محمد حمیدیمقدم دبیر شانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» ضمن تشریح بخشی از عوامل موثر در جریان تحریم جشنوارههای سینمایی به گعدههایی اشاره کرد که سینماگران را تهدید به بایکوت میکنند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، یکی از ویژگیهای شرایط ملتهب و بحرانی همین است که کمتر کسی تن به گفتگوی صریح میدهد و ترجیح میدهد با فاصله از جریان اصلی اتفاقات، نظارهگر موضعگیریهای دیگران باشد تا مبادا خودش بابت موضعگیریهایش هزینهای بپردازد!
واقعیت این است که این شرایطی است که در ماههای اخیر در فضای سینمای ایران هم شاهدیم و نمونه بارز آن هم اصرار عوامل تولید فیلمها و مدیران بخشهای مختلف درباره وضعیت برگزاری جشنواره فیلم فجر است که کمتر از ۳ هفته دیگر تا آغاز آن فاصله داریم! هیچکس اما حاضر به موضعگیری قطعی و حتی اطلاعرسانی در این زمینه نیست.
در این شرایط حتماً فرصت گفتگوی صریح با یک مدیر بسیار مغتنم است؛ بهخصوص که مانند محمد حمیدیمقدم علاوهبر تکیه بر کرسی مدیریت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، به تازگی تجربه دبیری یک جشنواره سینمایی با سطح اعتبار سینماحقیقت را هم پشتسر گذاشته و بیواسطه در ارتباط با بدنه فعالان سینما باشد.
پیشتر و در روایت دستاول محمد حمیدیمقدم از پشتپرده اتفاقات منتهی به تحریم ناکام شانزدهمین جشنواره سینماحقیقت را مرور کردیم و در ادامه گریزی به اتفاقات پیش روی سینمای ایران زدهایم.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم و پایانی گفتوگو با دبیر جشنواره سینماحقیقت است.
* براساس همان کلیدواژهای که خودتان اشاره کردید مبنیبر اینکه «ما کار خودمان را میکنیم» به نظر میرسد استغنایی نسبت به حضور مستندسازان معترض داشتهاید. صراحتاً به این سوال جواب میدهید؛ هیچ ادبیات تهدیدیای خطاب به مستندسازان برای اجبار آنها به حضور در جشنواره نداشتید؟
به هیچ وجه.
* اصرار داشتم این سوال مطرح شود چون همین روزها گاهی خبرهایی درباره جشنواره فجر منتشر میشود که برداشت خانواده سینما از آن میتواند تهدید به حضور و عدم انصراف باشد.
ما به هیچ وجه این ادبیات را نداشته و نداریم. حمیدیمقدم هر چه میگوید براساس سند است. ما وقتی حرف میزنیم، سند آن باید مشخص باشد. مرز خبر با فیکنیوز و باجنیوز باید مشخص باشد. مدیری که حرف میزند باید سند داشته باشد و من شخصاً برای تکتک چیزهایی که در این گفتگو گفتهام، سند قطعی دارم.
* و هیچکس نمیتواند امروز مدعی باشد که تحت فشار تن به حضور در جشنواره داده است؟
هیچکس. هر کس مدعی شود میتواند سند بیاورد. حتی اجازه دهید یک سند تاریخی را همینجا مطرح کنم که ثبت شود؛ ما بهعنوان مرکز گسترش امسال دو فیلم خیلی خوبی داشتیم اما به دلیل آنکه کارگردانان آنها علاقه به شرکت در جشنواره نداشتند، کنار گذاشتیم.
* با وجود آنکه به عنوان سرمایهگذار، کاملاً قانونی این حق را داشتید که فیلمها را نمایش دهید.
دقیقاً. اتفاقاً دو فیلم مهم تولید امسال ما بودند، هر دو هم کارگردانان شاخص علاقه مند به حضور در جشنواره نبودند. این تصمیم چالش بسیار بزرگی برای ما بود. برخی به ما میگفتند اینها سرمایه خود شماست اما جواب ما این بود که عدم علاقهمندی فیلمساز به حضور و عدم احترام به فضای جشنواره را برنمیتابیم. قبل از هر چیز هم تشخص این رویداد برایمان مهم بود. این تشخص مربوط به یک «حرکت ملی» است و مرکز گسترش برای حفظ این تشخص، دست به یک ایثار زد. اگر میخواستیم به فیلمسازان فشار بیاوریم، میتوانستیم فیلم را در بخش خارج از رقابت نمایش دهیم و موضع فیلمساز هم به لحاظ قواعد و حقوق بینالمللی، هیچ اهمیتی میتوانست نداشته باشد، اما ما احساس داریم و نمیخواستیم بهعنوان سرمایهگذار حرف خود را به فیلمساز تحمیل کنیم. با استناد به همین واقعیت، تأکید میکنم که هیچ فشاری به هیچ فیلمسازی نداشتیم. جشنواره «حقیقت» امسال یک سند تاریخی و یک نقطه عطف به حساب میآید. ما دیگر از این نقطه به بعد نمیتوانیم وارد فاز «دروغگویی» شویم. دیگر نه من بهعنوان مدیر و نه فیلمساز، حق «محافظهکاری» هم نداریم.
تأکید میکنم که هیچ فشاری به هیچ فیلمسازی نداشتیم. جشنواره «حقیقت» امسال یک سند تاریخی و یک نقطه عطف به حساب میآید. ما دیگر از این نقطه به بعد نمیتوانیم وارد فاز «دروغگویی» شویم. دیگر نه من بهعنوان مدیر و نه فیلمساز، حق «محافظهکاری» هم نداریم حتی فیلمسازی که فیلم ندارد و وارد اکت سیاسی میشود و یا فیلمسازی که نمیتواند اکت سیاسی داشته باشد و شجاعت و جربزه ورود به مسائل اجتماعی را ندارد و با قهوه خوردن میخواهند افه روشنفکری بگذارد هم دیگر باید با واقعیتهای موجود در جامعه رو به رو شوند.
* اینها را میتوان از برکات این ایام پربحران به حساب آورد!
بله. من در اختتامیه سینماحقیقت هم این نکته را تأکید کردم که همه باید از لایه محافظهکاری خارج شویم. دیگر دوران جدید این محافظهکاری را برنمیتابد.
* منظور از این محافظهکاری، همان وسطبازی است، دیگر؟
بله. وسطبازی چه برای من و چه برای فیلمسازی اینطرفی و آن طرفی، دورانش گذشته است. ما منتظر نقدهای تند شما هستیم و حد نهایتش این است که نمیتوانیم فیلمت را نمایش دهیم، اما تو فیلمت را بساز.
* و آماده هزینهاش باش!
بالاخره آن فیلم دیده میشود. نمیشود کسی هزینه ایجاد کند و توقع پرداخت هیچ هزینهای نداشته باشد.
* این موضع شما شاید اینگونه تعبیر شود که فیلمسازان معترض و مستندسازان تحریمکننده جشنواره امسال باید منتظر هزینهها و تبعات تصمیمشان باشند! اینطور است؟
نه، نه. من با فضای ژورنالیستی و رسانهای کاری ندارم. من روبهروی خودم مستندسازان را میبینم که با فیلمشان حرف میزنند. مگر وقتی درباره کریس مارکر یا ژان روش صحبت میکنیم، نظریات سیاسی آنها برایمان مهم است؟ مگر آندره تارکوفسکی را بهواسطه مقالههای فلسفیاش میشناسیم؟ مگر مهم است که او چقدر مطلب علیه نظام کمونیستی نوشته است؟ نه، من با «ایثار» و «آینه» و «استاکر» او را میشناسم. هر حرفی زده است هم در همین فیلمها زده است. فیلمساز هم باید حرفش را در فیلمش بزند.
باید بس کنیم این حرفها را که تا یک التهاب اجتماعی پیش میآید، عدهای مدعی پیشرو بودن میکنند! اگر شما پیشرو بودید، تا قبل از این التهابات کجا بودید؟ کدام اثر را درباره مفاخر این کشور ساختهاید؟ درباره التهابات و مسائل جامعه امروز چه ساختهاید؟ شما برای بهبود این جامعه چه کردهاید؟ کارنامه همه ما معلوم است.
* خیلی خوب است که یک مدیر چنین دیدگاهی داشته باشد اما از آنجایی که اصرار داریم این گفتگو تبدیل به یک سند شود، صراحتاً میخواهم به این پرسش پاسخ بدهید؛ افرادی که امسال چه در عمل و چه در قلم جشنواره را تحریم کردند و علیه «سینماحقیقت» موضعی گرفتند، آیا در ادامه فعالیت در فضای مستندسازی و مشخصاً برای همکاری با مرکز گسترش، با محدودیتی مواجه خواهند شد؟
نه. ما همواره با قواعد خود پیش میرویم و همواره قائل به تفاهم و گفتگو هستیم. وضعیت امروز برای همه ما خسران است. از دست دادن هر سرمایهای خسران است و نمیتوانیم از کنار آن بیتفاوت عبور کنیم. ما نیاز به گفتگو و جذب داریم، به همان اندازه که نیاز به نقد داریم. هر آنچه ما را از این فضای ملتهب خارج کند و در عین حال نقدهایمان را هم صریحتر کند، از آن استقبال میکنیم. بعضی از دوستان دچار التهابهایی فراتر از نقد شدهاند. برخی گرفتار فشارها و آشفتگیهایی شدهاند که نمیتوانند موضعی هم بگیرند…
* همان مارپیچ سکوت.
دقیقاً. گرفتار این مارپیچ سکوت شدهایم و خیلیها هم در این وضعیت گرفتار هستند. من معتقدم که باید در این شرایط تحمل و سعهصدر ما بسیار بالا باشد. باید مسیر گفتگو را برای یکدیگر هموار کنیم.
* ابتدا اشاره کردید که فضای تحریم برایتان قابل پیشبینی بود. بهعنوان یک سوال کمی شخصیتر میخواهم بدانم زمانی که نامه تحریم جشنواره و فهرست امضاکنندگان آن منتشر شد...
خیلی دلم گرفت.
ما میدانستیم که فشار روی افراد به حدی زیاد بوده است که احساس میکردند باید برای بایکوت نشدن در فضای روشنفکری که خیلی خیلی عامل مهمی است، تن به این جریانات بدهند. این مسئله «بایکوت نشدن در فضای روشنفکری» بسیار عامل مهمی برای آنها بود. ولی شخصاً با آنها تماسی نگرفتم، هرچند که واقعاً دلگیر شده بودم * آیا نامی در میانشان بود که مواجهه با آن برایتان غیرمنتظره باشد و در دلتان بگویید «تو دیگر چرا؟»
بله. خیلی از آنها از رفقای من بودند اما احساس کردم شاید خیلی تحت فشار بودهاند و به همین دلیل هم از آن گذشتم.
* این «تو دیگه چرا؟» را در تماس با هیچیک از این افراد، مستقیماً هم مطرح کردید؟
خیر.
* ولی از آن طرف خیلیها به این افراد زنگ میزدند که باید تحریم کنید، شاید واقعاً آنها منتظر تماسی از طرف شما بودند!
میدانم منتظر تماس هم نبودند. ما میدانستیم که فشار روی افراد به حدی زیاد بوده است که احساس میکردند باید برای بایکوت نشدن در فضای روشنفکری که خیلی خیلی عامل مهمی است، تن به این جریانات بدهند. این مسئله «بایکوت نشدن در فضای روشنفکری» بسیار عامل مهمی برای آنها بود. ولی شخصاً با آنها تماسی نگرفتم، هرچند که واقعاً دلگیر شده بودم. درصد بالایی از آن اسامی، افرادی بودند که با هم تجربه همکاری داشتیم. در عین حال میدانیم که دگماتیسم در جریان روشنفکری صورت فجیعتری دارد. فشارهایی که در این جریان وجود دارد، گاهی ما را در یک زندان حصر میکند و ناگهان به خودت میآیی و میبینی برای چهار سال در این زندان دور خودت چرخیدهای و هیچ کاری را هم پیش نبردهای. خیلی از دوستان ما در حوزههای مختلف، گرفتار این شرایط هستند. آنها تنها زمانی از این دایره خارج میشوند که نیازمند حمایت برای کارهای بعدی خود باشند…
* و آغوش شما برای بازگشت آنها باز است؟
خیلیها به ما گفتهاند که خواهش میکنیم بعد از این جریانات، افراد شاخص آن مجدد وارد گعدههای داوری و انتخاب شما نشوند، این حرف ما نیست، حرف همان جماعتی است که شاید بتوان گفت خاموشان همین صنف کارگردانان سینمای مستند هستند. از ما سوال میشود که چرا این افراد باید موضعی بگیرند و حرفی بزنند، اما هزینهاش را نپردازند. مستندسازی که با هزار آرزو دوست داشته امسال فیلمش را در جشنواره نمایش دهد اما ناگزیر از کنارهگیری شده است، دارد هزینه حرفها و مواضع دیگری را میپردازد. چرا باید «جشنواره» را تحریم کنیم؟ آن هم جشنوارهای که تنها محل دیده شدن برخی از این آثار است.
* شما در تحلیلی که از ماجرای تحریم جشنواره داشتید، بهصورت ضمنی هم به ماجرای فشارها اشاره کردید و هم به تأثیر گعدههای روشنفکری، اما برخلاف ادبیات مرسوم دیگر مدیران، اشاره به دستهای خارجی و تأثیر نیروهای بیگانه نداشتید؛ واقعاً نقشی برای دستهای خارجی در این جریانات قائل نیستید؟
به نظر من میتوان گفت این جریانات اخیر، نسبت به جریانات دیگر متفاوت است. اجازه دهید مثالی بزنم، در یکی از این متنهای مرتبط با تحریم، امضای شخصی بود به اسم خانم فلانی «اورولوژیست و مخاطب جشنواره!» (خنده جمع) این هم برای ما خندهدار بود و هم جذاب. منتقد دیگری که تا یکسال پیش ما جشنواره همکاری داشت و امسال با تمام لابیها و پیگیریها نتوانست در ترکیب انتخاب و داوری قرار بگیرد و تبدیل به تحریمکننده جشنواره شده و نام خواهر و بستگانش را هم پایه بیانیه تحریم گذاشته است! تا اینجای کار ایرادی نیست، بالاخره میخواهند تعداد امضاهایشان را بالا ببرند! اما میبینیم همین بیانیه توسط محسن تنابنده که تا همین چند ماه پیش با مرکز در حال مذاکره بود تا تعدادی پلان برای مستندش بگیرد، استوری میشود و بیبیسی هم همان را خبر میکند! این همان جایی است که باید اذعان کنیم، بله نگاه بیرون هم به اتفاقات داخل هست و نمیتوان آن را کتمان کرد. حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر از اعضای کمپین اصلی تحریم، اساساً خارج از کشور زندگی میکنند و ایران نیستند. ما همه این افراد را میشناسیم. طرف ۱۵ سال است ایران نیامده و حالا برای ایجاد فشار به جشنواره کمپین تحریم را امضا میکند.
همین بیانیه توسط محسن تنابنده که تا همین چند ماه پیش با مرکز در حال مذاکره بود تا تعدادی پلان برای مستندش بگیرد، استوری میشود و بیبیسی هم همان را خبر میکند! این همان جایی است که باید اذعان کنیم، بله نگاه بیرون هم به اتفاقات داخل هست و نمیتوان آن را کتمان کرد بد نیست به این نکته هم همینجا اشاره کنم؛ من معتقدم تا زمانی که ما جشنوارههایمان را از سینمای ملی خود جدا نکنیم، در گروگان آنها قرار داریم. این موضوعی است که هم درباره جشنواره فجر مصداق دارد، هم سینماحقیقت و هم جشنواره فیلم کوتاه تهران. ما در واقع داریم جشنوارههای ملی برگزار میکنیم و این در حالی است که هیچ کشوری در دنیا، برخلاف ایران، دیگر جشنواره ملی برگزار نمیکند. همه جشنوارهها بهصورت بینالمللی برگزار میشوند. وقتی تجمع و انرژی فیلم داخلی در جشنواره شما زیاد میشود، تبدیل به یک جشنواره لوکال و بومی شدهای که هم خیلی ارزش بیرونی ندارد و شکل دورهمی پیدا میکند و هم داوریها و انتخابهایش مدام دچار تناقض میشود.
* ولی به نظر ما یک مرحله هم عقبتر از این هستیم! جشنوارههایمان بیشتر دولتی هستند و بیشترین سهم را به آثار دولتی میدهند و این مشکلی است که درباره تعداد بالای آثار مرکز گسترش در جشنواره سینماحقیقت هم شاهد بودیم و جشنواره فجر امسال هم در معرض آن قرار دارد؛ یعنی حتی جشنوارههایمان انگار صورت ملی هم ندارد، چه برسد به بینالمللی!
اجازه دهید من موضع شما نقد کنم. بهصورت تحقیقی اعلام میکنم کشور ما یکی از خاصترین کشورها در ارائه سوبسیدها و حمایتهای فرهنگی در حوزه سینما در دنیا محسوب میشود. آیا این بد است، یا خوب است؟ شما فرض کنید مرکز گسترش را در حوزه تولید فیلم مستند، کنار بگذاریم، فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ مستندهای برتر همین چند سال اخیر را رصد کنید. محصول کجاست؟ یک پژوهشگر بیاید این مسائل را تجزیه و تحلیل کند. آیا مرکز باید این عملکرد را داشته باشد یا نباید؟ اگر این کارها را نکند، چه کسی انجام میدهد؟ ما گرفتار «سندروم تنبلی فیلمسازی بخش خصوصی» هستیم! چه زمانی قرار است این جریان راه بیفتد؟ ۲۰ سال است داریم این حرف را میزنیم، چه زمانی قرار است بخش خصوصی کار خود را یاد بگیرد؟ دولت در این شرایط چه کاری باید انجام دهد؟ در این شرایط فیلمهای ما کارکرد داخلی پیدا میکند و وقتی سراغ بازارهای جهانی میرویم، به ما میگویند شما برای روی استیج جشنوارهها خوب هستید، جایزه هم به شما میدهیم، اما بازار نه! باقی کشورها چگونه بازار را گرفتهاند؟ معتقدم راه برون رفت از این فضا، توسعه سینمای ایران است.
ما گرفتار «سندروم تنبلی فیلمسازی بخش خصوصی» هستیم! چه زمانی قرار است این جریان راه بیفتد؟ ۲۰ سال است داریم این حرف را میزنیم، چه زمانی قرار است بخش خصوصی کار خود را یاد بگیرد؟ دولت در این شرایط چه کاری باید انجام دهد؟ * در اختتامیه جشنواره سینماحقیقت، یکی از کارگردانان اصطلاحی را به کار برد که به نظر رسید چندان موردپسند شما نبود و حتی شما را برآشفت! گفت؛ «جشنواره امسال شبیه جشنواره عمار شده است.» صادقانه بگویید چقدر ترکیب مخاطبان جشنواره امسال واقعی بودند و چقدر تلاش کردید ترکیب مخاطبان را هم مدیریت کنید؟
ما یک رویکرد را تبدیل به گفتمان جشنواره امسال کردیم و آن هم تغییر ریل مخاطبان سینمای مستند بود. این تبدیل به یک شعار و نشانه برای ما شده است که از ابتدای ورودم به مرکز آن را تا به امروز دنبال کردهام. ما علاقهمند به توده مخاطبان جشنوارهای نیستیم. البته که آنها هم مخاطبان و مهمانان اصلی ما هستند، اما ما جشنواره برگزار نمیکنیم که یک مستندساز اثرش را به دوستانش نشان بدهد. من میخواهم مستند را به دست «مخاطب» برسانم. میخواهم تماشای مستند را تبدیل به مارکت و بلیت کنم، کمااینکه این کار را از جشنواره سال ۹۸ کردیم و تا همین امسال در بخش آنلاین هم ادامه داشت.
امسال تصمیم گرفتیم گسترش ترکیب در مخاطبان را هم آزمایش کنیم. بهخصوص که ظرفیت میزبانی ما گسترش پیدا کرده بود و از ۴ سالن به ۱۲ سالن رسیدیم. حوزه گسترش مخاطب را با همین افزایش ظرفیت آغاز کردیم، آن هم با مطالعه. مشخصاً سراغ دانشجویان علاقهمند به سینمای مستند رفتیم که سالهاست میخواهند در سینماحقیقت حضور داشته باشند، اما کارت به آنها اختصاص داده نمیشد. هستههای مطالعاتی ما از دو ماه قبل از جشنواره، روی این جنس مخاطبان بررسی کردند و هستههای علاقهمند به حضور در جشنواره، شروع به ثبتنام کردند. بهعنوان یک مثال برای یک کارگاه که ما فقط ظرفیت ۱۰۰ نفر را داشتیم، ۲۵۰ نفر ثبتنام کردند! این بچهها تا قبل از این کجا بودند؟
همه اینها تبدیل به مخاطب جشنواره شدند اما بازهم مستند به سند صحبت میکنم، از همه این افراد کارت شناسایی و کد ملی مشخص خواستیم و بدون اطلاعات شخصی، هیچکس حق ورود به سینماحقیقت را نداشت. در این شرایط ۲۵۰۰ کارت صادر کردیم، به رغم آنکه متقاضیان خیلی بیشتری هم داشتیم اما تصمیم گرفتیم براساس ظرفیت صندلیها کارت صادر کنیم. حالا ما یک دیتابیس از هویت، تحصیلات و ترکیب مخاطبان جشنواره داریم که در اختیار هر پژوهشگری قرار میدهیم. از این منظر تمام مخاطبان ما واقعی و خودجوش به جشنواره آمدند و حتی ما از میان آنها دست به انتخاب و غربالگری هم زدیم. آنچه از صحبتهای آن مستندساز من را ناراحت کرد، پایین آوردن یک رویداد دیگر برای نقد جشنواره حقیقت بود. به نظرم این نگاه بسیار غلط است، بهخصوص که نوع تفکر افراد را ظاهرشان معین نمیکند. به همان دوستمان هم این نکته را گفتم و او هم عذرخواهی کرد. خیلی از فیلمسازانی که حضور در جشنواره را تحریم کرده بودند هم اتفاقاً آمدند و فیلمهای خود را در کنار همین مخاطبان دیدند. واقعاً میتوانند درباره ترکیب مخاطبان جشنواره قضاوت داشته باشند.
فارغ از این استدلالها هم یک جواب دیگر میتوان به این شائبه و حرفوحدیثها داد؛ اساساً در این دوره و زمانه مگر میتوان کسی را به اجبار آورد و به تماشای مستند نشاند!؟ اگر ما توانسته باشیم چنین کاری کنیم، که خیلی بینظیریم! (خنده جمع)
* اجازه دهید یک سوال حاشیهای هم بپرسیم؛ سال گذشته و همزمان با برگزاری جشنواره فیلم فجر، حرف و حدیثهایی درباره حضور و مدیریت در سایه شما در این رویداد مطرح شد و بعد از آن تا به امروز هم شما موضعی در این زمینه نگرفتید؛ واقعاً نقش شما در جشنواره فجر سال گذشته چه بود؟
واقعیت این است که مسعود نقاشزاده که دبیری جشنواره فجر را برعهده داشت، از دوستان قدیمی بنده و اتفاقاً انسانی بسیار شریف، آگاه و درجه یک است. براساس تجربهای که بنده در حوزههایی مختلف داشتم، مشورتهایی هم از بنده میگرفتند اما از جایی به بعد که به برگزاری جشنواره نزدیک شدیم، از من دعوت کردند تا بهعنوان مدیر خانه جشنواره با آنها همکاری داشته باشم. ابتدا رد کردم چرا که نمیتوانستم اما چند روز مانده به جشنواره، آقای خزاعی به بنده مأموریت دادند که این کار را بپذیرم و برای همین هم این مسئولیت را پذیرفتم.
* یعنی حضورتان ارتباطی با ماجرای بیماری آقای نقاشزاده و ابتلایشان به کرونا نداشت؟
نه. فقط همزمان با هم شد. من بیشتر نقش مشورتی در برگزاری جشنواره داشتم که بعد از آن ایشان مبتلا به کرونا شدند. واقعاً بحث دیگری در میان نبود.
* بهعنوان سرفصل پایانی این گفتگو میخواهم در مقام یکی از مدیران سینمایی تحلیلتان را درباره شرایط بحرانی امروز سینمای ایران هم مطرح کنید؛ راه برونرفت از این شرایط را چه میدانید و مدیریت سینما چگونه باید نسبت خود را با جامعه هنرمندان سینما، بازتعریف کند؟
بهعنوان کسی که بعد از پایان دوران مدیریت، مجدد به چرخه تولید سینما بازخواهم گشت و در همین فضا زیست خواهم کرد، معتقدم سینمای ایران قبل از هر چیز باید مسئلهاش را در ذات خودش و با خودش حل کند. این یک مسئله اساسی است که با هیچ دولتی و در هیچ دورهای حل نشده است. سینمای ما هیچگاه نتوانسته است مستقل و خودکفا باشد، به جز معدودی از تولیدات. همه ماجراها هم از مریضی و ناقص بودن جریان اقتصادی سینمای ایران ناشی میشود.
در هیچ کجای دنیا هم توقع اضافه از جشنواره ندارند و بار اضافه به آن تحمیل نمیکنند. جشنواره محلی طبیعی برای نمایش فیلمها و گفتگو درباره آنهاست تا وارد پله بعدی شوند که همان گیشه و فروش است. ما اما همه هیجان خود را متمرکز میکنیم روی نمایش فیلمهایی که هیچکدام هم به فروش نمیرسد! وقتی یک موجود، از نظر اقتصادی، مستقل نیست، مدام دچار گرفتاری است و نمیتواند مسائل خود را حل کند و برای همین هم مدام دست به دامن دولت است. چنین موجودی، مدام اهل فرافکنی است و برای همه کارهای نکردهاش هم بهدنبال یک مقصر بیرونی میگردد. اولین اتفاقی که باید در سینمای ایران رقم بخورد، این است که دو طرف یعنی مدیران و سینماگران باید به درک درستی از هم برسند. ما در این مرحله معمولاً دچار یک خلط میشویم. هم من مدیر نسبت به موجودیت مستقل این موجود و هم طرف مقابل به من، به عنوان نماینده حاکمیت، نگاه درستی نداریم. خیلی وقتها نمیخواهیم نقشهای یکدیگر را بپذیریم. به محض اینکه از قواعد و قانونهای دیگران هم صحبت میکنیم، میگویند، کجای ما شبیه خارج است که اینها باشد! این خودش تبدیل به یک آنارشی میشود.
در این شرایط درک متقابل بسیار مهم است و امروز درک متقابل تنها با گفتگو حاصل میشود. اینجا باید نقش صنوف را هم جدی بگیریم. بحثهایی مانند «امنیت ملی» در هیچ کشوری شوخیبردار نیست. اگر ما یک صنف قدرتمند داشته باشیم که نسبت خود را با این قبیل مباحث و قواعد روشن کرده باشد، خیلی راحت میتوانیم در گفتگوها به نتیجه برسیم. امروز گرفتار عدم درک متقابل هستیم که معتقدم انشالله با گفتگو میتوانیم از این شرایط عبور کنیم و جشنواره فیلم فجر هم به بهترین شکل برگزار میشود. بدانیم که جشنوارهها در همه جای دنیا یک مدل مشخص هستند که چینش مشخصی هم دارند.
در هیچ کجای دنیا هم توقع اضافه از جشنواره ندارند و بار اضافه به آن تحمیل نمیکنند. جشنواره محلی طبیعی برای نمایش فیلمها و گفتگو درباره آنهاست تا وارد پله بعدی شوند که همان گیشه و فروش است. ما اما همه هیجان خود را متمرکز میکنیم روی نمایش فیلمهایی که هیچکدام هم به فروش نمیرسد! یادمان میرود قرارمان برای برگزاری جشنواره چه بوده است! اگر کسی جشنواره فجر را تحریم کند و فرداروز نسبت به وضعیت گیشه و فروش سینما انتقاد کند، دچار یک تناقض شده است. همه اینها در یک چرخه تعریف میشود و ما باید اجازه دهیم هر یک اجزای سینمای ایران کار خودش را بکند. همزمان همهمان هم مطالبهگری داشته باشیم و هم در فیلمهایمان نقد کنیم. قطعاً منتقدان وضع موجود باید حرفشان را بزنند و مطالبهگری کنند، اما همزمان باید سینما و جشنواره هم بتواند کار طبیعی خودش را انجام دهد. قطعاً «سینماحقیقت» هم اگر مثل همیشه بود و همه در کنار هم حضور میداشتیم، خیلی جذابتر و زیباتر بود. چرا میخواهیم این انرژی را کم کنیم؟