سینمای ایران در شهریور ۱۴۰۴: پارادوکسیکال، چندوجهی؛ ترکیبی از تهدیدها و فرصت‌ها

تحریم‌ها و محدودیت‌های اقتصادی همچنان بزرگ‌ترین مانع برای سینمای ایران است. کمبود بودجه، دشواری در تهیه تجهیزات، مشکلات پخش بین‌المللی و کاهش قدرت خرید مردم (که بر گیشه سینماها تأثیر مستقیم گذاشته) همگی ریشه در این مسئله دارند. در همین راستا، به دلایل مختلف از جمله تحریم‌ها، مسائل سیاسی و همچنین تغییر اولویت‌های درونی، حضور سینمای ایران در جشنواره‌های معتبر جهانی نسبت به دهه‌های گذشته کمرنگ‌تر شده است.

همچنین دسترسی گسترده به فیلم‌ها، سریال‌ها، و برنامه­های داخلی و خارجی از طریق پلتفرم‌های مختلف ایرانی و خارجی، ذائقه مخاطب را تغییر داده و رقابت برای جذب تماشاگر به سالن‌های سینما را بسیار دشوار کرده است؛ ضمن این که، فضای نظارتی جدید و مدیریت سینما که ناشی از سیاست­های دولت چهاردهم است، بر محتوا، فرم و حتی انتخاب بازیگران و عوامل تأثیر گذاشته و موجب شده بسیاری از فیلم‌سازان شناخته شده، یا به سمت ساخت آثار کاملاً مطمئنه و بی‌حاشیه بروند یا با مشکلات متعدد برای اکران فیلم‌هایشان مواجه شوند.

با وجود این، علیرغم مشکلات و شکست فیلم­های پر سر و صدای منتقدان و صاحبان آثار (مثل «متروپل»: محمدعلی باشه آهنگر)، فیلم‌های کمدی همچنان به موفقیت‌های مالی دست پیدا می­کنند و روشن بودن چراغ وجود مخاطبان بالقوه را همچنان روشن نگه می­دارند. در کنار آن، آثار مستند و سینمای حقیقت‌محور (مانند «عاتقه»: مسعود دهنوی) با پرداختن به مسائل واقعی و روز، هم در جشنواره‌ها و هم نزد مخاطب داخلی جایگاه خود را حفظ کرده‌اند.

در چنین شرایطی، فیلم‌سازان جوان به دنبال راه‌های جدیدی برای تولید و دیده شدن هستند. آنان با استفاده از فضای مجازی برای معرفی آثار و جذب حامی این موضوع را پیگیری می­کنند و بر آن اصرار دارند. وجود استعدادها و نیروی خلاق در فیلم و سینمای ایران همچنان فرصت بی­بدیلی برای کشور و جهان است تا با بهره­مندی از استعداد و نوآوری فیلم‌سازان، بازیگران و متخصصان جوان در کنار تجربه­ها و پختگی پیشکسوتان این عرصه، این نیروی خلاق را به میدان آورده، فرصت واقعی رشد و شکوفایی در اختیار آنان قرار گیرد.

مدیریت سینمای ایران همچنان، فاقد چشم‌انداز روشن (همسو با نگرش ملت ایران)، استراتژی منسجم و توانایی حل بحران‌های ساختاری است. ادامه­ی روند فعلی می‌تواند به حذف، گوشه­نشینی، و فرار استعدادها منجر شده، بیش از پیش به کاهش کیفیت تولیدات، از دست دادن مخاطب داخلی، و انزوای بین‌المللی بیشتر بینجامد.

    به هر تقدیر، وضعیت امروز سینمای ایران (در شهریور ماه جاری) را می‌توان «تحت فشار اما زنده» توصیف کرد. این سینما ممکن است در یک دوران گذار پیچیده قرار داشته باشد که در آن محدودیت‌ها و تهدیدهای بیرونی و درونی بر آن سایه انداخته، اما نیروی خلاق، علاقه مخاطب، و تمایل مثبت مسئولین، هنوز به طور کامل از بین نرفته است. با این حال، آینده فیلم و سینمای ایران به شدت به تغییر و تحولات کلان سیاسی اقتصادی کشور و همچنین یافتن راه‌حل‌های جدید برای تولید و پخش خارج از چارچوب‌های موجود وابسته است.

بیژن همدرسی: تحلیلی بر سریال عملیات مهندسی؛ نفوذ و جنایت بال های سقوط کرکس خیانت

سریال «عملیات مهندسی» به کارگردانی سروش محمدزاده و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، محصول مرکز سیمافیلم است که از شبکه سه سیما پخش می شود. این مجموعه با حضور بازیگرانی چون حمید گودرزی، علی دهکردی، ثریا قاسمی، مریم سعادت، یوسف تیموری، مرتضی امینی‌تبار، نادر سلیمانی ، محمود پاک‌نیت و تنی چند از هنرمندان جوان ساخته شده و به یکی از تولیدات شاخص تلویزیون در حوزه بازنمایی تاریخ سیاسی–اجتماعی دهه شصت بدل گردیده است.
«سازمان همیشه خائن»
سریال عملیات مهندسی در روایت تاریخی خود، نگاهی منصفانه و واقع‌بینانه به فضای سیاسی و اجتماعی اوایل دهه شصت دارد؛ دهه‌ای که با فعالیت پررنگ گروهک‌های سیاسی و به‌ویژه سازمان منافقین شناخته می‌شود. سریال عملیات مهندسی در رسالت هنری و تاریخی خود، توانسته با بازنمایی دقیق روابط انسانی، ذهنیت‌های متضاد و نوع ارتباط نیروهای به ظاهر انقلابیِ سازمان منافقین، تصویری نزدیک به واقعیت آن دوران ارائه دهد.

از نقاط قوت این اثر تلویزیونی، نمایش شیوه تفکر و استدلال رده‌های بالای سازمان منافقین است؛ جایی که نشان داده می‌شود چگونه رهبران این گروه، با توجیهات ایدئولوژیک و سازمانی، هواداران خود را استثمار ذهنی می‌کردند و برای رسیدن به اهداف خویش هیچ ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نبودند. بازنمایی ربایش و شکنجه پاسداران کمیته، و همچنین جنایت‌های کور منافقین در ترور مردمان بی‌گناه مردمان، از دیگر بخش‌هایی است که سریال با جسارت و بی‌پرده آنرا به تصویر کشیده است؛ واقعیت‌هایی که نه قابل انکارند و نه توجیه.

وجه مهم دیگر سریال، تأکید بر مظلومیت خانواده قربانیان ترورهای کور است که پرداختن به این بعد انسانی در سریال عملیات مهندسی، بار عاطفی داستان را تقویت کرده و مخاطب را به همذات‌پنداری با رنج بازماندگان نزدیک می‌کند.

از منظر فرمی، «عملیات مهندسی» دارای ریتمی متعادل است و عامدانه از تعجیل در روایت وقایع پرهیز کرده. صحنه‌های اکشن و پر تعلیق‌ سریال بخوبی در چارچوب منطق درام ساخته شده‌اند و به بار واقع‌گرایانه اثر کمک کرده‌اند.
کارگردانی در طراحی صحنه‌های مهیج، بیش از آنکه به جلوه‌های اغراق‌آمیز متکی باشد، به واقعیت تاریخی و حس موقعیت وفادار مانده است.

صحنه‌پردازی و طراحی تولید، یکی دیگر از نقاط برجسته سریال است. بازسازی فضای شهری و اجتماعی دهه شصت با دقتی بسیار خوب انجام شده و در خدمت باورپذیری داستان قرار گرفته است. همچنین فیلم‌برداری با انتخاب میزانسن‌های روان و کادربندی‌های متناسب، توانسته حس تعلیق، ترس و هیجان را منتقل کند.

از نظر بازیگری، انتخاب‌ها موفق بوده‌اند. در کنار چهره‌های شناخته‌شده‌ای چون حمید گودرزی و علی دهکردی، اینبار شاهد بازی‌ متفاوت و شایسته توجه از یوسف تیموری و مرتضی امینی‌تبار هستیم که توانسته‌اند فراتر از قالب‌های همیشگی خود ظاهر شوند.

شاید موسیقی تیتراژ پایانی می توانست از انتخاب خواننده و یا ملودی کمی متفاوت تر باشد و حتی تماشاچی را برای دیدن قسمت بعدی تشویق کند ، که در این مورد موفقیت چندانی نداشت.

نویسندگان اثر، با اشرافیت کامل بر تاریخ عملیات موسوم به «مهندسی» منافقین، توانسته‌اند اثری مستندگونه اما دراماتیک خلق کنند؛ به‌ویژه در برجسته کردن نقش مردم در شناسایی و مقابله با منافقین که یکی از مؤلفه‌های کلیدی در موفقیت‌های امنیتی آن سال‌ها بود.

«عملیات مهندسی» را می‌توان یکی از موفق‌ترین تلاش‌های تلویزیون در بازخوانی تاریخی دهه شصت دانست؛ اثری که توانسته هم به تاریخ وفادار بماند و هم مخاطب امروز را با خود همراه کند. اگرچه ضعف‌هایی چون موسیقی تیتراژ و برخی کاستی‌های جزئی در ریتم اپیزودیک به چشم می‌خورد، اما در کلیت، سریالی است که هم ارزش مستندنگارانه دارد و هم ارزش دراماتیک؛ و به‌ویژه برای نسلی که آن روزها را ندیده‌اند، روایتی صادقانه از حقیقتی پنهان‌مانده است.

درخواست صدها فعال سینمایی در جهان برای پرداختن به جنایات تل‌آویو

فعالان سینمایی در جهان با ارسال نامه‌ای خطاب به جشنواره فیلم ونیز خواهان پرداختن به جنایات رژیم صهیونیستی در این رویداد سینمایی شدند.

به گزارش پایگاه حبری سینمای خانگی؛ فیلم سازان، بازیگران و فعالان عرصه سینما در جهان با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به دوسالانه و جشنواره فیلم ونیز از نهادها و بخش‌های سینما، هنر، فرهنگ و آموزش خواستند در محکومیت نسل‌کشی جاری در غزه و پاکسازی نژادی در سراسر فلسطین به دست رژیم صهیونیستی شجاعانه‌تر و صریح‌تر عمل کنند.

از جمله امضاکنندگان این نامه می‌توان به کن لوچ، فیلمساز بریتانیایی، تونی سرویلو، بازیگر ایتالیایی – ستاره افتتاحیه ونیز ۲۰۲۵ – و فیلم «لا گراتسیا» اثر پائولو سورنتینو، آلبا و آلیس رورواچر، بازیگر و کارگردان ایتالیایی، یاسمین ترینکا، کارگردان فرانسوی سلین سیاما و آدری دیوان، بازیگر بریتانیایی چارلز دنس و زوج کارگردان فلسطینی عرب ناصر و تارزان ناصر که امسال برای آخرین فیلمشان «روزی روزگاری در غزه» جایزه بهترین کارگردانی را در بخش نوعی نگاه جشنواره کن دریافت کردند، اشاره کرد.

این گروه به قربانی شدن نزدیک به ۲۵۰ نفر از عوامل رسانه‌ای فلسطین از زمان آغاز جنگ در غزه اشاره کردند و نهادهای هنری را مسئول تقویت آگاهی و مقاومت دانستند.

در این نامه آمده است: با معطوف شدن توجه‌ها به جشنواره فیلم ونیز ما در معرض وقوع یک حادثه بزرگ دیگر هستیم که نسبت به این فاجعه انسانی، مدنی و سیاسی بی‌تفاوت است. به ما گفته می‌شود که «نمایش باید ادامه یابد» و از ما خواسته می‌شود که رویمان را برگردانیم – گویی «دنیای فیلم» هیچ ارتباطی با «دنیای واقعی» ندارد.

در ادامه نامه آمده است: برای یک بار هم که شده، این نمایش باید متوقف شود. ما باید جریان بی‌تفاوتی را متوقف کنیم و راهی به سوی آگاهی بگشاییم. سینما بدون انسانیت وجود ندارد.

این نامه از جشنواره مذکور می‌خواهد که میزبان رویدادهایی باشد که روایت‌های فلسطین را برجسته می‌کند و زمینه‌ای دائمی از گفتگوها ایجاد کند که به پاکسازی نژادی، آپارتاید، اشغال غیرقانونی سرزمین‌های فلسطینی، استعمار و سایر جنایات علیه بشریت که تل آویو نه از ۷ اکتبر بلکه از دهه‌ها قبل مرتکب شده بپردازد.

دوسالانه ونیز در پاسخ به این بیانیه اعلام کرد: جشنواره ونیز در طول تاریخ خود، همواره مکانی برای بحث آزاد و حساسیت نسبت به تمام مسائل مبرم پیش روی جامعه و جهان بوده است. گواه این موضوع بیش از هر چیز آثاری است که [در جشنواره] ارائه می‌شوند. فیلم «صدای هند رجب»، یک درام واقعی از کارگردان تونسی، کوثر بن هانیا، درباره قربانی شدن یک دختر ۵ ساله فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی در غزه در سال ۲۰۲۴، امسال در بخش رقابتی ونیز به نمایش در خواهد آمد.

آنسا، خبرگزاری دولتی ایتالیا به قلم فرانچسکا پیرلئونی مفصلاً به این نامه سرگشاده که توسط صدها نفر از نمایندگان سینمای ایتالیا و جهان ارسال شده است می‌پردازد که بسیاری از آنها آثار خود را در لیدو (دهکده محل برگزاری رویداد)، تحت عنوان اختصاری V4P (ونیز برای فلسطین) به نمایش می‌گذارند.

هشتاد و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز از ۲۷ آگوست تا ۶ سپتامبر برگزار می‌شود.

رهبر معظم انقلاب: حفظ عزت و آبروی ملت، تکلیف گویندگان و قلم‌زنان است

رهبر معظم انقلاب به مناسبت اربعین شهادت جمعی از هم‌میهنان، سرداران با کفایت نظامی و دانشمندان برجسته‌ی هسته‌ای در پیامی تاکید کردند: حفظ عزت و آبروی کشور و ملت، تکلیف بی اغماض گویندگان و قلم‌زنان است.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی، پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت اربعین شهادت جمعی از هم‌میهنان، سرداران با کفایت نظامی و دانشمندان برجسته‌ی هسته‌ای به شرح زیر منتشر شد.

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ملت سرافراز ایران!

چهلمین روز شهادت جمعی از هم‌میهنان عزیزمان، که در میان آنان سرداران با کفایت نظامی و دانشمندان برجسته‌ی هسته‌ئی بودند، فرا رسید. این ضربه را گروه حاکم خبیث و جنایتکار صهیونی که دشمن رذل و عنود ملت ایران است وارد آورد. بیشک فقدان فرماندهانی چون شهیدان باقری و سلامی و رشید و حاجی‌زاده و شادمانی و دیگر نظامیان، و دانشمندانی چون شهیدان طهرانچی و عباسی و دیگر دانشمندان، برای هر ملتی سنگین است. اما دشمن ابله و کوته‌بین به هدف خود نرسید. آینده نشان خواهد داد که هر دو حرکت نظامی و علمی شتابنده‌تر از گذشته به سمت افقهای بلند پیش خواهد رفت انشاءالله.شهیدان ما خود راهی را برگزیده بودند که گمان دستیابی به مرتبه‌ی والای شهادت در آن کم نبود و سرانجام به آنچه آرزوی همه‌ی فداکاران است رسیدند؛ بر آنان گوارا باد؛ امّا ناگواری آن برای ملت ایران بویژه خانواده‌های شهیدان و بویژه کسانی که آنان را از نزدیک می‌شناختند سخت و تلخ و سنگین است. در این حادثه نقاط درخشانی را نیز بروشنی میتوان دید:

اولاً تحمل و صبوری و استحکام روحیه‌ی بازماندگان که در نوع خود جز در تحولات جمهوری اسلامی ایران دیده نشده است.

ثانیاً استقامت و ثبات دستگاههای زیر امر شهیدان، که نگذاشتند این ضربه‌ی سنگین، فرصت‌ها را سلب و در حرکت آنان وقفه ایجاد کند.

و ثالثاً شکوهِ پایداریِ معجزه آسای ملت ایران که در اتحاد و استحکام روحی و عزم راسخ آنان بر ایستادگیِ یکپارچه در میدان به ظهور رسید. ایران اسلامی در این حادثه یک بار دیگر استواریِ بنیان خود را نشان داد. دشمنان ایران آهن سرد میکوبند.ایران اسلامی به توفیق الهی روز به روز قویتر خواهد شد باذن الله.

مهم آن است که ما از این حقیقت، و از تکلیفی که از سوی آن بر دوش ماست غفلت نکنیم.

  • حفظ اتحاد ملی وظیفه‌ی یکایک ما است.
  • شتاب لازم در پیشرفت دانش و فناوری در همه‌ی بخش‌ها وظیفه‌ی نخبگان علمی است.
  • حفظ عزت و آبروی کشور و ملت، تکلیف بی اغماض گویندگان و قلم‌زنان است.
  • مجهز کردن روزافزون کشور با ابزارهای حراست از امنیت و استقلال ملی، وظیفه‌ی فرماندهان نظامی است.
  • جدیت و پیگیری و به نتیجه رساندن کارهای کشور وظیفه‌ی همه‌ی دستگاههای مسئول اجرائی است.
  • هدایت معنوی و نورانی‌ کردن دلها و توصیه به صبر و سکینه و ثبات مردمی وظیفه‌ی حضرات روحانی است.
  • و حفظ شور و شوق و شعور انقلابی وظیفه‌ی یکایک ما و بویژه جوانان است.

خدای عزیز رحیم همگان را موفق بدارد.درود بر ملت ایران و سلام بر جوانان شهید، بر بانوان و کودکان شهید، و بر همه‌ی شهیدان و داغداران آنان.

والسلام علیکم و رحمةالله

سیّدعلی خامنه‌ای

۳ مرداد ۱۴۰۴

تناقض سینمای ارزشی: وفاداری میلیونی به آرمان‌ها، بی‌مهری به پرده سینما!

مهدی عظیمی میرآبادی: پس از توقف جنگ تحمیلی 12 روزه ی رژیم صهیونیستی علیه ایران بزرگ به واسطه عنایات الهی و حضور مقتدرانه ی ملت قهرمان ایران اسلامی و به دست رزمندگان مؤمن، قدرتمند، و جان برکف نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و با هدایت فرمانده ی کل قوا و رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ ملت شریف شهدای این نبرد را با حضوری میلیونی و چشمگیر بدرقه کردند و یاد آنان را گرامی داشتند. این حضور خیره کننده تازگی ندارد و مردم انقلابی کشور بارها و بارها از مراسم های 22 بهمن و روز قدس هر سال گرفته تا نماز جمعه ­های نصر، تشییع شخصیت های برجسته دینی و انقلابی همانند حضرت امام خمینی (ره)، حضرت آیت الله العظمی بهجت، سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی، و…، همچنین در پاسداشت ایام خاصی همچون عید غدیر، عاشورای حسینی، ماه مبارک رمضان، عید فطر، و… این حمایت جانانه از انقلاب اسلامی و ارزش های اسلامی و انقلابی را بدون کمترین اجبار و اکراهی با حضور خود اعلام کرده­ اند.

با توجه به چنین فضایی در اعتبار اجتماعی ارزش­ های انقلابی و اسلامی، مشکلی اساسی در پهنه­ ی سینمای امروز هست که به عنوان یکی از پرسش‌های اساسی مطرح می­ شود: با وجود جمعیت میلیونی طرفداران ارزش‌های انقلاب اسلامی، چرا مخاطبان عام بسیاری از فیلم‌های ارزشی را مورد بی ­مهری قرار می ­دهند؟ برخی از افراد که اگر به آنان پلاک نفوذی چسبیده نشود، لاأقل آنان را می ­توان نادان یا غافل برشمرد، روی گردانی از ارزش­ های الهی و انقلابی توسط عموم مردم را علت این بی­ مهری برمی­ شمارند، که بر اساس آن چه در بالا گفته شد، غلط بودن آن پر واضح است. بر این اساس به نظر می ­رسد، رسیدن به پاسخ این پرسش، پیچیده‌تر از آن است که برخی تصور می‌کنند. برای درک دقیق‌تر این موضوع، سعی می ­کنم برخی لایه‌ها را در حد ظرفیت این متن مورد بررسی قرار دهم.

در وهله نخست باید اذعان کرد، تاریخ سینمای ایران نشان داده است که وقتی این مفاهیم در قالب روایت‌های هنرمندانه و جذاب ارائه شوند، معمولا با استقبال گسترده مواجه شده­ اند. نمونه‌های موفق این الگو را می‌توان در آثاری مانند «مختارنامه»، «شیار ۱۴۳»، «یوسف پیامبر»، «افق»، «آژانس شیشه­ ای»، «از کرخه تا راین»، «اخراجی‌ها»، «چ»، «ماجرای نیمروز»، «به رنگ خدا»، «روز صفر»، و… مشاهده کرد که توانسته‌اند هم مخاطب عام را جذب کنند و هم در بسیاری از موارد نظر منتقدان را به خود معطوف دارند.

یکی از دلایل اصلی از بی­ مهریِ احتمالی مردم به فیلم­ های ارزشی به شیوه ارائه و بسته‌بندی محتوای آثار مذکور برمی‌گردد. بخشی از این فیلم‌ها دچار نوعی تکرار و کلیشه‌گرایی شده‌اند که برای مخاطب امروز جذابیت چندانی ندارد. شخصیت‌های یک‌بعدی و فاقد عمق روان‌شناختی، داستان‌های پیش‌بینی‌پذیر و فاقد پیچیدگی‌های دراماتیک، پیام‌های مستقیم و شعارگونه، به طور طبیعی مخاطب امروزی که در معرض بهترین تولیدات سینمایی جهان قرار دارد را پس می­ زند تا جایی که چندان تمایلی به دیدن چنین آثاری نشان ندهد.

از دلایل دیگر، نبود یا کمبود تنوع ژانری است. سینما محدود به ژانرهای جنگی و تاریخی باعث ریزش مخاطب می­ شود. فیلم­ های سینمایی و سریال­ های تلویزیونی و پلتفرمی این ظرفیت را دارند تا در آن ها ارزش‌های اسلامی و انقلابی را در قالب‌های مختلفی از کمدی گرفته تا درام اجتماعی و حتی علمی‌تخیلی بیان کرد. تجربه موفق «اخراجی‌ها» نشان داد که وقتی مفاهیم ارزشی در قالب ژانرهای مردمی ارائه شوند، استقبال چشمگیری از آنها به عمل می‌آید.

سومین دلیل را می­ توان در زمینه­ ی تبلیغات و بازاریابی جستجو کرد که از عوامل مؤثر در پاسخ به سؤال مزبور است. بسیاری از فیلم‌های ارزشی با وجود کیفیت قابل قبول، به دلیل ضعف در تبلیغات و معرفی، نتوانسته‌اند به مخاطبان بالقوه خود دست پیدا کنند. در عصر حاضر که مثلاً فضای مجازی نقش تعیین‌کننده‌ای در جذب مخاطب دارد، استفاده بهینه از این ظرفیت‌ها می‌تواند به پذیرش آثار ارزشی منجر شود.

البته دلایل بیشتری را می ­توان در پاسخ به سؤال مطرح شده، بیان کرد، اما این مطلب ظرفیت تمامی آن را ندارد. ان شاءالله به یاری خدا، در فرصت­ های آتی، موارد دیگری را در این زمینه بررسی خواهم نمود؛ اما عجالتاً در مقابل این نقدها، به این نکته نیز اشاره می ­کنم که برخی جریان‌ها عمداً در پی تخریب چهره سینمای ارزشی هستند. آنان با بزرگ‌نمایی ضعف‌های موجود، می‌کوشند این تصور را ایجاد کنند که مشکل از خود ارزش‌هاست، نه از شیوه ارائه آنها. این بخشی از یک جنگ نرم فرهنگی است که هدف نهایی آن قطع ارتباط مردم با مفاهیم ارزشی از طریق رسانه‌ها و سینماست.

راه برون‌رفت از این وضعیت، نه کنار گذاشتن سینمای ارزشی، بلکه ارتقای کیفیت آن است. اعتماد به نسل جدید فیلمسازان، تنوع ژانری، پرهیز از شعارزدگی، و استفاده از زبان هنرمندانه‌تری برای بیان مفاهیم ارزشی می­تواند کمک­ کننده باشد. وقتی سینمای ارزشی بتواند هم از نظر هنری قوی باشد و هم با زبان روز با مخاطب سخن بگوید، و هم مخاطب را دست پر از سالن سینما یا از پای تلویزیون بدرقه کند، علی­ القاعده شاهد استقبال گسترده‌تر از آن خواهیم بود. به عبارت دیگر، تجربه ثابت کرده که مردم کشور پهناور ایران به مفاهیم عمیق و ارزش‌های ناب پای‌بندند، و سازمان­ها و نهادهای دولتی و حکومتی نیز علاقه­ مندند تا در زمینه­ های ارزشی به تولید آثار بپردازند؛ اما این پای­بندی و علاقه نباید بهانه‌ای برای ارائه آثار ضعیف و تکراری شود. سینمای ارزشی اگر بخواهد در عرصه رقابت با دیگر تولیدات سینمایی موفق باشد، چاره‌ای جز به روز شدن و توجه به سلایق مخاطبان ندارد. این نه تنها به معنای دور شدن از ارزش‌ها نیست، بلکه درست‌ترین راه برای ماندگار کردن آنها در ذهن و دل مردم است.

به هر روی، سینمای ارزشی نیازمند یک «انقلاب درون‌گفتمانی» است. همانطور که انقلاب اسلامی در عین حفظ اصول، نوآوری‌های بزرگی داشته و اکنون توانسته بر کل جهان حضور خود را تثبیت کند، سینمای ارزشی نیز باید بتواند بدون عقب‌نشینی از اصول، زبان روایی خود را به‌روز کند. وقتی این تعادل به درستی رعایت شود، مخاطب میلیونی آماده است. ان شاءالله

گزارشی از واکنش هنرمندان کشور به جنایت رژیم صهیونیستی علیه سرزمین ایران اسلامی

چهره‌های مطرح سینما و تلویزیون در فضای مجازی نسبت به تجاوز دشمن واکنش نشان داده و از مردم و نیروهای مسلح کشور حمایت کردند.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ در صبح روز بیست‌وسوم خردادماه، پیش از طلوع آفتاب، رژیم صهیونیستی در اقدامی متجاوزانه و خباثت­ آمیز با کمک نیروهای نفوذی و خودفروخته­ ی خود در ایران، تهران و برخی دیگر از شهرهای ایران را مورد حمله قرار داد. در این حملات که در نقاط مختلف کشور به وقوع پیوست، برخی فرماندهان عالی­رتبه نظامی از جمله سردار محمد باقری (رییس ستاد کل نیروهای مسلح کشور)، سردار حسین سلامی (فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)، سردار امیرعلی حاجی­ زاده (فرمانده نیروی هوافضای سپاه) و تعدادی دیگر از فرماندهان، دانشمندان هسته‌ای، و شهروندان بی‌دفاع به شهادت رسیدند و با پاسخ سریع نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران روبرو گردید. پس از مشخص شدن ابعاد این حملات و انتشار تصاویری از شهدا و زخمی کودکان، زنان و سایر مردم و رزمندگان اسلام، به مرور جمعی از نهادها و اشخاص وابسته به هنر در رسانه­ ها و فضای مجازی نسبت به آن واکنش نشان داده و با انتشار بیانیه­ ها و موضع­ گیری­ های خود به محکومیت آن پرداختند.

از میان آنان به بخشی از واکنش ­ها اشاره می­ شود. مثلاً علیرام نورایی با انتشار یک استوری اینستاگرامی به حمله اسرائیل واکنش تندی نشان داد و نوشت: «ایرانم تسلیت، خدا لعنتتان کند که شروع کردید و زن و بچه کشتید بی‌همه چیزها، آن‌هایی که منتظر جنگ بودند و می‌گفتند به مردم کاری ندارند الان کجا هستند؟ عکس‌ها رو دیدید؟»؛ نادره رضایی معاون هنری وزیر فرهنگ‌وارشاد اسلامی با انتشار عکس پرچم برافراشته جمهوری اسلامی ایران نوشت: «که از چشم بداندیشان خدایت در امان دارد…»؛ پرویز پرستویی نیز به این اتفاقات واکنش نشان داد و در استوری اینستاگرامی نوشت: «ایران من، ای سیمرغ بلند آشیان، تسلیت.»

همچنین مژده لواسانی مجری تلویزیون هم نوشت: «زن و مرد کودک، امشب بی‌گناه پرپر شدند، این داغ بزرگ بر جان همه ماست. لعنت به رژیم صهیونیستی و تسلیت به این مردم داغدار.»؛ و ستاره اسکندری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون نیز با انتشار واژه ایران به همراه یک قلب سیاه به این جنایات ددمنشانه واکنش نشان داد؛ فرزاد مؤتمن کارگردان سینما نیز با انتشار تصویری با متنی به دو زبان فارسی و انگلیسی، نوشت: «دست‌ها از ایران کوتاه.»؛ محمدرضا گلزار نیز تصویری از نقشه ایران با متن «ایرانم تسلیت» منتشر کرد.

علی زندوکیلی خواننده نیز در صفحه اینستاگرامش نوشت: «وطن، چکیده بغض تو ز چشم‌های من، خودم فدای تو، غمت برای من، وطن وطن وطن»؛ فریبرز عرب‌نیا بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون نیز نوشت: «کشته شدن هم‌میهنان بی‌گناه را به خانواده‌های دردمند ایشان تسلیت می‌گویم. ننگ و نفرین بر کودک‌کشان جنایت‌پیشه!»

در این میان پریناز ایزدیار نیز با انتشار تصویری از کودکی که زیر آوار حملات مانده بود در استوری اینستاگرامی نوشت: «فقط می‌توانم بمیرم برایت.»؛ الهام پاوه‌نژاد نوشت: «لطفا هنگام شنیدن و دیدن اخبار و تصاویر حواسمان به کودکان و بچه‌ها باشد، ترس و اضطرابی بیش از ما را تجربه نکنند.»؛ و هادی حیدری کاریکاتوریست نیز با انتشار تصویری از کودک شهید در جنایات رژیم صهیونیستی، نوشت: «آخر گناه این کودک چه بود!»

«جواد اردکانی» نویسنده و کارگردان تلویزیون و سینما در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس، در واکنش با اشاره به آغاز «جنگ تحمیلی رژیم غاصب صهیونیستی بر علیه ایران» و حمله رژیم کودک کش صهیونیستی به خاک سرزمینی بیان داشت: بدیهی است در شرایط جنگی، تک تک ما، فارغ از نشان و عنوان و جایگاهی که داریم، سربازان وطنیم و به هر شکل ممکن باید برای مانایی میهن و دفاع از مرزهای زمینی و آسمانی، در مقابله با دشمن، از هستی خودمان بگذریم.

کوروش زارعی در گفت‌ وگوی اختصاصی با ایرنا افزود: ملت ما بسیار شریف و دوست‌داشتنی است؛ با وجود اختلافات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، هرگاه دشمنی متخاصم به کشور چشم طمع داشته باشد، همه‌ اختلافات کنار می‌رود و وفاق ملی شکل می‌گیرد. این را مردم در هشت سال دفاع مقدس و در طول تاریخ انقلاب ثابت کرده‌اند.

«ایوب آقاخانی» نویسنده، کارگردان و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در واکنش به آغاز «جنگ تحمیلی رژیم غاصب صهیونیستی بر علیه ایران» اظهار داشت: واقعیت آن است که من بیش از هر چیز، در حال حاضر، سرشار از خشمی عمیق و سنگین هستم. این خشم اما نه نسبت به رژیم اسرائیل؛ چرا که اساساً آن را در حیطه‌ی بشری تعریف نمی‌کنم. من این حکومت، این ساختار سیاسی و سردمداران آن را انسان نمی‌دانم و این امر در جریان وقایع اخیر در غزه برایم کاملاً محرز شد. برای درک این مسئله، نیازی به چشم مسلح یا تحلیل پیچیده نیست.

حسین رفیعی مجری تلویزیون در واکنش به تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به کشور گفت: مردم ما ثابت کرده‌اند بسیار بیشتر از این حرف‌ها دل و جرات دارند. فرق خبرنگار ما و آنها را دیدید که خبرنگار آنها فرار کرد اما همکار ما تا آخرین لحظه در صحنه ماند.

مجید مجیدی کارگردان سینما و تلویزیون با صدور پیامی شجاعت سحر امامی مجری شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را ستایش کرد. او در پیام خود تصریح کرد: «سلام و درود خداوند بر شما و همکاران دلاور شما و همچنین اسطوره زن ایرانی سحر امامی که زینب‌وار ایستاد و از مقاومت گفت. درود به شرف این بانوی بزرگ. او امروز صفحه‌ای از تاریخ زن مسلمان شیعی را به تصویر کشید که هزاران قلم از بیان رشادت این بانوی بزرگوار عاجز خواهند بود. بله این رشادت همان قطره‌ای از اقیانوس بیکران دلاوری بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) بود وقتی‌که در دفاع از مولایش امیرالمومنین (ع) خطبه فدک را خواند. سحر امامی امروز با شجاعتش و حجاب زیبایش الگوی بزرگی برای همه نسل‌های زنان آزادی‌خواه خواهد بود. شایسته است از این بانوی بزرگوار نمادی تعریف شود که برای همه دختران این سرزمین و همچنین برای جهانیان به عنوان الگوی یک زن مسلمان معرفی شود.»

«حبیب الله بهمنی» خاطرنشان ساخت: ملت ما از تاریخ سرتاسر مبارزه خود در برابر متجاوزین و از تکلیفی که تدین برایش رقم زده آموخته اینبار فریب عمرو عاص ها و ابو موسی اشعری ها را نخورد. ما قاطعانه از مالک اشترهای علی زمان می خواهیم تا برچیدن کامل بساط ظلم و فساد در منطقه، شمشیر انقلاب اسلامی را زمین نگذارند و تا زمانی که دستان خصم متجاوز به سرزمین‌های ملت ایران و امت اسلامی را قطع نکرده و آنها را به زباله دان‌های تاریخ نریخته اند از پا ننشینند.

به گزارش سینمای خانگی؛ تعداد بسیاری از هنرمندان دیگر نیز به شکل­ های گوناگون به این ماجرا واکنش نشان داده و آن را محکوم کرده ­اند. جمعی فراوانی از هنرمندان پیشکسوت نیز با انتشار بیانیه ای به محکومت این تجاوز وحشیانه پرداختند. در کنار اینان برخی نهادهای رسمی نیز با انتشار بیانیه این حمله را محکوم نمودند. از میان آن­ها به بنیاد فرهنگی روایت، هیأت اسلامی هنرمندان، سازمان سینمایی و امور هنری دفاع مقدس و مقاومت، سازمان سینمایی کشور، انجمن منتقدین و نویسندگان سینمایی کشور اشاره می­شود.

برخی رسانه­ ها با انعکاس برخی از این واکنش­ ها کماکان با وارونه نشان داده وقایع، اهداف تفرقه افکنانه­ ی خود را در فاصله­ گذاری میان مردم و حکومت اصرار دارند که به عمد نامی از آن­ ها برده نمی شود.

مردم بزرگوار ایران نشان داده‌اند که همواره فرق خائن و خادم را به خوبی می‌شناسند و به وقت خود نظرشان را راجع به او اعمال می‌کنند.

«مهدی عظیمی میرآبادی» تهیه کننده سینما و مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس با اشاره به آغاز «جنگ تحمیلی رژیم غاصب صهیونیستی بر علیه ایران» به چگونگی ایفای نقش و تکلیف نهادهای فرهنکی و سینمایی در مواجهه با دشمن عنود صهیونی پرداخت و گفت: درست است که بعضی جاها بیانیه داده ­اند و یا جلسات اضطراری گذاشته اند و حساسیت­‌هایی مطرح کرده‌­اند، اما طبیعی­‌تر و درست‌­تر این است که مراکز رسمی مرتبط با سینما، مثل سازمان سینمایی، اوج، فارابی، حوزه هنری، و… واکنش خود را با طراحی و اجرای پروژه‌های هنری و سینمایی نشان بدهند و این حمله متجاوزانه را در چارچوب گفتمان «مقاومت» با توجه به سه مؤلفه «تأکید بر وحدت ملی»، «شهادت‌طلبی به مثابه ارزشی فراتاریخی»، و «پاسخ نظامی به مثابه حق مسلم» بازتعریف کنند.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ مدیر کل اسبق نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای در گفتگو با خبرنگار سینماپرس با اشاره به حمله رژیم کودک کش و پلید صهیونیستی به خاک ایران بیان داشت: حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، هنرمندان ایرانی را هم در موقعیتی بی‌سابقه قرار داده. با توجه به حساسیت موضوع، برخی با صدای بلند واکنش نشان می‌دهند، عده‌ای در هماهنگی یا هماوردی با دشمن به زبان استعاره پناه برده‌اند، گروهی در جهت منافع دشمن و در مقابل نفع و مصلحت مردم و کشور حرکت می‌کنند، و برخی هم در سکوتی معنادار فرو رفته‌اند.

عضو هیأت امنای اسلامی هنرمندان سپس به نقش سینما در شرایط فعلی و در بازتاب ناخودآگاه جمعی مردم کشورمان پرداخت و تصریح کرد: اصولاً سینمای هر کشوری همواره آینه‌ای از ناخودآگاه جمعی آن سرزمین است تا در موقعیت‌های مختلف و متفاوت، به خصوص در هنگام جنگ‌ها، همگرایی مردم را و همچنین مرعوب‌سازی دشمن و ناامید کردن او نسبت به مردم و خاک آن کشور را به دنبال داشته باشد. این قاعده در مورد کشور بزرگ و پهناور ایران نیز قابل بررسی است. سینمای ایران و سینماگران ایرانی نیز از دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس گرفته تا سایر تهدیدها و تعرض‌ها، همیشه به انحای گوناگون به آن اتفاقات واکنش نشان داده‌اند؛ وجود سینمای پرقدرتی تحت عنوان سینمای مقاومت و دفاع مقدس نتیجه بخشی از این واکنش‌هاست.

وی افزود: درست است که بعضی جاها بیانیه داده اند و یا جلسات اضطراری گذاشته اند و حساسیت‌هایی مطرح کرده‌اند، اما طبیعی‌تر و درست‌تر این است که مراکز رسمی مرتبط با سینما، مثل سازمان سینمایی، اوج، فارابی، حوزه هنری، و… واکنش خود را با طراحی و اجرای پروژه‌های هنری و سینمایی نشان بدهند و این حمله متجاوزانه را در چارچوب گفتمان «مقاومت» با توجه به سه مؤلفه «تأکید بر وحدت ملی»، «شهادت‌طلبی به مثابه ارزشی فراتاریخی»، و «پاسخ نظامی به مثابه حق مسلم» بازتعریف کنند.

این سینماگر با بیان این مطلب که هنرمندان متعهد و انقلابی اولین گروه هستند که همیشه در چنین شرایطی سینه سپر کرده و به اشکال متفاوت با اعلام حضور خود واکنش‌های متناسبی را نشان داده و می‌دهند، افزود: در واقعه جنگ تحمیلی اخیر که از جانب رژیم صهیونیستی تحمیل شده، نیز هنرمندان و سینماگران متعهد و انقلابی نقش خود را به خوبی ایفا کرده‌اند. نمونه‌های فراوانی از این گونه واکنش‌ها را در روزهای اخیر در رسانه‌های کشور شاهد هستیم. اما در کنار هنرمندان دغدغه‌مند، بخشی از هنرمندان و سینماگران هستند که اساساً نسبت به هیچ واقعه‌ای عملاً واکنشی نشان نمی‌دهند و موضعی نمی‌گیرند. البته ممکن است مکنوناتی قلبی در موافقت یا مخالفت با آن واقعه داشته باشند و گاهی در جلسات خصوصی هم خواسته یا ناخواسته به آن اشاره کنند، اما غالباً به طور آشکار هیچ واکنشی از آنان منتشر نمی‌شود. این گروه یا از مصلحت‌اندیشی و یا از روی ترس و یا از روی ملاحظات شخصی به خصوص از این جهت که شغل هنری آنان در سینما تحت‌الشعاع قرار نگیرد، از اعلام موضع خودداری می‌کنند.

وی در ادامه با رد هماهنگی برخی هنرمندان و سینماگران خاموش با منافع دشمن تاکید داشت: لزوماً این افراد به نفع دشمن رفتار نمی‌کنند، چون هدفشان بیشتر نفع شخصی و ملاحظات فردی است. اما جریان دیگری در سینمای ایران شکل گرفته که با سرمایه‌هایی لااقل مشکوک فربه شده‌اند. این گروه علی‌رغم مخالفت علنی و فراگیر جامعه بزرگ ملت ایران، با ادعای حمایت از همین مردم کاملاً هماهنگ با برنامه‌های دشمنان همین مردم فیلم می‌سازند و علیه همین مردم فعالیت می‌کنند. اینها خواسته یا ناخواسته سربازان دشمن هستند که با اسب تروا به قلعه ی سینمای ایران اسلامی نفوذ کردهاند و از ندانم کاری ها و ضعف مدیران ما سوء استفاده کردهاند. توقع همراهی این گروه با مردم و همدردی با مجروحان این حمله، از این گروه، بیجاست. آنها همین که نتوانند ضربه ی اساسی به فیلم و سینمای کشور بزنند، غنیمت است. اینها تکلیفشان معلوم است.

تهیه کننده فیلم های سینمایی افزود: عجیب و غریب‌ترین گروه هنرمندان و سینماگران ایرانی، آنهایی هستند که در پروژه‌های انقلابی و اسلامی که با سرمایه و بودجه دولت ساخته می‌شود، رشد و نمو پیدا کرده اند، معروف شده اند و امروز تعبیر سلبریتی در مورد تعدادی از آنان به کار میرود. سؤال من این است که اینان همیشه و همه جا در موقعیت‌ها و ماجراهای مختلف واکنش‌های اغراق‌آمیز و تهوع‌آوری از خود نشان می‌دهند، چگونه می‌شود که در ماجرای بسیار مهمی مثل حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی، این جمع سر به لاک سکوت می‌برند؟

«مهدی عظیمی میرآبادی» در پایان گفت و گو خاطرنشان کرد: به هر حال، سینما و سینماگران ایران، چه دولتی و چه مستقل، چه موافق و چه مخالف، ناگزیر از بازتعریف رفتار خود در مواجهه با این حمله ی نوعی هستند. چرا که مردم بزرگوار ایران نشان داده‌اند که همواره فرق خائن و خادم را به خوبی می‌شناسند و به وقت خود نظرشان را راجع به او اعمال می‌کنند.

بیژن همدرسی: سکوت خفت‌بار سلبریتی‌ها؛ بزدلی به‌جای روشنفکری

بعد از چهار دهه رجز خوانی بین ایران و رژیم صهیونی، بالاخره ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ با حمله هوایی رژیم متجاوز به سرزمین پهناور ایران جنگ شروع و با واکنش نظامی کشورمان روبرو شد و عملاً طرفین به هم اعلام جنگ دادند… در این میان اعلام مواضع افراد و اقشار مختلف درباره شروع جنگ و طرف حمله به عنوان بخشی از افکار عمومی خود را نمایان کرد. همچنان که پیش بینی می شد، پاره ای از فیلمسازان و هنرمندان که با چشم باز و در زمان مناسب و به هنگام اوضاع را درک کردند، موضعگیری و اعلام نظرات مثبتی صورت گرفت که جای تقدیر و توجه دارد… اما این تمام آنچه که باید باشد نیست…
بنا بر شواهد متعدد، در کشوری که موجی از سلبریتی‌های هنری ، ورزشی و فرهنگی با کوچک‌ترین جرقه‌ اجتماعی، با ژست‌های شبه‌روشنفکری به میدان می‌آیند و اظهار وجود می کنند، حالا که آژیر وضعیت قرمز برای امنیت مردم به صدا درآمده، همه‌شان در غیبتی آگاهانه فرو رفته‌اند. سلبریتی‌هایی که برای سگ زخمی، گربه بی‌صاحب، یا حتی رنگ روسری فلان دختر در فلان خیابان، گریبان دریده، چندین استوری و مصاحبه منتشر می کنند، حالا که جمعیت زیادی از کودکان و زنان ایرانی شب‌ها را با وحشتِ موشک و رعب و اضطراب به صبح می‌رسانند، سکوت کرده، انگار نه انگار که این مردم، مردم همان سرزمینی هستند در آن رشد کرده و چهره شده اند…

آن‌هایی که روزی هزار بار برای “حقوق بشر” و “آزادی” مرثیه می‌خواندند، حالا حتی یک جمله ساده درباره حمله‌ی آشکار اسرائیل به کشورشان نمی‌نویسند. چرا؟ آیا هیچ توجیهی دارد؟ یا این که چون ممکن است گرین‌کارت‌هایشان به خطر بیفتد، یا اقامت‌هایشان در آن‌سوی آب‌ها به تعلیق درآید، زبان در کام خود فرو برده اند؟! آن‌ها برای همه چیز داستان پردازی می کنند و استوری می گذارند، الا برای وطن!! آیا برای این موجودات مهم نیست که صدای آژیر و انفجار، در گوش کودکان ایرانی پیچیده است؟ آیا آن‌ها فقط نگرانند که اسم‌شان در فلان جشنواره بین‌المللی خط نخورد؟!

به نظر می رسد، سکوت امروز این اشباح، نه حاصل بی‌خبری است و نه بی‌توجهی؛ این سکوت، سکوتی از جنس ترس، منفعت‌طلبی، و وطن فروشی است. آن‌ها وطن را تنها تا آن‌جا دوست دارند که پله‌ای باشد برای دیده‌شدن‌، و نشستن سیری ناپذیرشان بر خوان نعمات سرزمین ایران بزرگ؛ نه جایی برای دفاع از مردم آن در لحظات سخت. آن ها متکبرانه ادعای همدردی با مردم را دارند، اما از این درد متأثر نمی شوند که مردم کشورشان ممکن است در تهران، اصفهان، شیراز، یا هر نقطه ی دیگری، شب را با هراس و دلهره بگذرانند.

عجیب‌تر اینکه همین غربی‌ها که قبله ی آمال همین سلبریتی های هستند و این جماعت همواره به سوی آن‌ها سجده می‌کنند، اگر قطره خونی از بینی یکی از شهروندهایشان بریزد، یا کسی اشاره ای به خاکشان کند، دنیا را زیر و رو می‌کنند و غیرت‌شان را جار می‌زنند. اینجاست که انسان می‌ماند که چطور یک چهره ی خارجی، برای حفاظت از جان و خاکش بیشتر غیرت دارد، تا گونه ای ناشناخته از سلبریتی ایرانی که در موضعگیری های دو پهلو و غبار آلود از عشق به وطن می‌گوید اما حتی در حمله مستقیم دشمن به کشور خودش، فقط سکوت می‌کند؛ سکوتی پُر از ترس و خفت و ننگ. آن فریادهای آزادی، آن اشک‌های حقوق‌بشری، چه ارزشی دارد زمانی که “بشر” فقط وقتی “بشر” است و حقوقی دارد که برای نفع برند و اعتبار شخصی‌ِ این مجسمه های بلاهت مؤثر باشد؟

در حالی که مردم ایران، با همه مشکلات‌شان، در لحظات خطر کنار هم ایستاده‌اند، و ورطه های سخت را بدون اعلام حمایت این جماعت که حتی شجاعت یک پست ساده را علیه رژیم خونخوار و کودک کش رژیم صهیونی و امریکا را هم ندارند. بی‌غیرتی‌ و بی شرفی این گونه ی موجودات انسان نما، بیش از این که توهین به مردمی‌ باشد که روزی دست شما را گرفتند و از خیابان به شهرت رساندند، به ضرر خود آنان است… به قول قدیمی‌ها؛ آدم‌ها را در سختی، می‌شود شناخت. و ما، حالا شما را خوب شناختیم.

رضا اسدی کاشانی: مهم ترین زیرساخت سینما، مدیران، رؤسا، و تصمیم گیرندگان هستند

رضا کاشانی‌ اسدی، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده برجسته ایرانی، با تحصیلات کارشناسی در رشته ی سینما و کارشناسی ارشد در رشته ی ادبیات نمایشی، یکی از چهره‌های پرکار در عرصه هنر و رسانه است. او با نگارش و تولید ده‌ها سریال و فیلم سینمایی و تلویزیونی، نقش مهمی در صنعت فیلم‌سازی ایران و سیمای جمهوری اسلامی ایفا کرده و رمان‌های بلندی چون «پشت درهای بهشت»، «سلمان ما»، «پرواز از فرنگ»، «پایان سکوت» و «وطهورا» از او به یادگار مانده است. کاشانی‌اسدی همچنین به‌عنوان منتقد سینمایی در نشریات مختلف قلم زده و ضمن مدیریت فرهنگی، در شوراهای سینمایی از جمله شورای نمایش خانگی سازمان سینمایی و شوراهای سیمافیلم نیز عضویت داشته است. او مدرس دانشگاه و انجمن سینمای جوانان تهران نیز هست، و با تلفیق دانش آکادمیک و تجربه عملی، به تربیت نسل جدیدی از هنرمندان مشغول است.

با سلام و تشکر از شما به خاطر شرکت در این مصاحبه. برای شروع با این نکته آغاز می کنیم؛ شما در جایی اشاره کرده اید که بخش بزرگی از مردم ایران به سینما نمی‌روند. درست است. آمارها هم همین را نشان می دهند. به نظر شما چرا؟

بله این اولین سوال من هم هست! چند در صد مردم ایران به سینما می روند و چند در صد نمی روند؟ اصلاً آیا ارزیابی شده آن کسانی که می روند چرا می روند و یا آن بخش عظیمی که به سینما نمی روند، چرا نمی روند؟ آیا کسی روی این چراها به درستی کار کرده؟ آیا مسئولین دولتی و صنفی یا نویسنده ها و کارگردان ها و تهیه کننده ها به این موضوع فکر کرده اند؟ آیا این ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته شده و دلیلش مشخص شده؟ نمی دانم.

پرسش مهمی است که اتفاقاً مسئولین باید جواب آن را بدهند. متأسفانه برخی ها یک گوششان را در کرده اند و یک گوششان را دروازه… گوش اگر گوش من  و ناله اگر ناله ی توست… آن چه البته به جایی نرسد، فریاد است…

شما می دانید که خانواده ها و دولت چه هزینه‌های کلانی برای آموزش فرزندان می-کنند؟ چرا معادل اندکی از آن را  به سینما اختصاص نمی‌دهند؟ خوب است کمی این را بررسی کنیم!

موافقم!

چرا در صد کمی از هزینه ی زندگی خرج رفتن به سینما نمی شود؟ جالب نیست؟ سینمایی که تمام ویژگی های جذابیت را دارد و اصولا کشش انسان ها به شنیدن داستان و ماجرا قاعدتاً باید آن ها را به سمت سینما بکشاند، و اتفاقاً خیلی هم گران نیست! چرا برای آن هزینه نمی شود؟! لابد می دانید که هر ساله بودجه هنگفتی از درآمدهای کشور، خرج آموزش فرزندان می شود. در خانواده ها، در طبقات مختلف بحث آموزش و پرورش فرزندان، بیشترین دغدغه است و هزینه کلانی بابت این صرف می شود. اگر پاسخ سؤال مشخص بشود، شاید بسیاری از ابهاماتی که داریم، خود به خود مرتفع می شود. این پاسخ ها اگر بی غرض و عالمانه کشف بشود، چراغی می شود راهنما، برای دست اندرکاران و برنامه ریزان سینمای کشور. البته ناگفته معلوم است تا موقعی هم که این اتفاق نیفتد ما نمی توانیم به زمزمه ها، به حرف ها، و به نکاتی که از زبان های مختلف شنیده می شود، خیلی اتکا کنیم.

شما گفتید که کشف دلایل عدم استقبال از سینما می‌تواند راهگشا باشد. منظورتان این است که این فاصله گرفتن مردم از سینما، پیامی در خود دارد؟

ارزیابی روند (دهه به دهه) در کاهش تماشاگر سینما نشان می دهد که بله! این فاصله گرفتن های قاطبه ی ملت با سینما پیام بزرگی دارد که ما یا نمی خواهیم بشنویم یا واقعا قدرت درک و دریافت آن را نداریم که بفهمیم این پیام از چه اهمیتی برخوردار است. به طور مسلم، برای ما نباید مایه ی مباهات باشد که مثلاً یک نفر در سال پنجاه بار به سینما می رود، آن هم در مقابل جمعیت کثیری از مردم که حتی سی چهل سال است به سینما نرفته اند. این خودش واقعا جای تامل ندارد؟

نظر شما چیست؟

چیزی که برداشت حقیر در خصوص این چرایی است، این است: یک تعریفی عقلای اسلامی از انسان دارند، و تعریف دیگری دیگران، که عمده ی اساسش به فلسفه غرب وابسته است. تفاوتی بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب هست که اگر بتوانیم بر جان ها و ذهن ها و دل های جهانیان بنشانیم؛ قطع به یقین به بیزاری از فلسفه ی غربی منتج می شود. خلاصه اش این است: فرهنگ و فلسفه غرب این را می خواهد که شما با فردیتت رفاه کامل داشته باشی، با فردیتت لذت تام ببری، از جهان اطرافت با فردیتت تمام تعارضات رو در هم بشکنی، و برای خودت آن چنان زندگی کنی که رضایت شخصی تو جلب شود و تو هیچ مسئولیتی نسبت به دیگران نداری. به خلاف این، در نگاه عقلای اسلامی، عقلای خاص جهانی، عقلای اخلاقی، عقلای انسانی، و نگاه انسان هایی که با آموزه های اسلامی زیست کرده اند، چیز دیگری است که می گوید انسان ذاتاً اجتماعی است، شما با جمع حرکت می کنی، حقوق دیگران را رعایت می کنی، حتی آن حقوق را بر حق خودت مقدم می دانی، بهره مندی را با او تقسیم می کنی! حتی اگر توانستی ایثار و گذشت می کنی! تو هم یکی هستی در میان جمع!

شاید بتوان جنایت تاریخی کودک کشی غزه را که متأسفانه همچنان در جریان است، مصداقی از همین فرهنگ و فلسفه ی غربی دانست!

درست است، اما بستر بحث من الآن سینمای ایران است. ابتدا، ما باید تعریفی از درک و دریافتمان از یک انسان «ایرانی ـ اسلامی» یا «اسلامی ـ  ایرانی» داشته باشیم که برای آینده او مثلاً برای پنجاه سال چه چشم اندازی تعریف می کنیم! قرار هست که او را از کجا به کجا برسانیم؟ نگاه حضرت امام همواره این بوده که سینما یک دستگاه آموزشی است. حتماً منظور امام این نبوده که ما مثلاً از کلاس های درس معلم پای یک تخته فیلم بگیریم و در سینماها نشان بدیم، نه! قرار هست داستان بگوییم و با داستان حرفمان را بزنیم. حتی نزدیک به یک سوم قرآن، که کتاب آسمانی ماست قصه و حکایت است. دستگاه آموزشی مد نظر امام، دستگاهی است با ساختارها و لوازم خودش…

توضیح بدین لطفاً…

دغدغه و نگرانی امام چه بود؟ نگرانی ایشان که همان روز اول در بهشت زهرا به آن اشاره فرمودند این بود که ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم؛ و این که آن ها (یعنی مخالفین انسان) آمده اند سینما را اساس و ابزار ویرانگری قرار داده اند. به تعبیر من، سینمای امروز ما مثل اتومبیل یا اتومبیل های ترمز بریده ای است که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و کسانی هستند که کنار ایستاده اند و به جای این که برای جلوگیری از سقوط چاره ای بیندیشند، رانندگان ماشین های در حال سقوط را با هلهله و شادی تشویق می کنند که اتفاقاً سرعتشان یا انحرافشان بیشتر شود! وحشتناک است که ما بر اساس میزان انحراف و سرعت سقوط به آنان امتیاز می دهیم. جالب تر این که متاسفانه و متاسفانه بسیاری از عقلا هم می بینند، تشویق می کنند و کف می زنند!

تشبیه عجیب و عبرت آموزی است…

البته ممکن است استثناهایی هم باشد، من الآن با آن ها کاری ندارم، اما عجالتاً باید گفت با یک گل به واقع بهار نمی شود. به هر حال ما باید زیرساخت های سینما رو درست کنیم؛ و یکی از مهم ترین زیرساخت ها خود مدیران و رؤسا و تصمیم گیرندگان هستند. پیشنهاد من این است که آن ها اول خودشون باید قائل به دیدگاه فلسفه ی انسانی ایرانی ـ اسلامی باشند، خودشان باید تهذیب شده مکتب امام باشند. اگر نباشند با ظرف آلوده نمی شود نوشیدنی سالم نوشید.

بنا به گفته ی شما، تهذیب نداشتن مدیران سینما با عث شده تا سینما از نشاط درست فاصله بگیرد و به سمت محتواهای ناسالم برود. این برداشت من درست است؟

شک نکنید! واقعاً مدیران، رؤسا، و تصمیم گیرندگان باید اول خودشان به یک وارستگی و تهذب رسیده باشند تا بتوانند دیگران را به آن سمت هدایت، حمایت، و یا نظارت کنند. ذات نایافته از هستی، «بخش»! کی تواند که شود «هستی بخش»؟ وقتی ما می خواهیم انسان ایرانی این قرن که انسان مکتب امام خمینی است را گامی به جلو ببریم، نمی توانیم خودمان بخشی از آن نباشیم. پس واقعا باید در صف بایستیم، الگو بگیریم، الگو بشویم، و الگو بدهیم. در صف کسانی که این راه را رفته اند و به نتیجه رسیده اند؛ مثل شهیدان و علمای بزرگ، نه کسانی که راه غلط را تا به آخر پیموده اند و به بن بست رسیده اند. گروه دوم به تعبیر حضرت امام از بالاترین عنصری که وحشت دارند، از جوان سالم و مهذّب ماست که مبادا روزی در برابر ایشان طغیان کند. آن ها که خواسته یا ناخواسته به دیدگاه های غربی نزدیک ترند، تلاش می کنند تا از ابزار سینما در جهت اهداف خودشان به طور کامل و بدون هیچ اغماضی استفاده کنند و برای نابودی نسل جوان ما و نابودی اخلاق ما بهره بگیرند. آن ها سرمایه گذاری می کنند تا هر چه بیشتر فیلم بسازند و هر چه بیشتر از مفاهیم ضد انسانی را در آثار خود استفاده کنند و به شهوت پیدا و پنهان بپردازند تا افراد بیشتری را به دیدن آن ها ترغیب کنند. به همین دلیل است که بارها گفته شده شاخص پیشرفت ما، افزایش تعداد آثار نیست. میزان پیشرفت ما در سینما، بالارفتن میزان فروش نیست. البته که آن هم بخشی از شاخص ها و میزان ها است، اما باید دید نتیجه ی این افزایش چیست؟ من با صدای بلند می پرسم، آن کسانی که پنجاه بار در سال سینما می روند، چه کسانی هستند و آن هایی که چهل سال است به سینما نرفته اند، چه کسانی هستند؟! یک نفر جواب بدهد!

دلیل تفاوت بین مخاطبان سینما و کسانی که از آن دوری می‌کنند، از نظر شما چیست؟

قصد بی احترامی به هیچ کس را ندارم. من بخش قابل توجه را بحث می کنم. زاویه ی نگاه فرهنگ غربی که ما با آن تفاوت اساسی داریم، توجه ویژه و ویرانگر به عناصر شهوت و غضب است که در آثارشان خیلی به آن تکیه می کنند. در اسلام این دو عنصر هم بخشی از لوازم حیاتی انسان است، اما باید کنترل شوند و در جهت اهداف والاتری مورد استفاده قرار گیرند. غربی ها در آثارشان ایجاد غضب می کنند، ایجاد وهم می کنند، نیروهای شهوانی تحریک می کنند. چرا؟ برای مشغول بودن به لذتی غیر انسانی و بلکه حیوانی! شاهد هستیم و می بینیم که دنیای وهم و شهوت و غضب بر سر جوامع جهان چه آورده است. آن چیزی که انسان ها را خواب زده کرده، دچار وهم و خیال کرده، به نکبت شهوت مدرن آلوده کرده، همانی است که او را در اوج فقر و فلاکت و بدبختی و اختلاف های طبقاتی شدید، به سرگشتگی و سرگردانی عمیق و تاریکی دچار کرده که گویی هیچ راه برگشتی ندارد. این با تفکر اسلامی مغایرت دارد. مدیر ما باید این را بفهمد!

خب حالا، آیا سینمای ایران می‌تواند با تکیه بر نشاط اسلامی این سرگشتگی را برطرف کند و مخاطبان را جذب کند؟

قطعاً. اسلام با نشاط یک پیوند عمیق دارد. یکی از خواسته های بزرگ اسلام این است که ما در برابر دیگران، همیشه چهره گشاده داشته باشیم. یکی از مشخصه های نبی مکرم اسلام (ص)، تبسم و بشاش بودن ایشان بوده است. ما چرا این تهمت را می زنیم که اسلام با تفریح و سرگرمی مخالف است؟ اصلا این طور نیست. حتی در قضایای عاشورا، که محزون ترین اتفاق در تمام طول تاریخ است. همراهان امام حسین (ع) پرنشاط ترین شب عمرشان را گذراندند. در دفاع مقدس هم همینطور بود، آن ها واقعا نشاط داشتند. اما نشاطش فرق داشت با هرزه گویی، لغوگویی، و تمسخر دیگران، یا احیانا پرداختن به آن نفسانیت بی ارزش! لذت نشاط واقعی انسانی، با هیچ حال خوش حیوانی قابل قیاس نیست. انصافاً فرح، نشاط و سروری را که در خانواده مومنین هست با فرح، نشاط، و سرور خانواده های غیرمومن نمی توان مقایسه کرد. مدیر و هنرمند باید خودش این لذت را برده باشد تا بتواند آن را به دیگری پیشنهاد بدهد.

با وجود این، چرا سینمای امروز به سمت کمدی‌های لغو و آثار سرخورده رفته است؟

متاسفانه باید گفت، این مسیر دردآور باعث شده تا کسانی را که روزی فیلم های ارزشمندی را در کارنامه داشته اند به سرخوردگی از وضع امروز دچار کند و آنان را به سمت کمدی های لغو و سخیف سوق بدهد. چرا؟ چون ما یعنی مدیران و تصمیم گیران، آن ها را در زمستانی سخت، در کوهستانی صعب العبور، پشت کوهی سهمگین نگه داشته ایم و بی پناه و بی توشه رهاشان کرده ایم. این درد را چند بار باید گفت و هیچ مدیری به آن توجه نکند؟! چرا توجه نمی کنند؟ چون نجاتشان را در فرهنگ سرخورده و سرشکسته ی غرب جستجو می کنند. این بن بست را باید کسانی باز کنند که اهل اندیشه، اهل فکر، و اهل تبیین باشند. آن هایی که می توانند راه را باز کنند، تبیین کنند، حرکت بسازند، جریان بسازند، و… گفتم اهل اندیشه! البته دانشگاه های سینمای ما هم در این عرصه کم مقصر نیستند.

در سرخوردگی فیلم‌سازان ارزشی و نقش دانشگاه‌ها و انزوای افراد صاحب‌اندیشه ای مانند آوینی چه عواملی را مؤثر می دانید؟

این، سینمایی که امروز ما در آن هستیم، قتلگاهی هست برای نوع آوینی ها! ما در زمان حیات آوینی با او چه کردیم و با او چه برخوردی داشتیم که امروز جملات او را کتیبه بالای سرمان می کنیم؟! مگر ما مرده پرستیم؟ در زمان حیات او، او را به سازمان صدا و سیما راه نمی دادیم… حالا برایش مستند می سازیم؟ جایزه به نامش می دهیم؟ جشنواره برایش برگزار می کنیم؟ مفهوم است! آوینی اگر مرده باشد برای ما عزیز است، چون دیگر نمی تواند اندیشه های ما را به نقد بکشد! چون دیگر قدرت ادامه ندارد، و کلامی و زبانی برای گویش ندارد! الأن اگر کسی پیدا شود، آیا بهتر از آوینی زنده با او برخورد می کنند؟! این در حالی است که من یقین دارم، اگر جستجو کنیم افراد بسیاری را از خرد تا کلان در رده های مختلف پیدا می کنیم که صاحب اندیشه هستند، صاحب توان هستند. این ها منزوی شده اند در سینما. چرا؟ به خاطر گرفتاری سینمای امروز به باندهای خطرناک، و مدیران غیرمهذب!

آیا این باندهای خطرناک به نفوذ بیگانگان در سینمای ایران مرتبط می شود؟

دوستی دارم که ده ها سال در اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی حضور داشت. او می گفت: که گاهی فیلمنامه ای با برآورد هنگفتی می آمد و اصرار می شد تا توسط آورنده ساخته شود. می گفت که نه سازنده را آدم صالحی می دانستند نه برای کار چنان هزینه ای را تأیید می کردند، به یقین برگشتی هم نداشت. می بینید؟ این معماها که البته یکی دو تا هم نیست، به دست های فعال آن باندها دلالت می کند. خود این افراد، پول هایشان، حمایت هایشان، اصرارشان، با وجود تبعات آثارشان! سؤال برنگیز نیست؟ اگر به دنبال نجات سینما هستیم باید آفت زدایی شود. ما در سینما نیاز به چیزی شبیه انقلاب داریم، چون نمی توانیم با یکی دو مورد حرکت اصلاحی به نتیجه ای درست و کامل برسیم.

انقلاب در سینما؟ احساساتی شده اید! ابعاد این انقلاب چیست؟ یعنی باید سینما پاکسازی بشود؟

قبول دارم که حرف سهمگین و وحشتناکی است. اگر سینمای امروز بر همین مسیری که اکنون می تازد و شتابان به دره می رود، برود! چاره ای نیست! امروز یا فردا باید این سینما را تطهیر کرد. عناصری که به وارستگی اخلاقی، انسانی، و اسلامی نرسیده اند، باید جایشان را به افرادی بدهند که لاأقل به مدارجی در این عرصه دست یافته باشند. معمار حکیم انقلاب می فرمودند که بروید، ببینید، کسی که قرار است فیلم بسازد، خودش که بوده؟ گذشته اش چه بوده؟ پدرش که بوده؟ خاندانش چه بوده اند؟ این حرف ها واقعی است… مدیران و تصمیم گیرندگان بروند بخوانند… ما چه می کنیم با این مردم؟!

معلوم است که شخصیت فیلم‌ساز و تأثیر آن بر آثارش اهمیت دارد. اما آیا تا این حد؟!

بله، کاملاً. هر اثر هنری که خلق می شود، جلوه ای است از شخصیت خالق آن، یعنی او در اثرش، در نقاشی اش. در فیلمنامه اش، در فیلمش، متجلی است. او با خلق اثر دارد شرح نفس می کند و با آن خودش را باز تعریف می کند. در نتیجه اگر من درونم آلوده و متعفن باشد، به قطع و یقین آثارم نیز همین طور خواهد بود. عکس آن هم صادق است.

با این وصف، چه پیشنهادی برای تحول سینمای ایران دارید تا به اهداف فرهنگی و اسلامی نزدیک‌تر شود؟

رویکرد من به جوانانی هست که واقعا دغدغه مندند و دلشان به حال فرهنگ و دین کشورشان و به حال آینده شان می سوزد. آن هایی که نو رسته اند، آن هایی که در میانه راه هستند، و دلسوزند. این ها باید تک تک، یا دوتا دوتا، واقعا به حرف اسلام و انقلاب عمل کنند. شجاع باشند! با بصیرت باشند! عمیق باشند! اهل مطالعه و تهذیب باشند! مواظب باشند گنداب متعفن فرهنگ غربی آنان را آلوده نکند! باید مثل آوینی عمل کنند… اگر آوینی امروز بود، چه می کرد؟ من با او حشر و نشر داشته ام، آوینی جزو کسانی بود که هم درک داشت، هم پاک بود و هم قائل بود که باید قیام فردی و جمعی را شکل بدهد. ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به این داریم که کاری بکنیم. هر کس هر قدر می تواند… با یک فیلم بلند، با یک فیلم کوتاه، با یک مقاله، با یک سخنرانی! به هر حال باید فریاد زد که این سینما، سینمایی نیست که ملت را نجات بدهد.

با وجود آن باندهای خطرناکی که اشاره کردید، آیا این تحول در سینما شدنی است؟ و آیا این تحول شامل قطع دست بیگانگان از سینمای ایران هم می شود؟

اگر بخواهیم، می شود. من فقط خواسته ام را بر مبنای وظیفه ی دینی و انقلابی ام مطرح می کنم. هر جایی هم که به من مربوط شود، تلاش می کنم به آن عمل کنم. اما آن کسی که مسئول اصلی است، مدیران و تصمیم گیران هستند و کسانی که قرار است بر آن ها نظارت کنند! مسئولین باید دست بیگانه را از سینما قطع کنند. آن ها این کار را هم نمی توانند؟! حتماً می توانند جلوی بودجه های مشکوک را بگیرند! لابد می توانند جایزه هایی که ناحق است ندهند! قطعاً می توانند فیلم هایی که فرصت برای دشمن فراهم می کند به جشنواره های خارجی نفرستند! با این نوع کارها تا حد زیادی دست بیگانه از سینما دور می شود. مسئولان می توانند ریشه ی ارتزاق روشنفکرنماهای غربزده را با کوتاه کردن دست دشمن خشک کنند. این گام بسیار مؤثری است. اگر دست آمریکا و غرب و به طور کلی دست دشمنان از سینمای کشور کوتاه شود، آن وقت می توان در باره ی سینمای مطلوب اندیشید.

آیا این کار می‌تواند سینما را به مسیری برگرداند که خانواده‌ها را جذب کند؟

آنقدر اوضاع خراب شده که تغییر در آن به این سادگی رخ نخواهد داد. مهم این است که این اساس باید از بنیان زیر و رو بشود. به ما اتهام می زنند که ما قشری فکر می کنیم. مسلماً خودشان مستحق این اتهام هستند. آنان فردی ترین و انحصارگرایانه ترین حرکت ها را انجام می دهند. آنچه امروز بر سر سینما آمده خواست یک جمعیت اندک است. آنان مجموعه مردم را از سینما محروم کرده اند! مسئولیت آن را هم نمی پذیرند و سعی می کنند هزینه اش هم را به گردن دیگران بیندازند، که این یک دروغ بزرگ است. اگر آن ها که اتفاقاً خیلی هم نیستند، اما نفوذی قدرتمند دارند، بگذارند سینما در ریل خودش قرار بگیرد و در مسیر خودش حرکت کند، آن وقت معلوم می شود که چگونه صف های طولانی خانواده ها پشت در سینما شکل می گیرد. این را باید به تمامه درک کرد و تا درک نشود راه به جایی نمی بریم.

متشکرم از بحث مفصل و روشنگرانه شما.

من هم متشکرم. ای کاش فایده ای داشته باشد. ان شاءالله

خروج از نسخه موبایل