دکتر پیمان علویزاده، چهره پیشکسوت و تأثیرگذار سینما و تلویزیون ایران، با سابقهای درخشان در جایگاههای سرمایهگذار، تهیهکننده، مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره مؤسسات معتبر نقشی کلیدی در توسعه صنعت فیلم کشور ایفا کرده است. از تولیدات سینمایی شاخص ایشان میتوان به “مرسدس”، “جوانی”، “تلفن”، “چتری برای دو نفر”، “چند کیلو خرما برای مراسم تدفین” و “و…ناگهان (بدون اجازه)” اشاره کرد که هرکدام در دوره خود مهم ارزیابی می شدند. در تلویزیون نیز تولید “بهار عشق”، “مهربانو” و مشارکت در سریالهای ماندگاری مانند “تفنگ سرپُر” و “مختارنامه” (به عنوان یکی از عظیمترین پروژههای تلویزیونی ایران) از جمله افتخارات او است. کارنامه او، گویای تعهد عمیق و مدیریت هنرمندانه وی در خدمت به سینما و تلویزیون ایران است. پایگاه خبری سینمای خانگی با وی مصاحبه ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:
دقیقاً! سینمای ما امروز میان یک دو راهی تاریخی گیر کرده: یا باید شاهد تحولی اساسی باشیم که امیدوارم اینطور باشد، یا دردمندانه باید سقوطی فرهنگی را تجربه کنیم. متأسفانه نشانههای وضعیت دوم بیشتر به چشم میآید.
نه! ببینید دوست من! ما در هر دو دوره شاهد نقاط قوت و ضعف بودهایم و هستیم. قبل از انقلاب با وجود فیلمفارسیها، شاهد ظهور موج نوی سینمای ایران با چهرههایی مثل کیارستمی و مهرجویی هم بودیم. بعد از انقلاب هم با وجود برخی فیلمهای ضعیف و بدون مخاطب، آثار درخشانی خلق شد. اما امروز چه؟!
ما امروز متأسفانه به ابتذال رسیدهایم! هجوم کمدیهای تکراری و بیمایه، سلیقه مخاطب را به پایینترین سطح ممکن کشاندهاند. این روند از نظر جامعهشناسی بسیار خطرناک است.
این قیاس غلط است. نزدیک به چهل و شش سال از انقلاب اسلامی گذشته و شرایط فنی، هنری، و محتوایی تغییرات اساسی کرده است. از انقلابی که همواره داعیهدار فرهنگ اسلامی بوده، چنین وضعیتی قابل پذیرش نیست. ما امروزه باید سینمایی می داشتیم که هم از نظر محتوایی، هم از نظر هنری، و هم از نظر ارتباط با مخاطب در بالاترین سطح باشد. انصافاً پس از گذشت بیش از چهار دهه از انقلاب، این سطح، اصلا مطلوب نیست.
ضمن این که مدیریت های غلط، ناپخته، و سلیقهای هنرمندان زیادی را منزوی کرده، خیلی ها را به ساخت فیلم های سطحی و مبتذل کشانده، خیلی های دیگر را خانه نشین کرده است. صادقانه بگویم، با کمال تأسف، آن چه می بینیم سینمای فرهنگی نیست. من نمی گویم فیلمهای کمدی ساخته نشود، نه! حرف من این است که باید در کنار فیلمهای کمدی و سرگرمکننده، فیلم های جدّی و هنری هم ساخته شود؛ فیلم هایی که به مسائل اجتماعی روز مردم می پردازد و حتی فیلم های کاملا هنری هم نزد افراد خاصی محبوبیت دارد. باید این گونه فیلم ها نیز ساخته شود. سینما باید خوراک فرهنگی مناسب برای جامعه داشته باشد و سطح نگاه و سلیقهی مردم را ارتقا دهد. در واقع باید فرهنگسازی شود نه آنکه ضد فرهنگ عمل شود…
ما از مدیران کشور جمهوری اسلامی که داعیه دار فرهنگ اسلامی است، چنین توقعی را نداریم.
چون آنها غالباً هنر را نمیفهمند! با دیدگاههای تکبعدی و غیرحرفهای، هم خلاقیت را کشتهاند و هم به هنرمندان آسیب زده اند. آن ها را یا به مهاجرت سوق داده اند و یا به ساخت فیلمهای بیکیفیت وادار کردهاند، و یا این که به کنج عزلت فرستاده اند.
فضای حداکثری، نتیجه ی رفتار مدیریتی است، نه افتخارات سینماگران ایرانی در داخل و خارج از کشور! این افتخارات محصول نبوغ فردی آن هایی است که علیرغم سیاستهای غیر اصولی و متغیر، کار کردهاند. ببینید! وقتی برای یک فیلم ساده بارها اصلاحیه می دهند، و گاهی اصلاحیه ها همدیگر را نقض می کنند، و گهگاه اعصاب هنرمند را به هم می ریزند که واقعاً احساس درماندگی می کند! اساساً چگونه میتوانند ادعای حمایت از سینما داشته باشند؟
بله! به نظر من، باید پروانه ساخت را حذف کرد. ممیزی باید به حداقل برسد. باید بگذارند تهیهکنندگان و کارگردانان با تشخیص خودشان کار کنند. بزرگترین داور، خود مردم هستند، نه برخی مدیران ناآگاه.
مگر مثلاً در ترکیه یا امریکا یا هر کشور دیگری ممیزی نیست؟ حتماً هست! اما خیلی از ممیزی های آنها حرفهای است. اکثر ممیزی های ما سلیقهای است. هر مدیری عوض می شود، سر تا پای ممیزی ها تغییر می کند. مگر کشور قانون ندارد؟! مشکل ما “روحیه کاسبکارانه” در بخش قابل توجهی از مدیریت فرهنگی است. بسیاری از مدیران می خواهند سلیقه ی خود را اعمال کنند. این اصلا راه درستی نیست که با بهانه های غیر اصولی جلوی کار و تلاش دیگران را بگیریم. البته که اگر راه را باز بگذارند، سینمای ایران قدرت رقابت با خیلی از کشورها و حداقل ترکیه و کره را دارد.
اگر همین روال را ادامه بدهند، نه تنها سینما، که کل فرهنگ عمومی آسیب خواهد دید. سینما آینه جامعه است. وقتی این آینه مخدوش باشد، تصویر ما هم مخدوش خواهد شد.
تا وقتی اغلب مدیران فرهنگی ما از سینما فقط “فیلم های گرانقیمت” یا “کمدیهای مبتذل” را میفهمند، نباید انتظار معجزه داشته باشیم. بزرگترین ضربه را کسانی میزنند که داعیه فرهنگداری دارند، اما در عمل جز محدودیت و کوتاه نظری چیزی ارائه نمیدهند.
من هم از شما که این فرصت را در اختیارم قرار دادید، متشکرم.