تحریمها و محدودیتهای اقتصادی همچنان بزرگترین مانع برای سینمای ایران است. کمبود بودجه، دشواری در تهیه تجهیزات، مشکلات پخش بینالمللی و کاهش قدرت خرید مردم (که بر گیشه سینماها تأثیر مستقیم گذاشته) همگی ریشه در این مسئله دارند. در همین راستا، به دلایل مختلف از جمله تحریمها، مسائل سیاسی و همچنین تغییر اولویتهای درونی، حضور سینمای ایران در جشنوارههای معتبر جهانی نسبت به دهههای گذشته کمرنگتر شده است.
همچنین دسترسی گسترده به فیلمها، سریالها، و برنامههای داخلی و خارجی از طریق پلتفرمهای مختلف ایرانی و خارجی، ذائقه مخاطب را تغییر داده و رقابت برای جذب تماشاگر به سالنهای سینما را بسیار دشوار کرده است؛ ضمن این که، فضای نظارتی جدید و مدیریت سینما که ناشی از سیاستهای دولت چهاردهم است، بر محتوا، فرم و حتی انتخاب بازیگران و عوامل تأثیر گذاشته و موجب شده بسیاری از فیلمسازان شناخته شده، یا به سمت ساخت آثار کاملاً مطمئنه و بیحاشیه بروند یا با مشکلات متعدد برای اکران فیلمهایشان مواجه شوند.
با وجود این، علیرغم مشکلات و شکست فیلمهای پر سر و صدای منتقدان و صاحبان آثار (مثل «متروپل»: محمدعلی باشه آهنگر)، فیلمهای کمدی همچنان به موفقیتهای مالی دست پیدا میکنند و روشن بودن چراغ وجود مخاطبان بالقوه را همچنان روشن نگه میدارند. در کنار آن، آثار مستند و سینمای حقیقتمحور (مانند «عاتقه»: مسعود دهنوی) با پرداختن به مسائل واقعی و روز، هم در جشنوارهها و هم نزد مخاطب داخلی جایگاه خود را حفظ کردهاند.
در چنین شرایطی، فیلمسازان جوان به دنبال راههای جدیدی برای تولید و دیده شدن هستند. آنان با استفاده از فضای مجازی برای معرفی آثار و جذب حامی این موضوع را پیگیری میکنند و بر آن اصرار دارند. وجود استعدادها و نیروی خلاق در فیلم و سینمای ایران همچنان فرصت بیبدیلی برای کشور و جهان است تا با بهرهمندی از استعداد و نوآوری فیلمسازان، بازیگران و متخصصان جوان در کنار تجربهها و پختگی پیشکسوتان این عرصه، این نیروی خلاق را به میدان آورده، فرصت واقعی رشد و شکوفایی در اختیار آنان قرار گیرد.
مدیریت سینمای ایران همچنان، فاقد چشمانداز روشن (همسو با نگرش ملت ایران)، استراتژی منسجم و توانایی حل بحرانهای ساختاری است. ادامهی روند فعلی میتواند به حذف، گوشهنشینی، و فرار استعدادها منجر شده، بیش از پیش به کاهش کیفیت تولیدات، از دست دادن مخاطب داخلی، و انزوای بینالمللی بیشتر بینجامد.
به هر تقدیر، وضعیت امروز سینمای ایران (در شهریور ماه جاری) را میتوان «تحت فشار اما زنده» توصیف کرد. این سینما ممکن است در یک دوران گذار پیچیده قرار داشته باشد که در آن محدودیتها و تهدیدهای بیرونی و درونی بر آن سایه انداخته، اما نیروی خلاق، علاقه مخاطب، و تمایل مثبت مسئولین، هنوز به طور کامل از بین نرفته است. با این حال، آینده فیلم و سینمای ایران به شدت به تغییر و تحولات کلان سیاسی اقتصادی کشور و همچنین یافتن راهحلهای جدید برای تولید و پخش خارج از چارچوبهای موجود وابسته است.