سینمای ایران این قابلیت را دارد که در جهت منافع ملی گام های بسیار بلندی بردارد. سینمای منطقه و مخصوصا اوراسیا به خاطر تاریخ مشترک، خرده فرهنگ ها، آداب وسنن، فولکلور ونزدیکی جغرافیایی می تواند نقطه ثقلی برای ما باشد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از برنا، محمد خزاعی درباره تاسیس آکادمی اوراسیا نگاهی آینده نگر دارد که از زوایای مختلف در حال بررسی است.
الف: از چند دهه گذشته، غرب همه اهتمامش را به کار بست تا سینمای ایران را به عنوان یکی از ابزارهای کارآمد وکاربردی فرهنگی حاکمیت آنگونه که خود می خواهد و می پسندد ریل گذاری و در جهت منافع خود به آن سمت و سو بدهد . معدل فیلم هایی که از جشنوارهای غرب جایزه گرفته اند ، آثاری هستند که یکسره سیاهی و تباهی و ناامیدی را ترویج کرده اند. بسیاری از فیلم های ایرانی که جشنواره های غرب به آنها جایزه داده اند به لحاظ فرم وساختار سطحی و پیش پا افتاده و در برخی مواقع «پرت» بوده اند اما این آثار به لحاظ سیاسی واجتماعی دقیقا خواسته و نگاه غرب را تبیین و بسط داده اند . در این شرایط که هر جایزه فرهنگی جشنواره های غربی در ظاهر به خاطر ویژگی های هنری خود اثر است ، اما در بطن و پسِ آن ، این حقیقت وجود داردکه این جوایز به خاطر منکوب کردن ارزش ها و وجوه فرهنگی جامعه اعطا می شوند.از گذشته تا کنون، سینمای ایران ، کعبه آمالش جایزه گرفتن هر چه بیشتر از جشنواره های مختلف غرب بود واین چیزی نبود که در نگاه فیلمسازان ومدیران سینمایی پنهان باشد. اساسا یکی از تمنیات درونی فیلمسازان ما ، ساخت اثری است که واجد شرایط جایزه گرفتن از جشنواره های خارجی وبه خصوص غربی باشد. همین نگاه بود که بسیاری از آثار سینمایی را عبوس، سرشار از درماندگی، خشک ، منحرف، روشنفکرزده، گرفتار در دور باطل وبعضا لبریز از محتوایی ناخوشایند کرد که برای عموم مردم هم جذابیتی نداشت. حالا برخی از فیلمسازان فقط و فقط برای خوشایند و جلب رضایت جشنواره های خارجی و به امید کسب جایزه ، فیلمهایی می ساختند که هیچ وجه مشترکی با انبوه مخاطبان داخلی نداشت. اینها عموما آثاری بودند که صرفا برای جشنواره های خارجی ساخته می شدند ، وهمه هم از یک مدل رفتاری پیروی می کردند. یعنی معمولا برای این آثار یک هیاهو وجنجال رسانه ای راه می افتاد و درنهایت بدون اینکه اکران چشمگیری داشته باشند ، یادربین مخاطبان ، «پژواکی» را تولید کرده باشد، به فراموشی سپرده می شدند. در واقع در تولید و پخش این آثار ، مولفه مهم واساسی ذائقه مخاطب ایرانی کاملا نادیده گرفته شده بود وتنها نگاه جشنواره های غرب وجوایز آنها، عیار های انتخاب وبرتری ضمنی یک فیلم شده بود. سینمای ایران با این دست فرمان با ابزار ونیروی داخلی به تولید آثار جهت دار و بعضا ضد منافع ملی می پرداخت و سال به سال نیز بیشتر به قهقرا می رفت…
ب: در چند سال گذشته اوضاع با آمدن کرونا و شفاف شدن مواضع برخی از کشورها، کاملا دگرگون شده است. حالا هر ابزاررسانه ای که در جهان امروز پژواک داشته باشد ، بیش از پیش مهم شده است. و سینما یکی از ابزارهای مهم توسعه فرهنگی و یا سلطه فرهنگی در جهان امروز است که در معادلات امروز نقشی حیاتی و ویژه ای را بازی می کند. در دولت سیزدهم و با انتخاب محمد خزاعی به عنوان رییس سازمان سینمایی تلاش شد ریل گذاری تازه ای در همه حوزه های سینمایی و از جمله سیاست های کلان سینما انجام شود و چشم اندازها و افق تازه ای برای این سینما تعریف شود. یکی از آنها نزدیکی بیشتر به سینمای منطقه و ایجاد یک جبهه مشترک فرهنگی در برابر سینمای تمامیت خواه و سلطه جوی غرب است . «ایده تاسیس آکادمی اوراسیا» از همین جا شکل گرفت. این ایده نخستین بار در سفر محمد خزاعی به روسیه به عنوان یک راهبرد جدید سینمایی برای مقابله با رویکرد تبعیض آمیز ، یک جانبه و سرشار از بی عدالتی جهان غرب مطرح شد که همچنان که پیش بینی می شد هم طرف روسی و هم دولت های اوراسیا از این طرح که تا حد زیادی به تثبت و شناخت فیلم های منطقه کمک می کند ، استقبال کردند.
پیکره بندی واحد فرهنگی و استفاده از توانمندی های منطقه ای برای مقابله با سینمای غرب و مشخصا آمریکا از جمله دستاوردهای این طرح است که می تواند کمک بسیاری به خنثی سازی هجمه های غرب در حوزه سینما بکند. از آنجا که غرب به دنبال منزوی کردن سینمای ایران و روسیه است ، یکپارگی برخی سیاست های فرهنگی در حوزه فیلم می تواند جهت دهی جریان های فیلم سازی را در کشورهای منطقه تسریع کند. این همبستگی فرهنگی می تواند تعریف تازه ای از قدرت سینمایی منطقه به دست دهد و می تواند آن را تا اندازه مرجعیت فرهنگی سینمایی بالا ببرد.
واقعیت این است که ظرفیت های فرهنگی منطقه در حوزه سینما آنچنان چشمگیر است که امکان پیوستن سایر کشورهای منطقه که صاحب صنایع فیلمسازی هستند هم وجود دارد. اگراز این ظرفیت به درستی استفاده شود می توان برروی تاثیر شگرف آن بر سینمای منطقه و حتی جهان امیدوار بود.
سینمای ایران این قابلیت را دارد که در جهت منافع ملی گام های بسیار بلندی بردارد. سینمای منطقه و مخصوصا اوراسیا به خاطر تاریخ مشترک، خرده فرهنگ ها، آداب وسنن، فولکلور ونزدیکی جغرافیایی می تواند نقطه ثقلی برای ما باشد.
از همین منظر باید گفت ایده تاسیس آکادمی سینمایی اوراسیا می تواند زمینه ساز آغاز تحولاتی باشد که به تقویت هر چه بیشتر سینمای منطقه و از جمله سینمای ما منجر شود. مشارکت در تعیین سیاست ها، راهکارها، و اهداف مشخص در این حوزه می تواند این نوید را بدهد که در صورت تحقق، این آکادمی می تواند نقشی جریان ساز در حوزه سینما و بازتعریف ارزش های واقعی سینمای منطقه در شناساندن آن به جهان ایفا کند…
ج- ایده اکادمی اوراسیا وقتی آینده نگرانه تر و جدی تر قابل تحلیل است که به ماجرای تحریم سینمای ایران از سوی جشنواره برلین تحلیل عمیق تری صورت گیرد.
این ایده آینده نگرانه، برای سینمای ایران و منطقه نیازی اجتناب ناپذیر است چرا که از این افق، سینما و هویت های ملی و فرهنگی ما از زیر یوغ پروتکل های آشکار و پنهان فستیوال های غربی والگوسازی آن ها خارج می شوند و با مخاطب وطنی و منطقه ای پیوند عمیق تری می خورند.