مطابق اعلام دبیرخانه شورای نگهبان در بخشی از اعلام نظر روشن و صریح درباره لایحه عفاف و حجاب، بندهای ۷ و ۹ به جهت روشن نبودن نسبت آنها با مصوبه جلسه ۸۸۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد تعيين الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر، و بندهای ۸ و ۹ با توجه به روشن نبودن وضعیت اساسنامه سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی «ساترا» ابهام دارد که پس از رفع ابهام، اظهارنظر خواهد شد.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ اخیراً شورای نگهبان در بررسی لایحه عفاف و حجاب به واسطه تعیین برخی وظایف برای سازمان تنظیم مقررات رسانه های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی، ابهاماتی را در خصوص این سازمان مطرح کرده که در میان جراید و پایگاههای خبری موافق و مخالف، واکنشهایی را به همراه داشته است. در این بین، برخی رسانهها با نگاهی بدبینانه این اتفاق را نشانهای از پایهریزی نادرست حوزه نظارت بر شبکه نمایش خانگی برمیشمارند و رسانههای دیگر نیز در مقابل، اعتقاد دارند ابهام شورای نگهبان تنها یک ایراد شکلی است و اساس نظارت بر شبکه نمایش خانگی را زیر سوال نمیبرد. فارغ از فضای مثبت و منفی رسانههای مختلف در این باب، آنچه مهم و اصولی به نظر میرسد، تأکید نهادهای مختلف بر اجرای دقیق قوانین است. به هر حال، مجلس شورای اسلامی در یک روند قانونی، لایحه عفاف و حجاب را بررسی کرده و در نهایت مطابق آییننامهها و قوانین مربوطه بعد از شنیدن نظرات موافق و مخالف نمایندگان مردم، کمیسیونهای مربوطه و نمایندگان دولت، آن را در صحن مجلس به تصویب رسانده و سپس برای اظهارنظر شورای نگهبان ارسال کرده است. در این قانون، وظایفی نیز برای نهاد تنظیمگر صوت و تصویر فراگیر تعیین شده و ساترا به عنوان بخشی از سازمان صدا و سیما، مسئول اجرای قانون در حوزه صوت و تصویر فراگیر و نمایش خانگی تعیین شده است. تردیدی نباید داشت که شورای نگهبان که وظیفه بررسی و انطباق مصوبات مجلس شورای اسلامی با شرع مقدس و قانون اساسی را بر عهده دارد، علیالقاعده میبایست بدون توجه به حواشی و فضاسازیهای رسانهای، با دقت و توجه کامل مصوبات مجلس را مورد مداقه قرار دهد و به اصطلاح مو را از ماست بکشد و ابهامات احتمالی را مطرح کند تا مجلس پس از رفع ابهامات دوباره، آن را بررسی کرده و به نتیجه برساند. مطابق اعلام دبیرخانه شورای نگهبان در بخشی از اعلام نظر روشن و صریح درباره لایحه عفاف و حجاب، بندهای ۷ و ۹ به جهت روشن نبودن نسبت آنها با مصوبه جلسه ۸۸۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد تعيين الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر، و بندهای ۸ و ۹ با توجه به روشن نبودن وضعیت اساسنامه سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی «ساترا» ابهام دارد که پس از رفع ابهام اظهارنظر خواهد شد. بنابراین ساترا که ماهیتاً به عنوان معاونتی تخصصی ذیل سازمان صدا و سیما (که طبق استفساریه شورای نگهبان، مرجع صوت و تصویر فراگیر است) مکلف به حمایت و نظارت بر صوت و تصویر فراگیر و نمایشخانگی بوده، میبایست با همکاری و کمک بخشهای مربوطه در سازمان صدا و سیما، دولت، مجلس و شورای نگهبان این ایرادات شکلی را برطرف کرده و تلاش کند تا ابهامات اعلامشده را روشن گرداند. یکی از این اقدامات مؤثر با توجه به طول کشیدن طی مراحل قانونی تصویب و ثبت اساسنامه ساترا، جایگزینی عبارت «سازمان صدا و سیما» به جای «ساترا» است. این اقدام، این بحث را اثبات میکند که اولاً نظارت سازمان صدا و سیما بر شبکه نمایش خانگی قطعی است، ثانیاً «ساترا» درون سازمان صدا و سیما این مسئولیت را دارد و ثالثاً در عین استقلال اجرایی، هویتی مستقل در حکمرانی کشور ندارد. در پایان ذکر این نکته اهمیت دارد که ضمن تأیید رفتار سنجیده هر دو سوی ماجرا، یعنی شورای نگهبان در ایراد مطرحشده، و سازمان صدا و سیما و ساترا در تلاش برای رفع ابهام شورای نگهبان، به نظر میرسد برخی رسانهها علاقه دارند از اعلام نظر شورای نگهبان، تأییدی بر نظرات اشتباه و مغرضانه خود استخراج کنند و با استفاده از این اتفاق، انتقاد ناجوانمردانهای را بر ساترا تحمیل کرده و سعی کنند تا «ساترا» از گردونهی نظارت بر شبکه نمایش خانگی خارج شود. این گونه مسایل در کنار یادآوری نظر قبلی شورای نگهبان در خصوص مشروعیت انحصاری سازمان صدا و سیما برای تنظیم گری صوت و تصویر فراگیر بیانگر هجمه برنامه ریزی شده ای به نهاد تنظیمگری است که طی یکسال و نیم اخیر به اذعان دوست و دشمن در تنظیم گری تعاملی خود موفق عمل کرده است.
هفته گذشته پس از انتشار خبر ممنوعالکاری تعدادی از بازیگران زن که در اقدامی غیرقانونی کشف حجاب کرده بودند، محمدمهدی عسگرپور – رییس هیأت مدیره خانه سینما، مدیرعامل خانه هنرمندان، و… به این خبر واکنش نشان داد و با بیانیه ای جنجالی با آن مقابله کرد. به دنبال او برخی از صنوف نیز با صدور بیانیه از واکنش عسگرپور دفاع کردند. به دنبال این فضاسازی عیرصنفی و غیرقانونی روح الله سهرابی مدیرکل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی با انتشار مطلبی عسگرپور و یارانش را تقبیح کرد.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس؛ در پی صدور بیانیههای متعدد برخی از اصناف سینمایی در حمایت از مواضع تند رئیس هیئت مدیره خانه سینما، مدیر کل نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی با انتشار مطلبی مدعی جابجا شدن بدهکار و طلبکار در سینمای ایران شد.
شروع دعوا از عسگرپور
محمدمهدی عسگرپور رئیس هیات مدیره خانه سینما و مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، در مصاحبهای با حمایت از بازیگران کشف حجاب کرده گفت: «اگر آقایان مبنا را قانون قرار داده اند و معتقدند هرکس قانون رارعایت نمیکند نمیتواند فعالیت کند،پس بدانند خودشان اولین کسانی هستند که باید ممنوع الفعالیت شوند چون خود مدیران و مشخصا مسئولان وزارت ارشاد و مدیران سینمایی قانون را رعایت نمیکنند.
نمونه مشخصی که بخواهم بگویم بر مبنای قانون آنها باید ممنوع الفعالیت شوند ماده 2 قانون بهبود محیط کسب و کار است . این ماده قانونی را مسئولان لطفا ببینید و بعد متوجه می شوند چه نکاتی را رعایت نکرده و نمیکنند، پس به گفته خودشان امروز باید ممنوع الفعالیت شوند».
بیانیههای صنفی و اصرار به جملات قبل!
اما در شرایطی که روز گذشته دادستانی تهران به دلیل نشر اکاذیب و مطالب خلاف واقع در موضوع درگذشت «آرمیتا گراوند» دانشآموز نوجوان تهرانی علیه 7 سلبریتی شامل 6 بازیگر مطرح زن اعلام جرم کرد، عصر امروز کانون کارگردانان سینمای ایران و شورای عالی تهیهکنندگان سینما به عنوان دو صنف مهم خانه سینما در بیانیهای تند سعی کردند تا با انکار دلیل اصلی احضار این افراد با دادسرا این موضوع را مرتبط با اتفاقات سال گذشته القا کنند.
در متن این بیانیه آمده است: هنوز در غم و اندوه فاجعه قتل داریوش مهرجوئی و وحیده محمدی فر هستیم که خبر ممنوع الکاری تعدادی از بازیگران زن سینما توسط وزارت ارشاد اعلام میشود.
در حالیکه تعدادی از این بازیگران گرامی اعلام کردند مایل به ادامه فعالیت سینمایی نیستند، اعلام این خبر از جانب مسئولین وزارت ارشاد مصداق بارز بحران زائی در سینما و فراتر از آن، نقض استقلال قوا و خلاف قانون اساسی و قوانین پایین دستی آن از جمله ماده 570 قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) است که مقامات دولتی و غیرقضایی را، از هرگونه منع اشتغال افراد برحذر داشته و این امر را بعنوان عمل مجرمانه مستوجب کیفر حبس و انفصال دو تا پنج سال از خدمت میداند!.
ما ضمن حمایت کامل از سخنان آقای عسگرپور رئیس هیات مدیره خانه سینما، که لزوم ممنوع الفعالیت شدن مسئولان بحران زا بجای سینماگران را عادلانهتر میداند، اعلام میکنیم که کانون کارگردانان سینمای ایران و شورای عالی تهیه کنندگان سینما، همچون گذشته، در کنار همه همکاران بازیگر زن سینمای ایران ایستاده و ضمن احترام به انتخاب آنها، حق پیگیری و تقاضای رسیدگی حقوقی و حق خواهی قانونی را به قانون شکنی مسئولان اجرایی، در هر رتبه و جایگاهی که باشند، برای خود محفوظ میدانند.
چه سود هنگفتی در این دعوا هست که رهایش نمیکنید؟!
روحالله سهرابی مدیر کل نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی بعد از بیانیههای مختلف اصناف سینمایی در حمایت مواضع تند رئیس هیئت مدیره خانه سینما در مطلبی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی به این اتفاق واکنش نشان داد.
تئوری بازیها در حال تکمیل است. وقتی حتی دبیرکل سازمان ملل که باید خواب را به خود حرام کند تا بلکه یک کودک کمتر در سرزمین فلسطین به خاک و خون کشیده شود، دغدغه یکشف حجاب چند بازیگر قانون شکن ایرانی را پیدا میکند یعنی نقشه یپیچیده یبراندازان و معاندان وارد مرحله یجدیدی شده که قرار است سینمای ایران یکی از بازیگران اصلیاش باشد!
وقتی این جریان عجیب از سوی برخی فعالان و مدیران سینمایی که چند دهه پیوسته در سطوح عالی سینما تصمیم گیر بوده و بخش قابل توجهی از مسائل و مصائب امروز سینما دستاورد مدیریت غیراصولی و انحصاری ایشان و همفکرانشان بوده آغاز میشود طبیعی ست که ادامه ش نیز به دست آنتونیو گوترش که یکی از دبیران کل ضعیف سازمان ملل در ادوار تاریخ سیاسی جهان است سپرده شود تا بلکه از این نمد کلاهی برای این جماعت فرصت طلب بافته شود! همه میدانیم دشمن پنهان سینمای عادلانه و سالم چه کسانی هستند و دوباره چه خواب آشفتهای برایش دیدهاند. متهم ردیف اول کاستیها و خرابیهای سینما آنهایی هستند که در هر دوره که به دور از کانون قدرت بودهاند آب را گل آلود کردهاند تا ماهی خود را از آن بگیرند و وارد جدال با مسئولین شدهاند برای آنکه فراموش نشوند و سینما را وارد حاشیه کنند تا مبادا آن را به قله و قدرتی که خود نتوانستند، دیگران برسانند!
یک بار برای همیشه بگویید از جان نحیف این سینما چه میخواهید؟ با رفتار نامناسب و خودخواهانه یخود معیشت بیش از بیست و شش هزار نفر از خانواده بزرگ، شریف و ارجمند سینما در سراسر کشور را به گروگان گرفتهاید که چکار کنید؟ از قانون شکنان حمایت میکنید که برای خود ژست اپوزیسیون دست و پا کنید؟ که بگویید ارتباطی با حاکمیت ندارید؟ شما که صفر تا صد امور مالی، اداری، حرفهای و هنریتان در گرو همکاریتان با حاکمیت بوده ادعایتان باورپذیر است؟!
چه سود هنگفتی در این اختلاف و دعوا هست که رهایش نمیکنید؟! اگر قصد تضعیف و تخریب مدیران فعلی سینما را دارید خوب میدانید پیش از این سینمای ایران هرگز چنین روزگاری را تجربه نکرده است که در آن مدیران سینما به طور شبانه روز و بدون یک لحظه آرام و قرار در تلاش و تکاپو بدنبال موفقیت سینما باشند و بیهیچ ملاحظه و واهمهای از سد موانع و مشکلاتی که عمده یآن حاصل بیتدبیری و سومدیریت شما و همفکرانتان بوده عبور کنند و بعنوان مثال برابر با نصف کل تعداد سالنهای سینما که طی یک صد سال اخیر در ایران ساخته شده را در همین دو سال بسازند!
شما سی چهل نفر که خود را پدرخوانده یسینما میدانید و در همه یهیات مدیرهها، شوراها و مراکز تصمیم گیر فعالانه حضور داشتهاید و هم اینک هم حضور دارید و بیشترین رانتها، خدمات، پروژهها و حمایتها را هم از بیت المال دریافت کردهاید همواره وقتی فضای سینما را آرام، پر رونق، شکوفا و موفق میبینید دست به کار میشوید برای آنکه فضا را غبار آلود کنید تا مبادا اعضای گرفتار خانهای که تبدیل به شعبه تقلبی انجمن علوم سیاسیاش کردهاید مطالبات بحق خود در زمینه اشتغال، معیشت، بیمه و امنیت شغلی را با جدیت مطرح و دنبال کنند!
در سوی دیگر اما همانگونه که از شواهد امر پیداست آنچه برای مدیران فعلی سازمان سینمایی مهم است نه شعار و مصاحبه و بیانیه یپی در پی یک اقلیت سودجو و قدرت طلب، بلکه رضایت خاطر قاطبه یسینماگران و سینمادوستان و مخاطبین سینماست که به شهادت آمار و ارقام بهتر و قابل دفاعتر از هر دوره یدیگری است. مدیران فعلی سینما با تمام وجود بدنبال همدلی، تعامل و خدمت به سینما هستند و برای دعوا و اختلاف افکنی نیامدهاند اما قطعا در مقابل باج خواهی، رانت و سودجویی آن عده انگشت شمار که چنین توقعی دارند میایستند.
و اما نکته مهم پایانی؛ اکنون که در اوج کشتار زنان، کودکان و مردم بیپناه فلسطین، توجه دبیرکل سازمان ملل را هم از آن میدان نه چندان مهم خارج و معطوف به این میدان بسیار حیاتی کردهاید و خودتان هم در رأس برخی مجموعههای هنری و سینمایی مشغول به خدمت هستید و با مراجع مختلف تصمیم گیر هم از نزدیک مراوده و تعامل داشته و اتفاقا دستی هم برآتش دارید، بجای اختلاف افکنی با مصاحبه و بیانیه، شجاعانه وارد میدان شوید و اقدام به تولید کنید و اتفاقا از همانهایی که سنگشان را به سینه میزنید استفاده کنید و سپس به اکران عمومی برسانید. میزان صداقت و ارادت شما به این سینما و اهالیاش و علی الخصوص بازیگران کشف حجاب کردهاش اینگونه اثبات خواهد شد نه با شعار و مصاحبه و بیانیه!
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ مسئولان سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس با حضور در منزل محمد کاسبی، پیشکسوت سینمای انقلاب و دفاع مقدس با او دیدار کردند. در این دیدار که امیر سرتیپ دوم محمود سزاوار (رییس سازمان) و دکتر حبیب الله مازندرانی (معاون امور سینمایی سازمان) حضور داشتند، محمد کاسبی گفت: از آنجا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیاز بود تا هنرمندان انقلابی حضور پر رنگی در صحنههای مختلف هنری کشور داشته باشند، با گرد هم آمدن جوانان و علاقمندان درد آشنای این عرصه، از قبیل فرج الله سلحشور، سعید کشن فلاح، محمد رضا هنرمند، جعفر دهقان، و دیگران، و با حمایت حضرت آیت الله امامی کاشانی حوزه هنری پایه گذاری شد به نحوی که تا امروز نقش بسیاری در ترویج فرهنگ هنر دینی در کشور دارد.
محمد کاسبی که این روزها با کپسول اکسیژن روزگار میگذراند و عمیقا به امامین انقلاب اظهار محبت می کند، می گوید که همانند امام خمینی (ره) همیشه به مردم عشق ورزیدف و مردم را ولی نعمت کشور می داند. او که علی رغم دعوت های زیادی که از جانب مسئولین کشور شده، هنوز به حج نرفته، مایل است اگر خداوند فرصتی به او بدهد با همسرش (که خود را مدیون همراهی های او می داند) با پای پیاده به کربلا و زیارت قبر شش گوشه امام حسین علیه السلام برود.
در این دیدار امیر سزاوار رئیس سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس خطاب به محمد کاسبی گفت: ما خدمت رسیده ایم تا از سالها خدمت شما به فرهنگ این کشور قدردانی کنیم و برای شما از خداوند بزرگ سلامتی و بهبودی کامل مسئلت نماییم.
محمد کاسبی، که بیش از نیم قرن از عمر و جوانیاش را در عرصه هنر صرف کرده با پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه های مختلف از جمله نمایش، فیلم، سریال، سینما، و نمایش های رادیویی فعالیت نموده است. او فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و در پرونده خود بازی در فیلم ها و سریال های گوناگونی داشته است. از فیلم های سینمایی او به رفقای خوب (۱۳۹۴)، آسمان هشتم (۱۳۸۹)، بدون اجازه (۱۳۸۹)، نطفه شوم (۱۳۸۷)، نفوذی (۱۳۸۷)، دیوار (۱۳۸۶)، نیما یوشیج (۱۳۸۵)، عروسک فرنگی (۱۳۸۴)، عزیزم من کوک نیستم (۱۳۸۰)، مریم مقدس (۱۳۷۹)، دنیای وارونه (۱۳۷۶)، کمین (۱۳۷۵)، برادههای خورشید (۱۳۷۴)، پدر (۱۳۷۴)، دایره سرخ (۱۳۷۴)، ماه و خورشید (۱۳۷۴)، حمله به اچ۳ (۱۳۷۳)، پناهنده (۱۳۷۲)، همسفر (۱۳۷۲)، بدوک (۱۳۷۰)، بحران (۱۳۶۶)، بایکوت (۱۳۶۴)، زنگها (۱۳۶۴)، استعاذه (۱۳۶۳)، دو چشم بیسو (۱۳۶۲)، توبه نصوح (۱۳۶۱)، مرگ دیگری (۱۳۶۱)؛ و از سریال ها و مجموعه های تلویزیونی نیز به دادستان (۱۳۹۹)، بچه مهندس (۱۳۹۷)، سر دلبران (۱۳۹۶)، همسفر خورشید (۱۳۹۴)، حانیه (۱۳۹۳)، خوب بد زشت (۱۳۹۲)، فراموشی (۱۳۹۰–۱۳۹۱)، سه دونگ، سه دونگ (۱۳۸۹–۱۳۹۰)، خوشنشینها (۱۳۸۹)، زن بابا (۱۳۸۸)، آخرین سرقت (۱۳۸۸)، لطفاً دور نزنیم(۱۳۸۸)، سه در چهار(۱۳۸۷)، صاحبدلان(۱۳۸۵)، تا صبح (۱۳۸۵)، پای پیاده (۱۳۸۴)، خوشغیرت (۱۳۸۴)، روح مهربان (۱۳۸۴)، خوشرکاب (۱۳۸۲)، او مثبت (۱۳۸۲)، معما (۱۳۸۲)، زمانی برای خاکستر (۱۳۸۱)، دلبر آهنی (۱۳۷۸)، رعنا (۱۳۶۷–۱۳۶۹) اشاره می شود.
محمد کاسبی که نویسندگی و کارگردانی فیلم سینمایی شنا در زمستان (۱۳۶۸) و فیلم کوتاه قاصد (۱۳۶۶) به عهده داشته، تاکنون سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم پدر (در جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۴)، تندیس بهترین بازیگر سینمای قاره آسیا برای فیلم پدر (مالزی ۱۹۹۷)، لوح تقدیر بهترین نمایشنامه از پنجمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس برای نمایشنامه «بایگانی»، لوح تقدیر بهترین فیلم نامه از جشنواره معلم برای فیلم نامه «شنا در زمستان» را دریافت کرده است.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از شبکه های اجتماعی؛ این کودک تنها بازماندۀ بمبارانی است که منجر به کشتهشدن مادرش و ۶ نفر دیگر شد.
در همین ایام عده ای از چهره های سینمایی، تلویزیونی، ورزشی، و موسیقی کشور با وجود نگاه های متفاوت، با بیان های مختلف نسبت به این شنیع ترین اقدام جنایتکارانه دوران واکنش نشان داده اند. از میان این چهره ها به افرادی همچون پرویز پرستویی، پوریا پورسرخ، بهرام افشاری، حسام نواب صفوی، شبنم مقدمی، بهداد سلیمی، علی لهراسبی، محسن چاووشی، حامد همایون، علیرضا بیرانوند، هنگامه قاضیانی، علیرضا نیکبخت، سردار آزمون، مژده لواسانی، فرزاد مجیدی، حامد آهنگی، محمد بهرامی، سارا منجزی پور، محسن کیایی، و محمدحسین مهدویان اشاره می شود.
پایگاه خبری سینمای خانگی، بار دیگر این مصیبت جانکاه را به قلب مقدس حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و همه آزادگان عالم تسلیت عرض نموده، از خداوند بزرگ نابودی رژیم کودک کش صهیونیستی و حامیان ناجوانمرد آنان را مسئلت می نماید.
من نمیدونم از دست کی باید بنالم؟ از دست بعضی از مردم که هر کدوم به نوعی سلبریتی ها را دوست دارن و عاشق اونها هستن؟ از دست سلبریتی ها که بالاخره اعتباری در میون مردم پیدا کردن و با محدودیت ها و مشکلات سخت و پیچیده ای زندگی شون را طی می کنن؟ یا با این مدیرمسئول نادان خودم که زبان سلبریتی ها بخصوص ار نوع اسکاریاشون را هم نمی دونه و بلد نیست چجوری باهاشون درست برخورد کنه؟!!! خداییش این جور مدیرمسئول بلاتشبیه نابخرد هم نوبره دیگه…
حالا ماجرا چیه؟
چند وقت پیش (یعنی یکی دو سال پیش) یکی از این سلبریتی های عزیز و مهربون که ظاهراً همه دوستش دارن، اومد یه قرارداد با مدیرمسئول بست، خیلی هم خوب و پر و پیمون! جوری که چشم حسودها داشت از حسادت می ترکید و هی به بهونه های مختلف به مدیرمسئول تذکر دادن که ابله! آزموده را آزمودن خطاست!!! اما این خر تو هیچ طویله ای نرفت که نرفت!!! بالاخره قراردادو بست و پولشم قبل از اجرای قرارداد بهش داد، او هم با خوشحالی نموم گذاشت گوشه شیش جیبش… به هر حال اون سلبریتی قربونش برم چون توی شرایط خیلی خیلی سختی زندگی می کرد و مجبور بود به سگ و گربه و مار و بقیه حیوون های خانوادگی ش برسه، اون مبلغ را خرج اون زبون بسته ها کرد و انسانیت را در حق حیوون ها تموم کرد؛ غافل از این که ناگهان تقّی به توقّی خورد و شهر شلوغ شد و او که با محبت همین مردم، تپل و خوش استایل شده بود، فکر کرد دنیا به آخر رسیده، یه سری فحش به همین مردم داد و فرار کرد رفت خارج! اما از بد حادثه مجبور شد یه هفته نشده دمشو بگذاره رو کولش و برگرده… چون فکر کرده بود دنیا تموم رفته و دوباره شروع شده، هیچی نگفت و… رفت یه گوشه نشست تا آب ها از آسیاب بیفته… و اتفاقا اوفتاد… سلبریتی دوباره سر و کله ش توی شهر که دیگه حالا آروم شده بود، پیدا شد و خواست که کار از نو روزی از نو… انگار که هیچی نشده!! توی همین شرایط به خاطر همون مردمی که اون شب بهشون فحش داده بود، تصمیم گرفت یه کار جدید شروع کنه، اما چون گمون می کرد کنتور دنیا یه بار دیگه از صفر شروع شده، به جای این که بگه به امید خدا، زبونش نچرخید و دل بست به اسکار و درخواست یه پروژه دیگه را به مدیرمسئول نابلد و ناآگاه داد. اما از بدبختی، مدیرمسئول بی وجدان که هیچی از یادش نمی ره، گفت باشه، ولی اون قرارداد قبلی چی میشه؟!!! سلبریتی، دنیا دور سرش چرخید و همه جا را تیره و تار دید، سرش گیج رفت و افتاد تو دامن کانال های شبکه های اجتماعی! آه از نهادش براومد که کدوم قرارداد؟!!! راستش اصلا فکر نمی کرد که کنتور دنیا واقعاً صفر نشده!! به همین خاطر داد و بیداد راه انداخت که بابا این چه وضعیه؟!! از شانس او، یه مشت بادمجون دور قاب چین هم توی فضای مجازی دور و برشو گرفتن، و هی به پر و پای مدیرمسئول پیچیدن که واویلا! این چه طرز برخورد با سلبریتی جماعت هستش؟!!
خداییش ته دلم قند آب می کردند… دلم حال اومد! که بالاخره یه مشت خبرنگار دیگه هم با من، (یعنی: میرزاننویس) هم صدا شدند و بر نابلدی، ناکارامدی، نادانی، نامدیریتی، نامستعدی، ناوجدانی، و هزارتا نای دیگه در باره ی این مدیرمسئول مهر تایید زدن…
آخه مدیرمسئول نا… تو که زبون برخورد با سلیریتی ها را بلد نیستی، این همه ادعاهات چیه که سقف آسمون را سوراخ کرده؟!! بلد نیستی، نباش! خب برو یه گوشه بشین مثل همون سلبریتی عزیزجوون تا آبها از آسیاب بیفته… آخه تو چقدر نابلدی؟!!!
اوخ اوخ مدیرمسئول داره میاد سمت زیرپله ای که مخفی شده ام تا این دلواپسی را به عنوان یه مطلب جدید بنویسم و بدم سردبیر قربونش برم… نمی دونم از کجا فهمیده دارم به چی فکر می کنم! ای واای… قندون هم توی دستشه… برم… برم و خودمو نجات بدم…
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از بولتن نیوز؛ طیفی از سلبریتیهای ایرانی که در ماجرای جنگ روسیه و اوکراین مواضع تندی در انتقاد از روسیه گرفته و حتی تعدادی از آنها جوایز خود از جشنوارههای نهچندان معتبر روسی را هم پس فرستادند، اکنون در برابر جنایات صهیونیستها روزه سکوت گرفتهاند…
Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2015-07-06 09:24:04Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com
این در حالی است که حجم و عمق جنایت صهیونیستها در غزه بههیچ وجه قابل مقایسه با جنگ اوکراین نیست و اقداماتی چون محاصره، قطعی آب و برق و جریان سوخت و همچنین تعداد بالای شهدای زن و کودک و غیرنظامیها در غزه حتی صدای غربیها را هم درآوردهاست.
هفته دفاع مقدس بواقع پاسداشت دوران طلائی ظهور و بروز بصیرت در فرزندان ملتی است که صدها سال طعم حکومت داری عصر بی کفایت پهلوی وخاندان فاسد آنان را چشیده بودند و برای حفظ پرچم، استقلال و شرف خویش با دستان خالی،سلاح ایمان و با عشق به ولایت فقیه به میدان آمدند، میدان نبردی که سینماگران هم با حضور در آن رشادتهای رزمندگان اسلام را با دوربینهای خود به ثبت رساندند تا به عنوان فرزندان خلف خمینی کبیر نامشان در تاریخ دفاع مقدس جاودانه بماند…این ایام فرصتی است تا به بررسی سینما در دوران دفاع مقدس بپردازیم
یادداشت مهدی سرتاج/دفتراصفهان
شروع جنگ تحمیلی و تبلور فرهنگی مکتب امام خمینی
با شروع جنگ تحمیلی طبیعی بود که هنرمندان سینما همپای دیگر رزمندگان برای ثبت لحظات جنگ در این میدان نبرد حضورداشته باشند، در یکی از این روزهای جنگ ،دوربین مستند ساز آرام آرام به رزمنده ای که یک دست نداشت و در دل خاکریز نشسته بود، نزدیک می شود… گزارشگر میگوید خودتون را معرفی کنید.او خود را این چنین معرفی می کند: «سرباز اسلام حسین خرازی…»! حسین خرازی همان فرمانده نامدار و با اخلاص که به سربازانش میگفت کار باید برای رضای خدا باشد و خود را نه یک فرمانده که یک سرباز اسلام معرفی میکرد. این بیان سرشار از خضوع و گمنانی توسط یک فرمانده بزرگ ، درست همان نقطه ای است که سینما را وارد یک گونه جدید از فیلمسازی میکند و در آن گونه، تکنیک جای خود را به مفاهیم انسانی و اخلاقی میدهد که در هیچ جنگی تا کنون تجربه نشده، مفاهیم جدید انسانی که فرزندان مکتب خمینی کبیرآن را به ظهور و بروز رسانده بودند سینمائی که براساس فرمایشات راهگشا و روشن گرایانهی حضرت امام(ره) که فرمودند «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم…»، در سالهای بعد از انقلاب، اجازهی ظهور و بروز پیدا کرده بود، و حالا با ورود فیلمسازان آماتور و نیمه حرفهای، در روزهای آغازین جنگ به جبههها توانست رسالت خود که ثبت مستندات وقایع جبهههای حق علیه باطل بود را به انجام برساند.
شکل گیری ژانر سینمای دفاع مقدس
دوران هشت ساله دفاع مقدس و مقاومت رزمندگان اسلام در صحنه های نبرد، تداعی کننده یکی از زیباترین جلوه های تمدن بشر بود که در آن، ایثار، گذشت، جهاد و شهادت، جلوه گر بود. این ویژگیهای ارزشمند رفتاری، موجب شکل گیری فرهنگ دفاع مقدس شد تا در نهایت ژانری که می توانست سینمای جنگ نامیده شود به واسطه بروز رفتارهای خارق العاده انسانی رزمندگانش به سینمای دفاع مقدس مبدل شود، سینمائی که گونه منحصر بفرد سینمای ایران نام گرفت. ژانر دفاع مقدس با پرداختن به روحیات رزمندگان، باورها و اعتقادات آنها براساس وجوه شخصیتی رزمندگان به تدریج به اوج خود رسید و موجب ارتقای سطح کیفی سینمای دفاع مقدس شد.در این میان، نگاه و رویکرد مسئولین و فیلمسازان به دفاع مقدس در فرایند شکل گیری این گونه سینمائی و ارتقاء سطح آن موثر بوده است که آن را می توان از دومنظر مورد واکاوی قرارداد. رویکرد اول: رویکرد الهی، ارزشی و حماسی است که از بدو انقلاب، ظهور و بروز یافته است و شهید سید مرتضی آوینی را می توان از اصلیترین چهرههائی نام برد که در توسعه این فکرموثر بوده است. رویکرد دیگر- که بسیاری از تولیدات سینمای دفاع مقدس و به ویژه تولیدات پس از جنگ را شامل میشود- رویکرد انتقادی یا نقادانه به موضوع جنگ است. در این رویکرد، فیلمساز، سراغ معضلات و آسیب هایی میرود که زیر خاکسترها و غبارهای جنگ پنهان مانده و عمدتا با پایان جنگ و کنار رفتن غبارها، دوربین سینما به سمت آنها تغییر جهت میدهد.
فراز و فرود سینمای دفاع مقدس در سایه سوء مدیریت
آنچه که در بررسی وضعیت تولید فیلمهای دفاع مقدس طی 4 دهه پس از انقلاب، نشان میدهد این است که تولید آثار سینمایی و دفاع مقدس با افت و خیزهای فراوانی روبرو بوده است. این ژانر سینمائی به دلیل بی برنامگی، به جای رشد و بالندگی، در مسیر افول حرکت کرده وطی سالهای گذشته به لحاظ کمی و کیفی- مسیر قهقرا را طی کرده است. با نگاهی به چهار دهه فعالیتهای فرهنگی- به ویژه در حوزة سینمای دفاع مقدس- درمییابیم که تاکنون، رویکردهای مختلفی در تولیدات سینمای دفاع مقدس وجود داشته است. هدف همه این رویکردها، بازیابی فرهنگ و ارزشهای نهفته در دفاع مقدس و انتقال آن به نسلهای آینده بوده است ولی رسیدن به این هدف و آرزوی شیرین، مقدماتی را می طلبد که در سایه سوء مدیریت و استراتژی غلط مدیران فرهنگی تحقق پیدا نکرد.
مروری بر تاریخ تولیدات سینمای دفاع مقدس
در سالهای اولیه جنگ، نداشتن تجربه در ساخت فیلم جنگی و فقدان شناخت از حال و هوای حاکم بر جبههها باعث شد تا نخستین نمونههای این ژانر، آثار قابلقبولی از کار درنیایند؛ سالهایی که هنوز سینمای جنگ هویت نیافته بود. هرچند از دل همین تجربهها و همین فیلمها، سینمایی قهرمانمحور پدید آمد که در دهه ۶۰ تماشاگران بسیار داشت. در بررسی سینمای جنگ نقش و اهمیت فیلمهایی، چون «عقابها»، «گذرگاه»، «بلمی بهسوی ساحل» و «کانیمانگا» را نباید فراموش کرد؛ فیلمهایی که به جای شخصیت بیشتر به حادثه اهمیت میدادند و به گیشه سینماها رونق میبخشیدند. آنچه از آن بهعنوان سینمای دفاعمقدس یاد میشود با فیلم «دیار عاشقان» آغاز شد، با «پرواز در شب» ادامه یافت و با «دیدهبان» و «مهاجر» اوج گرفت. در این میان اما باید سهمی ویژه برای مجموعه «روایت فتح» قائل شد. کاری که مرتضی آوینی و گروهش انجام دادند ارائه تصویری بیواسطه از فضای حاکم بر جبههها بود. با تصاویری که اغلب به شیوه دوربین روی دست فیلمبرداری شده بود و با گفتار متنهایی که آوینی خود مینوشت و میخواند، شیوه تازه و بدیعی در مستندهای جنگی شکل گرفت که بعدها مستند اشراقی نامیده شد؛ مستندهایی که سینمای دفاعمقدس را وارد فضایی تازه کرد.
سینمای دفاع مقدس در دهه 60 و 70
بهترین فیلمهای دفاعمقدس اغلب پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ساخته شدند. از «مهاجر» و «هور در آتش» گرفته تا «سفر به چزابه» که همگی در انتهای دهه ۶۰ یا نیمه اول دهه ۷۰ ساخته شدند و جایگاهی تثبیت شده بهعنوان بهترینهای سینمای دفاعمقدس دارند؛ سینمایی که از نیمه دوم دهه ۷۰ دچار بحران شد. بهترین فیلمسازان این عرصه ترجیح دادند به جای فیلم دشوار جنگی، سراغ گونههای دیگر بروند. بیشتر فیلمسازان شاخص سینمای جنگ در دهه ۷۰ سراغ سینمای اجتماعی رفتند. هرچه زمان گذشت، ساخت فیلم جنگی دشوارتر و پرهزینهتر شد. خروجی نهادهایی که متولی سینمای دفاعمقدس محسوب میشدند در اغلب موارد قابلقبول نبود و در مواردی بهنظر میرسید فیلمسازان جوان از فیلم جنگی بهعنوان سکویی برای ورود به سینمای حرفهای استفاده میکنند.
دهه هشتاد برای سینمای دفاع مقدس
سینمای دفاعمقدس نتوانست از این گنجینه بی انتهای دفاع مقدس بهره ببرد و در ورطه تکرار افتاد و آثاری جلوی دوربین رفتند که اغلب فاقد ارزشهای سینمایی و بدون حداقل جذابیت برای جذب مخاطب بودند. از نیمه دوم دهه ۸۰ با ورود دهنمکی به عرصه و ساخته شدن سری فیلمهای «اخراجیها» بعد از سالها فیلمهایی از سینمای دفاعمقدس با اقبال عمومی مواجه شدند.
دهه 90 و سینمای دفاع مقدس
در دهه ۹۰ بهنظر میرسید سینمای دفاعمقدس نیازمند تنفس در فضایی تازه است. این اتفاق گاهی با آثاری، چون «ایستاده در غبار» رخ داد و امیدهایی برانگیخته شد، ولی رویکرد کلی این سینما همچنان با آنچه در دوران طلایی ژانر (در انتهای دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰) شاهدش بودیم فاصله بسیار دارد؛ آن هم در شرایطی که هنوز حکایتهای زیادی از ۸ سال دفاعمقدس ناگفته مانده است؛ حکایتهایی که نیاز به راویانی خوش قریحه و خلاق و تازه نفس دارد تا مهمترین ژانر سینمای ایران در ۴ دهه اخیر که تولدش را مدیون انقلاب و جنگ است، همچنان رهروانی استوار داشته باشد.
توجه به قهرمانان دفاع مقدس در استانها
مروری کوتاه بر سینمای دفاعمقدس نشان میدهد مهمترین و هیجان انگیزترین اتفاقهای سینمای جنگی ایران به سالهای دور بازمیگردد و هر چه به دوران متاخر نزدیکتر میشویم، سینمای دفاعمقدس کمتر توانسته آثاری جالب توجه خلق کند که این مهم، خبر از فقدان اتاق فکری منسجم و کارآمد در این حوزه می دهد. واقعیتی که بدان بایستی اشاره کرد این است که از آنجا که در طول هشت سال دفاع مقدس همه مردم ایران و اقوام ایرانی در این سالها با غیرت و از جان گذشتگی نقش بسزائی در دفاع از این آب و خاک داشتند سینمای دفاع مقدس هم باالطبع بایستی از محوریت تهران خارج شده و گستره تولید خود را به استانها ببرد .استانی همچون اصفهان که با تقدیم 21807شهید در صدر همه استانها بوده و نام آوران زیادی همچون شهید خرازی ،شهید همت،شهید کاظمی،شهیدزرین و… را در دل خود پرورش داده در سینمای ایران نادیده گرفته شده که همین نگاه مغفول مانده از قهرمانان واقعی جنگ سبب فاصله میان تماشاگر و سیاستگذاران سینمای دفاع مقدس و به قهقرا رفتن این گونه سینمائی می شود.در این میان بنیاد فرهنگی روایت فتح در دوره جدید مدیریتی خود با حضور دکتر سید یاشار نادری با راه اندازی معاونت استانها و ساخت فیلم سینمائی تک تیرانداز که برشی از زندگی شهید زرین تک تیرانداز افسانه ای ایران وجهان است نشان داد نگاه جدی به شهدای شاخص استانها دارد انشاء الله این نگاه ارزشمند منجر به تولید آثاری فاخر ازشهدای گرانقدر استانها که همچون ستارگانی بر آسمان ایران می درخشند شود. انشاءالله
دو دهه ۶۰ و ۷۰، سینما و به ویژه تلویزیون آثاری تولید میکرد که با اکنون غیرقابل قیاس است. در تشریح برخی از دلایل آن باید گفت آن زمان عرصه تولید فیلم و سریال، صحنه بازتاب واقعیات جامعه بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، به این چند جمله که برگرفته از دیالوگهای مشهور تلویزیون و سینمای ایران است کمی توجه کنید:
در سریال «هزاردستان» ساخته پرآوازه زندهیاد «علی حاتمی» و بازی زیبای روانشاد «عزت الله انتظامی» در نقش «خان مظفر» خطاب به مرحوم «جعفر والی» در نقش «کفیل نظمیه تهران» : «… زیاد غلو میکنید، شما فطرتا افراطی هستید و علت توفیق شما در امور دولتی همین نقیصه فطری است. اتفاقا اهل حکومت ما مبالغه را میپسندند. این مفتش شما چیزی است از قماش علفهای هرزه، رشدش سریعه اما نه سپیدار میشه و نه گل سرخ! بی کس و کاره، میخواد زور به همه چیز برسه، میرسه، البته نه به همه چیز و نه برای همیشه»
و یا در سریال زیبای سربداران ساخته «محمدعلی نجفی» و بازی درخشان «علی نصیریان» در نقش «قاضی شارح» به «محمد ابهری» در نقش «امیر محمود»:
«- هرگز سوگواری را در مرگ عزیزش در نهایت تقلا، سخت در آغوش گرفتهاید امیرمحمود؟
– منظور چیست؟
– هرچه بازوان خود را تنگتر میکنید، آرام کردن او دشوارتر است.
– آری!
– خلقی را در نهایت سوگواری چطور؟»
آنگونه که آینه تصویر را مینمایاند، هنر نیز در بازتاب واقعیت میتواند هر آنچه را که هست، بنمایاند؛ با این تفاوت که در آثار هنری و بهصورت عام در هنر، بازتابهای زندگی اجتماعی، سطحی نیستند
این دو تنها بخش کوچکی بود از محتوای سریالها و فیلمهای سینمایی ساخته شده به دست کارگردانان نامی ایران که دست بر قضا هیچ ادعایی نداشته و به ویژه در زمانی ساخته و نمایش داده شدند که کشورمان در شدیدترین تنگناها به واسطه شرایط جنگ تحمیلی قرار داشت؛ درست در زمانی که فعالان عرصه هنر با کمترین سرمایه و بالاترین ریسکها مانند عدم بازگشت سرمایه، روبرو بودند.
در کنار سربداران از محمدعلی نجفی و هزاردستان از علی حاتمی، آثاری چون «بوعلیسینا» ساخته روانشاد «کیهان رهگذار»، «روزی روزگاری» از «امرالله احمدجو»، «پهلوانان نمیمیرند» از «حسن فتحی» و… که پرداختن به هرکدام شاید ساعتها وقت نیاز داشته باشد، تنها بخشی از تولیدات برجسته هنری ایران بود که دیگر در تاریخ سینما و تلویزیون ایران تکرار نشد. اما چرا؟
نظریه بازتاب و آثار هنری
برای یافتن پاسخ این چرایی میشود به نظریه بازتاب متوسل شد؛ یکی از نظریاتی که زیرمجموعه جامعهشناسی سینما قرار میگیرد و از دیدگاهی به مقوله سینما مینگرد که وجود ارتباط تنگاتنگ و گسستناپذیر بین فیلمهای تولیدشده در یک بافتار اجتماعی با خود آن بافتار به طور عام و نهادهای سازنده آن، به طور خاص را اجتناب ناپذیر میداند.
به استناد نظریه بازتاب در جامعهشناسی هنر که به بررسی پیامدهای مختلف تحولات و واقعیات جامعه بر چگونگی شکلگیری آثار هنری میپردازد، آثار هنری بازتاباننده جریانهای موجود در جامعه همعصر خویش هستند. رویکرد بازتاب، معطوف به فهم جامعه است و از شیوههای تحلیل و مطالعه آثار هنری در صدد دستیابی به زبان جامعه انعکاسیافته در عصر خود است. آنگونه که آینه تصویر را مینمایاند، هنر نیز در بازتاب واقعیت میتواند هر آنچه را که هست، بنمایاند؛ با این تفاوت که در آثار هنری و بهصورت عام در هنر، بازتابهای زندگی اجتماعی، سطحی نیستند. به این ترتیب لایههای درونی در پدیدهها به وسیله رمزنگاریهای نمادین، نشانهگذاری میشوند. از این نظر، هنر در جامعه به دنبال کشف کدهایی است که بتواند با آنها، واقعیتهای پنهان در بسترهای زیرین حیات جمعی را به سطح آورده و آشکار سازد.
طبق رویکرد بازتاب، هنر بازتاب دهنده ذات جامعه است یا به تعبیری دیگر، ذات هنر ملهم از دادههای اجتماعی است. نکته مهم در این رویکرد فهم جامعه است و از این منظر به تفکرات مبتنی بر شناسایی زیربناها و روبناها در جامعه ارتباط مییابد؛ از این منظر که جامعه انسانی از دو بخش تشکیل شدهاست؛ زیربنا و روبنا. زیربنا شامل نیروها و روابط تولید است که در آن انسانها به تولید ضروریات و نیازهای زندگی میپردازند. این روابط، دیگر روابط و همچنین اندیشههای جامعه را معین میکنند که به آنها روبنا میگویند. روبنای یک جامعه شامل فرهنگ، نهادها، ساختارهای قدرت سیاسی و … میشود. «کارل مارکس» معتقد است، ادبیات بازتاب دهنده مسایل اقتصادی و زیرساخت جامعه است.
گذشته از این نظریهپردازیها باید گفت یک اثر هنری، مثل یک تابلوی نقاشی که مولفههای زندگی یک دوره یا بخشی از شرایط تاریخی و اجتماعی را مستند میسازد میتواند در فرایند یک تحلیل تفسیری به ویژگیهای بر جسته درحیات مادی دوره مربوط به خود اشاره کند. این ویژگیها میتوانند علاوه بر نشان دادن واقعیات زندگی، اطلاعات و دادههای مهمی را در چارچوب ساختارهای جامعه در صور نشانهها و نمادهای غیر مادی نیز به تصویر در آورد.
دلیل این که در فضای دهههای ۶۰ و ۷۰، سینما و تلویزیون ایران در میانه تنگناهایش به شدت رشد کرد، این است که خواست و نیاز جامعه یا به عبارتی خودِ جامعه را منعکس میکرد
سینما و تلویزیون در دهه ۶۰ و ۷۰، بازتاب زندگی اجتماعی بود
با داشتن این رویکرد، درک فضای سینما وتلویزیون دهه ۶۰ و ۷۰ بسیار آسانتر و بهتر است. دلیل این که در فضای این دو دهه، سینما و تلویزیون ایران در میانه تنگناهایش به شدت رشد کرد، این است که خواست و نیاز جامعه یا به عبارتی خودِ جامعه را منعکس میکرد. این که دیالوگهای ماندگار در سریال بوعلیسینا بر زبان شخصیتهای این اثر ماندگار جاری میشود و مردم نیز آن را درک کرده و میپذیرند، دقیقا به همین دلیل است.
در فضای دهه ۶۰ موسسات آموزش عالی تحت نظر وزارت «فرهنگ و آموزش عالی» فعالیت داشتند. استادان این دوره در جرگه بهترینها و نخبگان بزرگ دانشگاهی و هنری بودند. فضای دانشگاهی همچنان تحت تاثیر منش و روش چهرههایی چون «عبدالحسین زرینکوب»، «غلامحسین یوسفی»، «مهرداد اوستا» و … قرار داشت. به همین ترتیب، حوزه آموزش و پرورش نیز مملو از دبیران و معلمانی بود که مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر آموزش این افراد بودند. قدرمسلم دانشآموزی هم که به دست این دبیران و معلمان آموزش دیده، جامعهای را تشکیل میدهد که از نظر ادبی و هنری در جایگاه شایستهای قرار دارد، ولو آن که در شرایط جنگی، زندگی کند. نتیجه چنین فضایی هم میشود سینمای روحنواز، غنی و سرشار از مفاهیم مهم اجتماعی و فرهنگی که بازتابی از شرایط جامعه بوده و هنوز هم بعد از سه دهه میتواند برای مخاطب، دلنشین، جذاب و حتی کارآمد باشد.
مدرسان دانشگاهی در دوره طلایی سینما و تلویزیون در جرگه بهترینها و نخبگان بزرگ دانشگاهی و هنری بودند. فضای دانشگاهی و به تبع آن عرصه هنر همچنان تحت تاثیر منش و روش چهرههایی چون «عبدالحسین زرینکوب»، «غلامحسین یوسفی»، «مهرداد اوستا» و … قرار داشت
به این دیالوگ زیبا در سریال «بوعلی سینا» دقت کنید؛ مربوط به زمانی است که پدر بوعلی به دلیل بیماری درگذشته و او نتوانسته به موقع برای معالجت پدر به نزد او بازگردد و به همین دلیل دچار یک شوک و سرخوردگی درونی است. اما پیرمردی که در نقش یک فرد جاافتاده است، برای دلداری او و مواجه وی با مادر عزادار چنین میگوید: «مرگ پدر تلخ است برای فرزند اما همواره سرآغاز دوران دیگری است. وقتی مادر را میبینی، مردی متین و کامل باش، مواجه با مرگ سپری جز متنانت نمیطلبد!»
این جمله را زمانی که در قالب یک اثر هنری مانند فیلم تاریخی بوعلیسینا ببینید، هم قدرت اثرگذاری آن بیشتر است و هم در مواجه با یکی از مسایل پرابهام و رمزآلود بشر یعنی «مرگ»، بهترین راهکار را دارد.
مواردی از این دست را میتوان در فیلمها و سریالهای شاخص آن دوران به وضوح دید. نمونه دیگر آن در سریال «روزی روزگاری»، ساختهامرالله احمدجواست که در اوایل دهه هفتاد از شبکه یک سیما روی آنتن میرفت. در این سریال به خوبی نحوه مواجه با طبیعت و به نوعی تعامل با آن، چنان زیبا و لطیف به مخاطب آموزش داده میشد، که شاید در هیچ کتابی نمیتوان نظیری برای آن یافت. در دیالوگی که بین «خاله لیلا» (ژاله علو) و «مراد بیگ» (مرحوم خسرو شکیبایی) بر سر بریدن یک شاخه از درخت بیابانی رخ میدهد تامل کنید:
مراد بیگ پایش را روی یک بوته بیابانی به ظاهر خشک میگذارد تا تنها یک شاخه از آن ببرد. در این هنگام با واکنش شدید خاله لیلا که زن مسن اما بسیار باتجربهای است روبرو میشود:
خاله لیلا: میخوای برای یک شاخه، بوته را به کل نابود کنی؟
مرادبیگ: نترس کوه پر این بوتههاست، صد خروارش را هم که آتش بزنی باز هم هست!
خاله لیلا: مگر هرچی تو دنیا فراوون بود مال باباته که آتیشش بزنی؟ تحفه طلا؟
دیالوگهای سریالی چون روزی روزگاری، یکی از بهترین آموزشها در تعامل انسان با محیطزیست و حفظ آن را ارائه میداد
به جرات میتوان گفت این دیالوگ یکی از بهترین آموزشها در تعامل انسان با محیطزیست و حفظ آن است.
در جایی دیگر که خاری در انگشت مراد بیگ فرو میرود و بیتابی میکند و میخواهد آن را در بیاورد، خاله لیلا به او میگوید، با سوزن درش بیار. مراد بیگ هم میگوید سوزن ندارم، اما خاله لیلا میگوید تو کلاهت را نگاه کردی؟ در درون کلاه مرادبیگ یک سوزن قرار داده شده و او از وجودش بی خبر است. پاسخ خاله لیلا شنیدنی است:
«آدمی که از توی کلاهش خبر نداره، اینقدر پرمدعایی نمیکنه تحفه طلا!»
نمونههای این دست در فیلم «کمال الملک» و «مادر» علی حاتمی و یا سریال «پهلوانان نمیمیرند» از حسن فتحی پرشمار است. همه آنها به زبان هنری و به فصاحت، شرایطی از جامعه را بازتاب میدهند که جامعه به درستی آن را درک کرده و با ادبیات آن آشناست.
شاید بتوان اکنون پاسخ پرسشی را که در ابتدای این گزارش مطرح شد را اینگونه داد: اگر در دو دهه ۶۰ و ۷۰ آثار فاخری در حوزه سینما و تلویزیون ساخته شد، به این دلیل بود که فعالان عرصه هنر با یک جامعه فرهیخته روبرو بودند آن هم به دلیل حضور استادان برجسته در حوزه ادبیات و علوم اجتماعی و نقش آنان در پرورش یک نسل فرهیخته. دوم آنکه تمام سعی و تلاش آن فعالان هم در بازتاب شرایط اجتماعی جامعه بود؛ رابطه دوسویهای که اکنون نمود چندانی از آن به چشم نمیآید.
ستیز و پیکار جشنواره های سینمایی غربی با جمهوری اسلامی ایران همراه با فقدان دیپلماسی فرهنگی خودنمایی می کند.
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، ستیز و پیکار جشنواره های سینمایی غربی با جمهوری اسلامی ایران همچنان ادامه دارد و این اتفاق در حالی است که همچنان جای خالی دیپلماسی فرهنگی و اعمال آن توسط مدیران فرهنگی و سینمایی جمهوری اسلامی به شدت خودنمایی می کند و در این میان حتی حداقل تلاشی برای تأمین منافع ملی در فستیوال های جهانی به چشم نمیخورد.
طی روزهای اخیر در حاشیه برگزاری هشتادمین جشنواره بین المللی فیلم ونیز دو تن از سلبریتیهای فاسد سینمایی، یعنی اشکان خطیبی و زهرا امیرابراهیمی همراه با آلبرتو باربارا، دبیر جشنواره ونیز، روی فرش_قرمز این جشنواره در برنامه ویژه حمایت از اغتشاشات اخیر در کشورمان حاضر شدند.
البته این حمایت آشکار و علنی جشنواره فیلم ونیز از فتنه «زن، زندگی، آزادی» در حالی با حضور دبیر این رویداد صورت پذیرفت که متاسفانه مدیران سازمان سینمایی گویا ترجیح میدهند همچون گذشته در خواب غفلت و مصلحتی به سر برده و از مواجهه حقوقی و پاسخ حداقلی به فتنه گری این قبیل جشنواره غربی حتی در حد انتشار یک بیانیه طفره بروند!
پس اگر چه اقداماتی همچون تحریم گسترده و همه جانبه جشنوارههای غربی میتواند به عنوان یک ابزار مناسب، توسط مدیریت فرهنگی و سینمایی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یکی از اقدامات موثر و بازدارنده در برابر جشنوارهای غربی در دستور کار و برنامه ریزی قرار گیرد؛ اما متاسفانه برخورد محافظهکارانه مدیران سینمایی سبب شده تا هر سال بر ابعاد و سطح مواجهه مستقیم این جشنوارها با حاکمیت جمهوری اسلامی افزوده شود و شرایط به سمتی رود که امروزه رسما شاهد آن باشیم که در این برنامه ضد جمهوری اسلامی ایران اعضای هیأت داوری جشنواره ونیز، همراه مدیران آن و تعدادی از سینماگران ایرانی حاضر در جشنواره حضور بهم رسانند! و این همه در حالی است که برخی افراد که سال ها به عنوان رابط فرهنگی و معاونت امور بین الملل برخی نهادهای تابعه سازمان سینمایی با بودجه بیت المال در جشنواره های غربی حضور پیدا می کنند نیز در مواجهه با این گونه اقدامات پلید و هتاکانه غربیها علیه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سکوت پیشه گرفتهاند!
بر اساس این گزارش امسال در جشنواره ونیز فیلم «تاتامی» که زهرا امیرابراهیمی علاوه بر کارگردانی مشترک، در آن بازی هم کرده است، با الهام از سرگذشت یک زن جودوکار ایرانی ساخته شده که برای بازی در مسابقات بینالمللی به همراه مربی خود به مسافرت میرود و مدال طلا به دست میآورد، اما بعد با مقامات مسئول ورزشی مشکل پیدا میکند.
همچنین علاوه بر اقدامات ضد ایرانی آشکار در جشنواره بین المللی فیلم ونیز به تازگی شصت و هفتمین جشنواره فیلم لندن که از ۱۲ تا ۲۳ مهر/۴ تا ۱۵ اکتبر در انگلستان برگزار خواهد شد، فهرست فیلم های انتخابی امسال خود را تکمیل کرد.
در این فهرست نسخه مرمت شده فیلم سینمایی «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی، «آیه های زمینی» ساخته علی عسگری و علیرضا خاتمی، «شیدا» ساخته نورا نیاسری و محصول استرالیا، «اروپا» ساخته سودابه مرتضایی و محصول اتریش و انگلستان، مستند «سلولوئید زیرزمینی» ساخته احسان خوش بخت و محصول انگلستان و ایران، فیلم های کوتاه «ریزو» ساخته آزاده نوایی و محصول ایران و آمریکا و «بیدار شدن در سکوت» ساخته دانیل اسدی فائزی و میلا ژلوکتنکو و محصول آلمان و اوکراین در این رویداد معتبر به نمایش در می آیند.
این ترکیب مشخص می کند که همچنان جشنواره های غربی روی فیلم های ضد ایرانی مانور اساسی می دهند و سعی دارند تصویری مخدوش از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به جهانیان ارائه کنند.
علاوه بر این به تازگی موسسه فیلم سوئد سه فیلم نامزد نمایندگی این کشور در کارزار بهترین فیلم بین المللی اسکار را معرفی کرد که فیلم سینمایی «دشمن» ساخته میلاد اعلمی یکی از سه فیلم اعلام شده است. «دشمن» درباره فرار یک کشتیگیر همجنسگرا از ایران است که پیمان معادی نقش اصلی آن را ایفا می کند.
البته تاکنون «ملودی» ساخته بهروز سلط رسول از طرف تاجیکستان و «شیدا» ساخته نورا نیاسری از طرف استرالیا به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شده اند و سینمای ایران هم فیلم منتخب خود را اعلام خواهد کرد که شمار سینماگران ایرانی در این کارزار به حداقل سه فیلمساز خواهد رسید. فیلمسازان دیگری مانند سودابه مرتضایی با فیلم «اروپا» از طرف اتریش و زهرا امیر ابراهیمی با فیلم «تاتامی» از طرف گرجستان شاید بتوانند برای حضور در این رویداد انتخاب شوند.
با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.
تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.
نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.
با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.
فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.