«جنگل پرتقال» یک فیلم ایرانی است؟

«جنگل پرتقال» عنوان یکی از فیلمهای حاضر در «بخش سوادای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر» است. اثری که در قالب «سینمای اجتماعی» تولید و به ارایه محتوایی در تعارض با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» مبادرت میورزد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، عنوان یکی از فیلمهای حاضر در «بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر» است. اثری که در قالب «سینمای اجتماعی» تولید و به ارایه محتوایی در تعارض با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» مبادرت میورزد. فیلمی سینمایی که خواسته یا ناخواسته به دنبال حقنه تعالیم و دستورالعملهای ابلاغی نظام لیبرالیسم در قالب سندهایی همچون «سند ۲۰۳۰ یونسکو» با عنوان رسمی «دگرگون ساختن جهان ما: دستور کارش ۲۰۳۰ برای توسعه پایا» (Transforming our world: the ۲۰۳۰ Agenda for Sustainable Development) به مخاطب سینمایی خود میباشد.
![]() ![]() |
فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» میتوانست به عنوان «عاشقانه کلاسیک» ظاهر شود؛ اما ترجیح میدهد تا با فرار از این گونه روایتگری به سراغ تمرکز بر منحنی تحول شخصیتِ محوری خود و در کالبد «آقا معلم» برود و آنچنان بنای خود بر آموزش تعالیم مندرج در «سند ۲۰۳۰» بگذارد که حتی از خواندن بیانیههای مطول نیز ابایی نکرده و با کم آوردن وقت، به جمع و جور کردن این سیر تحول و به «راستی رسیدن» با «یک شب مستی» و البته پس از سالها «دائمالخمر بودن» بسنده کند!
![]() ![]() |
«جنگل پرتقال» در مسیر آموزههای «سند ۲۰۳۰» و مواجهه خود با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» اگر چه به شیوه همیشگی و متداولی همچون بازنمایی میزانسن «فقر و زجر» و «فقر و فلاکت» متمسک نمیشود و سعی نمیکند تا چشم خود را بر «لوکیشن واقعی ایران» با تمام طراوتها و شادابیهایش ببندد؛ اما به وضوح تمام تلاش و همت خود را معطوف ترسیم گذشته شوم و حال ناقص و آینده مبهمی میسازد که «انسان ایرانی» با پیگیری چنین شیوهای از زندگی به آن مبتلا گردیده است. این همه در حالی است که از منظر نمادین و لایهگون «جنگل پرتقال» میتواند در بردارنده معانی ویژهای باشد که همچون تصویرسازی از «مانیفست فمینیسم» مبتنی بر آموزههای «موج سوم» (Third-wave feminism) و … سهوا و یا تعمدا و البته به صورتی الکن و بعضا دُم بریده درآمده و در این راستا نمادهایی همچون پدربزرگ خلبان جنگ و قاب گرفته شده در کنار جنگنده فانتوم و یا بازگشت آقا معلم از مسیر الموت به کلان شهر تهران و مهاجرت «مریم» برای همیشه از ایران و فروش «جنگل پرتقال» به عمو و … از آن جمله میباشد.