سینمای ایران در برزخ: تحول یا سقوط؟ چه کسی پاسخ می‌دهد؟

دکتر پیمان علوی‌زاده، چهره پیشکسوت و تأثیرگذار سینما و تلویزیون ایران، با سابقه‌ای درخشان در جایگاه‌های سرمایه‌گذار، تهیه‌کننده، مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره مؤسسات معتبر نقشی کلیدی در توسعه صنعت فیلم کشور ایفا کرده است. از تولیدات سینمایی شاخص ایشان می‌توان به “مرسدس”، “جوانی”، “تلفن”، “چتری برای دو نفر”، “چند کیلو خرما برای مراسم تدفین” و “و…ناگهان (بدون اجازه)” اشاره کرد که هرکدام در دوره خود مهم ارزیابی می شدند. در تلویزیون نیز تولید “بهار عشق”، “مهربانو” و مشارکت در سریال‌های ماندگاری مانند “تفنگ سرپُر” و “مختارنامه” (به عنوان یکی از عظیم‌ترین پروژه‌های تلویزیونی ایران) از جمله افتخارات او است. کارنامه او، گویای تعهد عمیق و مدیریت هنرمندانه وی در خدمت به سینما و تلویزیون ایران است. پایگاه خبری سینمای خانگی با وی مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:


آقای علوی‌زاده، شما در جایی سینمای ایران را در “برزخ” توصیف کردید. این هشدار، آیا نشان‌دهنده ی بحران است؟


دقیقاً! سینمای ما امروز میان یک دو راهی تاریخی گیر کرده: یا باید شاهد تحولی اساسی باشیم که امیدوارم اینطور باشد، یا دردمندانه باید سقوطی فرهنگی را تجربه کنیم. متأسفانه نشانه‌های وضعیت دوم بیشتر به چشم می‌آید.


اتفاقاً شما سینما را هم با همین دیدگاه به دوره‌های قبل و بعد از انقلاب تقسیم کرده اید. گویی این تقسیم‌بندی به معنای برتری یکی بر دیگری است. این طور نیست؟


نه! ببینید دوست من! ما در هر دو دوره شاهد نقاط قوت و ضعف بوده‌ایم و هستیم. قبل از انقلاب با وجود فیلم‌فارسی‌ها، شاهد ظهور موج نوی سینمای ایران با چهره‌هایی مثل کیارستمی و مهرجویی هم بودیم. بعد از انقلاب هم با وجود برخی فیلم‌های ضعیف و بدون مخاطب، آثار درخشانی خلق شد. اما امروز چه؟!


امروز چه؟ مگر امروز چه اتفاقی افتاده؟


ما امروز متأسفانه به ابتذال رسیده‌ایم! هجوم کمدی‌های تکراری و بی‌مایه‌، سلیقه مخاطب را به پایین‌ترین سطح ممکن کشانده‌اند. این روند از نظر جامعه‌شناسی بسیار خطرناک است.


خب این وضعیت در پیش از انقلاب که بدتر بود… بدتر نبود؟

این قیاس غلط است. نزدیک به چهل و شش سال از انقلاب اسلامی گذشته و شرایط فنی، هنری، و محتوایی تغییرات اساسی کرده است. از انقلابی که همواره داعیه‌دار فرهنگ اسلامی‌ بوده، چنین وضعیتی قابل پذیرش نیست. ما امروزه باید سینمایی می داشتیم که هم از نظر محتوایی، هم از نظر هنری، و هم از نظر ارتباط با مخاطب در بالاترین سطح باشد. انصافاً پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب، این سطح، اصلا مطلوب نیست.


درست می گویید، این سینما با توجه به اهدافی که اعلام شده، تا سطح مطلوب خیلی فاصله دارد.


ضمن این که مدیریت های غلط، ناپخته، و سلیقه‌ای هنرمندان زیادی را منزوی کرده، خیلی ها را به ساخت فیلم های سطحی و مبتذل کشانده، خیلی های دیگر را خانه نشین کرده است. صادقانه بگویم، با کمال تأسف، آن چه می بینیم سینمای فرهنگی نیست. من نمی گویم فیلم‌های کمدی ساخته نشود، نه! حرف من این‌ است که باید در کنار فیلم‌های کمدی و سرگرم‌کننده، فیلم های جدّی و هنری هم ساخته شود؛ فیلم هایی که به مسائل اجتماعی روز مردم می پردازد و حتی فیلم های کاملا هنری هم نزد افراد خاصی محبوبیت دارد. باید این گونه فیلم ها نیز ساخته شود. سینما باید خوراک فرهنگی مناسب برای جامعه داشته ‌باشد و سطح نگاه و سلیقه‌ی مر‌دم را ارتقا دهد. در واقع باید فرهنگ‌سازی شود نه آنکه ضد فرهنگ عمل شود…

ما از مدیران کشور جمهوری اسلامی که داعیه دار فرهنگ اسلامی است، چنین توقعی را نداریم.

پس شما برخی از مدیران فرهنگی را مسئول این وضعیت می‌دانید. دلیل این اتهام سنگین چیست؟


چون آنها غالباً هنر را نمی‌فهمند! با دیدگاه‌های تک‌بعدی و غیرحرفه‌ای، هم خلاقیت را کشته‌اند و هم به هنرمندان آسیب زده اند. آن ها را یا به مهاجرت سوق داده اند و یا به ساخت فیلم‌های بی‌کیفیت وادار کرده‌اند، و یا این که به کنج عزلت فرستاده اند.


اما برخی معتقدند همین مدیریت باعث شده سینمای ایران در جشنواره‌ها بدرخشد.


فضای حداکثری، نتیجه ی رفتار مدیریتی است، نه افتخارات سینماگران ایرانی در داخل و خارج از کشور! این افتخارات محصول نبوغ فردی آن هایی است که علی‌رغم سیاست‌های غیر اصولی و متغیر، کار کرده‌اند. ببینید! وقتی برای یک فیلم ساده بارها اصلاحیه می دهند، و گاهی اصلاحیه ها همدیگر را نقض می کنند، و گهگاه اعصاب هنرمند را به هم می ریزند که واقعاً احساس درماندگی می کند! اساساً چگونه می‌توانند ادعای حمایت از سینما داشته باشند؟


راه حل شما چیست؟ آیا راه بهتری سراغ دارید؟


بله! به نظر من، باید پروانه ساخت را حذف کرد. ممیزی باید به حداقل برسد. باید بگذارند تهیه‌کنندگان و کارگردانان با تشخیص خودشان کار کنند. بزرگترین داور، خود مردم هستند، نه برخی مدیران ناآگاه.


این حرف‌ها شبیه به نظام‌های سینمایی لیبرال است. مگر با فرهنگ ما سازگار است؟


مگر مثلاً در ترکیه یا امریکا یا هر کشور دیگری ممیزی نیست؟ حتماً هست! اما خیلی از ممیزی های آنها حرفه‌ای است. اکثر ممیزی های ما سلیقه‌ای است. هر مدیری عوض می شود، سر تا پای ممیزی ها تغییر می کند. مگر کشور قانون ندارد؟! مشکل ما “روحیه کاسب‌کارانه” در بخش قابل توجهی از مدیریت فرهنگی است. بسیاری از مدیران می خواهند سلیقه ی خود را اعمال کنند. این اصلا راه درستی نیست که با بهانه های غیر اصولی جلوی کار و تلاش دیگران را بگیریم. البته که اگر راه را باز بگذارند، سینمای ایران قدرت رقابت با خیلی از کشورها و حداقل ترکیه و کره را دارد.


و اگر این روند ادامه پیدا کند؟…


اگر همین روال را ادامه بدهند، نه تنها سینما، که کل فرهنگ عمومی آسیب خواهد دید. سینما آینه جامعه است. وقتی این آینه مخدوش باشد، تصویر ما هم مخدوش خواهد شد.


خیلی عالی… و سخن پایانی؟


تا وقتی اغلب مدیران فرهنگی ما از سینما فقط “فیلم های گرانقیمت” یا “کمدی‌های مبتذل” را می‌فهمند، نباید انتظار معجزه داشته باشیم. بزرگترین ضربه را کسانی می‌زنند که داعیه فرهنگ‌داری دارند، اما در عمل جز محدودیت و کوتاه نظری چیزی ارائه نمی‌دهند.


از این که در پاسخ به پرسش‌های مستقیم و بدون تعارف ما، پاسخ‌های صریح دادید و سعی کردید تا همراه با جسارت و شجاعت همه جوانب موضوع را مورد بررسی قرار بدهید، سپاسگزارم.


من هم از شما که این فرصت را در اختیارم قرار دادید، متشکرم.

بنیاد سینمایی فارابی پشت «چشمهایش»

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از آنا، پروژه سینمایی «چشم‌هایش» به کارگردانی بهمن فرمان‌آرا، وارد مرحله پیش‌تولید شد و علی مصفا و صابر ابر به عنوان بازیگر به این اثر پیوستند.

همچنین محمد شمس لنگرودی شاعر، پژوهشگر و نویسنده نامدار کشورمان نیز از دیگر بازیگیان این فیلم سینمایی است. این شاعر معاصر پیش از این تجربه بازی در فیلم های سینمایی «رفتن»، «احتمال باران اسیدی» و «دوباره زندگی» را نیز دارد و «چشمهایش» جدیدترین تجربه اوجلوی دوربین خواهد بود.

فیلم «چشم‌هایش» با کارگردانی بهمن فرمان‌آرا با حمایت بنیاد سینمایی فارابی، در حال تولید است.

بهمن فرمان‌آرا پیش تولیدفیلم سینمایی «چشم‌هایش» با اقتباس از رمان بزرگ علوی را در شهرک سینمایی غزالی کلید زد.

این فیلم اقتباسی است از رمان چشم‌هایش اثر ماندگار بزرگ علوی که در مرحله پیش‌تولید قرار دارد و در سالگرد هفتادمین چاپ این اثر مجوز فیلمنامه گرفته است.

بهمن فرمان‌آرا و شادمهرراستین به طور مشترک به‌عنوان نویسنده فیلمنامه این اقتباس را گرد هم آورده‌اند.

«چشم‌هایش»، رمانی که اولین بار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد، داستانی پُر از رمز و راز از زندگی یک نقاش انقلابی را روایت می‌کند؛ نقاشی که در دل یک فضای پرتنش سیاسی و اجتماعی، با دنیای پیچیده‌ای از عشق و مبارزه روبه‌رو است. بهمن فرمان‌آرا، کارگردان و نویسنده مطرح سینما، که پیش از این تجربه‌های موفقی، چون «شازده احتجاب» و «سایه‌های بلند باد» را در کارنامه دارد، با این پروژه دوباره به سراغ ادبیات معاصر ایران رفته تا تصویری نو از این اثر جاودانه خلق کند.

این فیلم که در حال حاضر در مرحله پیش‌تولید قرار دارد، به زودی مراحل اصلی تولید خود را با حمایت بنیاد سینمایی فارابی آغاز خواهد کرد.

همچنین به گزارش این پایگاه به نقل از شبکه های اجتماعی گفتنی است؛ خبرگزاری ها خبر داده اند، بهمن فرمان آرا تهیه کننده فیلم معروف در امتداد شب فیلم تازه خود “چشمهایش” را با حمایت فارابی می‌سازد. حامد جعفری، مدیر تازه ی فارابی از جمله سینماگران مورد حمایت جریانات ارزشی بوده و بواسطه همین حمایت‌ها بالا آمده و حالا اینکه در فارابی می‌خواهد از امثال فرمان آرا حمایت کند، یک معنی بیشتر ندارد و اینکه بالاخره جریان ارزشی هم فهمیده که فیلمسازی با شعار و ارگان زدن و پول خرج کردن درنمی‌آید و واقعا باید استعداد هم داشت.

جذب فرمان آرا که در دهه پنجاه و با حمایت مهدی بوشهری-شوهر اشرف پهلوی- شرکت فیتسی را راه انداخت، نوید این را می دهد که ارزشیون از بودجه خرج کردن برای افراد فقط ظاهرالصلاح دست بردارند! و می‌توان امیدوار بود به زودی از پوری بنایی هم برای بازی در یک فیلم دعوت به عمل آورد یا کمک کند کارگردان در امتداد شب -پرویز صیاد- هم به ایران برگردد و فیلم تازه ای از صمد بسازد.

دیدگاه یک منتقد؛ سینمای ایران دیگر آثار ماندگار تولید می‌کند؟

داود کنشلو، روزنامه‌نگار و منتقد سینما، و از چهره‌های فعال رسانه‌ای ایران است که عمدتاً با خبرگزاری ایکنا همکاری دارد. او که با رویکردی تحلیلی و تخصصی، در حوزه‌های نقد سینما، هنرهای نمایشی و مسائل فرهنگی فعالیت می‌کند، با تسلط بر اصول روزنامه‌نگاری و نقد فیلم، آثار سینمایی را با نگاهی عمیق و به دور از کلیشه‌های رایج تحلیل می‌کند و با نگاهی آسیب‌شناسانه به گفتمان رسانه‌ای می­پردازد. وی به عنوان عضو انجمن منتقدان خانه سینما، در عرصه‌های مختلفی از تحلیل مسائل روز رسانه تا پژوهش‌های فرهنگی حضور فعال دارد. ترکیب دانش تخصصی سینمایی با مهارت‌های حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، او را به چهره‌ای شاخص در حوزه نقد و تحلیل فرهنگی تبدیل کرده؛ نوشته­هایش غالباً با نثری روشن، مستند و متعهدانه همراه است و جایگاه ویژه‌ای در میان همکاران رسانه‌ای و جامعه سینمایی دارد.

با سلام و احترام، ممنون از شما که وقت ارزشمندتان را در اختیار ما گذاشتید. امروز می‌خواهیم درباره وضعیت سینمای ایران در مقایسه با دهه‌های گذشته گفت‌وگو کنیم. به نظر شما، چرا سینمای امروز ایران بیشتر به سمت تولید آثار سرگرم‌کننده و گیشه‌ای رفته است؟ 

سلام و درود به شما. بله، متأسفانه در سال‌های اخیر، سینمای ایران بیشتر در خدمت گیشه و سرگرمی بوده است. فیلم‌هایی که امروز می‌بینیم، عمدتاً هدفشان خنداندن مخاطب برای دقایقی کوتاه است. این اتفاق دلایل مختلفی دارد؛ از مسائل اقتصادی گرفته تا عوامل فرهنگی. البته جای بحث مفصلی دارد، اما به‌طور خلاصه می‌توان گفت که شرایط جامعه و سیاست‌گذاری‌های نادرست در این روند تأثیرگذار بوده‌اند. 

اگر بخواهیم سینمای امروز را با سینمای دهه‌های ۶۰ و ۷۰ مقایسه کنیم، چه تفاوت‌های بنیادینی می‌بینید؟ 

از نظر تکنیکی و تولید، پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌ایم. فیلم‌ها ساختار فنی بهتری دارند، اما مسئله اینجاست که آثار ماندگار و تأثیرگذار، به‌ویژه در حوزه اجتماعی، بسیار کم شده‌اند. در دهه ۶۰ و ۷۰، فیلم‌هایی مانند «هامون» یا «زیر پوست شهر» را داشتیم که هنوز هم در خاطرها مانده‌اند. حتی در ژانر اکشن، سینمای آن دوران قوی‌تر از امروز بود. اما الان چنین آثاری بسیار نادرند. 

به نظر شما، نقش مدیران و سیاست‌گذاران سینمایی در این روند چگونه بوده است؟ 

متأسفانه سیاست‌گذاری‌های نادرست مدیران سینمایی در سال‌های اخیر، مسیر را به سمتی برده که یا آثار خنثی تولید می‌شوند یا آثاری با جهت‌گیری‌های خاص. در دولت قبل، فیلم‌های سفارشی و به اصطلاح «استراتژیک» مورد حمایت قرار می‌گرفتند که اغلب مخاطب چندانی نداشتند. در دولت فعلی هم تغییر محسوسی رخ نداده است. این روند تقریباً یک تا دو دهه است که ادامه دارد و نتیجه‌اش را در افت کیفی سینما می‌بینیم. 

با این شرایط، آینده سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، به‌زودی دیگر سینمای ملی نخواهیم داشت. امروز فقط فیلم‌های کمدی و گیشه‌ای هستند که دیده می‌شوند. مثلاً فیلم «مست عشق» یکی از معدود آثار غیرکمدی بود که فروش خوبی داشت، اما چنین نمونه‌هایی بسیار نادرند. در مقابل، یک فیلم کمدی مثل «فسیل» چندصد میلیارد فروش می‌کند، درحالی که یک اثر جدی با هزینه بالا، مثل «موسی»، حتی به ده‌ها میلیارد هم نمی‌رسد. این نشان‌دهنده عدم پویایی سینمای ماست. 

راهکار شما برای بهبود این وضعیت چیست؟ 

اولاً باید اجازه دهیم موضوعات ناگفته، به‌ویژه در حوزه اجتماعی، بیان شوند. نباید از نمایش مشکلات جامعه هراس داشته باشیم. در سینمای جهان، فیلم‌هایی درباره معضلاتی مثل کارتن‌خوابی ساخته می‌شود، اما هدفشان سیاه‌نمایی نیست، بلکه روشنگری است. ثانیاً باید اکران جهانی داشته باشیم. متأسفانه با بهانه حمایت از تولید ملی، فیلم‌های خارجی را محدود کرده‌ایم، درحالی که رقابت با سینمای جهانی می‌تواند کیفیت آثار ما را ارتقا دهد. 

و در نهایت، درباره زیرساخت‌های سینمایی چه نظری دارید؟ 

سالن‌های سینمای ما بسیار محدود و قدیمی هستند. حتی در شهرهای بزرگ مثل تهران، تعداد سالن‌های استاندارد کم است، چه برسد به شهرهای کوچک. من به هند سفر کرده‌ام و دیده‌ام که در شهرهای کوچک آنها، سینماهایی با امکانات عالی وجود دارد. ما باید به فکر توسعه سالن‌های مدرن و مجهز باشیم، ترجیحاً در مجتمع‌های چندمنظوره که هم خرید و هم سینما را برای مخاطب جذاب کند. 

بسیار ممنون از تحلیل‌های دقیق و صریح شما. امیدواریم روزی شاهد تحولات مثبت در سینمای ایران باشیم. 

من هم از شما سپاسگزارم. همیشه آرزوی پیشرفت برای سینمای کشورمان دارم.

فرافکنیِ سیستماتیک: بازی دوگانهٔ نخبگانِی که باد می کارند

یادداشت مدیر مسئول

محمد مهدی عسگرپور در یادداشتی طنازانه در پاسخ به یادداشت دیگری گفته: «آن‌ها که باد کاشتند، مجبورند طوفان درو کنند»! و بعد نتیجه گرفته که «هرچیزی درکشورمان از جمله سینمای ایران بی‌نصیب از تناقضات سیستماتیک جاری در ایران نیست و اگر فکر می‌کنیم یک سازمان یا یک نهاد صنفی، بی‌همگرایی ساختاری با سایر نهادها می‌تواند توازن جدیدی که برخلاف جهت وجه غالب و رایج کشور است، برقرارکند، گمانم شیپور را از سرگشادش نواخته‌ایم.» و با دلسوزی ساده­ دلانه­ ای نخست به خودش و دیگران توصیه کرده که با این بلبشو کنار بیایند. هیچ کس نداند، خودش می­داند که هیچ یک از حرف­ هایش را قبول ندارم و بلکه او را همانند بازیکنی می­ دانم که توپ را از انتهای زمین تا دم دروازه به سختی دریبل می ­کند و وقتی به دروازه ­ی حریف می ­رسد، به خارج از زمین می ­فرستد! و از فحش و ناسزای هواداران لذت می ­برد! علت واکنش به مطلب غیرمنصفانه­ ی او، برخورد ساده ­لوحانه­­ اش با موضوع است. من اساساً تعبیر «تناقضات سیستماتیک جاری در ایران» را قبول ندارم. اما علی­ رغم این حرف سر تا پا غلط و ناجوانمردانه، فرض محال را بر این می ­گذارم که درست می­ گوید و موقتاً با تصویری که از لولوها می­سازد کنار می­ آیم؛ لولوهایی که شیپور را از سر گشادش می­ زنند، باد کاشته ­اند و حالا باید طوفان درو کنند، و حقشان هم هست!

آنان را که از او شناختی ندارند، به جستجوی مختصری در اینترنت ارجاع می­ دهم که فقط بر اساس اطلاعات منتشر شده (نه مسئولیت­ های مخفی و محرمانه ­اش!) به فهرست عریض و طویل مسئولیت­ های دولتی، غیردولتی، حکومتی، خصوصی، عمومی، و صنفیِ داخلی و خارجی­ اش دست خواهند یافت که نشان می‌دهد حداقل در 40 سال از 45 سال گذشته، به طور لاینقطع و مستمر، در طیف وسیعی از سمت‌ها در سازمان‌های کلیدی سینمایی و تلویزیونی حضور و نقش پررنگی داشته و همچنان دارد؛ و با خستگی­ ناپذیریِ مثال زدنی هم­زمان بار چندین مسئولیت را به دوش می­ کشد و باز هم اگر بار بخورد بدش نمی ­آید که پشتش را به مسئولیتی جدید بدهد! گر چه همزمان فیلم و سریال هم بسازد! البته ناگفته پیداست که خودش اعتبار چندانی ندارد، بلکه او نماینده جریانی است که همیشه بوده و هست و خواهد بود و همانند هم ­باندی ­هایش در تمام دوره ­های چپ، راست، بالا، پایین، انقلابی، غیرانقلابی، و ضدانقلابی همچنان از رانت ­های گوناگون اعتباری، مالی، صنفی، شغلی، اطلاعاتی، امنیتی، و… برخوردار بوده و هست. حالا او با این سابقه ادعا می ­کند هیچ مسئولیتی در این «باد کاشتن و باد درو کردن» نداشته است! این «اصل تناقض» است؟! این همه سوابق ریز و درشت، و ادعای بی‌تقصیری؟!

تناقض آشکار در اینجاست که یک نفر (به عنوان نمونه ­ای از یک باند) با این حجم از سابقه و نفوذ در سطوح بالای مدیریت و تصمیم‌گیری در ساختار سینما و تلویزیون ایران، خود را صرفاً ناظر یا قربانی «فساد سیستماتیک» و «تناقضات عمیق» معرفی و از مسئولیت مستقیم یا غیرمستقیم در شکل‌گیری و تداوم وضع موجود در سینما و تلویزیون شانه خالی کند؛ در حالی که نه تنها همواره عضوی از این «سیستم» بوده‌، بلکه از معماران اصلی آن محسوب می‌شود. اگر واقعاً «فساد سیستماتیک» وجود دارد، آیا هیچ یک از اعضای این باند به عنوان بخشی از معمارانِ سیاست‌گذاریِ فرهنگیِ چهار دهه‌ی اخیر، حتی یک سند از تلاش‌های اصلاحیِ ناموفقِ خود ارائه داده ­اند؟ قطعاً نه! پس مشخص است که تصمیمات، سیاست‌گذاری‌ها، و رویکردهای این باند در جایگاه‌های مدیریتی، قطعاً در شکل‌گیری یا تثبیت همان «تناقضات سیستماتیک» و «فساد سیستماتیک» (که او و هم­ باندی­ هایش می­ گویند) نقش داشته است.

بهره‌مندیِ «حتی بلغ الحلقوم»  از «سفره گسترده و بی­ دغدغه­ ی رانت­ های حرام سیاسی و اقتصادی، و…» این پرسش را پررنگ‌تر می‌کند که امثال او چگونه بدون این که خنده­ شان بگیرد متوهّمانه، بی آنکه سهم خود را در این مشکلات بپذیرند، دیگران را به خاطر وجود آن «لولوی خیالی» سرزنش کرده، با فرافکنی برای پاک کردن صورت‌مسئله تلاش نمایند. ضمن آن که آمرانش از او بخواهند تا تنور داغ است، نان را بچسباند و پا را از گلیم خود درازتر کرده، به جای آنکه به نقش خود در این فرآیند بپردازند، با استفاده از همان رانت ­هایی که اشاره شد، مسئولیت را به گردن دیگران، بخصوص «مسئولان بلندپایه» بیاندازند، در حالی که خودشان نیز به نوعی جزو همان «مسئولان بلندپایه» محسوب می‌شوند.

فرافکنی ناجوانمردانه آن­ها که سابقه­ ای طولانی و پرنفوذ در قدرت دارند و از مزایای آن بهره برده­ اند، در حالی که خود بخشی جدایی‌ناپذیر از آن «سیستم» بوده و همچنان هستند، به این معناست که یا از درک عمیق ساختارها و نقش خود در آن‌ها عاجزند، یا به شکل آگاهانه‌ای این مسئولیت را انکار می­کنند. آنان در این سناریوی خودنوشته، قطعاً نمی توانند نقش «ناظر منفعل» را بازی کنند، بلکه به واقع، نقش اصلی قهرمان داستان به عهده ­ی آن­هاست و نمی‌توانند خود را از تبعات «بادهایی که کاشته ­اند» مبرّا بدانند.

بی­ تردید می ­بایست به صورتی کارشناسانه، عمیق، و عالمانه در فرصتی وسیع، ریشه­ ها و آثار مسائل و مشکلات تو در توی سینما و تلویزیون را مورد بررسی و مداقّه قرار داد و صد البته اکنون بنایی بر آن ندارم، بلکه مطابق معمای راسل که در گفتمان انتقادی­ اش می­گوید: «چگونه عضوی از یک سیستم می‌تواند کل سیستم را نقد کند، بی‌آنکه موقعیت خود را به عنوان جزئی از مسئله بپذیرد؟» تنها قصدم از این نوشته بیان این «تناقض» در جهت روشن‌کردنِ این مکانیسمِ خودفریب‌کارانه است که صداقت نویسنده ­ی آن «یادداشت عاری از حقیقت» را هم زیر سوال برده، این فرضیه را تقویت می‌کند که او در حال فرافکنی مسئولیت از خود و جریانی است که به آن تعلق دارد؛ از جنس همان­هایی که با استفاده از مکانیسم «تطهیرِ خودِ نخبه‌گرایانه» خودشان صبح جمعه فهمیدند بنزین گران شده است!

انقلاب اسلامی و سینمای ایران؛ چالش ها و دستاوردها

ناصر باکیده از پیشکسوتان تأثیرگذار مدیریت فرهنگی و سینمای ایران است. وی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران (۱۳۸۵–۱۳۸۹) و دبیرکل اتحادیه فیلمسازان کوتاه اسلامی بود. تجربهٔ مدیریتی او شامل دبیری چهار دوره جشنوارهٔ فیلم کوتاه تهران، جشنوارهٔ فیلم صنعتی و جشنوارهٔ فیلم و عکس بیطار است. سال های مدیریت جشنواره های بنیاد سینمایی فارابی، مسئولیت در جشنواره های فجر (بخش تجلی اراده ملی)، رشد (مدیر اجرایی) و مقاومت (مدیر بخش جشنواره جشنواره ها) از دیگر فعالیتهای اوست. وی دبیر پنجمین جشنوارهٔ فیلم کوثر و قائممقام جشنوارهٔ کودک اصفهان نیز بود. در عرصهٔ هنری نیز، باکیده کارگردان ۵۰ اثر کوتاه و مستند، طراح صحنهٔ ۹ فیلم سینمایی و مدرس سینماست. مدیریت دفاتر سینمای جوانان در تهران، کرج و سنندج و تسلط بر تولید فرهنگی، از مهارت های اوست. تخصص های کلیدی اش شامل مدیریت رویدادهای سینمایی، برنامه ریزی فرهنگی و آموزش سینماست، که او را به چهره ای شاخص در این عرصه تبدیل کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

با تشکر از شما برای شرکت در این گفت‌وگوی تخصصی. اجازه دهید با اولین سوال شروع کنیم: سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا انقلاب اسلامی تأثیر مثبتی بر رشد کیفی و محتوایی سینمای ایران داشته است؟ 

بسم‌الله الرحمن الرحیم. سینمای ایران را باید در دو مقطع تاریخیِ پیش و پس از انقلاب تحلیل کرد. سینمای قبل از انقلاب مسیری را طی کرد که عمدتاً متأثر از جریان‌های تجاری و بعضاً التقاطی بود، اما پس از انقلاب، سینما با نگاهی جدید، متعهد و هنری‌تر شکل گرفت. در این چهل سال، شاهد تربیت نسل‌هایی از سینماگران بودیم که برخی سینما را به عنوان “هنر-صنعت” دیدند و برخی دیگر به عنوان “رسانه‌ای جریان‌ساز”.  دستاوردهای سینمای پس از انقلاب، از جمله سینمای دفاع مقدس، سینمای کودک و نوجوان در دهه‌های ۶۰ و ۷۰، و حضور پررنگ در جشنواره‌های بین‌المللی، نشان‌دهنده رشد کیفی و محتوایی است. به‌ویژه در عرصه‌ی بین‌الملل، سینمای ایران همواره مورد احترام بوده و این دستاورد، مرهون فضای انقلابی و نگاه متعهدانه‌ای است که پس از انقلاب شکل گرفت. 

اما برخی معتقدند سینمای قبل از انقلاب نیز دستاوردهایی داشت، مثل موج نوی سینمای ایران یا فیلم‌سازان بزرگی چون عباس کیارستمی که ریشه در همان دوران دارند. آیا این تقسیم‌بندیِ قطعی بین سینمای قبل و بعد از انقلاب، نادیده گرفتن پیوستگی تاریخی سینمای ایران نیست؟ 

نه، به هیچ‌وجه. منکر تأثیرگذاری برخی سینماگران قدیمی نیستیم، اما آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد، یک تحول ساختاری بود. قبل از انقلاب، سینمای ایران عمدتاً یا درگیر فیلم‌فارسی‌های تجاری بود یا معدود آثار روشنفکری که عموماً مخاطب محدودی داشتند. اما پس از انقلاب، سینما به یک جریان مردمی و متعهد تبدیل شد. حتی کسانی مثل کیارستمی هم در فضای پس از انقلاب به اوج رسیدند، چون بستری فراهم شد که سینما نه‌تنها به عنوان سرگرمی، بلکه به عنوان ابزاری برای بیان دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی دیده شود. 

در حوزه‌ی مدیریت سینمایی، برخی منتقدان معتقدند سیاست‌گذاری‌های دولتی گاه دست‌وپاگیر بوده و به جای حمایت، محدودیت ایجاد کرده است. نظر شما چیست؟ 

بله، این نقد وارد است که گاهی بروکراسی اداری یا سلیقه‌ای شدن نظارتها باعث کندی روندها شده، اما در کل، مدیران سینمایی با انگیزه‌ی بالا تلاش کرده‌اند. مشکل اصلی، عدم تثبیت مدیریت در برخی مقاطع بوده است. مثلاً در دهه‌ی ۶۰، با ثبات مدیریتی، شاهد شکل‌گیری نهادهایی مثل بنیاد سینمایی فارابی و انجمن سینمای جوان بودیم که به رشد سینما کمک کرد. اما در سال‌های بعد، تغییرات مدیریتی گاه باعث شد برنامه‌های بلندمدت به‌درستی اجرا نشوند. 

و سوال آخر: آینده‌ی سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟ چه راهکارهایی برای بهبود مدیریت سینمایی پیشنهاد می‌کنید؟ 

آینده سینمای ایران، این هنر-صنعت تأثیرگذار که توانسته در چهار دهه اخیر هم در عرصه داخلی مخاطبان خود را جذب کند و هم در محافل بین‌المللی خوش بدرخشد، در گرو تحقق سه اصل بنیادین است: نخست، برقراری تعادلی ظریف و هوشمندانه میان حمایت‌های دولتی و آزادی خلاقانه هنرمندان؛ بدین معنا که اگرچه حمایت نهادهای فرهنگی از سینما ضروری است، اما این حمایت نباید به قیمت ایجاد سینمایی گلخانه‌ای و دور از جریان‌های زنده اجتماعی تمام شود. دوم، توجه جدی به چرخه اقتصادی سینما که هم شامل توسعه زیرساخت‌های داخلی مانند سالن‌های سینما و پلتفرم‌های دیجیتال می‌شود و هم مستلزم برنامه‌ریزی استراتژیک برای صادرات فیلم به کشورهای هم‌زبان و هم‌فرهنگ در منطقه است. سوم، و شاید مهم‌تر از همه، تأمین ثبات مدیریتی در بدنه سیاست‌گذاری سینمایی است که تنها از طریق به کارگیری مدیران کارآمد، با تجربه و آشنا با تاریخ سینمای ایران محقق می‌شود؛ مدیرانی که بتوانند با درس گرفتن از تجربیات گذشته و با نگاهی آینده‌نگر، برنامه‌های بلندمدتی را تدوین و اجرا کنند. بدون شک، سینمای ایران با تکیه بر این سه اصل و با بهره‌گیری از سرمایه‌های انسانی کارآمد و خلاق خود – که طی نسل‌های مختلف پس از انقلاب پرورش یافته‌اند – این ظرفیت را دارد که هم در عرصه داخلی به رسانه‌ای جریان‌ساز و تأثیرگذار تبدیل شود و هم در صحنه جهانی، پرچمدار سینمایی با هویت، عمیق و در عین حال جذاب باشد؛ مشروط بر آنکه مدیریت این عرصه با درایت، آینده‌نگری و درک درستی از ماهیت پیچیده هنر-صنعت سینما هدایت شود.

بسیار متشکر از تحلیل‌های ارزشمندتان. 

من هم از شما سپاسگزارم.

جایزه‌ی ضد ایرانی، باعث احضار کاردار فرانسه به وزارت خارجه

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از رصداخبار؛ درپی اظهارات مداخله‌جویانۀ وزیر خارجه فرانسه علیه ایران، کاردار این کشور در تهران به وزارت خارجه احضار شد.
رئیس ادارۀ دوم غرب اروپای وزارت خارجه، این اظهارات را دخالت آشکار در امور داخلی ایران خواند و خواستار توضیح رسمی پاریس شد. او همچنین استفاده سیاسی دولت فرانسه از رویدادهای فرهنگی را محکوم کرد و گفت: دولتی که از حامیان اصلی رژیم صهیونیستی است، صلاحیت اخلاقی برای اتهام‌زنی ندارد.

وزیر خارجۀ فرانسه امروز جایزۀ جعفر پناهی در جشنوارۀ کن را نمادی از «مقاومت در برابر ظلم» توصیف کرده است / در همین حال، برخی کاربران خاطرنشان کردند که فرانسه چند روز پیش میزبان محمد الجولانی، سرکردۀ شورشیان سوریه و عضو سابق القاعده، بود که این اقدام پرسش‌هایی را دربارۀ استانداردهای دوگانه پاریس ایجاد کرده است.

سینمای ایران در گرداب ناکارآمدی؛ شایسته‌سالاری یا تحول؟

مهدی یمینی، از سال ۱۳۶۶ به حرفه ی روزنامه‌نگاری ومدیریت در رسانه‌ها وخبرگزاریهای مختلف می پردازد و هم اکنون صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه “اینک امروز” و مدیرعامل موسسه تحقیق، پژوهش و نگارش فیلمنامه ی مجمع است. در ۲۰ سال گذشته نیز مسئولیت های مختلف از جمله دستیار مشاور رئیس‌جمهور درامور هنری، کارشناس ارشد مرکز نظارت بر رسانه‌ها در نهاد ریاست‌جمهوری، کارشناس مسئول کارگروه فرهنگ وهنر استان‌های کمیسیون فرهنگی دولت، دستیار رئیس دفتر ویژه دولت در مجلس و رئیس روابط عمومی معاون رییس جمهور در امور مجلس داشته است. وی در دولت دوازدهم،‌ دبیر شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری بود و اینک دوران بازنشستگی را به تدریس دردانشگاه ونیزنگارش وپژوهش مشغول است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

با عرض سلام، جناب آقای یمینی! جایی از شما خوانده بودیم که پاشنه آشیل سینمای ایران در بالاترین نقطه ­ی آن، یعنی میان جمجمه ی این ستاره ی جذاب و خوش خط و خال قرار دارد! خیلی شاعرانه و در عین حال وحشتناک است. به نظرم بهتر است؛ همین را باز کنید. بر همین مبنا بفرمایید ارزیابی کلی شما از وضعیت فعلی سینمای کشور چیست؟

سینمای ایران امروز شبیه ورزشکاری است که بدنش قوی و عضلانی شده، و به نظر می رسد که هیچکس قدرت مبارزه و پنجه در پنجه قراردادن با آن را ندارد، اما متأسفانه مغزش تحلیل رفته و دچار آلزایمر پیشرفته شده، حتی به بیماری خودآزاری گرفتار شده و کار دارد به جای باریک می کشد. ما در بخش‌های مختلف از تحقیق و نگارش گرفته تا تولید و نمایش، به ویژه در میان استعدادهای جوان، پیشرفت‌های قابل توجهی داشته‌ایم. اما درد، مسئله، یا مشکل اصلی اینجاست که پیکره عظیم و پیچیده ­ی سینما، مدیریتی نخبه و کارآمد ندارد که بتواند تمام این توانایی‌ها را هدایت کند. به عبارت ساده­تر، مشکل، «مدیریت» است!

این که داستان امروز و دیروز نیست. متاسفانه سال­ هاست سینمای ایران با این مشکل روبرو است. به هر حال وضعیت سینما، امروز نسبت به گذشته بهتر شده یا بدتر؟

بطور کلی سینمای ایران، از نظر فن و تکنولوژی سینما، به ویژه در میان نسل جوان تکنسین­ ها و هنرمندان سینما، پدیده ­های شگرف و استعدادهای خوبی ظهور کرده ­اند و بعضی جوانان ما از اساتیدشان هم جلو زده‌اند. اما در بخش محتوا و در بخش اندیشه، دقیقاً مانند دیگر حوزه‌های فرهنگی جامعه، و به تبع مسیری که جهان  دارد طی می کند، از اصالت و عمق مفاهیم و ارزش ها فاصله گرفته‌ایم. پس در فناوری پا به پای جهان پیش می­رویم، اما در معنا، از گذشته­ ی خودمان هم عقب‌ افتاده ­ایم. از فیلم های معناگرایی که ۳۰‌ یا ۴۰ سال پیش در دنیا ساخته می­ شدند، امروز دیگر خبری نیست. کشور ما هم تابعی از دنیاست و در گرداب تکنولوژی های روز گیر افتاده است. در گذشته می­ پنداشتیم تکنولوژی ففط ابزار است و می ­تواند در خدمت فرهنگ قرار گیرد، امروز می ­بینیم که تکنولوژی­ های نوظهور، خودشان، نوعی فرهنگ هستند که برخی داشته های ما را برنمی­ تابند.

با توصیف شما، لابد مدیریت سینما را مسئول این وضعیت می‌دانید؟

قطعاً همینطور است. وضعیت امروز، محصول عملکرد دومینوی مدیریت فرهنگی است که این زنجیره تا سطوح مدیریت سیاسی هم امتداد دارد. مدیران خرد و پایین دست به هیچ وجه مسبب اوضاع نیستد بلکه از آنها خواسته می­شود و این طور تربیت شده­ اند که چنین باشند و چنین مدیریت کنند. سیستم گزینش مدیران قرون وسطایی است و باید متناسب با تعییرات سریع جهان امروز، تغییر کند. اصلاً شرایط احرازی برای هیچیک از مدیران فرهنگی و سینمایی در هیچ دوره ­ای، تعیین نشده و انتخاب­ ها و انتصاب­ ها هیچ مبنایی ندارد و سلیقه­ ای است و البته سیاسی. نمی خواهم بگویم انتصاب مدیر فرهنگی نباید با متر و معیار سیاسی باشد، ولی نباید اصل باشد.

ادامه این روند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متأسفانه ما در سینما، «مدیریت» به معنای واقعی نداریم. آنچه هست بیشتر «بودجه‌بازی» است! بالاترین و چشمگیرترین هنر مدیران ما، در خوب یا بد تقسیم کردن بودجه‌ها خلاصه شده است. مردم و سینماگران، جز این، هنر و ابتکار خاصی از مسئولان سینمایی ندیده‌اند. اجازه بدهید سربسته بماند. اما تا زمانی که این روش انتخاب مدیران تغییر نکند، وضعیت همین خواهد بود.

دل پر دردی دارید. راهکارتان برای بهبود وضعیت چیست؟

به نظر من، راهکار اساسی این است که اول باید مفاهیم اصلی بازتعریف شوند، و بعد سیستم گزینش مدیران فرهنگی کاملاً متحول شود. درگذشته گروهی مدعی بودند باید برای سینما ریل­ گذاری کرد، بعد از مدتی گروه دیگری گفتند ما نقشه­ ی راه سینما را ترسیم کرده­ ایم. یک گروه هم تلاش کردند برای سینما افق و چشم انداز تعریف کنند و سند راهبردی بنویسند. لیکن هیچکدام از این اتفاقات نیافتاده است. چون هنوز جامعه به تعریف واحدی از سینما نرسیده است. من یک مثال می زنم تا منظورم را بهتر بیان کرده باشم. از گذشته وتا امروز خیلی ها معتقدند که حاکمیت و دولت باید مدیریت سینما را در تمام وجوه تولید و پخش در دست داشته باشد. سال هاست همین اتفاق هم در کشور ما دارد می افتد. اما من معتقدم سینما باید به خود مردم واگذار شود و دولت فقط نظارت داشته باشد. در ذهن من اختصاص بودجه ی دولت به سینما ، یک امر بی معناست . فقط در جوامع کمونیستی قرن بیستم این چیزها معنا داشت. وقتی دولت پای خودش را از تولید و عرضه ­ی سینما کنار بکشد، رشد سینما آغاز می­ شود. دولت اما نظارت خود را بر سینما باید خیلی بیشتر ار آنچه الان هست تقویت کند (مثل خود آمریکا: نظارت دقیق و دخالت صفر) هر جا هم لازم باشد دستور می دهد اصلاح شود، تغییر کند، یا سانسور شود. الان در کشور ما کاملا برعکس است. دولت تولید می­ کند و ملت نظارت می ­کند! حتی من معتقدم در امور زیربنایی هم مثل ساختن پردیس ­ها، سالن­ ها و شهرک­ های سینمایی، و واردات و تولید تجهیرات و ابزار و تکنولوژی سینما هم می­ توان از بخش خصوصی استفاده کرد و دولت فقط سازمان نظارت خود را قوی، چابک و زیرک کند. مهم ­تر از همه ­ی اینها ، دولت می­ تواند در بخش آموزش و پرورش سینما سرمایه ­گذاری کند. فقط در بخش آموزش. ثانیاً باید آسیب‌شناسی دقیق و بی‌طرفانه‌ای انجام شود. البته من معتقدم بهبود سینما مستلزم بهبود کلیت مدیریت کشور در حوزه فرهنگ و هنر است. اگر مدیران لایقی پیدا شدند، می‌توان امیدوار بود. در غیر این صورت… خودتان می‌بینید که چه می‌کنیم!9

کمی توضیح بدهید. همه­ اش شد اسرار مگو!

حقیقت این است که راه نجات سینمای ایران از این گرداب، در گرو تحولی بنیادین است؛ تحولی که باید از جاهای مهم تری مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی آغاز شود. نخستین گام، دگرگونی ساختار گزینش مدیران فرهنگی است؛ جایگزینی روابط با ضوابط، و مناسبات با شایستگی. شایسته سالاری به معنای واقعی کلمه. ما به مدیرانی نیاز داریم که هم سینما را بفهمند و هم مدیریت را، هم هنر را بشناسند و هم مردم را. گام دوم، آسیب‌شناسی بی‌پرده و بی‌طرفانه‌ای است که با تشکیل کارگروهی از سینماگران خوشنام، منتقدان آزاده و جامعه‌شناسان آگاه، ریشه‌های این رکود را واکاوی کند. اما این کافی نیست؛ سینما تنها زمانی به شکوفایی می‌رسد که در بستری از تحول مدیریت کلان فرهنگی کشور رشد کند. نیازمند سند راهبردی روشنی هستیم که با هماهنگی وزارت فرهنگ، سازمان سینمایی و نهادهای آموزشی، افقی ده‌ساله را ترسیم کند. این راه دشوار اما ممکن است؛ مشروط بر آنکه اراده‌ای قوی و همه جانبه پشت آن باشد، بودجه‌ای شفاف به آن تخصیص یابد، و مهم‌تر از همه، صدای اصیل سینماگران فهیم و دردآشنا در تصمیم‌سازی‌ها شنیده شود. بدون این تحول ساختاری، سینمای ما همچنان در چرخه باطل روزمرگی خواهد چرخید، اما با اجرای این راهکارها می‌توان امید داشت که سینمای ایران بار دیگر به رسالت اصیل خود بازگردد: آیینه‌ای صیقلی از جامعه‌ای زنده و پویا.

با بخش اعظم گفته­ های شما موافقم، و البته بخش دیگری هم نیاز به گفتگوی بیشتر دارد. به هر حال متشکرم و نکته پایانی؟

همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کرده‌اند، سینما می‌تواند کلید پیشرفت باشد. اما نه با این مدیریت ها. الان این سینما بیشتر شبیه آینه­ ی دق است.

باز هم سپاسگزارم از پاسخ­ های نسبتاً صریحتان!

من هم ممنونم. امیدوارم مفید باشد.

سینمای ملی در حاشیه؛ علل انحراف سینما از زبان پژمان کریمی

پژمان کریمی (متولد ۱۳۵۱)، کارشناس ارشد تاریخ ایران و مدیریت فرهنگی، با سابقه‌ای بیش از ۲۰ سال در رسانه ملی، از جمله صدا و سیما (از ۱۳۷۵)، رادیو تهران (از ۱۳۸۳ به عنوان نویسنده، سردبیر و تهیه‌کننده)، و رادیو گفتگو (مدیر گروه سیاسی-اجتماعی) فعالیت داشته است. او به‌عنوان مجری، گوینده و کارشناس در برنامه‌های شاخصی مانند «رادیو پریروز» (طنز سیاسی)، «عصر دین»، «بحث روز»، «سینما یک» (شبکه یک)، «هفت» (سینما، شبکه سه)، «جریان» (سیاسی)، و مستندهای «تهران ۲۹ به وقت لندن» و «راه» حضور یافته است.

وی همچنین نویسنده هشت کتاب، شامل شش اثر برای نوجوانان و پنج عنوان با موضوع انقلاب اسلامی است، از جمله: «خاطرات یاس»، «سلطنت آباد»، «شاخ»، «تخت طاووس» (فیلمنامه)، و «تنبل‌ها ریاضیدان می‌شوند». کریمی عضو انجمن منتقدان سینمای ایران، انجمن قلم ایران، و پورتال مجریان سیما بوده و سابقه حضور در شورای پروانه ساخت آثار غیرسینمایی را دارد. او به فرانسه و عربی مسلط است و جوایزی مانند «برنامه‌ساز برتر سیاسی در جشنواره رادیویی کشورهای اسلامی» و «کارشناس مجری برتر رادیو انقلاب» را کسب کرده است.

پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای کریمی، با تشکر از حضور شما. شما در صحبت‌هایتان بارها به مفهوم «سینمای ملی» اشاره کرده‌اید و آن را سینمایی تعریف کرده‌اید که باید واجد ارزش‌های ایرانی و اسلامی باشد، مبلّغ سبک زندگی ایرانی-اسلامی، روایتگر افتخارات تاریخی و منتقد آسیب‌های اجتماعی با نگاهی اصلاح‌گرانه. به نظر شما، آیا سینمای کنونی ایران چنین ویژگی‌هایی دارد و اساساً می‌توان آن را «سینمای ملی» نامید؟

خیر، به صراحت می‌گویم که سینمای کنونی ایران را نمی‌توان سینمای ملی دانست. سینمایی که امروز می‌بینیم، عمدتاً از ارزش‌های ایرانی و اسلامی فاصله دارد. خروجی بسیاری از آثار، نه‌تنها معرف سبک زندگی ایرانی-اسلامی نیست، بلکه گاه در تضاد با آن است. وقتی به موضوعات تاریخی پرداخته می‌شود، کمتر شاهد روایتی هستیم که افتخارات سرزمینی و مردمی را به‌درستی بازتاب دهد یا عوامل شکست‌ها و سرکوب‌ها را با شجاعت افشا کند. حتی در ژانر کمدی، به‌جای خنده‌ای که به تفکر و اصلاحگری منجر شود، اغلب با طنزی سطحی و بی‌اصالت مواجهیم. این سینما، به‌جای ترسیم جامعه در بستر همدلی و کمال، گاه آسیب‌های اجتماعی را بدون نگاه علمی و اصلاح‌گرانه، صرفاً به شکلی سیاه‌نما نمایش می‌دهد.

شما اشاره کردید که سینمای امروز مطلوب نیست و حتی در گذشته هم وضعیت چندان بهتری نداشته است. اما از دهه اول انقلاب به‌عنوان دوره‌ای یاد کردید که می‌توانست نطفه سینمای ملی را شکل دهد. چه ویژگی‌هایی در آن دوره وجود داشت که به نظر شما می‌توانست به سینمای آرمانی منجر شود، و چرا این فرصت از دست رفت؟

در دهه اول انقلاب، سینمایی داشتیم که قصه‌گو بود و موضوعات اجتماعی و فرهنگی را بدون رویکرد سیاه‌نما یا سکولاریستی دنبال می‌کرد. این سینما پتانسیل داشت که بر پایه ارزش‌های انقلاب و فرهنگ ایرانی-اسلامی ریل‌گذاری شود. اما متأسفانه این فرصت به دلیل عملکرد کارگزاران سینمایی که عمدتاً تحت تأثیر تفکرات لیبرال بودند، از دست رفت. آنها نه‌تنها نقشه راه سیاست‌های کلان فرهنگی نظام را دنبال نکردند، بلکه اجازه دادند سینمایی شکل بگیرد که به‌تدریج از مردم و ارزش‌هایشان فاصله گرفت. نتیجه این شد که به‌جای پرورش فیلمسازان مکتبی و متعهد، فضا به سمت فیلمسازانی رفت که یا نگاه دین‌گریز داشتند یا درگیر شبه‌روشنفکری و فیلمفارسی‌سازی بودند.

شما کارگزاران سینمایی را مسئول این انحراف می‌دانید و معتقد هستید که آنها مرعوب فرهنگ لیبرالیستی و برخی سینماگران با نگاه‌های دین‌گریز یا شبه‌روشنفکرانه بودند. این ادعای سنگینی است. آیا می‌توانید مصادیقی ارائه کنید که نشان دهد این رویکرد لیبرالیستی چگونه در سینمای ایران نهادینه شد و مخاطب داخلی را از سینما دور کرد؟

بله، این موضوع را می‌توان در چند بعد بررسی کرد. اولاً، بسیاری از کارگزاران سینمایی در دهه‌های گذشته، به‌جای حمایت از فیلمسازان انقلابی و متعهد، به فیلمسازانی میدان دادند که آثارشان یا سیاه‌نمایی بود یا با نگاه شبه‌روشنفکرانه، ارزش‌های ملی و دینی را زیر سؤال می‌برد. این فیلم‌ها به‌جای جذب مخاطب داخلی، بیشتر برای جشنواره‌های خارجی ساخته می‌شدند و جایزه‌هایی دریافت می‌کردند که در واقع تحسین نگاه ضد ملی و دین‌ستیز بود. ثانیاً، این رویکرد باعث شد سینمای ایران از بدنه مردمی فاصله بگیرد. وقتی فیلمی نمی‌تواند با فرهنگ و باورهای مردم ارتباط برقرار کند، طبیعی است که مخاطبش را از دست بدهد. مصداقش را می‌توان در کثرت فیلم‌های نامطلوب و اندک بودن آثار دغدغه‌مند و اندیشه‌ورز دید. این عارضه‌ای نیست که بتوان به‌راحتی از آن گذشت.

اما برخی ممکن است استدلال کنند که سینمای ایران در سال‌های اخیر با تولید آثاری متنوع و حتی موفقیت‌هایی در سطح بین‌المللی، پیشرفت‌هایی داشته است. شما این دستاوردها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا هیچ نقطه روشنی در سینمای کنونی نمی‌بینید؟

من منکر تولید چند فیلم ارزشمند در سال نیستم، اما این آثار استثنا هستند و ربطی به بدنه سینمای ایران یا سیاست‌گذاری‌های کلان ندارند. درباره موفقیت‌های بین‌المللی هم باید بگویم که بسیاری از این جوایز، نه به‌خاطر کیفیت سینمایی، بلکه به دلیل همسویی با نگاه‌های ضد ملی و دین‌ستیز اعطا می‌شوند. سینمایی که به‌جای مخاطب داخلی، دلخوش به تحسین خارجی‌هاست، نمی‌تواند ملی باشد. من پیشرفت را در سینمایی می‌بینم که مردم ایران با آن احساس همذات‌پنداری کنند، نه سینمایی که برای جشنواره‌های خارجی خوراک تولید می‌کند.

شما به دولت کنونی هم انتقادات تندی وارد کرده‌اید و معتقد هستید که برخی انتصابات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی، با ارزش‌های انقلابی و اصولگرایانه همخوانی ندارد. این انتقادات را چطور پاسخ می‌دهید اگر کسی بگوید که این دولت در تلاش است تا با رویکردی عمل‌گرایانه، فضای فرهنگی را بازتر کند و از همه ظرفیت‌ها استفاده کند؟

این توجیه که بخواهیم به اسم عمل‌گرایی، افرادی با مشکلات عقیدتی جدی یا سابقه سیاسی مسئله‌دار را در مناصب کلیدی قرار دهیم، پذیرفتنی نیست. وقتی مدیر روابط عمومی یکی از معاونت‌های وزارت ارشاد یا اعضای شورای اطلاع‌رسانی دولت، مواضعی برخلاف قانون اساسی و ارزش‌های انقلاب دارند، چگونه می‌توان انتظار داشت سازمان سینمایی چنین وزارتخانه‌ای رویکردی انقلابی و اصولگرا داشته باشد؟ این انتصابات، پیامی روشن به جامعه می‌دهد: اینکه ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب در اولویت نیستند. البته من امیدوارم سازمان سینمایی بتواند چهره‌ای متفاوت و متعهد از خود نشان دهد، اما با این شاکله، چنین انتظاری دشوار است.

به‌عنوان سؤال پایانی، اگر شما در جایگاه سیاست‌گذار سینمایی بودید، چه اقدامات عاجلی برای نزدیک کردن سینمای ایران به آنچه «سینمای ملی» می‌نامید، انجام می‌دادید؟

اولاً، ریل‌گذاری سینمای ایران باید بر اساس سیاست‌های کلان فرهنگی نظام بازتعریف شود. ثانیاً، باید از فیلمسازان متعهد و انقلابی حمایت جدی کرد و فضا را برای تولید آثار ارزشمند و مردمی باز گذاشت. سوم، نظارت بر محتوا باید با دقت بیشتری انجام شود تا جلوی تولید آثاری که با ارزش‌های ملی و اسلامی در تضادند، گرفته شود. و در نهایت، باید ارتباط سینما با مخاطب داخلی را بازسازی کرد؛ سینمایی که مردم در آن خودشان را ببینند و به آن افتخار کنند. این مسیری است که اگر با جدیت دنبال شود، می‌تواند سینمای ملی را احیا کند.

بسیار سپاسگزاریم از شما، آقای کریمی، برای این گفت‌وگوی صریح و چالشی. امیدواریم این بحث‌ها به بهبود وضعیت سینمای ایران کمک کند.

من هم از شما تشکر می‌کنم. امیدوارم این گفت‌وگو تلنگری برای دغدغه‌مندان سینمای ملی باشد.

نشست خبری ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه «رسام»

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت، دکتر محمد نادری، رئیس سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس، در نشست خبری ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه دفاع مقدس و مقاومت با عنوان «رسام» که پیش از ظهر امروز در ستاد مرکزی راهیان نور برگزار شد، با گرامی‌داشت یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس، شهدای محور مقاومت به‌ویژه سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و رئیس‌جمهور مردمی، سخنان خود را آغاز کرد.

وی با اشاره به سالگرد آزادسازی خرمشهر گفت: عملیات بیت‌المقدس در سال ۱۳۶۱ منجر به آزادسازی ۴۵۰۰ کیلومتر از خاک ایران شد؛ پس از ۵۷۸ روز اشغال خرمشهر توسط رژیم بعث عراق. اینجاست که کلام نورانی حضرت امام (ره) که فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد، جلوه‌گر می‌شود.

دکتر نادری با بیان اینکه جشنواره فیلم کوتاه «رسام» رویدادی فرهنگی و هنری با محوریت دفاع مقدس و مقاومت است، افزود: این جشنواره اکنون در ششمین دوره خود قرار دارد. رویکرد ما در حوزه دفاع مقدس، جلوگیری از فراموشی و تحریف تاریخ است. همان‌طور که مقام معظم رهبری تأکید فرمودند، تحریف در تاریخ دفاع مقدس از فراموشی خطرناک‌تر است. فراموشی ممکن است قابل بازآفرینی باشد، اما تحریف، لطمات و خسارات جبران‌ناپذیری در پی دارد.

وی صیانت از تاریخ دفاع مقدس را یکی از مأموریت‌های بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس دانست و ادامه داد: رسالت جشنواره رسام نیز در همین راستا تعریف شده است. تولید و خلق آثار هنری فاخر، یکی از مؤثرترین راه‌ها برای حفظ و انتقال این تاریخ به نسل‌های آینده است.

نادری درباره حوزه مقاومت نیز گفت: از ابتدای سال ۱۴۰۴ و با تدبیر رهبر انقلاب، مأموریت حفظ و نشر ارزش‌های مقاومت به بنیاد حفظ آثار واگذار شد و این وظیفه به مأموریت‌های ما در سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس اضافه شده است.

وی در ادامه با تأکید بر اهمیت تبیین «منطق مقاومت» افزود: جشنواره رسام تلاش دارد نظریه مقاومت را به‌عنوان بخشی از هویت ملی و دینی، ابزار بازدارندگی فعال و راهبردی در برابر سلطه تبیین کند. ما وظیفه داریم روایت صحیح و دقیق این تاریخ را به جهانیان منتقل کنیم. هیچ ابزاری قدرتمندتر از هنر برای انتقال این مفاهیم وجود ندارد.

دکتر نادری با اشاره به سکوت رسانه‌ای جهانی در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در غزه خاطرنشان کرد: دنیا در برابر فجایع غزه سکوت کرده است. پس از طوفان الاقصی، بیش از ۵۳ هزار نفر از اهالی غزه به شهادت رسیده‌اند و بیش از ۱۲۱ هزار نفر زخمی شده‌اند. از این تعداد، ۱۵ هزار کودک شهید و ۳۳ هزار کودک مجروح شده‌اند که به دلیل نبود آب، غذا و خدمات بهداشتی در آستانه شهادت‌اند.

وی با بیان اهمیت نقش کنشگران فرهنگی، رسانه‌ای و هنری افزود: این کنشگران می‌توانند جنایات رژیم صهیونیستی را که با حمایت مستقیم و غیرمستقیم آمریکا انجام می‌شود، برای جهانیان تبیین کنند. همان‌گونه که خبرنگار در میانه میدان نبرد و زیر باران آتش تا آخرین لحظه دوربین خود را زمین نمی‌گذارد، وظیفه ما نیز در این میدان روشن است. تاکنون ۲۲۲ خبرنگار در غزه به شهادت رسیده‌اند؛ در کجای دنیا رسم است که خبرنگار، پزشک، کودک و زن و سالمند را هدف قرار دهند؟

وی بر اهمیت مستندسازی و مقابله با جریان رسانه‌ای دشمن تأکید کرد و گفت: دشمن تلاش می‌کند با استفاده از قدرت رسانه‌ای مانع از انتشار حقیقت شود. وظیفه ما تولید آثار هنری و ثبت آن‌ها در حافظه تاریخی بشر است.

در پایان، دکتر نادری با اشاره به برگزاری ششمین دوره جشنواره «رسام» گفت: این جشنواره در روزهای ششم و هفتم خردادماه در شهرستان سیرجان استان کرمان برگزار خواهد شد. از همراهی بنیاد شهید، صدا و سیما، سازمان بسیج هنرمندان و بسیج رسانه، اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، و بنیاد فرهنگی روایت فتح سپاسگزاریم. میزبانی گرم عزیزان در استان کرمان نیز شایسته قدردانی است.

وی تأکید کرد:‌ رسام آغازگر جریانی مؤثر، هدفمند و برنامه‌محور خواهد بود. این جشنواره به‌صورت تخصصی و متمرکز بر فیلم کوتاه برگزار می‌شود. ما به‌دنبال شعار نیستیم، بلکه تمام ظرفیت خود را به کار گرفته‌ایم تا هنرمندان خلاق سراسر کشور را گرد هم آوریم و جریانی اثرگذار در معرکه مقاومت شکل دهیم.

جشنواره‌ای برای روایت مظلومیت مقاومت با زبان هنر

دکتر حبیب‌الله مازندرانی، دبیر ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه دفاع مقدس و مقاومت «رسام»، در سخنانی با اشاره به اهداف اصلی این رویداد، گفت: جشنواره رسام در دوره ششم خود با هدف حمایت رسانه‌ای و انسانی از جریان مقاومت برگزار می‌شود. ما در این دوره، با تمام توان به دنبال ترویج فرهنگ دفاع مقدس و مقاومت هستیم. باور داریم بهترین زبانی که می‌تواند مظلومیت مردم فلسطین، غزه، لبنان، یمن و دیگر کشورهای محور مقاومت را به جهانیان منتقل کند، زبان هنر و تصویر است؛ هنر فیلم و سریال، مؤثرترین ابزار برای بیان حقیقت است.

وی با اشاره به سابقه برگزاری این جشنواره افزود: پنج دوره پیشین جشنواره در استان خوزستان، پایتخت دفاع مقدس، و در شهرهای خرمشهر، آبادان و اهواز برگزار شد. امسال، به‌دلیل انتخاب استان کرمان به‌عنوان پایتخت مقاومت جهان اسلام، تصمیم بر آن شد که ششمین دوره جشنواره در شهرستان سیرجان و در دهکده فرهنگی گوهرپارک برگزار شود.

مازندرانی از استقبال خوب هنرمندان داخلی و خارجی خبر داد و بیان کرد: در این دوره، ۹۵۵ اثر به دبیرخانه جشنواره ارسال شده که نشان از تثبیت جایگاه رسام در عرصه سینمای دفاع مقدس دارد. از این میان، ۹۳ اثر توسط هیئت انتخاب برگزیده و به داوری نهایی رسیدند. در نهایت، ۲۵ اثر به‌عنوان آثار نهایی در شش بخش مستند، داستانی، انیمیشن، ۱۸۰ ثانیه‌ای، نماهنگ و بخش دانش‌آموزی انتخاب شدند.

وی درباره مراسم پایانی جشنواره گفت: .اختتامیه جشنواره در روزهای ششم و هفتم خرداد در سیرجان برگزار خواهد شد. در این مراسم، علاوه بر تقدیر از ۲۵ برگزیده جشنواره، برای نخستین بار تندیس ویژه ققنوس حقیقت به یاد خبرنگاران شهید حوزه دفاع مقدس به یک خبرنگار برجسته اهدا خواهد شد. همچنین از خانواده‌های ۲۰ شهید شهرستان سیرجان که در عملیات بیت‌المقدس حضور داشتند نیز تجلیل خواهد شد.

دبیر جشنواره با اشاره به برنامه‌های جنبی افزود: در این دوره، از پیشکسوتان سینمای دفاع مقدس نیز تجلیل خواهد شد. همچنین خبرنگاران و هنرمندان حاضر در جشنواره با قرائت میثاق‌نامه‌ای، حمایت خود را از خبرنگاران شهید و مردم مظلوم فلسطین، یمن و لبنان اعلام خواهند کرد.

او به نمایش آثار سینمایی نیز اشاره کرد: با هماهنگی تهیه‌کنندگان، سه فیلم «پیشمرگ»، «اسفند» و «دست‌های ناپیدا» با حضور کارگردانان و عوامل در سینماهای سیرجان اکران خواهند شد.

دکتر مازندرانی از برنامه حمایت از تولید آثار جدید نیز خبر داد و گفت: در کنار جوایز نقدی، ما از نفرات اول هر بخش حمایت مادی خواهیم کرد تا در تولید فیلم کوتاه جدید مشارکت داشته باشند. هزینه این تولیدات را جشنواره تأمین خواهد کرد.

وی با اشاره به مشارکت نهادها و سازمان‌ها تأکید کرد: از تمام نهادهایی که با رویکرد هم‌افزا و به‌دور از نگاه جزیره‌ای ما را یاری کردند، به‌ویژه اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، سپاسگزاریم.

دبیر جشنواره در پایان به اتفاقی نو اشاره کرد: در مراسم اختتامیه، ارتباط زنده تصویری با خبرنگاران حاضر در غزه، لبنان و یمن برقرار خواهد شد که کاری طاقت‌فرسا اما بسیار اثرگذار است. همچنین جشنواره فیلم کوتاه رسام به‌صورت زنده از شبکه دو سیما پخش خواهد شد و تولیدات برگزیده نیز از طریق صداوسیما برای مخاطبان پخش می‌شود.

وی درباره ظرفیت‌های موجود در سینمای کشور نیز خاطرنشان کرد: در حالی که میانگین سالانه تولید فیلم کوتاه در کشور بیش از ۵۰۰ اثر نیست، جشنواره رسام به‌صورت موضوعی و تخصصی در حوزه دفاع مقدس و مقاومت، توانسته این تعداد آثار را جذب کند که نشان از ظرفیت بالای هنرمندان متعهد دارد.

دکتر رمضانی: سینمای ایران فطری‌تر شود، جهانی‌تر می درخشد

محمدرضا رمضانی فرانی، متولد ۱۳۴۲ در تهران، دارای دکترای مدیریت با گرایش استراتژیک و فارغ‌التحصیل رشته تصویربرداری از دانشکده صدا و سیما، چهره‌ای پیشکسوت و تأثیرگذار در عرصه رسانه ملی است. ایشان با سابقه‌ای درخشان به عنوان تهیه‌کننده ارشد تلویزیون و تصویربردار، مسئولیت‌های مدیریتی متعددی را در رسانه ملی بر عهده داشته‌اند، از جمله مدیریت کل تحلیل و بررسی حوزه ریاست، مدیریت کل اجرایی و رسیدگی حوزه ریاست، مدیریت پشتیبانی تولید شبکه دو سیما، مدیریت گروه تلویزیونی بسیج، مدیریت تامین برنامه شبکه قرآن، و همچنین مدیریت سیمای استان‌ها و صدای استان‌ها. وی در نقش‌های کلیدی دیگری همچون دبیری جشنواره برترین‌های سیما در ماه مبارک رمضان، دبیری شورای مشورتی ریاست صدا و سیما، و تدریس در دانشگاه علمی‌کاربردی نیز ایفای نقش کرده‌اند. عضویت در شوراهای طرح و برنامه، برآورد و سیاستگذاری شبکه‌های سیما و تولیدات بسیج، گواه دیگری بر تخصص و تعهد ایشان است. از همکاری‌های هنری شاخص ایشان می‌توان به مشارکت در تولید آثاری چون سریال‌های مریم مقدس، کوچک جنگلی، و فیلم سینمایی ملک سلیمان نبی(ع) اشاره کرد. همچنین تهیه‌کنندگی سریال حجاب، راه رستگاری، مجری طرح و جانشین تهیه‌کننده فیلم سینمایی خورشید نیمه‌شب، و مدیریت پروژه مینی‌سریال خط مقدم از دیگر افتخارات کاری وی محسوب می‌شود. مدیریت پشتیبانی تولید ده‌ها فیلم و سریال داستانی و تله‌تئاتر، همراه با تأسیس و عضویت در هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی‌هنری تصویرسازان صبح صادق، نشان‌دهنده روحیه خلاق، مدیریت جامع‌نگر و تعهد بی‌چون‌وچرای ایشان به عرصه فرهنگ و هنر ایران اسلامی است.

با سلام و تشکر از شما آقای رمضانی که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. شما اشاره کرده‌اید که سینمای ایران از نظر تکنیکی و هنری در جایگاه خوبی قرار دارد، اما از نظر محتوایی با افول مواجه شده است. آیا این تناقض نیست که از یک سو پیشرفت فنی داریم و از سوی دیگر پسرفت محتوایی؟

سلام و سپاس از شما. به نظر من این دو موضوع لزوماً متناقض نیستند. پیشرفت تکنیکی و هنری ناشی از افزایش دانش فنی، دسترسی به ابزارهای نوین، و حضور نیروهای خلاق و مدیریت اجرایی قوی در این حوزه است. اما محتوا ریشه در اندیشه، فرهنگ و مدیریت کلان فکری دارد. خوشبختانه تکنولوژی و دانش فنی به سرعت پیشرفت کرده و تولیدات سینمایی ما هم از نظر کمی افزایش یافته، اما متأسفانه این رشد کمی با غنای محتوایی همراه نبوده است. در نتیجه، اگرچه آثار ما از نظر فنی جایگاه مناسبی دارند، برخی از آنها از نظر محتوایی دچار افول شده‌اند.

برخی معتقدند بخشی از این افول محتوایی متوجه مدیران فرهنگی کشور است. نظر شما چیست؟

هم مدیران فرهنگی و هم سینماگران در این مسئله نقش دارند. اما وقتی مدیران فکری و فرهنگی ما جهت‌گیری محتوایی روشن و متعالی نداشته باشند، طبیعی است که سینما نیز از ارزش‌های انسانی فاصله بگیرد. اگر سینما را به یک پیکره انسانی تشبیه کنیم، تمام اجزای آن باید هماهنگ رشد کنند؛ اگر بخشی از این پیکره رشد نکند، دچار نقصان فکری و عملکردی می‌شود. اگر سیاستگذاری‌ها بر اساس ساختارهای صحیح و ارزش‌های الهی باشد، سینماگران هم در چارچوبی روشن‌تر حرکت خواهند کرد. البته این به معنای تبرئه سینماگران نیست؛ آنها هم باید محتوای سالم و ارزشمند خلق کنند تا آثارشان تأثیرگذار باشد.

شما به ارزش‌های فطری و قرآنی اشاره کردید. اما برخی می‌گویند این نگاه ممکن است به سینمای تک‌بعدی و شعاری منجر شود. چگونه می‌توان بین ارزش‌های دینی و هنر آزاد تعادل برقرار کرد؟

ارزش‌های فطری که در قرآن به عنوان “دین قیّم” از آنها یاد شده، ذاتاً جهانی هستند. همه انسان‌ها فطرتاً صداقت و راستگویی را دوست دارند و از دروغ و نیرنگ بیزارند. بنابراین، هرچه تولیدات ما فطری‌تر باشد، مخاطبان جهانی‌تری جذب خواهد کرد. هنر متعهد لزوماً شعاری نیست؛ قرآن پر از داستان‌های عمیق و انسانی است که می‌توانند الهام‌بخش آثار هنری باشند. مشکل زمانی پیش می‌آید که به جای پرداخت هنرمندانه، به شعارزدگی روی می‌آوریم. سینمای خوب می‌تواند هم ارزش‌های متعالی را ترویج دهد و هم جذابیت دراماتیک و هنری داشته باشد.

با این حال، برخی فیلم‌های ایرانی با نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی، گاهی در جشنواره‌های جهانی مورد استقبال قرار می‌گیرند. آیا این نشان نمی‌دهد که جامعه بین‌المللی به دنبال محتوایی متفاوت از آنچه شما توصیه می‌کنید، است؟

ما هنوز به طور جدی به تولید آثاری با محوریت فطریات نپرداخته‌ایم، اما معتقدم اگر این کار را به شکل هنرمندانه انجام دهیم، قطعاً مورد اقبال جهانی قرار خواهد گرفت. برخی آثار گذشته به دلیل سیاه‌نمایی یا سوژه‌های جنجالی مورد توجه جشنواره‌های خارجی قرار گرفته‌اند، اما آیا اینها واقعاً نماینده فرهنگ و هویت ما هستند؟ ما می‌توانیم هم اصیل باشیم و هم جهانی. به جای دنباله‌روی از سلیقه‌های زودگذر، باید آثاری خلق کنیم که هم ارزش هنری داشته باشند و هم هویت ایرانی-اسلامی ما را صادقانه منعکس کنند.

آیا شما معتقدید سینمای ایران در حال حاضر در مسیر انحطاط فکری است؟ این نگاه آیا نوعی بدبینی به سینمای معاصر نیست؟

نه بدبینم و نه قصد کلی‌گویی دارم. خوشبختانه آثار درخشان زیادی داریم که افتخار سینمای ایران هستند، اما متأسفانه برخی تولیدات به سمت ابتذال یا سطحی‌نگری پیش رفته‌اند. هشدار من برای جلوگیری از یک روند خطرناک است، نه نفی تمام دستاوردها. اگر امروز هوشیار نباشیم، فردا ممکن است بخشی از سینمای ما به ابزاری برای ترویج ضد ارزش‌ها تبدیل شود.

پیشنهاد عملی شما برای بهبود این وضعیت چیست؟

اولاً باید مدیران دلسوز و اندیشمند در رأس تصمیم‌گیری‌های فرهنگی قرار بگیرند. ثانیاً باید به فیلمسازان متعهد و خلاق میدان داد و از تولیدات ارزشمندشان حمایت کرد. متأسفانه برخی از این هنرمندان سال‌ها در انزوا بوده‌اند. همچنین نهادهای فرهنگی باید با برگزاری جلسات فکری، فضای گفتمان سالم را تقویت کنند. مهم‌تر از همه، باید به سمت خلق آثاری رفت که هم مخاطب داخلی را اقناع کنند و هم پیام‌های انسانی و الهی ما را به جهانیان منتقل کنند. امروز در دوران دین‌گریزی زندگی می‌کنیم و تنها راه نجات، بازگشت به ارزش‌های الهی بر پایه اخلاقیات و وجدانیات است.

مصادیق این وجدانیات و اخلاقیات چیست؟

کرامت انسانی، وفای به عهد، اخلاق‌مداری، رعایت حریم‌ها در سنین مختلف، اشتیاق به فرزانه شدن، هدف‌های الهی داشتن، و امیدواری از جمله این مصادیق هستند. نکته کلیدی این است که مفاهیم اخلاقی باید در بستر فرهنگ ایرانی-اسلامی ارائه شوند تا برای مخاطب آشنا و پذیرفتنی باشند. همچنین سینما نباید تصویری ناامیدکننده از جامعه ارائه دهد، بلکه باید امیدبخش باشد.

سینمای غرب چگونه با این مقولات برخورد می‌کند؟

این ارزش‌ها در همه جای دنیا فطری هستند، اما غرب از سال ۲۰۰۰ به بعد سعی کرده مفاهیمی مثل بی‌اخلاقی، تحقیر انسان و بی‌معنایی حریم‌ها را ترویج کند. گاهی هم با تحریف مفاهیم متعالی مثل “نجات‌بخشی”، سعی در جذب مخاطب دارد. هنرمندان ما باید با روشنگری، این موضوعات را برای مردم تبیین کنند.

سپاسگزارم از این گفتگوی صریح و مفید.

من هم از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگوها تأثیرگذار باشد.

خروج از نسخه موبایل