سیدمجید رحیمی، مدیر پژوهش مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی درباره انتشار دو کتاب مربوط به سینمای مستند توضیح داد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، سیدمجید رحیمی گفت: امسال واحد پژوهش برای انتشار دو کتاب، برنامهریزی کرد. یکی تجدید کتاب مقدمهای بر سینمای مستند نوشته بیکل نیکولز ترجمه آقای محمد تهامینژاد که مدتی است در بازار نشر، نایاب شده و دومی انتشار کتاب جدید آقای احمد ضابطی جهرمی به نام همبستگی علم و هنر در سینمای مستند. جلسه رونمایی کتاب ضابطی جهرمی در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» با استقبال اهالی فرهنگ برگزار شد.
او اظهار کرد: مجری و کارشناس جلسه رامتین شهبازی درباره کتاب توضیح داد و در بخش تجدید چاپ کتاب تهامینژاد، حامد شکیبانیا به عنوان نماینده صنف تهیهکنندگان سینمای مستند که امتیاز این کتاب را در اختیار دارند، درباره این کتاب و بازنگری انجامشده روی نسخه قبلی و مقدمه جدید آقای تهامینژاد روی کتاب جدید توضیح داد.
او افزود: سپس برنامه رونمایی با توضیح آقای حمیدی مقدم مدیر عامل مرکز و دبیر جشنواره و همچنین آقای رامتین شهبازی و سخنان آقای ضابطی جهرمی پایان یافت. با توجه به این که ماکت هر دو کتاب در تعداد محدود برای جلسه رونمایی آماده شده بود، به شرکتکنندگان در مراسم اعلام شد که متقاضیان دریافت کتاب، فرمی را که توزیع شده، پر کنند تا پس از چاپ، کتاب به این دوستان داده شود.
رحیمی ادامه داد: در آن جلسه اعلام شد کتابهای موجود ماکت هستند و هنوز در مراحل دریافت مجوز و اصلاحات نهایی طبق نظر مولف هستیم، امیدوارم با دریافت مجوز، انتشار این دو کتاب انجام شود و قطعا درباره آنها اطلاعرسانی خواهیم کرد.
مدیر پژوهش مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی تاکید کرد: برای ما مهم است کتابها، کمنقص و طبق نظر مولف عرضه شوند و در این مرحله، دقت و صبر بیشتری صرف میکنیم تا کتاب بدون ایراد و کاستی به دست علاقهمندان برسد.
استاندار مازندران بر افزایش جذابیت در سینماهای کشور تاکید کرد و گفت: کَشتی سیار سینمایی در دریای مازندران راهاندازی شود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سیدمحمود حسینی پور روز چهارشنبه در دیدار معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رییس سازمان سینمایی کشور در ساری با اشاره به گردشگر پذیر بودن مازندران و ورود میلیون ها مسافر و گردشگر به این استان، افزود: از جمله مواردی که می تواند در صنعت سینمای کشور تحول اساسی ایجاد کند و برای مخاطبان نیز جذابیت داشته باشد، سرمایه گذاری در حوزه سینمای دریایی است.
وی اظهارداشت: راه اندازی کَشتی سیار سینمایی در استان مازندران علاوه بر ایجاد جذابیت در بین مخاطبان، به صنعت سینمای کشور نیز کمک شایانی خواهد کرد.
مقام عالی دولت در مازندران، با اشاره به وجود تنوع فرهنگی در مازندران، خاطرنشان کرد: این استان در ایام تعطیلات میزبان میلیون ها مسافر و گردشگر از اقصی تقاط کشور است و به نوعی ۲۳ درصد جمعیت کشور به فاصله زمانی سه ساعت به این استان می رسند و سرمایه گذاری در صنعت سینمای دریایی در این خطه ضروری است.
حسینی پور بر لزوم راه اندازی نهضت ایجاد سینما در کشور تاکید کرد و گفت: یکی از سیاست های قطعی دولت سیزدهم، مردمی سازی کارها بوده و نسبت به این مهم نیز مصمم است.
استاندار مازندران با بیان اینکه در حوزه مردمی سازی نیز تاکنون کارهای مطلوبی در مازندران انجام شده است، افزود: در حوزه سینما نیز مردمی سازی امور می تواند بسیار اثرگذار باشد.
وی اظهار کرد: در بسیاری از کشورهای جهان، سینما توسط خود هنرمندان و در قالب شرکت های تعاونی اداره می شود.
وی با اشاره به وجود شخصیت های سیاسی و فرهنگی تاثیرگذار در تاریخ، فرهنگ و تمدن مردم مازندران، گفت: در صورتی که در این استان نسبت به تشکیل و راه اندازی شرکت تعاونی نیما یوشیج و یا بسیاری دیگر از شخصیت ها اقدام شود، جمع بسیاری از هنرمندان و حتی خیران نیز سهام دار این شرکت خواهند شد. استاندار مازندران ادامه داد: در صورتی که در هر استان کشور یک شرکت تعاونی هنرمندان ایجاد و وارد بورس شود، بسیاری از مشکلات فراروی این قشر نیز رفع خواهد شد.
حسینی پور افزود: این شرکت های تعاونی توسط خود هنرمندان اداره می شود و بسیاری از مردم و حتی خیران نیز سهام دار این شرکت خواهند شد.
وی تولید محتوا را از جمله مولفه های تاثیرگذار در صنعت سینمای کشور دانست و گفت: مازندران دارای سوژه های جذابی است که سرمایه گذاری در آنها می تواند به صنعت سینمای کشور کمک کند.
وی از آیت الله کوهستانی، آیت الله جوادی، علامه حسن زاده آملی، نیما یوشیج و بسیاری دیگر از افراد به عنوان شخصیت های تاثیرگذار در تاریخ کشورمان یاد کرد، افزود: تولید محتوا در این بخش نیز باید در صنعت سینمای کشور مورد توجه قرار گیرد.
وی بیان کرد: نخستین حکومت علویان در مازندران تشکیل و راه اندازی شد که این بزرگترین سرمایه معنوی برای کشور است و سرمایه گذاری و تو لید محتوا در این بخش نیز باید مورد توجه سینماگران قرار گیرد.
استاندار مازندران تاکید کرد که در سند آمایش سینما باید از ظرفیت استان ها به شکل مطلوب استفاده کرد. وی گفت: جبهه هنرمندان قوی و ارزشی در کشور باید تشکیل و راه اندازی شود تا بتوانند در برابر برخی جریان های سیاسی مقابله کنند.
مقام عالی دولت در مازندران اضافه کرد: می توانیم از سینما نیز برای انسجام خانواده ها به شکل مطلوب استفاده کرد.
معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رییس سازمان سینمایی کشور امروز چهارشنبه در سفر یکروزه به استان، با استاندار مازندران تفاهمنامه همکاری امضا کرد. گسترش و توسعه برنامه ها و فعالیت ها و ایجاد زیرساخت های سینمایی و بهره گیری از قابلیت ها، امکانات و ظرفیت های فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی استان ها از مفاد این تفاهمنامه همکاری است که به امضای استاندار مازندران و رئیس سازمان سینمایی رسیده است.
ارتقاء و تعالی هنر فاخر سینما و تصویر، غنی سازی جریان تولید سینمایی ایران بر اساس اولویت های سند تحول دولت مردمی و سند تحول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حمایت از تولیدات و آموزش های سینمایی در استان ها و شهرستان ها و همچنین ایجاد فرصت مناسب برای هنرمندان و جوانان علاقه مند و مستعد در استان ها و شهرستان ها برای شکوفایی استعدادها و ظهور توانمندی ها و خلاقیت های آنان با رویکرد عدالت فرهنگی از دیگر اهداف این تفاهمنامه همکاری است.
اتاق کودک و نوجوان موزه سینما همزمان با ولادت حضرت فاطمه (س) راهاندازی شد.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی موزه سینما، پس از طراحی، بازسازی و چیدمان جدید، اتاق کودک و نوجوان موزه سینما امروز همزمان با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) راهاندازی شد.
این اتاق شامل عروسکهای فیلمهای کودک نوستالژی سینمای ایران از جمله در به درها، کلاه قرمزی و پسر خاله، گلنار، الو الو من جوجوام و ….، مانیتورهای لمسی با قابلیت پخش بخشهایی از فیلمهای کودک و نوجوان به همراه معرفی عوامل فیلمها است.
همچنین در این اتاق، مانیتورهایی برای کودکان انیمیشنهای برجسته تاریخ سینمای ایران معرفی و نمایش داده میشود.
در این بخش از مجموعه فرهنگی تاریخی موزه سینما جوایز مربوط به سینمای کودک و نوجوان در دوره های مختلف نیز نگهداری میشود.
بازید برای دیدن این اتاق همه روزه به جز شنبهها از ساعت ۱۰ تا ۱۷:۳۰ در موزه سینما به نشانی خیابان ولیعصر(عج)، نرسیده به میدان تجریش، باغ فردوس امکانپذیر است.
تصویرگری سینمایی از مادر، همواره بر مداری از ایثار، مهربانی، تعهد، قدرت و کنش بر مبنای شایستهسالاری بوده است و این، همان تصویر قهرمانانهای است که از مادر در سینمای بهاصطلاح مردانه ما ایجاد شده و بخشی از برترینهای حافظه بصریما را تشکیل داده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مقام زن و مادر در سینمای ایران، همواره جایگاه بلندی داشته است؛ چه در این زمینه، به سینمای پیش از انقلاب رجوع کنیم و چه سینمای متحولشده پس از انقلاب را بنگریم؛ در تمامی این برههها، ردپای پررنگی از مقام زن و مادر را میبینیم تا متوجه شویم که سینمای ایران، در این زمینه، ادای دین شگرفی داشته است.
نکته قابلتوجه در این زمینه آنکه، نقش مادر، در تمامی گونههای سینمایی کشور، پررنگ بوده و مهمتر اینکه این نقش، هیچگاه جنبهای صوری و فرعی نداشته است. مادرانههای بسیاری در سینمای ایران جاودانه شدند که در جاهایی، حتی به کهنالگوهایی محبوب تبدیل شدند. قابلیتهای درونی مقام مادر و جایگاه بیرونی آن، همواره این اجازه را به فیلمنامهنویسان داده است که نهایت بهره را از این موقعیت دراماتیک برده و بهرهبرداریهای سینمایی شگرفی از آن به عمل بیاورند.
با سینمای مادرانه ما، تعریف مستقلی از زن ایرانی در مجامع بینالمللی شکل گرفت و این میتواند ناقض تمامی تعاریف نادرستی باشد که از نقش و باطن زن ایرانی در برخی محافل مغرض بیان میشود
در این بهرهبرداریهای درست و هوشمندانه است که تعریف مستقلی از زن ایرانی در مجامع بینالمللی شکل گرفت و این میتواند ناقض تمامی تعاریف نادرستی باشد که از نقش و باطن زن ایرانی در برخی محافل مغرض بیان میشود. جلوههایی از ایثار، مهربانی، تعهد، قدرت و کنش بر مبنای شایستهسالاری، همواره بر قامت مادران سینمایی کشور نقش بسته که در راستای جامعه تعریف میشود. هر جا هم که برخی فیلمسازان تلاش کردند تا چهرهای غیرواقعی از زن و مادر ایرانی به تصویر بکشند، آن آثار با بیمهری مخاطب، به فراموشی سپرده شدند تا حافظه بصری همه ما از مادران ایرانی تصویرگریهای دلسوزانه و بزرگی چون فیلم مادر، میم مثل مادر، اجارهنشینها، گلهای داوودی، کیمیا، گیلانه، اینجا بدون من، مهمان مامان، زیر پوست شهر، خونبازی، شیار ۱۴۳، مامان و آثاری از این دست باشد.
این تصویرگری در هر برههای، با شرایط روز پیش رفته و به همین دلیل، نگاه سینمای ایران به مادر، همواره مشمول گذر زمان بوده و متوقف در برخی المانهای قدیمی و کلیشهای نشد.
اینها، مواردی است که سینمای ایران به جایگاه رفیع مادر روا داشته و همواره اهمیت چنین جایگاهی را در ساحت خانواده و اجتماع درک کرده است و به همین دلیل، مادر، خود به خط سیر اصلی روایت تبدیل شده که پیشبرنده درام بوده است. این مهم در سینمایی که همواره عنوان میشود، قهرمانهایش، بیشتر مردها هستند، نکته حائزتوجهی است که نشان میدهد مادر بهتنهایی توانسته در این سینمای بهاصطلاح مردانه، پرچم زنان سرزمین را بالا نگهداشته و به روایتهایی برسد که حالا بخشی از بهترینهای حافظه بصری همه ما را تشکیل میدهد.
همزمان با پایان فیلمبرداری و آغاز مراحل فنی فیلم «صبحانه با زرافهها»، نخستین تصویر این فیلم منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلمبرداری فیلم سینمایی «صبحانه با زرافهها» به کارگردانی سروش صحت به پایان رسید و فیلم وارد مراحل فنی شد.
«صبحانه با زرافهها» دومین فیلم سروش صحت پس از فیلم «جهان با من برقص» است که به تهیهکنندگی سید مصطفی احمدی ساخته شده است. بهران رادان، پژمان جمشیدی و هوتن شکیبا بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
سایر بازیگران و عوامل فیلم «صبحانه با زرافهها» به زودی اعلام میشوند.
عکس از مریم تختکشیان و طراح لوگو ابراهیم حقیقی است.
آیین یادبود بیتا فرهی روز گذشته با حضور چهره های فرهنگی و سینمایی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، مراسم یادبود زندهیاد بیتا فرهی، بازیگر سینما و تلویزیون سهشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲ با استقبال و حضور جمعی از چهرههای فرهنگ، هنر و بهویژه سینما در سالن جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سام قریبیان بود.
قریبیان در ابتدای این مراسم گفت: خیر مقدم میگویم به تمامی اساتید، دوستان، خانواده و علاقهمندان بیتا فرهی عزیز که در این مراسم حاضر شدهاند. فکر میکنم همگی بیتا فرهی را دوست داشتیم. او در قلبش برای تکتک ما یک آشیانه درست کرده بود و حال اوست که در قلب ما آشیانه دارد. ما خوششانس هستیم که بیتا فرهی را میشناسیم. او با «هامون»، «بانو»، «کیمیا»، «خانهای روی آب» حداقل ۴ شاه نقش به یاد ماندنی را در سینمای ایران اجرا و به کارنامه خود اضافه کرد.
کیانیان: بیتا فرهی، مرام، منش و روح زیبایی داشت!
رضا کیانیان در ادامه این مراسم گفت: خیلی متاسفم که نتوانستم روز تشییع خانم فرهی، به مراسم او بیایم. دلیل این اتفاق این بود که سرماخوردگی شدیدی داشتم. الان در این مراسم باز حالم بد شد. در زیبایی، شیرینی و ملاحت خانم فرهی هیچ شکی نبود؛ در واقع حال آدم با دیدن عکسهای ایشان خوب میشد. مرام، منش و روح او نیز همین قدر زیبا بود.
وی افزود: من خیلی دیر وارد سینما شدم؛ وقتی سر فیلم «کیمیا» رفتم، بیتا و خسرو هر ۲ سوپراستار بزرگ این مملکت بودند. چون بعد از «هامون» بود. وقتی سر صحنه این فیلم رفتم، حتی آبدارچی آنجا هم من را نمیشناخت و به من چایی نداد و به بقیه چایی داد. بعد محمود کلاری گفت ایشان هم بازیگر است، به ایشان هم چایی بدهید. و بعد برای من چایی آوردند.
این بازیگر سینما در ادامه بیان کرد: من خسرو شکیبایی را میشناختم ولی بیتا را اصلا نمیشناختم. اما آن فیلم که تمام شد، من و بیتا فرهی به دوستانی صمیمی تبدیل شدیم. خیلی دوستش داشتم چون مرام خیلی خوبی داشت. بعدها که در فیلم «خانهای روی آب» آقای فرمانآرا با یکدیگر همبازی بودیم، نگاههای غضبآلودی در فیلم به من میکرد اما این نگاهها اصلا در روحیه خودش نبود؛ اکثر اوقات میخندید. به خانواده ایشان و سینما و همه مردم تسلیت میگویم که چنین بانویی را از دست دادهایم.
احترام برومند: بیتا فرهی بازیگر کمکار و گزیدهکاری بود
احترام برومند در ادامه این مراسم یادداشتی احساسی خواند و با یاد کردن از خاطرات خوش بیتا فرهی، بخشی از خاطراتش با این هنرمند را مرور کرد.
بخشهایی از یادداشت او به این شرح بود:
«این آخرین جملهای است که بیتا برایم نوشت. بهترم اتی عزیزم؛ با چند علامت قلب و بوسه. ۲۶ آبان ماه بود. تهران نبودم. با دوستان که صحبت میکردم میگفتند بهتر است، لولهها را در آوردن و من خوشدلانه روزشماری میکردم که به تهران برگردم و به آن آپارتمان زیبا، گرم و صمیمی بروم که با عکسهای روی دیوار، گلدانهای سبز و صدای موسیقی که همیشه در آنجا جاری بود، به خاطرم میآمد. کنار بیتای عزیزم که همیشه میشد با او از هر دری سخن گفت. اما ناگهان خبر بد از راه رسید.
وقتی با بیتا بودی، فکر میکردی که تو تنها دوستش هستی. اینقدر تو را دوست داشت و با کلمات زیبا و قلب مهربانش پذیرای تو بود، که اتکایِ به نفس پیدا میکردید. گاهی هم با خود میگفتی، نکند از تنهایی اوست که اینقدر به من محبت میکند و دلش میخواهد که پیش او بروم. اما چنین چیزی نبود. من در دوره بیماری و بعد از دست دادنش بیشتر فهمیدم که در قلب مهربانش چقدر برای دوستان بیشمار از جوان تا میانه و من پا به سن گذاشته جا بود.
بعضی میگویند او بعد از توقیف فیلم «بانو» دلزده و سرخورده شد اما خیلی زود توانست روحیه خود را قوی کند. به طوری که همگی دیدیم در فاصلهای که «بانو» بخواهد اکران شود، یعنی ۷ سال بعد، بیتا فیلم خیلی خوب «کیمیا» را بازی کرد و بهترین جایزه جشنوارهای کشور ما را توانست بگیرد. بعد از اکران فیلم «بانو» نیز چندین نقش خوب در فیلمهای مختلف بازی کرد.
کدام یک از ما در این ۴۰ سال گذشته، طعم تلخ توقیف و ممنوعالکاری را نچشیدهایم؟! البته به ما صدمه خورد اما از پا نیفتادیم و نگذاشتیم که افتادن و مرگ ما را برای ممنوعالکاری و توقیف ببینند. روی هم رفته میتوان بیتا فرهی را بازیگر کمکار و گزیدهکار معرفی کرد اما دلیل آن این بود: عدم اشتیاق به خودنمایی و نداشتن عطش مالاندوزی.
او هیچوقت خودنمایی نمیکرد؛ گوش میکرد، به من به تو و به همه. همه را عزیز خطاب میکرد و به کسانی که از خودش بزرگتر بودند احترام میگذاشت و متواضعانه و فروتنانه میگفت دستت را میبوسم. سال بدی بود؛ کیومرث پوراحمد، رضا حداد، داریوش مهرجویی، وحیده محمدیفر، آتیلا پسیانی، فریما فرجامی که آنها را از دست دادیم. آرزو میکنم که در این مدت ۳ ماه که از سال ۱۴۰۲ باقی مانده است را بدون فقدان عزیزی، بدون تنش و بدون تهدید و ارعاب بگذرانیم. انشاءالله.»
در ادامه این مراسم، روزبه نعمتالهی به اجرای زنده از قطعهای موسیقایی پرداخت که با تشویق حاضران همراه شد. نعمتالهی بعد از این اجرا، در صحبتهایی گفت: زندهیاد بیتا فرهی پر از انرژی و عشق بود. با حال عجیبی روی صحنه آمدم؛ چون نه صدایم و نه دلم یاری میکرد. امیدوارم در شان ایشان برنامه اجرا کرده باشم.
آتوما فرهی از بستگان بیتا فرهی نیز در بخش بعدی این مراسم یادداشتی از رابطه خود با بیتا فرهی را برای حاضران خواند.
شاهحسینی: کاش بیتا فرهی در زندگی تکنیک بلد بود تا جواب برخی را بدهد
در ادامه فیلمی کوتاه با عنوان «بودن یا نبودن» که در ستایش زندهیاد بیتا فرهی توسط شهرام شاهحسینی آماده شده بود، برای حاضران پخش شد. این فیلم حاوی صحبتهای داریوش مهرجویی، بهمن فرمانآرا، رضا کیانیان، مسعود کیمیایی، رخشان بنیاعتماد، سیروس الوند و … درباره بیتا فرهی بود.
شهرام شاهحسینی پس از نمایش فیلم در صحبتهایی گفت: همانطور که دیدید با کمی دقت میتوان فهمید که چرا این فیلم ساخته شده است. سال ۲۰۰۶ که سال ساخت این فیلم است، آغاز دلشکستگی بیتا بود. با هم گپی زدیم و بعد نتیجه این شد که این فیلم را بسازم تا دوستان بیتا درباره او صحبت کنند. او بازیگری غریزی بود و با تکنیک بازی نمیکرد. در زندگی نیز تکنیک بلد نبود اما کاش تکنیک بلد بود تا میتوانست جواب برخی را بدهد.
بیژن بیژنی (خواننده و خوشنویس) از دوستان و نزدیکان زندهیاد بیتا فرهی نیز در ادامه این مراسم با خواندن شعر «به کجا چنین شتابان» شفیعی کدکنی، گفت: بیتا فرهی این شعر را خیلی دوست داشت. سالها پیش قطعهای از این شعر را آماده کرده و خواندهام. گویا امروز همزمان با چهلم درگذشت او، با تولدش نیز مصادف شده است. بنابراین این متن را تقدیم به او میکنم.
او در ادامه متنی را خواند که خاطره آشنایی اش با بیتا فرهی بود.
داریوش فرهنگ: بیتا فرهی قربانی این حرفه بود!
در بخش بعدی این مراسم داریوش فرهنگ در سخنانی گفت: سخن هرچه گویم، همه گفتند، بر باغ دانش همه رفتند، به نام خداوند جان و خرد. هنرمندان مایه از جان میگیرند و خرد از خردورزی و بیتا فرهی؛ این بانوی خاص سینما هم خرد از خردورزی به ارث برده بود و هم در کارش مایه از جان. هرگز هر کاری را انجام نمیداد. امروز ۴۰ امین روز درگذشت اوست و ما اینجا جمع شدهایم که همدردی خودمان را با او اعلام کنیم.
فرهنگ در ادامه متنی را خواند که بخشهایی از این متن به این شرح است:
«یاد قطاری افتادم که اولین بار در تاریخ سینما، سال ۱۸۹۵ به ایستگاهی رسید، عدهای پیاده و عدهای سوار شدند و قطار به مثابه زندگی همچنان به راه خود ادامه داد تا ایستگاه بعدی. در ایستگاه بعدی نیز عدهای سوار و عدهای پیاده شدند. عدهای که پیاده شدهاند، دیگر نمیتوانستند سوار شوند، همه آنها یک بار فرصت زندگی داشتند؛ آثار و فیلمها یا در ادبیات، هنر و سینما و شعر و موسیقی به جا گذاشتند و قطار همچنان تا ایستگاه بعدی پیش رفت. و باز عدهای سوار و عدهای پیاده شدند تا ایستگاه بعدی.
پرده کوپه واگن را که کنار میزدید، شاهد و ناظر جنگها، خونریزیها، ویرانیها، آوارگی و نکبت پشت نکبت بودید. مردمان در گذشته برای رفع این فلاکت قربانی میدادند اما ما عدهای هم قربانی داده شدهایم و قطار همچنان پیش میرود تا به خاورمیانه میرسد. چقدر جنگ، خرابی و فلاکت. آیا این عدالت است؟! انگار خدا هم تاخیر دارد یا فراموش کرده. چقدر همکار در سه چهار سال اخیر از دست دادهایم! از ریز و درشت در تهران و شهرستانها. چقدر همکاران از بیکاری دق کردند و مردند. چقدر همکاران استرس گرفتند و خانه نشین شدند. چقدر همکاران خدای ناکرده سرطان گرفتند و حتی پول بیمارستان را نداشتند و ندارند که بدهند. چقدر مهاجرت.
قطار همچنان به مثابه زندگی به راه خود ادامه میدهد. امروز چهلمین روزی است که از درگذشت بیتا فرهی میگذرد. قطار همچنان میرود تا ایستگاه بعدی و معلوم نیست که نوبت چه کسی است؟ نوبت ما باشد یا خیر. هر که آمد عمارتی نو ساخت، رفت و منزل به دیگری پرداخت.»
وی در ادامه صحبتهایش گفت: بیتا فرهی یا این بانوی خاص، قربانی این حرفه بود. من این شانس را داشتم تا در سریال «طلسم شدگان» با او همکاری کنم. او بسیار حرفهای و منضبط بود. بانویی بود که به اندک تلنگری به هم میریخت. پر از شور، احساس و معصومیت. پر از بینیازی از نان و نام. یک حال و هوای عارف مسلکی داشت که در کارهایش نیز موج میزد.
در ادامه مراسم سام قریبیان از حاضران خواست که زندهیاد داریوش مهرجویی را تشویق کنند. سپس کلیپی از فیلم «هامون» پخش شد.
در ادامه سام قریبیان گفت: باتوجه به اینکه چهلم زنده یاد فرهی همزمان با شب تولد اوست، مهسای عزیز دختر ایشان کیکی را تدارک دیدهاند تا آخرین تولد او را با هم جشن بگیریم.
مهسا قریشی دختر زندهیاد بیتا فرهی نیز در ادامه این برنامه به یاد بیتا فرهی، خسرو شکیبایی و داریوش مهرجویی شعری از شاملو را خواند.
وی در ادامه گفت: از خانه هنرمندان تشکر میکنم که در برگزاری این مراسم ما را همراهی کردند. همچنین از همه کسانی که در این مدت همراه بودند و کمک کردند تا این مراسم را به بهترین شکل ممکن برگزار کنیم، تشکر میکنم.
بهمن فرمانآرا، همایون ارشادی، سهیلا رضوی، یاسمن خلیلیفر از جمله چهرههای حاضر در این برنامه بودند.
فیلم سینمایی «عطرآلود» راهی جشنواره «آجانتا-الورا» کشور هند شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، فیلم سینمایی «عطرآلود» به کارگردانی هادی مقدم دوست، تهیه کنندگی یوسف منصوری و نویسندگی حسین حسنی، محصول سازمان سینمایی سوره در اولین حضور جهانی خود، به بخش رقابتی نهمین دوره جشنواره «آجانتا-الورا» در کشور هند راه یافت یافت.
این فیلم سینمایی که در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت، در ۵ بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن این جشنواره را دریافت کرد.
این جشنواره با هدف نمایش بهترین فیلم های تولید شده اخیر در هند و جهان برگزار میشود و بستری برای فیلمسازان مشتاق، تکنسینها، هنرمندان و علاقهمندان جوان فیلم است تا آنها را به یادگیری و درک جنبه های هنری و فنی سینما تشویق کند.
نهمین دوره جشنواره «آجانتا-الورا» از ۳ تا ۷ ژانویه ۲۰۲۴ برابر با ۱۳ تا ۱۷ دی ماه ۱۴۰۲ در شهر اورنگ آباد هند برگزار میشود.
پخش بین الملل این فیلم سینمایی برعهده مرکز بین الملل سوره است.
کارگردان فیلم سینمایی «ضد» در گفتوگوی تفصیلی با خبرگزاری مهر تاکید کرد که به عنوان یک فیلمساز همیشه دغدغه پرداختن به پروندههای سیاسی و همچنین سیاست در عرصههای مختلف را دارد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، تاریخ معاصر ایران به ویژه دهه اول انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس از جمله مقاطعی هستند که مطالعه، پژوهش و پرداختن به آنها همیشه مورد توجه فعالان عرصههای مختلف فرهنگی و هنری بوده و هست. در عرصه ادبیات، سینما، تئاتر و تلویزیون با نگاه به اتفاقات و رویدادهای این دورهها آثار مختلفی تولید شدهاند. در عرصه سینما و تلویزیون به ویژه طی ۲ دهه اخیر بار دیگر پرداختن به مقطع سیاسی و اجتماعی دهه اول انقلاب اسلامی مورد توجه فیلمسازان و تولیدکنندگان سریالهای تلویزیونی قرار گرفته است و آثاری با موضوع اتفاقات و حوادث رخ داده در این مقطع زمانی، بهویژه شرایطی که گروهک منافقین رقم زدند، ساخته، اکران و پخش شدهاند.
یکی از جدیدترین آثاری که در عرصه سینما با موضوع حوادث دهه ۶۰ که توسط گروه منافقین رقم خورد ساخته و در حال اکران بر پرده سینماهای کشور است، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و محصول سازمان سینمایی سوره است.
فیلم «ضد» به نویسندگی حسین ترابنژاد و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی است که در سال ۱۴۰۰ تولید و بعد از ۲ سال در پاییز سال جاری به اکران رسید. «ضد» در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد را توسط نادر سلیمانی و سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه را توسط محمدرضا شجاعی از آن خود کند.
«ضد» برای پرداختن به حوادث سیاسی و همچنین گروهک منافقین، ماجرایی عاشقانه را به موازات ماجرای سیاسی مدنظر خود، قرار داده و دنبال میکند. این فیلم با انتخاب شخصیتهایی خیالی به وقایع مستندی نظیر بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی میپردازد.
ربیعی فیلم سینمایی «ضد» را به عنوان دومین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی در کارنامه کاری خود به ثبت رساند؛ کارگردانی که فیلم اول او با عنوان «لباس شخصی» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد ولی تاکنون موفق به کسب مجوز اکران نشده است.
به بهانه اکران «ضد» در سینماهای کشور، نشستی با حضور امیرعباس ربیعی و همچنین مهدی نصرتی و نادر سلیمانی از بازیگران این اثر سینمایی در خبرگزاری مهر برگزار و طی آن به موضوعات مختلف پیرامون این اثر پرداخته شد.
در این نشست و گفتوگوی تفصیلی ربیعی از دغدغه خود برای پرداختن به موضوعات سیاسی به ویژه حوادث سیاسی دهه اول انقلاب اسلامی سخن گفت و نصرتی و سلیمانی نیز درباره دغدغههای خود برای حضور در این اثر سینمایی صحبت کردند.
در ذیل بخش اول این گفتوگو آمده است:
*بعد از ساخته شدن چند فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی درباره سازمان منافقین و گروهک رجوی، چه چیزی شما را به سمت ساخت فیلمی درباره این سازمان و گروههای منافق ترغیب کرد؟ آیا این نشأت گرفته از دغدغه شخصی بود که به این برهه از تاریخ معاصر سیاسی ایران بپردازید یا انگیزه دیگری باعث ساخت فیلمی با این مضمون شد؟
امیرعباس ربیعی: به دلیل زیست، پژوهشها، افکار و دغدغههایم بیشتر سینمای سیاسی و تاریخ معاصر را پیگیری میکنم و به این ژانر علاقه دارم. فیلمهای کوتاهی هم که پیش از «لباس شخصی» و «ضد» ساختم، موضوع سیاسی داشتند؛ سال ۹۱ یا ۹۲ اثری کوتاه ساختم که درباره اشغال عراق توسط آمریکا است، سال ۹۳ فیلم «ولد» را با موضوع جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ ساختم، بعد به بحث مدافعان حرم و جنگ سوریه پرداختم و فیلم «ماه در خانه» را تولید کردم. در سال ۹۶ نیز فیلمی با موضوع اتفاقات سال ۱۳۸۸ ساختم. در کل میتوانم بگویم که تاکنون فیلم غیرسیاسی نساختهام. ناگفته نماند که سال ۹۴ اولین فیلم سینماییام را به طور جدی با حوزه هنری شروع کردم که متأسفانه در پیشتولید متوقف شد و هیچوقت ساخته نشد؛ موضوع فیلم درباره اتفاقی در استان سیستان و بلوچستان و بحث تکفیریها و ترورهایی که در آن استان انجام میشود و همچنین دعوای بین شیعه و سنی، بود. سال ۹۶ شروع به مطالعه پرونده حزب توده کردم تا بتوانم فیلمی با این موضوع بسازم.
بنابراین پرداختن به پروندههای سیاسی و رفتن به سراغ «لباس شخصی» و «ضد» دغدغه شخصیام بود. اگر یک روز بخواهم فیلمی با موضوع اجتماعی یا اقتصادی کار کنم، بیربط به سیاست نمیتوانم بسازم زیرا من سیاست را به شدت در تمام شئون زندگی تأثیرگذار میبینماین مطالعه با انگیزه کاملاً شخصی و با کمک دوستی که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی کار میکرد، انجام شد. در آنجا پروندههای متعددی را نظیر «هوشنگ اسدی»، «رحمان هاتفی»، «محمدعلی عمویی»، «احسان طبری» و بازجوییهایی که از «نورالدین کیانوری» شده بود، خواندم. همانجا نوشتن طرح فیلم سینمایی «لباس شخصی» را شروع کردم. بعداً مشغول نوشتن سیناپس فیلمنامه «لباس شخصی» بودم که با «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان مواجه شدم. هنوز به این شکل فیلمی درباره پروندههای واقعی ساخته نشده بود؛ پیش از آن فیلم «امکان مینا» قصهای با اتمسفر دهه ۶۰ داشت اما پروندههای واقعی سیاسی را پیگیری نکرده بود، یا فیلم «سیانور» که نسبت به «امکان مینا» بیشتر به پرونده واقعی سیاسی گرایش داشت و بحث «تقی شهرام» را مطرح کرده بود.
بنابراین پرداختن به پروندههای سیاسی و رفتن به سراغ «لباس شخصی» و «ضد» دغدغه شخصیام بود. اگر یک روز بخواهم فیلمی با موضوع اجتماعی یا اقتصادی کار کنم، بیربط به سیاست نمیتوانم بسازم زیرا من سیاست را به شدت در تمام شئون زندگی تأثیرگذار میبینم. من با تفکر زندگی جدای از سیاست یا متکی شدن به یک زندگی فردی که به دنبال رفاه فردی فارغ از رفاه و نفع اجتماعی است، مخالف هستم و اصلاً این زیست را قبول ندارم. در حقیقت معتقد هستم انسان، اجتماعی خلق شده است و نسبت به جامعه مسؤولیت دارد. به مذهب جدای از سیاست و فعالیتهای فردی جدای از سیاست قائل نیستم. سیاست نقش بهسزایی در جامعه دارد. ۹۰ درصد اختلافاتی را که در حوزههای مختلف کشور وجود دارد؛ ناشی از سیاست میدانم چه سیاست داخلی و چه سیاست بینالمللی. سیاست نقش پررنگی بر خروجی فرد فرد جامعه دارد. وقتی این عقیده من است، طبیعی است حتی اگر یک مساله اجتماعی را پیگیری کنم، رگههای سیاسی آن را هم دنبال میکنم.
*حضور بازیگر در یک فیلم سیاسی به ویژه وقتی مربوط به تاریخ معاصر سیاسی باشد، چالشهایی را برای بازیگر به همراه دارد. آقای سلیمانی، شما با دغدغه شخصی حضور و بازی در فیلم «ضد» را پذیرفتید اما با چه چالشهایی مواجه بودید؟
نادر سلیمانی: من سیاست را اینگونه میبینم؛ شما دستتان به لیوان آب میرسد ولی به دوستتان میگوئید آب را به شما بدهد تا بخورید. سیاست به همین سادگی است. سیاست مثل مژه میماند و خیلی به شما نزدیک است. کسانی که با این ترفند جلو رفتند، همیشه پیروز بودند. برخی مواقع آدمهایی هستند که آگاهی بالاتری نسبت به سیاست دارند و فریب شما را نمیخورند و وقتی به آنها میگوئید لطفاً آب را به دستتان بدهند به شما میگویند که دست خودتان به آب میرسد پس خودتان آن را بردارید.
در جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم متأسفانه این سیاست خیلی زیاد است. مشت نشانه خروار است؛ در سفرهای که همه خانواده گرد آن نشستهاند بزرگتر جمع میگوید «این برنج را بکش یا آب را بده بخورم»، همه این چیزها در آن سفره هست و بزرگتر خانواده در رأس سفره حضور دارد و دستش به همه اینها میرسد ولی دیگران را وادار میکند کسی که از او کوچکتر است آن کار را انجام دهد.
یکی از دلایلی که حضور و بازی در فیلم «ضد» را پذیرفتم که اولین کارم با آقای ربیعی است، این بود که این سیاست را در بزرگان منافقین دیده بودم. بزرگان منافقین ته صف میایستادند و پیروانشان به جای آنها چاقو میخوردند؛ این اتفاق را به عینه در جنوب دیده بودم.
اولین فیلم در اصل جدی برای یک بازیگر طنز. هر بازیگری دوست دارد این تجربه را داشته باشد ولی تخریب عجیبی در من ایجاد شده بود که این پیشنهاد را قبول نکنموقتی آقای شفیعی فیلمنامه را برای من فرستاد و آن را خواندم، دیدم شخصیت «ناصر» عجب آدم سیاستبازی است. یکی از بخشهای مهمی که باعث شد در فیلم «ضد» بازی کنم، نوشته خوب حسین ترابنژاد و دوم اعتماد عجیبی بود که آقای ربیعی به من داشت؛ اولین فیلم در اصل جدی برای یک بازیگر طنز. هر بازیگری دوست دارد این تجربه را داشته باشد ولی تخریب عجیبی در من ایجاد شده بود که این پیشنهاد را قبول نکنم. دوستان زیادی به من گفتند که این کار را انجام ندهم زیرا به واسطه کارهای طنز شناخته شده هستم. اینجا سیاست من به دادم رسید. دوستی به من گفت برو و در نهایت اگر کارت خوب نشد یک عذرخواهی میکنی و میگویی اشتباه کردم. من در شب اختتامیه جشنواره فیلم فجر گفتم که از این پس کار من خیلی سخت شده است.
محبتی که آقای ربیعی به من داشت این بود که به من اجازه داد، بازی کنم. سوال اول من از آقای ربیعی این بود که چرا من را انتخاب کرده است؟ از زندهیاد داریوش مهرجویی نیز وقتی من را برای فیلم «علی سنتوری» انتخاب کرد، همین پرسش را پرسیدم. آقای ربیعی به من ایمان داشت. هیچوقت جلوی کار من را نگرفت؛ برخی کارگردانها آنقدر ضدحال میزنند که آدم رغبت نمیکند نگاهشان کند.
من نسبت به مجاهدین مشکل دارم، این عقیده شخصی من است. برای اینکه سیاستشان حتی خلاف دیدگاه مردم بود و حتی خودشان، خودشان را فریب میدادند. دیدگاه درستی نیز نداشتند و افراد خود را مسلح میکردند تا به همشهری و همنوع خود شلیک کنند. در گروهکها فضا به گونهای بوده که همه نسبت به هم بدبین بودند، این یعنی سیاست تلخ. در حالی که بچههای انقلابی عاشقانه زندگی میکردند. من همیشه میگویم ای کاش همه مثل اول انقلاب بودیم؛ نان کم بود اما همه به هم نان تعارف میکردیم، آب کم بود ولی همه با هم تقسیم میکردیم. اما الان اینگونه نیست و همه میخواهند برای خود اندوخته کنند.
*آقای نصرتی، برای شما انتخاب و حضور در نقش یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق و فیلمی سیاسی چه چالشهایی را به همراه داشت؟
مهدی نصرتی: آنگونه که سیاسی بودن فیلم دغدغه امیرعباس ربیعی است، من دغدغه و اولویت سیاسی برای انتخاب نقش ندارم. شاید به دلیل اینکه تنوع نقش در فضاهای دیگر برای من بیشتر است و چالش بیشتری برای من ایجاد میکند، حتی کماهمیتترین ژانر برای من ژانر سیاسی است چون وقتی فیلمی در ژانر سیاسی در تمام دنیا ساخته میشود، شخصیت فیلم فراتر از قهرمان و به نوعی ویژگی ابرقهرمانی دارد. در کلیت، ابرقهرمانها شبیه هم هستند و این ویژگی باعث میشود به صورت ناخودآگاه بازیگر به دلیل تکرار نقشهای شبیه به هم، در یک کلیشه قرار بگیرد. بنابراین نمیتوانم بگویم از بازی در نقشهای سیاسی فراری هستم اما برای من کماهمیت هستند.
آنگونه که سیاسی بودن فیلم دغدغه امیرعباس ربیعی است، من دغدغه و اولویت سیاسی برای انتخاب نقش ندارم. شاید به دلیل اینکه تنوع نقش در فضاهای دیگر برای من بیشتر است و چالش بیشتری برای من ایجاد میکندامیرعباس ربیعی هر چقدر هم که اعتقادهای سیاسی داشته باشد، در نهایت هنر برایش ارجحیت دارد. در خروجی کار، ربیعی انصاف به خرج داده و باعث شده است نقشها در فیلم «لباس شخصی» و فیلم «ضد» تکبعدی نباشند. در این آثار نقشهای خوب قصه هم نقاط ضعف دارند و این عین زندگی است. از این جهت برای منِ بازیگر تنوع دارد و این ترس برایم وجود ندارد که در کارهای ربیعی گرفتار کلیشه شوم زیرا نقشها شبیه ابرقهرمانها نیستند.
نادر سلیمانی: میخواهم یک سوالی را از آقای نصرتی بپرسم. مدل نقش شما در «لباس شخصی» هم مدل نقشتان در «ضد» بود؟
نصرتی: در «لباس شخصی» هم نقش اول را ایفا میکردم ولی آنجا کاراکترم قهرمان قصه بود.
سلیمانی: پس نقش متفاوتی بوده است؟
نصرتی: یک خلق و خوهایی داشت که پسندیده نبود ولی در نهایت آدم دلپاک و تمیزی بود.
سلیمانی: در فیلم «ضد» نیز نقش شما، کاراکتر منطقیتری نسبت به کاراکتر من یعنی «ناصر» است.
ربیعی: در «لباس شخصی» کاراکتر نقش اول کمی سرکشتر است.
نصرتی: شما بسته به اعتقادات کاراکتر «ناصر» کاملاً منطقی عمل میکنید.
سلیمانی: مساله عشق در فیلم «ضد» مطرح است، کاراکتر اصلی سالها از عشق خود دور بوده و با یک زخم، دوباره این عشق شکل میگیرد. کاراکتر «ناصر» در فیلم «ضد» عاشق سازمان منافقین است و گروهک خود را دوست دارد ولی تفکر و عقیده کاراکتر به او اجازه نمیدهد و عشقش را زیر پای خود له میکند. کاراکتر نقش اول «ضد» در لحظه آخر دست به کار عجیبی میزند. در واقع کاراکترهای ما در فیلم به یک نوع شبیه هم هستند. آقای ربیعی نظر شما هم درباره این ۲ کاراکتر همین بوده است؟
امیرعباس ربیعی: البته بعد از فیلم «ضد» تصمیم گرفتم که دیگر فیلمی را که فیلمنامهاش برای خودم نیست، نسازم زیرا معتقدم نمیشود یک خانواده ۲ پدر داشته باشد. اما درباره شخصیتپردازی «ضد» میتوانم این ادعا را داشته باشم که بین دوراهی عشق و سیاست ماندن شخصیت «سعید» در این فیلم کاملاً شکلگرفته و تردیدش به خوبی درآمده است.
خواهش میکنم تهیهکنندگان و سرمایهگذاران دولتی و خصوصی بدانند که هنرمند ربات نیست که کنترلش دست فرد دیگری باشد. مدیری که پشت یک میز نشسته است و قدرت تصمیم گیری دارد باید بداند این میز، به معنای این نیست که او از همه هنرمندتر است و از همه بیشتر میفهمد که بگوید من ریلگذاری میکنم و هنرمندان روی این ریل حرکت کنند. این غلط است و در فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ دفاع مقدس تعریف مدیریت این نیست، این تعریف در نظام سرمایهداری وجود دارد. «مدیر» در تعریف جمهوری اسلامی یعنی «خادم»، جایگاه نیست. ارزش مدیر به خدمتی است که میکند. فرماندههان دفاع مقدس راه را برای رزمندگان هموار میکردند تا رزمندگان بتوانند به جلو حرکت کنند، هدایت صرفاً برای نظم بود. بعد از دفاع مقدس جایگاه عوض شد و مدیران تصور کردند که شایستگان مردم هستند. در فرهنگ این امر شدنی نیست و دور باطل است. کار فیلمساز در مواجهه با مدیران بخش دولتی و خصوصی و حتی تهیهکنندهها خیلی سخت است. من معتقدم همانگونه که من به عنوان کارگردان نباید در کار تهیه و تولید دخالت کنم، تهیهکننده هم نباید در کار هنری فیلم دخالت کند بلکه باید اعتماد کند. البته در فیلم «ضد» تعامل خوبی از سوی آقای شفیعی به عنوان تهیهکننده و آقای ترابنژاد به عنوان فیلمنامهنویس با بنده وجود داشت و از این بابت از آنها تشکر میکنم.
تهیهکنندگان و سرمایهگذاران دولتی و خصوصی بدانند که هنرمند روبات نیست که کنترلش دست فرد دیگری باشد. مدیری که پشت یک میز نشسته است و قدرت تصمیم گیری دارد باید بداند این میز، به معنای این نیست که او از همه هنرمندتر است و از همه بیشتر میفهمد که بگوید من ریلگذاری میکنم و هنرمندان روی این ریل حرکت کنندمن به همان اندازه که روی دغدغههایم پافشاری میکنم، روی سینما و هنر هم تاکید دارم. منظورم این است که سینما را بلندگویی برای حرفزدن نمیدانم. من فیلم میسازم چون قصهگویی را دوست دارم. به سینما نیامده ام صرفاً فیلم بسازم و یکسری حرفها را بزنم، فیلم میسازم تا قصه بگویم، مخاطب را سرگرم کنم و حرفم را هم بزنم. برای من مهم است حرفی که میزنم شعار نباشد و در جهان درام بنشیند. به همان اندازه برایم مهم است فیلمی بسازم که آئینه درونم باشد و برای خوشایند این و آن نباشد. وقتی می خوام فیلمی بسازم که اقتباسی از واقعیت است، خودم را نسبت به تاریخ و آن واقعیت مسؤول میدانم و هر آنچیزی را که میفهمم، در قالب روایت واقعیت و رئالیسم موجود بیان میکنم. البته این واقعیت و رئالیسم موجود در چیستی ماجرا است، چگونگی و جزئیات ماجرا را متناسب با ظرفیت درام تغییر میدهم.
در فیلم «ضد» با سازمان مجاهدینی طرف هستم که ۳ طیف آدم دارد؛ طیف اول که همان شخصیت اول فیلم یعنی «سعید» است، شهوت جاهطلبی و قدرت او را تبدیل به یک آدم مریض میکند که تمام ارزشها را زیر پا میگذارد و حتی رفتارهایی برای تثبیت جایگاه و یا ارتقای جایگاه خود انجام میدهد که به ضرر سازمان است. «سعید» در فیلم «ضد» حاضر نیست دکتر بهشتی را ترور کند و استدلال میآورد که به ضرر سازمان است، بخش اعظم این استدلال به این دلیل است که اگر ترور کند مرگ «سعید» را به همراه خواهد داشت کمااینکه وقتی محمدرضا کلاهی ترور را انجام داد، کارش در سازمان تمام شد.
طیف دیگر افرادی هستند که تابع محض مرکزیت سازمان یا مسعود رجوی هستند؛ افرادی که عواطف و احساسات خود را ذبح میکنند و بتشان سازمان است که نمایندهشان در فیلم «ضد»، کاراکتر «ناصر» است. این انسانها دستور مرکزیت برایشان وحی منزلی بود که آن را مقدس میدانستند. مثال این امر «ابریشمچی» است.
طیف دیگر آدمهایی هستند که با یک نگاه انسانی جذب سازمان شده بودند. یعنی هنوز فطرت انسانی در آنها باقی مانده و تشکیلات هنوز بر عواطف و اعتقادات انسانی آنها غالب نشده است؛ نمونه این طیف در فیلم «ضد»، کاراکتر «منیژه» است. این افراد از سازمان دل میکنند و یا شجاعت دارند که مخالفت خود را ابراز میکنند ولی برخی هم چون شجاعت این ابراز را نداشتند، سالها در سازمان باقی ماندند. من این طیف را قربانی میدانم.
من سعی کردم با این کاراکترها و با زبان سینما در فیلم «ضد» به این نگاه و طیفها بپردازم تا مخاطب در زیرمتن و ناخودآگاه خود اینها را بفهمد. برای من مهم است در سینما تمام نگاههای مدنظر تبدیل به درام و قصه جذاب بشود که مخاطب به صورت ناخودآگاه آنها را بفهمد. سینما یعنی فیلم «فهرست شیندلر» که منِ ضدصهیونیست هم دلم برای کاراکترهایش میسوزد. وقتی اینگونه فیلم بسازم، سینما تبدیل به زبان مشترک همه آدمها میشود. آرزوی من این است که مخالفترین آدم به ایدئولوژی من ناسزا بگوید ولی به احترام سینمایم کلاه از سر بردارد.
نصرتی: جالب است بدانید که درباره فیلم «لباس شخصی» هم خیلی کم نقد داشتیم و حتی اگر کسی ایرادهایی به فیلم میگرفت در انتهای مطلب خود میگفت که اگر دوست دارید به سینما بروید و ۲ ساعت جذاب را سپری کنید و به تماشای فیلم «لباس شخصی» بنشینید.
*با توجه به علاقه خودتان به فیلم «فهرست شیندلر» اشاره کردید، فکر میکنید در فیلم «ضد» چهقدر توانستهاید در جلب رضایت مخاطبان طیفهای مختلف موفق باشید؟ زیرا به سینمایی اشاره کردید که به لحاظ شخصیتپردازی بسیار قدرتمند است. فکر میکنید «ضد» در شخصیتپردازی چقدر موفق بوده است؟ یعنی من به عنوان یک مخاطب، چهقدر شخصیت «سعید»، تردیدها و عشق او را میپذیرم؟ بازیگران چهقدر از تیپ دور و به شخصیت نزدیک شدهاند؟
ربیعی: اول بگویم که فیلم «فهرست شیندلر» قله است و من در دامنه در حال تلاش هستم. از سوی دیگر فیلمنامه «ضد» متعلق به من نیست و به عنوان کارگردان فیلمنامه آمادهای را کار کردم اگرچه فیلمنامه بازنویسی شد و در این روند تغییر کرد. به گونهای که فضای عاشقانه فیلمنامه اولیه پررنگ بود و در نسخه بازنویسی، غلبه بر فضای سیاسی بود.
یونیورسال پیکچرز سال ۲۰۲۳ را به عنوان استودیوی غالب هالیوود در گیشه جهانی، آمریکای شمالی و بین المللی به پایان برد و به سلطه دیزنی از سال ۲۰۱۶ پایان داد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از اسکرین، در حالی که کمپانی دیزنی از سال ۲۰۱۶ به صورت متوالی در صدر فروش سالانه استودیوهای فیلمسازی در گیشه جهانی سینما قرار داشت اما یونیورسال پیکچرز برای نخستین بار در هشت سال اخیر، پرفروشترین استودیو فیلمسازی نام گرفت.
مدیران استودیو اعلام کردند که یونیورسال پیکچرز که ۲۴ فیلم را در مقایسه با ۱۷ فیلم از دیزنی در سال ۲۰۲۳ اکران کرد، ۱.۹۴ میلیارد دلار در گیشه آمریکای شمالی به دست آورد، در حالی که فروش این استودیو در گیشه بین المللی به ۲.۹۷ میلیارد رسید که مجموع فروش جهانی ۴.۹۱ میلیارد دلار را برای این کمپانی رقم زد.
کمپانی دیزنی علیرغم یک سال سخت با چندین شکست، توانست ۱.۹ میلیارد دلار در آمریکای شمالی، ۲.۹۲ میلیارد دلار در سطح بین المللی و ۴.۸۳ میلیارد دلار در گیشه جهانی کسب کند.
یونیورسال اولین استودیو در آمریکای شمالی بود که از آستانه یک میلیارد دلار عبور کرد و پنج فیلم پرفروش خود را به رهبری انیمیشن «برادران سوپر ماریو» اکران کرد که در سال ۲۰۲۳ با ۵۷۵ میلیون دلار به عنوان دومین فیلم پرفروش سال در آمریکای شمالی به نمایش گذاشته شد.
دیگر فیلمهایی پرفروش یونیورسال در آمریکا عبارتند از «سریع و خشن ۱۰» (۱۴۶.۱ میلیون دلار)، «پنج شب با فردی» (۱۳۷.۳ میلیون دلار)، «جنگیر: معتقد» (۶۵.۵ میلیون دلار) و «درب کابین را بزن» (۳۵.۴ میلیون دلار).
«اوپنهایمر» در میان فیلمهای شماره یک قرار نگرفت زیرا با ۸۲.۵ میلیون دلار در آخر هفته ۲۱ تا ۲۳ ژوئیه پس از فیلم «باربی» محصول برادران وارنر، که تبدیل به بزرگترین فیلم سال در گیشه آمریکای شمالی و جهانی شد، در جایگاه دوم قرار گرفت.
فیلم بیوگرافی «اوپنهایمر» ساخته کریستوفر نولان با ۳۲۶.۱ میلیون دلار به عنوان دومین فیلم بزرگ سال یونیورسال در آمریکای شمالی در سال ۲۰۲۳ به کار خود پایان داد و با ۹۵۲ میلیون دلار به عنوان پرفروشترین فیلم زندگینامه تمام دوران در گیشه جهانی و همچنین پرفروشترین فیلم سینما با درجه سنی «R» شناخته شد.انیمیشن «برادران سوپر ماریو» با ۱.۳۶ میلیارد دلار پس از کسب رکورد فروش افتتاحیه با ۳۷۷ میلیون دلار (بیش از ۳۵۶ میلیون دلاری باربی)، پرفروشترین انیمیشن سال ۲۰۲۳ نام گرفت و به عنوان دومین انیمیشن پرفروش تاریخ سینما پس از «منجمد ۲» (۱.۴۵ میلیارد دلار) محصول دیزنی قرار گرفت و دومین انیمیشن پرفروش تمام دوران در گیشه آمریکای شمالی پس از «شگفتانگیزان ۲»با ۶۰۹ میلیون دلار شد.
یونیورسال همچنین با فروش ۲۹۰ میلیون دلاری فیلم «پیج شب با فردی» گیشه فیلمهای ترسناک سال را نیز به نام خود ثبت کرد.
از مهمترین فیلمهای دیزنی در سال ۲۰۲۳ نیز میتوان به فیلم «قسمت سون نگهبانان کهکشان» استودیوی مارول اشاره کرد که ۳۵۹ میلیون دلار در آمریکای شمالی و ۸۴۶ میلیون دلار در سراسر جهان فروخت. «پری دریایی کوچولو» از استودیوی انیمیشن والت دیزنی با ۲۹۸ میلیون دلار فروش داخلی و ۵۷۰ میلیون دلار جهانی و انیمیشن «اِلمنتال» با ۱۵۴ میلیون دلار فروش داخلی و ۴۹۶ میلیون دلار فروش در گیشه جهانی، دیگر آثار موفق استودیوی عظیم دیزنی در سال گذشته میلادی بودند.
«آواتار: راه آب» که در دسامبر ۲۰۲۲ اکران خود را آغاز کرد نیز بیش از یک میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳ به دست آورد که ۲۸۳ میلیون دلار آن از آمریکای شمالی و ۷۳۴ میلیون دلار از بازارهای بینالمللی کسب شد. این فیلم علمی تخیلی چهار هفته را در رتبه اول سپری کرد و با فروش جهانی ۲.۳۲ میلیارد دلار، سومین فیلم پروش تاریخ سینما نام گرفت.
برادران وارنر با درآمد داخلی ۱.۴۳ میلیارد دلاری، بین المللی ۲.۴۱ میلیارد دلار و جهانی ۳.۸۴ میلیارد دلار در رتبه سوم موفقترین استودیوهای سال ۲۰۲۳ پس از یونیورسال و دیزنی قرار گرفت و سونی پیکچرز در رتبه چهارم (۱.۰۱ میلیارد دلار داخلی، ۱.۰۸ میلیارد دلار بین المللی، ۲.۰۹ میلیارد دلار جهانی) و پس از آن پارامونت (۸۴۲.۴۱ میلیون دلار داخلی، ۱.۱۸ میلیارد دلار بین المللی، ۲.۰۳ میلیارد دلار جهانی) قرار گرفت.
رسول ملاقلی پور می گفت: فیلم سینمایی “میم مثل مادر” رنج نامه یک مادر است.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، همزمان با روز مادر و روز زن مروری دارد بر یکی از مهم ترین فیلم های که درباره مادر در سینمای ایران ساخته شده است،
فیلم سینمایی “میم مثل مادر” به تهیه کنندگی منوچهر محمدی در سال ۸۵ درست ۱۷ سال قبل به نمایش در آمد و این هنرمند فقید همان سال در نشست خبری ایسنا حاضر شد و حالا ما مروری داریم بر بخشی از این نشست.
“میم مثل مادر” براساس فیلم نامهای از ملاقلی پور جلوی دوربین رفت و در خلاصه داستان آن امده است: «پزشکان دلیل وضعیت سعید ( علی شادمان) فرزند سپیده (که نقش آن را گلشیفته فراهانی ایفا میکند،) را ناشی از استشمام گازهای شیمیایی در زمان جنگ توسط سپیده میدانند. سهیل پدر سعید که نقش آن را حسین یاری ایفا میکند اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت میکند.»
رسول ملاقلیپور دربارهی شخصیت زن و مادر در فیلمش گفته بود: قبل از “میم مثل مادر” نیز برخی شخصیتها و داستانهای فیلمهایم دربارهی زنان بوده همچون “نجات یافتگان” و “هیوا” که هر دو این فیلمها نیز با موضوع جنگ ساخته شده بودند، اما اینکه به شدت درگیر موضوع بشوم و شخصیت اصلی فیلم یک زن باشد، در مجموعه کارهایم نبوده است.
وی دربارهی این دیدگاه که مطرح میشود، “میم مثل مادر” قسمت دوم “نجات یافتگان” است، یادآور شده بود: میتوانیم به آن دید نگاه بکنیم که زن “نجات یافتگان” که در جنگ بود، حال پس از گذشت سالها تشکیل زندگی داده و میتواند دچار چنین مشکلات و عوارضی که سپیده به آنها دچار شده باشد.
ملاقلیپور دربارهی تاثیری احساسی که فیلم برمخاطب میگذارد، تاکید کرده بود: قصد نداشتهام با احساس مخاطب بازی کنم. ولی به هرجهت موضوعی که در “میم مثل مادر” مطرح شد، قطعا مشخص بود بر مخاطب از لحاظ احساسی تاثیر میگذارد درعین حال فکر نمیکردم چنین تأثیری هم روی تماشاگر بگذارد. اواسط فیلمبرداری بود که بخشی از مونتاژ فیلم هم همزمان انجام شده بود وآقای منوچهرمحمدی – تهیه کننده فیلم- صحنههای را دیدند و به من گفتند فیتله را بده پایین، ممکن است اگر اینطوری بروی جلو، نتوانیم تماشاچی را کنترل کنیم. طبیعتا از نیمه فیلم به بعد، فیتله بیش از حد احساسی فیلم را دادم پایین، بنابراین اگر دست خودم بود، قطعا به مراتب فیلم احساسیتر از این در میآمد، چون رابطهی یک مادر و فرزند بود.
این کارگردان سینمای ایران معتقد بود: من احتیاج دارم به این که اگر ادعا دارم فیلم تاثیرگذاری ساختم، ابتدا عکس العمل مخاطبان را در سالن سینما ببینیم و اینکه مخاطب خوشش میآید یا نه؟ بعد نقاط ضعف و قوت کار را بررسی بکنم. نمیتوانم بررسی نقاط قوت و ضعف فیلم خودم را واگذار کنم به افرادی که خود ورشکسته سینما هستند و بی آن که چراغی برای دیدن ضعف های فیلم بیفروزند صرفا به نقد توهین آمیز بسنده می کنند.
در شرایطی میتوانم نقاط ضعف و قدرت فیلم را دریابم که در کنار نظر تماشاگر، نقدهای علمی آدمهای باسواد و با دانش را هم بخوانم. طبیعتا در آن شرایط به یک جمع بندی خواهم رسید. زمانیکه “مزرعه پدری” اکران شد چون صاحب نداشت طبیعتا خوب اکران نشد و هرگز نتوانستم به یک جمع بندی برسیم که فیلم “مزرعه پدری” اشکالاتاش چند درصد از من و چند درصد از بازی ها یا موارد دیگر بود. به طوری کلی میتوانم بگویم مشکل آن فیلم از اکران بود البته نمیتوانم مدعی شوم فیلم بینقصی بود؛ چنان که معتقدم “میم مثل مادر” هم قطعا خالی از نقص نخواهد بود.
او همچنین معتقد بود: فیلم “میم مثل مادر” یک فیلم تلخ و سیاه نیست، بلکه رنجنامه یک مادر است و تصورم این است که نمیتواند تاثیر منفی بر روی مخاطب داشته باشد.
همچنین ملاقلیپور دربارهی صحنه بیرون کشیدن صدام از گودال که در فیلم میممثل مادر به آن اشاره شده است گفته بود:فرض کنید ۲۰ سال دیگر این فیلم برای نسلی دیگر میخواهد به نمایش درآید، باید بگویم در چه تاریخی این فیلم ساخته شده است و در عین حال برای من خیلی اهمیت داشت که در این فیلم عامل اصلی این جنایت را نشان بدهم گرچه کشورها و قدرتهای دیگر هم بودند ولی عامل اصلیاش صدام بوده است.
من طبیعتا از دستگیری صدام به این شکل فضاحتبار خیلی خوشحال بودم و لازم دیدم در این فیلم هم به یک شکلی آن را نشان بدهم.
او با اشاره به موضوع فیلم میم مثل مادر گفته بود: اگر دقت کنید در فیلم یک جایی سپیده میگوید، از جمعیت ۱۲ هزار نفری سردشت هشت هزار نفر آن روز شیمیایی شدند و از آن هشت هزار نفر طبیعتا نصف آنها خانمها بودند آیا میدانید آن ها بعد از شیمیایی شدن چه مشکلات اساسی دارند؟ آنها دچار مشکلات عجیب و غریب هستند. در حالیکه من معتقدم سپیده فیلم “میممثل مادر” آنچنان فقر ندارد و در تهران است حداقل یک دوستی دارد. حال اگر میخواستیم زندگی یکی از زنانی را که در سردشت قربانی این اتفاق شده است، تصویر کنیم مطمئنا غیرقابل تحملتر بود.
زنان شیمیایی شهر سردشت چنان شرایط حادی دارند که زندگی سپیده برایشان هرگز دردناک تر از زندگی خودشان نخواهد بود. سپیده در تهران زندگی میکند وضعیت بدی ندارد اما آنها این شرایط را ندارند. آنجا طبیعتا احساسی نخواهند بود. این فیلم تلنگری است برای اینکه بدانیم زنهایی که آنجا هستند چه میکنند! بچههایی که در آنجا به دنیا میآیند هنوز شیمیایی میشوند در حالیکه در زمان جنگ اصلا نبوده اند؛ اما آلوده به گاز خردل به دنیا میآیند.