحن، فضا را تلطیف کنم. در اجرا حتی در تضاد با مرگ پایانی شاهد تولد یک نوزاد هستیم که همین تضاد کمی فضا را تلطیف می‌کرد.

* که در فیلم‌کوتاه آن تولد را حذف کردید و گویی کمی ناامیدتر شده‌اید!

بله. می‌توان گفت کمی ناامیدی بیشتر است اما همین ناامیدی می‌تواند برای برخی مخاطبان ایجاد امیدواری کند. شاید این امید را در دل کسی به‌وجود بیاورد که می‌تواند در زندگی‌اش مفید باشد.

* دیالوگی در فیلم هست که زن می‌گوید «همین مردم بودند که مراد را به این حال انداختند» این برگرفته از همین جو غالب در جامعه ما نیست که همه چیز را می‌خواهیم به گردن مردم و جامعه بیندازیم؟ به‌خصوص که خیلی طبیعی است که مردم از یک غسالی که دچار فراموشی در رعایت قواعد شرعی غسالی شده است، دوری کنند.

این دیالوگ را کاملاً تعمدی در روایت گذاشتم اما نمی‌خواستم مقصر را جامعه و مردم نشان دهم. قطعاً این آدم باید خودش روی خودش کار می‌کرد تا به این یأس و ناکارآمدی نرسد. او مدام در انتظار ناجی بود و مولود هم تلاش می‌کرد نقش همین ناجی را برای او ایفا کند. در جامعه ما و حتی در همه دنیا احساس می‌کنم انسان‌ها همیشه دنبال مقصر می‌گردند و هیچ‌گاه ماجرا را از خودشان آغاز نمی‌کنند. در فیلم‌ها و درام‌های بزرگ دنیا هم وقتی یک کاراکتر به ناامیدی رسیده است، هیچ‌گاه تلنگر را از خودش آغاز نمی‌کند و همزمان به‌دنبال مقصر و به دنبال ناجی است. اتفاقاً آن سکانس آزمون را به این دلیل در داستان گذاشتیم که تأکید کنیم، این آدم خودش دیگر نمی‌تواند این کار را انجام بدهد و اگر قرار باشد اتفاقی رخ دهد باید از خودش آغاز کند.

* در فراز پایانی این احساس در داستان شکل می‌گیرد که گویی حال خوب این آدم‌ها در گرو حذف یک فرد دیگر است و این موقعیت تکان‌دهنده‌ای است!

مهمترین چیزی که درام را شکل می‌دهد، همین تضادهاست. من همواره برای قصه‌هایم به دنبال یک تضاد می‌گردم. زمانی استاد سمندریان هم می‌گفت یکی از جالب‌ترین چیزهایی که درام را به‌وجود می‌آورد، تضاد است. در این قصه کوتاه هم تلاش کردم این تضاد را شکل بدهم و به همین نقطه رسیدم که یک فرد، زنده ماندن و کارایی داشتنش در اجتماع، در گرو حذف دیگران است. خوشحالی این افراد در گروه عزاداری گروهی دیگر است و این واقعیتی است که در دنیا می‌تواند جریان داشته باشد. کمااینکه در نظام سرمایه‌داری هم همین گونه است و ثروتمند شدن یک فرد، در گرو بدبخت شدن یک گروه دیگر است. البته اصلاً نمی‌خواستیم اینقدر مستقیم به این موارد اشاره کنیم و تنها همان تضاد را تصویر کردیم.

* چقدر گیتی قاسمی در ایفای نقش مولود درخشان است و چقدر به فیلم کمک کرده است.

بله. واقعاً به فیلم کمک کرده است. خیلی از نقش‌آفرینی او در این فیلم لذت بردم.

* درباره مناسک مربوط به غسل چقدر تحقیقات داشتید؟

بخش عمده‌ای از فیلمنامه بر اساس تحقیقاتی بود که در این زمینه داشتم. البته در بهشت زهرا (س) امکان ورود برای تحقیق نبود اما در شهرستان‌هایی مانند کاشان یا لواسان، سراغ قبرستان‌های قدیمی رفتم که شاید هفته‌ای ۲ تا سه میت داشتند اما صبر می‌کردم و همه مراحل را با دقت دنبال می‌کردم. برخی نگاه کاملاً اداری به فرآیند غسل دارند و برخی دیگر هستند که حتی روی کوچک‌ترین مناسک آن هم حساسیت نشان می‌دهند. این جنس حساسیت در برخی شهرستان‌ها بیشتر هم هست.

* غسالخانه‌ای که در فیلم می‌بینیم واقعی است یا دکور است؟

نه. آن قبرستان و آن غسالخانه واقعی بود اما ما خیلی روی آن کار کردیم. حتی کاشی‌های آنجا را عوض کردیم. کاشی‌های اصلی خیلی سفید بود و در بازتاب نور، دوربین را اذیت می‌کرد. فضای قبرستان هم در حوالی لواسان، همین بود اما محدوده‌ای از آن را هم دکور زده بودیم.

* پس مشکلی برای حمل و نقل تجهیزات نداشتید.

نه. در همان منطقه لواسان تجهیزات را دپو کرده بودیم و از آنجایی که کل کار هم در یک دکور بود، همه چیز را همان‌جا انبار کرده بودیم.

واقعیت است که فیلمسازی خیلی گران شده است، اما از آن طرف هم باید اعتراف کرد که توقع فیلمسازان هم خیلی بالا رفته است! یعنی اصرار دارند حتماً فلان مدل دوربین را در اختیار داشته باشند و فلان حجم دکور بسازند تا فیلمشان ساخته شود. در حالی که من فکر می‌کنم همه تجهیزات باید در خدمت فیلمنامه باشد

* فیلم‌کوتاه «مطرود» در سال ۹۷ ساخته شد و در جشنواره فیلم کوتاه تهران هم حضور داشت. کمی از بازخوردهای آن حضور بگویید.

واقعیت این است که فیلم در جشنواره‌های داخلی خیلی دیده نشد. البته در جشنواره فیلم کوتاه تهران، در بخش آرای مردمی تا رتبه دوم یا سوم هم بالا آمد اما از منظر داوری خیلی به آن توجه نشد. در جشنواره‌های خارجی اما توجه بسیاری به آن شد و جوایز متعددی هم گرفت. بعدها فیلم در تلویزیون پخش شد و در پاتوق اکران فیلم‌های کوتاه هم قرار گرفته و دوستان هم در پخش‌های اخیر، نسبت به آن اظهار لطف داشته‌اند.

* از سال ۹۷ تا امروز که همچنان فیلم کوتاه می‌سازید هزینه‌های تولید چقدر تغییر کرده است؟

بله این واقعیت است که فیلمسازی خیلی گران شده است، اما از آن طرف هم باید اعتراف کرد که توقع فیلمسازان هم خیلی بالا رفته است! یعنی اصرار دارند حتماً فلان مدل دوربین را در اختیار داشته باشند و فلان حجم دکور بسازند تا فیلمشان ساخته شود. در حالی که من فکر می‌کنم همه تجهیزات باید در خدمت فیلمنامه باشد. برخی هستند که ضعف فیلمنامه‌شان را می‌خواهند با خرجی که برای فضاسازی می‌کنند، جبران کنند. به‌شدت معتقدم در فیلم کوتاه مهمترین عنصر فیلمنامه است. امروز اینگونه شده است که برخی ابتدا سرمایه‌گذار پیدا می‌کنند و بعد بر مبنای آن شروع به فیلمنامه نوشتن و فیلم ساختن می‌کنند! این در حالی است که بیشتر فیلم‌های کوتاهی که موفق بوده و ماندگار شده‌اند، در گرو بودجه و هزینه نبوده‌اند.

* یعنی معتقدید با بودجه کم هم می‌توان فیلم خوب ساخت؟

واقعاً ملاک و مقدار نمی‌توان برای بودجه یک فیلم تعیین کرد. همه چیز بستگی به فیلمنامه دارد. اگر فیلمنامه ساده و کم‌خرجی داشته باشید که متنش درست و خوب باشد، بله می‌توان با بودجه کم هم فیلم خوب ساخت.

* فیلم «مطرود» را در سال ۹۷ با چه بودجه‌ای ساختید؟

۶۰ میلیون تومان.

* و امروز اگر می‌خواستید با همان کیفیت بسازید، چقدر بودجه نیاز داشت؟

حداقل باید ۵۰۰ میلیون تومان هزینه می‌کردیم.

رسانه سینمای خانگی- زائران اربعین در موکب «مینی‌بوس» را می‌بینند

ابوذر حیدری کارگردان فیلم کوتاه «مینی‌بوس» که در مسیر راهپیمایی اربعین برای زائران به نمایش گذاشته می‌شود، به ارائه توضیحاتی درباره این فیلم پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، ابوذر حیدری کارگردان فیلم کوتاه «مینی‌بوس» از آثاری که به همت سازمان سینمایی و در قالب سینماسیار در مسیر راه‌پیمایی اربعین برای زائران به نمایش گذاشته می‌شود، در گفتگو با مهر، درباره این اثر توضیح داد: در سال ۹۶ آقای مجید مجیدی در قالب یک دورهمی، گروهی از فیلمسازان فیلم‌اولی در حوزه فیلم کوتاه را دورهم جمع کردند تا با موضوع اربعین، تعدادی اثر بین‌المللی تولید کنند.

وی ادامه داد: در این دورهمی‌ها استادانی مانند حجت‌الاسلام زائری و حبیب احمدزاده هم حضور داشتند و با حضور خود آقای مجیدی گفتگوهایی شکل می‌گرفت. در نهایت بعد از چند جلسه هفتگی قرار بر این شد که برخی از ما برای ساخت فیلم کوتاه طرح‌هایی را آماده کنیم. در نهایت هم طرح من و یکی دیگر از دوستان تصویب شد. قرار بود نزدیک به ۳۰ کار ساخته شود اما طرح‌ها به حد نصاب کیفی لازم نرسید. شخص آقای مجیدی طرح من را خیلی پسندیدند و به همین دلیل روی آن زمان گذاشتیم و فیلمنامه‌اش را آماده کردیم.

عراق را در ایران ساختیم

این فیلمساز ادامه داد: قرار این بود که فیلم را در عراق بسازیم اما از آنجایی که بنیاد فارابی بودجه آن‌چنانی برای ساخت فیلم کوتاه در خارج از کشور نداشت، کل پروسه ساخت را در خرمشهر و آبادان با بازسازی فضای عراق، طراحی و اجرا کردیم. فیلم را در گرما اردیبهشت و خرداد تصویربرداری کردیم و به همین دلیل شرایط خیلی سختی در جنوب کشور داشتیم. از طرف دیگر محدوده‌ای که در اختیار داشتیم، رود فرات را بازسازی کردیم. تنها لوکیشنی هم که پیدا کردیم حوالی بهمنشیر بود. از نظر لوکیشن بسیار فضای محدودی داشتیم و از نظر بصری آلودگی‌های بسیاری وجود داشت که به ما اجازه نمی‌داد دوربین را در هر جهتی قرار بدهیم.

حیدری درباره فرآیند شبیه‌سازی لوکیشن‌های ایران به فضای کشور عراق هم گفت: ما تصاویری در اختیار داشتیم و فیلمبردار این کار هم پیش‌تر در مسیر واقعی این لوکیشن در عراق، مستند ساخته بود. به همین دلیل هم تصاویر هلی‌شات از آن منطقه در اختیار داشتیم و هم تصاویر مربوط به مردم حاضر در این مسیر را در مستندها دیده بودیم.

این کارگردان افزود: این فیلم کوتاه در جشنواره‌ای در کشور عراق پذیرفته شد که موضوع آن هم مرتبط با اربعین بود. من امکان حضور نداشتم اما بازخوردهای بسیار خوبی شاهد بودیم. حتی دوستان عراقی هم این کار را دوست داشتند. غیر از این حضورها هم فیلمم در شرایط و موقعیت‌های متعددی در این سال‌ها نمایش داشته و امسال هم به تازگی مطلع شدم که همین فیلم در موکب‌های طول مسیر راه‌پیمایی در حال اکران است.

کارگردان «مینی‌بوس» درباره استفاده از زبان عربی در فیلم و ترکیب بازیگران گفت: یکی از دلایلی که می‌خواستیم فیلم را در عراق تولید کنیم، استفاده از لهجه واقعی همان مناطق بود. وقتی میسر نشد، برخی دوستان پیشنهاد دادند که از بازیگران عراقی ساکن جنوب استفاده کنیم که زبان‌شان عربی بود. فیلم هم فیلم شلوغی بود و بعد از انتخاب بازیگر، مسأله لهجه کاراکترها برای‌مان مسأله بود. یکی از دوستان بازیگر متخصص لهجه در فیلم بود و کمک کرد نزدیک‌ترین لهجه را داشته باشیم تا اگر عرب‌زبانی فیلم را دید، فضای آن را باور کند.

وی تأکید کرد: تلاش ما از ابتدا این بود که بین‌المللی کار کنیم. مخاطب فارسی‌زبان و انگلیسی‌زبان که طبیعتاً فیلم را با زیرنویس می‌بینند اما می‌خواستیم مخاطبان عرب‌زبان هم از دایره مخاطبان فیلم خارج نشوند. اگر در این زمینه دقت نمی‌کردیم، بخش عمده‌ای از مخاطبان‌مان که اهالی خود عراق را هم شامل می‌شدند از دست می‌دادیم. اگر این نگاه را نداشتیم هم می‌توانستیم فیلم را دوبله کنیم و هم می‌توانستیم از بازیگران فارسی‌زبان استفاده کنیم، اما نگاه‌مان عرضه جهانی بود.

حیدری درباره سوژه فیلم‌کوتاه «مینی‌بوس» هم توضیح داد: در حوزه اربعین کارهای نمایشی کمی تا به امروز تولید شده است و مشخص در حوزه فیلم کوتاه تولیدات در این حوزه بسیار کمتر بوده است. یکی از معدود کارهایی که من دیده‌ام «کوه سفید» است که فکر می‌کنم در همین بسته اکران سیار در موکب‌ها آن هم وجود داشته باشد. از آنجایی که در این زمینه تولیداتی نداشته‌ایم، همین تعداد محدود آثار مدام تکرار می‌شود. چند اثر محدود هستند که در این سال‌ها به مناسبت‌های مختلف عرضه شده‌اند. با همتی که آقای آذرپندار در انجمن سینمای جوانان داشته‌اند، این بسته فیلم کوتاه با موضوع اربعین از سال گذشته به‌صورت خیلی خوبی پخش شده است.

روایتی واقعی از دوره ممنوعیت زیارت اربعین

این کارگردان درباره طراحی ایده «مینی‌بوس» هم توضیح داد: در آن جلسات آقای مجیدی من ایده‌های مختلفی به ذهنم رسید اما تلاشم این بود که به ایده تازه‌ای برسم. در نهایت براساس یک خاطره جمعی در میان مردم عراق، به این داستان رسیدم. به‌نوعی حتی می‌توان گفت این اتفاق در دهه ۶۰ در واقعیت رخ داده است. در دوره‌ای که سفر به کربلا ممنوع بوده، این اتفاق واقعاً برای یک مینی‌بوس رخ داده است.

وی افزود: قصه فیلم درباره آدم‌های یک روستا است که با شیخ قبیله به این نتیجه می‌رسند که در ایام منع زیارات اربعین در حکومت صدام، به پیاده‌روی اربعین بروند. آن زمان هر کس برای این پیاده‌روی می‌رفت یا زندانی می‌شد یا حکم اعدام می‌گرفت. هر کس با ترفندی تلاش می‌کرده در این راه‌پیمایی مشارکت داشته باشد. مسیر «طریق‌العلما» به دلیل نخلستان‌های اطراف فضای مناسبی برای حرکت‌های پنهانی داشته و برخی شبانه به آنجا می‌رفتند و پنهان می‌شدند. شیخ آن روستا تصمیم می‌گیرد همه علاقه‌مند روستا را با مینی‌بوسی همراه کند و هر گاه به آن‌ها ایراد گرفتند بگویند مینی‌بوس خراب است و داریم آن را هل می‌دهیم! در عین اینکه پیاده‌روی اربعین را هم انجام می‌دهند.

حیدری با اشاره به تحقیقات خود درباره بازه زمانی روایت این فیلم کوتاه گفت: در آن مقطع سخت‌گیری‌ها واقعاً زیاد بود و حتی خانواده‌هایی بودند که در مسیر راه‌پیمایی اربعین به تیربار بسته می‌شدند و به شهادت می‌رسیدند. صدام دستور داده بود هر کس در این مسیر پیاده‌روی می‌کند، یا باید کشته شود یا دستگیر. خیلی از زائران شبانه راهی این مسیر می‌شدند اما موارد زیادی بوده که به مقصد نمی‌رسیدند و قربانی می‌شدند. آنقدر هم مصداق این اتفاق زیاد بوده که نیاز به پژوهش آن‌چنانی هم ندارد.

رسانه سینمای خانگی- سینما را از رهاشدگی آموزش نجات دهید

تعدادی از سینماگران و کارشناسان فرهنگی کشور در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران متذکر شدند: بسیاری از این خانم ها و آقایانی که مجوز برگزاری و تأسیس کلاس های آموزش بازیگری و سینما و… را گرفته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کار را ندارند.

تعدادی از سینماگران و کارشناسان فرهنگی کشور در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران متذکر شدند: شاه بیت اصلی سینمای ایران باید منویات امام (ره) و رهبری باشد! دانشجویان سینما باید دوره مبارزه با استکبار و صهیونیسم و حمایت از نهضت های آزادی بخش ببینند؛ این افراد خاطرنشان کردند: بسیاری از این خانم ها و آقایانی که مجوز برگزاری و تأسیس کلاس های آموزش بازیگری و سینما و… را گرفته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کار را ندارند. نکته جالب اینجا است که آن ها اغلب کسانی هستند که خودشان در هنر عقب مانده اند و هیچ چیز بلد نیستند!

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، تب حضور در سینما به خصوص در سه رشته بازیگری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی طی دو سه دهه گذشته گریبان بخش کثیری از نسل جوان را گرفته؛ از تهران تا شهرستان های بعضاً دور و محروم هستند کسانی که آرزو دارند در سینما مطرح و شناخته شوند و به ثروت و شهرت و محبوبیت برسند.

این اتفاق باعث شده تا برخی افراد با سوءاستفاده از نیاز نسل جوان مبادرت به برگزاری کلاس ها، وورک شاپ ها و جلساتی تحت عنوان آموزش سینما کنند که اغلب آن ها غیرعلمی و فاقد هرگونه ارزشی است.

اشتیاق مبرم نسل جوان برای حضور در سینما باعث شده هر روز شاهد تأسیس وورک شاپ ها و کلاس های جدیدی در سطح کشور باشیم و به تازگی بعد از دوران کرونا این برنامه بعضاً به شکل کاملاً آنلاین نیز برگزار می شود. اما متأسفانه بخش عمده ای از این اتفاقات تنها یک فریب است و بس! فریبی که منجر به سوءاستفاده های شدید مالی و… از کسانی می شود که شور حضور در سینما را دارند.

نکته قابل تأمل اما عدم نظارت صحیح و اصولی توسط مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روی کارکرد این آموزشگاه ها و کلاس ها است؛ اما فاجعه بارتر از آن اینکه در دانشگاه های سینمایی نیز وضعیت بهتر نیست و در آنجا هم این مشکلات به شکل و شیوه ای فاجعه آمیزتر ادامه دارد. یکی از بزرگترین ضعف دانشگاه های سینمایی در این سال ها عدم آموزش محتوای مناسب بر اساس فرهنگ ایرانی-اسلامی به دانشجویان است و قطعاً یکی از عللی که امروز سینمای کشور سرشار از فیلم های بی ارزش، مهوع و سخیف شده همین بی توجهی به مقوله بسیار مهم و ارزشمند محتوا است! در همین راستا با ۱۰ تن از سینماگران و کارشناسان برجسته فرهنگی کشور آقایان: دکتر پرویز فارسیجانی، ابراهیم وحیدزاده، علیرضا سربخش، محمد محمدی، دکتر قطب الدین صادقی، بهروز غریب پور، علی خودسیانی، حسن هدایت، جبار آذین و کوروش زارعی گفتگو داشتیم که ماحصل نظرات ایشان برای اطلاع بیشتر مخاطبان گرامی در ذیل نقل شده است.

دکتر پرویز فارسیجانی تهیه کننده سینما و تلویزیون و استاد دانشگاه در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: در ۲ بعد محتوا و ساختار و تکنیک نتوانستیم به بالندگی لازم برسیم و از این رو بدل به سینمایی مقلد شده ایم؛ متأسفانه تقلید در فرم و محتوا ما را از سینمای آرمانی ایران اسلامی دور کرده است. شاه بیت اصلی سینمای ایران باید منویات امام (ره) و رهبری باشد؛ متأسفانه ما این شاه بیت را نداریم و هیچ آموزشگاه و دانشگاهی مجموعه اندیشه های حضرت آقا و حضرت امام (ره) را به صورت کلاسیک و حرفه ای تعلیم نمی دهند. یکی از معضلات ما نبود اخلاق و مسئولیت آفرینی برای هنرمند است. ما سینما را تنها به صورت تکنیکال یاد می دهیم اما اینکه یک هنرمند در قبال وظیفه ای که بر دوشش است در هر مقام سینمایی از کارگردان گرفته تا بازیگر و فیلمنامه نویس و… در قبال جامعه و آینده کشور خودش نسبت به اخلاق فردی خودش مسئولیت دارد یا خیر، نکته ای است که کسی به آن توجهی ندارد.

ابراهیم وحیدزاده کارگردان سینما نیز در این خصوص متذکر شد: سینمای علمی در کشورمان هیچ گاه جدی گرفته نشده است و دلیل این اتفاق سیاست گذاران فرهنگی در دولت های مختلف اند که در هر مقطعی سعی کرده اند بر اساس سلیقه خود دست فیلمسازان دیگر را برای تولید آثار مورد علاقه شان باز بگذارند. بنده سال ها است در سینمای ایران فعالیت می کنم و هیچ گاه به خاطر نمی آورم که مقوله آموزش در سینما به صورت جدی توسط مدیران فرهنگی دنبال شده باشد. حتی در مقطعی گفتند هر کسی دلش می خواهد فیلم بسازد به میدان بیاید این در حالی بود که قبل از آن ضوابطی بود و هر کس نمی توانست به عنوان فیلمساز وارد عرصه سینما شود.

علیرضا سربخش جانباز روشندل و کارشناس فرهنگی در همین راستا به سینماپرس گفت: متأسفانه مبحث مهم آموزش سینما همواره مورد غفلت شدید مسئولان قرار گرفته است و همین مهم سینمای ما را با خلاءهای زیادی روبرو ساخته است. دانشجویان سینما باید دوره مبارزه با استکبار و صهیونیسم و حمایت از نهضت های آزادی بخش ببینند؛ هر کس می خواهد وارد سینما شود باید در بحث حمایت از نظام و انقلاب اسلامی آموزش ببیند. در دانشگاه ها و آموزشگاه های سینمایی باید استراتژی های روشن و شفاف نظام وجود داشته باشد.

محمد محمدی فعال رسانه و کارشناس فرهنگی در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: الآن چندین آموزشگاه در حال آموزش و تولید فیلم کوتاه هستند آموزشگاه‌ هایی که خودشان هنرجوی علاقه‌مند را جذب می‌کنند، استعدادسنجی می‌کنند، آموزش می‌ دهند، از تولید فیلمش حمایت می‌کنند و فیلم را با روابط و رایزنی خودشان به فستیوال‌ های خارجی و اروپایی می‌فرستند؛ با این تفاسیر عملاً نسل آینده سینمای ایران کاملاً محرز و مشخص است که از چه جنس و چه تفکری خواهد بود. اما در این شرایط این سؤال مطرح می‌شود که نقش و سهم نهادهای فرهنگی ما چیست؟

دکتر قطب الدین صادقی مدرس و بازیگر و کارگردان تئاتر و سینما تأکید کرد: مدیران فرهنگی کم سواد و دارای محدودیت فکری تیشه به ریشه سینما زده اند چرا که آن ها یک گام از سینماگران هم عقب تر ایستاده اند و به جای ترویج خرد و اندیشه، جنگولک بازی را در سینما ترویج می کنند! امروزه سینمای بی هویت و بی سر و ته جایگزین سینمای اندیشه و خردمند شده است؛ وقتی حتی اساتید دانشگاه ها و آموزشگاه های ما فکور نیستند چطور می توانیم توقع داشته باشیم که هنرمند فکور وجود داشته باشد؟ دیگر در این روزگار اساتید بزرگی مانند دکتر الستی، دکتر کاووسی و یا هوشنگ طاهری پیدا نمی شوند. جای این ها خالی است و هرگز پر نمی شود. این ها کسانی بودند که می توانستند منشأ اندیشه و خرد باشند.

بهروز غریب پور نویسنده، کارگردان و پژوهش گر سینما به سینماپرس گفت: مدیران فقط شعار می دهند اما تنها کاری که کرده اند نابودی سینما بوده است و بس! آنچه امروز در سینمای کشورمان شاهد هستیم همان ادامه سینمای فیلمفارسی است که فقط فردین آن حذف شده است! باز هم صد رحمت به سینمای فیلمفارسی چرا که در آن حداقل برخی جنبه های مثبت وجود داشت و در نهایت همه چیز به خوبی و خوشی به اتمام می رسید در سینمای امروز ما که همه ابعاد زندگی انسان ها منفی نشان داده می شود. فیلم های ما شده اند پر از دعواهای خانوادگی، توهین به شخصیت پدر و مادرها، زیر پا گذاشتن ارزش ها و مضحک نشان دادن همه نیکی ها و خصایص انسانی! حتی مقوله ای مانند ازدواج در فیلم های ما مضحک نشان داده می شود و این جای تأسف دارد.

علی خودسیانی فیلمنامه نویس نیز در این باره اظهار داشت: بدیهی است سیاست گذار و مدیر فرهنگی که با رانت اداره امور را در دست گرفته به مقوله های مهم آموزش و ارتقای سینما توجهی ندارد! ما از این افراد که اغلب شناختی از حوزه فرهنگ و هنر ندارند چه توقعی می توانیم داشته باشیم؟ بنده صراحتاً عنوان می کنم آیا وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی از مقوله فرهنگ بویی برده اند؟ آیا شناختی از این حوزه دارند؟ کارکرد ایشان در این حوزه چه بوده است؟ بدیهی است وقتی وزیری برای اداره امور فرهنگی و هنری کشور انتخاب می شود که بویی از فرهنگ و هنر نبرده معاونین زیرمجموعه وی نیز افرادی باشند که دغدغه ای برای رشد و اعتلای حوزه های خود نداشته باشند.

حسن هدایت کارگردان سینما به سینماپرس گفت: آموزش آکادمیک سینما در کلاس های آزاد و دانشگاه ها اغلب کلاهبرداری است! ما مدت ها است شاهد این اتفاق هستیم و این مسأله به دیروز و امروز باز نمی گردد. بنده از اول که وارد سینما شدم تا الآن این نتیجه برایم روشن بوده و هر سال هم قطعی تر می شود که آموزش تئوری در سینما بی معنی است. این کلاس ها و آموزشگاه ها و دانشگاه ها همه دکانی هستند برای سر کیسه کردن جوانانی که با آرزوی فراوان واردش می شوند. البته شاید استثنائاتی در این میان باشد اما مسأله این است که همه این ها پول و وقت هنرجویان را هدر می دهند و در نهایت هیچ پل ارتباطی میان هنرجویان و سینما نمی شوند.

جبار آذین منتقد و مدرس سینما در خصوص فقدان آموزش اصولی و حرفه ای در سینمای ایران گفت: در جامعه ای که آثار هنری اش محتوای شایسته ندارند نمی توان مدعی پاسداری از فرهنگ و ارزش ها بود؛ این وظیفه مدیران فرهنگی است تا تدبیری اندیشه کنند و حداقل در حوزه آموزش محتوای سالم و مناسب اهتمام به خرج داده و سینما را از این وضعیت بحرانی نجات دهند. اگر هدف تجارت و سیاست نبود وخدمت به جامعه اولویت مسئولان بود امروز وضعیت سینمای بیمار ما این گونه نبود. بی شک یک بازنگری اساسی در چگونگی وجود این تشکل ها و موسسات باید صورت بگیرد. ساختارها از نو برای آن ها چیده شود. افرادی که می توانند دست مستعدها را بگیرند وارد کارزار شوند و این ها صرفاً جنبه کلاسی و تئوری نباید داشته باشد و باید جنبه کاربردی بگیرد.

کوروش زارعی بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر تصریح کرد: اغلب کلاس ها و آموزشگاه های سینمایی یک دکان یا بنگاه درآمدزایی برای موسسان شان هستند و هیچ عایدی مثبتی برای کسانی که در این کلاس ها شرکت می کنند ندارند. اوضاع آموزشگاه ها بسیار خراب تر از چیزی است که می توان تصور کرد و متأسفانه وزارت ارشاد هیچ نظارت جدی روی آموزشگاه ها ندارد و آن ها را به حال خود رها کرده است. بسیاری از این خانم ها و آقایانی که مجوز برگزاری و تأسیس کلاس های آموزش بازیگری و سینما و… را گرفته اند به هیچ عنوان صلاحیت این کار را ندارند. نکته جالب اینجا است که آن ها اغلب کسانی هستند که خودشان در هنر عقب مانده اند و هیچ چیز بلد نیستند؛ حالا چطور می خواهند بیایند و درس سینما یا درس بازیگری به هنرجویان بدهند؟

رسانه سینمای خانگی- همۀ آنچه بازیگران جوان باید از استاد بیاموزند

علی نصیریان خطاب به جوانان گفت: حال و آینده هنر نمایش در دست شما جوانان است. یادتان نرود. برای کار هنر کم آوردن معنا ندارد؛ اگر هدفی دارید باید آن را پیگیری کنید. اگر شکست خوردید، اگر نگذاشتند و نتوانستید کارکنید، هرگز ناامید نشوید. خلاقیت مانند آب است که نشت می‌کند، بیرون می‌آید و راه خود را پیدا می‌کند.

نشست صمیمانه «علی نصیریان» با اعضاء باشگاه مخاطبان موزه سینما با عنوان«یک عمر خاطره، نمای نزدیک» عصر روز گذشته شنبه ۴ شهریور در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در ابتدای این نشست علی نصیریان درباره علاقه خود به نمایشنامه‌نویسی گفت: من برای نمایشنامه‌نویسی به تئاتر نیامده بودم بلکه برای بازیگری آمده بودم و به طور کامل تمرکزم روی بازیگری بود. من معتقدم جوهر کار تئاتر، بازیگری است. هر هنری اعم از کارگردانی، تهیه کنندگی، طراحی صحنه و لباس و… جای خود را دارد اما بازیگری با تمام این هنرها متفاوت است زیرا تمام این عوامل در بازیگری خلاصه می‌شود.

وی افزود: گاهی تصور می‌شود بازیگر نیز یکی از عواملی است که باید در اختیار کارگردان قرار گیرد و کارگردان از او برای بیان کار خود استفاده ‌کند، در حالی که این‌گونه نیست. بازیگر خودش مولف ، آرتیست خلاق،نویسنده است و نقش را با اجرا و بازی خود می‌نویسد.

نصیریان ادامه داد: اگر تعداد معدودی نمایشنامه نوشتم تنها سیاه‌مشق‌هایی بود که می‌خواستم برای خودم نوشته باشیم و به همین دلیل تمام این کارها را خودم اجرا کردم. بعدها این نمایشنامه‌ها به شکل کتابی با عنوان «تماشاخانه» به چاپ رسید، این کتاب را به اصرار دوستان چاپ کردم تا علاقه‌مندان به تاریخ نمایشنامه‌نویسی آن را مطالعه کنند.

بازیگر «ناخدا خورشید» با اشاره به اهمیت مطالعه کتاب در زمینه تئاتر برای علاقه‌مندان این حرفه گفت: جوان که بودیم ایده‌آل ما برای تئاتر آثار عبدالحسین نوشین بود، او استاد کارآمد و بزرگی بود که ترجمه، کارگردانی، تمرین و موسیقی متن برای تئاتر را مطرح کرد. نوشین برای تئاتر زحمت زیادی کشید اما به جایی که باید می‌رسید، نرسید. یادم می‌آید در سال ۱۳۳۰ که هنرجوی کلاس بازیگری بودم تنها یک کتاب تئاتر در ایران بود که آن هم متعلق به عبدالحسین نوشین بود.

ارتباط با مردم در بازیگری برایم جذاب بود

نصیریان خاطرنشان کرد: به هر حال می‌خواستم تئاتر را یاد بگیرم و ارتباطات آن زمان مثل اکنون گسترده نبود و پولی هم برای خارج رفتن نداشتیم تا این هنر را بهتر بیاموزیم. به همین دلیل به کتاب‌های نوشین و خیرخواه در زمینه تئاتر رجوع می‌کردیم.

وی با بیان اینکه بازیگری همیشه برایش جذاب بوده است، خاطرنشان کرد: از بچگی تصنیف‌ها و پیش پرده‌هایی از مرتضی احمدی، قنبری، انتظامی ، جمشید شیبانی و.. که از رادیو پخش می‌شد را گوش می‌دادم و همراه این تصنیف‌ها می‌خواندم و در خانه اجرا می‌کردم و مشتری همیشگی سینما نور و میهن بودم و گاهی هم به سینما رکس می‌رفتم. من عشق بازیگری داشتم و ارتباط با مردم در بازیگری برایم جذاب بود؛ هنوز هم همینطور است.

نصیریان درباره مواجهه با نقش‌های مختلف و تنوع بازی‌هایش نیز گفت: تمایزهایی که در نقش‌ها می‌بینید طبیعی است و اگر نباشد اشتباه است و من همیشه کار را جدی می‌گیرم. به نظر من تئاتر تنها یک نویسنده ندارد زیرا نویسنده بعدی کارگردان است که با تالیف و کارگردانی خود متن را بازنویسی می‌کند و سومین نویسنده بازیگر است که با کار و اجرایش می‌نویسد.

وی ادامه داد: بازیگر یک شخصیت را در ذهن خود مجسم می‌کند و با امکانات حسی و روانی خود نمایشنامه را بازنویسی می‌کند. البته نباید از یاد ببریم که نویسنده دیگر، تماشاگر است که وقتی نمایش را نگاه می‌کند در ذهن خود، نوشته را دوباره می‌نویسد.

نصیریان ادامه داد: همیشه کار برای من جدی بوده و در این مورد همیشه به خودم سخت می‌گرفتم؛ برخلاف بسیاری از بازیگران که کارشان را جدی نمی‌گیرند. از نظر من بازیگری یکی از دشوارترین کارهای دنیاست چون بازیگر در یک موقعیت خطیری قرار می‌گیرد و باید روی نقشی با خصوصیات روانی و جامعه‌شناسانه و… متمرکز شود. سختی کار از آن جهت است که باید نقشی را بسازید و روی صحنه آن را تجسم کنید و در عین حال تظاهر کنید. همه تکنیک‌های بازیگری برای این است که چگونه بهتر تظاهر کنیم تا در برابر هزاران چشمی که شما را نگاه می کند، باورپذیر باشد و همه این کارها نیازمند آگاهی است.

وی توضیح داد: هنوز هم وقتی کاری جدید به من پیشنهاد می‌دهند سر کلاس اول می‌نشینم و از اول شروع به خواندن و تحقیق و تمرین می‌کنم. کار با خود یکی از کارهای مهم در بازیگری است. شما با خود در خلوت خود باید کار و تمرین کنید، به نکاتی برسید و بعد در جمع آن را مطرح کنید.باید بدانید که بازیگری به این سادگی نیست.

چالش حفظ و تداوم حس در سینما

نصیریان درباره صدای دوبلورها در آثار سینمایی نیز گفت: علی حاتمی معتقد بود دوبلور با بیان خود چیزی به کار اضافه می‌کنند اما من با او هم عقیده نیستم؛ من معتقدم در همه جای دنیا برای دوبله از صدای خود بازیگر استفاده می‌کنند زیرا خود آن بازیگر، نقش را بازی کرده و به زیر و بم کار آشناتر است.

بازیگر مجموعه «هزار دستان» درباره نقش جایزه در زندگی یک بازیگر گفت: جایزه جایگاه جدی و اثربخشی برای آدمی مثل من ندارد البته که از دریافت آن خوشحال می‌شوم اما زیاد تاثیرگذار نیست. زمانی که تئاتر را شروع کردیم اصلا به فکر اسم و رسم و دریافت جایزه نبودیم، نمی‌دانم هنر بازیگری برای ما چه جاذبه‌ای داشت که به این موارد فکر نمی‌کردیم. پیشنهاد نمی‌دهم که شما هم این گونه باشید چرا که زمانه عوض شده است. مهم این است که کار خود را جدی بگیریم. بازیگری کاری خلاقانه و دشوار است که زحمت و تلاش و البته لذت دارد؛ اولین کسی که از کار لذت می‌برد خودتان هستید و این لذتی ماندگار است.

وی درباره تفاوت بازی در تئاتر و سینما گفت: بنیاد کار سینما و تئاتر یکی است اما در میدان عمل و اجرا، کار هر یک متفاوت است. یکی دارای صحنه و تماشاگر است و در دیگری میان تماشاگر و صحنه توسط دوربین و لنزها فاصله وجود دارد. در تئاتر با این ذهنیت باید تظاهر به نقش کنید که تماشاگر زنده با شماست و در نوع ارائه احساستان باید توانمند باشید تا آن حس های درونی را منتقل کنید. حفظ و تداوم حس در سینما یکی از چالش‌هایی است که بازیگر با آن مواجه است.

وی همچنین درباره حضورش در فیلم سینمایی «ستارخان» ساخته علی حاتمی نیز گفت: علی حاتمی فیلمنامه ستارخان را پیشنهاد داد و من به او گفتم علاقه‌ای به بازی در یک فیلم اکشن و جنگی ندارم و حاتمی گفت فیلم من اکشن نیست. کار با علی حاتمی همیشه برای من مطلوب بود اما فکر می‌کنم این فیلم آن‌طور که باید نظر مردم را به خود جلب نکرد.

داریوش مودبیان، کارگردان و نمایشنامه نویس نیز در بخشی از این نشست، گفت: دوستی که با آقای نصیریان دارم به بیش از ۶۰ سال برمی گردد. با کارهای ایشان در تئاتر، تلویزیون و برنامه‌های اداره هنرهای دراماتیک آشنا بودم. یکی از مکتب‌هایی که تئاتر را از آن طریق آموختم برنامه‌هایی بود که در سال ۱۳۳۹ با کارگردانی علی نصیریان برگزار می‌شد و من تماشاگر این دوره‌ها بودم و در آنجا برای نخستین بار ایشان را از نزدیک دیدم. او همیشه به موقع سر کار حاضر می‌شد و هنوز هم وقت‌شناس هستند. آن زمان ۱۴ ساله بودم و این برخورد برایم بسیار سازنده بود آنقدر که راه خود را از آن زمان پیدا کردم و این دوستی برای من بسیار ارزشمند است.

عمر خود را برای تئاتر گذاشتم

نصیریان در ادامه گفت: آنچه که ما را تا به امروز حفظ کرده زبان و فرهنگ ما است. هزاران سال پیش فردوسی شعری سروده است که ما هنوز هم آن را می‌خوانیم و هنر همین است؛ نگه دارنده و حفظ‌کننده. هر اتفاقی بیافتد، هنر و ادب این مملکت ما را به هم پیوند می‌دهد و حفظ می‌کند. اولین کلاس تئاتر را در سال ۲۹ رفتم و عمر خود را برای تئاتر گذاشتم و کار دیگری جز بازیگری و تئاتر و سینما نکردم. هنر همین است؛ اگر کسی وارد حیطه هنر می‌شود صحبت دو یا چند سال نیست بلکه صحبت از یک عمر است.

وی با اشاره به همکاری خود با داریوش مهرجویی در فیلم «گاو»، گفت: مهرجویی بازی مرا هدایت کرد و معمولا اولین چیزی که مرا مجذوب می‌کند متن نمایش، نگاه و شناخت کارگردان است که در مورد فیلم «گاو» همه این ویژگی‌ها وجود داشت. مهرجویی و ساعدی با همکاری یکدیگر فیلمنامه «گاو» را نوشتند و وقتی آن را دیدم متوجه شدم که مهرجویی یک آدم دیگر است و شیفته او شدم.

نصیریان یادآور شد: کارگردان دیگری که شیفته او شدم ناصر تقوایی بود؛ او نگاه و وسواس خاصی در سینما داشت. زمانی که نقش مستر فرهان در «ناخدا خورشید» را به من پیشنهاد داد چون خودش در جنوب زندگی کرده بود مرا به خوبی راهنمایی کرد. کارگردانان خوب تنها یک سرنخ به بازیگر می‌دهند و تقوایی این گونه بود. برای راهنمایی نقش مستر فرهان تنها یک جمله به من گفت؛ «دلالی است که یک دندانش طلاست» و من به دنبال نقش رفتم و آن را پیدا کردم.

مسعود جعفری جوزانی به بازیگر ایده می‌دهد

وی همچنین با اشاره به همکاری با دیگر کارگردان‌ها نیز گفت: همایون غنی‌زاده، فیلمنامه«مسخره‌باز» را برای من فرستاد از متنی که برای فیلم به من داد فهمیدم که او آدمی نوآور و خلاقی است. همچنین مسعود جعفری‌جوزانی که یکی از کارگردان‌های کاربلد سینماست که درس سینما را در آمریکا خوانده است. وقتی فیلمنامه «جاده‌های سرد» را به من داد فهمیدم در کار خود به درستی وارد است چون نگاهش و حرف‌هایی که می‌زند به بازیگر ایده می‌دهد و تقوایی و مهرجویی نیز با سوابق درخشانی که دارند، این‌گونه هستند.

نصیریان در پایان خطاب به جوانان بیان داشت: حال و آینده هنر نمایش در دست شما جوانان است. یادتان نرود. برای کار هنر کم آوردن معنا ندارد؛ اگر هدفی دارید باید آن را پیگیری کنید. اگر شکست خوردید، اگر نگذاشتند و نتوانستید کارکنید، هرگز ناامید نشوید. خلاقیت مانند آب است که نشت می‌کند، بیرون می‌آید و راه خود را پیدا می‌کند. اگر جوهر خلاقیت در وجود شما است کار کنید و اگر عشق و علاقه دارید کوتاهی نکنید. از شکست نترسید. کار کنید و خلاقیت خود را آشکار کنید.

خروج از نسخه موبایل