در سال جاری حال سینما به می‌شود؟

سینمای ایران در سال جدید تاکنون به‌صورت میانگین پذیرای 29 مخاطب در هر سانس بوده است درحالی‌که که سهم هر اثر در این میزان مخاطب تفاوت‌های بسیاری دارد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از فارس، به نظر می‌رسد برخی از خانواده‌ها در ایام تعطیلات نوروز تمایل بیشتری برای رفتن به سینما از خود نشان می‌دهند، آمار فروش آثار اکران شده در این ایام خود گواهی است بر این مدعا. دلیل اصلی اهمیت اکران نوروزی نیز در همین امر است. یعنی آثار اکران شده در این روزها هم بیشتر در مرکز توجه هستند و هم رقم فروش بالاتری را به دست خواهند آورد. این موضوع مختص این چند ساله نیست و سال‌هاست اواقات فراغت ایام نوروز گره خورده به فیلم‌هایی که عموما  خاطره ساز نیز شده‌اند.

از این رو است که اکران نوروزی برای سینماگران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و سازمان سینمایی نیز می‌بایست در این موضوع کاملا مبتنی بر عدالت پیش برود و بر اساس سیاست‌های آن سازمان و خیر عمومی مردم دست به انتخاب آثار بزند. 

با این مقدمه کوتاه نگاهی خواهیم داشت به وضعیت اکران نوروزی 1402، اکرانی که تا امروز 7 فروردین 332هزار و 585 نفر که معادل رقمی حدود 16 میلیارد تومان است( منبع: سمفا).

*همه چیز به کام کمدی

گرانی قیمت بلیت در سینمای ایران و در شرایط اقتصادی‌ای که بر کسی پوشیده نیست یکی از شوک‌های منفی‌ای بود که به سینمای ایران وارد شد، شوکی که عملاً باعث شد تا گیشه سینما مختص به آثار کمدی و طنز باشد چراکه به نظر یک خانواده چند نفره تنها برای آثار کمدی راضی به چنین هزینه کردی خواهد شد.

این اتفاق به‌صورت مشهودی دربسته اکران نوروزی رخ‌داده است، مطابق با آمار سامانه مدیریت فروش و اکران سینما (سمفا) از ابتدای شروع 4 فیلم نوروزی سینما یعنی غریب،‌ بچه‌های طوفان، عروس خیابان فرشته و فسیل تاکنون  با وجود 11 هزار و 332 سانس برای این تعداد مخاطب حدوداً هر سانس به‌طور میانگین میزبان 30 نفر بوده است.

اما جدا از این آمار فروش نکته مهم و قابل‌توجه میزان سهم هر اثر از سبد مخاطب و گیشه سینما است، اتفاقی که شاید افزایش قیمت بلیت تأثیری مستقیم روی آن داشته باشد.

از میان آثار موجود یک اثر کمدی نزدیک به 85 درصد مخاطب را به خود اختصاص داده و باقی 15 درصد موجود میان 3 اثر دیگر تقسیم‌شده است.

«فسیل» با 281 هزار 625 مخاطب رتبه اول را به خود اختصاص داده و بعدازآن «غریب» که جوایز بسیاری را در جشنواره فجر چهل و یکم به دست آورده بود و پیش‌بینی می‌شد گیشه‌ای موفق داشته باشد بافاصله‌ای معنادار در رتبه دوم ایستاده است؛‌ «غریب» توانسته تنها 27 هزار 81 مخاطب را به سینما بکشاند که از این میزان نیز تعداد 7 هزار 728 مخاطب یعنی چیزی حدود 30 درصد از کل مخاطبینش مربوط به قبل شروع سال جدید و قبل از گرانی بلیت سینما بوده است.

«عروس خیابان فرشته» که دیگر کمدی موجود در سبد اکران نوروزی است فاصله کمی با «غریب» دارد و حتی چند باری هم جای خود در رتبه دوم را باهم عوض کرده‌اند. متاسفانه در این دوره از اکران‌های نوروزی برخلاف آنچه که بر آن تاکید شد، آثار منتخب نه تنها «تنوع» چندانی ندارند بلکه عموما از نظر کیفی نیز آثار نازل و سطحی‌ای هستند.

به جز فیلم سینمایی«غریب» که به گواه جوایز فجر از منظر ساختار سینمایی و محتوا در وضعیت قابل قبولی است باقی آثار را حتی می‌توان ذیل آثار مبتذل تعریف و دسته بندی کرد. فیلم‌هایی چون «بخارست»، «چپ و راست»، «فسیل»، «عروس خیابان فرشته»، «خط استوا» و «پالتو شتری» عموما از منظر سینمایی جزو آثار بی‌کیفیت قرار می‌گیرند و از منظر محتوا هم جز شوخی‌های سخیف پیام دیگری برای مخاطبانشان ندارند.

*فیلمی تنها با 251 مخاطب

اما شاید همچنان عجیب‌ترین اثر «بچه‌های طوفان» باشد، فیلمی که باگذشت نزدیک به یک هفته از شروع اکران تنها موفق به جذب 251 مخاطب در 67 سانس شده که این آمار نشان دهنده فاجعه میانگین 4 مخاطب در هر سانس است.

فیلم «بچه‌های طوفان» به کارگردانی صادق صادق‌دقیقی حدود سه سال قبل تولید شده و در سی‌ونهمین جشنوراه فیلم فجر شرکت کرده بود؛ این فیلم جایزه بهترین فیلم جشنواره رشد را گرفته و در جشنواره کودک هم پروانه زرین بهترین دستاورد هنری و بهترین بازیگر نوجوان را دریافت کرده است؛‌ اگر چرخی در اخبار مربوط به این اثر بزنید مشاهده می‌کنید که پیش‌از این صاحبان این اثر قصد اکران آنلاین آن‌را داشتند اما به ناگاه و حتی شاید به‌دور از انتظار کارگردان اثر این فیلم وارد چرخه اکران نوروزی شد.

دلیلی که از سوی روح‌الله سهرابی مدیرکل اداره نظارت بر عرضه و نمایش سازمان سینمایی در خصوص اضافه شدن این فیلم به این چرخه مطرح شد متنوع کردن ژانرهای موجود در سبد اکران نوروزی و وجود اثری برای کودک و نوجوان در این ژانر بود.

با این همه «بچه‌های طوفان» بعد از شروع اکران نوروزی تا کنون نه‌تنها موفقیتی در گیشه به دست نیاورده بلکه به میزان مخاطب حداقلی هم نرسیده است، این در حالی است که آثار دیگر مخصوص به مخاطب کودک و نوجوان در اکران‌های اخیر سینما موفقیت‌های بزرگی کسب کرده‌اند، «پسر دلفینی» و «لوپتو» دو انیمیشنی بودند که روزهای بسیاری را هم به‌عنوان صدرنشین گیشه سینما مطرح شده‌اند؛ شاید اگر موضوع اصلی تنوع ژانر و وجود فیلمی برای نوجوان بود بهتربود از انیمیشن «بچه زرنگ» استفاده شود.

صادق صادق دقیقی کارگردان این اثر نیز پیش از این «مرده خور» را ساخته بود که موفقیتی در این فیلم هم به دست نیاورده بود و حتی فیلمش در سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر نیز پذیرفته نشده بود.

حتی همین فیلم «بچه‌های طوفان» نیز پیش از این و با «چهل کچل» ساخته شده بود که و در آن زمان هم چندان عاقبت خوشی نداشت. این فیلم با شکایت یکی از فیلم نامه نویسان مبنی بر شباهت داستان فیلم به فیلم نامه هایش تا مدت ها اکران نشد و فرصت حضور در جشنواره های خارجی را هم از دست داد. در نهایت مطابق با اعلام خانه سینما در ارتباط با داستان فیلم مقرر شد مبلغ 30 میلیون تومان به فردی که مدعی شباهت فیلمنامه اش با قصه «چهل کچل» شده داده شود تا قضیه تمام شود. 

همه این اتفاقات را که کنار هم بگذارید شاید به نتیجه‌ای مبرهن برسید که این فیلم برای اکران نوروزی که هر سال دربرگیرنده بهترین و پرمخاطب‌ترین آثار سینمایی است مناسب نبوده و حتی جای تعداد بسیار بالایی از آثار پشت اکران را گرفته است.

اما از همه این مطالب که بگذریم باید توجهی به تعدا سالن‌های اکران کننده این اثر بکنیم، از ابتدای اکران این فیلم که از 25 اسفندماه و هم‌زمان با دیگر آثار اکران نوروزی شروع شده بود تا کنون که بیش از یک هفته از آن میگذرد تنها 34 سالن به اکران این اثر اختصاص پیدا کرده است.

هرچند که ساخته صادق صادق دقیقی توانایی پر کردن همین تعداد سالن را هم نداشته است اما گویی خود مدیران سازمان سینمایی هم با اختصاص تعداد بسیار پایین سالن برای اکران این اثر میزان استقبال از آن‌را پیش‌بینی می‌کردند، اما برخلاف وعده پیشین خود که اولویت اکران با فیلم‌های حاضر در فجر چهل‌ویکم است این اثر که به‌نظر فاقد ارزش خاصی بوده است را وارد اکران کردند.

به نظر اختصاص دادن چنین اثری که توانایی جذب حداقلی مخاطب را هم در سینما ندارد اشتباهی بود که در چینش اکران نوروزی اتفاق افتاد.

*جمع بندی

همه این اطلاعات و گزاره‌ها نشان از یک نکته مهم دارد که به نظر می‌رسد انتخاب‌های انجام شده برای اکران نوروزی به درستی صورت نگرفته است، چراکه در عموم آثار یا مخاطب اقبالی نشان نداده و یا محتوا فاقد ارزش خاصی بوده است.

از این رو است که پیشنهاد می‌شود اکران نوروزی به واسطه اهمیت راهبردی‌اش در سینمای کشور «کارگروه ویژه» خودش را داشته باشد. کارگروهی که مبتنی بر شاخص‌های کمی و کیفی دست به انتخاب آثار بزند و برای انتخاب‌هایش هم «بیانیه» داشته باشد. یعنی به روشنی مشخص شود که هدف از اکران فیلم چه بوده است و در نهایت هم بعد از پایان دوره اکران نوروزی یک جمع‌بندی دقیق از موضوع ارائه کند. 

در نهایت اینکه یکی از کارکردهای وجود سازمان سینمایی می‌تواند ارتقاء سطح سلیقه عمومی شهروندان باشد. اینکه در اکران نوروزی فیلمی مثل «فسیل» یا «عروس خیابان فرشته» اکران شود نه تنها کمکی به این رشد سلیقه نمی‌کند، حتی باعث تنزل آن نیز خواهد شد. 

تلاش برای ارتقاء سطح سلیقه و زیباشناسی دریافت مخاطب، وظیفه‌ای است که علی‌الظاهر مدتی است توسط سازمان سینمایی به فراموشی سپرده شده است.

همۀ خبرسازان سینمای ایران در سال گذشته

هوتن شکیبا، ابراهیم عامریان، مرضیه برومند، محمدامین همدانی و سعید روستایی را می‌توان پنج چهره موثر و خبرساز سینمای ایران در سال گذشته دانست.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، از هر زاویه‌ای که نگاه کنیم سال ۱۴۰۱ سالی عجیب و پر از اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی برای سینمای ایران بود. سینمایی که تازه می‌خواست از زیر آوار سنگین کرونا بیرون بیاید و قد راست کند اما دچار چنان زلزله‌هایی شد که بار دیگر تا مرز کما پیش رفت.

هر چند به استناد آمار مجموع فروش فیلم‌های اکران شده در سینما چیزی در حدود دو برابر سال قبل بود اما التهابات و بحران‌های اجتماعی به‌ویژه در نیمه دوم سال هم چرخه اکران و هم چرخه تولید در سینمای ایران را تحت تأثیر خود قرار داد تا تجربیات سال ۱۴۰۱ در فضایی ملتهب و در عین حال پر از سوءتفاهم در دفترچه خاطرات سینمای ایران ثبت شود.

با این همه و به سنت هر سال در سرویس هنر مهر دست به انتخاب زدیم تحولات این سال عجیب را از معبر کارنامه چهره‌ها مرور کنیم.

پنج چهره‌ای که در این گزارش سراغ آن‌ها رفته‌ایم تنها پنج گزینه ممکن برای نوشتن گزارشی از این جنس محسوب می‌شوند و می‌توان در ترکیب‌های متفاوت، بخش‌های دیگری از تحولات «سینمای ۱۴۰۱» را هم مورد واکاوی قرار داد.

با ما در بازخوانی کارنامه پنج چهره خبرساز سینمای ایران در سالی که گذشت، همراه شوید.

ابراهیم عامریان؛ قاعده بازی در گیشه

با آنکه هنوز سودا و حسرت ساخت فیلمی برای شهید احمد امینی را در سر دارد و حتی یک بار برای پیش تولیدش خیز هم برداشت و در نظر داشت از نوید محمدزاده و پیمان معادی در این پروژه استفاده کند اما آنچه در این سال‌ها او را در مرکز توجهات قرار داده تمایلش به تهیه‌کنندگی فیلم‌های طنز و پرفروش در گیشه بوده است؛ ابراهیم عامریان حالا برای آن دسته از مخاطبانی که بیشتر به ژانر کمدی علاقه‌مندند، فردی نام آشناست؛ تهیه‌کننده‌ای که حتی در سخت‌ترین شرایط سینما و در روزهایی که کمتر سینماگری ریسک تولید و اکران فیلمی را می‌کرد، از همان بحران مخاطب و فروش، منتفع شد و سود برد!

وحشت دوران کرونا و ضررهای پی در پی آن هنوز در خاطره‌ها هست این را بیشتر آنهایی که طعم گزنده آن را چشیده‌اند به یاد دارند، با این حال عامریان در همان دوران «دینامیت» را روانه اکران کرد، فیلمی که بدون محدودیت زمانی اکران، روی پرده رفت و بالغ بر ۵۸ میلیارد در سینماها فروخت، بعدها هم در اکران آنلاین به گفته همین تهیه‌کننده آورده‌ای ۱۱ میلیارد تومانی برای سازندگانش داشت. این اما مسیری است که عامریان از سال ۹۶ آن را دنبال کرد و در همراهی با مسعود اطیابی آن را تبدیل به فرمولی کرد که بعدها تکرارش بازهم برایشان سودآور بود.

ابراهیم عامریان و مسعود اطیابی از زوج‌های موفق در فتح گیشه به حساب می‌آیند

مسعود اطیابی با آنکه پیش از آغاز قصه تولید فیلم‌های کمدی، فیلمی با نام «ماه گرفتگی» با محوریت التهابات سال ۸۸ ساخت و به دلیل کیفیت نامطلوبش نتوانست آن را روی پرده ببرد اما درست یک سال پس از آن با همراهی ابراهیم عامریان از این سبک فیلمسازی فرمان چرخاند و به سمت فیلم‌های طنز آمد، این نقطه آغاز همکاری ترکیب عامریان و اطیابی بود تا در اولین گام به سراغ کمدی «تگزاس» بروند.

دو سال بعد عامریان این روند همکاری را تکرار کرد و این دو دنباله‌ای بر اولین محصول مشترکشان ساختند و «تگزاس ۲» سرانجام در سال ۹۸ روی پرده رفت که هر دو از پرفروش‌های همان سال‌ها شدند. «دینامیت» و «انفرادی» نیز در تداوم همکاری این دو سینماگر شکل گرفت که این دومی در همین سال ۱۴۰۱ روی پرده رفت و فروشی بالغ بر ۷۷ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان برای سینمای ایران به همراه داشت، «دینامیت» هم در حالی که چند سال در توقیف بود، به دلیل عدم تمایل سایر سینماگران برای نمایش آثارشان در آن شرایطی که بحران مخاطب بر سینمای ایران سایه انداخته بود، تهیه‌کننده‌اش از این فرصت استفاده کرد تا ضمن خارج کردن آن از دایره توقیف، فروشی استثنایی را تجربه کند همه اینها باعث شد تا عامریان به یکی از چهره‌های پول‌ساز سینمای ایران تبدیل شود.

تهیه‌کنندگی اما تنها حرفه‌ای نیست که عامریان به آن پرداخته است. او کمی بعد از اینکه چند فیلم را تهیه کرد به سراغ تجربه کارگردانی هم رفت اما نه در سینما. او این بار شبکه نمایش خانگی را برای ثبت این تجربه برگزید تا اولین بار با سریالی با محوریت کودکان کارگردانی را بیازماید. «نارگیل» عنوان اولین سریال عامریان بود که در سال ۱۴۰۰ توزیع شد، او پس از آن در اوایل سال جاری سریالی دیگر را برای این شبکه ساخت اما باز هم با محتوایی طنز. اگر مخاطب سریال «آنتن» بوده باشید احتمالاً در روزهای ملتهب سال ۱۴۰۱ حواشی مرتبط با آن را هم شنیدید، سریالی که به گفته کارگردانش، به دلیل وجود سکانسی مرتبط با اعتراضات دانشجویی و شباهتش به وضعیت آن روزهای جامعه حساسیت‌برانگیز و مدتی جلوی انتشارش گرفته شد، با این حال عامریان با پذیرش و اعمال برخی اصلاحات توانست به توزیع مجدد آن ادامه دهد.

ابراهیم عامریان حالا فیلم کمدی «فسیل» را به عنوان یکی از فیلم‌های اکران نوروز ۱۴۰۲ روی پرده دارد، فیلمی که سینماداران امید به فروشش دارند تا بتوانند مخاطبانی عمده را در سالن‌ها شاهد باشند و از همین امروز یکی از فیلم‌های مدعی گیشه سال جدید نیز به شمار می‌رود.

هوتن شکیبا؛ درخشش در عین پرکاری

با آنکه تلویزیون این روزها در یکی از بحرانی‌ترین دوران خود از منظر مخاطب به سر می‌برد، گاهی اما بازپخش برخی سریال‌های خاطره‌برانگیز این کنجکاوی را پیش می‌آورد که مخاطبان به تماشایش بنشینند. سریال «لیسانسه‌ها» یکی از همان‌هاست که این شب‌ها از تلویزیون پخش می‌شود، مجموعه‌ای که در سال ۹۵ روی آنتن رفت و هنوز هم بریده فیلم‌هایش در صفحات مجازی به چشم می‌خورد، احتمالاً از «لیسانسه‌ها» نقش‌آفرینی هوتن شکیبا با نقش «حبیب» را به یاد دارید، برای او که پیش از آن بیشتر در حوزه تئاتر مشغول فعالیت بود و تئاتربین‌های حرفه‌ای او را می‌شناختند، کاراکتر «حبیب» نقطه آغاز شهرت در میان عامه مردم شد و توانست طیفی از مخاطبان را به خود جلب کند. هوتن شکیبا اما خیلی زود از فضای آثار کمدی فاصله گرفت و حضور جدی‌ترش در سینما را با «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار تجربه کرد که حضور تحسین‌برانگیزش سیمرغ بهترین بازیگر مرد را برایش از آن دوره از جشنواره به ارمغان آورد؛ تجربه‌ای که دو سال بعد باعث همکاری مجدد نرگس آبیار با هوتن شکیبا در «ابلق» و این روزها در سریال «سو و شون» شد.

آنچه اما او را در میان فهرست پنج چهره سال نشانده است اکران سه فیلم از او در سال گذشته همزمان با پخش دو مجموعه «مهمونی» و «رهایم کن» در شبکه نمایش خانگی است، بازیگری که حالا علاوه بر بازیگری صداپیشگی را هم در کارنامه خود ثبت کرده است، او که پیش از این کاراکتر محبوب «دیبی» را با صدایش در مجموعه «کلاه قرمزی» داشت نوروز ۱۴۰۱ با سریال «مهمونی» با صدای شخصیت «بچه» ظاهر شد تا بار دیگر این محبوبیت را تجربه کند.

«تی‌تی» بعد از «علف‌زار» موفق‌ترین فیلم غیرکمدی اکران ۱۴۰۱ به حساب می‌آید

شکیبا در عرصه سینما هم در اکران عمومی ابتدا با «تی تی‌» ساخته آیدا پناهنده ظاهر شد، فیلمی که تجربه همبازی بودن با الناز شاکردوست را برایش تکرار کرد و در گیشه فروش ۲۱ میلیارد تومانی را رقم زد، یک ماه بعد با همین ترکیب این بار با فیلم نرگس آبیار با نام «ابلق» به سینماها آمد تا فیلم جدیدش ۲۰ میلیارد تومان برای سینمای ایران آورده داشته باشد. در قدم بعدی در «ملاقات خصوصی» اما نقش مقابلش پریناز ایزدیار بود تا باز هم یک تجربه موفق را ثبت کند.

«ملاقات خصوصی» با همه حاشیه‌هایی که در فجر چهلم داشت و با آنکه در روزهای نزدیک به برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش عمومی درآمد و بسیاری گمان می‌کردند به دلیل نمایش فیلم‌های جدید در فجر، این فیلم زمان طلایی اکران را از دست داده اما تا به اینجا یکی از فیلم‌های موفق در حوزه آثار اجتماعی بوده و تاکنون توانسته است فروش ۲۰ میلیاردی در اکران عمومی را به ثبت برساند تا هوتن شکیبا یکی از چهره‌هایی باشد که از منظر فروش نمره قبولی را از مخاطبان سینمای ایران کسب کرده است و حضورش باعث تضمین گیشه می‌شود. او حالا مجموعه «رهایم کن» را در شبکه نمایش خانگی دارد و پخش نوروزی مجموعه «مهمونی» با صداپیشگی او نیز آغاز شده است.

مرضیه برومند؛ خانم مدیرعامل

گرچه هنوز به یاد ماندنی‌ترین اتفاق «خانه سینما» برای خیلی‌ها به ماجراهای تقلاهای جواد شمقدری معاون سینمایی وقت، در جهت بستن درهای این خانه در اوایل دهه ۹۰ و در سوی دیگر همبستگی اعضای خانه سینما برای ممانعت از این امر است اما واقعیت این است که این نهاد در این یک دهه گذشته نقشی تعیین‌کننده در فعل و انفعالات کلی سینمای ایران نداشته است. با این حال همواره اتفاقات و تحولاتش زیر ذره بین اصحاب رسانه و البته سینماگران بوده است.

سال ۱۴۰۱ اما ملقمه‌ای از حوادث مختلف در همه ابعاد برای سینما بود که این نهاد هم از آن مستثنی نبود. در روزهای ابتدایی و پیش از تلاطم‌های شهریورماه کشور، مساله انتخابات دوره شانزدهم خانه سینما در صدر اخبار قرار گرفت، انتخاباتی که گاه نام‌های متفاوت به‌عنوان گزینه نهایی هیأت مدیره و مدیرعاملش مطرح می‌شد سرانجام اما این محمدمهدی عسگرپور بود که عنوان رئیس هیات مدیره را به خود اختصاص داد. با بروز التهابات در نیمه دوم سال جاری و در میان گره‌هایی که همه مشاغل در جز به جز گرفتارش بودند، کنش‌مندی خانه سینما برای صیانت از اعضایش بیشتر مورد رصد قرار گرفت به واسطه همین امر بود که انتخاب مدیرعامل در اولویت دوم قرار گرفت اما همچنان گمانه‌زنی‌هایی درباره سکاندار این مجموعه مطرح می‌شد. با عبور از روزهای غبارآلود و رسیدن به یک ثبات نسبی موضوع انتخاب مدیرعامل باز هم بر مدار افتاد.

سرانجام هم مرضیه برومند بر مسند مدیرعاملی خانه سینما تکیه زد، برای معرفی او نیاز به مقدمه و موخره طولانی نیست، هر سینمادوستی احتمالاً او را می‌شناسند و هر آن کس که به سینمای کودک علاقه‌مند است، یقیناً از او خاطره‌ای دارد. انتخاب او اما از آن جهت حائز اهمیت است که او حالا نخستین مدیرعامل زن خانه سینماست. مرضیه برومند همانطور که در بیانیه ابتدایی خانه سینما برای معرفی‌اش به عنوان مدیرعامل این نهاد اشاره شده حتماً از زنان تأثیرگذار سینمای ایران است اما از سویی دیگر در سالی که زنان سینمای ایران تحت تأثیر جنبش می‌تو و حوادث نیمه دوم سال بیشتر مورد توجه بودند، احتمالاً این انتخاب چندان هم بی‌تناسب با آن روزهای پرالتهاب نبوده است.

انتصاب مرضیه برومند به مدیرعاملی خانه سینما با استقبال سینماگران همراه شد

با همه این تفاسیر اما بر کسی پوشیده نیست که او حتی پیش از آن حوادث هم به‌عنوان یک زن سینماگر مقتدر و مؤثر در ذهن‌ها بود و هست. چنان چه خودش هم در مراسم معارفه‌اش در خانه سینما بیان کرد: «هیأت مدیره خانه سینما به این نتیجه رسیده است که من به اقتدار خانه سینما کمک می‌کنم، آن را قبول می‌کنم. قول می‌دهم تلاش کنم تا تعادلی بین احساسات و عقلانیت خود برقرار کنم تا در آرامش واقع‌گرایانه و بدون سیاست زدگی برنامه‌های خانه سینما را دنبال کنم.»

مدیرعاملی خانه سینما اما همه ماجرایی نیست که مرضیه برومند در سال گذشته از سر گذارنده است؛ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ بود که مجموعه عروسکی او با عنوان «شهرک کلیله و دمنه» در شبکه نمایش خانگی توزیع شد، با انتشار چند قسمتش اما به سرعت بریده فیلم‌هایی مبتنی بر روابط غیرعادی دو کاراکتر عروسکی این سریال در فضای مجازی فراگیر شد تا طیفی از مخاطبان آن را مجموعه‌ای در جهت ترویج موارد غیراخلاقی و دست کم ضدکودک توصیف کنند تا جایی که برخی از تندروها طرح راه‌اندازی کمپینی برای توقیف این سریال را درانداختند، برومند اما بلافاصله در بیانیه‌ای اعلام کرد که «شهرک کلیله و دمنه» برای کودکان نیست و اساساً برای مخاطبان کودک ساخته نشده است و مجموعه‌ای برای بزرگسالان است، به واسطه همین موضوع پس از وقفه‌ای توزیع این سریال در شبکه نمایش خانگی از سر گرفته شد.

سعید روستایی؛ تراژدی «لیلا» و دردسرهایش

در سالی که گذشت سینمای ایران همچنان با بحران مخاطب مواجه بود و شمار مخاطبان پرفروش‌ترین فیلم‌های در حال اکران در سینماها از مرز ۲.۵ میلیون نفر هم عبور نکرد. در چنین شرایطی اینکه فیلم تازه یک کارگردان جوان بدون عرضه رسمی از سوی طیف گسترده‌ای از مخاطبان دیده و بحث پیرامون آن تبدیل به سوژه داغ فضای مجازی در واپسین روزهای سال شود، اتفاقی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت؛ به‌خصوص اگر فیلم مورد بحث، یکی از آثار خبرساز و پرحاشیه سالی که گذشت هم بوده باشد.

«برادران لیلا» ساخته سعید روستایی از فیلم‌هایی بود که در آستانه برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر نامش در فضای رسانه‌ای به‌صورت پرتکرار مطرح می‌شد و انتظار رونمایی از آن در جشنواره سال گذشته می‌رفت اما به گفته جواد نوروزبیگی در مقام تهیه‌کننده، طولانی شدن فرآیند تولید باعث نرسیدن فیلم به آن دوره از جشنواره فجر شد تا عواملش برای رونمایی از آن در جشنواره‌های معتبر جهانی دورخیز کنند. اولین گزینه هم جشنواره کن بود.

با پذیرش فیلم سعید روستایی در جشنواره کن، زنجیره حواشی پیرامون این فیلم کلید خورد. ابتدا حضور عوامل فیلم بر روی فرش قرمز خبرساز شد و بعدتر اعتراض سازمان سینمایی به نسخه به نمایش درآمده از فیلم در جشنواره‌ای خارجی. به گفته سازمان سینمایی این فیلم بدون دریافت پروانه نمایش راهی جشنواره کن شده و حتی مشورت مسئولان سینمایی برای حذف دو سکانس از فیلم هم مورد بی‌توجهی عوامل آن قرار گرفته است. در چنین فضایی اظهارات عجیب سعید روستایی در نشست خبری فیلمش مبنی‌بر تن ندادن به هر گونه اصلاحیه‌ای، گره ماجرا را کورتر کرد تا سازمان سینمایی با صدور اطلاعیه‌ای رسمی اعلام کند امکان نمایش فیلم در ایران به دلیل تخلف صورت‌گرفته، وجود ندارد. «برادران لیلا» اینگونه به‌صورت رسمی از سوی سازمان سینمایی توقیف شد.

«برادران لیلا» از دیده‌شده‌ترین فیلم‌های سال ۱۴۰۱ سینمای ایران به‌حساب می‌آید

از همان زمان اما زمزمه قاچاق فیلم مطرح شد چرا که فیلم پخش‌کننده‌ای بین‌المللی هم داشت و قرارداد عرضه آن در پلتفرم‌های خارجی ثبت شده بود. این اتفاق بالاخره در واپسین هفته سال ۱۴۰۱ رخ داد و نسخه با کیفیت فیلم «برادران لیلا» در فضای مجازی دست به دست شد.

اینکه «برادران لیلا» چه نسبتی با دو فیلم قبلی سعید روستایی یعنی «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» دارد شاید برای طیفی از منتقدان و فیلم‌بین‌های حرفه‌ای حائز اهمیت بود اما طیف گسترده‌تری از مخاطبان عام که به فیلم دسترسی پیدا کردند به دنبال بازیابی نسبت نشانه‌های درون آن با وضعیت امروز جامعه ایران بودند. خیلی زود هم مرزبندی میان مخالفان و موافقان فیلم در فضای مجازی یک دوقطبی را شکل داد تا «برادران لیلا» تبدیل به یکی از بحث‌برانگیزترین آثار سینمای ایران در سال گذشته شود.

درباره آخرین وضعیت عرضه رسمی این فیلم، جواد نوروزبیگی در گفتگو با مهر به ارائه توضیحاتی پرداخت و با اشاره به تن دادن سعید روستایی به اصلاح فیلم و حذف ۲۰ دقیقه از آن برای ارائه به شورای پروانه نمایش، همچنان عرضه رسمی این فیلم را منتفی ندانست. باید دید سازمان سینمایی در سال جدید چه تصمیمی برای این فیلم و کارگردان جوانش خواهد گرفت.

محمدامین همدانی؛ معجزه با انیمیشن!

حالا بالغ بر ۲۳ میلیارد تومان فروش از بیش از ۹۱۰ هزار مخاطب را به خود اختصاص داده است، «پسر دلفینی» که فیلم انیمیشنی به تهیه‌کنندگی محمدامین همدانی و کارگردانی محمد خیراندیش است، با آمدنش روی پرده توانست سینماداران را به این باور برساند که انیمیشن‌ها هم می‌توانند در این سالی که فروش آثار سینمایی عمدتاً کم رمق بوده، پرچم سینما را بالا نگه دارند و حتی در اوج حوادث اجتماعی سال گذشته تنها فیلمی باشد که در میدان فروش یکه‌تازی می‌کند.

محمدامین همدانی با آنکه پیش از این انیمیشن «فهرست مقدس» را در قامت کارگردان در سال ۹۶ ساخت و بدون اینکه حاصل چندانی در اکران داشته باشد از پرده کنار رفت، این بار اما با همراهی محمد خیراندیش به فرمولی تازه از فیلمسازی در حوزه انیمیشن رسید تا بتواند توأمان بزرگسالان و کودکان را به تماشای این فیلم بنشانند و رکوردی تازه در زمینه فروش انیمیشن‌ها را به خود اختصاص بدهد.

«پسر دلفینی» علاوه‌بر ایران در سینماهای روسیه هم خوش درخشید

محمدامین همدانی اما بیش از آنکه چشم به اکران داخلی فیلمش داشته باشد و پیش از آنکه «پسر دلفینی» در سینمای ایران به نمایش دربیاید، اکران بین‌المللی آن را در پلتفرم‌های روسیه تجربه کرد، او در چنین مسیری توانست مبلغ قابل توجه یک میلیون و ۷۳۰ هزار دلار را برای فیلمش رقم بزند و در آن بازه به دومین رتبه فروش در روسیه دست پیدا کند؛ این رقم برای فیلم‌های ایرانی که چندان در بازارهای جهانی و مراودات بین‌المللی موفق ظاهر نمی‌شوند یک دستاورد محسوب می‌شد تا مجرای حضور فیلم‌های بین‌المللی در حوزه پخش و نمایش را هموارتر کند.

سوی دیگر این موضوع اما به فعالیت فرامنطقه‌ای محمدامین همدانی باز می‌گردد، یعنی همان زمانی که شرکت «اسکای فریم» را در روسیه تأسیس کرد و اتفاقاً انیمیشن «پسر دلفینی» در همان جا متولد شد قبلترش هم در حوزه کشورهای «سی‌آی‌اس» سریال «جینگلیکس» را به همراهش تیمش ساخت تا به گفته خودش به یکی از معروف‌ترین سریال‌های روسیه تبدیل و باعث شناخته شدن شرکت «اسکای فریم» شود.

زندگی کدام یک از قهرمانان انقلاب و دفاع مقدس سینمای می‌شود؟

بخشی از سینمای هر کشوری به تاریخ آن مربوط است. جنگ تحمیلی هشت ساله نیز بخشی از تاریخ ماست که گروهی از آثار سینمایی‌مان زیر عنوان «سینمای دفاع مقدس»، مربوط به آن ساخته شده است. با این حال همیشه این نقد وجود داشته که نهادهای مربوط، آنچنان که باید و شاید آثار در خوری برای شخصیت‌های برجسته جنگ تولید نکرده‌اند. حال خبرهایی به گوش می‌رسد که این وضعیت قرار است با ساخت آثار جدیدی ترمیم شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، مروری در خبرها و گفته‌های هفته‌ها و ماه‌های گذشته، نشان می‌دهد که گویا عزمی در این زمینه شکل گرفته که در صورت به نتیجه رسیدن آن، تعدادی فیلم سینمایی دیگر در سال ۱۴۰۲ و پس از آن خواهیم داشت که به زندگی برخی قهرمان‌های جنگ می‌پردازند؛ قهرمانانی که البته بعضا طی سالیان گذشته، چندان مشهور نشده‌اند.

این نام‌ها که قرار است زندگی‌شان موضع فیلم‌های سینمایی شود، عبارتند از:

«شاهرخ ضرغام»

یکی از لات‌های جاهل‌مسلک تهران بود که سابقه فعالیت در رشته کشتی و کسب مدال هم داشت. با شروع جنگ تحمیلی به آبادان رفت و یکی از میان‌دارهای تنومند مقاومت مردمی در برابر لشگر بعثی شد. درنهایت هم در عملیات شکست حصر آبادان در یک نبرد جاده‌ای به شهادت رسید.

«رجبعلی محمدزاده»

از فرمانده گردان‌های خراسانی حاضر در جنگ بود که سال‌ها بعد، یعنی مهرماه ۱۳۸۸ به‌همراه سردار شوشتری و تعدادی از همرزمان اهل سنت، در عملیاتی انتحاری در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.

«محمد رضایی»

یکی از رزمندگان بسیار جوان اهل خراسان بود که در اسارت نیروهای بعثی، زیر شکنجه تخلیه اطلاعات، به شهادت رسید. بعثی‌ها برای صحنه‌سازی، پیکر او را روی سیم‌های خاردار قرار دادند و به آن شلیک کردند تا مدعی شوند که حین فرار به شهادت ر سیده است. سال‌ها بعد باقیمانده‌های پیکر او به ایران انتقال یافت و در حسینیه‌ای در زادگاهش به خاک وطن سپرده شد.

«سعید قهاری سعید»

یکی از مسؤولان همدانی سپاه در ناآرامی‌های کردستان بود که در جنگ هم حضور فعالی داشت. درنهایت سالها پس از پایان جنگ یعنی سال ۱۳۸۵ حین عملیات تفحص در نقطه‌ای هم‌مرز با کشور ترکیه، در درگیری با گروهک‌های تروریستی به شهادت رسید.

«محمدحسن طوسی»

اهل نکای مازندران بود که در جریان جنگ حضور فعالی مخصوصا در فرماندهی داشت. درنهایت پس از حضور در عملیات متعدد، سال ۱۳۶۶ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

«حسین بصیر»

او هم اهل فریدونکنار مازندران بود و در دوران جنگ حضور فعال و چشمگیری در فرماندهی داشت. درنهایت پس از شرکت در عملیات مختلف، در جریان عملیات کربلای ۱۰ در ماووت عراق به شهادت رسید.

«مرضیه حدیدچی دباغ»

او که به «خواهر طاهره» شهرت داشت، دو سال در اوایل تشکیل سپاه همدان فرمانده آن بود. «خواهر طاهره» که از همراهان امام خمینی در نوفل لو شاتو هم بود، با سابقه مبارزاتی چشمگیر در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب، پس از جنگ، در جریان فعالیت‌های سیاسی نیز حضور جدی داشت که از آن جمله به نمایندگی مجلس می‌توان اشاره کرد.

«اصغر وصالی»

با پسوند فامیلی طهرانی فرد، بچه محله دولاب تهران، از چریک‌های آموزش‌دیده در فلسطین در سال‌های قبل از انقلاب بود. با آغاز جنگ، گروه تحت امرش به دلیل بستن دستمال گردن قرمز، به گروه دستمال‌سرخ‌ها معروف شد. در نهایت سال ۱۳۵۹ در گیلان غرب در یک درگیری بر اثر اصابت گلوله به سر به شهادت رسید.

«نادر مهدوی»

اهل دشتی بوشهر بود و در حوزه دریایی جنگ فعالیت داشت. درنهایت سال ۱۳۶۶ در جریان درگیری با نیروهای دریایی و هوایی آمریکایی، بر روی عرشه ناو کشتی در شرایط مجروحیت و اسارت به شهادت رسید.

«ابراهیم هادی»

بچه میدان خراسان تهران که معروف بود در جریان جنگ، مجروحان تشنه را سیراب می‌کند و پیکر شهیدان را به خانواده‌هایشان می‌رساند. درنهایت سال ۱۳۶۱ در جریان نبرد معروف گردان کمیل در کانال، همرمزمانش را به عقب فرستاد و تنها به مقاومت پرداخت اما دیگر اثری از او پیدا نشد.

برخی از آثار یادشده، به همت بنیاد شهید و برخی با پیگیری بنیاد روایت فتح ساخته خواهند شد.

سوغات «جنگ جهانی سوم» از سوئیس

سی و هفتمین جشنواره فیلم «فریبورگ» سوئیس با اهدای سه جایزه به سینمای ایران به کار خود پایان داد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینه ایران، سی و هفتمین جشنواره فیلم فریبورگ سوییس به کار خود پایان داد و سه جایزه نصیب سینماگران ایرانی شد.
هومن سیدی جایزه ویژه هیات داوران مسابقه اصلی و نیز تقدیرنامه هیات داوران جوان را برای فیلم «جنگ جهانی سوم» به خود اختصاص داد و فیلم «موخوره» ساخته علیرضا کاظمی پور هم جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره را دریافت کرد.

همگرایی خسرو شکیبایی و تئاتر به نفع سینما

زادروز «خسرو شکیبایی» مصادف است با روز جهانی تئاتر. این تلاقی خود می‌تواند نشانه‌ای بزرگ باشد بر ظهور هنرمندی که با هنر خود، به یکی از اساطیر این رشته تبدیل شد و امروز، زنده‌تر از هر زمان دیگری، در ادبیات مردم و خاطرات آنها، ساری و جاری است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، امروز، روز جهانی تئاتر است. روزی که برای هنردوستان ایرانی، فارغ از گرامی‌داشت این هنر اصیل، یادآور یک نام بزرگ نیز است: خسرو شکیبایی. بازیگر شش‌دانگی که ازقضا، تاریخ تولدش با روز جهانی تئاتر یکی است. ستاره‌ای که سال‌ها بر روی صحنه نمایش درخشید و از همان خاک صحنه، به مدارج بالایی که یک هنرمند این حوزه می‌تواند به آن دست یابد، رسید.

خسرو شکیبایی اگرچه ستاره مسلم تاریخ سینمای ایران است اما همواره خود را مدیون هنر نمایش می‌دانست. صحنه را مقدس می‌داشت و هربار که به روی سن می‌رفت، ابتدا خم می‌شد و خاک صحنه را می‌بوسید و سپس به آن ساحت، ورود می‌کرد.

با اینکه خیلی دیر به سینمای ایران معرفی شد اما خیلی‌زود توانست به اعتباری ثقیل در تاریخ این سینما تبدیل شود. با آن‌که از اواخر دهه ۶۰ به چهره‌ای آشنا برای سینما و تلویزیون کشور تبدیل شده بود اما هیچ‌گاه تئاتر را ترک نکرد. نمونه این وفاداری به فیلم خط قرمز مسعود کیمیایی برمی‌گردد که شکیبایی به‌واسطه این فیلم، برای نخستین‌بار جلوی دوربین رفت. نام خسرو، در همان زمان در محافل سینمایی پخش شد اما وی پس از پایان فیلمبرداری، باز به صحنه بازگشت و مسحور زرق‌وبرق دنیای سینما نشد. در ادامه و زمانی که وی به ستاره بی‌چون‌وچرای این سینما تبدیل شد، باز هم صحنه را فراموش نکرد و از هر فرصتی برای بازگشت به این هنر مقدس استفاده می‌کرد.

تمام بدعت‌هایی که شکیبایی را به بازیگر تراز اول سینمای ایران تبدیل کرد، از هنر لایزال تئاتر می‌آیداین آبدیده شدن بر روی صحنه، تاثیر شگرفی بر روی ماندگاری هنر شکیبایی در دنیای سینما داشت. عادت داشت با نقشش زندگی کند. تمرین زیاد را دوست داشت. بارها دیده شد وقتی گروه پس از چند ساعت کار مداوم، برای ساعتی استراحت می‌داد، شکیبایی، متن به دست در گوشه‌ای خلوت، تمرین می‌کرد تا ذات حقیقی آن نقش، به دست بیاید. این مدل تمرین و ممارست در اجرا، از شکیبایی، بازیگری آفرید که بدون اغراق، تاریخ سینما، هرگز مانند او را به خود ندیده است.

بازی‌های زیرپوستی او در نقش‌های مختلف و تربیت وجوه درونی و بیرونی نقش، ازجمله پارامترهایی بود که میراث هنر نمایش و واکاوی عمیق این هنر در رابطه با ریزجزئیات یک نقش است. چنان شده بود که انگار بازیگر به دنیا آمده است؛ جوری با نقش زندگی می‌کرد و متدهایی بدیع را پیاده می‌نمود که رشک‌برانگیز است. این ابتکارهای فردی، دایرمدار ممارست ممتد و فراوان بر روی صحنه بود. هم‌چنان‌که روحیه مردمی والای او نیز در نتیجه تسلیم و احترام محض وی بر روی صحنه به مخاطبان بود. هیچ بازیگری به‌مانند خسرو شکیبایی نتوانست با یک سریال (خانه سبز) حجم گسترده‌ای از عطوفت را در سطح جامعه بگستراند. هم‌چنان‌که هیچ بازیگری هم‌چون او نتوانست شمائل نوینی از انتلکتوئل ایرانی در اواخر دهه ۶۰ باشد کمااینکه این وجهه، تا امروز نیز نتوانست به دست بازیگر دیگری، مدرنیزه شود.

تمام این بدعت‌هایی که شکیبایی را به بازیگر تراز اول سینمای ایران تبدیل کرد، از هنر لایزال تئاتر می‌آید. برای بازیگری که نامش، ۱۵ سال پس از درگذشتش، زنده‌تر از بسیاری از بازیگران حال حاضر سینما و تلویزیون کشور است، ثبت کوچه‌ای بین فسلطین جنوبی و برادران مظفر که ساختمان شماره ۲ خانه تئاتر در آن واقع است، آورده‌ای ندارد. او ذات و زیستی تئاتری داشت و نشان داد که چگونه با وجود گمنامی، صحنه می‌تواند به چه سکوی پرتابی تا منتهای تاریخ یک کشور و محبوبیت بین نسل‌های متوالی منجر شود. این، جادوی تئاتر است و همین کشف صحنه (خسرو شکیبایی) خود به تنهایی می‌تواند دستاویز بزرگی باشد بر محبوبیت این هنر.

باید از تئاتر ممنون بود که خسرو شکیبایی را به تاریخ ایران معرفی کرد.

کارگردانان سینما دربارۀ امین تارخ چه گفتند؟

نوروز ۱۴۰۲ در حالی از راه می رسد که جای خالی هنرمندان بسیاری پای سفره های هفت سین به چشم می خورد؛ زنده یاد امین تارخ یکی از همان هنرمندان است که سال های سال با عشق برای اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم تلاش کرده بود اما دست اجل مهلت بیشتری به وی نداد و او در مهرماه سال ۱۴۰۱ به علت سکته قلبی به دیار باقی شتافت. همزمان با سال نو ۲ تن چهره های شناخته شده سینمای کشور آقایان: علی قوی تن و ابراهیم وحیدزاده که سابقه همکاری با این هنرمند را داشتند از او برایمان گفتند.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، امین تارخ ۲۱ مرداد سال ۱۳۳۲ در شیراز به دنیا آمد. او در سال ۱۳۵۶ از دانشکدهٔ هنرهای نمایشی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و تحصیلات تکمیلی خود را در سال ۱۳۶۳ با کسب مدرک فوق لیسانس در رشته مدیریت فرهنگی به پایان برد.

او در سال ۱۳۷۳ اولین مدرسه بازیگری را به نام کارگاه آزاد بازیگری در تهران تأسیس کرد که یکی از مؤسسات آموزش بازیگری سینما در ایران محسوب می شود. فارغ التحصیلان کارگاه آزاد بازیگری تا سال ۱۳۸۷، تعدادی از جوایز هنرپیشه برتر را به خود اختصاص داده اند. در سال ۱۳۷۹ این مؤسسه اقدام به برقراری ارتباط با سایر مدارس بین المللی آموزش بازیگری کرد و امین تارخ به مرکز فیلیندرز درامای استرالیای جنوبی دعوت شد. او دو سال با عنوان مدرس در این دانشگاه تدریس کرد. تارخ از سال ۱۳۷۶ به عنوان یکی از چهره های برتر احیای تئاتر ایران شناخته شد.

تارخ در سال ۱۳۶۳ با بازی در مجموعه تلویزیونی «بوعلی سینا» به نویسندگی و تدوین و کارگردانی مرحوم کیهان رهگذار به ایفای نقش پرداخت و به شهرت رسید. سریال تلویزیونی «اغما» یکی از سریال های به یادماندنی بود که امین تارخ در آن در نقش دکتر پژوهان به ایفای نقش پرداخت و یکی از بازی های خوب خود را به اجرا گذاشت. این سریال به کارگردانی سیروس مقدم و تهیه کنندگی رضا جودی که از شبکه اول سیما در ماه رمضان ۱۳۸۷ پخش شد. این سریال در نظر سنجی سایت صدا و سیما به عنوان محبوب ترین سریال تلویزیونی رمضانی شناخته شد.

«سربداران»، «شیخ مفید»، «آپارتمان»، «سفر سبز»، «معصومیت از دست رفته» و «جراحت» از دیگر سریال‌های شاخص این بازیگر است که در خاطر بسیاری از علاقه مندانش ثبت شده است. از جمله آثار تارخ در سینمای ایران به «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی، «پرنده کوچک خوشبختی» به کارگردانی پوران درخشنده، «پاییزان» به کارگردانی رسول صدرعاملی، «سرب» مسعود کیمیایی، «مادر» به کارگردانی علی حاتمی، «مجسمه» ساخته ابراهیم وحیدزاده و «سارا» به کارگردانی داریوش مهرجویی می‌توان اشاره کرد.

دو تن از اهالی هنر سینمای ایران آقایان: ابراهیم وحیدزاده و علی قوی تن همزمان با نوروز ۱۴۰۲ در فراق این هنرمند پیشکسوت سینمای کشور با سینماپرس گفتگو کردند و از او برایمان گفتند.

*****************

علی قوی تن کارگردان سینما درباره زنده یاد تارخ به سینماپرس گفت: سال ۱۳۷۴ زمانی که می خواستم فیلم «توطئه» را کلید بزنم ۲ کاندید برای نقش اول مردم فیلم داشتم که اولی زنده یاد خسرو شکیبایی بود و دومی امین تارخ؛ من در ابتدا به زنده یاد شکیبایی زنگ زدم اما ایشان سر فیلمبرداری بودند و ما هم به دلیل فقدان زمان کافی نمی توانستیم صبر کنیم تا کار ایشان به اتمام برسد و مجبور بودیم بر اساس شرایط فیلم را سریع تر کلید بزنیم و از همین رو من از زنده یاد تارخ دعوت کردم که برای ایفای نقش شخصیت اصلی فیلم ما را همراهی کنند و خوشبختانه این اتفاق رخ داد.

وی ادامه داد: دلیل آنکه من آقای تارخ را به عنوان کاندیدای دوم فیلم در نظر گرفته بودم این بود که خیلی از دور و بری های ما می گفتند ایشان کمی اخلاق شان تند است و خصوصیات خاصی دارند که ممکن است در زمان فیلمبرداری ما اذیت شویم اما در حین تولید پروژه متوجه شدم برخلاف اظهارات اطرافیان که بیشترشان در حوزه تهیه و تولید کار می کردند اخلاق آقای تارخ اصلاً چنین نیست و اتفاقاً بسیار خوش خلق، بی حاشیه و کاربلد هستند و همین باعث شد تا ما خیلی با هم رفیق بشویم. از آن زمان من متوجه شدم که هرگز نمی شود روی اخلاق و ویژگی های رفتاری آدم ها قضاوت کلی کرد.

قوی تن یادآور شد: با اینکه فیلم «توطئه» کار دشواری بود و ما نصف زمان فیلمبرداری مان شب ها بود اما زنده یاد تارخ با همه شرایط به راحتی کنار آمدند و خیلی انرژی خوبی هم صرف می کرد. من پیش از کار با زنده یاد تارخ تصور می کردم اخلاق و مرام را باید تنها در نسل هنرمندان شریفی چون زنده یادان انتظامی، رشیدی، کشاورز و… جستجو کرد چرا که آن ها انسان های بسیار بی ادعا و صبور و بردباری بودند اما وقتی آقای تارخ را دیدم و با ایشان کار کردم نظرم عوض شد و متوجه شدم در این نسل هم هستند هنرمندانی که مرام انسانی داشته باشند، صبر و حوصله کنند و تنها به مسائل مادی توجه نداشته باشند.

این کارگردان سینما با بیان اینکه زنده یاد تارخ در برابر جوانان بی تجربه خود را به رخ نمی کشیدند و سعی می کردند حرف های همه را بشنوند متذکر شد: زنده یاد تارخ بسیار آن تایم و منظم بود؛ همیشه به موقع سر صحنه حاضر می شد و هرگز به یاد ندارم که حتی اندکی حاشیه برای فیلم درست کرده باشد. او استادی بود که بقیه عوامل از او درس کار و زندگی می گرفتند درست برخلاف آنچه امروز در سینمای کشورمان شاهد هستیم که برخی جوانان از گرد راه نرسیده اول دنبال حاشیه سازی هستند و می خواهند حرکتی کنند که سر زبان ها بیفتند و فقط به هر وسیله ای می خواهند دیده شوند و خوب و بد بودن هیچ چیز برایشان اهمیتی ندارد.

ابراهیم وحیدزاده دیگر کارگردان سینما نیز در این باره به سینماپرس گفت: بنده آقای تارخ را از طریق سریال هایی که بازی کرده بود مثل سریال «سربداران» شناختم و وقتی خواستم «مجسمه» را بسازم فکر کردم آدمی که بتواند فیزیک مناسبی برای آن نقش داشته باشد و از پس آن نقش دشوار بربیاید را انتخاب کنم؛ در آن زمان به این فکر نمی کردم که آیا بازیگری که می خواهم او را انتخاب کنم باید سابقه بازی در فیلم کمدی داشته باشد یا نه؟ چرا که «مجسمه» کار کمدی موقعیت بود و نیازی نداشت که هنرپیشه کار اگزجره و عجیب غریب انجام دهد و همین که کسی حس طنز داشت برایم کافی بود.

وی ادامه داد: خوشبختانه ایشان این توانایی را داشت و ما همکاری خوب و صمیمانه ای با هم داشتیم و بعد از اینکه فیلم تمام شد این ارتباط دوستانه ما تا اواخر حیات ایشان ادامه داشت؛ امین تارخ انسان شریف و کاربلد بودی و علاوه بر بازیگری در تدریس هم بسیار موفق بود و باعث می شد که من وقتی می بینیم موقعیت های خوبی را برای آدم های دیگر فراهم می کند و آن ها از وی ممنون و متشکر هستند بسیار خرسند بشوم.

چه کسانی در سینما با فرهنگ و هویت ملی عناد دارند؟

داود فتحعلی بیگی بازیگر و کارگردان سینما، تلویزیون و تئاتر همزمان با نوروز ۱۴۰۲ در خصوص اهمیت پاسداشت آیین های ایرانی و اسلامی در سینما و تلویزیون گفت: بنده صراحتاً عرض می کنم عده ای در حال عناد ورزی با فرهنگ ملی و هویت تاریخی هستند و گویا اصلاً نمی دانند آنچه عامل وحدت در جامعه می شود مقوله مهم وطن پرستی است و باید با هر دین و رویکرد سیاسی و نگاهی همه مان وطن پرست باشیم و از کیان کشورمان حراست کنیم.

به گزارش سینمای خانگی، این استاد پیشکسوت نمایش های آیینی و سنتی در گفتگو با سینماپرس، گفت: ما شهیدان بسیاری برای حفظ میهن مان دادیم؛ شهدای ما انسان های وطن پرستی بودند که برای دفاع از وطن شان رفتند و جنگیدند و شهید شدند؛ ای کاش مسئولان ما هم از همین موضع شهدا که موضع وطن پرستی بود نگاه کنند و تلاش خود را به کار ببرند که آیین ها و رسوم و سنن ملی و بومی مان را حفظ کنند و در راستای ترویج آن کوشا باشند.

وی با بیان اینکه اصولاً در هر جامعه ای مقوله مهم ملیت وباعث ایجاد وحدت می شود اظهار داشت: ما باید بدانیم ایدئولوژی و مذهب لزوماً وحدت ایجاد نمی کند. ما باید با فرهنگ ملی و بومی مان حس وطن پرستی را در دل جوانان جامعه مان زنده نگه داریم.

فتحعلی بیگی در همین راستا تصریح کرد: باعث تأسف است که بخشی از جوانان جامعه ما با فرهنگ بیگانگان عجین شده اند و عرق ناموس و وطن و فرهنگ در جوانان از بین رفته است و موجوداتی بار آمده اند که دنبال عیش کردن و… هستند و زندگی شان را بر اساس فرهنگ منحط غرب و فرهنگ بیگانه به پیش می برند و مانند آن ها فکر می کنند و مانند آن ها زندگی می کنند.

بازیگر فیلم های سینمایی «سگ کشی» و «کتاب قانون» متذکر شد: ما کاری کرده ایم که برخی از جوانان فکر می کنند در کشورهای خارجی برایشان فرش قرمز پهن کرده اند؛ هیچ می دانید دلیل این اتفاق چیست؟ اهمال کاری مدیران فرهنگی در سینما و تلویزیون دلیل اصلی این اتفاق است! مثلاً مدیران تلویزیون باید بروند و از کسانی که جلای وطن کردند و به غرب رفتند و بدبخت و آواره و مفلوک و در به در شدند مصاحبه بگیرند و در قالب فیلم های مستند و خبر این مسائل را نشان دهند که آخر و عاقبت جلای وطن جز در به دری و بیچارگی نیست!

این سینماگر تأکید کرد: بنده صراحتاً می گویم کسانی که تصمیم گیر حوزه فرهنگی کشور هستند یا نادانند و یا نفوذی و نمی خواهند کسی وطن پرست باشد و ایران را دوست داشته باشد. این ها خائنانی هستند که به غلط اداره امور فرهنگی کشور را در دست گرفته اند.

فتحعلی بیگی در پایان این گفتگو افزود: سینما و تلویزیون باید برای تمامی آیین و سنن و رسوم ملی و دینی ما دست به تولید آثار جذاب، مخاطب پسند و آگاهی بخش بزنند تا نسل جوان بتواند حداقل از این طریق با بخشی از تاریخ و هویت ملی خود آشنا شود و شاید از قبل این اتفاق کمتر سراغ فرهنگ بیگانه برود.

آیا هوش مصنوعی می‌تواند فیلمنامه بنویسد؟

پیچیدگی روزافزون برنامه‌هایی مانند ChatGPT منجر به نگرانی در مورد آینده ساخت فیلم شده است. چه اتفاقی افتاد که به اینچنین برنامه‌هایی فرصت بروز دادیم؟

به گزارش سینمای خانگی از فارس، پیچیدگی روزافزون برنامه‌هایی مانند ChatGPT(بر مبنای هوش مصنوعی) منجر به نگرانی در مورد آینده ساخت فیلم شده است. چه اتفاقی افتاد که به اینچنین برنامه‌هایی فرصت بروز دادیم؟

هوش مصنوعی (Artificial intelligence) (به اختصار: AI)، هوشی است که توسط ماشین‌ها ظهور پیدا می‌کند، در مقابل هوش طبیعی که توسط جانوران شامل انسان‌ها نمایش می‌یابد. اما پیش از هرچیز باید این موضوع را دانست که کلمه هوش، نشان دهنده امکان استدلال است و اینکه آیا هوش مصنوعی می‌تواند به توانایی استدلال دست یابد یا خیر، خود موضوع اختلاف محققان است. کتاب‌های AI(هوش مصنوعی) پیشرو، این شاخه را به عنوان شاخه مطالعه بر روی «عوامل هوشمند» تعریف می‌کنند: هر سامانه‌ای که محیط خود را درک کرده و کنش‌هایی را انجام می‌دهد که شانسش را در دستیابی به اهدافش بیشینه می‌سازد. برخی از منابع شناخته شده از اصطلاح «هوش مصنوعی» جهت توصیف ماشینی استفاده می‌کنند که عملکردهای «شناختی» را از روی ذهن انسان‌ها تقلید می‌کنند، همچون «یادگیری» و «حل مسئله»، با این حال این تعریف توسط محققان اصلی در زمینه AI رد شده‌ است.

استوارت هریتِیج از روزنامه گاردین در مقاله امروز خود نگاهی طنزآلود به هوش مصنوعی در دنیای سینما انداخته است، نگاهی نقادانه و طنز‌آمیز که در ادامه می‌خوانیم:

ظهور برنامه‌های هوش مصنوعی مانند ChatGPT موجی از دست نوشته‌های اخلاقی را به راه انداخته است، که برجسته‌تر از درون صنایعی است که تهدید به نابودی آن‌ها می‌کند. آیا فقط به این دلیل که می‌توانید یک ربات را برای نوشتن فوری کد یا نوشتن قرارداد یا ارائه پشتیبانی از مشتری به صورت رایگان دریافت کنید، آیا باید این کار را انجام دهید؟

خوب، پاسخ انجمن نویسندگان آمریکا یک بله مشروط است. این هفته، انجمن نویسندگان آمریکا پیشنهاد کرد که ChatGPT قطعا در آینده مجاز به نوشتن فیلمنامه خواهد بود، مشروط بر اینکه اعتبار (و پول) به نویسنده انسانی برسد که در وهله اول درخواست را ارائه کرده است.

پیشنهاد تصویری ترسناک از آینده ترسیم می‌کند. آینده‌ای که در آن حتی انسانی‌ترین هنرها زیر چرخ‌های یک فناوری نااندیشیده له می‌شوند. یا این کار را می‌کند؟ همه می‌دانند که ChatGPT ایراداتی دارد. به عنوان مثال، من فقط از او خواستم که بیوگرافی من را بنویسد، و اشتباهات ناشی از آن شامل تاریخ تولد، شغل من، تعداد فالوورهای شبکه‌های اجتماعی و تعداد جوایزی بود که کسب کرده‌ام، به علاوه ادعا کرد که یک بار کتابی نوشته‌ام به نام  «نگهبان احمق‌های خارج از کشور». بنابراین هنوز کاملاً بی‌فایده و بلااستفاده است. اما آیا هوش مصنوعی می‌تواند برای من فیلم بسازد؟ نتایج آزمایش‌های من را ملاحظه فرمایید.

آزمایش اول: من را ثروتمند کن

اولین درخواستی که انجام دادم این بود: «برای من طرح کلی فیلمی را بنویس که میلیاردها دلار در سینما درآمد داشته باشد». این ممکن است مانند یک رفتار بخل‌آمیز به نظر برسد، اما به استفاده از کلمه «به صورت نمایشی» توجه کنید. من فقط نمی‌خواهم به‌شدت ثروتمند شوم، بلکه می‌خواهم تجربه سنتی سینما را حفظ کنم.

در عوض، ChatGPT فوراً یک فیلم پرفروش علمی تخیلی به نام The Last Hope ارائه کرد. در اولین پاراگراف طرح کلی آمده است: «در آینده نزدیک، زمین با یک رویداد فاجعه بار ناشی از یک سری بلایای طبیعی که سیاره را ویران کرده است، مواجه است. دولت‌های جهان نتوانسته‌اند راه حلی برای این بحران بیابند و بقای بشریت اکنون در خطر است. تیمی از دانشمندان و مهندسان گرد هم می‌آیند تا آخرین تلاش خود را برای نجات سیاره به کار بندند. آنها یک فضاپیما به نام «آخرین امید» می‌سازند که از طریق یک کرم چاله به سیاره‌ای دوردست می‌رود که به طور بالقوه قابل سکونت شناخته شده است.

بنابراین اساساً همان فیلم «بین ستاره‌ای» است. اما بهتر است، امیدوارم، زیرا آن فیلم تنها 600 میلیون دلار در سطح جهانی درآمد داشت و من می‌خواهم میلیاردها دلار کسب کنم. و اینجاست که ChatGPT واقعاً مفید است. در طرح کلی آن آمده بود: «هنگامی که آنها به مقصد خود نزدیک می‌شوند، تیم راز تاریکی را کشف می‌کند که نه تنها ماموریت آنها بلکه سرنوشت خود بشریت را تهدید می‌کند. اما این خیلی مبهم است، بنابراین من یک سوال بعدی پرسیدم و می‌خواستم این راز تاریک را توضیح دهد. و این کار را کرد:

«سیاره دوردست، که تصور می‌شد یک خانه جدید بالقوه برای بشریت باشد، قبلاً توسط یک نژاد بیگانه هوشمند ساکن شده است. بیگانگان سفر «آخرین امید» را زیر نظر داشتند و با خدمه انسانی دشمنی می‌کنند. خدمه متوجه می‌شوند که موجودات فضایی بسیار پیشرفته‌تر از آن چیزی هستند که انتظار داشتند و قدرت تخریب زمین را دارند. در حالی که خدمه تلاش می‌کنند با بیگانگان مذاکره کنند و راهی برای همزیستی مسالمت آمیز بیابند، توطئه عمیق‌تری را کشف می‌کنند که نشان می‌دهد بیگانگان در ایجاد بلایای طبیعی که زمین را ویران کرده‌اند، نقش داشته‌اند. این مکاشفه مسابقه‌ای را با زمان به راه می‌اندازد، زیرا خدمه نه تنها باید راهی برای زنده ماندن از حملات بیگانگان بیابند، بلکه آنها را از نابودی زمین و جلوگیری از وقوع همان فاجعه برای سیاره دیگر بازدارند.»

این جالب‌تر است و به آینده‌ای اشاره می‌کند که در آن برنامه‌هایی مانند ChatGPT در واقع فیلم نمی‌نویسند، بلکه ایده‌هایی را تولید می‌کنند که می‌تواند به فیلمنامه‌نویسان انسانی کمک کند تا از مشکل خلاص شوند. با این حال، هنوز محدودیت‌هایی وجود دارد. با توجه به احتمال پیشنهاداتش، پیشنهادهای بازیگری را خواستم و «کریس همسورث»، «بری لارسن» و «جان بویگا» را پیشنهاد داد. گفته می‌شود که لارسن نقش دکتری به نام راشل پاتل را بازی می‌کند، بنابراین از او چند دیالوگ نمونه خواستم. صحنه کوتاهی به من داد که در آن همسورث با لارسون ملاقات می‌کند و به او می‌گوید که فکر می‌کند دستش رگ به رگ شده است. پاسخ او این است: «بگذار ببینم. حق با شماست، رگ به رگ شده است. من آن را برای شما درست می‌کنم.» با خطوطی به این کسل کنندگی، رویاهای من برای میلیاردر شدن از بین رفت. زمان تغییر همه چیز است.

آزمایش دوم: برایم اسکار بگیر

به هر حال کسب درآمد از تجارت سینما سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود، اما به ثمر رساندن ظروف نقره‌ای شیرین کار غیرممکنی نیست. پیام بعدی من ساده بود: «یک فیلم برنده اسکار برایم بنویس». و این بار، ChatGPT من را ناامید نکرد.

فیلمی که ساخته شد یک درام به نام «روح شکست ناپذیر» بود که درباره «سفر یک زن جوان برای کشف خود و انعطاف‌پذیری در مواجهه با آسیب‌های گذشته‌اش و مبارزه با انتظارات اجتماعی و شخصی برای دنبال کردن رویاهایش» بود. یعنی الان به من اسکار بده.

برای جزئیات بیشتر، ChatGPT به تحویل کالاها ادامه داد. این زن جوان خشونت خانگی توسط یکی از اعضای خانواده را تجربه کرده است، اما او همچنان علاقه‌ای به کار هنری دارد که نمی‌توان آن را کنار بگذارد. او به دلیل «چالش‌هایی که به‌عنوان یک زن رنگین‌پوست در صنعت مردانه با آن مواجه است» برای پذیرش در یک مدرسه موسیقی معتبر تلاش می‌کند، اما در نهایت می‌آموزد که «موفقیت او با انتظارات اجتماعی یا آسیب‌های گذشته تعریف نمی‌شود، بلکه توسط او تعریف می‌شود. احساس عزت نفس و قدرت درونی خود». این فیلم با اجرای او به پایان می‌رسد «آهنگی قدرتمند که تجسم سفر و پیام تاب آوری و عشق به خود است».

آیا این فیلم را ببینم؟ خدایا نه! به نظر می‌رسد فیلمی بسیار غمگین است که خیلی مشتاق جلب نظر مخاطبین است. اما آیا اگر فکر می‌کردم برنده اسکار می‌شوم، موفق می‌شوم؟ البته. بدیهی است که موفقیت آن به آهنگ پایانی بستگی دارد، بنابراین از ChatGPT خواستم آن را برای من بنویسد. اشعار برای انتشار در اینجا بسیار طولانی است، اما این شعر آغازین و کر است:

من تمام عمرم را دویدم
از درد و از نزاع اما پنهان نمی‌کنم،
فرار نمی‌کنم من
یک به یک با شیاطین روبرو خواهم شد
گروه کر: من شکست ناپذیرم
تزلزل ناپذیرم
روح من اوج می‌گیرد
از همه چیز بالا خواهم رفت، بالهایم را باز خواهم کرد…

باز هم،  این بدترین فیلمی است که تا به حال ساخته شده است، اما لطفاً همه جوایز اسکار من را به دفتر گاردین بفرستید.

آزمایش سوم: دنیای سینمایی ماروِل را نجات بده(سینمای ابرقهرمانی)

اینجاست که همه چیز جدی می‌شود. در یک دهه و نیم گذشته، کل باکس آفیس(گیشه) جهانی بر موفقیت دنیای سینمایی مارول(اَبَرقهرمانی) تکیه کرده است. اما تقریباً تمام فیلم‌های جدید مارول که از زمان «انتقام جویان: بازی پایانی»(Avengers: Endgame) اکران می‌شوند بسیار افتضاح بوده است، واقعیتی که کل آینده صنعت سینما را تهدید می‌کند. پیشنهاد نهایی من ساده بود: «یک فیلم انتقام‌جویان برایم بنویس که کانگ به‌عنوان آنتاگونیست(قهرمان داستان) و عناصر چندجهانی در طرح نمایش داده می‌شود، در واقع خوب است».

هوش مصنوعی ChatGPT فیلم «انتقام‌جویان: تهدیدات چندجهانی»(Avengers: Multiversal Menace) را می‌سازد. فیلمی که در آن کانگ تلاش می‌کند بر هر واقعیتی به طور همزمان غلبه کند. انتقام‌جویان از هم جدا می‌شوند و برای جمع‌آوری متحدان به جهان‌های مختلف سفر می‌کنند، اما وقتی با نسخه‌های متفاوتی از خود، فناوری ناآشنا و «هنجارهای فرهنگی متفاوت» مواجه می‌شوند، با مشکلاتی مواجه می‌شوند. و سپس  پرده سوم می‌آید:

نبرد نهایی در یک هاب(شبکه) چندجهانی اتفاق می‌افتد، جایی که کانگ تلاش می‌کند تمام واقعیت‌ها را در یک واحد ادغام کند تا یک امپراتوری جدید ایجاد کند. انتقام‌جویان و متحدانشان درگیر نبردی عظیم علیه نیروهای کانگ می‌شوند و در عین حال سعی می‌کنند جلوی فروپاشی چندجهانی را بگیرند. مبارزه شدید و پر هرج و مرج است و شخصیت‌های مختلف از توانایی‌ها و ابزارهای منحصر به فرد خود برای مبارزه با ارتش کانگ استفاده می‌کنند. در پایان، انتقام‌جویان می‌توانند کانگ را شکست دهند و از فروپاشی چندجهانی جلوگیری کنند، اما نه قبل از اینکه کشف تکان‌دهنده‌ای در مورد ماهیت واقعی چندجهانی و پیامدهای آن برای واقعیت خودشان انجام دهند.»

باز هم، به نظر می‌رسد دستورالعمل برای CGI گل آلود و غیر قابل تشخیص، اما چرا عادت یک عمر را ترک کنید؟ به هر حال، همه چیز خوب است، اما من فهمیدم که تنها دو دلیل وجود دارد که چرا هر کسی به دیدن فیلم‌های مارول می‌رود: شوخی‌ها و صحنه‌های قهرمانانه فیلمی. من از ChatGPT خواستم تا چندین تک خط طنزآمیز ارائه کند که اعضای مختلف انتقام‌جویان ممکن است هنگام مبارزه با کانگ بگویند که بهترین آنها عبارتند از:

ثور: «بازی فاتح شما ضعیف است، کانگ. شما باید به بازی با اسباب بازی‌های خود ادامه دهید.
کاپیتان آمریکا: شاید شما یک فاتح باشید، اما هرگز روح ما را تسخیر نخواهید کرد. هالک: کانگ، وقتی عصبانی هستم از من خوشت نمی‌آید. اوه صبر کن، تو از قبل من را دوست نداشتی.»

مسلماً این خروجی هوش مصنوعی عالی نیست، اما برای خروجی‌های اخیر دنیای سینمایی ابرقهرمانی بسیار مناسب است. اما این من را به مرحله آخر می‌رساند: یک سکانس غیرمنتظره و نفس‌گیر:

صفحه نمایش در آزمایشگاهی غبارآلود و فراموش شده در گوشه‌ای دورافتاده از کیهان محو می‌شود. دوربین به آرامی دور اتاق می‌چرخد ​​و تجهیزات شکسته و انبوهی از آوار را نشان می‌دهد. ناگهان، دوربین روی یک شی کوچک و درخشان که زیر تلی از آوار پنهان شده است، می‌ایستد. هنگامی که دوربین روی شی زوم می‌کند، مخاطب می‌بیند که یک پیجر کوچک و بیپ است. ناگهان، پیجر به صدا در می‌آید و صدایی ضعیف منتشر می‌کند. دوربین در حالی که بلندتر و بلندتر وزوز می‌کند روی پیجر می‌ماند تا در نهایت در بارانی از جرقه‌ها منفجر شود.

درست زمانی که مخاطب تعجب می‌کند که این چه معنایی می‌تواند داشته باشد، دوربین به نمای نزدیک از یک جفت دست مودار و چنگال‌دار برش می‌دهد. دست‌ها متعلق به کسی نیست جز ولورین(گرگینه)، که معلوم می‌شود تمام مدت زیر سایه‌ها ایستاده است. ولورین با لبخندی شیطنت آمیز مستقیم به دوربین نگاه می‌کند و می‌گوید: به نظر می‌رسد بالاخره دعوت انتقام جویان را دریافت می‌کنم، باب.

این صحنه با یک شعار کلاسیک به سبک سینمای ابرقهرمانی پایان می‌یابد: «وولورین به مبارزه در فیلم «انتقام‌جویان5» می‌پیوندد».

متشکرم، ChatGPT خسته نباشی!، فکر کنم همون خودمون هم دنیای سینمایی ابرقهرمانی رو نجات می‌دهیم.

مستند «سبز بن‌دار» زندگی کدام ادیب را روایت می‌کند؟

کارگردان مستند «سبز بن‌دار» ضمن ارائه توضیحاتی درباره روند ساخت پروژه خود، این مستند پرتره را سندی ماندگار از یکی از مردان شناخته شده عرصه ادبیات معاصر ایران ارزیابی کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویا نمایی، منوچهر مشیری کارگردان مستند «سبز بن دار» گفت: کارنامه مرا که مرور کنید متوجه می‌شوید پس از تجربه در زمینه مستندسازی اجتماعی در دهه شصت، ترجیح دادم در دهه هفتاد به سراغ چهره‌های موثر و ماندگار و افراد نام آوری بروم که منشا خدمات بوده‌اند. نیما یوشیج، محمد معین از این افراد بودند که مستندهایی درباره شان ساختم. «سبز بن دار» نیز بیست و چهارمین مستند پرتره‌ای است که من ساخته‌ام.

وی ادامه داد: برای ساخت مستندی درباره استاد احمد سمیعی گیلانی، پژوهش را شروع کردم و سال ۹۸ فیلم را کلید زدیم. متاسفانه همزمانی با شیوع ویروس کرونا، تصویربرداری از استاد را با توجه به شرایط سنی و لزوم مراقبت از سلامت ایشان دشوار و کند کرد، اما بر مشکلات چیره شدیم و تصویربرداری را با توجه به محدودیت‌های ایشان و خانواده، از دست ندادیم. از هر فرصتی برای ثبت تصویری از او استفاده کردیم.

مشیری افزود: «سبز بن دار» آماده نمایش شده و قرار است رونمایی برای آن برگزار شود. با توجه به درگذشت استاد، گمان می‌کنم علاقه‌مندانشان مایلند این فیلم را ببینند. استاد سمیعی گیلانی زندگی پرفراز و نشیب و جذابی داشته. در سال‌های جوانی جذب فعالیت‌های سیاسی شده و پس از کودتای ۲۸ مرداد، به بلوک شرق می‌رود اما پس از مدتی، سرخورده از آرمان‌های وعده داده شده به ایران برمی‌گردد و زندگی خود را وقف ادبیات می‌کند.

این کارگردان ادامه داد: «سبز بن دار» ۷۸ دقیقه است، قطعاً در یک فیلم نمی‌شود همه جذابیت‌ها و فراز و فرودهای زندگی این استاد را روایت کرد، راش‌های زیادی از ایشان وجود دارد که در مرکز گسترش آرشیو شده و این اسناد ماندگار قابلیت استفاده از سوی مستندسازان دیگر را دارد.

این کارگردان که طی سال‌های گذشته مستندهای «دنیا خانه من است»، «یاد آر، ز شمع مرده یاد آر»، «خاک تا خاک»، «شناسای سخن» را کارگردانی کرده، گفت: من در چند سال اخیر، چند مستند با همکاری مرکز گسترش ساخته‌ام، همراهی و همکاری مرکز برای به ثمر رسیدن این آثار قابل توجه بوده است. منوچهر مشیری با اشاره به همنشینی با استاد سمیعی گیلانی گفت: بارزترین وجه شخصیت او دقیق بودن و علاقه به کارش بود. با اینکه بیش از صد سال عمر داشت، لحظه‌ای از حرفه‌اش دور نشد و کهولت سن، عشق به کار را در او از بین نبرد. او سرشار از شوق و انگیزه بود.

مستند «سبز بن دار» به کارگردانی منوچهر مشیری روایتی از زندگی، زمانه و آرا و افکار احمد سمیعی گیلانی (۱۱ بهمن ۱۲۹۹ – ۲ فروردین ۱۴۰۲) مترجم، ویراستار و نویسنده ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او را پدر ویراستاری نوین ایران» می‌دانند. «سبز بن دار» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است و به زودی در آیینی ویژه رونمایی می‌شود.

عوامل تولید این مستند عبارتند از کارگردان، پژوهشگر و تهیه‌کننده: منوچهر مشیری، فیلمبردار: رضا تیموری، تدوین‌گر: شیرین وحیدی، صدابرداران: سیدمحمدجلال حسینی و احمد طائی، صداگذار: گیسو آزادروش، مجری طرح: شهناز ناطق، عکاس: سهیل صباحی، تهیه شده در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی وپویانمایی.

زرین‌دست تشریح کرد/ فیلمسازی در نوروز چه مصائبی دارد؟

برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر گفت: تجربه کار در ایام نوروز بسیار آزاردهنده است چون با مشکلات زیادی روبرو هستیم؛ مثلا به مسئولی نیاز داریم که اجازه کار در جایی را بگیریم و آن مسئول در تعطیلات و پیدا کردنش بعضا غیرممکن است.

به گزارش سینمای خانگی، علیرضا زرین دست در گفت‌وگو با ایرنا گفت: تهیه کننده می گوید که چه روزهایی باید سرکار باشیم؛ برخی می گویند تا پایان تعطیلات کار تعطیل است و برخی دیگر می خواهند که از همان روزهای شروع سال جدی کار دنبال شود. گاهی کار ساده است مثلا در یک مکان مشخص فیلمبرداری داریم و همه چیز ما آنجا جمع است اما بعضی وقتها شما فیلمنامه ای را کار می کنید که دارای لوکیشن ها و محل های مختلفی برای فیلمبرداری هست. به همین دلیل شما باید خودتان را با تهیه کننده تطبیق دهید و چاره ای ندارید.

زرین دست با اشاره به فعالیت های اخیر خود گفت: این روزها در حال استراحت هستم و آخرین کارم سینما متروپل (محمدعلی باشه‌آهنگر ۱۴۰۱؛ این فیلم در چهل و یکمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور داشت و با نامزدی در ۱۳ رشته دارای بیشترین تعداد نامزدی در این دوره از جشنواره فیلم فجر بود که توانست در ۳ رشته بهترین کارگردانی، بهترین فیلم و بهترین فیلمبرداری جایزه سیمرغ بلورین را از آن خود کند) بود.

وی در پاسخ به این پرسش که چرا کار در سینما متروپل را پذیرفته است، تصریح کرد: حدود ۱۵ سال است که آقای باشه آهنگر را می شناسم و این پیشنهاد را قبل از شروع فیلمبرداری به من داده بودند؛ باشه آهنگر درباره فیلمنامه سینما متروپل چیزی نزدیک به ۱۲ سال پیش طرحی در ذهن داشت که خودش مجری یکی از شخصیت های فیلم بود.

فیلمبردار فیلم سینمایی سیندرلا (بیژن بیرنگ و مسعود رسام ۱۳۸۰) ادامه داد: خود آقای آهنگر بود که در زمان جنگ فیلم ها را از ویرانه های سینماها که عراق بمباران کرده بود پیدا می کرده (برخی تک پرده ای و سه پرده ای بوده) و برای رزمنده ها نمایش می داده است گاهی اتفاقات بامزه ای در این میان رخ داده بود که برخی را نمی شد در سینما متروپل به نمایش گذاشت.

زرین دست یادآور شد: این چهارمین فیلمی بود که من با باشه آهنگر کار می کردم؛ ما روابط خوب و کم کلامی داریم و بیشتر با نگاه ذهن همدیگر را می خوانیم و تقریبا قبل از این که به صورت قطعی پلانی را بگیریم با نوعی از ارتباط که ذهنی میان نگاهمان است به نتیجه میرسیم و پلان را فیلمبرداری می کنیم.

فیلمبردار فیلم سینمایی آتش‌بس (تهمینه میلانی ۱۳۸۴) در پاسخ به این پرسش که از میان کارنامه کاری اش کدام اثر یا آثار را شاخص می داند، یادآور شد: تعداد کارهایی که خودم شاخص می دانم زیاد است. تعدادی فیلم دارم که برای قبل از انقلاب است و کارهای خوبی هستند: مانند دایی جان ناپلئون، در امتداد شب، سایه های بلند باد و یک فیلمبرداری سیاه و سفید خیلی خوب دارم با عنوان تجربه با آقای کیارستمی.

وی افزود: تعداد انبوهی از کارهایم برای بعد از انقلاب است که در این میان کارهایی که برای خودم محبوب است و از جهت فیلبمرداری و ساختار دوستشان دارم فیلم هایی هستند مانند خط قرمز (که هیچ وقت شانس نمایش پیدا نکرده است) نقطه ضعف، طلسم، بای سیکل ران، دستفروش، بازمانده، خانه خلوت.

برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری برای فیلم پری (داریوش مهرجویی۱۳۷۳) بیان کرد: من بسیار زیاد فیلم گرفته ام؛ بالای صد فیلم که در میان آنها چند فیلم برجسته است و چندتایشان جزو آثار ارزشمند و ماندگار سینمای ایران هستند و این برای من شانس بزرگی بوده که چندین اثر از من جزو آثار ماندگار سینمای ایران بوده است.

زرین دست در پاسخ به این پرسش که در میان کارگردان پرشماری که با آنها کار کرده کدامیک را متفاوت یا برجسته می بیند، گفت: خیلی از کارگردان هایی که با آنها کار کردم برایم متفاوت بودند ولی همینقدر بگویم که در کارنامه من با اغلب کارگردان ها تعداد فیلم هایی که کارکرده ام زیاد است؛ مثلا با مسعود کیمیایی ۸ فیلم با تهیمنه میلانی ۷ فیلم با محمدعلی باشه آهنگر ۴ فیلم و باخیلی از کارگردان ها تعداد زیادی فیلم دارم.

وی افزود: این موضوع نشان دهنده این است که هم در من جوهر و گوهری بوده که آنان به بارها به من اعتماد کرده اند و هم در آنها این جوهر و گوهر بوده که ما توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم و آثاری را خلق کنیم. این چیزی است که معدل فوق العاده ای برای یک مدیر فیلمبرداری است؛ این که تعداد زیادی فیلم داشته باشد و با اغلب کارگردان ها تعداد زیادی اثر تولید کرده باشد.

و در توضیح حال و هوای خود در نوروز ۱۴۰۲ بیان کرد: اگر در تهران باشم هر روز تنیس بازی می کنم اما اگر در تهران نباشم در شمال محلی را دارم که بروم اما متاسفانه آنقدر آنجا در ایام عید شلوغ می شود که نمی‌شود از خانه بیرون آمد.

فیلمبردار فیلم سینمایی پنجاه و سه نفر (یوسف سیدمهدوی ۱۳۶۸) ادامه داد: معمولا عیدها به شمال می روم اما دو عید گذشته (عید ۱۳۹۹ و عید ۱۴۰۰) پشت سر هم مشغول به کار بوده ام.

علیرضا زرین‌دست (متولد۱۳۲۴) مدیر فیلم‌برداری ایرانی است.

شروع فعالیت سینمایی وی با فیلم وسوسهٔ شیطان به عنوان دستیار فیلمبردار در سال ۱۳۴۶ بوده‌است.

سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری برای فیلم پری – جشنواره فیلم فجر دوره سیزدهم، لوح و دیپلم بهترین فیلمبرداری برای فیلم سوپر استار جشنواره داکا، آر طلایی بهترین فیلم‌برداری برای فیلم بای سیکل ران – جشنواره فیلم ریمینی دوره دوم (ایتالیا)، سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجربرای فیلمبرداری فرزند خاک، سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌برداری برای فیلم سرو زیر آب – جشنواره فیلم فجر دوره سی و ششم و سیمرغ بلورین بهترین فیلم برداری برای فیلم سینما متروپل – جشنواره فیلم فجر دوره چهل و یکم از جمله افتخارات این هنرمند است.

خروج از نسخه موبایل