کارگردانان سینما دربارۀ امین تارخ چه گفتند؟

نوروز ۱۴۰۲ در حالی از راه می رسد که جای خالی هنرمندان بسیاری پای سفره های هفت سین به چشم می خورد؛ زنده یاد امین تارخ یکی از همان هنرمندان است که سال های سال با عشق برای اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم تلاش کرده بود اما دست اجل مهلت بیشتری به وی نداد و او در مهرماه سال ۱۴۰۱ به علت سکته قلبی به دیار باقی شتافت. همزمان با سال نو ۲ تن چهره های شناخته شده سینمای کشور آقایان: علی قوی تن و ابراهیم وحیدزاده که سابقه همکاری با این هنرمند را داشتند از او برایمان گفتند.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، امین تارخ ۲۱ مرداد سال ۱۳۳۲ در شیراز به دنیا آمد. او در سال ۱۳۵۶ از دانشکدهٔ هنرهای نمایشی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و تحصیلات تکمیلی خود را در سال ۱۳۶۳ با کسب مدرک فوق لیسانس در رشته مدیریت فرهنگی به پایان برد.

او در سال ۱۳۷۳ اولین مدرسه بازیگری را به نام کارگاه آزاد بازیگری در تهران تأسیس کرد که یکی از مؤسسات آموزش بازیگری سینما در ایران محسوب می شود. فارغ التحصیلان کارگاه آزاد بازیگری تا سال ۱۳۸۷، تعدادی از جوایز هنرپیشه برتر را به خود اختصاص داده اند. در سال ۱۳۷۹ این مؤسسه اقدام به برقراری ارتباط با سایر مدارس بین المللی آموزش بازیگری کرد و امین تارخ به مرکز فیلیندرز درامای استرالیای جنوبی دعوت شد. او دو سال با عنوان مدرس در این دانشگاه تدریس کرد. تارخ از سال ۱۳۷۶ به عنوان یکی از چهره های برتر احیای تئاتر ایران شناخته شد.

تارخ در سال ۱۳۶۳ با بازی در مجموعه تلویزیونی «بوعلی سینا» به نویسندگی و تدوین و کارگردانی مرحوم کیهان رهگذار به ایفای نقش پرداخت و به شهرت رسید. سریال تلویزیونی «اغما» یکی از سریال های به یادماندنی بود که امین تارخ در آن در نقش دکتر پژوهان به ایفای نقش پرداخت و یکی از بازی های خوب خود را به اجرا گذاشت. این سریال به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه کنندگی رضا جودی که از شبکه اول سیما در ماه رمضان ۱۳۸۷ پخش شد. این سریال در نظر سنجی سایت صدا و سیما به عنوان محبوب ترین سریال تلویزیونی رمضانی شناخته شد.

«سربداران»، «شیخ مفید»، «آپارتمان»، «سفر سبز»، «معصومیت از دست رفته» و «جراحت» از دیگر سریال‌های شاخص این بازیگر است که در خاطر بسیاری از علاقه مندانش ثبت شده است. از جمله آثار تارخ در سینمای ایران به «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی، «پرنده کوچک خوشبختی» به کارگردانی پوران درخشنده، «پاییزان» به کارگردانی رسول صدرعاملی، «سرب» مسعود کیمیایی، «مادر» به کارگردانی علی حاتمی، «مجسمه» ساخته ابراهیم وحیدزاده و «سارا» به کارگردانی داریوش مهرجویی می‌توان اشاره کرد.

دو تن از اهالی هنر سینمای ایران آقایان: ابراهیم وحیدزاده و علی قوی تن همزمان با نوروز ۱۴۰۲ در فراق این هنرمند پیشکسوت سینمای کشور با سینماپرس گفتگو کردند و از او برایمان گفتند.

*****************

علی قوی تن کارگردان سینما درباره زنده یاد تارخ به سینماپرس گفت: سال ۱۳۷۴ زمانی که می خواستم فیلم «توطئه» را کلید بزنم ۲ کاندید برای نقش اول مردم فیلم داشتم که اولی زنده یاد خسرو شکیبایی بود و دومی امین تارخ؛ من در ابتدا به زنده یاد شکیبایی زنگ زدم اما ایشان سر فیلمبرداری بودند و ما هم به دلیل فقدان زمان کافی نمی توانستیم صبر کنیم تا کار ایشان به اتمام برسد و مجبور بودیم بر اساس شرایط فیلم را سریع تر کلید بزنیم و از همین رو من از زنده یاد تارخ دعوت کردم که برای ایفای نقش شخصیت اصلی فیلم ما را همراهی کنند و خوشبختانه این اتفاق رخ داد.

وی ادامه داد: دلیل آنکه من آقای تارخ را به عنوان کاندیدای دوم فیلم در نظر گرفته بودم این بود که خیلی از دور و بری های ما می گفتند ایشان کمی اخلاق شان تند است و خصوصیات خاصی دارند که ممکن است در زمان فیلمبرداری ما اذیت شویم اما در حین تولید پروژه متوجه شدم برخلاف اظهارات اطرافیان که بیشترشان در حوزه تهیه و تولید کار می کردند اخلاق آقای تارخ اصلاً چنین نیست و اتفاقاً بسیار خوش خلق، بی حاشیه و کاربلد هستند و همین باعث شد تا ما خیلی با هم رفیق بشویم. از آن زمان من متوجه شدم که هرگز نمی شود روی اخلاق و ویژگی های رفتاری آدم ها قضاوت کلی کرد.

قوی تن یادآور شد: با اینکه فیلم «توطئه» کار دشواری بود و ما نصف زمان فیلمبرداری مان شب ها بود اما زنده یاد تارخ با همه شرایط به راحتی کنار آمدند و خیلی انرژی خوبی هم صرف می کرد. من پیش از کار با زنده یاد تارخ تصور می کردم اخلاق و مرام را باید تنها در نسل هنرمندان شریفی چون زنده یادان انتظامی، رشیدی، کشاورز و… جستجو کرد چرا که آن ها انسان های بسیار بی ادعا و صبور و بردباری بودند اما وقتی آقای تارخ را دیدم و با ایشان کار کردم نظرم عوض شد و متوجه شدم در این نسل هم هستند هنرمندانی که مرام انسانی داشته باشند، صبر و حوصله کنند و تنها به مسائل مادی توجه نداشته باشند.

این کارگردان سینما با بیان اینکه زنده یاد تارخ در برابر جوانان بی تجربه خود را به رخ نمی کشیدند و سعی می کردند حرف های همه را بشنوند متذکر شد: زنده یاد تارخ بسیار آن تایم و منظم بود؛ همیشه به موقع سر صحنه حاضر می شد و هرگز به یاد ندارم که حتی اندکی حاشیه برای فیلم درست کرده باشد. او استادی بود که بقیه عوامل از او درس کار و زندگی می گرفتند درست برخلاف آنچه امروز در سینمای کشورمان شاهد هستیم که برخی جوانان از گرد راه نرسیده اول دنبال حاشیه سازی هستند و می خواهند حرکتی کنند که سر زبان ها بیفتند و فقط به هر وسیله ای می خواهند دیده شوند و خوب و بد بودن هیچ چیز برایشان اهمیتی ندارد.

ابراهیم وحیدزاده دیگر کارگردان سینما نیز در این باره به سینماپرس گفت: بنده آقای تارخ را از طریق سریال هایی که بازی کرده بود مثل سریال «سربداران» شناختم و وقتی خواستم «مجسمه» را بسازم فکر کردم آدمی که بتواند فیزیک مناسبی برای آن نقش داشته باشد و از پس آن نقش دشوار بربیاید را انتخاب کنم؛ در آن زمان به این فکر نمی کردم که آیا بازیگری که می خواهم او را انتخاب کنم باید سابقه بازی در فیلم کمدی داشته باشد یا نه؟ چرا که «مجسمه» کار کمدی موقعیت بود و نیازی نداشت که هنرپیشه کار اگزجره و عجیب غریب انجام دهد و همین که کسی حس طنز داشت برایم کافی بود.

وی ادامه داد: خوشبختانه ایشان این توانایی را داشت و ما همکاری خوب و صمیمانه ای با هم داشتیم و بعد از اینکه فیلم تمام شد این ارتباط دوستانه ما تا اواخر حیات ایشان ادامه داشت؛ امین تارخ انسان شریف و کاربلد بودی و علاوه بر بازیگری در تدریس هم بسیار موفق بود و باعث می شد که من وقتی می بینیم موقعیت های خوبی را برای آدم های دیگر فراهم می کند و آن ها از وی ممنون و متشکر هستند بسیار خرسند بشوم.

چه کسانی در سینما با فرهنگ و هویت ملی عناد دارند؟

داود فتحعلی بیگی بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر همزمان با نوروز ۱۴۰۲ در خصوص اهمیت پاسداشت آیین های ایرانی و اسلامی در سینما و تلویزیون گفت: بنده صراحتاً عرض می کنم عده ای در حال عناد ورزی با فرهنگ ملی و هویت تاریخی هستند و گویا اصلاً نمی دانند آنچه عامل وحدت در جامعه می شود مقوله مهم وطن پرستی است و باید با هر دین و رویکرد سیاسی و نگاهی همه مان وطن پرست باشیم و از کیان کشورمان حراست کنیم.

به گزارش سینمای خانگی، این استاد پیشکسوت نمایش های آیینی و سنتی در گفتگو با سینماپرس، گفت: ما شهیدان بسیاری برای حفظ میهن مان دادیم؛ شهدای ما انسان های وطن پرستی بودند که برای دفاع از وطن شان رفتند و جنگیدند و شهید شدند؛ ای کاش مسئولان ما هم از همین موضع شهدا که موضع وطن پرستی بود نگاه کنند و تلاش خود را به کار ببرند که آیین ها و رسوم و سنن ملی و بومی مان را حفظ کنند و در راستای ترویج آن کوشا باشند.

وی با بیان اینکه اصولاً در هر جامعه ای مقوله مهم ملیت وباعث ایجاد وحدت می شود اظهار داشت: ما باید بدانیم ایدئولوژی و مذهب لزوماً وحدت ایجاد نمی کند. ما باید با فرهنگ ملی و بومی مان حس وطن پرستی را در دل جوانان جامعه مان زنده نگه داریم.

فتحعلی بیگی در همین راستا تصریح کرد: باعث تأسف است که بخشی از جوانان جامعه ما با فرهنگ بیگانگان عجین شده اند و عرق ناموس و وطن و فرهنگ در جوانان از بین رفته است و موجوداتی بار آمده اند که دنبال عیش کردن و… هستند و زندگی شان را بر اساس فرهنگ منحط غرب و فرهنگ بیگانه به پیش می برند و مانند آن ها فکر می کنند و مانند آن ها زندگی می کنند.

بازیگر فیلم های سینمایی «سگ کشی» و «کتاب قانون» متذکر شد: ما کاری کرده ایم که برخی از جوانان فکر می کنند در کشورهای خارجی برایشان فرش قرمز پهن کرده اند؛ هیچ می دانید دلیل این اتفاق چیست؟ اهمال کاری مدیران فرهنگی در سینما و تلویزیون دلیل اصلی این اتفاق است! مثلاً مدیران تلویزیون باید بروند و از کسانی که جلای وطن کردند و به غرب رفتند و بدبخت و آواره و مفلوک و در به در شدند مصاحبه بگیرند و در قالب فیلم های مستند و خبر این مسائل را نشان دهند که آخر و عاقبت جلای وطن جز در به دری و بیچارگی نیست!

این سینماگر تأکید کرد: بنده صراحتاً می گویم کسانی که تصمیم گیر حوزه فرهنگی کشور هستند یا نادانند و یا نفوذی و نمی خواهند کسی وطن پرست باشد و ایران را دوست داشته باشد. این ها خائنانی هستند که به غلط اداره امور فرهنگی کشور را در دست گرفته اند.

فتحعلی بیگی در پایان این گفتگو افزود: سینما و تلویزیون باید برای تمامی آیین و سنن و رسوم ملی و دینی ما دست به تولید آثار جذاب، مخاطب پسند و آگاهی بخش بزنند تا نسل جوان بتواند حداقل از این طریق با بخشی از تاریخ و هویت ملی خود آشنا شود و شاید از قبل این اتفاق کمتر سراغ فرهنگ بیگانه برود.

آیا هوش مصنوعی می‌تواند فیلمنامه بنویسد؟

پیچیدگی روزافزون برنامه‌هایی مانند ChatGPT منجر به نگرانی در مورد آینده ساخت فیلم شده است. چه اتفاقی افتاد که به اینچنین برنامه‌هایی فرصت بروز دادیم؟

به گزارش سینمای خانگی از فارس، پیچیدگی روزافزون برنامه‌هایی مانند ChatGPT(بر مبنای هوش مصنوعی) منجر به نگرانی در مورد آینده ساخت فیلم شده است. چه اتفاقی افتاد که به اینچنین برنامه‌هایی فرصت بروز دادیم؟

هوش مصنوعی (Artificial intelligence) (به اختصار: AI)، هوشی است که توسط ماشین‌ها ظهور پیدا می‌کند، در مقابل هوش طبیعی که توسط جانوران شامل انسان‌ها نمایش می‌یابد. اما پیش از هرچیز باید این موضوع را دانست که کلمه هوش، نشان دهنده امکان استدلال است و اینکه آیا هوش مصنوعی می‌تواند به توانایی استدلال دست یابد یا خیر، خود موضوع اختلاف محققان است. کتاب‌های AI(هوش مصنوعی) پیشرو، این شاخه را به عنوان شاخه مطالعه بر روی «عوامل هوشمند» تعریف می‌کنند: هر سامانه‌ای که محیط خود را درک کرده و کنش‌هایی را انجام می‌دهد که شانسش را در دستیابی به اهدافش بیشینه می‌سازد. برخی از منابع شناخته شده از اصطلاح «هوش مصنوعی» جهت توصیف ماشینی استفاده می‌کنند که عملکردهای «شناختی» را از روی ذهن انسان‌ها تقلید می‌کنند، همچون «یادگیری» و «حل مسئله»، با این حال این تعریف توسط محققان اصلی در زمینه AI رد شده‌ است.

استوارت هریتِیج از روزنامه گاردین در مقاله امروز خود نگاهی طنزآلود به هوش مصنوعی در دنیای سینما انداخته است، نگاهی نقادانه و طنز‌آمیز که در ادامه می‌خوانیم:

ظهور برنامه‌های هوش مصنوعی مانند ChatGPT موجی از دست نوشته‌های اخلاقی را به راه انداخته است، که برجسته‌تر از درون صنایعی است که تهدید به نابودی آن‌ها می‌کند. آیا فقط به این دلیل که می‌توانید یک ربات را برای نوشتن فوری کد یا نوشتن قرارداد یا ارائه پشتیبانی از مشتری به صورت رایگان دریافت کنید، آیا باید این کار را انجام دهید؟

خوب، پاسخ انجمن نویسندگان آمریکا یک بله مشروط است. این هفته، انجمن نویسندگان آمریکا پیشنهاد کرد که ChatGPT قطعا در آینده مجاز به نوشتن فیلمنامه خواهد بود، مشروط بر اینکه اعتبار (و پول) به نویسنده انسانی برسد که در وهله اول درخواست را ارائه کرده است.

پیشنهاد تصویری ترسناک از آینده ترسیم می‌کند. آینده‌ای که در آن حتی انسانی‌ترین هنرها زیر چرخ‌های یک فناوری نااندیشیده له می‌شوند. یا این کار را می‌کند؟ همه می‌دانند که ChatGPT ایراداتی دارد. به عنوان مثال، من فقط از او خواستم که بیوگرافی من را بنویسد، و اشتباهات ناشی از آن شامل تاریخ تولد، شغل من، تعداد فالوورهای شبکه‌های اجتماعی و تعداد جوایزی بود که کسب کرده‌ام، به علاوه ادعا کرد که یک بار کتابی نوشته‌ام به نام  «نگهبان احمق‌های خارج از کشور». بنابراین هنوز کاملاً بی‌فایده و بلااستفاده است. اما آیا هوش مصنوعی می‌تواند برای من فیلم بسازد؟ نتایج آزمایش‌های من را ملاحظه فرمایید.

آزمایش اول: من را ثروتمند کن

اولین درخواستی که انجام دادم این بود: «برای من طرح کلی فیلمی را بنویس که میلیاردها دلار در سینما درآمد داشته باشد». این ممکن است مانند یک رفتار بخل‌آمیز به نظر برسد، اما به استفاده از کلمه «به صورت نمایشی» توجه کنید. من فقط نمی‌خواهم به‌شدت ثروتمند شوم، بلکه می‌خواهم تجربه سنتی سینما را حفظ کنم.

در عوض، ChatGPT فوراً یک فیلم پرفروش علمی تخیلی به نام The Last Hope ارائه کرد. در اولین پاراگراف طرح کلی آمده است: «در آینده نزدیک، زمین با یک رویداد فاجعه بار ناشی از یک سری بلایای طبیعی که سیاره را ویران کرده است، مواجه است. دولت‌های جهان نتوانسته‌اند راه حلی برای این بحران بیابند و بقای بشریت اکنون در خطر است. تیمی از دانشمندان و مهندسان گرد هم می‌آیند تا آخرین تلاش خود را برای نجات سیاره به کار بندند. آنها یک فضاپیما به نام «آخرین امید» می‌سازند که از طریق یک کرم چاله به سیاره‌ای دوردست می‌رود که به طور بالقوه قابل سکونت شناخته شده است.

بنابراین اساساً همان فیلم «بین ستاره‌ای» است. اما بهتر است، امیدوارم، زیرا آن فیلم تنها 600 میلیون دلار در سطح جهانی درآمد داشت و من می‌خواهم میلیاردها دلار کسب کنم. و اینجاست که ChatGPT واقعاً مفید است. در طرح کلی آن آمده بود: «هنگامی که آنها به مقصد خود نزدیک می‌شوند، تیم راز تاریکی را کشف می‌کند که نه تنها ماموریت آنها بلکه سرنوشت خود بشریت را تهدید می‌کند. اما این خیلی مبهم است، بنابراین من یک سوال بعدی پرسیدم و می‌خواستم این راز تاریک را توضیح دهد. و این کار را کرد:

«سیاره دوردست، که تصور می‌شد یک خانه جدید بالقوه برای بشریت باشد، قبلاً توسط یک نژاد بیگانه هوشمند ساکن شده است. بیگانگان سفر «آخرین امید» را زیر نظر داشتند و با خدمه انسانی دشمنی می‌کنند. خدمه متوجه می‌شوند که موجودات فضایی بسیار پیشرفته‌تر از آن چیزی هستند که انتظار داشتند و قدرت تخریب زمین را دارند. در حالی که خدمه تلاش می‌کنند با بیگانگان مذاکره کنند و راهی برای همزیستی مسالمت آمیز بیابند، توطئه عمیق‌تری را کشف می‌کنند که نشان می‌دهد بیگانگان در ایجاد بلایای طبیعی که زمین را ویران کرده‌اند، نقش داشته‌اند. این مکاشفه مسابقه‌ای را با زمان به راه می‌اندازد، زیرا خدمه نه تنها باید راهی برای زنده ماندن از حملات بیگانگان بیابند، بلکه آنها را از نابودی زمین و جلوگیری از وقوع همان فاجعه برای سیاره دیگر بازدارند.»

این جالب‌تر است و به آینده‌ای اشاره می‌کند که در آن برنامه‌هایی مانند ChatGPT در واقع فیلم نمی‌نویسند، بلکه ایده‌هایی را تولید می‌کنند که می‌تواند به فیلمنامه‌نویسان انسانی کمک کند تا از مشکل خلاص شوند. با این حال، هنوز محدودیت‌هایی وجود دارد. با توجه به احتمال پیشنهاداتش، پیشنهادهای بازیگری را خواستم و «کریس همسورث»، «بری لارسن» و «جان بویگا» را پیشنهاد داد. گفته می‌شود که لارسن نقش دکتری به نام راشل پاتل را بازی می‌کند، بنابراین از او چند دیالوگ نمونه خواستم. صحنه کوتاهی به من داد که در آن همسورث با لارسون ملاقات می‌کند و به او می‌گوید که فکر می‌کند دستش رگ به رگ شده است. پاسخ او این است: «بگذار ببینم. حق با شماست، رگ به رگ شده است. من آن را برای شما درست می‌کنم.» با خطوطی به این کسل کنندگی، رویاهای من برای میلیاردر شدن از بین رفت. زمان تغییر همه چیز است.

آزمایش دوم: برایم اسکار بگیر

به هر حال کسب درآمد از تجارت سینما سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود، اما به ثمر رساندن ظروف نقره‌ای شیرین کار غیرممکنی نیست. پیام بعدی من ساده بود: «یک فیلم برنده اسکار برایم بنویس». و این بار، ChatGPT من را ناامید نکرد.

فیلمی که ساخته شد یک درام به نام «روح شکست ناپذیر» بود که درباره «سفر یک زن جوان برای کشف خود و انعطاف‌پذیری در مواجهه با آسیب‌های گذشته‌اش و مبارزه با انتظارات اجتماعی و شخصی برای دنبال کردن رویاهایش» بود. یعنی الان به من اسکار بده.

برای جزئیات بیشتر، ChatGPT به تحویل کالاها ادامه داد. این زن جوان خشونت خانگی توسط یکی از اعضای خانواده را تجربه کرده است، اما او همچنان علاقه‌ای به کار هنری دارد که نمی‌توان آن را کنار بگذارد. او به دلیل «چالش‌هایی که به‌عنوان یک زن رنگین‌پوست در صنعت مردانه با آن مواجه است» برای پذیرش در یک مدرسه موسیقی معتبر تلاش می‌کند، اما در نهایت می‌آموزد که «موفقیت او با انتظارات اجتماعی یا آسیب‌های گذشته تعریف نمی‌شود، بلکه توسط او تعریف می‌شود. احساس عزت نفس و قدرت درونی خود». این فیلم با اجرای او به پایان می‌رسد «آهنگی قدرتمند که تجسم سفر و پیام تاب آوری و عشق به خود است».

آیا این فیلم را ببینم؟ خدایا نه! به نظر می‌رسد فیلمی بسیار غمگین است که خیلی مشتاق جلب نظر مخاطبین است. اما آیا اگر فکر می‌کردم برنده اسکار می‌شوم، موفق می‌شوم؟ البته. بدیهی است که موفقیت آن به آهنگ پایانی بستگی دارد، بنابراین از ChatGPT خواستم آن را برای من بنویسد. اشعار برای انتشار در اینجا بسیار طولانی است، اما این شعر آغازین و کر است:

من تمام عمرم را دویدم
از درد و از نزاع اما پنهان نمی‌کنم،
فرار نمی‌کنم من
یک به یک با شیاطین روبرو خواهم شد
گروه کر: من شکست ناپذیرم
تزلزل ناپذیرم
روح من اوج می‌گیرد
از همه چیز بالا خواهم رفت، بالهایم را باز خواهم کرد…

باز هم،  این بدترین فیلمی است که تا به حال ساخته شده است، اما لطفاً همه جوایز اسکار من را به دفتر گاردین بفرستید.

آزمایش سوم: دنیای سینمایی ماروِل را نجات بده(سینمای ابرقهرمانی)

اینجاست که همه چیز جدی می‌شود. در یک دهه و نیم گذشته، کل باکس آفیس(گیشه) جهانی بر موفقیت دنیای سینمایی مارول(اَبَرقهرمانی) تکیه کرده است. اما تقریباً تمام فیلم‌های جدید مارول که از زمان «انتقام جویان: بازی پایانی»(Avengers: Endgame) اکران می‌شوند بسیار افتضاح بوده است، واقعیتی که کل آینده صنعت سینما را تهدید می‌کند. پیشنهاد نهایی من ساده بود: «یک فیلم انتقام‌جویان برایم بنویس که کانگ به‌عنوان آنتاگونیست(قهرمان داستان) و عناصر چندجهانی در طرح نمایش داده می‌شود، در واقع خوب است».

هوش مصنوعی ChatGPT فیلم «انتقام‌جویان: تهدیدات چندجهانی»(Avengers: Multiversal Menace) را می‌سازد. فیلمی که در آن کانگ تلاش می‌کند بر هر واقعیتی به طور همزمان غلبه کند. انتقام‌جویان از هم جدا می‌شوند و برای جمع‌آوری متحدان به جهان‌های مختلف سفر می‌کنند، اما وقتی با نسخه‌های متفاوتی از خود، فناوری ناآشنا و «هنجارهای فرهنگی متفاوت» مواجه می‌شوند، با مشکلاتی مواجه می‌شوند. و سپس  پرده سوم می‌آید:

نبرد نهایی در یک هاب(شبکه) چندجهانی اتفاق می‌افتد، جایی که کانگ تلاش می‌کند تمام واقعیت‌ها را در یک واحد ادغام کند تا یک امپراتوری جدید ایجاد کند. انتقام‌جویان و متحدانشان درگیر نبردی عظیم علیه نیروهای کانگ می‌شوند و در عین حال سعی می‌کنند جلوی فروپاشی چندجهانی را بگیرند. مبارزه شدید و پر هرج و مرج است و شخصیت‌های مختلف از توانایی‌ها و ابزارهای منحصر به فرد خود برای مبارزه با ارتش کانگ استفاده می‌کنند. در پایان، انتقام‌جویان می‌توانند کانگ را شکست دهند و از فروپاشی چندجهانی جلوگیری کنند، اما نه قبل از اینکه کشف تکان‌دهنده‌ای در مورد ماهیت واقعی چندجهانی و پیامدهای آن برای واقعیت خودشان انجام دهند.»

باز هم، به نظر می‌رسد دستورالعمل برای CGI گل آلود و غیر قابل تشخیص، اما چرا عادت یک عمر را ترک کنید؟ به هر حال، همه چیز خوب است، اما من فهمیدم که تنها دو دلیل وجود دارد که چرا هر کسی به دیدن فیلم‌های مارول می‌رود: شوخی‌ها و صحنه‌های قهرمانانه فیلمی. من از ChatGPT خواستم تا چندین تک خط طنزآمیز ارائه کند که اعضای مختلف انتقام‌جویان ممکن است هنگام مبارزه با کانگ بگویند که بهترین آنها عبارتند از:

ثور: «بازی فاتح شما ضعیف است، کانگ. شما باید به بازی با اسباب بازی‌های خود ادامه دهید.
کاپیتان آمریکا: شاید شما یک فاتح باشید، اما هرگز روح ما را تسخیر نخواهید کرد. هالک: کانگ، وقتی عصبانی هستم از من خوشت نمی‌آید. اوه صبر کن، تو از قبل من را دوست نداشتی.»

مسلماً این خروجی هوش مصنوعی عالی نیست، اما برای خروجی‌های اخیر دنیای سینمایی ابرقهرمانی بسیار مناسب است. اما این من را به مرحله آخر می‌رساند: یک سکانس غیرمنتظره و نفس‌گیر:

صفحه نمایش در آزمایشگاهی غبارآلود و فراموش شده در گوشه‌ای دورافتاده از کیهان محو می‌شود. دوربین به آرامی دور اتاق می‌چرخد ​​و تجهیزات شکسته و انبوهی از آوار را نشان می‌دهد. ناگهان، دوربین روی یک شی کوچک و درخشان که زیر تلی از آوار پنهان شده است، می‌ایستد. هنگامی که دوربین روی شی زوم می‌کند، مخاطب می‌بیند که یک پیجر کوچک و بیپ است. ناگهان، پیجر به صدا در می‌آید و صدایی ضعیف منتشر می‌کند. دوربین در حالی که بلندتر و بلندتر وزوز می‌کند روی پیجر می‌ماند تا در نهایت در بارانی از جرقه‌ها منفجر شود.

درست زمانی که مخاطب تعجب می‌کند که این چه معنایی می‌تواند داشته باشد، دوربین به نمای نزدیک از یک جفت دست مودار و چنگال‌دار برش می‌دهد. دست‌ها متعلق به کسی نیست جز ولورین(گرگینه)، که معلوم می‌شود تمام مدت زیر سایه‌ها ایستاده است. ولورین با لبخندی شیطنت آمیز مستقیم به دوربین نگاه می‌کند و می‌گوید: به نظر می‌رسد بالاخره دعوت انتقام جویان را دریافت می‌کنم، باب.

این صحنه با یک شعار کلاسیک به سبک سینمای ابرقهرمانی پایان می‌یابد: «وولورین به مبارزه در فیلم «انتقام‌جویان5» می‌پیوندد».

متشکرم، ChatGPT خسته نباشی!، فکر کنم همون خودمون هم دنیای سینمایی ابرقهرمانی رو نجات می‌دهیم.

مستند «سبز بن‌دار» زندگی کدام ادیب را روایت می‌کند؟

کارگردان مستند «سبز بن‌دار» ضمن ارائه توضیحاتی درباره روند ساخت پروژه خود، این مستند پرتره را سندی ماندگار از یکی از مردان شناخته شده عرصه ادبیات معاصر ایران ارزیابی کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویا نمایی، منوچهر مشیری کارگردان مستند «سبز بن دار» گفت: کارنامه مرا که مرور کنید متوجه می‌شوید پس از تجربه در زمینه مستندسازی اجتماعی در دهه شصت، ترجیح دادم در دهه هفتاد به سراغ چهره‌های موثر و ماندگار و افراد نام آوری بروم که منشا خدمات بوده‌اند. نیما یوشیج، محمد معین از این افراد بودند که مستندهایی درباره شان ساختم. «سبز بن دار» نیز بیست و چهارمین مستند پرتره‌ای است که من ساخته‌ام.

وی ادامه داد: برای ساخت مستندی درباره استاد احمد سمیعی گیلانی، پژوهش را شروع کردم و سال ۹۸ فیلم را کلید زدیم. متاسفانه همزمانی با شیوع ویروس کرونا، تصویربرداری از استاد را با توجه به شرایط سنی و لزوم مراقبت از سلامت ایشان دشوار و کند کرد، اما بر مشکلات چیره شدیم و تصویربرداری را با توجه به محدودیت‌های ایشان و خانواده، از دست ندادیم. از هر فرصتی برای ثبت تصویری از او استفاده کردیم.

مشیری افزود: «سبز بن دار» آماده نمایش شده و قرار است رونمایی برای آن برگزار شود. با توجه به درگذشت استاد، گمان می‌کنم علاقه‌مندانشان مایلند این فیلم را ببینند. استاد سمیعی گیلانی زندگی پرفراز و نشیب و جذابی داشته. در سال‌های جوانی جذب فعالیت‌های سیاسی شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، به بلوک شرق می‌رود اما پس از مدتی، سرخورده از آرمان‌های وعده داده شده به ایران برمی‌گردد و زندگی خود را وقف ادبیات می‌کند.

این کارگردان ادامه داد: «سبز بن دار» ۷۸ دقیقه است، قطعاً در یک فیلم نمی‌شود همه جذابیت‌ها و فراز و فرودهای زندگی این استاد را روایت کرد، راش‌های زیادی از ایشان وجود دارد که در مرکز گسترش آرشیو شده و این اسناد ماندگار قابلیت استفاده از سوی مستندسازان دیگر را دارد.

این کارگردان که طی سال‌های گذشته مستندهای «دنیا خانه من است»، «یاد آر، ز شمع مرده یاد آر»، «خاک تا خاک»، «شناسای سخن» را کارگردانی کرده، گفت: من در چند سال اخیر، چند مستند با همکاری مرکز گسترش ساخته‌ام، همراهی و همکاری مرکز برای به ثمر رسیدن این آثار قابل توجه بوده است. منوچهر مشیری با اشاره به همنشینی با استاد سمیعی گیلانی گفت: بارزترین وجه شخصیت او دقیق بودن و علاقه به کارش بود. با اینکه بیش از صد سال عمر داشت، لحظه‌ای از حرفه‌اش دور نشد و کهولت سن، عشق به کار را در او از بین نبرد. او سرشار از شوق و انگیزه بود.

مستند «سبز بن دار» به کارگردانی منوچهر مشیری روایتی از زندگی، زمانه و آرا و افکار احمد سمیعی گیلانی (۱۱ بهمن ۱۲۹۹ – ۲ فروردین ۱۴۰۲) مترجم، ویراستار و نویسنده ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او را پدر ویراستاری نوین ایران» می‌دانند. «سبز بن دار» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است و به زودی در آیینی ویژه رونمایی می‌شود.

عوامل تولید این مستند عبارتند از کارگردان، پژوهشگر و تهیه‌کننده: منوچهر مشیری، فیلمبردار: رضا تیموری، تدوین‌گر: شیرین وحیدی، صدابرداران: سیدمحمدجلال حسینی و احمد طائی، صداگذار: گیسو آزادروش، مجری طرح: شهناز ناطق، عکاس: سهیل صباحی، تهیه شده در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی وپویانمایی.

انیمیشن «پیش از بهشت» در ایتالیا موفق می‌شود؟

انیمیشن کوتاه «پیش از بهشت» به هجدهمین دوره جشنواره بین‌المللی دیه‌چی‌مینوتی ایتالیا راه یافت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، فیلم کوتاه «پیش از بهشت» به کارگردانی احمد حیدریان و تهیه کنندگی محدثه پیرهادی از تولیدات باشگاه فیلم سوره به هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم «دیه‌چی‌مینوتی» (Dieciminuti) ایتالیا راه یافت.

هجدهمین دوره این جشنواره از ۲۷ مارچ تا ۱ آوریل برابر با ۷ تا ۱۲ فروردین در شهر سکانو ایتالیا برگزار می‌شود.

جشنواره فیلم «دیه‌چی‌مینوتی» در سال ۲۰۰۵ آغاز به کار کرد و توانست به یکی از رویدادهای اختصاصی فیلم‌های کوتاه در ایتالیا تبدیل شود.

این جشنواره که در بخش‌های مختلف رقابتی برگزار می‌شود؛ در دوره‌های پیشین با حضور بیش از ۱۶۰۰۰ فیلم کوتاه در مجموع توانست نزدیک به ۲۰۰۰۰ تماشاگر را به خود جذب کند.


انیمیشن کوتاه «پیش از بهشت»، تاکنون موفق به دریافت جایزه بهترین انیمیشن کوتاه جشنواره جهانی کن فرانسه، برنده جایزه بهترین انیمیشن جشنواره کرکوک عراق و جایزه بهترین پویانمایی در دو بخش نسل روایت و جهان بدون اسراییل جشنواره مقاومت شده است.

پخش بین‌الملل این انیمیشن کوتاه برعهده مرکز بین الملل سازمان سینمایی سوره است.

کد خبر

زرین‌دست تشریح کرد/ فیلمسازی در نوروز چه مصائبی دارد؟

برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر گفت: تجربه کار در ایام نوروز بسیار آزاردهنده است چون با مشکلات زیادی روبرو هستیم؛ مثلا به مسئولی نیاز داریم که اجازه کار در جایی را بگیریم و آن مسئول در تعطیلات و پیدا کردنش بعضا غیرممکن است.

به گزارش سینمای خانگی، علیرضا زرین دست در گفت‌وگو با ایرنا گفت: تهیه کننده می گوید که چه روزهایی باید سرکار باشیم؛ برخی می گویند تا پایان تعطیلات کار تعطیل است و برخی دیگر می خواهند که از همان روزهای شروع سال جدی کار دنبال شود. گاهی کار ساده است مثلا در یک مکان مشخص فیلمبرداری داریم و همه چیز ما آنجا جمع است اما بعضی وقتها شما فیلمنامه ای را کار می کنید که دارای لوکیشن ها و محل های مختلفی برای فیلمبرداری هست. به همین دلیل شما باید خودتان را با تهیه کننده تطبیق دهید و چاره ای ندارید.

زرین دست با اشاره به فعالیت های اخیر خود گفت: این روزها در حال استراحت هستم و آخرین کارم سینما متروپل (محمدعلی باشه‌آهنگر ۱۴۰۱؛ این فیلم در چهل و یکمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور داشت و با نامزدی در ۱۳ رشته دارای بیشترین تعداد نامزدی در این دوره از جشنواره فیلم فجر بود که توانست در ۳ رشته بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری جایزه سیمرغ بلورین را از آن خود کند) بود.

وی در پاسخ به این پرسش که چرا کار در سینما متروپل را پذیرفته است، تصریح کرد: حدود ۱۵ سال است که آقای باشه آهنگر را می شناسم و این پیشنهاد را قبل از شروع فیلمبرداری به من داده بودند؛ باشه آهنگر درباره فیلمنامه سینما متروپل چیزی نزدیک به ۱۲ سال پیش طرحی در ذهن داشت که خودش مجری یکی از شخصیت های فیلم بود.

فیلمبردار فیلم سینمایی سیندرلا (بیژن بیرنگ و مسعود رسام ۱۳۸۰) ادامه داد: خود آقای آهنگر بود که در زمان جنگ فیلم ها را از ویرانه های سینماها که عراق بمباران کرده بود پیدا می کرده (برخی تک پرده ای و سه پرده ای بوده) و برای رزمنده ها نمایش می داده است گاهی اتفاقات بامزه ای در این میان رخ داده بود که برخی را نمی شد در سینما متروپل به نمایش گذاشت.

زرین دست یادآور شد: این چهارمین فیلمی بود که من با باشه آهنگر کار می کردم؛ ما روابط خوب و کم کلامی داریم و بیشتر با نگاه ذهن همدیگر را می خوانیم و تقریبا قبل از این که به صورت قطعی پلانی را بگیریم با نوعی از ارتباط که ذهنی میان نگاهمان است به نتیجه میرسیم و پلان را فیلمبرداری می کنیم.

فیلمبردار فیلم سینمایی آتش‌بس (تهمینه میلانی ۱۳۸۴) در پاسخ به این پرسش که از میان کارنامه کاری اش کدام اثر یا آثار را شاخص می داند، یادآور شد: تعداد کارهایی که خودم شاخص می دانم زیاد است. تعدادی فیلم دارم که برای قبل از انقلاب است و کارهای خوبی هستند: مانند دایی جان ناپلئون، در امتداد شب، سایه های بلند باد و یک فیلمبرداری سیاه و سفید خیلی خوب دارم با عنوان تجربه با آقای کیارستمی.

وی افزود: تعداد انبوهی از کارهایم برای بعد از انقلاب است که در این میان کارهایی که برای خودم محبوب است و از جهت فیلبمرداری و ساختار دوستشان دارم فیلم هایی هستند مانند خط قرمز (که هیچ وقت شانس نمایش پیدا نکرده است) نقطه ضعف، طلسم، بای سیکل ران، دستفروش، بازمانده، خانه خلوت.

برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری برای فیلم پری (داریوش مهرجویی۱۳۷۳) بیان کرد: من بسیار زیاد فیلم گرفته ام؛ بالای صد فیلم که در میان آنها چند فیلم برجسته است و چندتایشان جزو آثار ارزشمند و ماندگار سینمای ایران هستند و این برای من شانس بزرگی بوده که چندین اثر از من جزو آثار ماندگار سینمای ایران بوده است.

زرین دست در پاسخ به این پرسش که در میان کارگردان پرشماری که با آنها کار کرده کدامیک را متفاوت یا برجسته می بیند، گفت: خیلی از کارگردان هایی که با آنها کار کردم برایم متفاوت بودند ولی همینقدر بگویم که در کارنامه من با اغلب کارگردان ها تعداد فیلم هایی که کارکرده ام زیاد است؛ مثلا با مسعود کیمیایی ۸ فیلم با تهیمنه میلانی ۷ فیلم با محمدعلی باشه آهنگر ۴ فیلم و باخیلی از کارگردان ها تعداد زیادی فیلم دارم.

وی افزود: این موضوع نشان دهنده این است که هم در من جوهر و گوهری بوده که آنان به بارها به من اعتماد کرده اند و هم در آنها این جوهر و گوهر بوده که ما توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم و آثاری را خلق کنیم. این چیزی است که معدل فوق العاده ای برای یک مدیر فیلمبرداری است؛ این که تعداد زیادی فیلم داشته باشد و با اغلب کارگردان ها تعداد زیادی اثر تولید کرده باشد.

و در توضیح حال و هوای خود در نوروز ۱۴۰۲ بیان کرد: اگر در تهران باشم هر روز تنیس بازی می کنم اما اگر در تهران نباشم در شمال محلی را دارم که بروم اما متاسفانه آنقدر آنجا در ایام عید شلوغ می شود که نمی‌شود از خانه بیرون آمد.

فیلمبردار فیلم سینمایی پنجاه و سه نفر (یوسف سیدمهدوی ۱۳۶۸) ادامه داد: معمولا عیدها به شمال می روم اما دو عید گذشته (عید ۱۳۹۹ و عید ۱۴۰۰) پشت سر هم مشغول به کار بوده ام.

علیرضا زرین‌دست (متولد۱۳۲۴) مدیر فیلم‌برداری ایرانی است.

شروع فعالیت سینمایی وی با فیلم وسوسهٔ شیطان به عنوان دستیار فیلمبردار در سال ۱۳۴۶ بوده‌است.

سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری برای فیلم پری – جشنواره فیلم فجر دوره سیزدهم، لوح و دیپلم بهترین فیلمبرداری برای فیلم سوپر استار جشنواره داکا، آر طلایی بهترین فیلم‌برداری برای فیلم بای سیکل ران – جشنواره فیلم ریمینی دوره دوم (ایتالیا)، سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجربرای فیلمبرداری فرزند خاک، سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری برای فیلم سرو زیر آب – جشنواره فیلم فجر دوره سی و ششم و سیمرغ بلورین بهترین فیلم برداری برای فیلم سینما متروپل – جشنواره فیلم فجر دوره چهل و یکم از جمله افتخارات این هنرمند است.

سینما تا چه حد در پاسداشت آئین‌های فرهنگی موفق بوده است؟

جهانگیر الماسی بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون همزمان با نوروز ۱۴۰۲ در خصوص اهمیت پاسداشت آیین های ایرانی و اسلامی در سینما و تلویزیون گفت: متأسفانه عده ای به جای ترویج فرهنگ و سنن ملی در پی ترویج نافهمی و لمپنیسم هستند و اتفاقاً مورد حمایت برخی مسئولان هم قرار می گیرند! شرایط به گونه ای شده که گویی ما از دانستن و آگاهی فراری شده ایم و دنبال ندانستن و کج فهمی می گردیم!

به گزارش سینمای خانگی، بازیگر فیلم های سینمایی «نار و نی» و «شبح کژدم» در گفتگو با سینماپرس، افزود: اگر اشتباه و کاستی در حوزه عدم ترویج فرهنگ، سنن و آیین های ملی و دینی ما وجود دارد نتیجه مستقیم عدم اطلاع و نادانی و جهل سیاست گذاران آن حوزه است.

وی ادامه داد: آنچه در دنیای امروز مهم است بها دادن به ثروت های منطقه ای و ملی و جمعی برای گروه های سیاسی و فرهنگی و ملی و… است که راه های تحصیل آن هم متعدد است. فرهنگ مهمترین عنصر برای هر کشور و جامعه ای است اما افسوس که ما علیرغم دارا بودن فرهنگ غنی دینی و ملی آن را نادیده گرفته ایم و با اهمال کاری های مان اجازه داده ایم تا فرهنگ بیگانه وارد کشورمان شود.

الماسی با بیان اینکه در دنیای غرب بیشترین تبلیغات بر دانایی است اظهار داشت: یک زمانی کشور ما هم نقطه اوج و هدف دانایی بود. الآن اکابر سیاسی دانایی را حکم می کنند اما در حوزه فرهنگ مدیریت ها به جهت نقصی که در دانش مدیریتی دارند گمان می کنند در صورت نادانی و جهل بهتر می توانند منابع انسانی را کنترل کنند و از این رو هیچ تدبیری برای ترویج فرهنگ ندارند و در عوض آن تلاش می کنند با سطحی گری مردم را به سمت تماشای آثار نازل و سخیف جذب کنند و از آن ها پول دربیاورند.

کارگردان فیلم سینمایی «رنج و سرمستی» تصریح کرد: در واقع برخی مدیران فرهنگی مردم را وسیله ای برای چرخش اقتصاد حوزه فرهنگ و هنر تصور کرده اند و تلاش می کنند با ساخت یک سری لاطئالات آن ها را کوته بین و کوته فکر و کوته اندیش بار بیاورند.

این سینماگر در همین راستا متذکر شد: شما ببینید در هالیوود مثلاً روی کریستوفر نولان چه سرمایه گذاری شده و وضعیت ما چیست! آن ها تلاش می کنند با ساخت فیلم های مهیج و آنچنانی خود را به رخ دیگر کشورها بکشند و ما با این فرهنگ غنی تنها تصویری پست و حقیر از خودمان در فیلم های مان ارائه می کنیم.

وی تأکید کرد: ما باید میراث فرهنگی مان را زنده نگه داریم و بدانیم که بودیم و که هستیم؛ ما باید بدانیم مناسبات مان چیست؛ ما در کشورمان ۷ قوم اصلی و ۷ قوم فرعی هستیم. هر کدام از این ها زندگی های شان دارای جذابیت ویژه ای است که باید در فیلم ها و سریال ها این جذابیت ها به تصویر کشیده شود.

بازیگر سریال های تلویزیونی «کوچک جنگلی» و «سال های برف و بنفشه» خاطرنشان کرد: دنیای پست مدرن اجازه می دهد اقوام و ملیت ها و رنگ های مختلف به عنوان پدیده های زیبای انسانی حضور داشته باشند. مطالعات خوبی روی بشر شده و اصالت ها اسباب توسعه شده. مطالعات جدی در حوزه زندگی جمعی انسان ها وجود دارد و کسانی که برنامه ریزی می کنند اوج دانایی شان را به کار می گیرند که منافع بیشتر ببرند.

الماسی در پایان این گفتگو افزود: لیبرالیسم علیه کشور ما شمشیر کشیده و ما نباید تنها نظاره گر این اتفاق باشیم؛ ما باید مردم مان را آگاه کنیم چون ما با آگاه کردن و روشن کردن اذهان جوانان منافع آن ها را به خطر انداختیم و باید به این بحث فرهنگی بیشتر توجه داشته باشیم.

وقتی نوروز فاجعه به بار می‌آورد

کیومرث محمدچناری کارگردان مستند کوتاه «آخرین شعر یرموک» می‌گوید اگر بخواهد فیلم کوتاهی درباره نوروز بسازد، سراغ فاجعه‌ای می‌رود که سنت چهارشنبه‌سوری را تحت‌الشعاع خود قرار داده است.

به گزارش سینمای خانگی، کیومرث محمدچناری از کارگردانان جوان تقدیرشده در سیزدهمین جشنواره فیلم ۱۰۰ در گفتگو با مهر، در پاسخ به این پرسش که اگر قرار باشد فیلمی ۱۰۰ ثانیه‌ای با موضوع «نوروز» بسازد سراغ چه ایده‌ای می‌رود، گفت: اگر بخواهم چنین فیلمی به بهانه نوروز بسازم، بیشتر سراغ سنت چهارشنبه‌سوری می‌روم. من در این زمینه تحقیقاتی هم داشته‌ام. اصل این سنت مربوط به آتش روشن کردن بر پشت‌بام‌ها بوده چرا که در قدیم باور داشتند که در شب چهارشنبه آخر سال، درگذشتگان با روشن کردن آتش بر روی بام، راحت‌تر مسیر خانه خود را پیدا می‌کنند. اینگونه آدم‌ها شادی خود را با کسانی که از دست داده بودند شریک می‌شدند.

وی ادامه داد: امروز متأسفانه فرهنگ‌های دیگری از چین به سنت چهارشنبه‌سوری افزوده شده است که بسیاری را نابینا و نقص عضو می‌کند و گاهی منجر به مرگ افراد هم می‌شود. گویی اصل این سنت برعکس شده است و زمانی می‌خواستم این تناقض را در قالب یک مستند روایت کنم. ۵ سال پیش نتوانستم این پروژه را به تولید برسانم اما اگر بخواهم درباره نوروز کار کنم حتماً سراغ همین فاجعه‌ای می‌روم که این سنت بومی ما را مورد تهدید قرار داده است.

محمدچناری که با فیلم «آخرین شعر یرموک» تندیس بهترین مستند را از جشنواره ۱۰۰ دریافت کرد، درباره این فیلم هم توضیح داد: فیلم من مستند کوتاهی است که در شهر یرموک در حوالی شهر دمشق روایت می‌شود. این شهر حکم اردوگاه را برای ساکنان خود دارد. در مقطعی حافظ اسد تصمیم گرفت به شهروندان فلسطینی همه امکاناتی که یک شهروند درجه یک سوری از آن بهره‌مند است را اعطا کند. سوریه بر سر همین حمایت هم سال‌ها با اسرائیل دچار مشکل شده بود.

وی ادامه داد: یکی از اولین مناطقی که داعش به آن ورود می‌کند هم همین شهر یرموک بوده است. داستان فیلم من درباره بچه‌ای است که در کلاس درس در حال شعرخوانی است. این مدرسه با یک عملیات انتحاری به طور کامل از بین رفته و تنها یک نفر از میان آن‌ها زنده مانده است که آن یک نفر همین دختربچه‌ای است که پای تخته سیاه ایستاده و دارد خاطره آن روز خود را روایت می‌کند.

این کارگردان درباره تجربه ساخت این مستند کوتاه گفت: یکی از دشواری‌هایی که ما داشتیم این بود که منطقه‌ای که در آن فیلمبرداری می‌کردیم هنوز پاکسازی نشده بود و امکان وجود مواد منفجره و مین در صحنه وجود داشت. پدر دختری که در فیلم هست هم خیلی از این شرایط می‌ترسید. ما این اطمینان را به او داده بودیم که هر جایی دخترت را بخواهیم بفرستیم، ابتدا خودم می‌روم. ناچار بودم که اعتماد این پدر را جلب کنم.

وی ادامه داد: مشکل دیگر این بود که باید بدون هیچ امکاناتی این دختربچه را به طبقه سوم ساختمان منتقل می‌کردیم چراکه کلاس درسی که این اتفاق در آن افتاده بود در طبقه سوم بود. اما همه راه‌های دسترسی مسدود شده بود. نزدیک به یک ساعت زمان برد تا به کمک عوامل این دختربچه را دست به دست کنیم و بالا ببریم. واقعاً هم در یک برداشت روایت دختربچه را ضبط کردیم. از او خواسته بودم هر چه در خاطرش مانده است را برای‌مان روایت کند. دانش‌آموز کلاس سوم یا چهارم بود و می‌گفت من هیچ‌گاه آن صحنه را فراموش نمی‌کنم. او می‌گفت تا روزی که بمیرم چهره معلم‌مان و دوستانم را فراموش نمی‌کنم.

محمدچناری افزود: در حین روایت همین صحنه‌ها ناگهان دختربچه گریه‌اش گرفت. با دست صورتش را پوشاند چون نمی‌خواست ما اشک‌هایش را ببینیم. من هم کات ندادم و در همان تک‌پلان همه چیز را ضبط کردیم. فضای کلاس به‌روشنی نشان‌دهنده اتفاقی که افتاده بود، بود. کتاب‌هایی که در گوشه‌ای انبار شده بود، تخته‌سیاهی که از ترکش سوراخ شده بود. نام فیلم را هم «آخرین شعر یرموک» گذاشتم چون آن‌ها در حال شعرخوانی بودند که این اتفاق رخ داده است.

این کارگردان جوان درباره برنامه‌ریزی خود برای ورود به سینمای حرفه‌ای بلند هم گفت: من همین الان یک فیلمنامه بلند سینمایی در دست دارم که روی آن کار می‌کنم. همزمان یک مجموعه مستند ۱۳ قسمتی هم کار کرده‌ام که تدوین آن در حال نهایی شدن است. طرح سینمایی‌ام به سیناپس رسیده اما هنوز سکانس‌بندی نهایی را روی آن انجام نداده‌ام.

وی درباره تأثیر جوایز جشنواره‌ای بر انگیزه‌بخشی برای ادامه مسیر فعالیت حرفه‌ای هم گفت: من طی یک سال گذشته ۴ جایزه بین‌المللی و چند جایزه داخلی گرفته‌ام. در سال‌های گذشته هم جوایزی را برای آثار دریافت کرده‌ام و شکر خدا کارهایم به خوبی دیده شده است. با این همه جایزه جشنواره ۱۰۰ را خیلی دوست داشتم. به نظرم کسی که بتواند در ۱۰۰ ثانیه یک حرف را به‌صورت جامع و کامل مطرح کند، حتماً می‌تواند در تایم‌های بالاتر هم حرف‌های جدی‌تری را مطرح کند.

«شهربانو» در بنگلور جایزه می‌گیرد؟

«شهربانو» ساخته مریم بحرالعلومی در تازه‌ترین حضور جهانی‌اش به بخش مسابقه چهاردهمین جشنواره بین‌المللی فیلم بنگلور راه پیدا کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مشاور رسانه‌ای پروژه، فیلم سینمایی «شهربانو» به کارگردانی مریم بحرالعلومی در ادامه‌ موفقیت‌های خود، برای بخش مسابقه آسیا در چهاردهمین جشنواره بین‌المللی فیلم بنگلور انتخاب شده و با ۱۱ فیلم از کشورهای مختلف به همراه ۲ فیلم «جنگ جهانی سوم» و «بی مادر» از ایران، رقابت می‌کند.

جشنواره بنگلور که یکی از معتبرترین جشنواره‌های آسیا به شمار می‌رود، ۲۳ تا ۳۰ مارس (۳ تا ۱۰ فروردین) سال جاری در شهر بنگلور کشور هند برگزار می‌شود.

این جشنواره در کنار سه بخش اصلی مسابقه آسیا، کانادا و هند، همچنین دارای بخش‌های جنبی سینمای جهان و هفته منتقدان است که فیلم‌های «لامینور»، «خرس نیست»، «تفریق»، «برادران لیلا»، «تا فردا» و ۲ فیلم دیگر از ایران در این بخش‌ها نمایش خواهند داشت.

فرشته صدرعرفایی، بهناز جعفری، گلاره عباسی، سامان صفاری، محمد ولی‌زادگان، علی کیان‌ارثی و بهرنگ علوی، با حضور یوسف تیموری و صدای افتخاری مه‌لقا باقری، بازیگران «شهربانو» به تهیه‌کنندگی پگاه احمدی هستند و پخش جهانی آن با نام بین‌المللی دیگر، تحت عنوان «Lady of the City»، توسط گروه فیلمسازی بحرفیلم ادامه دارد.

نوروز، سوژه‌ای برای فیلم‌های صد ثانیه‌ای

امیرسجاد حسینی کارگردان فیلم کوتاه «هدیه تولد» می‌گوید اگر بخواهد فیلمی ۱۰۰ ثانیه‌ای درباره نوروز بسازد سراغ دورهمی‌های خانوادگی می‌رود.

به گزارش سینمای خانگی، امیرسجاد حسینی از فیلمسازان جوان تقدیرشده در سیزدهمین جشنواره فیلم ۱۰۰ در گفتگو با مهر، در پاسخ به این سوال که اگر بخواهید فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای با موضوع «نوروز» بسازید، سراغ چه ایده‌ای می‌روید، گفت: من سراغ یک خانواده و جمع شدن آن‌ها دور هم می‌روم. خانواده‌ای در آستانه فروپاشی را تصویر می‌کنم که وضعیتی مشابه سرمای زمستان بر روابط آن‌ها حاکم است اما نوروز باعث شکل‌گیری یک دورهمی می‌شود و همین دورهمی تبدیل به جوانه‌ای در این خانواده می‌شود تا همچنان در کنار یکدیگر بمانند. من در قصه‌گویی به درام‌های خانوادگی بسیار علاقه دارم و فکر می‌کنم درباره نوروز هم سراغ چنین داستانی بروم.

این فیلمساز که با فیلم کوتاه «هدیه تولد» جایزه دوم بهترین فیلم داستانی را در جشنواره سیزدهم فیلم ۱۰۰ از آن خود کرد، درباره این اثر هم توضیح داد: واقعیت این است که من این فیلم را در ابتدا برای جشنواره ۱۰۰ نساخته بودم. قبل‌تر این فیلم را برای جای دیگری ساخته بودم و بعد این توفیق اجباری نصیبم شد که با همین فیلم در جشنواره فیلم ۱۰۰ هم حضور داشته باشم. هیأت داوران هم نسبت به این فیلم لطف داشتند و جایزه‌ای به آن تعلق گرفت.

وی ادامه داد: فیلم درباره چند سرباز است که یکی از دوستان‌شان به مرخصی نیاز دارد. او می‌خواهد به دیدار نامزدش برود و حالا دچار چالش شده است که برای گرفتن مرخصی چه باید بکند. ایده‌ای که ما داشتیم این بود اما مسأله‌ای که داشتیم اینکه تصویر ارائه شده از دوران سربازی غالباً چرک است و می‌خواستیم فضایی شاداب‌تر و باحال‌تر برای روایت این ماجرا داشته باشیم. به همین دلیل یکی از کاراکترها یزدی است، یکی ترک و یکی هم جنوبی. سعی کردیم رنگ‌آمیزی لهجه به این شادابی فضا کمک کند ضمن اینکه هر کدام از این بچه‌ها موقعیت‌هایی را در داستان ایجاد می‌کنند.

حسینی درباره تجربه‌ای که در ساخت این فیلم کوتاه به دست آورده است هم گفت: وقتی درباره سربازها کار می‌کنید، طبیعتاً با نیروهای مسلح در ارتباط هستید و زبان بچه‌های نظامی اساساً زبانی متفاوت از زبان ما در دنیای فیلمسازی است. تنظیم کردن و هماهنگ کردن این دو زبان به این معنا که هم ما معذوریت‌های این افراد را بفهمیم و هم آن‌ها بدانند که ما چه می‌خواهیم بگوییم، چالش‌برانگیز بود. دوستان ستاد کل البته کمک بسیار زیادی کردند که به این زبان مشترک برسیم.

وی افزود: ما می‌خواستیم تصویری که ارائه می‌کنیم نه غیرواقعی باشد و نه خیلی سیاه به نظر برسد. فکر می‌کنم چالش اصلی ما هم رسیدن به همین نقطه بود. جایی که ما برای ساخت فیلم رفتیم واقعاً سربازها شرایط ایده‌آلی داشتند و به همین دلیل هم پذیرفتم که فضای کلی فیلم را کمی باز و باحال نشان دهم.

این کارگردان درباره برنامه‌ریزی خود برای ورود به سینمای بلند حرفه‌ای هم گفت: واقعیت این است که من همین سال گذشته باید در جشنواره فیلم فجر حاضر می‌بودم اما نرسیدیم. زمانی که در اختتامیه جشنواره فیلم ۱۰۰ حاضر بودم حس متناقضی داشتم. از یک طرف با خودم می‌گفتم تو فیلم کوتاه و سریال‌ت را ساخته بودی و امسال می‌توانستی در جشنواره فجر باشی اما فیلمنامه‌ام به موقع آماده نشد. از طرف دیگر هم حضور در جشنواره ۱۰۰ را دوست داشتم چرا که معتقدم این رویداد جوهره سینما را دارد. حتماً در آینده نزدیک اولین فیلم بلندم را خواهم ساخت.

خروج از نسخه موبایل