کارگردان «الکافی» درباره شایعه دریافت بودجه میلیاردی برای ساخت این مستند اظهارداشت: این پروژه با زجر زیادی ساخته شد، رقم دقیق پروژه قبلی من با مرکز گسترش و هزینه این پروژه در سایت مرکز موجود است، اینگونه نیست که برای ساخت فیلم بودجه میلیاردی دریافت کنم.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، مراسم اکران مستند «الکافی» به کارگردانی مسعود طاهری با حضور حجت الاسلام محسن قمی عضو مجلس خبرگان رهبری و جمعی از مسئولان و هنرمندان در تالار ایوان شمس برگزار شد.
عضو مجلس خبرگان رهبری در ابتدای این مراسم اظهارداشت: شیخ مفید درباره کتاب «کافی» گفتند که در مذهب تشیع بهترین کتاب است. درباره اینکه چرا «کافی» انقدر مهم است باید کمی خودمان را به فضایی ببریم که این کتاب نوشته شده است. «کافی» شاهکار کتب روایی ما در مذهب شیعه و سنی است. شاهکار دوم این است که مرحوم کلینی روایت اول کتاب را به عقل اختصاص دادند.
حجت الاسلام قمی افزود: در آن زمان در داخل ایران بازاری از مذاهب مختلف شکل گرفته بود و در این فضا مرحوم کلینی وقتی کتاب «کافی» را مینویسد در مقدمه کتاب میگوید که من کتابم را از عقل شروع کردم نه از توحید، کتاب، قرآن و… . این مساله حکایت از اهمیت معرفت شناسی در دین اسلام دارد. روایت دوم این کتاب درباره علم است.
عضو مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: «کافی» ابتدا به معرفت میپردازد و بعد به اصول دین و امامت و بعد سراغ اخلاق میرود که یکی از نکات شاخص کتاب است. «کافی» بعد به فروع دین و در جلد هشتم هم به روضه میپردازد. کتاب «کافی» فقط اصول و فروع دین نیست بلکه اخلاق و معرفت شناسی را هم جزو اصولی دینی میآورد و این نکته بسیار برای ما آموزنده است.
روایت زندگی اسلامی به زبان هنر
حجتالاسلام قمی اظهارداشت: درخواستی داشتم از آقای طاهری و دیگر دوستانشان که به این مقدار اکتفا نکنند که کتاب «کافی» چطور نوشته شد بلکه یک مقدار به محتوای کتاب هم ورود پیدا کنند و نحوه زندگی اسلامی را به زبان هنر برای جوانان نسل امروز روایت کنند.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: مرحوم کلینی یک اخباری نبود بلکه محدث بود. در آن عصر یک رویکرد جدیتری به مسائل حدیثی وجود داشت و مرحوم کلینی به تنهایی این مسئولیت را به دوش گرفت و این میراث بزرگ را در اختیار بشریت قرار داد. بهترین شکرانه این نعمت این است که پیام آن را به خوبی درک کنیم و در قالب هنر به نسل تشنه معارف اهل بیت منتقل کنیم.
در ادامه این مراسم یاد سید عبدالله انوار و مرتضی شاهرخنیا که در چند سال اخیر فوت کردهاند، گرامی داشته شد. سپس اکران فیلم آغاز شد.
شناخت تفکر شیعه مهم است
مسعود طاهری کارگردان «الکافی» پس از اکران این مستند اظهارداشت: بابت طولانی بودن این مستند و چند ایرادی فنی که وجود داشت از شما عذرخواهی می کنم. این اولین تجربه اکران «الکافی» بود و بهترین زمان فیلم، زمانی است که آن را تدوین و کنار دوستانت فیلم را تماشا میکنی.
وی گفت: از استاد عبدالله انوار و حمید شاهرخیان که در اکران قبل کنار ما بودند، یاد میکنم.
این پروژه با زجر زیادی ساخته شد. رقم دقیق پروژه قبلی من با مرکز گسترش در سایت موجود است. هزینه این پروژه هم در سایت مرکز موجود است. اینگونه نیست که برای ساخت فیلم بودجه میلیاردی دریافت کنماین کارگران افزود: اگر از علایق مذهبی صرفنظر کنیم. ضرورت شناخت مرحوم کلینی این است که ما در یک جامعه شیعی زندگی میکنیم و مهم است که تفکر شیعه را بشناسیم. حتی برای کشورهای همسایه ما هم ضروری است که تفکر شیعه را بشناسند. جالب است که پیشتاز این موضوع اسرائیل است و حتی بخشهایی از این مستند پاسخی به شیعهپژوهان اسرائیلی است.
طاهری درباره دلیل ساخت این موضوع بیان کرد: مستند «الکافی» در ادامه مستند «مستشرق» ساخته شده است. حدود ۱۸ سال است که پروژهای را دنبال میکنم به نام «معمای حضور» که درباره سازمان وکالت است و هروقت سراغ این پروژه میروم، عملی نمیشود. اینگونه پیش رفت که ابتدا مستند «الکافی» ساخته شود.
وی درباره شایعه دریافت بودجه میلیاردی اظهارداشت: این پروژه با زجر زیادی ساخته شد. رقم دقیق پروژه قبلی من با مرکز گسترش در سایت موجود است. هزینه این پروژه هم در سایت مرکز موجود است. اینگونه نیست که برای ساخت فیلم بودجه میلیاردی دریافت کنم.
این مستندساز گفت: من به شکل پدیدارشناختی فیلم میسازم و آثارم چند ویژگی دارد. یکی ویژگی شخصی است. من فیلم را به پدرم تقدیم کردهام که در چند نسل قبل به کسی وصل نبودند. یک ویژگی دیگر اینکه مرکز گسترش کارش حمایت از ساخت مستند است و نسبت به موضوع نگاهی خنثی دارد. تاکنون دخالتی هم در ساخت آثار من نداشتهاند.
زیربار توصیهها نرفتم
طاهری بیان کرد: من برای مخاطبم احترام قائل هستم و خیالتان از کسانی که در این فیلم صحبت کردند و اطلاعات دادند راحت باشد. من زیر بار دوست و رفیقبازی و توصیهها نرفتم. قطعا انتخاب براساس شایستگیهای افراد بوده است.
این کارگردان گفت: زمان فیلم زیاد است زیرا مساله مهمی است. سعی کردم تاجایی که امکان دارد با مخاطب عام ارتباط برقرار کنم.کتاب «الکافی» برای نخبه عام نوشته شده است و من هم سعی کردم این سنت را حفظ کنم.
مستند «الکافی» به کارگردانی مسعود طاهری سرگذشت کتاب «الکافی» مهمترین کتاب از کتابهای اربعه شیعیان را روایت میکند. در این اکران ویژه حجت الاسلام محسن قمی، محمدجواد حق شناس، عبدالرضا مظاهری، زکینی رئیس سابق انجمن حکمت و فلسفه، استاد حسینی شیرازی، حمزه کرمی، روح الله مدامی، عبدالحسین بدرلو معاون مستند و قائم مقام مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و هومن مرادی کرمانی مدیر مستند مرکز حضور داشتند.
عوامل مستند «الکافی» عبارتند از نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: مسعود طاهری، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: مژگان حصاری، تصویر: محمدعلی پور اسد، تدوین: مسعود طاهری، هاجر آقایی، موسیقی: فرزاد هادی، گرافیک: نیلوفر جوشن، صدا: سیاوش حیدری، راوی: محمود راسخ فر، امیرعباس قلیچ لو، اصلاح رنگ: ایمان صالحی، پژوهش: مسعود طاهری، دستیاران پژوهش: سمیه خرمنژاد، فاطمه حقیقت، فاطمه خضردوست، ربابه میرباقری، بازیگران: امیرعباس قلیچ لو، حمید عبادی، مهدی قاهری، حسین تقیزاده، مجید بختیاری، احد توحیدیراد، محمدمهدی پیریزاد، امیرحسین صفاپور، طراح پوستر: مونا طاهری، طراح گریم: محمدمهدی پریزاد، طراح لباس: پروین حسینی، تولید بازسازی: مجتبا دربندی، محصولی از مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی.
مسعود طاهری کارگردان مستند «الکافی» درباره دلیل ساخت چنین اثری میگوید که «الکافی» سرگذشت مهمترین کتاب حدیث شیعه در گذر تاریخ است، این مستند تنها درصدد به تصویر کشیدن اهمیت و ارزش کتاب برای مومنان مذهب شیعه نیست بلکه میخواهد تطورات اندیشه شیعه را هم به مخاطب بشناساند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، مستند «الکافی» به کارگردانی مسعود طاهری سرگذشت کتاب «الکافی» مهمترین کتاب از کتابهای اربعه شیعیان را روایت میکند که قرار است پس از سه دوره فیلمبرداری و با مدت زمان ۱۳۹ دقیقه، ۱۲ دیماه ساعت ۱۴:۳۰ در ایوان شمس رونمایی شود.
مسعود طاهری کارگردان این اثر درباره شیوه روایت «الکافی» میگوید: در فیلم ابتدا به بافتارهای مذهبی و جغرافیایی جامعه شیعی و منطقه کوفه، قم، ری و در ادامه بغداد میپردازیم، پس از آن حوادثی که برای جامعه شیعه اتفاق افتاده که پیشزمینه بهوجود آمدن این کتاب و مولفش است، بررسی میشود.
وی درباره علت پرداختن به این موضوع تاکید کرد: کتاب «الکافی» یکی از مهمترین منابع برای بررسی شناخت و تطور اندیشه شیعه به ویژه شیعه نخستین است؛ اهمیتی که شیعه به عناصری مانند عقل، نوع توحید خاص از منظر تشیع، امام معصوم به عنوان حجت خدا و… میداده همگی باعث شده است که موضوع تشیع در فیلم «الکافی» از جنبههای جانبدارانه و احساسی در نگاه به تشیع گذر کند و به رویکردی آبژکتیو، پدیدارشناسانه و علممحور درباره مسائل اصلی مورد نظر شیعه برسد.
به گفته طاهری، «الکافی» سرگذشت مهمترین کتاب حدیث شیعه در گذر تاریخ است، این مستند تنها درصدد به تصویر کشیدن اهمیت و ارزش کتاب برای مومنان مذهب شیعه نیست بلکه میخواهد تطورات اندیشه شیعه را هم به مخاطب بشناساند.
کارگردان «الکافی» ادامه داد: کتاب «الکافی» شیخ محمد بن یعقوب کلینی در کنار «البصائر» صفار قمی و «المحاسن» برقی قمی جزو اولین کتابهای موسوعه حدیثی شیعه به شمار میرود که برای شیعه باقی مانده است، لذا کتابی که از حوادث بزرگ کتاب و کتابخانهسوزیهای زیادی که در شهرهای ری، قم و بغداد رخ داده جان به در برده، شبیه به معجزه است، از این رو باید آن را همچون گنجینه و میراث بزرگ فرهنگی برای مذهب شیعه و اصولا تاریخ دین در جهان بدانیم.
طاهری خاطرنشان کرد: یکی دیگر از موضوعات «الکافی»، مولف کتاب یعنی شیخ محمد بن یعقوب کلینی است که به عنوان بزرگترین محدث شیعه از ناحیه ری برخاسته است. بسیاری از افراد مذهبی، مکتبی و هیئتی از اهمیت کتاب «الکافی»، قدر و منزلت مولفش دچار کماطلاعی گاه مفرط هستند، فیلم سعی میکند که خلاء معلوماتی این افراد را تا حد امکان و تا جایی که مقدور بود، پر کند.
وی درباره شیوه روایت «الکافی» بیان کرد: ساختار فیلم از گفتوگومحور به گفتار متن محور، تغییر سبک داده است، البته همچنان با حضور افراد خبره و صاحب نظر درباره زندگی کلینی و کتاب «الکافی» همراه میشویم. فیلم با هدف آشنایی هر چه بیشتر مومنان شیعی درباره مهمترین کتاب حدیثی و همچنین پاسخهایی مشخص برای برخی سوالات، چالشها و نظریههایشان در عرصه مطالعات شیعی و شیعهپژوهی درباره اندیشه شیعی به ویژه شیعه نخستین، حدیثپژوهی، کافیپژوهی، و زندگی شیخ کلینی ساخته شده است.
این کارگردان درباره مدت زمان فیلمبرداری فیلم عنوان کرد: فیلم سه دوره تصویربرداری داشته است؛ دوره اول، پاییز سال ١۴٠١ در شهر پاریس، دوره دوم، بهار ١۴٠٢ در کشور عراق، به ویژه شهر بغداد و نجف، همچنین تصویربرداری در روستای کلین و شهر ری و قم و دوره سوم، تابستان ١۴٠٢ مصاحبههای باقیمانده در قم و تهران و انجام اصلیترین بخش کار تصویربرداری این پروژه یعنی بخش بازسازی در شهرکهای سینمایی تاریخی و بخشهای مرتبط با آن انجام شد.
وی با اشاره به اینکه قرار بود «الکافی» برای حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» آماده شود، گفت: به دلیل نگاه علممحور و علممدار فیلم، مدت زمان آن طولانی شد که با ۱۳۹ دقیقه، از شانس و امکان اکران و نمایش در جشنوارههای مختلف سینمایی جا ماند، اما سعی کردهایم که سرشار از دادههای مختلف جغرافیایی، تاریخی، اعتقادی، برای همه علاقمندان و متخصصان باشد.
طاهری در پایان درباره رونمایی این فیلم اظهار کرد: مستند «الکافی» قرار است ۱۲ دیماه در ایوان شمس رونمایی شود، پس از آن در چند شهر دیگر نیز روی پرده میرود تا درنهایت به اکران آنلاین در سایت هاشور درآید. این مستند به دلیل مدت زمان طولانی و تاکید بر اطلاعات ارائه شده در آن، امکان نمایش در جشنوارههای کلاسیک، سانسهای استاندارد سینما و نمایش در باکسهای پخش تلویزیونی را از دست داد لذا بهترین سکوی نمایش برای آن اکران آنلاین خواهد بود که به کار مومنان، علاقهمندان بحثهای اندیشه شیعه و متخصصان این عرصه آید.
عوامل مستند «الکافی» عبارتند از نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: مسعود طاهری، دستیار اول کارگردان و برنامهریز: مژگان حصاری، تصویر: محمدعلی پور اسد، تدوین: مسعود طاهری، هاجر آقایی، موسیقی: فرزاد هادی، گرافیک: نیلوفر جوشن، صدا: سیاوش حیدری، راوی: محمود راسخ فر، امیرعباس قلیچ لو، اصلاح رنگ: ایمان صالحی، پژوهش: مسعود طاهری، دستیاران پژوهش: سمیه خرمنژاد، فاطمه حقیقت، فاطمه خضردوست، ربابه میرباقری، بازیگران: امیرعباس قلیچ لو، حمید عبادی، مهدی قاهری، حسین تقیزاده، مجید بختیاری، احد توحیدیراد، محمدمهدی پیریزاد، امیرحسین صفاپور، طراح پوستر: مونا طاهری، طراح گریم: محمدمهدی پریزاد، طراح لباس: پروین حسینی، تولید بازسازی: مجتبا دربندی، محصولی از مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
در حالی آمار مخاطبان سینمای ایران از ۲۱ میلیون نفر گذشت که فیلم سینمایی «هتل» به جمع ۶ فیلم پرمخاطب سینمای بعد از انقلاب پیوست.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، گرچه بسیاری وضعیت سینمای ایران را ناگوار میخوانند اما در همین سال جاری ۵۰ فیلم سینمایی در سینماهای سراسر کشور به نمایش گذاشته شده و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شدهاند. برخی از این آثار توانستهاند پس از مدتها، جدول فروش و مخاطب سینمای ایران در ۴ دهه اخیر را تغییر دهند. اتفاقی نادر که میتواند نوید بخش روزهای خوبی برای سینمای ایران باشد.
برمبنای آمار سمفا تا ساعت ۱ بامداد ۹ دی ماه ۱۴۰۲، تاکنون ۲۱ میلیون و ۹۳ هزار و ۱۹۸ نفر در ۵۵۸ هزار و ۹۰ سانسی که ۵۰ فیلم سینمای ایران در سالنهای سینمایی به نمایش گذاشته شدهاند، به تماشای آثار مشغول بودند و فروشی نزدیک به ۸۹۱ میلیارد و ۱۶ میلیون و ۴۶۸ هزار تومان را برای سینمای ایران به ارمغان آوردهاند.
بر این مبنا میانگین مخاطبان هر کدام از فیلمهای سینمای ایران در هر سانس عددی نزدیک به ۳۸ نفر بوده که باتوجه به شرایطی که سینمای ایران پیش از این با آن درگیر بود، عددی قابل توجه به شمار میآید.
تازههای اکران / از «پالایشگاه» تا «خورشید آن ماه»
فیلم «ضد» ساخته امیر عباس ربیعی یکی از آثار کنجکاویبرانگیز سینمای ایران به شمار میآید که پس از مدتها، از ۱۵ آذر ماه، اکران عمومی خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز کرده است. این فیلم با در اختیار داشتن ۲۰۵ سالن سینما، تاکنون ۲ هزار و ۶۷ بار به نمایش گذاشته شده و توسط ۲۷ هزار و ۵۱۴ نفر تماشا شده و به فروشی معادل با ۱ میلیارد و ۳۸ میلیون و ۸۸۶ هزار تومان رسیده است. بر این مبنا میانگین مخاطبان این فیلم در هر سانس عددی معادل با ۱۳ نفر بوده است. باتوجه به اینکه فیلم «ضد»، یک درام سیاسی است که در بستر یکی از حوادث مهم و ملتهب ابتدای انقلاب اسلامی روایت میشود، به مرور میتواند مخاطبان بیشتری را نیز به سینما بکشاند.
فیلم «خورشید آن ماه» ساخته ستاره اسکندری از ۲۲ آذر ماه اکران عمومی خود را در ۶۸ سالن سینما آغاز کرده و تاکنون با نمایش در ۲۴۹ سانس، با استقبال ۲ هزار ۸۳۴ نفر مواجه شده و به فروشی معادل ۱۱۱ میلیون و ۹۱۰ هزار تومان رسیده است. به این ترتیب میزان مخاطبان این اثر در هر سانس عددی نزدیک به ۱۱ نفر بوده است. باتوجه به زمان شروع اکران این اثر و موضوع آن که در استان سیستان و بلوچستان میگذرد، میانگین مخاطبان این اثر، میتواند روز به روز بیشتر شود.
فیلم «پالایشگاه» ساخته مهرداد خوشبخت از ۲۹ آذر ماه اکران عمومی خود را آغاز کرده است. این فیلم با در اختیار داشتن ۷۱ سالن سینما، تاکنون در ۳۶۵ سانس به نمایش گذاشته شده، توسط ۵ هزار و ۶۳۲ نفر تماشا شده و به فروشی معادل با ۲۷۲ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان رسیده است. بر این مبنا میانگین مخاطبان این فیلم در هر سانس عددی معادل با ۱۵ نفر بوده که باتوجه به موضوع فیلم، عدد مناسبی برای شروع اکران به شمار میآید.
فیلم «چرا گریه نمیکنی» ساخته علیرضا معتمدی نیز با در اختیار داشتن ۱۳۳ سالن سینما، از ۸ آذر ماه اکران عمومی خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز کرده است. این فیلم تاکنون در ۶۹۱ سانس به نمایش گذاشته شده و توسط ۸ هزار و ۱۹۷ نفر تماشا شده و به فروشی معادل با ۳۶۹ میلیون و ۱۲۶ هزار تومان رسیده است. بر این مبنا میانگین مخاطبان این فیلم در هر سانس عددی نزدیک با ۱۲ نفر است. این فیلم از جمله آثار پرستاره سینمای ایران به شمار میآید. از همین رو انتظار میرفت که توسط مخاطبان بیشتری مورد توجه قرار گیرد. حال باید دید که در ادامه اکران چه اتفاقاتی برای این اثر رخ میدهد.
فیلم «ویلای ساحلی» ساخته کیانوش عیاری نیز با در اختیار داشتن ۵۱۴ سالن سینما، اکران عمومی خود را آغاز کرده و تاکنون به فروشی معادل با ۲۷ میلیارد و ۳۹۶ میلیون و ۲۱۳ هزار تومان رسیده است. این اثر تاکنون، ۱۰ هزار و ۸۳۵ بار در سینما به نمایش گذاشته شده و توسط ۶۱۴ هزار و ۹۷۳ نفر تماشا شده است. بر این مبنا میزان مخاطبان این فیلم در هر سانس عددی معادل با ۵۷ نفر است که عددی قابل توجه به شمار میآید.
فیلم «ورود و خروج ممنوع» به کارگردانی امید آقایی نیز با در اختیار داشتن ۴۱۷ سالن سینما از ۱۵ آذر ماه سال جاری اکران عمومی خود را آغاز کرده و تاکنون به فروشی معادل با ۱۱ میلیارد و ۹۳۰ میلیون و ۴۲۴ هزار تومان رسیده است. این اثر تاکنون در ۵ هزار ۶۸۶ سانس به نمایش گذاشته شده و توسط ۲۶۷ هزار و ۵۹۵ نفر تماشا شده است. بر این مبنا میزان مخاطبان این فیلم در هر سانس، عددی معادل با ۴۷ نفر بوده است که از میانگین مخاطبان سینمای ایران بالاتر است. البته باتوجه به مضمون کمدی این اثر، این اتفاقی کاملاً طبیعی به شمار میآید.
فیلمهای پرفروش هفته / کمدیها همچنان در اوج
در هفت روز گذشته، فیلمهای سینمای ایران فرصت نمایش در ۱۸ هزار و ۶۵۳ سانس را پیدا کرده و توسط ۷۸۲ هزار و ۲۷۰ نفر تماشا شده است. به این ترتیب در این هفته، میزان فروش سینمای ایران عددی معادل با ۳۲ میلیارد و ۲۷۹ میلیون و ۸۹۶ هزار تومان بوده است.
«هتل» پرفروشترین فیلم هفته گذشته است. زیرا این فیلم توانسته در هفت روز گذشته به فروشی معادل با ۱۰ میلیارد و ۵۲۱ میلیون و ۳۴۱ هزار تومان دست پیدا کند که تقریباً نزدیک به یک سوم فروش کل سینمای ایران را تشکیل میدهد.
«هتل» که اکران خود را از ۵ مهر ماه سال جاری آغاز کرده است، با در اختیار داشتن ۶۳۲ سالن سینما، توسط ۴ میلیون و ۸۱۸ هزار نفر تماشا شده و به فروشی بیشتر از ۲۰۸ میلیارد تومان رسیده است. این فیلم اکنون در رتبه ششم جدول پرمخاطبترین فیلمهای سینمایی بعد از انقلاب ایران نیز قرار گرفته و احتمالاً تا هفتههای آتی جای فیلم «اخراجیهای ۲» را در این جدول پرخواهد کرد.
بر مبنای آمار ارائه شده، میانگین مخاطبان فیلم «هتل» در هر سانس، عددی معادل با ۶۸ نفر است.
«ویلای ساحلی» نیز در رده دوم جدول پرفروشترین آثار سینمای ایران در هفت روز گذشته به شمار میآید. ۷ میلیارد و ۸۱۵ میلیون و ۷۵۳ هزار تومان عددی است که از فروش فیلم کیانوش عیاری در هفت روز گذشته اعلام شده است.
«ورود و خروج ممنوع» نیز در رده سوم جدول پرفروشها قرار دارد. زیرا در یک هفته گذشته به فروشی معادل با ۴ میلیارد و ۷۸۴ میلیون و ۶۷۱ هزار تومان رسیده است.
«فسیل» با گذشت نزدیک به ۱۰ ماه از آغاز اکران خود، همچنان با استقبال مخاطبان همراه است. به طوری که کماکان در جدول پرفروشترین فیلمهای هفته قرار دارد و رتبه چهارم را نصیب خود کرده است. این فیلم با در اختیار داشتن ۲۵۹ سالن سینما در هفت روز گذشته به فروشی معادل با ۲ میلیارد و ۷۰۷ میلیون و ۸۴۲ هزار تومان دست پیدا کرده است.
«فسیل» تاکنون توسط ۷ میلیون و ۱۲ هزار و ۹۰۹ نفر تماشا شده و به فروش کلی ۳۰۱ میلیارد تومان رسیده است. این فیلم با جذب این میزان از مخاطب، توانسته بعد از فیلم «عقابها» در رتبه دوم جدول پرمخاطبترین فیلمهای بعد از انقلاب قرار بگیرد. میانگین مخاطبان این فیلم در هر سانس عددی معادل با ۵۱ نفر است.
انیمیشن «بچه زرنگ» به تهیهکنندگی حامد جعفری نیز در یک هفته گذشته توسط ۶۵ هزار و ۴۴ نفر تماشا شده و به فروشی معادل با ۱ میلیارد و ۹۱۰ میلیون تومان و ۶۹۵ هزار تومان رسیده است. به این ترتیت این اثر در رده پنجم جدول پرفروشهای هفتهای که گذشت قرار میگیرد.
انیمیشن «مسافری از گانورا» ساخته سید احمد علمدار نیز در هفت روز گذشته توسط کمی بیشتر از ۳۵ هزار نفر تماشا شده و به فروشی معادل با ۱ میلیارد و ۱۵۳ میلیون تومان رسیده است. بنابراین این فیلم نیز در رده ششم جدول پرفروشها قرار دارد.
«جوجه تیغی» نیز با در اختیار داشتن ۱۶۹ سالن سینما، در هفت روز گذشته، پذیرای بیش از ۱۸ هزار مخاطب بوده و به فروشی معادل با ۸۰۹ میلیون و ۸۹۶ هزار تومان رسیده است. به این ترتیب این فیلم نیز در رده هفتم جدول پرمخاطبترین آثار هفت روزه گذشته سینمای ایران قرار میگیرد.
مسعود اطیابی کارگردان سینما نسبت به حواشی بهوجود آمده برای فیلمهای کمدی واکنش نشان داد و عنوان کرد براساس سلیقه و نیاز مردم فیلم میسازد.
به گزارش سینمای خانگی، سید مسعود اطیابی کارگردان سینما که این روزها فیلم سینمایی «هتل» را روی پرده سینماها دارد در گفتوگو با مهر، درباره حواشی که برای اکران و فروش فیلمهای کمدی در سینمای ایران وجود دارد، گفت: بسیاری معتقد هستند که این روزها فیلمهای کمدی از فروش بالایی در سینماها برخوردار هستند و مردم از چنین فیلمهایی استقبال میکنند. این درحالی است که همه فیلمهای کمدی در سینمای ایران فروش بالایی ندارند و اکثراً در گیشه با شکست مواجه میشوند. به همین دلیل معتقدم برای بیان اینکه آثار کمدی در گیشه موفق هستند نباید به فروش بالای یک یا ۲ فیلم توجه کرد.
وی ادامه داد: مساله مهمی که وجود دارد این است که سطح سواد مردم جامعه نسبت به آثار سینمایی بالا رفته است و دیگر گول چند نقد سفارشی را نمیخورند و اگر یک فیلم برای آنها محتوا نداشته باشد دیگر به تماشای آن نمینشینند. در واقع باید گفت تا زمانی که سینما به درد مردم نخورد و کمکشان نکند برای چه باید به سینما بروند؟ سینما زمانی به درد مردم میخورد و مردم حاضر هستند برای آن هزینه کنند که به کمک آنها بیاید. اما اگر فیلمی به کمک مخاطب نیاید و برایش مفهومی نداشته باشد هر چقدر هم درباره فیلم خوب بنویسند مردم به دیدن آن نمیروند. این مساله برای فیلمهای خوب هم صدق میکند، به این معنا که هزار نقد منفی درباره یک فیلم خوب نوشته شود و به آن فیلم مبتذل هم بگویند؛ اگر مردم از سلامت آن فیلم باخبر شوند و بدانند که با دیدن آن آرام میشوند حتماً برای دیدن آن به سینما میروند.
وی با اشاره به اینکه بیشتر نقدهایی که این روزها در سینما نوشته میشود، سفارشی هستند و افراد برای تعریف از یک فیلم پول دریافت میکنند، توضیح داد: معتقدم نقد دیگر در گیشه تأثیری ندارد و مردم تمایلی ندارند براساس این نقدها تصمیم بگیرند چه فیلمی را ببینند. مردم این روزها از سطح تحصیلات بالایی برخوردار هستند و براساس آگاهی، فیلم مورد نظر خود را برای سینما رفتن انتخاب میکنند.
مردم بهترین انتخاب را میکنند
اطیابی گفت: متأسفانه این روزها به جای اینکه به کارگردان و فیلم او فحش دهند به مخاطبان فیلمها توهین میکنند و این مساله بسیار بدی است. آن آقایی که در تلویزیون به مخاطبان یک فیلم توهین میکند مگر چقدر سوادش نسبت به خانوادهای که به سینما میرود، بیشتر است؟ حتی برخی از فیلمسازان نیز دست روی فیلمهای کمدی گذاشته و به این فیلمها و مخاطبان آنها که مردم هستند توهین میکنند؛ توهین به مردم بسیار بد است. باید قبول کنید که مردم بهترین را انتخاب میکنند.
وی با اشاره به اینکه مردم علاوه بر آزادی برای انتخاب یک فیلم، سواد هم دارند، توضیح داد: مردم از مضمون فیلمهای کمدی به خوبی آگاه میشوند و بعد از دیدن فیلمهایی مانند «هتل» آرام شده و فردای آن روز بهتر کار میکنند؛ چرا که برای چند ساعتی از بحرانی که درگیر آن هستند، رها میشوند. فیلمهایی مانند «هتل» یا «فسیل» مخاطب قابلتوجهی را به سینما کشانده و توانستهاند انرژی مثبتی به جامعه تزریق کنند. کسانی که با چنین فیلمهایی مخالف هستند در واقع مخالف تزریق انرژی مثبت به جامعه هستند.
کارگردان فیلم سینمایی «دینامیت» با بیان اینکه این روزها حملههای تندی به فیلمهای کمدی در حال اکران میشود، گفت: برچه اساس میگویند چنین فیلمهایی مبتذل است و یا صدای پای ابتذال از این فیلمها شنیده میشود. اگر بخواهیم واقعیت را ببینیم صدای پای ابتذال در ژانرهای دیگر سینمایی هم شنیده میشود؛ هر سال کرور کرور فیلم میسازند که اگر همه آنها را جمع کنید از داخلش ۲ فیلم بیشتر در نمیآید. این ابتذال است یا اینکه یک فیلم هنگام نمایش باعث خنده مخاطب شود؟
وی در ادامه صحبتهای خود درباره فیلمهای اجتماعی که این روزها در سینمای ایران ساخته میشود، بیان کرد: فیلمهای اجتماعی ما از ۴ پیام اینستاگرامی هم عقبتر هستند و به همین دلیل است که مردم به دیدن این فیلمها نمینشینند؛ اگر سینمای اجتماعی بتواند خود را جلو بکشد حتماً مخاطب هم دارد. این در حالی است که سینمای کمدی از همه گونههای سینمایی جلوتر بوده و باعث جذب مخاطب میشود، به همین دلیل باعث نگرانی بسیاری شده است.
رقصیدن در فیلم من بد ولی در فیلم خودشان خوب است
اطیابی گفت: نکته جالب این است که حتی وقتی بخواهند وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را نقد کنند اول فیلم ما را میکوبند! بعد از گذشت چند دهه سینمای ایران توانسته برای یک فیلم مخاطب بسیار بالایی بهدست آورد و هنوز هم مردم از دیدن آن استقبال میکنند. اگر فیلمهایی مانند «هتل» یا «فسیل» ۱۰ سال دیگر هم روی پرده سینما باشد بازهم مخاطب خود را دارد و حتی میتوانند ۷۰ میلیون مخاطب داشته باشند.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود تاکید کرد که فیلم «هتل» به این زودیها اکران آنلاین نمیشود چرا که همچنان مخاطب خود را دارد.
وی بیان کرد: چرا نباید به این فکر کنیم که «هتل» توانسته مخاطب را به سینما جذب کند؟ اگر قرار باشد به فیلمهای مختلف حمله شود من و یا کارگردانهایی که آثارشان روی پرده سینما هست هم میتوانیم حمله کنیم اما ما چنین نگاهی نداریم.
کارگردان فیلم «تگزاس» ادامه داد: به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حمله میکنند و میگویند که تنها به آمار نگاه میکند، مگر آمار بد یا اشتباه است؟ آمار بالای مخاطب به معنای نشاط عمومی و شکست دشمن برای تلخکام کردن مردم است. برخی از کارگردانان فکر میکنند رقصیدن در فیلم من بد است اما در فیلم خودشان خوب است.
وی با بیان اینکه در شرایط فعلی جامعه باید بسیاری از صحبتهای آموزنده و اجتماعی را در دل سینمای کمدی بیان کرد تا مخاطب در کنار تماشای یک فیلم آموزههای لازم اجتماعی را دریافت کند، اضافه کرد: این روزها داشتم به این فکر میکردم که یک اثر غیرکمدی بسازم اما زمانی که داشتم از کنار مردم رد میشدم به این نتیجه رسیدم که این مردم همچنان به سینمای کمدی نیاز دارند و من به عنوان یک کارگردان برای ساخت یک فیلم به مردم و نیاز آنها نگاه میکنم.
اطیابی در بخش دیگری از صحبتهای خود با گلایه از اینکه این روزها چند فیلمساز به سینمای کمدی حمله کردهاند، تصریح کرد: مگر این فیلمسازان که هستند و چه فیلمهایی ساختهاند؟ به غیر از پول گرفتن از بیتالمال و ساخت فیلمهایی که هیچ وقت اکران نشدهاند چه کردهاند؟ میخواهم از فرصت استفاده کنم به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بگویم به ۲ یا ۳ فیلمسازی که تنها به دنبال دریافت پول بیتالمال هستند، توجه نکنند. این دسته از فیلمسازان اگر قرار بود در جذب مخاطب موفق باشند تا الان موفق شده بودند.
اکران آنلاین فیلم سینمایی «بیمادر» از ساعت ۸ امشب ۱۷ آذر آغاز میشود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی فیلمنت، فیلم سینمایی «بیمادر» به کارگردانی مرتضی فاطمی و تهیهکنندگی محمدرضا مصباح و علی اوجی از امروز جمعه ۱۷ آذر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۲۰ اکران آنلاین میشود.
در خلاصه داستان این درام خانوادگی آمده است: «زندگی آرام یک زوج با پافشاری یکی از آنها روی تصمیمش، ناخواسته وارد دو راهیها و مخاطرات اخلاقی پیچیدهای میشود.»
در این فیلم امیر آقایی، میترا حجار، پردیس پورعابدینی، پژمان جمشیدی، ایفای نقش کردهاند. همچنین میتوان به بیتا عزیز، شیرین ضابطیان، سارا محمدی، فاطمه میرزایی، آوا جوهرچی و بازیگر خردسال امیررضا جوکار به عنوان دیگر بازیگران این فیلم اشاره کرد.
طراح پوستر ویژه اکران آنلاین این فیلم روژان ایرجی است.
فیلم «بی مادر» با حضور در چند جشنواره جهانی، موفق به کسب بیش از ۵ جایزه بینالمللی شده است. این فیلم تابستان امسال در سینماها اکران شد.
فیلمهای «سه کام حبس»، «عروسی مردم»، «مصلحت» دیگر فیلمهای «سینما آنلاین» فیلمنت هستند.
چهار فیلم جدید موفق شدند تا با جذب حدود ۱۱۰ هزار مخاطب، ۲۸درصد فروشکل سه روز پایانی هفته گذشته را به خود اختصاص دهند که این عملکرد باتوجه به عدمآغاز فرآیند تبلیغاتی این آثار، خوب ارزیابی میشود.
به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، همانگونه که انتظار میرفت، چهار فیلم جدیدی که از چهارشنبه به روی پرده رفتند، توانستند معادلات گیشه را تغییر داده و درصد بیشتری از مخاطب را بهنسبت زمان مشابه هفتههای گذشته، به سینماها بکشانند.
طی این سه روز، ۴۲۲ هزار نفر در سراسر کشور به سینما رفتند و ۲۱ میلیارد تومان به گیشه سینماها واریز کردند. این آمار در مقایسه با مدت مشابه هفته گذشته، رشد پنج درصدی در تعداد مخاطب و رشد ۱۰ درصدی در میزان فروش را به خود میبیند.
چهار فیلم جدید توانستند ۱۰۹ هزار و ۸۰۰ نفر را به سینما بکشانند و پنج میلیارد و ۸۱۳ میلیون تومان به گیشه واریز کنند. بهعبارتی، این چهار فیلم، ۲۸ درصد فروشکل سه روز پایانی هفته گذشته را رقم زدند
بر اساس این گزارش، چهار فیلم جدید توانستند ۱۰۹ هزار و ۸۰۰ نفر را به سینما بکشانند و پنج میلیارد و ۸۱۳ میلیون تومان به گیشه واریز کنند. بهعبارتی، این چهار فیلم، ۲۸ درصد فروشکل سه روز پایانی هفته گذشته را رقم زدند. این عملکرد با توجه به عدمآغاز فرآیند تبلیغاتی این آثار، خوب ارزیابی میشود و این نوید را میدهد که شاخصهای فعلی سینمایی طی روزهای آینده، با رشد خوبی همراه خواهند شد.
طبق انتظارها، ویلای ساحلی، توانست بسیارخوب ظاهر شود و به دومین فیلم پرفروش سه روز پایانی هفته گذشته تبدیل شود. جدیدترین ساخته کیانوش عیاری موفق شد تا با جذب ۸۴ هزار مخاطب، فروش چهار میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی را تجربه کند.
این میزان استقبال با توجه به شروع نشدن فرآیند تبلیغاتی فیلم و دیر ملحق شدن اثر به اکران چهارشنبه و البته عدمنمایش متمرکز روز چهارشنبه در مراکز استانها، یک آمار بسیار خوب به شمار میرود که قطعا طی روزهای آینده با رشد قابلتوجهی همراه خواهد شد.
ویلای ساحلی، نخستین همکاری رضا عطاران و پژمان جمشیدی بهعنوان دو مهره پولساز اینسالهای سینمای ایران است.
داستان این فیلم در مورد ویلایی است که مالک آن چند ماهی به خارج کشور میرود و در این میان، دو مرد گرفتار به دنبال آن هستند تا با اجاره ویلا به مسافران مختلف، درآمدی به جیب بزنند؛ ورود هر مسافر به ویلا به اتفاقی تازه منجر میشود.
رضا عطاران، پژمان جمشیدی، ریما رامینفر، فرگل فربخش، یوسف خسروی، علی پناهی و شووار کریمزاده، بازیگران این فیلم هستند.
فیلم سینمایی ویلای ساحلی
کمدی ورود و خروج ممنوع نیز دومین فیلم پرفروش اکران جدید است که موفق شد تا با ۱۶ هزار مخاطب، گیشه ۸۶۰ میلیون تومانی داشته باشد. ساخته امید آقایی نیز بهواسطه سوژه خود و البته بازیگران پرتعدادش، قطعا طی روزهای آینده با رشد چشمگیری به لحاظ استقبال مردمی مواجه خواهد شد.
نیوشا ضیغمی، محمدرضا شریفینیا، اکبر عبدی، هادی کاظمی، محمدرضا هدایتی، پوریا پورسرخ، علی صادقی،نعیمه نظامدوست، یاسر جعفری، سعید امیرسلیمانی و مرتضی علیآبادی بازیگراناین فیلم هستند.
فیلم سینمایی ورود و خروج ممنوع
انیمیشن مسافری از گانورا نیز علیرغم عدمتبلیغات، نسبتا خوب ظاهر شد و توانست با ۶۱۰۰ مخاطب، فروش ۲۷۱ میلیون تومانی را تجربه کند. با توجه به استقبال خوبی که از انیمیشنهای سینمایی به عمل میآید، باید منتظر استقبال بیشتری از این فیلم بود.
مسافری از گانورا نخستینبار در بخش مسابقه بلند داستانی سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان به نمایش درآمد و توانست با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و داوران مواجه شود.
داستان این انیمیشن درباره موجودی فضایی است که به زمین میآید و با کمک پسری معلول، به جستجوی فرمانروای سیاره خود که در زمین گم شده میرود تا صلح را به سرزمینش بازگرداند.
این انیمیشن که محصول مرکز انیمیشن سوره است، به کارگردانی سیداحمد علمدار و تهیهکنندگی سیدمحمدحسین علمدار تولید شده است.
انیمیشن فیلم سینمایی مسافری از گانورا
درام سیاسی ضد، برخلاف تمام پیشبینیها، بسیار کمفروغ ظاهر شد و افتتاحیه جمعوجوری را با سه هزار و ۷۰۰ مخاطب و ۱۸۲ میلیون تومان فروش از سر گذراند. فیلم امیرعباس ربیعی پس از استقبال باشکوهی که در جشنواره چهلم به خود دید و البته سطح کیفی بالای اثر، میزان انتظارات را زیاد کرد که امیدواریم این فیلم خوب برای روزهای آتی خود بتواند در شان و لیاقت ذاتیاش ظاهر شده و به یک استقبال قابلقبول برسد.
ضد، یک درام سیاسی است که در بستر التهابات کشور در تابستان سال ۱۳۶۰ میگذرد. قصه این فیلم درباره سعید، جوانی سی ساله از نیروهای حراست حزب جمهوری اسلامی است. پس از زخمی شدن، در ماجرای ۱۴ اسفند ۵۹ در دانشگاه تهران، راهی بیمارستان شده و در آنجا با بیتا مواجه میشود.
در این فیلم، نادر سلیمانی، مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، مجید پتکی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی به ایفای نقش پرداختهاند.
از صبح امروز چهارشنبه ۱۵ آذرماه، ۴ فیلم جدید به سینماها تزریق شد که به دلیل تنوع خوب این آثار و تداوم رونق آثار قبلی، باید منتظر اتفاقهایی در مسیر رکوردشکنیهای جدید طی روزهای آینده باشیم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، از صبح امروز ۴ فیلم ویلای ساحلی، ضد، ورود و خروج ممنوع و مسافری از گانورا به روی پرده رفت. ۴ فیلمی که انتظار میرود تا اتفاقهای خوبی را در گیشه سینماها رقم بزند.
این ترکیب از آن نظر قابلتوجه است که تنوع خوبی با نمایش یک کمدی پرمخاطب، یک درام سیاسی، یک کمدی اجتماعی و یک انیمیشن، بر سینماها حاکم شده که میتواند مخاطبان هدف بسیاری را به سینماها بکشاند. این ترکیب در کنار دو کمدی پرفروشی که این روزها بر روی پرده حضور دارد، ۲ فیلم اجتماعی قدرتمند و یک انیمیشن پرمخاطب، رکوردهای جدیدی را در سینما به وجود میآورد که اخبار آن احتمالا طی روزهای آینده رسانهای میشود.
با این ترکیب اکران و تنوع خوبی که مخاطبان بسیاری را هدف قرار داده، سینماها، مسیر سهلالوصولتری به گیشه سالانه ۱۲۰۰ میلیارد تومانی در پیش خواهند داشت و رونق بهمراتب بیشتری را برای ۳ماهونیم باقیمانده امسال رقم میزنند.
در ادامه نگاهی اجمالی خواهیم داشت به هر یک از این ۴ فیلم جدید.
ویلای ساحلی
کیانوش عیاری ۳۵ سال پس از تنها ساخته کمدی خود یعنی روز باشکوه، سال گذشته، ویلای ساحلی را جلوی دوربین برد. فیلمی که رضا عطاران و پژمان جمشیدی، بازیگران آن هستند و رضا رخشان که در کارنامه خود هزارپا را تولید کرده است نیز در مقام تهیهکننده حضور دارد.
انتظار از این فیلم بسیار بالاست بهاندازهای که از آن با عنوان آلترناتیو فسیل برای رکوردزنی در سینمای امسال ایران نام برده میشود. همین سطح انتظارات سبب شد تا عدهای تصور کنند که فیلم برای نوروز ۱۴۰۳ اکران میشود اما صاحبان فیلم در زمان فعلی آن را به روی پرده آوردند تا زمینههای رکوردشکنی را طی ماههای آتی فراهم کنند. البته که این فیلم، یک رقیب قدرتمند به نام هتل را بر روی پرده دارد که همچنان میفروشد و مخاطبان آن در حال رشد است.
عیاری پیشتر راجع این کار خود گفته بود: داستان این فیلم، شیرین است و فکر میکنم به شدت برای مخاطب جذابیت داشته باشد.
ریما رامینفر، فرگل فربخش، یوسف خسروی، علی پناهی و شووار کریمزاده، دیگر بازیگران این فیلم هستند. ویلای ساحلی با پخش فیلمیران و سرگروهی پردیس ایرانمال به روی پرده رفته است.
ضد
ضد به کارگردانی امیرعباس ربیعی، نویسندگی حسین ترابنژاد و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی در سال ۱۴۰۰ جلوی دوربین رفت و در همان سال، اتفاقهای خوبی را در جشنواره فجر رقم زد و علاوه بر کسب دو سیمرغ، در چند شاخه نیز کاندید شد. ضد پس از فیلم نخست ربیعی یعنی لباسشخصی، توانست با اقبال بالایی از جانب مخاطبان و منتقدان مواجه شود.
فیلم، یک درام سیاسی است که در بستر التهابات کشور در تابستان سال ۱۳۶۰ میگذرد. قصه این فیلم درباره یک عشق در دل حوادث سیاسی است که پس از سالها دوباره شعلهور میشود.
در این فیلم، نادر سلیمانی، مهدی نصرتی، لیلا زارع، لیندا کیانی، مجید پتکی، مهشید جوادی، روزبه رئوفی، عماد درویشی، شیرین آقاکاشی و جواد خانی به ایفای نقش پرداختهاند.
ضد با پخش بهمن سبز و سرگروهی پردیس ملت نمایش خود را از صبح امروز آغاز کرده است.
ورود و خروج ممنوع
فیلم امید آقایی که مرتضی شایسته تهیهکنندگی آن را بر عهده دارد، در سال ۹۸ جلوی دوربین رفت. یک کمدی اجتماعی که میتواند با توجه به داستان خود، جذابیتهایی را برای مخاطبان داشته باشد.
نیوشا ضیغمی، محمدرضا شریفینیا، اکبر عبدی، هادی کاظمی، محمدرضا هدایتی، پوریا پورسرخ، علی صادقی،نعیمه نظامدوست، یاسر جعفری، سعید امیرسلیمانی و مرتضی علیآبادی بازیگران این فیلم هستند.
این فیلم، با محوریت یک روحانی با بازی اکبر عبدی، روایتگری میکند.
ورود و خروج ممنوع با پخش هدایت فیلم و سرگروهی پردیس آزادی به روی پرده رفته است.
مسافری از گانورا
با توجه به اقبال بالایی که به انیمیشنها طی سالیان اخیر صورت گرفته، مسافری از گانورا به روی پرده رفته؛ هر چند که این فیلم، رقیب قدرتمندی به نام بچه زرنگ دارد که حدود ۱ میلیون و ۴۰۰ هزار مخاطب طی ۲ ماه داشته است.
مسافری از گانورا نخستینبار در بخش مسابقه بلند داستانی سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان به نمایش درآمد و توانست با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و داوران مواجه شود.
داستان این انیمیشن درباره موجودی فضایی است که به زمین میآید و با کمک پسری معلول، به جستجوی فرمانروای سیاره خود که در زمین گم شده میرود تا صلح را به سرزمینش بازگرداند.
این انیمیشن که محصول مرکز انیمیشن سوره است، به کارگردانی سیداحمد علمدار و تهیهکنندگی سیدمحمدحسین علمدار تولید شده است. بهمن سبز، مسئولیت پخش و پردیس هویزه مشهد نیز سرگروهی فیلم را بر عهده دارد.
اکران ۴ فیلم «ویلای ساحلی»، «ضد»، «ورود و خروج ممنوع» و «مسافری از گانورا»، از چهارشنبه این هفته آغاز میشود.
به گزارش سینمیا خانگی از ایرنا، قرارداد سرگروهی فیلمهای ویلای ساحلی، ضد، ورود و خروج ممنوع و مسافری از گانورا برای اکران عمومی ثبت شد.
به این ترتیب، فیلم سینمایی ویلای ساحلی به کارگردانی کیانوش عیاری و تهیهکنندگی رضا رخشان با پخش فیلمیران به سرگروهی پردیس ایرانمال، فیلم سینمایی ضد به کارگردانی امیرعباس ربیعی و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی با پخش بهمن سبز به سرگروهی پردیس ملت، فیلم سینمایی ورود و خروج ممنوع به کارگردانی امید آقایی و تهیه کنندگی مرتضی شایسته با پخش هدایت فیلم به سرگروهی پردیس آزادی و انیمیشن سینمایی مسافری از گانورا به کارگردانی سیداحمد علمدار و تهیهکنندگی سیدمحمدحسین علمدار با پخش بهمن سبز به سرگروهی پردیس هویزه مشهد از صبح چهارشنبه به روی پرده میروند.
انتظار میرود با نمایش این ۴ فیلم جدید، اتفاقهای خویی در گیشه سینما رخ دهد.
پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلیها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهتزده کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سالها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گلهای داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیهای برای رباب» گرفت.
معصومی تحصیلات خود را در رشته زبانهای خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بیتا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.
آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شبها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.
نقشهای معصومی در فیلمهای قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آنها جایگاه ویژهای در فیلمهای روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.
این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفتوگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلمها و خاطرات خود سخن گفت.
با درگذشت پروانه معصومی (سهشنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر میشود.
شروع بازیگری با «بیتا»
اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستیشان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بیتا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمیکشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفهای نبودم و سینما را نمیشناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمیآیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلمهای آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدمهای تحصیلکرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامههایشان دیده بودم.
«رگبار»
شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدهام و دورهای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمیکرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمیدیدم.
میدانستم بازیگر شدنم با مخالفتهای وحشتناک خانوادهام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمیشناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، آقای بیضایی گفتند چقدر میگیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید میدونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین میگیرد و بازی میکند. گفتم: من اینقدر میگیرم و بازی میکنم، اگر هم نمیخواهید بازی نمیکنم. گفتند: با یک سکانس شروع میکنیم که اگر قبول شدید پول را به شما میدهیم و با سکانس فوقالعاده مشکلی شروع کردند. صحنهای که عاطفه وارد مدرسه میشود و آقای حکمتی را جای مدیر میگیرد و شروع میکند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را میدهیم.
«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بیریایی داشت و میتوانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوقالعاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوقالعاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنیزاده در نقش مقابلم بود. آقای فنیزاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار میکردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمیگرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنماییشان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنوارههای داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپهای تحصیل کرده به آنجا میرفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلمهایم بیشتر دوست دارم.
گویندگی در «شهر قصه»
در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را میساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند میخواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار سادهای بود و زیباییاش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.
«غریبه و مه»
این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمیکردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا میکند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی میکنم چون به هیچ وجه دلم نمیخواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو میرفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم میتواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.
«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم میدیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج میشوند و فکر میکردم ایرانیهای مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی ماندهاند و خارجیها رفتهاند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگیها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش میداد و خیلی دلم میخواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام میشود همه من را نشان میدهند و خوشم نمیآید. گفت خب من میگویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آنها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم میخواست به آنها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمیروید، اما اگر اینکار را می کردم آنها مرا میشناختند، پس تا آخر با فحشهای آنها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاعزاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوانتر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علیرغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.
روایتی از حضور در تئاتر
نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر میکنند یک نفر از سینما به جمعشان اضافه شده و میخواهد جای آنها را بگیرد.
«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی
بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت میخواست برخلاف فیلمهای قبلیاش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که میخواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی میکرد چون تواناییاش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کردهام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشتهاش میگردد و میخواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.
بعد از انقلاب اسلامی
بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوقالعاده بدی با قصه فوقالعاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسندههای خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی میکردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب میدانم، تا قبل از آن زنها به عنوان یک مشت سیاهی که میروند و میآیند در فیلمها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.
«گلهای داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن
وقتی فیلمنامه «گلهای داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر میشد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهرهام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی میتوانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنهای بود که باید به زندان میرفتم و خبر مرگ شوهرم را میشنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ میکشد و خودش را به زمین میاندازد و توی سرش میزند و کارهایی میکند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچهاش را بیسر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمیخورد. گفتم این جوری نمیتوانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمیشناختم.
آقای صدرعاملی گفت، شما چطور میبینید؟ گفتم من این زن را میبینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولیوار است که به این زن نمیخورد. گفتم، آن چیزی که شما میخواهید بازی کردنش برای من خیلی راحتتر از چیزی است که خودم میگویم اما آنچه که میخواهید با من ارتباط برقرار نمیکند. البته ایشان نمیدانستند من قبلا در همان جا چنین صحنهای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف میکرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیههایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب میکرد که حرفهایش را گوش میکرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمیتوانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج میکنیم نمیآید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکتها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچههایش همراهش بودند هیچ جوری نمیخواست خودش را بشکند. آن صحنه «گلهای داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا بردهایم.
نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که میتوانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس میکنم که این درستتر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درستتر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت میکنند و همان نوشتههای خودشان را میخواهند گفتند دو برداشت میگیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی میگویند و یکی آنکه شما میگویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را میگیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملکزاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی میگوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین میآید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب میشود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمیتوانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را میشنیدم که میگفت از دست نده خانم معصومی دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من میآمد از در بیرون میرفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق میافتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردمپسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دورهای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق میگرفت.
ماجرای سیمرغ جشنواره فجر
گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدتها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کردهاند که به خاطر اینکه باید با چادر میرفتم و جایزه را میگرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.
«آشیانه مهر»
این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست میدهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبلهاش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنههایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر میدانستم همچون اتفاقی میافتد هرگز این فیلم را نمیساختم.
«ناخدا خورشید»
با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار میکردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که میخواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی میکنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار میکنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیهکننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمیدهم اما من دلم میخواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیهکننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمتهای زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانعکنندهای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.
دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر
من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، «خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلمهایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلمهای «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.
«ناصرالدین شاه آکتور سینما»
در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی میکردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلمشان یک نوع حقشناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برفها را روی سر من میریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همینجور نگه داشته بودم و واقعا نمیدانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام میدادند و با اینکه صحنههای من در یک روز به پایان رسید اما فوقالعاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی میدادند و فیالبداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.
دوران کمکاری
در مقطعی پیشنهاداتی که به من میشد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجعبه نقشهای قالی بود و فیلم دیگر راجع به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام میدهد. دو بار که نمیشود. دلم میخواهد وقتی نقش را بازی میکنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم میآید. دوست ندارم در فیلمها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.
سریال «امام علی(ع)» و اشکهایی که از درد و سوز دل ریخته میشد
آقای میرباقری برای نقش زن مالکاشتر در سریال امام علی(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاههایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچدار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل میکردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که میگفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شبها با ماساژ کمک میکردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.
به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گلهای داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکسالعملی نشان نمیدهد اما فکر میکنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزهها را میکند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمیتوانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین میکنی. گفت اما با این پا نمیتوانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا میتوانم بدوم. میتوانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که میریختم از دردی بود که میکشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همینطوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان میخواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی میکردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا میدیدند از سریال امام علی (ع) نام میبردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش میشد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.
«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید
مدتها بود که در سینما کار نمیکردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمیشد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگرینسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال میشناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصهاش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون میدانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلانها و سکانسهای این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگرینسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی میریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟
«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوانبندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف میشد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت میکردیم اگر چیزی درست بود تصحیح میکرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دستاندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان میبینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمتها از ۴۵ دقیقه به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمتها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنههایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیدهای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول میآیم و جای کار بازیگری را میسنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آنها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع میشد مردم میگفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگیام به من میگفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام میشود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگتر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمیگردد به تهیهکننده که حیفشان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آنها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریاییها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.
مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضیشان را بداند
مرحوم فتحی اولین کار سینماییشان «تحفهها» بود که نقش پدر من را بازی میکردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازیشان را ستایش میکردم و معتقدم هر نقشی را که بازی میکردند یک تازگی به آن نقش میدادند و این شاید به دلیل آن چشمهای فوقالعاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشمهای آقای فتحی که همه چیز را میتوانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی میکردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفهها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ میگذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت میکردم تا اینکه بعد از مدتها سر سریال «دریاییها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جملهها یادشان نمیماند اما هیچ چیزی از مریضیشان نمیگفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماریشان را بداند.
ناصر تقوایی
بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاریشان را تشکیل میدهند میبینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگها را هم باید به زبان ارمنی میگفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی میگفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار میدانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.
آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)
سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوریزاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی میکنم. در دورهای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ میکند و پسرش میمیرد، در دورهای هم با اسطورههایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوریزاد هم به خوبی بازی را میفهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴)
بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب
ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زنها چه میخواسته و اصلا نمیتوانیم بگوییم که اینها بازیگران بدی بودهاند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر میکردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم میتوانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی میکردند. آن زمان آن چیزها را میخواست، کمااینکه الان مردم آن را نمیتوانند بپذیرند. من شنیده بودم فیلمهایی که کار نمیکرده رقص و آواز وسطش میگذاشتند و فیلم فروش میکرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.
وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰
متاسفانه فیلمهای الان یا گیشهای هستند یا جشنوارهای، من نمیدانم چرا الان به اینجا رسیدهایم. خیلی از فیلمهای شبیه به هم ساخته میشوند و فقط اسم و بازیگر عوض میشوند. نمیدانم هزینه سرسامآور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیدهایم یا چیز دیگر. الان همه هدفها رفته به آنجایی که همه دواندوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنوارهها راه افتادهاند. فیلمی ساخته میشود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را میبینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمیکند. ایشان فکر نمیکنم فیلمشان را برای جشنواره ساختهاند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنوارهای رفت و جایزهای گرفت یا نه هیچ کدام اینها را نمیدانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کردهایم و خلاءهایی است که باید پر شود.
نیکی کریمی
ما در سالهای اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوقالعاده خوبی هستند و به آنجا رسیدهاند که چهره برایشان مهم نیست. من نمیگویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمیبینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمیبینید و بازی خوبش را میبینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازیهای خوبی از ایشان دیدهام.
زندگی در روستا
من در یکی از روستاهای صومعهسرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی میکنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی میکردم هیچ کس نمیدانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژههای فیلمسازی است. بچههای سر پل فیلمی است که هر روز آن را میبینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچههایی که مدرسهشان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز میبینم و خسته نمیشوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنوارهای هم نمیرود. هشت، نه سال است که با این بچهها زندگی میکنم و از بودن با آنها لذت میبرم.
«عاشقی» و تجربه کارگردانی
مستند را همیشه دوست داشتهام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بیجان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تختسلیمان است و بیشتر به نظریات و جهانبینی این فرد راجع به تخت سلیمان میپردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوامپور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.
«سفر به شوشتر»
آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشتماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلیام داشتهام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقشهایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. میتوانم بگویم بعد ار مدتها نقش فوقالعاده خاصی در سینما بازی کردم.
«چشمان پدر»
این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیهکنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی میپردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهههای جنگ رفتند و عدهای از آنها شهید شدهاند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفتهاند. الان سالها از جنگ میگذرد و عدهای از این جانبازان تشکیل خانواده دادهاند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمیدانند اما شاهدان این جنگ در این خانوادهها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان میکنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آنها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژهای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حقشناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچهای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.
جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی
– وقتی در فیلمی کار میکنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمیروم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.
-در فیلمهای ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.
– با توجه به فرم چهرهام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.
– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم میشود که غیر از این رخ دهد.
-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی میکند.
– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمیکنند.
– خودم را در آن حد نمیدانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.
– جوانان ما جوانی نمیکنند و جوانیشان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.
– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصهاش خیلی موثر بودم این فیلم میتوانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.
– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنیاعتماد بود و من هم اولین تجربهام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر میتواند راحت باشد.
– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.
– یک بازیگر خیلی زحمت میکشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوقالعاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.
فیلم مستند «برزخی ها» در شبکه نمایش خانگی به نمایش درمیآید.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مستند «برزخی ها» به کارگردانی عارف افشار از امروز دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۸ در بخش «سینمای دیگر» فیلم نت به نمایش درمیآید.
این فیلم روایتی جنجالی از حواشی فیلم سینمایی «برزخیها»، اولین فیلم توقیفی پس از انقلاب است.
عوامل فیلم عبارتند از تهیه کننده: عارف افشار، دستیار کارگردان: طاها افشار، رضا مشعوف، پژوهش و روایت: عارف افشار، مدیر تولید: محمدرضا آهویی، مجتبی محمدی، موسیقی: مهیار کریمی نیک، تدوین: محمدرضا سقازاده، محمدرضا بیاتی، صداگذاری و ترکیب صدا: مجید آقایی، صدابردار: مسعود سلیمی، گرافیک و پوستر: محمدرضا بیاتی، مجری طرح: باشگاه رویاد، تهیه شده در سازمان هنری رسانه ای اوج.
بخش «سینمای دیگر» با هدف نمایش فیلم های مستند و کوتاه و همچنین آن بخش از فیلم های بلند داستانی که رویکرد هنری دارند، راه اندازی شده و تاکنون بیش از ۸۰ عنوان اثر در آن منتشر شده است.