خاموشی چراغ هنرمندی متعهد؛ محمد کاسبی به دیار باقی شتافت

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ محمد کاسبی، هنرمند پیشکسوت سینما و تلویزیون، پس از عمری تأثیرگذاری در عرصه هنر انقلاب اسلامی، دار فانی را وداع گفت.

بر اساس اطلاعیه رسمی خانواده این هنرمند فقید، که از طریق روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شد، پیام دختر ایشان حاکی از وداع با هنرمندی فرهیخته و عزیزی بهتر از جان بود.

زندگینامه هنری پرافتخار

محمد کاسبی، متولد چهارم خرداد ۱۳۳۰ در تهران، از سیزده سالگی با عشق به هنر، فعالیت‌های تئاتری خود را آغاز کرد. وی با وجود قبولی در رشته پزشکی، به دلیل علاقه وافر به هنر، راه خود را در دانشکده هنرهای دراماتیک ادامه داد و در رشته بازیگری و کارگردانی سینما و تئاتر فارغ‌التحصیل شد.

این هنرمند متعهد، همزمان با تحصیل به دوبلوری پرداخت و در نمایش‌های متعددی ایفای نقش کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، حضوری فعال در عرصه هنر انقلاب داشت به طوری که به مدت دو سال مسئول واحد نمایش رادیو بود.

محمد کاسبی از بنیان‌گذاران حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری) و همچنین مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد بود. او از اواسط سال ۱۳۶۰ تمام توان خود را صرف حوزه هنری و فیلم‌سازی برای این نهاد کرد که اولین ثمره آن فیلم «توبه نصوح» بود.

این هنرمند پرکار، علاوه بر بازیگری در آثار متعدد سینمایی و تلویزیونی، نمایشنامه‌نویس و کارگردان توانایی نیز بود. نمایشنامه‌های «زالو» و «بایگانی» از جمله آثار مکتوب اوست که نمایش «بایگانی» علاوه بر اجرا در تئاتر شهر، در پنجمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس لوح تقدیر دریافت کرد.

وی در عرصه فیلم‌نامه‌نویسی نیز آثار ارزشمندی مانند «شنا در زمستان» (دریافت لوح تقدیر از جشنواره معلم)، «شته‌ها»، «قاصد»، «راز سهراب» و «خانه» را خلق کرد.

محمد کاسبی، هنرمندی متعهد و پرتلاش، عمر خود را صرف اعتلای هنر انقلاب اسلامی کرد و آثار ماندگارش همواره در یادها خواهد ماند.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

زوال یک آرمان: گردش در چرخه باطل «جشنواره برای جشنواره»

در نظریه ادبی و هنری، مکتب «هنر برای هنر» بر استقلال مطلق اثر هنری از هرگونه غایت بیرونی (اعم از اخلاقی، آموزشی، سیاسی، یا اجتماعی) تأکید می‌ورزد. از این منظر، ارزش ذاتی هنر در زیبایی‌شناسی، فرم و اصالت بیان آن نهفته است، نه در سودمندی یا پیام‌رسانی آن. این دیدگاه، اگرچه خود همواره مورد مناقشه بوده، اما معیاری تئوریک برای سنجش خلوص و سلامت نهادهای هنری فراهم می‌آورد. اکنون، با به کار بستن این معیار برای بررسی جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان، شاهد یک وارونگی غم‌انگیز هستیم: این جشنواره نه تنها در تحقق آرمان‌های سینمای ناب ناکام مانده، بلکه به نمونه‌ای بارز از یک پدیده خودشکن تبدیل شده است؛ پدیده‌ای که می‌توان آن را «جشنواره برای جشنواره» نامید. این مفهوم، توصیف‌کننده وضعیتی است که در آن، یک رویداد هنری سینمایی، هدف و توجیه وجودی خود را از دست داده و صرفاً برای تداوم فعالیتش (و عمدتاً برای مصرف بودجه و نمایش صوری یک عملکرد) برگزار می‌شود. بررسی این افول، فراتر از یک نقد سینمایی، واکاوی یک شکست نهادی است که ریشه در مدیریتی ناکارآمد و چرخه‌ای معیوب دارد.

یکی از نخستین و بارزترین نشانه‌های این زوال، تسلیم شدن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان در برابر تفکر کارکردگرایی محفلی است. از منظر «هنر برای هنر»، هنر والاترین ارزش خود را در «بی‌غایتی» می‌یابد. این جشنواره هم عرصه‌ای شده است که در آن، فیلم‌ها نه به عنوان «آثار هنری»، بلکه به عنوان یک ردیف از فهرست آثار شرکت کننده در جشنواره مورد توجه واقع شود. حتی برخی از این آثار معدود، چیزی با کارکرد «رسانه‌ی آموزشی» و ابزارهایی برای انتقال ارزش‌های از پیش تعیین‌شده (اخلاقی، اجتماعی و دینی) هم نیستند. از معیارهای اصلی این جشنواره؛ زیبایی‌شناسی، نوآوری در فرم، عمق تجربه زیسته هنری، یا حرف و کلامی مفید نیست، بلکه گویی «سودمندی برای پر کردن فهرست فیلم­های مورد نیاز جشنواره» تنها هدف مد نظر است. این نگاه، جشنواره را به شاخه‌ای از مدیریت تبلیغاتی و بیلان­گرا تقلیل می‌دهد و جرقه اصیل آفرینش هنری و سینمایی را که می‌تواند باعث شکوفایی سینمای کودک و نوجوان باشد، خاموش می‌سازد. در چنین فضایی، انگیزه­ای برای فیلمساز، نویسنده، منتقد، سرمایه­گذار، و تهیه­کننده در سینما و تلویزیون باقی نمی­گذارد که به شوق شرکت در چنین جشنواره­ای خود را به آب و آتش بزند تا کاری برای شرکت در این جشنواره که عنوان بین­المللی را نیز به یدک می­کشد، فیلمی بسازد. این روند، نه تنها فیلمسازان خلاق و دردمند را دلسرد می‌کند، بلکه «کودک» را نیز به عنوان مخاطب فیلم و سینما (و نه مخاطب یک جشن پرهزینه) نادیده می‌گیرد؛ موجودی که ظرفیت کامل برای دریافت حس زیبایی‌شناسانه، شگفتی محض و حتی تضاد و ابهام را دارد، اما مدیریت، او را صرفاً یک «شهروند کوچک و قابل مدیریت» می‌پندارد که باید همواره زینت المجلس جشنواره بشود.

بحران این جشنواره تنها به این مورد محدود نیست، بلکه در ساختار و کارکرد آن نیز رخنه کرده است. نماد بارز این فروپاشی ساختاری، ایجاد یک «چرخه باطل تولید و اهدای جایزه» است که حول محور نهادهای خاص می‌چرخد، که هدفشان، نه کشف سینمای کودک و نوجوان، نه سینمای با کیفیت، نه تشویق فیلمسازان مستقل، و نه ایجاد رقابت سالم، بلکه توجیه بودجه، نمایش صوری یک فعالیت و حفظ چرخه قدرت است. طبیعی است که جایزه چنین جشنواره‌ای (که محصول یک بازی از پیش باخته است) احترام و اعتبار خاصی در میان جامعه سینمایی ایجاد نمی‌کند و شوقی برای فیلمسازان جدی خارج از این حلقه باقی نمی‌نهد. این وضعیت که ریشه­ی دیرینه­ای پیدا کرده، به وضوح نشان می‌دهد که مشکل اصلی در «مدیریت تاریخی» جشنواره نهفته است؛ مدیریتی که این نهاد هنری را در حد یک نهاد تبلیغاتی و اداری کوچک کرده است.

البته، «جشن»، «دورهمی»، «خوشحال کردن دل بچه‌ها»، «کارناوال رنگارنگ» و امثال این­ها به خودی خود، بد نیستند و می­توانند در جایگاه خویش مهم و ضروری هم باشند، آما آن چه مسلم است، این است که همه­ی این­ها با هم، باز هم جشنواره نمی­شود و این استحاله از یک رویداد سینمایی به یک جشن صرف، نشانه مرگ تدریجی روح هنری و سینمایی آن است.

این افول داخلی، به ناگزیر به انزوا و بی‌اعتباری بین‌المللی آن نیز می‌انجامد. عنوان «بین‌المللی» برای امروز این جشنواره را می­توان تنها یک ادعا برشمرد، چرا که اعتبار جهانی یک رویداد هنری در گرو کیفیت آثار حاضر در آن، استانداردهای داوری، و توانایی آن در جذب فیلم‌ها و فیلمسازان شاخص از سراسر جهان است. جشنواره اصفهان، با محصور شدن در چرخه بسته تولید داخلی و اولویت‌دادن به ملاحظات غیرهنری، عملاً از کانون توجه سینمای کودک جهان هم حذف شده است.

با این همه، پایان این داستان لزوماً شکست قطعی نیست. حضور مدیریتی کارآشنا و جدید در بنیاد سینمایی فارابی، فرصتی تاریخی برای شکستن این چرخه معیوب است. این نهاد می‌تواند با اراده‌ای جزم، مسیر جشنواره را از یک «فعالیت اداری صرف» و«محلی برای مصرف بودجه» به سوی «پروژه‌ای فرهنگی هنری سینمایی اثرگذار» تغییر دهد. تحقق این امر مستلزم نگاهی نقادانه به گذشته، شجاعت در ایجاد شکاف با روش‌های ناکارآمد قبلی و احیای جایگاه واقعی سینمای کودک و نوجوان در ایران است. تنها در این صورت است که این جشنواره می‌تواند بار دیگر به آرمان­های خود بازگردد.

جریان های سینمای جهان در زمینه بازنمایی مسئله فلسطین

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از تسنیم؛تورق صفحات تاریخِ مظلومیت فلسطین اشغالی طی دهه‌های گذشته، همان‌طور که با نسل‌کشی مداوم فلسطینیان توسط رژیم غاصب صهیونیستی همراه بوده و منازعات مختلفی را به‌دنبال داشته، دربردارنده نگاه‌ها و خوانش‌های متفاوتی نیز بوده است، بر این اساس، درباره فلسطین و مصائب آن همواره برداشت‌ها و خوانش‌های متفاوت و بعضاً متضادی وجود داشته است، این خوانش‌های متکثر در بازنمایی تصویر فلسطین در مدیوم سینما نیز قابل ردگیری است،
به این ترتیب، اگر نگوییم بازنمایی تصویر فلسطین در سینمای جهان دچار تشتت است، باید بگوییم که این قسم بازنمایی‌ها به چند دسته گوناگون تقسیم می‌شوند که هرکدام از منظری متفاوت به فلسطین، تاریخ، مردم و مصائب این ملت رنج‌دیده نگریسته‌اند، منظرهایی که بعضی از آنها حاکی از تغافل، تجاهل، سکوت، بی‌تفاوتی، عافیت‌طلبی و یا منفعت‌جویی نسبت به مسئله فلسطین‌اند، برخی دیگر از آگاهی و هوشیاری سینماگران نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی حکایت دارند و برخی دیگر نیز راوی جانبداری آشکار از ظلم رژیم خون‌ریز صهیونیستی‌ به ملت فسلطین‌اند.

در ادامه، به مرور مختصر هریک از این جریان‌های سینمایی می‌پردازیم:

الف) جریان تطبیع: نخستین جریان سینمایی در بازنمایی فلسطین که به جریان «تطبیع» معروف است، دیدگاه افرادی را دربرمی‌گیرد که خواستارِ طبیعی‌سازی زندگی فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها کنار یکدیگر هستند، به‌بیان دیگر، این جریان با نفی منازعه موجود، در پی آن است که جهان آرمانی‌اش را بر پایه همزیستی مسالمت‌آمیز میان مردم فلسطین و اسرائیل بگذارد. این نگاه که عمدتاً میان سینماگران آمریکایی و اروپایی دیده می‌شود، در فیلمی مانند «زیتون» به‌کارگردانی «اِران ریکلس» به‌وضوح قابل مشاهده و ردگیری است.

ب) جریان نوستالژیک: جریان دوم، جریانی است که هرچند منکر ظلم به مردمِ مظلوم فلسطین نمی‌شود اما همزمان تمایل چندانی هم به بازگویی جنایات رژیم صهیونیستی نشان نمی‌دهد. افراد این جریان با اتخاذِ نظرگاهی نوستالژیک و رو به گذشته نسبت به فلسطین و تاریخ آن، عمدتاً با نگاهی حسرت‌بار صرفاً خود را راوی گذشته از دست رفته کشور فلسطین می‌دانند و حاضر به برداشتن گامی فراتر در این راستا نیستند. عجیب نیست اگر بگوییم این نگاه در جامعه فلسطینی‌های مهاجر یا مهاجرزاده‌های ساکن کشورهای غربی شکل گرفته است که دستاویزی غیر از رجوع به آلبوم‌ها و آه کشیدن برای سرزمین مادری از دست رفته‌شان نداشته‌اند. ازجمله فیلمسازان شاخص این جریان می‌توان به «آنه ماری جاسر» اشاره کرد که فیلم‌هایی چون «نمک این دریا» و «وقتی تو را دیدم» را کارگردانی کرده است. 

ج) جریان میانه‌رو: جریان سوم که جریان میانه‌رو نام دارد، جریانی است که در میانه مسیر مقاومت و عدم مقاومت باقی مانده است. این جریان، گاه با توقف در زندگی روزمره، مقاومت را نادیده می‌گیرد و گاه در تکریم مقاومت سخنوری می‌کند. فیلمسازان این جریان گرچه در بطن دیدگاهشان با مقاومت همراه هستند، اما از آنجا که آثار خود را عمدتا با حمایت و مشارکت کمپانی‌ها و تهیه‌کنندگان اروپایی می‌سازند، ناگزیر به اتخاذ رویکردی کج‌دار و مریز هستند. به بیان دیگر، این افراد می‌خواهند به‌صورت همزمان در هر دو طرفِ جوی آب بایستند! می‌توان گفت که «هانی ابواسعد» سرشناس ترین فیلمساز این جریان است که ساخت فیلم‌هایی نظیر «عمر» و «اینک بهشت» در کارنامه او به چشم می‌خورد.

د) جریان مقاومت و مبارزه: اما چهارمین جریان سینمایی، موسوم به جریان مقاومت و مبارزه که مهم‌ترین جریان موجود در بازنمایی مسئله فلسطین به شمار می‌رود، جریان مدافع انتفاضه و مقاومت است و تولیدات آن دامنه‌ای از فیلم‌های حاوی مضامینی چون اثبات حقانیت فلسطینیان در دفاع از سرزمین مادری‌شان، آزادی‌خواهی ملت فلسطین، دعوت به قیام و مبارزه علیه رژیم غاصب صهیونیستی، مقاومت‌های مردمی در برابر ظلم، مظلومیت فلسطینیان و موارد دیگری از این دست را در بر می‌گیرد. سینمای مصر، سوریه، تونس، فلسطین، شمال آفریقا و مهم تر از همه، سینمای ایران، نمایندگانی در این جریان دارند که با موضعی صریح و قاطع، مقاومت را تنها راه حل فلسطین عنوان می‌کنند. از جمله آثار شاخص این جریان می‌توان به فیلم‌هایی نظیر «بازمانده» و  «شهر موچدان» اشاره کرد.

ه) جریان اسرائیلی: سینمای رژیم صهیونیستی به‌خلاف نوپابودنش، تاکنون آثار زیادی را ساخته و در قبال مسئله فلسطین، دو رویکردِ کلی چپ و راست را اتخاذ کرده است. در نگاه فیلمسازان جریان چپ که به لحاظ ایدئولوژیک به احزابی مانند حزب کار نزدیک هستند، رگه‌هایی دیده می‌شود که خواهان سازش و صلح با فلسطینیان و پایان دادن به منارعه است. ازجمله فیلم‌های شاخص این جریان می‌توان به فیلم «عجمی» ساخته مشترک «اسکندر کوپتی» و «یارون شانی» اشاره کرد که بحث همزیستی مردم فلسطین و اسرائیل را این‌بار از زاویه دیدِ اسرائیلی مبنای درام خود قرار می‌دهند. در مقابل این جریان، فیلمسازان جریان راست قرار می‌گیرند که از حیث ایدئولوژیک تماما با ایدئولوژی رژیم سیاسی اسرائیل همسو بوده و مواضعی سراسر ضدفلسطینی دارند.

در تحلیل نهایی باید گفت این نوار باریک در نقشه جغرافیا که میان دریای مدیترانه و کرانه رود اردن جا خوش کرده و سال‌هاست از آن فریاد مظلومیت، مقاومت و آزادی‌خواهی به گوش جهانیان می‌رسد، افزون بر نبردی که در میانه میدان تجربه می‌کند، جنگی دیگر را نیز همزمان روی پرده سینماها پیش‌رو دارد؛ جنگی مهم که مهمات آن نه موشک و تانک و سنگ، بلکه قلم و دوربین و روایت است.

ضرورت ارائه ی تصویری روشن از جایگاه سینمای دفاع مقدس

دکتر حبیب الله مازندرانی

در پی انتشار یادداشتی در سایت سینماپرس با عنوان” ضرورت اصلاح در مسیر آمده” به قلم سرکار خانم فاطمه سادات ناظمی، ضمن احترام به آزادی بیان و نقد سازنده، نگارنده ضروری می‌داند تا نکات ذیل را با افکار عمومی و جامعه فیلم‌سازان در میان بگذارد:

۱. سینمای دفاع مقدس و مقاومت، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و ماندگارترین ژانرهای سینمای ایران، از نخستین سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، نقش سترگی در ثبت و بازنمایی ایثارگری‌ها و حماسه‌های رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس و همچنین مقاومت در برابر استکبار ایفا کرده است. این حوزه سینمایی، علی‌رغم تمامی چالش‌ها و محدودیت‌های موجود از جمله کمبود منابع مالی، فقدان زیرساخت‌های فنی تخصصی و فشارهای سیاسی و فرهنگی داخلی و خارجی، و جامعه‌های رسانه‌ای مسموم، توانسته است کارنامه‌ای قابل توجه از خود به جای بگذارد.

بررسی آماری تولیدات سینمایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تصویری روشن از جایگاه ژانر دفاع مقدس ارائه می‌دهد. با نگاهی به کارنامه سینمای ایران از سال ۱۳۵۷ تاکنون، حدوداً ۳۰۰۰ فیلم سینمایی به روی پرده رفته است. از این میان، نزدیک به ۳۰۰ اثر، مستقیماً به حوزه دفاع مقدس و مقاومت اختصاص دارند. این رقم، هرچند در نگاه اول ممکن است در مقایسه با کل تولیدات، عددی کوچک به نظر برسد، اما وقتی آن را در کنار سایر ژانرهای ملی و موضوعی قرار می‌دهیم، اهمیت و جایگاه ویژه‌ای را نمایان می‌سازد.

اگر آثار مرتبط با دوران انقلاب اسلامی را نیز به این مجموعه بیفزاییم، سهم سینمای دفاع مقدس و مقاومت در سبد تولیدات سینمایی کشور به حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد می‌رسد. این نسبت، در مقایسه با سایر ژانرهای سینمایی ملی که غالباً سهم کمتری را به خود اختصاص می‌دهند، جایگاه ممتازی را برای این ژانر ارزشمند محسوب می‌گردد. این جایگاه، نشان‌دهنده اهتمام نظام فرهنگی و سینمای ایران به این حوزه مهم است، اما نباید موجب غفلت از کمیت و کیفیت مطلوب و یا فرصت‌های از دست رفته گردد. این ژانر است.

۲. سینمای دفاع مقدس و مقاومت، به دلیل ماهیت موضوعی خود، همواره با پیچیدگی‌ها و هزینه‌های تولید قابل توجهی روبرو بوده است. پرداختن به موضوعاتی چون جنگ، بازسازی وقایع تاریخی، نمایش جبهه‌های میدانی، سفرهای میدانی به مناطق عملیاتی، بکارگیری بازیگران و عوامل حرفه‌ای برای ایفای نقش‌های خاص، و بهره‌گیری از تجهیزات پیشرفته، جذابیت سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را به دنبال نداشته و سودآوری بیشتری نسبت به سینمای تجاری ندارد.

با توجه به ماهیت موضوعی و هزینه‌های بالای تولید، بخش خصوصی به دلیل عدم اطمینان از بازگشت سرمایه و سودآوری، تمایلی به سرمایه‌گذاری در این حوزه ندارد. حتی در صورت اکران موفق، گیشه فیلم‌های این ژانر معمولاً به اندازه فیلم‌های کمدی یا اکشن نیست. بنابراین، حمایت نهادهای فرهنگی و انقلابی از این حوزه نه به عنوان رانت، بلکه نشانه تعهد و مسئولیت ملی آنها در قبال بزرگ‌ترین سرمایه‌های هویتی و تاریخی ملت ایران است. این نهادها، وظیفه خود می‌دانند که از تولید آثار ارزشمند در این زمینه حمایت کنند تا چراغ راهنمای نسل‌های آینده باشند. حمایت از این سینما، در واقع سرمایه‌گذاری بر روی ترویج فرهنگ ایثار، شهادت، و مقاومت در جامعه است که ارزش‌هایی بنیادین محسوب می‌شوند.


ادعای مطرح‌شده مبنی بر «بی‌کیفیت بودن» کلیه آثار تولید شده در حوزه سینمای دفاع مقدس و مقاومت، ادعایی است که با واقعیت فاصله بسیاری دارد. هنگامی که کیفیت یک اثر سینمایی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد، باید شرایط تولید آن نیز در نظر گرفته شود. بسیاری از فیلم‌های دفاع مقدس، در شرایطی ساخته شده‌اند که دسترسی به امکانات روز سینما، یا حتی سوخت و مواد اولیه، محدود بوده است. با این حال، سازندگان توانسته‌اند آثار قابل تحسینی خلق کنند.
همانطور که در هر ژانر سینمایی، آثاری با سطوح کیفی متفاوت وجود دارد، در سینمای دفاع مقدس نیز طیفی از آثار دیده می‌شود. برخی آثار به دلیل حمایت‌های بیشتر و یا بهره‌گیری از تیم‌های حرفه‌ای‌تر، از کیفیت فنی و هنری بالاتری برخوردارند، در حالی که برخی دیگر با محدودیت‌های بیشتری روبرو بوده‌اند. تعمیم کیفیت یک یا چند اثر به کل این حوزه، قضاوت نادرست است.
ما قدردان زحمات تمامی عوامل دخیل در تولید آثار سینمای دفاع مقدس هستیم. آنها با جان و دل، و با تکیه بر عشق به میهن و آرمان‌های انقلاب، در جهت حفظ و انتقال این میراث گرانبها کوشیده‌اند. کم‌توجهی به تلاش‌های آنان، یا برچسب زدن کلی به آثارشان، بی‌انصافی است.

درباره تخریب برخی سایت ها در سال‌های اخیر، با اتخاذ رویکردی که به جای نقد منصفانه، سیاسی‌کاری و انتشار مطالب تخریب‌کننده تمرکز داشته، به عاملی برای تضعیف اهداف عمومی، ایجاد فضای بی‌اعتمادی بین هنرمندان، و زیر سوال بردن دستاوردهای نظام فرهنگی کشور تبدیل می شوند. جا دارد فبل از انتشار هر نوشته ای ، لحظه ای نیم نگاهی به آن داشته باشند و حداقل تفاوتی بین نقد و تخریب قائل شوند. چرا که، تفاوت اساسی بین نقد سازنده و تخریب وجود دارد. نقد سازنده، با ارائه تحلیل، شناسایی نقاط ضعف، و پیشنهاد راه‌حل، به ارتقاء کیفی کمک می‌کند. اما رویکرد «سینما پرس»در بسیاری از موارد، فراتر از نقد رفته و به تخریب شخصیت‌ها، نهادها، و آثار هنری پرداخته است. به نظر می‌رسد بخش قابل توجهی از این دست مطالب، با اهداف سیاسی خاصی هدایت می‌شود. این رویکرد، به جای تمرکز بر ارتقاء سینمای دفاع مقدس، آن را به ابزاری برای تسویه حساب‌های سیاسی تبدیل کرده است. انتشار مداوم مطالب جانبدارانه و تخریبی، باعث ایجاد جوی از بی‌اعتمادی بین جامعه سینمایی، هنرمندان، و نهادهای فرهنگی شده است. این بی‌اعتمادی، مانعی جدی برای همکاری‌های سازنده و پیشرفت حوزه فرهنگ است.

نظام فرهنگی کشور، علی‌رغم تمامی کاستی‌ها، دستاوردهای قابل توجهی در عرصه‌های مختلف داشته است. تخریب سازمان‌یافته این دستاوردها، به معنای تضعیف سرمایه فرهنگی ملت ایران است و نباید نادیده گرفته شود. رسانه‌ها نقش حیاتی در شکل‌دهی به افکار عمومی و فرهنگ جامعه دارند. استفاده نادرست از این ابزار، می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری داشته باشد. سازمان سینمایی دفاع مقدس و مقاومت، معتقد است رسانه‌ها باید در جهت ارتقاء فرهنگ و هنر گام بردارند، نه در جهت تخریب آن. ما هیچگاه مدعی بی‌نقص بودن تمامی آثار تولید شده در طول تاریخ سینمای دفاع مقدس و مقاومت نبوده‌ایم، اما معتقدیم این سینما همواره با محدودیت‌های جدی مواجه بوده و باید مسیر بهبود ادامه یابد. ما به واقعیت‌ها اذعان داریم و همواره به دنبال راه‌هایی برای ارتقاء کیفی آثار بوده‌ایم. نقد منصفانه همواره موجب پیشرفت است، اما تخریب هدفمند و بی‌پایه آثار هنری نه تنها کمکی به ارتقاء کیفیت نمی‌کند، بلکه انگیزه هنرمندان متعهد را کاهش می‌دهد. ما از نقد سازنده که با هدف ارتقاء هنر و فرهنگ ارائه می‌شود، استقبال می‌کنیم و از آن به عنوان یک ابزار برای بهبود استفاده خواهیم کرد. وظیفه ماست که میراث دفاع مقدس را به نسل‌های آینده انتقال دهیم، فارغ از رقابت‌های شخصی و نگاه‌های جناحی. این میراث، متعلق به تمامی ملت ایران است و باید پاس داشته شود.

پخش سریال ایرانی از تلویزیون ملی پاکستان

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سینماپرس؛ در چارچوب گسترش همکاری‌های رسانه‌ای و فرهنگی میان ایران و پاکستان و با پیگیری واحد مبادلات برنامه اداره کل امور بین‌الملل، سریال پرمخاطب ایرانی «مادرانه» که در شبکه سحر به اردو دوبله شده است؛ برای نخستین بار از تلویزیون ملی پاکستان (PTV) روی آنتن رفت.

نخستین قسمت این مجموعه جمعه ۲۸ شهریورماه ساعت ۹:۱۰ شب از شبکه PTV Home پخش شده و ادامه آن نیز هر هفته در همین زمان تقدیم مخاطبان خواهد شد.

به گفته مجید هاشمی فرا، مدیر دفتر صداوسیما در اسلام آباد، این اقدام در پی تلاش‌های مستمر دفتر نمایندگی سازمان و بر اساس تفاهم‌نامه همکاری رسانه‌ای میان صداوسیما و تلویزیون ملی پاکستان به ثمر نشسته است.

وی افزود: این تفاهم‌نامه که در اسفند ۱۴۰۳ امضا شد، نقطه عطفی در تاریخ روابط رسانه‌ای دو کشور محسوب می‌شود. طبق مفاد این توافق، دو طرف بر تبادل تولیدات تلویزیونی و سینمایی توافق کردند؛ به گونه‌ای که مجموعه‌ای از سریال‌ها و فیلم‌های برجسته ایرانی در تلویزیون ملی پاکستان پخش خواهد شد و در مقابل، تولیدات رسانه‌ای پاکستان نیز در ایران به نمایش گذاشته می‌شود.

تلویزیون ملی پاکستان؛ بزرگ‌ترین رسانه دولتی کشور

تلویزیون ملی پاکستان (Pakistan Television Corporation) که به اختصار PTV شناخته می‌شود، قدیمی‌ترین و پرنفوذترین رسانه تصویری این کشور است. این شبکه در سال ۱۹۶۴ آغاز به کار کرد و امروز با بیش از ۱۰ کانال تخصصی در حوزه‌های خبری، ورزشی، فرهنگی و سرگرمی، گسترده‌ترین پوشش تلویزیونی در پاکستان را در اختیار دارد.

این شبکه به دلیل وابستگی به دولت و ماهیت ملی خود، در تمامی مناطق پاکستان ـ از شهرهای بزرگ تا دورافتاده‌ترین روستاها ـ در دسترس است و میلیون‌ها بیننده دائمی دارد. این شبکه همچنین ازطریق ماهواره برای مخاطبان برون‌مرزی نیز پخش می‌شود و در جامعه پاکستانی‌های مقیم خارج جایگاه ویژه‌ای دارد.

شبکه PTV Home به‌عنوان زیرمجموعه اصلی و پرمخاطب تلویزیون ملی، محور اصلی پخش مجموعه‌های نمایشی و سریال‌های خارجی است.

طی سال‌های اخیر این شبکه با نمایش سریال‌های پرطرفدار خارجی به ویژه آثار ترکیه‌ای، رکوردهای بالای بیننده را ثبت کرده و همواره جزو پربیننده‌ترین کانال‌های پاکستان بوده است.

محبوبیت این تولیدات نشان می‌دهد که مخاطبان پاکستانی علاقه ویژه‌ای به آثار فرهنگی دیگر کشورها دارند و همین امر بستر مناسبی برای معرفی سریال‌های ایرانی فراهم کرده است.

اهمیت پخش «مادرانه»

اکنون، پخش سریال ایرانی «مادرانه» از PTV Home را می‌توان نخستین گام عملی برای حضور آثار تلویزیونی ایران در پرمخاطب‌ترین شبکه نمایشی پاکستان دانست. اقدامی‌که ناظران آن را فرصتی برای معرفی فرهنگ، هنر و ارزش‌های اجتماعی ایران به میلیون‌ها خانواده پاکستانی ارزیابی می‌کنند.

کارشناسان رسانه معتقدند این همکاری نه‌تنها در تقویت پیوندهای فرهنگی و مردمی میان دو کشور مؤثر است، بلکه با توجه به گستره پخش تلویزیون ملی پاکستان، می‌تواند آغازگر موج تازه‌ای از دیپلماسی فرهنگی و رسانه‌ای ایران در منطقه باشد.

مقام‌های رسانه‌ای پاکستان اعلام کرده‌اند که تلویزیون ملی این کشور در حال بررسی چند محصول دیگر از تولیدات رسانه ملی ایران است که در آینده نزدیک در فهرست پخش شبکه‌های مختلف PTV قرار خواهد گرفت. این موضوع نیز در پی پیگیری‌های دفتر نمایندگی سازمان در اسلام‌آباد و اداره کل امور بین‌الملل در دستور کار قرار گرفته است.

تولید مجموعه تلویزیونی «موسی کلیم‌الله» با حضور رئیس سازمان صداوسیما کلید خورد

ساخت سریال «موسی کلیم‌الله (ع)» با کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا با حضور رئیس سازمان صدا‌و‌سیما آغاز شد و پخش آن طی سال‌های آینده در شبکه‌های سیما برنامه‌ریزی شده است.

تمجید مقام معظم رهبری از فیلم سینمایی موسی علیه‌السلام: عالی بود

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری صدا و سیما؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اخیراً در دیدار تهیه‌کننده، کارگردان و جمعی از دست‌اندرکاران فیلم سینمایی موسی کلیم‌الله علیه‌السلام فرمودند:

«فیلم موسی علیه‌السلام را دیدم، عالی بود. ان‌شاءالله دنباله‌ی آن را هم همین‌طور بتوانید بیاورید. خیلی برجسته بود الحمدلله. من هم لذت بردم از دیدن فیلم و هم خوشحال شدم از اینکه یک چنین اثری تولید شد.»

آقای حاتمی‌کیا کارگردان فیلم سینمایی موسی کلیم‌الله علیه‌السلام در این باره گفت:

من هیچ وقت کلمات و جزئیّات در یادم نمی‌ماند ولی این را یادم هست که سه بار گفتند «عالی بود» و نفس من باز شد. ببینید! وقتی می‌گفتند آقای میرباقری دارد فیلم مختار را می‌سازد و هفت سال برای ساختن آن وقت گذاشته، من می‌گفتم گلی به جمالش، باید این آدم را طلا گرفت که هفت سال سر یک فیلم ایستاده. من یک‌ساله کار می‌کردم ولی الان پنج سال است که در این فیلمم و هنوز پروژه‌ی اصلی که سریال است کلید نخورده؛ یعنی من فقط داشتم آن آزمایش‌های اوّلیّه را انجام می‌دادم. بعضی گفتند خب این فیلم سینمایی را ساختید، امّا بهتر بود از اوّل می‌رفتید همان سریال را می‌ساختید. بابا! این اسب دارد حرف می‌زند؛ فهماندن این کار زحمت دارد.

من یک فیلم‌نامه نوشتم ــ همین فصلی که شما‌ها در سینما دیدید ــ این فیلم‌نامه نزدیک هزار دقیقه بود و من این هزار دقیقه را در ۱۳۰ دقیقه خلاصه کرد بودم، آن‌طور که به‌اصطلاح برای سینما کافی است؛ امّا الان می‌خواهم سریالش را بسازم. تجربه‌ی این فیلم سینمایی در سینما برای من به‌غایت مهم بود که ببینم وقتی اکران شود و مردم بیایند سینما، چه کسانی می‌آیند؛ آیا فقط مذهبی‌ها می‌آیند؟ آنهایی که اهلیّتی دارند، به این بحث‌ها علاقه‌مند می‌شوند؟ تصوّر اوّلیّه‌ام این بود؛ مثل فیلم‌های جنگی خودم، می‌گفتم حتماً یک بسیجی بیشتر به اینها تن بدهد و دل بدهد. بعد که فیلم آمد در سینما، اتّفاقی که افتاد این بود که دیدم به طرز حیرت‌آ‌وری طیفِ به‌اصطلاح غیر‌مذهبی که اصلاً علقه‌ی با این‌گونه فیلم‌ها ندارد، با این فیلم ارتباط بسیار عمیق عاطفی ایجاد کرده! خب خدا را خیلی شکر کردم که چنین اتّفاقی برای آن افتاده. این چیزی که می‌گویم، به قاعده‌ی تحقیق است؛ یعنی کاملاً دراین‌باره تحقیق کردیم. این خیلی مهم بود برایم که نسل جوان به این فیلم اقبال کرد.

من چهل سال است دارم فیلم می‌سازم و نسلی با من بزرگ شده. الان بعضی وقت‌ها من یک جا‌هایی می‌روم، یک نفر پیرمرد بغلم می‌ایستد با ریش بلند و مو‌های سفید، می‌گوید من این فیلم اوّل تو را دیده‌ام، مثلاً فیلم «دیده‌بان» تو را دیده‌ام. بحث من این است که من چهل سال تجربه دارم ولی وقتی وارد عرصه‌ای با این مختصّات می‌شوم، من باید زحمت بکشم و با همه‌ی قوا کار کنم. ما یک فیلم سینمایی صدوسی‌دقیقه‌ای ساختیم که از آن فهمیدیم بعضی نکاتش را باید کمتر بگوییم، بعضی نکاتش را باید بیشتر بگوییم، بعضی جا‌ها را باید جور دیگری بگوییم یا در این حوزه‌هایی که مثلاً مربوط به مدارک دینی می‌شود، باید این‌قدر به آن نزدیک بشویم و این‌قدر نزدیک نشویم. اینها باعث شد که این تجربه را به دست بیاوریم.

من در طول این پنج سال، یک لحظه بیکار نماندم و با تمام قوا مشغول بودم؛ جمعه‌ها هم سر این کار بودم، کرونا هم گرفتم سر این کار بودم، با همین مختصّات کار می‌کردم و کار را تعطیل نکردم. طبعاً الان هم با این انرژی دارم وارد می‌شوم که ولیّ امرم، کسی که بالای سرم است، این آدم با آن مختصّات مذهبی‌اش، با آن تعلّقات مذهبی‌اش، با آن علمش، فیلم را می‌بیند و می‌گوید عالی است، عالی است، عالی است و اشاره می‌کند که همین را ادامه بدهید؛ نزدیک به این مضمون که بقیّه‌اش را هم به همین خوبی بسازید. پس من دیگر باید کارم را شروع کنم.

سینمای ایران در شهریور ۱۴۰۴: پارادوکسیکال، چندوجهی؛ ترکیبی از تهدیدها و فرصت‌ها

تحریم‌ها و محدودیت‌های اقتصادی همچنان بزرگ‌ترین مانع برای سینمای ایران است. کمبود بودجه، دشواری در تهیه تجهیزات، مشکلات پخش بین‌المللی و کاهش قدرت خرید مردم (که بر گیشه سینماها تأثیر مستقیم گذاشته) همگی ریشه در این مسئله دارند. در همین راستا، به دلایل مختلف از جمله تحریم‌ها، مسائل سیاسی و همچنین تغییر اولویت‌های درونی، حضور سینمای ایران در جشنواره‌های معتبر جهانی نسبت به دهه‌های گذشته کمرنگ‌تر شده است.

همچنین دسترسی گسترده به فیلم‌ها، سریال‌ها، و برنامه­های داخلی و خارجی از طریق پلتفرم‌های مختلف ایرانی و خارجی، ذائقه مخاطب را تغییر داده و رقابت برای جذب تماشاگر به سالن‌های سینما را بسیار دشوار کرده است؛ ضمن این که، فضای نظارتی جدید و مدیریت سینما که ناشی از سیاست­های دولت چهاردهم است، بر محتوا، فرم و حتی انتخاب بازیگران و عوامل تأثیر گذاشته و موجب شده بسیاری از فیلم‌سازان شناخته شده، یا به سمت ساخت آثار کاملاً مطمئنه و بی‌حاشیه بروند یا با مشکلات متعدد برای اکران فیلم‌هایشان مواجه شوند.

با وجود این، علیرغم مشکلات و شکست فیلم­های پر سر و صدای منتقدان و صاحبان آثار (مثل «متروپل»: محمدعلی باشه آهنگر)، فیلم‌های کمدی همچنان به موفقیت‌های مالی دست پیدا می­کنند و روشن بودن چراغ وجود مخاطبان بالقوه را همچنان روشن نگه می­دارند. در کنار آن، آثار مستند و سینمای حقیقت‌محور (مانند «عاتقه»: مسعود دهنوی) با پرداختن به مسائل واقعی و روز، هم در جشنواره‌ها و هم نزد مخاطب داخلی جایگاه خود را حفظ کرده‌اند.

در چنین شرایطی، فیلم‌سازان جوان به دنبال راه‌های جدیدی برای تولید و دیده شدن هستند. آنان با استفاده از فضای مجازی برای معرفی آثار و جذب حامی این موضوع را پیگیری می­کنند و بر آن اصرار دارند. وجود استعدادها و نیروی خلاق در فیلم و سینمای ایران همچنان فرصت بی­بدیلی برای کشور و جهان است تا با بهره­مندی از استعداد و نوآوری فیلم‌سازان، بازیگران و متخصصان جوان در کنار تجربه­ها و پختگی پیشکسوتان این عرصه، این نیروی خلاق را به میدان آورده، فرصت واقعی رشد و شکوفایی در اختیار آنان قرار گیرد.

مدیریت سینمای ایران همچنان، فاقد چشم‌انداز روشن (همسو با نگرش ملت ایران)، استراتژی منسجم و توانایی حل بحران‌های ساختاری است. ادامه­ی روند فعلی می‌تواند به حذف، گوشه­نشینی، و فرار استعدادها منجر شده، بیش از پیش به کاهش کیفیت تولیدات، از دست دادن مخاطب داخلی، و انزوای بین‌المللی بیشتر بینجامد.

    به هر تقدیر، وضعیت امروز سینمای ایران (در شهریور ماه جاری) را می‌توان «تحت فشار اما زنده» توصیف کرد. این سینما ممکن است در یک دوران گذار پیچیده قرار داشته باشد که در آن محدودیت‌ها و تهدیدهای بیرونی و درونی بر آن سایه انداخته، اما نیروی خلاق، علاقه مخاطب، و تمایل مثبت مسئولین، هنوز به طور کامل از بین نرفته است. با این حال، آینده فیلم و سینمای ایران به شدت به تغییر و تحولات کلان سیاسی اقتصادی کشور و همچنین یافتن راه‌حل‌های جدید برای تولید و پخش خارج از چارچوب‌های موجود وابسته است.

بیژن همدرسی: تحلیلی بر سریال عملیات مهندسی؛ نفوذ و جنایت بال های سقوط کرکس خیانت

سریال «عملیات مهندسی» به کارگردانی سروش محمدزاده و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی، محصول مرکز سیمافیلم است که از شبکه سه سیما پخش می شود. این مجموعه با حضور بازیگرانی چون حمید گودرزی، علی دهکردی، ثریا قاسمی، مریم سعادت، یوسف تیموری، مرتضی امینی‌تبار، نادر سلیمانی ، محمود پاک‌نیت و تنی چند از هنرمندان جوان ساخته شده و به یکی از تولیدات شاخص تلویزیون در حوزه بازنمایی تاریخ سیاسی–اجتماعی دهه شصت بدل گردیده است.
«سازمان همیشه خائن»
سریال عملیات مهندسی در روایت تاریخی خود، نگاهی منصفانه و واقع‌بینانه به فضای سیاسی و اجتماعی اوایل دهه شصت دارد؛ دهه‌ای که با فعالیت پررنگ گروهک‌های سیاسی و به‌ویژه سازمان منافقین شناخته می‌شود. سریال عملیات مهندسی در رسالت هنری و تاریخی خود، توانسته با بازنمایی دقیق روابط انسانی، ذهنیت‌های متضاد و نوع ارتباط نیروهای به ظاهر انقلابیِ سازمان منافقین، تصویری نزدیک به واقعیت آن دوران ارائه دهد.

از نقاط قوت این اثر تلویزیونی، نمایش شیوه تفکر و استدلال رده‌های بالای سازمان منافقین است؛ جایی که نشان داده می‌شود چگونه رهبران این گروه، با توجیهات ایدئولوژیک و سازمانی، هواداران خود را استثمار ذهنی می‌کردند و برای رسیدن به اهداف خویش هیچ ارزشی برای جان انسان‌ها قائل نبودند. بازنمایی ربایش و شکنجه پاسداران کمیته، و همچنین جنایت‌های کور منافقین در ترور مردمان بی‌گناه مردمان، از دیگر بخش‌هایی است که سریال با جسارت و بی‌پرده آنرا به تصویر کشیده است؛ واقعیت‌هایی که نه قابل انکارند و نه توجیه.

وجه مهم دیگر سریال، تأکید بر مظلومیت خانواده قربانیان ترورهای کور است که پرداختن به این بعد انسانی در سریال عملیات مهندسی، بار عاطفی داستان را تقویت کرده و مخاطب را به همذات‌پنداری با رنج بازماندگان نزدیک می‌کند.

از منظر فرمی، «عملیات مهندسی» دارای ریتمی متعادل است و عامدانه از تعجیل در روایت وقایع پرهیز کرده. صحنه‌های اکشن و پر تعلیق‌ سریال بخوبی در چارچوب منطق درام ساخته شده‌اند و به بار واقع‌گرایانه اثر کمک کرده‌اند.
کارگردانی در طراحی صحنه‌های مهیج، بیش از آنکه به جلوه‌های اغراق‌آمیز متکی باشد، به واقعیت تاریخی و حس موقعیت وفادار مانده است.

صحنه‌پردازی و طراحی تولید، یکی دیگر از نقاط برجسته سریال است. بازسازی فضای شهری و اجتماعی دهه شصت با دقتی بسیار خوب انجام شده و در خدمت باورپذیری داستان قرار گرفته است. همچنین فیلم‌برداری با انتخاب میزانسن‌های روان و کادربندی‌های متناسب، توانسته حس تعلیق، ترس و هیجان را منتقل کند.

از نظر بازیگری، انتخاب‌ها موفق بوده‌اند. در کنار چهره‌های شناخته‌شده‌ای چون حمید گودرزی و علی دهکردی، اینبار شاهد بازی‌ متفاوت و شایسته توجه از یوسف تیموری و مرتضی امینی‌تبار هستیم که توانسته‌اند فراتر از قالب‌های همیشگی خود ظاهر شوند.

شاید موسیقی تیتراژ پایانی می توانست از انتخاب خواننده و یا ملودی کمی متفاوت تر باشد و حتی تماشاچی را برای دیدن قسمت بعدی تشویق کند ، که در این مورد موفقیت چندانی نداشت.

نویسندگان اثر، با اشرافیت کامل بر تاریخ عملیات موسوم به «مهندسی» منافقین، توانسته‌اند اثری مستندگونه اما دراماتیک خلق کنند؛ به‌ویژه در برجسته کردن نقش مردم در شناسایی و مقابله با منافقین که یکی از مؤلفه‌های کلیدی در موفقیت‌های امنیتی آن سال‌ها بود.

«عملیات مهندسی» را می‌توان یکی از موفق‌ترین تلاش‌های تلویزیون در بازخوانی تاریخی دهه شصت دانست؛ اثری که توانسته هم به تاریخ وفادار بماند و هم مخاطب امروز را با خود همراه کند. اگرچه ضعف‌هایی چون موسیقی تیتراژ و برخی کاستی‌های جزئی در ریتم اپیزودیک به چشم می‌خورد، اما در کلیت، سریالی است که هم ارزش مستندنگارانه دارد و هم ارزش دراماتیک؛ و به‌ویژه برای نسلی که آن روزها را ندیده‌اند، روایتی صادقانه از حقیقتی پنهان‌مانده است.

درخواست صدها فعال سینمایی در جهان برای پرداختن به جنایات تل‌آویو

فعالان سینمایی در جهان با ارسال نامه‌ای خطاب به جشنواره فیلم ونیز خواهان پرداختن به جنایات رژیم صهیونیستی در این رویداد سینمایی شدند.

به گزارش پایگاه حبری سینمای خانگی؛ فیلم سازان، بازیگران و فعالان عرصه سینما در جهان با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به دوسالانه و جشنواره فیلم ونیز از نهادها و بخش‌های سینما، هنر، فرهنگ و آموزش خواستند در محکومیت نسل‌کشی جاری در غزه و پاکسازی نژادی در سراسر فلسطین به دست رژیم صهیونیستی شجاعانه‌تر و صریح‌تر عمل کنند.

از جمله امضاکنندگان این نامه می‌توان به کن لوچ، فیلمساز بریتانیایی، تونی سرویلو، بازیگر ایتالیایی – ستاره افتتاحیه ونیز ۲۰۲۵ – و فیلم «لا گراتسیا» اثر پائولو سورنتینو، آلبا و آلیس رورواچر، بازیگر و کارگردان ایتالیایی، یاسمین ترینکا، کارگردان فرانسوی سلین سیاما و آدری دیوان، بازیگر بریتانیایی چارلز دنس و زوج کارگردان فلسطینی عرب ناصر و تارزان ناصر که امسال برای آخرین فیلمشان «روزی روزگاری در غزه» جایزه بهترین کارگردانی را در بخش نوعی نگاه جشنواره کن دریافت کردند، اشاره کرد.

این گروه به قربانی شدن نزدیک به ۲۵۰ نفر از عوامل رسانه‌ای فلسطین از زمان آغاز جنگ در غزه اشاره کردند و نهادهای هنری را مسئول تقویت آگاهی و مقاومت دانستند.

در این نامه آمده است: با معطوف شدن توجه‌ها به جشنواره فیلم ونیز ما در معرض وقوع یک حادثه بزرگ دیگر هستیم که نسبت به این فاجعه انسانی، مدنی و سیاسی بی‌تفاوت است. به ما گفته می‌شود که «نمایش باید ادامه یابد» و از ما خواسته می‌شود که رویمان را برگردانیم – گویی «دنیای فیلم» هیچ ارتباطی با «دنیای واقعی» ندارد.

در ادامه نامه آمده است: برای یک بار هم که شده، این نمایش باید متوقف شود. ما باید جریان بی‌تفاوتی را متوقف کنیم و راهی به سوی آگاهی بگشاییم. سینما بدون انسانیت وجود ندارد.

این نامه از جشنواره مذکور می‌خواهد که میزبان رویدادهایی باشد که روایت‌های فلسطین را برجسته می‌کند و زمینه‌ای دائمی از گفتگوها ایجاد کند که به پاکسازی نژادی، آپارتاید، اشغال غیرقانونی سرزمین‌های فلسطینی، استعمار و سایر جنایات علیه بشریت که تل آویو نه از ۷ اکتبر بلکه از دهه‌ها قبل مرتکب شده بپردازد.

دوسالانه ونیز در پاسخ به این بیانیه اعلام کرد: جشنواره ونیز در طول تاریخ خود، همواره مکانی برای بحث آزاد و حساسیت نسبت به تمام مسائل مبرم پیش روی جامعه و جهان بوده است. گواه این موضوع بیش از هر چیز آثاری است که [در جشنواره] ارائه می‌شوند. فیلم «صدای هند رجب»، یک درام واقعی از کارگردان تونسی، کوثر بن هانیا، درباره قربانی شدن یک دختر ۵ ساله فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی در غزه در سال ۲۰۲۴، امسال در بخش رقابتی ونیز به نمایش در خواهد آمد.

آنسا، خبرگزاری دولتی ایتالیا به قلم فرانچسکا پیرلئونی مفصلاً به این نامه سرگشاده که توسط صدها نفر از نمایندگان سینمای ایتالیا و جهان ارسال شده است می‌پردازد که بسیاری از آنها آثار خود را در لیدو (دهکده محل برگزاری رویداد)، تحت عنوان اختصاری V4P (ونیز برای فلسطین) به نمایش می‌گذارند.

هشتاد و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز از ۲۷ آگوست تا ۶ سپتامبر برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل