«باشگاه تجربه» تازهترین نشان معاونت تولید و پشتیبانی فنی انجمن سینمای جوانان ایران است که برای ارائه تولیدات نیمه حرفهای فیلمسازان انجمن طراحی شده است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، معاونت تولید و پشتیبانی انجمن سینمای جوانان ایران برای مدیریت فیلمهای تولیدی خود و همچنین توانمندسازی فیلمسازان و هنرجویان انجمن، از تازهترین نشان خود با عنوان «باشگاه تجربه» در حاشیه برگزاری جلسه هفتگی شورای عالی تولید انجمن سینمای جوانان ایران، رونمایی کرد.
معاونت تولید و پشتیبانی انجمن سینمای جوانان ایران به منظور حمایت از فیلمسازان جوان و کمک به فرآیند توانمندسازی آنان، فیلمهای نیمه حرفهای و خروجیهای فرآیند توانمندسازی انجمن سینمای جوانان ایران را با نشان «باشگاه تجربه» به عرضه و پخش جریان فیلم کوتاه کشور میرساند.
پیش از این تمام محصولات انجمن سینمای جوانان ایران در هر سطح و کیفیتی با لوگو و لوگوموشن انجمن سینمای جوانان ایران عرضه میشد.
در مراسم رونمایی از نشان «باشگاه تجربه» اعضای شورای عالی تولید انجمن سینمای جوانان ایران شامل آرش رصافی، مهدی جعفری، مسعود مددی، مرتضی رزاقکریمی، مهدی کرمپور، هادی مقدمدوست، مهدی آذرپندار، سیدهادی آقاجانی و مریم اسمیخانی حضور داشتند و در مورد مزایا و آسیبهای احتمالی این ایده به گفتگو پرداختند.
سیدمحمدهادی آقاجانی معاون تولیدات انجمن سینمای جوانان ایران در این مراسم با اشاره به اهمیت فرآیند توانمندسازی و ساختارهای طراحی شده آن در انجمن سینمای جوانان ایران گفت: انجمن از جمله معدود نهادهای آموزشی در کشور است که فرآیند آموزش را تا رسیدن به خروجی و تولید محصول جدی میگیرد و از این جهت کمک به توانمندسازی هنرجویان و جوانان و همراهی آنها برای ادامه مسیر تولید وظیفه ما در انجمن سینمای جوانان ایران است.
وی افزود: ما برای توانمندسازی در معاونت آموزش دورههای مختلف فیلمسازی و مشاغل سینمایی را داریم و در معاونت تولید هم پیچینگ را از سطح استانی تا پیچینگ شورای عالی طراحی کردهایم و در کنار آن برای آنکه کنار فیلمسازان جوان و مستعد قرار بگیریم و فاصله آموزش تا تولید را به حداقل برسانیم، «باشگاه فیلماولیها» را تاسیس کردیم که بتواند راهنما و کمک کننده فیلمسازان باشد و در همین مدت کوتاه هم محصولات ارزندهای در این باشگاه تولید شده است.
آقاجانی در پایان درباره نشان «باشگاه تجربه» توضیح داد: ما پیش از این همه محصولات انجمن را با نشان انجمن عرضه میکردیم که این شاید باعث لطمه دیدن فیلمسازانی بود که در ابتدای راه هستند چرا که آنها هنوز در مرحله آغاز کسب توانمندیهای سینمایی قرار دارند و لذا درج نشان انجمن سینمای جوانان ایران با آن اعتبار و سابقه در ابتدای فیلمشان، حتماً توقع را در بحث کیفیت از آنان بسیار بالا میبرد که در ارزیابی اثر به نفع ایشان نیست اما نشان باشگاه تجربه انجمن سینمای جوانان ایران برای آنان هم اعتبار لازم را خواهد داشت و هم توقع را از آنان منطقی میکند.
محمدحسین لطیفی کارگردان سریال «سنجرخان» ضمن ارائه روایتی درباره حاشیههای این مجموعه تلویزیونی، از دلایلش برای نپذیرفتن کارگردانی سریال «موسی» و قطع همکاری با برنامه سینمایی «هفت» گفت.
به گزارش سینمای خانگی ه نقل از مهر، درست است که بهانه اصلیمان برای دیدار و گفتگوی مشروح با محمدحسین لطیفی اکران فیلم سینمایی «غریب» در سینماها بود اما مگر میشد سراغ کارگردانی با سابقه و کارنامه لطیفی در تلویزیون برویم و درباره تجربههای قبلی و برنامههای آتیاش برای فعالیت در قاب سیما سوالی مطرح نکنیم.
بعد از انتشار صحبتهای مشروح محمدحسین لطیفی درباره دغدغهها و حواشی تولید و اکران فیلم «غریب»، بخش سوم را بهطور کامل به سوالات تلویزیونی اختصاص دادهایم.
لطیفی که این روزها در تلاش است تا گرههای بهوجود آمده در مسیر نهایی شدن تولید و پخش سریال تازهاش با عنوان «سنجرخان» را باز کند، حرفها و گلایههای بسیاری درباره همکاری با تلویزیون در دل داشت و شاید به پشتوانه همین گلایهها زمانی که از او درباره امکان همکاری مجددش با سیما در آینده نزدیک پرسیدیم، با قطعیت جواب منفی داد.
در ادامه بخش سوم و پایانی گفتگوی مشروح خبرگزاری مهر با محمدحسین لطیفی را میخوانید.
* در لابهلای گفتگو درباره «غریب» اشارههایی به سریال «سنجرخان» داشتید، خیلی صریح میخواهم بدانم مشکل این پروژه کجاست و در حال حاضر چقدر به رفع مشکل و پخش سریال امید دارید؟
امروز امیدوارترم چرا که به تازگی ملاقاتی با یک عزیز داشتم که وعده داد مشکلات این سریال حل شود.
* این «عزیز» یکی از مسئولان سازمان صداوسیما است؟
شخص رئیس صداوسیما بود و به همین دلیل است که میگویم امیدوارم. مشکل «سنجرخان» از آنجا آغاز شد که این پروژه در امور استانهای سازمان صداوسیما کلید خورده بود و من هم بعد از درگذشت مرحوم ضیاالدین دری، به درخواست آقای ضرغامی مسئولیت این پروژه را پذیرفتم. من واقعاً آن زمان نمیدانستم کار در امور استانها یعنی چه! بعدها فهمیدم آنها فکر کردهاند یک کارگردان دمدستی پیدا شده که حاضر شده در شهرستان کار کند! من میخواستم به این دوستان بگویم من آمدهام که با کارم، شما را ارتقا بدهم و بالا بیاورم و قرار نیست شما من را پایین بیاورید!
مدیر تلویزیون به من میگفت در کار سینما باید بلد باشی گونی را بهگونهای تن بازیگرت کنی که به نظر برسد حریر است! در پاسخ گفتم: جدی!؟ من برای این سریال داشتم اسلحه برنو و امیک را میساختم، به آنها توضیح میدادم که من دارم یک گاری میسازم. این پروژه یک کار تاریخی است و همه اجزای آن پول نیاز دارد. دوستان فکر میکردند برای همه این جزئیات، ۱۲ میلیارد تومان کفایت میکند!
مدیر وقت این مرکز در تلویزیون به من میگفت در کار سینما باید بلد باشی گونی را بهگونهای تن بازیگرت کنی که به نظر برسد حریر است! در پاسخ گفتم: جدی!؟ من برای این سریال داشتم اسلحه برنو و امیک را میساختم، به آنها توضیح میدادم که من دارم یک گاری میسازم. این پروژه یک کار تاریخی است و همه اجزای آن پول نیاز دارد.
دوستان فکر میکردند برای همه این جزئیات، ۱۲ میلیارد تومان کفایت میکند! زمان دلار سه هزار تومانی گفتند بروید جلو کار را بسازید، پولش را ما میدهیم. وقتی جلو آمدیم اما ابتدا اصلاح برآورد ندادند و بعدها ماجراهایی پیش آمد که منجر شد بهسختی بتوانم با حذف برخی سکانسها و در مرحله تدوین نهایی، در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۱ گروه را مرخص کنم و بگویم بروید که کار تمام شد! در حالی که اگر واقعاً میخواستم کار را تمام کنم حداقل ۲۵ روز دیگر زمان نیاز داشتیم.
دیگر هیچ بودجهای نداشتیم و تهیهکننده هم بالا یک میلیارد تومان بدهی داشت. از آن لحظه تا همین امروز، کلاً یک رقم بسیار جزئی در اسفندماه پرداخت کردند! یعنی یک سال تمام این سریال تعطیل بود! طی همین یک سال من یک فیلم سینمایی ساختم و تمام کردم. فیلم «غریب» اکران هم شد اما آن سریال هنوز منتظر بودجه است. مشکل کل سریال «سنجرخان» به زبان ساده همین بود. اشتباه اصلی هم از من بود که پذیرفتم در امور استانهای صداوسیما کار تاریخی بسازم!
* یعنی معتقدید امور استانها اساساً آمادگی و ظرفیت این قبیل پروژهها را ندارد؟
آنها همین هستند که هستند. وظایف امور استانها مشخص است و بودجهاش هم واقعاً همین اندازه محدود است. به همین دلیل میگویم اشتباه از من بود و دیگر هیچوقت این اشتباه را تکرار نخواهم کرد.
* البته قبل از شما هم مرحوم دری این پروژه را در دست داشت که ایشان هم از کارگردانان شاخص تلویزیون بودند. چرا این پروژه در امور استانها تعریف شده بود؟
مطمئنم این پروژه با حضور ضیاالدین دری اصلاً ساخته نمیشد! حتی به ۱۰ روز فیلمبرداری هم نمیرسید. این حرف من نیست، تمام آنهایی که در این پروژه حضور دارند، میگویند غیر از محمدحسین لطیفی نمیتوانید کارگردان دیگری را پیدا کنید که میتوانست این پروژه را حتی برای ۲۰ روز جلو میبرد! این ادعا را واقعاً دارم که البته ادعای بدی است و پدرم بابت آن درآمده است! درست است که میگویم اشتباه از من بود اما سریال «سنجرخان» مثل بچه من بود و نمیتوانستم بچهام را رها کنم.
* با تمام این سختیها الان کیفیت خروجی سریال را دوست دارید؟ چون به نظر میرسد در مواردی ناگزیر شدهاید از ایدهآلهای خود کوتاه بیایید.
بله ناگزیر شدم اما بعد از ۴۰ سال کار کردن بالاخره کلکهایی هم بلد بودم، در مواردی کلک زدم و کارم را پیش بردم.
* یعنی فکر میکنید مخاطب هم خروجی کار شما در این سریال را دوست خواهد داشت؟
واقعاً امیدوارم اینگونه باشد. آنهایی که تا به امروز سریال را دیدهاند معتقدند که اگر قسمت یک را ببینید، نمیتوانید قسمتهای بعد را دنبال نکنید و این کشش را تا قسمت ۲۴ دارد. البته که طبیعتاً از کم شدن مخاطب تلویزیون نگران هستم.
* تلویزیون در سالهای اخیر بحران سریالسازی دارد و خیلی از سریالهای شاخص هم آخرین قسمتهای پخش خود را سپری میکنند و مشخص نیست بعد از اینها چه سریالهایی قرار است در کنداکتور قرار بگیرد. محمدحسین لطیفی یکی از خوشسابقهترین سریالسازان تلویزیون در سالهای گذشته بوده است، اگر پیشنهادی برای کار در شرایط مناسب داشته باشید، میپذیرید؟
خیر!
* دلیل این قطعیتتان در پاسخ منفی چیست؟
یک وجهش این است که واقعاً به یک سال زمان برای استراحت نیاز دارم. از طرف دیگر مدیران امروز تلویزیون خودشان هم میدانند که شرایطش را ندارند که بخواهند با همنسلان من کار کنند، مگر در پروژههای ویژهشان. اصلاً نمیتوانند شرایط را برای حضور امثال لطیفی، مهیا کنند.
تنها یک کار ممکن است من را برای همکاری با تلویزیون وسوسه کند و آن هم همان سریال ۴۰ قسمتی درباره خرمشهر است. آن کار من را وسوسه میکند و فکر نمیکنم غیر از آن کاری باشد که به واسطه آن برای همکاری با تلویزیون وسوسه شوم. حتی اگر تلویزیون بگوید پول کلانی برای کاری به من میدهد، میگویم میخواهم چه کار؟
* منظور از این شرایط صرفاً مباحث مالی است؟
بخشی از آن قطعاً مسائل مالی است. بخش مهمتر اما این است که همنسلان من استاندارد خودشان را دارند و قرار نیست کسی به آنها بگویند چه بسازند و چه نسازند. تلویزیون دیگر نمیتواند به من محمدحسین لطیفی بگوید چه بسازم، بلکه این من هستم که باید به تلویزیون بگویم چه بسازد. این انگیزه هم امروز در من کشته شده است که بخواهم پیشنهادی برای تلویزیون داشته باشم. پیشتر هم این موضوع را گفتهام که تنها یک کار ممکن است من را برای همکاری با تلویزیون وسوسه کند و آن هم همان سریال ۴۰ قسمتی درباره خرمشهر است. آن کار من را وسوسه میکند و فکر نمیکنم غیر از آن کاری باشد که به واسطه آن برای همکاری با تلویزیون وسوسه شوم.
حتی اگر تلویزیون بگوید پول کلانی برای کاری به من میدهد، میگویم میخواهم چه کار؟ البته که پول چیز خوبی است اما من دیگر پول میخواهم چه کار؟ ایدهآلهای امروز تلویزیون مشخص است، امروز تلویزیون اساساً عاری از ایدههای تازه و ناب شده است.
از طرف دیگر یکی مثل داوود میرباقری ۹ سال است که دارد «سلمان» را میسازد و من آن اندازه هم توانش را ندارم! کمااینکه «موسی» به من پیشنهاد شد و نپذیرفتم. گفتم من آدم شش، هفت سال کار برای یک سریال نیستم. اصلاً بلد نیستم این کار را و این مرض را دارم که کارم سریع جمع شود. کل سریال ۲۴ قسمتی «سنجرخان» را در ۱۱ ماه کاری گرفتم و باقی زمانی که برای این سریال سپری شد، صرف دویدن دنبال پول کردیم! فکر نکنید برای ساخت این سریال ۲ سال و نیم وقت گذاشتهام. به همین دلیل نمیتوانم کارهای بزرگ انجام دهم، مگر سوژههای خاص.
زمانی قرار بود من سریال «خواجهنصیر» را برای تلویزیون بسازم اما امروز چه کسی میخواهد پول چنین سریالی را برای تلویزیون بپردازد!؟ همین امروز در تأمین بودجه سریال میرباقری، تلویزیون مانده است! یک سریال «موسی» هم روی دستش مانده است!
* آن سریال خرمشهر که اشاره کردید الان در چه مرحلهای است؟ فیلمنامهای برای آن دارید؟
بله. حدود چهار، پنج قسمت فیلمنامه آن بهطور کامل آماده است ولی سالها مانده است. وقتی همه ایده ساخت آن را مطرح میکنیم، دوستان آن را شوخی میگیرند. با خودشان میگویند یک کار جنگی دیگر است! نمیدانند کار جنگی مدنظر من یعنی فقط روزی یک دقیقه و نیم، تولید. یعنی هر قسمت ۴۵ دقیقهای یک ماه زمان میبرد و برای ۴۰ قسمت، یعنی ما نیاز به ۴۰ ماه بودجه تولید داریم. برای دکور و لوکیشن حداقل باید یک هشتم خرمشهر را بازسازی کنیم و دکور بزنیم. تا دلتان بخواهد هم بازیگر نیاز دارد!
حضور من در برنامه «هفت» برای این بود که در قاب تلویزیون به درد سینما بخورم، نه پول زیادی میگرفتم و نه اتفاق ویژهای برای من به حساب میآمد. به نوعی حتی این من بودم که داشتم خرج تلویزیون میشدم و حضور در تلویزیون عایدیای برای من نداشت. منظورم صرفاً مالی هم نیست، تلویزیون حتی آنتن زندهاش را از من دریغ کرد!
من نمیدانم امروز برآورد «موسی» و «سلمان» چقدر است، اما میدانم سریال خرمشهری که من مدنظر دارم، با کمتر از نصف بودجه آن سریالها، هیچ وقت ساخته نخواهد شد. آیا تلویزیون حاضر است نصف بودجه آن پروژهها را به من بدهد؟ اگر حاضر هستند، بسمالله برویم برای ساخت! اما نمیدهند. مدیران تلویزیون به زبان میگویند بیایید برای کار، اما وقتی میروید متوجه میشوید که خبری نیست. با خودشان میگویند بگذار فلانی آنقدر برود و بیاید، تا خودش خسته شود.
* پرونده حضور در برنامه «هفت» هم برای همیشه برای شما بسته شده است؟
پرونده «هفت» حدود هفت الی هشت ماه پیش از آنکه پخشش تمام شود، برای من بسته شده بود. همان زمان هم به دوستان اعلام کرده بودم. من برای دوره مشخصی قرارداد همکاری داشتم و زمانی که قرار شد قرارداد را تمدید کنیم، این کار را نکردم. احساس کردم به ادامه این کار علاقهای ندارم. خود تهیهکننده هم دیگر علاقهای نداشت چرا که ادامه کار همزمان با جشنواره فجری شد که تهیهکننده برنامه دبیر آن جشنواره شد و طبیعتاً امکان ادامه حضور نداشت. قاعدتاً باید تهیهکننده تغییر میکرد و منطقاً نسبت به تهیهکننده جدید هم من دیگر تعهدی نداشتم.
صادقانهاش این است که حضور من در برنامه «هفت» برای این بود که در قاب تلویزیون به درد سینما بخورم، نه پول زیادی میگرفتم و نه اتفاق ویژهای برای من به حساب میآمد. به نوعی حتی این من بودم که داشتم خرج تلویزیون میشدم و حضور در تلویزیون عایدیای برای من نداشت. منظورم صرفاً مالی هم نیست، تلویزیون حتی آنتن زندهاش را از من دریغ کرد! این شرایط احساس خوبی برای من به همراه نداشت.
* در همان دوره حضورتان فکر میکنید چقدر به درد سینما خوردید؟
اوایل داشت اتفاقهایی میافتاد. محبت و ارادتی داشت میان اهالی سینما شکل میگرفت. در سال اول داشتیم خوب پیش میرفتیم اما آرامآرام اتفاقاتی افتاد که منجر شد گروهی از سینماگران حاضر به حضور در تلویزیون نباشند و آرامآرام برنامه «هفت» عاری از حضور چهرههای سینمایی شد. میز نقد برنامه هم که کلاً به آقای فراستی واگذار شده بود و من تعمدا خواسته بودم که میز نقد جدا باشد و من در میز نقد حضور نداشته باشم. از روی اول به این شرط اجرا را پذیرفتم که در میز نقد حضور نداشته باشم. ترجیح میدادم در برنامه میهماننواز باشم نه اینکه با دمپایی به جان مهمان بیفتم! (میخندد!)
هرچند فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» در اکران عمومی خود در سینمای سراسر کشور موفق عمل کرد، وضعیت پخش نسخه سریالی این فیلم تحت عنوان «عاشورا» هنوز نامشخص است و در سازوکار پر پیچ و خم صدا و سیما سرنوشتی نامعلوم دارد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، اگر خاطرتان باشد در دوره چهلم جشنواره فیلم فجر بود که برای نخستین بار فیلم سینمایی موقعیت مهدی رونمایی شد و توانست با استقبال منتقدان و داوران، سیمرغهای مختلفی را هم از آن خود کند. پروژهای که از اساس در مدیوم سریال تعریف شده بود و در همان زمان گمانهزنیهای بسیاری بود که به زودی نسخه سریالی این فیلم از تلویزیون پخش خواهد شد.
هادی حجازیفر که مهره اصلی این فیلم و سریال به حساب میآید، دو سال پیش (سال۱۴۰۰) بیان کرد که به زودی سریال شهید باکری روی آنتن تلویزیون خواهد رفت. پروژه سریال شهید باکری تحت عنوان «عاشورا» در سال ۱۳۹۹ کلید خورد و محصول سیمافیلم است و گویا در ۷ قسمت مراحل مختلف زندگی شهید مهدی باکری را به تصویر میکشد. در ابتدا قرار بود این سریال پس از اتمام مراحل پستولید و ویژوآلافکت، در روزهای مناسبتی مانند عید نوروز یا ماه رمضان از شبکه یک سیما روی آنتن برود. اما با گذشت دو سال، هنوز خبری از پخش سریال «عاشورا» نیست.
در سوی مقابل آنها نسخه سینمایی این اثر با نام موقعیت مهدی به نویسندگی ابراهیم امینی و هادی حجازیفر در ۱۰۰ دقیقه به زبان ترکی تولید شد که با فاصله کوتاهی پس از حضور موفق در جشنواره فیلم فجر، توسط حوزه هنری روی پرده سینماها رفت. این فیلم که از اسفند ۱۴۰۰ تا اوایل تابستان ۱۴۰۱ اکران شد، توانست با نمایش گسترده و تبلیغات مناسب مورد اقبال مردمی نیز قرار گیرد و در همان سال رتبه دوم گیشه نوروزی را با فروش حدودا ۱۳ میلیارد تومانی کسب کند و عنوان پرفروش ترین فیلم دفاع مقدسی سال را بدست آورد. این اقبال در فروش برای آثاری با مضامین دفاع مقدس و با پروداکشن سنگین که عمدتا از سوی ارگان های دولتی به تولید می رسند، اتفاق تازه ای بود. روند سال های اخیر سینمای ایران نشان می داد، عمدتا این جنس آثار به هر میزان که مورد پسند مدیران و سفارش دهندگان خود هستند، از ذائقه و اقبال مردمی فاصله دارند و تلاش درخوری هم برای دیده شدن آنها صورت نمی گیرد. درباره «موقعیت مهدی» اما داستان به شکل متفاوتی رقم خورد…
این فیلم بعد از آنکه در سازوکار پخش قرار گرفت توانست با بهرهمندی از ظرفیت خوب زیرساختهای سینمایی به خوبی برای مخاطبان معرفی شود و از خطر حیف شدن، دور نگه داشته شود. در کنار حمایتهای سینمایی حوزه هنری و دفتر پخش آن، همچنین اتفاقات ممتازی نظیر تمجید مقام معظم رهبری نظر درخصوص این فیلم موجب پررنگ شدن توجهات به موقعیت مهدی در بازه اکران شد. تا جایی که مسئولان سینمایی این فیلم را افتخار سینمای ایران و بهترین فیلم سینمای ایران در ۱۰–۱۵ سال اخیر دانست.
اما چرا این موفقیت برای «عاشورا» رقم نخورد و شاهد یک بلاتکلیفی و فرصت سوزی درباره این اثر هستیم؟
ادیده گرفتن سریال «عاشورا» توسط مدیران تلویزیونی تا جایی پیش رفت که هادی حجازیفر نسبت به رفتار مدیران و سرنوشت سریال گلایه کرد و گفت «دیگر سریال دفاع مقدسی با پول دولتی نخواهم ساخت»
بهتر است موضوع را کمی جدیتر نگاه کنیم. بهره مندی سینما از ساختار پراهمیت پخش و اکران، فرصت متمرکز و خوبی را برای صیانت از کیفیت یک اثر و فرهم آوردن زمینه های ترویج و تبلیغ بهتر برای یک فیلم فراهم می کند. البته چنانچه این ساختار به درستی و توسط تیمی حرفه ای بکار گرفته شود. اما این شرایط در تلویزیون چگونه است؟ در روزهایی که دستان تلویزیون از تولیدات مهم خالی است و مدتهاست از عدم محتوای جذاب، پرکشش و باکیفیت در حوزه درامهای نمایشی رنج میبرد، تولید پروژه «عاشورا» امیدها برای بازگشت مخاطب و توجهات به قاب این رسانه بیشتر کرد.
حضور موفقیتآمیز نسخه سینمایی این اثر در جشنواره و کسب افتخارات ممتاز هنری در کنار طراحی درست و حمایت مناسب در فضای اکران عمومی و درنتیجه اقبال مخاطبان در نمایش عمومی زمینه برای سوار شدن «عاشورا» روی موج «موقعیت مهدی» بیش از پیش کرد و ماجرا متفاوت از نقطه شروع پروژه شد. این بار این سریال بود که از فیلم سینمایی کمک می گرفت. اما در میان تغییر مدیران تلویزیونی، خبری از سرنوشت «عاشورا» نشد.
نادیده گرفتن سریال «عاشورا» توسط مدیران تلویزیونی تا جایی پیش رفت که هادی حجازیفر نسبت به رفتار مدیران و سرنوشت سریال گلایه کرد و گفت «دیگر سریال دفاع مقدسی با پول دولتی نخواهم ساخت». این بازیگر که نخستین تجربه جدی کارگردانی خود را در همکاری با سیمافیلم و در فیلمی دفاع مقدسی آغاز کرده، آن هم در روزهایی که کمتر هنرمندان شناخته شدهای به سمت ساخت و نقش آفرینی در همکاری با تلویزیون می روند، امروز به گلایه از آن سخن می گوید. همین بیتوجهی برخی مدیران و نبود برنامهریزی مناسب موجب شده تا برخی از اهالی هنر از تلویزیون دوری کنند. و امروز می بینیم اتفاقی که در نمایش عمومی این فیلم در سینماها با یک سازوکار پخش و تبلیغات مناسب رخ داد، با قدرناشناسی در زمان پخش سریال به یک فرصت سوزی و سرمایه سوزی منتهی می شود.
در نهایت میتوان اذعان کرد هر چقدر «موقعیت مهدی» در زمان اکرانش خوش شانس بود، سریال «عاشورا» با بداقبالی بسیاری مواجه شد. با توجه به اینکه کمتر از سه ماه دیگر ایام محرم فرا میرسد باید دید که آیا «عاشورا» در لیست پخش سریالهای مناسبتی قرار میگیرد یا همچنان صحبتی از «عاشورا» نمیشود.
مصوبات نخستین جلسه شورای راهبردی اکران در سال ۱۴۰۲ اعلام شد.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، نخستین جلسه شورای راهبردی اکران در سالجاری با حضور محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور برگزار شد. «بررسی وضعیت اقتصاد سینما متناظر به مولفه های فرهنگی آن» و «ارزیابی عملکرد فروش سینماها در اکران های نوروزی و عید فطر» از جمله محورهای این جلسه بود.
در ابتدای جلسه محمد خزاعی ضمن خیرمقدم به اعضای جدید، با اشاره به نقش شورای راهبردی اکران در مواجهه با چالشها و الزامات فرهنگی و اقتصادی سینما گفت: آینده خوبی در انتظار سینماست و امیدواریم در سایه همدلی و تدبیر، همه اهالی سینما از این نقطه گذر کرده و عزت و سربلندی سینمای کشورمان را شاهد باشیم.
وی با تاکید بر اهمیت مصوبات شورای راهبردی اکران بر اجرایی و عملیاتی شدن این مصوبات تاکید کرد و افزود: قطعا مصوبات این جلسات، اجرایی خواهند بود و از این پس با نظر اکثریت اعضا، هرگونه تصمیم اتخاذ شده در این شورا که نیاز به ابلاغ وزیر محترم نداشته باشد، کاملا قابلیت اجرایی دارد.
خزاعی با بیان اینکه همه تلاش سازمان سینمایی و صنوف متناظر و مبتنی بر شناسایی راهکارهای موثر برای رونق کسب و کار و معیشت سینماگران و سوق دادن شرایط به سمت بهبود وضعیت اقتصادی و فرهنگی سینماست خاطر نشان کرد: بدون تردید، تقویت و رونق سینما، به نفع خانواده سینما و فضای عمومی کشور خواهد بود.
رئیس سازمان سینمایی ضمن تاکید بر لزوم توجه به مولفههای فرهنگی سینما در کنار ظرفیت های اقتصادی آن عنوان کرد: در این زمینه نیازمند همدلی و هم افزایی نخبگان فرهنگی و کارشناسان و صاحب نظران حوزههای اقتصادی و رسانهای هستیم.
هاشم میرزاخانی مدیرعامل موسسه سینما شهر در این جلسه، ضمن ارائه گزارشی از وضعیت فروش و استقبال مخاطبان سینما در اکران نوروزی و عید فطر، با اشاره به اتفاقات مثبت در حوزه توسعه زیرساخت در دولت سیزدهم و رویکرد عدالت محور سازمان سینمایی در این زمینه، تقویت بازار سینما و عوامل موثر بر رشد اقتصادی آن را مورد تاکید قرار داد و اظهار امیدواری کرد بحث تسهیم از مبدا فروش سالنهای سینما با موافقت شورا به زودی اجرایی شود.
همچنین، در این جلسه، بر اهمیت تصمیمگیریهای شورا برای منافع خانواده سینما و اقتصاد سینمای ایران در تکمیل چرخه تولید و پخش تأکید شد و اعضا از نحوه مدیریت اکران سینما طی چند ماهه اخیر، بویژه مدیریت حساب شده اکران نوروزی و عید فطر و فروش امیدوارکننده سینماها قدردانی کردند.
در پایان، اعضای شورا به اتفاق آراء با برنامه «تسهیم فروش فیلم از مبدا با استفاده از روشهای مناسب و بهروز» و «آئین نامه اکران فیلمهای خارجی به صورت محدود مطابق با مقررات مصوب» موافقت کردند.
همچنین، مسئولیت اجرای این برنامه به موسسه سینماشهر واگذار شد تا با در نظرگرفتن همه جوانب نسبت به تعامل و همکاری با تهیهکنندگان و پخشکنندگان سینما که مایل به اکران فیلم های خارجی هستند، اقدام نماید.
علاوه بر این مصوبات، در این جلسه مقرر شد به دلیل فراگیری مباحث شورا و نیاز سینمای ایران به گفتگوهای کلانتر و عمیقتر بویژه در بخش اقتصاد سینما در کنار ملاحظات و دغدغههای فرهنگی و اجتماعی، ضمن دعوت از چند عضو جدید، در خصوص تقویت شورا و تغییر ماموریتهای کلان آن بازنگری و تصمیمگیری صورت گیرد.
گفتنی است در این جلسه، مرضیه برومند مدیرعامل خانه سینما، حبیب ایل بیگی معاون ارزشیابی و نظارت، منوچهر شاهسواری تهیه کننده سینما، غلامرضا موسوی رئیس اتحادیه تهیه کنندگان سینمایی، مرتضی شایسته رئیس کانون پخش کنندگان سینمای ایران، محمدقاصد اشرفی رئیس انجمن سینماداران، سیدضیا هاشمی تهیه کننده سینما، جمال ساداتیان تهیه کننده سینما، محمود رضوی تهیه کننده سینما، هاشم میرزاخانی مدیرعامل موسسه سینماشهر و روحالله سهرابی مدیرکل دفتر نظارت بر نمایش فیلم نیز حضور داشتند.
موزه سینمای ایران به مناسبت زادروز کیانوش عیاری نویسنده و کارگردان پیشکسوت سینما بخشهایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینمای ایران، موزه سینمای ایران در ادامه انتشار سلسله برنامههای تاریخ شفاهی خود، به مناسبت زادروز کیانوش عیاری نویسنده و کارگردان پیشکسوت سینما بخشهایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
کیانوش عیاری با بیان اینکه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۳۰ در اهواز متولد شده است، گفت: پدرم تاجر بود و مقدار زیادی فروشگاه، پاساژ، بازار و یک سینما به نام سینما دنیا که در آن زمان میگفتند وسیعترین سینمای ایران است، داشت.
وی با بیان اینکه برادرش داریوش از او پنج سال بزرگتر است، ادامه داد: وضعیت اقتصادی ما از نظر اقتصادی تقریباً خوب بود، از رفاه نسبی برخوردار بودیم و تفریحات اصلی ما در آن سالها سینما رفتن بود. اگر به شهر دیگری هم سفر میکردیم مهمترین جایی که در آن شهر میرفتیم باز هم سینما بود.
عیاری عنوان کرد: سال ۱۳۴۸ پدرم برای داریوش برادرم یک دوربین سوپر ۸ خریده بود و من هم از آن دوربین استفاده میکردم. استفاده از این دوربین در سالهای اولی که تازه آمده بود، بیشتر برای مهمانیها، سر سفره هفت سین و مسافرتهای خانوادگی بود. دایی من کارمند سازمان آب و برق خوزستان بود و این امکان را داشت تا آپارات ۱۶ میلی متری به خانه خودش یا ما بیاورد و به دلیل علاقهای که بیشتر در خانه ما برای دیدن فیلم بود موجب شده بود تا بیشتر نمایشها در حیاط خانه ما باشد. آپارات ۱۶ میلی متری المو بود که آن را روی بخشی از پلههای حیاط که به اتاقها متصل میشد میگذاشت و در نقطه مقابل آن یک پارچه سفید قرار داده میشد و روی آن فیلمهای مستند و گزارشی نمایش داده میشد.
وی ادامه داد: فیلمها خیلی مهم نبود بلکه نفس چرخش دو بوبین بزرگ، صدای آپارات و نوری که از آن لنز روی پرده میتابید مهمتر از کیفیت فیلمها برای ما بود. یک نریشن از این فیلمها به خوبی یادم هست که میگفت «گاو حسن سه گوساله دارد» جالب است که تا امروز این نریشن در یاد من مانده است. درواقع یک سینما پادادیزویی داشتیم و همسایههای دور و اطراف خانه ما هم که اغلب ارمنی بودند از روی پشت بامشان فیلمهایی را که در حیاط ما نمایش داده میشد، میدیدند و ما هم مشکلی نداشتیم.
عیاری در بخش دیگری از خاطرات خود گفت: در اهواز خبرهای مربوط به فیلمها خیلی زود به ما میرسید. یادم میآید برای فیلمبرداری فیلم «ماجراجویان جنوب» که فیلمبردار آن رضا انجمروز بود به اهواز آمده بودند و برای شهر اهواز خیلی افتخارآمیز بود که یک گروه فیلمبرداری برای ساختن فیلم به آن شهر آمدهاند زیرا این امر نشان از اهمیت شهر اهواز داشت. من هم از همکلاسیهایم در جریان اخبار مربوط به فیلمبرداری فیلم قرار داشتم. یک شب در یکی از خیابانهای اصلی اهواز که محل استقرار آنها در هتل بود رفتم، فردای آن روز هم امتحان شیمی داشتم، دیدم یک فولکس واگن ایستاده و چند جوان در داخل آن کابل میاندازند، متوجه شدم که آنها فیلمبرداری دارند در همان جا ایستادم، پشت ماشین پر شد و حرکت کرد و من هم شروع به دویدن پشت سر آن کردم و از مسیری که تغییر میداد، حدس زدم به سمت رودخانه کارون میرود. من همچنان میدویم و ماشین هم با سرعت میرفت به پل اهواز رسید و ایستاد و من از خستگی روی زمین افتادم. وسایل را کارگرها از داخل ماشین برداشتند و از پلههای پل به پایین به سمت بلوار حاشیه رودخانه بردند، زمانی که من به آنجا رسیدم هزاران نفر آدم آنجا بودند، دیواری هم پلیس ایجاد کرده بود تا مردم عادی به سمت جایی که فیلمبرداری میکردند، نروند.
وی در ادامه بیان کرد: من بچه بسیار خجالتی بودم اما انگیزه بسیار زیادی داشتم تا آنجا که به رغم اینکه هزاران نفر آنجا ایستاده بودند و نمیتوانستند داخل بروند من توانستم از دیواری که ایجاد کردند، عبور کنم و تا صبح کنار گروه فیلمبرداری باشم.
عیاری با بیان اینکه آقای انجمروز بسیار مرد مهربانی بود، گفت: در تمام طول شب که در کنار گروه فیلمبرداری بودم گاهی به او و گاهی به دوربین ۳۵ او نگاه میکردم و او متوجه شده بود که من به دوربین و سینما علاقهمند هستم زیرا دائم از او سوال میپرسیدم. به من گفت دوست داری از پشت دوربین نگاه کنی و من گفتم بله. قبلاً دوربینهای ۸ میلیمتری را دیده بودم اما وقتی از پشت دوربین ۳۵ نگاه کردم متوجه شدم یک کادر کاملاً مشبک وجود دارد و انگار داشتم از یک دریچه زندان نگاه میکردم. خیلی تو ذوقم خورد از او سوال کردم در زمان فیلمبرداری این کادرهای مشبک هستند؟ و او گفت بله اینها باید باشند و من گفتم پس به چه شکلی تصویر را میبینید او خندید و دیگر پاسخ نداد. برای من دوربین ۸ میلیمتری جذابیت بیشتری داشت زیرا صفحه آن تمیز بود و من با دوربین ۸ میلی متری تفریح و به نوعی به زندگی نگاه میکردم. بههرحال من آن شب تا صبح در کنار گروه فیلمبرداری بودم. یادم میآید در کنار حسن رضایی بازیگر ایستاده بودم و او را نگاه میکردم زیرا در آن زمان به دلیل فراوانی بازیهایی که داشت چهره بود. صبح از همان جا به سر کلاس برای امتحان رفتم و قبول نشدم و بعدها به حسن رضایی گفتم آن شب شما باعث شدید من در امتحان قبول نشوم.(با خنده)
محمد حسین لطیفی کارگردان فیلم سینمایی «غریب» درباره ارجاعات برخی دیالوگهای این فیلم به اتفاقات و جریانات روز جامعه، به ارائه توضیحاتی پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، محمدحسین لطیفی به همان اندازه که در تمام این سالهای فعالیت و فیلمسازیاش از حاشیه گریزان بوده، در کلام و موضعگیری، صریح است و اهل محاسبه درباره سود و زیان گفتههایش نیست!
لطیفی در بخش ابتدایی این گفتگو که به بهانه اکران فیلم سینمایی «غریب» صورت گرفت به نکات مهمی درباره فرآیند ایدهپردازی و اکران این فیلم سینمایی در شرایط این روزهای سینمای ایران اشاره کرد و مشخصاً درباره محتوای انتقادی «غریب» سخن گفت و اعلام کرد از اینکه طیفی از مسئولان امروز، فیلمش را دوست دارند، متعجب است.
فیلم سینمایی «غریب» با ورود رسمی به چرخه اکران آنلاین از چهارشنبه هفته گذشته عملاً به کار خود در اکران عمومی سینماها پایان داد و میتوان گفت پرونده این فیلم با فروش ۱۰ میلیارد تومانی بسته شده است اما لطیفی در این مصاحبه تأکید کرد که تنها بستر ارتباطی فیلم خود با مخاطبان بالقوهاش را اکران عمومی نمیداند و به ماندگاری «غریب» بسیار امیدوار است.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم گفتگو ما با کارگردان فیلم «غریب» است که بیشتر رویکردهای محتوایی این فیلم سینمایی در بازنمایی تصویری از شهید محمد بروجردی را مورد توجه قرار داده است.
* در بخشی از صحبتهای خود به تحول شخصیت محمد بروجردی در سالهای بعد از انقلاب و در نظر گرفتن همه وجوه شخصیتی او در قبل و بعد از تحول برای رسیدن به برداشت درست از این شخصیت اشاره کردید. فارغ از این ماجرا و از منظر خودتان بهعنوان راوی، با ارجاع به همان مثالی که درباره احتمال سانسور بخشهایی از نامه امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر در رسانههای امروز به آن اشاره داشتید، آیا وجوهی آرمانی از شخصیت شهید بروجردی وجود داشت که به دلیل برخی تعارضات با آنچه امروز بهعنوان نگاه رسمی در برخی سطوح مدیریتی وجود دارد، آن را نادیده گرفته باشید تا دچار سانسور شود؟
نه. در چارچوبی که تصمیم گرفته بودیم باید در قالب فیلم روایت کنیم، هر آنچه فکر میکردیم درست است را گفتیم اما خاطرم هست در طول کار بارها بهصورت حضوری و یا تلفنی از سر صحنه به حامد عنقا میگفتم، «حامد حواست به کار هست؟» میگفت: نترس! میگفتم: «حامد اینها را نسازیم و بعد از فیلم دربیاورند؟» حتماً میفهمید نگرانیام بابت کدام بخشهای فیلم است. همان زمان میگفتم اگر بخواهند اینها را از فیلم خارج کنند، روایتمان اخته میشود. من واقعاً این نگرانیها را داشتم. در عین حال همین اندازه را توانستیم روایت کنیم.
محمد بروجردی در راهپله با کسی صحبت میکرد و فرمانی میداد، او میگفت: «محمد نمیشه!» و بروجردی در پاسخ میگفت: «نمیشه واسه سوسنه!» این دوستان کاتولیکتر از پاپ از شنیدن این دیالوگ قاطی کرده بودند و میگفتند ایوای، بیایید ببینید که دارد بروجردیای میسازند که میگوید «نمیشه واسه سوسنه!»
در یکی از سکانسها، صرفاً بهدلیل اصلاح ریتم کار، بخشی را کات زدیم و از فیلم خارج کردیم که الان در نسخه فعلی نیست. اما خاطرم هست زمانی که این سکانس را گرفته بودیم، عدهای از دوستان کاتولیکتر از پاپ که معتقد بودند شهید در آسمان به دنیا آمده و در آسمان هم باقی مانده و هیچ ارتباطی با زمین ندارد، نسبت به این دیالوگ خاص واقعاً حساس شده بودند.
این دیالوگ مربوط به صحنهای بود که محمد بروجردی در راهپله با کسی صحبت میکرد و فرمانی میداد، او میگفت: «محمد نمیشه!» و بروجردی در پاسخ میگفت: «نمیشه واسه سوسنه!» این دوستان کاتولیکتر از پاپ از شنیدن این دیالوگ قاطی کرده بودند و میگفتند ایوای، بیایید ببینید که دارد بروجردیای میسازند که میگوید «نمیشه واسه سوسنه!».
کسی هم نبود به این دوستان بگوید عزیزان من تا دو سال قبل از آنچه در فیلم شاهد هستیم، همه مردم این عبارت را بهکار میبردند و بروجردی هم یکی از همان مردم بوده است. چرا فکر میکنید نباید بگوید «نمیشه واسه سوسنه!» البته من خودم به دلیل اصلاح ریتم بخش مربوط به این دیالوگ را کات زدهام اما میخواهم بگویم خیلیها نسبت به این جزئیات حساس بودند…
* فکر میکنید اگر خودتان حذف نمیکردید، سانسور نمیشد؟!
نه. کسی اینها را درنمیآورد و سانسور نمیشود؛ «نمیشه واسه سوسنه» دیگر!
* ارجاعات و اشاراتی بهخصوص در برخی سکانسها و دیالوگهای فیلم هست که گویی در فیلم گنجانده شده تا مخاطب آن را با شرایط امروز تطبیق دهد. مانند سکانس مربوط به امر به معروف و بیدار کردن مردم برای نماز صبح که شاید برای برخی مخاطبان یادآور تندرویهایی مانند ماجرای سطل ماست در وقایع اخیر باشد. یا آن دیالوگ درخشان که میگوید «من بلدم بجنگم اما ابتدا باید بدانم با چه کسی میجنگم؟» که یادآور دوقطبیها و دشمنیهای بیحاصل این روزها در جامعه است. محاسبهای برای این ارجاعات در متن فیلم داشتید؟
صادقانه میگویم که هر آن چیزی که در فیلم میبینید، مربوط به فیلمنامه اولیه است. اساساً نقطه شروع این اعتراضات و اتفاقات سال گذشته، دقیقاً روز نهم و یا دهم آغاز فیلمبرداری «غریب» بود. ما کار را با همین فیلمنامه آغاز کرده بود و واقعاً اینگونه نبود که بخواهیم براساس اتفاقات، تغییری در آن بدهیم. میتوان گفت برخی از این صحنهها، پیشگوییهای حامد عنقا در مقام فیلمنامهنویس بوده است. اینها نکاتی بود که از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت.
جامعهای که بیش از ۵۰۰ هزار نفر در آن، ۱۰۰ میلیون تومان پول واریز میکنند برای خرید ماشینی که اصلاً نمیدانند چه هست، همان جامعهای است که فکر میکند اگر اسنپ سوار نشود و یا پول آب و برقش را نپردازد، به دولت زیان مالی زده است! اینها همه از جنس یک دوگانگی در جامعه است
همین نکته هم کافی است که بگوییم ای کاش سیاستمداران، کمی بیشتر حواسشان به هنرمندان باشد و بپذیرند که گاهی هنرمندان میتوانند پیشگویانهتر از شما حرکت کنند. هنرمندان میدانند که درد کجاست. گاهی شاید اگر حرف هنرمندان را بشنوید و گوش دهید، شاید جلوی خیلی از اتفاقات و آسیبها گرفته شود. اما متأسفانه هنرمندان را کنار گذاشتهاید و مدام خودتان تصمیم میگیرید و عمل میکنید. برخورد گروهی از مسئولان به معنای واقعی کلمه زورگویانه شده است. «زور» هیچگاه خوب نیست. حتی اگر پدری به فرزندانش زور بگوید، اگر پسر یا دخترش خیلی او را دوست داشته باشند، خانهاش را ترک میکنند!
البته من بهعنوان فیلمساز، تا دلتان بخواهد نسبت به همین جامعه امروز هم نقد دارم. درست است که گاهی در کلام مسئولان را مورد انتقاد قرار میدهیم، اما چرا نباید جامعهام را نقد کنم؟ جامعهای که بیش از ۵۰۰ هزار نفر در آن، ۱۰۰ میلیون تومان پول واریز میکنند برای خرید ماشینی که اصلاً نمیدانند چه هست، همان جامعهای است که فکر میکند اگر اسنپ سوار نشود و یا پول آب و برقش را نپردازد، به دولت زیان مالی زده است! اینها همه از جنس یک دوگانگی در جامعه است. بخشی از مردم این جامعه دوست دارند با کار نکرده به پول برسند. این جامعه نمیتواند خودش را با جامعه ژاپن یا هر جامعه دیگری که کار و ارزش افزوده در آن اصل است، مقایسه کند.
دارم درباره کلیت صحبت میکنم و با معدود افرادی که اهل کار آفرینی هم هستند، کاری ندارم. اکثریت جامعه جوانان امروزمان، میخواهند در کمتر از دو سال، همه چیز داشته باشند. از آن طرف هم مسئولان به گونهای عمل میکنند که حتی کسی که کار هم میکند، اگر ۳۰ سال بدود، نتواند یک ماشین برای خودش بخرد. به همین دلایل است که معتقدم اصلیترین دلیل التهابات جامعه امروز ما، اقتصاد است. شاید بهانههایی مانند حجاب و یا موارد دیگر هم مطرح شود اما بحث اصلی، همچنان اقتصاد است.
* اشاره خوبی به رویکرد نقادانهتان نسبت به جامعه و به تعبیری مردم داشتید. اگر بخواهیم از منظر شخصیتپردازی، کاراکترهای فیلم «غریب» را تحلیل کنیم، میتوان هر یک را نمادی از یک گروه قلمداد کرد که در میان آنها کاراکتر کژال با بازی پردیس پورعابدینی گویی مردمی را نمایندگی میکند که همانطور که در یکی از دیالوگهای خود میگوید، فارغ از هر زندهباد و مردهباد، فقط میخواهد زندگی کند؛ در یک نمای عمومی چرا حضور این «مردم عادی» در روایت «غریب» این اندازه اندک است و گویی بهخصوص در میانه فیلم زیر سایه باقی جریانات در فیلم فراموش میشود؟
مجموع سکانسهای کژال ۲۳ یا ۲۲ سکانس بود. اتفاقاً اخیراً گلایههایی هم از قول حسام محمودی عزیز خواندم که درباره سهم اندک حضورش در فیلم بود. (توضیح مهر: در زمان انجام این مصاحبه زندهیاد محمودی هنوز در قید حیات بود و گلایههایش درباره «غریب» تبدیل به تیتر رسانهها شده بود) اصل ماجرا این است که این فیلم از ابتدا قرار بود روایتگر محمد بروجردی باشد و طبیعتاً نقش اول فیلم اوست. همه چیز باید در خدمت این شخصیت باشد و برای همین سهم پردیس این اندازه میشود. اما معتقدم در بزنگاههای درستی او را میبینیم.
وقتی داستان سراغ روایت جنگ میرود، دیگر جایی برای این کاراکتر نیست. از طرف دیگر حتی اگر بخواهیم همان نگاه نمادین را هم به این کاراکتر داشته باشیم، واقعیت این است که این مردم در واقعیت هم همیناندازه مهجور هستند. من نزدیک دو سال و نیم با مردم کردستان و در سنندج زندگی کردهام. پیش از آنکه بخواهم «غریب» را بسازم و به بهانه ساخت سریال «سنجرخان» در آنجا زندگی کردم و از حدود دو سال و نیم، شاید فقط برای سه ماه در تهران بودم. باقی آن را در سنندج و نفسبهنفس مردم کرد، سپری کردم. این مردم روزهای سختی که سپری کردهاند را فراموش نمیکنند. مردمی که در اوج درگیریها حرفشان این بود که ما فقط میخواهیم نفس بکشیم اما ناگهان سروکله یک گروهک پیدا میشد و زندگی آنها را به غارت میبرد، از آن طرف گروه دیگری برای مقابله با آن گروهک میآمد. آنها شرایطی داشتند که به معنای واقعی از جنگ ناراضی بودند و دوست نداشتند ادامه داشته باشد. این قشر، مردم زیادی بودند که نه آن زمان دیده شدند و نه امروز دیده میشوند.
اینها به ایرانی بودن خود افتخار میکنند اما نسبت به برخی اتفاقات دلچرکین شدهاند. در فیلم دیالوگی هست که میگوید «عمر ظلم به کردستان به پدربزرگهای ما میرسد» چون واقعاً از زمان رضاخان در حق این جماعت ظلم شده و سوال این است که چرا؟ چرا بعد از ۴۲ سال از انقلاب هنوز برخی از مردم کردستان باید از امکانات اولیه محروم باشند. بهخدا همه اینها درد است. چرا در مسیر کارآفرینی و احداث کارخانه در این استان گاهی سنگاندازیهایی میشود که جلوی ایجاد اشتغال گرفته شود و جوانها به سمت کولبری بروند؟ مردم در این مناطق چرا باید ناراضی باشند؟ اینها نقدهای اساسی است. ریشه همه این نارضایتیها هم اقتصاد است.
* شما در این مصاحبه انتقادهای صریحی را مطرح میکنید. بهعنوان یک فیلمساز، فیلم خود را هم یک اثر منتقدانه میدانید؟
من در فیلم «غریب» هم منتقد هستم. اگر محمد بروجردی زمانی یکی از مسئولان جمهوری اسلامی بوده است، پرداختن به او و تکریم او به این معنا نیست که نقدی به مسئولان امروز جمهوری اسلامی ایران وارد نیست. محسن مخملباف در این مملکت زمانی جایگاهی داشت و امروز وضعیت دیگری دارد. مسعود دهنمکی زمانی بهگونهای رفتار میکرد و پنج سال بعدش بهکل تغییر کرد. شما یک جامعه را در هر دهه میتوانید تحلیل کنید و به چالش بکشید. به من نوعی نمیتوانید بگویید چرا ۴۰ سال پیش ازدواج کردهای در حالی که امروز اعتقاد داری هنرمندان نباید ازدواج کنند چرا که خانوادهشان را اذیت میکنند (میخندد)!
مواضع من دوگانه نیست. من منتقد هر دو طیف هستم و حتی منتقد خودم هم هستم. اساساً اگر نقد را از جامعهای حذف کنید، فساد ایجاد میشود. حتی یک پدر اگر در یک خانواده بخواهد هر کاری که دلش خواست بکند، یکجایی به دیکتاتوری میرسد و پیش خودش هم احساس میکند همه اعضای خانواده راضی هستند
مواضع من دوگانه نیست. من منتقد هر دو طیف هستم و حتی منتقد خودم هم هستم. اساساً اگر نقد را از جامعهای حذف کنید، فساد ایجاد میشود. حتی یک پدر اگر در یک خانواده بخواهد هر کاری که دلش خواست بکند، یکجایی به دیکتاتوری میرسد و پیش خودش هم احساس میکند همه اعضای خانواده راضی هستند. باید اشتباهات این پدر را هم در همان خانواده گفت. نقد اصلاً چیز بدی نیست.
آن چیزی که در ابتدای همین گفتگو درباره رصد نظرات مخالفم گفتم، بابت همین مسئله بود. باید گاهی ببینم آیا دارم خارج از خط حرکت میکنم یا درست پیش میرود. در عرصه کارگردانی از جایی به بعد از طریق همین نقدها متوجه شدم که گویی در چند سال گذشته خارج از خط حرکت کردهام. حضور در سنندج و خلوت دوسالهای که آنجا داشتم باعث شد به خودم بازگردم و به این سوال فکر کنم که لطیفی تو اصلاً برای چه فیلم میسازی؟ با خودم گفتم یا نساز و اجازه بده فیلمسازان جوان بسازند، یا اگر میخواهی بسازی، با همان انرژی جوانیات پای کار برو نه اینکه برای پول بخواهی کاری را انجام دهی. به خودم نهیب زدم که باید خودت را خرج کارت کنی.
من در سن ۶۰ سالگی برای ساخت «غریب» سرمای ۹ درجه زیر صفر را تجربه کردم و شب تا صبح کار کردم. با خودم میگفتم تو نباید به خاطر سرمای هوا، کارت را سرسری انجام دهی. اینجاست که میگویم همه ما باید نقد شویم. ساخت «غریب» با توجه به امکاناتی که داشتیم چیزی شبیه معجزه بود و معجزه مهمتر به نظر من ساخته شدن «سنجرخان» است! من با همین بودجه فیلم «غریب»، ۲۴ قسمت سریال تاریخی ساختهام و این واقعاً غیرقابلباور است! در عین اینکه این میزان هم مورد اذیت و آزار مدیران قرار گرفتهام.
* یکی از حواشی فیلم «غریب» در فرآیند حضور در جشنواره غیبت نام بابک حمیدیان در فهرست نامزدهای بهترین بازیگری بود که در همان ایام جشنواره هم مورد سوال رسانهها قرار گرفت.
معتقدم این یک موضعگیری کاملاً سیاسی است و دلیلش هم این است که جشنواره در روزهای عجیب و غریبی برگزار میشد. در آن مقطع موضعگیریهایی علیه جشنواره بود و بسیاری از بچهها تحت تأثیر فشارهای بیرونی قرار داشتند. خیلی از بازیگران بهرغم میل باطنی خود برای حضور در جشنواره، ناگزیر میشدند که حضور نداشته باشند. مثل مورد کیومرث پوراحمد که خودش اعلام کرد نمیخواهد فیلمش در جشنواره باشد اما با نظر تهیهکنندهاش فیلم به جشنواره فرستاده شد. نظر من این است که احتمالاً همین جریانات در عدم ورود نام بابک حمیدیان به فهرست نامزدهای بازیگری تأثیر داشته است.
من شخصاً معتقدم با جایزه دادن یا ندادن، چیزی به ارزشهای بازیگری بابک حمیدیان اضافه یا از آن کم نمیشود. نقشآفرینی او به خوبی دیده شده است و حتی دو سه نفر از منتقدان منتسب به جریان اصلاحطلبی وقتی فیلم را دیدند، میگفتند نتیجه داوری جشنواره حیرتانگیز بوده است. درست است که بیشتر جوایز جشنواره به نام فیلم «غریب» اهدا شد اما سمت و سوی اصلی داوریها را جوایزی مانند بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری معین میکند. شاید داوران حتی با نگاه دوستانه گفتهاند اگر این جوایز را هم به «غریب» بدهیم، تعداد جوایزش بالا میرود و این برای خود فیلم بد است!
من واقعاً از آنچه پشت درهای بسته گذشته خبر ندارم و دوست هم ندارم که از آن خبر داشته باشم! من اساساً دوست دارم جشنواره فیلم فجر بهصورت غیررقابتی برگزار شود و سالهاست که این نظرم را اعلام میکنم. چرا باید همیشه این جشنواره با دشمنی برگزار شود؟ ابتدای جشنواره همه میخندند اما پایانش همه ناراحت هستند غیر از یک نفر! این چه کاری است؟ چه ایرادی دارد در کنار یکدیگر محصولات یک سال سینمای ایران را ببینیم و برای هم دست بزنیم؟ به همین دلیل وقتی هم که خودم فیلمی را به جشنواره میدهم، ملاک برایم نتیجه داوریها نیست. درباره بابک حمیدیان اما دلگیر شدم برای آنکه حتی نامزد هم نشد!
من اساساً دوست دارم جشنواره فیلم فجر بهصورت غیررقابتی برگزار شود و سالهاست که این نظرم را اعلام میکنم. چرا باید همیشه این جشنواره با دشمنی برگزار شود؟ ابتدای جشنواره همه میخندند اما پایانش همه ناراحت هستند غیر از یک نفر! این چه کاری است؟
* اتفاقاً ابهام اصلی هم همین است!
این جزو حقوق بازیگر فیلمم است و اگر حق خودم بود اساساً دربارهاش حرف هم نمیزدم. حتی بازی مهران احمدی را هم در این فیلم حیرتانگیز میدانم.
* در ایام بعد از جشنواره ارتباطی با بابک حمیدیان داشتید تا بدانید حس و حال خودش نسبت به این اتفاق چه بود؟
من تا همین امروز هیچ صحبتی با بابک حمیدیان نداشتهام. بهنظرم بهتر بود اجازه بدهم کمی در آرامش باشد.
* کمی به عقب برویم و از ماجرای انتخاب بابک حمیدیان برای این نقش مهم بگویید. به نظر میرسد او خیلی فراتر از یک بازیگر، کاراکتر محمد بروجردی را درک و اجرا کرده است.
من احساس میکردم وقتی از بابک حمیدیان برای این نقش دعوت کنیم، بهعنوان یک بازیگر پاسخ منفی بدهد. این انتظار را واقعاً داشتم. اما وقتی پیشنهاد مطرح شد متوجه شدیم او سالها در انتظار ایفای این نقش بوده است. خودش میگفت، سالها هر بار از اتوبان کردستان رد میشده و تصویر شهید بروجردی را میدیده، دوست داشته است نقش او را بازی کند و وقتی این پیشنهاد را دادیم حتی شوک شده بود که واقعاً آرزویش برآورده شده است.
بابک بلادرنگ این پیشنهاد را پذیرفت و همه چیز از اینجا آغاز شد. او طوری با این نقش ارتباط برقرار کرد که در لحظاتی از پشت صحنه اگر دوربین میگذاشتم و حال و هوای او را ضبط میکردم، کسی باور نمیکرد که او بابک حمیدیان است. گویی اصلاً متوجه اتفاقاتی که قرار بود با آن مواجه شود و مثلاً لباس خاکی یا گلی شود، نبود. حتی در تمرینات مربوط به پیش از آغاز کار مدام پیشنهادهایی را مطرح میکرد و مدام با خودش کار میکرد. با نزدیکان شهید ارتباط نزدیک گرفت تا به نقش برسد. در حین ضبط هم خیلی نیازی به هدایت و کارگردانی من نداشت و عموماً درست نقشش را ایفا میکرد. بروجردی فیلم «غریب» را به معنای واقعی بابک حمیدیان خلق کرد.
* اشارهای داشتید درباره سکانسهای اضافه فیلم «غریب» که برای اکران عمومی آن را کوتاه کردید. امکان دارد با افزود آن سکانسها فیلم در قالب مینیسریال در شبکه خانگی عرضه شود؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد. البته باید ببینید آقای عنقا چقدر میتواند بودجه به این کار اختصاص دهد. چراکه این سکانسها زمانی حذف شده است که به صداگذاری و موسیقی نرسیده بودیم و استفاده از آنها نیاز به هزینههای پستولید مجدد دارد. امید دارم این هزینه تأمین شود و روایت ۱۶۰ دقیقهای ما در قالب چهار قسمت ۴۰ دقیقهای تبدیل به یک مینیسریال شود.
* نکتهای درباره مواد تبلیغاتی فیلم مطرح بود مبنیبر اینکه چرا آنگونه که باید بهخصوص در پوسترهای اولیه و تیزرهای فیلم روی شخصیت محمد بروجردی بهعنوان یک فرمانده جنگ تأکید نشده و حتی در برخی پوسترها شاهد حضور این کاراکتر با لباس شخصی هستیم. تعمدی در این نگاه در تبلیغات فیلم داشتید؟
فرآیند عرضه یک فیلم دو بخش کاملاً مجزا دارد، یکی تهیه و دیگری پخش. پخش اساساً کار خودش را میکند و دفتر پخش شاید نظر بخواهد اما طبیعتاً ریزهکاریها و ایدههایی هم برای کار خودش دارد. ابتدا حتی خیلی روی فضای جنگی فیلم هم مانور نمیدادند. در عین حال معتقدم امروز، کسی که به سینما میرود خیلی دیگر به پوستر و سردر سینما کاری ندارد. یا درباره فیلم دهانبهدهان چیزهایی شنیده یا در شبکههای اجتماعی درباره آن خوانده است و میداند قرار است چه فیلمی را در سینما ببیند. در فرآیند طراحی تبلیغات فیلم، کارگردان کنار است و شاید صرفاً نظراتی از من گرفته باشند.
مدی «فسیل» در حالی عنوان پرفروشترین فیلم سینمای ایران را به خود اختصاص داده که معیار اصلی اقبال مخاطبان، نه فروش گیشه سینماها بلکه تعداد مخاطبان آن است. فیلم فسیل در حال حاضر ۲.۵ میلیون تماشاگر و فیلم عقابها محصول ۱۳۶۴، ۸.۶ میلون تماشاگر داشته و پربینندهترن فیلم بعد انقلاب، فیلم عقابهاست.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، فسیل ۱۰۰ میلیاردی شد و در حالی عنوان پرطمطراق پرفروشترین فیلم سینمای ایران را بهدست آورد که نه فقط از نظر زیباییشناسی هنری و فرمشناسی سینمایی بلکه اثری از محتوای فرهنگی قابل توجه نیز در فیلم دیده نمیشود تا پر فروشترین فیلم سینمای ایران فقط به صِرف سرگرمکردن و خنداندن به هر شکل ممکن، ۱۰۰ میلیاردی شود. به هر شکل، از این نظر که فیلم ملغمهای از ژانرها و گونههای مختلف سینمایی است؛ گاهی کمدی میشود، گاهی ملودرام است، گاهی حال و هوای اکشن میگیرد در حالی که ادعای تاریخی نوستالوژیک بودن دارد!
در تحلیل پدیده فسیل و فروش ۱۰۰ میلیاردیاش تحلیلهای متنی و فرامتنی، سیاسی و جامعهشناسی مختلفی میتوان متصور شد، نبودن سرگرمی مفرحِ دیگری چون سینما و تراژیک بودن فضای جامعه و نیاز به فیلم کمیک، از نخستین دلایل اقبال به این فیلم است در حالی که برخی نیز سقوط ذائقه عمومی مردم از کمدیهای با کیفیتی چون «اجاره نشینها» به آثار سطحیتری چون فسیل، انفرادی، دینامیت و… را عامل این اقبال عنوان میکنند.
نکته مهم دیگر در تحلیل فروش فیلمها که در بیشتر موارد باعث کجفهمی و ابهام در افکار عمومی شده این است که معیار درست بررسی فروش یک فیلم و اقبال مخاطبان، تعداد تماشاگران فیلم است نه مبلغ اعلام شده از فروش بلیط در گیشه سینماها زیرا تفاوت بهای بلیط به طور آشکار باعث بالا رفتن فروش خواهد شد در حالی که لزوما تعداد بییندگان آن فیلم شاید بیشتر نباشد. برای مثال فیلم عقابها با بیش از ۸ میلیون مخاطب در سال ۱۳۶۴ در صورت احتساب بلیط ۵۰ هزار تومانی نزدیک ۴۰۰ میلیارد میفروخت حال آنکه فسیل با ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر پرفروشترین فیلم اعلام شده است!
پدیده فسیل که قطعا در ادامه روند انفرادی، دینامیت، بخارست و… شکل گرفته به مُسکِنی میماند که اگرچه ممکن است در کوتاه مدت باعث خوشحالی مردم، رضایت سینماداران و ثروتمندشدن عوامل فیلم شود اما در درازمدت آسیبهای جبرانناپذیری به سینمای بدنه ایران خواهد زد. سینمایی که بدون شک به دلیل حمایتهای بیدریغ دولتی تا به حال توانسته دوام بیاورد و مشخص نیست بدون حمایتهای مالی نهادها و سازمانهای حاکمیتی و دولتی به چه سمت و سویی خواهد رفت. مساله دیگر مبتلا به به این فیلم، جریانی است که احتمالا پس از اکران موفق و پرفروش آن شکل خواهد داد و فیلمسازان زیادی را به طمع ساختن چنین فیلم هایی و تداوم مکتب «فسیلیسم» خواهد کشاند، اپیدمی ساخت کمدی در سالهای اخیر پر رنگ بوده اما به نظر میرسد موفقیت فسیل فصل تازهای برای ساختن چنین آثاری خواهد بود که نهتنها ذائقهساز نیستند بلکه در بلندمدت ذائقهسوز نیز خواهد بود.
درباره فیلم
فسیل به کارگردانی «کریم امینی» نویسندگی «حمزه صالحی» و تهیهکنندگی «سید ابراهیم عامریان» محصول سال ۱۴۰۱ است. فسیل پس از حدود پنج هفته از شروع اکران و با فروش بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان، پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران لقب گرفته است.
درباره کارگردان
کریم امینی بازیگر پیشین و کارگردان کنونی سینمای ایران، سومین تجربه فیلمسازی خود را با فسیل تجربه کرد. خسرو محمدامینی پدربزرگ امینی از بازیگران شناختهشده تئاتر بود. او تحتتأثیر پدربزرگ به هنر تئاتر، سینما و بازیگری علاقمند شد. سال ۱۳۹۲ با فیلم سینمایی «خوابزدهها» سینما را تجربه کرد اما حضورش در سریال «پردهنشین» باعث شهرتش شد. امینی که سابقه بیشتری در بازیگری دارد در فیلمهای سینمایی «پاسیو»، «اگزما»، «ایتالیا ایتالیا»، «آبنبات چوبی»، «نیمهشب اتفاق افتاد»، «پیاده» و سریالهای «روزگار»، «دیگری»، «عقیق»، «تعبیر وارونه یک رویا»، «باغ بیروزنه «و «سارقان روح» نیز نقشآفرینی کرده است. فیلمهای سینمایی «دشمن زن» و «گربه سیاه» از ساختههای او هستند. فروش این دو فیلم توفیق زیادی در گیشه کسب نکرد به همن دلیل بود که ۱۰۰ میلیاردیشدن فسیل تعجببرانگیز و کریم امینی به پدیده این روزهای سینمای ایران بدل شد.
۱. بلیط ۶۰ هزار تومانی!
بدون شک، از اصلیترین عوامل فروش ۱۰۰ میلیاردی فیلم فسیل، افزایش قیمت بلیط تا سقف ۶۰ هزار تومان در پردیسهای سینمایی درجه یک همچون سینما آزادی، پردیس ملت و پردیس سینمایی کوروش تهران است که سببشده با نسبت قابل توجهی فروش همه فیلمهای امسال افزایش قابل توجهی پیدا کند. در اینجا نکته مهم، تعداد تماشاگر است که عامل دقیقتری برای سنجش اقبال عمومی فیلمها به شمار میآید.
در میان پربییندهترین و نه لزوما پرفروشترین فیلمهای سینمای ایران میتوان به ترتیب به «عقابها»، «افعی»، «اخراجیها» و «هزارپا» اشاره کرد. فیلم سینمایی «عقاب ها» با ۸.۶ میلیون نفر بیننده به عنوان پربینندهترین فیلم دهه ۶۰، فیلم «افعی» با ۶.۳ میلیون نفر بیننده به عنوان پربینندهترین فیلم دهه ۷۰، فیلم «اخراجیها ۲» با ۵.۳ میلیون نفر بیننده به عنوان پربینندهترین فیلم دهه ۸۰ و «هزارپا» با ۴.۲ میلیون نفر بیننده به عنوان پربینندهترین فیلم دهه ۹۰ جزء فیلمهای رکورد دار سینمای ایران به شمار میآیند و حالا «فسیل» تلاش دارد تا رکورد پربینندهترین فیلم این دهه را از آن خود کند.
فیلم سینمایی «فسیل» در هفته گذشته با ۱۷ میلیاد و ۶۲۰ میلیون تومان و ۴۲۰ هزار تماشاگر، نخستین فیلم صد میلیاردی سینمای ایران شد. «فسیل» از نظر تعداد بیینده تا به حال ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار مخاطب جذب کرده که فاصله زیادی با پربینندهترین فیلمهای سینمای ایران دارد.
در دو جدول زیر، پربییندهترین و پرفروشترین فیلیمهای سینمای ایران بعد انقلاب مورد مقایسه قرار گرفته است:
۲. ژانر کمدی
بررسی ۵۰ فیلم پرفروش سینمای ایران بعد از انقلاب نشان میدهد بیش از نیمی از فیلمهای پرفروش سینمای ایران به ژانر کمدی مربوط است تا بتوان ادعا کرد پرسودترین و کمریسکترین گونه سینمایی در سینمای بعد انقلاب، سینمای ایران است که هم سینماداران، هم سینماگران و هم عموم مردم به این ژانر علاقهمند و از آن استقبال کنند.
کریم امینی پس از دو فیلم نه چندان موفق در گونه اجتماعی و ملودرام در گیشه، به سراغ ژانر محبوب ایرانیان رفت تا با توسل به این گونه محبوب و سودآور، شانس خود را برای سومین فیلم خود امتحان کند که از قضا و با توجه به برخی عوامل مختلف، موفق به کسب پرفروشترین کارگردان سینمای ایران شود، عنوانی که حتی خوشبینترین طرفداران فیلم نیز به آن اعتقاد و باور نداشتند اما امینی موفق به این مهم شد.
۳. کستینگ و عوامل
انتخاب بازیگران فیلم سینمایی فسیل یکی از برگبرندههای این اثر در جذب مخاطب و فروش میلیاردی آن بوده است. حضور بازیگران طنز امتحان پس داده همچون «هادی کاظمی»، «ایمان صفا»، «غلامرضا نیکخواه»، «امید روحانی»، «بابک کریمی» و بهویژه «بهرام افشاری» سببشده بازیها و موقعیتهای کمیک تا حدی باورپذیر و با مخاطب عام ارتباط برقرار کنند. بهرام افشاری از توانمندترین بازیگران سالهای اخیر سینمای ایران در ژانر کمدی و غیرکمدی بوده که اگرچه با تاخیر وارد سینما شد اما توانست جایگاهش را به سرعت، همچون برخی دیگر از چهرههای تئاتری، در سینما به دست آورد و موفقیت فیلم فسیل به طور حتم مدیون بازی تاثیرگذار و جذاب افشاری در نقش «اسماعیل عمویی» بوده است.
حضور افشاری در چهار فیلم از ۵۰ فیلم اول پرفروش سینمای ایران یعنی «فسیل»، «سگبند»، «رحمان ۱۴۰۰» و «چشم و گوش بسته»، نام او را جزو پولسازترین بازیگران این سالهای سینمای ایران معرفی کرده به گونهای که میتوان حضور وی را یکی از تضمینهای فروش فیلم قلمداد کرد زیرا مجموع این سه فیلم در حدود ۱۸۰ میلیارد تومان فروخته است.
۴. موزیکال و نوستالژیک
گونه موزیکال، یکی دیگر از گونههای محبوب در سینمای ایران و جهان است که سازندگان فسیل از این تمهید نیز برای جذب مخاطب خود استفاده کردند. اشاره به برخی آهنگها و خوانندگان نوستالژیک و خاطرهانگیز در فیلم فسیل باعث ایجاد همراهی و همدلی بیشتر تماشاگران شده است اما آنچه مورد واکنش برخی از هنرمندان و اهالی رسانه شده، ادعایی بود که کارگردان فیلم مطرح کرد. برای نمونه اکبر عبدی به حرفهای کریم امینی در این باره واکنش تندی نشان داد که در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. او گفت: «چرا کارگردان این فیلم دهانش را پر میکند و میگوید، «فسیل» نوستالژیکترین فیلم کمدی تاریخ سینمای ایران است. این درست است؟ اینهمه اساتید فیلمساز کمدی از قبل انقلاب تا اکنون، بازیگران بزرگ این حوزه مثل پرویز پرستویی، رضا عطاران و همه ما تا الان کاهگل لگد میکردیم… آنوقت فیلم «فسیل»، متر و معیار سینمای کمدی ایران است؟» او با اشاره به فیلم «اجارهنشینها»ی داریوش مهرجویی، معیاری برای تشخیص کمدی ایدهآل ارائه میدهد و آن را بهعنوان یک نوستالژی هنرمندانه معرفی میکند.
در هر حال، فسیل نوستالژیکترین فیلم سینمای ایران باشد یا نباشد، ایده بازنمایی سالهای پیش و بعد انقلاب، اتفاقی است که نخستینبار توسط «سامان مقدم» در فیلم «نهنگ عنبر» به تصویر کشیده شد و همان زمان هم بسیار مورد توجه عموم مردم قرار گرفت. این بار کریم امینی با همان ایده و اضافهکردن برخی شخصیتهای سیاسی و هنری به فیلم از فرمول نوستالژیک سامان مقدم استفاده کرده است.
۵. اقبال عمومی به سینما رفتن
دلیل دیگر استقبال از فسیل را باید به حال و هوای جامعه و عوامل جامعهشناسانه و روانشناسانه مربوط دانست. پس از چند ماه درگیری و ناآرامی از اواسط سال ۱۴۰۱، گویی سال جدید خورشیدی فضای تازهای برای مردم ایران بود و سینما مفرحترین و در عین حال به صرفهترین سرگرمی و تفریح؛ زیرا آمارها در هفتههای اخیر نشان میدهد رکورد سینما رفتن از زمان شیوع کرونا تا به حال در سال ۱۴۰۲ شکسته شده است و پایان یافتن کرونا و ناآرامیها و فراهم آمدن فضای آرامش در جامعه، مردم را به صرافت سینما رفتن انداخته و چه چیزی بهتر از یک کمدی موزیکال به نام فسیل که از قضا رقیب جدی هم در مجموع فیلمهای اکران شده نوروزی ۱۴۰۱ در کنار خود نمیدید تا نخستین گام در فتح گیشه را از پایان سال ۱۴۰۱ و نوروز ۱۴۰۲ محکم بردارد.
۶. اقبال سینماداران و حکمرانان به سینما رفتن
علاوه بر مردم، سینماداران و حکمرانان نیز از اکران فیلم فسیل استقبال کردند زیرا به طور عمده فیلمهای کمدی رونق خوبی به گیشه سینماها میدهند و سینمادارن نیز برای افزایش درآمد خود، سالنهای بیشتری را به این نوع فیلمها اختصاص میدهند؛ درباره فسیل نیز این مهم اتفاق افتاد و بهترین پردیسهای سینمایی، مناسبترین و بیشترین سانسهای خود را به فسیل اختصاص دادند تا علاوه بر بالارفتن فروش فیلمها، رونق و عادت سینما رفتن و فیلم دیدن در مردم احیا شود. همین تمهید برای سیاستگذاران نیز جواب داد و برای ترغیب مردم برای فیلمدیدن و عوضشدن فضای تراژیک جامعه، از کلیت فیلم حمایتهایی کردند.
بنیاد سینمایی فارابی و دانشکده تجارت و مالیه دانشگاه تهران به منظور آموزش مدیریت منابع تولید و ارتقای سطح سواد مالی در این حوزه تفاهمنامه همکاری امضا کردند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، سیدمهدی جوادی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و هاشم آقازاده رییس دانشکده تجارت و مالیه دانشگاه تهران ضمن گفتوگو در خصوص راههای گسترش تبادلات علمی نهاد ملی سینمای ایران با دانشگاه تهران، تفاهمنامه همکاری در زمینه برگزاری دورههای جامع علمی به امضا رساندند.
هاشم آقازاده رییس دانشکده تجارت و مالیه دانشگاه تهران در ابتدای این نشست با اشاره به فعالیتهای تأثیرگذار فارابی در حوزه سینما بیان کرد: بنیاد سینمایی فارابی سالهاست با آثار ارزشمند خود در سینمای ایران میدرخشد و همیشه در عرصه تاریخ و فرهنگ و هنر کشور نیز تاثیرگذار بوده است.
وی افزود: دانشکده تجارت و مالیه دانشگاه تهران بیش از یک سال است آغاز به کار کرده اما عملکرد آن در قد و قواره دانشکدههای قدیمی و به اصطلاح جا افتاده دانشگاه تهران ظهور و بروز یافته و این هم به لطف خداوند و هم زحمات دوستان و همکارانمان بوده است. همچنین تعداد تفاهمنامههایمان با سایر مراکز و نهادها به ۶۰ مجموعه رسیده است که همه نهادها نظیر بنیاد سینمایی فارابی از مجموعههای تاثیرگذار هستند.
سیدمهدی جوادی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی نیز عنوان کرد: اساساً انجام امور تأسیسی در نهادهای قدیمی کار بسیار سختی است و زحمات شما قابل تحسین است. دانشکده امور مالیاتی و تجارت بینالملل دانشگاه تهران موضوعات و سرفصلهای تخصصی مهمی را دنبال میکند که همکاری با این مجموعه علمی برای نهاد ملی سینمای ایران در عملیاتی سازی ریل گذاری جدید سینما حائز اهمیت است.
وی با تشریح برنامههای همکاری متقابل فارابی و دانشکده تجارت و مالیه عنوان کرد: در افق همکاری نهاد ملی سینمای ملی ایران با این مرکز علمی سه موضوع قابل پیگیری است. نخست راهاندازی و برگزاری دورههای آموزشی مستمر در حوزه اقتصاد سینما و آموزش MBA و DBA به سینماگران و مدیران سینما توسط دانشکده امور مالیاتی و تجارت بینالملل است. مساله بعدی تقویت اکوسیستم نوآوری سینما با همراهی دانشکده امور مالیاتی و تجارت بینالملل دانشگاه تهران است که میتواند در حوزه نوآوری سینما به ما کمک کند.
وی افزود: این همکاری همچنین میتواند به خلق ایدههای فیلمسازی در خصوص ارتقاء سواد مالی منجر شود.
مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی از راه اندازی رویدادی ویژه با موضوع ایده پردازی ساخت آثار سینمایی با محوریت سواد مالی در همکاری نهاد ملی سینمای ایران با دانشکده تجارت و مالیه دانشگاه تهران خبر داد و گفت: مدل این همکاری، شبیه به رویداد «سینماسلامت» تعریف خواهد شد، رویدادی که نتیجه محور بود و خروجی آن به زودی تبدیل به فیلمنامههای قابل تولید در سینما خواهد شد، بنابراین خروجی این رویداد مشترک نیز منجر به خلق ایدهها و طرحهایی در حوزه سواد مالی و موضوعات اقتصادی خواهد بود.
رائد فریدزاده معاون امور بینالملل و توسعه بازارهای خارجی بنیاد سینمایی فارابی، علیرضا حقیقی قریب مشاور مدیرعامل و سرپرست معاونت توسعه اقتصاد سینمای فارابی، احسان هوشیارگر مدیر روابط عمومی فارابی، آصف کریمی معاون پژوهشی و فناوری دانشکده امور مالیاتی و تجارت بینالملل، شیرمراد مرزبان معاون اداری مالی دانشکده امور مالیاتی و تجارت بینالملل دانشگاه تهران نیز در این نشست حضور داشتند.
گروههای داوری بخش فیلمنامه و مستند، داستانی کوتاه، نماهنگ و پویانمایی نخستین جشنواره بین المللی فیلم و فیلمنامه ایثار معرفی شدند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، گروههای داوری بخش فیلمنامه و مستند، داستانی کوتاه، نماهنگ و پویانمایی نخستین جشنواره بین المللی فیلم و فیلمنامه ایثار معرفی شدند.دو گروه داوری نخستین جشنواره بین المللی فیلم و فیلمنامه ایثار متشکل از حسین خورشیدی، علیرضا سربخش و محمدرضا کریمی صارمی در بخش مسابقه فیلمنامه و سعید الهی، محمدرضا عرب، محمد علی فارسی، اسماعیل شرعی و محمد زین العابدینی در بخش مسابقه فیلمهای داستانی کوتاه، نماهنگ و پویانمایی معرفی شدند.به گزارش امور ارتباطات رسانه ای و روابط عمومی نخستین جشنواره بین المللی و پنجمین جشنواره ملی فیلم و فیلمنامه ایثار، گروه داوری بخش مسابقه فیلمنامه متشکل از حسین خورشیدی، فیلمنامهنویس و مدیر فرهنگی، نگارنده فیلمنامه «قطعهای از بهشت» و «روزهای آتش در دهه هفتاد» که در سوابق وی مشارکت در نگارش فیلمنامههای «دیدهبان»، «مهاجر»، «کرخه تا راین» و «حامد» مؤلف چندین عنوان داستان و رمان دفاع مقدس نیز به چشم می خورد به همراه علیرضا سربخش، کارشناس و مدیر فرهنگی ، نویسنده تهیه کننده و مدیر عامل مؤسسه سینمایی جانبازان و محمدرضا کریمی صارمی، تهیه کننده و مدیر فرهنگی، طراح و بنیانگذار جشنواره بین المللی پویانمایی تهران که در سوابق وی مدیر کلی امور سینمایی و تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و معاونت تولید کانون نیز به چشم می خورد داوری ۴۰ فیلمنامه راه یافته به مرحله نهایی را بر عهده دارند.بر پایه این گزارش گروه داوری بخش فیلمهای مستند، داستانی کوتاه، نماهنگ و پویانمایی جشنواره متشکل از: سعید الهی، کارشناس حوزه فرهنگ و رسانه تحلیلگر سینما که در طول سالهای اخیر تهیه کنندگی آثار مستندی همچون: ۲۲/۲۲، سایههای سمی، زومرهای ایرانی را بر عهده داشته به همراه محمدرضا عرب، کارگردان، مستندساز، تهیهکننده، فیلمنامهنویس و عکاس که در کارنامه کاری وی کارگردانی و تهیه کنندگی فیلمهای سینمایی، چندین مجموعه مستند تلویزیونی و برپایی چندین نمایشگاه عکس به چشم میخورد، محمد علی فارسی کارگردان مجموعه های مستند که ساخت فیلم را با دوران دفاع مقدس آغاز کرد و هرچند در ابتدا علاقمند به حوزه عکاسی بود، اما در جبهه های جنگ دوربین به دست گرفت و مستندهای بسیاری درباره جنگ ساخت و پس از شهادت شهید آوینی در بهار سال ۷۲ مسئولیت معاونت تولید موسسه روایت فتح را تا سال ۸۱ عهده دار شد.همچنین اسماعیل شرعی ، تصویربردار, مدیر تولید, انیماتور استاپ موشن, طراح شخصیت, مدیر تولید بیش از بیست و پنج هزار دقیقه تولید انیمیشن با تکنیک های مختلف از سا ل ۷۳ تاکنون که کارگردانی بیش از یکصد و پنجاه کار مستند و داستانی تلویزیونی در شبکه دوم سیما وتولید بیش از بیست کار کوتاه انیمیشن را نیز بر عهده داشته و مدرس رشته انیمیشن در دانشکده صدا و سیماست و محمد زین العابدینی،تهیهکننده، کارگردان، مشاور فیلمنامهنویسی و مدیر تاسیس شبکه مستند سیما که در سوابق وی مدیریت گروه مستند شبکه چهارم تلویزیون و قائم مقامی این شبکه نیز به چشم می خورد داوری ۴۱ اثر راه یافته به مرحله نهایی این بخش را بر عهده دارند.مرحله نهایی نخستین جشنواره بین المللی و پنجمین جشنواره ملی فیلم و فیلمنامه ایثار با دبیری فرهاد مختاری از ۲۹ اردیبهشت تا سوم خرداد ماه امسال از سوی اداره کل امور هنری معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری شهرداری مشهد و استانداری خراسان رضوی در مشهد مقدس برگزار می شود.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: مهدی عظیمی میرآبادی تهیه کننده سینما و مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در پی نامگذاری سال ۱۴۰۲ به عنوان «مهار تورم و رشد تولید» توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص استراتژی «رشد تولید» در سینما گفت: اگر چه ترقی و رشد سینما با افزایش تعداد تولید فیلم ها نسبت مستقیم دارد اما هرگز نباید این نکته مهم را فراموش کنیم که رشد سینما الزاماً با آمار فروش و گیشه تناسب ندارد، بلکه توجه به هنجارهای فرهنگی و اجتماعی در سینما و مراعات و ارتقای آن، از الزامات رشد است. برخی افراد این گونه تعبیر می کنند که با ساخت آثار مبتذل و سطحی، و پر کردن گیشه سینما به هر قیمتی می توان به رشد سینما رسید. سطح نگاه این افراد فرهنگی نیست، و تنها به عنوان یک کاسب یا تاجر با مقوله سینما برخورد می کنند. برای آنان فیلم هر چه مبتذل تر بهتر! چون به تعبیر آنان بیشتر می فروشد.
معاون سابق سازمان سینمایی کشور در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بنده معتقدم مدیران سینمایی نباید به هر اثری تحت عنوان فیلم سینمایی پروانه ساخت داد. وقتی کسی برای تولید یک فیلم سینمایی پروانه ساخت درخواست می کند، باید ضمن توجه و تأکید بر محتوای سالم، وجوه دیگری از جمله «کیفیت فنی و هنری» و «میزان جذب مخاطب» نیز بررسی گردد و در صورت دارابودن این ویژگی ها، به آن فیلم پروانه ساخت داده شود. اگر بر مبنایی که هم اکنون در شوراهای پروانه ساخت سینمایی به فیلم ها، مجوز داده می شود، پیش برویم، با انبوهی از آثار دارای مجوز ساخت سینمایی روبرو خواهیم شد که بی تردید در اکران سینمایی و بر پرده های سینماها ناموفق خواهند بود. از طرف دیگر به علت حجم آثار پشت اکران، و برای آن که بالأخره فیلم های سینمایی دارای پروانه نمایش باید اکران شوند! متأسفانه شاهد فیلمسوزی و اجحاف در حق بسیاری از آثاری می شویم که توان ماندن بر پرده های سینماها را دارند.
مدیر کل اسبق نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای ادامه داد: به نظر من بهتر است به جای تفکیک فیلم ها به سینمایی و غیر سینمایی در هنگام درخواست و دریافت پروانه ساخت، برای همه درخواست ها بر اساس معیارهای مورد نظر، پروانه ساخت صادر کرد، و در صورت داشتن شرایط لازم باز هم بدون تفکیک سینمایی و غیر سینمایی مجوز نمایش صادر کرد. حالا یک گروه متخصص اکران بنشینند و با توجه میزان بهره مندی هر فیلم از سه اصل اساسی «محتوای سالم»، «کیفیت فنی و هنری» و «قابلیت جذب مخاطب» برای آن فیلم، پروانه نمایش صادر کنند. تعداد این فیلم ها هم علی الاصول نباید از ظرفیت اکران کشور بالاتر باشد؛ و سایر فیلم ها در قالب های غیرسینمایی از جمله پلتفورم ها، وی او دی ها، شبکه خانگی، شبکه های تلویزیونی، و… نمایش داده شوند. این روش می تواند تولید سینمای کشور را رشد دهد و تنور فیلمسازی را گرم کند، و مردم و سرمایه ها را به درون سینما بکشاند. در حالی که اگر بر همین قاعده موجود فیلم ها ساخته شوند، نه تنها سینمای کشور رنگ آرامش و تعالی را نخواهد دید، بلکه روز به روز به تلنبار شدن فیلم در پشت در اکران و سرخوردگی و ناامیدی فیلمسازان، و فرار سرمایه بیشتر دچار خواهیم شد.
تهیه کننده فیلم های سینمایی «سیب و سلما»، «های پاور» و «عینک» خاطرنشان کرد: اینکه برخی افراد فقط نگاه به گیشه دارند و فکر می کنند اگر یکی دو فیلم سطحی فروش بالایی کرده اند سینما پویا و فعال و زنده است. این تفکر غلطی است! این ها آدرس غلط دادن به مردم و سایر سینماگران است! توجه به میزان فروش فیلم ها در گیشه بدون توجه به کارکرد فرهنگی و هنری آثار یک اشتباه فاحش استراتژیک است. تردیدی نیست که آنچه باید در اولویت باشد فرهنگ سازی فیلم ها است، که البته در پناه فروش بیشتر صورت می پذیرد.
عظیمی میرآبادی در همین راستا متذکر شد: ذکر این نکته هم ضروری است که تولید به تنهایی کاری از پیش نمی برد. تولید اگر معطوف به پذیرش و جذب مخاطب نباشد، کار فیلم و سینما را کاری عبث و بیهوده می کند و اساساً غلط است. فیلم باید مخاطب داشته باشد و قطعا مخاطب یکی از ارکان سه گانه فیلم است. همانقدر که مخاطب مهم است، محتوا و رسانگی فیلم هم مهم است، و صد البته کیفیت فنی و هنری فیلم هم اهمیت به سزایی دارد. ایجاد فضا و تمهید شرایط برای آثار نازل و سطحی با ادعای فرهنگی و هنری مدیران و فیلمسازان فرهیخته و فرهنگ مدار سنخیت ندارد. مسلما فیلم باید تماشاگر داشته باشد، اما اشتباه است اگر فکر کنیم اجازه داریم به بهانه فروش بیشتر یا سرگرمی و امثال اینها هر مفهوم نازل و سخیفی را به ذهن مخاطب منتقل کنیم. اگر جامعه فهیم و آگاه ایرانی همانطور که همیشه ثابت کرده است، تشخیص دهد که آثار سینماهای کشور ضمن دارابودن از ویژگی های جذابیت و کیفیت فنی و هنری، سالم هم هست و حرفی برای گفتن دارد، از اکران فیلم در سینماها استقبال می کند، و باعث شادابی و تلاش هر چه بیشتر سینماگران خواهد شد. در وضعیت جدید، زندگی اکثر آنان به نحوی پیش نخواهد رفت که بعضی ها متاسفانه به نان شب هم محتاج باشند. این در حالی است که بازار فیلم نه تنها در ایران که در سراسر جهان به عنوان یک بازار بسیار پر خریدار برشمره می شود و ساختن فیلم با کمترین امکانات مثل یک گوشی تلفن همراه هوشمند هم فراهم است و امکان نمایش آن تقریبا برای همه مردم به صورت فردی و جمعی ممکن است. در وضعیتی که ده ها هزار فیلمساز سینمایی و غیرسینمایی در مرکز کشور و گوشه گوشه ی سرزمین پهناور ایران بزرگ هستند و به این کار به صورتی کاملا تخصصی و حرفه ای مشغولند و آثار خود را از طرق قانونی در اختیار مخاطبان قرار می دهند، عاقلانه و عالمانه نیست که تمام حیثیت و شأنیت و شرافت این جامعه وسیع را به معدود افراد پرمدعای بی فایده ای گره زده شود که تنها و تنها خود را سینماگر حرفه ای می دانند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند.
مهدی عظیمی میرآبادی با اظهار گلایه از برخی افراد که حتی تاب شنیدن نوعی از این جملات تخصصی مؤدبانه و محترمانه را هم ندارند گفت: متاسفانه بعضی ها به جای استفاده و بهره برداری هوشمندانه از پیشنهادهای سازنده ی دیگران به دنبال بایکوت گویندگان آن می روند.