نامگذاری روز ششم جشنواره فجر به نام کیومرث پوراحمد، رونمایی از فیلم زندگی پروین اعتصامی و به رونق افتادن جشنواره در مراکز استانها، ازجمله اتفاقهای قابلاعتنای بزرگترین رویداد سینمایی کشور طی شب و روز گذشته بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، ششمین روز جشنواره در برج میلاد به دلیل سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع)، از ساعت ۱۶ آغاز شد و این اتفاق، فرصت بسیار خوبی بود تا اهالی رسانه در فضای پراسترس و فشرده روزهای گذشته، حالا با اندکی طیبخاطر، به کارهای معوق خود بپردازند.
نخستین فیلم روز ششم، نپتون بود که البته بسیار پررنگتر از نام کمادعای خود ظاهر شد. یکی از اتفاقهای خوبی که در این دوره از جشنواره رقم خورد، نامگذاری روزهای این دوره به نام سینماگران است. ششمین روز جشنواره به نام کیومرث پوراحمد سند زده شد تا تصاویر این کارگردان مولف محبوب، پیش از شروع هر فیلم، نمایش داده شود. جالب آنکه به هنگام نمایش تصاویر این کارگردان، در هر سه سانس برج میلاد، تشویقهای ممتد و خودجوش مخاطبان بود که جلبتوجه میکرد. اتفاقی که طی روزهای گذشته تا این اندازه پرشور دیده نشده بود.
در روز ششم، انیمیشن شمشیر و اندوه و بیوگرافی معجزه پروین به روی پرده رفت که هر دو فیلم با استقبال خوب مخاطبان همراه شدند. شاید بر روی کاغذ، انتظارها از فیلم معجزه پروین، یک نمایش ضعیف بود اما ساختار خوب قصه و چابک بودن فضای روایت سبب شد تا مخاطب، ارتباط خوبی با فیلم گرفته و در پایان نیز تشویق خوبی از اثر به عمل بیاورد.
سانسهای مردمی همچنان روی دور رکوردشکنی قرار دارد. درحالیکه این اتفاق برای دوشنبهشب با ۱۲ سانس رکورد زد اما نمایش فوقالعاده ۱۴ فیلم طی شب گذشته سبب شد تا رکوردها همچنان بهبود یابد. طی شب گذشته فیلمهای قلب رقه، آپاراتچی و احمد توانستند بیشترین تعداد سانسهای فوقالعاده را از آن خود کنند. همچنین فیلمهای تابستان همان سال، آسمان غرب، آغوش باز و مجنون نیز توانستند طی شب گذشته در سانسهای فوقالعاده نمایش داشته باشند.
با اضافه شدن سینماهای مراکز استانها، فضای مطبوعاتی کل کشور به رنگ جشنواره درآمد. همچنین اخباری منتشر شد از حضور عوامل چند فیلم در برخی استانها. طی شب و روز گذشته، برج میلاد شاهد حضور چهرههای شناختهشده بسیاری برای تماشای فیلم بود. البته که از سینماهای مردمی خبر میرسد چند بازیگر و کارگردان، عموما بهصورت ناشناس و درحالیکه شخصا اقدام به خرید بلیت کرده بودند، به تماشای فیلمهای موردنظر خود نشستند.
همچنین در ساعات غروب، جمع قابلتوجهی از حاضران در خانه جشنواره، پیگیر بازی اردن و کره جنوبی بودند تا ببینند تیم ملی فوتبال کشورمان در صورت صعود، مقابل کدامیک از این دو تیم باید به میدان برود.
امروز اما همه چیز تحتالشعاع بازی تیم ملی فوتبال کشورمان قرار دارد. بازی بسیارمهمی که قرار است علاوه بر برج میلاد، در بسیاری از سینماهای سراسر کشور نیز بهصورت زنده پخش شود. اتفاقی که قطعا به یکی دیگر از خاطرات سینمایی ما تبدیل خواهد شد و حلاوت جشنواره را دوچندان خواهد کرد.
کارگردان «آبی روشن» ضمن اشاره به مضامین فرهنگی و معرفتی عجین شده با روایت فیلم تاکید کرد اگر توانسته باشد در سکانس پایانی دل مخاطبش را بلرزاند، کارش را کرده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «آبی روشن» دومین فیلم بابک خواجهپاشا در مقام کارگردان است که در چهلودومین جشنواره فیلم فجر، به بخش سودای سیمرغ راهپیدا کرده است. فیلمی که از منظر روایت آرام و شاعرانه، بینسبت با تجربه قبلی این کارگردانی یعنی «در آغوش درخت» نیست اما تمرکز آن بر مضمونی معنوی و دینی، آن را به تجربهای تازه در کارنامهاش تبدیل کرده است.
همزمان با رونمایی «آبی روشن» در جشنواره فیلم فجر، میزبان بابک خواجهپاشا کارگردان و امیر ابیلی فیلمنامهنویس این فیلم در خبرگزاری ایرنا بودیم، که پیشتر بخش نخست آن منتشر شد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخش دوم و پایانی این نشست است.
* یکی از نکاتی که درباره فیلمنامه «آبی روشن» میتواند محل انتقاد باشد، گرهگشاییهای ناگهانی است. یعنی برخی از گرههای داستان براساس یک «اتفاق» باز میشود و این از استحکام فیلمنامه کاسته است. این انتقاد را چقدر وارد میدانید؟
بابک خواجهپاشا: نه در مقام کارگردان فیلم آبی روشن که به عنوان فردی که فیلمنامهنویسی را هم تجربه کردهام، معتقدم فیلمنامه این فیلم، از منظر شاخصههای فیلمنامهنویسی خیلی درست نوشته شده است. قاعده اول فیلمنامه، معرفی قهرمان است و در مرحله بعد گرهافکنی اتفاق میافتد و سفر قهرمان آغاز میشود. از نظر گرهگشایی، فیلمنامه آبی روشن در دقیقه ۸۰ گره اصلیاش باز میشود و آنچه در ادامه میبینیم، دیگر از جنس گرهگشایی نیست.
* اجازه دهید مثالی بزنم؛ ماجرای فرار فرد زندانی از دست سرباز خیلی اتفاقی و با حضور ناگهانی تانکر حمل گازوئیل در یک امامزاده حل میشود، آن هم با یک سرفه اتفاقی!
امیر ابیلی: البته در فیلم ماجرای بسته شدن جاده اصلی و دلیل عبور تانکر از جاده مربوط به امامزاده، مطرح میشود.
خواجهپاشا: احساس میکنم کاشتهای کافی برای این صحنه در فیلمنامه وجود دارد. کسی که در آن شرایط قرار بگیرد، معمولا صبر میکند به موقعیت مطمئنی برسد و بعد خودش را رها میکند. اگر در یک شرایط شهری بود، شاید گزینه فرار از تانکر منطقی بود اما در آن بیابان، فرد فراری کجا میتوانست پناه ببرد؟
ابیلی: فاصله امامزاده تا پمپ بنزین هم زیاد نیست و منطقا اولین جایی که تانکر میتوانست توقف کند همانجا بود. درباره گرهگشایی هم باید گرهگشایی اصلی داستان را مدنظر داشته باشیم نه خردهداستانها…
ابیلی: این گزاره که گرهگشاییها در یک فیلمنامه نباید اتفاقی باشد هم از نظر من خیلی گزاره درستی نیست. خیلی از فیلمهای بزرگ جهان با یک اتفاق گرهگشایی میکنند. در سینمای خود ما هم فیلمسازی مانند اصغر فرهادی، خیلی از گرههای داستانش را بهصورت اتفاقی باز میکند
* البته ماجرای این فرار، خردهداستانی است که در بخشی از فیلم، تبدیل به مسئله اصلی میشود.
ابیلی: بالاخره در طول هر فیلمی، خرده پیرنگهایی وجود دارد. ماجرای این فرد فراری را هم میتوان اینگونه دید که او همان ابتدا داخل تانکر پریده اما دیگر موفق به خروج نشده است. از این منظر حضور او قطعا در آن صحنه اتفاقی نیست. از طرف دیگر این گزاره که گرهگشاییها در یک فیلمنامه نباید اتفاقی باشد هم از نظر من خیلی گزاره درستی نیست. خیلی از فیلمهای بزرگ جهان با یک اتفاق گرهگشایی میکنند. در سینمای خود ما هم فیلمسازی مانند اصغر فرهادی، خیلی از گرههای داستانش را بهصورت اتفاقی باز میکند.
خواجهپاشا: من البته این گزاره را تایید میکنم که در قدرت یک درام، تصادف باید بهصورت حداقلی اتفاقات را پیش ببرد اما در فیلمنامه ما این موارد تصادفی، بهصورت حداقلی است و اینگونه نیست که همه گرهگشاییها برپایه تصادف باشد. از طرف دیگر فیلم ما در ژانر جادهای تعریف میشود و در این سبک فیلم، معمولا این اتفاقات تصادفی، سهم بیشتری میتوانند داشته باشند.
ابیلی: پیرنگ اصلی فیلم ما که یافتن ایوب است، بهصورت کاملا کلاسیک پیش میرود. کاملا براساس نشانهها، کاراکترها در داستان پیش میروند.
بابک خواجهپاشا کارگردان فیلم «آبی روشن»
* آقای خواجهپاشا شما از علاقهمندان سینمای رضا میرکریمی هستید و یکی از بهترین فیلمهای جادهای سینمای ایران را هم میتوان «خیلی دور خیلی نزدیک» دانست. در آنجا هم ما با سفری مواجه هستیم که در خلال آن کاراکترهایی فرعی به داستان وارد و از آن خارج میشوند. اما هرکدام از این ورود و خروجها معنایی را به داستان اضافه میکند. در «آبی روشن» اما برخی از خردهداستانها و آدمهای فرعی، خیلی به بار قصه اصلی اضافه نمیکنند.
خواجهپاشا: آیا در فیلم قصر شیرین آقای میرکریمی هم همین شرایط را داریم؟ درست این است که بگوییم گاهی اوقات، ماجراها بر روی قهرمان تأثیر میگذارد و گاهی اوقات شخصیتها. اصطلاحا به این کاراکترها، کاراکترهای نگیندار هم میگویند. این کاراکترها، شاخصههایی دارند که قهرمان اصلی را تکمیل میکنند اما ماجرا و قصهای که دارند خیلی مهم نیست. بهعنوان مثال متولی امامزاده در آبی روشن یک شاخصه اخلاقی مشخص دارد. او مانند افراد اهل معنا، به ایوب اعتماد کرده و حالا دارد به یونس هم میگوید به او اعتماد کن. کاراکتر سرباز هم معنای «قضاوت» را نمایندکی میکند.
خواجهپاشا: شاید مخاطب امروز به راحتی پذیرای «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم نباشد. مخاطب امروز بیش از حد با منطق با اثر مواجه میشود و رئال به همه چیز نگاه میکند در حالی که فیلمهایی مانند «خیلی دور خیلی نزدیک» و یا «آبی روشن» اساسا فیلمهای منطق نیستند
پس این شخصیتهای فرعی در داستان کارکرد دارند، اما کارکرد آنها معرفتی است و روی شخصیت تاثیر میگذارند اما ماجرای آن قرار نیست چندان مهم باشد. آن سبکی که شما به آن اشاره میکنید، نوع دیگری از استفاده از کاراکترهای فرعی است. ما با دو نوع پرداخت شخصیت فرعی در سفر قهرمان مواجهیم. اتفاقا من هر دو فیلم آقای میرکریمی که به آن اشاره کردیم را دوست دارم و هر کدام براساس یکی از این مدلها پیش رفته است. در خیلی دور، خیلی نزدیک قصه و ماجرای آدمهای فرعی روی دکتر عالم تأثیر میگذارد اما در قصر شیرین این خود آدمها هستند که وارد داستان میشوند.
یک نکته را هم فراموش نکنیم که شاید مخاطب امروز به راحتی پذیرای «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم نباشد. مخاطب امروز بیش از حد با منطق با اثر مواجه میشود و رئال به همه چیز نگاه میکند در حالی که فیلمهایی مانند خیلی دور خیلی نزدیک و یا آبی روشن اساسا فیلمهای منطق نیستند. فیلمهای معرفتی، اساسا فیلمهای منطقی نیستند. با کدام کار خدا میتوان با منطق انسانی مواجه شد؟ خدا اساسا کارش سورپرایز کردن ماست.
ابیلی: دقیقا مانند معجزههای کوچکی که در زندگی خیلی از ما اتفاق میافتد. جهان فیلم آبی روشن از جنس همین معجزههاست و خیلی عینی و مادی نمیتوان با آن مواجه شد.
* آقای ابیلی «آبی روشن» امروز در کدام بخش کارنامه فیلمنامهنویسی شما قرار میگیرد و چه نسبتی با تجربههای قبلی شما میتواند داشته باشد؟
ابیلی: من واقعا فیلم آبی روشن را دوست دارم و نگارش آن هم تجربه بسیار خوبی برای من بود. هم قصه آن را دوست داشتم و هم الان خروجی آن را دوست دارم. همکاری با بابک هم اتفاق بسیار خوبی برای من بود. بهخصوص که بابک فیلمنامهنویس بسیار خوبی هم هست. نگاه ما به جهان خیلی به هم نزدیک است و به دلیل همه این موارد، تجربه فیلمنامه این اثر، برای من بسیار دلنشین بود. از آنجایی که تجربه قبلی من هنوز اکران نشده، میتوان آبی روشن را نقطه ورود جدیتر من به سینما هم دانست.
خواجه پاشا: همین امروز اگر به خانه بروید، احتمالش خیلی زیاد است که با خبر شوید یکی از بستگان نزدیکتان راهی مشهد شده است. مثل زندگی امام حسینی(ع) همه ما که بالاخره در هیأت بزرگ شدهایم. اینها واقعیتهای فرهنگی و هویتی جامعه ماست و فیلمی مانند «آبی روشن» را هم از همین منظر میتوان یک فیلم هویتی و فرهنگی دانست
* فیلم «آبی روشن» را بهعنوان یک فیلم امام رضایی معرفی میکنند، حس خودتان به این توصیف از فیلم چیست؟
خواجهپاشا: حتما که به آن افتخار میکنیم اما خودم این فیلم را یک فیلم انسانی با زیرمتنی از فرهنگ رضوی میدانم. در عین حال قطعا اگر اثرم رنگ و بویی از امام رضا(ع) داشته باشد به آن افتخار میکنم و امیدوارم لااقل به جایگاه این بزرگان و عزیزان آسیبی وارد نکرده باشیم.
ابیلی: در عین حال اگر این توصیف یا هر توصیف دیگری باعث ایجاد پیشفرض در ذهن مخاطب شود، من ترجیحم این است که مخاطب بدون هیچ پیشفرضی با اثر مواجه شود.
خواجهپاشا: امام رضا(ع) اساسا بخشی از زیست همه ماست. همین امروز اگر به خانه بروید، احتمالش خیلی زیاد است که با خبر شوید یکی از بستگان نزدیکتان راهی مشهد شده است. مثل زندگی امام حسینی(ع) همه ما که بالاخره در هیأت بزرگ شدهایم. اینها واقعیتهای فرهنگی و هویتی جامعه ماست و فیلمی مانند آبی روشن را هم از همین منظر میتوان یک فیلم هویتی و فرهنگی دانست. یعنی حتی میتوان گفت فیلم «آبی روشن» یک فیلم کاملا ایرانی است. همه اینها بخشی از فرهنگ ماست که در اشعار شاعران کهن فارسی هم انعکاس و بروز داشته است. کسی که میخواهد بهواسطه این مفاهیم میان نسلها فصله بیندازد، دست روی مقولههای فرهنگی ما گذاشته است.
کسانی که روی تخریب این مفاهیم کار میکنند، باید بدانند دست روی چیزهایی گذاشتهاند که برای پدران و مادران ما بسیار با ارزش بوده است و به همین دلیل میتوان گفت این افراد در حال جنگ با ارزشها هستند. ما باید به همه ارزشها احترام بگذاریم و معتقدم این فیلم هم درباره احترام به فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی همه ماست. فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی کامل در هم تنیده هستند. مگر در حرم امام رضا(ع) غیر از هنر ایرانی میبینید؟ وقتی اسم مشهد میآید، همه ما یاد خانواده، مهربانی و رأفت میافتیم و همه اینها شناسههای فرهنگ ایرانی است. آیا در همان پلان انتهایی فیلم دل شما بهعنوان یک ایرانی نلرزید؟ میخواهم حس واقعیتان را بدانم.
امیر ابیلی؛ نویسنده فیلمنامه «آبی روشن»
* بله. بالاخره این مسائل ریشه در تجربه زیسته ما دارد.
خواجهپاشا: و به همین دلیل معتقدم این مفاهیم، هویتی است. همین لرزش دل، برای من کافی است و قول میدهم حتی مادران ما هم با تماشای آن پلان، دلشان میلرزد. همین اتفاق را برای مخاطبان فیلم آبی روشن رقم زده باشم، کارم را کردهام. فاصله نسلها با تکیه بر همین مفاهیم هویتی از بین میرود. ما زمانی محتوای فرهنگی مشترک برای نسلها داشتیم.
مثلا پدر من موسیقی محبوبش بنان بود و من علاقهمند به محسن یگانه بودم، اما زمانی که میخواستیم با هم به سفر برویم، برای طول مسیر ناصر عبدالهی گوش میکردیم که گویی فصل مشترک سلیقه هنری ما را پر میکرد. ما زمانی چنین محصولاتی را برای پرکردن فاصلههای سلیقهای داشتیم و امروز نداریم. امروز بچههای من چیزهایی را گوش میدهند که خودشان به من میگویند، اینها برای تو خوب نیست! این فاصله، واقعا فاصله عجیبی است. این فاصله شاید زمانی وجود داشته اما هیچگاه مانند امروز، تبدیل به یک دره نشده بود. آنقدر به این فاصله فکر نکردیم که حالا اینقدر فاصلهمان زیاد شده است. ما باید با تولیدات هنری، بخشی از این فاصله را پر کنیم.
باید دردها و زخمها را ببینیم تا بتوانیم برای درمان آنها فکر کنیم. باید افرادی امروز سراغ نسل جوان بروند تا بفهمند میان آن چه میگذرد. خیلی از مسائل امروز در میان نسل جوان جریان دارد که روح مسئولان ما هم از آنها خبر ندارد. هنوز زمان داریم و دیر نشده است.
خواجهپاشا: پدر من موسیقی محبوبش بنان بود و من علاقهمند به محسن یگانه بودم، اما زمانی که میخواستیم با هم به سفر برویم، برای طول مسیر ناصر عبدالهی گوش میکردیم که گویی فصل مشترک سلیقه هنری ما را پر میکرد. ما زمانی چنین محصولاتی را برای پرکردن فاصلههای سلیقهای داشتیم و امروز نداریم
* سکانسی کلیدی در فیلم هست که مربوط به مواجهه یونس و ایوب میشود و این ذهنیت برای مخاطب شکل میگیرد که تمام آن شمایلی که از حاج یونس از ابتدای فیلم شکل گرفته در هم فرو میریزد. کمی درباره این فراز از فیلم صحبت کنیم…
خواجهپاشا: وقتی صحبت از لایههای درونی آدمها میکنیم، منظور همین نکته است. آدم موجود عجیبی است. همه ما روزی در زندگیمان کاری کردهایم که شاید خاطرمان هم نباشد اما بابت آن حقی را بدهکاریم. در جامعه امروز ما دیگر زیاد به «حق» فکر نمیکنیم. اینکه «حقالناس» چیست؟ حق چه کسانی به گردن ماست؟ به همین دلیل به راحتی کمفروشی میکنیم. از تولیدکننده تا فروشنده دارد کمفروشی میکند.
من هنرمند، بودجهای در اختیار دارم که درواقع پول مردم است. من باید با این پول، فیلمی بسازم که همین مردم از آن لذت ببرند. اگر نکنم، من هم به نوعی کمفروشی کردهام و حق این مردم به گردن من است. باید فردا بابت آن جواب بدهم. وقتی این حقخوری رواج پیدا کند، بازتاب اجتماعیاش میشود همین مشکلاتی که امروز با آن مواجهیم.
وقتی حضرت علی(ع) را مظهر «حق» میدانیم، به این دلیل است که او درک کرده است «حق» باید رعایت شود چرا که عنصری تأثیرگذار در کل جامعه است. یونس هم در زندگی یک بار اشتباه کرده و باید تقاص آن را بپردازد. کار دنیا همین است و هر کسی تقاص کارش را میدهد. ما گاهی سرمان را در برف فرومیکنیم و فکر میکنیم تقاصی در کار نیست. یونس در داستان فیلم، در جایی متوجه این واقعیت میشود و تصمیم میگیرد که این حق به گردنش باقی نماند. این درک مهمی است که انسان به این مرحله برسد که نخواهد حق دیگری به گردنش بماند و این کار بسیار سختی هم هست.
ابیلی: در جهان داستان فیلم، یونس بهصورت ناگهانی تصمیمش تغییر میکند و اینکه تصمیم میگیرد حقی که به گردنش افتاده را صاف کند، این از سر لطف امام رضا(ع) است. گویی این امام رضا(ع) است که او را در مسیری قرار میدهد تا بتواند این حق را جبران کند و باری از دوشش برداشته شود. لطف اصلی این است که ما در این دنیا تقاص کارهایمان را بدهیم. یونس هم این فرصت را پیدا میکند.
شخصیت حاج یونس با بازی مهران احمدی در «آبی روشن»
* حتی فیلم به کاراکتر قمارباز هم در جاهایی حق میدهد…
خواجهپاشا: چه کسی میداند که بنده برگزیده خدا کیست؟ ما نمیتوانیم این واقعیت را بفهمیم. شاید بنده برگزیده خدا، همان رفتگری باشد که هر روز کوچه ما را جارو میکند. شاید حتی فردی که خدا او را دوست دارد، گاهی در نگاه ما آدم بدی باشد. از کجا میتوان این واقعیت درونی افراد را فهمید.
ابیلی: کمااینکه نگاه ائمه ما هم همین است. دیالوگی هم در فیلم هست که میگوید در نگاه امام(ع) بین توی حاجی و منه قمارباز هیچ فرقی نیست.
خواجهپاشا: این جنس فیلمها در طول زمان بیشتر فهمیده میشوند و تأثیرگذاری بیشتری هم پیدا میکنند. قصه این فیلم دارای تراژدی و اوج دراماتیک نیست و برندگیهای تند و تیز فیلمهای اجتماعی را هم ندارد، اما نرم و آهسته مسیرش را طی میکند
خواجهپاشا: اصلا ما چه شانی برای قضاوت افراد داریم؟ ما اما به راحتی انسانها را قضاوت میکنیم. ما نه فقط توان قضاوت نداریم که حق قضاوت هم نداریم. ما اجازه نداریم به خاطر خطا، نزدیکان و خانواده خود را رها کنیم. آبی روشن به این مسائل هم پرداخته است. این جنس فیلمها در طول زمان بیشتر فهمیده میشوند و تاثیرگذاری بیشتری هم پیدا میکنند. قصه این فیلم دارای تراژدی و اوج دراماتیک نیست و برندگیهای تند و تیز فیلمهای اجتماعی را هم ندارد، اما نرم و آهسته مسیرش را طی میکند.
* درباره دو بازیگر اصلی یعنی مهران احمدی و مهران غفوریان هم بگویید که حضور درخشانی در فیلم دارند.
خواجه پاشا: همه بازیگران فیلم از نظر من بازیگران گرانقدری بودند. ما برای آنکه مخاطب در مواجهه اول با قهرمان، متوجه سرانجام او در قصه نشود، به این گزینهها فکر کردیم. برخی بازیگران بهدلیل ایفای نقشهای خاص، پیشفرضی را در ذهن مخاطبان بهوجود آوردهاند. تصمیم گرفتیم بازیگرانی را برای این نقشها انتخاب کنیم که مخاطب با دیدن آنها، سرانجامشان را پیشبینی نکنند. بازیگران فعلی فیلم این ویژگی را دارند و شما در ابتدای قصه تصوری از سرانجام آنها ندارید. علاوهبر این دلیل، قطعا بازیگران قدرتمندی میخواستیم که توان خلق شخصیت را داشته باشند. حتی کوچکترین کاراکترها هم اجرای غلوآمیز نداشتهاند. همکاری با همه این عزیزان برای من لذتبخش بود و فکر میکنم همه بازیگران آبی روشن متفاوت ظاهر شدهاند.
عوامل و بازیگران سینمایی «نپتون» بر لزوم توجه به مسایل انسانی و آسیب های اجتماعی تاکید کردند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، نشست خبری فیلم سینمایی «نپتون» در سانس اول روز سهشنبه ۱۷ بهمن با حضور ابراهیم غفاریان (کارگردان)، سیاوش امین پور (تهیه کننده)، مرجان ساداتی (نویسنده)، بهروز شهامت (طراحی و ترکیب صدا)، منصور شهبازی (مدیر صدابرداری)، داود محمدی (مدیر فیلمبرداری)، حمید نجفیراد (تدوینگر) و آرمین رحیمیان، امین میری، آیدا ماهیانی، امیررضا جوکار بعد از نمایش فیلم در خانه رسانه برگزار شد.
در ابتدای این نشست سیاوش امین پور تهیه کننده سینمایی «نپتون» گفت: امیدواریم فیلم تلنگری باشد تا دوستان متوجه شوند با کی مسابقه گذاشته اند.
محمدابراهیم غفاریان کارگردان سینمایی «نپتون» با تقدیم این فیلم به پدرش، گفت: سالها مستند اجتماعی ساخته ام و از هنرستان کار فیلم میکردم و در قالب دستیاری و سینمای مستند کار کرده ام.
وی با اشاره به اینکه دوست مهندس وی این ایده را به او داده است، افزود: این جمله یک خطی که پدر و مادرها برای ساخت آینده فرزندان از فرزندان غافل میشوند در اختیار فیلمنامه نویس قرار گرفت و فیلمنامه این اثر تنظیم شد.
مرجان ساداتی نویسنده اثر با اشاره به اینکه موضوع با فضای ذهنی او متفاوت بود، گفت: در حین این سختی، روابط انسانی برای من مهم بوده است و این کار را دوست داشتم.
این نویسنده بااشاره به نکاتی از فیلمنامه ذکر کرد: ما با خانوادههایی روبهررو میشویم که معضلهایی دارند. در «نپتون» مساله نقد زن یا مرد وجود ندارد؛ بلکه به ما نشان میدهد که بسیاری از خانوادههای در دنیای کنونی، شبیه به این خانواده زندگی میکنند و فرزند آنها شرایطی همچون کودک قصه دارند. مادر این بچه به دنبال پیدا کردن استقلال خود است؛ اما مسیر اشتباهی میرود و ما قرار نبود مادر را مقصر بدانیم.
امیررضا جوکار بازیگر ۷ ساله نقش کیان گفت که این کار برایش خیلی لذت بخش بوده و دوست دارد بازیگری را ادامه دهد.
آرمین رحیمیمان بازیگر این پروژه گفت: در اولین برخورد با فیلمنامه، این اثر برایم متفاوت بود و تاحالا قصه عرضی به این شکل بازی نکرده بودم و چنین نقشی را در رزومه نداشتم.
آیدا ماهیانی بازیگر این اثر نیز عنوان کرد: من عاشق این جنس فیلمها هستم که بدون دعوا و جنگ و شمشیر و … یک زندگی ساده را روایت میکند و از بازی در این اثر خیلی خوشحالم.
امین میری بازیگر این اثر با شمارش مواردی که در این فیلم وجود دارد، گفت: در این اثر میبینیم اگر توان بچه داری نداریم به هر قیمتی نباید بچه دار شویم یا در زیر لایه اثر هویت جنسی کودک وجود دارد. فیلم در مورد انسانیت صحبت میکند و در این اثر میبینیم تنها کسانی که انسانیت به خرج میدهند بیکار میشوند.
وی افزود: امروز به احترام گروه آمدم چرا که فیلم مستقلی است و با سرمایه شخصی ساخته شده است، ما درباره انسانیت فیلم میبینیم اما هیچ انسانیتی پشت صحنه نداریم و سالها است حال ما بد است.
رها خدایاری بازیگر با اشاره به اینکه آخرین بازیگری بوده که به پروژه اضافه شده است، یادآور شد: باعث افتخار است کار مستقل ساخته شده است و افتخار میکنم در کار مستقل بازی میکنم.
منصور شهبازی صدابردار این فیلم نیز یادآور شد: صدابرداری سر صحنه مصائب و مشکلات و سختیهای خود را دارد و هر لوکیشنی شرایط خود را دارد.
بهروز شهامت طراح و ترکیب صدا، گفت: صدابرداری و صداگذاری مکمل یکدیگر است و در صداگذاری و صدابرداری هنر نهفته است.
داوود محمدی مدیر فیلمبرداری این اثر با اشاره به اینکه همزمان با پیشنهاد این اثر درگیر پیش تولید «قلب رقه» بوده، گفت: جهان این فیلم با جهان فیلم «قلب رقه» متفاوت بود اینجا ریتم کند و ضدقصه داشت و قلب رقه ریتم تند و اکشن داشت.
وی یادآور شد: جاهایی که زن و شوهر را با هم داریم فضای فیلم سرد است و زمانی که بچهها اضافه میشوند رنگ را به کار گرفتیم و جهان اینها را همیشه متفاوت دیده ایم.
حمید نجفی تدوینگر این اثر نیز یادآور شد: ما این روزها درگیر سونامی عجیب بیماریهای روانی هستیم و گویا چیزی فراموش شده، آن هم رسیدگی به مشکلات روانی از کودکی است.
وی در پایان بیان کرد: از ریتم عبور کرده ام و دنبال آن هستم بفهمم روح اثر چیست و حس میکنم تکهای از وجودم در این فیلم است.
هنر را میتوان به چند شکل و از چند زاویه نگاه کرد، گاهی تعریفی زیبایی شناسانه دارد که هنر برای زیبایی را بر پیشانی دارد و گاهی رسالتی موضوعی و هدفی محتوایی را پیش میگیرد، اما شاید تعریفمان هرچه باشد، باید اعتراف کنیم که اثر موفق باید با نگاهی به هر دو وجه هنر شکل بگیرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نظریه پردازان بسیاری به تاثیر هنر و سینما در یادگیری معتقدند؛ فردریک شومان نظریه پرداز معناگرا معتقد است هنر امری اساسی در یادگیری عمیق مفاهیم پیچیده است. مفاهیمی نظیر عدالت، حسادت و امانتداری از جمله مواردی هستند که شاید آموزششان در کلام نگنجد و هنر به عنصر اصلی انتقال آنها تبدیل شود.
در این میان وظیفه انتقال مفاهیم در هنر سینما بیشتر ناظر به کودکان و با هدف تربیت نسل و انتقال آن است، گروهی از مخاطبان که شاید به سختی تماشای کامل یک فیلم را بپذیرند و برای قبول مفاهیم آن نیز مقاومتی عجیب دارند.
شاید در این میان مدیوم انیمیشن (پویانمایی) برای این گروه از مخاطب جذابتر باشد، همین نکته اهمیت پویانمایی را نشان میدهد. گونهای از سینما که بیش از هر اثری به مخاطب هدف کودک، نوجوان و جوان توجه دارد.
پویانمایی سینمایی شمشیر و اندوه به کارگردانی عماد رحمانی و مهرداد محرابی با دغدغهای مهم ساخته شده است، روایت یک حادثه تاریخی در بستری ایرانی اسلامی که با ایدهای قهرمان پرورانه اجرا میشود.
بستر تاریخی داستان از زمان امام حسن(ع) شروع و به حادثه کربلا ختم میشود، فضای داستان هم میان مدائن و ایرانیان آن منطقه میچرخد. شاید روایت این بستر تاریخی هدف این پویانمایی نباشد، اما قطعا فایده بزرگی برای آن است.
شمشیر و اندوه را شاید بتوان اولین پویانمایی هایپر رئال سینمای ایران دانست، ساختهای که تکنیکش(فن) بیش از هر اتفاق دیگری تاثیرش را برای مخاطب هدفش دو چندان میکند.
قهرمان داستان جوانی است که دلاوری را از کودکی مشق کرده و آموخته است، روایت داستان با فلش بک یا گذشتهنماییهایی همراه است که همزمان با پیشبرد داستان شخصیت پردازی آن را نیز محکم میکند.
صحنههای شبهه اکشن، معمایی و همذات پنداری مخاطب با شخصیتهای داستان جذابیتهای انیمیشن را دوچندان کرده است؛ هرچند دیالوگها و خرده روایتها گاهی به پیشبرد درست داستان ضربه زده اما جذابیتهای تکنیکی آن را پوشانده است.
قهرمان داستان انگیزهای جدی برای طی مسیر دارد، پرداخت ابتدایی آنقدر قوی هست که بر خلاف آثار اینچنینی از متن شعارزدگی دوری کند. یک روایت عاشقانه در دل یک رویداد دینی داستان را کارن شخصیت لصلی انیمیشن را شکل میدهد؛ عشقی در ادامه منجر به یک خیانت و البته شکست ماموریت علویان ایران میشود.
شاید بتوان گفت که پیشبرد قصه و پیرنگ اصلی داستان_که ایده خوبی هم دارد _ روان نیست، فضای داستان هم که با تاریخ روایت داستان فاصله دارد.
اما آنچه در این زمینه اهمیت بیشتری دارد، نقطه عطف شمشیر و اندوه در تکنیک ساخت پویانمایی در ایران است. تکنیکی که میتواند در جذب مخاطب بینالمللی نیز موثر باشد.
حرکت، جزئیات کاراکترها و صحنهپردازی انیمیشن ورق تازهای از تکنیک در سینمای پویانمایی ایران است؛ اتفاقی که با استفاده از اسکن انسانی در روند تولید شمشیر و اندوه شکل گرفته است.
در نهایت باید گفت شمشیر و اندوه اثری با مخاطب نوجوان و جوان است که تکنیکی درخشان را به نمایش گذاشته است. موقعیت شکل گرفته و داستان اصلی قابل قبول اما پرداخت آن در متن کمی عقبتر از تکنیکش(فنی) است.
اما آنچه مشخص است نوید شمشیر و اندوه برای خودنمایی انیمیشن ایرانی در آینده سینما و حضور پررنگ آن در بازارهای جهانی است.
محمدتقی فهیم منتقد پیشکسوت سینما درباره فیلم «پرویز خان» گفت: این یک فیلم جدی است که اتفاقا به لحاظ تاریخی درست انتخاب شده و روایت قصهاش نیز درست است.
به گزارش سینمای خانگی، محمدتقی فهیم در گفتوگو با ایرنا درباره فیلم سینمایی «پرویز خان» از تولیدات سازمان اوج در چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر بیان کرد: فیلم ساختن درباره ورزش جذاب فوتبال کار سادهای نیست. اساسا در سینمای ایران فیلم درخوری تا به حال در این باره نداشتهایم و در سینمای جهان هم فیلمی نداریم که درباره فوتبال درامپردازی کند و «فوتبال» را بسازد.
وی افزود: شاید تعداد فیلمهایی درباره بوکس و جودو بیشتر بوده و اگر فیلمی درباره فوتبال هم ساخته شده، با شکست رو به رو شده است. برای مثال فیلم معروفی مثل «فرار به سوی پیروزی» ساخته جان هیوستون حتی با حضور چهرههای جهانی مثل پله و یا سوپراستارهایی نظیر سیلور استالونه باز هم شکست میخورد.
وی افزود: از این رو به نظرم علی ثقفی به عنوان نویسنده و کارگردان به خوبی فهمیده است که علت این شکستها کجاست و بنابراین روایت قصهاش را به زمین بازی معطوف کرده، همین که او توانسته است قصهاش را به زمین بازی بکشاند و محوریت کارش را بر «پرویز دهداری» متمرکز بکند، توفیق خوبی است و به عنوان یک اثر شخصیت محور از پس کار برآمده است. در مجموع در حاشیه جبهه و جنگ و دفاع مقدس این اثر تبدیل به یک کار حماسی شده است و این فیلم به طور کلی امتیاز بالایی میگیرد که باید به فیلمساز آن تبریک گفت.
وی توضیح داد: «پرویز خان» یک فیلم جدی است که اتفاقا به لحاظ تاریخی درست انتخاب شده و روایت قصهاش درست است. فرعیات قصه نیز که به دفاع مقدس میپردازد، به خوبی در دل قصه جاگذاری شده است و به نظرم میآید برای نسل جدید جالب توجه به نظر بیاید.
پنجمین روز از چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز سپری شد؛ روزی که عوامل فیلمها، انتقادهایی به جشنواره و نهادهای دیگر وارد کردند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، روز دوشنبه ۱۶ بهمن، چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر پنجمین روز خود را با نمایش فیلمهای «آپاراتچی» قربانعلی طاهرفر، «مجنون» مهدی شامحمدی، «بهشت تبهکاران» مسعود جعفریجوزانی و «رویاشهر» محسن عنایتی سپری کرد.
جشنواره پنجمین روز خودش را به زنده یاد آتیلا پسیانی هنرمند تئاتر و سینمای ایران تقدیم کرد.
اعتراض ۲ کارگردان به جشنواره فیلم فجر
پنجمین روز جشنواره فیلم فجر روز اعتراض ۲ کارگردان به این رویداد سینمایی بود.
قربانعلی طاهرفر کارگردان «آپاراتچی» از اینکه فیلم در بخش سودای سیمرغ حضور ندارد، انتقاد کرد.
طراح صحنه این فیلم سینمایی نیز نسبت به موضوعات فیلمهای شرکتکننده در جشنواره انتقاد و کیفیت آنها زیرا سوال برد.
مسعود جعفری جوزانی نیز نسبت به پخش نسخه ناقص «بهشت تبهکاران» در اکران مردمی فیلم، گله کرد و گفت که جشنواره نباید این نسخه ناقص را نمایش میداد زیرا فقط مختص بازبینی بوده است.
ارتش نمیخواست «مجنون» ساخته شود
عباس نادران تهیهکننده «مجنون» نیز در نشست این فیلم گفت که از ارتش برای اینکه هر کاری کرد تا «مجنون» ساخته نشود، تشکر میکند.
وی با اشاره به اینکه قرار بود در «مجنون» تاثیرات ارتش در موفقیت عملیات خیبر نشان داده شود، تصریح کرد: ما ۴ ماه بابت در اختیار داشتن ۲ هلیکوپتر منتظر بودیم اما ارتش هیچ کمکی به ما نکرد.
حضور پررنگتر چهرهها در روز پنجم
پنجمین روز جشنواره فیلم فجر نسبت به روزهای گذشته خود روز پر چهرهتری را سپری کرد. در این روز بازیگرانی چون امیرحسین آرمان، رضا یزدانی، بهنام تشکر، حسام منظور، رضا ناجی، بهزاد خلج، تورج الوند، هدایت هاشمی و سحر جعفریجوزانی در سالن همایشهای برج میلاد حضور پیدا کردند.
مجید انتظامی آمد و رفت
مجید انتظامی آهنگساز فیلم «مجنون» در پنجمین روز جشنواره فیلم فجر در سالن همایشهای برج میلاد به تماشای این فیلم نشست و در فتوکال فیلم «مجنون» نیز شرکت کرد.
اما این آهنگساز با سابقه در نشست رسانهای «مجنون» حضور پیدا نکرد و کارگردان فیلم دلیل این امر را شرایط جسمانی انتظامی عنوان کرد و گفت که مجید انتظامی برای حضور نداشتن در نشست از اصحاب رسانه و منتقدان عذرخواهی کرده است.
«مجنون» فیلم مهمی است، اما به لحاظ ساختار و تکنیک حرف تازه ای ندارد. در «مجنون» با فیلمی مواجه هستیم که قصه ندارد و از نداشتن یک فیلمنامه منسجم رنج میبرد، صحنههای جنگی به شدت زیاد است و هویت بصری که در آن شکل نمیگیرد و بیان روایت آشفته و شلخته میشود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا؛ این مسیری که سازمان فرهنگی و هنری اوج برای ساخت فیلم با محوریت فرماندهان جنگ و دفاع مقدس در قالب «پرتره» پیش گرفته است، قابل تقدیر است و تولید فیلم های این مدلی یک دستاورد بزرگ در سینمای ایران تلقی می شود. اما چگونه برگزار شدن این اتفاق به شدت مهم است.
مجنون تازه ترین فیلم سازمان اوج با محوریت برشی از زندگی شهید مهدی زین الدین به کارگردانی یک فیلمساز اول اتفاق مهمی است. فیلم ساختن درباره شهدا و آشنا کردن نسل جدید با رشادت و از خود گذشتگی فرماندهان جنگ به نوبه خود موضوع مهمی محسوب می شود اما باید در مدیوم سینما و ساختار و فیلمنامه هم به این اندازه جدی بود.
مجنون فیلم مهمی است اما به لحاظ ساختار و تکنیک حرف تازه ای ندارد. زندگی شهید زینالدین و تاثیرگذاری اش در ماجرای عملیات خیبر در تاریخ نگاری جنگ مهم و جایگاه این شهید رفیع است. اما با فیلمی مواجه هستیم که قصه ندارد و از نداشتن یک فیلمنامه منسجم رنج می برد، قصه اش را با سختی روایت می کند. مساله ندارد و یک روایت خطی بدون فراز و نشیب دارد، اوج دراماتیک در آن شکل نمی گیرد.
وقتی با بیان سینمایی از جنگ حرف می زنیم، باید نفس مخاطب در سینه حبس شود اما مجنون این کار نمی کند و حجم زیاد موسیقی که ضعف مهمی در این اثر سینمایی است برای روایت و خلق درام کاری نمی کند و بیرون می زند.
صحنه های جنگی به شدت زیاد است و هویت بصری که در آن شکل نمی گیرد و بیان روایت آشفته و شلخته می شود. مهم ترین ویژگی مجنون حضور بازیگران تازه نفس است که بعضا خاستگاه تئاتری دارند، سجاد بابایی که سیمرغیِ پارسال است برای باور پذیر شدن نقش مهم شهید تمام تلاشش را به کار می گیرد تا شخصیتی که ایفا می کند در قاب تصویر تماشایی باشد.
شبنم قربانی در نقش همسر شهید در چند سکانس حضور مقتدرانه ای دارد و بخشی از بار بازیگری را به دوش می کشد. اما ضعف در شخصیت پردازی در مابقی کاراکترها باعث می شود که هویت شکل نگیرد، حسن پورِ داستان معرفی نمی شود و لحظه شهادتش سینمایی نیست.
وقتی از سینما حرف می زنیم، در میزانسن ها و خلق درام هم باید تاثیرگذار بود اما مجنون این کار را با مخاطب نمی کند. با تمام این ضعف هایی که گفته شد این فیلم را باید کلان دید و به این موضوع فکر کرد برای شهدا فیلم ساختن کار بزرگی است و هدف را گم نکرد. اوج، کار مهمی کرده است اما مجنون حق مطلب را به درستی و در شان شهید زین الدین ادا نمی کند.
«بهشت تبهکاران» به همان مشکل تاریخی آثاری از این دست مبتلا شد که ترافیک تردد آدمهای بسیار و مهندسی دیالوگگویی آنها، وجه تمرکز بر هسته مرکزی داستان را الکن کرده و مخاطب را خیلی زود نسبت به تماشای ادامه فیلم دلسرد میکند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، ساخت فیلم با موضوعاتی چون حوادث ملتهب انقلاب، همواره کاری دشوار در سینمای جهان به حساب میآمده است. اینگونه آثار به لحاظ محتوایی، تلفیقی از خطوربطهای چند گونه سینمایی به حساب میآیند و به همین دلیل باید نهایت تبحر در نگارش و موقعیتسنجی فیلمنامههای این آثار لحاظ شود.
بهشت تبهکاران دقیقا از همین ناحیه ضربه میخورد؛ درست مانند خائنکشیمسعود کیمیایی که با همین سوژه ساخته شد و هر دو فیلم نیز با شاخصهایی مشترک، در اکرانهای جشنوارهای خود، به سرنوشتی مشابه یکدیگر دچار شدند.
نخستین نکتهای که در بهشت تبهکاران و خائنکشی به چشم میخورد، وفور انسانهای بیربطی است که نمیتوانند از ابتدا، نقش و اهمیت جایگاه خود را در داستان به مخاطب تحمیل کنند. داستان برای اینکه بخواهد فساد سیستماتیک را نشان دهد، ناچار است دست به دامان اهرمهای روایی جنایی و امنیتی شود و در این میان مجبور میشود تا از شخصیتهای بسیاری رونمایی کند. بنابراین یکی از شاخصههای ظاهری چنین آثاری، ترافیک آدمهایی است که در پسزمینه دیالوگهایی غامض، میخواهند به مخاطب بفهمانند که با موضوعی پیچیده و امنیتی مواجه هستند.
در همین مرحله، ارتباط مخاطب با فیلم قطع میشود. رفتوآمدهای آدمهای باربط و بیربط به داستان، تشتتی فکری برای مخاطب پدید میآورد که اجازه ارتباط گرفتن با اثر را ایجاد نمیکند. متاسفانه فیلم کارگردان پیشکسوتی چون مسعودجعفریجوزانی، از همین ناحیه ضربه میخورد؛ همچنانکه فیلم کیمیایی نیز دچار همین التهاب شد و اجازه ارتباط گرفتن با مخاطبش را در جشنواره فجر نداد.
طبق این قاعده، آدمهای اضافی در فصول پایانی فیلم حذف میشوند که این اتفاق در بهشت تبهکاران، پس از مرگ دهقان (پژمان بازغی) رقم میخورد و متاسفانه این اتفاق دیرهنگام، گشایشی را در میسر رضایت بیشتر مخاطب رقم نمیزند. البته باید به این نکته اعتراف کرد که فیلم جوزانی بهنسبت خائنکشی، از سهولت کلامی بیشتری بهرهمند بوده و ارتباطات داستانی، از پیچیدگیهای دراماتیک کمتری برخوردار است که همین اتفاق سبب شد تا نخ ارتباط مخاطب با این فیلم، بهکلی قطع نشود.
فارغ از این اسلوب ساختاری، زیرساختهای فنی، از استانداردهای خوبی برخوردار بود و حتی در برخی پارامترها نظیر فیلمبرداری و طراحی صحنه، از آن چیزی که انتظار میرفت نیز فراتر عمل کرد تا با فیلمی مواجه باشیم که اگر آن مشکل تاریخی آثاری اینچنینی را کنار بگذاریم، با کار قابلقبولی طرف باشیم که میتواند در شان کارگردان پیشکسوتی چون مسعود جعفریجوزانی باشد.
اتفاقی که اگر در اکران عمومی به کمک تدوین، کمی چابکتر شود، میتواند تاحدودی زمینه ارتباط بیشتر مخاطب را فراهم آورده تا آنها به جای چندبار تماشای این فیلم، با یک بار دیدن، بتوانند به نوع ارتباطها و انگیزههای آدمهای فراوان فیلم پی ببرند.
کارگردان فیلم «بهشت تبهکاران» گفت: این فیلم اقتباسی به حساب نمیآید، بلکه اثری پژوهشی است و درباره موضوع با دوستان در انجمن حقوقشناسان مشورت کردم.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم سینمایی بهشت تبهکاران به کارگردانی مسعود جعفریجوزانی سومین فیلمی بود که شامگاه دوشنبه -۱۶ بهمن- در خانه جشنواره فیلم فجر اکران شد و پس از نشست خبری فیلم با حضور مسعود جعفریجوزانی کارگردان، علی قائم مقامی و فتحالله جعفریجوزانی تهیهکنندگان، مهدی حسینیوند تدوینگر، محمود موسوینژاد صداگذار، آرش برومند صدابردار، امیرحسین آرمان، سحر جعفریجوزانی، رضا یزدانی، حسام منظور و بهنام تشکر از جمله بازیگران و اهالی رسانهبرگزار شد.
علی قائممقامی تهیهکننده این فیلم گفت: فیلم بهشت تبهکاران از لحاظ تولید پروژه سنگینی بود. چند روز قبل از شروع جشنواره فیلم فجر، با مدیران صحبت کردم که چند روزی برای رساندن نسخه نهایی صبر کنند، ولی گفتند قانون برای همه یکسان است و بلیتفروشی انجام شده است. پس آن ماجرایی در روزهای ابتدایی جشنواره اتفاق افتاد و در آن روزها نسخه فیلم ما که روی پرده رفت، ناقص بود.
بهشت تبهکاران اثری پژوهشی است
مسعود جعفریجوزانی کارگردان این فیلم در ابتدای نشست گفت: به دنبال مورد بودم که همیشگی باشد، در مورد آدمهایی که دفاع میکنند، چرا اعدام میشوند؟ اما اگر قرار بود در مورد یک مساله فیلم بسازیم، تبدیل به کلیشه فیلم سازی در حوزه قصاص میشد. در نهایت با دوستانم در انجمن حقوقشناسان مشورت کرده و تصمیم گرفتیم که یک مسئله ریشهای را در تاریخ بررسی کردیم.
وی افزود: کتابی درباره شخصیت اصلی فیلم حسن جعفری نوشته نوشته شده که قطعی ثابت کرده این فرد بیگناه است. اسم کتاب «بیگناهی که بر دار شد» است. این که این فرد قاتل نبوده و چون سیاسی و اهل قلم بوده، اعدامش کردهاند.
اینکارگردان تاکید کرد: البته این فیلم اقتباسی به حساب نمیآید؛ بلکه اثری پژوهشی است. زیرا من تمام پروندهها و اسناد مربوطه را مطالعه کردم. زندگی حسن جعفری بهواقع فیلم است و من همواره دوست دارم در گونه های مختلف فیلمهایی بسازم که بتواند رد پایی از من و علایقم باشد. این قصه میتواند و قابلیت سریال شدن هم دارد.
بهترین فرد برای نقش فروغ دخترم سحر بود
جعفرجوزانی اظهار داشت: دوست ندارم شخصیتها به طور صددرصد مابهازای بیرونی داشته باشند. باید بگویم که شانسی تکتک بازیگران شبیه به شخصیت واقعی تاریخ درآمدهاند.
وی تصریح کرد: نشان دادن فیلم خام و ناقص، کار بسیار خطایی است و چیزی نیست که بتوانیم توجهیش کنیم. اگر کسی به خودش احترام میگذارد، کار اشتباهی نمیکند. همانطور که در طراحی صحنه و لباس فیلم نگاه کردید، حتی رنگ کراوات هم با تحقیق و طراحی همراه بوده است.
کارگردان این فیلم تاکید کرد: تدوین فیلم اکنون کاملا و درست است و هیچ اصلاحیهای در آن اعمال نمیشود. سریالها معمولا خطی هستند اما در سینما خیلی نمیتوانیم خطی نشان دهیم و پرش زمانی وجود دارد.
جعفری جوزانی ادامه داد: برای این فیلم در ابتدا پروانه تولید ندادند و پس از آن به دوران کرونا خوردیم. به دلیل اینکه ما دکورها را از قبل ساخته بودم، باید حتما فیلم را تولید میکردیم.بهترین کسی که میتوانست نقش فروغ را بازی کند، دخترم سحر بوده است.
سحر جعفریجوزانی بازیگر این فیلم گفت: باعث افتخارم است که در فیلمهای پدرم بازی کنم.
امیرحسین آرمان بازیگر نقش اصلی فیلم بهشت تبهکاران اظهار داشت: باعث خوششانسی من بود که بازی در نقش حسن جعفری به من رسید. از لحظه لحظه بازی کردن این نقش در این فیلم لذت بردم و سعی کردم چیزی از شخصیت بسازم که واقعی باشد. من با براردزاده و خانواده این شخص صحبتهای بسیاری کردم تا قصه را طبق واقعیتها، روایت کنیم.
خواننده هستم، اما بازیگری را هم دوست دارم
رضا یزدانی دیگر بازیگر این فیلم بیان کرد: من خوانندهای هستم که چند سالی است بازیگری را هم تجربه میکنم. به واسطه چهره و صدایی که دارم، بیشتر نقشهای منفی به من پیشنهاد میشود. من یک خواننده هستم، اما بازیگری را هم دوست دارم.
وی اضافه کرد: زمانی که فیلمنامه را خواندم، از این نقش منفی بسیار خوشم آمد و نمیدانم که توانستهام از پس آن بربیام یا خیر. اما باید بگویم مسعود جعفریجوزانی از آن دسته کارگردانانی است که بازیگرش را خوب هدایت میکند.
حسام منظور دیگر بازیگر این فیلم گفت: زمانی که اسم آقای جعفریجوزانی پشت کاری باشد، بازیگر بدون فکر کردن آن را انتخاب میکند. متاسفانه فیلمهای تاریخی خیلی کمتر ساخته میشود. تجربه نشان داده مردم هم آثار تاریخی-ملی را بسیار دوست دارند و این آثار علاوه بر این که سینمایی است، پژوهشی هم هست.
مهدی حسینیوند تدوینگر این فیلم نیز اظهار داشت: مسعود جعفریجوزانی استاد راهنمای پایاننامه من بوده و کار کردن با ایشان بسیار سخت اما لذت بخش است.
محمود موسوینژاد صداگذار فیلم «بهشت تبهکاران» بیان داشت: همانطور که آقای حسینیوند اشاره کرد، کار کردن با آقای جعفریجوزانی سخت است و نظرات دقیقی میدهد؛ گویی که صداگذار حرفهای است.
امیرحسین آرمان بازیگر این فیلم گفت: تکتک تصاویری که در فیلم میبینید، پشتش فکر است و ساعتها درباره آن صحبت شده است. در کمتر فیلمی، این میزان از دقت کارگردان را دیدهام.
تهیهکننده پویانمایی «رویاشهر» گفت: تولید این اثر حدود ۴ سال طول کشید و گروهی ۲۰۰ نفری ما را همراهی کردند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم پویانمایی رویاشهر به نویسندگی و کارگردانی محسن عنایتی چهارمین و آخرین فیلم روز پنجم جشنواره فیلم فجر (دوشنبه ۱۶ بهمن) بود که در خانه جشنواره در برج میلاد تهران اکران شد و پس از آن نشست خبری با حضور محسن عنایتی نویسنده و کارگردان، مصطفی حسن آبادی تهیه کننده، بهزاد عبدی آهنگساز و علیرضا زارع مدیر پروژه و اهالی رسانه اکران شد.
«رویاشهر» را با ۲۰۰ نفر ساختیم
مصطفی حسن آبادی تهیه کننده این انیمیشن گفت: انیمیشن رویاشهر تقریبا از اواسط سال ۹۹ مراحل تولید آن شروع شد و هفت ماه مشغول پیش تولید بودیم. در دوران کرونا مشغول کار شدیم و با چالشهای متعددی همراه شدیم و هیچ کدام از سازمانها مایل به ساخت انیمیشن سینمایی نبودند. تولید این پویانمایی حدودبه ۴ سال طول کشید و دوستانی نزدیک به ۲۰۰ نفر ما را همراهی کردند.
وی ادامه داد: با استقبال ویژه که از پویانمایی شد، مشکل حمایت تا جایی حل شده است، این انیمیشن محصول مشترک چند سازمان از جمله سازمان سینمایی سوره است.
حسن آبادی گفت: اینکه کار ضعفهایی دارد ما خودمان قبول داریم و اگر نسبت به کارهای قبل خود مقایسه کنیم چنین چیزی وجود ندارد و ما گام بلندی برداشتیم. قطعا تجاربی که در این مدت به دست آوردیم به ما کمک خواهد کرد آثار بهتری تولید کنیم. اگر ساخت انیمیشن از بازه ای فراتر رود دیگر از نظر اقتصادی درست نیست.
وی افزود: نسبت به دوره ۳۷ که در جشنواره فجر بودیم نگاه مسئولان و مخاطبان خیلی بهتر شده و امیدوارم این روند رشد همچنان ادامه داشته باشد.
چالش طلبیم
محسن عنایتی کارگردان این پوبانمایی بیان کرد: ما در گروه آیندهنگار کلا چالش طلب هستیم. پویانمایی بنیامین اتفاقات عجیبی را در اکران به دنبال داشت ولی با همه قضایا تمام شد. تولید پویانمایی بسیار سخت است. بعد از تجربه بنیامین فکر کردیم چطور میشود سختترین کار ممکن را پیش ببریم و به سراغ ساخت جهان فانتزی رفتیم. یعنی چیزی که خصوصا استدیوهای آمریکایی دنبال آن هستند. ما در این خلق جهان فانتزی زمان زیادی نداشتیم و به شکل فشرده همه چیز را از نظر نیازهای قهرمان خود چیدیم.
پسر دلفینی نیز چنین شخصیت داشت و در این سبک قرار میگرفت. به نظر من رویاشهر و پسر دلفینی نقطه عطفی در شروع ساخت پویانمایی های متکی به جهان فانتزی با پارامترهای مورد نیاز هستند. یکی از هدفهای اصلی ما این بود که قصه مخاطب بزرگسال را نیز درگیر کند
عنایتی درباره طراحی لوکیشنهای فیلم گفت: برای طراحی لوکیشنها و صحنه منابعی داشتیم که با جهان فیلمنامه مرتبط بود ولی در اجرا مشکلات زیادی داشتیم. در نهایت به ترکیبی رسیدیم که از خروجی آن هم راضی هستیم. براساس شبکه نماد تمام طراحیها را پیش بردیم.
این کارگردان درباره روند نگارش فیلمنامه توضیح داد: نزدیک به ۶ ماه روی فیلمنامه کار کردیم و در طول پروژه اصلاحاتی در آن اتفاق افتاد. تلاش کردیم اصول فیلمنامه نویسی را تا جایی که توانستیم رعایت کنیم. خیلی از پویانمایی های ما غیرمنطقی هستند و مخاطب را کودک فرض میکنند و خیلی از اتفاقات و معناها را پایین می آورند که ما تلاش کردیم اثر ما اینگونه نباشد.
۵۰ دقیقه موسیقی برای «رویاشهر»
بهزاد عبدی آهنگساز گفت: چون موسیقی را به ذات خود دوست دارم و همه چیز وقتی بار درام به خود میگیرد بسیار ارزشمند است و دوست داشتم در این کار و در کنار این گروه دوست داشتنی باشم. بعد از همکاری های گذشته باز به من لطف داشتند و من هم تلاش کردم با فانتزی کار را همراهی کنم و این پویانمایی نزدیک به ۵۰ دقیقه موسیقی اصلی داشت.
وی ادامه داد: پویانمایی تنها تفاوتش نداشتن بازیگر و داشتن صداپیشه است و گرنه بسیار قابل اعتنا است.
علیرضا زارع مدیر پروژه بیان کرد: در پروژه پویانمایی فرآیندی را برای تولید تهیه میکنیم و ما با یک تیم مواجه هستیم. این ارتباط است که تولید را شکل میدهد و پیش از آنکه محصول ما یک پویانمایی باشد محصول ما یک تیم قوی بود.