راز «نادر» چه بود؟

نادر طالب‌زاده وقتی فهمید چمدانش در آن سفر ربوده‌شده و حتی وقتی فهمید اطلاعات لپ‌تاپش را تخلیه و آن را به ویروس‌های رایانه‌ای آلوده کرده‌اند به ذهنش هم خطور نکرد موردحمله بیولوژیک قرار گرفته است و عوارضی مثل سرفه‌های خونینش، دلیلی فراتر از آلودگی هوای تهران دارد.

به گزارش سینمای خانگی از خبرگزاری فارس، ترور بیولوژیکی نوعی از ترور است که در فرآیند آن به وسیله ویروس‌ها و میکروب‌ها بدون سلاح از طریق بیمار کردن فرد او را به قصد کشتن ضعیف می‌کنند، به گونه‌ای که به راحتی توسط آزمایش‌های پزشکی قابل تشخیص نباشد. سال‌ها پیش از این بحث ترور بیولوژیک با بیماری ناگهانی کارگردان سریال ماندگار یوسف پیامبر، فرج الله سلحشور مورد بحث قرار گرفت. در همان زمان بود که بحث ترور بیولوژیک نادر طالب زاده، مستند ساز، مجری تلویزیون، دبیر جشنواره فیلم «عمار»، کنفرانس افق نو و هنرمند متعهد هنر انقلاب اسلامی نیز مطرح شد.

علی‌اکبر عبدالعلی زاده عضو شورای سردبیری روزنامه جام جم، در گزارشی به بررسی نمونه‌های مختلفی از ترور بیولوژیک چهره‌های شاخص داخلی و خارجی پرداخته و سابقه طولانی ترور خاموش اندیشمندان توسط جریان انگلیسی‌ – صهیونیستی را مورد ارزیابی قرار داده است. در ادامه این گزارش را می‌خوانید:

 او مستندسازی افشاگر، پژوهشگر طرح‌های کاربردی و راهبردی، اجماع‌کننده اندیشه‌های آزادیخواه در سراسر دنیا، مشاور بین‌المللی رسانه‌های جریان مقاومت در حوزه جریان‌شناسی و برگزارکننده نشست‌های ضداستکباری و ضدصهیونیستی پرواکنش بود. به نظر ممکن است صهیونیست‌جماعت که برای کمتر از اینها و حتی به جرم کشیدن چند کاریکاتور، هنرمند ترور کرده، در مقابل این میزان فعالیت بی‌اقدام بنشیند و تماشا کند؟! واقعیت این است که حتی فعالان جبهه فرهنگی از سر تواضع و براساس خلوص نیت، خودشان هم نمی‌دانند چه خطری برای نظام سلطه دارند!

همچنان که می‌دانیم، نادر طالب‌زاده وقتی فهمید چمدانش در آن سفر ربوده‌شده و حتی وقتی فهمید اطلاعات لپ‌تاپش را تخلیه و آن را به ویروس‌های رایانه‌ای آلوده کرده‌اند به ذهنش هم خطور نکرد موردحمله بیولوژیک قرار گرفته است و عوارضی مثل سرفه‌های خونینش، دلیلی فراتر از آلودگی هوای تهران دارد! غافل از این‌که حذف فیزیکی، میراث کهن انگلیسی – صهیونیستی است که حالا به دکترین ترور موساد تبدیل شده. فراموش نکنیم دانشمندان و اندیشمندان این سرزمین همواره و آشکارا مورد طمع نظام سلطه‌اند؛ پس به این حقیقت شک نکن.

یا درس عبرت بساز یا صدایش را در نیار

ترور گاهی باید آشکارا صورت بگیرد تا از قربانی درس عبرتی برای افزایش وحشت دیگران بسازند، همچون ترور غسان کفانی اما وقتی قرار است بدون هزینه سیاسی کسی را حذف کنند، می‌شود بی‌شمار ترور خاموش و بدون ردپا در حوزه سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و صدالبته فرهنگی که از قضا در این مورد ید طولایی دارند.

پدیده‌ای به قدمت تاریخ

تصور نکنیم ترور بیولوژیک امری جدید و دشوار است، این روش سابقه طولانی در تاریخ دارد که از مسمومیت قابل ردیابی تا آلودگی‌های میکروبی، معدنی، رادیو اکتیو، بالا و پایین کردن فاکتورهای خونی و کبدی و… بدون ردیابی را دربر می‌گیرد؛ بمب‌های بی‌صدایی که به مرور زمان عمل می‌کند، بدون لو دادن عامل ترور، قبل و بعد از مرگ !

 شاخه علمی قتل‌عام اندیشه

بیوتروریسم همچنان که از واژه نمایان است، برپایه علم زیست‌شناسی یا بیولوژی و در یک کلام برپایه علم مطالعه در مورد زندگی و موجودات زنده است.در قدیم از این علم به‌عنوان علوم طبیعی نام می‌بردند، وقتی صحبت از جاندار می‌کنیم، منظور فقط حیوانات و حشرات و… نیستند؛ بلکه میکروب‌ها، باکتری‌ها، قارچ‌ها، مواد معدنی موثر بر زیست و… نیز در زیرمجموعه جاندارانی قرار می‌گیرند.برخلاف افراد ناآگاه و همه‌چیزدان که فکر می‌کنند ترور بیولوژیک چیزی شبیه سم خوراندن است و در معده فرد مورد ترور به دنبال آثار حمله می‌گردند، تروربیولوژیک بر مبنای تغییر فاکتورهای کبدی و خونی و براساس الگوهای طبیعی بدن انجام می‌شود. یعنی عواملی که افزایش یا کاهش آنها به‌صورت طبیعی باعث سکته قلبی و مغزی و بروز سرطان و… می‌شود را تحریک می‌کنند و زمینه جراحت یا فوت تدریجی یا ناگهانی فرد مورد هدف را فراهم می‌کنند. حالا پزشکان بروند آزمایش بگیرند و تحقیق کنند، در انتها می‌رسند به همان دلیل طبیعی سکته، سرطان‌و …

معروف‌ترین عامل پنهان ترور 

کبالت نام‌آشنا‌ترین عنصر معدنی به‌کار گرفته‌شده در ترور‌های خاموش است. نام کبالت از یک واژه آلمانی به نام «Kobalt» برگرفته شده – که در آن زبان خُبالت خوانده می‌شود – و به معنای «روح شیطان» است.در اصل این نام را کارگران عصبی آلمان شرقی به این فلز داده‌اند؛ زمانی که هنگام استخراج این فلز از معادن آن، دچار بیماری‌های مشکوکی مثل بیماری‌های ریوی، سردرد و خارش می‌شدند و جان می‌سپردند! 

کبالت فلزی است واسطه در گروه ۸ و دوره ۴ جدول تناوبی. در مکانی که عناصر واسطه آهن و نیکل از سمت چپ و راست آن را احاطه کرده‌اند. این فلز عنصری سفید مایل به نقره‌ای است و سی و دومین عنصر فراوان پوسته زمین محسوب می‌شود. گفته می‌شود که کبالت حدود ۰.۰۰۲ درصد کل پوسته زمین را تشکیل می‌دهد. نکته این‌که این عنصر سمی، یکی از اجزای اصلی ویتامین B۱۲ را تشکیل می‌دهد و امکانی برای تشخیص و دلایل افزایش آن در بدن وجود ندارد، مگر آن‌که شیء آلوده به آن در دسترس باشد! این تازه یکی از ده‌ها عامل قتل بدون ردپا است.

چطور می‌توان وجود عامل بدون ردپا را تایید کرد؟

با این توضیح باید همین ابتدا براساس نتیجه انتهای مقاله پرسید که چطور است افرادی حتی بدون انجام آزمایش دقیق در مورد نادر طالب‌زاده و دیگر اهداف ترور، بیوتروریسم را در مورد آنها مردود دانسته‌اند؟! آیا کسانی نذر دارند در جبهه خودی ردپای دشمن را پاک کنند و اوضاع آرام و امن گلخانه‌ای ایجاد کنند؟
بر این اساس روش مدون و قابل استنادی که برای تایید ترور بیولوژیک انجام‌شده باشد، وجود ندارد. تنها در مواردی که فرد موردحمله از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارای عملکرد استراتژیک باشد و دشمنان آشکاری در کمین او باشند، می‌توان تغییر حال، فاکتورهای سلامتی و شیء آلوده را مورد استناد قرار داد.از این منظر همه نشانه‌هایی که در عملکرد نادر طالب‌زاده به فراوانی یافت می‌شود، دلیل کاملی برای ترور او را پیش رو می‌گذارد. از مستندسازی‌های فرامرزی‌اش تا حضورش در بوسنی و افغانستان، علمداری مبارزه با نفوذ انگلیسی و فرانسوی و رسواسازی هولوکاست و ایدئولوژی صهیونیست‌ها.اما نادر طالب‌زاده نه اولین هدف ترور فرهنگی است و نه آخرین آن است. بی‌شمار نمونه‌هایی از حذف فیزیکی هنرمندان توسطه نظام سلطه جهانی مشهود است. در ادامه مواردی درقالب فرضیه‌های قابل بررسی به‌منظور تقویت امکان ترور نادر طالب‌زاده را مرور می‌کنیم.
 
یک عدد ناقابل در آمار تصادفات مشکوک

یادمان باشد جبهه دشمن با کسی تعارف ندارد و از قضا به کینه‌اش در انتقامگیری مشهور است پس هرکس که پا را از مرزهای ممنوعه روشنگری آن‌سوتر بگذارد یک هدف جدی تلقی می‌شود که یا باید به راه بیاید یا حذف شود! همچنان که گفته شد این نوع حذف سابقه‌ای طولانی دارد. 
محمود جوهری، بازیگر نقش رئیسعلی دلواری در سریال «دلیران‌تنگستان» که همراه خانواده در اثر تصادف جاده‌ای ازبین‌رفت، نمونه خوبی از این دست است. او نماد مجسم رئیسعلی دلواری، قهرمانی واقعی است که هفت سال پوزه ارتش انگلستان را در سواحل ایران به خاک مالید و پس از سال‌ها فراموشی، با بازی او جان گرفته و در افکارعمومی زنده شده بود. مرگ تلخ جوهری می‌تواند موجب به‌راه‌آمدن خیلی از فعالان این حوزه باشد. نمونه‌ای که آن‌قدر توجیه‌کننده است که حتی در یک مکالمه کوتاه تلفنی کوتاه به کار تهدید و ارعاب می‌آید!

هیچ‌وقت از خودمان نپرسیدیم همایون شهنواز کارگردان همین سریال، با آن تبحر در تولید آثار تاریخی چرا دیگر تا چند دهه بعد از دلیران‌تنگستان مرتکب خلق اثر ماندگار نشد؟ و این‌که چرا خودش هرگز حاضر نشد دراین‌باره سخن بگوید؟ او مدت‌ها خارج از ایران زندگی می‌کرد و در پی بازگشت به کشور، پس از ساخت یک اثر تازه در آتش‌سوزی منزلش دچار سوختگی بیش از ۸۰ درصد شد و براثر این حادثه درگذشت! عجیب نیست؟ او قرق شکسته بود؟
 
دایره بزرگ اهداف ترور

مگر کم نخبه، اندیشمند، هنرمند، شاعر، ادیب، پژوهشگر، دانشمند و مبارز حق‌طلب داریم که در یک نقطه پرتصادف از هزاران نقطه پرتصادف ایران ازدست‌رفتند و به یک عدد از آمار کشته‌شدگان تصادفات جاده سال تبدیل شدند بدون این‌که کسی به اصل تصادف آنها شک کند؟

هدف لاجرم حکومتی و سیاسی نیست

گاهی یک هنرمند که به‌خوبی درباره فرهنگ ایرانی اثر خلق می‌کند و کمک می‌کند ما خودمان را بهتر بشناسیم از نظر رقیب فرهنگی یا دشمن، مهره‌ای خطرناک تلقی می‌شود. حالا ببینید دایره شاعران، رمان‌نویسان، تاریخ‌پژوهان، نمادشناسان و… که حتی اصولا حکومتی یا سیاسی تلقی نمی‌شوند چقدر باز است و فراوانی اهداف ترور چه پرتعداد.

سرطان سریع

از خودمان بپرسیم در این دایره، مرحوم علی حاتمی خالق سریال روشنگرانه «هزاردستان» قرار نمی‌گیرد؟ و سرطان مشکوک و پرسرعت او درست در هنگامه تولید «سریال تختی» با آن مرگ مشکوک و همچنان پررمز جهان‌پهلوان قابل ‌بررسی نیست. سریالی که دیگر هرگز ساخته نشد چون تنها علی حاتمی می‌توانست از هزارتوی آن به‌سلامت درآید.

صحنه‌سازی بمب‌گذاری کور

آیا مرگ مشکوک مصطفی عقاد، فیلمساز بی‌بدیل جهان اسلام به همراه دخترش در کافه آن هتل سوری هم قابل ‌بررسی است، قتلی آشکار که درنهایت به‌عنوان تلفات یک بمب‌گذاری کور تلقی شد و هرگز مورد بررسی قرار نگرفت!

احتمالا، دیگران با خودشان گفته‌اند: مگر او چقدر مهم بود که کسی بخواهد ترورش کند؟! اما وقتی بدانیم مصطفی عقاد علاوه بر تولید مهم‌ترین فیلم‌های جهان اسلام، خیز بلندی برای ساخت فیلمی درباره زندگی امام‌خمینی(ره) داشت شاید فارغ از تأثیر راهبردی دو فیلم تاریخی «الرساله» و «عمرمختار» اهمیت حذف فیزیکی او را درمی‌یابیم.
 اثری که بعد‌ها توسط تهیه‌کننده ایرانی‌اش و به دست یک کارگردان ایرانی ساخته شد و به خاطر حاشیه‌های فراوانش درس‌عبرتی برای دیگر فیلمسازان شد!
 
این توهم توطئه است یا اصل ترور؟

سیف‌ا… داد، دیگر فیلمساز ایرانی است که مرگ او در اثر سرطان پیشرفته هرگز مورد بررسی قرار نگرفت. شکی نیست که او ماندگارترین فیلم ــ مجموعه ایرانی در مورد ریشه‌یابی اشغال فلسطین و نگاه جنایتکارانه صهیونیست‌ را در این اشغالگری ساخته است.یادمان باشد او این اثر را براساس رمان بازگشت به حیفا (۱۹۶۹) نوشته برجسته غسان کفانی ساخته است و بد نیست بدانید صهیونیست‌ها این نویسنده را آشکارا ترور و با تبلیغات فراوان تلاش کردند از شهادت او مدل وحشت برای سایر روزنامه‌نگاران و نویسندگان مبارز فلسطینی بسازند. غسان کفانی سومین فرزند فائز عبدالرزاق بود که در جنبش ملی بر ضد اشغال انگلستان فعالیت داشت. می‌بینید چقدر ردپای میراث ترور و حذف فیزیکی آشکار است!
هنگامی‌ که با توطئه موساد، غسان کفانی شهید شد، گلدامئیر، نخست‌وزیر وقت رژیم‌صهیونیستی گفت: «کشتن غسان برابر با انهدام ده‌ها تانک یک گردان ارتش عرب برای ما سود داشت.»

ترور خاموش، قهرمان نمی‌سازد

او از یاد برده بود که غسان در دل‌ها جا دارد و این ترور از او اسطوره می‌سازد. جانشینان او اما می‌دانستند مرگ خاموش و ترور بیولوژیک این خاصیت را دارد که فرد مورد هدف در دایره شهدا قرار نمی‌گیرد و به اسطوره تبدیل نمی‌شود. حالا با این توضیحات می‌توان تصور کرد دشمنی که روزنامه‌نگار و نویسنده رمان با مخاطب بسیار محدودتر از یک سریال خوش‌ساخت را رسما ترور می‌کند، آیا از کنار عامل و کارگردانی که با اثر خود رمان همان نویسنده را جهانی کرده، به‌سادگی عبور می‌کند و اقدامی برای حذف او نمی‌کند؟!
همه اطرافیان «سیف‌ا… داد» تایید می‌کنند که او در سلامت کامل بود و با سرطان ناگهانی و صاعقه‌وار از دنیا‌رفت.

نویسنده و پژوهشگر پر خطر 

حسن شایانفر، پژوهشگر و فعال فرهنگی دیگر هدف ترور بیولوژیک است. او که مطالعات دقیق بر اسناد ساواک درباره احزاب، گروه‌ها و شخصیت‌ها و جریانات داشت، در یک‌فقره از فعالیت‌هایش مجموعه ۶۰ جلدی «نیمه پنهان» را با موضوع جریان‌شناسی براساس محور‌های زیر منتشر کرد:شوالیه‌های ناتوی فرهنگی، حزب خلق مسلمان، نیمه پنهان مصدق، سایه روشن بهائیت، سایه شوم منتشر کرد و در هر جلد به ریشه‌یابی و بازخوانی افکار و مواضع اشخاص و جریان‌های معارض سیاسی و فرهنگی ‌پرداخت. این فعالیت‌های مستمر، او را به هدف ترور تبدیل کرد. امری که حتی در مورد او با توجه به تروری که مسئول دفترش را به شهادت رساند ردیابی نشد.برادر او ماوقع را چنین روایت می‌کند: «دوماه قبل از فوت اخوی نامه‌ای برایش‌ان از ناکجا آبادی پست می‌شود که به اشتباه نامه به دست دفتردارشان آقای عبدی می‌رسه، اون بنده خدا پس از باز کردن ظرف یک ساعت سست و بی‌حال میشه. او را به به بیمارستان بقیه‌ا… می‌برند، تا شب داخل کلیه، کبد و… با سرعتی باور نکردنی منهدم شد و پس از دو روز فوت کردند و از آنجا که این بنده خدا زمینه شیمیایی در جبهه داشته کسی متوجه آلودگی نشد. بعد یکی دوماه نامه‌ای مرگبار مجدد می‌آید و پس از بازکردن آن توسط اخوی علائم مسمومیت شدید آشکار شد و مجدد بقیه‌ا… و… .اصلا به‌گونه‌ای فرد از نظر عصبی مسموم می‌شود که حتی اختیار بستن پلک چشم را ندارد‌. چشم‌های ایشان را شب‌ها با چسب می‌بستند.» شایانفر پس از شش ماه مبارزه با بیماری‌های شتاب‌یافته با منشأ نامعلوم در ۲۹آبان ۱۳۹۵ درگذشت.

روایتگر تاریخ بدون تحریف سامی 

در مورد فرج‌ا… سلحشور هم‌روند بیماری و درگذشت شباهت‌های زیادی با نمونه‌های قبلی دارد. او سریال موفقی در مورد پیامبران سامی دارد و در آخرین تجربه‌اش پا در دایره ممنوعه روایت پیامبری حضرت موسی(ع) گذاشت. سینمای سلطه با مدیریت صهیونیست‌ها دهه‌های متمادی است که قدرت سینما را در جعل و تحریف تاریخ به کار گرفته و حتی پا را فراتر گذاشته و با به‌روز کردن محصولات خود به آنها جعلیات روزآمد سیاسی اضافه می‌کند‌. حالا در نقطه مقابل نگاهش با فردی مواجه شده که باوجود همه ندانم‌کاری‌های سیستمی و دشواری‌های مسیر در تولید روایت منطبق با اسناد تاریخی و دینی در مورد پیامبران سامی پافشاری می‌کند.تولید این آثار حتی با مخاطب محدود در وسعت منطقه‌ای، مصادف است با باز شدن مشت تحریف‌گران. هرچند قدرت عرضه و تبلیغ در دست صهیونیست‌هاست اما اندک آگاهی‌بخشی می‌تواند سوار بر قدرت حقیقت برای آنها رسوایی به‌پا کند. پس راحت‌ترین راه‌حل حذف فیزیکی نویسنده و کارگردان چنین آثاری است. ضمن این‌که او فراتر از تولید اثر در پژوهش ادیان، رسانه دینی، جریان‌شناسی نفوذ و فساد ساختارمند در عرصه هنر صاحب‌نظر، فعال و تأثیرگذار بود.در این مورد ترور، حتی به حذف مرحوم سلحشور بسنده نشد و جمال شورجه که قرار بود پس از او راهش را در همان مسیر ادامه دهد نیز به شکل شگفت‌انگیزی رو به ضعف گذاشت و با سرعت در بستر افتاد. به‌نحوی‌که توان و پای ادامه این مسیر را از دست داد.

حتی یک مستند اثر گذار برای اقدام به ترور کافی است

حبیب‌ا… کاسه‌ساز، دیگر تهیه‌کننده ایرانی است که مرگ او مشکوک به ترور بیولوژیک است. سوابق و فعالیت‌ها و میزان اثرگذاری او در جریان فرهنگی دفاع‌مقدس و مقاومت اسلامی نیازی به اشاره ندارد. فعالیتی که درصدی از آن همچون تولید مستند ادواردو (مستندی که به چند زبان ترجمه شد و تأثیر جهانی داشت) می‌تواند یک فرد را به هدف ترور برای صهیونیست‌ها و جریان سلطه بدل کند.فرضیه ترور بیولوژیک او هم آشکارا توسط قدیری ابیانه در مراسم تشییع کاسه‌ساز مطرح شد اما نه‌تنها جدی گرفته نشد، بلکه پدافندی نیز برای همقطاران او به‌کار گرفته نشد تا حداقل تلفات بیشتری به پیکره جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی وارد نشود.
 
ترور به جُرم کشیدن کاریکاتور

مستند و فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی که هیچ، نظام سلطه تحمل یک کاریکاتور را هم ندارد. شاخص کاریکاتوریست‌های ترور شده توسط صهیونیست‌ها ناجی العلی، هنرمند مبارز فلسطینی است که در دوره ترورهای آشکار به دلیل آن‌که در مقابل صهیونیست‌ها سرخم نکرد از پار درآمد و البته به اسطوره تبدیل شد. حالا در عصر حذف فیزیکی خاموش، بهنام بهرامی، کارتونیست ایرانی ضدهولوکاست در سال ۱۳۹۹ در سوئیس فوت شد.
بهنام بهرامی در مسابقه بین‌المللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست شرکت کرد و کاریکاتورش در رسانه‌های خارجی و به‌ویژه رسانه‌های صهیونیستی باعث واکنش‌های زیادی شد. او برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. این هنرمند در شهر ژنو نمایشگاهی برپا کرد که آن را برهم زدند. مدتی بعد پلیس سوئیس این هنرمند ایرانی را دستگیر و او را بابت کاریکاتور هولوکاست توبیخ کرد. همان زمان وقتی از اداره پلیس بیرون آمد عده‌ای به او حمله کردند و لپ‌تاپ و کیفش را ‌دزدیدند. بهنام بهرامی پس‌ از این اتفاق، شرایط ناامنی را تجربه کرد و درنهایت آبان ماه ۱۳۹۸ تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و این موضوع را به خانواده‌اش نیز اعلام کرد اما در بحبوحه‌ای که اینترنت در ایران قطع بود، تلفن وی نیز خاموش شد و اوایل آذرماه همان سال پلیس سوئیس جسد او را کشف کرد. نکته اینجاست که وقتی گواهی فوت این هنرمند به دست خانواده‌اش در ایران رسید، علت مرگ «نامعلوم» ذکر شده بود.دولت سوئیس اجازه خروج پیکر شهید بهرامی را نداده و او در ژنو به خاک سپرده است! نمایندگان کنسولگری ایران در ژنو اعلام کردند دولت سوئیس از ارائه هرگونه اطلاعات درباره مرگ و مکان وقوع مرگ این هنرمند ایرانی سرباز زده‌ و حتی لوازم شخصی او را نیز تحویل نداده‌‌است.
 
غیر قابل ردیابی

بیژن نوباوه، خبرنگار و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی دیگر فعال فرهنگی دیگر موردحمله بیوتروریسم است. در این مورد بدن او سم‌شناسی و دو نوع سم در بدنش شناسایی شد. طی ارزیابی‌های صورت‌گرفته این سموم هنگام بیهوشی عمل جراحی در آمریکا وارد بدن او شده بود. به گفته نوباوه، حتی در زمان ریاست آیت‌ا… هاشمی شاهرودی این مسأله از سوی قوه قضاییه مورد پیگیری قرار گرفت. او تأکید می‌کند چند روحانی هم پس از بازگشت از آمریکا در شرایط مشابه مبتلا شده و فوت کردند که موضوع بیوتروریسم در قبال آنها حکم می‌کند و پرونده آنها نیز در دستگاه‌های قضایی موجود است.

ترور فعال اقتصادی

علی دادمان، فعال اقتصادی دیگر فرد مورد ترور بیولوژیک است. او هم همچون نادر طالب‌زاده و …قربانی آلودگی از طریق چمدان شخصی خود در خارج از کشور شد. سرطان پرشتابی که در کمترین زمان باعث فوت فرزند شهید دامان در تیرماه ۹۵ شد. غده ایجادشده در روده او موجب انسداد روده شد و بخشی از روده را سیاه کرده که دکترها مجبور شدند بخشی از آن را بریده و روده را خارج کنند.محتویات‌ روده به داخل شکم ریخته بود که ایجاد عفونت کرد و عفونت وارد خون شد. از طرفی ضایعه ایجادشده در شکم، ریه را نیز درگیر کرد که سبب شد تنفس با دستگاه انجام ‌شود.سلول‌های سرطانی روده و معده و کبد و لگن و کلیه را به اشغال خود درآوردند که به خاطر جراحات و عمل جراحی‌ وضعیت موجود امکان‌ شیمی‌درمانی دیگر وجود نداشت.

ترور آشکار و پنهان دانشمندان

سعید کاظمی‌آشتیانی، دانشمند عرصه سلول‌های بنیادی دیگر قربانی ترور بیولوژیک است؛ دانشمند مؤمن و جهادگر، کانون امید و ابتکار و نوآوری و از رویش‌های مبارکی که آینده‌ درخشان علمی در کشور را نوید می‌داد ولی به ناگهان دچار عارضه قلبی و مرگ زودهنگام شد. از همان ابتدا نظریه ترور دکتر آشتیانی قوت گرفت ولی مانند موارد مشابه پرتعداد دیگر به نتیجه نرسید.
 
برگردیم به روایت چمدان آلوده

طالب‌زاده طی سفری، در هتلی در شهر نجف اقامت داشت. چمدان وی از میان صد‌ها چمدان از انبار چمدان‌های هتل برداشته و پنج روز بعد در کربلا در نیمه‌شب توسط افراد مسلح ناشناس به وی تحویل داده شد. اطلاعات لپ‌تاپ او را برداشته، بررسی‌های‌ کامل را انجام داده و دستگاه را به ویروس‌های رایانه‌ای آلوده کرده بودند. طالب‌زاده از همان روز که چمدان‌ را تحویل گرفت دچار بدحالی شد، طوری که به‌سختی راه می‌رفت و سرفه‌های خونی شدید داشت. اگر ترور بیولوژیک را جدی می‌گرفتیم، اطلاع‌رسانی می‌کردیم و او از ابتدا با آگاهی گمان بر ترور می‌برد و لباس‌های داخل چمدان را نمی‌پوشید یا از چمدان استفاده نمی‌کرد و امروز همچنان استوار در گلوگاه تاریخ ایستاده بود و روشنگری می‌کرد. دشمن سال‌هاست به چرخه جدیدی از روش‌های حذف اقدام کرده است.
 
جدی نگرفتن تهدیدات

صاحب‌نظران بیولوژی مولکولی، سال‌هاست که این حرف‌ها را گفته و در جلسات مهم و استراتژیک کشور بارها این نوع تهدیدات را به مسئولان گوشزد کرده‌اند اما هشدارها جدی گرفته نمی‌شود هیچ، گاهی اوقات مورد تمسخر واقع می‌شود و با طرح این موارد گوینده را متهم به توهم توطئه می‌کنند. رهبر معظم انقلاب، بارها تأکید کرده‌اند: «دشمنی دشمن، سرسوزنی عوض نشده بلکه ابزارهای‌شان تغییر کرده است؛ در گذشته با اسلحه و امروز با ابزارهای دیگر دشمنی می‌کنند؛ آنها در پشت سنگر نشسته و افراد بزرگ ما را نشانه می‌گیرند.» مباد روزی از خواب بیدار شویم که به صورت هفتگی ده‌ها نفر از افراد مهم و شاخص کشورمان ازدست ‌بروند. نباید از این سرمایه‌ها بگذریم، حتی بی‌شمار نخبه‌ای که در جامعه زندگی عادی دارند و گاهی حتی خانواده دوستان‌شان اهمیت آنها را زیر سؤال می‌برند، در رصد دقیق دشمنان این مرز و بوم قرار دارند و در اولین فرصت که شرایط فراهم باشد و هزینه کرد بر اهمیت هدف منطبق باشد، در دستور ترور قرار می‌گیرند. اگر لازم باشد هدف از طریق ترور فیزیکی حذف می‌شود حتی اگر ترور سردار قاسم سلیمانی و سردار محسن فخری‌زاده و شهدای هسته‌ای برای دشمن هزینه سیاسی و جهانی داشته باشد یا در گامی هوشمندانه از طریق بیوتروریسم و تصادفات برساخته آنها حذف خواهندکرد.

 با موضوعات جدی شوخی نکنیم

همچنان که روایت شد روایت بیوتروریسم علیه نیروهای مؤثر ایرانی امر تازه‌ای نیست. در شرایط کنونی تنها راه جلوگیری از خطر، تشکیل کمیته ویژه برای این مسأله در شورای عالی امنیت ملی است که شاید بتواند با ایجاد چتر امنیتی گسترده از سرمایه‌های انسانی ایران اسلامی محافظت کند. وظیفه دیگر بر عهده جامعه هنری به‌ویژه هنرمندان همسوست که اگر از دست‌شان کاری برنمی‌آید، اصل ماجرا را به شوخی برگزار نکنند تا پرونده‌های موجود باز بماند و پژوهشگران از پرداختن به این موضوع احساس بی‌ارزشی نکنند. 

آنچه سینماگران دربارۀ «نادر» گفتند

زنده یاد نادر طالب زاده یکی از هنرمندانی است که سال های سال با عشق برای اعتلای فرهنگ و هنر انقلاب اسلامی تلاش کرده بود و در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ به دیار باقی شتافت. همزمان با سالگرد درگذشت این هنرمند متعهد با ۳ تن از چهره های شناخته شده سینمای کشور آقایان: جواد شمقدری، محمدرضا اسلاملو و محمد قهرمانی به گفتگو نشستیم.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، نادر طالب‌زاده متولد ۱۳۳۲ در تهران و مستندساز، تهیه‌کننده و مجری تلویزیونی، و کارگردان اهل ایران بود. او دبیر کنفرانس بین‌المللی افق نو، دبیر جشنواره فیلم عمار، از افراد مؤثر در تأسیس شبکه افق سیما و عضو هیأت اندیشه‌ورز این شبکه بود.

طالب‌زاده دارای مدارک تحصیلی کارشناسی ادبیات انگلیسی از دانشگاه راندولف میکن و کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیا بود. او فعالیت هنری را از ۱۳۵۹ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با ساخت فیلم‌های مستند آغاز کرد. از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد. وی در جنگ بوسنی شرکت داشته‌است.

وی کارگردان سریال «بشارت منجی» و تهیه‌کننده برنامه «راز» بوده و از دیگر فعالیت‌های جنبی او می‌توان به تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی و مدیریت مرکز تحقیقات و مطالعات سینمایی در معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد. طالب زاده که در لیست شخصیت‌های تحریم شده از سوی آمریکا قرار داشت در جنگ بوسنی نیز شرکت داشته‌ است.

سه تن از اهالی هنر سینمای ایران آقایان: جواد شمقدری، محمدرضا اسلاملو و محمد قهرمانی همزمان با نوروز ۱۴۰۲ در فراق این هنرمند پیشکسوت سینمای کشور با سینماپرس گفتگو کردند و از او برایمان گفتند.

*****************

جواد شمقدری رئیس پیشین سازمان سینمایی با ارسال یک یادداشت اختصاصی به سینماپرس نوشت: مرحوم نادر طالب زاده از نمونه های بسیار درخشان افرادی است که با دم مسیحایی امام (ره) به حیات طیبه دست یافتند. امام (ره) بسان خورشیدی در آسمان تفکر و اندیشه ها و مکاتب ظلمانی جهان تابید و دلهای پاک و مشتاق حقیقت را جذب خود کرد. انقلاب اسلامی در عصر بی دینی و دین گریزی، داعیه نجات بشر و رهایی او از یوغ ستم ظالمان و حکومت های جائر را بر پایه دین و ایمان الهی سر داد. این پدیده ی نو و متفاوتی بود و آنهایی که در چرخ دنده های تمدن غربی و زندگی خالی از ایمان الهی گرفتار شده بودند و به دنبال راه نجاتی می گشتند عظمت آن را دریافتند و سر از پا نشناخته بسوی این شتافتند. نادر طالب زاده یکی از این عاشقان و طالبان این حقیقت بزرگ بود. خودش می گوید زمانی که گروه گروه افراد غرب زده و دست پرورده های فرهنگ آمریکایی راه خروج از ایران اسلامی را در پیش گرفته بودند وی سر از پا نشناخته راهی ایران می شود و به همه سرمایه های اجتماعی و داشته ها و موقعیت های کاریش در آمریکا پشت می کند. مرحوم طالب زاده عطای غرب را به لقایش می بخشد تا بتواند در هوای پاک انقلاب اسلامی نفس بکشد و خود را بالا بکشد. طالب زاده کار را از همان جا آغاز می کند که مهارتش را دارد. فیلمسازی و فعالیت رسانه ای و تلویزیونی محور تلاش او در خدمت به حرکت انقلاب اسلامی می شود. البته مثل همه ی کسانی که خود را وقف انقلاب و راه امام می کنند او هم خود را در این مسیر رها و یله می سازد و دوره ای کوتاه به کارهای جهادی از نوع دیگر می پردازد اما دست تقدیر او را به سمت همان توانایی ویژه اش یعنی کار هنری و رسانه ای سوق می دهد. شناخت عمیق او از قدرت شیطانی جریان صهیونیسم و آمریکای جهانخوار باعث شد عمده تلاش رسانه ای و فیلمسازی او در این راستا شکل بگیرد. او بیش از ما مفهوم آمریکا شیطان بزرگ را درک و هضم می کرد و برای همین تلاش کرد در آثار و ارتباطاتش ابعاد مختلف این پدیده ی شیطانی و صهیونی را بشناساند. چه زمانی که در جبهههای حق علیه باطل و چه در جنگ بوسنی حضور یافت و چه زمانی که فیلم مستند ساعت بیست و پنج را بر اساس واقعیتهای جامعه آمریکایی ساخت. انگیزه ی او از ساخت سریال منجی یا همان زندگی حضرت مسیح نیز باز بر این اساس بود که می خواست با تحریف تاریخی روایت یهودی از زندگانی حضرت مسیح مقابله کند و باور رایج در جامعه مسیحی را تغییر دهد و بر اساس انجیل به روایت بارنابا که صادق ترین روایت از مسیح است سریالش را ساخت. طالب زاده انسان بی ریا و بی تکلفی بود و در ارتباطاتش و مروادات دوستانه اش بخوبی این ویژگی را می دیدی. وی مدتی هم مدیر مرکز اسلامی فیلمسازی معاونت سینمایی شد و در این دوران سعی کرد شاگردانش را با همین تفکر و نگاه آشنا سازد.

اوج کارهای طالب زاده ساخت برنامه های گفتگو محور در سیمای جمهوری اسلامی ایران بود که سعی می کرد دریچه های متفاوتی از معرفت و حقیقت را به روی مخاطبانش بگشاید.

در سال ۸۸ من تلاش کردم در کنار جشنواره فیلم فجر عرصه های جدیدی از شناخت سینمای آمریکا و جریانات مظلوم فرهنگی در غرب را بازنمایی کنیم از مرحوم طالب زاده دعوت کردم این مسئولیت را بپذیرد و وی بدون لحظه ای درنگ لبیک گفت و کنفرانس هالیودیسم از دل این همکاری بیرون آمد. سال بعد به این کار ابعاد جدیدی دادیم و قرار شد جشنواره ای با هدف شناسایی فیلمسازان حقیقت جو و مخالف جریان صهیونیسم و آمپریالیسم آمریکا در جهان و فرصت نمایش فیلم های آنها در یک جشنواره را رقم بزنیم که حاصل این ایده، جشنوارهی افق نو شد. البته به دلیل محدودیت ها و موانعی که بر سرراه این جشنواره به وجود آمد در دوره های بعد این جشنواره به کنفرانس افق نو محدود گردید. این کنفرانس باعث شد مرحوم طالب زاده جریان بزرگی از متفکران و اندیشمندان اروپایی و آمریکایی را شناسایی کند که معترض سیستم کنونی غرب و فرهنگ منحط غربی بودند و بیش از همه با جریان تسلط صهیونیسم بین الملل بر همه شوون زندگی مردم جهان مخالفت داشتند و زخم خورده ی این تقابل بودند. جالب است این افراد که همگی از اندیشمندان و صاحب نظران و اساتید دانشگاه بودند برای اولین بار احساس می کردند مامن امنی برای بازگویی دیدگاهها و نظراتشان یافته اند. افق نو فرصتی شده بود تا عقده های خفته ی چندین ساله شان را باز گویند و مرحوم طالب زاده بسان پناهگاهی برای این افراد شده بود.

مجموعه کارهای طالب زاده را به یقین می توان از جنس جهاد تبیین تلقی کرد. برای من افتخاری بود که با این روح پر تلاش و ناآرام که در جستجوی بازنمایی لایه های مختلف حرکت انقلاب اسلامی می جوشید از سال ۶۴ آشنا شدم و توفیق دیدارهای متعدد و نشستهای دوستانه و کاری با یکدیگر داشتیم. حقیقتا از دست دادن نادر طالب زاده در زمانه ای که بیش از هر دوره ای تحرکات جریانات مقابله با انقلاب اسلامی ذیل طرح صهیونیسم و آمریکای جهانخوار اوج گرفته خسارت بزرگی است. اما خوشحالیم میوه ی پر ثمر مجاهدتهای عاشقان انقلاب اسلامی امروز در جبهه مقاومت در منطقه به ثمر نشسته است. بی تردید جریان و فرهنگ مقاومت دست بلند انقلاب اسلامی در منطقه و جهان است که امیدواریم با بذرهایی که به همت افرادی همچون مرحوم طالب زاده پاشیده شد بزودی شاهد تحولات و دگرگونی های مصلحانه ای در عرصه بین المللی باشیم.

محمدرضا اسلاملو کارگردان سینما در این باره به سینماپرس گفت: رفاقت من با حاج نادر طالب زاده به سال ها قبل بر می گردد. او انسانی بی نظیر، دارای قلبی مهربان، بسیار خونگرم، خوش قلب و صاحب قلبی رئوف بود. هر کس یک بار با او برخورد می کرد ناگاه جذب وی می شد چرا که نیتی خالص و الهی داشت و قلب کودکانه و مهربانش به او کمک می کرد که با دیگران ارتباط برقرار کند؛ حاج نادر به علاوه شوخ طبع بود و همین شوخ طبعی اش باعث می شد کارها برایش ساده شود.

وی ادامه داد: او علاوه بر این خصایص انسانی متعهد، انقلابی و خستگی ناپذیر نیز بود؛ در بحث ترویج و توسعه سینمای استراتژیک تلاش بسیار می کرد و آرزوی من و او از سال های دور این بود که بتوانیم این سینما را رشد دهیم.

اسلاملو خاطرنشان کرد: در دوره ریاست حاج جواد شمقدری در سازمان سینمایی فرصتی فراهم شد تا مسأله سینمای استراتژیک مطرح شود چرا که او مدیری بود که می خواست حرکت متفاوتی را در این سینما ایجاد کند. ما معتقد بودیم بدنه سینما باید به جای سینمای سرگرمی، سینمای استراتژیک شود و همواره مثال می زدیم کشورهایی نظیر روسیه و لهستان هم سینمای بدنه شان استراتژیک است و پای اهداف نظام شان ایستاده اند و بر اساس آن اهداف به پیش می روند.

کارگردان فیلم های سینمایی «شهابی از جنس نور» و «باغ سید» متذکر شد: همین الآن هالیوود در راستای اهداف نظام سلطه آمریکا جلو می رود. حاج نادر معتقد بود سینمای ما باید استراتژیک شود و این اتفاق برخلاف اهداف و مقاصد انتلکتوئل ها بود و به همین دلیل همواره تلاش می کردند تا بنده و حاج نادر را نکوهش کنند.

این سینماگر یادآور شد: اما حاج نادر هیچ وقت از پا ننشست و همیشه کارهای خاص انجام می داد. او مستندهای عالی در راستای اهداف بین الملل نظام تولید کرد؛ او اولین شخصی بود که در صدا و سیما با او برخورد کردم و در نگاه اول فکر کردم آمریکایی است!

اسلاملو افزود: من حاج نادر و شهید آوینی را بسیار دوست داشتم؛ این دو انسانی بودند که غیر از نگاه استراتژیک نگاه دیگری نداشتند. زنده یاد طالب زاده در عمل توانست با حرکات جمعی و سمینارهای مختلف قدم های مثبتی برای رشد و تحول سینمای استراتژیک و مقاومت اسلامی بردارد.

وی در پایان این گفتگو تأکید کرد: نیت او خیر بود. ااو نیت داشت که بتواند در زمینه رسانه بصری سینما و تلویزیون آثار آبرومند به میدان بیاورد و خداوند کمک کرد و راه را برای او باز کرد. او با دلش به میدان آمد و توانست فصل درخشانی را از انسان رسانه استمرار بخشد.

محمد قهرمانی تهیه کننده سینما نیز در گفتگو با سینماپرس اظهار داشت: زنده یاد طالب زاده به معنای واقعی کلام یک مدیر جهادی در حوزه فرهنگی و هنری کشور بود. او همه شاخصه های یک مدیر جهادی را داشت و فردی به شدت فکور و دلسوز و با گذشت بود.

وی ادامه داد: او که سال ها در آمریکا زندگی کرده بود برای کشور دست شست و به ایران اسلامی آمد و برای آرمان هایش از خودگذشتگی نشان داد. زنده یاد طالب زاده انسانی خستگی ناپذیر بود و در همه عرصه های هنری حضور داشت و سعی می کرد کمک کننده باشد. او بسیار خوش فکر بود و فکر می کرد برای انقلاب چه بکنیم و جشنواره عمار ثمره فکر و ایده ایشان بود.

قهرمانی با بیان اینکه این ویژگی های خاص باعث ماندگاری زنده یاد طالب زاده در تاریخ کشور شد اظهار داشت: اگر مدیران فرهنگی تنها چند درصد از ویژگی های زنده یاد طالب زاده را داشتند سینما دچار روزمرگی نمی شد و به این حال روز رقت بار کنونی نمی افتاد.

وقتی مدیرعامل سینمای دفاع مقدس، تولید فیلم را مقرون به صرفه نمی‌داند!

سیدمحمد حسینی با اشاره به اینکه در سینمای ایران برای روایت عملکرد کشورمان در جنگ‌های اخیر منطقه اثر چندانی تولید نشده، تأکید کرد: کشورهایی چون ترکیه که اتفاقاً در کشتار مردم کردنشین حامی داعش بودند، فیلم‌هایی می‌سازند که قصه را برعکس تعریف می‌کنند و خود را در مقابل داعش و قهرمان نجات‌دهنده مردم کرد نشان می‌دهند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، انجمن سینمای دفاع مقدس سال‌هاست که در حوزه تولید فیلم‌های سینمایی در حوزه مقاومت و دفاع مقدس فعالیت دارد و در سالی که گذشت نیز فیلم ضعیف «اتاقک گلی» با سرمایه‌گذاری نجومی و غیر منطقی این انجمن در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.

برای شناخت بیشتر از وضعیت فعلی و درک این واقعیت که این انجمن در حوزه تولید آثار سینمایی دچار چرخه معیوب تولید وبزرگنمایی فعالیت‌های خود شده است می‌توان به مرور گفتگو سیدمحمد حسینی (مدیرعامل انجمن سینمای دفاع مقدس) با ایلنا پرداخت که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

انجمن سینمای دفاع مقدس برای امسال چه برنامه‌هایی در نظر دارد؟

در سالی که گذشت انجمن روی فیلم «اتاقک گلی» سرمایه‌گذاری کرد که به نظر من فیلم موفقی بود و نکته بسیار مهمی که داشت این بود که هم تهیه‌کننده و هم کارگردان هر دو تجربه اولشان بود و علی‌رغم این موضوع فیلم نمره قابل قبول و خوبی گرفت. در سال جدید یک پروژه ملی خیلی بزرگی را شروع کردیم که «ارس» نام دارد و اگر توفیق باشد این فیلم ساخته می‌شود.

مسئله اصلی در اعلام برنامه‌ها دو وجه دارد؛ پروژه‌هایی که در ذهن ما برای ساخت و تولید وجود دارد که الان ۱۵ فیلمنامه آماده برای تولید داریم و در واقع زیرساخت خوبی برای تولید فیلم وجود دارد و یکسری جوان با انگیزه که می‌توانند آثار خوبی تولید کنند و البته وجه دیگر واقعیتی است که در میدان جامه عمل به آن پوشانده می‌شود و همه آن در گروی مسائل دیگری مثل مسائل مالی است. طبیعتاً سینما هنر گران‌قیمتی است و باید زمینه مالی برای تولید فراهم باشد. طبیعتاً نهادها و ارگان‌هایی که می‌توانند فیلم بیشتری تولید کنند جذب سرمایه بهتری داشته‌اند و می‌توانند فیلم‌های بهتری هم تولید کنند. به نظر من این مسئله بسیار مهمی است؛ ما وقتی برنامه‌ای را اعلام می‌کنیم آن برنامه خواست ذهنی ما است اما اینکه خواسته ذهنی جامه عمل پوشانده شود نیاز به سرمایه دارد که باید بتوانیم آن سرمایه را فراهم کنیم.

با توجه به وضعیت جاری اجتماع و بودجه اندک دولت اتفاقی که رخ می‌دهد این است که همچنان تولید همینطور لاغر پیش می‌رود اما باید بدانیم سینمای دفاع مقدس یک سینمای گرانقیمت است و از طرفی این سینما به دلیل گران بودن بازگشت گیشه‌اش به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست و این باعث می‌شود که بخش خصوصی در این حوزه رغبتی نداشته باشد و این سینما صرفاً در حوزه تولیدات ارگانی قرار بگیرد.

این وضعیت در همه دولت‌ها بوده و در همه جای دنیا هم به همین شکل است. کسانی که می‌گویند سینمای آمریکا مستقل است یا معنای استقلال را نمی‌دانند یا اصلاً نمی‌دانند سینما چیست و آمریکا کجاست چراکه در آمریکا سینما اتفاقاً همان دولت است. من تصور می‌کنم آنچه که در ایران رخ می‌دهد در واقع خیلی کوچک‌تر از حمایتی است که در کشورهای دیگر دنیا جریان دارد. در کشورهایی مثل چین، روسیه یا کشورهای اروپایی و… سرمایه‌گذاری‌های هنگفتی برای سینما صورت می‌گیرد.

یعنی از نظر شما تا امروز در حوزه سینما حمایت‌های کافی و مناسبی از سوی ارگان‌ها صورت نگرفته است؟

برای شما یک مثال می‌زنم که تراژیک است. در جنگ عجیب و غریب منطقه ما مهم‌ترین کنشگر میدان بودیم؛ سوریه، یمن و لبنان را از حلقوم صهیونیست‌ها بیرون کشیدیم و قهرمان‌های جدی واقعی داریم که در این مناطق شهید شدند ولی هند فیلم می‌سازد که در این جبهه‌ها جنگیده و با اشغالگران مبارزه کرده، چین که حتی یک گلوله در این جبهه‌ها شلیک نکرده فیلم ساخته که در این جبهه‌ها می‌جنگد، سوئد هم حتی درباره جنگ‌های منطقه فیلم ساخته، روسیه هر سال فیلم می‌سازد و ترکیه به طور کل واقعیت را در فیلم‌هایش تغییر داده و چیز دیگری به نفع خود روایت می‌کند.

مثلاً در کوهستان سنجار یا بخشی از جنایتی که داعش در فضای کردنشین مرتکب شد با حمایت مستقیم ترکیه بود و اتفاقاً جایی که ترکیه بیشترین حمایت را داشت در همینجا از داعش بود، هنوز هم ادلب در اختیار النصره است و النصره پیاده نظام ترکیه است. ترکیه از داعش در جنایت علیه کردها حمایت کرد اما فیلم «جان فدا» را ساخته که اصلاً واقعیت را تغییر داده و در این فیلم خود را به عنوان نجات‌دهنده مردم کرد معرفی می‌کند.

از نظر شما انفعال ما به دلیل مشکلات اقتصادی است؟

ما در این جبهه‌ها با صهیونیست‌ها مبارزه می‌کنیم اما نمی‌توانیم از این مبارزات فیلم بسازیم و این فاجعه است. مرزهای ما امروز به مدیترانه رسیده، ما در آن مناطق حضور داریم؛ من نمی‌خواهم سیاسی حرف بزنم و همه این حرف‌ها صرفاً بیان واقعیت‌ها است. ما در میدان عمل حضور پر رنگی داریم اما در فضای فرهنگی کاری نمی‌کنیم و خیلی ضعیف هستیم.

حوزه فرهنگ نیاز به سرمایه‌گذاری دارد، در حوزه تولید و زیرساخت باید اقدامات جدی داشته باشیم. چرا فیلمی درباره نیروهای دریایی ما ساخته نمی‌شود؟ ملتی که می‌خواهد رنگ توسعه را ببیند باید به بخش نیروهای دریایی‌اش توجه داشته باشد. دریا فضا و حسی دارد که فیلمساز باید توانایی خلق و انتقال آن حس را داشته باشد اما دلایل زیادی وجود دارد که اصلاً چنین فیلمی ساخته نمی‌شود.

یکی از دلایل اصلی این است که ما اصلاً زیرساخت لازم را نداریم. ما با دزدان دریایی سومالی می‌جنگیم، اصطلاحاً حسابشان را می‌رسیم و اتفاقاً آمریکایی‌ها را از دست دزدان دریایی سومالی آزاد می‌کنید و قهرمان ارتش ما این کار را انجام می‌دهد اما دو سال بعد آمریکایی‌ها «ناخدا فیلیپس» می‌سازند و ماجرا را تحریف شده به نفع خود روایت می‌کنند چون ما اصلاً زیرساخت تولید چنین اثری را نداریم. در واقع در کشور ما زیرساخت تولید بعضی از آثار سینمایی اصلاً وجود ندارد و سرمایه‌گذاری می‌خواهد. اگر ارتش و سپاه از فیلمسازان فیلم دریایی می‌خواهد باید زمینه‌اش را برای ما فراهم کند.

آیا نمی‌توان گفت که ارگان‌های مختلف اهمیت فیلم و سینما را درک نکرده‌اند و به همین دلیل از ساخت فیلم حمایت نمی‌کنند؟

بله ارگان‌های مختلف باید به این درک برسند که سینما و فیلمسازی امروز بسیار مهم است. سینما آنقدر مهم است که می‌تواند نگاه همه دنیا را نسبت به ما تغییر دهد. در همین بحث فیلمسازی در دریا باید بگویم که دریا ادبیات و فضای قابل فهمی برای همه دنیا دارد، تصاویر زیبایی به فیلمساز می‌دهد و علاوه بر ارزش‌های استراتژیک چنین فیلم‌هایی می‌توانند ارزش هنری بالایی هم داشته باشند.

چرا نهادها و انجمن‌های سینمایی که در تولید فیلم نقش دارند به جای جذب سرمایه به فروش بالای فیلمشان در گیشه توجه ندارند که از آن طریق بتوانند به درآمد و سرمایه برای تولید فیلم‌های بعدی برسند؟

ایجاد گیشه نکته بسیار مهمی است، ما باید جذابیت ایجاد کنیم تا زمینه را برای بازگشت سرمایه فراهم شود. در گیشه ایران اگر شما فیلمی با ۱۵ میلیارد تومان بسازید در صورتیکه فیلمتان طنز باشد احتمال دارد که به سرمایه اولیه‌تان برسید. این نشان می‌دهد که گیشه ایران ظرفیت محدودی دارد و برای تولیدات پر هزینه نمی‌توان به آن چندان امیدوار بود.

به نظر من ما باید با کشورهای همسو در اکران فیلم‌هایمان تعامل داشته باشیم. دوره حضور در جشنواره‌ها به پایان رسیده، ما توانایی هنری خود را به دنیا ثابت کرده‌ایم؛ راجر ایبرت درباره فیلم‌های ایرانی می‌گوید: «با پول کافه‌هایی که در فیلم‌های ما خرج می‌شود، ایرانیان فیلم‌هایی می‌سازند که تحسین‌برانگیز است.»

به نظر من ما در حوزه سینما خود را ثابت کرده‌ایم ولی در حوزه گیشه جهانی عملکرد خوبی نداشتیم. ما باید زمینه فروش ایجاد کنیم؛ پاکستان یک سوم مساحت ایران است و نزدیک سه برابر ایران جمعیت دارد و خوراک سینمایی‌اش را هند و ترکیه تأمین می‌کنند و جالب است که مردم پاکستان گرایشی به آن فرهنگ‌ها ندارند و بیشتر مجذوب فرهنگ ایران هستند و سینمای ایران را دوست دارند اما ما بلد نیستیم آنجا گیشه داشته باشیم.

روسیه گیشه سینمای بسیار قدرتمندی دارد، ما با این کشور مشترکاتی داریم در برخی مناطق در جبهه سوریه با این کشور هم‌رزم بودیم و علیه داعش جنگیدیم. ما می‌توانیم با همکاری هم فیلم بسازیم و این قصه‌ها را روایت کنیم.

چرا برای ساخت چنین آثار مشترکی اقدام نمی‌کنید؟

این کار ما نیست، باید رایزنی فرهنگی ما در حوزه دیپلماسی عمومی این اقدامات را انجام دهد. من نمی‌دانم چرا آن‌ها فکر می‌کنند که با یک نمایشگاه ایران باستان کار خود را انجام داده‌اند. قطعاً بسیار خوب است که ما به گذشته‌مان فخر بورزیم و سرمان را بالا بگیریم اما نباید امروز و اکنون را فراموش کرد.

آمریکایی‌ها مقالات و کتاب‌های متعددی چاپ کرده‌اند؛ مثل «بازداری شیعه» که ولی نصر پسر سید حسین نصر این کتاب را نوشته است و در آن به این مسئله اشاره می‌کند که شیعه و ایران دوباره به سمت احیای امپراطوری فارس می‌رود؛ آن‌ها خودشان این حرف را زده‌اند و مشخص است که به قدرت ما پی برده‌اند اما اینکه ما این قدرت را به زبان فرهنگی ابراز کنیم نیازمند ملزومات فرهنگی هستیم، ملزومات فرهنگی با دیپلماسی عمومی فراهم می‌شود و امروز مهم‌ترین دیپلماسی عمومی در دنیا زبان تصویر است.

امروز تصویر زبان ارائه فرهنگ است، کره از یک افسانه دروغین «جومونگ» می‌سازد و ما می‌بینیم و لذت می‌بریم و در عین حال تصور می‌کنیم که آن‌ها تاریخ دارند در حالیکه اینگونه نیست.

به دست آوردن گیشه تنها در کشورهای منطقه شاید به لحاظ اقتصادی برای ما آورده‌ای داشته باشد اما در بحث معرفی فرهنگمان یا اقداماتمان در منطقه لازم است که فیلم‌هایمان در دیگر نقاط دنیا نیز اکران شوند.

به اعتقاد من اگر می‌خواهیم بازار پیدا کنیم اول باید وجه مشترک بازار را با خودمان بسنجیم. در بازار باید چنین کاری انجام دهیم و این ادبیات خاص بازار است. اروپا و آمریکا مطلقاً به مقاومت ما نگاهی نخواهند کرد. اصلاً لازم نیست به بازار آن‌ها توجه کنیم چراکه اگر درگیر این موضوع شویم باید شبیه آن‌ها شویم و ادای آن‌ها را در بیاوریم؛ ما تا هزار سال دیگر هم ادای تروفو را در بیاوریم تروفو نمی‌شویم چون اروپایی نیستیم.

شهید آوینی می‌گوید مردم جهان جان فورد را می‌ستایند چون به شدت آمریکایی است و کوروساوا را می‌ستایند چون به شدت ژاپنی است؛ ما هم باید خودمان باشیم و در واقع باید ایرانی باشیم. اگر خودمان باشیم جهان هم ما را دوست خواهد داشت اما فکر می‌کنم ما امروز کمی درگیر ادا در آوردن شده‌ایم.

به نظر من به دست آوردن بازار اروپا برای ما خیلی سخت است، هر چند که می‌بینیم در این سال‌ها سینمای کره‌جنوبی موفق به انجام این کار شده و هم بازار اروپا و هم بازار آمریکا را به دست آورده است و سینمای ترکیه هم تا حدی موفق شده است. این‌ها سینماهای رقیب ما بودند و همانطور که در خودروسازی به کره باختیم و به این باخت هم افتخار می‌کنیم در سینما هم باخته‌ایم.

چرا باید به باخت افتخار کنیم؟

نمی‌دانم و برایم عجیب است. این تحقیر یک ملت است و اسم خودروسازی‌مان را باید همین بگذاریم؛ تحقیر یک ملت. ما در این حوزه باخته‌ایم و در سینما هم همینطور است.

کره‌جنوبی نگاهش به جشنواره نیست، شاید بعد از سال‌ها چندین جایزه هم در جشنواره‌های آمریکایی و اروپایی برنده شود اما در مقیاس بزرگ‌تر می‌بینیم که تمرکز اصلی آن‌ها روی بازار اروپا و آمریکاست و موفق هم هستند و اتفاقاً کره پس از اروپا و آمریکا در تلاش است که وارد گیشه چین هم بشود، این تلاش را آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها هم می‌کنند؛ مارول رسماً اعلام می‌کند که حاضر است فیلم‌هایش را برای اکران در سینماهای چین سانسور کند و حتی کاراکتر چینی در فیلم‌هایش قرار می‌دهد. این نشان می‌دهد که گیشه اهمیت بیشتری از جشنواره‌ها دارد و گیشه چین یکی از بزرگ‌ترین گیشه‌های جهان است و به دست آوردن آن قاعده‌ای دارد که باید آن را بلد باشیم. اصل ماجرا این است که سینمای مقاومت باید از این پیله خود که فقط برای بیننده داخل ساخته می‌شود، خارج شود و فیلم‌هایی ساخته شوند که هم حکایت‌گر روز باشند و هم بحث مقاومت را مطرح کنند.

به عنوان مثال به نظر من امروز داعش یکی از ترندهای بالای VOD دنیاست؛ فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره‌اش ساخته می‌شوند را همه دنیا می‌بینند؛ این زمینه وجود دارد و عجیب است که ما از آن استفاده نمی‌کنیم.

ما در جشنواره فیلم فجر فیلم‌های پر هزینه‌ای داشتیم که بحث مقاومت هم در آن‌ها مطرح بود اما چرا حتی یک فیلم هم به موضوع روز و داعش نمی‌پردازد و معمولاً نهادها و ارگان‌هایی که چنین فیلم‌هایی می‌سازند بیشتر به گذشته رجوع می‌کنند؟

بله با این نکته موافقم و شاید دلیل آن به این موضوع مربوط می‌شود که ما و در واقع بدنه سینما هنوز باور ندارد که ما در منطقه چه کارهایی انجام دادیم. باور کنید ما خیلی قوی هستیم و کارهای بزرگی انجام دادیم. ما همیشه از نداشته‌هایمان آسیب دیده‌ایم و حالا که از داشته‌هایمان می‌ترسند از این مسئله چیزی نمی‌گوییم و قدر آن را نمی‌دانیم. ما خودمان را باور نکرده‌ایم و با اعتماد به نفس خود را معرفی نمی‌کنیم.

باید این کار را در سینما انجام دهیم، بدنه سینما ما به لحاظ تکنیک هیچ چیزی از دنیا کم ندارد و حتی بعضی از کارگردان‌ها و افراد فنی سینمای ایران در سطح یک دنیا یا حتی شاید جزو افراد منحصر به فرد دنیا باشند اما دریغ و افسوس که از این توانایی استفاده‌ای نمی‌شود.

در فیلمنامه‌هایی که انجمن سینمای دفاع مقدس در دستور ساخت دارد، به موضوع روز نیز پرداخته شده است؟

بله فیلمنامه بسیار خوبی درباره داعش داریم و به نظر من حتی این فیلمنامه حیرت‌انگیز است اما اینکه چه زمانی ساخته می‌شود همه چیز به پول و سرمایه وابسته است.

آقای افخمی! فرزند صبح چه زمانی اکران می‌شود؟

بهروز افخمی با ثبت درخواست صدور پروانه ساخت برای فیلم سینمایی «صبح اعدام» پیش تولید آن را شروع کرده است.

به گزارش سینمای خانگی، این کارگردان در گفت‌وگویی با ایسنا بیان کرد:‌ در حال حاضر روخوانی فیلمنامه را با بازیگران آغاز کرده‌ایم و از آنجا که نیاز است روخوانی تکمیل و تمرین‌ زیادی انجام شود تا کار به پختگی برسد احتمالا فیلمبرداری را تابستان امسال شروع خواهیم کرد.

او زمستان سال گذشته درباره بازیگران فیلمش گفته بود، «بیشتر سعی کردم از بازیگران تئاتری استفاده کنم و تا زمانی که ماکت صدا را به صورت نمایش رادیویی تولید نکرده باشیم، نمی‌توانم با قطعیت بگویم که از کدام بازیگر حتما استفاده می‌کنم ولی نقش «طیب» را مسعود شریف بازی می‌کند.» افخمی الان هم تاکید می‌کند که مسعود شریف به همراه ارسطو خوش‌رزم از جمله بازیگران «صبح اعدام» هستند.

افخمی همچنین گفته بود: ۲۰ سال پیش اولین بار گزارشی از تیرباران و اعدام طیب حاج‌رضایی و اسماعیل رضایی را در روزنامه کیهان خواندم که ۱۱ آبان ۱۳۴۲ اتفاق افتاده بود. خیلی تعجب کردم که چطور خبرنگار -که در صحنه هم حضور داشته- جرأت کرده این جزئیات را بنویسد و برایم جای سوال بود که اصلا چطور در روزنامه کیهان این ریسک را کرده‌اند که چنین گزارشی چاپ شود. فیلمنامه من براساس گزارش روزنامه کیهان و درواقع یک فیلم اقتباسی است. مسئله ما در «صبح اعدام» دو انسانی هستند که قرار است اعدام شوند و خواهیم دید که در ساعت‌های آخر چه حرف‌هایی با هم می‌زنند.

وی اشاره کرده بود که «صبح اعدام» برای نمایش روی پرده سینما به شکل سیاه و سفید فیلمبرداری می‌شود. او سال گذشته تاکید کرده بود با توجه به فصلی که اتفاق اصلی در آن رخ داده است، زمستان بوده است، فیلمبرداری باید در همان مقطع انجام می شد اما بنا به تاخیر پیش آمده احتمالا تغییراتی را در فیلم نامه اعمال خواهد کرد.

افخمی درباره اینکه آیا فیلم «فرزند صبح» که خردادماه امسال و همزمان با رحلت امام خمینی (ره) اکران می‌شود نیز به ایسنا گفت: هنوز تصمیم قطعی گرفته نشده ولی اگر قرار بر اکران باشد، ۱۵ خرداد بهترین زمان است.

او درباره شنیده‌هایی مبنی براینکه قرار است برنامه تلویزیونی «هفت» با اجرای او ادامه داشته باشد هم بیان کرد: هنوز چیزی به من گفته نشده ولی اگر هم بگویند، من به دلیل مشغولیت برای ساخت فیلم، تا آخر بهار امکان حضور ندارم.

سردار بعد از دیدن «غریب» چه گفت؟

سردار امیرعلی حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: فیلم سینمایی «غریب» بخوبی توانسته است قطعه بزرگی از تاریخ زخم خورده ایران و کردستان عزیز را به تصویر بکشد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس، سردار حاجی‌زاده پس از تماشای فیلم «غریب» آن را اثری فاخر و ارزنده دانست و از سازندگان تشکر کرد.
او درباره این فیلم گفت: شخصیت شهید محمد بروجردی بخوبی در «غریب» معرفی شده است. با این حال کار بزرگتر فیلم روایت قطعه بزرگی از تاریخ زخم خورده ایران و کردستان عزیز است. برای نشان دادن این برهه از تاریخ به ملت عزیز ما و بویژه جوانان، روشی بهتر از فیلم‌های سینمایی وجود ندارد. از این رو، تاریخ واقعی همین فیلم «غریب» است که به خوبی در قالب یک اثر سینمایی بازتاب داده شده.

فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افزود: در ابتدای انقلاب، جنایات زیادی با هدایت جنایتکاران ِبیرون مرزها انجام شد و دشمنان تلاش کردند مردم ما را وادار به جنگ داخلی و تجزیه کشور کنند و برادر کشی راه بیندازند. با این حال خیلی‌ها از جمله شهید بروجردی و عزیزان دیگری مقابل این نقشه شوم ایستادند و طرح دشمن را نقش بر آب کردند.

وی با بیان این که امروز ما وارث یک کشور امن هستیم، گفت: باید این را بدانیم که دشمنان دست از سر کشور ما بر نخواهند داشت و بقایای آن‌ها همچانان در داخل و خارج علیه ایران تلاش می‌کنند.

سردار امیرعلی حاجی‌زاده در پایان بیان کرد: به هر حال از تماشای فیلم «غریب» خیلی لذت بردم، چرا که کار بسیار ارزنده‌ای است. انشاء الله ملت ما این فیلم را تماشا کنند و لذت ببرند.

فیلم سینمایی «غریب» به کارگردانی محمد حسین لطیفی و نویسندگی و تهیه کنندگی حامد عنقا گوشه‌ای از فرماندهی شهید محمد بروجردی را روایت می‌کند. سال ۱۳۵۸ با بالا گرفتن اختلافات گروه‌های مسلح سیاسی از جمله کومله و دموکرات و …. شهید بروجردی راهی غرب کشور شد و با شیوه خاص فرماندهی‌اش توانست آرامش را در این منطقه برقرار کند.

بابک حمیدیان، مهران احمدی، رحیم نوروزی، هژیر سام احمدی، پردیس پور عابدینی، محمد رسول صفری، سام کبودوند، حسام محمودی، مجید اسماعیلی و فرهاد قائمیان با حضور افتخاری: جعفر دهقان، سامیه لک، سمیرا کریمی و محمد بروجردی در «غریب» بازی کرده‌اند؛ «غریب» که از 24 اسفند روی پرده سینماها رفته، محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج با همکاری شرکت سینمایی نورتابان است.

«غریب» در سینما سیار موفق می‌شود؟

غریب یکی از فیلم‌های خوش ساخت و مهم این سال هاست، فیلمی که به زندگی شهید بروجردی می پردازد. اکران‌های مردمی این فیلم از اواخر هفته گذشته آغاز شده است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی جشنواره فیلم «عمار»، فیلم سینمایی «غریب» به کارگردانی محمدحسین لطیفی و تهیه کنندگی حامد عنقا یکی از تولیدات مرکز هنری رسانه‌ای اوج است که اکران‌های سیار و خارج از سینمای آن نیز آغاز شده است.

این فیلم، روایتگر بخش کوتاهی از زندگی مسیح کردستان، شهید محمد بروجردی و حضور وی در دفع فتنه کومله و دموکرات در منطقه کردستان و اوایل انقلاب است.

بنابر اعلام واحد اکران مردمی جشنواره «عمار»، علاقه‌مندان می‌توانند با توجه به اهمیت و ضرورت حمایت از سینمای قهرمان محور، به منظور آشنایی بیشتر نسل جوان و نوجوان با سیره شهدا که درونمایه اصلی فیلم «غریب» است، برای اکران این فیلم با مراجعه به سایت اکران مردمی به آدرس: ekranmardomi.ir و یا تماس با شماره تلفن ۰۲۱۴۲۷۹۵۰۵۰ ثبت‌نام کنند.

اکران سیار و نمایش این فیلم بدون محدودیت مکانی و زمانی با هر امکاناتی که متقاضیان اکران از سراسر کشور در اختیار دارند در مکان‌هایی مانند مساجد، دانشگاه‌ها، حوزه‌های علمیه، فرهنگسرا‌ها و به ویژه مدارس قابل انجام است.

اکران‌های مردمی فیلم سینمایی «غریب» از اواخر هفته گذشته آغاز شده است.

خانه سینما دقیقاً چه کار مثبتی می‌کند؟

نصرالله مدقالچی دوبلور پیشکسوت سینما و تلویزیون گفت: خانه سینما همواره تیشه به ریشه سینماگران زده و هیچ کاری برای آن ها انجام نداده است! بنده هیچ ابایی از بیان حقایق ندارم و جلوی خود مدیران قبلی خانه سینما هم می گویم که آن ها جز ضربه به بدنه صنوف کار دیگری انجام ندادند! ما امروز امیدواریم که با تغییرات جدی که در مدیریت این نهاد حاصل شده بتوانیم اندکی شاهد توجه به زندگی و وضعیت وخیم معیشتی هنرمندان باشیم آن ها باید بدانند که ملزم و موظف هستند به امور زندگی و معیشتی هنرمندان رسیدگی کنند و نباید بیش از این نسبت به وضعیت بغرنج هنرمندان بی تفاوت باشند.

به گزارش سینمای خانگی، دوبلور فیلم های سینمایی «محمد رسول الله (ص)» و «پدر خوانده» در گفتگو با سینماپرس، افزود: متأسفانه نه تنها خانه سینما برای هنرمندان کاری انجام نمی دهد که سایر نهادها و دستگاه های ذیل وزارت ارشاد نیز گام مثبتی برای بهبود وضعیت زندگی هنرمندان برنمی دارند.

وی ادامه داد: موسسه هنرمندان پیشکسوت ماهانه مبلغ ۱۵۰ هزار تومان به چهره های پیشکسوت و برجسته هنری این مرز و بوم می دهد که معادل یک سیر گوشت می شود! آیا این رقم در شأن هنرمندان مطرح این کشور است؟

مدقالچی در همین راستا با بیان اینکه مبلغی که به هنرمندان دارای مدرک درجه یک هنر داده می شود تنها معادل یک کلیو و هفتصد و پنجاه گرم گوشت است تصریح کرد: آیا این شایسته است هنرمندی که به زعم خود مدیران ارشد فرهنگی و هنری کشور مدرک درجه یک هنری دارد تنها ماهانه مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان مستمری بگیرد؟ آیا اگر این هنرمند در خارج از کشور هم بود همین مبلغ را می گرفت یا ماهانه چندین هزار یورو به او مقرری می دادند؟

این دوبلور پیشکسوت و برجسته متذکر شد: آقایانی که در رأس امور نشسته اند و برای هنرمندان تصمیم گیری می کنند برای یک بار هم که شده باید از خودشان بپرسند که ما چه داشتیم و برای فرهنگ و هنر این کشور چه کرده ایم که توانسته ایم مدرک درجه یک هنری بگیریم؟ درست است که مدرک ما ارزش معنوی دارد اما آیا این مدرک باید برای ما ارزش و آورده ریالی هم داشته باشد یا خیر؟

وی در پایان این گفتگو تأکید کرد: نمی دانم چرا کسی به فکر چگونگی امرار معاش و وضعیت وخیم زندگی هنرمندان نیست؟ متأسفانه ما نه در زمان حیات مان مواهبی داریم و نه بعد از مرگ مان آرامش! متأسفانه کسی به فکر خانواده هنرمندانی که می میرند نیست و هیچ دستگیری از آن ها نمی شود! یعنی خانواده های ما آدم نیستند؟ یعنی زن و بچه ما نباید زندگی کنند؟ من امیدوارم هرچه سریع تر تدبیری جدی برای بهبود اوضاع و شرایط صورت گیرد و مدیران و مسئولان دستگاه ها و نهادهای فرهنگی و هنری تدبیری عاجل برای بهبود وضعیت زندگی هنرمندان داشته باشند.

دانستن تاریخ سینما و اهمیت آن در فیلمسازی

عضو هیات انتخاب و داوری شصت‌وششمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوان بوشهر-خلیج فارس با بیان اینکه سن فیلم‌سازی پایین آمده است گفت: فیلم‌سازان سینمای کوتاه باید شناخت عمیقی از تاریخ سینمای جهان و به ویژه ایران داشته باشند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، عادل تبریزی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا، با ارزیابی آثار متقاضی و راه‌یافته به شصت‌وششمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوان بوشهر-خلیج فارس اظهار داشت: به دلیل اینکه این سال‌ها در انجمن سینمای جوانان ایران تدریس می‌کنم و با فیلم‌سازان در ارتباط هستم، به نظر می‌رسد نسل جدید بسیار بر موج سینمای سال‌های اخیر ایران و حتی شبکه نمایش خانگی سوار شده است و این میان انجمن هرچقدر بر موضوعاتی مثل تنوع ژانر سرمایه‌گذاری و تاکید کند وقتی سینماگران جوان با تاریخ سینما بیگانه و محبوس و محدود در آثار چند ساله اخیر سینما باشند، تاثیر خود را نخواهد داشت.

«فیلم‌سازان جوان باید شناخت عمیقی از تاریخ سینمای جهان و به ویژه ایران داشته باشند و بدانند مثلا اواخر دهه ۴۰ تا ۷۰ سینمای ایران چه آثار شاخص و جالبی را در ژانرهای مختلف معرفی و تولید کرده است»

عضو هیات انتخاب و داوری شصت‌وششمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوان بوشهر-خلیج فارس خاطر نشان کرد: در واقع می‌توان شبیه به پاتوق فیلم کوتاه اکران‌هایی از فیلم‌های برجسته سینمای ایران توسط انجمن برگزار شود. برای مثال فیلم دزد عروسک‌هاساخته شده در دهه ۶۰ هنوز به لحاظ گریم و صحنه‌پردازی و دکور از بسیاری از آثار امروزی جلوتر است. یا در ژانر وحشت فیلم خوبی مثل شب بیست ونهم داریم.

موج سینمای بلند همیشه بر سینمای کوتاه سوار شده است

کارگردان فیلم سینمایی گیج‌گاه تصریح کرد: چه بخواهیم چه نخواهیم موج سینمای بلند همیشه بر سینمای کوتاه سوار شده است. انجمن سینمای جوانان ایران به عنوان نهاد متولی باید جوانان را به سمت تماشای فیلم‌های تاریخ سینمای ایران و تعمق در آن سوق دهد. در ژانر رازآلود فیلم درخوری نظیر طلسم را داریم یا فیلم شاخصی مثل پرده آخر.

تبریزی گفت: گفته‌هایی مبنی بر اینکه سینمای کوتاه پلی برای فیلم بلند است یا نه همیشه رواج داشته است، اما فیلم‌سازان سینمای کوتاه معمولا وقتی می‌خواهند به سرعت از فیلم کوتاه به فیلم بلند برسند، مثال سعید روستایی را مطرح می‌کنند که در بیست‌وچند سالگی فیلم اول بلند خود را شاخت اما باید بدانیم همه مثل او در کارگردانی یا مثل نوید محمدزاده در بازیگری نیستند و هنر زمان ندارد.

وی گفت: بازیگری مثل داریوش ارجمند در چهل و چند سالگی در ناخدا خورشید بازی کرده است. یا صفی یزدانیان در کارگردانی در پنجاه سالگی در دنیای تو ساعت چند است را می‌سازد. حمید نعمت‌الله نیز در سی و چند سالگی فیلم می‌سازد. به نظرم سن فیلم‌سازی پایین آمده است، اما این یک آفت هم دارد. چنانچه می‌توان آماری گرفت از تعداد فیلم‌سازان فیلم کوتاه که به سرعت به ساخت فیلم بلند روی آورده و بعد از یک اثر دیگر اسمی از آنها نیامده است.

مدیریت پشت صحنه فیلم را فیلم‌ساز باید به دست بگیرد

تبریزی با اشاره بر لزوم اشراف بر شرایط تولید توسط فیلم‌سازان گفت: عدم شناخت نسبت به تولید فیلم‌ها نیز گاهی به سینماگران ضربه می‌زند؛ اینکه بدانیم چه فیلم‌های سختی مثلا در ۱۵ جلسه ساخته شده‌اند و چه راز و تکنیکی در این مدیریت زمان و سرمایه و تولید نهفته بوده است که چنین دستاوردی به همراه داشته، اهمیت زیادی دارد.

«من همیشه سعی می‌کنم هیجانی را برای شناخت تاریخ سینمای ایران در هنرجویان ایجاد کنم. تلنگر تولیدی نگاه کردن به رخدادها سر صحنه نیز اهمیت زیادی برایم دارد و باید مدیریت پشت صحنه فیلم را فیلمساز به دست بگیرد»

عضو هیات انتخاب و داوری شصت‌وششمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوان بوشهر-خلیج فارس توضیح داد: فیلمسازان معمولا از حضور در جشنواره‌ها به دلیل دیده شدن فیلم‌هایشان خوشحال هستند و اگر فیلم‌سازی با هدف جایزه در این رویدادها شرکت کند، به خود ضربه زده است. من به شخصه تفاوتی بین جشنواره‌های فیلم کوتاه قائل نبوده‌ام و همیشه به دنبال پیدا کردن فرصتی هستم که فیلمم دیده شود و این برایم از هر چیزی مهم‌تر بوده است.

شصت و ششمین جشنواره منطقه‌ای سینمای جوان بوشهر-خلیج فارس به دبیری عبدالرحیم افروغ تا ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ در بوشهر ادامه دارد.

ماجراجویی «خنیاگران کوه‌های مقدس» در شیلی

فیلم‌ مستند «خنیاگران کوه‌های مقدس» به نویسندگی و کارگردانی فرید الهامی جوایز بهترین فیلم، بهترین تصویربرداری و بهترین تدوین هشتمین دوره فستیوال جهانی شیلی را کسب کرد.

به گزارش سینمای خانگی از خانه موسیقی ایران، فیلم‌ مستند «خنیاگران کوه‌های مقدس» (هونیاوانانی چیا پیروزه‌کان) به نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی فرید الهامی جوایز بهترین فیلم مستند، بهترین تصویربرداری و تدوین را در هشتمین دوره فستیوال جهانی شیلی را از آن خود کرد.

این فیلم مستند به تاریخ تنبور، اسطوره‌ها و خنیاگران این ساز در طی تاریخ می‌پردازد. همچنین در این اثر، بخش‌هایی از زندگی اساتید و راویان این ساز باستانی به تصویر کشیده شده است که دیگر در قید حیات نیستند.

در طی سال‌های اخیر، تمام راویان صادق مقام‌های تنبور از این جهان، رخت بربستند و فرید الهامی برای ثبت و ضبط در تاریخ موسیقی، از همه راویان حوزه‌های مختلف تنبور، در تهیه این مستند بهره گرفته است.

فرید الهامی خواننده، آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده ساز تنبور، هم اکنون در شهر سلیمانیه پایتخت فرهنگ و هنر اقلیم کردستان عراق؛ خانه تنبوری را با عنوان خانه تنبور ایاز تأسیس کرده و این ‌بار در قالب کارگردان و پژوهشگر موسیقایی؛ فیلم‌های مستند تنبور و خنیاگران کوه‌های مقدس را در رابطه با تنبور ساخته است.

الهامی برای ساخت فیلم‌ مستند خنیاگران کوه‌های مقدس (هونیاوانانی چیا پیروزه‌کان) که به تاریخ تنبور در آیین یارسان و در فیلم‌ مستند تنبور (ته‌میره) که به تاریخ تنبور معاصر می‌پردازد؛ ۱۵ سال تحقیق و پژوهش موسیقایی و میدانی انجام داده و این آثار را در پنج استان ایران، اقلیم کردستان عراق و کشورهای ترکیه، آلمان و سوئد فیلمبرداری کرده است.

خودروی برندگان سیمرغ چه شد؟

سیمون سیمونیان مسئول دبیرخانه چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در واکنش به اعتراض مجید صالحی به اهدا نشدن خودروی برگزیدگان این رویداد توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش سینمای خانگی، سیمون سیمونیان مسئول دبیرخانه چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در گفتگو با مهر، با گفت: واقعیت این است که در این جریان شرکت‌های خودروساز باید پاسخگو باشد. سازمان سینمایی و دبیرخانه جشنواره بعد از برگزاری اختتامیه برگزیدگان را در قالب نامه‌ای به دو شرکت ایران‌خودرو و سایپا معرفی کرده و اگر تعللی در تحویل خودروها صورت گرفته از سوی شرکت‌های خودروساز است.

وی ادامه داد: احتمالاً پروسه اداری تحویل این خودروها طولانی شده است. ما اسامی را اسفندماه به خودروسازان اعلام کرده‌ایم و واقعاً اطلاعی ندارم که چرا تا به امروز تحویل خودروها با تأخیر مواجه شده است.

سیمونیان تأکید کرد: از طرف دفتر جشنواره فیلم فجر و سازمان سینمایی همه کارهای مربوط به اهدای جوایز برگزیدگان طبق روال انجام شده و پیگیری‌های لازم هم صورت گرفته است. نامه رسمی معرفی برگزیدگان، برای اهدای ۲۵ خودرو به برگزیدگان، خطاب به مدیران فروش این دو شرکت صادر شده است.

مجید صالحی بازیگر فیلم سینمایی «شماره ده» که برای ایفای نقش اصلی در این فیلم جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره چهل‌ویکم را دریافت کرده بود، روز گذشته با انتشار متنی کوتاه در فضای مجازی اعلام کرد که با گذشت بیش از دو ماه از اختتامیه جشنواره، هنوز خودروهایی که اعلام شده بود همراه با جوایز اصلی به برگزیدگان اهدا می‌شود، به او تحویل داده نشده است.

خروج از نسخه موبایل