دبیر جشنوارۀ فجر امسال کیست؟

رئیس سازمان سینمایی با اعلام آغاز به کار شورای سیاستگذاری چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر از معرفی دبیر این رویداد طی ده روز آینده خبر داد.

به گزارش سینمای خانگی، محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی در گفتگو با مهر، با درباره انتخاب دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر گفت: در پی معرفی دبیران و شروع به کار دبیرخانه جشنواره‌های فیلم کوتاه تهران و «سینما حقیقت» طی ۱۰ روز آینده با انتصاب دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر، دبیرخانه بزرگترین رویداد سینمایی کشور نیز، به صورت جدی آغاز به کار خواهد کرد.

وی در عین حال تأکید کرد: شورای سیاستگذاری چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نیز آغاز به کار کرده است.

معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بیان کرد: با برنامه‌ریزی منسجم و مطلوب مقدمات برگزاری جشنواره در حال انجام است و با توجه به اولویت‌های سازمان سینمایی در سال جدید امیدواریم در جشنواره چهل و دوم فجر هم مانند ادوار گذشته با شکوه برگزار شود.

سال گذشته مجتبی امینی دبیر چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در تاریخ ۱۷ فروردین‌ماه حکم خود را از محمد خزاعی دریافت کرد.

سینما چگونه می‌تواند از بحران فعلی عبور کند؟

هوشنگ توکلی بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیوندر خصوص نسبت سینما با هویت انقلابی گفت: مدیران جدید سینمایی و فرهنگی با نگاه انکار مبادرت به برنامه ریزی می کنند؛ ممکن است آن ها ته دلشان کشش و علاقه ای به برخی از جریانات فیلمسازی داشته باشند اما در شرایط فعلی ذهن شان متوقف شده و از آنجا که زبانی الکن دارند نتوانسته اند دیدگاه و اهداف خودشان را درست اعلام کنند تا ببینیم آیا هدف شان در سینما رسیدن به هویت انقلابی است یا خیر!

به گزارش سینمای خانگی، بازیگر فیلم های سینمایی «نفوذی» و «زادبوم» در گفتگو با سینماپرس، افزود: در حال حاضر سینماگران ما از دو جهت تحت فشار هستند؛ اول اینکه اصلاً نمی دانند مدیران فعلی چه می گویند؛ مدیران نمی توانند ذهنیت خود را به درستی منتقل کنند و همین باعث شده سینما به سمت توقف پیش برود و آسیب های جدی به تمامی دستاوردهای بیش از ۴ دهه سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب وارد شود.

وی ادامه داد: نکته دوم این است که ارتباط میان مدیران با سینماگران به کمترین میزان خود رسیده است؛ قطعاً باید جلسات بحث و گفتگو بیشتر از این باشد و تعامل مدیران فرهنگی و سینمایی با هنرمندان بیشتر شود تا از این رهگذر آسیب ها به صورت کامل شناسایی شده و همه بتوانند با یکپارچگی در صدد رفع بحران به وجود آمده برآیند.

توکلی یادآور شد: دکتر اسماعیلی در کسوت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سال قبل حرکت خوبی را شروع کرد و هنرمندان حوزه های مختلف را دعوت کرد اما بعداً همه این کارها متوقف شد و قطعاً اگر این کار ادامه پیدا می کرد ما می توانستیم شاهد تحولات مثبت و اساسی در سینمای کشور باشیم.

این سینماگر سپس با بیان اینکه سینما در حال حاضر شرایط بحرانی دارد و تنها با گفتگو و ایجاد راه حل می توان از این بحران عبور کرد تصریح کرد: مقامات اجرایی در حوزه سینما و سایر هنرها از جمله موسیقی، تئاتر و… به تنهایی توان ندارند تا به نیازهای فکری هنرمندان پاسخ دهند و بی تردید این اتفاق هرچقدر دیرتر شود آسیب بیشتری به جامعه فرهنگی و هنری وارد می شود.

کارگردان سریال های تلویزیونی «مدرس» و «میرزا کوچک خان جنگلی» در بخش دیگری از این گفتگو متذکر شد: به طور کل سینما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رشد کرد. نسل جدیدی به سینما آمد و امکانات تکنولوژی تغییر و آموزشگاه های زیادی متولد شدند اما با همه این تفاسیر ما در این بیش از ۴ دهه ای که از عمر انقلاب اسلامی می گذرد همواره با موانع و آسیب های جدی در حوزه سینما نیز روبرو بودیم.

وی خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین مسائلی که باعث آسیب به سینما و به طور کل حوزه فرهنگ و هنر شده این است که در تمامی این سال ها دیدگاه مدیران اجرایی در دهه های متفاوت با یکدیگر مغایرت داشته به نحوی که ما وقتی نیم نگاهی به این سال ها می اندازیم شاهد تغییرات اساسی در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هستیم.

توکلی در همین راستا افزود: ما اگر ریاست جمهوری ها را مبدأ تغییرات در هر دوره قلمداد کنیم به راحتی می توانیم دلیل اصلی مشکلات حوزه فرهنگ و سینما را شناسایی کنیم؛ ما در این سال ها با روسای جمهوری روبرو بودیم که به اهداف پنهانی انقلاب نزدیک بودند. با ریاست جمهورانی روبرو بودیم که نقطه مقابل تفکرات انقلابی بودند و فکر می کردند می توانند شرایط جدیدی را به وجود آورند و همه این تناقضات باعث شد تا بسیاری از فیلمسازان به طور کل از بین بروند!

وی در پایان این گفتگو افزود: اما در نهایت ذکر این نکته ضروی است که اگر امروز معتقدیم که در سینمای کشورمان کارگردانان خوبی داریم یا به طور کل سینمای خوبی داریم به این دلیل است که ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تغییرات بنیادی و اجرایی در حوزه سینما روبرو شدیم و حالا نیازمند آن هستیم که با اهتمام و جدیت بیشتری این مسیر را دنبال کنیم تا از جریان انحرافی فاصله گرفته و دوباره در مسیر سینمای انقلاب اسلامی گام برداریم.

«رییس سازمان سینمایی» استقلال رأی دارد؟

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: بیش از ۱۰ سال از زمانی که جواد شمقدری در رأس مدیریت سینما حضور داشت می‌گذرد و حالا فرصت خوبی است تا نتیجه عملکرد یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های دوران او، یعنی تاسیس سازمان سینمایی و نقش آن در سینمای امروز ایران بررسی شود؛ سازمانی که شمقدری معتقد است شرایط فعلی سینما به آن ارتباطی ندارد؛ چرا که این وضعیت محصول عواملی همچون مدیریت‌ و فضای جامعه است.

به گزارش سینماپرس، در طول یک دهه گذشته هر گاه نامی از جواد شمقدری در میان بوده، انبوهی از اتفاق‌های خاص و خبرهای حاشیه‌ایِ زمان مدیریتش در سازمان سینمایی دولت دهم نیز به یاد اهالی سینما آمده است؛ آنجا که گفت برای اولین اسکار اصغر فرهادی لابی کرده تا وقتی که اسکار را به جشن سینمای گچساران تشبیه کرد، یا وقتی که خانه سینما در زمان مسئولیت او بسته شد تا روزی که به ژیل ژاکوب و بعد هم گونتر گراس نامه نوشت.

شمقدری که زمانی بیشتر به واسطه ساخت فیلم «طوفان شن» شناخته می‌شد، از نیمه‌های دهه ۸۰ موقعیتی دیگر در سینما پیدا کرد و ابتدا به عنوان مشاور هنری رییس دولت نهم و بعد هم معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت دهم جایگاه‌ پررنگ‌تری را در سینما کسب کرد. شمقدری اگرچه در ۱۱ سال گذشته در عرصه مدیریتی سینما حضور نداشته اما در همان سال‌های مدیریتش پایه‌گذار سیستمی در سینما شد که با تمام حسن‌ها و معایبش همچنان پابرجاست. در زمان او معاونت سینمایی وزارت ارشاد به سازمان سینمایی ارتقاء پیدا کرد و در کنار آن شورای عالی سینما هم تشکیل شد که دومی در دولت یازدهم منحل و در دولت سیزدهم با تفاوت‌هایی نسبت به گذشته احیاء شد.

چندی پیش فرصتی فراهم شد تا به بهانه ۱۱سالگی فعالیت رسمی سازمان سینمایی با این کارگردان و مدیر سابق سینما گفت‌وگو کنیم و از او جویا شویم که آیا سازمان سینمایی به اهدافی که برآن اساس تاسیس شد، رسیده است یا خیر.

این مصاحبه کمی پس از اعلام برندگان اسکار ۲۰۲۳ انجام شد و همین می‌توانست شروع جذابی برای آغاز گفت‌وگو با کسی باشد که سال ۱۳۹۰ لابی‌اش برای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» خبرساز شد.

در ادامه مشروح مصاحبه ایسنا را می‌خوانید:

ما در مواجهه با جشنواره‌های خارجی با دو نگاه غالب مواجه هستیم، یعنی نوعی دوقطبی در اینجا هم دیده می‌شود؛ برخی معتقدند این جشنواره‌ها کاملاً سیاسی هستند و برخی دیگر در پاسخ به چنین دیدگاهی می‌گویند آنجا ایران نیست که سیاسی‌کاری شود. در این بین، نگاهی میانه‌گر در سینماگران کمتر دیده می‌شود که به جریان جبهه انقلاب اسلامی متعلق نباشد ولی بر این باور باشد که بالاخره، جریان رسانه‌ای و اقتصادی جهان در اختیار طیف‌هایی است که در خیلی چیزها تعیین‌کننده هستند. شما هم در گذشته درباره یکی از این رویدادهای مهم سینمایی جهان اظهارنظری داشتید که با واکنش‌هایی مواجه شد. بد نیست پس از گذشت ۱۰ سال برگردیم به ماجرای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و آن جمله مشهور شما که در ارتباط با لابی‌گری برای گرفتن اسکار مطرح کردید. اصلا مدل رأی‌گیری جایزه اسکار اجازه مهندسی می‌دهد یا در جشنواره‌ای مثل کن بیشتر چنین چیزی ممکن است؟ حتی این را هم می‌توان مطرح کرد که آیا افکار عمومی و مهندسی آن می‌تواند در رویدادی مثل اسکار اثرگذار باشد؟

پاسخ شما را با این بحث شروع می‌کنم که، آن جریانی که به دنبال استیلای کامل بر کره زمین است، می‌خواهد تمام سرمایه‌های اجتماعی و غیراجتماعی و مدنی را در اختیار داشته باشد. پشت صحنه‌ی این جریان هم یا ماسون‌ها هستند یا تفکر شیطان پرستی یا کارتل‌های بزرگ غربی و بیشتر آمریکایی. طبیعی است وقتی آن‌ها فهمیدند سینما، که یک ابزار قدرتمند است، می‌تواند بر تفکر و اندیشه قالب‌های مختلف اجتماعی و مردم همه کشورها نفوذ کند، بخواهند آن را در اختیار خود بگیرند. یعنی ساده‌انگارانه است که فکر کنیم آن‌ها به اهمیت سینما و اینکه می‌توانند از طریق این ابزار، افکار عمومی را مدیریت و در یک شکل کلان سبک زندگی غربی و آمریکایی را به جوامع مختلف حُقنه کنند، بی‌توجه هستند. به نظر می‌رسد این‌ها سینما را در چنین مسیری به خدمت گرفته‌اند و این سینما یک بیان کلی و شامل یک فرایند است. در این مسیر، جریان سرمایه‌گذاری برای تولید و نگارش فیلمنامه و سرمایه‌گذاری در ساخت و نمایش بخشی از ماجراست و در ادامه آن، یک ایستگاه هم جشنواره‌ها و جایزه‌هایی مثل اسکار هستند. این جریان تلاش می‌کند تمام ایستگاه‌ها را در نفوذ خود بگیرد و ظاهر قضیه هم به شکل کاملا دموکراتیک با رأی عمومی است ولی این فقط ظاهر قضیه است و پشت پرده قطعاً مناسبات دیگری شکل می‌گیرد تا آراء به یک سمت مشخص برود. من نمی‌خواهم بگویم فرایند تقلب حتما شکل می‌گیرد ولی به هر حال نمی‌دانیم که اعضای آکادمی به چه فیلمی رأی می‌دهند و چقدر از آراء آن‌ها صیانت می‌شود. شاید هم تمام رأی‌ها در آکادمی اسکار ثبت شده باشد ولی در دسترس مخاطبان نیست. حال با فرض اینکه هیچ تقلبی هم در کار نیست و آراء ثبت و ضبط می‌شوند، باز هم فرایندهایی شکل می‌گیرد -به طور مستقیم و غیرمستقیم- که سبب می‌شوند رأی‌دهنده به سمت آنچه آن‌ها تمایل دارند کشیده شود. مثلا وقتی درباره یک فیلم بیش از حد گفت‌وگو می‌شود یا پشت صحنه‌هایی از آن پخش می‌شود و تحلیل صورت می‌گیرد، خود به خود من هم تحت‌تاثیر قرار می‌گیرم و اگر نظری داشته باشم، رأی‌ام به آن سمت کشیده می‌شود.

پس بنده معتقدم تمام جشنواره‌ها که شامل جشنواره‌های ایران هم می‌شود و نیز جایزه اسکار، به عنوان یک سکو یا ایستگاه هستند تا بتوانند آن جهت‌گیری‌های خاص خود را القاء و ایجاد کنند. این یک روش کاملا رو و عیان است و پرهیزی از علنی بودن آن ندارند؛ تا جایی که همسر ریاست جمهوری آمریکا می‌آید جایزه یک فیلم را می‌دهد یا حتی در حوزه موسیقی که اخیرا اتفاق افتاد و دیدیم که همسر آقای بایدن جایزه‌ای را اهداء کرد. البته ممکن است برخی معتقد باشند که مهم، آراء است و آراء هم کاملاً مستقل هستند. من هم بر این باور هستم اما معتقدم ممکن است قبل از آن مقدماتی چیده شده باشد که آراء به یک سمت خاص کشیده شوند. زمانی که من بحث لابی را مطرح کردم، یکی از مباحث همین بود و این یکی از ابزاری است که استفاده می‌شود؛ حال یا می‌تواند به روش اقناعی باشد یا توافقی. البته یک نکته دیگر این است که به دلایل اجتماعی و سیاسی و نیز نوع فیلم‌ها، ممکن است شرایط سال به سال تغییر کند مثل سالی که می‌خواستند فیلم «آرگو» حتماً جایزه بگیرد. در صورتی که این فیلم از نظر کارشناسیِ خیلی از سینماگران داخلی و خارجی یک اثر معمولی بود و فیلمی نبود که لیاقت عنوان بهترین فیلم را داشته باشد اما به دلیل شرایط سیاسی آن زمان می‌خواستند در مقابل جمهوری اسلامی که داشت حرکت‌هایی را در عرصه‌های بین‌المللی رقم می‌زد، ایجاد کنند و شاخ و شانه بکشند، به همین دلیل آمدند این فیلم را مطرح کردند و جایزه آن را هم همسر اوباما رییس جمهور وقت امریکا داد.

دوست دارید درباره ماجرای لابی شما در اسکار برای جایزه اصغر فرهادی صحبت کنیم؟

واقعیت این است که اگر فکر می‌کردم از لابه‌لای آن همه حرفی که در این مورد زدم، فقط همان یک جمله آن‌طور پخش می‌شود، اصلا نمی‌گفتم؛ چون من یک جمله در پاسخ به یک سایت که اتفاقا خبرگزاری خیلی معتبری هم نبود، آن هم در حین راه رفتن در راهرویی گفتم که اینطور بازتاب پیدا کرد. اصل حرف هم این بود که درباره کسب جایزه اسکار گفتم که این اتفاق علاوه بر چند عامل، لابی هم داشت و بعد مجبور شدم آن را توضیح دهم. ماجرا هم این بود که تا وقتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به پنج فیلم نهایی اسکار نرسیده بود ما اقدام خاصی نکردیم، فقط حمایت کردیم که فیلم دیده شود.

یعنی برای اکران فیلم حمایت مالی کرده بودید؟

بیشتر شرایط را مهیا کردیم که این فیلم راه خود را برود، مثلاً در جشنواره برلین نمایش داده شود، چون یادم می‌آید که مانعی وجود داشت مبنی بر اینکه رونمایی فیلم حتما باید در جشنواره برلین باشد و ما هماهنگ شدیم که در آنجا این اتفاق رخ دهد.

من هیچ اصراری ندارم که بگویم لابی انجام شده در اسکار تاثیرگذار بود ولی یک مدیر سینمایی از ایتالیا پس از صحبت‌های ما گفت، به دوستان صاحب رأی خود در آکادمی می‌گوید که وقتش است با رأی به فیلم ایرانی، حال هالیوود و جریان صهیونیستی غالب بر آن گرفته شود

یک بار هم که روند کلی ساخت فیلم متوقف شده بود.

بله البته آن اتفاق دلیل کاملاً منفکی از این ماجرا داشت و من هم آن موقع ایران نبودم؛ بنابراین تا زمانی که فیلم «جدایی…» به فهرست پنج فیلم نهایی راه نیافته بود، اقدام خاصی انجام نداده بودیم، چون همه کشورها فیلم‌های خود را فرستاده بودند و ما نیز همین کار را کرده بودیم. وقتی به مرحله نهایی رسیدیم، من دو- سه تا سفر خارجی داشتم از جمله به ایتالیا و سوئیس و اسپانیا که در هر سفر با مسئولان سینمایی آن‌ها نشست و برخاست داشتیم. در آنجا احساس کردم یک فضای دوقطبی ایجاد شده، چون دو فیلم از آن فهرست درباره یهودی‌ها و اسرائیلی‌ها بود که این دو به همراه فیلم ایران شانس بیشتری داشتند. من از این فضای دوقطبی که خودشان هم درست کرده بودند، استفاده کردم و با افرادی که صحبت می‌کردیم، به این موضوع اشاره می‌کردم، چون آن‌ها در جلسات خصوصی منویات درونی خود را بیشتر نشان می‌دادند و ما می‌شنیدیم که از تسلط جریان صهیونیستی بر آکادمی اسکار و سینمای دنیا و اکران شاکی بودند؛ بخصوص ایتالیایی‌ها که سینمایشان زمانی پیشرو بود و الان سال‌هاست که اثر نفوذشان کم شده است و هالیوود به نوعی سینمای ایتالیا را به عنوان یک رقیب جدی حذف یا دست کم ضعیف کرده است. من در ایتالیا که با مسئولان سینمایی گفت‌وگو می‌کردم، به آن‌ها گفتم که این بهترین فرصت است تا شما انتقام خود را بگیرید و الان که یک فیلم ایرانی وجود دارد بهتر است به آن رأی دهید. در یک مورد خاص با یک مدیر سینمایی از ایتالیا -که اسم او را به یاد ندارم و اگر هم یادم بود نمی‌گفتم چون اگر زنده باشد ممکن است برایش خطری پیش آید- صحبت کردم و او گفت که خیلی از دوستان و شاگردانش در آکادمی هستند و حق رأی دارند و به آن‌ها خواهم گفت حالا وقت آن است که ما حال هالیوود و آن جریان صهیونیستی غالب را بگیریم و به فیلم ایران رأی دهیم. او حتی تشکر کرد که چنین موردی را به وی یادآور شدیم. با مدیرانی از اسپانیا هم چنین صحبت‌هایی مطرح شد اما اینکه صحبت‌های ما نتیجه‌ای داشته یا نداشته را نمی‌دانیم و نمی‌توانیم کنتور بیندازیم که چقدر این صحبت‌ها تاثیر داشته است. با این حال در پاسخ به اینکه آیا اقدامی برای اسکار کردید یا خیر، می‌گویم بله! من این کارها را انجام دادم، گفت‌وگو کردم تا به فیلم ایرانی رأی داده شود. البته به عنوان کارشناس سینمایی می‌گویم که انصافاً آن دو فیلم یهودی فارغ از رویکردهای سیاسی و پیامی، فیلم‌هایی قوی بودندغ به خصوص فیلمی که محصول خود اسرائیل بود، فیلم جذابی بود با موضوعی انسانی. البته آقای فرهادی بعداً هم برای فیلم دیگری جایزه اسکار را گرفت و ممکن است یکی بگوید به همین دلیل لابی‌های اولیه هم قابل قبول نیست. من هیچ اصراری ندارم که بخواهم بگویم کارِ انجام‌شده تاثیرگذار بوده است؛ یعنی نه آن زمان چنین اصراری داشتم و نه حالا.

این ماجرا در کارنامه شما یک نمونه بود ولی به هر حال آقای شمقدری از یک خاستگاه ایدئولوژیک شناسایی می‌شود و دارای رویکردهای عقیدتی و سیاسی خاصی است. طبیعتاً خیلی عجیب نیست که در برخی دوره‌های مدیریت اجرایی، کسوت سینمایی نداشته باشد ولی شما سال‌هاست که دیگر به آن معنا مدیر سینما نیستید. علت آن چیست؟

من قبل از آن هم دنبال مدیریت نبودم. در این بیش از ۴۰ سالی که در سینما هستم، در مقاطعی مسئولیت‌هایی داشتم؛ مثلا زمانی معاون فرهنگی مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای بودم، سه سال مدیرکل نیروی انسانی و آموزش‌های معاونت سینمایی بودم ولی بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش و تولید فیلم فعالیت کردم. دوره‌ای پیش آمد که تلویزیون موقعیت مهم‌تر و بهتری داشت و موقعیت‌هایی هم پیش آمد و با این رسانه کار کردم اما به‌ هر حال سینما را در کنار آن داشتم. البته در دوره اصلاحات پیش نیامد که به عنوان کارگردان فیلم بسازم ولی در جایگاه تهیه‌کننده و مشاور در یکی دو پروژه‌ی فیلم بودم. در زمان آقای احمدی‌نژاد شرایط متفاوتی پیش آمد و موقعیتی وجود داشت که می‌توانست تحولی ایجاد شود. البته باز هم من اصرار نداشتم که مدیریت بکنم، همانطور که در چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان نقشی در فرایند مدیریتی نداشتم ولی در چهار سال دوم دولت، خود آقای دکتر در کنار پیشنهادهای دیگران به این نتیجه رسیده بود که من مسئولیت سینما را بپذیرم. بعد هم ورود پیدا کردم و چهار سال مدیریت سینما را برعهده داشتم.

پس در چند سال بعدی بر همین مبنا که میلی به مدیریت نداشتید، فعالیتی نکردید؟

بله همین طور است. حتی برای بعضی موارد در شوراها پیشنهادهایی شد ولی من پرهیز کردم و ترجیح دادم به کار تحقیق و نگارشی که خودم دنبال آن هستم، مشغول باشم؛ ضمن اینکه معتقد بودم بهتر است کسان دیگری میدان‌داری کنند.

ولی در این یک دهه فیلم هم نساختید. چرا سراغ فیلمسازی نرفتید؟

پیشنهادی بود که فیلم سینمایی بسازم ولی نشد، با این حال سریال ۴۴ قسمتی «روزهای ابدی» را ساختم، تحقیق و نگارش آن را خودم انجام دادم که البته روند کار به علت مشکلاتی که جای بحث آن نیست، طولانی شد و کاری که پنج سال وقت می‌برد، هفت سال طول کشید. الان هم دنبال یک کار جدید هستم که آن هم سریال تلویزیونی است.

فیلم سینمایی نمی‌خواهید بسازید؟

یکی دو بار سراغ آن رفتم اما جور نشد. مثلاً قرار بود با انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری کنیم و حتی لوکیشن‌ها را هم دیدیم و بازیگر انتخاب کردیم منتها فیلمنامه مشکلاتی داشت و من آن را بازنویسی کردم و گفتم این فیلمنامه‌ی بازنویسی شده را کار می‌کنم ولی مدیریت وقت قبول نکرد و گفت باید همان فیلمنامه قبلی ساخته شود که من هم انصراف دادم. فیلم‌ هم ساخته شد ولی بایگانی شده چون اصلا فیلم خوبی در نیامد.

اسم فیلم چه بود؟

«سرگشته». به‌جز این، فیلم دیگری در مورد جریان مقاومت بود که درباره آن هم بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدیم چون تهیه‌کننده معتقد بود یکسری موارد باید در فیلم ذکر شود که من موافق نبودم، چون درباره موضوع تحقیق کرده و حتی مدتی به لبنان رفته بودم. احساس کردم آنچه می‌خواهند به کار اضافه شود، به ضرر فیلم خواهد بود. به هر حال این روحیه کار دست آدم می‌دهد و اگر شما روحیه استقلال (خواهی) داشته باشید، مجبور می‌شوید به نفع دیگران کنار بروید. البته این فیلم هم در نهایت ساخته نشد.

به گذشته برگردیم؛ در همان دوره‌ی مدیریت شما، دو اتفاق ماندگار شد؛ یکی تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی و بعد هم تشکیل شورای عالی سینما که وجه شکل‌گیری آن از نظر خبری خیلی هیجان انگیز شد و قرار بود رئیس جمهور در جلسه‌های آن شرکت کند. یک پرسش مهم این است که اساساً چه ضرورتی ایجاب کرد تا شما به ایده تبدیل معاونت سینمایی به سازمان برسید و بعد هم سراغ تشکیل شورای عالی سینما بروید؟

درباره سازمان سینمایی باید بگویم که مدل تشکیلاتی آن یعنی تبدیل معاونت به سازمان سینمایی قبل از دوره ما مطرح شده بود و دغدغه مدیرانی بود اما نتوانستند ایده‌ خودشان را به کرسی بنشانند. خودم معتقدم به دلیل آنکه سینما یک هنر- صنعت مهم و استراتژیک است، اگر کشوری مثل ایران با حرکت انقلاب اسلامی می‌خواهد ادعای ابر قدرتی و حضور و تاثیرگذاری در عرصه‌های بین‌المللی داشته باشد، باید بتواند سینمای خود را به آن قد و قواره جهانی برساند؛ در حالی که سال‌ها در معاونت سینمایی مدلی وجود داشت که اجازه نمی‌داد شما به آن جایگاه برسید. ما با بعضی دوستان صحبت کردیم، مدل‌های مختلفی پیشنهاد شد و نهایتا دیدیم بهترین مدلی که تشکیلات را به هم نریزد، نسبت به آن مقاومت نشود (از نظر تشکیلاتی و بودجه‌ای) و ساختار مدیریتی سینما را در حوزه دولت ارتقا دهد و دردسرها و حاشیه‌هایش نیز کمتر باشد همین مدل سازمان سینمایی است.

از چه لحاظ این‌طور می‌گویید؟ یعنی روی کاغذ به این نتیجه رسیده بودید؟

من زمانی که مشاور هنری رییس جمهور در دولت نهم بودم، روی این قضیه کار کرده بودم و همان دوران یک نظام‌نامه سینمایی هم تنظیم کردیم که در آن به این مطلب اشاره شده بود. البته در نظام‌نامه، ایجاد سازمان هنری و سینمایی پیشنهاد شده بود که حوزه تئاتر را هم در برمی‌گرفت ولی وقتی خودم در این مسئولیت قرار گرفتم، متوجه شدم هم در حوزه تئاتر مقاومت‌هایی وجود دارد و هم شرایط خیلی مهیا نیست. البته یک بار آقای وزیر، دکتر حسینی از این ایده استقبال کرد ولی چون شرایط مهیا نبود فکر کردم اگر بخواهم روی این قضیه پافشاری کنم خود سازمان سینمایی هم به نتیجه نخواهد رسید. لذا فقط روی حوزه سینما تاکید کردم. سازمان شدن سینما هم دو اتفاق به همراه داشت؛ اول اینکه از نظر تخصیص بودجه و هزینه‌کرد و نیز در تصمیم‌گیری‌های خود به استقلال دست پیدا کرد، دوم اینکه سینما با این مدل می‌توانست چابک شود. بنابراین احساس می‌شد سازمان سینمایی می‌تواند حوزه سینما را از تمام بخش‌های وزارت ارشاد جدا و مستقل عمل کند و با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم با مراجع مختلف همچون قانونگذاری و غیره مستقل‌تر و با اعتبار بیشتری فعالیت کند.

این “استقلال” که می‌گویید خودش جای بحث و پرسش دارد. مخصوصا آنکه سینما قبلا هم به واسطه تولید پروژه‌های فاخر، بودجه بیشتر با استقلال عملکرد بیشتری را در اختیار داشت.

استقلال بودجه در زمان سازمان شدن سینما خیلی با گذشته فرق داشت چون پیش از آن وقتی بودجه وزارت ارشاد را می‌بستند، شامل چند ردیف می‌شد از جمله حوزه سینما اما این بودجه در اختیار وزارت ارشاد بود و به عنوان یک تعریف نانوشته از اختیارات وزیر بود که این بودجه را چگونه تخصیص بدهد یا چند درصد آن را تخصیص دهد به همین دلیل بخشی از بودجه سینما بر اساس نیازهایی که پیش می‌آمد در بخش‌های دیگر خرج می شد که بیشتر به حوزه ریاست وزارتخانه اختصاص پیدا می‌کرد؛ در عمل از آنچه تخصیص داده می‌شد و به وزارتخانه می‌آمد، حدود ۷۰ درصد در اختیار سینما قرار می‌گرفت.

از نظر قدرت تصمیم‌گیری هم بالاخره سازمان سینمایی تابع وزارتخانه و وزیر است و از این منظر باز هم این “استقلال” محل پرسش می‌تواند باشد که آیا آنچه درباره سازمان سینمایی گفتید، صرفاً جنبه روانی دارد؟

بله به هر حال عنوان “سازمان سینمایی” باری را ایجاد می‌کند اما معتقدم اصل ماجرا به نوع تعاملی که میان رییس سازمان سینمایی و وزیر شکل می‌گیرد ارتباط دارد. واقعیت این است که رییس سازمان سینمایی یک استقلال رأی دارد و سیستم نمی‌تواند به او ایراد بگیرد که چرا رأیی خلاف نظر وزیر داری، در صورتی که در حوزه معاونت، شما کاملا باید تبعیت کنید. بنابراین نفس استقلال را در سازمان سینمایی نمی‌توان کتمان کرد ولی اینکه استقلال را در تصمیم‌گیری‌ها چقدر به کار بگیرید، به شخص مدیر و نحوه شکل‌گیری ارتباط و تعامل او با وزیر بستگی دارد؛ یعنی این استقلال در جایگاه ریاست سازمان سینمایی مثل یک ابزار است که شما در اختیار دارید، حالا ممکن است آن را در کشوی خود بگذارید و هیچ وقت از آن استفاده نکنید ولی این ابزار حتماً وجود دارد و اگر شما استفاده نکنید دلیل بر این نمی‌شود که آن ابزار کارکرد نداشته باشد. استفاده نکردن از آن صرفاً به دو دلیل است یا نخواسته‌اید یا نتوانستید!

این که شما گفتید سازمان سینمایی استقلال دارد، در حوزه پروانه نمایش‌ در شرایط فشارهای برون سازمانی کاملا زیر سوال می‌رود و بی‌اعتبار می‌شود. آیا در زمان تشکیل سازمان سینمایی به این موضوع فکر کردید یا اصلا چنین مسائلی را در نظر داشتید؟

در گذشته مدیریت سینما باید منتظر می‌ماند تا وزارت ارشاد دعاوی را مطرح کند اما الان سازمان سینمایی خودش می‌تواند چنین مسائلی را از بخش حقوقی پیگیری کند. این‌ها دیگر از همان بخش‌هایی است که به تعامل رییس سازمان و وزیر برمی‌گردد و سازمان سینمایی می‌تواند مستقل از دایره حقوقی وزارت ارشاد ورود پیدا کند چون سطح تعامل با دستگاه‌های هم عرض می‌تواند مستقل از وزارتخانه شکل بگیرد، در حالی که در ساختار معاونت کاملاً باید موضوع را به وزارتخانه ارجاع می‌دادیم. البته ما فرصت پیدا نکردیم دایره حقوقی را در آن مقطع کوتاه راه‌اندازی کنیم تا جدا از سیستم حقوقی وزارتخانه کاری را پیگیری کند ولی وکیل جداگانه امور سازمان را پیش می‌برد.

خود شما با توجه به ارتباطی که با شخص رئیس‌جمهور وقت داشتید، چقدر می‌توانستید استقلال عمل داشته باشید؟

من به همین دلیلی که به آن اشاره کردید دستم بازتر بود و قطعاً سعی می‌کردم با شخص وزیر و بعد هم با شخص رئیس جمهور و معاونین مرتبط هماهنگی داشته باشم اما اگر کار به جایی می‌رسید که اختلاف رأی وجود داشت، باید می‌دیدم که خودم و در واقع تیمی که همراهم بودند، چقدر به آن مسئله باور داشتیم. اگر موضوع برایم خیلی جدی بود روی آن ایستادگی می‌کردم ولی اگر جدی نبود و اصطلاحاً so- so بود، طبیعتا با مسئول بالاتر همراهی و همکاری می‌کردم و درست هم همین بود. زمانی درباره یک مسئله خاص من مسئول پاسخگویی بودم مثل حوزه مجوزها و این‌ها از مواردی بود که مُصر بودم اگر معتقد هستم صدور پروانه نمایش درست بوده، باید پای آن بایستیم و اگر صدور آن درست نیست، تحت تأثیر فشارها و لابی‌ها قرار نگیریم.

یادم می‌آید تعطیلات نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، می‌خواهند فیلم‌های گشت ارشاد و زندگی خصوصی را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند تا فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری، موافقت کردم که این فیلم‌ها از اکران پایین بیایند اما در مورد «درباره الی» گفتم دلیلی ندارد فیلم توقیف شود و بی‌خودی برای خودمان دردسر درست کنیم

می‌توانید اسم ببرید که پای پروانه‌ کدام فیلم‌ها ایستادید؟

این‌ها معمولاً در یک مرحله نبودند. سال‌های ۹۰ و ۹۱ چند فیلم بود از جمله «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» که یک موج ایجاد شد و امام جمعه چند شهر صحبت‌هایی را مطرح کردند. نشریه انصار حزب‌الله مطالبی منتشر کرد و تظاهراتی هم جلوی وزارتخانه اتفاق افتاد. من آنجا محکم ایستادم. البته نظرهایی هم در خود وزارتخانه وجود داشت مبنی بر اینکه ما در همان گام اول کوتاه بیاییم. یادم می‌آید سوم یا چهارم عید نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، می‌خواهند این فیلم‌ها را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود و دقیق نمی‌دانم که خود آقای دکتر حسینی (وزیر وقت ارشاد) هم چنین نظری داشتند یا خیر اما احتمالاً نظر ایشان هم همین بود که فیلم‌ها از اکران پایین بیایند. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند و فارغ از اینکه چقدر حرفشان درست است یا غلط، آن جو باعث شود فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری که پیش آمد، موافقت کردم که این فیلم‌ها از اکران پایین بیایند.

فیلم «درباره الی» هم جزو موارد مشابه بود؟

ماجرای این فیلم به زمان دیگری مربوط می‌شد که من در آن مقطع مشاور هنری رییس جمهور بودم. در مورد فیلم یک بحث کاملاً کارشناسی وجود داشت که یک گروه کارشناس براساس ایرادهایی معتقد بودند فیلم باید توقیف شود. موضوع کاملا به خود فیلم برمی‌گشت. در آن زمان سراغ من آمدند. تهیه‌کننده کار آمد و من هم فیلم را دیدم و اتفاقا آن را فیلم شادی دیدم. البته نقدهایی به آن دارم ولی به هر حال گفتم این فیلم نشاط و زندگی جوانان ایرانی را نشان می‌دهد شما چرا مانع آن می‌شوید؟ بعد هم هماهنگی شد تا این فیلم به جشنواره برلین برود. در این مورد من و چند دوست دیگر برداشت خود را به عنوان نظرهای کارشناسی ارائه کردیم و گفتیم دلیلی ندارد که این فیلم توقیف شود و چرا باید بی‌خودی برای خودمان دردسر درست کنیم؟ این را آقای احمدی‌نژاد هم پسندید و گفت که مشکلات فیلم برطرف شود.

پس از گذشت بیشتر از یک دهه فکر می‌کنید سازمان سینمایی به آن اهدافی که شما برایش در نظر داشتید، رسیده است؟ بخصوص آنکه در ماه‌های اخیر تاکید می‌شود ریل‌گذاری جدیدی در سینماها انجام شده است.

یک مسئله مهم درباره ساختار سازمانی سینما این است که تشکیل سازمان سینمایی ابزارهای دیگری در کنار خود داشت از جمله اینکه شورای عالی سینما با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود و به همین دلیل اسم آن “شورای عالی سینما” بود. در آنجا مشکلات و موانع و نیازهای سینما مطرح می‌شد و قرار بود بدون آنکه در یک فرایند کش‌دار و بعضا بی‌نتیجه دبیرخانه دولت در صف دستور کار جلسات هیات وزیران قرار بگیرد، درباره آن‌ها تصمیم‌گیری و راه تسهیل شود. الان دوستان، شورای عالی سینما را کلا تعطیل کرده‌اند و در این دوره جایگاه شورا تنزل پیدا کرده و به “شورای سینما” تبدیل شده است. البته یک اشتباه لسانی هم گاهی پیش می‌آید و می‌گویند “شورای عالی” ولی واقعیت این است که دیگر این شورا، شورای عالی نیست، چون شورای عالی با ریاست رئیس جمهور برگزار می‌شد و الان فقط شورای سینما است. جلساتی هم گویا داشته‌اند اما من از جزئیات آن‌ها اطلاعی ندارم. البته بودن چنین شورایی بهتر از نبودن آن است ولی الان به ریاست معاون اول رئیس جمهور برگزار می‌شود و این تنزل جایگاه خوب نبود هر چند از منحل شدن آن بهتر است. بحث ما در زمان تشکیل شورا این بود که شرایط را برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی بهبود ببخشیم و براین باور بودم و هستم که سازمان سینمایی و در کنار آن شورای عالی سینما می‌توانست این اتفاق را رقم بزند و اینکه از این ظرفیت استفاده نکنید، یک بحث دیگر است.

شورای عالی چه ویژگی‌هایی داشت که روی آن تاکید دارید؟

شورای عالی سینما می‌توانست از بودجه‌هایی که در اختیار رئیس جمهور است و برای موارد خاص استفاده می‌شود، استفاده کند تا مسائل معیشتی سینماگران را بخصوص در دوران کرونا برطرف کند ولی وقتی از این ظرفیت استفاده نکنید مشکلات سر جای خود باقی می‌ماند و کسانی که می‌توانستند از این امتیاز برخوردار شوند، بی‌بهره ماندند. یادم می‌آید سال ۱۳۹۱ قیمت دلار به یکباره از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان تبدیل شد و بعد بودجه سازمان‌ها و تشکیلات به یک سوم کاهش پیدا کرد از جمله برای حوزه سینما و ما در آن زمان کسری بودجه خود را از طریق همین شورای عالی سینما تامین کردیم و بدون اینکه بحرانی در سینما پیش آید همه چیز را به همان بودجه اول برگرداندیم.

وقتی سازمان سینمایی را تاسیس کردید و به موازات آن شورای عالی سینما تشکیل شد، عنوان شورا چنان پرطمطراق بود که اتیکت آن بر روی برخی سینماگرانی که عضو شورا شدند باقی ماند مثل احمد نجفی؛ در واقع از این شورا یک اتفاق سیاسی – فرهنگی برداشت شد اما برای مدت کوتاهی فعالیت کردید و بعد در دوره آقای روحانی شورا کلا تعطیل شد و الان هم مدتی است که احیا شده. کلا چند درصد از برنامه‌های شما در بستر سازمان سینمایی و شورای عالی سینما در این سال‌ها اجرایی شده است؟

طرحی که ما برای تغییر و تحولات از معاونت سینمایی در قالب سازمان سینمایی داشتیم آیتم‌های مختلفی داشت که لیست بلند بالایی است و الان جای طرح آن نیست ولی با برآوردی که خودم داشتم حدود ۸۰ درصد آن را می‌توانستیم پیاده‌سازی کنیم. بخشی از آن باید ادامه پیدا می‌کرد ولی اینکه مدیریت‌های بعدی آمدند و اجرا نکردند دیگر مشکل ما و طرح نبود. به نظر می‌رسد خیلی از آن‌ها را هم اجرا نکردند و می‌بینید که حتی رئیس سازمان سینمایی که بعد از من آمد، اصل سازمان را ابتدا زیر سوال برد و دوره‌ای راه افتادند که تشکیلات را به قبل برگردانند، حالا نمی‌دانم بخاطر رقابت‌های سیاسی بود یا شانتاژهای رسانه‌ای که یک سال این نیت را داشتند تا سازمان سینمایی به معاونت سینمایی برگردد ولی بعد از یک سال متوجه شدند که این چه کاری است!؟ پس در سکوت رسانه‌ای این تصمیم را کنار گذاشتند ولی شورای عالی سینما را منحل کردند.

هنوز هم برخی سینماگران براین باورند که به چنین تشکیلاتی برای سینما نیاز نیست.

اشتباه می‌کنند، چون کارهای زیادی در سازمان سینمایی انجام می‌شود و همه امور فقط به پروانه ساخت و نمایش محدود نمی‌شود؛ مثل همین برگزاری جشنواره‌های فیلم فجر و کوتاه و مستند یا مدیریت عرضه و اکران و سالن‌سازی‌ها و حمایت از سالن‌ها و انجمن‌ها. در این زمینه خیلی‌ها اطلاع دقیقی ندارند چون جو رسانه‌ای و روانی بیشتر به سمت مجوز هاست در حالی که کل این تشکیلات از قبل وجود داشته و در قالب سازمان فقط شکل آن ارتقا پیدا کرد.

اما حالا بعد از ۱۱ سال وقتی برخی اهداف تشکیل سازمان سینمایی را که در مراسم رسمی آغاز به کارش در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۰ بر آن‌ها تاکید شد مرور می‌کنیم، می‌بینیم که اصلی‌ترین اهداف هم به نتیجه مطلوب نرسیده است. از جمله اینکه در همان مراسم سال ۹۰ تاکید شد با سازمان سینمایی، سینما دولتی نمی‌شود ولی الان طبق نظر بسیاری از سینماگران، سینما در دولتی‌ترین دوران خود به سر می‌برد که بروز عینی آن در جشنواره فیلم فجر است. آیا می‌توان گفت ساختار “سازمان” برای سینما کارکردی متناسب با اهدافش نداشته است؟

بله الان چنین شرایطی پیش آمده ولی فکر می‌کنم این موضوع ارتباطی به سازمان سینمایی ندارد بلکه به نوع مدیریت، فضایی که در کشور ایجاد شده، به نوع سرمایه‌گذاری در سینما و خیلی مسائل دیگر ارتباط دارد.

نگاه بیرونی هم برای توجیهِ نیاز نداشتن به ساختار سازمانی، همین چیزی را می‌گوید که خود شما فرمودید. معتقد است در گذشته هم معاونت سینمایی بود و جشنواره فجر و فیلم کوتاه و مستند را هم برگزار می‌کرد. مجوزها هم داده می‌شدند. البته شما در میان صحبت‌های خود اشاره کردید که پیش از شما هم اراده‌هایی برای تغییر ساختار و تشکیلات سینما وجود داشته که به انجام نرسیده بود. فکر نمی‌کنید تغییر ساختار فرق زیادی ایجاد نمی‌کرد؟ اصلا اگر به گذشته برگردید باز هم این مسیر را طی می‌کنید؟

راستش اینجا، جای استدلال کردن و طرح مباحث سخت حقوقی نیست ولی فقط به همین نکته اشاره می‌کنم رقیب ما که خیلی مُصر بود سازمان سینمایی را به معاونت برگرداند، منصرف شد و فهمید که اشتباه می‌کند و ساختار سازمان سینمایی خیلی موفق‌تر، موثرتر و با بروکراسی کمتر است به همین دلیل به آن دست نزد.

می‌توان گفت که اگر معاونت سینمایی، سازمان نشده بود احتمالاً تولیدات سینما ضعیف‌تر از شرایط فعلی بود؟

بله شاید اگر الان سازمان همچنان معاونت بود، شرایط بدتر هم بود. به نظرم یک تعریف کلی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی می‌خواهید به سفر بروید، با اتوبوس و وانت راحت‌تر سفر می‌کنید یا با ماشین سواری؟ کاملا واضح است که ماشین سواری خیلی راحت‌تر و مستقل‌تر است از اتوبوس و وانت. سازمان سینمایی هم در چنین شرایطی است و نسبت به معاونت سینمایی استقلال بیشتری دارد. البته این را هم بگویم که رئیس سازمان سینمایی، معاون وزیر هم است ولی جایگاه ریاستش در سازمان سینمایی مستقل است و اجازه پیدا می‌کند با خیلی از مجموعه‌های مرتبط مستقیم مذاکره کند، در صورتی که در معاونت سینمایی این امکان وجود نداشت؛ مگر اینکه وزیر در نامه‌ای، معاون سینمایی را به نمایندگی از خود به جایی معرفی می‌کرد.

جالب است که ۱۰ سال قبل برای مقایسه معاونت و سازمان سینمایی مثال تبدیل پیکان به پژو پارس را مطرح کردید و حالا به وانت و اتوبوس با ماشین سواری‌ رسیدید.

(می‌خندد) آن موقع پیکان در حال جمع شدن بود، برای همین آن را مثال زدم ولی قصدم طرح مثالی عامه‌فهم است.

آنچه تا الان صحبت شد در ساختار نهاد دولت است در حالی که در ۱۰- ۱۱ سال گذشته دنیا تغییر کرده و در کشور ما هم تغییراتی به وجود آمده است از جمله اینکه پلتفرم‌ها رونق گرفته‌اند. وقتی حرف از حکمرانی سینما می‌زنیم چقدر ضرورت دارد که نهاد دولت به انطباق با پذیرش تحولات جهانی بپردازد؟

به نظرم هر ۱۰ سال یک بار حتما بازنگری‌هایی باید صورت بگیرد و من با این موضوع موافقم. البته در ارتباط با سازمان سینمایی، خاطرم هست که بخش حقوقی مجلس ایراد حقوقی گرفت و خواستار لغو تاسیس سازمان سینمایی و شورای عالی سینما شد؛ یعنی آن زمان و در پشت پرده بین دو معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری و مجلس شورای اسلامی یک دعوای حقوقی شکل گرفت که حدود یک سال در جریان بود؛ به طوری که اصل موضوع بهمن ۹۰ مطرح شد و یک سال بعد به اجرا درآمد و کسی هم نپرسید که این وقفه به چه دلیل بود.

در آن زمان آقای احمدی‌نژاد هر کاری را که می‌خواست انجام می‌داد.

نه، اینطور هم نبود. اگر یادتان باشد مجلس زمانی خیلی با دولت سرشاخ شد و می‌توانست کاملاً مقابله کند اما این موضوع در نهایت به تایید مجلس رسید و اجرایی شد.

انشاءالله که دوره ریاست آقای خزاعی در سازمان سینمایی ۱۲۰ ساله باشد ولی اگر همین الان شما را مجاب کنند تا رئیس سازمان سینمایی شوید، اولین اقدامی که انجام می‌دهید، چیست؟

(با خنده) حالا چون فرض را بر ادامه حضور آقای خزاعی گذاشتید، پاسخ می‌دهم که به نظر می‌رسد الان اوضاع خیلی به هم ریخته است، برای همین من ابا دارم که دوباره به (مدیریت) سینما برگردم. شاید هم اشتباه کنم ولی انگار خیلی چیزها سامان ندارد و همین ساماندهی را باید در اولویت گذاشت. اگر لازم است از نظر روانی این سامان را ایجاد کرد، پس باید آرامش را برقرار کنیم. ما آن زمانی که آمدیم، شرایطی بدتر از الان وجود داشت ولی بلافاصله توانستیم با اعتمادسازی، آرامش روانی را در جامعه سینمایی ایجاد کنیم، از جمله در بخش تولید که مرحوم سجادپور در فاصله زمانی سه تا چهار ماه اول شروع دوره‌ مدیریت ما نزدیک ۸۰ پروانه ساخت را صادر کرد و خیلی از آن‌ فیلم‌ها ساخته شدند و بودجه خوبی را وارد سینما کردند. به افراد به شکل‌های مختلف کمک شد. بسیاری از بچه‌های سینما مشکلات معیشتی داشتند که رسیدگی کردیم ولی ماجرای خانه سینما همه چیز را در اذهان جور دیگری جلوه داد در صورتی که تمام اتفاق‌های خانه سینما در مقطع پایانی دوره ما بود منتها در اذهان عمومی طوری جا افتاده که انگار از روز اول این ماجرا وجود داشت. ما در سه سال اول حضور در سینما مشکلی با خانه سینما نداشتیم و چالش‌ها در سال آخر به وجود آمد.

چه شد که این چالش‌ها پیش آمد؟

ماجرا به‌خاطر حکمی بود که براساس آن خانه سینما باید تعطیل می‌شد.

چرا سازمان سینمایی اراده کرد که این تعطیلی اتفاق بیفتد؟ما به موضوع ورود نکردیم. شورای فرهنگ عمومی بود که وارد ماجرا شد.

در فرآیند اجرایی راه‌اندازی شکل جدید خانه سینما دوستان چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد، شب که شد همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. بچه‌های حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است. گفتند این یک کار اداری است تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکردهمه بر این باور بودند و این تصور وجود داشت که سازمان سینمایی این کار را انجام داده است.

اما خود بچه‌های خانه سینما می‌دانستند که کار من نبود. اگر یادتان باشد وقتی خانه سینما تعطیل شد در آن حدود ۹ ماه با هم گفت‌وگو می‌کردیم. اتفاقی نیفتاده بود ولی کار به مرحله‌ای رسید که اول بحث انحلال مطرح بود و بعد تعطیلی. در زمان انحلال هم که مراحل قانونی در حال طی شدن بود، ما بر اساس اسناد موجود، با دوستان گفت‌وگو می‌کردیم و چالشی وجود نداشت. البته در فضای رسانه‌ای بحث به گونه دیگری مطرح می‌شد اما جدی نبود. وقتی درسه – چهار ماه آخر دوره خود من، می‌خواستیم خانه سینما را به شکل جدید راه‌اندازی کنیم – که قرار بود آقای کاسه‌ساز مدیر آنجا شود- دوستان در فرآیند اجرا چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد و حتی می‌خواستند با شیرینی از کارکنان و سینماگران استقبال کنند و تا ۲۴ ساعت وسایل پذیرایی برای هر کسی که آمد مهیا باشد، اتفاقی افتاد که ماجرا را پیچیده کرد؛ آن شب همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. شب که شد، بچه‌های حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است و هیچ دلیلی ندارد که خانه سینما را پلمب کنید. گفتند ما اینجا را تحویل گرفته‌ایم و اگر درِ یک قندان هم جابجا شود باید پاسخگو باشیم و این یک کار اداری است که باید انجام دهیم تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکرد، چون خسته هم بودند و از صبح برای کار به آنجا رفته بودند، قبول نکردند و گفتند صبح برمی‌گردیم و این همان اتفاقی بود که نباید می‌افتاد و صبح فردا آن جنجال‌ها شروع شد که من هم آن را پیش‌بینی کرده بودم.

ماجرا بیشتر از عکسی شروع شد که نیمه‌های شب از آقای کاسه‌ساز منتشر شد که جلوی در خانه سینما و در کنار کسانی بود که آنجا را پلمب کردند.

بله، چون ما می‌خواستیم خانه سینما را باز کنیم و ایشان قرار بود آنجا را تحویل بگیرد.

یعنی شما می‌خواستید خانه سینما را تسخیر کنید؟

تسخیر تعبیر درستی نیست؛ می‌خواستیم آنجا را با مدل جدید راه‌اندازی کنیم. البته این نظر خودشان (اعضای هیات ساماندهی صنوف) بود که من خیلی موافق نبودم. به آن‌ها گفتم به شما ساختمان دادم، بروید جای خودتان ولی آن‌ها اصرار کردند که ما می‌خواهیم همین‌جا (ساختمان اصلی خانه سینما) باشیم. حتی یک جلسه پرچالش داشتیم که چند ساعت طول کشید و تاکید کردم که لازم نیست به آنجا بروید اما دوستان اصرار داشتند و رأی اکثریت این بود که به محل خانه سینما بروند. حراست و معاونت حقوقی وزارت ارشاد هم تایید کرد و این اتفاق افتاد.

الان که ماجرای خانه سینما را از این زاویه نگاه می‌کنید، اگر به گذشته برگردید باز هم وارد همین مسیر می‌شوید؟

به نظرم تصمیمی که من برای خانه سینما داشتم، ۱۰۰ درصد درست بود. الان هم همین نظر را دارم چون امروز مشکل خانه سینما حل نشده است، هنوز چالش جدی دارد و این انتخابی هم که الان داشته‌اند (مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما) این چالش را جدی‌تر کرده است، فقط پنهان است. آشکار نیست.

چالش با کجا؟

با کل سیستم و مجموعه. ما می‌خواهیم با همکاری جلو برویم ولی وقتی شما در تخاصم قرار بگیرید، آسیب آن را قشر پایین دست سینما می‌بیند. شاه‌نشین‌های سینما که جیب‌هایشان پر است و ویلاها و ارتباطات خود را دارند و مشکلی برایشان نیست. آن ۸۰ درصدی که مسیر زندگی و معیشت آن‌ها به چرخ سینما وصل است، چرخ زندگی‌شان در این تخاصم نمی‌چرخد.

منظور شما تخاصم با کجاست؟

همراهی نیست؛ یا همین که صنوف سینمایی وارد بحث کارگری شدند. واقعا صنف هنرمند سینما باید در بخش کارگری ثبت شود؟ این چه عنادی است که با وزارت ارشاد دارند؟ این مشکلات جدی است که شما (رسانه) باید وارد آن شوید. حرف من این است که شما می‌توانید هم از وزارت ارشاد مجوز بگیرید، هم از وزارت کار و هم از وزارت کشور. اولویت با کجاست؟ اول وزارت ارشاد، بعد وزارت کشور و بعد وزارت کار اما شما همان ابتدا سراغ وزارت کار رفتید. الان هم که معلوم شد تمام ماجرا طبق نظر دیوان عدالت اداری باطل است، یعنی دوباره با یک خانه سینمایی روبه‌رو هستیم که جایگاه آن کاملاً غیرقانونی و غیرتعریف شده است و صنوف آن هم جایگاه قانونی ندارند و در سیستم بلاتکلیف است. حالا این که مسئولان امر نسبت به آن مماشات می‌کنند و از کنار آن می‌گذرند داستان دیگری است ولی به هر حال این صنوف و اعضای آن هستند که آسیب می‌بینند. من به دنبال این بودم که صنوف ماموریت‌ها را برعهده بگیرند ولی با یک ساز و کار قانونی. آن را تعریف کرده بودیم ولی این فرآیند شکل نگرفت در نتیجه با خانه سینمایی کنونی که در واقع همان خانه سینمای قبلی است، این اتفاق نخواهد افتاد و اینجا صرفا مونوپول یک گروه شده که منافع خود را جمع و جور می‌کنند و آسیب آن را بدنه اصلی سینما همچنان می‌بیند. اینکه سازمان سینمایی اقدامی نمی‌کند و سکوت کرده، به سیاست‌گذاری و مدیریت حاکم و صلاحدیدی که به آن رسیده‌اند مربوط است، ولی به این معنا نیست که کار درستی است.

برگردیم به سوال قبلی؛ از بین اولویت‌هایی که به فرض حضور در مدیریت سازمان سینمایی برشمردید، یکی ساماندهی اوضاع بود. اولویت‌های دیگر چیست؟

این‌ها را که من می‌گویم صرفا کمک به آقای خزاعی است و معتقدم ایشان اول باید فضای روانی را درست کند. ابزارهای آن را هم باید پیدا کند. نکته دوم این است که با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده و به هر حال مردم کمتر به سالن سینما می‌روند، پلتفرم‌ها آمده‌اند، دستمزدها خیلی بالا رفته و هزینه تولید فیلم خیلی سنگین شده باید منابع جدید برای عرضه و پخش پیدا کنید که ممکن است در آسیای میانه باشد یا کشورهای عربی، نمی‌دانم کجا ولی باید روی این ها کار شود بنابراین عملا باید منابع و عرصه‌های جدید پیدا شود تا سیکل تجاری سینمای ایران بچرخد چون الان چرخه کاملاً ناقص است. این یک فرایند معیوب است که بخش دولتی ۱۰ میلیارد و ۲۰ میلیارد تومان پای یک فیلم می‌ریزد و بعد هم کسی بابت آن پاسخگو نیست که فیلم چقدر فروخته است.

نکته سوم این است که به نظرم تعامل فعال و هدفمند و روبه‌جلو با سیستم‌های موجود باید شکل بگیرد ولی چنین تعاملی حس نمی‌شود. در این سال‌ها مراکزی همچون حوزه هنری ایجاد شده‌اند، همچنین سازمان اوج یا ارتش و بنیاد شهید و دفتر حفظ ارزش‌های دفاع مقدس یا بسیج سازمان صدا و سیما که همه جلو آمده‌اند و می‌خواهند فیلم بسازند. این‌ها نباید یله و رها باشند ولی سر خود کار می‌کنند. این همکاری صرفا نباید محدود به صدور یک مجوز باشد و بعد آن‌ها دنبال کار خود بروند چرا که باید یک تعامل فعال ایجاد شود. نکته چهارم هم از نظر من استفاده از ظرفیت‌های افراد کارشناس و دلسوز و آشنا به این عرصه است تا مثلا در هر جایی که لازم است تغییرات مدیریتی ایجاد شود، از آن‌ها بهره برده شود چون برخی جاها واقعا ناکارآمدی و نابلدی وجود دارد. شاید لازم باشد برای برخی بخش‌های مدیریتی حداقل دستیار و مشاوران خوب انتخاب شوند. عملکرد و ترکیب اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش نیز باید ترمیم و اصلاح شود.

البته استفاده از ظرفیت‌ها که به آن اشاره کردید به نظر می‌رسد در دوران فعلی بیشتر به افرادی می‌رسد که همراه با سلیقه و تفکر حاکم باشند.

من در دوران کاری خود یک فایل باز کردم و سراغ فیلمسازانی رفتم که بخشی از سینما و فضای سینمادوست، علاقه داشتند آن‌ها فیلم بسازند. برنامه‌ریزی کردیم و با آن‌ها جلسه گذاشتم. حالا اینکه خروجی آن چه شد بحث دیگری است. مثلا با ناصر تقوایی صحبت شد، با آقای کیارستمی صحبت کردم و گفتم شما آفریقا و جاهای دیگری رفتید، مشکل چیست؟ بیایید در ایران فیلم دیگری بسازید. آقای میرعلایی از طرف ما با آقای بیضایی صحبت کرد تا یکی از فیلمنامه‌هایش را کار کند. همینطور با آقای کیمیایی صحبت کردیم و در کنار این‌ها سراغ کارگردان‌های جوان هم رفتیم که در نهایت عرصه را برای ورود نسل جدیدی از فیلمسازان باز کردیم. درواقع سعی کردیم دایره را براساس سیاست‌های خودمان باز کنیم. ممکن است جاهایی نیز خطا کرده باشیم که منکر آن نمی‌شوم.

ولی طبیعی است که شورای عالی سینما فضای متفاوتی داشت و افرادی را انتخاب کردیم که نگاه همراهی داشته باشند چون نمی‌توانستیم کسانی را انتخاب کنیم که جلوی رئیس جمهور با هم دعوا کنند یا نگاهی کاملا در تضاد با هم داشته باشند. در آخر هم به افرادی از سینما مثل آقایان جوزانی، میرباقری، علی‌اکبری، بحرانی، احمد نجفی و شورجه که متخصص و باسابقه بودند رسیدیم. ما به دنبال این بودیم تا حوزه تعامل را در شورای عالی سینما با دیگران باز کنیم ولی خودشان این فضا را بستند. وقتی یکی نامه می‌نویسد که از شورای پروانه ساخت استعفا می‌دهد، کمدی است که من او را به شورای عالی سینما بیاورم.

و سوال آخر درباره یکی از موضوع‌های پربحث چند وقت اخیر است. شما با توجه به تجربه مدیریتی در سینما موافق هستید که شورای پروانه ساخت دیگر وجود نداشته باشد؟

ما روی این موضوع کار کردیم، لوازمی داشت و باید اتفاقات دیگری هم می‌افتاد. در نظام‌نامه هم نوشته بودیم و باید شروط آن محقق می‌شد. یکی از شروط این بود که تهیه‌کننده و کارگردان بار حقوقی و قضایی و حتی امنیتی و اخلاقی فیلم را بر عهده بگیرند اما وقتی سیستم این رابطه را با تهیه‌کننده و کارگردان ندارد طبیعتا کار شدنی نیست چون سیستم به جای اینکه یقه‌ی تهیه‌کننده و کارگردان را بگیرد سراغ رییس سازمان سینمایی می‌رود؛ بنابراین تا وقتی این مقدمات فراهم نشود نمی‌توان چنین ایده‌ای را به نتیجه رساند.

«هناس» در شبکۀ خانگی دیده می‌شود؟

فیلم سینمایی «هناس» به کارگردانی حسین دارابی وارد شبکه نمایش خانگی شد.

به گزارش خبرگزاری فارس، فیلم سینمایی «هناس» به کارگردانی حسین دارابی و تهیه کنندگی محمدرضا شفاه، از ۲ اردیبهشت‌ماه همزمان با عید فطر وارد شبکه نمایش خانگی شد.

این فیلم سینمایی قصه ترور یک عشق را از زاویه دید شهره پیرانی همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد از دانشمندان هسته‌ای ایران در آخرین روزهای زندگی او، به تصویر می‌کشد.

مریلا زارعی در نقش شهره پیرانی و بهروز شعیبی در نقش داریوش رضایی نژاد ۲ بازیگر اصلی این فیلم سینمایی را تشکیل می‌دهند.

«هناس» که دومین ساخته حسین دارابی پس از فیلم سینمایی «مصلحت» است، در ژانر ملودارم عاشقانه و به قلم احسان ثقفی و مهدیه عین اللهی به نگارش در آمده و برای نخستین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشته شد.

شهاب «صدام» می‌شود؟

شهاب حسینی تاکید کرد: هرگز حاضر نیستم در برابر کوهی از طلا هم نقش شخصیت منفوری چون صدام را کار کنم.

به گزارش سینمای خانگی، شهاب حسینی بازیگر سینما که طی چند روز گذشته با چهره‌ای متفاوت در تمرین بازی‌ یک تیم فوتبال شرکت کرده بود و همین چهره باعث شده بود، شایعاتی پیرامون او شکل بگیرد که قرار است نقش صدام حسین را بازی کند، در صفحه مجازی‌اش این موضوع را تکذیب کرد.

او در بخشی از نوشته اش،آورده است: «پیرو دفاع از خود در برابر این موج تازه حمله سایبری به این بنده کوچک، باید عرض کنم که اینجانب کوچکترین اطلاعی از فیلم مذکور نداشته و این شایعه را قویا تکذیب می‌کنم، چرا که مطابق مرامنامه ای که در حرفه و زندگی خود به آن پایبندم حتی در برابر کوهی از طلا هم حاضر به ایفای نقش این شخصیت منفور نیستم.»

بازیگر «جدایی نادر از سیمین»، «شهرزاد»، «پوست شیر» و… همچنین در ادامه نسبت به حاشیه سازی‌ها گله کرده است.

«سلوک» در عربستان اکران می‌شود؟

عباس رافعی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «سلوک» ضمن اشاره به برنامه‌ریزی برای عرضه جهانی این فیلم تأکید کرد به دنبال نفوذ به چرخه اکران عمومی سینماها در کشور عربستان است.

به گزارش سینمای خانگی، عباس رافعی کارگردان سینمای ایران در گفتگو با مهر، درباره فیلم سینمایی «سلوک» که سال گذشته کارگردانی کرده بود و به تازگی پروانه نمایش آن صادر شده است، گفت: تولید این فیلم سال گذشته به پایان رسید و در حال حاضر منتظریم تا علی اوجی به‌عنوان تهیه‌کننده با پخش‌کننده فیلم به توافق برسد تا فیلم وارد چرخه اکران عمومی شود. نویسنده و کارگردان این فیلم خودم هستم و بنابر صحبتی که تهیه‌کننده داشتیم قرارمان این است که ابتدا وارد چرخه پخش بین‌الملل شود و بعد در داخل اکرانش کنیم.

وی توضیح داد: قصدمان این است که فیلم تا زمانی که در صف نوبت اکران داخلی قرار دارد، علاوه‌بر حضور در جشنواره‌های خارجی، بتواند اکران خارج از کشور هم داشته باشد. اگر خاطرتان باشد فیلم‌های قبلی من مانند «فصل فراموشی فریبا» هم به زبان عربی و انگلیسی دوبله کردیم و توانستیم در برخی کشورهای منطقه آن را به صورت گسترده اکران کنیم. همین برنامه را برای فیلم «سلوک» هم پیش‌بینی کرده‌ایم. قصد داریم این فیلم را هم به زبان عربی دوبله کنیم و در کشورهایی مانند کویت، اردن و عمان آن را اکران کنیم.

این کارگردان درباره احتمال قاچاق شدن فیلم پیش از اکران عمومی در ایران به‌واسطه ورود به چرخه پخش جهانی هم گفت: فیلم‌هایی که تا به امروز سرقت شده‌اند، غالباً در اکران آنلاین روی پلتفرم‌های خارجی عرضه شده‌اند. وقتی فیلم در اکران سینماها عرضه می‌شود اما خطر قاچاق کمتر می‌شود. در اکران آنلاین است که فیلم‌ها به راحتی در دسترس قرار می‌گیرند. نسخه اکران عمومی به‌صورت دی‌سی‌پی است و حجم بالایی هم دارد، به همین دلیل سرقت آن سخت‌تر است.

رافعی گفت: الان که فیلم پروانه نمایش دریافت کرده است به‌طور قانونی و آزاد می‌توانیم برای اکران عمومی آن در خارج از کشور هم اقدام کنیم. من پیش از این سه فیلم عربی در کشورهای منطقه ساخته‌ام و به همین پشتوانه ارتباط‌هایی را با پخش‌کننده‌های خارجی در این کشورها دارم. جالب است بدانید تنها فیلم ایرانی که تا به امروز در کشورهای اردن و کویت اکران شده «فصل فراموشی فریبا» بوده است. این کشورها اصلاً فیلم ایرانی اکران نمی‌کنند. به‌دلیل مناسبات سیاسی موجود، اساساً روابط فرهنگی میان کشورها هم قطع است.

وی ادامه داد: بعد از ساخت فیلم «القربا» که من ساختم و اکران گسترده‌ای هم در کشورهای عربی داشت، این کشورها هم روی خوشی به سینمای ما نشان دادند و زمینه فراهم شد تا فیلم‌های خودمان را هم در این فضا اکران کنیم. فیلم «سلوک» هم اساساً یک فیلم بومی نیست و درباره مشکلاتی صحبت می‌کنند که همه زنان در دنیا با آن مواجه هستند.

این کارگردان ادامه داد: اعتقاد و فرضیه ما برای ساخت این فیلم، این بود که اگر زنی همسرش فوت می‌کند و یا طلاق می‌گیرد و یا دختری از سوی نامزدش ترک می‌شود، نباید احساس کند که دنیا به پایان رسیده است. چنین فردی باید به دنبال پیدا کردن قابلیت‌های وجودی خودش برای موقعیت جدیدش باشد. زنی که در داستان ما حضور دارد، بعد از مفقود شدن شوهرش، جستجویی را برای یافتن او آغاز می‌کند اما در نهایت موفق می‌شود خودش را پیدا کند. این یک تم و داستان با محوریت «بازگشت به خویشتن» جهانی است. به‌ویژه که این روزها بحث حضور اجتماعی و سیاسی زنان در ایران وسیع‌تر شده و زنان توانسته‌اند در جهان عرب هم امتیازهایی را به دست بیاورند. ما امید داریم به واسطه همین فیلم بتوانیم به چرخه اکران عمومی کشورهایی مانند عربستان هم نفوذ پیدا کنیم.

رافعی در ادامه با اشاره به برخی حقوق فراموش‌شده زنان در کشورهای عربی به خصوص عربستان گفت: امروز شرایط در این کشورها به‌گونه‌ای شده است که همین زنان عرب وارد عرصه فیلمسازی هم شده‌اند. پرداختن به موضوعاتی که جنبه جهانی پیدا کرده‌اند باعث می‌شود به اکران جهانی موفق فیلم و ارتباط مخاطبان جهانی با آن هم امیدوار شویم.

کارگردان فیلم «سلوک» درباره ترکیب بازیگران این فیلم هم توضیح داد: بازیگران اصلی این فیلم نرگس محمدی، محمدرضا شریفی‌نیا، سام نوری، فریبا نادری و حسن زارعی هستند. من زمان خاصی را هم برای اکران این فیلم مدنظر ندارم و احساس می‌کنم فیلمی که مسئله‌ای مرتبط با زنان جامعه را مطرح می‌کند هر زمانی می‌تواند اکران شود و مخاطب خود را هم خواهد داشت. به‌خصوص در این شرایط فیلم‌هایی از این دست کمتر ساخته می‌شود.

سینما چه نقشی در فرهنگسازی رشد تولید دارد؟

سهیل سلیمی کارگردان سینما در پی نامگذاری سال ۱۴۰۲ به عنوان «مهار تورم و رشد تولید» توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص استراتژی «رشد تولید» در سینما گفت: سینما باید مردم را ترغیب کند که به جای خرید دلار و سکه و پنهان کردن آن در خانه های شان به سمت فعالیت های اقتصادی که کمک شایانی به جامعه می کند بروند تا به این ترتیب اقتصاد کشور شکوفا شود اما متأسفانه ما در کشورمان با سینمایی روبرو هستیم که علاقه عجیبی به دیدن تلخی ها و سیاهی ها دارد و نمی تواند امید را به جامعه تزریق کند.

به گزارش سینمای خانگی، کارگردان فیلم سینمایی «فرشتگان قصاب» در گفتگو با سینماپرس، گفت: در دوران جدید مدیریتی باید مطالبه گر این باشیم که نیروی عظیم سینماگران وارد عرصه شوند کار کنند و محتوای خوب و امیدبخش تولید کنند و دوم اینکه بتوانیم از طریق عرصه سازی با رسانه قدرتمندی مثل سینما به جریان تولید کمک کنیم.

وی ادامه داد: مبحث تولید که در شعار سال عنوان شده در عرصه سینما هم معنا پیدا می کند. سینما از دو وجه می تواند به رشد تولید کمک کند. اول اینکه محصولات سینمایی بیشتری تولید شود و دوم اینکه سینما بتواند کمک کند تا فضای تولید در کشور به صورت پررنگ تر مطرح شود.

سلیمی متذکر شد: متأسفانه سینمای ما در هر دو مقوله فقیر است؛ ما هم در حوزه تولید بضاعت اندکی داریم و ضعیف عمل می کنیم و از نیروهای عظیم انسانی که در سینما وجود دارند درست بهره برداری نمی کنیم و دوم اینکه هرگز دست به فرهنگ سازی در خصوص مقوله های مختلف اجتماعی نمی زنیم.

این سینماگر با انتقاد شدید از تولیدات سینمایی در کشورمان تصریح کرد: سینمای کشورمان علاقمند به سیاه نمایی و خودتحقیری و بدبخت نمایی است و قطعاً این نوع سینما هرگز نمی تواند کمک کننده باشد. ما در کشورمان به سینمایی نیاز داریم که معضلات متعدد را با فرهنگ سازی برطرف کند. مثلاً اگر امروز ترس از بی پولی در جامعه وجود دارد سینما می تواند عنصر بسیار خوب و کمک کننده ای باشد تا این ترس از بین برود اما متأسفانه این نگاه در فیلم های ما وجود ندارد.

تلویزیون در عید و رمضان موفق بود؟

اگر چه حضور تیم جدید مدیریتی در «سازمان صدا و سیما» امید به بهبود شرایط و به حداقل رسیدن این شکاف را زنده نمود؛ اما واقعیت آن است که اینگونه نشد. در این میان مرور خروجی رسانه ملی در طی یک ماه اخیر می‌تواند ملاک خوبی برای سنجش میزان باقی‌ماندن «شعار تحول» در سطح «ادعا» قلمداد شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، شکاف میان دیدگاه «مخاطبان رسانه ملی» و نظر «مدیران سازمان صدا و سیما» از جمله موضوعاتی است که ماهیت ویژه خود را در سال‌های اخیر نشان داده است. شکافی که از یک سو سبب ایجاد نوعی وهم انگاری شده و بی‌تفاوتی نسبت به آسیب‌شناسی دقیق در مشی و روش تولید و پخش برنامه در تلویزیون گردیده و از سوی دیگر ناتوانی شبکه‌های مختلف را در پیام رسانی به نمایش می‌گذارد.



اگر چه حضور تیم جدید مدیریتی در «سازمان صدا و سیما» امید به بهبود شرایط و به حداقل رسیدن این شکاف را زنده نمود؛ اما واقعیت آن است که اینگونه نشد و همچنان پس از گذشت بیش از یک سال و نیم (۱۹ ماه) کمتر نشانی از تحول را می‌توان در خروجی آنتن یافت. در این میان مرور این خروجی در طی یک ماه اخیر می‌تواند ملاک خوبی برای سنجش حجم این ناکامی و ارزیابی میزان باقی‌ماندن «شعار تحول» در سطح «ادعا» قلمداد شود. از این رو مرور چند نکته در این باره حایز اهمیت می‌باشد:

۱/ تلاقی «نوروز» به عنوان مهمترین و شادترین روزهای تقویم سالانه با ماه مبارک و سراسر برکت «رمضان» از جمله اتفاقات واضح و آشکاری بود که به هیچ عنوان نیازمند کشف و مطالعه نبود. اتفاقی که هر فردی از وقوع آن در سال ۱۴۰۲ هجری‌شمسی مطلع بود و این همه سبب می‌شود تا هر گونه عذر و بهانه‌ای از برای توجیه ضعف برنامه‌ریزی و یا غافلگیری و … قابل قبول نباشد. دو مناسبتی که هرساله تکرار می‌شود و حالا تلاقی آن‌ها با یکدیگر می‌توانست فرصتی بسیار مغتنم را در اختیار «مدیران رسانه ملی» قرار دهد.



۲/ تولید «برنامههای مناسبتی» یکی از ابتدایی‌ترین وظایفی است که هر رسانه دیداری در طول یک سال کاری برای خود متصور می‌باشد و برای آن برنامه ریزی می‌کند. وظیفه‌ای که متاسفانه در سال‌های اخیر با نوعی از سهل‌انگاری و بی‌توجهی در «رسانه ملی» همراه بوده. اتفاقی که از یک سو موجب رنگ باختگی و عدم حضور حال و هوای مناسبت‌ها در «قاب تلویزیون» گردیده و از سوی دیگر «اُفت کیفیت خروجی آنتن» را در پی داشته و در مجموع آن را می‌توان به عنوان یکی از عوامل اصلی در «ریزش مخاطبان رسانه ملی» برشمرد.



۳/ «فقدان ذوق هنری» لازم و مناسب و در کنار آن، عدم شناخت و یا عدم استفاده از «تکنیکهای ابتدایی بصری» را می‌بایست از جمله عوامل ابتدایی و تاثیرگذار بر افت «برنامههای مناسبتی» قلمداد نمود. این در حالی است که جمع هزینه‌ کرد سالانه «صدا و سیما» به بهانه تولید «برنامههای مناسبتی» مبلغی قابل توجه و عددی نجومی را شامل می‌شود که به هیچ عنوان با میزان تاثیرگذاری و «کیفیت آنتن» قابل مقایسه نمی‌باشد.



۴/ «رادیویی» شدن فضای «سیما» یک آسیب جدی است که هر روز بر ابعاد آن افزوده می‌شود. واقعیتی غیر قابل کتمان که میزان گستردگی و ابتذال آن را می‌توان با مرور مجموع آثار به نمایش گذاشته شده در شبکه‌های مختلف و در طی فروردین ماه امسال مشاهده نمود. اتفاقی که نه تنها از شان و منزلت «سیما» می‌کاهد؛ بلکه رغبت عمومی به شنیدن تک «صداهای موجه و جذاب» را ضایع نموده و از «رسانه ملی» تصویری وراج در اذهان عمومی مخاطبان خود خلق می‌نماید.



۵/ تولید ۴۲ ویژه برنامه مختلف افطاری و سحرگاهی می‌تواند افتخاری برای یک «رسانه» قلمداد شود؛ مشروط بر اینکه قالب این برنامه‌ها از تنوع محتوایی و ویژگی‌های متفاوت بصری برخوردار باشد. در غیر این صورت می‌توان چنین اقداماتی را یک «کلاهبرداری از مدیران» تلقی نمود! اتفاقی که شاید تنها فایده آن ارتزاق ۴۲ گروه مختلف برنامه‌ساز و سرکار رفتن تعداد متنابهی از عوامل می‌گردد و در ضمن کارنامه مدیریت تلویزیون را پُرعنوان می‌سازد. قطعا این اشتباهی محض است که بجای تولید یک برنامه قدرتمند که رضایت حداقلی سلایق مختلف را در بر گیرد، ۹ برنامه سحرگاهی توسط ۹ شبکه مختلف و متمرکز در قالب یک رسانه تولید و پخش شود که در این میان ۸ برنامه از فرمی یکسان و محتوایی تقریبا شبیه به یکدیگر برخوردار باشند و از شیوه برنامه‌سازی‌های رادیویی پیروی ‌کنند!



۶/ تقریبا هیچ یک از آثار جدید نمایشی عرضه شده در فروردین ماه امسال نتوانست «حال و هوایی مناسبتی» به «رسانه ملی» ببخشد. البته در این میان بی‌ربط بودن فیلم‌ها و سریال‌ها به «نوروز» و «رمضان» آنچنان واضح و برجسته بود که شاید کمتر کسی را متوجه «اختلال» در سیر منطقی تولید «سریال‌های تلویزیونی» نمی‌نمود. اختلالی که اگر چه در آسیب‌شناسی آن می‌توان به عنوان مختلفی اشاره نمود، اما در این میان شاید بیش از هر چیز بتوان آن را محصول سه عامل اصلی دانست:

  • عدم تزریق منابع مالی و تزریق «بودجه» مناسب برای تولید سریالهای موجه و قابل قبول مناسبتی
  • هجوم طیف جوانان کمبضاعت و البته پُرادعا و برخوردار از رانتهای خویشی و قومی درعرصه تولید
  • تنزل سطح «فهم تهیه‌کنندگان» به عنوان مهمترین رُکن تولید یک اثر «تلویزیونی»


۷/ «عذرخواهی از مردم» و «تعطیل نمودن آنتن» در شرایط عدم وجود «برنامه باکیفیت» را می‌توان یکی از توصیه‌های اصلی و همیشگی «امام خامنه‌ای» به مدیران «صدا و سیما» قلمداد کرد. توصیه‌ای که برای نخستین‌بار در سال ۱۳۶۹ هجری شمسی به صراحت و به صورتی عمومی توسط معظم‌له بیان گردید و پس از آن در سندهای مختلف رسانه نیز به آن اشاره گردیده است. فرمایش و دستورالعملی که مشخصا می‌تواند ناظر به تولید برنامه‌های کم‌کیفیت و یا بی‌کیفیت فراوانی گردد که این روزها به وفور در شبکه‌های مختلف اعم از شبکه‌های ملی و یا استانی تولید می‌شود و تنها هدف از تولید و پخش آنها «پُرکردن جای خالی جدول پخش» در شبکه‌های مختلف «سیما» است. از این جهت تبعیت از فرمایش «امام خامنه‌ای» و اطاعت از فرمایش صریح معظم‌له مبنی بر اینکه «من می‌گویم اگر شما این برنامه را برای این آوردید که این‌جا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این یک ساعت، برنامه‌ی مناسب شما پیدا نکرده‌ایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پُرجاذبه‌تر و منصفانه‌تر است.» می‌تواند به عنوان یکی از راهکارهای اصلی و فوری «رسانه ملی» در دوران تحول مورد توجه قرار گیرد.



۸/ «نون. خ ۴» پُرافتخارترین خرورجی آنتن تلویزیون در فروردین‌ماه امسال است. اثری که با رقم ادعایی «۸۳.۵ درصد بیننده» آنچنان مورد استقابل و «افتخار مدیران رسانه ملی» واقع گردید که در میانه پخش، تهیه‌کننده اثر مدعی سفارش قسمت پنجم آن توسط مدیران ارشد سازمان شد! اما واقعیت آن است که «نون. خ ۴» نمودی روشن از پخش یک اثر بی‌مناسبت در مهمترین مناسبت‌های ایرانی و اسلامی است. اثری که تقریبا فاقد هرگونه تصویرسازی آموزنده در جهت تعمیق باورهای «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» به مخاطبان خود می‌باشد. اثری بی‌ربط به «نوروز» و «رمضان» که نه تنها از بار مفهومی لازم در انتقال پیام‌های سازنده به مخاطبان خود برخوردار نیست؛ بلکه ضمن توهین به شعور ملت ایران، اقدام به تعمیم نوعی مبتذل از حماقت انسان ایرانی نموده و آن را با ادعای طنز و شوخی موجه می‌سازد و در نهایت یک تصویر ماندگار از جامعه در حال فروپاشی ایران در ذهن مخاطبان خود بر جای می‌گذارد.



۹/ پُرواضح است که «نون. خ» همانند «پایتخت» سریالی است که در همان سری دوم خود تمام شده بود و اما معلوم نیست با چه اصراری قرار است اینچنین مبتذل کش بیاید و در شرایط خالی بودن تلویزیون از هر برنامه قابل توجه دیگری، با مشتی دیالوگ‌ها خُنک مخاطب بیچاره خود را بخنداند! اثری که اگر چه در کوتاه مدت اسباب فرح‌بخشی و کوک شدن کیف برخی مدیران صدا و سیما را فراهم می‌سازد، اما قطعا در طولانی مدت به سندی از برای «خوداظهاری رسانه حاکمیت» در ترسیم انسان ایرانی به عنوان افرادی نادان می‌شود و جامعه ایران را متشکل از انسان‌هایی نشان می‌دهد که نماز و روزه و خمس و زکات و … در روزمره زندگی ایشان از هیچ جایگاهی برخوردار نیست و نگاه سودانگارانه بر تمامی شئون زندگی ایشان احاطه دارد!



۱۰/ «مدیر بازنشسته شبکه یک سیما» در مقام تهیه‌کننده «نون. خ ۴» مدعی است که این اثر به دنبال پیام‌سازی در زمینه موضوعاتی از قبیل مهاجرت، فرزندآوری و پیری جمعیت است و دراین راستا است که نویسندگان اثر به سراغ ترسیم ده بالا و پایین رفته‌اند و اهالی ده پایین را افرادی نشان داده‌اند که برای بسیاری از نیازهای خودشان به ده بالا وابسته شده‌اند! ادعایی که به فرض صحیح بودن و چشم پوشی از پیام‌های سیاسی و منطق اشتباه و یا میزان نقض‌قرض و دامن زدن به نارضایی عمومی در جامعه و گسترش حس تبعیض و …؛ اساسا «نون. خ ۴» را حاوی پیام‌هایی بی‌ربط و بی‌خاصیت از برای عموم جامعه ساخته است! پیام‌هایی که بیش از هر چیز مخاطب آن مسئولان اجرایی کشور می‌باشند و حتی در قسمت‌های مربوط به مسابقه فوتبال بین دو روستا و بی‌توجهی ده پایین به حضور جوانان در میدان مسابقه، تغییر کاربری گلخانه و بی‌استفاده ماندن زمین‌های کشاورزی در ده پایین و … نیز تنها انعکاس دهنده همان دغدغه‌های عمومی جامعه و مطالبات مردمی از مسئولان است!



۱۱/ برنامه تلویزیونی «محفل» را می‌توان تنها برگ برنده «رسانه ملی» در «رمضان ۱۴۰۲ هجریشمسی» قلمداد نمود. برنامه‌ای که بیش از هر چیز مدیون اخلاص و ذوق پنج شخصیت شناخته شده قرآنی و مجری گزیده گو و غیر وِراج خود بود! برنامه‌ای که اگر چه با نقایصی چه از نظر فنی و قالب برنامه‌سازی و چه از لحاظ محتوا همراه بود؛ اما در مجموع توانست خلأ «برنامههای مناسبتی سیما» را حداقل در زمان و «موعد افطار» پوشش دهد.



۱۲/ «آتش و باد» از جمله معدود تولیدات سال‌های اخیر «رسانه ملی» در «ژانر استراتژیک» است. اثری که با وجود تمام نقایص محتوایی و ضعف‌ در فرم خود همچنان توانسته از قواره‌های اصلی این گونه تولیدات برخوردار باشد و تلویزیون را از فقر مطلق در برخورداری از «سریال‌های جدید الف ویژه» خارج سازد. با این همه سوزاندن یک «سریال استراتژیک» به شگردهای گوناگون از جمله نخستین اشتباهات بزرگ «رسانه ملی» در روزهای ابتدایی سال ۱۴۰۲ هجری‌شمسی محسوب می‌شود. سریالی که از یک سو با تغییر نام از «جشن سربرون» به «آتش و باد» دچار بحران هویت گردید و از سوی دیگر با سپرده شدن پخش آن به شبکه غیر مرتبط از گِرید و سطح مخاطب‌پذیری اثر کاسته و در نهایت در بدترین ساعت پخش ممکن به انزوا کشیده شد.



۱۳/ عدم نظارت بر خروجی آنتن از جمله اتفاقات محسوسی است که برنامه‌های ترویجی و تبلیغات مستقیم در «رسانه ملی» را به تکراری حوصله بر کشانده است. تکراری که بالاخص در ساعت‌های معنوی شبانه روز از شدت بیشتری برخوردار می‌گردد. البته در این میان افزایش سطح «چاشنی موسیقی» و پُرکردن خلاء‌های برنامه‌سازی، بالاخص در لحظات ملکوتی نیز از جمله اتفاقات مشترک و تسری یافته در میان عموم شبکه‌های سیما بود که می‌تواند موجب هشدار جدی باشد!



۱۴/ «سیدخندان» از جمله برنامه‌های نسبتا خوب سیما در فروردین‌ماه امسال بود. برنامه‌ای که به درستی سعی داشت تا نشان دهد که ایجاد جذابیت در برنامه تلویزیونی، منحصر به موارد محدودی مانند پخش موسیقی و حضور سلبریتی و… نیست و گاهی شنیدن یک شعر خوب، خواندن شاهنامه، روایت خاطره و… هم برای مخاطب جذاب هستند. اما باید توجه داشت که سیاق چنین برنامه‌هایی نیازمند اصلاح ویژه و بالاخص افزایش خلاقیت و «نوآوری» است. نیازی که در صورت عدم توجه «سیدخندان» را به واسطه کُپی‌برداری بیش از ۹۰ درصدی از سبک و سیاق «خندوانه» به برنامه‌ای از برای خلق طیف جدیدی از سلبریتی‌ها در جامعه ایران مبدل می‌سازد!



۱۵/ کیفیت خروجی آنتن تلویزیون در فروردین‌ماه امسال نشان داد که کُمیت «مرکز تحقیقات صدا و سیما» همچنان در مبحث نظرسنجی و افکار سنجی می‌لنگد و این لنگیدن را می‌توان در ادامه‌دار بودن تفکر «کمیت محور» (Volume-based) بر پیکره تولیدات شبکه مشاهده نمود. تفکری که همچنان اصلی‌ترین زیربنای ارزیابی و شاخص موفقیت در «صدا و سیما» محسوب می‌گردد. مولفه‌ای شوم که در طی دهه‌های متمادی در بخش‌های مختلف «رسانه ملی» آنچنان نهادینه شده که گویی قربانی شدن «کیفیت» برای تحقق اهداف «کمی» یک اصل و یا حتی یک فضیلت مدیریتی در «صدا و سیما» است.

استاد با «خائن‌کشی» موفق می‌شود؟

شورای پروانه نمایش فیلم‌های سینمایی با صدور پروانه نمایش ۳ فیلم موافقت کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان امور سینمایی و سمعی بصری، شورای پروانه نمایش فیلم‌های سینمایی در جلسه اخیر با صدور پروانه نمایش برای فیلم‌های «سلوک» به تهیه‌کنندگی علی اوجی و کارگردانی عباس رافعی و «حدود ساعت ۸ صبح» به تهیه کنندگی و کارگردانی منوچهر هادی موافقت کرد.

همچنین فیلم سینمایی «خائن کشی» به تهیه‌کنندگی علی اوجی و کارگردانی مسعود کیمیایی موافقت شورای پروانه نمایش را اخذ کرد.

مستندهای پربیننده سال را بشناسید

«برای پس از مرگم» ساخته عبدالرضا نعمت‌الهی در فروردین ماه ۱۴۰۲ پربیننده‌ترین مستند سایت هاشور بوده است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، «جزیره ماهی» ساخته رضا اعظمیان، «برای پس از مرگم» ساخته عبدالرضا نعمت‌الهی، «رنج زیر پوست» ساخته محسن جعفری‌راد و «پروژه ازدواج» ساخته حسام اسلامی و عطیه عطارزاده چهار مستند پربیننده سایت هاشور در سال گذشته و فروردین امسال هستند.

از میان این آثار، اکران «برای پس از مرگم» در نوروز امسال شروع شده و استقبال از آن همچنان ادامه دارد. اکران «جزیره ماهی» که پربیننده‌ترین مستند هاشور در سال گذشته است، از دی ماه ۱۴۰۱ آغاز شده است.

سه مستند پربیننده سایت هاشور، «برای پس از مرگم»، «رنج زیر پوست» و «پروژه ازدواج» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی هستند.

«برای پس از مرگم» درباره علی صفایی حائری روحانی اندیشمندی است که زندگی و عقایدی متفاوت داشت.

خروج از نسخه موبایل