رسانه سینمای خانگی- این فیلم «پروین» است

«پروین» فیلمی ساده و متوسط با هزینه نه چندان سرسام‌آور و در یک کلام پرتره‌ای باشکوه درباره بانوی شاعری است که اطلاعات زیادی درباره زندگی خصوصی‌اش وجود ندارد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم پروین حاضر در جشنواره فیلم فجر، زندگینامه پروین اعتصامی شاعر نامدار ایرانی است. زنی که بیوگرافی‌های به جا مانده از او و عکس فروغ فرخزاد (شاعر)، ماجراهای پرشور عاشقانه ای در زندگی شخصی اش ندارد که مناسب ساخته شدن اثری با گره‌های دراماتیک برای پرده نقره ای باشد. به نظر می رسد این مهمترین مشکل در فیلمنامه پروین است.:

یک ازدواج ناموفق به دلیل عدم سازگاری روحیات یک شاعر خوش ذوق و یک نظامی با روحیات نظامیان آنزمان که بدون حرف و سخنی و جنگی و جدالی به پایان رسیده و گویی تا پایان زندگی کوتاه پروین هم دلبستگی خاصی رخ نداده است؛ نویسنده برای افزودن بار دراماتیک داستان ناگزیر شده تا عشق علی به پروین را نمایش دهد که آن هم به دلیل خامی و عدم پرداخت درست از یکسو و بازی نه چندان قوی بازیگر نقش در کل فیلم جا نیفتد.

فیلم در رده فیلم های بیوگرافی است که بیان خاطرات پروین از زبان برادرش ابوالفتح خان است که در زمان حیات پروین نقش مهمی در چاپ اشعار او داشت. برشی از زندگی این شاعر توانا بعد از ازدواج تا زمان مرگ زودهنگامش.

نویسنده به خوبی از مکان‌ها و تاریخ ها و اشخاص واقعی در فیلم‌نامه استفاده کرده و به کل ماجرای زندگی او پایبند بوده و بیننده به خوبی می‌تواند شخصیت پروین را آنالیز کند؛ اطلاعات کلی که درباره والدین او در قالب دیالوگ داده می‌شود و نمایش نوع زندگی و طبقه اجتماعی و فرهنگی وی که منجر به شکل‌گیری شخصیت یک زن آزاده و باسواد شد که توانست در جلسات ادبی تشکیل شده در منزل پدری ذوق هنری و شعر خود را تربیت کرده و گسترش دهد.

درباره ازدواج و طلاق هم به نظر می رسد نویسنده کاملا پایبند به خاطرات پروین نوشته ابوالفتح اعتصامی بوده و در این میان برای گریختن از تک خطی بودن داستان، با اضافه کردن پیرمرد خادم باغ کرمانشاه و آگرین تلاش کرده تا این زندگی مشترک کوتاه مدت را برای بیننده قابل باور کند ولی در این میان هم به نظر برادر وی که طی مقاله ای پس از مرگش چاپ شده و دلایل جدایی را مصرف مشروب و مواد مخدر و اخلاق خشک نظامی بیان کرده پایبند بوده و اینجاست که شخصیت پیرمرد نوازنده ای که با ارباب خشن خود آن رفتار را دارد برای بیننده ملموس نیست و آگرین هم که تا پایان داستان گویا قرار است فقط بیننده را کمی بخنداند! شخصیت های فرعی داستان اما در خط کلی روایت جا افتاده اند و ابهامات بیننده را در حین تماشای فیلم برطرف می کنند.

گریم و طراحی صحنه و لباس باورپذیر و کاملا در خدمت فیلم است و بیننده را درگیر ماجرا می کند ولی انتخاب بازیگران و بازی گرفتن از آنان نقطه ضعف و قوت همزمان کارگردان است؛ مارال بنی آدم در نقش پروین و آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفی نیا و امیرحسین شریف هوشمندانه و دقیق است.

رامین ناصر نصیر و حسین پاکدل و محمدعلی نجفی و بیژن بنفشه خواه هم در نقش های کوتاه خود بازی‌های قابل قبولی ارائه داده اند، اما محمدرضا شهبانی نوری در نقش علی واقعا بازی بد و کنترل نشده ای دارد و تنها گره دراماتیک داستان را با نقش آفرینی نامناسبش هدر می دهد، به این بازی بد می توان بازی کلیشه ای و تکراری حسام نواب صفوی و ملیکا شریفی نیا را هم اضافه کرد که در سکانس هایی حتی باعث آزار می شوند.

پروین فیلمی ساده و متوسط با هزینه نه چندان سرسام آور و در یک کلام پرتره ای باشکوه درباره بانوی شاعری است که اطلاعات زیادی درباره زندگی خصوصی اش وجود ندارد و هرچه هست از زبان برادرش نگاشته شده، توصیف تک خطی فیلم پروین آخرین ساخته محمدرضا ورزی است.

رسانه سینمای خانگی- «پرواز ۱۷۵»؛ یک نگاه متفاوت به جنگ

کارگردان در فیلم «پرواز ۱۷۵»، نگاه بیننده را نه به سفر زمینی قدیمیِ پر از گلوله و توپ و تانک و غبار با دشت‌هایی پر از گل‌های لاله و تپه و تنه‌های بی سر نخل‌های سوخته باوقار که به سفری نو در اعماق آب‌های اروندِ پر از اسرار ناگفته ماندگار می‌برد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، من از رنگین کمان هفت رنگ نقد، رنگ آبی آسمانی انگشتر شهید را پسندیدم. زیرا آن رنگ، هوشم را به آسمان و گوش جانم را به ندای آسمانی ها می سپارد که می گویند «در زمانه ای که در آن سوی جهان، صاحبان کمپانی های عظیم فیلمسازی مجهز به پیشرفته ترین تکنولوژی زمان، سرمایه های میلیارد دلاری خود را به پای خیل عظیمی از متخصصان میان‌سال و کهن‌سال سپیدموی سیاه‌دل سینمای “پرن” و “دهشت” و “خشونت” می ریزند تا قهرمانان پوشالی داستان هایشان، خیالات شیطانی بیننده را نگران جاماندن از پرواز ۶۶۶ به مقصد “کابالا” کنند، در این سوی جهان اما در موسسه ای با اندیشه متبرک به آیات رحمانی، فیلم ساز سیاه‌موی سپیدقلبی در عنفوان جوانی، با سرمایه ای غیر دولتی و نه سازمانی و ارگانی، در بخش نگاهی نو با تکیه بر تجاربی طولانی و انسانی، فیلمی را به نمایش می کشد که دغدغه قهرمانش، کمالات انسانی بینندگان را نگران جاماندن از پرواز ۱۷۵ به مقصد بهشت می کند!

من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان نوجوان فیلم، به نوجوان من می گوید برای زنده ماندن بجنگ و درخت خانواده (پدر) را به عرق جبین تلاش خود آبیاری کن تا عرق شرم نگاه مادر و خواهرت را بر جبین خسته پدر نبینی!

من این فیلم را می ستایم. زیرا گردن بند قهرمان نوجوان فیلم، نماد شیاطین نیست، تصویرمردی است واقعی که جان خود را در میدان راستین نبرد با غاصبان سرزمین و نوامیس وطن نثار کرد؛ قهرمانی جاودان بنام شهید محمد جهان آرا!

من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان جوان فیلم، سیلی نقد هشدار پدر جانبازش را می خورد تا فریب حلوای نسیه دروغ سازان دغل باز را نخورد!

من این فیلم را می ستایم زیرا قهرمان میان‌سال فیلم، به عنوان مدیری انیس و هم درد، خشم سرکوب شده دوران جنگ و شکوه فروخورده پس از جنگ را نه بر سر بیماران که بر صورت بیمارسازان خالی می کند تا بفهماند که به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را!

من این فیلم را می ستایم. زیرا کاراکتر مادر کهن‌سال فیلم، بعد از عمری حرمان، اینک یکه و تنها در آغوش اروند و هنوز در جستجوی نشانی از فرزند، اندوه را به سخره می گیرد و بر غم، لبخند تمسخر می زند تا مبادا خفتگان اروندرود و یا حتی مادران انتظار، اشک پیروزی صبر را، ناله های بی قراری بپندارند!

من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان پدر کهن‌سال فیلم که کنج بیمارستان را نه گرداب رنج که محراب عروج خود ساخته است، با زبان سکوت فریاد می زند که شهادت نه یک باختن که یک انتخاب است!

من این فیلم را می ستایم. زیرا در این قرن شیطانی، مانیفست جسورانه کارگردان این فیلم ربانی، تبدیل کلام قرآنی به درام قرآنی است؛ بی هیچ اضطرابی از اندیشه های شبه شیطانی.

هنر فیلمساز، نه نمایش تروکاژهای چشم نواز و نه به رخ کشیدن دکوپاژهای هوش نواز و نه بزرگ نمایی پروداکشن های جیب نواز بلکه بیان متعالی یک اندیشه و یک احساس روح نواز است. زیرا به زعم او، هنر آن نیست که در آن سالن تاریک به مدد پندار پدیده فای (ماندگاری چند ثانیه ای تصویر بر شبکیه چشم بعد از حذف تصویر از جلوی چشم)، مردمک سیاه را با قدم های تند و کند به تعقیب فریم های متحرک خیال به این سوی و آن سوی بدوانیم. هنر آن است که از آن فضای کم نور به مدد دیداری ساده از حقیقت یک خیال، بادامک دوّار شعور را با بیانی استوار به روشنایی صراطی پایدار بکشانیم.

کارگردان اما در این اثر، نگاه ملول بیننده را نه به سفر زمینی قدیمی پر از گلوله و توپ و تانک و غبار با دشت هایی پر از گل های لاله و تپه و تنه های بی سر نخل های سوخته باوقار که به سفری نو در اعماق آب های اروند پر از اسرار ناگفته ماندگار می برد تا در معیت داستان در خاک فروخفتگان این بار با روایت قصه درآب فرورفتگان، به آن سوال بی جواب قدیمی که می پرسد «آیا آنها که به اروند رفتند هنوز بازنگشته اند؟» پاسخ دهد که آن ها که به اروند رفتند، به سبحانک یا لااله الا انت یونس و تعمید یحیی، یادگار جسم را به ماهیان اروند سپردند تا با صعود آزاد روح به عرش جاودان «هُو»ی عروج کرده در مقام راضیه مرضیه مطمئنه جای خوش کنند! مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم؛ ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست/ به امید سر کویش پرو بالی بزنم و اما آن انگشتری که به رنگ آبیِ آسمان است نه صرفا تذکاری برای عهد و ایمان که فزاینده نور دیدگان مادران، مژده وصال منتظران و مزد در جستجوی معاش نوجوان است. چرا که شهیدان مزد نمی گیرند ولی مزد می دهند.

کارگردان در چند سکانس شاخص به فرم قرآنی خود می رسد. زیرا در نقطه اوج این چند سکانس، اندیشه و احساس تلاقی کرده، بیان متعالی اندیشه و احساس منتقل می گردد. کارگردان در انتخاب بازیگر نقش حاج محمد (جمشید هاشم پور) هوشمندانه عمل کرده است. استاد هاشم پور که از پیش و در طول سال های جنگ به مدد یک عمر تلاش بی وقفه هنری در آفرینش قهرمانی افسانه ای، به نوبه خود، هزاران قهرمان حقیقی را پرورانده و در پرواز تک تک آنها اشک حرمان ریخته، در سکانس دیدار با پسر، نه تنها در بستر حقیقی خستگی بازنشستن از رزم هنری که بر تخت خلاقیت کاراکتری در حسرت شهادت، دست های لرزانش را بر چشمان نگرانش می گذارد تا اغیار دروغ پرداز غنیمت خوار را نبیند اما همین که به اصرار پسرش، نگاه خسته اش به نور آسمانی انگشتر یار می درخشد و بوی خوش وصل فضای مشامش را عطرآگین می کند، آن حنجره خشکیده از فریاد و آن لبان و لسان ساکت از گفتار، ناگهان جمله ای را بر زبان جاری می کند یادآور حسرتی جانگداز «من از آن پرواز جا ماندم… من از آن پرواز جا ماندم…»

به جرئت می توان گفت که این دیالوگ کوتاه، از موثرترین دیالوگ‌هایی است که جمشید هاشم پور در طول زندگی بازیگری خود بر زبان آورده است. زیرا این دیالوگ رحمانی، نگاه قرآنی کارگردان را به زیبایی و کمال تفسیرمی کند «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛ مردانی از مومنین به عهدی که بر ذمه آنها بود، وفا کردند. گروهی از آنان در راه خدا به شهادت رسیدند و گروهی نیز در انتظار شهادت به سر می برند؛ بی هیچ تغییر و تبدیل در پیمان!»

در شاه سکانس شهادت حاج محمد، استفاده صحیح از نورپردازی، انتخاب زاویه درست و قاب مناسب دوربین، میزانسن دقیق و بازی استیلیزه و بی اغراق بازیگر، به فرمی می رسد که در نقطه اوج سکانس یعنی شهادت و عروج حاج محمد، عقل و حس دست به دست هم می دهند تا بیان متعالی اندیشه و احساس کارگردان فیلم در اشک های ناخودآگاه بیننده متبلورشده، با شکوه ترین نمایش شهادت یک شهید بر پرده عریض سینمای ایران و بلکه جهان ثبت شود.

بی تردید استاد هاشم پور آن لحظه را زندگی کرد و حقیقتا بر این باورم که پاداش شهداء به این استاد ارزشمند؛ تقدیم «مدال طلای شهادت» است، سیمرغ بلورین جشنواره فجر طفیلی آن! هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما

و اما ثریا قاسمی، اسطوره کاراکترپرداز نقش مادر در سینمای ایران، بعد از خلق آن همه کاراکترهای فراموش نشدنی برای آفرینش و نمایش مادرهای ستودنی، این بار اما در پرواز ۱۷۵، در دو شاه سکانس از فیلم، حاصل تمام عمر هنری اش را به یادگار ثبت می کند. در سکانس هواپیما، ابتدا در نمایی مدیوم از پروفایل مادر که در فورگراند نما، تصویر ناواضح کودکی که در کنارش نشسته نیز دیده می شود (کنایه از اینکه شهید زنده است و همیشه در کنار مادر مراقب وی بوده است)، مادر را که از شوک این ماجرای پرپیچ و خم انگشتر، هنوز در اندیشه خویش در جستجوی حل معماست می بینیم.

نما عوض می شود به نمایی کلوز شات از روبروی مادر که انگشتر را بار دیگر و اینبار با نگاهی دیگر می کاود و با سرعت نور، لحظاتی را از خاطراتی دور به اکران نگاه هشیار می آورد و دقیق می نگرد و کارگردان و بیننده نیز به همراه وی خوب می نگرند و ناگهان همراه با کاراکتر مادر، خود واقعی بانو ثریا قاسمی و نیز کارگردان و بیننده، همه با هم به شهودی یقینی می رسند و آن اینکه اصل این ماجرا یک یادآوری و هشدار به همه مردم ایران است که «لحظه پرواز نزدیک است آبرویت را نریزد دل!»

و درست در این لحظه است که جویبار اشک یقین مادر به سرشک خلاقیت کارگردان و این هر دو به رود عظیم اشک‌های هم پنداری بیننده که همگی از کوهی به نام دغدغه ناهشیار سرچشمه گرفته است، می پیوندند تا با تارهای صوتی مدیر ایثارگر آسایشگاه (جعفر دهقان) همصدا شده، هشداری نزدیک به فریاد را به گوش شعور جنگ ندیدگان فرصت طلب «صم بکم عمی فهم لایرجعون» برساند که «فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» … نابرده رنج گنج میسر نمی شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!

و اما در شاه سکانس آخر فیلم، در آن نور گلدن تایم مثال زدنی و آن میزانسن بیاد ماندنی، خصوصا سبکِ بازیِ ترکیبی غافلگیر کننده و بشدت “باورکردنی” بانو ثریا قاسمی، چنان چنگی بر قلب بیننده زده می شود که موسیقی آریا عظیمی نژاد هم نمی تواند صدای هق هق گریه های بیننده رابپوشاند.

رسانه سینمای خانگی- امروز در فجر چه می‌بینیم؟

۲ فیلم با موضوع دفاع مقدس، یک عاشقانه و یک انیمیشن در چهارمین روز جشنواره فیلم فجر روی پرده خانه جشنواره می‌روند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، امروز یکشنبه ۱۵ بهمن ماه همزمان با چهارمین روز از برگزاری چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، چهار فیلم «دست ناپیدا»، «میرو»، «آغوش باز» و «ساعت جادویی» به نمایش گذاشته می‌شود.

قصه‌های پشت جبهه از زبان یک خبرنگار زن

اولین نمایش در این روز اختصاص به یک اثر دفاع مقدسی با نام «دست ناپیدا» به کارگردانی انسیه شاه حسینی دارد؛ تنها کارگردان خانمی که توانسته در این دوره به جشنواره فیلم فجر راه پیدا کند. انسیه شاه حسینی این بار نیز یکی از تجربه‌های حضور خود در جبهه‌های جنگ را روایت کرده است، فیلمی که تهیه کنندگی آن را سعید سعدی برعهده دارد.

در خلاصه داستان فیلم «دست ناپیدا» آمده است: در سال‌های ابتدایی جنگ یک زن خبرنگار با عده‌ای زن ایثارگر آشنا شده و سرنوشتش دچار تغییر می‌شود. در این فیلم بازیگرانی چون معصومه بافنده، نسرین احمدخانی، اعظم سادات موسوی، زیبا عسکری حضور دارند.

میرو و رشادت‌های مردم سیستان در جنگ

فیلم دومی که در این روز روی پرده می‌رود فیلم سینمایی «میرو» به کارگردانی حسین ریگی است که آن هم روایتی متفاوت از هشت سال دفاع مقدس و این بار درباره رشادت‌های مردم سیستان دارد.

در این فیلم بازیگرانی چون سودابه بیضایی، امیررضا دلاوری، حمید ابراهیمی، مهدی دین‌محمدپور، آرزو تاج نیا، ایوب افشار، ابوالفضل همراه، احمدرضا غلامی، محمد بصیرپور، عبدالمجید بلوچ شارکی، فاطمه شهرکی، مصطفی پرکان، محسن آراهیش، عباس ناروئی، دیانا حوت حضور دارند. تهیه کنندگی این فیلم را سعید الهی برعهده دارد.

بهروز شعیبی و یک داستان عاشقانه

اما «آغوش باز» به کارگردانی بهروز شعیبی در سانس سوم خانه جشنواره؛ اکران می‌شود. این فیلم ششمین ساخته این کارگردان است که یک داستان عاشقانه را روایت می‌کند. علی سرتیپی تهیه کنندگی این کار را برعهده دارد و در آن بازیگرانی چون حامد کمیلی، محسن کیایی، گلاره عباسی، شبنم گودرزی، جواد خواجوی، وحید نفر، علی عطایی، روژین فاطوری‌فر، ساینا توکلی، میثم نوروزی، سهیل هژبر، مسعود خانی، مهدی هاشمی، احترام برومند، حسن معجونی و بازیگران کودک؛ هاتف شعیبی و نفس نکی حضور دارند.

در خلاصه داستان جدیدترین ساخته بهروز شعیبی آمده است: سه قصه عاشقانه …، سه زوج در فراز و نشیب روابط عاطفی، فرصت می‌یابند به تعریف جدیدی از عشق برسند.

سفر به گذشته با ساعت جادویی

آخرین فیلم در روز چهارم جشنواره فیلم فجر، انیمیشن «ساعت جادویی» به کارگردانی محمدعلی بصیری نیک و تهیه کنندگی محمدمهدی نخعی راد است. «ساعت جادویی» اولین انیمیشن از ۴ انیمیشنی است که در جشنواره چهل و دوم فیلم فجر حضور دارند.

داستان انیمیشن «ساعت جادویی» (سفر به تاریکی) از جایی آغاز می‌شود که یک پسربچه به واسطه هدیه‌ای که از پدربزرگ خود دریافت می‌کند، موفق به سفر در زمان می‌شود و به دوران کودکی مادربزرگ خود می‌رود. در این سفر، این پسربچه شغل خانوادگی خودشان یعنی نمدمالی را از نزدیک می‌بیند که در گذشته رونق بسیاری داشته است. این سفر در زمان مصادف با قیام گوهرشاد می‌شود و اشاره‌هایی به فرهنگ پوشش در آن زمان هم دارد. این پسربچه بخشی از حوادث تاریخی را به چشم خود می‌بیند.

رسانه سینمای خانگی- عاشقانه را از سینما نگیریم

مجری طرح فیلم سینمایی «آغوش باز» با اشاره به روایت عاشقانه این فیلم از لزوم پرداختن به مضامین اجتماعی و خانوادگی در سینما گفت.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، «آغوش باز» تازه ترین اثر سینمایی بهروز شعیبی است که در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این فیلم روایتگر سه قصه عاشقانه است و چینش متفاوتی از بازیگران در ترکیب آن دیده می شود. محمدمهدی عسگری مجری طرح و سرمایه‌گذار این فیلم سینمایی معتقد است می توان در کنار آثار سرگرم‌کننده و کمدی به ساخت فیلم هایی فکر کرد که نگاه واقع بینانه‌ای به موضوعات اجتماعی و خانوادگی دارند.

عسگری درباره ساخت فیلم «آغوش باز» و مضامینی که از طریق این فیلم به مخاطب انتقال داده می‌شود به خبرنگار مهر بیان کرد: در دل عاشقانه‌ای که روایت شده است از مفاهیمی صحبت می‌شود که به نظرم مطرح کردن آنها جذاب است. وقتی برای اولین بار من، بهروز شعیبی و سجاد نجفی (یکی از نویسندگان فیلمنامه) دور هم جمع شدیم در اولین جلسه از ساخت فیلم عاشقانه‌ای حرف زدیم که بسیاری از موضوعات اجتماعی در آن مطرح می شود و قصه‌های مختلف از زوایای گوناگون بررسی شد.

وی اضافه کرد: من و شعیبی روی مفهومی که در فیلم مطرح می شود اشتراک نظر داشتیم. او انگیزه زیادی برای ساخت این فیلم داشت و با انرژی زیادی پای کار بود. خوشحالم که ضلع دیگر این همکاری با حضور علی سرتیپی در مقام تهیه کننده کامل شد و در نهایت تجربه بسیار خوبی رقم خورد.

مجری طرح «آغوش باز» درباره تعریف خود از این فیلم اظهار کرد: «آغوش باز» سعی دارد این موضوع را مطرح کند که عشق را در روزمرگی ها گم نکنیم چراکه ما به عشق نیاز داریم.

وی اضافه کرد: به نظرم در فرهنگ ما موضوعاتی وجود دارد که پیش تر از اینها نبوده یا خیلی به آن پرداخته نشده است و یا اصلا به آن توجهی نشده است. اما این موضوعات در جامعه خودش را نشان می دهد. متاسفانه ما در برخی زمینه ها دچار فقر فرهنگی هستیم و سینما یکی از مهم ترین ابزارها برای حرف زدن در این باب است. این که باید به صنعت سینما توجه کرد کاملا جمله درستی است. ولی سرگرمی از نظر من تا زمانی معنا دارد که در کنارش موضوعات جدی تر هم به چالش کشیده شود. قطعا سینما جای شعار دادن نیست. نمی خواهم جملاتم شبیه شعار به نظر برسد. مقصودم این است که در هر قالبی باید به محتوا و مضمونی که فیلم بر اساس آن ساخته می شود، فکر کرد.

وی درباره فیلمسازی درباره خانواده نیز تصریح کرد: من علاقه مند به مطرح کردن موضوعات مرتبط با خانواده در فیلم های سینمایی هستم. البته که این اشاره کمی کلی گویی است. به دلیل مطالعاتم در زمینه مسایل اجتماعی و خانواده معتقد هستم ما در سینمای بلند دست بازتری برای مطرح کردن موضوعاتی از این جنس داریم و می توان گفت بسیاری از موضوعات اجتماعی هنوز پایشان به سینمای بلند باز نشده است.

عسگری درباره اقبال بیشتر به سینمای کمدی در گیشه تصریح کرد: شاید من هم به عنوان تهیه کننده در آینده، ساخت کمدی را تجربه کنم ولی معتقدم در هر اثری باید به محتوا بیش از هر چیز اهمیت داد و فکر کرد. حتی در آثار کمدی که به سادگی از کنارشان می گذریم باید محتوای خوبی را به مخاطب ارایه داد. این هنر ما سینماگران است که در کنار ساخت آثار به اصطلاح بفروش، به محتوا هم توجه کنیم.

وی درباره شرایط این روزهای سینمای ایران نیز بیان کرد: فکر می کنم طی چند ماه گذشته این جمله را از زبان بسیاری از کارشناسان سینما شنیده ایم که سینمای ایران حال خوبی ندارد. فیلم های طنزی داریم که در گیشه موفق ظاهر شده اند و حضور این نوع فیلم ها نسبت به دیگر گونه های سینمایی چشمگیرتر است. طبیعی است که نمی‌توان فیلم کمدی را از محصولات سینما حذف کرد اما با نگاه جامع تر می توان از این موضوع حرف زد که مخاطب ما به فیلم هایی از جنس دیگر هم نیاز دارد.

عسگری درباره خالی بودن گیشه از فیلم های اجتماعی گفت: تنوع آثار لازمه حیات طبیعی سینما است. در اکران های سال گذشته و امسال شاهد گیشه کم فروغ سینمای اجتماعی بودیم. می دانیم که فیلم هایی از این جنس علاقه مندان خاص خودش را دارد و البته موضوعات اجتماعی بسیاری است که می توان از طریق آنها در سینما طرح مساله کرد و در مورد آنها حرف بزنیم. سینما از ابزارهای مهم طرح مسایل اجتماعی است. سال‌ها است که در عرصه فیلم کوتاه و مستند کار می کنم و با توجه به سابقه ای که در زمینه کار در حیطه مسایل اجتماعی و خانواده دارم، یکی از دغدغه های من صحبت در مورد مسایل و موضوعاتی است که در جامعه با آنها سرو کار داریم.

وی در پایان اظهار کرد: در این شرایط بخش خصوصی توان چندانی برای ادامه حیات ندارد. تهیه کننده و سرمایه گذار بخش خصوصی باید مدام به این موضوع فکر کند که باید فیلمی بسازد که هزینه های ساخت فیلم را برگرداند و البته انگیزه ای برای ساخت فیلم های بعدی داشته باشد. اگر به گیشه و اکران نگاه کنیم هم می‌توان متوجه این موضوع شد که رغبت تهیه کننده بخش خصوصی به اکران فیلم‌هایی با سویه‌های کمدی است که می تواند تا حدی بازگشت سرمایه را تضمین کند.

رسانه سینمای خانگی- چهره واقعی زن در دفاع‌مقدس چگونه است؟

انسیه شاه حسینی کارگردان سینما که در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر با «دست ناپیدا» حضور دارد، معتقد است کاش زنان کارگردان با دیدگاه‌های بیشتری در جشنواره شرکت داشتند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، انسیه شاه حسینی کارگردان زن سینمای ایران که در حوزه سینمای دفاع مقدس شناخته شده است، بعد از گذشت بیش از ۱۰ سال، امسال در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر با فیلم دفاع مقدسی «دست ناپیدا» و در بخش سودای سیمرغ حضور دارد. این کارگردان در گفت‌وگو با خبرنگار مهر این نکته را یادآور شد که «دست ناپیدا» ادامه فیلم سینمایی «شب بخیر فرمانده» است و به نوعی می‌توان آن را «شب بخیر فرمانده ۲» دانست؛ با این تفاوت که این بار با توجه به خاطراتی که از زمان تهیه گزارش در جبهه‌های جنگ داشته به سراغ به تصویر کشیدن زنانی رفته که در حاشیه رود کارون به نوعی در حال مبارزه بودند.

او در بخش دیگری از صحبت‌های خود تاکید می‌کند که اگر قرار باشد نقش زنان در دفاع مقدس را در سینمای ایران به تصویر کشید باید یک زن را با تمام جسارت‌ها و ترس‌هایی که در جنگ با آن روبه‌رو می‌شود نشان داد؛ در غیر این صورت شخصیت به تصویر کشیده شده غیرواقعی و کمدی می‌شود.

با ما در این مصاحبه کوتاه همراه باشید:

*شما در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، به عنوان تنها خانم کارگردان حضور دارید؛ فکر می‌کنید این حضور تا چه اندازه می‌تواند برای شما امتیاز باشد؟

اینکه بخواهند من را به عنوان تنها زن کارگردان در این دوره از جشنواره بدانند چندان نمی‌پسندم چرا که همیشه عاشق رقابت و هیجان آن هستم؛ اگر خانم‌های بیشتری به عنوان کارگردان در این جشنواره حضور داشتند حتماً شاهد فیلم‌های متنوع‌تری بودیم. اما باید گفت بسیاری از خانم‌های کارگردان نیز ممکن است بنا به دلایلی نتوانستند در جشنواره حضور داشته باشند همانطور که من ۱۰ سال فرصت تولید فیلم پیدا نکرده بودم. به همین دلیل حضور خود را به عنوان تنها زن کارگردان در این جشنواره را امتیاز نمی دانم؛ ای کاش خانم‌های بیشتری در جشنواره حضورر داشتند. حتی دوست داشتم به عنوان مثال ۲۰ فیلم دفاع مقدسی در جشنواره شرکت می‌کرد و فیلم من با این تعداد فیلم محک می‌خورد؛ چرا که ذات من یک جنگ‌جو است و همیشه به دنبال رقابت هستم.

*درباره روند تولید «دست ناپیدا» کمی توضیح دهید و اینکه با توجه به اینکه روایتگر فیلم مانند «شب بخیر فرمانده» یک زن است تا چه اندازه با آن فیلم متفاوت است؟

باید بگویم این فیلم سینمایی ادامه‌ای برای فیلم «شب بخیر فرمانده» است و می‌توان آن را قسمت دوم این فیلم دانست؛ به خاطر دارم در آن زمان با دوربین ۸ میلیمتری به شهرها و روستاهای مرزی رفته بودم و این بار در «دست ناپیدا» با دوربین عکاسی به کارون رفته و سراغ زن‌هایی رفته ام که در حقیقت جبهه را به حاشیه کارون کشانده اند. در آن منطقه جبهه واقعی مردانه بود؛ چرا که تعدادی روستا در حاشیه کارون وجود داشت که تعدادی در آن در برابر دشمن مقاومت می‌کردند. به همین دلیل می‌توان گفت درست است که در «دست ناپیدا» جبهه تغییر لوکیشن داده است اما ماهیت همان ماهیت جنگ است؛ یعنی در این فیلم به جای مبارزه مردان شاهد مبارزه زنان هستیم و به جای خاکریز امواج خروشان کارون را داریم. اما وجهه اشتراکی که در این ۲ فیلم وجود دارد ماهیت مبارزه‌ای است که در این فیلم‌ها دیده می‌شود؛ ما در این فیلم شاهدان حضور زنانی هستیم که با ابزار متفاوت مردانه می‌جنگند و آسیب بیشتری می‌بینند. در واقع می‌توان گفت این زنان زمانی که لباس‌های خونین سربازان را می‌شویند و شاهد جای زخم‌های سربازان که روی لباس‌ها مانده است، هستند از نظر روحی آسیب می‌بینند چرا که نمی‌دانستند آن سربازی که نمی‌شناختند در سلامت به سر می‌برد یا نه.

*باتوجه به اینکه این فیلم بخشی از خاطرات شما در جبهه جنگ بوده؛ نگارش فیلمنامه برچه اساس شکل گرفت؟

باید بگویم نگارش این فیلمنامه تنها یک ماه آن هم در ماه رمضان در فاصله زمان افطارها تا سحرها نوشته شد؛ البته نباید فراموش کرد زمانی که خاطرات خود را به عنوان فیلمنامه می‌نویسم نوشتن برای من راحت تر است و این شب زنده داری برای من جذابیت بسیاری داشت؛ حتی می‌توانم بگویم بخش‌هایی که در شب‌های احیا نوشته ام تاثیرپذیری متفاوتی داشته است. برخی از دوستان که این فیلم را دیده اند معتقدند که «دست ناپیدا» نسبت به فیلم‌های دیگرم پخته‌تر است و یک بلوغ فکری در آن دیده می‌شود. در مقایسه با «شب بخیر فرمانده» باید بگویم آن فیلم داستان لاغری داشت؛ اما در این فیلم داستان شکل و شمایل دیگری دارد.

*در چند سال اخیر آثاری تولید شده اند که محور اصلی آن زنان هستنند که از آن جمله می‌توان به «ویلایی ها» با تم انتظار و «دسته دختران» با تم جسارت زنان برای همراهی با مردان در جنگ اشاره کرد، «دست ناپیدا» چه ویژگی متفاوتی نسبت به این دسته از فیلم‌ها دارد؟

پیش از هرچیز باید بگویم خانم‌هایی که با پوست و استخوان خود جنگ را حس کرده اند هیچ گاه باور نمی‌کنند که یک زن پابه پای مردان بجنگند و یا مردان در انتظار این باشند که زنان به دل دشمن بزنند و برای آنها مهمات تهیه کنند. من در فیلم «شب بخیر فرمانده» زنی را به تصویر کشیده ام که در لحظاتی می ترسد و حتی خود را پنهان می‌کند؛ او هرگز نجنگید؛ حرف من این است که اگر قرار است تصویر یک زن را در جنگ نشان دهیم باید واقعیت یک زن در جنگ را به نمایش بگذاریم. زمانی که به صورت ایده آل به زن نگاه کنیم آن کاراکتر حالت کاریکاتوری پیدا می‌کند؛ در فیلم «ویلایی ها» نیز در کنار انتظار به مسائل مادی توجه شده که البته این مساله برای شخصیت زن کاملاً طبیعی است و تجربه من از بازدید در اردوگاه‌ها به این داستان نزدیک بود و شاهد زنان «ویلایی ها» بودم اما در «دست ناپیدا» به معنویات توجه شده است و سعی کرده ام از داخل جنگ به بیرون نگاه کنم با یک روح زنانه جنگ را به تصویر بکشم به همین دلیل تماشاگر چهره‌ای از زن می بیند که در زندگی عادی ندیده است.

*باتوجه به جایگاه سینمای دفاع مقدس در بین مخاطبان امروز سینمای ایران، فکر می‌کنید که تا چه اندازه فیلم‌هایی از این دست با محوریت زن می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد؟

پیش از هرچیز باید بگویم اگر فیلم‌های دفاع مقدس در بین مخاطبان از جایگاه خوبی برخوردار نیست و حتی مخاطب کمی هم دارد به این دلیل است که ما هنوز فیلم دفاع مقدسی تولید نکرده ایم و هنوز وارد این حیطه نشده ایم؛ بلکه تمام این سال‌ها فقط فیلم‌های جنگی ساخته شده و هر کارگردانی از دور و از زاویه دید خود یک اثر جنگی ساخته است.

از نظر من فیلم دفاع مقدسی ناب، اگر از جنس، نگاه و فرهنگ رزمندگان ساخته می‌شد شاید وضع مملکت هم اینگونه نبود. تاکید می‌کنم که ما فیلم دفاع مقدسی خوب نداشتیم و به همین دلیل است که مخاطبی هم برای این نوع از سینما وجود ندارد. متأسفانه تمام این سال‌ها هیچ مهندسی فرهنگی به خصوص در حوزه دفاع مقدس وجود نداشته است و همه آقایان درگیر بوده و فرصتی برای پرداختن به این فرهنگ نداشتند به همین دلیل ویترین سینمای دفاع مقدس به دست کسانی افتاد که جزیره‌ای عمل کرده و براساس نگاه خود فیلم می‌ساختند.

زمانی که یک فیلم خوب ارائه نشود مخاطب چنین سینمایی را پس می‌زند؛ چرا سینمای آمریکا هرچند به دروغ فیلم‌هایی درباره جنگ می‌سازد که موفق عمل می‌کند به این دلیل است که آنها فیلم‌ها را خوب می‌سازند. در واقع می‌توان گفت سینمای آمریکا در نشان دادن باطل خیلی موفق است اما ما در نشان دادن حق ضعیف عمل می‌کنیم. شما تصور کنید برای بدرقه شهدای غواص همه جنس آدم آمد در واقع همه مملکت برای بدرقه آنها آمدند و چرا که همه مردم یک وجه اشتراک دارند و آن حق طلبی است. قصه مظلومیت شهدای غواص تمام ایران را تکان داد.

رسانه سینمای خانگی- بازیگران «قلب رقه» چه گفتند؟

بازیگران «قلب رقه» که در سوریه ساخته شده است، بازی در این فیلم را از سخت‌ترین تجربه‌های کاری خود عنوان کردند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، در سومین روز جشنواره فیلم «قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور که به مبارزه با داعش اشاره دارد، به نمایش درآمد و بعد نشست خبری فیلم برگزار شد که بیشتر عوامل اصلی از جمله سعید پروینی (تهیه کننده)، خیرالله تقیانی‌پور (کارگردان)، داوود محمدی (مدیر فیلمبرداری)، بهنام جعفری طادی (طراح صحنه)، احسان رناسی (طراح چهره پردازی)، مهدی سعدی (تدوینگر)، محمود بیاتی (طراح لباس) و محمدرضا شریفی نیا، هدایت هاشمی، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، مصطفی ساسانی (بازیگر) حضور داشتند.

در این نشست پروینی درباره اینکه آیا «قلب رقه» درباره شهید سید رضی موسی است، گفت: این فیلم کلاژی از قصه‌های واقعی بود. شهید سید رضی در تولید این اثر خیلی به ما کمک کردند. بعد از شهادتشان قرار شد که این فیلم‌ را به ایشان تقدیم کنیم‌ اما این فیلم درباره زندگی شهید نبود.

او همچنین گفت، جلوه‌های ویژه فیلم‌ همچنان ادامه خواهد داشت.
خیرالله تقیانی‌پور نیز در پاسخ به اینکه چقدر از انفجارها جلوه‌های ویژه بود، توضیح داد: به هر حال هم در تهران و هم در سوریه فیلمبرداری داشتیم و مجبور بودیم لانگ شات‌ها و برخی از صحنه‌های بسته‌ را در سوریه و صحنه‌های بسته بسیاری را در ایران تهیه کنیم. حدود ۱۵ درصد از صحنه‌های اکشن جلوه‌های ویژه بود.

در بخشی دیگر از این نشست بازیگران فیلم صحبت‌هایی را درباره سختی تولید این فیلم مطرح کردند.

محمدرضا شریفی‌نیا گفت: من خیلی کار کرده‌ام اما قلب رقه از آن کارهای سخت بود البته شاید هم من دیگر پیر شده‌ام.

شادی مختاری هم بیان کرد: نقشم در این فیلم ‌نسبت به کارهای قبلی خودم بسیار متفاوت بود بخصوص چالش یادگیری زبان عربی و گویش سوری که سخت بود. گریم و پوشش و فیلمبرداری در سوریه هم سختی‌های خود را داشت.

هدایت هاشمی نیز با بیان اینکه «قلب رقه» فیلم سختی بود گفت: ساخت فیلم‌ اکشن و جنگی بجز مساعدت و همدلی ارگان‌های مختلف به توانایی گروه سازنده هم بستگی دارد. از آنجایی که من همیشه دوست دارم کارهای متفاوتی بازی کنم، با افتخار با این فیلم همراه شدم.

عبدالرضا انصاری دیگربازیگر این فیلم نیز گفت: زبان فیلم عربی بود اما بحث لهجه‌ها هم مهم بود. حتی در بازیگران سوری هم لهجه‌ها متفاوت بود و من گاهی سردرگم می‌شدم که لهجه درست کدام است. در سوریه هم مانند ایران در روستاها لهجه خاص خودشان را داشتند و این کار را سخت می‌کرد.

مصطفی ساسانی یکی دیگر از بازیگران این فیلم گفت: قصه من کمی با دوستان دیگر متفاوت بود و برای لهجه مربی خصوصی گرفته بودم و سعی می‌کردم یک سری عادت‌ها مانند ریتم تند در دیالوگ گفتن را کنار بگذارم. یک بخش سخت کار جغرافیا بود زیرا ما در آنجا ویرانی زیادی می‌دیدیم و صحنه‌های آخرالزمانی وجود داشت و باورمان نمی‌شد که یک کشور می‌تواند تا این حد ویران شود. یک چالش دیگر هم موتورسواری بود که در یک صحنه حتی نزدیک بود کشته شوم.

بهنام جعفری طادی (طراح صحنه ) نیز در بخشی از این نشست گفت: خیلی از فیلم‌های جنگی تحت تاثیر فیلم نجات سرباز رایان هستند و تکان‌های زیادی دارند. از آنجایی که ما داستان عاشقانه هم در فیلم داشتیم محیط های گرم را انتخاب کردیم.

خیرالله تقیانی‌پور در پایان در پاسخ به اینکه بزرگ‌ترین چالش او در سوریه چه بوده گفت: بزرگترین چالش ما این بود که سالم برگردیم. ما وقتی وارد سوریه شدیم کشور هنوز ناامن بود و رژیم صهیونیستی بمباران را شروع کرده بود. من هر روز دعا می‌کردم که خون از دماغ کسی نیاید. از همین‌جا از همه کسانی که در سوریه امنیت را برای ما ایجاد کردند، تشکر می‌کنم بخصوص شهید سید رضی موسوی و امیرحسین جان‌پناه‌.

رسانه سینمای خانگی- در نشست «صبحانه با زرافه‌ها» چه گذشت؟

سروش صحت معتقد است: فیلم «صبحانه با زرافه» درون مایه اش بخشش ، روشنی و امید است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، این کارگردان ادامه داد: به نظرم خوب است که در زندگی به عنوان تنها چیزی که در مشت ماست، لوکیشن‌هایی را انتخاب کنیم که هم روح داشته باشد و هم لانگ شات.

بامداد یکشنبه ۱۵ بهمن‌ماه پس از رونمایی از فیلم « صبحانه با زرافه‌ها» که با استقبال خوب تماشاگران سینمای رسانه جشنواره فیلم فجر در برج میلاد همراه بود، سروش صحت کارگردان این فیلم گفت: من آدم خیلی خوش شانسی هستم که این سوپراستارها در فیلم من بازی‌کردند و چقدر باعث افتخار بود برای من که توانستم همه عوامل این فیلم را در کنارم داشته باشم.

او در پاسخ به اینکه آیا فیلمش هجویه‌ای از دنیای مدرن است گفت: جوابش را دقیق نمیدانم و شاید هر چه بگویم دروغ باشد اما می‌تواند یک هجویه باشد.

وی در پاسخ به اینکه آیا به عنوان فردی کتابخوان قصد ساخت اثری اقتباسی از ادبیات را ندارد،گفت: من و ایمان(صفایی) آرزو داریم که از یکی از آثار گنجینه ادبیات ایران یا دنیا به عنوان یک اثر اقتباسی، فیلم بسازیم.

صحت درباره اینکه چطور ایده فیلم را پیدا کرده‌ است، با اشاره به همکاری مشترک خود با ایمان صفایی توضیح داد: رفاقت و بخشش دو موضوعی هستند که برای من همیشه مورد توجه بودند. ما سه ایده اولیه داشتیم که شامل رفاقت چند آقا، چند زن و یکی هم داستانی در دو بخش با رقابت چند آقا و  چند خانم می‌شد که فعلا شرایط ساخت این یکی مهیا شد و امیدوارم دو داستان دیگر را هم بتوانم بسازم.

وی با اشاره به زحمتی که هر کدام از عوامل در این فیلم کشیده‌اند، گفت: من این فیلم را به شدت مدیون کمک‌های فیلمبردار، آرمان فیاض هستم.

او در بخشی از این نشست که صحبت از لوکیشن‌های فیلم شد گفت: پیدا کردن لوکیشینی که هم روح داشته باشد و هم لانگ‌شات، سخت است و فکر میکنم در زندگی هم باید دنبال لوکیشنی باشیم که روح و لانگ شات را با هم داشته باشد.

صحت پایان فیلم خود را روشن و همراه با بخشش، امید و زندگی دانست و گفت: برای همه ما ۱۰ دقیقه آخر فیلم جایی جدا از ۹۰ دقیقه دیگر دارد و بسیار مهم بود. من می دانم همه چیز را نمی‌توانیم ببخشیم،‌ولی اگر یکسری چیزها را در زندگی شخصی، روابط و…. ببخشیم، زندگی هم بهتر خواهد شد. امیدوارم شعار نداده باشم ولی دوست دارم زندگی به این شکل باشد.

او گفت: پایان اجتناب‌ناپذیر است و همیشه تلخ. پایان این فیلم تلخ نیست؛ کلا پایان تلخ است.‌کدام پایانی را در زندگی سراغ دارید که شیرین باشد؟ با این وجود پایان «صبحانه با زرافه‌ها» تلخ نیست. این فیلم برآمده از اعتقادات من است. «صبحانه با زرافه‌ها» در ترویج دوستی است. می‌دانم که همیشه نمی‌توانیم بخشش داشته باشیم؛ اما اگر به آن دقت کنیم می‌بینیم که با بخشش زندگی بهتر می‌شود. شاید چون آدم پر اشتباهی هستم، می‌خواهم که بخشش هم ترویج پیدا کند.

در این نشست، پژمان جمشیدی که برای فیلمبرداری سریال «زیرخاکی» عازم سفر بود، در تماسی تلفنی با تشکر از اهالی رسانه بابت انتقادها و حمایت‌هایشان از او، در سخنانی خاطرنشان کرد: آقای صحت کارگردان سریالی بودند که پیمان قاسمخانی مرا معرفی کرده بود و او باعث ورود من به این عرصه شد.


در این نشست، بجز سروش صحت (کارگردان)، سیدمصطفی احمدی (تهیه‌کننده)، خشایار موحدیان (تدوین‌گر)، آرمان فیاض (مدیر فیلمبردادی)، مهیار علیزاده (آهنگساز)، امیرحسین حداد (طراح صحنه) و امین صفایی (نویسنده) هم حضور داشتند.

رسانه سینمای خانگی- حاشیه‌نگاری از یک روز فجری

سومین روز جشنواره فیلم فجر در سینمای رسانه در حالی تا پاسی از نیمه شب ادامه داشت که تحت تاثیر برد تیم ملی فوتبال ایران و تماشای فیلمی متفاوت از سروش صحت قرار گرفت.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، شنبه ۱۴ بهمن‌ماه جشنواره بین‌المللی فیلم فجر کار خود را با نمایش چهار فیلم و پخش مسابقه فوتبال ایران و ژاپن در یک سانس ویژه به پایان رساند.

در این روز فیلم‌های «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی، «شه‌سوار» به کارگردانی حسین نمازی، «قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و «صبحانه با زرافه‌ها» به کارگردانی سروش صحت در سینمای رسانه در مرکز همایش‌های برج میلاد رونمایی شدند که در ادامه حاشیه‌هایی بر متن این روز را می‌خوانید.

* نمایش فیلم «صبح اعدام» که بر اساس یک گزارش واقعی از روزنامه کیهان در دهه ۴۰ و درباره ساعت‌های پایانی زندگی طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی پیش از تیرباران بود، بازخوردهای متفاوتی میان اهالی رسانه و منتقد داشت. برخی این فیلم سیاه و سفید و مستند گونه را اثری ساخته شده از ویکی پدیا می‌دانستند و برخی هم آن را فیلمی قابل قبول نسبت به برخی دیگر از آثار افخمی که بر مبنای زندگی فرد خاصی ساخته شده بود، عنوان می‌کردند.

* با پایان نمایش فیلم «صبح اعدام» اعلام شد که از ساعت ۱۵ بنا به درخواست اهالی رسانه مسابقه فوتبال ایران و ژاپن در سالن اصلی پخش خواهد شد و به همین دلیل برای برگزاری نشست خبری این فیلم برخی تشریفات ورود و خروج به سالن حذف شد. در این نشست بهروز افخمی بدون اینکه اعتراضی کند برای همراهی با علاقمندان به تماشای مسابقه فوتبال با پاسخ‌های کوتاه در هرچه سریع‌تر برگزار شدن نشست همکاری کرد.

* پخش مسابقه فوتبال هنگام برگزاری جشنواره فجر برای اهالی رسانه پیش‌تر هم سابقه داشت. سال‌ها قبل در همین برج میلاد یک بار دیگر این اتفاق برای یک مسابقه داخلی (دربی) اتفاق افتاده بود. بعد از اینکه ایران یک گل از ژاپن عقب افتاد، برخی منتقدین و خبرنگاران ترجیح دادند به جای تماشای مسابقه وقت خود را بیرون از سالن و برای صرف نوشیدنی‌ و گپ و گفت بگذرانند اما با زدن گل مساوی تقریباً همه حاضران در مرکز همایش‌های برج میلاد در سالن اصلی یا در راهروهایی که تلویزیون‌هایی تعبیه شده بود مشغول تماشای این مسابقه هیجان‌انگیز شدند.

* در سانس بعدی پیش از نمایش فیلم در تیزری عنوان شد که روز سوم جشنواره به یاد مرحوم مرتضی پورصمدی (فیلمبردار) برگزار می‌شود که بعد از آن با حضور دبیر جشنواره از خانواده این هنرمند تقدیر شد.  

* «شه‌سوار» و «قلب رقه» – یکی کمدی و یکی با موضوع مبارزه با نیروهای داعش- از فیلم‌های پرمخاطب جشنواره در سینمایی رسانه بودند که هر کدام موافقان و منتقدان خود را داشتند. در این بین «شه‌سوار» شباهت‌های زیادی به فیلم «شادروان» ساخته دیگر کارگردانش حسین نمازی داشت که البته این موضوع در نشست خبری فیلم رد نشد.

* محمدرضا شریفی‌نیا بازیگر فیلم «قلب رقه» که یک فیلم دیگر هم در جشنواره دارد، پس از چند سال در یک نشست خبری در جشنواره فجر حاضر شده بود.

* دبیر جشنواره فیلم فجر عصر روز گذشته (۱۴ بهمن) به بازدید از غرفه‌های رسانه‌ای ‌ و خوش و بش با نمایندگان هر کدام از این رسانه‌ها پرداخت و بعد در جمع خبرنگاران پاسخگوی سوالات آنها شد. او درباره حاشیه‌ای فیلم «بی‌بدن» و در پاسخ به اظهارات سازندگان این فیلم در اعتراض به راه نیافتن فیلم‌شان به بخش سودای سیمرغ گفت، هیأت انتخاب تنها نیمی از فیلم را که به طور کامل در اختیار داشت تماشا کرده و بر همان اساس آن را برای بخش نگاه نو انتخاب کرد.

* آخرین فیلمی که در برج میلاد در روز سوم جشنواره نمایش داده شد، تازه‌ترین ساخته سروش صحت بود که با جدول زمان‌بندی جشنواره تنها با یک ساعت تاخیر اکران شد. بعد از فیلم جواد عزتی (تمساح خونی) این دومین فیلمی بود که تعداد قابل توجهی از مخاطبان خود را در سینمای رسانه نسبت به تماشای یک اثر کمدیِ با کیفیت راضی نگه داشت.

* در نشست خبری فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» هیچ کدام از بازیگران اصلی یعنی بهرام رادان، پژمان جمشیدی، هوتن شکیبا، هادی حجازی‌فر و بیژن بنفشه‌خواه حضور نداشتند و فقط پژمان جمشیدی که عازم سفر برای فیلمبرداری سریال «زیر خاکی» بود در تماسی تلفنی به نمایندگی از دیگر بازیگران دقایقی کوتاه صحبت کرد.

* «صبحانه با زرافه‌ها» سومین فیلمی بود که در این مدت پس از «تمساح خونی» و «بی‌بدن» با بازی پژمان جمشیدی به نمایش درآمد. جمشیدی که چند سال قبل پس از اینکه نامزد دریافت سیمرغ جشنواره فجر شده بود، با واکنش برخی اهالی رسانه‌ مواجه شد، در نشست خبری فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» که ساعت یک بامداد در برج میلاد در حال برگزاری بود، از تمام خبرنگارانی که در این سال‌ها با انتقادها و نیز تشویق‌ها او را حمایت کردند قدردانی کرد.

* سروش صحت که در فیلمش رد پای کمدی خاص او را به وضوح می‌توان دید، تاکید کرد در فیلمش به دنبال ترویج بخشش،   دوستی و امید است. او امیدوار بود که با فیلمش شعار نداده باشد و در صحبت‌هایی که رنگ و بوی فلسفی داشت بیان کرد: خوب است که در زندگی همیشه دنبال لوکیشنی باشیم که هم روح داشته باشد و هم لانگ شات.

رسانه سینمای خانگی- این فیلم نمی‌‎خواهد «شادروان» باشد

تهیه‌کننده «شه‌سوار» معتقد است به دلیل نوع فضاسازی، فرم پوشش و داستان خانوادگی که در فیلم وجود دارد، ممکن است منتقدان آن را با «شادروان» مقایسه کنند این در حالی است که قصه فیلم متفاوت است.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلم سینمایی «شه‌سوار» سومین فیلم بلند حسین نمازی است که پیشینه‌ای فیلم کوتاهی دارد. او پس از «آپاندیس» که اولین فیلم بلندش در فضایی با ریسک بالا برای جذب مخاطب بود، «شادروان» را ساخت که درامی خانوادگی همراه با طنز و بهره‌گیری از ریتمی مناسب در تدوین و تصویر بود و توانست مخاطب را جذب کند. او پس از «شادروان» به سراغ «شه‌سوار» رفته که اولین نمایشش در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر خواهد بود. فضاسازی و فرم «شه‌سوار» شبیه به «شادروان» است اما موضوع و سوژه‌ای که به آن پرداخته، متفاوت است.

حضور در جشنواره فیلم فجر برای حمایت از سینما

سعید عطاییان تهیه‌کننده اجرایی فیلم سینمایی «شه‌سوار» در گفت‌وگو با مهر، درباره حضور این فیلم در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر توضیح داد: بعد از اتفاقاتی که برای سینما افتاد و جوی که زودگذر بود اما در کشور و شهرمان حاکم شد و حال مردم را نیز تحت تاثیر قرار داد، یکی از حال بدی‌های من علاوه بر مسایل شخصی و ایدیولوژی خودم، این بود که چرا سینما این بلا سرش می‌آید و چنین رفتاری با هنرمندان می‌شود. وقتی سال گذشته به جشنواره فیلم فجر رفتم، خیلی حالم بد شد. راستش دلم گرفت برای این‌که این اتفاق در حال لطمه زدن به سینماست.

وی در توضیح بیشتر گفت: با دوستانم صحبت می‌کردم که باید، جشنواره فیلم فجر را که پایگاه خودمان است، حمایت و حفظ کنیم و در غیر این صورت از دستش می‌دهیم. با حسین نمازی که رفاقتی دارم و پس از سریال «سیاه‌چاله» بیشتر دوست شدیم و به قول معروف شیمی‌مان به هم می‌خورد، به این فکر افتادیم که جشنواره فجر امسال را حمایت کنیم. من هر جا که زورم رسید موضوع حمایت از جشنواره را مطرح کردم و تا حد زیادی نیز موفق شدم تا این جشنواره رونق داشته باشد، چراکه هر چه «فجر» قوی‌تر و جذاب‌تر باشد، ما سینمای موفق‌تری خواهیم داشت.

عطاییان درباره فیلم سینمایی «شه سوار» و ایده ابتدایی آن بیان کرد: یکسری اتفاقات سر سریال «سیاه‌چاله» افتاد که به هر حال خیلی خوشایند حسین نمازی و من نبود و تصمیم گرفتیم که برای خوشایند خودمان هم شده کاری انجام دهیم تا حال‌مان خوب شود. حسین نمازی قصه‌ای داشت که اصلاً به آن فکر نمی‌کرد اما یک شب با من تماس گرفت که ایده‌ای برای اجرا در ذهن دارد و برایم تعریف کرد و خوشم آمد. وقتی فیلمنامه را برایم فرستاد، متوجه شدم که باز حسین نمازی به سراغ فضای حاشیه شهر و این بار به سراغ الاغ رفته است! سکانس اولی که نوشته بود یک گله الاغ بود که موتور سواری در حال هدایت این گله الاغ است. با حسین تماس گرفتم و گفتم که این سکانس را تغییر بدهد چون اجرایش کار سختی است.

وی با بیان این‌که حقیقتاً کار کمی بوی «شادروان» را می‌داد، عنوان کرد: با توجه به این‌که برخی وقتی با فیلمنامه مواجه می‌شدند آن را شبیه به «شادروان» می‌دانستند، درصدد تغییراتی برآمدیم اما ایمان داشتیم که این کار شبیه به «شادروان» نخواهد شد.

سختی‌های «شه‌سوار» از الاغ درمانی تا وابستگی به حیوان

تهیه‌کننده «شه سوار» درباره سختی‌های ساخت این فیلم گفت: تقریباً یک محله را در شهریار در اختیار داشتیم؛ پیدا کردن الاغ‌ها کار بسیار دشواری بود چون کسی وجود ندارد که یک گله الاغ پرشمار داشته باشد و به همین دلیل چند نفر را برای یافتن این الاغ‌ها گذاشته بودیم تا از محلات و روستاهای اطراف تهران برایمان پیدا کنند. حتی ما و عوامل در این فیلم، الاغ درمانی یاد گرفتیم! و وابستگی به این حیوانات پیدا کرده بودیم. مجبور شدیم اسکان در شهریار داشته باشیم. همچنین ایفای نقش‌ها نیز سختی‌های خودش را داشت و شما قطعاً هادی کاظمی و گیتی قاسمی را در این قالب ندیده‌اید. از طرفی وقتی کار تمام می شد، جذابیت خودش را خواهد داشت. در هر حال، کار به این شریفی و نجیبی وقتی با ممیزی‌هایی روبه رو شود، کمی خستگی را بر تن ما به جای می‌گذارد.

وی در پاسخ به این‌که برای جلوگیری از شباهت «شه سوار» به «شادروان» چه کاری انجام شد، عنوان کرد: حقیقت این است که روز اول به این فکر افتادیم تا از همان عوامل «شادروان» برای کار جدید استفاده کنیم و بدمان نمی‌آمد این اتفاق بیفتد اما چون کامنت‌هایی گرفته بودیم که قصه شبیه به «شادروان» است، ابتدا سراغ بازیگرها رفتیم و تغییر دادیم و سپس تا حدی که می‌شد فضای قصه را متفاوت ساختیم که در این مورد مسعود سلامی بسیار کمک کرد و اگر غیر از آقای سلامی فرد دیگری را به عنوان فیلمبردار داشتیم، قطعاً «شه سوار» به «شادروان» شباهت پیدا می‌کرد و بیش از پیش بوی «شادروان» احساس می‌شد، چراکه آقای سلامی فیلمبردار «شادروان» بود و تذکراتی در رابطه با شباهت با «شادروان» می‌داد. اما به هر حال به دلیل وجود فضای حاشیه‌نشینی و فرم پوشش و قصه‌ای که حول خانواده می‌چرخد، منتقدان قطعاً می‌گویند که «شه‌سوار» بوی «شادروان» می‌دهد این در حالی است که قصه فیلم متفاوت است.

امضای حسین نمازی در «شه‌سوار» مشهود است

عطاییان تصریح کرد: در واقع باید تاکید کنم که فرم فیلمسازی حسین نمازی این‌گونه است و ساختار کارش شاید شباهت به هم داشته باشد اما سوژه‌ها و قصه متفاوت است. در واقع مهر و امضای حسین نمازی در «شه‌سوار» همچون «شادروان» مشهود است.

وی همچنین یادآور شد: از آن‌جایی که در پروژه بعدی نیز در کنار حسین نمازی هستم، قطعاً سه گانه این کار را خواهیم ساخت. فضا برای من فضایی مقدس است که بوی خانواده می‌دهد؛ چیزی است که این روزها از آن دور هستیم و تعهد یک پسر را نسبت به خانواده، مادر و پدر و خواهرش می‌بینیم تا از یک چالش دربیایند. اگر شما یک سکانس مشابه «شادروان» در این کار پیدا کردید، جایزه می‌دهم.

عطاییان بیان کرد: «شه‌سوار» ۲ کوچه پایین تر از «شادروان» اتفاق می‌افتد یعنی بچه محل‌های همدیگر حساب می‌شوند و اگر ۲ بازیگر تکراری یعنی ایمان برات‌پور و حافظ نبی‌زاده در «شه‌سوار» نبودند، من قطعاً سینا مهراد و نازنین بیاتی را از سر کوچه رد می‌کردم که با این‌ها دیالوگی داشته باشند!

وی در پایان در پاسخ به این‌که آیا استفاده از میثم مولایی به عنوان تدوینگر در «شه‌سوار» به جای عماد خدابخش در حالی که ریتم تدوینی مشابهی با «شادروان» دارد، برای جلوگیری از ایجاد شباهت بوده یا خیر؟ گفت: خیر، عماد خدابخش در دفتر ما در حال انجام کارهای تدوین «تمساح خونی» و چند کار دیگر بود و ما نیز در یک دفتر فیلمسازی، ۲ کار را دست یک تدوینگر نمی‌دهیم.

رسانه سینمای خانگی- فجر بالاخره کمدی را می‌بیند؟

جشنواره فیلم فجر در ۶ دوره یعنی دوره‌های سی‌ام تا سی‌وششم با رونق فیلم‌های کمدی همراه بوده است. امسال و در پنجمین دهه از برگزاری جشنواره «صبحانه با زرافه‌ها» یکی از فیلم‌های کمدی مهمی‌ است که کارگردان آن برای اولین بار با این عنوان در جشنواره حضور دارد و ترکیبی از بازیگران پرکار و پر طرفدار سینما را نیز گرد هم آورده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، تقابل فیلم‌های کمدی و جشنواره فیلم فجر از اولین دوره تاکنون وجود داشته است. حضور فیلم‌های کمدی در جشنواره اغلب با جنجال‌هایی از سوی منتقدین و صاحبان آثار همراه بوده که گاها به حذف آثار کمدی از لیست فیلم های حاضر در جشنواره نیز منجر شده است. با این همه در فهرست فیلم های حاضر در جشنواره فجر می‌توان به فیلم های کمدی نیز اشاره کرد که فارغ از توجه هیات داوران، مخاطبان یا منتقدان را نیز با خود همراه کرده اند.

جشنواره فیلم فجر در اولین دوره میزبان حاجی واشنگتن بود. فیلمی که علاوه بر ژانر کمدی، تاریخی نیز بود و جز در جشنواره فیلم فجر اجازه نمایش پیدا نکرد. حاجی واشنگتن داستان اولین سفیر ایران در آمریکاست که با توجه به شرایط روز به جای آمریکا در ایتالیا تولید شد.

دومین دوره جشنواره با فیلم کمدی همراه نبود تا اینکه یدالله صمدی فیلم مردی که زیاد می‌دانست را به سومین دوره جشنواره رساند و برای این فیلم سیمرغ بهترین کارگردانی را از آن خود کرد. این فیلم داستان زندگی مرد کارمندی است که از زندگی خود ناراضی است و نخستین فیلم طنز پس از انقلاب به شمار می‌رود.

 کفش های میرزا نوروز

در چهارمین دوره کفش های میرزا نوروز با بازی علی نصیریان از آن دسته فیلم های کمدی بود که با یک داستان ساده، صدها موقیعت کمیک خلق می‌کرد. داستان زندگی خیاطی که کفش‌هایش را دوست داشت و حاضر نبود با همه وصله پینه‌گی آن‌ها را دور بی‌اندازد.

ساخته تحسین شده زنده یاد داریوش مهرجویی در پنجمین دوره جشنواره با دست خالی جشنواره را ترک کرد و اجاره نشین ها به جز صدابرداری این فیلم در هیچ کدام از هفت نامزدی جایزه نگرفت. فیلمی کمدی با محوریت زندگی آپارتمان نشینی که ترکیب بازیگرانش در اولین سال‌های پس از انقلاب نسلی از کمدی پردازان را به سینمای ایران معرفی کرد. اکبرعبدی در کنار زنده یاد عزت الله انتظامی و حمیده خیر آبادی که هیچ کدام در جشنواره دیده نشدند.

دوره ششم نیز همانند دوره های قبل میزبان تنها یک فیلم کمدی بود. تحفه به کارگردانی ابراهیم وحیدزاده که یکی از پربازیگرترین فیلم های دهه ۶۰ محسوب می‌شود.

 ناصرالدین شاه آکتور سینما

یک دهه پس از جشنواره فجر فیلمی کمدی در جشنواره حضور دارد که داستان آن مروری بر تاریخ ورود سینماتوگراف به ایران است. ناصرالدین شاه اکتور سینما فیلمی کمدی که رگه‌های فانتزی هم دارد همچنان از عزت الله انتظامی و اکبر عبدی به عنوان بازیگران پیش روی کمدی پس از انقلاب بهره می‌برد. اتفاقی که این بار به نفع مخملباف میشود و انتظامی پس از ناکامی اجاره نشین‌ها در این دوره لوح تقدیر دریافت می‌کند. به علاوه این فیلم در ۴ بخش فنی نیز برنده سیمرغ بلورین می‌شود.

چهاردهمین دوره جشنواره در مقایسه با ادوار گذشته رنگ و بوهای کمدی را بیشتر به خود گرفته است. فیلم آدم برفی همچنان با پیشتازی اکبر عبدی در ژانر کمدی و لیلی با من است که سیالیت طنز در سینمای دفاع مقدس با حفظ ارزش‌ها و چارچوب‌های آن را به رخ مخاطب می‌کشد. نقش آفرینی پرویز پرستویی در این فیلم برای اولین بار جنس کمدی به خود گرفته و از فضای فیلم های پیشین او فاصله گرفته است.

در این بین اما فیلم‌هایی بودند که یا از حضور در جشنواره فجر کنار گذاشته شدند یا خود را از حضور در جشنواره کنار کشیدند. فیلم مردی عوضی با نقش آفرینی پرویز پرستویی فیلمی درباره مردی دو زنه بود که موقعیتی کمدی را به واسطه موضوعی که هنوز آنچنان در سینما پررنگ نبود، برای مخاطب ایجاد کرده بود.

نقش آفرینی پرویز پرستویی در لیلی با من است باعث حضور او در فیلمی کمدی با همان محوریت قبلی شد. فیلمی که رگه های طنز را در انتقاد از شرایط مذهبی و سیاسی حاکم بر جامعه به کار برده بود و باعث خلق مارمولک به کارگردانی کمال تبریزی شد. این فیلم در بیست‌ودومین دوره جشنواره فجر به نمایش در آمد و از جمله فیلم‌های کمدی بود که با استقبال مخاطبان رو به رو شد و در نهایت دیپلم افتخار را برای پرستویی به ارمغان آورد.

 مهمان مامان

در این دوره همچنین زنده یاد داریوش مهرجویی پس از موفقیت فیلم‌های قبلی لیلا، سارا، درخت گلابی و.. در جشنواره فیلم فجر و همچنین اجاره نشین‌ها به عنوان فیلمی کمدی، دومین اثر کمدی-خانوادگی خود یعنی مهمان مامان را راهی جشنواره کرد. فیلمی اقتباسی که برای اولین بار پس از از اولین دوره جایزه بهترین فیلم جشنواره را به عنوان یک فیلم کمدی از آن خود کرد.

سه سال بعد یعنی در دوره بیست و پنجم اولین فیلم از سه گانه اخراجی‌ها به جشنواره راه پیدا کرد. فیلمی که در محوریت داستانی از لیلی با من است وام گرفته بود و به ادامه ساخت کمدی‌های جنگی در سینمای ایران قوت می‌بخشید.

بیست‌وششمین جشنواره فیلم فجر فیلم دایره زنگی را که فیلمی کمدی بود کنار گذاشت و این دوره از جشنواره بدون فیلم کمدی برگزار شد.

رامبدجوان پس از ساخت سریال‌های تلویزیونی در بیست‌ونهمین دوره جشنواره فیلم فجر فیلمی کمدی را راهی جشنواره کرد که ثمره آن معرفی بیش از پیش ویشکا آسایش به عنوان یک بازیگر زن کمدی به سینمای ایران شد و سیمرغ بلورین را نیز برای او به ارمغان آورد.

دهه چهارم؛ دهه رونق کمدی‌ها در فجر

با شروع چهارمین دهه از جشنواره فیلم فجر سیر ورود و حضور آثار کمدی در جشنواره بیشتر شد. در دوره سی ام ضد گلوله ساخته مصطفی کیایی در ادامه فیلم‌هایی که جنگ را برای موقعیت‌های کمیک انتخاب کرده بودند، قرار گرفت و در جشنواره نیز با استقبال خوبی رو به رو شد. ضد گلوله از فیلم های کمدی بود که توانست دیپلم افتخار بهترین فیلم را بدست آورد و در ابتدای دهه چهارم جشنواره، رونق خوبی به بازار فیلم های کمدی در این فستیوال ببخشد.

 خواب‌زده‌ها

در این دوره رضا عطاران نیز با فیلم خوابم میاد اولین تجربه کارگردانی خود را با فیلمی کمدی و دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی به سرانجام رساند. دو سال بعد و در دوره سی و دوم، رضا عطاران دوباره با دو فیلم کمدی در جشنواره حضور داشت. عطاران که در دوره پیشین، خود را به عنوان کارگردان فیلم سینمایی نیز ثابت کرده بود در این دوره با طبقه حساس و ردکارپت هم کارگردانی و هم بازیگری را همزمان تجربه کرد. در این دوره که فصل رونق بیشتر فیلم های کمدی بود دو فیلم خط ویژه و خواب زده‌ها با دو فضای متفاوت دیگر فیلم‌های کمدی جشنواره را شامل می‌شدند.

صابر ابر که با دایره زنگی سینمای کمدی را تجربه کرده بود در سی‌وسومین دوره با فیلم من دیه گو مارادونا هستم در جشنواره حضور یافت. فیلمی کمدی که برخلاف رویه فیلم‌های معمول کمدی پیش نمی‌رود و مسیر متفاوتی دارد. ایران برگر دیگر فیلم کمدی این دوره است که از گروه شلوغی از بازیگران همچون من دیه‌گو … استفاده می‌کند.

در دوره سی و چهارم بارکد در ادامه خط ویژه کمدی- اجتماعی با ترکیبی از بازیگرانی است که نسبت به خط ویژه محدودتر شده‌اند. بارکد از جمله فیلم هایی بود که پس از جشنواره دچار حذف و سانسور بخش‌هایی از فیلم شد و مسئله سانسور را نیز به کشمکش‌های میان فیلم‌های کمدی و جشنواره فجر اضافه کرد. در این دوره زاپاس نیز دیگر فیلم حاضر در جشنواره بود.

 گشت‌ارشاد۲

فیلم های کمدی این دوره از جشنواره یعنی دوره سی‌وپنجم هر دو در ادامه موفقیت‌های پیشین خود بودند. گشت ارشاد۲ به کارگردانی سعید سهیلی موفقیت‌های گشت۱ را پشتوانه قرار داده بود و خوب، بد،جلف نیز نان شیمی خوب بین پژمان جمشیدی و سام درخشانی که در سریال ایجاد شده بود را می‌خورد.

مصادره به کارگردانی مهران احمدی و خجالت نکش دیگر فیلم های کمدی این دوره از جشنواره بودند که هر دو در کنار بار کمدی به نقد مساله ای اجتماعی می‌پرداختند. مصادره به وضعیت مهاجرین پس از انقلاب و خجالت نکش به فرزندآوری اشاره داشت. دوره سی و ششم میزبان این دو فیلم بود.

داستان زندگی یک نامزد انتخاباتی دوباره سیامک انصاری را با یک فیلم کمدی به سینماها برگرداند. در سی‌وهفتمین دوره جشنواره تنها یک فیلم کمدی با بازی سیامک انصاری حضور داشت. انصاری پس از ساعت پنج عصر و خرگیوش با زهرمار در نقش یک نامزد انتخاباتی ظاهر شد که با خانمی با بازی شبنم مقدمی به ماجراهای مختلفی برمی‌خورد.

در سال‌های بعد تا هم اکنون دوباره روند حضور فیلم‌های کمدی در جشنواره فیلم فجر کاهش پیدا کرده است. سیری که در دهه چهارم اوج گرفته بود در دهه اواخر آن به حضور تنها یک فیلم در جشنواره رسید که سال‌های بعد خوب،بد،جلف۲ در جشنواره ۳۸، شیشلیک در جشنواره ۳۹ و شادروان در جشنواره ۴۰ این پازل را تکمیل می‌کنند.

 صبحانه با زرافه‌ها

جشنواره فیلم فجر در آستانه پنجمین دهه و در دوره چهل و یکم هیچ فیلم کمدی را در لیست فیلم های حاضر در سودای سیمرغ نداشت. به جز متروپل که رگه های طنز داشت فیلم دیگری در این دسته نمی‌گنجید. امسال اما سروش صحت برای اولین بار در جشنواره فیلم فجر در مقام کارگردان حضور دارد. پیش از این جهان با من برقص در جشنواره جهانی فیلم فجر حضور داشت. کمدی صبحانه با زرافه ها که ترکیب کاملی از بازیگران پر طرفدار این سال های سینمای ایران را گرد هم آورده، یکی از فیلم‌های مهم کمدی جشنواره چهل‌ودوم است که وزنه سنگین این ژانر همیشه مغفول را در جشنواره فیلم امسال بر دوش دارد.

خروج از نسخه موبایل